مشاهده نسخه کامل
: گلچینی ناب ترین تک بیتی ها
ahmad--s
25-09-2015, 23:43
نگاه به کار مفیدم، کَس نمیکند
هزار دیده منتظر یک اشتباه من است
...
***
افسانه ی حیات به پایان رسید و باز
شب های انتظار، به پایان نمی رسد
***
مرغ دل مــا را كه به كس رام نگردد
آرام توئی، دام توئی، دانه توئی تو
حبیب خراسانی
***
کسی نیامده جز او سر قرار خودش
نشسته غرق تماشای شیعیان خودش
چه انتظار عجیبیست اینکه شب تا صبح
کسی قنوت بگیرد به انتظار خودش
...
***
از جان، طمع بریدن آسان بـود و لیـکن
از دوستان جانی، مشکل توان بریدن
***
چيست از اين خوبتر در همه آفاق، کار
دوست به نزديک دوست، يار به نزديک يار
...
***
جویند همه هلال و من، ابرویت
گیرند همه روزه و من، گیسویت
از جمله ی این دوازده ماه تمام
یک ماه مبارک است، آن هم رویت
...
***
هر چند که خسته ایم ازین حال، نیا
شرمنده اگر ندارد اشکال، نیا
ما خط تمام نامه هامان، کوفیست
آقای گلم زبان من لال، نیا
...
***
سعدی، به روزگاران مهری نشسته بر دل
بيرون نمی توان كرد، الا به روزگاران
سعدی
***
من بیتو... مگر... مگر منی بیتو هست / از زنـدگی بــدون تـو، شستم دسـت
میخواستم از دست خودم بگریزم / مرگ آمد و بند کفشهایم را، بست
***
در کار خود، من و تو ز او بی وفاتریم
با من ز بی وفایی دنیا، سخن مگو
حسین منزوی
منبع: گلچین شده از وبلاگ تک بیتی های ناب ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
ahmad--s
25-09-2015, 23:46
نگاه به کار مفیدم، کَس نمیکند
هزار دیده منتظر یک اشتباه من است
...
***
مرغ دل مــا را كه به كس رام نگردد
آرام توئی، دام توئی، دانه توئی تو
حبیب خراسانی
***
کسی نیامده جز او سر قرار خودش
نشسته غرق تماشای شیعیان خودش
چه انتظار عجیبیست اینکه شب تا صبح
کسی قنوت بگیرد به انتظار خودش
...
***
چيست از اين خوبتر در همه آفاق، کار
دوست به نزديک دوست، يار به نزديک يار
...
***
جویند همه هلال و من، ابرویت
گیرند همه روزه و من، گیسویت
از جمله ی این دوازده ماه تمام
یک ماه مبارک است، آن هم رویت
...
***
هر چند که خسته ایم ازین حال، نیا
شرمنده اگر ندارد اشکال، نیا
ما خط تمام نامه هامان، کوفیست
آقای گلم زبان من لال، نیا
...
***
سعدی، به روزگاران مهری نشسته بر دل
بيرون نمی توان كرد، الا به روزگاران
سعدی
***
در کار خود، من و تو ز او بی وفاتریم
با من ز بی وفایی دنیا، سخن مگو
حسین منزوی
***
چندیست هر بهار میشکفد
بر شاخههای تازۀ زیتون، سنگ
دیگر نشان صلح نخواهم بود
این است حرف تازۀ زیتون: جنگ
محمدمهدی سیار
***
در بند آن نه ایم که دشنام یا دعاست
یادش بخیر، هر که ز ما یاد می کند
...
***
ره ندارد جلوه ی آزادگی در کوی عشق
سرو اگر کارند آنجا، بید مجنون می شود
...
***
فرياد مردمان همه از دست دشمن است
فرياد سعدی از دل نا مهربان دوست...
سعدی
***
روح پدرم شاد که میگفت به استاد
فرزند مرا عشق بیاموز و دگر هیچ
ملک الشعراء بهار
***
بخت از مَنَت گرفت و دلم آن چنان گریست
کز دست ِکودکی برُبایی پرنده ای
هوشنگ ابتهاج
***
آزرده دل از کوی تو رفتیم و نگفتی
کی بود؟ کجا رفت؟ چرا بود؟ چرا نیست؟
...
***
اگر پند خردمندان به شیرینی نیاموزی
فلک آن پند را روزی، به تلخی ات بیاموزد
صائب
***
روز اول که به استاد سپردند مرا
دیگران را خِرَد آموخت مرا مجنون کرد
...
***
تا بـوی زلـف یار در آبـادی مـــن است
هر لب که خنده ای کند از شادی من است
...
***
میروم بیدل و بی یار و یقیـن میدانم
که من بیدل بی یار و نه مرد سفرم...
سعدی
***
یاد آور لحظههای دردند عمو
شبهای اسیریام، چه سردند عمو
دیشب سر نی، فقط سرت را دیدم
آغوش تو را چهکار کردند عمو؟
جواد منفرد
***
یوسف ترین شدی و سر کوچه آمدی
ما بی کلاف نیز خریدارتر شدیم
کاری نمی کنیم ولی مُـزد می دهی
هربار کآمدیم بدهکارتر شدیم
...
***
مَبَر از پینهی پیشانی من
گمان بر رتبهی عرفانی من
ز خاطر بردن ذکر سجود است
دلیل سجدهی طولانی من
...
***
دلداده را ملامت گفتن، چه سود دارد؟
میباید این نصیحت کردن، به دلسِتانان
سعدی
***
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید...
حافظ
***
من نگویم که ز حال مَنَت، آگاهی نیست
تو ز من با خبر اما، ز خدا بی خبری!
محمود قاجار
***
زاد فردای خود، امروز از اینجا بردار
این نه راهیست که هر روز، توان آمد و رفت
شوشتری
***
کار مرا به مرگ نخواهد گذاشت عشق
این کشتی ِ شکسته، به طوفان نمیرسد
صائب
***
در لباس آبی، از مـن بيشتر دل می بـری / آسمان وقتی كه ميپوشی، كبوتر ميشوم
***
ما ناز دلبران پری رو نمی کشیم / با گلرخان معامله ما نمی شود
***
حراج کرده ام این جان و خوب می دانم / مرا به قیمت ناچیز هم نمی خواهی
***
بالاتر از دست علی دست نیست / گر زیردستی بگو یا علی
***
ابر اگر در وادی ليلی نبـــارد، گو مبــار / دامن صحـــرا هنوز از گــــريه یِ مجنون، تر است
***
از کودکی به گردنِ ما شال ماتم است / نابرده رنج، گنج به ما داده ای حسین
***
هرکس بر این لباس عزا طعنه می زند / فردا برای یک نخ آن هم، اسیر ماست
***
تفاوتِ من و اصحاب کهف در این بود / که سکه های من از ابتدا رواج نداشت
***
شرمم کُشد، که بی تو نفس می کشم هنوز / تا زنده ام، بس است همین شرمساری ام
***
ای زر تو خدا نه ای، و لیکن به خدا / ستار عیوب و قاضی حاجاتی
***
گر رشته گسست می توان بست / لیکن گرهیش در میان است
***
مـرا به هیــچ بـدادی و مـن هنــوز برآنــم / که ز وجـود تـو مـویی به عالـمی نفـروشم
***
مستی نه از پیاله، نه از خــم شروع شد / از جاده ی سهشنبه شـب ِ قم شــروع شد
***
محمل لیلی شب از نزدیک مجنون می گذشت / خوش خیالی بین که پا شد گفت: محمل، مستقیم
***
همه آهوان صحرا سر خود نهاده بر کـف / به امید آنکه روزی به شکار خواهی آمد
***
بـــرادرانـه بـيـــا قسمـتی كنـيــم رقـيـــب! / جهان و هرچه در او هست از تو،يار از من
***
به طـــــواف کعبه رفتم به حــــــرم رهم ندادند / که برونِ در،چـــــه کردی که درون خـــــانه آيی
***
با مردم زمانه سلامی و والسلام / تا گفته ای غلام توأم، میفروشنت
***
چون طفل که از خوردن داروست پریشان / با دوسـت پریشانم و بی دوسـت پریشان
***
بـا دوســت بگوییـد کـه دیـگــر نکنــد نـاز / ما را هوس ناز کشیدن به جهان نیست
***
دانی چرا کنند نهان گنج زیر خـاک؟ / یعنی که خاک بر سر اسباب دنیوی
***
مبر زِ مویِ سپیدم گمان بـه عمر دراز / جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی
***
یوسف به این رها شدن ازچاه،دل مبند / ایـن بــار مـی بـرند،کـه زنـدانی ات کنند
***
زلیخا مُرد از آن حسرت،که یوسف گشت زندانی / چــرا عـاقــل کـنـد کـاری،کـه بـاز آرد پـشـیـمـانی
***
من رشــته ی محـبـتِ تـو،پاره مـی کـنـم / شـایـد گـره خورَد،بـه تـو نـزدیـک تـر شوم
***
به هوش بودم از اول،که دل به کس نسپارم / شمایـل تو بدیدم،نـه صبـر مانـد و نه هوشم
***
گفتم:چگونه می کُشی و زنده می کنی؟ / از یک نگــاه کُــــشت و نگــاه دگـــر نکــــرد
***
طوفان نوح زنده شد از اشک چشم من / با آنكــه در غمت به مـــدارا گريستم
***
تا جوان بودمی به خود گفتم / شیر، شیر است گر چه پیر بوَد
چون شدم پیر، نیک دانستم / پیر، پیر است اگر چه شیر بوَد
***
كاخ همه شاهان جهان را كه بگردی / دربار كسی پنجره فولاد، ندارد
***
تا عهد تو در بستم، عهد همه بشكستم / بعد از تو روا باشد نقض همه پيمانها
***
چه سرنوشت غمانگیزی که کرم کوچک ابریشم / تمام عمر، قفس میبافت ولی به فکر پریدن بود
***
صد بار، بدی کردی و دیدی ثمرش را / نیکی چه بدی داشت که یک بار نکردی
***
بالله که شهر، بی تو مرا حبس می شود / آوارگی کوه و بیابانم آرزوست
***
بـایـــد وســط هفــته بیــــایی آقــــــا / دیریست که جمعه های ما تعطیل است
***
ما را ز کـــوی باده فــروشان گریـــز نیست / تا باده در خم است همینجا نشسته ایم
***
فرقی نمیکند در کوچههای مدینه یا در خیابانهای مـنامه / دســتِ شــرطـههای حـجـاز هـــمـــیشه ســنگیــــن است
***
مکتوب خود سفید فرستاده ام به دوست / شـــرح وفـای او کــه نـــدارد ، نــوشتـه ام
***
تلاش بوسه نداريم چـون هـوس ناكان / نگاه ما به نگاهی ز دور، خرسند است
***
قوم از شراب مست و ز منظــور بىنصيـب / من مست از او چنان كه نخواهم شراب را
***
شمع بزم محفل شاهان شدن ذوقی ندارد / ای خوشا شمعی که روشن میکند ویرانه ای را
***
vBulletin , Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.