-
زمین ریختشناسی
زمینریختشناسی یا ژئومورفولوژی، شاخهای از رشته جغرافیای طبیعی است که به بررسی چگونگی بهوجود آمدن اشکال مختلف طبیعی در سطح زمین میپردازد و تغییرات حاصل از عوامل درونی و بیرونی زمین را بر روی این اشکال دنبال میکند تا بتواند رفتار آنها را تبیین نموده، به پیش بینی آینده آن نایل شود. زمین ریختشناسی در ابتدا به وسیله ویلیام دیویس (۱۸۵۰-۱۹۳۴) جغرافیدان امریکائی شکل گرفت و با تحقیقات ارزشمند جغرافیدانانی نظیر والترپنک، کینگ، لانگبین، لئوپلد،چرلی به قوانین و اصول علمی خود رسید.
زمینریختشناسی علم شناسایی اشکال ناهمواریهای زمین است.
* دید کلی
زمینریختشناسی جدید بیشتر مبتنی بر مقایسه سیستماتیک اشکال ناهمواریها و نهشتههایی است که موجب تعیین سن آنها میگردد و همچنین تعیین اشکال اولیه و اصلی ناهمواریها و بالاخره شناسایی فرآیندها و محیط ریختاقلیمی (مورفوکلیماتیک) هنگامی که ناهمواریها را بوجود آوردهاند، مورد توجه است.
همچنین زمینریختشناسی از مطالعات آماری برای بررسی اشکال ناهمواریها بهره میگیرد و سعی دارد در تحول ناهمواریهای زمین علیرغم پیچیده بودن مساله دینامیک طبیعت، سهم فرآیندهای مختلف ناشی از آب و هوا و پوشش گیاهی و ماهیت سنگها و ساخت زمین و تغییر شکلهای زمینساختی (تکتونیکی) و میراث مراحل اولیه تکامل را از نظر دور ندارد. تاریخچه این علم از دیرباز به وسیله جغرافی دانان یونانی بیآنکه عنوان مشخصی داشته باشد شناخته شده بود و بعدها در دوره نوزایی (رنسانس)، لئوناردو داوینچی و برنارد پالیسی در گسترش آن پیش قدم شدند. لئورناردو داوینچی در یادداشتهای خود از روابط مهمی که بین ابعاد درهها و رودخانهها وجود دارد سخن میگوید و در سده نوزدهم زمینریختشناسی یکی از شاخههای نظاممند علوم مربوط به زمین میگردد. سیرتحولی و رشد کاربرد زمینریختشناسی در اوایل قرن ۱۹ بهوسیله مهندسین هیدرولیک که مامور ایجاد کانالهای آبی و تنسیق رودخانهها بودند، مورد توجه قرار گرفت و زمینریختشناسی دینامیکی نیز در تنظیم طرحهای ایمنی و حفاظت راهها مورد توجه مهندسین عمران ناحیهای واقع شد، از جمله مهندس سورل در سال ۱۸۷۲ نظریه جدیدی در مورد چگونگی تحول و تکامل و دگرگونی رودخانهها ارائه داد. و مهندس دوس آب شناس معروف در سال ۱۸۴۱ مفهوم نیمرخ متعادل رودخانهها را بیان داشت.
• جنگلبانان نیز به نوبه خود دریافتند که در جهت مبارزه علیه فرسایش خاک به وسیله سیلابها میتوان از علم زمینریختشناسی کمک گرفت و به همین منظور در سده نوزدهم درخت کاری حوضههای سیلابی متداول گردید.
• پژوهشهای علمی زمینریختشناسی از اواخر سده ۱۸ آغاز گردیده بود و سوسور اهل ژنو ضمن بررسی یخچالها و اشکال نهشتههای یخچالی دریافته بود که گسترش یخچالها در گذشته فوق العاده بیشتر از عصر حاضر بوده است: مطالعات نامبرده در سده ۱۹ به وسیله یک سوئیسی دیگر به نام آگاسیز دنبال شد.
• زمین شناسان نیز به نوبه خود در جهت تعیین تاریخ زمین شناسی، تحول ناهمواریها را مورد توجه قرار دادهاند. چنانچه در اواخر قرن ۱۸ هوتون مبتکر این روش بوده و تحقیقات نامبرده چند سال بعد به وسیله پلیفر و جیکی و لئیل تعقیب شده است. در اواسط قرن ۱۹ زمین شناسان انگلیسی اولین کسانی بودن که مفهوم پیدایش دشتگون را بیان داشتهاند.
• در کشور فرانسه ژنرال دولانوئه و مارژری که اولی توپوگراف و دیگری زمین شناس بود، اشکال کلاسیک ناهمواری ژورایی را با توجه به ساختهای چین خورده آن بررسی کردهاند و در سال ۱۸۸۸ کتاب جالبی تحت عنوان مقدمهای بر زمینریختشناسی به چاپ رسانیدهاند.
• در ایالات متحده، کشف قسمتهای نیمه خشک غرب به پوول اجازه داد که ضمن بازبینی زمینی کیفیت تخریب رودخانهای را در کانیون کُلرادو تجزیه و تحلیل کند، و همچنین ژیلبرت در این زمینه سازوکار آبهای جاری را تعیین کرده و ماک جی نیز نقش آبهای جاری سفرهای شکل را بررسی نموده است.
• این قبیل بررسیها بعدا به وسیله ویلیام موریس داویس نظریهپرداز معروف تکمیل گردیده و نامبرده تئوری معروف چرخه فرسایش را پیشنهاد میکند و با ارائه این نظریه، زمینریختشناسی وارد مرحله جدیدی میشود و داویس شخصیت علمی جهانی پیدا میکند
قلمرو زمینریختشناسی
در مطالعه ناهمواریهای پوسته جامد زمین میتوان سه ناحیه به شرح زیر تشخیص داد:
• زمینهایی که در آب فرو رفتهاند (اعماق دریاها و دریاچهها).
• زمینهایی که خارج از آب هستند یعنی خشکیها.
• ناحیه تلاقی این دو یعنی ساحل که خود قلمرو ویژهای است
* انواع زمینریختشناسی :
• زمینریختشناسی ساختمانی : زمینریختشناسی ساختمانی از ماهیت سنگها و طرز قرار گرفتن آنها و پدیدههایی که از عمل تکتونیک (مانند خمیدگیهای طبقات، شکستگیها، چینها و...) حاصل میشود، بحث میکند که میتوان گفت قسمت عمده شکل گیریهای پوسته زمین به وسیله این علم شناخته میشوند.
• زمینریختشناسی فرسایشی: گروه دیگر مانند آبهای جاری، باد، یخچالها که موجب کنده کاری ناهمواریها گشته و کم و بیش موجب تخریب و از بین رفتن آنها میگردند، مطالعه این گونه عوامل، زمینریختشناسی فرسایشی را تشکیل میدهد که گاهی به آن با کمی تفاوت در معنی عبارت زمینریختشناسی دورهای اطلاق میشود.
دانشنامه رشد
-
زمين ريخت شناسي قم
در نيمة شمالي منطقة قم ، كوههايي با راستاي شمال غربي - جنوب شرقي و تپه ماهورهايي قرار دارند كه از سنگهاي آتشفشاني بازيك تا حدواسط ( ميوسن زيرين ) و سنگ آهكهاي اليگوسن كه حاصل آخرين پيشروي آب دريا و كنگلومراها كه نتيجة فاز فرسايش پليوسن هستند ، تشكيل شده است . نيمة جنوبي ناحية قم از يكسري ناوديسها و تاقديسهايي با دامنة شيب ملايم تا تند بوجود آمده و مناطق برجستة سازند قرمز بالايي را در كوه يزدان پديد آورده است و سنگ آهكهاي ستيغ ساز سازند قم از نظر ارتفاع ، پس از آن به شمار ميرود . رديفهاي ولكانيكي موجود در نيمة شمالي ناحيه ، در مجموع ، بلنديهاي متوسطي را به وجود ميآورند .
گسلهاي مهم منطقه
1) گسل خضر : گسلسي معكوس با حركت برشي راستگرد با امتدادN 120 و با شيب به سمت جنوب كه در طول تاقديس خضر ادامه داشته و باعث خرد شدن يال شمالي بصورت فلسهاي تكتونيكي شده است .
2) گسل قيز قلعه : اين گسل ، امتدادلغر راستگرد با راستاي تقريبي شرقي - غربي بوده و داراي شيب ú67 به سمت جنوب است و اينچنين مينمايد كه مانند گسل خضر از نوع معكوس با حركت مايل نيز باشد . جابجايي امتداد اين گسل در حدود 1 كيلومتر ميباشد .
3) گسلهاي فرعي : اين گسلها در بيشتر قسمتها از نوع امتدادلغز راستگرد يا چپگرد و بطور معمول عمود تا نزديك به عمود نسبت محور چين خوردگي اصلي ديده ميشود . به نظر نوگل ( 1364) نقل از درويش زاده ( 1370 ) گسلهاي فرعي در نزديكيهاي قشلاق بوچاه نتيجة تكامل و جابجايي ثانوي درزههاي عرضي است كه داراي حركت چرخشي عمود بر سطح گسلها است بطوريكه گسترش و عمقي ندارد . در تاقديس غربي البرز يكسري گسلهاي امتدادلغز چپگرد و به ندرت راستگرد وجود دارد كه ممكن است باعث چرخيدن گنبد نمكي كوه نمك ، در هنگام بالا آمدن آن ، شده باشد .
موقعيت پالئوجغرافيايي سازند قم
روند تشكيل بدين صورت بوده است كه در زمان اليگوسن بالايي تا ميوسن حد متوسط آب دريا بر روي سازند قرمز زيرين پيشروي داشته و سازند قم با رخسارة كربناتـه تهنشست كرده است . بعد از آن سطح آب دريا دائماً نوسان كرده است بطوريكه در زمان پائين رفتن سطح آب دريا ، ژيپس و مارنهاي ژيپسدار تهنشين شده و در زمان بالا آمدن آب دريا ، آهك و مارن را برجا گذاشته است . بدين صورت سازند قم را ميتوان بصورت تناوبي از مارن و آهك به همراه درون لايههاي مارن ژيپسدار و ژيپس در نظر گرفت .
در نهايت سطح آب دريا كاملاً پائين آمده و محيط از دريايي به قارهاي تبديل ميشود . در اين زمان رسوبات قارهاي سازند قرمز فوقاني تهنشست كرده كه در نتيجة فعاليت رودخانهها بوده است . از آنجا كه اندازة دانهها به سمت بالا درشتتر ميشوند ، گمان ميرود كه سطح آب دريا در قم بصورت محلي دچار تغيير ميشده است و رسوبات قرمز فوقاني در يك محيط مخروط افكنه يا آبرفت و يا يك محيط قارهاي رسوب كرده است .
ليتولوژي
با توجه به ليتولوژي رخنمونها ، زير واحدهاي كوچكتري در اين سازند تفكيك شده اند . بطوري كه در كمركوه ، سازند قرمز زيرين در آغاز از مارنهايي با رنگ قرمز ( ناشي از رسوبگذاري در محيط اكسيدان قارهاي ) ، سبز ، سبز مايل به كرم با دانههايي به ابعاد سيلت تا ماسه و رگههايي از گچ و نمك ديده ميشود و در ادامه شامل تناوبي از شيلهاي سيلتي قرمز و سبز رنگ ، مارنهاي ژيپسدار ، ماسه سنگهاي قرمز قهوهاي ژيپسدار ، جريانهاي آندزيتي وزيكولار ( به همراه حفرات پرشده با كلسيت و كلريت ) و مواد آذرآواري ميباشد .
مرز پائيني سازند قرمز زيرين توسط آبرفتهاي كواترنر پوشيده شده است . كنتاكت بين واحدهاي سخت نشده كواترنر با سازند قرمز زيرين از نوع دگرشيبي زاويه دار ميباشد و مرز بالايي آن را يك ناپيوستگي همشيب تشكيل ميدهد . اين سازند توسط لايههاي رسوبي دريايي سازند قم ( بخش a ) پوشيده شده است . وجود قلوههايي از جنس سنگهاي تشكيل دهندة سازند قرمز زيرين در بخشهاي زيرين عضو a و مشخصات يكسان لايههاي تشكيل دهندة عضو a از سازند قم و سازند قرمز زيرين ، خود نمايانگر وجود ناپيوستگي فرسايشي در مرز بين اين دو سازند است .
رخنمون اين سازند در اين مقطع حدوداً 25 متر است . با توجه به ليتولوژي هاي مشاهده شده در اين رخنمون ، دو بخش متفاوت را ميتوان از همديگر نشخيص داد . بخشي از آن را سنگهاي آذرين بيروني حفرهداراز جنس آندزيت و بخش ديگر را سنگهاي رسوبي نازك لايه از جنس شيل و ماسه سنگ درشتدانه تا ميكروكنگلومرا تشكيل ميدهد .
ضخامت لايههاي شيلي در اين سازند ، چند ميليمتر و ضخامت لايههاي ماسه سنگي تا ميكروكنگلومرا به چند سانتيمتر نيز ميرسد . با توجه به مجاورت اين واحد با گسل اصلي خضر، شاخههاي فرعي اين گسل ، اين سازند را به دفعات بريده است . بطوريكه برش گسلي و سطوح گسلس آنها به وفور در اين سازند مشاهده ميشود . شيب يكي از اين گسلهاي فرعي º70 به سمت N 200 ميباشد .
سازند قم
نام اين سازند از شهر قم واقع در ايران مركزي گرفته شده و به مجموعة رسوبات دريايي حوضة قم گفته ميشود كه در زمان اليگوسن مياني و پسين تا ميوسن پيشين ، با پيشروي دريا به سمت شمال غرب و بصورت غير همزمان انجام شده كه سازند قم همان رسوبات كم عمق آهك و مارن مربوط به اين پيشروي دريا به حساب ميآيد . حركات تكتونيكي باعث نامتعادل شدن حوضچههاي رسوبي دريايي و ايجاد ميان لايههاي كولابي شده است . در ميوسن پيشين سنگ آتشفشاني بازيك ديده ميشود . ضخامت و درصد آهك و مارن متغيير ميباشد و در نيمة جنوبي ورقه ، داراي بيشترين گسترش است . در اين سازند فسيل پوستة دو كفهاي ، خارپوست ، مرجان و شكمپا مشاهده ميشود .
اين سازند داراي كنتاكت هم شيب ( Disconformity ) با سازند قرمز بالايي و با ناپيوستگي بر روي انباشتههاي سازند قرمز تحتاني قرار دارد . در مطالعة مقاطع نازك نمونههاي سنگي از مناطق خورآباد ، درچاه ، كمركوه ، دو برادر و نرداقي ، سن اين سازند را اليگوسن بالايي تا مياني ( بورديگالين) تعيين كردهاند
کد:
http://geology-group.blogfa.com/post-15.aspx