PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : جان دادن در راه رسیدن به آزادی؟



B.Russell
04-08-2014, 16:21
آزادی امکان عملی کردن تصمیم هایی است که فرد یا جامعه به میل یا ارادهٔ خود می گیرد.

اگر انسان بتواند تصمیم هایی را که می گیرد، عملی کند و کسی یا سازمانی، اندیشه و گفتار و کردار او را محدود نکند و در قید و بند در نیاورد و از طرفی اعمال او موجب برهم زدن امنیت سایرین نشود، میتوان گفت آن انسان دارای آزادی است.

از طرفی نگاهی به تاریخ نشان می دهد بسیاری از آزادی های امروز، پس از مشکلات فراوان و فدا شدن جان میلیون ها انسان به دست آمده است به طوریکه بسیاری از بزرگان بر ارتباط نزدیک بین رسیدن به آزادی و فدا کردن جان تاکید کردند از جمله :


توماس جفرسون :

درخت آزادی را باید گاه گاه با خون میهن پرستان و ستمکاران آبیاری کرد.


بنجامین فرانکلین :

کسی که حفظ جان را مقدم بر آزادی بداند لیاقت آزادی را ندارد.


ولتر :

من دشمن تو و عقاید تو هستم اما آماده ام در راه آزادی عقیده ات، جان خود را فدا کنم.


علی اکبر دهخدا :

هیچ وقت درخت پرثمر استقلال و آزادی بی آشامیدن خون، بارور و برومند نشده است و من هزاربار بیشتر ترجیح می دهم که در راه استقلال و آزادی و آسایش مردم کشته شوم تا مانند عجزه در رخت خواب بیماری جان بسپارم.





[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



علت اینکه چنین تاپیکی رو ایجاد کردم مطلب در خور تاملی بود که در یکی از نشریات دانشجویی درباره آزادی خرمشهر دیدم.

نویسنده اشاره کرده بود اگر خرمشهر در زمان معاصر ما و عصر اینترنت بود اکثریت در توییتر مینوشتند # خرمشهر را آزاد کنید و دیگر کمتر کسی حاضر میشد جانش را فدای آزادی کند.


و برای من چند سئوال اساسی مطرح شده که امیدوارم دوستان بهش پاسخ بدن. (بحث به هیچ وجه سیاسی یا مذهبی نیست)



آیا هیچ یک از انواع آزادی شامل :

آزادی مذهب، آزادی پوشش، آزادی اقتصادی، آزادی تجمع های صلح آمیز، آزادی رای دادن و انتخابات آزاد، آزادی های اجتماعی، آزادی جنسی (از جمله آزادی در عشق به هم جنس)، آزادی سیاسی، آزادی آکادمیک، آزادی های قومی و ملیتی، آزادی های مدنی، آزادی بیان، آزادی پس از بیان، آزادی رسانه و مطبوعات، آزادی انتقاد کردن از قدرت، آزادی اعتراض کردن، آزادی مقاومت (از جمله در برابر اشغال نظامی، استعمار و امپریالیسم)، آزادی در تولید هنر، آزادی وصیت و ....

ارزش دارد تا انسان برای رسیدن به آنها جانش را فدا کند؟

اگر خیر به چه دلیل؟
اگر آری، کدام نوع از آزادی ها ارزش این را دارند که در راه آنها جان هم فدا شود؟

Demon King
04-08-2014, 17:10
شاید اکثریت در نظرسنجی یا در اینجا بگن جونشون برای آزادی فدا خواهند کرد اما شاید بودن در آن شرایط اوضاع رو کمی تغییر بده. یعنی زمانی پیش بیاد که تو میتونی جونتون رو برای هر آزادی بدی اما آیا میدی یا نه؟
تا حالا کسی آزادی من رو محدود نکرده، یعنی تاحالا نشده دوست داشته باشم کاری رو انجام بدم و کسی جلوم رو گرفته باشه. اما اگه هر زمان احساس کنم، مجبور به انجام کاری هستم ( غیر از کار کردن برای بدست آوردن پول ) حاضر هستم جونم رو فدا کنم. از نظر من آزادی های زیر ارزش فدا کردن جون رو داره:

آزادی مذهب، آزادی انتقاد کردن از قدرت، آزادی اعتراض کردن، آزادی رسانه و مطبوعات و آزادی بیان و پس از بیان.

malkemid
04-08-2014, 17:22
نظرم رو با یه مثال میگم:

فرض کنید دارید فکر می کنید آیا بنز کلاس فلان، فلان قدر می ارزه براش پول بدم؟ جواب بله. خوب حالا آیا من عرضه دارم براش همچین هزینه ای پرداخت کنم؟ جواب بله یا خیر.

می شه گفت در شرایطی، می ارزه آدم جونش رو برای فلان آزادی بذاره. ولی آیا جراتش رو داره یا نه، اون بحث دیگری هست.

شجاع ترین افراد...عرضه ی همچین کاری رو دارن. در حرف چیز خیلی ساده و آرمانگرایانه ای به نظر میاد. اما در عمل....

B.Russell
04-08-2014, 18:39
می شه گفت در شرایطی، می ارزه آدم جونش رو برای فلان آزادی بذاره. ولی آیا جراتش رو داره یا نه، اون بحث دیگری هست.

شجاع ترین افراد...عرضه ی همچین کاری رو دارن. در حرف چیز خیلی ساده و آرمانگرایانه ای به نظر میاد. اما در عمل....

در این تاپیک فقط نمیخواهیم از جهت آرمانگرایی و شجاعت به قضیه جان دادن در راه آزادی نگاه کنم.
یکی از اهدافم در این تاپیک بررسی اولویت بین جان و آزادی نیز هست.

بر فرض بنده خیلی هم شجاع بودم و برای رسیدن به آزادی جانم رو هم دادم.
سئوال اینجاست رسیدن به آزادی چه کسی؟ آزادی خودم یا دیگران؟

و اینکه ببینیم چرا فدا کردن جان در راه آزادی که من نوعی دیگر آن آزادی را نخواهم چشید، به عنوان یک ارزش و آرمانگرایی دیده میشه.
ولی کسیکه نخواد برای چیزی جان بده ترسو خواهد بود.
آیا برقراری ارتباط بین شجاعت و غیرت و جان دادن در راه آزادی، درست هست یا نه؟

فرهنگ دانشجو
05-08-2014, 10:33
درود،
نقطه مقابل آزادی، اسیری است ونتایج حاصل از آن بندگی،بردگی وتن دادن به ظلم وستم خواهد بود. اگر کسانی حاظر به فداکردن جان خویش در راه آزادی می گردند ودر راه رسیدن به مطلوب خویش هر زجر وشکنجه وآزاری را به جان می خرند،به معنای آن نیست که ارزشی برای زندگی خود قائل نیستند، برعکس آنان به دلیل ارزش بالایی که به زندگی خویش می گذارند حاظر نمی شوند به هر بهایی در این دنیا تنفس کنند.زندگی در خفقان برای آنان زندگی محسوب نمی شود ،بلکه نوعی تن دادن به مرگی تدریجی وخفت بار است. زنگی آنان در بودن آزادی معنا می پذیرد. اینکه عده ای راهی جز این در پیش می گیرند ،یا احساس نبودن آزادی در آنان شکل نگرفته وهمچون مرغان قفس گزیده،میل رها شدن ندارند ،و یا برای آنان طول مدت نفس کشیدن ، مهم تر از کیفیت نفس کشیدن وزندگی است.
:n16:

Motaharri
05-08-2014, 11:14
يكى به فكر خود ارزش و ابديت و جاودانگى مى ‏بخشد و آن عالم يا فيلسوف است.
يكى ديگر به فن و هنر يا صنعت خود ارزش و ابديت و جاودانگى مى‏ بخشد و آن فنّان و صنعتگر يا هنرمند است و ديگرى به حكمتهاى عملى و راهنماييهاى خود؛ اما شهيد به خون خود، و در حقيقت به تمام وجود و هستى خود ارزش و ابديت و جاودانگى مى ‏بخشد. خون شهيد براى هميشه در رگهاى اجتماع مى ‏جهد.

تاثیر کسی که در برابر آزادی جانش رو میده در جوامع خیلی بیشتره.
البته آزادی حقیقی و اصیل، نه آزادی هایی مثل آزادی جنسی و بی بندوباری و... که مهمترین دغدغه جوان های امروز کشور ما هم همین نوع آزادی شده.

stealer
05-08-2014, 11:37
برای همه نوع ازادی خیر ولی شخصا برای اعتقاد و ازادی های اعتقادیم و وطنی جانم رو خواهم داد:دی
در بقیه موارد در حد اعتراض کوچولو که اونم اگه مشکلی به وجود نیاره واسم

B.Russell
22-10-2014, 13:23
امروز جمله کوتاهی از گروس عبدالملکیان خواندم که به نظرم جالب بود:

بیهوده بازی را جدی گرفته ای وگرنه برای خون فرقی نمی کند که از رگهای من و تو بگذرد یا از جوب های خیابان !!
.
.
.
همیشه برای من سئوال بوده که انسان ها در این کره خاکی از جان زندگی چی میخواستن و چی میخوان که به خاطرش خون خودشان و دیگران را ریختن و میریزن؟
آزادی میخوان؟
جاودانگی میخوان؟
رسیدن به قدرت و شهرت در این دنیا رو میخوان؟
ذوب شدن در خالقشون رو میخوان؟
هم نشینی با سرورانشون و لذت بردن از نوکری و ارضای غرایز جنسی و شکمی رو میخوان؟
واقعا آدما از جان زندگی چی میخوان؟

فکر کن به همه اش رسیدی، که چی؟
احتمالا پاسخ این است آنزمان دیگه نفس راحتی میکشیم.

گیر اصلی همان نفس راحت است، نفسی که برایش جان میدهی اما راحتی کجاست و چرا انسان در جستجوی آن نفس راحت است.
شاید چون هستی پر رنج، از نیستی پر سکوت به وجود آمده است.

PLAΨMID
22-10-2014, 14:28
آزادی یعنی رهایی از یک قید بد . . . . و از کمال طلبی انسان سرچشمه می گیره .
این خواستن و تمنا در ذات هر انسانی هست . . . در برخی افراد این میل رشد پیدا می کنه و به اشکال مختلف بروز پیدا میکنه که شدیدترینش پذیرفتن مرگ هست .
جان دادن برای آزادی ( یا به طور کلی هدف) وقتی صورت می گیره که انسانی ، زندگی رو بدون داشتن اون هدف ، ارزشمند ندونه . حالا یا میتونه باهاش کنار بیاد یا نمیتونه تحملش کنه . . . . مثلا مرگ رو به زندگی در بردگی ترجیح بده . این دیگه بستگی به جهان بینی اون فرد داره .
بوده اند کسانی که مثلا حتی برای پیشرفت علم و دانش جان خود را فدا کرده اند .
لازمه این نگرش ، داشتن آگاهی و شناخت کافی از خود و محیط پیرامون است . کسی که خودش را فدا می کند ، از زندگی مادی چشم می پوشد تا ثمره ای باقی بگذارد که به زعم وی ، زندگی با ارزش تری برای دیگران بوجود خواهد آورد . به همین علت کسانی که در راه هدفی میمیرند 2 دسته هستند . یا بسیار آگاهند و دارای جهان بینی روشن ، یا بسیار ناآگاهند و از نادانی یا مشکلات روانی دست به این کار می زنند .
کسانی هستند که به قصد انتقام جویی یا وعده وعید و یا حتی پول دست به عملیات های انتحاری میزنند .
کسانی هم بوده اند که در راه دفاع از کشورشان با پای خودشان روی مین رفته اند .
در کل خیلی پیچیده ست و یک نوع نگرش خاص منجر به این نوع رفتار نمیشود .
اما مردن در راه آزادی چیزیست که در واقع فصل مشترک بین تمام این نوع مرگ هاست . آزادی از بیماری ها - آزادی از نژاد پرستان - آزادی از دشمنان - آزادی از خویشتن و رسیدن به کمال



همیشه برای من سئوال بوده که انسان ها در این کره خاکی از جان زندگی چی میخواستن و چی میخوان که به خاطرش خون خودشان و دیگران را ریختن و میریزن؟

واقعا سوال من هم بوده و هست .
باید دید خونریز رو چه کسی تعریف می کنیم . کسی که می کشد ؟ کسی که دستورش را صادر می کند ؟ کسی که حمله می کند ؟ یا کسی که دفاع می کند ؟ کسی که بنا به هدفی ، گروهی را قربانی می سازد ؟
همه این افراد برای کاری که انجام میدهند توجیه دارند و یقینا توجیه شان سلب آزادی نیست !!
خلبانی که بمباران اتمی هیروشیما رو بر عهده داشت در توجیه عملش گفت : من 100 هزار نفر رو کشتم ولی باعث خاتمه جنگ شدم و جان میلیون ها نفر رو نجات دادم .
مطمئن هستم( و فکر میکنم بقیه هم قبول دارند) که خیلی از خون ها رو کسانی میریزند که خودشون هم نمیدونند چرا دارن این کار رو می کنن . در واقع آلت دست هستند . . . .
بعد از آزادی اتفاق دیگه ای رخ میده و اونم اقدام برای تضمین و حفظ آزادی هست .
گاهی اوقات افرادی ، تضمین آزادی خود رو در گرفتن آزادی دیگران می دونند . در این عمل چنان حریص می شوند که دیگه هر اقدامی رو جایز قلمداد می کنند . در این گونه افراد دیگه مرزی بین آزادگی و ظلم و جاه طلبی و دیکتاتوری وجود نداره . . . .
به همین علت یه جنگ همیشگی و ناخودآگاه بین انسان ها هست برای توازن بخشیدن به آزادی .
همه کسانی که اکنون آزادی را سلب می کنند همون کسانی هستند که دیروز برای بدست آوردنش می جنگیدند !!

*Ali*
22-10-2014, 23:09
سلام
اون چیزی ارزش فدا کردن جان رو داره که قدم گذاشتن در راهش دو سر برد باشه. یعنی چه به اون هدف برسیم و پیروز بشیم و چه ظاهراً نرسیم و کشته بشیم هردوش برای ما خیر و خوبی داشته باشه.

B.Russell
23-10-2014, 12:08
سلام
اون چیزی ارزش فدا کردن جان رو داره که قدم گذاشتن در راهش دو سر برد باشه. یعنی چه به اون هدف برسیم و پیروز بشیم و چه ظاهراً نرسیم و کشته بشیم هردوش برای ما خیر و خوبی داشته باشه.

اگر جان دادن در راه یک پدیده دو سر بُرد رو در نظر بگیریم، اون سر دوم بُرد چه هست؟
یعنی اگر فرض بگیریم همه چیز انسان در همین دنیا و تقابل هستی و نیستی خلاصه میشه آیا باز هم بازی دو سر برد تعریف میشه یا صرفا با اعتقاد به عالمی ماورایی و جبران رنج ها در سرایی دیگر میتونیم این بازی دو سر برد رو تعریف کنیم؟

*Ali*
23-10-2014, 23:04
اگر جان دادن در راه یک پدیده دو سر بُرد رو در نظر بگیریم، اون سر دوم بُرد چه هست؟
یعنی اگر فرض بگیریم همه چیز انسان در همین دنیا و تقابل هستی و نیستی خلاصه میشه آیا باز هم بازی دو سر برد تعریف میشه یا صرفا با اعتقاد به عالمی ماورایی و جبران رنج ها در سرایی دیگر میتونیم این بازی دو سر برد رو تعریف کنیم؟
سر برد این ماجرا فقط اعتقاد به دنیای دیگر و... نیست. صرف ریخته شدن خون انسان به پای اعتقادات و مبانی ارزشی واقعی، اثرات مثبت خودش رو داره و در آینده برکات خودش رو بر جای میگذراه. مثل انقلاب اسلامی ایران و دفاع هشت ساله تجاوز عراق که با تأسی از شهدای کربلا و الهام گرفتن از اهداف اونها انجام گرفت.

banii
23-10-2014, 23:45
بخاطر کی؟ بخاطر چی؟ آیا این مردم ارزششو دارند؟!

PLAΨMID
24-10-2014, 00:01
بخاطر کی؟ بخاطر چی؟ آیا این مردم ارزششو دارند؟!

من و شما هم جزئی از همین مردم هستیم دوست عزیز . . . .


سر برد این ماجرا فقط اعتقاد به دنیای دیگر و... نیست. صرف ریخته شدن خون انسان به پای اعتقادات و مبانی ارزشی واقعی، اثرات مثبت خودش رو داره و در آینده برکات خودش رو بر جای میگذراه. مثل انقلاب اسلامی ایران و دفاع هشت ساله تجاوز عراق که با تأسی از شهدای کربلا و الهام گرفتن از اهداف اونها انجام گرفت.

یکمی مبالغه میفرمایید . . .
دفاع 8 ساله با تاسی از کربلا انجام نگرفت دوست عزیز ( شاید تاسی از اون واقعه به افرادی که از لحاظ اعتقادی به جهاد ایمان و باور داشتند کمک کرد). . .
یعنی اگه حادثه کربلا رخ نداده بود دفاعی انجام نمی شد ؟
دشمن ریخت توی خونه ، مردم چاره ای نداشتند جز اینکه از نام و خاک و پرچم کشورشون دفاع کنند . . . ( البته در این که دفاع اونها ارزشمند و شهادتشون قابل تحسین هست ، شکی نیست)

banii
24-10-2014, 00:04
من و شما هم جزئی از همین مردم هستیم دوست عزیز . . . .

منم نگتم من آدم عالی ای ام و ابدا چنین افکار ندارم
از خودم هم متنفرم چه برسه به بقیه مردم...
آیا من ارزش اینو داشتم که ندا آقا سلطان بخاطر من جونشو از دست بده؟! خیر...

pooya777
24-10-2014, 23:27
سربازها جانشون رو فدا میکنند...فرقی نمیکنه سرباز آمریکایی یا سرباز ایرانی یا سرباز داعشی یا سرباز یک جنبش...هدف و رهبران ارزش این جان دادن رو تعیین میکنند.

New Ray
25-10-2014, 02:40
یادم اومد زمانی که راسل عزیز تاپیک و ایجاد کرده بود ، عکس زیر رو با همین مضمون توی عکسهای فلسفی گذاشتم ( که البته ماجرا داشت [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] )



[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

جدا از اینکه تعریف جامع آزادی خیلی با انواع مختلفش قابل جمع زدن و کلی گویی نیست ( آزادیهای خوب و بد و متضاد )، به سوال نظرسنجی هم نمیتونستم با اطمینان جواب بدم بله یا خیر ؛ چون در موقعیت خاص ممکنه تصمیم خاصی گرفته بشه. هرچند شاید تلاش تا پای مرگ برای آزادی که 1% شانس زنده موندن هم داره جوابش بله باشه ، اما صرفا جان دادن برای هدفی مثل آزادی دیگران در شعار هم خیلی پذیرفتنی نیست .
شاید در شرایطی جان دادن قابل توجیح باشه. مثلا قراره یا فقط من آزاد بشم و زنده بمونم یا 100 نفر دیگه ، و در کل تحمل جان ندادن بدتر از جان دادن باشه . هرچیز که هست باید دید نتیجش چیه ؛ مثلا برای دفاع از تعداد زیادی از مردم به شرطی که پای عوامل سودجو درمیان نباشه غیر منطقی نیست ( چندسال عمر کمتر چندان فرقی نداره - چه هدف شخص تجربه و لذت از زندگی باشه و چه جمع کردن توشه برای لذت در دنیاهای دیگر یا هر هدف دیگری ).

ولی آزادی که شعارگونه تبلیغ میشه به احتمال خیلی زیاد مورد داره و شاید هدف اصلی چیز دیگری باشه که تشخیص این خیلی مهمه . همون عوامل سودجو که بعضی جاها با تزریق این افکار باعث میشن تروریستی که آزادی رو مهمترین هدف می بینه خودش رو با بمب منفجر کنه یا دیگران رو سر ببره یا مجازات کنه حتی اگه بمیره. و سر آخر معلوم بشه اصلا آزادی که نبود هیچ بدتر خفقان و شستشوی مغزی هم بود. یعنی اگه کلا هیچکس قبول نداشته باشه مشکلی پیش نمیاد ولی اگه فقط بعضیها قبول داشته باشن زمینه ساز سواستفاده و مشکلات دیگری هست.

hamed29
20-11-2014, 02:58
1

من برای حفظ و بقای جامعه اصالت قائلم؛ یعنی بین فرد و جامعه اصالت رو به جامعه میدم.
به نظر من ارزش داره انسان برای حفظ جامعه جانش رو فدا کنه.
اما اینجا یک معما مطرح میـشه: اینکه بین آزادی فرد و جامعه باید کدوم رو انتخاب کرد؟
اگه این دو با هم هماهنگ نباشن چه اتفاقی میـُفته؟

# اگه جامعه به یک سمت بره و فرد به سمت دیگه، ممکنه فرد زیر چرخ های جامعه لِه بشه.
# زمانی که موجودیت و دوام و آزادی جامعه در خطر باشه، اگه کسی شجاعت به خرج نده، آنچه در عمل اتفاق میُـفته قربانی شدن جامعه هست.



2

اینکه این عقیده چی باشه مسلماً مهم هست. گاهی ما کاری میکنیم و تصور ما اینه که اون کار درسته.
خوب اینکه ما فکر کنیم داریم کار درستی انجام میدیم، آیا لزوماً کار ما درسته؟
مهمه که بازیچه نباشیم، مهمه که در مسیر غلط حرکت نکنیم.
وگرنه خودکشی هم یه نوع مرگه و طبعاً بعضی افراد که دست به این کار میزنن برای خودشون دلیلی دارن.



3

به نظر من قبل از هر کاری باید معنی کلمات واضح تعریف بشه.
مثلاً همه از صلح حرف میزنن ولی هر کدوم یه تعریفی از صلح دارن.
برخی صلح رو در مقابل جنگ میدونن؛ حالا براشون مهم نیست این وضعیت چطوری بدست بیاد و ریشه ش چی باشه!
آیا صلحی که ریشه ش ترس دولت ها از هم، ترس مردم از حکومت و ترس حکومت از مردم و ... باشه خوشایند هست؟
وقتی سخنرانی میکنن و به واژه ی صلح میرسن، مردم سر از پا نمیشناسن و همه کف میزنن.
مطمئناً خیلی هاشون دقیقاً نمیدونن منظور سخنران چه نوع صلحیه؟
کسی که
100 هزار نفر رو بکشه ولی باعث خاتمه جنگ بشه و عملاً جان میلیون ها نفر رو هم نجات بده، برای صلح جنگیده؟
بله برای صلح جنگیده؛ اما صلحی که ماهیتش نادیده گرفتن جان انسان های بیگناه هست.

همین داستان رو برای مفاهیمی مثل آزادی هم داریم.

hamed29
20-12-2014, 23:45
1 آزادی بیان

بارها در پوشش آزادی بیان برخی یکدیگر را مزدور، عامل بیگانه و... می‌خوانند و در عوض انتظار تشکر نیز دارند که اگر این آزادی نبود ما چگونه می‌توانستیم...
سؤال اینجاست که این نوع از آزادی بیان را برای چه کسی می‌خواهیم؟ برای کسی که حرمت و شخصیت او را پایمال می‌کنیم؟
بی‌شک آزادی باید در خدمت رشد انسانی باشد که حرمت و کرامتی دارد؛ نه انسانی که خود قربانی نمایشی از آزادی بیان است.
آزادی که در آن حرمت انسان محترم شمرده نشود، نقابی‌ست جذاب برای پنهان کردن چهره‌ی فریب‌کاران.
درونمایه‌ی این جمله جالبه: قانون برای مملکت است؛ نه مملکت برای قانون.
این نوع از آزادی به همان اندازه بی‌معناست که بخواهیم با دست قانون کشور را به آتش بکشیم!

2

آزادی رو شاید بشه به یک قالب تشبیه کرد! هر چیزی میتونه در این قالب و ظرف قرار بگیره. مثلاً مسائل جنسی.
باید دید که ماهیت نیاز جنسی و آزادی خواهی جنسی چه هستن؟ آیا این دو با هم هماهنگن؟
آیا ماهیت این نیاز طوری هست که آزاد گذاشتن جامعه رو در معرض آسیب قرار نـده؟
اگه اکثریت جامعه خواستار آزادی جنسی باشن و مشکلی با اون نداشته باشن تکلیف چیه؟


3

جان دادن در راه عقیده آرمانی بزرگ است اما خیلی مهمه که این عقیده چی باشه.