مشاهده نسخه کامل
: موفقیت و شکست در زندگی
badboys_87
22-07-2014, 18:14
سلام ....
بعضی افراد در زندگی موفق ترند و به همه آرزوها و خواسته هاشون میرسند .... .ولی بعضی ازآدما همیشه تو زندگی شکست میخورند و سردرگم هستند نمیتونند راه درستی رو پیدا کنند و آینده خود شونو و خانواده شونو تباه میکنند ...
حالا من از دوستان میخوام در زمینه دلایل موفقیت و شکست خودشون به بحث و تبادل نظر بپردازیم و از تجارب همدیگه برای موفقیت بیشتر و رسیدن به زندگی بهتر استفاده کنیم ...
هر سری اینجا یک مسئله مطرح میشه و دیگران سعی میکنند راجب اون بحث و تبادل نظر کنند تا به نتیجه گیری قطعی برسیم و میریم سراغ سوال بعدی
badboys_87
22-07-2014, 19:15
از نظر من سعادتمند یعنی کسی که هم خیر دنیا رو داره هم آخرت .
البته اولو یت با سعادت اخروی هست ... که انسان توسط رعایت قوانین الهی و عمل به دستورات دین در آخرت سعادتمند و بهشتی میشه
سعادت دنیوی هم یعنی یک فرد با تلاش زیاد و مستمر و برنامه ریزی مناسب به همه خواسته ها و آرزوهای خودش میرسه و وضعیت مطلوبی ایجاد میکنه
احساس سعادت یعنی احساس رضایت درونی ؛احساس پیروزی و موفقیت
سعادت یعنی رسیدن به همه اهداف و وضعیت مطلوب و ایده آل . البته بعضی ها به حداقل ها راضی اند و بعضی ها هم مثل من کمی بلند پرواز ند
پرسش اول :
از نظر شما سعادت چه مفهومی داره ؟ و مهمترین خصوصیت و ویژگی فرد سعادتمند چیه؟؟؟ آیا خودتون رو در زندگی نسبتا" سعادتمند میدونید؟؟
Mr.Pooya
22-07-2014, 19:50
سلام
خیلی خلاصه میگم: سعادت یعنی اینکه شما خودت رو خوشبخت بدونی و از زندگی کردن خودت و وجود خودت راضی باشی.
موفق باشید
badboys_87
22-07-2014, 20:05
خیلی ممنونم از شرکت در بحث .. نظر شما اینه از خود راضی بودن مهمترین ویژگی یک فرد سعادتمنده ؟؟؟
خب دیدگاه شما درسته ولی الکی که نباید آدم خودشو خوشبخت بدونه یه حداقلی و معیاری تعریف شده داره خلاصه ... به نظر من ویژگی ها مهمتری هم هست مثلا" استقلال فکری .. توانمندی مالی و ..
مثلا" یک فرد معتاد یا بی سرپرست و بی پناه که نمیتونه واسه دلخوش کردن خودش راضی باشه ...
ما می خواهیم به این نتیجه برسیم که مهمترین ویژگی یک فرد موفق چیه که اونو از دیگران متمایز میکنه ؟؟؟؟ بیشتر کدوم ویژگی در کسب موفقیت و سعادت موثره؟
مثلا" انیشتین میگه : موفقیت یعنی 99 درصد تلاش 1 درصد نبوغ
نظر شما چیه؟؟
B.Russell
22-07-2014, 21:18
اگر از لحاظ علمی میخواهید بررسی کنید که چگونه باید در زندگی قدم گذاشت تا به موفقیت رسید، یکی از بهترین مدل ها برای این امر هرم مازلو هست. که میتونید در این تاپیک مباحثش رو دنبال کنید :
در کجای هرم مازلو قرار گرفته اید؟ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
البته هر فردی در هر طبقه ای که در این هرم هست ممکنه اغنا بشه و حس کنه موفق شده، اما در نهایت اون کسانی که در جامعه مطرح میشن و موفق، کسانی هستن که به خودشکوفایی میرسن.
به مرحله ای از باور به خودشون میرسن که میدونن استعدادهاشون هرز نمیره و همه چیز زندگیشان کاملا مدیریت شده است.
زیاد هم دنبال تجربه های دیگران نباشین. درسته هدف ها یکی هست ولی مسیرها زمین تا آسمون فرق میکنه.
badboys_87
22-07-2014, 21:55
ممنون از راهنماییتون .. حتما" مراجعه میکنم ..
هدف این تاپیک علاوه بر خودشکوفایی مباحث مربوط به موفقیت یعنی پشتکار ایجاد نظم و برنامه ریزی صحیح برای رسیدن به سعادت در زندگی هست .. و میخواهیم نکاتی که باعث افزایش رضایت در زندگی شخصی و اجتماعی میشه رو اینجا مطرح کنیم و نتیجه گیری کنیم .پس خواهش میکنم از روند اصلی تاپیک منحرف نشیم
badboys_87
23-07-2014, 21:34
راز سعادت
.................................................. ..............
راز سعادت در این است كه كاری كه به تو واگذار شده دوست بداری.
سعادتمند كسی است كه به مشكلات و مصائب زندگی لبخند زند.
سعادتمند كسی است كه از هر خبط و خطایی كه از او سر بزند تجربه ای جدید به دست آورد.
سعادت نتیجه یك زندگانی عقلانی است.
حُسن شهرت و نام نیك بزرگترین سعادت هاست.
سعادت جامعه به مراتب مهمتر از سعادت فرد می باشد.
سعادت دیگران قسمت مهمی از خوشبختی ما است.
Mr.Pooya
23-07-2014, 22:18
خیلی ممنونم از شرکت در بحث .. نظر شما اینه از خود راضی بودن مهمترین ویژگی یک فرد سعادتمنده ؟؟؟
خب دیدگاه شما درسته ولی الکی که نباید آدم خودشو خوشبخت بدونه یه حداقلی و معیاری تعریف شده داره خلاصه ... به نظر من ویژگی ها مهمتری هم هست مثلا" استقلال فکری .. توانمندی مالی و ..
مثلا" یک فرد معتاد یا بی سرپرست و بی پناه که نمیتونه واسه دلخوش کردن خودش راضی باشه ...
ما می خواهیم به این نتیجه برسیم که مهمترین ویژگی یک فرد موفق چیه که اونو از دیگران متمایز میکنه ؟؟؟؟ بیشتر کدوم ویژگی در کسب موفقیت و سعادت موثره؟
مثلا" انیشتین میگه : موفقیت یعنی 99 درصد تلاش 1 درصد نبوغ
نظر شما چیه؟؟
ببینید خوشبختی درست هست یک حداقل هایی داره ولی منظور من رو متوجه نشدید فکر کنم.
منظورم اینه که هر کسی در هر شرایطی هست ( حداقل ها رو داره یا نه ) اگر درونش احساس خوشبختی بکنه یعنی آدم خوشبختی هست.
خوشبختی هیچ چیز خاصی نمی خواد که بگیم باید حتما فلان امکان رو داشته باشیم تا خوشبخت باشیم. خب به ذات درونی آدم بر میگرده ولی کسی که در اوج مشکلات باز هم خودش رو خوشبخت بدونه آدم خوشبختی هست.
نیاز نیست دیگران بگن کسی خوشبخت هست یا نه مهم اینه که خود شخص بگه خوشبخته یا نه !
خوشبختی با موفقیت فرق می کنه از دیدگاه من !
badboys_87
23-07-2014, 22:25
خیلی ممنون ...
البته با دیدگاه شما موافقم .خوشبختی یه حسی هست که از درون انسان سرچشمه میگیره .یکی ممکنه با تموم محرومیت ها و مشکلات زندگی بازهم احساس خوشبختی کنه و از زندگی لذت ببره ..
ولی بحث ما اینجا بحث موفقیت و مفهوم سعادت در زندگی دنیویه
چرا بعضی انسان ها نسبت به بقیه در تحصیل و دانشگاه و زندگی شخصی موفق ترند و به درجات بالایی میرسند ایا از استعداد خاصی برخوردارند یا دارای ذهن برتر و هوشمند ترند نسبت به بقیه عموم افراد جامعه ؟؟
مثلا" دکتر حسابی .... ادیسون ... استیو جابز یا بیل گیتس و چهره های ماندگار و بزرگ جهان چه چیزی اونا رو ممتاز میکنه به نظر شما؟؟
ایا ما هم میتونیم در حد چنین افرادی یا بالاتر از اونها باشیم ..
Mr.Pooya
23-07-2014, 22:33
خیلی ممنون ...
البته با دیدگاه شما موافقم .خوشبختی یه حسی هست که از درون انسان سرچشمه میگیره .یکی ممکنه با تموم محرومیت ها و مشکلات زندگی بازهم احساس خوشبختی کنه و از زندگی لذت ببره ..
ولی بحث ما اینجا بحث موفقیت و مفهوم سعادت در زندگی دنیویه
چرا بعضی انسان ها نسبت به بقیه در تحصیل و دانشگاه و زندگی شخصی موفق ترند و به درجات بالایی میرسند ایا از استعداد خاصی برخوردارند یا دارای ذهن برتر و هوشمند ترند نسبت به بقیه عموم افراد جامعه ؟؟
مثلا" دکتر حسابی .... ادیسون ... استیو جابز یا بیل گیتس و چهره های ماندگار و بزرگ جهان چه چیزی اونا رو ممتاز میکنه به نظر شما؟؟
ایا ما هم میتونیم در حد چنین افرادی یا بالاتر از اونها باشیم ..
ببینید به نظر من ضریب هوشی هر شخص با شخص دیگه فرق می کنه و این چیزیه که همه قبول دارند ولی به شخص اگر شخصی از ضریب هوشی پایینی برخوردار هست دلیل بر این نیست که دست از تلاش بکشه.
خیلی از افراد نابغه یا همون موفق بودن که اوایل همه فکر می کردند که واقعا از لحاظ هوشی خیلی ضعیف هستند ولی بعد همون ها اسمشون تو تاریخ ثبت شد.
به نظرم چیزی که فرق بین ادیسون و یک فرد معمولی رو مشخص می کنه تلاش و پشتکار هست. یعنی هر چقدر هم که تو یک کار شکست بخوری باز هم دست بردار نباشی تا انجامش ندادی بی خیالش نشی.
به نظر من موفقیت یعنی تلاش
badboys_87
24-07-2014, 00:36
تلاش به تنهایی کافی نیست . نظم و برنامه ریزی مدیریت زمان اینها در اولویت هستند . نظر شما چیه؟
Mr.Pooya
24-07-2014, 00:44
تلاش به تنهایی کافی نیست . نظم و برنامه ریزی مدیریت زمان اینها در اولویت هستند . نظر شما چیه؟
۱۰۰٪ همینطور هست. به فرض شما هر چقدر زود بزنی بخوای یک کوه رو تکون بدی نمیشه حالا اگر حتی ۱۰۰سال هم زود بزنی و نا امید نشی باز هم نمیشه. پس اول باید برای چیزی تلاش کرد که قابل دسترسی باشه که این هم خودش بحثش جداست که محدوده فکر هر شخصی با توجه به انگیزه ای که داره سطح موفقیت های قابل دسترسی و غیر قابل دسترس رو مشخص می کنه از نظر من.
ولی برنامه ریزی باز هم ۱۰۰٪ مهم هست چون بدون برنامه ریزی آدم وسط راهش ممکنه گم بشه و ندونه مرحله بعدش باید چکار کنه.
badboys_87
24-07-2014, 00:55
البته در علم موفقیت در زمینه تعیین اهداف به این مورد اشاره شده ....
1-هدف باید مشخص باشه
2-هدف باید معقول و قابل دستیابی باشه
badboys_87
24-07-2014, 00:58
در زمینه ضریب هوشی .. چند تا نکته هست که باید مشخص بشه
پرسش دوم:
ایا ضریب هوشی افراد قابل افزایش هست؟؟؟؟ نقش استعداد و مهارت در موفقیت چقدره ؟؟؟ ایا میزان استعداد بالقوه در انسان ها فرق میکنه ؟؟؟؟
badboys_87
24-07-2014, 01:03
ببینید به نظر من ضریب هوشی هر شخص با شخص دیگه فرق می کنه و این چیزیه که همه قبول دارند ولی به شخص اگر شخصی از ضریب هوشی پایینی برخوردار هست دلیل بر این نیست که دست از تلاش بکشه.
خیلی از افراد نابغه یا همون موفق بودن که اوایل همه فکر می کردند که واقعا از لحاظ هوشی خیلی ضعیف هستند ولی بعد همون ها اسمشون تو تاریخ ثبت شد.
به نظرم چیزی که فرق بین ادیسون و یک فرد معمولی رو مشخص می کنه تلاش و پشتکار هست. یعنی هر چقدر هم که تو یک کار شکست بخوری باز هم دست بردار نباشی تا انجامش ندادی بی خیالش نشی.
به نظر من موفقیت یعنی تلاش
البته باید اشاره کنم فرق اصلی افراد مثل استیو جابز و بیل گیتس با انسان های عادی قدرت خلاقیت و نوآوری آنهاست ..البته استعداد ذاتی هم خیلی در موفقیت اونها نقش داره
در زمینه ضریب هوشی .. چند تا نکته هست که باید مشخص بشه
پرسش دوم:
ایا ضریب هوشی افراد قابل افزایش هست؟؟؟؟ نقش استعداد و مهارت در موفقیت چقدره ؟؟؟ ایا میزان استعداد بالقوه در انسان ها فرق میکنه ؟؟؟؟
باسلام
ضریب هوشی یا همون IQ طبق تحقیق پزشکان واساتید تقریبا در تمام عمر یکسان باقی میمونه ولی هوش هیجانی یا EQ قابل یادگیری وتوسعه هست.
ضریب هوشی افراد با آزمایش هایی قابل اندازه گیریه ولی هوش هیجانی افراد فقط در روابط اجتماعی اون ها در اجتماع واینکه چقدر در برقراری روابط اجتماعی موفق هستند قابل اندازه گیریه.
تحقیقات نشون داده که بسیاری از افراد باضریب هوشی پایین ولی هوش هیجانی بالا بسیار موفق بودن.درحالی که بسیاری از افراد دارای ضریب هوشی فوق العاده به علت نداشتن هوش هیجانی بالا وعدم برقراری ارتباط از دنیا فاصله گرفته اند وضمینه رشد استعدادهاشون فراهم نشده.
البته استعداد ومهارت هم خیلی مهم وحیاتیه مخصوصا درمواردی که دونفر تقریبا از همه لحاظ باهم برابرند اینجاست که مهارت ها واستعدادهای یکی از اون هاست که باعث پیشرفت وترقی فرد میشه!
وجواب آخرین سوالتون اینکه همه انسان ها تقریبا یکسان خلق میشن وشرایط محیطی وروندی که در زندگی طی میکنن خیلی تعیین کنندس در نوع پرورش مغز ودرنتیجه پرورش استعدادهاشون.
البته باید اشاره کنم فرق اصلی افراد مثل استیو جابز و بیل گیتس با انسان های عادی قدرت خلاقیت و نوآوری آنهاست ..البته استعداد ذاتی هم خیلی در موفقیت اونها نقش داره
قدرت خلاقیت ونوآوری رو هم انسان میتونه پیشرفت بده ویاد بگیره.
تجربیات مشاهدات وحتی محل زنگی وخیلی عوامل دیگه میتونن باعث افزایش خلاقیت بشن.
طبق این گفته که احتیاج مادر اختراع است.شرایط در به وجود آمدن خلاقیت ها نقش دارن.
بخاطر این جواب دوسوال رو مجزا مطرح کردم چون موضوعات متفاوتی مطرح شده که جای دادنشون داخل یک پست باعث تداخل وگنگی مطالب میشه.در حالی که موضوع هوش ونوآوری کاملا معقوله های جدا ازهم هستند.
امیدوارم این کار اسپم تلقی نشه.
badboys_87
24-07-2014, 07:49
خیلی ممنون از شرکت شما در بحث .....
شما فرمودید که انسان ها در امر خلقت مساوی هستند .پس چطور یک انسان از بدو تولد استعداد و مهارت بیشتری داره نسبت به بقیه
پرسش سوم:
آیا همه میتونند یک موسیقیدان و یا نقاش حرفه ای شوند؟؟؟؟ ایا همه میتوانندبه میزان مساوی استعداد هنری یا ورزشی رو در خودشون تقویت کنند؟؟ استعداد و مهارت ها ذاتی هستند یا اکتسابی؟؟
badboys_87
24-07-2014, 08:34
در پست های قبلی دوستان در زمینه هوش هیجانی اشاراتی کردند .میخواستم کمی موضوع هوش هیجانی رو باز تر کنم و به اهمیت این مقوله بپردازیم...
.................................
هوش هیجانی (Emotional Intelligence) که به اختصار EI گفته میشود و معمولاً معیار ارزیابی آن را «ضریب هوش هیجانی» یا EQ مینامند، به توانایی، ظرفیت یا مهارت ادراک، سنجش و مدیریت هیجانات خود و دیگران، دلالت دارد. البته به دلیل تازه بودن نسبی این ایده، تعریف دقیق آن هنوز در بین روانشناسان مورد اختلاف است.
عبارت هوش هیجانی ابتدا در سال 1985 توسط «وین پین» مطرح شد امّا توسط «دانیل گلمن» در سال 1995 محبوبیت یافت. بیشترین پژوهشها در این زمینه توسط «پیتر سالووی» و «جان مایر» در دهه 90 صورت گرفته است. آنها به این نتیجه رسیدند که ظرفیت ادراک و فهم هیجانات، عامل جدیدی را در شخصیت افراد تشکیل میدهند. مدل سالووی- مایر، هوش هیجانی را به صورت ظرفیت درک اطلاعات هیجانی و استدلال در هنگام وجود هیجان تعریف میکند. آنها توانائیهای هوش هیجانی را به چهار زمینه زیر تقسیم میکنند:
توانایی درک و تشخیص دقیق هیجانات خود و دیگران
توانایی استفاده از هیجانات برای تسهیل تفکر
توانایی درک معانی هیجانات
توانایی مدیریت و اداره کردن هیجانات
کاربردهای هوش هیجانی در زندگی
هوش هیجانی به دلیل کاربردهایی که دارد، جایگاهی ویژه برخوردار است. بخصوص در مورد کودکان، بسیار مفید می باشد. هوش هیجانی به کودکان کمک میکند تا در موقعیتهای تهدید کننده و خطرناک، واکنش مناسب تری برای نجات خود انجام دهند. همچنین با کمک هوش هیجانی می توانند به ریشههای غم و شادی در خود پی ببرند و آن را مدیریت کنند. حساسیت و هوش هیجانی بالاتر به کودکان کمک میکند تا نیازهای دیگران را درک کنند و حداقل با همدلی به آنها کمک کنند و با کنترل بر احساسات خود، حس مسئولیت پذیری را در خود تقویت کنند. در مجموع هوش هیجانی به خصوص به کودکان ما کمک میکند تا یادگیری بهتری داشته باشند و خوشحال تر و سالم تر و موفق تر از دیگران باشند.
همچنین متون علم مدیریت بر این باور هستند که رهبران و مدیران با هوشهای هیجانی بالاتر، توان بیشتری برای هدایت سازمان تحت کنترل شان دارند. یافتههای جدید نشان میدهد کارکنانی که دارای وجدان کاری و احساس وظیفه شناسی بالایی هستند اما فاقد هوش هیجانی و اجتماعی هستند در مقایسه با کارکنان مشابهی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند، عملکرد ضعیف تری دارند.
خیلی ممنون از شرکت شما در بحث .....
شما فرمودید که انسان ها در امر خلقت مساوی هستند .پس چطور یک انسان از بدو تولد استعداد و مهارت بیشتری داره نسبت به بقیه
پرسش سوم:
آیا همه میتونند یک موسیقیدان و یا نقاش حرفه ای شوند؟؟؟؟ ایا همه میتوانندبه میزان مساوی استعداد هنری یا ورزشی رو در خودشون تقویت کنند؟؟ استعداد و مهارت ها ذاتی هستند یا اکتسابی؟؟
در اینباره یه مثل معروف هست که میگه اگر هر دوانسانی درشرایط برابر قرار بگیرن میتونن کار ها واقدامات برابری انجام بدن.
به نظر من روند رشد انسان در زندگی خیلی توی آینده وزندگیش تاثیر داره.
واینم درسته که بعضی از افراد از ابتدای تولد مهارت واستعداد بیشتره ولی کدوم یک از اون افراد در بزرگ سالی به مقام یا مرتبه علمی رسیدن؟
بیشتر توانایی های انسان اکتسابیه شایدم اتفاقی!
مثلا کسی که هیچ وقت به سمت موسیقی نرفته هیچ وقت هم معلوم نمیشه که توی این ضمینه استعداد داره یا نه.
توی خیلی مواقع هم بطور اتفاقی با حادثه ای یا امتحانی کسی به سمت یک شاخه خاص کشیده میشه وازقضا بهترین میشه در اون ضمینه!
آیا همه میتونند یک موسیقیدان و یا نقاش حرفه ای شوند؟؟؟؟ ایا همه میتوانندبه میزان مساوی استعداد هنری یا ورزشی رو در خودشون تقویت کنند؟؟ استعداد و مهارت ها ذاتی هستند یا اکتسابی؟؟
بله . به شرطی که روشها و عوامل محیطی مناسب وجود داشته باشه . برای مثال خیلی از قهرمانان ورزشی جثه ی ضعیفی داشتند ولی با روشهای مناسب به موفقیتهای باور نکردنی رسیدند. همینطور میشه به معلولان موفق اشاره کرد.
در زمینه های هنری و علمی و ... توسط روشهای مختلف میشه قدرت مغز رو ده ها برابر کرد ! در این زمینه میتونم به کتابهای تونی بوزان اشاره کنم که با روش ترسیم نقشه ذهنی میتونیم خلاقیت و پویایی مغزمون رو بسیار بالا ببریم.
badboys_87
25-07-2014, 21:05
در اینباره یه مثل معروف هست که میگه اگر هر دوانسانی درشرایط برابر قرار بگیرن میتونن کار ها واقدامات برابری انجام بدن.
به نظر من روند رشد انسان در زندگی خیلی توی آینده وزندگیش تاثیر داره.
واینم درسته که بعضی از افراد از ابتدای تولد مهارت واستعداد بیشتره ولی کدوم یک از اون افراد در بزرگ سالی به مقام یا مرتبه علمی رسیدن؟
بیشتر توانایی های انسان اکتسابیه شایدم اتفاقی!
مثلا کسی که هیچ وقت به سمت موسیقی نرفته هیچ وقت هم معلوم نمیشه که توی این ضمینه استعداد داره یا نه.
توی خیلی مواقع هم بطور اتفاقی با حادثه ای یا امتحانی کسی به سمت یک شاخه خاص کشیده میشه وازقضا بهترین میشه در اون ضمینه!
به نکته خیلی خوبی اشاره کردین ...
همیشه من به سیستم آموزشی اروپا و کشور های پیشرفته که نگاه میکنم در واقع همین موضوع رو به عینه شاهد هستم که از لحظه کودکی فرد سعی میکنند استعداد ها و مهارتهاش کشف و بارور بشه و کودک رو در جهت صحیح تربیت میکنند تا اون استعداد و مهارت از حالت بالقوه به بالفعل تبدیل بشه
متاسفانه در سیستم آموزشی ایران این موضوع کمتر مشاهده میشه و برنامه ریزی درست و مشاوره صحیح به دانش اموز داده نمیشه در نهایت خود فرد باید رشته مناسبشو پیدا کنه و زمینه ساز خودشکوفایی خودش باشه ..چه بسا استعداد ها و سرمایه های زیادی به خاطر همین موضوع هدر میره!
badboys_87
25-07-2014, 21:08
بله . به شرطی که روشها و عوامل محیطی مناسب وجود داشته باشه . برای مثال خیلی از قهرمانان ورزشی جثه ی ضعیفی داشتند ولی با روشهای مناسب به موفقیتهای باور نکردنی رسیدند. همینطور میشه به معلولان موفق اشاره کرد.
در زمینه های هنری و علمی و ... توسط روشهای مختلف میشه قدرت مغز رو ده ها برابر کرد ! در این زمینه میتونم به کتابهای تونی بوزان اشاره کنم که با روش ترسیم نقشه ذهنی میتونیم خلاقیت و پویایی مغزمون رو بسیار بالا ببریم.
حرفهاتون خیلی الهام بخش و امید وار کننده هست اگه امکان داره نمونه هایی از این دست رو معرفی کنید و یا چکیده ای از زندگی اونها رو اینجا قرار بدین.
در زمینه افزایش بهره هوشی تحقیقاتی صورت گرفته بود که خوبه به این مطلب هم توجه کنید:
تحقیقات انجام گرفته برخی از فرآیندهای شکلگیری هوش، ذاتی و بر پایه عوامل ژنتیک بوده و برخی دیگر اکتسابی است و بر اثر فرآیند رشد در سالهای نخست زندگی کودک و نوجوان شکل میگیرد. این فرآیند رشد ذهنی با رشد جسمی کودک همراه است و هرچه سن کودک بالاتر میرود، رشد ذهنی او نیز بیشتر تکامل مییابد. عوامل دیگری مانند تعلیم و تربیت، تغذیه، پرورش ذهنی، محل سکونت و همچنین شرایط آب و هوایی هم در پرورش ذهن کودکان نقش مهمی دارند. بنابر تحقیقات اعلام شده از سوی مراکز علمی متاسفانه این روزها آلودگی هوا و به ویژه وجود سرب موجود در هوا هوش کودکان را کم کرده كه اثرات بدی بر سیستم عصبی آنها وارد میکند و در دراز مدت اثرات جبرانناپذیری به بار میآورد. این امر حتی جنین مادران باردار را نیز تهدید میکند. در هر صورت میتوان گفت قسمتی از هوش اکتسابی بوده و والدین میتوانند در ارتقا آن کوشا باشند. براساس یافتههای دانشمندان حتی در زمان بزرگسالی هم میتوان هوش را از مرحله ذاتی بودن به مرحله اکتسابی بودن كشاند. یعنی حتی میتوان در بزرگسالی هم شانس باهوش شدن را تجربه كرد و هوش خود را بالا برتحقیقات انجام گرفته برخی از فرآیندهای شکلگیری هوش، ذاتی و بر پایه عوامل ژنتیک بوده و برخی دیگر اکتسابی است و بر اثر فرآیند رشد در سالهای نخست زندگی کودک و نوجوان شکل میگیرد. این فرآیند رشد ذهنی با رشد جسمی کودک همراه است و هرچه سن کودک بالاتر میرود، رشد ذهنی او نیز بیشتر تکامل مییابد. عوامل دیگری مانند تعلیم و تربیت، تغذیه، پرورش ذهنی، محل سکونت و همچنین شرایط آب و هوایی هم در پرورش ذهن کودکان نقش مهمی دارند. بنابر تحقیقات اعلام شده از سوی مراکز علمی متاسفانه این روزها آلودگی هوا و به ویژه وجود سرب موجود در هوا هوش کودکان را کم کرده كه اثرات بدی بر سیستم عصبی آنها وارد میکند و در دراز مدت اثرات جبرانناپذیری به بار میآورد. این امر حتی جنین مادران باردار را نیز تهدید میکند. در هر صورت میتوان گفت قسمتی از هوش اکتسابی بوده و والدین میتوانند در ارتقا آن کوشا باشند. براساس یافتههای دانشمندان حتی در زمان بزرگسالی هم میتوان هوش را از مرحله ذاتی بودن به مرحله اکتسابی بودن كشاند. یعنی حتی میتوان در بزرگسالی هم شانس باهوش شدن را تجربه كرد و هوش خود را بالا برد
badboys_87
25-07-2014, 21:14
مسئله بعدی که در زندگی همیشه دغدغه من بوده لزوم مشاوره و استفاده از روانشناس یا کتاب های موفقیت بوده... من معتقدم که انسان خودش باید مسائل و مشکلات خودشو حل کنه مگر در موارد حاد ... چون باعث میشه تجربه انسان بالاتر بره و مهارتهای حل مسئله در انسان تقویت بشه ... من خودم به شخصه به استقلال فکری بیشتر اعتقاد دارم ...
پرسش چهارم
انسان چه قدر باید متکی بر تجارب و نظرات دیگران باشه ؟؟؟ آیا مشاوره گرفتن از افراد مشاور و روانشناس را توصیه میکنید ؟؟؟ استقلال فکری یا مشورت؟؟؟
A.M.D.D.E.V.I.L
25-07-2014, 23:19
به نظر من عملا چیزی به نام استقلال فکری وجود نداره ! هر چی فکر می کنیم حاصل طرز تفکر افرادی هست که باهاشون رشد کردیم ، کتاب هایی هست که خوندیم و چیزایی که یاد گرفتیم . پس چرا متوقف کنیم یاد گیری رو ؟ به نظر من بیشتر از این که مشورت کنیم ، مطالعه بکنیم
badboys_87
25-07-2014, 23:48
منظور من از استقلال فکری در واقع همین بود..یعنی اینکه انسان با مطالعه و کسب تجربه خودش مشاور و روانشناس زندگی خودش باشه .. یعنی حتی الامکان بی نیاز بشه از دیدگاه غیر ..
دنیای ما مملو شده از روان شناس و روش های مختلف موفقیت ... ما سردرگم هستیم
آیا این افراد توانایی بیشتری در زمینه موفقیت و یا مدیریت دارند؟؟؟
بهتره سوال خودمو اینطوری بیان کنم .
فرض کنید یک متخصص روانشناسی پر آوازه یک کتاب موفقیت نوشته که 100 میلیون نسخه فروش رفته و در سراسر جهان و رسانه ها تکنیک های موفقیت و خوشبختی او تدریس میشود و خیلی ها با عمل به توصیه های این فرد خوشبخت و موفق شده اند.. مثل آنتونی رابینز یا برایان تریسی و نویسندگان معروف
طبیعاتا" چنین فردی به درجه ای از استقلال فکری در علم روانشناسی و موفقیت رسیده که از مشاوره با روانشناس دیگری بی نیاز هست و خودش به تنهایی زندگی خودش را مدیریت میکند
آیا ما به عنوان یک فرد عادی میتوانیم به درجه ای همسطح او برسیم ؟
badboys_87
25-07-2014, 23:56
به نظر من عملا چیزی به نام استقلال فکری وجود نداره ! هر چی فکر می کنیم حاصل طرز تفکر افرادی هست که باهاشون رشد کردیم ، کتاب هایی هست که خوندیم و چیزایی که یاد گرفتیم . پس چرا متوقف کنیم یاد گیری رو ؟ به نظر من بیشتر از این که مشورت کنیم ، مطالعه بکنیم
با مطالعه موافقم ولی بحث من بیشتر روی توانایی های موفقیت و نیازمندی به مربی و استاد یا مشاور در زندگیه
چرا ما باید حاصل طرز تفکر دیگران باشیم...چرا ما خودمونو دست کم میگیریم
چه بسا آدمهایی دیده ام که بی سوادند ولی در زمینه شغلی و تجارت یا زندگی از انسان های باسواد هم موفق تر هستند...
بحث من بیشتر اینه که آیا یادگیری و تجربه میتونه منو به سطح یک استاد علمی یا هنری یا ورزشی برسونه ؟؟؟؟ من چند تا مثال میزنم تا بهتر متوجه بشید:
مثلا" آیا من خودم میتونم با خوندن کتاب های علم بدنسازی یک استاد بدنساز بشم و خودم برنامه تمرینی خودمو بنویسم ؟؟؟ یا حتما" باید زیر نظر یک مربی تمرین کنم ؟؟
آیا من میتونم با تمرین و یادگیری به سطح یک استاد موسیقی برسم و از تجارب استاد موسیقی دیگری بی نیاز بشوم ؟؟
آیا من میتونم در حد یک فیلسوف و نظریه پرداز مثلا" کارل مارکس یا استفان هاوکینگ برسم ؟؟؟
پرسش پنجم:
آیا عقلی که خدا به ما داده کافی نیست؟؟ آیا برای رسیدن به یک سطح بالایی از مهارت ما نیازمند استاد یا مشاور هستیم؟؟؟ با خودآموزی نمیشه به سطح بالایی از مهارت رسید؟؟؟
مسئله بعدی که در زندگی همیشه دغدغه من بوده لزوم مشاوره و استفاده از روانشناس یا کتاب های موفقیت بوده... من معتقدم که انسان خودش باید مسائل و مشکلات خودشو حل کنه مگر در موارد حاد ... چون باعث میشه تجربه انسان بالاتر بره و مهارتهای حل مسئله در انسان تقویت بشه ... من خودم به شخصه به استقلال فکری بیشتر اعتقاد دارم ...
پرسش چهارم
انسان چه قدر باید متکی بر تجارب و نظرات دیگران باشه ؟؟؟ آیا مشاوره گرفتن از افراد مشاور و روانشناس را توصیه میکنید ؟؟؟ استقلال فکری یا مشورت؟؟؟
به نظر من نه استقلال محض در مسائل خوبه نه مشاوره و اتکای کامل به دیگران در حل مسائل و مشکلات!
چون اگر هر کاری رو بانظر ودیدگاه شخصی حل کنیم مسلما تا یک جایی میتونیم پیش بریم و بالاخره نیاز به کمک پیدا میکنیم.
چون تجربه افراد دیگه خیلی مهمه و شاید فردی بیشتر عمر وسرمایه خودش رو برای مطلبی گذاشته باشه در حالی که مااولین باره به اون موضوع بر میخوریم!
درسته مطالعه خیلی خوبه و واقعا راه گشاست ولی گاهی هم هست که سال ها مطالعه به اندازه ساعتی مشورت به کار نمیاد.
خب نویسنده هر اثر محدودیت هایی از نظر چاپ و تعداد صفحات و.... داره در صورتی که توی مشاوره خیلی ساده سریع انسان به هدفش میرسه وخود فردی که مااز اون مشاوره میخاهیم هم دیگه محدودیتی در پاسخ به ما نداره!
پس درنتیجه اول مطالعه بعد پرسش ومشاوره و بعد فکر روی راهکار های موجود وعقل شخصی که هر کدوم از اینها به تنهایی مشکلاتی رو دارن ولی وقتی باهم و یکجا مورد استفاده قرار میگیرن راه گشا خواهند بود.
با مطالعه موافقم ولی بحث من بیشتر روی توانایی های موفقیت و نیازمندی به مربی و استاد یا مشاور در زندگیه
چرا ما باید حاصل طرز تفکر دیگران باشیم...چرا ما خودمونو دست کم میگیریم
چه بسا آدمهایی دیده ام که بی سوادند ولی در زمینه شغلی و تجارت یا زندگی از انسان های باسواد هم موفق تر هستند...
بحث من بیشتر اینه که آیا یادگیری و تجربه میتونه منو به سطح یک استاد علمی یا هنری یا ورزشی برسونه ؟؟؟؟ من چند تا مثال میزنم تا بهتر متوجه بشید:
مثلا" آیا من خودم میتونم با خوندن کتاب های علم بدنسازی یک استاد بدنساز بشم و خودم برنامه تمرینی خودمو بنویسم ؟؟؟ یا حتما" باید زیر نظر یک مربی تمرین کنم ؟؟
آیا من میتونم با تمرین و یادگیری به سطح یک استاد موسیقی برسم و از تجارب استاد موسیقی دیگری بی نیاز بشوم ؟؟
آیا من میتونم در حد یک فیلسوف و نظریه پرداز مثلا" کارل مارکس یا استفان هاوکینگ برسم ؟؟؟
پرسش پنجم:
آیا عقلی که خدا به ما داده کافی نیست؟؟ آیا برای رسیدن به یک سطح بالایی از مهارت ما نیازمند استاد یا مشاور هستیم؟؟؟ با خودآموزی نمیشه به سطح بالایی از مهارت رسید؟؟؟
عقل بدون تجربه وعلم به موضوع خیلی خطرناکه!
مثلا هر عقل کاملی میگه وقتی دردی داری به دنبال درمان باش ولی اگه ندونی چطور درد رو درمان کنی ممکنه باعث افزایش درد هم بشی!
درسته انسان میتونه به تنهایی پیشرفت کنه ولی داشتن استاد و راهنما خیلی میتونه این راه رو هموار کنه چون اون بسیاری از راهها وشیوه ها رو بررسی کرده که به متودی برای آموزش رسیده.
اون کتاب هایی که ماکه هنوز در اول راه هستیم و شاید در آینده بخونیم روخونده وخیلی تجربه بیشتری از ما داره!ما باید سال ها تلاش کنیم ولی با یادگیری تجربه های استاد میتونیم راهمون رو کوتاه کنیم و سریعتر به موفقیت برسیم.
زمان باارزش ترین کالایی که ما در این جهان داریم در علم اقتصاد مطلبی هست به نام هزینه فرصت که به اهمیت وقت و سرمایه ای میپردازه که برای عملی مصرف میشه در همین راستاست که ما اگر با استادی همراه باشیم که اون راه رو به ما نشون بده هم کمتر وقت مصرف میکنیم برای رسیدن به هدفمون هم کمتر هزینه میکنیم هر نوع هزینه ای!
badboys_87
26-07-2014, 10:29
با توجه به دیدگاه ها و نظرات دوستان به این جمع یندی رسیدیم :
1-استعداد ها و مهارت ها در انسان ها فرق میکنه .و بعضی انسان ها استعداد و مهارت و نبوغ بیشتری برای یادگیری و موفقیت دارند.
2- برای موفقیت علاوه بر پارامتر بهره هوشی ما نیازمند هوش هیجانی و کنترل احساسات و عواطف هستیم
3- تلاش خیلی زیاد بزرگترین ویژگی و وجه تمایز افراد بزرگ و موفق هست.
4-استقلال فکری مطلق وجود نداره و انسان در زمینه موفقیت و کسب مهارت ها نیازمند و متکی به یادگیری ومشاوره هست .
5-استفاده از تجارب و آموزه های یک استاد با تجربه راه موفقیت رو کوتاه و هموار میکنه
badboys_87
26-07-2014, 11:04
در پست های پیش به مطالعه و خواندن کتاب اشاره شد .بد نیست کمی هم به اهمیت علم و علم آموزی بپردازیم
هم در عرف و هم در دین به ضرورت یادگیری علم ودانش تاکید زیادی شده
به طور مثال
تحصیل دانش بر هر مسلمانی واجب هست
علم ودانش کلید دستیابی به سعادت هست
و در عرف هم یه مثلی داریم که میگویند : ز گهواره تا گور دانش بجوی ...
میخواستم نظر شما رو در مورد این قضیه بدونم
پرسش ششم :
به نظر شما در زندگی تحصیل و یادگیری چه علمی از بقیه ضروری تر هست ؟؟؟؟
با توجه به دیدگاه ها و نظرات دوستان به این جمع یندی رسیدیم :
1-استعداد ها و مهارت ها در انسان ها فرق میکنه .و بعضی انسان ها استعداد و مهارت و نبوغ بیشتری برای یادگیری و موفقیت دارند.
........
........
بنظرم مورد اول درست نیست. در مسیر زندگی فرق پیدا میکنه نه اینکه از ابتدا فرق کنه و بعضیها مهارت بیشتری داشته باشن. شاید اگر پدر اینشتن در کودکی بهش قطب نما نمیداد همون لوله کش میشد نه یک فیزیکدان.
حتی IQ هم اگر فقط ارثی باشه برای هر مهارتی مورد نیاز نیست.
badboys_87
26-07-2014, 14:55
بنظرم مورد اول درست نیست. در مسیر زندگی فرق پیدا میکنه نه اینکه از ابتدا فرق کنه و بعضیها مهارت بیشتری داشته باشن. شاید اگر پدر اینشتن در کودکی بهش قطب نما نمیداد همون لوله کش میشد نه یک فیزیکدان.
حتی IQ هم اگر فقط ارثی باشه برای هر مهارتی مورد نیاز نیست.
ببینید یه سری موضوعات هستند که علم و فلسفه هنوز نتونستند فرمول و قانون دقیقی رو برای اون موضوع پیدا کنند ..
ممکنه خیلی از مهارت ها و استعداد های انسان خدادادی باشه و یا ژنتیکی و موروثی باشه ..
مثلا" یه کودکی که در خانواده موسیقی دان به دنیا میاد ممکنه مهارت و استعداد خیلی بیشتری در یادگیری موسیقی و هنر داشته باشه .نسبت به بقیه کودکان
در مورد ذاتی بودن و یا اکتسابی بودن ویژگی ها اخلاقی بحث های خیلی زیادی بین فلاسفه و روانشناسان صورت گرفته و دیدگاه ها متفاوته.. نظرتونو به مطلب زیر جلب میکنم :
در مورد ذاتي يا اكتسابي بودن مديريت و رهبري نظرهاي متفاوتي توسطگذشتگان ارائه شده است. بعضي صفات و تواناييهاي مديريت و رهبري را ذاتيدانسته و تقدير الهي ميدانند كه فردي را براي رهبري خلق ميكند و برخي براكتسابي بودن صفات رهبري تكيه دارند. ويژگيهايي مانند سلامت جسمي، شهامت،تحمل، صبر، تواضع، ايثار، عفو، شجاعت، هوش بالا، فرهي، قوت اراده، اعتمادبهنفس، مصمم بودن و امانتداري را عامل مديريت و رهبري در افراد ميدانند.با توجه بهاين كه بسياري از صفات مديريت و رهبري اكتسابي و بر اثر تجربهتكامل پيدا ميكنند و از طرف ديگر افرادي با هوش بالا نه تنها نتوانستهاند در ديگراننفوذ كنند، بلكه مشكل ارتباطي نيز داشتهاند و همچنين بسياري از افرادي كه درمديريت نيز نبودند چنين صفاتي داشتند، ميتوان گفت مديريت و رهبري صرفٹ ذاتينيست. اگر چه اعتقاد بهذاتي بودن ويژگيهاي مديريت از قطعيت افتاده است،معذالك هر كسي نميتواند بدون داشتن زمينهها، استعدادها و قابليتهايي بهرهبرييا مديريت بپردازد. داشتن استعداد يادگيري، شناخت و تطبيق با محيط ميتواندعاملي براي كسب موفقيت در مديريت بهحساب آيد.بهترين صفاتي كه در رهبران يا مديران غالبٹ وجود دارد، هوش، برونگرايي،اعتماد بهنفس و دلسوزي است. از اين صفات غير از عامل هوش، بقيهي صفات ازقابليت تعميم كمي برخوردارند.يكي از مشكلات اساسي آموزش مديريت در جوامع مختلف، بهويژه در جوامععقب نگه داشته شده، اين تفكر است كه مديريت امري فطري و ذاتي است. اصولا اينفكر كه مديريت امري ذاتي است و نياز بهآموزش ندارد، فكري نادرست و زيانباراست. درجهي زيانباري آن در مديريت آموزشي بيشتر از ساير مديريت هاست.
در پست های پیش به مطالعه و خواندن کتاب اشاره شد .بد نیست کمی هم به اهمیت علم و علم آموزی بپردازیم
هم در عرف و هم در دین به ضرورت یادگیری علم ودانش تاکید زیادی شده
به طور مثال
تحصیل دانش بر هر مسلمانی واجب هست
علم ودانش کلید دستیابی به سعادت هست
و در عرف هم یه مثلی داریم که میگویند : ز گهواره تا گور دانش بجوی ...
میخواستم نظر شما رو در مورد این قضیه بدونم
پرسش ششم :
به نظر شما در زندگی تحصیل و یادگیری چه علمی از بقیه ضروری تر هست ؟؟؟؟
به نظر من باتوجه به اقلیم جنسیت و توانایی های فردی و اجتماعی اینکه فرد به یادگیری چه علومی نیازمنده رو میتونیم طبقه بندی کنیم!
ویا اگه سوال شما اینه که چه علومی رو همه باید یاد بگیرن اینکه هر کسی به مقدار نیازش و مقداری که پیشرفت میخاد داشته باشه باید علم آموزی داشته باشه!
ولی چه علومی خب نمیشه دقیق وکامل به این سوال جواب داد چون همه باید ریاضیات رو یاد بگیرن ولی اینکه چقدر بسته به حرفه شون داره!
یه فروشنده ساده شاید به حد جمع وتفریق ولی یه مهندس طراح یا کسی که درریاضی میخاد نظریاتی داشته باشه باید به تمام سطوع علم ریاضی تسلط کامل داشته باشه!
شاید یک پزشک که جون هزاران بیمارو نجات داده ودر نوع خودش واقعا موفقه اصلا توی زندگیش فلسفه نخونده باشه!
ویا مثلا یک اقتصاد دان بزرگ که خیلی ثروتمنده و موفق شاید هیچ سررشته ای از پزشکی نداره!
پس برای موفقیت این لازمه که در هر رشته ویا ضمینه ای که فعالیت میکنیم موفق باشیم و در کار خودمون بهترین باشیم.
badboys_87
27-07-2014, 10:19
به نظر من باتوجه به اقلیم جنسیت و توانایی های فردی و اجتماعی اینکه فرد به یادگیری چه علومی نیازمنده رو میتونیم طبقه بندی کنیم!
ویا اگه سوال شما اینه که چه علومی رو همه باید یاد بگیرن اینکه هر کسی به مقدار نیازش و مقداری که پیشرفت میخاد داشته باشه باید علم آموزی داشته باشه!
ولی چه علومی خب نمیشه دقیق وکامل به این سوال جواب داد چون همه باید ریاضیات رو یاد بگیرن ولی اینکه چقدر بسته به حرفه شون داره!
یه فروشنده ساده شاید به حد جمع وتفریق ولی یه مهندس طراح یا کسی که درریاضی میخاد نظریاتی داشته باشه باید به تمام سطوع علم ریاضی تسلط کامل داشته باشه!
شاید یک پزشک که جون هزاران بیمارو نجات داده ودر نوع خودش واقعا موفقه اصلا توی زندگیش فلسفه نخونده باشه!
ویا مثلا یک اقتصاد دان بزرگ که خیلی ثروتمنده و موفق شاید هیچ سررشته ای از پزشکی نداره!
پس برای موفقیت این لازمه که در هر رشته ویا ضمینه ای که فعالیت میکنیم موفق باشیم و در کار خودمون بهترین باشیم.
فلسفه به چرایی ها میپردازه به نظر من برای دستیابی به موفقیت زیاد ضروری نیست ... بخشی از علم روان شناسی عمومی و دین خیلی مهم تره به خاطراینکه چه گونه زندگی کردن رو به ما یاد میده .لزوما" هم نباید انسان با سواد باشه علم رو میشه ازرسا نه های دیداری و شنیداری مثل رادیو و تلویزیون و سینما و غیره به خوبی یاد گرفت
منظور من یک دسته بندی عمومیه
مثلا" به نظر من ضروری ترین یادگیری برای عموم انسان ها در زندگی علم موفقیت و مهارت های زندگی هست
یه ضرب المثلی هست میگن دنیا مثل یه مدرسه میمونه و انسان هر تجربه یا درسی که میگیره یه کلاس بالاتر میره ....
یکی از عامل های مهم موفقیت نظم مطالعه صحیح و هدفمنده ..که در پست های آینده به این موضوع میپردازیم .
badboys_87
27-07-2014, 10:56
علم موفقیت چیست؟
.................................................. ..............
علم موفقيت همان علم بالفعل ساختن قدرتهايبالقوه دروني است.اصول موفقیت به هيچ عنوان عجيب، پيچيده يا غيرقابل دسترس نيستند،برعكس، ساده و بسيار سهلالوصولاند. مهمترين و شاخصترين آنها بدين شرحاست
...
براي رسيدن به هدف بايد براي زندگي خود هدفهاي بزرگ و متعالي انتخاب كنيد، هدفهاي كوچك اگرچه دست يافتني هستند ولي هرگز راضيكننده نيستند. هدف عالي و بزرگ نيازمند تلاش و كوشش بسيار است.
دانيل بارنهايم ميگويد:طرحهاي كوچك را رها كنيد و سطح اهداف خود را بالا ببريد.
شانس در واقع چيزي نيست به جز استفاده به جا از فرصتهاي پيش آمده. بايد همواره جوياي شانس باشيم و با تيزبيني، به فرصتهايي كه زندگي در اختيارمان ميگذارد پر و بال دهيم.
شانس، يعني توانايي درك موقعيتها و انتخاب بهترينها.
كساني كه معتقدند زندگي در مسير مخالف خواستهها و آرزوهايشان حركت ميكند در اشتباهند. زندگي با هيچكس سر جنگ و نزاع ندارد.
براي موفقيت در زندگي بايد با همه وجود به گونهاي خلاق در جستجوي تحقق آرزوها و خواست قلبي خود باشيم و تمامي قواي ذهني را بر روي هدف و خواستهمان متمركز كنيم و هميشه اين را به خاطر داشته باشيم كه اگر بخواهيم و عمل كنيم، به دست خواهيم آورد.
يك ضربالمثل انگليسي ميگويد:خواستن نه به معناي ميل داشتن، آرزو كردن و اميدوار بودن، بلكه به معناي عمل كردن است.
هر كاري ممكن است و غيرممكن وجود ندارد.
هنري فورد معتقد بود كه: اگر كار را به بخشهاي كوچك تقسيم كنيم و جزء به جزء انجام دهيم، به نظر بزرگ و دشوار نميآيد. حتي فتح قله اورست از گامهاي 30 سانتيمتري آغاز شده است!
پرداختن به يكايك كارهاي كوچك و انجام آنها، در نهايت ما را به انجام كار بزرگ قادر ميسازد.
همه نيرو را در يك نقطه متمركز سازيد. سختكوشي به اين معنا نيست كه ديوانهوار بهدنبال هدفي باشيم بلكه بايد سعي كنيم با نظم و سازماندهي بر ارزش كار خويش بيفزاييم.
هرگز ذهن خود را با اين افكار كه (من عوض شدني نيستم)، (اين جوري به دنيا آمدهام)، (زندگيام با اين حرفها تغيير نميكند) و يا (وضع من با ديگران فرق دارد) آلوده نسازيد، زيرا انديشه منفي، همواره به نتايج منفي ميانجامد.
منبع: مجله موفقیت
badboys_87
27-07-2014, 15:40
همونطور که در بحث های پیشین اشاره شد . در موفقیت های انسان یا عوامل ذاتی و درونی موثره یا عومل برون فردی
پرسش هفتم:
به نظر شما در رسیدن به موفقیت خصوصیت هاو استعدادهای ذاتی یک انسان نقش مهمتری ایفا میکنه یا عوامل و شرایط محیطی و تربیتی ؟؟؟؟
فلسفه به چرایی ها میپردازه به نظر من برای دستیابی به موفقیت زیاد ضروری نیست ... بخشی از علم روان شناسی عمومی و دین خیلی مهم تره به خاطراینکه چه گونه زندگی کردن رو به ما یاد میده .لزوما" هم نباید انسان با سواد باشه علم رو میشه ازرسا نه های دیداری و شنیداری مثل رادیو و تلویزیون و سینما و غیره به خوبی یاد گرفت
منظور من یک دسته بندی عمومیه
مثلا" به نظر من ضروری ترین یادگیری برای عموم انسان ها در زندگی علم موفقیت و مهارت های زندگی هست
یه ضرب المثلی هست میگن دنیا مثل یه مدرسه میمونه و انسان هر تجربه یا درسی که میگیره یه کلاس بالاتر میره ....
یکی از عامل های مهم موفقیت نظم مطالعه صحیح و هدفمنده ..که در پست های آینده به این موضوع میپردازیم .
سوال شما این بود:
به نظر شما در زندگی تحصیل و یادگیری چه علمی از بقیه ضروری تر هست ؟؟؟؟
جواب من هم مشخص بود که نمیشه هیچ علمی رو برتر بدونیم نسبت به علم دیگه چون هر کسی باتوجه به حرفه وموقعیتش نیاز به علومی داره!
این حرف شما درسته من از فلسفه فقط برای روشن تر شدن مثالم استفاده کردم حرف اصلی من این بود:
پس برای موفقیت این لازمه که در هر رشته ویا ضمینه ای که فعالیت میکنیم موفق باشیم و در کار خودمون بهترین باشیم.
همونطور که در بحث های پیشین اشاره شد . در موفقیت های انسان یا عوامل ذاتی و درونی موثره یا عومل برون فردی
پرسش هفتم:
به نظر شما در رسیدن به موفقیت خصوصیت هاو استعدادهای ذاتی یک انسان نقش مهمتری ایفا میکنه یا عوامل و شرایط محیطی و تربیتی ؟؟؟؟
من در بحث های قبلی به این بخش اشاره داشتم قطعا عوامل وشرایط محیطی و تربیتی نقش مهمتری داره!
مثل استاد مناسب.
شرایط رشد وچگونگی رشد.
نیازهایی که برای یک فرد در زندگی ایجاد میشه.
وهمچنین شرایط آموزشی که چگونه استعداد های فرد رو به شکوفایی برسونن!
هر انسانی جدای از اینکه کجا به دنیا اومده ویا عضو کدوم خانوادست دارای استعداد خاصیه که فقط باید اون استعداد از راه های درست کشف بشه و برای پیشرفت اون استعدادها تلاش بشه!
badboys_87
28-07-2014, 09:14
من در بحث های قبلی به این بخش اشاره داشتم قطعا عوامل وشرایط محیطی و تربیتی نقش مهمتری داره!
مثل استاد مناسب.
شرایط رشد وچگونگی رشد.
نیازهایی که برای یک فرد در زندگی ایجاد میشه.
وهمچنین شرایط آموزشی که چگونه استعداد های فرد رو به شکوفایی برسونن!
هر انسانی جدای از اینکه کجا به دنیا اومده ویا عضو کدوم خانوادست دارای استعداد خاصیه که فقط باید اون استعداد از راه های درست کشف بشه و برای پیشرفت اون استعدادها تلاش بشه!
حرف شما رو تا یه حدی قبول دارم ولی استعداد ذاتی و خدادادی انسانه که راه موفقیت فرد رو مشخص میکنه
مثلا" کسی که ژنتیک و فیزیولوژی بدنی خوبی داره در رشته های ورزشی مثلا" بدنسازی به مراتب نسبت به بقیه موفق تره ..
چند نفر میتونند در هنر در حد داوینچی یا پیکاسو برسن ؟؟ در موسیقی ایا ما میتونیم مثلا" در حد یک نابغه موسیقی باشیم؟
نمیشه چون استعداد ذاتیشو همه ما نداریم ... من که اصلا" نمیتونم نقاشی بکشم یا موسیقی کار کنم ..هر کاری کردم نتونستم یاد بگیرم
badboys_87
28-07-2014, 12:32
خواهش میکنم دوستان شرکت کنند و نظراتشونو بیان کنند.
هدف ما اینه که در نهایت به این سوال بزرگ پاسخ بدیم که آیا انسان ها در نبوغ و مهارت ها میتوانند برابر باشند یا خیر؟؟ چه عواملی بیشتر موثره
علل ژنتیکی یا روحی یا محیطی
بهتره برای نتیجه گیری بهتر سوالم رو اینطوری بیان کنم ..
پرسش هشتم :
نبوغ و استعداد در انسان ذاتی هستند یا اکتسابی ؟؟؟ آیا همه انسان ها در کسب نبوغ و استعدادها با هم برابرند؟؟؟
خواهش میکنم دوستان شرکت کنند و نظراتشونو بیان کنند.
هدف ما اینه که در نهایت به این سوال بزرگ پاسخ بدیم که آیا انسان ها در نبوغ و مهارت ها میتوانند برابر باشند یا خیر؟؟ چه عواملی بیشتر موثره
علل ژنتیکی یا روحی یا محیطی
بهتره برای نتیجه گیری بهتر سوالم رو اینطوری بیان کنم ..
پرسش هشتم :
نبوغ و استعداد در انسان ذاتی هستند یا اکتسابی ؟؟؟ آیا همه انسان ها در کسب نبوغ و استعدادها با هم برابرند؟؟؟
مشابه این سوالو قبلا پرسیدی ها !!! :n02:
به قول یه کسی :
استعداد چیزی نیست جز عرق روی پیشانی .
badboys_87
28-07-2014, 15:39
مشابه این سوالو قبلا پرسیدی ها !!! :n02:
به قول یه کسی :
استعداد چیزی نیست جز عرق روی پیشانی .
پس چرا من هرچه قدر تلاش میکنم در یادگیری موسیقی و هنر نمی تونم پیشرفت کنم ؟؟؟؟
شما همه چیز رو اکتسابی میدونید در حالی که من علاوه بر نقش محیط و خانواده صفات ژنتیکی و ویژگی های ذاتی فرد رو علت خیلی مهم تری میدونم ..
من همیشه این احتمال رو میدم :
خدا بعضی از انسان ها رو بصورت ویژه برای کاری افریده .... نقش سرنوشت رو پررنگ تر میدونم
badboys_87
28-07-2014, 15:46
تحقیقاتی که توسط دانشمندان صورت گرفته مشخص نموده که دریادگیری و هوش انسان
عامل اصلی ترکیبی از وراثت و محیط است.
هوش ذاتی است یا اکتسابی؟؟؟؟
ژن ها به تنهایی در به وجود آوردن صفت اشخاص عمل نمی کنند چرا که محیط نیز تاثیر قابل ملاحظه ای بر روی نحوه ی عمل ژن ها دارد. برخی از صفت های مشخصی چون قد - هوش و وزن تا حدی از طریق ژن ها تعیین می شوند با وجود این محیط عامل مهمی در شکل گیری هر یک از این صفت های مشخصه به شمار می رود. به ط.ر مثال بلندی قد در برخی کشور ها در میان نسل های متوالی بارز است و این صفت را نسل های بعد نیز به ارث می برند.مهم ترین علت در ایجاد این صفت تغذیه بهتر و مناسب است که یک عامل محیطی محسوب می شود. همچنین والدین با اگاهی بیشتر دارای بچه های باهوشی هستند که نتیجه وراثت است ولی پدر و مادری که تعلیم و تربیت بهتری داشته باشند و علاقه زیادی به مدرسه - کتاب - مسافرت - بحث های خانوادگی - طرح رویداد های جاری جامعه نشان می دهند محیطی را به وجود می اورند که بچه ها در ان به اموختن تشویق می شوند . شاید این امر تحت تاثیر محیط و نه وراثت باشد چنان که ممکن است کودکان از نظر هوشی به والدین خود شبیه شوند و در کل عامل اصلی ترکیبی از وراثت و محیط است هوش صفت بارزی است که تحت تاثیر محیط قرار میگیرد . کودکانی که زمینه اموزشی ضعیفی دارند نمرات تست هوشی خود را از طریق اموزش های ویژه افزایش میدهند .گاهی نیز برخی از کودکان عقب مانده نمرات امتحانی خود را از سطح زیر متوسط به متوسط افزایش می دهند که این تغییر بر اثر بهتر شدن محیط زندگی انها ایجاد می شود . وراثت تنها رشد هوشی انسان را محدود میکند و رشد این توانایی موروثی به عوامل محیطی بستگی دارد . تاثیرات محیطی از دوران جنینی اغاز می شود و تا بعد از تولد ادامه می یابد . اگر محیط مناسب باشد شخص ممکن است میزان هوش خود را تا سطح وراثت بالا ببرد و اگر محیط دلخواه نباشد رشد هوش ممکن است تا سطح پایین تر از وراثت متوقف شود.
منبع:
forum.98ia
badboys_87
28-07-2014, 16:15
در پست های اینده سعی میکنم تاثیر وراثت و محیط رو بیشتر تشریح کنم و این مسئله رو موشکافی کنیم .. چون مبحث خیلی مهمیه .
پرسش نهم
آیا ما محکوم به سرنوشت هستیم یا بر سرنوشت خود حاکمیم ؟؟؟ آیا ما کاملا" توانایی تغییر آینده رو داریم ؟؟
پس چرا من هرچه قدر تلاش میکنم در یادگیری موسیقی و هنر نمی تونم پیشرفت کنم ؟؟؟؟
شما همه چیز رو اکتسابی میدونید در حالی که من علاوه بر نقش محیط و خانواده صفات ژنتیکی و ویژگی های ذاتی فرد رو علت خیلی مهم تری میدونم ..
من همیشه این احتمال رو میدم :
خدا بعضی از انسان ها رو بصورت ویژه برای کاری افریده .... نقش سرنوشت رو پررنگ تر میدونم
شما به صفات ژنتیکی اشاره کردید پس چرا از هر خانواده فقط یک نفر به اون مقام میرسه؟مگه همه فرزندان مادر وپدر مشابه نداشتن؟
مگه همه برادران وخواهران خانواده هر کدوم از دانشمندان تبدیل به دانشمند شدن؟
مثل معروفی در اینباره هست که البته فقط برای روشن تر شدن مطلب بیان میکنم:
پسر نوح بابدان بنشست خاندان نبوتش گم شد سگ اسحاب کهف باخوبان نشست وآدم شد!(منظور رستگار شد)
ویژگی های ذاتی وفردی هم شکل میگیرن در انسان وبه تدریج.
طبق مطلبتون دربالا:
تاثیرات محیطی از دوران جنینی اغاز می شود و تا بعد از تولد ادامه می یابد .
شاید در دوران جنینی که اون هم باز به خاطر شرایط محیطی از جمله طرز تفکر والدین ویا افرادی که اون ها باهاشون سر وکار داشتن.
انسان حتی در دوران جنینی هم یاد میگیره وتجربه کسب میکنه!
خب سوالی که درباره ی اینکه چرا هر چی تلاش میکنید چرا درموسیقی وهنر پیشرفت نمیکنید.
شاید چون علاقه ندارید البته شاید در ظاهر خیلی دلتون بخاد یاد بگیرید ولی در ناخودآگاهتون این کار خسته کننده به نظر میاد.
به نظر من ضمیر ناخودآگاه که انسان کنترلی روی اون نداره در تصمیماتش ویادگیری هاش خیلی موثرن.
پرسش نهم
آیا ما محکوم به سرنوشت هستیم یا بر سرنوشت خود حاکمیم ؟؟؟ آیا ما کاملا" توانایی تغییر آینده رو داریم ؟؟
یکی از ائمه جواب این سوال شما رو خیلی سال پیش دادن فرمودن:
نه جبر است نه اختیار بلکه چیزی است مابین این دو.
ولی تقدیر انسان هم همیشه درحال تغییره برای مثال شب قدر که در در روایات اومده در این شب تقدیر یکساله شما نوشته میشود.
پس ماکاملا به سرنوشت محکوم نیستیم در حالی که کاملا هم به اون احاطه نداریم.
ولی توانایی تغییر اون رو داریم.
پس چرا من هرچه قدر تلاش میکنم در یادگیری موسیقی و هنر نمی تونم پیشرفت کنم ؟؟؟؟
شما همه چیز رو اکتسابی میدونید در حالی که من علاوه بر نقش محیط و خانواده صفات ژنتیکی و ویژگی های ذاتی فرد رو علت خیلی مهم تری میدونم ..
من همیشه این احتمال رو میدم :
خدا بعضی از انسان ها رو بصورت ویژه برای کاری افریده .... نقش سرنوشت رو پررنگ تر میدونم
قرمز :
من دقیقا همچین حرفی نزدم ؛ معتقدم اکثر چیزها کسب کردنیه ، اما این محیطه که مثل یک تاس میچرخه و یک حرفه رو برای ما پیشفرض قرار میده.
اگه به موسیقی علاقه مند بشی به شرط پشتکار و تلاش میتونی پیشرفت کنی. اصلا تا بحال امتحان کردی ؟
من هم موسیقی و هم هنر رو امتحان کردم و به میزانی که وقت و علاقه گذاشتم پیشرفت هم کردم. مثلا وقتی یه فیل یا طوطی میتونه نقاشی بکشه ( هرچند نا مفهوم ) انسانها نمیتونن ؟؟؟
مجموع شرایط باعث میشه که من من بشم و کارن همایونفر یه موسیقیدان بزرگ .
سبز :
اگه منظور محیط باشه بله تاثیر زیادی داره ، اما اگه استعداد ذاتی مهمترین علت موفقیت باشه ( که نیست ) ، پس بحث در مورد موفقیت یعنی چی ؟
یعنی سرنوشت همه از پیش تعیین شده و اختیار در تصمیم گیری هم عملا فایده ای نداره ؟
بله بعضیها مثل آرنولد یه ویژگی ذاتی دارن که کمی تاثیرگذاره ( آناتومی خاص بدنش - که خودش قبول نمیکرد ) و بخاطر همین هیچکس با انجام تمرینات پیشنهادیش مثل اون نشد . اما این علاقه و تلاشش بود که باعث کشف این استعدادش شد و تا وقتی دنبالش نره نمی فهمه استعداد داره یا نه . با این حال کسی مثل رونی کلمن هم هست که ازش بهتر میشه .
با پست 44 موافقم. اما سوال شما در مورد هوش نبود بلکه به نبوغ و استعداد اشاره کردین .
badboys_87
29-07-2014, 20:24
خوب بزاریم یه مقدار مسئله جبرو اختیار و مبحث محیط و صفات ژنتیکی رو باز تر کنم .... نظر شما رو به مطلب زیر جمع میکنم
جبر و اختيار در اصطلاح روانشناسي. آنچه که در بارة جبر و اختيار بيان شد، معاني لغوي بودند، ولي در اصطلاح روانشناسي مانند مباحث مطرح در علوم ديگر سخن از اين است که آيا انسان در کارهاي خويش توان تصميم گيري دارد يا خير يا به عبارت ديگر: «منظور از اختيار در اينجا نوعي توانايي رواني ويژة انسان است که شخص بر اساس آن ميتواند در قلمرو خاصي، تاثيرات زيستي و محيطي را تحت تسلط خويش درآورد و با گزينش خود، رفتار و مسير رشد خويش را آگاهانه انتخاب نمايد.» جبر از نظر معنا در مقابل اختيار قرار ميگيرد.
به بيان ديگر در مسئلة جبر و اختيار سخن در اين است كه ماهيت انسان چگونه است «يكي از موضوعات اساسي كه تصور از ماهيت انسان را روشن ميسازد به مجادلة قديمي بين ارادة آزاد و جبر گرايي مربوط ميشود. نظريه پردازان هر دو طرف، سؤالهاي زير را پرسيدهاند: آيا ما هشيارانه جريان اعمال خود را هدايت ميکنيم؟ آيا ميتوانيم به صورت خود انگيخته، جهت افکار و رفتار مان را انتخاب کنيم و به صورت منطقي از بين چارههاي موجود آنها را بر گزينيم؟ آيا ما آگاهي هشيار و درجهاي از خود گرداني داريم؟ آيا ما بر سرنوشت خود حاکميم يا قربانيان تجربة گذشته، عوامل زيستي، نيروهاي نا هشيار يا محرکهاي بيروني هستيم، عواملي که کنترل هشياري بر آنها نداريم؟ آيا رويدادهاي بيروني آنچنان شخصيت ما را شکل دادهاند که قادر به تغيير دادن رفتارمان نيستيم؟»
اينها سؤالهايي هستند که تا گرايش انسان به جبر و اختيار مشخص نشود، پاسخ دادن به آنها مشکل است.
محيط و وراثت
تعريف محيط.:
هر آنچه كه بيرون از انسان است و بر انسان احاطه دارد، محيط به حساب ميآيد. در تعريف محيط ميگويند: «محيط... شامل تمامي متغير هاي خارج از وجود فرد ميشود كه از آغاز باروري و انعقاد نطفه تا هنگام تولد و سپس تا مرگ، انسان را دربر گرفته و بر او تأثير میگذارد يا از وی تأثير میپذيرد.»
تعريف وراثت.
وراثت صفاتي است كه از پدر و مادر، از طريق ژن موجود در کروموزوم، به انسان منتقل ميشود و شخصيت انسان را ميسازد.[12] و يكي از عوامل بسيار مؤثر بر انسان محيط و وراثت است زيرا در ديد ظاهري انسان چنين ميپندارد كه انسان هر آنچه دارد از محيط و وراثت است زيرا كمتر كسي را ميتوان يابيد كه بر خلاف محيط و جو حاكم رشد كند در برخي از چيزها آنچه كه محيط بر انسان تحميل ميكند چارهاي ندارد مگر آنكه آن را پذيرا شود و محيط نيز از رحم مادر آغاز ميگردد تا شامل جامعه، مدرسه و حتي آب و هوا ميشود.
اين باور كه سازندة شخصيت انسان، محيط، فرهنگِ حاكم و وراثت است، در علم كلام و روانشناسي مطرح بوده و بحثي است كه از شرق تا غرب عالم دامن گسترده است و بسياري پذيرفتهاند كه انسان پروردة همان محيط و وراثت است؛ روسو ميگويد: «تمام آنچه را كه هنگام تولد نداريم و در بزرگي احتياج پيدا خواهيم كرد، به وسيلة تربيت به دست ميآوريم. اين تربيت را ميتوان يا از طبيعت يا از آدميان يا از اشيا فرا گرفت، توسعة داخلي قوا و اعضاي بدن پرورشي است كه از طبيعت ميگيريم. تربيت آدميان به ما ياد ميدهد كه چگونه بايد از اين توسعة قوا استفاده نمود آنچه را كه به واسطة آزمايش چيزهايي كه ما را احاطه نموده و بر ما تأثير دارد ميآموزيم، تربيتي است كه اشيا به ما ميدهد بنابراين هريك از ما به وسيلة سه استاد تربيت ميشود.»
شكي نيست همان گونه كه آب و هواي سالمِ محيط زيست، بر مزه و طعم ميوههاي درختان و رنگ چهره اثر ميگذارد، بر اخلاق، آداب و تربيت نيز اثر گذار است و به عيان ديده ميشود كه وراثت و محيط، اثر عميقي بر انسان دارد و او را به سوي راه و رسم حاكم بر محيط ميكشاند، كودك از سنين سه سالگي تا دوران تثبيت شخصيت، بيشتر از هر دوره از محيط تاثير ميپذيرد چنان كه در گويشهاي زباني، عملكردها، رسوم و عادات و... ميتوان ديد، بنابراين محيط سالم، انسانِ سالم به بار ميآورد،
ه نحوي قبول تاثير محيط بر انسان است. ولي با همة اينها، محيط و وراثت يكه تاز ميدان نيستند، در نهايت، انسان در گرو اعمال خويش است و سرنوشت او به دستش رقم ميخورد. در ذيل برخي از دلايل را ياد ميکنيم.
1. تلاش مصلحان
خداوند براي هدايت بشر در هر زماني پيامبراني را فرستاده است و قرآن ميفرمايد: ﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّي نَبْعَثَ رَسُولاً﴾[15] و ما تا پيامبري بر نينگيزيم، به عذاب نميپردازيم.
اگر محيط و وراثت انسان را در حد مجبور بودن قرار ميداد، اين فرمايش خداوند معني نداشت و در عين حال فرستادن پيامبران نيز بيهوده بود چنانکه در كلام اسلامي در بحث جبر و اختيار، اين مسئله مطرح است كه، محيط و وراثت تا چه حد بر انسان تاثيرگذار است، آيت الله سبحاني در كتاب الهيات چنين مينگارد: «شكي نيست كه اين عوامل (محيط، وراثت و فرهنگ) در ساختار شخصيت انسان تأثير دارد، ليكن اين تاثير به حدي نيست كه اختيار را از انسان بگيرد، زيرا اگر چنين باشد، تلاش مربيان و عملكرد مصلحان بيهوده خواهد بود.»
از اين رو اختيار انسان بر وراثت و محيط حاكم ميشود، انسان با اختيار ميتواند، بسياري از صفات رذيله را از خود دور كند. اگرچه مشكلات و رنجهاي فراوان دارد.
2. تاثير محيط و وراثت در برخي از افعال
انسان داراي افعال گوناگون و متفاوتي است که در برخي از افعال و ساختار، ارادة انسان هيچ دخيل نيست بلکه يا تابع وراثت است، يا تابع محيط از اين رو برخي، صفات جسمي و روحي انسان را تقسيم كردهاند به صفات قابل تغيير و صفات غير قابل تغيير كه در قسمت غير قابل تغيير مانند رنگ چشم و صفات روحي همچون حماقت، جنون و... را متاثر از وراثت دانستهاند كه قابل تغيير نيست ولي انسان در بسياري از صفات مختار است مانند شجاعت، سخاوت، بخل، ترس و... که همه تا حدي در اختيار خود او است. و انسان در اين موارد مختار است نه مجبور. از اين رو اصل وراثت منافات با اختيار انسان در تعيين سرنوشت ندارد. و زمينهها را فراهم ميسازد. آنچه که از محدودة اختيار انسان بيرون است نه سبب امتياز است و نه خداوند به سبب آن او را ثواب و عقاب ميکند بلکه ملاک برتري در اسلام تقوا است که امري است اختياري خداوند در بارة ملاک برتري ميفرمايد: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثَي وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ﴾[18]؛ اي مردم، ما شما را از مرد و زني آفريديم، و شما را ملّت ملّت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يکديگر شناسايي متقابل حاصل کنيد. در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست. بيترديد، خداوند داناي آگاه است.
انجام تکاليف و تقوا داشتن و نداشتن، در اختيار انسان است. اگرچه محيط در سهولت فراگيري و سختي آن تاثير دارد اما در اصل انتخاب آن بي تاثير است اين خود انسان است که بايد با اراده مسير خويش را تعيين نمايد نه محيط و وراثت.
3. محيط و وراثت به عنوان علت ناقصه
امروزه در روانشناسي نيز تاثير محيط و وراثت را به گونهاي ديگري طرح ميكنند، و ميگويند: «در حقيقت، ويژگيهاي رواني، حاصل كنش متقابل بين وراثت و محيط هستند. امروزه ديگر از مشاجرة قديمي وراثت در مقابل محيط سخن نميگويند و به جاي آن پژوهشگران ميپرسند چگونه وراثت توانمنديهاي فرد را محدود ميسازد؟ و يا شرايط مساعد و نامساعد محيطي تا چه اندازه مي توانند توانمندي ارثي را تغيير دهند؟»
همان گونه که شرايط محيطي و ارثي در تعامل است و آن دو به عنوان عوامل معده براي همديگر پذيرفته ميشوند، نه به عنوان علت تامه؛ در ساختن شخصيت انسان نيز محيط و وراثت به عنوان علت معده مطرح است نه علت تامه بلکه علت تامه ارادة انسان است؛ بنا بر اين تاثير محيط و وراثت در حد علت تامه نيست و در حد علت ناقصه ميتوان آن را پذيرفت. که در اين صورت اختيار از انسان سلب نميشود.
نتيجه
نتيجه اين است که انسان تحت تاثير محيط و وراثت قرار ميگيرد ولي اصل کاره و اداره گر انسان، همان ارادة او است نه محيط و وراثت. زيرا محيط و وراثت به عنوان علت معده و ناقصه مطرح است نه به عنوان علت تامه. افزون بر اينکه اگر انسان مجبور باشد، تلاش مربيان و مصلحان و فرستادن پيامبران بيهوده خواهد بود.
منبع دانشنامه رشد
badboys_87
29-07-2014, 20:47
شخصیت و اخلاق انسان عامل اصلی پیشرفت و موفقیت هر فرد و در نتیجه باعث ایجاد آینده بهتری برای فرد می شود..
تاثیر محیط در شکل گیری شخصیت افراد
دید کلی
از عوامل مهم موثر بر ویژگیهای شخصیتی افراد عامل محیط است. تجاربی که فرد از محیط خود کسب میکند، ارتباط و تعاملی که با محیط دارد، بازخوردها و تاثیراتی که از محیط دریافت میدارد، رشد و شکل گیری شخصیت او را تحت تاثیر قرار میدهد. هرچند افراد انسانی با یک سری ویژگیهای ذاتی که جنبه ارثی و ژنتیک دارند، متولد میشود، اما محیط و جنبههای مختلف آن تاثیر بسزایی در بروز این ویژگیها یا مکنون ماندن آنها ایفا میکند.
بر این اساس هرچند برخی ویژگیهای شخصیت با پایه و اساس ژنتیک در فرد وجود دارند، اما ظهور و بروز آنها به شرایط محیطی بستگی دارد. برخی از ویژگیهای شخصیتی نیز عمدتا توسط محیط در فرد بوجود میآیند و ریشههای ارثی ضعیفی را در آنها میتوان شناسایی کرد. با این حال آن چه برای روان شناسان حائز اهمیت است، تعامل وراثت و محیط است که پیچیدگیهای موجود در این تعامل و تاثیر آن بر ویژگیهای مختلف شخصیتی هنوز جای پژوهش دارد.
انواع محیطهای موثر بر شخصیت
تقسیم بندیهای مختلفی میتوان روی محیط انجام داد و تاثیرات آن را بر شخصیت مورد مطالعه قرار داد. در یک تفسیم بندی کلی ، محیط به دو محیط قبل از تولد و محیط بعد از تولد تقسیم میشود. امروزه روان شناسان تاثیر عوامل محیطی قبل از تولد را بر انواع ویژگیهای رشدی و شخصیتی مسلم میدانند. شرایط روحی مادر ، احساسات عاطفی او نسبت به جنین در حال رشد و عوامل مشابه دیگر ، رشد و شکل گیری شخصیت کودک را تحت تاثیر قرار میدهد. در محیط بعد از تولد ویژگیهای شخصیتی والدین ، شیوههای تربیتی ، انواع امکانات اقتصادی ، فرهنگی و جغرافیایی محیط رشد کودک ، دارای اهمیت به شمار میروند. در یک تقسیم بندی عمومی محیط موثر بر شخصیت فرد به دو دسته محیط فیزیکی و محیط اجتماعی تثسیم میشوند:
محیط طبیعی یا فیزیکی موثر بر شخصیت
محیط فیزیکی آن محیط طبیعی است که دارای آب و هوا ، شرایط اقلیمی ، منابع غذایی و دیگر امکانات مادی میباشد. هر کدام از این عوامل میتوانند بر روی شخصیت افرادی که به نحوی با آنها در ارتباط هستند، تاثیر بگذارد. در مناطقی که با تغییرات فصلی ، تغییرات دمایی بارزی صورت میگیرد، میتوان اعمال بسیار خصمانهای را در فصل تابستان گرم بیشتر از فصل زمستان مشاهده کرد. مردمی که در مناطق کوهستانی زندگی میکنند، با غریبهها کمتر جوش میخورند. در حالی که مردمی که در مناطق جلگهای زندگی میکنند، چنین نیستند. شواهد متعددی که حاصل پژوهشهای مختلف در این زمینه میباشد، حاکی از تاثیر محیطهای فیزیکی بر شخصیت افراد و شکل گیری و رشد آن است.
محیط اجتماعی
قسمت اعظم یادگیریهایی که شخصیت افراد تحت تاثیر قرار میدهد نه در فضای معمولی محیطهای طبیعی، بلکه در محیط بسیار پیچیده که به وسیله رفتار افراد دیگر خلق و ایجاد شده است، انجام میپذیرد. منظور از محیط پیچیده اجتماعی یعنی الگوهای فرهنگی ، طبقه اجتماعی ، شیوههای تربیتی کودکان ، ساختار خانواده ، سیستمهای تعلیم و تربیت و الگوهای استخدامی است. هر کدام از اینها به نوعی تاثیرات خود را روی شخصیت افراد نشان دادهاند.
رفتار اعضای وابسته به یک فرهنگ در قبال افراد مسن ، به حس احترام به خود افراد مسن جامعه تاثیر میگذارد. اعضای یک طبقه اجتماعی بر روی نحوه گفتار ، نوع پوشش ، امکان بازآفرینی فعالیتها ، نحوه تلقی از استعدادها و اهداف زندگی تاثیر میگذارد. آنچه که افراد در دوران کودکی خویش تجربه میکنند، مانند تنبیههای انضباطی والدین ، الگوهای غذایی ، شیوه بروز احساسات و عواطف ، ممانعتها و انتظارات غالبا پایه و اساس شخصیت افراد در سنین بزرگسالی است. در ارتباط با این موضوع ساختار خانواده هم دخیل است. یعنی تعداد خواهران و برادران ، تعداد افراد خانواده ، وجود پدر یا مادر ، تماما نشان دادهاند که نقش عمدهای در تحول شخصیت کودک به عهده دارند. در خارج از محیط خانه ، شخصیت به وسیله مشخصههای محیط اجتماعی مثل مدرسه ، میزان تحصیلات ، شغل و محل کار تاثیر میپذیرد.
تفاوتهای فردی در تاثیرپذیری شخصیت از محیط
پژوهشهای مختلف نشان میدهد که حتی شرایط یکسان محیطهای طبیعی یا اجتماعی تاثیرات متفاوتی بر روی افراد گوناگون خواهند داشت. البته این مطلب از جهتی نتیجه تعامل و ارتباط عوامل وراثتی و محیطی است. به عنوان مثال تاثیر آب و هوای گرم را بر روی افرادی که در محیط پرجمعیت زندگی میکنند، در نظر بگیرید. کاملا واضح و روشن است که چنین موقعیتی ، اعمال به شدت خصمانه را افزایش میدهد، اما این امر بدان معنی نیست که هر کسی که در چنین محیطی زندگی میکند، رفتار خصمانهای خواهد داشت.
تفاوتهای فردی در عملکردهای مردم در قبال گرما در شرایط پرجمعیت را نیز از یک سو میتوان نتیجه تعامل عالی وراثت و محیط دانست. به عبارتی ، علاوه بر این که تاثیر عوامل مختلف محیطی غیر از گرما و شرایط پرجمعیت میتواند دخالت کرده و رفتار فرد را شکل دهد، عامل وراثت نیز از سوی دیگر تاثیر فزایندهای خواهد داشت. به این ترتیب در مناطق جرمخیز یک شهر هر چند آمار افراد متمایل به جرم ، ممکن است زیاد باشد، ولی این شامل همه افراد نمیشود. چرا که عواملی محیطی که موثر بر تقویت ویژگیهای شخصیتی که مانع گرایش به جرم در فرد میشود، نیز در مورد افراد وجود خواهد داشت. همین طور عاملی به نام ژنتیک که تاثیر قوی در تعامل خود با محیط برجا میگذارد.
منبع:دانشنامه رشد
badboys_87
29-07-2014, 20:50
پژوهش در زمینه تاثیر وراثت بر شخصیت
تحقیق در مورد اثرات ژنتیک (وراثت) روی شخصیت مشکل است. دلایل چندی برای این موضوع وجود دارد، یکی از آنها این است که یک اتفاق نظر عمومی در زمینه تعریف شخصیت وجود ندارد. وقتی هیچگونه توافقی در زمینه اینکه چگونه میتوان شخصیت را اندازه گیری کرد، وجود ندارد و با توجه به این که تحقیقات نیاز به روشهای عینی اندازه گیری دارد، دچار مشکل میشویم.
اشکال دیگر این است که از نظر اخلاقی امکان ندارد بتوانیم آزمایشاتی را انجام بدهیم که لازمهشان تغییر دادن متغیرهای ژنتیکی است. برای این که جانداران را از نظر ژنتیکی مورد مطالعه قرار دهیم، میتوانیم از تلقیح مصنوعی یا تولید مثل انتخابی استفاده کنیم. در حالی که انجام چنین کاری در مورد انسان امکان پذیر نیست. در این مورد یک محقق ژنتیکی میتواند از به اصطلاح آزمایشات طبیعت که در مورد دوقلوها اتفاق میافتد، سود ببرد.
شیوههای مطالعه تاثیر وراثت بر شخصیت
دو شیوه مطالعه رایج در زمینه بررسی تاثیر وراثت بر شخصیت وجود دارد:
مطالعات مقایسهای روی دوقلوها
شیوههای کنترل دوقلوها
مطالعههای مقایسهای روی دوقلوهای یک تخمکی و دو تخمکی
دوقلوهای یک تخمکی از یک تخم که به وسیله یک اسپرم لقاح یافته، بوجود میآیند. بنابراین ساختار ژنتیکی آنها یکی است و آنها همیشه از یک جنس هستند. دوقلوهای دو تخمکی که از دو تخم که به وسیله دو اسپرم جداگانه لقاح یافتهاند، بوجود میآیند و شباهت آنها از لحاظ ژنتیکی همچون خواهر و برادران معمولی است.
در تحقیقات و بررسیهای قدیمی روی دوقلوها ، گروههای دوقلوی یک تخمکی یا دوقلوهای دو تخمکی که از یک جنس هستند، در خصوصیات مورد نظر محقق با هم مقایسه میشوند. اگر جفتهای دوقلوی یک تخمکی در مقایسه با جفتهای دوقلوی دو تخمکی شباهت بیشتری نسبت به یکدیگر داشته باشند، میتوانیم نتیجه گیری کنیم که عوامل ژنتیکی نقش مهمی در بوجود آوردن آن خصوصیت داشتهاند. لیکن این نوع نتیجه گیری فقط در صورتی معتبر است که دوقلوهای هر جفت تحت تاثیر فاکتورهای محیطی یکسان قرار گرفته باشند و این امر امکان پذیر نیست، مگر در موارد بسیار نادر. بر اساس این مشکل محققان ژنتیک شخصیت ، به روش تحقیقی دیگری روی آوردهاند که روش کنترل با دوقلوها نامیده میشود.
شیوه کنترل دوقلوها
شواهد و دلائل متعددی وجود دارد که تعدادی از دوقلوهای دو تخمکی و یک تخمکی از هم جدا شده و در محیطهای جداگانهای بطور متفاوت تربیت شدهاند و علیرغم متفاوت بودن محیط ، دوقلوهای یک تخمکی شباهت بیشتری به هم داشتند. وقتی که شخصیت این دوقلوها بعدا مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت، برخی از تفاوتهای شخصیتی موجود بین آنها ناشی از محیط و برخی از وجوه اشتراک آنها ناشی از وراثت بود. این بررسیها نشان دادهاند که دوقلوهای یک تخمکی از نظر شخصیت بطور قابل ملاحظهای به هم شبیه هستند.
نتیجه تحقیقات در مورد تاثیر وراثت بر شخصیت
با وجود مشکلات مربوط به روش شناسی در زمینه تاثیر وراثت بر شخصیت ، تحقیقات انجام گرفته ، این فرض را تائید میکنند که فاکتورهای ژنتیکی نه تنها نقش عمدهای در میزان فعالیت ، نوعدوستی ، پرخاشگری ، اضطراب ، الکسیم ، مجرمیت ، برونگرایی ، هوشمندی و مردم آمیزی دارد، بلکه نقش عمدهای نیز در زمینههای مربوط به روانپزشکی همچون اختلالات عاطفی ، مانیک _ دپرسیو ، روان پریشی و اسکیزوفرنی دارد.
شیوه عمل وراثت بر شخصیت
البته آنچه باید مورد توجه قرار گیرد این است که هیچ کدام از خصوصیات شخصیتی از طریق یک ژن به تنهایی ایجاد نمیشوند، بطوری که هیچ ژنی به تنهایی نمیتواند پایه و اساس نمونههای پیچیده خصوصیاتی باشد که تحت عنوان شخصیت مطرح میشوند. این نمونهها به صورت ویژگیهای چند ژنی (پلی ژنی) نامیده میشوند. وقتی کسی میگوید خصوصیات شخصیتی مثل مردم آمیزی ، متاثر و مبتنی بر عوامل ژنتیکی است، این بدان معناست که یک ژن یا ترکیبی از ژنها بطور مستقیم مسئولیت ایجاد آن خصوصیت را بر عهده دارند.
فقط وراثت؟
آیا وراثت به تنهایی یا در تعامل با عوامل دیگر شخصیت را تحت تاثیر قرار میدهد؟ هیچ کدام از جنبههای شخصیت مطلقا ناشی از تاثیرات ژنهای منفرد نیست و آنچه مسلم است تعامل اثرات ژنتیکی و محیطی شالوده و اساس همه اعمال ، افکار ، احساسات و نیازهای انسان هستند. اگر یک قسمت از خصوصیات شخصیتی مبتنی بر عوامل ژنتیکی باشد، مسلما قسمت دیگر آن بایستی بر اساس فاکتورهای محیطی حاصل شده باشد، تا آنجا که رفتار انسانی نشان میدهد، ژنها به تنهایی نمیتوانند کاری انجام دهند. ظهور آنها همیشه به هماهنگی با محیط بستگی دارد.
منبع:فصلنامه تخصصی روان شناسی
badboys_87
29-07-2014, 21:02
قرمز :
من دقیقا همچین حرفی نزدم ؛ معتقدم اکثر چیزها کسب کردنیه ، اما این محیطه که مثل یک تاس میچرخه و یک حرفه رو برای ما پیشفرض قرار میده.
اگه به موسیقی علاقه مند بشی به شرط پشتکار و تلاش میتونی پیشرفت کنی. اصلا تا بحال امتحان کردی ؟
من هم موسیقی و هم هنر رو امتحان کردم و به میزانی که وقت و علاقه گذاشتم پیشرفت هم کردم. مثلا وقتی یه فیل یا طوطی میتونه نقاشی بکشه ( هرچند نا مفهوم ) انسانها نمیتونن ؟؟؟
مجموع شرایط باعث میشه که من من بشم و کارن همایونفر یه موسیقیدان بزرگ .
سبز :
اگه منظور محیط باشه بله تاثیر زیادی داره ، اما اگه استعداد ذاتی مهمترین علت موفقیت باشه ( که نیست ) ، پس بحث در مورد موفقیت یعنی چی ؟
یعنی سرنوشت همه از پیش تعیین شده و اختیار در تصمیم گیری هم عملا فایده ای نداره ؟
بله بعضیها مثل آرنولد یه ویژگی ذاتی دارن که کمی تاثیرگذاره ( آناتومی خاص بدنش - که خودش قبول نمیکرد ) و بخاطر همین هیچکس با انجام تمرینات پیشنهادیش مثل اون نشد . اما این علاقه و تلاشش بود که باعث کشف این استعدادش شد و تا وقتی دنبالش نره نمی فهمه استعداد داره یا نه . با این حال کسی مثل رونی کلمن هم هست که ازش بهتر میشه .
با پست 44 موافقم. اما سوال شما در مورد هوش نبود بلکه به نبوغ و استعداد اشاره کردین .
من خیلی امتحان کردم ..نتونستم نقاشی بکشم در حالی که خواهرم تو نقاشی حرفه ایه و خیلی تابلوهای زیبایی کشیده .. تو موسیقی هم من نتونستم هیچ تاری رو یاد بگیرم واسم خیلی سخت بود ولی خواهرم ساز سنتور رو به صورت حرفه ای میزنه
ولی من تو زمینه کامپیوتر و شبکه خیلی خیلی مهارت دارم طوری که همه آشنا ها و فامیلام برای سوال و یادگیری به من مراجعه میکنند ..خواهرم استعداد منو در زمینه علوم کامیپوتری ستایش میکنه منم استعداد هنری اونو و هر دو به هم غبطه میخوریم !!!
من معتقدم هر انسانی برای یه کاری افریده شده ...و به تقدیر الهی انسان ها اعتقاد دارم...
مثلا" داوینچی رو برای هنر...بروس لی رو برای ورزش کونگ فو....حضرت مسیح رو برای امر رسالت .... مایکل جکسون را برای خوانندگی و همه و همه انسان ها به همین ترتیب هر کسی یک استغداد ذاتی و خدادادی داره باید همونو کشف کنه و به فعلیت برسونه
هر انسانی یک موجود شگفت انگیز و منحصر به فرده ..در کل جهان هیچ دو انسانی رو نمیتونیم پیدا کنیم که دقیقا" شبیه هم باشن .هر کسی یه خصیصه و ویژگی منحصربه فرد خودشو داره ..
B.Russell
29-07-2014, 21:08
من معتقدم هر انسانی برای یه کاری افریده شده ...و به تقدیر الهی انسان ها اعتقاد دارم...
میلیون ها کودکی که سالانه در جنگ ها یا زلزله یا قحطی و... از بین میرن برای چی آفریده میشن؟
عروسک های خیمه شب بازی هستن که مثلا مایی که به بلوغ رسیدیم درس عبرت بگیریم؟
badboys_87
29-07-2014, 21:17
پرسش دهم
استعداد و نبوغ چیه ؟؟ استعداد رو چه جوری میشه کشف کرد؟؟؟ آیا فقط یک مربی واستاد میتونه نبوغ و استعداد انسان رو کشف کنه ؟؟؟
badboys_87
29-07-2014, 21:26
میلیون ها کودکی که سالانه در جنگ ها یا زلزله یا قحطی و... از بین میرن برای چی آفریده میشن؟
عروسک های خیمه شب بازی هستن که مثلا مایی که به بلوغ رسیدیم درس عبرت بگیریم؟
ببخشید چه لزومی داشت این سوال رو اینجا مطرح کنید؟؟؟؟ اینجا ما در زمینه موفقیت و خوداگاهی بحث میکنیم باید در فروم سرنوشت و اختیار مطرح میکردید.
شما که اصلا" به آفرینش و خدا معتقد نیستید و همه چیز رو از دید فرگشت و چارلز داروین و دیدگاه های برتراند راسل میبینید.... اگه به خدا اعتقاد دارین بدونین که خداوند هیچ وقت ظلمی به کسی نمیکنه .
فرض کنید الان یه جنگی بشه و به بمب هسته ای منفجر بشه و خدای نکرده من و چندین میلیون نفر هم بمیریم..ایا من باید یقه خدا رو بگیرم و خدا رو مواخذه کنم که چرا مرا آفرید ؟؟؟؟
بودن خیلی بهتره ... میلیون ها انسان آفریده شد ند تا زنگی کنند و از زندگی لذت ببرند انسان ها اختیار دارند میتونند درست زندگی کنند و هم میتونند هم دیگرو نابود کنند این تقصیر انسان هاست .تقصیر خدا که نیست ....خدا که نگفته جنگ کنید و همدیگرو بکشید؟؟؟؟
این سوال هیچ ربطی به موضوع موفقیت نداره...
خداوند فرموده :
من قتل نفسا فکانما قتل الناس جمیعا ومن احیا نفسا فکانما احیا الناس جمیعا " یعنی کسی که یک نفر انسان را بکشد مثل این است که تمام انسانها را کشته است و کسی که به یک نفر انسان خدمت کند و او را زنده کند مثل این است که تمام انسانها را زنده نموده است
B.Russell
29-07-2014, 21:46
ببخشید چه لزومی داشت این سوال رو اینجا مطرح کنید؟؟؟؟ اینجا ما در زمینه موفقیت و خوداگاهی بحث میکنیم باید در فروم سرنوشت و اختیار مطرح میکردید.
شما که اصلا" به آفرینش و خدا معتقد نیستید و همه چیز رو از دید فرگشت و چارلز داروین و دیدگاه های برتراند راسل میبینید.... اگه به خدا اعتقاد دارین بدونین که خداوند هیچ وقت ظلمی به کسی نمیکنه .
فرض کنید الان یه جنگی بشه و به بمب هسته ای منفجر بشه و خدای نکرده من و چندین میلیون نفر هم بمیریم..ایا من باید یقه خدا رو بگیرم و خدا رو مواخذه کنم که چرا مرا آفرید ؟؟؟؟
بودن خیلی بهتره ... میلیون ها انسان آفریده شد ند تا زنگی کنند و از زندگی لذت ببرند انسان ها اختیار دارند میتونند درست زندگی کنند و هم میتونند هم دیگرو نابود کنند این تقصیر انسان هاست .تقصیر خدا که نیست ....خدا که نگفته جنگ کنید و همدیگرو بکشید؟؟؟؟
این سوال هیچ ربطی به موضوع موفقیت نداره...
خداوند فرموده :
من قتل نفسا فکانما قتل الناس جمیعا ومن احیا نفسا فکانما احیا الناس جمیعا " یعنی کسی که یک نفر انسان را بکشد مثل این است که تمام انسانها را کشته است و کسی که به یک نفر انسان خدمت کند و او را زنده کند مثل این است که تمام انسانها را زنده نموده است
من چی ازتون پرسیدم شما چی جواب دادید، احتمالا نمیخوای آیه قصاص رو برای من تفسیر کنید !!!!
شما مدعی شدی هر موجودی بنا بر تقدیری میره جلو و برنامه ها چیده شده و جهان هدفمند است و ... گفتم برنامه این قتل عام کودکان رو برای ما تشریج کن.
در ضمن جنگ فقط بخش کوچکش هست.
خیلی از همین کودکان روی بلای طبیعی مثل سیل و زلزله و طوفان و ... از بین میرن.
اینجا هم تاپیک تحلیل شخصیت نیست، من به هرچی اعتقاد دارم یا ندارم به خودم مربوط هست و جایی هم فکر نکنم از اعتقادات شخصیم گفته باشم.
وقتی با کسی بحث میکنید به صورت ترول وار حملات شخصی انجام ندهید که تو فلانی و طرفدار راسل هستی و....
وگرنه من یکی از هنرهای اصلیم نبرد با ترول هست، اونوقت ترول هست که پشیمون میشه چرا بحث رو به سمت عقاید شخصی برده. :n26:
اینکه خدای شما چه فرموده یا نفرموده هم مورد بحث نیست، بحث سر آنچه در طبیعت رخ میدهد هست.
اگر توانستید ظلم رو تعریف کنید و بعدا بگین چی ظلم هست چی نیست، بدون نیاز به فرمایش ماورالطبیعه، اونوقت میشه گفت بحثتون پایه های استدلالی داره وگرنه من سر بحث های تعبدی با کسی بحثی ندارم.
badboys_87
29-07-2014, 22:07
من چی ازتون پرسیدم شما چی جواب دادید، احتمالا نمیخوای آیه قصاص رو برای من تفسیر کنید !!!!
شما مدعی شدی هر موجودی بنا بر تقدیری میره جلو و برنامه ها چیده شده و جهان هدفمند است و ... گفتم برنامه این قتل عام کودکان رو برای ما تشریج کن.
در ضمن جنگ فقط بخش کوچکش هست.
خیلی از همین کودکان روی بلای طبیعی مثل سیل و زلزله و طوفان و ... از بین میرن.
اینجا هم تاپیک تحلیل شخصیت نیست، من به هرچی اعتقاد دارم یا ندارم به خودم مربوط هست و جایی هم فکر نکنم از اعتقادات شخصیم گفته باشم.
وقتی با کسی بحث میکنید به صورت ترول وار حملات شخصی انجام ندهید که تو فلانی و طرفدار راسل هستی و....
وگرنه من یکی از هنرهای اصلیم نبرد با ترول هست، اونوقت ترول هست که پشیمون میشه چرا بحث رو به سمت عقاید شخصی برده. :n26:
اینکه خدای شما چه فرموده یا نفرموده هم مورد بحث نیست، بحث سر آنچه در طبیعت رخ میدهد هست.
اگر توانستید ظلم رو تعریف کنید و بعدا بگین چی ظلم هست چی نیست، بدون نیاز به فرمایش ماورالطبیعه، اونوقت میشه گفت بحثتون پایه های استدلالی داره وگرنه من سر بحث های تعبدی با کسی بحثی ندارم.
جهان کاملا" بر اساس برنامه جلو نمیره ....ما هم تو این تاپیک و هم تاپیک های مشابه گفتیم که جبر و اختیار نسبی هست ......
انسان ها کاملا" آزاد ومختار هستند و اگر هم گناه و قتلی اتفاق می افته کاملا" از جانب انسان هاست ..
چرا از من میخواهی برنامه جهان رو تشریح کنم مگه من خدا هستم ..خدا هر کاری دوست داره انجام میده به من چه
تازه فرض میگیریم که خدا مقصره اگر هم خدا مقصر باشه باز هم حق داره ..خداوند مالک و صاحب جهانه هر کاری دوست داشته باشه و بخواد میکنه..من هم اگه جهان رو می آفریدم هر کاری دوست داشتم میکردم :n05:
badboys_87
29-07-2014, 22:09
اصلا" اگه خدا منو تیکه تیکه هم کنه باز هم محقه چون من هیچ حقی ندارم و نمیتونم خدا رو مواخذه کنم...../ الیته خدا هیچ وقت چنین کاری نمیکنه محض مثال گفتم..
خواهش میکنم بحث تاپیک رو منحرف نکنید.... من معذرت میخواهم ..اصلا" من اشتباه کردم ..خوبه؟؟؟
خواهش میکنم بحث نبوغ و استعداد رو ادامه بدیم
Arash4484
29-07-2014, 22:15
بدبوی گرامی یک مگاتاپیک ایجاد کردید که از سرنوشت و جبر و خودآگاهی و آی کیو و اِی کیو و خیلی چیزهای دیگه که براشون تک تک تاپیکهای جامعی داریم صحبت میکنید، منتها چون در راستای یک موضوع (موفقیت) است ، جلوی آف تاپیکها در آن گرفته نشد...
اما حالا که کسی از بنیانهای بحثتون سوال میکنه به آف تاپیک استناد میکند، اما این موضوع(آف تاپیک) اصلا در این تاپیک محلی از اعراب نداره.
نمیتونه کسی مانع پرسش دیگر کاربران بشه وقتی خارج از بحث نیست، انجمن خصوصی نیست و تاپیکها با بحث پویا هستند.
+اگر بحث اعتقادی تحریکتون میکنه از آغاز اونرو درنیاندازید! و دیگران رو هم درگیر جلوگیری از موارد خلاف قوانین نکنید.
badboys_87
29-07-2014, 22:25
هرکدام از ما یک استعداد کاملاً خاص و منحصر به فرد داریم—درست مثل اثر انگشتمان که کاملاً منحصر به فرد است. این استعداد شما ممکن است در تربیت حیوانات باشد، یا در متدهای طبقه بندی و جمع آوری کتاب ماهر باشید، یا در خواندن کتاب داستان برای بچه ها، یا در پرورش گل و گیاه.
استعداد طبیعی شما ممکن است در ورزش، نویسندگی، هنر، سفالگری، ارتباطات و ... باشد. این فهرست بی انتهاست. اما مسئله اینجاست که نمی توانید آن توانایی خود را تشخیص دهید چون تصور می کنید بقیه هم می توانند مثل شما آن کار را انجام دهند.
و از آنجا که پایین آوردن ارزش استعداد ذاتیمان خیلی ساده است، معمولاً در ابتدای زندگی این اتفاق برایمان می افتد. به کودک هنری گفته می شود که نقاشی را کنار بگذارد و یک درس جدید تر را دنبال کند. یا به یک کودک علاقه مند به کتاب که می تواند در آینده نویسنده ای عالی شود گفته می شود که سر از کتاب بیرون بکشد و برود با بقیه بچه ها فوتبال بازی کند.
با اینکه یاد گرفتن مهارت های جدید برای رشد شخصیمان خیلی خوب است اما روی گرداندن از استعداد ذاتیمان برای رسیدن به تعادل عاقلانه ترین و بهترین کار نیست.
تصور کنید اگر بتهوون یا آلبرت انیشتین استعداد ذاتی خود را نادیده می گرفتند تا با بقیه بچه ها سرگرم بازی شوند، آنوقت چه می شد؟
اما این افراد نامی، وقت خود را صرف رشد دادن به استعداد ذاتی خود کردند. و درنتیجه تلاشهایشان به موفقیت دست پیدا کردند.
در طول تاریح موفق ترین کارفرمایان، هنرمندان، نویسندگان، مخترعین، دانشمندان، ورزشکاران، و ... آنهایی بوده اند که استعداد طبیعی خود را دنبال کردند.
Arash4484
29-07-2014, 22:37
بحث نبوغ و استعداد رو ادامه بدیم
موضوع تاپیک همونطور که از عنوان برمیاد موفقیته و پرسش اصلی بنظر میاد مهمتر بودن نقش تلاش یا نبوغ و استعداد است در این رابطه.
پس از دوستان خواهشمندیم جهان بینی های الهی و غیرالهی رو وارد این بحث نکنند که هم مغایر است با قوانین انجمن و هم از موضوع تاپیک بشدت دوره. و همچنین مباحثی مثل سرنوشت و یا مطالب مستقیم در مورد هوش و.... در تاپیک های اصلیشون پیگیری بشه.
ممنون.
A.M.D.D.E.V.I.L
30-07-2014, 01:12
همچنین کسانی هم که دزد و آدم کش و کلاه بردار شدند هم نبوغ و استعداد خود رو دنبال کردن و بعد از اینکه شکست خوردند هیچ راه دیگه بلد نبودند برای ادامه جز شکتن قوانین و هنجار ها.
ما فقط موفق هارو میبینیم و همشون میگن ما چیزی که دوست داشتیم رو انجام دادیم.
اما آیا لزوما انجام دادن کاری که دوست داریم ، به معنی آن هست که در آن امر به موفقیت خواهیم رسید ؟
و همچنین ، اصلا مفهوم موفقیت چیه ؟
اما آیا لزوما انجام دادن کاری که دوست داریم ، به معنی آن هست که در آن امر به موفقیت خواهیم رسید ؟
و همچنین ، اصلا مفهوم موفقیت چیه ؟
باسلام خدمت شما
به نظر من موفقیت یک امر کاملا نسبیه!
یعنی هر کسی به اندازه ی درکش به خودش عناوینی مثل موفق یا پیروز میده!
برای مثال دو دانشجو رو در نظر بگیرید یکی همیشه نمره های پایین میاره ویک دانشجوی دیگه تمامی نمراتش بالاست.
وقتی دانشجوی اول یک نمره ی متوسط میگیره برای اون موفقیت محسوب میشه بلکه برای دانشجوی دوم همون نمره شکست محسوب میشه!
پس میتونیم موفقیت رو احساس رضایت یا پیشرفتی که مارو خوش حال میکنه تعریف کنیم.
در بعضی مواقع هم حداکثر هارو موفق میدونیم مثل پولدارترین بهترین زیباترین و....
پس به نظر من تعریف موفقیت یک تعریف شخصیه که هر کس با توجه به موقعیتش اون رو تفسیر میکنه!
badboys_87
30-07-2014, 15:16
همچنین کسانی هم که دزد و آدم کش و کلاه بردار شدند هم نبوغ و استعداد خود رو دنبال کردن و بعد از اینکه شکست خوردند هیچ راه دیگه بلد نبودند برای ادامه جز شکتن قوانین و هنجار ها.
ما فقط موفق هارو میبینیم و همشون میگن ما چیزی که دوست داشتیم رو انجام دادیم.
اما آیا لزوما انجام دادن کاری که دوست داریم ، به معنی آن هست که در آن امر به موفقیت خواهیم رسید ؟
و همچنین ، اصلا مفهوم موفقیت چیه ؟
چنین افرادی آخرش موفق نمیشن و به چنگ قانون میافتند در اغلب اوقات
موفقیت تعریف مشخصی داره یعنی زندگی درست و اصولی و عاقلانه زندگی کردن ......
badboys_87
30-07-2014, 15:21
باسلام خدمت شما
به نظر من موفقیت یک امر کاملا نسبیه!
یعنی هر کسی به اندازه ی درکش به خودش عناوینی مثل موفق یا پیروز میده!
برای مثال دو دانشجو رو در نظر بگیرید یکی همیشه نمره های پایین میاره ویک دانشجوی دیگه تمامی نمراتش بالاست.
وقتی دانشجوی اول یک نمره ی متوسط میگیره برای اون موفقیت محسوب میشه بلکه برای دانشجوی دوم همون نمره شکست محسوب میشه!
پس میتونیم موفقیت رو احساس رضایت یا پیشرفتی که مارو خوش حال میکنه تعریف کنیم.
در بعضی مواقع هم حداکثر هارو موفق میدونیم مثل پولدارترین بهترین زیباترین و....
پس به نظر من تعریف موفقیت یک تعریف شخصیه که هر کس با توجه به موقعیتش اون رو تفسیر میکنه!
دقیقا" موافقم...موفقیت یک امر کاملا" نسبیه..و هدف هر فردی با فرد دیگه فرق میکنه
یکی دوست داره تو کارش بهترین باشه ..یکی فقط میخواد ثروتمند بشه و یکی دیگه میخواد رتبه علمی بالایی بیاره و .....
کلا" همه چیز در دنیا نسبیه مثل
زیبایی....خوبی...موفقیت....سلا تی...بیماری....خوشحالی...شادی
اصل نسبیت انیشتین برقراره کاملا"!!!
پرسش دهم
آیا فقط یک مربی واستاد میتونه نبوغ و استعداد انسان رو کشف کنه ؟؟؟
بله فقط استاد و مربی کافی نیست.
باید خود انسان هم بخواد اگه مقاومتی در برابر انسان چه از نظر روانی و چه از لحاظ بدنی(تنبلی)وجود داشته باشه بهترین اساتید هم نمیتونن کمکی در کشف استعداد یا آموزش استعداد بکنن.
قدم اول خودمون هستیم.
badboys_87
31-07-2014, 08:54
ممنون از نظرات شما...
مبحث دیگه ای که به نظر من خیلی خیلی مهمه ..مسئله فراگیری مهارت های زندگی هست
مهارت ها ی زندگی درست مثل آب و هوا واسه همه ما ضروری و مهمه .. و با عث میشه تا بهتر زندگی کنیم وبا مشکلات بهتر برخورد کرده براحتی با موقعیت های بحرانی و استرس زا کنار اومده و در کل زندگی موفقی داشته باشیم ..
اول بذارید کمی در مورد مهارت ها توضیح مختصری بدیم بعد به اهمیت و لزوم فراگیری و تقویت مهارت ها میپردازیم .
مهارتهای زندگی مهارتهایی هستند که توانایی اجتماعی و روحی فرد را افزایش میدهند و موجب میشوند تا او بتواند به نحوی بهتر و موثرتر با مشکلات و دشواریهای زندگی مواجه شود. هر قدر مهارتهای زندگی فردی بالاتر باشد، او بهتر میتواند سلامت روان و رفتار خود را حفظ کند و به شیوهای منطقی و کارآمد مشکلات پیش آمده را برطرف کند.
مهارتهای زندگی قدرت سازگاری افراد را بالا میبرد، شخص میتوان مسئولیتهای اجتماعی و شخصی زندگی را بهتر بپذیرد و توانمندیهایش را بروز دهدو از آسیبهای ناشی از ناتوانی در حل مشکلات در امان بماند.
مقدمه:
سازمان جهاني بهداشت در برنامة مهارتهاي زندگي كه در سال ۱۹۹۳ معرفي نمود، ده مهارت را بهعنوان مهارتهاي زندگي اصلي معرفي نمود. اين ده مهارت از سوي يونيسف و يونسكو نيز بهعنوان مهارتهاي زندگي اصلي شناخته شدهاند. اين مهارتها عبارتاند از:
۱. مهارت تصميمگيري (decision-making):
۲. مهارت حلّ مسئله (problem solving):
۳. مهارت تفكر خلاق (creative thinking):
۴. مهارت تفكر نقاد (critical thinking):
۵. توانايي برقراري ارتباط مؤثر (effective communication):
۶. مهارت ايجاد و حفظ روابط بينفردي (interpersonal relationship skills):
۷. خودآگاهي (self-awareness):
۸. مهارت همدلي كردن (empathy):
۹. مهارت مقابله با هيجانها (coping with emotions):
۱۰. مهارت مقابله با استرس (coping with stress):
من سعی میکنم در پست ها آینده به هر مهارت رو جداگانه توضیح بدم .
badboys_87
31-07-2014, 09:18
پرسش یازدهم:
در زندگی و برای رسیدن به موفقیت یک انسان منطقی بودن بهتره یا خیالپردازی و رویابافی ؟؟؟؟
badboys_87
31-07-2014, 09:20
البته خیالبافی منظور من قدرت تخیل و تصور هست ... به نظر شما انسان باید تابع منطق باشه یا تابع احساسات و ندای درونی خودش پیش بره
پرسش یازدهم:
در زندگی و برای رسیدن به موفقیت یک انسان منطقی بودن بهتره یا خیالپردازی و رویابافی ؟؟؟؟
البته خیالبافی منظور من قدرت تخیل و تصور هست ... به نظر شما انسان باید تابع منطق باشه یا تابع احساسات و ندای درونی خودش پیش بره
بسته به شرایط هم منطق خوبه هم احساس.
ولی احساس بی منطق میتونه باعث تصمیم اشتباه بشه ولی منطق بی احساس خیلی اوقات به موفقیت میرسه.
البته منطق وقتی با احساس همراه نباشه موجب میشه حق دیگران رو نادیده بگیریم.
همیشه باید منطقی بود ولی باید گاهی همراه منطق احساس هم داشت منطق همیشه بالاتره(البته از نظر من)
وباید منطق در سطح بالاتری باشه نسبت به احساس.
بسته به شرایط هم منطق خوبه هم احساس.
ولی احساس بی منطق میتونه باعث تصمیم اشتباه بشه ولی منطق بی احساس خیلی اوقات به موفقیت میرسه.
البته منطق وقتی با احساس همراه نباشه موجب میشه حق دیگران رو نادیده بگیریم.
همیشه باید منطقی بود ولی باید گاهی همراه منطق احساس هم داشت منطق همیشه بالاتره(البته از نظر من)
وباید منطق در سطح بالاتری باشه نسبت به احساس.
بستگی به تعریف موفقیت داره.
اگه موفقیت فردی تعریف بشه درسته ولی با تعریف کلی و جهانی موفقیت ممکنه جور در نیاد.
من موفقیت کلی رو بیشتر می پزیرم تا موفقیت یک شخص در زندگی خودش. به قول پروفسور سمیعی مهمترین دلیل موفقیت تلاش و احساس مسئولیت جهانی هست.
ممکنه یک دانشمند همه زندگیش رو بخاطر یک کشف مهم از دست بده این موفقیته یا شکست ؟ مسلما برای جامعه جهانی موفقیته ولی برای خودش هم موفقیته هم شکست.
بیشتر نوابغ از احساس و خلاقیتشون کمک گرفتن تا به موفقیتهای بزرگ برسن. مثال بارزش بازیهای علمی تخیلی اینشتین هست که غالبا کشفهای مهمی رو در پی داشته.
badboys_87
01-08-2014, 14:14
انیشتین یه جمله ای داره میگه : تخیل از دانش بالاتر هست ..
من معتقدم انسان باید از ظرفیت و قدرت تخیل و خلاقیت استفاده کنه و با تلاش زیاد به نتیجه دلخواه خودش برسه ....
در واقع رویا ها و تخیلات ما هستند که ما رو به سمت یک زندگی دلچسب و زیبا تر سوق میدن..
badboys_87
01-08-2014, 18:07
بسته به شرایط هم منطق خوبه هم احساس.
ولی احساس بی منطق میتونه باعث تصمیم اشتباه بشه ولی منطق بی احساس خیلی اوقات به موفقیت میرسه.
البته منطق وقتی با احساس همراه نباشه موجب میشه حق دیگران رو نادیده بگیریم.
همیشه باید منطقی بود ولی باید گاهی همراه منطق احساس هم داشت منطق همیشه بالاتره(البته از نظر من)
وباید منطق در سطح بالاتری باشه نسبت به احساس.
یاد یه جمله ای از مارک تواین افتادم که میگه: زندگي، چيزي جز مبارزه ميان احساسات و عقل نيست.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
badboys_87
01-08-2014, 18:12
بستگی به تعریف موفقیت داره.
اگه موفقیت فردی تعریف بشه درسته ولی با تعریف کلی و جهانی موفقیت ممکنه جور در نیاد.
من موفقیت کلی رو بیشتر می پزیرم تا موفقیت یک شخص در زندگی خودش. به قول پروفسور سمیعی مهمترین دلیل موفقیت تلاش و احساس مسئولیت جهانی هست.
ممکنه یک دانشمند همه زندگیش رو بخاطر یک کشف مهم از دست بده این موفقیته یا شکست ؟ مسلما برای جامعه جهانی موفقیته ولی برای خودش هم موفقیته هم شکست.
بیشتر نوابغ از احساس و خلاقیتشون کمک گرفتن تا به موفقیتهای بزرگ برسن. مثال بارزش بازیهای علمی تخیلی اینشتین هست که غالبا کشفهای مهمی رو در پی داشته.
در واقع هر چیزی که به دست میاریم خیلی چیز ها رو از دست میدیم .... این بزرگترین قانون زندگیه
احساس مسئولیت خیلی خیلی مهمه ... من در مهارت های زندگی این مسئله رو هم قید میکنم
badboys_87
01-08-2014, 18:17
تعریف موفقیت مشخصه :
کامل تر شدن و رسیدن .......
ولی مهمترین اصل اینه که عاقلانه و درست زندگی کنیم و راه درست رو بریم
همونطور که در پست های قبلی گفتم
"سازمان جهاني بهداشت در برنامة مهارتهاي زندگي كه در سال ۱۹۹۳ معرفي نمود، ده مهارت را بهعنوان مهارتهاي زندگي اصلي معرفي نمود."
پرسش دوازدهم:
به نظر شما آموختن این ده مهارت لازم و ضروریه ؟؟؟ از چه راهی میشود این مهارت ها را فراگرفت ؟؟؟؟
بستگی به تعریف موفقیت داره.
اگه موفقیت فردی تعریف بشه درسته ولی با تعریف کلی و جهانی موفقیت ممکنه جور در نیاد.
من موفقیت کلی رو بیشتر می پزیرم تا موفقیت یک شخص در زندگی خودش. به قول پروفسور سمیعی مهمترین دلیل موفقیت تلاش و احساس مسئولیت جهانی هست.
ممکنه یک دانشمند همه زندگیش رو بخاطر یک کشف مهم از دست بده این موفقیته یا شکست ؟ مسلما برای جامعه جهانی موفقیته ولی برای خودش هم موفقیته هم شکست.
بیشتر نوابغ از احساس و خلاقیتشون کمک گرفتن تا به موفقیتهای بزرگ برسن. مثال بارزش بازیهای علمی تخیلی اینشتین هست که غالبا کشفهای مهمی رو در پی داشته.
موفقیت جز وکل اینجا مطرحه مثلا اگر ادیسون که اختراعاتش تمام دنیارو متحول کرده توی اولین آزمایش یا بر اثر گرسنگی میمرد ودیگه نمیتونست اختراعی انجام بده بهتر بود یاحالا؟
اگه ادیسون به شخصه به موفقیت نمیرسید بقیه دنیا هم به موفقیت عام نمیرسیدن!
پس اول موفقیت شخص مهمه بعد موفقیت همه گانی!
تعریف موفقیت مشخصه :
کامل تر شدن و رسیدن .......
ولی مهمترین اصل اینه که عاقلانه و درست زندگی کنیم و راه درست رو بریم
موفقیت شاید این باشه ولی همین طور که دوستمون گفت گاهی فعالیت های یک فرد چراغ راه یک فرد دیگه میشه و نفربعد به موفقیت میرسه وبه موفقیت عمومی منجر میشه!
پس شروع کار هم بعضی اوقات موفقیت محسوب میشه!ونه رسیدن!
شروع درست موفقیته!
همونطور که در پست های قبلی گفتم
"سازمان جهاني بهداشت در برنامة مهارتهاي زندگي كه در سال ۱۹۹۳ معرفي نمود، ده مهارت را بهعنوان مهارتهاي زندگي اصلي معرفي نمود."
پرسش دوازدهم:
به نظر شما آموختن این ده مهارت لازم و ضروریه ؟؟؟ از چه راهی میشود این مهارت ها را فراگرفت ؟؟؟؟
به نظر من که بله خیلی موثره چون راه رونشون میده وبه روابط اجتماعی کمک میکنه!
وباعث میشه راه غلط رو از اول شروع نکنیم.
واینکه شما وعده داده بودید که:
(من سعی میکنم در پست ها آینده به هر مهارت رو جداگانه توضیح بدم .)
ولی اول باید به خود آگاهی رسید به نظر من!
به نظر من ترتیب رعایت نشده!
badboys_87
02-08-2014, 07:34
موفقیت جز وکل اینجا مطرحه مثلا اگر ادیسون که اختراعاتش تمام دنیارو متحول کرده توی اولین آزمایش یا بر اثر گرسنگی میمرد ودیگه نمیتونست اختراعی انجام بده بهتر بود یاحالا؟
اگه ادیسون به شخصه به موفقیت نمیرسید بقیه دنیا هم به موفقیت عام نمیرسیدن!
پس اول موفقیت شخص مهمه بعد موفقیت همه گانی!
موفقیت شاید این باشه ولی همین طور که دوستمون گفت گاهی فعالیت های یک فرد چراغ راه یک فرد دیگه میشه و نفربعد به موفقیت میرسه وبه موفقیت عمومی منجر میشه!
پس شروع کار هم بعضی اوقات موفقیت محسوب میشه!ونه رسیدن!
شروع درست موفقیته!
به قول قیصر امین پور: ساحل بهانه ای هست، رفتن رسیدنه
badboys_87
02-08-2014, 07:42
به نظر من که بله خیلی موثره چون راه رونشون میده وبه روابط اجتماعی کمک میکنه!
وباعث میشه راه غلط رو از اول شروع نکنیم.
واینکه شما وعده داده بودید که:
(من سعی میکنم در پست ها آینده به هر مهارت رو جداگانه توضیح بدم .)
ولی اول باید به خود آگاهی رسید به نظر من!
به نظر من ترتیب رعایت نشده!
بله ..ترتیب رو از قصد رعایت نکردم تا ببینم کسی متوجه میشه یا نه؟؟
ترتیب درسته اینه:
۱) خود آگاهی
۲) همدلی۳) ارتباط مؤثر۴) روابط بین فردی۵) تصمیم گیری۶) توانایی حل مسئله۷) تفکر خلاق۸) تفکر انتقادی۹) مدیریت هیجان(هوش هیجانی)
۱۰) توانایی مقابله با استرس
بله ..ترتیب رو از قصد رعایت نکردم تا ببینم کسی متوجه میشه یا نه؟؟
ترتیب درسته اینه:
۱) خود آگاهی
۲) همدلی۳) ارتباط مؤثر۴) روابط بین فردی۵) تصمیم گیری۶) توانایی حل مسئله۷) تفکر خلاق۸) تفکر انتقادی۹) مدیریت هیجان(هوش هیجانی)
۱۰) توانایی مقابله با استرس
حالا بهتر شد!
ولی داشتن همشون باهم باید باشه چون اگه مثلا تفکر انتقادی باشه ولی مدیریت هیجان نباشه!ممکنه فرد هرجور حرفی بزنه بدون توجه به اینکه درهمون لحظه هیجانشو کنترل کنه!
badboys_87
02-08-2014, 07:53
مهارت خودآگاهی
.................................................. ....
خودآگاهی یعنی شناخت نقاط ضعف و قوت، خواست ها، ترس، نیازها، تمایلات و رغبت های خود است. یعنی اینکه فرد از خود چه برداشتی دارد و چه احساسی از این برداشتهای خود پیدا می کند.
خودآگاهی مهارتی است که به ما کمک می کند تصور درستی از خود داشته باشیم و با تعمق نسبت به خود، به تمام ویژگی های فردی خود بنگریم و خود را بهتر بشناسیم، از حقوق و مسئولیتهای خود آگاه باشیم و تصمیم بگیریم چگونه باشیم و از کسی که هستیم شاد و راضی باشیم.
مقدمه
يكي از مهمترین عواملی که به ما کمک میکند زندگی خوب و موفقی داشته باشيم، این است که خود را بشناسیم، احساس خوبی در مورد خودمان داشته باشيم و از آنچه که هستيم، شاد و راضی باشيم. مهارت خودآگاهی به شما کمک میکند تا بتوانید شناخت بیشتری در مورد خویش، خصوصیات، نيازها، خواستهها، اهداف، نقاط ضعف، نقاط قوت، احساسات، ارزش و هویت خود داشته باشید. مطالعات انجام شده نشان میدهد که ضعف در خودآگاهی با بسیاری از بیماریها و آسیبهای روانی - اجتماعی همراه است. از جمله مشکلات روانی - اجتماعی مرتبط با خودآگاهی ضعیف میتوان به افسردگی، اضطراب، احساس حقارت، اعتمادبهنفس پایین، مشکلات ارتباطی، احساس تنهایی، سوءمصرف مواد، فرار و... اشاره کرد. از اینرو، کسب مهارت خودآگاهی برای پیشگیری از انواع مشکلات فوق بسیار مهم است.
یکی از مؤلفههای مهم خودآگاهی، عزّتنفس است. عزّتنفس چیزی نیست که مانند یک مهارت آموخته شود، بلکه عزّتنفس پیامد مجموعهای از عوامل فردی، اجتماعی و خانوادگی است. عزّتنفس به احساس ارزشمندی شخص اشاره دارد که تحت تأثیر عوامل عملکرد، موفقیتها، تواناییها، ظاهر شخصی و قضاوتهای افراد مهم است.
انسانها واکنشهایی از دیگران، بهویژه افراد مهم، دریافت میکنند که نگرشهایی در مورد ارزشمند بودن خود پیدا میکنند. عزّتنفس بالا نشاندهندة احساسات شخصی خاصی است که به آسانی تحت تأثیر موانع، تعارضها و دیدگاههای منفی در مورد تواناییها یا ظاهر قرار نمیگیرد. عزّتنفس بالا به اعتمادبهنفس منجر میشود و تصمیمگیری خوب و مستقلانه و برخورد مناسب با تعارضات بینفردی را تسهیل مینماید. عزّتنفس افراد در محیط حمایتکننده و مثبت تقویت میشود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]مهارتهاي خودآگاهي شامل موارد زير است:
۱. مهارتهاي خود-ارزيابي،
۲. شناسايي نقاط قوّت و ضعف خود،
۳. مهارتهاي تفكّر مثبت،
۴. مهارتهاي ايجاد خود-انگاره و تصوير تن مثبت.
ويژگيهاي افرادي كه خودشان را ميشناسند، عبارتاند از:
خصوصيات مثبت و توانايي و استعدادهاي خود را ميشناسند و به آنها افتخار ميكنند.
خصوصيات منفي و نقاط ضعف خود را ميشناسند، ميپذيرند و در جهت اصلاح آنها تلاش ميكنند.
مؤفقيتها و شكستهاي خود را ميشناسند، به موفقيتهايشان افتخار ميكنند و از شكستهايشان درس ميگيرند.
به خود و ديگران احترام ميگذارند.
براي رسيدن به اهداف خود تلاش ميكنند.
مسئوليت اعمال و رفتار خود را ميپذيرند.
مؤلفههاي خودآگاهي عبارتاند از:
شناخت احساسات و خودپنداره،
عزّتنفس و احساس ارزشمندي،
هويت و هويتيابي.
فوايد خودآگاهي:
مهارت خودآگاهي به شما كمك ميكند تا بتوانيد:
۱. احساسات خود را شناسايي كنيد، از آنها آگاه شده و اين احساسات را كنترل كنيد. ناتواني در كنترل احساسات ميتواند به بزهكاري، اعتياد، خشونت، درگيري با ديگران، بدرفتاري و خشونت با ديگران و بهخصوص با كودكان و نوجوانان بيانجامد.
۲. بر نقاط ضعف و نقاط قوت خودآگاه شده و با تكيه بر نقاط قوّت، نقاط ضعف خود را كاهش دهيد. آگاهي از نقاط ضعف باعث ميشود كه فرد با استفاده از اين آگاهي بتواند تسلّط بيشتري بر خود داشته باشد
۳. از نيازهاي خودآگاه شويد و از مسيرهاي سالم به رفع نيازهاي خود بپردازيد. با شناخت نيازهاي خود ميتوانيد راه و روش بهتري براي مقابله با نيازهاي خود بيابيد.
۴. اهداف واقعبينانهاي براي زندگي خود تعيين كنيد. به اين ترتيب از دنبال كردن اهداف بسيار ايدهآل، تخيلي و كمالگرايانه دوري گزينيد. تنظيم اهداف غيرواقعبينانه باعث بزهكاري، ناكامي، خشم و خشونت، خودكشي، بيبندوباري و نظاير آن ميشود.
۵. اگر بتوانيد از ملاكهاي ارزشمندي خويش آگاه شده و ارزش خود را در زندگي بيابيد، به اين ترتيب، از دنبال كردن ارزشهاي كاذب خودداري نموده و با رضايت و آرامش بيشتري زندگي خود را طي ميكنيد.
۶. فرآيند هويتيابي خود را بهطور سالمي به انجام برسانيد. دستيابي و كسب يك هويت سالم باعث ميشود زندگي بزرگسالي بر پايههاي قوي و محكمي بنا شود.
برگرفته از كتاب:
مهارت خودآگاهي و همدلي: كتاب كار دانشجو/ شهرام محمدخاني.- تهران: دانژه، ۱۳۸۵.
badboys_87
03-08-2014, 01:05
پرسش سیزدهم:
عزت نفس چیست ؟؟ آیاقابل اندازه گیری هست ؟ چه گونه میتوان دارای عزت نفس شد ؟
پرسش سیزدهم:
عزت نفس چیست ؟؟ آیاقابل اندازه گیری هست ؟ چه گونه میتوان دارای عزت نفس شد ؟
شاید بشه عزت نفس روهمون غرور دونست!
عزت نفس یعنی اتکابه خود اعتماد به نفس وتوانایی بیان نظر انتقاد و....هست.
شاید اگه بگیم وقتی سرت بالاست وازخودت شرمنده نیستی وراحتی عزت نفس داری!
اعتماد به نفس داشته باشیم=عزت نفس هم خواهیم داشت!
شاید بشه عزت نفس روهمون غرور دونست!
عزت نفس یعنی اتکابه خود اعتماد به نفس وتوانایی بیان نظر انتقاد و....هست.
شاید اگه بگیم وقتی سرت بالاست وازخودت شرمنده نیستی وراحتی عزت نفس داری!
اعتماد به نفس داشته باشیم=عزت نفس هم خواهیم داشت!
نه دوست عزیز... حرمت/عزت نفس (Self-esteem) با اعتماد به نفس (Self-confidence) تفاوت اساسی داره. عزت نفس و غرور هم با هم فرق دارند. عزت نفس رو میشه مجموعه ای دونست که یکی از اجزای اون اعتماد به نفس هست.
اعتماد به نفس بررسی توانایی های خود (و سایرین) است، حرمت/عزت نفس بررسی احساس نسبت به خود (و سایرین). خیلی مواقع پیش میاد افرادی که اعتماد به نفس خیلی خیلی بالا به خودشون در انجام خیلی کارها دارن، عزت نفس خیلی پایینی دارند - این افراد معمولا افراد خودبرتر بین (Arrogant) هستند. معمولا دقیقا برعکس چیزی است که شما گفتید یعنی وقتی اعتماد به نفس اصلا نباشه اون عزت نفس هم نیست، ولی صرفا اعتماد به نفس بالا به عزت نفس بالا ختم نمیشه.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
badboys_87
03-08-2014, 08:35
عرت نفس یعنی احساس خود ارزشمندی ....یعنی
احساس خوبی در مورد خودمان داشته باشيم و از آنچه که هستيم، راضی باشيم..
یعنی خودمون رو تایید کنیم ...و همونجوی که هستیم قبول کنیم و برای بهتر شدن کوشش کنیم..
نکاتی درباره عزت نفس
عزت نفس همان تصوری است که ما از خودمون داریم..
ویلیام جیمز از جمله كسانی بود كه برای نخستین بار در كتاب اصول روان شناسی خود بر ضرورت عزت نفس و اینكه عزت نفس تعیین كننده شكل های متعدد در رفتار آدمی می باشد, تاكید كرده است .
امروزه به باور اکثر روان شناسان همه انسانها به حرمت نفس و عزت نفس نیازمند میباشند..
عزت نفس يک نياز اوليه براي انسانهاست . چون فکرکردن لازمه زندگي موفق است و اين انديشه و فکر به ما امکان مي دهد که قدرت تصميم گيري هر انسان بستگي به ميزان عزت نفس او دارد بنابراين نقش عزت نفس در زندگي انسان بسيار مهم وچشمگير مي باشد .
عزت نفس چه شکلي دارد ؟ آيا مي توان آن را دررفتار افراد مشاهده نمود ؟ عزت نفس در ما وديگران به شکلهاي متفاوتي ظاهر مي شود اما به طورکلي عزت نفس را ميتوان در حالت چهره . رفتار . صحبت و حرکت اشخاص مشاهده کرد . برخورد باز و گشوده با انتقادها .راحتي در پذيرش اشتباهات نمونه هائي از شکل عزت نفس است . کلام و حرکات شخص داراي عزت نفس از کيفيت راحت برخوردار است . به عبارت ديگر طرز کلام و حرکات شخص داراي عزت نفس از کيفيت راحت برخوردار است . به عبارت ديگر طرز کلام و حرکات شخص نشان مي دهد که او در جنگ با خويشتن نيست و با ديگران نيز جنگي ندارد . هماهنگي ميان آنچه شخص مي گويد و انجام مي دهد يعني از خود پنهان نمي شود و با خود در جنگ و ستيز نيست . دروغ . رياکاري و پنهانکاري در افراد داراي عزت نفس سالم وجود ندارد .
badboys_87
03-08-2014, 11:41
پرسش چهاردهم:
به نظر شما در رسیدن به موفقیت خصوصیات اخلاقی و رفتاری ما چه قدر موثر هست؟
سعادتمند به طور کلی کسی ست که فضائل اخلاقی را رعایت کند و از رذایل اخلاقی دست بکشد...
هر کسی ذاتا دارای خصوصیات منحصر به خودش هست.در کنار این،دارای تیپ شخصیتی خاصی هم هست که اونو از پدر و مادرش به صورت ژنتیکی به ارث برده.هر فردی حتی اگه ندونه هم بر اساس این خصوصیات فکر می کنه و به سمت ارضای اونها پیش میره.محیط شما روی خصوصیات شما تاثیر میذاره و اونارو تعدیل می کنه ولی نمی تونه کلا شما رو به چیز دیگه ای تبدیل کنه.برای موفق شدن در موسیقی که بهش اشاره کرده بودی،یه سری خصوصیات لازم هست.مثل خیالپردازی قوی و تصمیم گیری بر مبنای احساس.در هر حال اگه شما موسیقی رو خودت واقعا دوس داری و دنبال خود موسیقی هستی نه منافعی که ازش بهت ممکنه در آینده برسه،حتما یه چیزی درونت هست و اگر تا الان موفق نشدی( البته از نظر خودت)مشکل از خودت نبوده.
badboys_87
04-08-2014, 12:24
سعادتمند به طور کلی کسی ست که فضائل اخلاقی را رعایت کند و از رذایل اخلاقی دست بکشد...
البته زیاد خوب بودن هم خوب نیست ممکنه دیگران از خوبی ما سواستفاده کنند ..بعضی اوقات باید بد بود!
هر کسی ذاتا دارای خصوصیات منحصر به خودش هست.در کنار این،دارای تیپ شخصیتی خاصی هم هست که اونو از پدر و مادرش به صورت ژنتیکی به ارث برده.هر فردی حتی اگه ندونه هم بر اساس این خصوصیات فکر می کنه و به سمت ارضای اونها پیش میره.محیط شما روی خصوصیات شما تاثیر میذاره و اونارو تعدیل می کنه ولی نمی تونه کلا شما رو به چیز دیگه ای تبدیل کنه.برای موفق شدن در موسیقی که بهش اشاره کرده بودی،یه سری خصوصیات لازم هست.مثل خیالپردازی قوی و تصمیم گیری بر مبنای احساس.در هر حال اگه شما موسیقی رو خودت واقعا دوس داری و دنبال خود موسیقی هستی نه منافعی که ازش بهت ممکنه در آینده برسه،حتما یه چیزی درونت هست و اگر تا الان موفق نشدی( البته از نظر خودت)مشکل از خودت نبوده.
من در موسیقی الکترونیک ...آهنگ سازی سبک ترانس و تکنو و تدوین موسیقی خیلی موفق بودم . و حتی چند تا آلبوم ساختم
ولی نتونستم یک تار یا الت موسیقی مثل گیتار ..پیانو و یا سنتور و غیره رو یاد بگیرم
به نظر من هرکسی یه مقدار استعداد هنری و قوه خیال پردازی داره و میتونه در هنر پیشرفت کنه ...
من در عکاسی و موسقی الکترونیک و فیلم سازی و طراحی گرافیکی با کامپیوتر تونستم موفق باشم ولی در نقاشی و نواختن آلت موسیقی اصلا" نتونستم موفق باشم ...
badboys_87
04-08-2014, 12:34
پرسش پانزدهم:
یک رفتار سیاستمدارانه چیست ؟؟؟ آیا برای موفقیت خصیصه زیرکی و سیاست داشتن لازمه؟؟
دوست عزیز بهتره بذارین بحث در جریان فعلی خودش حرکت کنه و نیازی نیست هر دفعه و توی هر صفحه پرسشی رو مطرح کنیم .
در پیرامون بحث ها به طور حتم پرسش های متعددی پیش میاد که میتونه به اندازه کافی بقیه کاربران رو به چالش بکشه و بحث رو به جلو ببره .
این جور تیتر های پرسشی فکر نکنم به روال بحث و روند تاپیک کمکی بکنه .
badboys_87
07-08-2014, 19:44
یه جمله مهم از برایان تریسی :
افراد موفقی که امروز میبینیم نتیجه عادات خوبشان هستند.عادات خوب شما ۹۵% از شرایط زندگی شما را تعیین می کند.
vBulletin , Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.