PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : در ستایش بطالت



B.Russell
31-03-2015, 18:47
برتراند راسل مقاله کم‌حجمی با عنوان در ستایش بطالت (In Praise of Idleness) در سال 1932 نوشت.

تاریخ بشر همواره در ستایش کار رقم خورده است.

اما راسل در این مقاله، کار را یک رفتار اجتنا‌ب‌ناپذیر برای کسب رفاه می‌داند که هیچ تقدسی در آن نهفته نیست !!


به همین دلیل است که او تلاش برای کاهش مستمر از زمان انجام کار را توصیه می‌کند.
راسل معتقد است مردم دنیا بیش از حد کار می‌کنند و این باور مردم که کار فضیلت است، خسرانی عظیم به بار می‌آورد.

تحقیقات نشان می‌دهد در یک جامعه مفروض در یک زمان مفروض ثروتمندان شادترند.
این ثروت نسبی است - و نه ثروت مطلق - که در شادی دخیل است. پس اگر همه افراد کمتر کار کنند و درآمدها هماهنگ شوند، نتیجه می‌تواند کاملا متفاوت از آب درآید. این فراغت بیشتر برای هر فرد دقیقا همان چیزی است که راسل از آن دفاع می‌کند.

از نظر راسل مقدار کار مطلوب، آنقدر است که فراغت را سرورانگیز کند، ‌نه آنقدر که موجب از پا افتادن شود و از آنجا که مردم در اوقات فراغتشان خسته نخواهند شد، فقط به دنبال سرگرمی‌های منفعل و کسالت‌بار نخواهند رفت.
.
.
.
.

من در میان انسان های اطرافم دو گروه رو خیلی زیاد میبینم:

1- گروهی که خیلی کار میکنند و تقریبا فراغت خاصی ندارن و تمامی فکر و ذکرشون کسب درآمد یا پیشرفت در علم و اقتصاد و ... هست برای رفاه در آینده ای نامشخص!

2- گروهی که بطالت و تن آسایی رو به اوجش رسوندن و از زیر هرکاری شانه خالی میکنن.
اینگونه افراد معمولا ثروت های بادآورده دارن و نکته جالب هم اینجاست که خیلی ها حسرت این زندگی بچه پولداری رو میخورن.



به نظر شما اگر انسان برای رسیدن به فراغت و رفاه کار میکند، با کاهش میزان کارِ همه انسان ها چه آسیبی و به چه جایی وارد میشود؟

ریشه لذت هایی که از زمان های بطالت میبرید و خیلی سخت میتوانید از دست این زمان های بطالت فرار کنید رو در چی میدونید؟

shi.irani
31-03-2015, 19:02
کسی که دیوونه وار کار میکنه معمولا برای رسیدن به فراغت نیست برای رسیدن به نداشته هاست یکیش رفاه مادی دیگری منزلت اجتماعی بعدی قدرت و...
هیچ لذتی ابدی نیست...حتی بطالت...

B.Russell
31-03-2015, 20:01
کسی که دیوونه وار کار میکنه معمولا برای رسیدن به فراغت نیست برای رسیدن به نداشته هاست یکیش رفاه مادی دیگری منزلت اجتماعی بعدی قدرت و...
هیچ لذتی ابدی نیست...حتی بطالت...

هدف از رسیدن به منزلت اجتماعی و قدرت و ... آیا نگاه پر رنگی به رفاه و فراغت در آینده رو به همراه خودش دارد یا خیر؟

هدف من از تاپیک این هست که هرکس بیاد عقاید خودش رو بگه و اینکه بطالت در زندگیش چقدر نقش داره و اهداف هر فرد از کار کردن بیشتر و بیشتر رسیدن به چه مرحله ای هست؟
و اینکه بگیم دیگران اینگونه هستند و آنگونه، به دلیل عدم حضور دیگران برای دفاع از مواضعشون شاید نتیجه بخش نباشه.

مثلا فردی که روزی 18 ساعت کار میکنه و ماهی 1 میلیون درآمد داره کمتر به چشم من میاد نسبت به فردی که روزی 5 ساعت کار میکنه و ماهی 10 میلیون درآمد داره و بیشتر زندگیش رو به فراغت مشغوله.

taghi_ramzi
31-03-2015, 20:49
این مقاله یه نوع تست شناخت سفسطه ست درسته؟

B.Russell
31-03-2015, 20:57
این مقاله یه نوع تست شناخت سفسطه ست درسته؟

نه بحثی کاملا جدی در زمینه اجتماعی هست و چرایی توجه انسان به کار زیاد یا بطالت!
مخصوصا بخشی که نشون میده صاحبین زمین که با بطالت کامل پولدار شدن مورد تحسین مردم قرار میگیرن و اکثر انسان ها اینگونه پولدار شدن ها رو دوست دارن.

Atghia
31-03-2015, 20:57
همیشه برام جالب بودن ادمهایی که درامد بالایی داشتند اما عطشی وصف نشدنی در بدست اوردن پول بیشتر داشتند
کل زمان زندگیشون در شبانه روز صرف بیزینس و کار و پول میشه
من با چند مورد همکلام شدم
استدلالی که داشتن این بود:
مگه من تا چندسالگی میتونم کار کنم؟ باید هرچقدر میتونم تلاش کنم!

حرص و ولع انسانها سیری ناپذیر هستند
دسته دوم شما رو هم خوب میشناسم چون دور و برم بودند

اصطلاحا بچه پولدارها
که کل زندگی رو در تعطیلات هستند و فقط خرج میکنن از جیب پدر گرامی!
برای این افراد کار وجود نداره اگرهم باشه به طور تفریحی و یکی از تفریحاتشون هست

عده ای هم هستند برای حداقل رفاه کل زندگی مشغول کار هستند معلمی که شغل دومش رانندگی آژانس هست...

در مجموع من اینطور نتیجه میگیرم:

بعضی ها مجبورن که برای رفاه کل وقتشون به کار بگذره و وقتی برای بطالت ندارند
بعضی ها بیماراند! که باوجود رفاه پی کسب بیشترند
و بعضی ها هم بخاطر جو شرایط خانوادگی کل زندگیشون به بطالت و به قول خودشون تفریح میگذره

ببخشید اگر دقیقا به سوالات شما پاس ندادم:n39::n16:

taghi_ramzi
31-03-2015, 21:39
به نظر نمیاد دو قسمت حرف ایشون ارتباطی به هم داشته باشن


راسل در این مقاله، کار را یک رفتار اجتنا‌ب‌ناپذیر برای کسب رفاه می‌داند که هیچ تقدسی در آن نهفته نیست !!


به همین دلیل است که او تلاش برای کاهش مستمر از زمان انجام کار را توصیه می‌کند.

استدلال مشابه: روزها مقدس نیستند و شبها هم خوب میخوابیم و استراحت میکنیم ، پس شبها میتونن بهتر باشن و جاهایی از کره زمین که شبها بلندترن بهترن!



اگه این ضعف استدلال رو که کاملاً این "مقاله" رو بی ارزش میکنه بزاریم کنار ، کار بی بروبرگرد بر بیعاری ترجیح داره
چندین نوع دلیل میشه برای این عرضم بیارم ، ولی یکی رو همین چند روز پیش داشتیم با یکی از دوستان در موردش صحبت میکردیم میگم

دوستم اعتقاد داشت که هدف گذاری و تلاش در زندگی چندان مفهوم نداره و باید انسان تا جایی که میتونه دنبال عشق و حال باشه
بنده نظر ایشون رو رد کردم و گفتم خوردن و خوابیدن و تفریح و اجتناب از فشار در زندگی ، کاریه که هر کسی میتونه به راحتی انجام بده و به همین دلیل بی ارزشه
شما یک نفر تو کل کره زمین نمیتونید پیدا کنید که از بالاتر بردن نسبت تفریح به کار فراری باشه
ولی آیا این ارزشی داره؟ میتونه به جایگاه بالاتری برسه؟ باعث پوچی نمیشه؟
و ضمناً نمیتونین حتی یک چیز پیدا کنید که همه مردم دنیا بتونن انجام بدن و ارزش واقعی داشته باشه
مثلاً من میتونم روزی صد متر پیاده روی کنم ، میتونم 5 تا دراز نشست برم ، میتونم 18 ساعت بخوابم ؛ اینها کوچکترین ارزشی ندارن و به هیچ نتیجه ی واقعی نمیرسن
روزی 10 کیلومتر دویدن ارزش داره ، 150 تا دراز نشست ارزش داره ، 18 ساعت کار کردن ارزش داره ، چون به "نتیجه" ختم میشه

کاری که هر کسی بتونه انجام بده کوچکترین ارزشی نداره.

یه مثال دیگه میزنم: زمانی همه دنبال پیدا کردن کیمیا بودن که مس رو به طلا تبدیل کنه
این آدمها شاید توجه نمیکردن که اگه قرار باشه هر مسی با کیمیا به راحتی به طلا تبدیل بشه ، دیگه طلا ارزشی نداره! اصلاً با مس فرق نمیکنه!
ارزش طلا اون موقعیه که با سختی بدست میاد و کمیابه.
مثل انسانی که کار میکنه و برای خودش و جامعه ش مفیده (بیشتر برای خودش)

پ.ن: با احترام کامل به دوستمون که ایدیشون راسله، وای به حال جامعه ای که برتراند راسل جامعه شناسش باشه !

J@viD
31-03-2015, 22:31
این دوست عزیزمون راسل شیرازی اصیل بوده.شیرازیارو خیلی دوست دارم.
من برای بطالت احترام خاصی قائلم حرف نداره.
کاریو میکنم که بهش علاقه مندم و به اندازه ای کار میکنم که هزینه هام تامین بشه نه بیشتر.
با این فرمول بمرور دارم کمتر کار میکنم بیشتر در میارم.
اصلا چه معنی داره ادم صبح تا شب بدوه دنبال یه لقمه نون؟
ادم باید بشینه خونه استراحت بکنه بعد بره از خونه بیرون تفریح بکنه.
از تفریح که خسته شد برای تنوع به علاقه مندیاش برسه بعد ازون علاقه مندیاش درامد کسب بکنه.
شرایط زندگی هرچقدر هم سخت باشه بازم میشه شغل رو براساس علاقه مندی انتخاب کرد.

Captain_America
31-03-2015, 22:52
جالبه این نظیه راسل (به گفته شما در سال 1932) بعد از زمانی هست که هنری فورد روزهای تعطیل هفته رو به 2 روز افزایش و ساعت کاری رو به 8 ساعت در روز (40 ساعت در هفته) تقلیل داد(سال 1926)، و با این کار بهره وری رو هم بالاتر برد. میتونه مرتبط باشه مخصوصا اگه راسل شواهد تجربی هم ارائه کرده باشه.

B.Russell
31-03-2015, 23:32
دوستم اعتقاد داشت که هدف گذاری و تلاش در زندگی چندان مفهوم نداره و باید انسان تا جایی که میتونه دنبال عشق و حال باشه
بنده نظر ایشون رو رد کردم و گفتم خوردن و خوابیدن و تفریح و اجتناب از فشار در زندگی ، کاریه که هر کسی میتونه به راحتی انجام بده و به همین دلیل بی ارزشه
شما یک نفر تو کل کره زمین نمیتونید پیدا کنید که از بالاتر بردن نسبت تفریح به کار فراری باشه

ولی آیا این ارزشی داره؟ میتونه به جایگاه بالاتری برسه؟ باعث پوچی نمیشه؟

و ضمناً نمیتونین حتی یک چیز پیدا کنید که همه مردم دنیا بتونن انجام بدن و ارزش واقعی داشته باشه
مثلاً من میتونم روزی صد متر پیاده روی کنم ، میتونم 5 تا دراز نشست برم ، میتونم 18 ساعت بخوابم ؛ اینها کوچکترین ارزشی ندارن و به هیچ نتیجه ی واقعی نمیرسن
روزی 10 کیلومتر دویدن ارزش داره ، 150 تا دراز نشست ارزش داره ، 18 ساعت کار کردن ارزش داره ، چون به "نتیجه" ختم میشه

کاری که هر کسی بتونه انجام بده کوچکترین ارزشی نداره.


اینکه میفرمایید چون تفریح و خوابیدن ار هرکسی برمیاد پس خیلی بی ارزشه، یکی از بزرگترین شعارهای انسانی هست.
وقتی مارکس میگه اساس انسان شکم است، حرفی از روی شکم نیست.
مکان های پر و خالی کردن شکم رو از من و شما بگیرن، اونوقت متوجه میشیم چه چیزی ارزش داره و چه چیزی وسیله هست.

در ضمن دقت کنید، صحبت از تن آسایی 24 ساعته نیست، صحبت از میزان کاری هست که در کنارش فراغت و بطالت هم هست و برعکس فکر شما دقیقا جوامعی که این افراد جامعه شناس هاشون بودن از نظر اقتصادی هم در تاپ ترین نقطه ممکن قرار دارند.

و همچنین نقدی جدی بر نگاه قدسی به کار وارد شده، اگر بگیم تفریح پوچی هست چون از همه بر میاد و منجر به مرگ انسان میشه، کار زیاد هم منجر به مرگ میشه و هرکاری در زندگی بکنی منجر به مرگ میشه، صحبت از پوچی کردن این وسط بی معنیه چون اون جایگاه بالاتر دقیقا یعنی کدوم جایگاه؟

این جایگاه بالاتر یک شعاره دوست عزیز و پشت همش همون رفاه هست وگرنه آخر قدرت و شهرت و ... هم مرگه و من برای همه چیز میتونم بگم تهش پوچی هست.

مگر برای کسانی که معتقدند مرگ یک آغاز دوباره است که من با این تفکر بحثی ندارم و عقیده شون هم قابل احترامه.




جالبه این نظیه راسل (به گفته شما در سال 1932) بعد از زمانی هست که هنری فورد روزهای تعطیل هفته رو به 2 روز افزایش و ساعت کاری رو به 8 ساعت در روز (40 ساعت در هفته) تقلیل داد(سال 1926)، و با این کار بهره وری رو هم بالاتر برد. میتونه مرتبط باشه مخصوصا اگه راسل شواهد تجربی هم ارائه کرده باشه.

شواهد تجربی در همین زمان زیاد داره:

مثلا هنگامی که فرانسه در سال ٢٠٠٠ هفته کاری کوتاه‌تری را به میزان ٣٥ساعت معمول کرد، بیکاری کاهش یافت و رشد اقتصادی قوی باقی ماند.

مشکل ایران هم دقیقا نبودن زمان و مکان فراغت درست و حسابی هست.

ملت از 8 صبح تا 8 شب درگیر کارن ولی فکرشون تو کار نیست، کسی از خودش پرسیده چرا؟

ساعت کاری زیاد در ایران کمترین بازدهی رو نداره و همه فکر میکنن آدم باید کار کنه در حالیکه کار اونها در واقع زمان فراغتشون هست و متاسفانه این یکی از حقایق جوامع شعار زده هست که نمیخواد قبول کنه، انسان حقیقت قدسی نداره.

N I G H T P E A C E
01-04-2015, 02:28
بنظرم دلیل اینکه افراد از اوقات فراغت شون لذت میبرن و اغلب دوس دارن به نفع اوقات فراغت از کار بزنن، اینه که کار معمولا یک نوع وظیفه و تکلیف هست که باید انجام بشه، چیزی که آزادی فرد رو محدود میکنه، چیزی که معمولا شما بدون علاقه و از سر اجبار انجام میدید، و طبیعی هست که انسان از چیزی که باید از سر اجبار و بدون علاقه انجام بده فراری هست ...

اما اینکه برخی افراطی کار میکنن و هیچ فراغتی ندارن من فکر میکنم در کنار حرص و طمع ... دلیل اصلیش اعتیاد به کار هست، این افراد به دلایلی به کار کردن عادت کردن، معتاد کار کردن شدن و به همین دلیل اگه کار نکنن احساس بی قراری میکنن، آرامششون رو از دست میدن، احساس بدی بشون دس میده، از خودشون بدشون میاد، و با کار کردن این احساسات دست از سرشون برمیداره، مثه یه معتاد ...

عادت معمولا چیز خوبی نیست، معنی و هدف رو از همه چیز میگره، فرد بدون این که هدف خاصی داشته باشه فقط انجامش میده، تا آرامش داشته باشه، خود فرد هم غالبا میدونه کارش اشتباه و نباید انجامش بده، اما نمیتونه ...

taghi_ramzi
01-04-2015, 19:35
خب اگه از دید پوچ گرایی داریم میبینیم ، اصلاً جا و دلیلی برای بحث نیست و بطالت برنده ست ، من اول هم گفتم بوی سفسطه میاد

شما (ی نوعی) اعتقاد داری همه چی پوچه و آخرش هیچی به هیچی ، پس بحثی نمیمونه که کار خوبه یا تفریح

مثلاً من به هیچ نوع خدایی اعتقاد ندارم ، دلیلی نداره که سر اینکه حق با یزید بوده یا حسین با کسی بحث کنم ... وغیره

B.Russell
01-04-2015, 20:27
خب اگه از دید پوچ گرایی داریم میبینیم ، اصلاً جا و دلیلی برای بحث نیست و بطالت برنده ست ، من اول هم گفتم بوی سفسطه میاد

شما (ی نوعی) اعتقاد داری همه چی پوچه و آخرش هیچی به هیچی ، پس بحثی نمیمونه که کار خوبه یا تفریح

مثلاً من به هیچ نوع خدایی اعتقاد ندارم ، دلیلی نداره که سر اینکه حق با یزید بوده یا حسین با کسی بحث کنم ... وغیره

لطفا مطالب رو با تامل بیشتری بخونید تا اینقدر برداشت سطحی ارائه نکنید.
من اعتقاد ندارم همه چی پوچه در پاسخ به ادعای شما مبنی بر پوچ بودن زندگی کسی که میزان تفریحش بیشتر از کار کردنش هست عرض کردم که معیارتون برای پوچی قابل تعمیم به همه چیز هست مگر اینکه معتقد باشی با عمل مقدس کار فرشته ها برات ثواب مینویسن و اون دنیا جبران میشه.
چون نتوانستید بگید کسی که بیشتر کار میکنه چرا در انتها به پوچی نمیرسه.

در ضمن سفسطه تعریف مشخصی با شرایط مشخص داره. هرچیزی با تفکرات شما جور در نیامد اسمش سفسطه نیست.
بهتره به واقعیت خودمان رجوع کنیم که از بین درامد ماهانه 5 میلیون تومان از اجاره یک زمین و درامد ماهانه 5 میلیون تومان از 12 ساعت کار کدومو انتحاب میکنیم و اینقدر شعار ندیم.

ZINOSHTAN
02-04-2015, 01:53
این گزاره که «انسان برای رسیدن به فراغت و رفاه کار میکند» برای انگلستان 19xx کاملن درست هست، اما توی ساختارهای اقتصادی کلاسیک‌تر، فرد ارتباط عمیق‌تری با «دست‌رنج» و «دست‌ساخته‌ی» خودش داره. فرد هنوز با محصول «بیگانه» نشده (به قول مارکس)، یعنی وضعی مقابل وضعی که در نظام «خط تولیدی» هنری فورد وجود داره.

اصلن مفهوم «اوقات فراغت» محصول همین شکلِ تولید صنعتی هست..

نظام کار و تولید توی ایران در حال گذار هست، یعنی شکل و نحوه‌ی فعالیت‌ها خیلی سریع تغییر کرده اما بخش اعظم آدم‌ها هنوز ذاتن جور نشدن با این وضع یا اینکه نصفه نیمه تغییراتی در ذائقه‌شون رخ داده و در واقع استیبل و پایدار نیستند..این از نحوه‌ی برخورد و انتظاراتشون از فعالیتی که انجام میدن کاملن معلومه

وضع توی اروپا متفاوت هست، مثلن توی اروپا مسئله‌ای مثل «افسردگی تعطیلات» رو داریم (مقایسه کنید با ایران!)

من مخالف نظر شمام، یعنی اگر تمام پارامتر‌های دیگه همونی باشه که الان هست، کاری که توی فرانسه انجام شده ابدن توی ایران (الان) جواب نمیده


از این که بگذریم، استدلال راسل توی این پاراگرافی که گذاشتید کاملن بر اساس آسایش همگانی هست (utilitarianism)...من مخالف این طرز فکر هستم. آدم‌های بزرگی هم هستن که اینو سطحی می‌دونن...(گرچه خوشایند عمده‌ی مردم بوده و قطعن توی ایران هم هست)..در نتیجه از این جهت هم من مخالف نظر شما و راسل‌ام

پ.ن: رفاه همگانی تنها آلترنانیو دیدگاه الهی و سرمدی نیست، گرچه، بدیهیه که با معیارهای تولید شده توی همین سیستم، بهترین گزینه هست

B.Russell
02-04-2015, 10:30
این گزاره که «انسان برای رسیدن به فراغت و رفاه کار میکند» برای انگلستان 19xx کاملن درست هست، اما توی ساختارهای اقتصادی کلاسیک‌تر، فرد ارتباط عمیق‌تری با «دست‌رنج» و «دست‌ساخته‌ی» خودش داره. فرد هنوز با محصول «بیگانه» نشده (به قول مارکس)، یعنی وضعی مقابل وضعی که در نظام «خط تولیدی» هنری فورد وجود داره.

اصلن مفهوم «اوقات فراغت» محصول همین شکلِ تولید صنعتی هست..

نظام کار و تولید توی ایران در حال گذار هست، یعنی شکل و نحوه‌ی فعالیت‌ها خیلی سریع تغییر کرده اما بخش اعظم آدم‌ها هنوز ذاتن جور نشدن با این وضع یا اینکه نصفه نیمه تغییراتی در ذائقه‌شون رخ داده و در واقع استیبل و پایدار نیستند..این از نحوه‌ی برخورد و انتظاراتشون از فعالیتی که انجام میدن کاملن معلومه

وضع توی اروپا متفاوت هست، مثلن توی اروپا مسئله‌ای مثل «افسردگی تعطیلات» رو داریم (مقایسه کنید با ایران!)

من مخالف نظر شمام، یعنی اگر تمام پارامتر‌های دیگه همونی باشه که الان هست، کاری که توی فرانسه انجام شده ابدن توی ایران (الان) جواب نمیده


از این که بگذریم، استدلال راسل توی این پاراگرافی که گذاشتید کاملن بر اساس آسایش همگانی هست (utilitarianism)...من مخالف این طرز فکر هستم. آدم‌های بزرگی هم هستن که اینو سطحی می‌دونن...(گرچه خوشایند عمده‌ی مردم بوده و قطعن توی ایران هم هست)..در نتیجه از این جهت هم من مخالف نظر شما و راسل‌ام

پ.ن: رفاه همگانی تنها آلترنانیو دیدگاه الهی و سرمدی نیست، گرچه، بدیهیه که با معیارهای تولید شده توی همین سیستم، بهترین گزینه هست


واقعیت امر من متوجه نشدم شما دقیقا مخالف چه چیزی هستید !
مخالف کار زیاد؟ مخالف فراغت زیاد؟ مخالف تعادل کار و فراغت یا مخالف سنگینی کفته ترازو به سمت یکی یا ... !!

اصل مفهوم اوقات فراغت محصول تولید صنعتی هست از اون حرفا بود !!
حداقل به تاریخ کشور خودمون که بسیار با صنعت بیگانه بوده و یک جامعه کشاورزی سنتی بوده هم نگاهی بندازیم، متوجه میشیم که سپری کردن اوقات فراغت در طبیعت و در منزل دوستان و آشنایان و... به بهانه های مختلف پس از کار هیچ ارتباطی با صنعتی بودن یک جامعه نداره.


این نقشه میزان خودکشی در جهان رو در سال 2012 نشان میده:



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




اگر از کشورهای جنگ زده و تحت فشار حکومتی فاکتور بگیریم، کشورهایی که میزان کار در اونها خیلی بالاست بالاترین میزان خودکشی رو دارن.
بارز ترین و سرآمد این کشورها هم کره جنوبی و ژاپن هستند که به ساعات طولانی کار مشغولند و روز نیست که تحولی در صنعت ایجاد نکنن.
اما خودکشی که رابطه مستقیمی با شاد نبودن و انگیزه برای ادامه حیات نداشتن داره، در این دو کشور خیلی بالاتر هست.

من فکر میکنم شما و دوستان مخالف، برداشتی از این حرف راسل دارید که با برداشت من جور در نمیاد، از طرفی گزینه دیگری جز بحث پیرامون برداشت ها نداریم.

حرف راسل هم این هست که اینقدر تو سر چیزهایی که ازش لذت میبریم نزنیم و سعی کنیم براش برنامه ریزی انجام بدیم.

بطالت و فراغت یکی از چیزهایی هست که خیلی از انسان ها از اون لذت میبرن پس میتوان در ستایش بطالت هم مطلب نوشت و اندیشید و صرفا نباید در ستایش کار مطلب نوشت و فکر کرد.
حالا یکی ممکنه بیاد بگه من از بطالت و فراغت هیچ لذتی نمیبرم و فقط کار و کار و کار دوست دارم، برمیگرده به تجارب شخصی او از زندگی.
اما نمیتونه ادعا کنه جامعه ای که خیلی کار میکنه جامعه پرنشاط یا موفق تری هست مگر اینکه معیار موفقیت رو شفاف بیان کنه.
و بگه چرا فلان فرد موفق نیست و فلان فرد موفق هست.

ZINOSHTAN
02-04-2015, 14:52
واقعیت امر من متوجه نشدم شما دقیقا مخالف چه چیزی هستید !
مخالف کار زیاد؟ مخالف فراغت زیاد؟ مخالف تعادل کار و فراغت یا مخالف سنگینی کفته ترازو به سمت یکی یا ... !!

چون با افزایش زمان فراغت آسایش مردم بیش‌تر میشه، پس باید این‌کار صورت بگیره..این چیزی هست که باهاش مخالف‌ام



اصل مفهوم اوقات فراغت محصول تولید صنعتی هست از اون حرفا بود !!
حداقل به تاریخ کشور خودمون که بسیار با صنعت بیگانه بوده و یک جامعه کشاورزی سنتی بوده هم نگاهی بندازیم، متوجه میشیم که سپری کردن اوقات فراغت در طبیعت و در منزل دوستان و آشنایان و... به بهانه های مختلف پس از کار هیچ ارتباطی با صنعتی بودن یک جامعه نداره.

ببین فراغت نیاز به متمم داره، فراغت از «چی»..برای کسی که فعالیت معیشتی‌ش با بقیه‌ی فعالیت‌هاش همگن هست، دیگه اینکه بگیم اوقات «فراغت از کار» بی‌معنی میشه...مثل فراغت از مثلن پدر بودن، شوهر بودن و.. میشه

واقعیتی که شما در مورد جامعه کشاورزی گفتی مربوط به دوره‌ی زمین‌داری میشه، یعنی فرد روی زمین شخص دیگه‌ی کار می‌کنه. از لحاظ ارتباط فرد با کارش خیلی متفاوت از وضع صنعتی نیست

شما مقایسه کن با آدمی که روی یه تیکه از زمین خودش که خونه‌اش هم توش بوده کار می‌کرد. این آدم دید و بازدید از فامیل رو به هیچ وجه فراغت از کار نمی‌دونست..اصلن این مفهوم براش تعریف نشده‌بود



بارز ترین و سرآمد این کشورها هم کره جنوبی و ژاپن هستند که به ساعات طولانی کار مشغولند و روز نیست که تحولی در صنعت ایجاد نکنن.
اما خودکشی که رابطه مستقیمی با شاد نبودن و انگیزه برای ادامه حیات نداشتن داره، در این دو کشور خیلی بالاتر هست.

شما نمی‌تونید این نتایج رو بگیری، مثل اینکه من بیام تو جواب شما بگم که متوسط عمر در کشور ژاپن از کل دنیا بالاتره، پس ژاپنی‌ها خیلی آدمای سالم و با نشاطی هستند و..

واقعیت اینه که توی شرق آسیا نگاه به مرگ و خودکشی کاملن متفاوت از غرب هست، حتی با هندوستان هم هیچ قرابتی ندارند، چه برسه با کشور‌های دیگه. دولت‌های شرقی تلاش می‌کنن خودکشی رو کم کنن چون نیروی کار از دست میره، نه اینکه خودکشی زیاد نشونه‌ی افسرده‌بودن جامعه یا عدم نشاطشون باشه.

الان به نظر شما مناطق خاکستری رنگ با نشاط‌ترین مردم دنیا هستن؟...معلومه که نه!




اما نمیتونه ادعا کنه جامعه ای که خیلی کار میکنه جامعه پرنشاط یا موفق تری هست مگر اینکه معیار موفقیت رو شفاف بیان کنه.
و بگه چرا فلان فرد موفق نیست و فلان فرد موفق هست.
این مفهوم «آدم موفق» هنوز 100 سال هم نیست که اختراع شده، مثلن نیوتون زمان زندگی‌ش به عنوان «آدم موفق» شناخته نمی‌شده..نمی‌خوام طولانی بنویسم که از خوندنش منصرف بشید، مثال بزنم؟.. مثلن توی نظام وظیفه گرایی، اصلن اهمیتی نداره که فرد موفق بشه یا هرچیز دیگه‌ای (دو نکته: من وظیفه گرا نیستم، و وظیفه‌گراها الزامن تئیست نیستند)

تمام حرف‌هایی که راسل «توی این پاراگراف» می‌زنه در دستگاه فکری خودش درسته..اما اینکه این دستگاه فکری هم درسته، نه، به نظر من نیست.

B.Russell
02-04-2015, 16:44
چون با افزایش زمان فراغت آسایش مردم بیش‌تر میشه، پس باید این‌کار صورت بگیره..این چیزی هست که باهاش مخالف‌ام


ببین فراغت نیاز به متمم داره، فراغت از «چی»..برای کسی که فعالیت معیشتی‌ش با بقیه‌ی فعالیت‌هاش همگن هست، دیگه اینکه بگیم اوقات «فراغت از کار» بی‌معنی میشه...مثل فراغت از مثلن پدر بودن، شوهر بودن و.. میشه

واقعیتی که شما در مورد جامعه کشاورزی گفتی مربوط به دوره‌ی زمین‌داری میشه، یعنی فرد روی زمین شخص دیگه‌ی کار می‌کنه. از لحاظ ارتباط فرد با کارش خیلی متفاوت از وضع صنعتی نیست

شما مقایسه کن با آدمی که روی یه تیکه از زمین خودش که خونه‌اش هم توش بوده کار می‌کرد. این آدم دید و بازدید از فامیل رو به هیچ وجه فراغت از کار نمی‌دونست..اصلن این مفهوم براش تعریف نشده‌بود


شما نمی‌تونید این نتایج رو بگیری، مثل اینکه من بیام تو جواب شما بگم که متوسط عمر در کشور ژاپن از کل دنیا بالاتره، پس ژاپنی‌ها خیلی آدمای سالم و با نشاطی هستند و..

واقعیت اینه که توی شرق آسیا نگاه به مرگ و خودکشی کاملن متفاوت از غرب هست، حتی با هندوستان هم هیچ قرابتی ندارند، چه برسه با کشور‌های دیگه. دولت‌های شرقی تلاش می‌کنن خودکشی رو کم کنن چون نیروی کار از دست میره، نه اینکه خودکشی زیاد نشونه‌ی افسرده‌بودن جامعه یا عدم نشاطشون باشه.

الان به نظر شما مناطق خاکستری رنگ با نشاط‌ترین مردم دنیا هستن؟...معلومه که نه!


1- مشکلتون با افزایش آسایش مردم چه چیزی هست که میفرمایید باهاش مخالفید؟
هرچند من نمیدونم به چه چیز میگین آسایش و اگر مقاله رو مطالعه میکردین منظور از آسایش تن پروری و خوابیدن نیست و تاکید هم شده که اگر فراغت همانند کار امری مهم تلقی شود، میزان ابتکار و نوآوری در فراغت مثل نوآوری در بخش های دیگر زندگی افزایش پیدا میکنه و انسان ها دیگر سراغ کارهای تکراری و کسل کننده برای فراغت نمیرن.

2- کاری هم که در اینجا مورد بحث هست کار ماشینی و تکراری برای کسب معاش هست که اگر شمارو با میزان درآمدی یکسان در بین دو راهی فراغت و اون کار قرار بدن، شما آن کار رو انتخاب نمیکنید.

پس باز هم شامل همه کارها نمیشه و به قول شما فراغت از یکسری مشاغل اصلا معنا نمیدهد چون در اون مشاغل فقط کار نمیکنی که پول دربیاری و شکمت رو سیر کنی.
شاید اگر به جامعه آنروز راسل برگردیم لفظ کار ماشینی و اون انقلاب صنعتی که چارلی چاپلین به عنوان کارگر و کار نشون میده، قابل لمس تر باشه.
که میزان فراوانی این کارهای ماشینی در دنیای امروز هم قابل قیاس با کارهای کوچک مد نظر شما نیست.

3- متوسط عمر بالا به نحوه درست مصرف غذایی و سلامت جسم و ژنتیک و... مربوطه و البته شادی هم نقش کمی داره.
ولی در خودکشی مهمترین عامل خسته شدن از زندگی در شرایط حال هست، مطمئنا فراغت میتونه این خستگی رو کم کنه و اینکه نگاه اونا به زندگی و مرگ چه فرقی با ما داره تاثیری در اصل موضوع نمیکنه.
اون مناطق خاکستری رو هم عرض کردم بخشیشون مشکلات دیگری دارن مثل ایران.

ZINOSHTAN
02-04-2015, 18:45
1- مشکلتون با افزایش آسایش مردم چه چیزی هست که میفرمایید باهاش مخالفید؟
هرچند من نمیدونم به چه چیز میگین آسایش و اگر مقاله رو مطالعه میکردین منظور از آسایش تن پروری و خوابیدن نیست و تاکید هم شده که اگر فراغت همانند کار امری مهم تلقی شود، میزان ابتکار و نوآوری در فراغت مثل نوآوری در بخش های دیگر زندگی افزایش پیدا میکنه و انسان ها دیگر سراغ کارهای تکراری و کسل کننده برای فراغت نمیرن.

2- کاری هم که در اینجا مورد بحث هست کار ماشینی و تکراری برای کسب معاش هست که اگر شمارو با میزان درآمدی یکسان در بین دو راهی فراغت و اون کار قرار بدن، شما آن کار رو انتخاب نمیکنید.

پس باز هم شامل همه کارها نمیشه و به قول شما فراغت از یکسری مشاغل اصلا معنا نمیدهد چون در اون مشاغل فقط کار نمیکنی که پول دربیاری و شکمت رو سیر کنی.
شاید اگر به جامعه آنروز راسل برگردیم لفظ کار ماشینی و اون انقلاب صنعتی که چارلی چاپلین به عنوان کارگر و کار نشون میده، قابل لمس تر باشه.
که میزان فراوانی این کارهای ماشینی در دنیای امروز هم قابل قیاس با کارهای کوچک مد نظر شما نیست.

3- متوسط عمر بالا به نحوه درست مصرف غذایی و سلامت جسم و ژنتیک و... مربوطه و البته شادی هم نقش کمی داره.
ولی در خودکشی مهمترین عامل خسته شدن از زندگی در شرایط حال هست، مطمئنا فراغت میتونه این خستگی رو کم کنه و اینکه نگاه اونا به زندگی و مرگ چه فرقی با ما داره تاثیری در اصل موضوع نمیکنه.
اون مناطق خاکستری رو هم عرض کردم بخشیشون مشکلات دیگری دارن مثل ایران.

1- برای توضیح موضع خودم باید قبلش موضوعات دیگه‌ای رو بگم تا حرف‌ام گنگ یا بی‌هوده به نظر نیاد..خب به جای این‌کار من با چند کلید وا‌ژه جواب میدم. مثلن توی نظام‌های «فضیلت‌محور» یا «وظیفه‌محور» (همونی که قبلن گفتم) اصلن بحث آسایش و رفاه موضوعیتی نداره، نه اینکه مخالفتی باشه(یعنی تلاش نمیشه کمش کنن، ولی افزایش اون هم دغدغه نیست)...برای سیستم فضیلت محور نگاه کنید به آراء افلاطون به عنوان نمونه .(تکرار می‌کنم که موضع من چیز دیگه‌ای هست)
منم برداشت‌ام از فراغت تن‌پروری نبوده اصلن

2-بله، درسته..فقط یک نکته‌ی بی ربط به بحث بگم: اگر یه روزی کارفرماها به زور کارگر‌ها رو پشت دستگاه نگه میداشتن، اگر تصمیم گرفتن از زن‌ها برای کارهای کسل کننده استفاده کنند چون که کمتر طغیان می‌کردند، اگر چارلی چاپلین میاد و همچین فیلمی می‌سازه، برای این هست که مردم در اون دوره در غرب هنوز با شکل جدید تولید آداپته نشد بودن (وضعی که توی ایران هست تقریبن)..ولی انسان‌ها تغییر می‌کنند. گفتم که، الان مثلن افسردگی تعطیلات رو داریم، یعنی فرد تو روز‌های آخر تعطیلاتش از بس «نمیدونه اگه قرار نیست کار کنه پس باید چی‌کار کنه» مشکل روحی میگیره..در ایران هم اینطور خواهد شد، خیلی زود!

3- نه، هممونطور که ربط دادن متوسط عمر به نشاط یه برداشت سطحی هست، همونطور ربط دادن تعداد خودکشی با نشاط هم سطحی‌ئه. شما دارید معیاری که برای( بخشی از) غرب هست رو به کل دنیا بسط میدی. در حالی که موضوع خودکشی توی شرق آسیا (و فرهنگ‌های دیگه) کانتکس متفاوتی داره.

B.Russell
02-04-2015, 19:44
برای توضیح موضع خودم باید قبلش موضوعات دیگه‌ای رو بگم تا حرف‌ام گنگ یا بی‌هوده به نظر نیاد..خب به جای این‌کار من با چند کلید وا‌ژه جواب میدم. مثلن توی نظام‌های «فضیلت‌محور» یا «وظیفه‌محور» (همونی که قبلن گفتم) اصلن بحث آسایش و رفاه موضوعیتی نداره، نه اینکه مخالفتی باشه(یعنی تلاش نمیشه کمش کنن، ولی افزایش اون هم دغدغه نیست)...برای سیستم فضیلت محور نگاه کنید به آراء افلاطون به عنوان نمونه .(تکرار می‌کنم که موضع من چیز دیگه‌ای هست)

2-بله، درسته..فقط یک نکته‌ی بی ربط به بحث بگم: اگر یه روزی کارفرماها به زور کارگر‌ها رو پشت دستگاه نگه میداشتن، اگر تصمیم گرفتن از زن‌ها برای کارهای کسل کننده استفاده کنند چون که کمتر طغیان می‌کردند، اگر چارلی چاپلین میاد و همچین فیلمی می‌سازه، برای این هست که مردم در اون دوره در غرب هنوز با شکل جدید تولید آداپته نشد بودن (وضعی که توی ایران هست تقریبن)..ولی انسان‌ها تغییر می‌کنند. گفتم که، الان مثلن افسردگی تعطیلات رو داریم، یعنی فرد تو روز‌های آخر تعطیلاتش از بس «نمیدونه اگه قرار نیست کار کنه پس باید چی‌کار کنه» مشکل روحی میگیره..در ایران هم اینطور خواهد شد، خیلی زود!


نظام فضیلت محور رو چه کسی کنترل میکنه؟ بدنه مردم یا یک عده سرمایه دار اقتصادی یا نظامی؟
اگر بدنه مردم کنترل میکنن و مردم براشون میزان فراغت و آسایش موضوعیت نداره، که دیگه بحثی نمیمونه و من خیلی دوست دارم چندتا از این جامعه های وظیفه محور رو بشناسم که بین فراغت و کار با یک میزان درآمد کدام رو انتخاب میکنند، نظرسنجی جالبی باید در اون جامعه مشتاق به انجام وظیفه بدون نگاه به میزان رفاه و فراغت از آب در بیاد.

اما اگر فضیلت و وظیفه رو یک عده حاکم بنابر تسلط بر اقتصاد یا قوای نظامی یا ... برای مردم مشخص میکنن، شما نمیتونید بگید انسان ها تغییر کردن، تغییر کردن انسان به صورت غیر ارادی و برده شدن معنی آداپته شدن نمیده.

چون فرد از درون ناراضی هست و فرصت پیدا کنه طغیان میکنه نمونه هاش رو در تظاهرات های گسترده برای افزایش سن بازنشستگی و افزایش ساعت کاری در همون کشورهایی که میگین آخر هفته دپرس میشن میبینید.
در حالیکه مردم این کشورها اگر در تعطیلات آخر هفته دپرس میشن نباید ناراحت افزایش سن بازنشستگی یا افزایش ساعت کاری و...بشن و باید از حکومتشون تشکر هم بکنن که با سر کار گذاشتن تا آخر عمر و برای ساعات زیاد اونارو از دپرس شدن نجات میده.

ZINOSHTAN
02-04-2015, 22:15
نظام فضیلت محور رو چه کسی کنترل میکنه؟ بدنه مردم یا یک عده سرمایه دار اقتصادی یا نظامی؟
اگر بدنه مردم کنترل میکنن و مردم براشون میزان فراغت و آسایش موضوعیت نداره، که دیگه بحثی نمیمونه و من خیلی دوست دارم چندتا از این جامعه های وظیفه محور رو بشناسم که بین فراغت و کار با یک میزان درآمد کدام رو انتخاب میکنند، نظرسنجی جالبی باید در اون جامعه مشتاق به انجام وظیفه بدون نگاه به میزان رفاه و فراغت از آب در بیاد.

اما اگر فضیلت و وظیفه رو یک عده حاکم بنابر تسلط بر اقتصاد یا قوای نظامی یا ... برای مردم مشخص میکنن، شما نمیتونید بگید انسان ها تغییر کردن، تغییر کردن انسان به صورت غیر ارادی و برده شدن معنی آداپته شدن نمیده.

چون فرد از درون ناراضی هست و فرصت پیدا کنه طغیان میکنه نمونه هاش رو در تظاهرات های گسترده برای افزایش سن بازنشستگی و افزایش ساعت کاری در همون کشورهایی که میگین آخر هفته دپرس میشن میبینید.
در حالیکه مردم این کشورها اگر در تعطیلات آخر هفته دپرس میشن نباید ناراحت افزایش سن بازنشستگی یا افزایش ساعت کاری و...بشن و باید از حکومتشون تشکر هم بکنن که با سر کار گذاشتن تا آخر عمر و برای ساعات زیاد اونارو از دپرس شدن نجات میده.


نظام فضیلت محور توسط ارزش‌هایی که به مردم ارائه می‌کنه اونارو جهت‌میده و این ارزش‌ها هم توسط یک طبقه(یا فرد) ساخته میشه..بدنه‌ی مردم تقریبن هیچ توانایی در جهت‌دهی به ارزش‌ها نداره

سرمایه‌دار‌ها/ نظامی‌ها معمولن نظام‌های لیبرال/استبدادی رو رهبری می‌کنند و مستقیمن رفاه مردم به عنوان پارامتر تصمیم‌گیری لحاظ می‌کنند، بنابراین نظر من روی این‌ها نیست

وظیف‌گرا؟ می‌تونید آلمان، در بازه‌ای از رهبری حزب ناسیونال سوسیالیسم رو ببینید.

(اگر داریم جدی صحبت می‌کنیم که باید بگم) تظاهرات رو مردم انجام نمی‌دن، هیچ‌جای دنیا...بلکه این گروه‌ها و احزاب و شرکت‌های بیمه و افراد و.. هستند که برای پیگیری نفع سازمانی و تاثیرگذاری بر حاکمیت جامعه (پیاده‌سازی ایديولوژی خودشون)، از مردم استفاده می‌کنند.

یک فرد در تظاهرات ایکس شرکت می‌کنه چون مدام از آسیب‌های فلان تصمیم در «کیفیت زندگی‌ش» و زندگی‌ هم صنفی‌هاش بهش گوشزد میشه. حالا این «کیفیت زندگی مطلوب» آیا چیزی هست که فرد در تنهایی و با تفکر بهش رسیده..ابدن نه. این کیفیت زندگی رو گروه‌ها و افراد و .. تعریف‌می‌کنند و تلاش دارن جامعه رو به همون سمت بکشونن.

مثلن (همین‌جوری میگم) افزایش ساعت کاری مقدار درآمد شرکت‌هایی که تو حوزه‌ی سرگرمی کار می‌کنند رو کاهش میده. یا یه حزبی هست که توی مانیفست خودش کاهش کار فیزیکی انسان‌ها رو قرار داده .

B.Russell
02-04-2015, 23:21
نظام فضیلت محور توسط ارزش‌هایی که به مردم ارائه می‌کنه اونارو جهت‌میده و این ارزش‌ها هم توسط یک طبقه(یا فرد) ساخته میشه..

بدنه‌ی مردم تقریبن هیچ توانایی در جهت‌دهی به ارزش‌ها نداره

سرمایه‌دار‌ها/ نظامی‌ها معمولن نظام‌های لیبرال/استبدادی رو رهبری می‌کنند و مستقیمن رفاه مردم به عنوان پارامتر تصمیم‌گیری لحاظ می‌کنند، بنابراین نظر من روی این‌ها نیست

وظیف‌گرا؟ می‌تونید آلمان، در بازه‌ای از رهبری حزب ناسیونال سوسیالیسم رو ببینید.

(اگر داریم جدی صحبت می‌کنیم که باید بگم) تظاهرات رو مردم انجام نمی‌دن، هیچ‌جای دنیا...بلکه این گروه‌ها و احزاب و شرکت‌های بیمه و افراد و.. هستند که برای پیگیری نفع سازمانی و تاثیرگذاری بر حاکمیت جامعه (پیاده‌سازی ایديولوژی خودشون)، از مردم استفاده می‌کنند.

یک فرد در تظاهرات ایکس شرکت می‌کنه چون مدام از آسیب‌های فلان تصمیم در «کیفیت زندگی‌ش» و زندگی‌ هم صنفی‌هاش بهش گوشزد میشه. حالا این «کیفیت زندگی مطلوب» آیا چیزی هست که فرد در تنهایی و با تفکر بهش رسیده..ابدن نه. این کیفیت زندگی رو گروه‌ها و افراد و .. تعریف‌می‌کنند و تلاش دارن جامعه رو به همون سمت بکشونن.

مثلن (همین‌جوری میگم) افزایش ساعت کاری مقدار درآمد شرکت‌هایی که تو حوزه‌ی سرگرمی کار می‌کنند رو کاهش میده. یا یه حزبی هست که توی مانیفست خودش کاهش کار فیزیکی انسان‌ها رو قرار داده .

متاسفانه تناقضات در صحبت هاتون خیلی زیاد هست!
میگین تظاهرات رو مردم انجام نمیدن، بعدا میگین گروه ها و احزاب انجام میدن، انگار این گروه ها و احزاب از آسمان اومدن و نحوه انتصابشون هم از طریق همون دست های پشت پرده معروف انجام شده با شعارهایی که بازم یک عده دیگه به مردم تلقین کرده بودن قبل از اینکه انتخاب بشن!!


نتیجه نهایی که من دارم از صحبت های شما درباره نقش مردم در جوامع می گیرم جز به این دو گزینه به گزینه دیگری ختم نمیشه، اگر گزینه دیگری هم هست بگین اضافه کنم:

1- شما به عنوان یک فرد از بدنه مردم، الان خودتون متوجه نیستین چی میخواین و قدرت ارزش دهی به حرکاتتون رو ندارین و صرفا دارین نظرات حزب یا گروهی که بهش وابسته هستین و بهتون دیکته شده رو ابنجا بیان میکنین.
پس من عملا با یک انسانی که قدرت تفکر مستقل نداره دارم بحث میکنم که فکر نکنم بحث با چنین انسانی فایده داشته باشه چون یاد نگرفته مستقل بیاندیشه.

2- گزینه معروف من با مردم فرق میکنم و از بدنه مردم نیستم و من رو نمیشه جهت دهی کرد ولی دیگران رو میشود جهت دهی کرد. :n26:

پیشنهاد میکنم وقتی اینقدر راحت برای همه نسخه می پیچیم نگاهی هم به خودمان بندازیم که کجای گود ایستاده ایم.

Motaharri
25-04-2016, 15:42
تفکر ماتریالیستی با اباحه‌گری و راحت طلبی خود مفاهیم را آنطور القا می‌کند که بشریت تصور نماید که مسیر موجود تنها راه رسیدن به سعادت است.

غرب برای گسترش گفتمان خود عرصه‌ها را تعریف می‌کند و سپس در گام بعد تلاش می‌کند تا با نفوذ دادن این عرصه‌ها به زندگی بشری؛ انسان را نسبت به آنچه به او عرضه شده است وابسته نماید. این وابستگی سبب می‌شود تا مخاطبی که هزاران کیلومتر آن طرف تر در حال ارتباط برقرار کردن با عرصه ترسیم شده است از فضای بوجود آمده متاثر شود.

نماد سبک زندگی غربی رفاه، آسایش طلبی و لذت طلبی است.

‌از طرفی چون نفس انسان به دنبال آسایش و لذت است جذب سبک زندگی غربی می‌شود ولی وقتی افراد وارد این گود می‌شوند می‌بینند که در منجلاب گرفتار شده‌اند. از آن جایی که انسان طالب خوبی‌هاست فکر می‌کند این موارد گزینه‌های خوبی هستند و به دنبال آن می‌رود هرچند رفاه و آسایش خوب است اما اصل زندگی نیست. در سبک زندگی غربی این موارد محور اصلی زندگی قرار داده شده است و البته افراد بعد از مدتی که سبک زندگی غربی را برگزیدند خود را در منجلابی می‌بینند که نتیجه سبک زندگی غربی است.

J@viD
25-04-2016, 17:13
افراد بعد از مدتی که سبک زندگی غربی را برگزیدند خود را در منجلابی می‌بینند که نتیجه سبک زندگی غربی است.

من از هر زاویه ای که دارم نگاه میکنم الان ما در منجلابیم.نظر شخصی.

B3HZ@D
25-04-2016, 20:01
تفکر ماتریالیستی با اباحه‌گری و راحت طلبی خود مفاهیم را آنطور القا می‌کند که بشریت تصور نماید که مسیر موجود تنها راه رسیدن به سعادت است.

غرب برای گسترش گفتمان خود عرصه‌ها را تعریف می‌کند و سپس در گام بعد تلاش می‌کند تا با نفوذ دادن این عرصه‌ها به زندگی بشری؛ انسان را نسبت به آنچه به او عرضه شده است وابسته نماید. این وابستگی سبب می‌شود تا مخاطبی که هزاران کیلومتر آن طرف تر در حال ارتباط برقرار کردن با عرصه ترسیم شده است از فضای بوجود آمده متاثر شود.

نماد سبک زندگی غربی رفاه، آسایش طلبی و لذت طلبی است.

‌از طرفی چون نفس انسان به دنبال آسایش و لذت است جذب سبک زندگی غربی می‌شود ولی وقتی افراد وارد این گود می‌شوند می‌بینند که در منجلاب گرفتار شده‌اند. از آن جایی که انسان طالب خوبی‌هاست فکر می‌کند این موارد گزینه‌های خوبی هستند و به دنبال آن می‌رود هرچند رفاه و آسایش خوب است اما اصل زندگی نیست. در سبک زندگی غربی این موارد محور اصلی زندگی قرار داده شده است و البته افراد بعد از مدتی که سبک زندگی غربی را برگزیدند خود را در منجلابی می‌بینند که نتیجه سبک زندگی غربی است.

به طرز فجیعی درسته . الان همه میدونن که غرب دسیسه چیده تا معنویات رو از ما بگیره و ما رو به سمت مادیات سوق بده . ما بواسطه ارتباط عمیقی که با معنویات داشتیم به طرز اعجاب انگیزی در حال پشت سر گذاشتن پله های ترقی بودیم و غرب هم به شدت از این فاجعه میترسید .

همه میدونن که ما ملتی مدرن و متفکر و اخلاق مدار هستیم و این پیشرفت روز افزون ما بخاطر سرعت سرسام آوری که داشت , خاری شده بود در چشم دشمنان ایران و اسلام و غربی های کافر و شیطان پرست و جهان خوار و آدم خوار که از سلطه ایران در جهان خسته شده بودن با همکاری همدیگه و نیروهای شیطانی با تلاش شبانه روزی و برنامه هایی عظیم این ملت عزیز رو از راه راست به راه کج بیاره .

برای همین در اتاق های فکر مخفی و بواسطه همکاری فراماسون ها تونستن که معنویات رو از ما گرفته و جای اون رو با مادیات پر کنن تا این جامعه متمدن و مملو از اخلاقیات و معنویات رو به راهی که خودشون دوست دارن بکشن . ولی از اونجایی که ماه همیشه پشت ابر نمی مونه با تلاش و پشتکار فراوان سربازان خادم این نظام و دلواپسان و دل نگرانان و بسیجی ها از این راز کثیف پرده برداشتن و در حال طراحی برنامه های مناسب با معنویات برای مبارزه با دسیسه های غربی هستن .

پس عزیزان نگران نباشن که بزودی راه حل های مورد نیاز توسط علما و دانشمندانی مثل رائفی پور و قرائتی و حسن عباسی کشف و ارائه و به علاوه متدهایی برای بهره جستن از امدادهای غیبی ارائه خواهد شد تا ما مثل همیشه از مادیات خلاص شده و به ریسمان محکم معنویات چنگ بزنیم و خودمان را بالا بکشیم و به رستگاری برسیم . ترس به دل راه ندین که خدا همیشه در جبهه حق و همراه مومنان است .

m.beh
28-04-2016, 08:18
بحث جالبی بود من کلش رو خوندم و می تونم بگم از همه حرف ها استفاده کردم. البته خوب از بعد جامعه شناسی و فلسفی بیشتر نگاه شده بود. من با کسی بحث نمب کنم الان فقط نظرم رو میگم. بیشتر در نظر من تجریبیات شخصی دخالت داره.
من فکر می کنم جامعه ی ما مشکل بزرگی داره و اونم همون کار کردن زیاده. یعنی بشین پای صحبت یه نفر هر کسی و راجع به راه انداختن کسب و کاری باهاش حرف بزن تقریبا همه می گند اگر برای خودت کاری داشته باشی باشی باید 24 ساعته باهاش درگیر باشی. یا مثلا اگر شرکت خصوصی کار کنی باید همش درگیر کار باشی. حتی تو کار دولتی هم همه همچین نظر هایی دارند. در صورتی که زندگی همش کار نیست. این فشار بار روانی ان نوع تفکر روی مردم توی روانشناسی هم ثابت شده. در صورتی که در جوامع مثلا اروپایی که به نظام سوسیالیسم (اگر اسمش رو درست گفته باشم) نزدیکترند این تفکر وجود نداره. کار به وقتش ارزشمنده یعنی اگر قراره 8 سات در روز کار کنی تا اونجای که تون داری توی اون 8 ساعت کار می کنی (ممکنه البته توان شما 4 ساعت بیشتر نباشه قرار نیست همه یکسان باشند ولی اون 4 ساعت مفید رو کار می کنی) بعدش دیگه کار تعطیل و به کارهای دیگه می رسی. تفریحم نوعی کار هست بالاخره. می تونی به گشت و گذار بری می تونی نقاشی بکشی فیلم ببینی و ورزش کنی. قرار نیست همه چی وظیفه باشه. و این عالیه به نظرم. وقتی مثلا خانواده تشکیل می دند خونشون تبدیل نمی شه به خوابگاه بلکه از خانواده لذت می برند. البته بگم که ستایش نمی کنم اون جوامع رو یعنی نمی گم همه چی شون عالیه یا اینکه همه تو اون جوامع دارند سالم زندگی می کنند هیچ چیز در این جهان کامل نیست. و در ضمن فقط تفر مردمشون و یا اینکه مردم بهتری دارند باعث این آسایش نشده. بلکه خوب مسایل دیگه از جمله مسایل اقتصادی و سیاسی حتی وسعت کم مملکت هم رفاه میاره در مواردی. چون مقایسه شد می خوام بگم من مردم ایران رو از خیلی لحاظ ها خوب می بینم که اون بحثی مفصل است. اما به نظرم آسایش داشتن و به فکر کار و پول نبودن در ساعات بیشتر از زندگی اصلا چیز بدی نیست بلکه لازمه. این بحث به اینجا می رسه که هدف از زندگی چی هست؟ اگر هدف رو بر پایه مثلا رشد انسان بزاریم انسان با تفریح هم می تونه رشد کنه و در ضمن هرچی بیشتر کار کنی قرار نیست به جای بالاتری برسی برعکس اونچه که ما فکر می کنیم. به نظر من لذت یه عامل موثر در پیشرفته. و آدم تک بعدی اصولا چیز خوبی نیست.