PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : مفلوکان ترحم انگیز



SADEGH 7
06-04-2015, 14:01
سلام
متاسفانه امروزه تو جامعه افراد تنبلی رو می بینیم که که بدون هیچ گونه تلاش بیشتر از همسطح هاشون، انتظار دارن زندگیشون بهتر از سایرین باشه و همیشه حسرت داشته های دیگران رو می خورن. این افراد همیشه در حال نق زدن هستن و همیشه جامعه و مردم رو مقصر می دونن و هیچوقت حتی درصدی هم خودشون رو مقصر وضعیت موجودشون نمی دونن. معمولا هم وقتی نق می زنن، فقط و فقط انتظار دارن باهاشون ترحم آمیز برخورد بشه و جوابشون همیشه تایید حرف هاشون باشه، به عبارت دیگه، نق می تا حس ترحم و همدردی دیگران رو به خودشون جلب کنن و در صورتی که کسی راه حلی جلوی پاشون بذاره و این راه حل، اول از همه به خود شخص بگه خودت مقصری، به شدت ناراحت می شن و با انتقاد کوبنده و هجومی، نسبت به طرف مقابل جبهه می گیرن.
برای اثبات حرفم در مورد تلاش، می تونم برده ها در نظام برده داری و یا سیاه پوست هایی که سالیان دراز در آمریکا یا سایر کشور ها تحقیر شدن رو مثال بزنم. این افراد واقعا در شرایطی بودن که بهشون ظلم می شده و حقشون از طرف افراد و جامعه پایمال می شده. اما به جای تنبلی و نق زدن، تلاش کردن و ابتدا خودشون رو قوی کردن، بعد با پشتکار و تلاش تونستن حقشون رو از جامعه بگیرن.افرادی که حتی در شرایط بد تونستن شرایط رو عوض کنن.
اما افراد تنبلی که در ابتدای صحبتم در موردشون صحبت کردم، مثل مثال بالا، شرایط سختی ندارن به صورتی که بدون ترس از مرگ یا شکنجه و امثالهم و فقط با کمی تلاش بیشتر می تونن ریتم زندگیشون رو شاد کنن و به خواسته هاشون برسن.
البته درسته که اگه شخصی که در یک کشور پیشرفته مثلا نصف یه شخص جهان سومی تلاش کنه، شاید به چیزهایی برسه که یه جهان سومی، باید دوبرابر تلاش کنه و حتی به همه ی اون چیزها نرسه. اما آیا این می تونه عذری باشه تا شخص کلا دست از تلاش بکشه و شروع کنه به نق زدن و دیگران رو مقصر کردن؟ آیا فقط صرف نق زدن و دیگران رو مقصر دونستن، مشکلاتشون حل می شه؟ آیا تا زمانی که در خواب غفلتشون باشن، امکان داره تغییری تو زندگیشون بوجود بیاد؟
من اسم این افراد رو گذاشتم مفلوکان ترحم انگیز، چون واقعا به خاطر طرز فکر غلطشون، همیشه احساس فلک زدگی می کنن و احساس می کنن یکی از خواسته های بر حقشون اینه که وقتی نق می زنن، همه باید باهاشون همدردی کنن.
حالا به نظر شما راه برخورد با این افراد چیه؟ آیا باید بهشون ترحم کنیم؟ یا سعی کنیم راه درست رو بهشون نشون بدیم و در عوض با لحن و برخورد زنندشون روبرو بشیم؟
----------------------------------------------------------------------------------------
پیشاپیش ممنونم از اینکه تاپیک رو به حاشیه نمی کشین و در پست هاتون به سایر اعضایی که پست دادن، بی احترامی نمی کنین.:n40:

B.Russell
06-04-2015, 14:26
تشخیص مظلوم و مظلوم نما اونقدرها هم که فکر میکنیم راحت نیست.
چون نمیشه خودمون رو جای یک نفر با در نظر گرفتن تمام شرایط زندگیش بذاریم و بعدا قضاوت کنیم اگر من جات بودم الان استوار بودم نه مفلوک!
من که ادمی تو زندگیم ندیدم که از چیزی گلایه نداشته باشه!
چه گلایه از فراق معبودش چه یار زمینی چه نبود پول و رفاه و چه ...

به هر حال اگر مجبور به تعامل با افرادی با میزان گلایه زیاد هستید نصیحت نکردن این افراد و کش ندادن قضیه بدون زیر سوال بردنشون شاید بتونه در دراز مدت راهگشا باشه.

SADEGH 7
06-04-2015, 15:32
تشخیص مظلوم و مظلوم نما اونقدرها هم که فکر میکنیم راحت نیست.
چون نمیشه خودمون رو جای یک نفر با در نظر گرفتن تمام شرایط زندگیش بذاریم و بعدا قضاوت کنیم اگر من جات بودم الان استوار بودم نه مفلوک!
من که ادمی تو زندگیم ندیدم که از چیزی گلایه نداشته باشه!
چه گلایه از فراق معبودش چه یار زمینی چه نبود پول و رفاه و چه ...

به هر حال اگر مجبور به تعامل با افرادی با میزان گلایه زیاد هستید نصیحت نکردن این افراد و کش ندادن قضیه بدون زیر سوال بردنشون شاید بتونه در دراز مدت راهگشا باشه.

گلایه، کلمه ای بود که خیلی دنبالش گشتم ولی به ذهنم نرسید و در نهایت مجبور شدم به جاش از نق زدن استفاده کنم.
در مورد بخش بولد، به هیچ وجه منظور این نبود که یک نفر بگه من اگه جای یکی بودم.
همچنین بحث من در مورد این نیست که نباید گلایه کرد.
بحث در مورد اشخاصی هستش که دائما در حال گلایه هستند. شما جمعی رو تصور کنین که چند نفر دارن با هم صحبت می کنن و جو شادی بینشون حاکم باشه. یه نفر وارد جمع می شه (البته با کمی مبالغه) اینطوری صحبت می کنه: "سلام. لعنت به این زندگی. اینم شد شرایط ما داریم؟ پسره فلان فلان شده، باباش نبود هیچی نمی شد. من اگه نصف سرمایه اونو داشتم الآن نصف ایران رو خریده بودم. حالم از ایران و ایرانی بهم می خوره. یارو لیسانسش رو بذاره سی دی فروشی یه سی دی خام هم بهش اجاره نمی دن بعد دیروز اومده منو نصیحت کنه. بدبخت اگه من پارتی تورو داشتم که الآن رئیس جمهور شده بودم. و . . ."
حالا فکر کنید همین سبک اشخاص مثلا دانشجویی هستن که خانواده داره خرج تحصیلاتشون رو می ده و تنها کاری که می کنن درس خوندنه. یا مثلا شخصی که کارمندی رو انتخاب کرده و کارمند جزء هست و پشت میز و زیر باد کولر می شینه و خودش را با شخصی که سختی بازار آزاد رو قبول کرده و به یه جاهایی رسیده مقایسه می کنه. یا شخصی که تنها علمش مدرک دانشگاهیشه و عملا در بازار کار ناتوانه و فکر می کنه دلیل این که کار گیرش نمیاد اینه که دیگران با پارتی رفتن سر کار و اون پارتی نداره. در حالی که دلیل کار پیدا نکردنش، ضعف توانایی خودش هست.
البته بحثی در این مورد نیست که پارتی و سایر موارد مشابه تو جامعه وجود داره که باعث کند شدن پبشرفت دیگران می شه. اما آیا باید این موارد رو به عنوان دلیلی برای تنبلی در نظر گرفت؟
از طرفی، سکوت (در مثال بالا) باعث می شه هروقت این شخص میاد، روی جو تاثیر منفی بذاره و این افکار مثل یه بیماری مسری به دیگران منتقل بشه و به مرور یه جمع شاد تبدیل به یه جمع غمگین و مفلوک بشن. همچنین سکوت هم می تونه توهم موافق بودن با شخص رو براش ایجاد کنه.
حالا همین مثال رو تو ابعاد وسیع تر در نظر بگیرید، مثلا تو همین انجمن یا اگه باز وسیع ترش کنیم در حد کل جامعه.

B.Russell
06-04-2015, 16:04
گلایه، کلمه ای بود که خیلی دنبالش گشتم ولی به ذهنم نرسید و در نهایت مجبور شدم به جاش از نق زدن استفاده کنم.
در مورد بخش بولد، به هیچ وجه منظور این نبود که یک نفر بگه من اگه جای یکی بودم.
همچنین بحث من در مورد این نیست که نباید گلایه کرد.
بحث در مورد اشخاصی هستش که دائما در حال گلایه هستند. شما جمعی رو تصور کنین که چند نفر دارن با هم صحبت می کنن و جو شادی بینشون حاکم باشه. یه نفر وارد جمع می شه (البته با کمی مبالغه) اینطوری صحبت می کنه: "سلام. لعنت به این زندگی. اینم شد شرایط ما داریم؟ پسره فلان فلان شده، باباش نبود هیچی نمی شد. من اگه نصف سرمایه اونو داشتم الآن نصف ایران رو خریده بودم. حالم از ایران و ایرانی بهم می خوره. یارو لیسانسش رو بذاره سی دی فروشی یه سی دی خام هم بهش اجاره نمی دن بعد دیروز اومده منو نصیحت کنه. بدبخت اگه من پارتی تورو داشتم که الآن رئیس جمهور شده بودم. و . . ."
حالا فکر کنید همین سبک اشخاص مثلا دانشجویی هستن که خانواده داره خرج تحصیلاتشون رو می ده و تنها کاری که می کنن درس خوندنه. یا مثلا شخصی که کارمندی رو انتخاب کرده و کارمند جزء هست و پشت میز و زیر باد کولر می شینه و خودش را با شخصی که سختی بازار آزاد رو قبول کرده و به یه جاهایی رسیده مقایسه می کنه. یا شخصی که تنها علمش مدرک دانشگاهیشه و عملا در بازار کار ناتوانه و فکر می کنه دلیل این که کار گیرش نمیاد اینه که دیگران با پارتی رفتن سر کار و اون پارتی نداره. در حالی که دلیل کار پیدا نکردنش، ضعف توانایی خودش هست.
البته بحثی در این مورد نیست که پارتی و سایر موارد مشابه تو جامعه وجود داره که باعث کند شدن پبشرفت دیگران می شه. اما آیا باید این موارد رو به عنوان دلیلی برای تنبلی در نظر گرفت؟
از طرفی، سکوت (در مثال بالا) باعث می شه هروقت این شخص میاد، روی جو تاثیر منفی بذاره و این افکار مثل یه بیماری مسری به دیگران منتقل بشه و به مرور یه جمع شاد تبدیل به یه جمع غمگین و مفلوک بشن. همچنین سکوت هم می تونه توهم موافق بودن با شخص رو براش ایجاد کنه.
حالا همین مثال رو تو ابعاد وسیع تر در نظر بگیرید، مثلا تو همین انجمن یا اگه باز وسیع ترش کنیم در حد کل جامعه.

من افرادی زیادی رو میشناسم که در جامعه ما از اینکه نتونستن پشت میز ریاست بشینن شاکی شدن و علنا هم میگفتن اکثر کارها در شان ما نیست.
اما وقتی خارج از کشور رفتن، حتی حاضر شدن تو رستوران و کافه و... کار کنن و خرجشون رو در بیارن، بدون اینکه گلایه زیادی هم بکنن.
به نظرت چرا؟ مگر این افراد ذاتا تنبل نبودن، پس چرا تنبلی رو فقط تو ایران خوب نشون میدن؟


آنچه که باعث شده جامعه ما یک جامعه تنبل بشه، همانطوری که در تاپیک در ستایش بطالت زدم و دوستان زیاد متوجه اصل موضوع نشدند، جامعه ای هست که همه با دست و پا زدن فقط میخوان مرفه باشن.
به این دلیل که جامعه ما در راس بسیاری از نهادهاش سلامت لازم رو نداره.

تو دانشگاه میری میبینی یکسری انسان غیرمتخصص اما متعهد میخوان بهت درس زندگی بدن، تو ادرات و بانک و... میری نگاه از بالا به پایین موج میزنه.
سیستم اقتصادی هم درست نیست و یکی ممکنه با فروش یک زمین در عرض چند ماه به یک ثروت هنگفت برسه.
این نمونه هایی که تو چشم میزنن، افراد رو به سرعت از تلاش نا امید میکنن.

در شرایطی که فساد به وضوح مشخصه، نمیتونی از بدنه جامعه انتظار داشته باشی در این فساد غرق نشن.


مطمئن باشید هر زمانی جلوی این بهمن فساد در بخش های بالایی کوه گرفته بشه، این افرادی که تو کوهپایه نشستن هم از این کارا دست بر میدارن.

اما اگر بخوای از کوهپایه شروع کنی به بالا برسی، باز یک بهمن از بالا میاد و همه رو به زیر میکشه.


مشکل مردم ما هم این هست که زورشون به گنده ها هیچ وقت نرسیده، به خودشون گیر دادن.

PLAΨMID
07-04-2015, 06:06
سیستم اقتصادی هم درست نیست و یکی ممکنه با فروش یک زمین در عرض چند ماه به یک ثروت هنگفت برسه.
این نمونه هایی که تو چشم میزنن، افراد رو به سرعت از تلاش نا امید میکنن.

در شرایطی که فساد به وضوح مشخصه، نمیتونی از بدنه جامعه انتظار داشته باشی در این فساد غرق نشن.



دقیقا موردش رفیق ما بود که با ما سر یه کلاس میرفت و یه درس خوند و یه مدرک گرفت . ولی زنش پولدار بود و پدر زنش با نفوذ . نتیجه اش این بود که با کمترین تلاشی به موفقیت رسید و من هنوز دارم به قول شما دست و پا میزنم .
پدر زنش با پارتی و پول واسه رفیقم معافی جور کرد و من رفتم سربازی(که مرد بشم!!) . کل دوره سربازی صورت این یارو جلوی چشمام بود . نمیدونم رفتین یا نه ولی سربازی بد کوفتیه و وقتی اینقدر فراوان توش بی عدالتی دیده میشه نمیتونید توقع داشته باشید که من غر نزنم( که در غیر اینصورت می ترکم) و من رو مفلوک خطاب کنید !!!!!
الان بنده فوق لیسانسم و از صبح تا شب میدوم ، ایشون لیسانسه ست و به تازگی ماشین 110 ملیونی خریده با یه خونه آنچنانی و اتفاقا ایشونم هر وقت منو میبینه به چشم مفلوک نگام میکنه .
دوست عزیز آخه کجای دنیا با روزی 11 ساعت کار کردن بازم هشتت گرو نهت هست ؟
چطور توقع داری شاگرد اول دانشگاه ناامید نشه ؟
چون دقیقا افقی که جلوت هست نشون میده که محاله وضعت بهتر بشه . الان دقیقا کشور مثل دوره فرعون ها شده . یه عده دارن چنان از آب کره میگیرند که هیچ جای دنیا براشون بهتر از اینجا نیست ، یه عده هم از بدبختی هر جای دنیا براشون بهتر از اینجاست .
والا دوره ای که میشد با تلاش و کوشش موفق بشی گذشت داداش . . . . .
اینا حرفای دل خوش کنک و کتابی و استاندارد هست که میزنین . مال جامعه ما نیست . توی کشور ما به این جور آدما میخندن .
به قول دوستمون توی سیستمی که اساس پیشرفتش در فساد و زرنگ بازی هست ، نمیشه سالم رشد کرد . آدم عاقل هم میشینه با خودش دودوتا چهارتا میکنه میبینه که هر چقدر تلاش کنه بی فایده ست . پس ناامید میشه .

Mr_100_dolari
07-04-2015, 20:07
خوب حالا که بحث کار پیش اومدش اگر اشکالی نداشته باشه میخوام در مورد افرادی که بیشتر در ضمینه کارشون شاکی هستند و البته از این شاکی بودن تا آخر عمر هم دست بر نمیدارند چند تا نکته رو بگم و با این چند تا جمله شروع می کنم :


معمولا به نظر می رسد که شغل دیگران آسانتر و جذاب تر و پر درآمدتر از شغل ماست ، ما در رویاهای خود میگوییم : اگر کار آسانتری داشتم خوشبخت می شدم ...

---------
دوست داشتن یک شغل مثل عاشق شدن است عشق ممکن است در آغاز از احساسات تند و افراطی ریشه بگیرد اما در دراز مدت به تصمیم قاطعانه نیاز دارد ...

---------

شغل تنها زمانی ارزش و اعتبار دارد که آزادانه پذیرفته شود (آلبر کامو)

----------


خوب حالا نقدی که به جملات بالا وارده اینکه چند نفر و میشه تو جامعه ما پیدا کردش که واقعا عاشق کارشون باشن ... به فرض که کسی مشکلی با این نداشته باشه که چرا کار ما سخته

وقتی تو جامعه به دلیل بی کاری افراد مجبور باشند به کارهایی که مورد علاقشون نیستش و بیشتر از سر شکم سیر کردن و اجبار تو شغل های غیر مرتبط مشغول کار باشند دیگه فکر

نکنم جایی برای این بزاره که بخواهیم بگیم چرا کار ما انقدر سخته ... اما با مواردی که دوستمون تو پست قبل اشاره کردش همچون فساد کاری و ... چی کار میشه کردش ؟


اینجاست که میرسیم به موضوع اصلی تاپیک که چرا افراد مدام غر میزنند یا گلایه میکنند و یا از دست زمین و زمان شاکی هستند و چرا همه رو مقصر می دونند به جز خودشون و یا می گن اگر من جای فلانی بودم فلان می شد و ....


اول : اینکه باید نوع نگاه و نگرش خودتون رو نسبت به زندگی و شغل فعلیتون تغییر بدین ... خوب چطوری باید این کار رو انجام داد ؟


1 ) همیشه در هر کاری حداکثر تلاش خود را به کار گیرید نه به خاطر راضی نگه داشتن رئیس خود و یا تحت تاثیر قرار دادن دیگران بلکه به خاطر اینکه این تنها راه لذت بردن از کار است


2) جهان هستی تنبلی و تکبر را به طربقی تنبیه میکند وقتی کاری را سرسری میگیریم نتیجه قابل قبول به دست نمی آید ... وقتی بگویید من فقط نیمی از توان خود را بکار میگیرم برای انجام شغل مربوطه در این حالت رئیس تان فقط چند دلار از دست می دهد ولی شما شور و اشتیاق و انگیزه و اعتماد به نفس خود را نه تنها در کار بلکه در زندگی از دست می دهید ...


دوم : اگر در زمینه مورد علاقه خودتون کار کنید هم شادتر خواهید بود و هم موفق تر و احتمالا پول بیشتری به دست خواهید آورد ...

اشتباه ما اینجاست که زندگی خود را به دو بخش کار و فراغت تقسیم کرده ایم این برچسب زدن بر ساعات زندگی باعث محدود شدن ما می شود در واقع ما به خود می گوییم : از حالا تا ساعت پنج سر کار هستم ، پس باید این زجر را تحمل کنم ...


اینجاست که می رسیم به همون جمله بالا : / شغل تنها زمانی ارزش و اعتبار دارد که آزادانه پذیرفته شود (آلبر کامو) / اما چطوری باید این کار رو انجام داد ؟

از اوقات فراغت خود استفاده کنید کار ، عشق قابل رویت است ( خلیل جبران )


برای بلند مدت برنامه ریزی داشته باشیم که با یاد گیری کار مورد علاقمون کم کم مسیر زندگی شغلیمون رو عوض کنیم ... ولی اصلا کار مورد علاقه چی هستش ؟


انجام کار مورد علاقه به معنی شور و شوق داشتن برای انجام یک کار و گذاشتن تمام عشق و انرژی و خلاقیت بر روی آن است ...


و اما بازم می رسیم به موضوع تاپیک که چرا افراد دائما در حال شکوه کردن و غر زدن به زمین و زمان هستند به جای اینکه کمی هم برای رویاها و اهدافشون تلاش کنند ؟

زندگی واقعی با رویاهای ما بسیار متفاوت است ... این یعنی چی ؟

بهانه شما چیست ؟

حقیقت این است که ما با خود انقدرها رو راست نیستیم ما خیلی چیزها را غیر ممکن می نامیم اما حقیقت آن است آنها اسباب زحمت هستند نه ناممکن ...

مثال : فرد x عاشق رشته ریاضی هستش وقتی می گوید این غیر ممکن هستش ... در واقع منظور این هستش :

قبول شدن در رشته مورد نظر کار سختی هستش

نیاز دارم به یک کار نیمه وقت برای تامین هزینه تحصیلات

تعطیل کردن گردش و خوش گذرانی های بیشتر

و ....


پس فرد x به این نتیجه می رسد که تحصیل و درس خواندن حتی در رشته تحصیلی مورد علاقش ارزش این همه تلاش را ندارد و هیچ وقت به دنبالش نمیره و البته هر وقت ببینش داره شکایت میکنه که چرا نتونسته توی اون رشته مود علاقش تحصیل کنه و مشغول به این کار بشه ....


مطلب ادامه داره ولی در انتها نکته مهم این هستش که :ماموریت شما در زندگی بی مشکل زیستن نیست بلکه با انگیزه زیستن است ...

و تا وقتی معنی جمله بالا درک نشه مطمئنا هستند افرادی که دائما در حال شکایت کردن و غر زدن و ... به جای تلاش کردن باشند ....

بیشترین شانس شما برای خوشبختی و ثروت انجام دادن کاری است که دوستش دارید ، عشق انرژی است و هر کاری که با عشق همراه باشد سرشار از انرژی زاینده است و این نوعی از انرژی است که احتمال تبدیل شدن آن به دلار بیشتر است ...

اما نباید تصور کرد که درد و رنج و ناکامی در کار نخواهد بود ....

انجام کار مورد علاقه به معنی نسخه ای برای یک زندگی آسانتر نیستش بلکه نسخه ای برای زندگی جذاب تر است ....

ببخشید اگر خیلی طولانی شد ...