ورود

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : رابطه بین خودآگاهی (ذهن) و واقعیت



N I G H T P E A C E
09-10-2014, 10:39
در تاپیک "من چیست" یکی از دوستان در رابطه با تاثیر ذهن بر جهان فیزیکی گفتن که هنوز اثبات نشه چنین چیزی وجود داره، بنظرم بحث جالبی هست. به همین دلیل چند مورد از پژوهش ها و نظرات مبنی بر تاثیر ذهن بر واقعیت رو اینجا قرار میدم.

1. در 1987 فیزیکدانی به نام رابرت جی یان و روانپزشکی به نام برندا جِی دان استادان دانشگاه پریستون، چنین اعلام کردند که پس از یک دهه کار آزمایشی طاقت فرسا در آزمایشگاههای دانشگاه، به شواهد بی چون و چرایی دست یافته اند مبنی بر اینکه ذهن آدمی قادر است از لحاظ روانی بر واقعیتهای فیزیکی اثر بگذارد، یعنی یان و دان، بخصوص دریافته بودند که تنها از راه تمرکز ذهنی است که انسانها می توانند بر عملکرد پاره ای دستگاهها اثر بگذارند.این یک کشف حیرت آور بود که نمی شد آن را با تصور معمولی و مرسومی که از واقعیت داریم توضیح داد.


Jahn, R.G.; B.J. Dunne (1986). "On the Quantum Mechanics of Consciousness with Application to Anomalous Phenomena". Foundations of Physics 18 (6): 721–772


2. تاثیر دارو نما ها (placebo):

... بنسون همراه با دکتر دیوید پی. مک کالی در دانشگاه هاروارد انواع و اقسام درمانهایی را مورد مطالعه قرار دادند که سالها برای آنژین صدری تجویز شده بود، و کشف کردند که گر چه راههای علاج همچنان پیدا و ناپدید شده اند، میزان مؤفقیت، حتی در مورد درمانهایی که دیگر مؤثر نیستند، همواره بالا بوده است. از این مشاهدات چنین برمی آید که تأثیر دارونما نقش مهمی در پزشکی گذشتگان ایفا کرده است ...


Herbert Benson and David P. McCallie, Jr., "Angina Pectoris and the Placebo Effect, " New England Journal of Medicine 300, no. 25 1979 pp. 1424-29


3. بی تاثیری داروهای واقعی تحت تاثیر باورهای ذهنی:

خوردن یک دارونما ممکن است بخوبی همان تأثیری را ایجاد کند که داروی واقعی، و برعکس خوردن داروی واقعی ممکن است هیچ تأثیری بر جا نگذارد. این وضعیت وارونگی قضایا را در آزمایشهایی که با آمفتامین ها کرده اند نیز به اثبات رسانده اند. در یکی از آنها، 20 نفر داوطلب را در دو اتاق مجزا جا دادند. در اتاق اول، به 9 نفر آمفتامین تحریک کننده دادند و به دهمی "باربیتوراتِ" خواب آور. در اتاق دوم، موقعیت را برعکس کردند. در هر دو مورد، هر کس را که برگزیدند درست نظیر سایر هم اتاقی هایش رفتار می کرد. در اتاق اول، کسی که قرص خواب آور خورده بود به جای خوابیدن، بسیار سرحال به نظر می رسید و در اتاق دوم تنها کسی که آمفتامین خورده بود نیز نظیر سایرین به خواب رفته بود.


Lyall Watson, Beyond Supernature , New York: Bantam Books, 1988


4. پدیده افراد چند شخصیتی از بهترین نشانه های هست که چنین رابطه رو نشون میده:

... هر شخصیت ممکن است یک سری خاطرات مخصوص به خود داشته باشد. و هر یک اسم و خصوصیات فیزیولوژیک متفاوت داشته باشند. مثلا نمره عینک آنها برابر نباشد یا بهره هوشی متفاوت داشته باشند یا اشتها ، تمایلات جنسی، سن و نژاد متفاوت داشته باشند.یکی یا چند تا از شخصیت ها ممکن است در عین حال بیماری روانی توام مثل افسردگی یا وسواس داشته باشد.


Richard Restak, "People with Multiple Minds, " Science Digest 92, no 6.
+
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


5. برخی از فیزک دان های کوانتوم معتقدن اساسا جهان فیزیکی ساخته و پرداخته ذهن ماست:


بنیان‌گذاران مکانیک کوانتومی بر پیوند بین خودآگاهی و مفاهیم نظریهٔ خود واقف بودند. به نوشتهٔ ورنر هایزنبرگ:
برخی فیزیکدانان ترجیح می‌دهند که به دنیایی باز گردند که در آن جهان عینی است و کوچکترین اعضای آن درست مثل سنگ و درخت چه آنها را ببینیم و چه نبینیم بطور مستقل وجود داشته باشند. اما چنین چیزی ممکن نیست.



برنارد دسپانات، فیزیکدان فرانسوی، همین ایده را مجدداً بازگو کرد:
تفکر اینکه جهان از اشیایی ساخته شده که وجودشان مستقل از بود یا نبود خودآگاهی بشری است، خلاف مفاهیم مکانیک کوانتمی و دستاوردهاییست که بطور تجربی در آزمایشگاه‌ها بدان دست یازیده شده.



با انتشار اثر مهم جان فون نویمان در تاریخ فیزیک به نام پایه‌های ریاضی مکانیک کوانتمی، وی نخستین شخصی بود که به این مسئله اشاره نمود که ممکن است مکانیک کوانتمی نقش فعالی به خودآگاهی (به انگلیسی: consciousness) در فرایند خلق جهان حقیقی داده باشد. دیگران همچون والتر هایتلر، فریتز لندن، ادموند باور، و یوجین ویگنر نظریهٔ فون نویمان را از این هم فراتر برده، و مدعی شدند که جهان نه تنها توسط خودآگاهی در هر لحظه خلق می‌گردد، بلکه این نتیجهٔ غیرقابل گریز تفسیر فون نویمان است. ویگنر در این باب صراحتاً اعلان داشت که ذهن است که بر ماده تاثیرگذار است ...


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A8%D8%A7%D8%B9%D8%AB_%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B1%D B%8C%D8%B2%D8%B4_%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D8%B9_%D9%85%D 9%88%D8%AC

([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] D8%A8%D8%A7%D8%B9%D8%AB_%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B1%D B%8C%D8%B2%D8%B4_%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D8%B9_%D9%85%D 9%88%D8%AC)

پ. ن.
منظور از آگاهی در عنوان تاپیک، خودآگاهی هست، دوستان در صورت امکان تصحیح کنند

B.Russell
09-10-2014, 12:01
وقتی از خودمان میپرسیم واقعیت چیست و آیا فکر ما منطبق بر واقعیت هست یا نه، باید ابتدا تعریف کنیم به چه چیزی میگیم واقعیت؟
ارتباط تمامی بخش های جهان و کائنات با تمامی جزئیات اسمش واقعیته؟
و اگر ما خودمان ارتباطی بین پدیده های مختلف درست کردیم تا درکش کنیم، اسمش میشه توهم؟

به نظر من که نه واقعیتی وجود دارد و نه توهمی، زندگی هرکسی همینی هست که داره اون رو میگذرونه.

هر موجود زنده ای بسته به میزان خودآگاهی خودش میتواند به این جهان طرح و رنگی که خودش دوست دارد بدهد یا از طرح و رنگ های جبری طبیعت یا دیگران استفاده کند.

Stream
09-10-2014, 12:09
یکی از دوستان در رابطه با تاثیر ذهن بر جهان فیزیکی گفتن که هنوز اثبات نشه، به همین خاطر چند مورد رو خلاصه وار ذکر میکنم:


چیزهایی که گفتید شناخته شده هستند، من نمی دونم این رو در پاسخ به چه کسی گفتید ولی وقتی بحث از تاثیر ذهن و ... در جهان فیزیکی میشه منظور اتفاق هایی که داخل بدن می افته و چیزهای مرتبط نیست، خیلی راحت میشه از طریق EEG یا سیگنال های P300 و ... مغزی دستگاه هایی ساخت که مثلا شخص بتونه با ذهنش تایپ کنه یا موس رو تکون بده و ... که پروژه های دانشجوهای لیسانس هستند / بحث معمولا این موارد نیست.

عده ای مدعی هستند مثلا ذهن انسان تاثیر داره در آب و هوا، در نتیجه مسابقه فوتبال و ... / معمولا اون هست که توسط یک عده از افراد New age ادعا میشه و چیزهایی مثل قانون جذب و ... که طبیعتا از طرف جامعه متفکر و دانشمندان مردود به حساب میاد.

--

اینکه خودآگاهی جهان رو خلق می کند مردود هست، خودآگاهی صرفا یک مدل شبیه سازی شده از جهان رو درک می کنه که اطلاعات ورودی توسط سنسور های ورودی اطلاعات بهش داده میشه. ستاره ها و سیاره ها و اتم های هیدروژن و هلیم خورشید و ... رو خودآگاهی کسی نساخته.

---

اینکه ادعا شده بنیان گزاران فیزیک کوانتوم معتقد بودند بین خودآگاهی و کوانتوم مکانیک ارتباطی هست هم مردود است. موضع علم امروز هم چنین چیزی نیست. هیچ شواهدی یافت نشده که رفتار ذرات در مقیاس کوانتوم در اتم هایی که مغز انسان رو تشکیل میدن اثر خاصی در خودآگاهی انسان داره، به همون شکل که این ذرات در مقیاس کوانتوم در اتم هایی که چرخ و دنده ماشین رو تشکیل میدن ربطی به رفتار اون ماشین در جاده نداره.

A.M.D.D.E.V.I.L
09-10-2014, 15:32
چیزی که به موجودات خود آگاهی میده ، توانایی حافظه ی اونهاست . (به نظرم) هرچه حافظه قوی تر باشه بیشتر "خود آگاه" به نظر میرسن .

B.Russell
09-10-2014, 17:10
چیزی که به موجودات خود آگاهی میده ، توانایی حافظه ی اونهاست . (به نظرم) هرچه حافظه قوی تر باشه بیشتر "خود آگاه" به نظر میرسن .

فکر نمیکنم ارتباطی با حافظه داشته باشه !!
هرچند ابتدا باید تعریف بشه که یک موجود چه کارهایی بکند، آنها را خودآگاهی مینامیم؟

نقطه مشترک انسان و تمامی موجودات این هست که بسته به ظرفیت ها و محدودیت های فیزئولوژیکیشون دنبال چگونگی های زندگی و محیط هستند.
اما به دنبال چرایی ها رفتن، منحصر به انسان خودآگاه است و ارتباطی با حافظه نداره.

به دنبال چرایی ها رفتن فلسفه و منطق رو به وجود آورده، اما چگونگی ها صرفا علوم تجربی رو به وجود میارن.
حالا شاید حیواناتی مانند شامپانزه با حافظه کوتاه مدت به مراتب قوی تر از انسان هم چرایی هایی در زندگیشون دارند، اما اینکه این چرایی ها رو چطوری بازتاب میدن و آیا چرایی ها اسباب گسترش تمدن رو فراهم میکند یا نه هم باید بحث کرد.

حداقل تاریخ این کره خاکی و آغاز پرسیدن چرایی هایی انسان از خودش (که علتش هم مشخص نیست) از یونان باستان نشون میده، انسان هایی که به چرایی ها فکر کردن توانسته اند در کشف چگونگی ها هم موفق تر شوند.

اما انسان های قبیله ای و وحشی که صرفا درگیر چگونگی ها بودن، در همان سطح زندگی اولیه درجا زده اند.
نمیشه این فرق اساسی رو اینقدر راحت نادیده گرفت و صرفا به حافظه ربطش داد !!

N I G H T P E A C E
10-10-2014, 00:03
چیزهایی که گفتید شناخته شده هستند، من نمی دونم این رو در پاسخ به چه کسی گفتید ولی وقتی بحث از تاثیر ذهن و ... در جهان فیزیکی میشه منظور اتفاق هایی که داخل بدن می افته و چیزهای مرتبط نیست، خیلی راحت میشه از طریق EEG یا سیگنال های P300 و ... مغزی دستگاه هایی ساخت که مثلا شخص بتونه با ذهنش تایپ کنه یا موس رو تکون بده و ... که پروژه های دانشجوهای لیسانس هستند / بحث معمولا این موارد نیست.

این تاثیر گذاری از این موارد خیلی فراتره. در مورد مثال شما (ز طریق EEG یا سیگنال های P300) پدیده خارق العاده اتفاق نمی افتاده، اما در این موارد قوانین شناخته شده زیر سوال میرن.

در 1987 فیزیکدانی به نام رابرت جی یان و روانپزشکی به نام برندا جِی دان استادان دانشگاه پریستون، چنین اعلام کردند که پس از یک دهه کار آزمایشی طاقت فرسا در آزمایشگاههای دانشگاه، به شواهد بی چون و چرایی دست یافته اند مبنی بر اینکه ذهن آدمی قادر است از لحاظ روانی بر واقعیتهای فیزیکی اثر بگذارد...


اینکه خودآگاهی جهان رو خلق می کند مردود هست، خودآگاهی صرفا یک مدل شبیه سازی شده از جهان رو درک می کنه که اطلاعات ورودی توسط سنسور های ورودی اطلاعات بهش داده میشه. ستاره ها و سیاره ها و اتم های هیدروژن و هلیم خورشید و ... رو خودآگاهی کسی نساخته.
منظور از خلق ایجاد نیست، منظور این نیست که از عدم چیزی رو بوجود بیارن، بلکه منظور ایجاد تغییرات عجیب و فراهنجاری (paranormal) در ماده هست، تغییرات و پدیده های که با قوانین و نیروهای شناخته شده قابل توضیح نیستن. مثلا در مورد افراد چند شخصیتی گفته میشه در بعضی موارد تغییر شخصیت (من/آگاهی) مساوی هست با تغییرات فیزیولوژیک در بدن فرد! در صورتی که علم امروز میگه چنین چیزی امکان نداره، یعنی امکان نداره بدون هیچ عامل فیزیکی و مادی به یک باره در بدن تغییرات مادی رخ بده. اما میبینیم چنین اتفاقی میفته. گفته شد که در افراد چند شخصیتی ممکنه

... نمره عینک آنها برابر نباشد یا بهره هوشی متفاوت داشته باشند یا اشتها ، تمایلات جنسی، سن و نژاد...
همه این موارد پدیده های مادی هستن که باید دلایل مادی داشته باشن، اما اینجا دلیل فقط یک تغییر آگاهی هست و نه چیز دیگه. مثلا تبلی چشم و دلایل اون از نظر علمی باید ناشی از عملکرد سیستم بینایی (عصب ها، سلولها و ...) باشه، یا تمایلات جنسی و ...
جالبه که در مواردی گزارش شده بعضی از این افراد در یک شخصیت چپ دست هستن در شخصیت دوم راست دست! و جالبتر اینه که با تغییر شخصیت به شخصیت قبلی فیزیولوژی بدن هم به حالت قبلش برمیکرده، دوباره ضعف چشم، اشتها، تمایلات جنسی و ... قبلی!

در مورد تاثیر دارونماها و عدم تاثیر داروها هم همین موارد صدق میکنن، واقعا چه چیزی باعث میشه یک دارونما روی سیستم بدن تاثیر بذاره؟ داروی که از نظر علمی نباید هیچ تاثیری داشته باشه، چطور شروع میکنه به ایجاد تغییرات فیزیولوژیک در بدن؟

درباره دارونما امده:

در هنکام استفاده از دارونما (چیزی ظاهراً شبیه به دارو بدون هیچ اثر واقعی) یک قرص بدون اثر به بیمار داده می‌شود و به او گفته می‌شود که با خوردن این قرص حالش بهبود می‌یابد. البته مریض نباید بفهمد که این قرص، قرص بی اثر است. تجربیات پزشکان نشان داده‌است که این پدیده روانی تاثیر بسیار بالایی در بهبود بسیاری از بیماران دارد...
دارونما بر فعالیت های فیزیولژیک بدن مانند فعالیت های شیمیانی مغز، ضربان قلب و فشار خون و ... تاثیر میگذارد.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



اینکه ادعا شده بنیان گزاران فیزیک کوانتوم معتقد بودند بین خودآگاهی و کوانتوم مکانیک ارتباطی هست هم مردود است. موضع علم امروز هم چنین چیزی نیست. هیچ شواهدی یافت نشده که رفتار ذرات در مقیاس کوانتوم در اتم هایی که مغز انسان رو تشکیل میدن اثر خاصی در خودآگاهی انسان داره، به همون شکل که این ذرات در مقیاس کوانتوم در اتم هایی که چرخ و دنده ماشین رو تشکیل میدن ربطی به رفتار اون ماشین در جاده نداره.

مردود نیست! اگر برای این نظرتون منبع میداید قابل قبول تر بود. دوباره نظراتو بخونید، صراحت دارن که چنین رابطه وجود داره:


بنیان‌گذاران مکانیک کوانتومی بر پیوند بین خودآگاهی و مفاهیم نظریهٔ خود واقف بودند. به نوشتهٔ ورنر هایزنبرگ:
برخی فیزیکدانان ترجیح می‌دهند که به دنیایی باز گردند که در آن جهان عینی است و کوچکترین اعضای آن درست مثل سنگ و درخت چه آنها را ببینیم و چه نبینیم بطور مستقل وجود داشته باشند. اما چنین چیزی ممکن نیست.



برنارد دسپانات، فیزیکدان فرانسوی، همین ایده را مجدداً بازگو کرد:
تفکر اینکه جهان از اشیایی ساخته شده که وجودشان مستقل از بود یا نبود خودآگاهی بشری است، خلاف مفاهیم مکانیک کوانتمی و دستاوردهایی است که بطور تجربی در آزمایشگاه‌ها بدان دست یازیده شده.



با انتشار اثر مهم جان فون نویمان در تاریخ فیزیک به نام پایه‌های ریاضی مکانیک کوانتمی، وی نخستین شخصی بود که به این مسئله اشاره نمود که ممکن است مکانیک کوانتمی نقش فعالی به خودآگاهی (به انگلیسی: consciousness) در فرایند خلق جهان حقیقی داده باشد. دیگران همچون والتر هایتلر، فریتز لندن، ادموند باور، و یوجین ویگنر نظریهٔ فون نویمان را از این هم فراتر برده، و مدعی شدند که جهان نه تنها توسط خودآگاهی در هر لحظه خلق می‌گردد، بلکه این نتیجهٔ غیرقابل گریز تفسیر فون نویمان است. ویگنر در این باب صراحتاً اعلان داشت که ذهن است که بر ماده تاثیرگذار است ...

یه نمونه دیگه:

در مورد یه مدیوم ایسلندی بنام ایندریدی ایندریداسیون (Indriði_Indriðason) اوردن که در یکی از جلساتی که چند نفر از مشاهیر علمی و دانشمندان حضور داشتن وقتی که عمیقا به حالت خلسه فرو رفت قسمتی از اعضای بدنش (دست یا بازو) کاملا جسمیتشون رو از دست دادن و محو شدن و وقتی میخواست بیدار بشه دوباره ظاهر شدن!



Erlendur Haraldsson and Loftur R. Gissurarson, The lcelandic Physical Medium ndridi Indridason (London: Societv for Psychical Research. 1989


در ویکی پدیا قسمت انتقادات امده که چون این کار ها رو در معرض دید دانشمندا و افراد برجسته و در محیط کنترل شده هم انجام داده هیچ کس نتونسه با مدارک و شواهد ایندریداسیون رو متهم به حقه بازی و کلاهبرداری کنه



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Stream
10-10-2014, 06:34
این تاثیر گذاری از این موارد خیلی فراتره. در مورد مثال شما (ز طریق EEG یا سیگنال های P300) پدیده خارق العاده اتفاق نمی افتاده، اما در این موارد قوانین شناخته شده زیر سوال میرن.

منظور از خلق ایجاد نیست، منظور این نیست که از عدم چیزی رو بوجود بیارن، بلکه منظور ایجاد تغییرات عجیب و فراهنجاری (paranormal) در ماده هست، تغییرات و پدیده های که با قوانین و نیروهای شناخته شده قابل توضیح نیستن. مثلا در مورد افراد چند شخصیتی گفته میشه در بعضی موارد تغییر شخصیت (من/آگاهی) مساوی هست با تغییرات فیزیولوژیک در بدن فرد! در صورتی که علم امروز میگه چنین چیزی امکان نداره، یعنی امکان نداره بدون هیچ عامل فیزیکی و مادی به یک باره در بدن تغییرات مادی رخ بده. اما میبینیم چنین اتفاقی میفته. گفته شد که در افراد چند شخصیتی ممکنه


دوست عزیز تابحال هیچ چیزی در جهان نتونسته باعث رفتاری خارج از قواعد کلی فیزیک/شیمی در رفتار ماده بشه، خودآگاهی هم استثنا نیست. نهایتا در همه مثال هایی که آوردید رفتاری هستند که افراد متوجه نشدند چرا اینگونه است، به این معنی نیست که رفتاری خارج از قواعد کلی جهان اتفاق افتاده.

آیا شما معتقد هستید مثلا خودآگاهی تونسته اصل پایستگی جرم و ماده رو نقض کنه؟ باعث شده یک واکنش شیمیایی در محیطی که شرایطش فراهم نیست پدیدار بشه؟ باعث شده بدون هیچ تغییر مادی، باعث بشه استارت یک سری واکنش مادی صورت بگیره؟ مستقل از اینکه اعتقادات شما چه هست، پاسخ همه این سوالات منفی است.

مشکل از قسمت قرمز سرچشمه می گیره که شما خودآگاهی رو یک پدیده "بدون هیچ عامل فیزیکی و مادی" در نظر گرفتید و بر اساس این فرضیه جلو رفتید. فرضیه شما اشتباه بوده :n01: خودآگاهی هم یک مفهوم مادی است و در صورتی که تغییری در ماده بوجود بیاره، باز هم همه چیز بر اساس قواعد کلی جهان فیزیکی است.



همه این موارد پدیده های مادی هستن که باید دلایل مادی داشته باشن، اما اینجا دلیل فقط یک تغییر آگاهی هست و نه چیز دیگه. مثلا تبلی چشم و دلایل اون از نظر علمی باید ناشی از عملکرد سیستم بینایی (عصب ها، سلولها و ...) باشه، یا تمایلات جنسی و ...
جالبه که در مواردی گزارش شده بعضی از این افراد در یک شخصیت چپ دست هستن در شخصیت دوم راست دست! و جالبتر اینه که با تغییر شخصیت به شخصیت قبلی فیزیولوژی بدن هم به حالت قبلش برمیکرده، دوباره ضعف چشم، اشتها، تمایلات جنسی و ... قبلی!


دوباره، مشکل فرضیه شماست که تصور کردید "تغییر آگاهی" هیچ دلیل مادی نداره و تصور می کنید وقتی خودآگاهی تغییری در ماده صورت داده، در اصل قواعد فیزیکی جهان باطل شدن.




در مورد تاثیر دارونماها و عدم تاثیر داروها هم همین موارد صدق میکنن، واقعا چه چیزی باعث میشه یک دارونما روی سیستم بدن تاثیر بذاره؟ داروی که از نظر علمی نباید هیچ تاثیری داشته باشه، چطور شروع میکنه به ایجاد تغییرات فیزیولوژیک در بدن؟

درباره دارونما امده:

در هنکام استفاده از دارونما (چیزی ظاهراً شبیه به دارو بدون هیچ اثر واقعی) یک قرص بدون اثر به بیمار داده می‌شود و به او گفته می‌شود که با خوردن این قرص حالش بهبود می‌یابد. البته مریض نباید بفهمد که این قرص، قرص بی اثر است. تجربیات پزشکان نشان داده‌است که این پدیده روانی تاثیر بسیار بالایی در بهبود بسیاری از بیماران دارد...
دارونما بر فعالیت های فیزیولژیک بدن مانند فعالیت های شیمیانی مغز، ضربان قلب و فشار خون و ... تاثیر میگذارد.


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



دارونماها تاثیر مشخصی دارند و تاثیرشون هم فقط در محدوده خاصی است که وابسته است به باورهای شخص، مثلا دارونما باعث نمیشه شخصی که سرطان یا آبله یا ایدز داره خوب بشه، تاثیر این ها فقط در مواردی خاص است که باور شخص می تونه تاثیر فیزیولوژیک در بدن بگذاره، و باز هم کسی منکر این نیست فقط تفاوت اینه که شما معتقد هستید باور شخص "غیر فیزیکی" است در حالی که اینطور نیست. باور شخص یک عامل فیزیکی است، تغییرات فیزیولوژیک بدن هم فیزیکی هستند و روی هم تاثیر می گذارند.

اثر دارونماها هیچ فرقی با اثرات ناموس خر و انرژی درمانی و مهره مار و فال گیری و ورد و دعا و ... نداره. همه از یک نوع هستند که حاصل باور شخص هستند و تاثیراتشون هم در یک محدوده بسیار دقیق و مشخص است که حتی در آزمایشگاه میشه با تحریک قسمت هایی از مغز اثراتشون رو هم شبیه سازی کرد. هیچ پدیده "غیرمادی" در این وسط وجود نداره.





مردود نیست! اگر برای این نظرتون منبع میداید قابل قبول تر بود. دوباره نظراتو بخونید، صراحت دارن که چنین رابطه وجود داره:

مردود است چون شما سهوا قصد گمراه کردن خواننده مطلبتون رو دارید، یعنی منبعی که مطلبش رو کپی کردید این قصد رو داشته.

حرف شما:
برخی از فیزک دان های کوانتوم معتقدن اساسا جهان فیزیکی ساخته و پرداخته ذهن ماست

حرف هایزنبرگ:
برخی فیزیکدانان ترجیح می‌دهند که به دنیایی باز گردند که در آن جهان عینی است و کوچکترین اعضای آن درست مثل سنگ و درخت چه آنها را ببینیم و چه نبینیم بطور مستقل وجود داشته باشند. اما چنین چیزی ممکن نیست. البته هایزنبرگ در ادامه همین نقل قول گفته "This is impossible or at least not entirely possible" که شما این قسمت از نقل قول رو ذکر نکردید.

نمی دونم دقت کردید یا خیر ولی حرف شما هیچ ربطی به حرف هایزنبرگ نداره، و کلمه "خودآگاهی" اصلا در این نقل قول از هایزنبرگ نیومده. این حرف با چیزی هم که گفتید در تناقض است چون شما مدعی شدید منظورتون "خلق" نیست ولی این حرف میگه دقیقا منظورتون اساسا "خلق" است.

این نقل قول فکر می کنم از کتاب Physics and Philosophy هایزنبرگ باشه (که برعکس شما که این نقل قول رو از اینترنت پیدا کردید، من کتابش رو چند سال پیش خوندم)، و بحث درباره رفتار الکترون، Observer effect و توضیح درباره اصل عدم قطعیت و ارتباطش با فلسفه کلاسیک است و ربطی به خودآگاهی نداره. در اصل این در پاسخ به منتقادان کپنهاگن بود که رفتار عدم قطعیت در ذرات در مقیاس کوانتوم رو نمی پذیرفتند. کلمه "ببینیم" هم در متن اصلی منظور مشاهده علمی است (Observe)، ربطی به مشاهده شدن توسط خودآگاهی نداشته. کاملا واضحه اصلا این موضوع ربطی به بحث ما نداره.

--

حرف دسپارت مرتبط با بحث ما هست ولی به هیچ وجه موضع کنونی علم روز نیست، و دسپارت هم از بنیان گذاران فیزیک کوانتوم نیست (اصلا سن ایشون به اون دوران نمی خوره). ایشون نظر خودش رو گفته. آزمایشات به هیچ وجه حرف های ایشون رو تایید نمی کنه (ایشون هم داره درباره Observer effect صحبت می کنه ولی قاطی کردن مسئله با خودآگاهی یکی از بزرگ ترین کلاه برداری های افراد New age است). ایشون هم نگفته اساسا جهان فیزیکی ساخته و پرداخته ذهن ماست.

من کماکان منتظرم شما اسامی و ادعاهای فیزیک دان های کوانتوم رو بیارید که معتقد هستند اساسا جهان فیزیکی ساخته و پرداخته ذهن ماست.




یه نمونه دیگه:

در مورد یه مدیوم ایسلندی بنام ایندریدی ایندریداسیون (Indriði_Indriðason) اوردن که در یکی از جلساتی که چند نفر از مشاهیر علمی و دانشمندان حضور داشتن وقتی که عمیقا به حالت خلسه فرو رفت قسمتی از اعضای بدنش (دست یا بازو) کاملا جسمیتشون رو از دست دادن و محو شدن و وقتی میخواست بیدار بشه دوباره ظاهر شدن!



Erlendur Haraldsson and Loftur R. Gissurarson, The lcelandic Physical Medium ndridi Indridason (London: Societv for Psychical Research. 1989


در ویکی پدیا قسمت انتقادات امده که چون این کار ها رو در معرض دید دانشمندا و افراد برجسته و در محیط کنترل شده هم انجام داده هیچ کس نتونسه با مدارک و شواهد ایندریداسیون رو متهم به حقه بازی و کلاهبرداری کنه


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

بله ایشون مدعی شد با ارواح در ارتباط بوده و تله پورت کرده!!!! بیخیال دوست عزیز. نمی دونم کدوم دانشمند و مشاهیر علم جهان خودشون این واقعه رو بازگو کردن و صحتش رو تایید کردند. بالاخره ایشون 100 سال پیش مرده! به هر حال اگه مقالاتی درباره آزمایش های ایشون در ژورنال های علمی Peer review شده منتشر شده لطفا ارائه کنید تا بررسی کنیم شرایط آزمایش چه بوده، دقیقا چه اتفاقی افتاده، شرایط کنترل شده چی بوده، چه افرادی اون رو مشاهده کردن و دقیقا چه مشاهداتی صورت گرفته.

New Ray
10-10-2014, 12:16
1. در 1987 فیزیکدانی به نام رابرت جی یان و روانپزشکی به نام برندا جِی دان استادان دانشگاه پریستون، چنین اعلام کردند که پس از یک دهه کار آزمایشی طاقت فرسا در آزمایشگاههای دانشگاه، به شواهد بی چون و چرایی دست یافته اند مبنی بر اینکه ذهن آدمی قادر است از لحاظ روانی بر واقعیتهای فیزیکی اثر بگذارد، یعنی یان و دان، بخصوص دریافته بودند که تنها از راه تمرکز ذهنی است که انسانها می توانند بر عملکرد پاره ای دستگاهها اثر بگذارند.این یک کشف حیرت آور بود که نمی شد آن را با تصور معمولی و مرسومی که از واقعیت داریم توضیح داد.

این قبیل موارد بیشتر مدنظره ( مثل تاثیرگذاری بر اجسام-telekinesis ) ولی مشکل داره و بیشتر سواستفاده از اعتبار دانشگاه پرینستون هست و اصلا همچین چیزی نیست. روابط دانشگاه و آزمایشگاه جی یان هم کاملا تیره بود.
حتی خوده جی یان تقاضای بسته شدن آزمایشگاه رو داشته به این دلیل که کسی آزمایشهاش رو قبول نداره. ( که در سال 2007 تعطیل شد )
برای نمونه با دستگاه الکترونیکی تولید ارقام تصادفی از حالات فیزیکی محیط که توسط مدعی ایجاد میشه ، 2-3 مورد از 10,000 مورد غیر نرمال به نظر میرسید و شرایطش طوری بود که هیچ یک از هفتصد استاد دانشگاه پرینستون حاضر به همکاری نشدن !

الان مورد دقیق و زنده نیاز هست ، ماجرای ایندرید کمکی نمیکنه. در واقع موضوع اعتقاد ما نیست ، بلکه آزمایش کنترل شده هست تا بفهمیم دقیقا چه تغییراتی ایجاد میشه.
تاثیرات داخلی بدن خیلی نمیشه روش صحبت کرد چون همه اجزای بدن با هم در ارتباطن . اما موارد خارجی چون کمترین ارتباط رو دارن میتونن بررسی بشن که ببینیم مثلا تاثیر ذهن بوده یا نه.

البته در موردی مثل تنبلی چشم هم فقط مشکل فیزیکی چشم نیست، مغز کودک برای تصحیح خطا ممکنه اطلاعات یه چشم رو نادیده بگیره و این ناشی از عملکرد مغز و فعالیت عصبها هست نه لزوما تغییر فیزیولوژیک چشم.

N I G H T P E A C E
10-10-2014, 15:04
دوست عزیز تابحال هیچ چیزی در جهان نتونسته باعث رفتاری خارج از قواعد کلی فیزیک/شیمی در رفتار ماده بشه، خودآگاهی هم استثنا نیست. نهایتا در همه مثال هایی که آوردید رفتاری هستند که افراد متوجه نشدند چرا اینگونه است، به این معنی نیست که رفتاری خارج از قواعد کلی جهان اتفاق افتاده.
شاید با مطالبی که خواهم گفت این نظرتون کمی تعدیل بشه


آیا شما معتقد هستید مثلا خودآگاهی تونسته اصل پایستگی جرم و ماده رو نقض کنه؟ باعث شده یک واکنش شیمیایی در محیطی که شرایطش فراهم نیست پدیدار بشه؟ باعث شده بدون هیچ تغییر مادی، باعث بشه استارت یک سری واکنش مادی صورت بگیره؟ مستقل از اینکه اعتقادات شما چه هست، پاسخ همه این سوالات منفی است.
این نظر من نبیست، نظر فیزیکدانان و دانشمندان بزرگی هست که سالها در این زمینه کار کردن، در ادامه مدارک بیشتری میارم ...


مشکل از قسمت قرمز سرچشمه می گیره که شما خودآگاهی رو یک پدیده "بدون هیچ عامل فیزیکی و مادی" در نظر گرفتید و بر اساس این فرضیه جلو رفتید. فرضیه شما اشتباه بوده file:///G:%5CUsers%5CAMIRHO%7E1%5CAppData%5CLocal%5CTemp%5 Cmsohtmlclip1%5C01%5Cclip_image001.gifخودآگا هی هم یک مفهوم مادی است و در صورتی که تغییری در ماده بوجود بیاره، باز هم همه چیز بر اساس قواعد کلی جهان فیزیکی است

دوباره، مشکل فرضیه شماست که تصور کردید "تغییر آگاهی" هیچ دلیل مادی نداره و تصور می کنید وقتی خودآگاهی تغییری در ماده صورت داده، در اصل قواعد فیزیکی جهان باطل شدن.
فرضیه من نیست.کوانتوم ما رو مجبور میکنه نوع دیگری به واقعیت و ماده نگاه کنیم، آیا واقعا ماده وجود داره یا فقط تفسیر ذهن و آگاهی ما از واقیعت هست؟ همین سوال باعث شده دانشمندای زیادی اعلام کنن که باید طور دیگری به واقعیت نگاه کرد،



دارونماها تاثیر مشخصی دارند و تاثیرشون هم فقط در محدوده خاصی است که وابسته است به باورهای شخص، مثلا دارونما باعث نمیشه شخصی که سرطان یا آبله یا ایدز داره خوب بشه، تاثیر این ها فقط در مواردی خاص است که باور شخص می تونه تاثیر فیزیولوژیک در بدن بگذاره، و باز هم کسی منکر این نیست فقط تفاوت اینه که شما معتقد هستید باور شخص "غیر فیزیکی" است در حالی که اینطور نیست. باور شخص یک عامل فیزیکی است، تغییرات فیزیولوژیک بدن هم فیزیکی هستند و روی هم تاثیر می گذارند.

اثر دارونماها هیچ فرقی با اثرات ناموس خر و انرژی درمانی و مهره مار و فال گیری و ورد و دعا و ... نداره. همه از یک نوع هستند که حاصل باور شخص هستند و تاثیراتشون هم در یک محدوده بسیار دقیق و مشخص است که حتی در آزمایشگاه میشه با تحریک قسمت هایی از مغز اثراتشون رو هم شبیه سازی کرد. هیچ پدیده "غیرمادی" در این وسط وجود نداره.
نظر دانشمندان معتقد به تاثیر آگاهی بر ماده رو که بخونید میبینید مساله اینقدرها هم ساده نیست.


مردود است چون شما سهوا قصد گمراه کردن خواننده مطلبتون رو دارید، یعنی منبعی که مطلبش رو کپی کردید این قصد رو داشته.
....


در مورد واقعیت ماده و جهان خارج از ذهن نظر چند دانشمند رو میارم:

1. نیک هربرت (فیزیک دان)

"شاید اعجاب آورتر این باشد که کوانتا(کوانتوم ها) تنها زمانی به صورت ذره نمود می کنند که ما بدانها می نگریم. فیزیکدانی به نام نیک هربرت که حامی این نظریه است می گوید گاه به این خیال می افتد که جهان پشت سرش همیشه حکم یک سوپ کوانتوم را دارد که بسیار گنگ ومبهم است و مدام در حال جاری شدن.اما هر گاه سر برمیگرداند و می کوشد به این سوپ کیهانی چشم بدوزد،نگاه او بلافاصله آن را سرجایش خشک می کند و به واقعیت عادی برمی گرداند.او می افزاید :"انسانها هرگز قادر نخواهند بود بافت حقیقی واقعیت کوانتوم را تجربه کنند،زیرا به هرچه دست می زنند به ماده تبدیل می شود." (یعنی ممکنه قبلش ماده نباشه)


Nick Flerbert. ,,How Large is Starlight? A Brief Look at Quantum Realiry Revbion 10, no. 1 (Summer 1987), pp. 31-35


2. دیود بوهم (فیزیک دان):


"I would say that in my scientific and philosophical work, my main concern has been with understanding the nature of reality in general and of consciousness in particular as a coherent whole, which is never static or complete but which is an unending process of movement and unfoldment
...."

D. Bohm, _Wholeness and the Implicate Order_, p.ix


3. ویکی پدیا در مطلبی تحت عنوان "خودآگاهی باعث فروریزش تابع موج" آورده:

در مسئلهٔ ذهن-جسم از دیدگاه کوانتمی (به انگلیسی: Quantum Mind-Body Problem)، خودآگاهی باعث فروریزش تابع موج عنوان گردیده است. این دیدگاه یکی از تفاسیر مکانیک کوانتومی است.

در این نظریه، بر نقش داشتن خودآگاهی (consciousness) بعنوان ناظر (observer) در فروریزش تابع موج (به انگلیسی: collapse of the wave function) تأکید شده است. لذا در این تفسیر از مکانیک کوانتمی، نظارت نظاره‌گر (به انگلیسی: observer) نه تنها نقش مستقیمی در فروریزش تابع موج دارد، بلکه نظاره‌گر کسی یا چیزی غیر از صاحب خودآگاهی نیست.[۱]

در این بین، جان ویلر حتی معتقد بود که نه تنها خودآگاهی باعث فروریزش تابع موج میشود، بلکه برای وجود جهان هستی شرطی لازم و واجب الوجود است. به گفته وی، «خودآگاهی از ارکان خلق جهان است. حتی در خلق فعلی زمان گذشته».

4. در مطلب دیگه با عنوان "عرفان کوانتومی" میاره:

عرفان کوانتومی شبه‌علمی است که بر پایهٔ آن، برخی جوانب نظریهٔ مکانیک کوانتمی قابل انطباق با برخی مفاهیم عرفانی است. این تفکر حول مسئله اندازه‌گیری در فیریک کوانتمی و نقش محوری ناظر در فروریزش تابع موج می‌چرخد.

عرفان کوانتمی با خود هیچگونه جنبه دلالتی و اثباتی حمل نمی‌کند، بلکه صرفاً این مفهوم را بیان می‌کند که مفاهیم موازی متعددی را بین فیزیک کوانتمی و مفاهیم عرفانی ادیان مختلف (بخصوص شرقی[۱]) و نیوایج می‌توان مشاهده کرد.

در میان صاحب نامانی که در سالهای اخیر اشاره به وجود ارتباطی میان فیزیک کوانتمی و ماهیت ذهن کرده‌اند می‌توان به فرد آلن ولف (به انگلیسی: Fred Alan Wolf)، ویلیام تیلر، جان هگلین، ستوارت همروف، برنارد بارز، آمیت گوسوامی، راسل تارگ، نیک هربرت، جفری شوارتز، مناس کافاتوس، و مسئولین آزمایشگاه تحقیقات مهندسی غیرمتعارف پرینستون در نیوجرزی را نام برد.

و ...

اینها نشون میده این مساله به این سادگی ها هم نیست، بلکه ذهن بسیاری از دانشمندا و فیزیکدانهای مطرح رو به خودش مشغول کرده.


بله ایشون مدعی شد با ارواح در ارتباط بوده و تله پورت کرده!!!! بیخیال دوست عزیز. نمی دونم کدوم دانشمند و مشاهیر علم جهان خودشون این واقعه رو بازگو کردن و صحتش رو تایید کردند. بالاخره ایشون 100 سال پیش مرده! به هر حال اگه مقالاتی درباره آزمایش های ایشون در ژورنال های علمی Peer review شده منتشر شده لطفا ارائه کنید تا بررسی کنیم شرایط آزمایش چه بوده، دقیقا چه اتفاقی افتاده، شرایط کنترل شده چی بوده، چه افرادی اون رو مشاهده کردن و دقیقا چه مشاهداتی صورت گرفته.

شاید اگر لینکی رو که گذاشته بودم میخوندید این حرف رو نمیزدید:


Although the Experimental Society and Indriði were the topics of hefty debate in the Icelandic press, because of the careful precautions taken[32] and the eminence of some of the people who examined the room and Indriði's person and witnessed séances involving him - such as Guðmundur Hannesson, founder of the Icelandic Scientific Society and twice president of the University of Iceland, who made a detailed study of Indriði.... there were few accusations that he was a fraud, and none from first-hand witnesses



میتونید به عنوان یک نمونه دیگه در مورد سای بابا هم مطالعه داشته باشید، بعضی از کارای که بش نسبت دادن عبارتن از:

برخی از معجزات گزارش شده شامل معلق بودن در هوا (هم در داخل خانه و هم در خارج از منزل) ، بطور همزامن دیده شده در بیش از یکجا ، ناپدید شدن فیزیکی ، تغییر گرانیت (سنگ خارا) به آب نبات قندی ، تغییر آب و تبدیل آن به یک نوشیدنی دیگر، تغییر آب و تبدیل آن به بنزین، تولید اشیاهای مورد تقاضا، تغییر رنگ لباس خودش در حال پوشیدن آن ، برکت دادن به غذا ، درمان بیماری های حاد و مزمن ، ظاهر شدن در رویاها و شهودات افراد ، بوجود آوردن میوه های مختلف روی یک شاخه از یک درخت ، کنترل آب و هوا ، تبدیل فیزیکی به خدایان مختلف و ساطع کردن فیزیکی نور درخشان بوده است



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %D8%A8%D8%A7%D8%A8%D8%A7


در مقابل اتهاماتی که به سای بابا زده شده ارلندور هارالدسون استاد روانشناسی بازنشسته ایسلندی گفته:

در بررسی های ویدئو DD، محققان شواهدی مبنی بر جعلی بودن خلق اشیا، که توسط دکن کرونیکل ادعا شده بود پیدا نکردند. بر اساس گفته هارالدسون، این ویدئو به سازمانی که مسئول بررسی و رسیدگی به کلاهبرداریها می باشد منتقل شده است. با وجود اینکه کیفیت پایین ویدئو با کمک فیلترها و سیستم های پردازش تصویر پیشرفته رفع گردید هرالدسون اظهار داشت که ویدئو DD شواهدی محکم مبنی بر تردستی نیافته است ...

به عنوان یه نمونه دیگه در مورد سر ویلیام برت که یک فیزیک دان بوده و به این پدیده ها علاقه داشته آمده:


Barrett became interested in the paranormal in the 1860s after having an experience with mesmerism. Barrett believed that he had been witness to thought transference and by the 1870s he was investigating poltergeists.[1] In September 1876 Barrett published a paper outlining the result of these investigations and by 1881 he had published preliminary accounts of his additional experiments with thought transference in the journal Nature.[1] The publication caused controversy and in the wake of this Barrett decided to found a society of like-minded individuals to help further his research
.

غرض اینکه چنین چیزهای هست، برخی قبول دارن برخی نه، هر کدوم هم دلایل خودشون رو دارن

N I G H T P E A C E
10-10-2014, 15:55
این قبیل موارد بیشتر مدنظره ( مثل تاثیرگذاری بر اجسام-telekinesis ) ولی مشکل داره و بیشتر سواستفاده از اعتبار دانشگاه پرینستون هست و اصلا همچین چیزی نیست. روابط دانشگاه و آزمایشگاه جی یان هم کاملا تیره بود.
حتی خوده جی یان تقاضای بسته شدن آزمایشگاه رو داشته به این دلیل که کسی آزمایشهاش رو قبول نداره. ( که در سال 2007 تعطیل شد )
برای نمونه با دستگاه الکترونیکی تولید ارقام تصادفی از حالات فیزیکی محیط که توسط مدعی ایجاد میشه ، 2-3 مورد از 10,000 مورد غیر نرمال به نظر میرسید و شرایطش طوری بود که هیچ یک از هفتصد استاد دانشگاه پرینستون حاضر به همکاری نشدن !

الان مورد دقیق و زنده نیاز هست ، ماجرای ایندرید کمکی نمیکنه. در واقع موضوع اعتقاد ما نیست ، بلکه آزمایش کنترل شده هست تا بفهمیم دقیقا چه تغییراتی ایجاد میشه.
تاثیرات داخلی بدن خیلی نمیشه روش صحبت کرد چون همه اجزای بدن با هم در ارتباطن . اما موارد خارجی چون کمترین ارتباط رو دارن میتونن بررسی بشن که ببینیم مثلا تاثیر ذهن بوده یا نه.

البته در موردی مثل تنبلی چشم هم فقط مشکل فیزیکی چشم نیست، مغز کودک برای تصحیح خطا ممکنه اطلاعات یه چشم رو نادیده بگیره و این ناشی از عملکرد مغز و فعالیت عصبها هست نه لزوما تغییر فیزیولوژیک چشم.

همونطور که گفتم کسانی که به این موارد اعتقاد دارن دلایل محکمی دارن، هرچند شاید فعلا در مواردی نتونن با متد علمی حرفشون رو اثبات کنن، همینکه میبینیم بین این افرا د فیزیک دانها، پزشکان و ... مطرحی هستن نشون میده این پدیده ها رو نمیشه به راحتی به توهم و ... نسبت داد

در مورد افراد چند شخصیتی محدود به ضعف چشم نیست، اگر سرچ کنید میبینید موارد باورنکردنی رو ذکر کردن، جایی میخوندم که یکی از این افراد رو زنبور زد و چشش متورم شد طوری که باید حتما پزشک رو میدید، اما چند لحظه بعد شخصیتش عوض شد و همزمان تورم چشم هم از بین رفت، اما بعد از چند ساعت که شخصیت قبلی برگشت باز چشم متورم شد!

Stream
10-10-2014, 16:24
شاید با مطالبی که خواهم گفت این نظرتون کمی تعدیل بشه


این نظر من نبیست، نظر فیزیکدانان و دانشمندان بزرگی هست که سالها در این زمینه کار کردن، در ادامه مدارک بیشتری میارم ...


فرضیه من نیست.کوانتوم ما رو مجبور میکنه نوع دیگری به واقعیت و ماده نگاه کنیم، آیا واقعا ماده وجود داره یا فقط تفسیر ذهن و آگاهی ما از واقیعت هست؟ همین سوال باعث شده دانشمندای زیادی اعلام کنن که باید طور دیگری به واقعیت نگاه کرد،


نظر دانشمندان معتقد به تاثیر آگاهی بر ماده رو که بخونید میبینید مساله اینقدرها هم ساده نیست.


شما یک حرف می زنید، بعد میگید فرضیه من نیست، نظر دانشمندان است. وقتی نظر دانشمندان رو میارید هیچ ربطی به حرف هایی که شما می زنید ندارند. دو مورد قبلی رو که هیچ توضیحی ندادید، حالا کلی مثال جدید آوردید که بهشون می پردازیم البته باز هم اشکال اونجاست که این متن ها حرفی که شما می زنید رو نمی زنند.

امیدوارم پاسخ شما به این پست من، کپی پیست کردن 20 مطلب جدید دیگه نباشه.



1. نیک هربرت (فیزیک دان)

"شاید اعجاب آورتر این باشد که کوانتا(کوانتوم ها) تنها زمانی به صورت ذره نمود می کنند که ما بدانها می نگریم. فیزیکدانی به نام نیک هربرت که حامی این نظریه است می گوید گاه به این خیال می افتد که جهان پشت سرش همیشه حکم یک سوپ کوانتوم را دارد که بسیار گنگ ومبهم است و مدام در حال جاری شدن.اما هر گاه سر برمیگرداند و می کوشد به این سوپ کیهانی چشم بدوزد،نگاه او بلافاصله آن را سرجایش خشک می کند و به واقعیت عادی برمی گرداند.او می افزاید :"انسانها هرگز قادر نخواهند بود بافت حقیقی واقعیت کوانتوم را تجربه کنند،زیرا به هرچه دست می زنند به ماده تبدیل می شود." (یعنی ممکنه قبلش ماده نباشه)

Nick Flerbert. ,,How Large is Starlight? A Brief Look at Quantum Realiry Revbion 10, no. 1 (Summer 1987), pp. 31-35

ربطی به بحث ما نداره، این یک متن ادبی است پر از استعاره و ... / اگه نقل قول دقیقی از نیک هربرت دارید که دقیقا بگه موضعش درباره این موضوع چیه اشاره کنید. تنها نقل قولی که اشاره شد درباره قدرت کم انسان ها از تجربه وقایع در مقیاس کوانتوم است، ربطی به ادعای شما درباره اینکه اساسا جهان فیزیکی ساخته و پرداخته ذهن ماست نداره.




2. دیود بوهم (فیزیک دان):


"I would say that in my scientific and philosophical work, my main concern has been with understanding the nature of reality in general and of consciousness in particular as a coherent whole, which is never static or complete but which is an unending process of movement and unfoldment
...."

D. Bohm, _Wholeness and the Implicate Order_, p.ix


هیچ اشاره ای به اینکه جهان طبیعت رو اساسا خودآگاهی بوجود آورده نشده.




3. ویکی پدیا در مطلبی تحت عنوان "خودآگاهی باعث فروریزش تابع موج" آورده:

در مسئلهٔ ذهن-جسم از دیدگاه کوانتمی (به انگلیسی: Quantum Mind-Body Problem)، خودآگاهی باعث فروریزش تابع موج عنوان گردیده است. این دیدگاه یکی از تفاسیر مکانیک کوانتومی است.

در این نظریه، بر نقش داشتن خودآگاهی (consciousness) بعنوان ناظر (observer) در فروریزش تابع موج (به انگلیسی: collapse of the wave function) تأکید شده است. لذا در این تفسیر از مکانیک کوانتمی، نظارت نظاره‌گر (به انگلیسی: observer) نه تنها نقش مستقیمی در فروریزش تابع موج دارد، بلکه نظاره‌گر کسی یا چیزی غیر از صاحب خودآگاهی نیست.[۱]

در این بین، جان ویلر حتی معتقد بود که نه تنها خودآگاهی باعث فروریزش تابع موج میشود، بلکه برای وجود جهان هستی شرطی لازم و واجب الوجود است. به گفته وی، «خودآگاهی از ارکان خلق جهان است. حتی در خلق فعلی زمان گذشته».

4. در مطلب دیگه با عنوان "عرفان کوانتومی" میاره:

عرفان کوانتومی شبه‌علمی است که بر پایهٔ آن، برخی جوانب نظریهٔ مکانیک کوانتمی قابل انطباق با برخی مفاهیم عرفانی است. این تفکر حول مسئله اندازه‌گیری در فیریک کوانتمی و نقش محوری ناظر در فروریزش تابع موج می‌چرخد.

عرفان کوانتمی با خود هیچگونه جنبه دلالتی و اثباتی حمل نمی‌کند، بلکه صرفاً این مفهوم را بیان می‌کند که مفاهیم موازی متعددی را بین فیزیک کوانتمی و مفاهیم عرفانی ادیان مختلف (بخصوص شرقی[۱]) و نیوایج می‌توان مشاهده کرد.

در میان صاحب نامانی که در سالهای اخیر اشاره به وجود ارتباطی میان فیزیک کوانتمی و ماهیت ذهن کرده‌اند می‌توان به فرد آلن ولف (به انگلیسی: Fred Alan Wolf)، ویلیام تیلر، جان هگلین، ستوارت همروف، برنارد بارز، آمیت گوسوامی، راسل تارگ، نیک هربرت، جفری شوارتز، مناس کافاتوس، و مسئولین آزمایشگاه تحقیقات مهندسی غیرمتعارف پرینستون در نیوجرزی را نام برد.

و ...

در ویکیپدیا درباره سنگ درمانی هم میشه مطلب پیدا کرد. مهم منابع اون هاست. "خودآگاهی باعث فروریزش تابع موج" که همون مطالبی است که پست قبلیتون رو ازش کپی پیست کرده بودید (بدون ذکر منبع) که براتون پاسخ دادم، اضافاتش هم مربوط به نظرات جان ویلر به درستی ترجمه نشده و اون نقل قول باز هم به غلط از بین سایر جملات آورده شده (منبع اصلی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])). ایشون اصلا محققی در زمینه خودآگاهی نیست. قسمت دوم درباره "عرفان کوانتومی" هم که خودش در ابتدا گفته "شبه علم" است و قضیه منتفی است.




اینها نشون میده این مساله به این سادگی ها هم نیست، بلکه ذهن بسیاری از دانشمندا و فیزیکدانهای مطرح رو به خودش مشغول کرده.

اتفاقا مسئله بسیار ساده است. چیزی که در همه مطالبی که شما پشت سر هم کپی پیست می کنید به چشم میاد اینه که (1) حرف هاشون با هم خیلی فرق داره و بطور مستند، واضح و دقیق درباره یک موضوع حرف نمی زنند، (2) هیچ آزمایش علمی برای تایید این حرف ها ذکر نمیشه و صرفا همه لیست کردن عقاید یک سری افراد است، و (3) اکثریت نقل قول ها رو اگه پی بگیریم می بینیم اون افراد کلا درباره یک موضوع بکل متفاوت حرف می زدند، حرف هاشون بریده شده و در سرویس هدفی که منظور اصلی شخص نبوده استفاده شده.

من هنوز منتظرم شما لیست فیزیک دان های مطرح امروزی که به این حرف های شما معتقد هستند و این قضیه ذهنشون رو مشغول کرده رو نام ببرید و همینطور تالیفاتشون و مقالاتشون در ژورنال های علمی و ... که درباره پروسه رسیدنشون به این مطالب و باورها و عقاید هست و ... رو ذکر کنید.




شاید اگر لینکی رو که گذاشته بودم میخوندید این حرف رو نمیزدید:


Although the Experimental Society and Indriði were the topics of hefty debate in the Icelandic press, because of the careful precautions taken[32] and the eminence of some of the people who examined the room and Indriði's person and witnessed séances involving him - such as Guðmundur Hannesson, founder of the Icelandic Scientific Society and twice president of the University of Iceland, who made a detailed study of Indriði.... there were few accusations that he was a fraud, and none from first-hand witnesses




من خوندم، من ازتون خواستم: به هر حال اگه مقالاتی درباره آزمایش های ایشون در ژورنال های علمی Peer review شده منتشر شده لطفا ارائه کنید تا بررسی کنیم شرایط آزمایش چه بوده، دقیقا چه اتفاقی افتاده، شرایط کنترل شده چی بوده، چه افرادی اون رو مشاهده کردن و دقیقا چه مشاهداتی صورت گرفته.

در متنی که کپی کردید هیچ یک از مطالبی که من خواستم ذکر نشده متاسفانه به جز اینکه یک عده رفتند و اتاق رو مشاهده کردند و یه استاد دانشگاه و کشیش و ... قضیه رو بررسی کرده بود. لطفا چیزی که ازتون خواستم رو قرار بدید، اگه وجود داره، که می دونیم نداره.




میتونید به عنوان یک نمونه دیگه در مورد سای بابا هم مطالعه داشته باشید، بعضی از کارای که بش نسبت دادن عبارتن از:

برخی از معجزات گزارش شده شامل معلق بودن در هوا (هم در داخل خانه و هم در خارج از منزل) ، بطور همزامن دیده شده در بیش از یکجا ، ناپدید شدن فیزیکی ، تغییر گرانیت (سنگ خارا) به آب نبات قندی ، تغییر آب و تبدیل آن به یک نوشیدنی دیگر، تغییر آب و تبدیل آن به بنزین، تولید اشیاهای مورد تقاضا، تغییر رنگ لباس خودش در حال پوشیدن آن ، برکت دادن به غذا ، درمان بیماری های حاد و مزمن ، ظاهر شدن در رویاها و شهودات افراد ، بوجود آوردن میوه های مختلف روی یک شاخه از یک درخت ، کنترل آب و هوا ، تبدیل فیزیکی به خدایان مختلف و ساطع کردن فیزیکی نور درخشان بوده است



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] %D8%A8%D8%A7%D8%A8%D8%A7


در مقابل اتهاماتی که به سای بابا زده شده ارلندور هارالدسون استاد روانشناسی بازنشسته ایسلندی گفته:

در بررسی های ویدئو DD، محققان شواهدی مبنی بر جعلی بودن خلق اشیا، که توسط دکن کرونیکل ادعا شده بود پیدا نکردند. بر اساس گفته هارالدسون، این ویدئو به سازمانی که مسئول بررسی و رسیدگی به کلاهبرداریها می باشد منتقل شده است. با وجود اینکه کیفیت پایین ویدئو با کمک فیلترها و سیستم های پردازش تصویر پیشرفته رفع گردید هرالدسون اظهار داشت که ویدئو DD شواهدی محکم مبنی بر تردستی نیافته است ...

بله ایشون که خیلی معروف است، یکی از بزرگ ترین شارلاتان و کلاه بردار های صد سال اخیر در جهان. جالبه که در راه "سرچ کردن و کپی پیست کردن بسیار گسترده و بی هدف" دست به دامن چه افرادی میشید. فقط اسم ایشون رو یه سرچ ساده کنید اگه واقعا نکردید.




به عنوان یه نمونه دیگه در مورد سر ویلیام برت که یک فیزیک دان بوده و به این پدیده ها علاقه داشته آمده:


Barrett became interested in the paranormal in the 1860s after having an experience with mesmerism. Barrett believed that he had been witness to thought transference and by the 1870s he was investigating poltergeists.[1] In September 1876 Barrett published a paper outlining the result of these investigations and by 1881 he had published preliminary accounts of his additional experiments with thought transference in the journal Nature.[1] The publication caused controversy and in the wake of this Barrett decided to found a society of like-minded individuals to help further his research
.



بله ایشون علاقه به پدیده های ماوراء الطبیعه داره به خصوص mermerism و ... ، کجا گفته ایشون معتقد است خودآگاهی اساسا جهان طبیعت رو بوجود آورده ؟




غرض اینکه چنین چیزهای هست، برخی قبول دارن برخی نه، هر کدوم هم دلایل خودشون رو دارن

هدف شما اینه که بگید این چیزها وجود دارند، بعضی دانشمندان قبولش دارند و بعضی ندارند گویی مثلا این دو موضع به یک انداره و توسط یک تعداد از دانشمندان پشتیبانی میشه. خیر اینطور نیست. لطفا دست از گمراه کردن سایرین بردارید.

امیدوارم اگه پاسخی به این پست داده میشه، لیست کردن 10 تا اسم دیگه و کپی پیست گسترده از 10 منبع دیگه نباشه.

کلا حرفی که شما میخواید بزنید و چیزی که 100 سال پیش بطور جزئی بین دانشمندان اختلاف نظر بوجود آورد اینه: (فکر می کنم من بهتر و واضح تر می تونم بیان کنم چون میدونم دارم چی میگم) ، اول توضیح میدم و بعد میگم چرا اشتباهه و فکر می کنم بهتر از این باشه که شما همینطور پشت سر هم بدون بیان اینکه این افراد چی میگن، حرف های بی ربطشون رو نقل قول کنید.

یک سری پدیده های کوانتوم هستند که بصورت توضیع های احتمالی میشه رفتارشون رو مدل سازی کرد، وقتی این پدیده ها رو مشاهده می کنیم رفتارشون از اون حالت توضیع های احتمالی بیرون میاد و مشابه فیزیک کلاسیک میشه، یعنی مشابه رفتاری که ما بطور کلاسیک از ماده انتظار داریم. پس نتیجه گرفته میشه که این خودآگاهی ماست که با مشاهده کردن باعث میشه ماده بوجود بیاد.

اشکالات این تفکر کجاست؟

(1) تصور شده اون رفتار توضیع های احتمالی در مقیاس کوانتوم "ماده" نیست در حالی که "هست".
(2) مشاهده کردن ربطی به خودآگاهی نداره، هیچ وقت خودآگاهی نیست که اون رفتار رو مشاهده می کنه بلکه تجهیزات هستند که در اون سمت تجهیزات می تونه خودآگاهی باشه یا نباشه. شما اگه آزمایشات رو بررسی کنید بدون اینکه کسی اونجا باشه باز هم نتایج همونگونه است که شخصی اونجا هست، پس این خودآگاهی انسان نیست که بر اون رفتار نقش داره این سنسور ها هستند که قضیه رو مشاهده می کنند.
(3) این مشاهده شدن مربوط به مقیاس کوانتوم است و ربطی به ذهن انسان و دیدن و ... نداره.
(4) خودآگاهی بطور واضح به ماده وابسته است که با فرضیه اینکه "اساسا جهان طبیعت توسط خودآگاهی پدید اومده" سازگار نیست.

نیازی نیست از ادبیات و رفرنس هایی استفاده کنیم که اکثرا بیشتر از 100 سال پیش روی بورس بودن و الان منسوخ شدن. لطفا یک کتاب درسی فیزیک بخونید این چیزها رو درست یاد بگیرید. امروزه درباره این مسائل در دنیای علم هیچ اختلاف نظری وجود نداره، و موضعی که شما ازش حرف می زنید یک موضع کاملا مردود است.

New Ray
10-10-2014, 17:51
قبل از ادامه : قبلا هم گفتم دوست گرامی اجباری در ارائه سریع مطالب نیست. تقریبا تمام پستها رو گاها با ویرایش یکی دو ساعته ارسال میکنی ! لطفا تمام مطالب رو جمع کن بعد بفرست. اگر هم چیزی جا موند میتونی در پست های آینده بذاری.
:n16:


همونطور که گفتم کسانی که به این موارد اعتقاد دارن دلایل محکمی دارن، هرچند شاید فعلا در مواردی نتونن با متد علمی حرفشون رو اثبات کنن، همینکه میبینیم بین این افرا د فیزیک دانها، پزشکان و ... مطرحی هستن نشون میده این پدیده ها رو نمیشه به راحتی به توهم و ... نسبت داد

در مورد افراد چند شخصیتی محدود به ضعف چشم نیست، اگر سرچ کنید میبینید موارد باورنکردنی رو ذکر کردن، جایی میخوندم که یکی از این افراد رو زنبور زد و چشش متورم شد طوری که باید حتما پزشک رو میدید، اما چند لحظه بعد شخصیتش عوض شد و همزمان تورم چشم هم از بین رفت، اما بعد از چند ساعت که شخصیت قبلی برگشت باز چشم متورم شد!

مثلا یه دلیل محکم از شعبده بازیهای سای بابا (خدای دروغین) - زیاد سرچ نکردم شاید موارد جالبتری پیدا بشه :
( نمیخواد همش و ببینی ، فقط بخش ابتداییش مشخص میکنه چرا به میز چسبیده و آستین بلند و اون دستمال بزرگ فقط برای گرفتن توپ پینگ پنگ ! )

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

گفتم که اعتقاد شخصی اصلا مهم نیست، نه ادعای دانشمندان و نه مردم هندوستان. حتی از دانشمندان فیزیک نظری هم نظرات مختلفی مطرح میشه ولی بدون آزمایش از نظریه فراتر نمیره .

بازم میگم مسائل داخل بدن قضیه اش فرق میکنه و حتی در صورت تایید نمیشه فقط مستقلا به خودآگاهی ربطش داد. معتقدی خودآگاهی با تورم چشم ارتباط داره، باید دقیق توضیح بدی یا منبع اصلی رو بذاری.
چون من در مورد تمام علل ایجاد و تداوم تورم چشم پس از گزش اطلاعاتی ندارم و وقت نمیکنم برای رد تک تک ادعاهای ضعیف جستجو کنم.

N I G H T P E A C E
13-10-2014, 22:22
آیا جهان مادی از ذهن بشر تاثیر می پذیرد؟

طی دو قرن اخیر دانش بشر در زمینه ی شناخت ساز و کار سامانه مدیریتی پیکر موجودات زنده (شامل هورمون ها و اعصاب) به پیشرفت های چشمگیری دست یافته است. اکنون دانش ما با آگاهی از ماهیت مواد شیمیایی درون ساخت (موسوم به ناقلان عصبی و هورمونی) و گیرنده ی آن ها، به شرح روشنی درباره ی چگونگی پیدایش و انتقال پیام های حسی و حرکتی دست یافته است. با این حال هنوز هم این بخش از جهان، یکی از ناشناخته ترین سرزمین های قلمرو دانش محسوب می شود. گرچه توسعه و تکامل سامانه ی مدیریت موجودات زنده، در پاسخ به نیاز آنان برای "ایجاد هماهنگی میان اجزای تشکیل دهنده ی پیکر آن ها" و "تنظیم عملکرد بهینه، در ارتباط با شرایط محیطی"، صورت پذیرفته است، ولی به نظر می رسد که آثار و نتایج حاصل از توسعه تکاملی آن به چیزی بسیار فراتر از رفع یک نیاز مادی ساده انجامیده است.

حتی با بررسی یک جاندار تک یاخته ای ابتدایی، نظیر آمیب یا پارامسی هم می توان به حضور نوعی احساس خودآگاهی فعال در موجود زنده پی برد که نمونه ی بسیار پیچیده و عالی آن را در انسان می بابیم. هنوز هم دانش بشر در مواجهه با این واقعیت که چگونه کارکرد مادی سلول ها می تواند به دستاوردهای عجیبی نظیر خودآگاهی، ادراک و احساس شخصیت (Ego) بیانجامد، موضعی جز حیرت ندارد و هنوز هیچ توضیحی درباره ی ماهیت آن چه که "ذهن" نامیده می شود، در دست نیست.

از همه ی اینها شگفت انگیزتر حوادث و وقایع عجیبی هستند که نشان دهنده ی قابلیت ذهن در به چالش کشیدن قوانین شناخته ی شده ی علمی و تسلط بر مفاهیمی بنیادین نظیر فضا و زمان هستند.
بسیاری از ما در عالم رویا به وضوح شاهد حوادث و وقایعی بوده ایم که چندی بعد به حقیقت پیوسته اند، دیده یا شنیده ایم کسانی توانسته اند از مهلک ترین شرایط بیماری، به نحوی معجزه آسا برهند. و یا تجربه کرده ایم که در تنگناهای زندگی، آنجا که همه ی عوامل مادی علیه ما بوده اند، ناگهان و به گونه ای توضیح ناپذیر همه چیز در جهت گشایش کار، دگرگون شده است. آنچه قطعی و مسلم به نظر می رسد، این است که در اینجا نوعی کارکرد ناشناخته می تواند به حصول نتایج متناقض با حقایق شناخته شده ی علمی بیانجامد. ولی چرا اینگونه وقایع، تنها به ندرت روی می دهند؟
چرا فقط درصد کمی از مردم، آن هم به صورت گاه و بی گاه می توانند وقایع آینده را پیش بینی کنند؟ چرا بشر همیشه به میل خود نمی تواند بر وقایع پیرامونی نظیر بارش باران اثر بگذارد؟ و چرا شفای معجزه آسا تنها در مواردی نادر روی می دهد؟
آیانوع بشر در آغاز یک مسیر تکاملی نوین به سوی دستیابی به گونه ای جدید از توانایی های بی سابقه حرکت می کند؟

دانش کنونی ما تنها در صورتی می تواند امیدوار به یافتن پاسخ این پرسش ها و تسخیر سرزمین های آن سوی دانش باشد که در وهله ی نخست از نفی کلی این گونه وقایع و نادیده انگاشتن پدیده های بی توضیح _ رویه ای که تاکنون در پیش گرفته است_ بپرهیزد و چشمان نزدیک بین خود را برای دیدن به شیوه ای نوین، بشوید.

سایکوکینز نوعی عامل ناشناخته موسوم به "عامل سای" (Psi Factor) است که از طریق آن، ذهن می تواند به نحوی بارز ولی نامرئی بر ماده اثر بگذارد. مثال هایی از سایکوکینز به اختصار PK نامیده می شود، عبارتند از "دور جنبانی" (Telekinesis) یا حرکت دادن اجسام از راه دور، خم کردن اشیای فلزی و تعیین نتایج حوادث و وقایع.
رویدادهای مذکور می توانند به صورت خود به خود یادر قالب عملکردی ارادی انجام شوند و این مطلب نشان میدهد که پدیده ی سایکوکینز ممکن است فرایندی با جنبه های توام آگاهانه و ناآگاهانه باشد.

تاریخچه
اصطلاح سایکوکینز ریشه ای یونانی دارد و از دو واژه ی "سایکی (Psyche)" به معنای "تنفس"، "حیات" یا "روان" و "کاینین" (Kinein) به مفهوم "حرکت دادن" تشکیل شده است. مدارکی از جهان باستان وجود دارند که از آن ها به مواردی از وقوع این پدیده اشاره شده است. این ها شامل شناورشدن در هوا، شفا یافتن های معجزه آسا، روشن بینی، ظاهر شدن ناگهانی اجرام و اشخاص، و سایر پدیده های روحی هستند که در نقاط گوناگون جهان به اعمال نیروهای خیر و شر توسط قدیسین یا جادوگران نسبت داده شده است. انجیل به نمونه هایی از این گونه وقایع اشاره می کند ; به عنوان مثال، ماجرای "پولس" و "سیلاس" مقدس که زمانی در "افه سوس" به زندان افتادند. آنان به دعا و نیایش پرداختند و هنگام نیمه شب غل و زنجیر از دست و پایشان فرو افتاد و درهای زندان به رویشان گشوده شد.

عقیده بر این است که احتمالا طلسم ها، نفرین ها و آیین های سنتی که برای دگرگون سازی شرایط آب و هوایی انجام می شوند، موجب برانگیختن سایکوکینز می گردند و کاربرد آنچه که "چشم زخم" خوانده می شود نیز در قالب این گونه امور طبقه بندی شده است.
در مکتب "روح گرایی" (Spritualism) نیز تظاهرات سایکوکینز به صورت پدیده های مورد ادعا نظیر تجسد و ترک قالب مادی، ظاهر سازی اجسام و اشخاص، شناوری در هوا، شنیده شدن صداهای تق و تق، بیرون دادن "اکتوپلاسم" و "سودوپودها"، نمود یافته اند.
در قرن نوزدهم میلادی، "دانیل داگلاس هوم" به خاطر توانایی شناور شدن در هوا و به دست گرفتن ذغال افروخته، بی آنکه بسوزد، شهرت داشت. در ضمن در همین دوران کسانی موسوم به "انسان های الکتریکی" معرفی شدند که دچار "نشانگان ولتاژ بالا" بودند. آنان می توانستند کارد و چنگال ها را به پوست خود جذب کنند و به یک اشاره ی انگشت، اسبا و اثاثیه را به سوی دیگر اتاق پرتاب کند.
در آغاز قرن بیستم، "رودی اشنایدر"، واسطه ی روحی که به خاطر توانایی های سایکوکنیتیکی خود در زمینه ی تجسد و "تله کینز" (دورجنبانی اجسام) شهرت داشت، مورد بررسی و پژوهش های روانی قرار گرفت.

تحقیقات قرن بیستم
از سال های دهه ی 1930 به بعد، علاقه مندی و توجه به سایکوکینز افزایش یافت، تا جایی که امروزه تحقیق درباره ی این موضوع به یکی از سریع الرشدترین حوزه های فراروانشناسی تبدیل شده است. در سال های گذشته، این مطلب به خصوص در ایالات متحده ی آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سابق صادق بوده است. با این حال، نتایج حاصل از مطالعات نظارت شده ی بالینی، متناقض بوده اند. برخی از این بررسی ها از نظر روان شناختی مورد حمله قرار گرفته اند و برخی دیگر را متهم به مشاهده ی آثار تقلب در آن ها کرده اند.
باید خاطر نشان کرد که با فراهم شدن شرایط ضروری و برخی الزامات، سایکوکینز واقعا روی می دهد و الگوهای وقوع آن به کمک آزمون ها و اشخاص تحت آزمون، شناسایی شده اند. ولی این مطلب را نیز می دانیم که الگوهای مذکور در هر شرایطی کاربردی نمی شوند.

در سال 1934 یکی از فراروان شناسان دانشگاه دوک در کارولینای شمالی به نام "جی.بی.راین" سلسله آزمون هایی را درباره ی سایکوکینز ترتیب داد. گرچه او نخستین کسی نبود که به مطالعه ی PK می پرداخت، ولی برای اولین بار اصطلاح "دریافت فراحسی یا ESP را وضع کرد و خود به بررسی آن پرداخت. این پژوهش ها منجر به حصول نتایج مهمی شد. فردی که در این زمینه مورد مطالعه ی راین قرار گرفت، یک قمار باز بود. او ادعا داشت که می تواند روی ریختن تاس اثر بگذارد و کاری کند که شماره یا ترکیبی از شماره های خاص به دست آید. ولی بعدا آزمون مدارک نشان داد که نتایج حاصل یکنواخت نیستند. بنا به دلایل مختلف، راین در انتشار یافته های خود شتاب نکرد: در آن زمان سایکوکینز به عنوان پدیده ای مشکوک تلقی می شد، او گهگاه از خودش به عنوان فرد مورد مطالعه استفاده کرده بود و دیگر این که بررسی های وی از کنترل بسیار ضعیفی برخوردار بودند. بالاخره راین زمانی یافته های خود را منتشر ساخت که یکی از دستیاران او اعلام کرد که افراد مورد بررسی، در بخش اولیه ی جلسات به نتایج بهتری در کار با تاس دست یافته اند و هرچه به مراحل انتهایی آزمون ها نزدیک تر می شدند، این نتایج ضعیف تر می شد. این ویژگی را به کاهش علاقه مندی افراد مورد مطالعه نسبت دادند که نمونه ی آن در آزمون های ESP نیز مشاهده شد.
راین در مقاله ی خود گزارش داد که براساس مشاهدات او به نظر نمی رسد که سایکوکینز با هیچ یک از فرایند های جسمی مغز ارتباط داشته یا حاصل هیچ کدام از قوانین مکانیکی علم فیزیک باشد. در مقابل، چنین می نماید که این پدیده، نوعی نیروی ذهنی غیر فیزیکی است که می تواند به وسیله ی برخی روش های قابل سنجش از نظر آماری، بر ماده اثر بگذارد و نتایج حاصل از آن را نمی توان به کمک دانش فیزیک شرح داد.
راین در ادامه به این نتیجه رسید که سایکوکینز و دریافت فراحسی، هر دو از این نظر که مستقل از فضا و زمان هستند، شبیه یکدیگرند. درواقع دریافت فراحسی یکی از بخش های ضروری فرایند سایکوکینز محسوب می شود و این هر دو برای هم اهمیت دارند. برای آنکه دریافت فراحسی بتواند بر یک جسم مادی که پرتاب شده است، اعمال اثر کند، لازم است در یک نقطه ی بحرانی از فضا و در لحظه ای تعیین کننده از زمان وارد عمل شود.
بررسی ها نشان دادند که هر دو پدیده ی سایکوکینز (PK) و دریافت فراحسی (ESP)، تحت تاثیر داروها، هیپنوز (خواب مغناطیسی) و حالت ذهنی فرد مورد آزمایش قرار می گیرند.
راین همچنین بر این اعتقاد بود که شفای معجزه آسا و درمان های جادویی طب عوام، از جمله پدیده های سایکوکینزی هستند که طی آن ها نوعی اثر روانزاد (سایکوژنیک)، بر بدن اعمال می شود و گاهی فاصله منبع این اثر از بدن زیاد است.
تحقیقات راین عصر جدیدی را در آزمون های مربوط به پدیده ی سایکوکینز آغاز کرد. تا قبل از سال 1940 بیشتر مشاهدات مربوط به سایکوکنیز، از طریق واسطه گری جسمانی و عموما در جلسات احضار ارواح که در تاریکی ترتیب می یافتند، انجام می شد.
در این گونه صحنه آرایی ها امکان اعمال هیچگونه کنترل علمی وجود نداشت و اغلب، اتهامات زیادی در ارتباط با تقلب و دوز و کلک بر آن ها وارد می شد. به دنبال کارهای راین، تجربیات مربوط به پدیده ی سایکوکینز را در دو طبقه تقسیم بندی کردند:"ماکروپی کی" یا حوادث قابل مشاهده و "میکروپی کی" یا اثرات ضعیف و خفیفی که با چشم غیر مسلح قابل رویت نبودند و نیاز به ارزیابی آماری داشتند. در این میان، تاکید بیشتری بر میکروپی کی می شد.

در اواخر دهه 1960، فیزیکدان آمریکایی "هلموت اشمیت"، روش جدیدی را برای آزمون میکروپی کی بوجود آورد. دستگاه اختراعی او که "سکه انداز الکترونیکی" نامیده می شد، براساس واپاشی تصادفی ذرات پرتوزا کار می کرد. با وقوع واپاشی، ذرات و پرتوهایی با سرعت هایی که تحت تاثیر دما، فشار، الکتریسیته، شرایط مغناطیسی یا دگرگونی شیمیایی قرار نمی گیرند، تشعشع می یابند. این گونه سرعت های تشعشعی کاملا غیرقابل پیش بینی اند و امکان دستکاری آن ها با کاربرد تقلب وجود ندارد.
در آزمون های انجام شده، از افراد مورد آزمایش خواسته می شد که با اعمال انرژی ذهنی خود، بر پرتاب سکه ها تاثیر بگذارند _به نحوی که بیشتر شیر یا خط بیاید یا چراغ های دستگاه در یک جهت خاص یا سمت مقابل آن روشن شوند.
برخی از افراد با موفقیت بر پرتاپ سکه ها تاثیر می گذاشتند.
دستگاه پرتاب سکه، نمونه ی اولیه ای از یک "مولد حوادث تصادفی" بود. وسیله ی اخیر که با استفاده از فنون رایانه ای کار می کند، اکنون نقش مهمی در بررسی دو پدیده ی "دریافت فراحسی" و "سایکوکینز" ایفا کرده و نتایج برجسته ای را در زمینه ی آزمون PK به دست داده است.
اشمیت نسبت به بررسی مسئله ی جود یا عدم وجود سایکوکینز در جانوران نیز علاقه مند بود.
در آزمون هایی که به عمل آمد، جانواران نتایج مثبتی به دست دادند ولی اشمیت دریافت که شرح این نتایج کار دشواری است. او این نظریه را مطرح کرد که شخصی آزمایش گر می تواند با استفاده از سایکوکینز ِ شخصی ِ خود بر جانور مورد آزمایش تاثیر بگذارد. اکنون درستی این نظریه به اثبات رسیده است و می دانیم که این عامل به صورت مانعی در برابر تمامی آزمون های "سای" در جانوران عمل می کند. اعلام اینکه توانایی سایکوکینزی مشاهده شده به جانور تعلق اشته است یا به فرد پژوهشگر، به صورت بالقوه غیرممکن است. به خاطر وجود این مانع، در زمینه ی آزمون های سایکوکینز در جانوران کار زیادی انجام نشده است. ولی هربار که چنین آزمون هایی انجام شده اند، راهبردهای اشمیت را به کار گرفته اند.

یکی از برجسته ترین تظاهرات ماکروپی کی چیزی است که اکنون "اثر گلر (Geller)" نامیده می شود. در طی دهه ا960، آزمون های ماکروپی کی بار دیگر محبوبیت پیدا کردند. در این زمان شخصی به نام "یوری گلر" با اعمال حیرت انگیز خود در زمینه ی خم کردن اجسام فلزی، تماشاچیان تلوزیون را مبهوت کرد. این کارهای شگفت در یک استودیو و نه در شرایط کنترل شده انجام شده بودند، و به نظر می رسید که با وارد آوردن چند ضربه و رسیدن به میزانی از تمرکز ذهنی انجام می شوند.
ضاهرا توانایی های گلر آنقدر قوی بودند که بنا به اظهار برخی از تماشاچیان اشیا و اجسام خانه ی آن ها نیز دستخوش تغییرات مشابهی می شد. منتقدان که عمدتا از شعبده بازان حرفه ای محسوب می شدند، ادعا می کردند که گلر از تردستی استفاده می کند. با این حال این گونه ادعاها به اثبات نرسیدند.

در سال 1968، شوروی ها مشهورترین سوژه ی مطالعات سایکوکینزی خود را به غرب معرفی کردند. او یک زن خانه دار اهل لنینگراد به نام "نینا کولاگینا"، متولد اواسط دهه 1920 میلادی بود. کولاگینا توانایی های خارق العاده ی خود را با حرکت دادن اجسام ساکن فراوانی که ابعاد و انواع گوناگونی داشتند، تغییر دادن مسیر اجسامی که از قبل در حرکت بودند و تاثیر گذاری بر فیلم عکاسی، به دانشمندان غربی نشان داد. همچنین گزارش شده بود که او از طریق سایکوکینز بر قلب قورباغه ای که از بدن جانور خارج شده بود، تاثیر گذاشته است. طی یک آزمون، کولاگینا ابتدا سرعت ضربان قلب را تغییر داد و سپس کاملا آن را متوقف ساخت. ازاین زن در حالی که به طور واضح اجسامی را در هوا شناور ساخته بود، عکس برداری شد. تاکنون، آزمون های ماکرو و میکرو سایکوکینز با متدولوژی های پیچیده و پیشرفت یافته، ادامه پیدا کرده اند و آزمایش کنندگان توجه خود را بر شرایط فیزیکی، واسطه های روحی و اشخاص دیگری که به نحو آشکار می توانستند بر اجرام و اجسام ساکن تاثیر بگذارند، متمرکز ساخته اند. آزمون های گوناگونی با نتایج متفاوت به انجام رسیدند. شخصی به نام "اینگو سوآن" که یک هنرمند اهل نیویورک بود، می توانست دمای اجسام نزدیک به خود را تا حدود یک درجه تغییر دهد و نیز قادر بود بر میدان مغناطیسی ای که یک قطب نما نشان می داد، تاثیر بگذارد.

در سایر آزمایش های سایکوکینز از جانوران و گیاهان استفاده شده است. برخی درمانگران کوشیده اند موش های زخمی را شفا دهند و رسیدن آب به دانه های جو را دگرگون سازند. در هر دو مورد، نتایجی تاثیر گذار به دست آمده است. در ریزسازوارگان و آنزیم ها نیز اثرات سایکوکینزی مشاهده شده اند.
در برخی موارد آثار حاصله خفیف اند و قابل مشابه سازی نیستند، ولی از نظر پژوهشگران این آثار نوید بخش دستیابی به یافته های بیشتری هستند که شاید بتوانند اطلاعات افزون تری را درباره ی فرایند درمان و التیام به دست دهند.
آن چه که درباره ی "اثر تداوم یافته" می دانیم، با این گونه آزمون ها در ارتباط است. یک مثال از آن، هنگامی است که فرد مورد مطالعه دما را بالا برده یا پایین آورده است و پس از رفتن او، بازهم افزایش یا کاهش دما ادامه می یابد. آبی که گفته می شود در دستان فرد شفا دهنده قرار گرفته و ظاهرا بر رشد گیاهان تاثیر داشته است، طبق ادعا، حتی پس از جوشانده شدن نیز اثر خود را حفظ می کند.
انواع دیگری از سایکوکینز نیز وجود دارند که مورد مطالعه قرار گرفته اند ولی تا حد زیادی به دیده ی شک و تردید به آن ها نگریسته می شود. چنین فعالیت هایی شامل شنیده شدن اصوات تکراری و غیر قابل توضیح، شکستن ظروف چینی و یا وقوع سایر فعالیت های اسرار
آمیز در یک خانه یا محطه ی کوچک اند.

گزارش های کاملا معتبر و تایید شده وجود دارد که در آن ها از پرتاب سنگ ها یا حرکت اثاثیه ی سنگین، هنگامی که هیچ کس در محل اصلی وقوع این حوادث یافت نشده یا در این باره اطلاع وجود نداشته است، سخن گفته اند.
در قرون وسطا، اغلب چنین می اندیشیدند که عامل این گونه رویداد ها شیاطین یا ارواح پلید هستند ولی در حال حاضر اعتقاد بر این است که این وقایع پر آشوب، نمودهایی از فعالیت های سایکوکینزی اند. نوع دیگری از فعالیت های سایکوکینزی آن هایی هستند که در آن اشخاص از سقوط تابلوها، توقف ساعت ها، یا به کار افتادن مجدد ساعت های متوقف شده و متلاشی شدن شیشه ها سخن گفته اند.

هم اکنون پژوهش درباره ی سایکوکینز در حوزه ی مراقبه و سایر حالت های دگرگون شده هشیاری در حال انجام است. همچنین برای بررسی وجود سایکوکینز "پس فعال (Retro-PK) نیز آزمایش هایی انجام می شود. در این گونه آزمون ها، فرد مورد آزمایش می کوشد تا پس از وقوع حادثه، بر حادثه ای نظیر ترتیب اعداد بیرون آمده از یک دستگاه "مولد رویدادهای اتفاقی" تاثیر بگذارد. مشکلی که در اینجا خودنمایی می کند، این است که نمی توان احتمال اثر سایکوکینز ناخودآگاه را که ممکن است در حین فرایند انتخاب اعداد از طرف فرد آزمایشگر یا آزمایش شونده بر دستگاه اعمال شود، منتفی ساخت.

گرچه دانشمندان عموما روی خوشی به سایکوکینز نشان نمی دهند، ولی بسیاری از فراروان شناسان اعتقاد دارند که آزمون های کاملا کنترل شده، وجود آن را اثبات کرده اند. با این حال، بررسی های آزمایشگاهی اکید، موید این قطعیت نیستند و نتایج کلی، چندان معنی دار نبوده اند. ولی به اعتقاد خیلی ها، انجام آزمون های مربوط به سایکوکینز، دریچه ی بازتری را به درک توانایی های ذهنی خواهد گشود.


منبع: ماهنامه‌ی دانشمند

N I G H T P E A C E
13-10-2014, 23:18
آیا جهان مادی واقعا وجود دارد یا ماده و ذرات فقط تفسیر ذهن ما از واقعیت هست؟ ربط آگاهی به واقعیت چیست؟ برخی از فیزیکدادان کوانتوم به این پرسشها جواب هایی داده اند که شاید تاکنون نشنیده باشید و برایتان بسیار عجیب و غیرمنطقی بیاید. در کلیپهای برخی از این نظرات را ببینید:

1. دکتر فرد الن ولف، جفری ستن اور و نیک هربرت: ذرات و ماده به آن شکلی که ما فکر میکنیم وجود ندارد، آنچه واقعا وجود دارد جهانی از امواج است، و ذرات به صورت آنی و تحت تاثیر مشاهده به وجود میایند و باز به همان سرعت از بین میروند (به شکل موج در می ایند(



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


2. دکتر جان هگلین: پیشرفت علم به ما نشان میدهد که جهان در بنیادی ترین حالتش از ماده تشکیل نشده، بلکه حالتی دارد کاملا مجرد و آگاه ...


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


3. دکتر مایکل لندویدث، برایان گریس، لئونارد ساسیند: جهان احتمالا یک هولوگرام است، یعنی دو بعدی است، و این ذهن ماست که به آن حالت سه بعدی میدهد ...



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


4. علاوه بر نقل قول های که در پست های قبلی آوردم مبنی بر تاثیر خوداگاهی در کوانتوم (که برخی معتقدن منظورشون دستگاه اندازه گیری هست!) در کلیپ زیر هم دکتر توماس کمپل در مورد نتایج بسیار عجیب یک آزمایش که نشان دهنده تاثیرگذاری خوداگاهی بر واقعیت هست توضیحاتی میدن



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

مهندس مسعود
16-10-2014, 23:38
بنده معتقد نیستم انسان ماده را می سازد بلکه ماده برای استفاده انسان ساخته شده است.

N I G H T P E A C E
31-10-2014, 21:14
اخیرا کتابی دیدم در رابطه با تاثیر آگاهی و ذهن بر جهان خارج به نام جهان هولوگرافیک نوشته مایکل تالبوت با ترجمه داریوش مهرجویی، کتابی بسیار زیبا، پرمطلب و خواندنی که بعید میدونم کسی چند صفحه اول رو بخونه و بتونه کتاب رو زمین بذاره، پیشنهاد میکنم دوستانی که به این موضوع علاقه دارن کتاب رو بخونن. بخصوص برای بعضی از دوستانی که در این زمینه اطلاعات کافی ندارن و به همین دلیل نمیتونن این موضوع رو قبول کنن خوندن این کتاب پیشنهاد میشه ...


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Stream
31-10-2014, 22:21
اخیرا کتابی دیدم در رابطه با تاثیر آگاهی و ذهن بر جهان خارج به نام جهان هولوگرافیک نوشته مایکل تالبوت با ترجمه داریوش مهرجویی، کتابی بسیار زیبا، پرمطلب و خواندنی که بعید میدونم کسی چند صفحه اول رو بخونه و بتونه کتاب رو زمین بذاره، پیشنهاد میکنم دوستانی که به این موضوع علاقه دارن کتاب رو بخونن. بخصوص برای بعضی از دوستانی که در این زمینه اطلاعات کافی ندارن و به همین دلیل نمیتونن این موضوع رو قبول کنن خوندن این کتاب پیشنهاد میشه ...


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



کتاب جالبی است برای تشخیص علم از شبه علم. توصیه میشه دوستان اول یه کتاب علمی مثل Grand design استیون هاکینگ رو بخونن و بعد این کتاب و یکم مقایسه کنند نحوه پرداختن به مطالب مختلف رو. کلا واضح میشه چرا بعضی مطالب در مواضع علمی پذیرفته شده نیست (یا چرا شخصی مثل مایکل تالبوت یا امثال فون دانیکن یک مقاله هم در ژورنال های علمی ندارن). البته خود مایکل تالبوت هم که چنین ادعایی نداشته، تحصیلات دانشگاهی هم نداشته، نویسنده Science Fiction هست و ناشر این کتاب یعنی HarperCollins هم ناشر کتاب های علمی نیست. به هر حال این به اصطلاح "نظریه" ها هیچ وقت در ژورنال های علمی ارائه نمیشن. جالبه به نوبه خودش.

یک کتاب هست به اسم:

Nonsense on Stilts: How to Tell Science from Bunk

نوشته ماسیمو پیلیوچی. در یکی از فصل ها دقیقا به همین مسئله Quantum mysticism اشاره داره که چطور با لقلقه زبان عده ای از نویسنده ها قصد دارن از گیج کننده بودن فیزیک کوانتوم استفاده کنند برای جا زدن داستان های علمی تخیلی به جای موضوعات علمی. بعضی مثل Deepak Chopra هم میرن داروهای کوانتومی !! می فروشند و باهاش سر مردم رو کلاه می گذارن. دوستانی که علاقه دارند به این قشر از داستان های علمی تخیلی، نوشته ها و سخنرانی های Deepak رو هم بررسی کنند جذاب هست.

پ.ن. ماسیمو پیلیوچی در یوتیوب یک گفت و گوی جالب با دنیل دنت و لورنس کراوس درباره علم بطور عمومی داره، و چند جا درباره خودآگاهی و فیزیک کوانتوم هم صحبت میشه. گوش دادنش توصیه میشه.

N I G H T P E A C E
31-10-2014, 22:49
کتاب جالبی است برای تشخیص علم از شبه علم. توصیه میشه دوستان اول یه کتاب علمی مثل Grand design استیون هاکینگ رو بخونن و بعد این کتاب و یکم مقایسه کنند نحوه پرداختن به مطالب مختلف رو. کلا واضح میشه چرا بعضی مطالب در مواضع علمی پذیرفته شده نیست (یا چرا شخصی مثل مایکل تالبوت یا امثال فون دانیکن یک مقاله هم در ژورنال های علمی ندارن). البته خود مایکل تالبوت هم که چنین ادعایی نداشته، تحصیلات دانشگاهی هم نداشته، نویسنده Science Fiction هست و ناشر این کتاب یعنی HarperCollins هم ناشر کتاب های علمی نیست. به هر حال این به اصطلاح "نظریه" ها هیچ وقت در ژورنال های علمی ارائه نمیشن. جالبه به نوبه خودش.

یک کتاب هست به اسم:

Nonsense on Stilts: How to Tell Science from Bunk

نوشته ماسیمو پیلیوچی. در یکی از فصل ها دقیقا به همین مسئله Quantum mysticism اشاره داره که چطور با لقلقه زبان عده ای از نویسنده ها قصد دارن از گیج کننده بودن فیزیک کوانتوم استفاده کنند برای جا زدن داستان های علمی تخیلی به جای موضوعات علمی. بعضی مثل Deepak Chopra هم میرن داروهای کوانتومی !! می فروشند و باهاش سر مردم رو کلاه می گذارن. دوستانی که علاقه دارند به این قشر از داستان های علمی تخیلی، نوشته ها و سخنرانی های Deepak رو هم بررسی کنند جذاب هست.

پ.ن. ماسیمو پیلیوچی در یوتیوب یک گفت و گوی جالب با دنیل دنت و لورنس کراوس درباره علم بطور عمومی داره، و چند جا درباره خودآگاهی و فیزیک کوانتوم هم صحبت میشه. گوش دادنش توصیه میشه.

بعید میدونم کتاب رو خونده باشید، مطمئن هستم اگر بخونید نظرتون عوض میشه، نشماردم اما فکر کنم تالبوت در این کتاب حداقل از 200-300 منبع استفاده کرده. اما اجالتا برای اینکه ببینید اینطور که شما تصور میکنید نیست این صفحهات رو بخونید:


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

Stream
31-10-2014, 23:19
بعید میدونم کتاب رو خونده باشید، مطمئن هستم اگر بخونید نظرتون عوض میشه، نشماردم اما فکر کنم تالبوت در این کتاب حداقل از 200-300 منبع استفاده کرده. اما اجالتا برای اینکه ببینید اینطور که شما تصور میکنید نیست این صفحه رو بخونید:


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



اتفاقا با ایشون و کارهاش آشنایی دارم، کتاب رو هم نسخه انگلیسیشو چند سال پیش ورق زده بودم و همین الان هم یک نگاه سریع کردم تا یادم بیاد. کتاب پر است از اطلاعات نادقیق علمی و نتیجه گیری هایی که از هوا بیرون آمدند. شما فقط روی جلد کتاب ببینید چی نوشته در همین فایلی که خودتون گذاشتید و ببینید آیا واقعا فیزیکدان های مدرن در سال 2014 همچین نگاهی به دنیا دارند یا خیر. اگه بحث به عنوان یک ایده مطرح بشه جالب هست ولی هم شما و هم من فکر می کنم موافق باشیم که "نظریه هلوگرافیک بودن جهان" با اینکه بیشتر از 30 سال هست وجود داره به هیچ وجه یک نظریه و مدل مطرح در بین کیهان شناسان و فیزیک دان ها نیست (موضوع ربطی به Holographic principle که یکی از ساختارهای نظریه ریسمان هست نداره و صرفا تشابه اسمی است). اکثر آزمایش هایی که از پریبرام گذاشته شده رو من همون موقع رفتم و بررسی کردم و وقتی خود آزمایش رو دیدم (ژورنال هایی که چاپ شده) کاملا مشخصه ربطی به چیزهایی که ایشون بهش مرتبط می کنه نداره، و کل قضیه ربطی به اینکه اساسا جهان فیزیکی ساخته و پرداخته خودآگاهی انسان است و بطور کلی Quantum mysticism نداره و خود دانشمندانی که در این کتاب ازشون اسم برده میشه (از جمله همین بوهم و پریبرام که اسمشون برده شده) خودشون هیچ وقت همچین نتیجه هایی رو نگرفته اند.

N I G H T P E A C E
31-10-2014, 23:22
اتفاقا با ایشون و کارهاش آشنایی دارم، کتاب رو هم نسخه انگلیسیشو چند سال پیش ورق زده بودم و همین الان هم یک نگاه سریع کردم تا یادم بیاد. کتاب پر است از اطلاعات نادقیق علمی و نتیجه گیری هایی که از هوا بیرون آمدند. شما فقط روی جلد کتاب ببینید چی نوشته در همین فایلی که خودتون گذاشتید و ببینید آیا واقعا فیزیکدان های مدرن در سال 2014 همچین نگاهی به دنیا دارند یا خیر. اگه بحث به عنوان یک ایده مطرح بشه جالب هست ولی هم شما و هم من فکر می کنم موافق باشیم که "نظریه هلوگرافیک بودن جهان" با اینکه بیشتر از 30 سال هست وجود داره به هیچ وجه یک نظریه و مدل مطرح در بین کیهان شناسان و فیزیک دان ها نیست (موضوع ربطی به Holographic principle که یکی از ساختارهای نظریه ریسمان هست نداره و صرفا تشابه اسمی است). اکثر آزمایش هایی که از پریبرام گذاشته شده رو من همون موقع رفتم و بررسی کردم و وقتی خود آزمایش رو دیدم (ژورنال هایی که چاپ شده) کاملا مشخصه ربطی به چیزهایی که ایشون بهش مرتبط می کنه نداره، و کل قضیه ربطی به اینکه اساسا جهان فیزیکی ساخته و پرداخته خودآگاهی انسان است و بطور کلی Quantum mysticism نداره و خود دانشمندانی که در این کتاب ازشون اسم برده میشه (از جمله همین بوهم و پریبرام که اسمشون برده شده) خودشون هیچ وقت همچین نتیجه هایی رو نگرفته اند.

پست قبلیم رو ویرایش کردم، منبع دومی رو ببینید
+
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
+
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]_and_implic ate_order
+
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

N I G H T P E A C E
03-11-2014, 08:13
کلیپی در مورد نظریه تاثیر آگاهی بر جهان خارج ...


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Stream
03-11-2014, 15:20
پست قبلیم رو ویرایش کردم، منبع دومی رو ببینید
+
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
+
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]_and_implic ate_order
+
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


کلیپی در مورد نظریه تاثیر آگاهی بر جهان خارج ...


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



منابعی که گذاشتید رو دوباره خوندم (گرچه چیز جدیدی در اونها نبود)، چیزی فراتر از اینکه "یک عده اینطوری فکر می کنند" در اونها نبود. ایده هایی که دهه هاست وجود دارند و پیشرفت خاصی درشون صورت نمی گیره، بیان هیچ کدوم بیان علمی نیست و چیزی از منابع علمی (ژورنال ها) هم ارائه نمیشه. حتی همین David Bohm که اکثر مطالب مستند به عقاید ایشون هست، ایشون این مطالب رو در یک کتاب چاپ کرده و مقالاتی که در ژورنال های علمی که به عنوان فیزیکدان و ... ارائه داده درباره این چیزها نیست. درباره "نظریه هلوگرافیک بودن جهان" هم در پست قبلی توضیح داده بودم که می بینیم باز هم لینکش رو اینجا گذاشتید... این شیوه ریختن کیلویی مطالب کمکی به پیشبرد بحث نمی کنه و فکر می کنم شما هم موافق باشید.

وقتی درباره علم صحبت می کنیم باید ببینیم در ژورنال های علمی چه چیزهایی داره چاپ میشه و موضوعات بحث ها در کنفرانس های علمی چیست. این چیزهایی که شما ترویج می کنید جایی در محیط های آکادمیک و علمی ندارند. شما ده ها لینک و منبع و نقل قول و کپی پیست و ... ارائه کردید در این تاپیک، میشه گفت یک دونه هم علمی به معنی شیوه ای که متد علمی در اون بکار رفته باشه و تحقیق صورت گرفته مورد تایید سایر دانشمندان باشه و قضیه در ژورنال علمی چاپ شده باشه نبوده. اگه میشه مطلبی که در یک ژورنال علمی مطرح چاپ شده باشه رو ارائه کنید وگرنه بحث به هیچ جا نخواهد رسید.

N I G H T P E A C E
03-11-2014, 20:02
منابعی که گذاشتید رو دوباره خوندم (گرچه چیز جدیدی در اونها نبود)، چیزی فراتر از اینکه "یک عده اینطوری فکر می کنند" در اونها نبود. ایده هایی که دهه هاست وجود دارند و پیشرفت خاصی درشون صورت نمی گیره، بیان هیچ کدوم بیان علمی نیست و چیزی از منابع علمی (ژورنال ها) هم ارائه نمیشه. حتی همین David Bohm که اکثر مطالب مستند به عقاید ایشون هست، ایشون این مطالب رو در یک کتاب چاپ کرده و مقالاتی که در ژورنال های علمی که به عنوان فیزیکدان و ... ارائه داده درباره این چیزها نیست. درباره "نظریه هلوگرافیک بودن جهان" هم در پست قبلی توضیح داده بودم که می بینیم باز هم لینکش رو اینجا گذاشتید... این شیوه ریختن کیلویی مطالب کمکی به پیشبرد بحث نمی کنه و فکر می کنم شما هم موافق باشید.

وقتی درباره علم صحبت می کنیم باید ببینیم در ژورنال های علمی چه چیزهایی داره چاپ میشه و موضوعات بحث ها در کنفرانس های علمی چیست. این چیزهایی که شما ترویج می کنید جایی در محیط های آکادمیک و علمی ندارند. شما ده ها لینک و منبع و نقل قول و کپی پیست و ... ارائه کردید در این تاپیک، میشه گفت یک دونه هم علمی به معنی شیوه ای که متد علمی در اون بکار رفته باشه و تحقیق صورت گرفته مورد تایید سایر دانشمندان باشه و قضیه در ژورنال علمی چاپ شده باشه نبوده. اگه میشه مطلبی که در یک ژورنال علمی مطرح چاپ شده باشه رو ارائه کنید وگرنه بحث به هیچ جا نخواهد رسید.
اصراری بر بحث کردن ندارم، دوست دارم مسائلی که در این زمینه مطرح شدن رو دوستان دیگه هم بدونن، و البته خوشحال میشم به صورت مستدل نقد بشن، به هر حال همه دنبال حقیقت هستیم، به همین دلیل دانستن اینکه چنین نظراتی هم مطرح شدن و حداقل به عنوان یک فرضیه علمی پذیرفته شدن باعث میشن که نظراتی که میدیم پخته تر باشن

دقت کنید در حوزه کوانتوم مسائلی بسیار جدی مطرح شده که مانند نظریه جهان هولوگرافیک و آگاهی کیهانی هیچ کدوم بر اساس متد علمی به معنای واقعیش نیست، و فعلا دست تجربه به هیچ کدوم نرسیده. مسائلی مانند جهان های موازی، کف کوانتومی، unbroken wholeness، و بخصوص نظریه ریسمانها که همه دانشمندا متفق القول هستن این مسائل بین فلسفه و علم قرار دارن چون فعلا هیچ کدوم امکان بررسی با متد علمی رو ندارن ...

البته مسائل مربوط به جهان هولوگرافیک در ژورنال های علمی و کنفرانس های علمی هم مطرح شدن، همین که شما میبینید در مستند های علمی معتبر این نظرات مطرح میشن خودش نشون میده جامعه علمی به انها اعتبار داده و به اونها به عنوان مدل های احتمالی واقعیت نگاه میکنه. در لینک زیر برخی از منابع معتبر علمی که به این ایده پرداختن امده:


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Stream
03-11-2014, 23:31
اصراری بر بحث کردن ندارم، دوست دارم مسائلی که در این زمینه مطرح شدن رو دوستان دیگه هم بدونن، و البته خوشحال میشم به صورت مستدل نقد بشن، به هر حال همه دنبال حقیقت هستیم، به همین دلیل دانستن اینکه چنین نظراتی هم مطرح شدن و حداقل به عنوان یک فرضیه علمی پذیرفته شدن باعث میشن که نظراتی که میدیم پخته تر باشن

دقت کنید در حوزه کوانتوم مسائلی بسیار جدی مطرح شده که مانند نظریه جهان هولوگرافیک و آگاهی کیهانی هیچ کدوم بر اساس متد علمی به معنای واقعیش نیست، و فعلا دست تجربه به هیچ کدوم نرسیده. مسائلی مانند جهان های موازی، کف کوانتومی، unbroken wholeness، و بخصوص نظریه ریسمانها که همه دانشمندا متفق القول هستن این مسائل بین فلسفه و علم قرار دارن چون فعلا هیچ کدوم امکان بررسی با متد علمی رو ندارن ...

البته مسائل مربوط به جهان هولوگرافیک در ژورنال های علمی و کنفرانس های علمی هم مطرح شدن، همین که شما میبینید در مستند های علمی معتبر این نظرات مطرح میشن خودش نشون میده جامعه علمی به انها اعتبار داده و به اونها به عنوان مدل های احتمالی واقعیت نگاه میکنه. در لینک زیر برخی از منابع معتبر علمی که به این ایده پرداختن امده:


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




تفاوت بسیار زیادی هست بین چیزهایی مثل جهان های موارزی یا نظریه ریسمان، و چیزی مثل جهان هولوگرافیک یا آگاهی کیهانی، مهمترینشون:

(1) این نظریه ها در کنفرانس ها و ژورنال های فیزیک بطور مداوم مطرح می شوند و این موضوعات محل بحث آکادمیک هست (برعکس جهان هولوگرافی).
(2) نظریه هایی مثل نظریه ریسمان یا جهان موازی با اینکه ایده های اصلی و مرکزیشون بطور تجربی قابل آزمایش نیست، ولی قادر به محاسبه خیلی خیلی دقیق بسیاری از مشاهدات ما هستند (مثلا: انتروپی سیاهچاله یا انرژی خلاء). این تئوری جهان هولوگرافی قادر به محاسبه هیچ چیز نیست.
(3) مدعیان اون نظریه ها و حتی افرادی که این نظریه ها رو ابداع کرده اند اصراری به صحت آنها ندارند و طرفدارانش هیچ وقت تلاش نمی کنند با شلوغ بازی طوری رفتار کنند که گویی این نظریه ها چیزی بیشتر از اونی که واقعا هستند در دنیا پذیرفته شده است. شما هر ژورنال علمی درباره این مطالب رو بخونید از موضعی صحبت نمی کنند که گویی این نظریه ها صحیح است بلکه صرفا به عنوان ایده مطرح می شود.
(4) همه این نظریه ها ابتدا در ژورنال های علمی مطرح میشه، سپس توسط سایرین نقد میشه، گسترده تر میشه، و وقتی به مرور زمان مشخص شد چقدر قدرت پیشبینی و محاسبه داره کم کم وارد کتاب های عمومی علمی برای مردم میشه. برعکس جهان هولوگرافی که از همون ابتدا مستقیما وارد کتاب های عمومی شده و هیچ وقت نظریه ای نبوده که در محیط های علمی و در ژورنال های علمی بحث و بررسی بشه.

در لینکی هم که گذاشتید فقط یک مورد ارجاع به ژورنال های علمی و ... بود و اون موضوع هم بی ربط و سو استفاده از تشابه اسمی برای پیشبرد موضع عجیب مقاله است (تحقیق درباره تشابه مدلی بدون جاذبه در جهان و نتایج برخی محاسبات نظریه ریسمان بود). لطفا به جای چرخوندن مخاطب در بین منبع ها که وقتی از شما نمی گیره و وقت زیادی از مخاطب می گیره، شما که مدعی این قضیه هستید خودتون زحمت بکشید و منابع رو چک کنید و وقتی خودتون رسیدید به ژورنال های علمی، لینک اون ژورنال ها رو بگذارید. :n16:

N I G H T P E A C E
04-11-2014, 00:21
تفاوت بسیار زیادی هست بین چیزهایی مثل جهان های موارزی یا نظریه ریسمان، و چیزی مثل جهان هولوگرافیک یا آگاهی کیهانی، مهمترینشون:

(1) این نظریه ها در کنفرانس ها و ژورنال های فیزیک بطور مداوم مطرح می شوند و این موضوعات محل بحث آکادمیک هست (برعکس جهان هولوگرافی).
(2) نظریه هایی مثل نظریه ریسمان یا جهان موازی با اینکه ایده های اصلی و مرکزیشون بطور تجربی قابل آزمایش نیست، ولی قادر به محاسبه خیلی خیلی دقیق بسیاری از مشاهدات ما هستند (مثلا: انتروپی سیاهچاله یا انرژی خلاء). این تئوری جهان هولوگرافی قادر به محاسبه هیچ چیز نیست.
(3) مدعیان اون نظریه ها و حتی افرادی که این نظریه ها رو ابداع کرده اند اصراری به صحت آنها ندارند و طرفدارانش هیچ وقت تلاش نمی کنند با شلوغ بازی طوری رفتار کنند که گویی این نظریه ها چیزی بیشتر از اونی که واقعا هستند در دنیا پذیرفته شده است. شما هر ژورنال علمی درباره این مطالب رو بخونید از موضعی صحبت نمی کنند که گویی این نظریه ها صحیح است بلکه صرفا به عنوان ایده مطرح می شود.
(4) همه این نظریه ها ابتدا در ژورنال های علمی مطرح میشه، سپس توسط سایرین نقد میشه، گسترده تر میشه، و وقتی به مرور زمان مشخص شد چقدر قدرت پیشبینی و محاسبه داره کم کم وارد کتاب های عمومی علمی برای مردم میشه. برعکس جهان هولوگرافی که از همون ابتدا مستقیما وارد کتاب های عمومی شده و هیچ وقت نظریه ای نبوده که در محیط های علمی و در ژورنال های علمی بحث و بررسی بشه.

در لینکی هم که گذاشتید فقط یک مورد ارجاع به ژورنال های علمی و ... بود و اون موضوع هم بی ربط و سو استفاده از تشابه اسمی برای پیشبرد موضع عجیب مقاله است (تحقیق درباره تشابه مدلی بدون جاذبه در جهان و نتایج برخی محاسبات نظریه ریسمان بود). لطفا به جای چرخوندن مخاطب در بین منبع ها که وقتی از شما نمی گیره و وقت زیادی از مخاطب می گیره، شما که مدعی این قضیه هستید خودتون زحمت بکشید و منابع رو چک کنید و وقتی خودتون رسیدید به ژورنال های علمی، لینک اون ژورنال ها رو بگذارید. :n16:

اشتباه نکنید، بنده هیچ اصراری ندارم که این نظریه درست هست

در مورد نظریه ریسمانها میدونید که تاکیدی که روی این نظریه هست فقط بخاطر اینه که امکان داره محل اتصال نسبیت عام و کوانتوم باشه، یعنی نظریه همه چیز. همچنین میدونید علاوه بر موفقیت های که داشته (بخصوص در مورد توضیح حالت کوانتومی بعضی از انواع سیاه چاله مطابق با پیش بینی های هاکینگ) و پیش بینی احتمال وجود ذره گراویتون، برخی نواقص یا ادعاهاش باعث شده شکهای در موردش بوجود بیاد (انرژی تاریک رو نتونسته پیش بینی کنه، یا ادعای ابعاد بیشتر و supersymmetry) هر چند فعلا بهترین نظریه موجود هست...

اما در مورد نظریه جهان های موازی چون چنین جایگاهی نداره باز میبینیم وضعش مانند همون نظریه جهان هولوگرافیک هست. یعنی هر دو برداشت ها و نتایج احتمالی هستن از برخی یافته علمی. ریشه های نظریه جهان موازی رو میشه در رفتار ذرات زیر اتمی، ماده تاریک و brane های نظریه ریسمان ها دید، و به همین ترتیب ریشه های نظریه جهان هولوگرافیک رو میشه در پدیده quantum entanglement ، نحوه ذخیره اطلاعات در سطح سیاه چاله ها و برخی یافته های فیزیولوژی اعصاب بخصوص در مورد حافظه دید.

باز تاکید میکنم اصراری بر صحت این فرضیه ندارم، اما همونطور که گفتم این نظریه هم مانند نظریات دیگه ریشه در یافته های علمی اخیر داره ...

N I G H T P E A C E
11-11-2014, 00:07
نقش آگاهی در جهان مادی از دیدگاه برخی از دانشمندان



در همایشی که در 1987 در مورد "معضلات ریاضی و تفسیر تئوری کوانتوم نسبیتی" در لویولا برگذار شد، گورنیتس و وایتساساکر اظهار داشتند که حتی بنیان گذاران فیزیک کوانتوم وقتی در مورد تبعات این دیدگاه مورد سوال قرار میگرفتند به من و من می افتند. با اینکه برخی فیزیزکدانان در آن همایش آشکارا دخالت آگاهی در جهان مادی را تایید کردند، دیگران آن را نادیده گرفتند. به عنوان مثال گورنیتس و وایتساساکر معتقدند مشاهده کننده باید در فهم ما از فیزیک کوانتوم نقش پررنگتری داشته باشد و سعی کرده اند به شیوه های هدفمند پدیده های کوانتومی را به احوالات ذهنی مربوط کنند. وایتساساکر میگوید " بین جوهرهای که آنها را ذهن و ماده میخوانیم تمایزی وجود ندارد". البته در این همایش افراد دیگری با این عقیده به شدت مخالف بودند، از جمله ادوارد تلر و جان جی کرامر.





از دیگر دانشمندان معتقد به نقش آگاهی در جهان مادی میتوان از راجر اسپری نام برد. اسپری در 1981 به خاطر پیشگامی در تحقیقات مربوط به نیمکرات چپ و راست در موجودات مخ پاره (split-brain) برنده جایزه نوبل شد. به دلیل همین جایزه از او دعوت کردند مقاله اصلی نشریه گزارش سالانه علم الاعصاب را او بنویسد. اما او مقاله ای به کلی متفاوت نوشت. او در مقاله به نام "تغییر اولویت ها" اعلام کرد که بعد از سالها کار و تحقیق در مورد مغز از رویکرد مادی گرایانه و رفتارگرایانه حاکم بر علم الاعصاب در این قرن سرخورده شده است. اسپری گفت که بعد از تفکرات طولانی به این نتیجه رسیده که علم باید بی اعتنایی به آگاهی را کنار بگذارد و اهمیت خارق العاده آن در آرایش چیزها را به رسمیت بشناسد. " عوض چشم پوشی یا غفلت از آگاهی باید اهمیت هوشیاری آگاهانه (conscious awareness) را به رسمیت بشناسیم و آن را چون واقعیتی علی بپذیریم"






جرج والد زیست شناس برنده جایزه نوبل در سمیناری که در 1986 در مورد "مسائل حل نشده علم حیات" برگذار شد اعلام کرد : "... من همیشه آگاهی یا ذهن را چیزی تلقی میکرده ام که مستلزم سیستم عصبی مرکزی پیچیده ای است و فقط در اورگانیسم های عالیتر وجود دارد. در حالی که ذهن از ابتدا در عالم وجود داشته و اگر در این عالم حیاتی وجود دارد به دلیل این است که حضور مستمر و فراگیر ذهن آن را به این راه کشانده ... دانش علمی روزافزون ما ... به طور قطع حاکی از این است که ذهن با این عالم مادی در هم تنیده شده و از آن جداشدنی نیست. این حرف شاید عجیب بنظر برسد، ولی هزاران سال است که در فلسفه های شرق وجود دارد ..."






گراف روانپزشک نامدار و از بانیان روانشناسی تراشخصی هم همین دیدگاه را دارد. گراف معتقد است که اگر ارزیابی صادقانه از فیزیک کوانتوم و تحقیقات مربوط به آگاهی و فیزیولوژی اعصاب و حتی مکاتب فلسفی شرقی و قدیمی و شمنیسم و پدیده های پیراروان شناختی داشته باشیم به این نتیجه می رسیم که آگاهی میتواند در پدیده های عالم مادی دست ببرد. "واضح است که کم کم به زمان تغییر پارادایم علمی نزدیک میشویم".





Dietrick E, Thomsen, ‘A Midrash Upon Quantum Mechanism’, Science News, 132, no. 2 (11 July, 1987), p. 27
Willis, Haman, Global Mind Change (Sausalito, California: Institute of Noetic Science), p. 11
George Wald, ‘cosmology of Life and Mind’. Los Alamos Science, 16 (1988), pp. 10-11

New Ray
11-11-2014, 01:22
نقش آگاهی در جهان مادی از دیدگاه برخی از دانشمندان



در همایشی که در 1987 در مورد "معضلات ریاضی و تفسیر تئوری کوانتوم نسبیتی" در لویولا برگذار شد، گورنیتس و وایتساساکر اظهار داشتند که حتی بنیان گذاران فیزیک کوانتوم وقتی در مورد تبعات این دیدگاه مورد سوال قرار میگرفتند به من و من می افتند. با اینکه برخی فیزیزکدانان در آن همایش آشکارا دخالت آگاهی در جهان مادی را تایید کردند، دیگران آن را نادیده گرفتند. به عنوان مثال گورنیتس و وایتساساکر معتقدند مشاهده کننده باید در فهم ما از فیزیک کوانتوم نقش پررنگتری داشته باشد و سعی کرده اند به شیوه های هدفمند پدیده های کوانتومی را به احوالات ذهنی مربوط کنند. وایتساساکر میگوید " بین جوهرهای که آنها را ذهن و ماده میخوانیم تمایزی وجود ندارد". البته در این همایش افراد دیگری با این عقیده به شدت مخالف بودند، از جمله ادوارد تلر و جان جی کرامر.





از دیگر دانشمندان معتقد به نقش آگاهی در جهان مادی میتوان از راجر اسپری نام برد. اسپری در 1981 به خاطر پیشگامی در تحقیقات مربوط به نیمکرات چپ و راست در موجودات مخ پاره (split-brain) برنده جایزه نوبل شد. به دلیل همین جایزه از او دعوت کردند مقاله اصلی نشریه گزارش سالانه علم الاعصاب را او بنویسد. اما او مقاله ای به کلی متفاوت نوشت. او در مقاله به نام "تغییر اولویت ها" اعلام کرد که بعد از سالها کار و تحقیق در مورد مغز از رویکرد مادی گرایانه و رفتارگرایانه حاکم بر علم الاعصاب در این قرن سرخورده شده است. اسپری گفت که بعد از تفکرات طولانی به این نتیجه رسیده که علم باید بی اعتنایی به آگاهی را کنار بگذارد و اهمیت خارق العاده آن در آرایش چیزها را به رسمیت بشناسد. " عوض چشم پوشی یا غفلت از آگاهی باید اهمیت هوشیاری آگاهانه (conscious awareness) را به رسمیت بشناسیم و آن را چون واقعیتی علی بپذیریم"






جرج والد زیست شناس برنده جایزه نوبل در سمیناری که در 1986 در مورد "مسائل حل نشده علم حیات" برگذار شد اعلام کرد : "... من همیشه آگاهی یا ذهن را چیزی تلقی میکرده ام که مستلزم سیستم عصبی مرکزی پیچیده ای است و فقط در اورگانیسم های عالیتر وجود دارد. در حالی که ذهن از ابتدا در عالم وجود داشته و اگر در این عالم حیاتی وجود دارد به دلیل این است که حضور مستمر و فراگیر ذهن آن را به این راه کشانده ... دانش علمی روزافزون ما ... به طور قطع حاکی از این است که ذهن با این عالم مادی در هم تنیده شده و از آن جداشدنی نیست. این حرف شاید عجیب بنظر برسد، ولی هزاران سال است که در فلسفه های شرق وجود دارد ..."






گراف روانپزشک نامدار و از بانیان روانشناسی تراشخصی هم همین دیدگاه را دارد. گراف معتقد است که اگر ارزیابی صادقانه از فیزیک کوانتوم و تحقیقات مربوط به آگاهی و فیزیولوژی اعصاب و حتی مکاتب فلسفی شرقی و قدیمی و شمنیسم و پدیده های پیراروان شناختی داشته باشیم به این نتیجه می رسیم که آگاهی میتواند در پدیده های عالم مادی دست ببرد. "واضح است که کم کم به زمان تغییر پارادایم علمی نزدیک میشویم".





Dietrick E, Thomsen, ‘A Midrash Upon Quantum Mechanism’, Science News, 132, no. 2 (11 July, 1987), p. 27
Willis, Haman, Global Mind Change (Sausalito, California: Institute of Noetic Science), p. 11
George Wald, ‘cosmology of Life and Mind’. Los Alamos Science, 16 (1988), pp. 10-11



یه سوال داشتم : موضع این افراد اینطور که گفته شده مربوط به دهه 80 میلادی هست ، درسته ؟ الان پس از گذشت چند دهه همچنان همین مواضع رو دارند یاشاهد تغییراتی بودن ؟ ( اگه در قید حیاتند )

N I G H T P E A C E
11-11-2014, 10:57
یه سوال داشتم : موضع این افراد اینطور که گفته شده مربوط به دهه 80 میلادی هست ، درسته ؟ الان پس از گذشت چند دهه همچنان همین مواضع رو دارند یاشاهد تغییراتی بودن ؟ ( اگه در قید حیاتند )
موضع این افراد رو الان نمیدونم، اینها رو در کتابی که اخیرا میخوندم دیدم گفتم خوبه اینجا مطرح شن.

همونطور که میدونی اعتقاد به مساله وحدت وجود و ماوراالطبیعه همیشه وجود داشته، هم بین فلاسفه مطرح بوده هم بین عرفا، هم در ادیان آسمانی مطرح بوده هم در ادیان غیر آسمانی، در یوگا و ذن هم مطرح هست. ولی همیشه علم بر اساس متدولوژی که داره یا به این مسائل اساسا اعتقاد نداشته یا موضع ندادم گری گرفته. اخیرا با توجه به مسائلی که به خصوص در حوزه کوانتوم مطرح شده پای این مسائل به میون دانشمندا هم کشیده شده.

این مسائل هنوز هم مطرح هستن، میتونی به کلیپای که گذاشتم رجوع کنی، ولی بنظرم یکی از بهترین و جامع ترین منابع در این زمینه کتاب جهان هولوگرافیک هست. البته تالبوت این کتاب رو اگر اشتباه نکنم حدودای 1990 نوشته و دو سال بعد هم از دنیا رفته (در سن 38 سالگی). یعنی این کتاب دیگه اپدیت نشده. با این وجود هنوز یکی از بهترین هاست. همونطور که جایی دیگه هم گفتم این کتاب کلکسیونی هست از اسامی دانشمندان و محققانی که به این مسائل اعتقاد داشتن و در دفاع از اونها کتابها نوشتن. ناگفته پیداست که نمیشه تمام مطالب کتاب رو تایید کرد، ولی خوندنش و آشنا شدن با نظریاتی که در این زمینه داده شده و دلایلی که آورده شده باعث میشه برخورد ما با این مسائل کمی پخته تر و معتدل تر بشه، شک نکن کتاب رو که بخونی نظرت در مورد این مسائل کمی تغییر خواهد کرد ( نه این که کاملا عوض شه). اینم بگم که کتاب کمی سنگین هست، بخصوص فصل های اولش که در اونها نظریات مطرح شده در زمینه کوانتوم و فیزیولوژی اعصاب رو میاره و در موردشون بحث میکنه.

N I G H T P E A C E
23-02-2015, 21:38
یکی از مسایلی که هنوز معما هست و حل نشده، تاثیری هست که معنای جملات، افعال، اشارات، اتفاقات و ... بر سیستم فیزیولوژیک بدن دارن ... اینکه چطور مثلا شنیدن جمله "دوستت دارم" باعث ترشح هورمون اکسی توسین( هورمون عشق) میشه و آرامش رو افزایش میده، استرس رو کم میکنه، مسایل ناخوشایند رو از یاد میبره، احساس خوشی به فرد میده و روی میل جنسی تاثیر میذاره و ...

اینکه چطور یک پدیده غیر مادی و از جنس اندیشه و آگاهی (معنی) باعث چنین واکنش های مادی میشه هنوز حل نشده و بسیاری اون رو دلیلی بر تاثیر آگاهی بر ماده میدونن

Erfan.
24-02-2015, 00:23
یکی از مسایلی که هنوز معما هست و حل نشده، تاثیری هست که معنای جملات، افعال، اشارات، اتفاقات و ... بر سیستم فیزیولوژیک بدن دارن ... اینکه چطور مثلا شنیدن جمله "دوستت دارم" باعث ترشح هورمون اکسی توسین( هورمون عشق) میشه و آرامش رو افزایش میده، استرس رو کم میکنه، مسایل ناخوشایند رو از یاد میبره، احساس خوشی به فرد میده و روی میل جنسی تاثیر میذاره و ...

اینکه چطور یک پدیده غیر مادی و از جنس اندیشه و آگاهی (معنی) باعث چنین واکنش های مادی میشه هنوز حل نشده و بسیاری اون رو دلیلی بر تاثیر آگاهی بر ماده میدونن

هیچ کجای این پدیده، غیر مادی نیست.
ابتدا یک سری تفکر در مغز یک نفر صورت می گیره(فعل و انفعالات داخل مغز، مادی)
فرد، جمله ای رو به زبان میاره(دستور مغز به زبان)
صوت منتقل می شه(موج مکانیکی)
فرد دیگه، جمله مثلا "دوستت دارم" رو می شنود (حس شنوایی)
مغز فرد دوم جمله را تجزیه و تحلیل می کند، به آن واکنش نشان می دهد.

"معنا" برداشتی هست که ما از یک چیز داریم و "غیر مادی" نیست، تعریف شما از "غیر مادی" بودن یک پدیده چی هست؟

Stream
24-02-2015, 00:28
یکی از مسایلی که هنوز معما هست و حل نشده، تاثیری هست که معنای جملات، افعال، اشارات، اتفاقات و ... بر سیستم فیزیولوژیک بدن دارن ... اینکه چطور مثلا شنیدن جمله "دوستت دارم" باعث ترشح هورمون اکسی توسین( هورمون عشق) میشه و آرامش رو افزایش میده، استرس رو کم میکنه، مسایل ناخوشایند رو از یاد میبره، احساس خوشی به فرد میده و روی میل جنسی تاثیر میذاره و ...

اینکه چطور یک پدیده غیر مادی و از جنس اندیشه و آگاهی (معنی) باعث چنین واکنش های مادی میشه هنوز حل نشده و بسیاری اون رو دلیلی بر تاثیر آگاهی بر ماده میدونن

میشه توضیح بدید کجای شنیدن جمله "دوستت دارم" و چیزهایی از این قبیل، غیرمادی است؟

N I G H T P E A C E
24-02-2015, 00:49
هیچ کجای این پدیده، غیر مادی نیست.
...
"معنا" برداشتی هست که ما از یک چیز داریم و "غیر مادی" نیست، تعریف شما از "غیر مادی" بودن یک پدیده چی هست؟



میشه توضیح بدید کجای شنیدن جمله "دوستت دارم" و چیزهایی از این قبیل، غیرمادی است؟

بحث روی همین "برداشت" هست، که چطور انجام میشه؟ چه مکانیزمی داره؟

پدیده های مادی همیشه هستن، چه من باشم که اونها رو درک کنم چه نباشم، اما پدیده های ذهنی مثل افکار و احساسات اینطور نیستن، یعنی فقط زمانی وجود دارن که شما شما به اونها فکر میکنید، وجود اونها کاملا بستگی داره به اینکه در آگاهی شما باشن...

از طرف دیگه برخلاف دیگر پدیده های مادی هیچ گاه نمیتونیم اونها رو مستقیما مشاهده کنیم، تنها چیزی که ما میتونیم مشاهده کنیم یک سری فعالیت های مغزی هست، اما ایا وقتی من این فعالیت های مغزی شما رو هنگام احساس مثلا درد مشاهده میکنم، احساس درد شما رو مشاهده کردم، به هیچ وجه، احساس در د شما کجا و مشاهده من از اون فعالیت های مغزی کجا، اساسا اون احساس درد تنها و تنها در آگاهی شما وجود داره و هیچکس غیر از خودتون نمیتونن اون رو اونطور که هست درک کنه

برای این که مساله کمی روشن بشه، شما یک روباط رو فرض کنید که مثلا با شنیدن "دوست دارم" می خنده، آیا این روباط همون احساس و برداشتی رو که ما از شنیدن این جمله داریم داره؟ یا نه، فقط طوری برنامه ریزی شده که با شنیدن یک الگوی صوتی خاص یک رفتار خاص رو انجام بده؟ از طرف دیگه شما به راحتی میتونید فرایند لبخند زدن روباط رو از زمان شنیدن جمله تا خندیدن مشاهده کنید و توضیح بدین اما چنین چیزی در مورد انسان فعلا صادق نیست، اونهم به خاطر وجود آگاهی هست که روباط نداره ...

Stream
24-02-2015, 01:08
بحث روی همین "برداشت" هست، که چطور انجام میشه؟ چه مکانیزمی داره؟

پدیده های مادی همیشه هستن، چه من باشم که اونها رو درک کنم چه نباشم، اما پدیده های ذهنی مثل افکار و احساسات اینطور نیستن، یعنی فقط زمانی وجود دارن که شما شما به اونها فکر میکنید، وجود اونها کاملا بستگی داره به اینکه در آگاهی شما باشن...

از طرف دیگه برخلاف دیگر پدیده های مادی هیچ گاه نمیتونیم اونها رو مستقیما مشاهده کنیم، تنها چیزی که ما میتونیم مشاهده کنیم یک سری فعالیت های مغزی هست، اما ایا وقتی من این فعالیت های مغزی شما رو هنگام احساس مثلا درد مشاهده میکنم، احساس درد شما رو مشاهده کردم، به هیچ وجه، احساس در د شما کجا و مشاهده من از اون فعالیت های مغزی کجا، اساسا اون احساس درد تنها و تنها در آگاهی شما وجود داره و هیچکس غیر از خودتون نمیتونن اون رو اونطور که هست درک کنه

برای این که مساله کمی روشن بشه، شما یک روباط رو فرض کنید که مثلا با شنیدن "دوست دارم" می خنده، آیا این روباط همون احساس و برداشتی رو که ما از شنیدن این جمله داریم داره؟ یا نه، فقط طوری برنامه ریزی شده که با شنیدن یک الگوی صوتی خاص یک رفتار خاص رو انجام بده؟ از طرف دیگه شما به راحتی میتونید فرایند لبخند زدن روباط رو از زمان شنیدن جمله تا خندیدن مشاهده کنید و توضیح بدین اما چنین چیزی در مورد انسان فعلا صادق نیست، اونهم به خاطر وجود آگاهی هست که روباط نداره ...

شما اینجا پدیده های "مادی" رو از پدیده های "ذهنی" جدا کردید، که اساسش مشخص نیست. درسته که پدیده های ذهنی فقط وقتی مشاهده میشن که توسط ذهن بهشون فکر بشه، به همون علت که شما در ادامه پستتون گفتید: تنها ابزار مشاهده این پدیده های ذهنی در حال حاضر، خودآگاهی همان ذهن است. این نه به این معنی است که اون پدیده ها در سایر مواقع "وجود ندارن" و نه به این معنی است که اون پدیده ها، "غیر مادی" هستند. این مسئله برای همه چیز صحیح است (هر پدیده مادی هم فقط وقتی مشاهده میشه که بوسیله چیزی که ابزارش رو داره مشاهده بشه). کلا صحبت شما در نهایت به این تبدیل میشه: چیزی مشاهده میشه که توسط چیزی که ابزارش رو داره، مشاهده بشه. بله، واضحه که اینطور است. هیچ نتیجه ای از این صحبت نمیشه گرفت.

تنها چیزی که اینجا توضیح دادید (که من هم باهاش کاملا موافقم)، اینه که چیزی رو که یک خودآگاهی تجربه می کنه، فعلا توسط سایر ناظرها (چه آگاه و چه غیرآگاه) به شکل یکسان قابل تجربه نیست. قضیه چه ربطی به "مادی" بودن یا نبودن داره؟

N I G H T P E A C E
24-02-2015, 02:03
شما اینجا پدیده های "مادی" رو از پدیده های "ذهنی" جدا کردید، که اساسش مشخص نیست. درسته که پدیده های ذهنی فقط وقتی مشاهده میشن که توسط ذهن بهشون فکر بشه، به همون علت که شما در ادامه پستتون گفتید: تنها ابزار مشاهده این پدیده های ذهنی در حال حاضر، خودآگاهی همان ذهن است. این نه به این معنی است که اون پدیده ها در سایر مواقع "وجود ندارن" و نه به این معنی است که اون پدیده ها، "غیر مادی" هستند. این مسئله برای همه چیز صحیح است (هر پدیده مادی هم فقط وقتی مشاهده میشه که بوسیله چیزی که ابزارش رو داره مشاهده بشه). کلا صحبت شما در نهایت به این تبدیل میشه: چیزی مشاهده میشه که توسط چیزی که ابزارش رو داره، مشاهده بشه. بله، واضحه که اینطور است. هیچ نتیجه ای از این صحبت نمیشه گرفت.

تنها چیزی که اینجا توضیح دادید (که من هم باهاش کاملا موافقم)، اینه که چیزی رو که یک خودآگاهی تجربه می کنه، فعلا توسط سایر ناظرها (چه آگاه و چه غیرآگاه) به شکل یکسان قابل تجربه نیست. قضیه چه ربطی به "مادی" بودن یا نبودن داره؟

در رابطه با پدیده های مادی ما میتونیم اون پدیده رو به اجزاء ش تقلیل بدیم، یعنی تقلیل پذیر هستن (reducible)، شما پیچیده ترین برنامه های کامپیوتری رو فرض کنید، به راحتی میتونیم بدون اینکه کوچکترین جنبه یا ویژگی اونها رو حذف کنیم، اونها رو به دو عدد صفر و یک تقلیل بدیم، که طوری برنامه ریزی شدن که دقیقا اون برنامه و اثر و ویژگی رو بوجود میارن.

اما در مورد پدیده های ذهنی اینطور نیست، شما حتی اگر کاملا با عصب شناسی مثلا عشق هم آشنا باشید باز نمی تونید عشق رو درک کنید، چون پدیده های ذهنی یک بعد کیفی هم دارن که سایر پدیده ها ندارن، در این زمینه مثال معروفی هست به نام خفاش بودن چه کیفیتی دارد از نیگل که مساله رو روشنتر میکنه:


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

همین مساله باعث شده که اساسا برخی از مادی گرایان نظریه حذف گرایی رو مطرح کنن و بگن که اساسا چنین کیفیاتی وجود ندارن:


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


در مقابل برخی نظریه این همانی رو مطرح کردن و گفتن این کیفیات واقعا وجود دارن، اما قابل تقلیل به پایه های عصبی هستن و چیزی جز فعالیت های الکتروشیمیایی مغز نیستن:



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


برخی هم به دوگانه انگاری معتقد هستن و میگن که این کیفیات اساسا غیر مادی هستن و ماده نمیتونه چنین کیفیاتی رو بوجود بیاره


این مساله کیفی بودن پدیده های ذهنی فعلا انقد پیچیده و غیر قابل حل هست که علاوه بر این سه دیدگاه اصلی نظریه های بسیار دیگری هم در این زمینه مطرح شدن:



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]الگو:فلسفه_ذهن

Stream
24-02-2015, 02:33
در رابطه با پدیده های مادی ما میتونیم اون پدیده رو به اجزاء ش تقلیل بدیم، یعنی تقلیل پذیر هستن (reducible)، شما پیچیده ترین برنامه های کامپیوتری رو فرض کنید، به راحتی میتونیم بدون اینکه کوچکترین جنبه یا ویژگی اونها رو حذف کنیم، اونها رو به دو عدد صفر و یک تقلیل بدیم، که طوری برنامه ریزی شدن که دقیقا اون برنامه و اثر و ویژگی رو بوجود میارن.

اما در مورد پدیده های ذهنی اینطور نیست، شما حتی اگر کاملا با عصب شناسی مثلا عشق هم آشنا باشید باز نمی تونید عشق رو درک کنید، چون پدیده های ذهنی یک بعد کیفی هم دارن که سایر پدیده ها ندارن، در این زمینه مثال معروفی هست به نام خفاش بودن چه کیفیتی دارد از نیگل که مساله رو روشنتر میکنه:


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


همین مساله باعث شده که اساسا برخی از مادی گرایان نظریه حذف گرایی رو مطرح کنن و بگن که اساسا چنین کیفیاتی وجود ندارن:


[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


در مقابل برخی نظریه این همانی رو مطرح کردن و گفتن این کیفیات واقعا وجود دارن، اما قابل تقلیل به پایه های عصبی هستن و چیزی جز فعالیت های الکتروشیمیایی مغز نیستن:



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


برخی هم به دوگانه انگاری معتقد هستن و میگن که این کیفیات اساسا غیر مادی هستن و ماده نمیتونه چنین کیفیاتی رو بوجود بیاره


این مساله کیفی بودن پدیده های ذهنی فعلا انقد پیچیده و غیر قابل حل هست که علاوه بر این سه دیدگاه اصلی نظریه های بسیار دیگری هم در این زمینه مطرح شدن:



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]الگو:فلسفه_ذهن





حرفتون درسته بطور کلی، و این لینک ها هم همه توضیحات ابتدایی مکتب های فکری هستند در این زمینه که همه باهاشون آشنا هستند، بر چه اساسی شما میگید چیزی که الان ما قدرت تقلیلش رو نداریم، غیر مادی است؟ کلا اتصال این چیزهایی که میگید به مسائل غیرمادی گنگ است مگه اینکه این قضیه رو تعریف کنید (بعنی بگید: تعریف چیزی که "غیرمادی" است اینه که ما الان قدرت تقلیلش رو نداریم).

عموما مشکل در این بحث ها اینه که تعریف واضح و دقیقی برای "ماده" و "غیرماده" ارائه نمیشه، و تعاریفی که ارائه میشه (مثل توضیحاتی که شما دادید)، توصیف هایی از نادانستنی ها رو جزو تعریف چیزی که مادی نیست بیان می کنند، و اینطوری کلا این تقسیم بندی بین "ماده" و "غیرماده" نامفهوم میشه. به قول نوآم چامسکی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])، اگه ماده رو هر چیزی که ما می فهمیم بنامیم و غیرماده رو هر چیزی که نمی فهمیم، خب در این صورت ...
[این در صحبت های شما هم بطور واضح وجود داره | همین که ماده رو چیزی می نامید که ما الان می تونیم تقلیل کنیم و طبیعتا چیزی که الان قابل تقلیل نیست (ترجمه: نمی دونیم!) رو نوعی غیرماده، بیانگر اینه که تعریف شما هم از ماده و غیرماده همین است]

پ.ن (1). در مسئله Qualia (همون کیفیت ذهنی)، باز به همین مسئله ناشناخته ها می رسیم که طبق تعریف، وارد "غیر ماده" میشن.

پ.ن (2). درباره فلسفه ذهن و مکاتب مختلف، موضع من نوعی از Neutral Monism ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])است، چون تفکیک بین "ماده" و "غیرماده" واضح نیست.

پ.ن (3). مسئله دوگانگی ذهن و بدن (Mind-body dualism) هم شدیدا درگیر این مشکل است، که تقریبا هر چیزی که ما می فهمیم بدن است، و هر چیزی که نمی فهمیم ذهن.

N I G H T P E A C E
24-02-2015, 02:51
حرفتون درسته بطور کلی، و این لینک ها هم همه توضیحات ابتدایی مکتب های فکری هستند در این زمینه که همه باهاشون آشنا هستند، بر چه اساسی شما میگید چیزی که الان ما قدرت تقلیلش رو نداریم، غیر مادی است؟ کلا اتصال این چیزهایی که میگید به مسائل غیرمادی گنگ است مگه اینکه این قضیه رو تعریف کنید (بعنی بگید: تعریف چیزی که "غیرمادی" است اینه که ما الان قدرت تقلیلش رو نداریم).
...


بنظر شما امکان داره چیزی هم غیر قابل تقلیل باشه هم مادی؟ اساسا تعریف شما از پدیده های مادی چیه؟

Stream
24-02-2015, 03:08
بنظر شما امکان داره چیزی هم غیر قابل تقلیل باشه هم مادی؟ اساسا تعریف شما از پدیده های مادی چیه؟

Neutral monism یعنی اینکه تفکیک پدیده ها به "مادی" و "غیرمادی" اساسی نداره و برای همین هم اساسا نمیشه تعریفی از پدیده مادی یا غیرمادی ارائه کرد. من فقط می تونم بگم پدیده هایی در اطرف ما هستند و اساسی برای تفکیک این پدیده به دو گونه ماده و غیرماده ها وجود نداره.

+

من نمی دونم اصلا آیا ممکنه چیزی غیر قابل تقلیل باشه یا خیر. فقط چیزهایی هستند که یا فعلا تقلیل نشدن یا چیزهایی که فعلا "تا حدی" تقلیل شدن. و باز هم نمی دونم آیا ممکن است چیزی تا بی نهایت تقلیل پذیر باشه یا خیر؟ تا حالا که هیچ پدیده ای رو ما 100 درصد تا کوچکترین جزء نتونستیم تقلیل کنیم.

+

مسئله تقلیل پذیری خودش به نوعی بی معنی است، چون یا باید یک پدیده تا بی نهایت تقلیل پذیر باشه، یا به جایی می رسیم که دیگه تقلیل پذیر نیست، و هر کدوم رو که بپذیریم در نهایت همه پدیده ها یکسان خواهند بود، فقط اینکه چقدر میشه تقلیل کرد متفاوت است (که این حد تقلیل پذیری وابسته به دانش زمان است) و این مسئله نمی تونه بیانگر نوعی تفاوت در ماهیت باشه (مثل مادی/غیرمادی).

N I G H T P E A C E
24-02-2015, 09:59
Neutral monism یعنی اینکه تفکیک پدیده ها به "مادی" و "غیرمادی" اساسی نداره و برای همین هم اساسا نمیشه تعریفی از پدیده مادی یا غیرمادی ارائه کرد. من فقط می تونم بگم پدیده هایی در اطرف ما هستند و اساسی برای تفکیک این پدیده به دو گونه ماده و غیرماده ها وجود نداره.

+

من نمی دونم اصلا آیا ممکنه چیزی غیر قابل تقلیل باشه یا خیر. فقط چیزهایی هستند که یا فعلا تقلیل نشدن یا چیزهایی که فعلا "تا حدی" تقلیل شدن. و باز هم نمی دونم آیا ممکن است چیزی تا بی نهایت تقلیل پذیر باشه یا خیر؟ تا حالا که هیچ پدیده ای رو ما 100 درصد تا کوچکترین جزء نتونستیم تقلیل کنیم.

+

مسئله تقلیل پذیری خودش به نوعی بی معنی است، چون یا باید یک پدیده تا بی نهایت تقلیل پذیر باشه، یا به جایی می رسیم که دیگه تقلیل پذیر نیست، و هر کدوم رو که بپذیریم در نهایت همه پدیده ها یکسان خواهند بود، فقط اینکه چقدر میشه تقلیل کرد متفاوت است (که این حد تقلیل پذیری وابسته به دانش زمان است) و این مسئله نمی تونه بیانگر نوعی تفاوت در ماهیت باشه (مثل مادی/غیرمادی).

فرق
Neutral monism با مطالبی که من در پست 9 همین تاپیک ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
مطرح کردم چی هست؟

Stream
24-02-2015, 17:59
فرق
Neutral monism با مطالبی که من
در پست 9 همین تاپیک ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
مطرح کردم چی هست؟



دو نوع تفکیک سازی متفاوت است. چیزی که از اون پست به نظر می رسه نوعی خاص از دیدگاه Idealism هست (که به نوعی ادعا می کنه چیز فیزیکی یا مادی در جهان وجود نداره یا اگه وجود داره معلول ذهن است)، Neutral monism ادعایی درباره این مسئله (و کلا روابط علیت) نداره و به موضع ماهیت (Substance) می پردازه.

نکته ای که وجود داره اینه که تفکیک مادی/غیرمادی، لزوما مترادف با تفکیک ذهنی/غیرذهنی نیست. تفکیک مادی و غیرمادی به نظر من بی معنی است، تفکیک پدیده های ذهنی و غیرذهنی فکر می کنم مشخص باشه و من کماکان فکر می کنم پدیده های ذهنی و غیرذهنی، با اینکه میشه از هم تفکیکشون کرد بطور واضح، از نظر جنسیت (substance)، از یک جنس هستند و نقطه تفکیک، جنسیت یا ماهیت یا تقلیل پذیری اون پدیده ها نیست بلکه صرفا نوع مشاهده اون هاست (پدیده های ذهنی پدیده هایی هستند که صرفا توسط خودآگاهی خود شخص مشاهده میشن، پدیده های غیرذهنی شیوه های مشاهده متفاوت دارند). طبیعتا تفکیک سازی هایی که از نوع مشاهده هستند ربطی به ماهیت ندارند و صرفا وابسته به دانش زمان هستند که در گذشته متفاوت بوده و در آینده هم متفاوت خواهد بود.

N I G H T P E A C E
26-02-2015, 21:12
بنظرتون امکان داره روزی بشر بتونه روباتی بسازه که احساس داشته باشه، فکر کنه، خیال بافی کنه، خواب ببینه و ... یعنی ویژگی های رو که نیاز به حیات و آگاهی دارند داشته باشه؟

میدونیم روباتهایی که با تکنولوژی امروز ساخته میشن، هر چقد هم پیشرفته باشن، تنها کاری که میکنن اینه که اطلاعات محیطی رو توسط سنسورهاشون میگیرن و از طریق پالس های صفر و یک به ریز پردازنده میفرسن و ریز پردازنده هم متناسب با برنامه که براش نوشتن دستورات خاصی رو صادر میکنه، مثلا روبات توسط سنسورهای خاصی اشیا جلوش رو میبینه و بدون اینکه به اونها بخوره از کنارشون رد میشه، اما بحث اینه که روبات واقعا نمی بینه، دیدن به اون شکلی که انسان درک میکنه یعنی درک رنگ، شکل، اندازه و ... یعنی درک یک تصویر، به صورت کلی، برای روبات امکان نداره، روبات جز پردازش پالس های دریافتی کاری انجام نمیده، و ما مجازا میگیم می بینه ...

اما انسان واقعا میبینه، دیدن بدون شک نیاز به آگاهی داره ...

حالا شما همین مثال رو در مورد درک درد، لذت، زیبایی، معنا، تفکر، تخیل، خلاقیت، رویا و ... در نظر بگیرید، بنظر شما امکان داره انسان چنین روبات دارای احساس و آگاهی رو بسازه، بنظر خودم با این سیستم دودویی که پایه و اساس تکنولوژی امروز هست چنین چیزی امکان نداره ...

Stream
26-02-2015, 21:57
بنظرتون امکان داره روزی بشر بتونه روباتی بسازه که احساس داشته باشه، فکر کنه، خیال بافی کنه، خواب ببینه و ... یعنی ویژگی های رو که نیاز به حیات و آگاهی دارند داشته باشه؟

میدونیم روباتهایی که با تکنولوژی امروز ساخته میشن، هر چقد هم پیشرفته باشن، تنها کاری که میکنن اینه که اطلاعات محیطی رو توسط سنسورهاشون میگیرن و از طریق پالس های صفر و یک به ریز پردازنده میفرسن و ریز پردازنده هم متناسب با برنامه که براش نوشتن دستورات خاصی رو صادر میکنه، مثلا روبات توسط سنسورهای خاصی اشیا جلوش رو میبینه و بدون اینکه به اونها بخوره از کنارشون رد میشه، اما بحث اینه که روبات واقعا نمی بینه، دیدن به اون شکلی که انسان درک میکنه یعنی درک رنگ، شکل، اندازه و ... یعنی درک یک تصویر، به صورت کلی، برای روبات امکان نداره، روبات جز پردازش پالس های دریافتی کاری انجام نمیده، و ما مجازا میگیم می بینه ...

اما انسان واقعا میبینه، دیدن بدون شک نیاز به آگاهی داره ...


البته هیچ دلیلی وجود نداره که فکر کنیم کاری که انسان انجام میده چیزی فراتر از اون کار ربات هست. انسان هم اطلاعات محیطی رو توسط سنسور می گیره، توسط پالس ها در سیستم عصبی بدن به مغز منتقل میشه، مغز هم بر اساس ساختارش (که تابع DNA است)، دستورات خاصی رو صادر می کنه. قطعا ربات به شکلی که انسان می بینه، نمی بینه. ولی تصور اینکه این دیدن انسان نوعی ویژه از دیدن هست که بهش بگیم "واقعا دیدن" ، صرفا به خاطر اینه که ما انسان هستیم و "دیدن توسط انسان" تنها نوعی از دیدن هست که ما می تونیم درک کنیم.

یک آزمایش ذهنی: تصور کنید ما بتونیم رفتارهای یک نورون مغز رو توسط یک مدار الکتریکی بازسازی کنیم (که امروزه کاملا ممکن است)، و سیستم ارتباط نورون ها رو با هم بازسازی کنیم (که باز هم تقریبا ممکن است)، و بعد کل مغز یک انسان رو اسکن کنیم و تمام نورون ها و ارتباط های ممکن و ... رو شبیه سازی کنیم و یک کامپیوتر بسازیم که رفتاری دقیقا معادل با مغز اون انسان داره (که اکثر عصب‌پژوه های امروزه معتقد هستند در آینده نه چندان دور ممکن خواهد بود)، و این کامپیوتر رو متصل کنیم که سایر اعضای بدن یک انسان (چشم و گوش و ...) ، آیا اون مغز الکترونیکی و اون بدن بعد از اتصال، قادر هستند "واقعا ببینند" ؟!

اگه بپذیریم چنین سیستمی یک ربات است، و این ربات الان "واقعا" می بینه، طبیعتا پذیرفتیم که ربات ها هم قادر به دیدن (و یا هر احساس دیگه ای) هستند و تنها راه برای قبول نکردن این ادعا اینه که بگیم ساخت چنین سیستمی تا ابدیت غیرممکن خواهد بود. اگه نپذیریم، باید توضیح بدیم چرا نپذیرفتیم، و اگه باز هم بگیم از کجا می دونیم این نوع دیدن دقیقا مشابه دیدن انسان است؟ صرفا در یک بحث تعریفی گیر کردیم که "واقعا دیدن" رو مترادف با "دیدن توسط انسان" در نظر گرفتیم، و طبیعتا هیچ چیز "غیر انسان" ای نمی تونه شرط "دیدن توسط انسان" رو انجام بده.



حالا شما همین مثال رو در مورد درک درد، لذت، زیبایی، معنا، تفکر، تخیل، خلاقیت، رویا و ... در نظر بگیرید، بنظر شما امکان داره انسان چنین روبات دارای احساس و آگاهی رو بسازه، بنظر خودم با این سیستم دودویی که پایه و اساس تکنولوژی امروز هست چنین چیزی امکان نداره ...

سیستم دودویی که خود به خود چیز محدود کننده ای نیست، هر سیستمی دیجیتال (با هر مبنایی) رو میشه به یک سیستم باینری تقلیل داد که رفتاری عینا مشابه داشته باشه. البته شاید بشه گفت محدودیت برای سیستم های دیجیتال وجود داره ولی به هر حال ادعا درباره اینکه این محدودیت کجاست و چه نوع پردازش هایی رو قادر هست یا خیر نه بر اساس علم به ساختار اون پردازش هاست (که فعلا وجود نداره)، و نه بر اساس علم به محدودیت های سیستم های دیجیتال (که باز هم فعلا در حیطه دانش ما نیست).

SpiralOut
08-03-2015, 17:40
Neutral monism یعنی اینکه تفکیک پدیده ها به "مادی" و "غیرمادی" اساسی نداره و برای همین هم اساسا نمیشه تعریفی از پدیده مادی یا غیرمادی ارائه کرد. من فقط می تونم بگم پدیده هایی در اطرف ما هستند و اساسی برای تفکیک این پدیده به دو گونه ماده و غیرماده ها وجود نداره.

میشه توضیح بدین تفاوت neutral monism و متریالیسم چیست؟ چون از صحبت های پیشین شما به نظر میرسید متریالیست باشین ولی الان چیز دیگه گفتین.

Stream
08-03-2015, 21:56
میشه توضیح بدین تفاوت neutral monism و متریالیسم چیست؟ چون از صحبت های پیشین شما به نظر میرسید متریالیست باشین ولی الان چیز دیگه گفتین.

متریالیسم فرض می کنه تفکیک بین "ماده" و "غیرماده" واضح و مشخص است، و همه چیز "مادی" است و هیچ چیز "غیرمادی" وجود نداره. Neutral monism اون تفکیک رو زیر سوال می بره.

SpiralOut
10-03-2015, 14:17
متریالیسم فرض می کنه تفکیک بین "ماده" و "غیرماده" واضح و مشخص است، و همه چیز "مادی" است و هیچ چیز "غیرمادی" وجود نداره. Neutral monism اون تفکیک رو زیر سوال می بره.

آیا میشود برداشت کرد که به صورت کلی متریالیست ها و neutral monist ها دیدگاه مشابهی در رد کردن وقایع ماوراءالطبیعه دارند؟