از اين خواننده سالاري تا آن خواننده سالاري
باربد اعلايي؛حالا ديگر نسل جوان آواز ايراني خود را براي مخاطب موسيقي سنتي ايران تعريف کرده اند و عليرضا قرباني از مهم ترين چهره هاي اين نسل جوان محسوب مي شود. در اين سال ها هر جا صحبت از آوازخواني و آواز ايراني شده، بلافاصله از خوانند ه سالاري در موسيقي سنتي ايراني هم صحبت شده است.
«نظر شما درباره خواننده سالاري چيست» به سوال ثابت اکثر گفت وگوهايي که در حوزه موسيقي ايراني انجام مي شود، تبديل شده. اما آنچه از آن به عنوان آسيبي تحت عنوان خواننده سالاري ياد مي کنند به هر بخش و تاريخي از آواز ايراني که مربوط باشد، ارتباطي با نسل جوان آواز ايراني ندارد.
براي نمونه عليرضا قرباني را به عنوان يکي از مهم ترين چهره هاي اين نسل جوان در نظر داشته باشيد. او خواننده يي براي ارکسترهاي بزرگ است. حضور او در کنار ارکسترهاي بزرگ (چه سمفونيک و چه ملي) نتيجه درخشان تري نسبت به حضور او در ارکسترهاي سنتي داشته است.
خواندن با ارکسترهاي بزرگ شرايط ويژه خود را دارد از جمله اينکه ناخودآگاه خواننده از جايگاه ويژه و مطلق خود در ارکسترهاي سنتي جدا مي شود و در قامت يکي از اعضاي گروه نشان مي دهد. در اين ارکسترهاي بزرگ ديگر جايي براي ساز و آوازها و در نتيجه تحريرهاي آنچناني که خواننده را قهرمان ارکسترهاي سنتي مي کند، نيست.
نکته ديگر اينکه آنچه به عنوان خواننده سالاري از آن ياد مي شود در جاهايي نيز در شمايل بهانه هاي الکي نشان مي دهد آهنگساز و نوازنده معترضند چرا خواننده را بيشتر از ما مي شناسند و مي بينند. اما اين نکته هيچ ارتباطي با خوانندگان ندارد که رفتار آنها سبب شکل گيري مشکلي به نام خواننده سالاري شده باشد. آهنگسازي که از کلام و صداي حنجره انسان بر اثرش استفاده مي کند بايد بپذيرد که کلام و صداي انسان شکل دهنده بخش مهمي از ساختمان اثر اوست و اين ناخودآگاه باعث ديده شدن مجري اين صداي انساني خواهد شد. اين خيلي طبيعي است که در يک کنسرتوپيانو نوازنده پيانو بيشتر از ارکستر مورد توجه و دقت قرار بگيرد.
آنچه در ايران از آن به عنوان خواننده سالاري ياد مي شود، اين روزها ديگر شکل و شمايل غرغرهاي بي اساس را به خود گرفته است. مورد توجه قرار گرفتن خواننده از سوي مخاطب يک عادت طبيعي است و ارتباطي به موسيقي ايراني و اخلاق هاي ايراني ندارد. اين عادت را در همه جاي جهان و در گونه هاي مختلف موسيقي مي بينيم. اما خواننده سالاري که در گروه هاي موسيقي و ميان دست اندرکاران موسيقي سنتي ايران مي بينيم، خود حکايت ديگري است که البته بخش عمده يي از اين تقصير بيش از آنکه مربوط به آوازخوانان باشد بر گردن آهنگسازان و عوامل ديگر گروه هاي موسيقي سنتي است که زمينه بروز چنين آسيبي را فراهم کرده اند.