مشاهده نسخه کامل
: ساختار گرایی یا ساختار شکنی؟
B.Russell
20-06-2014, 14:36
بیشتر ما در زندگیهایمان آدمهای خطی هستیم.
برای ما در زندگی اهدافی وجود دارد و مهم هستند که به راحتی قابل تشخیصند و به طور عمومی ما راهی را که برای رسیدن به این اهداف انتخاب میکنیم، راههای مستقیم و کم دردسری هستند.
نظامهایی که ما در آنها زندگی میکنیم، نظامهای پلکانی بوده که ما را مرحله به مرحله به سمت جلو هدایت میکنند. قواعد امروز مشخص و شفافاند و سرپیچی از آنها دردسرهای زیادی دارد.
زندگی امروز بسیار به نظام سلسله مراتبی بها میدهد و ما باید یاد بگیریم که کارهایی را که به ما میآموزند انجام دهیم تا روزی خودمان در مسیری قرار بگیریم که به دیگران بگوییم چه بکنند و چه نکنند.
مدرسه رفتنها، از هر مرحله وارد مرحلهی دیگر شدن، فارغالتحصیلی، پیدا کردن کار و با طی نمودن این سلسله مراتب در پایان خوشبختی منتظر ماست.
از مقررات تبعیت کنیم تا خوشبختی نصیب ما شود ولی آیا واقعن همینطور است؟
الگوهای درکی و عملکردی خیلی از ما با این نظامها به شدت در تعارض است.
بدین ترتیب بسیاری از ما بدون توجه به این تفاوتها خود را به عنوان مظروفی در ظرف سیستمها قرار میدهیم و زندگی را شروع میکنیم که بخش اعظم آن بدون سرخوشیها برای ما میگذرد.
بحثی که من دوست دارم در این تاپیک دنبالش کنیم این هست که شما در زندگی حقیقی تون (نه زندگی مجازی) بیشتر یک انسان ساختار گرا هستین یا ساختار شکن؟
و خواهشا تجربیات عملی که از ساختار گرایی یا ساختار شکنی به دست آوردین از آرامش ها و لذت ها گرفته تا دردسرهاش رو بیان کنید. :n16:
B.Russell
20-06-2014, 15:41
تعریف و مزایای ساختار گرایی:
ساختارگرايي (structuralism) آيين فكري مهمي است كه در نيمه دوم قرن بيستم در قلمرو فلسفه و علوم انساني پديد آمد و سرچشمه تاثيرات فراواني شد.
اين آيين، از دهه 1950 به طور عمده در فرانسه بسط يافت و تا دو دهه بعد در ميان پژوهشگران و دانشگاهيان اروپايي و امريكايي اعتبار بسيار كسب كرد و در مردم شناسي، فلسفه، زيبايي شناسي، نقد ادبي، روان كاوي و حتي پژوهش هاي سياسي بسيار راه گشا بود.
همه ساختارگرايان از اين بينش آغاز كرده اند كه پديدارهاي اجتماعي و فرهنگي، رويدادهايي واجد معنا هستند و در نتيجه دلالت هاي آنها بايد در مركز پژوهش، قرار گيرد.
از اين رو در تحليل ساختاري بر مجموعه مناسبات ميان اجزاي ساختار در هر پديدار تاكيد مي شود. با شناخت اين مناسبات درون ساختاري است كه يك پديدار، معنا مي يابد. ساختارگرايي، از نظام نشانه اي زبان آغاز مي كند اما فرهنگ نيز مي تواند به مثابه دستگاهي سرشار از نشانه ها مورد تحليل ساختاري واقع شود. ساختارگرايي براي تحليل هر پديده فرهنگي و اجتماعي پيشنهاد مي كند كه نخست، تفاوت هاي دروني و صوري ميان اجزاي يك پديده را كه موجب ايجاد اشكال متفاوت آن پديده از نظر معناهاي فرهنگي مي شود را بررسي كنيم.
عناصر فرهنگي به خودي خود از الگوهايي ساختاري شكل يافته اند و ظاهري بي معنا دارند و تنها بررسي مناسبات، تفاوت ها و تقابل هاست كه به آنها معنا مي بخشد.
معایب ساختار گرایی :
رویکرد ساختگرايانه با تاكيد بيش از حدي كه بر ساختارها و عمق نظام مي كند ممكن است از ظاهر و اتفاقات مهمی كه در سطح روبنایی نظام مي افتد غفلت كند و منجر به نوعی تقلیل گرایی و ساده انگاری و توهم درک کامل حقیقت (از ابتدا تا انتهای تاریخ) شود.
تقلیل گرایی و توهمی که شاید ماركس با تمركز بيش از حد بر زيربنا و غفلت از اتفاقاتي كه در روبناي ايدئولوژيك جامعه رخ مي دهد دچارش شده بود.
همچنین ساختارگرايي در شكل افراطي خود منجر به مرگ سوژه مي شود و انسان را چونان عروسك خيمه شب بازي تسليم اراده ساختارهاي بنيادي افكار تلقي مي كند.
این ایرادات و مشكلات و تعارضاتي كه بعدها در اثر تركيب ساختارگرايي با ساير انديشه ها نمايان شد منجر به ظهور پساساختارگرايي و به حاشيه رفتن ساختارگرايي شد.
اما تاثير ساختارگرایی به قدري ريشه دار بود كه هنوز مي توان بقاياي آن را در همه جا حس كرد و اگرچه شايد در حوزه نظريه نقش ديدگاه ساختارگرايانه، شاید امروز کمرنگ تر شده باشد ولي در حوزه روش هنوز تحليل مبتني بر ساخت راهگشاست.
Mohammad Hosseyn
20-06-2014, 19:12
ببخشید من فکر میکنم خلط مبحث شده !!
ساختارگرایی همونطور که تعریف کردید به این معنی هست که ما در تحلیل هر پدیده باید روابط متفابلش با پدیده های دیگه و سیستمی که این پدیده ها در مجموع میسازن (ساختار) مد نظر قرار داد ...
اما اینکه من در زندگیم ساختار گرا هستم یا نه پرسش عجیبیه !! ساختارگرایی یک شیوه و روش نگاه به پدیده هاست نه یک نوع رفتار شخصی . احتمال منظور شما اینه که هر کدوم از ما چقدر به ساختارهای اجتماعی توجه میکنیم و سعی میکنیم رعایتش کنیم ... بنابراین پرسش شخصی یک چیز دیگست ربطی به ساختارگرایی به اون معنایی که در دنیای علم بکار میره نداره ... پو
معایب ساختار گرایی :
رویکرد ساختگرايانه با تاكيد بيش از حدي كه بر ساختارها و عمق نظام مي كند ممكن است از ظاهر و اتفاقات مهمی كه در سطح روبنایی نظام مي افتد غفلت كند و منجر به نوعی تقلیل گرایی و ساده انگاری و توهم درک کامل حقیقت (از ابتدا تا انتهای تاریخ) شود.
تقلیل گرایی و توهمی که شاید ماركس با تمركز بيش از حد بر زيربنا و غفلت از اتفاقاتي كه در روبناي ايدئولوژيك جامعه رخ مي دهد دچارش شده بود.
همچنین ساختارگرايي در شكل افراطي خود منجر به مرگ سوژه مي شود و انسان را چونان عروسك خيمه شب بازي تسليم اراده ساختارهاي بنيادي افكار تلقي مي كند.
این ایرادات و مشكلات و تعارضاتي كه بعدها در اثر تركيب ساختارگرايي با ساير انديشه ها نمايان شد منجر به ظهور پساساختارگرايي و به حاشيه رفتن ساختارگرايي شد.
اما تاثير ساختارگرایی به قدري ريشه دار بود كه هنوز مي توان بقاياي آن را در همه جا حس كرد و اگرچه شايد در حوزه نظريه نقش ديدگاه ساختارگرايانه، شاید امروز کمرنگ تر شده باشد ولي در حوزه روش هنوز تحليل مبتني بر ساخت راهگشاست.
حالا دلیل نظر دادنم در این بخش این نیست که علاقه ی ویژه ای به مارکس در فلسفه و اقتصاد دارم یا اینکه آواتارش در کنار نام کاربریم هست ، بلکه به این دلیله که حس میکنم مغرضانه نوشته شده این نقد !!
قبل از هر چیز معایبی که گفته شده کلی هست .... باید مورد معین مطرح بشه چون من به این صورت متوجه نمیشم چرا باید در ساختارگرایی از اتفاقات مهم روبنایی چشم پوشی بشه و این چشم پوشی الزاما ضعف باشه ؟
و نکته ی دوم اینکه فکر کنم درست نیست مارکس رو در زمره ی ساختارگرایان قرار بدیم چون مارکسیسم ساختارگرا توسط آلتوسر مطرح میشه اونم با کلی انتقاد نسبت به خود مارکس و در واقع تصحیح اندیشه هاش ...
B.Russell
20-06-2014, 19:38
اما اینکه من در زندگیم ساختار گرا هستم یا نه پرسش عجیبیه !! ساختارگرایی یک شیوه و روش نگاه به پدیده هاست نه یک نوع رفتار شخصی . احتمال منظور شما اینه که هر کدوم از ما چقدر به ساختارهای اجتماعی توجه میکنیم و سعی میکنیم رعایتش کنیم ... بنابراین پرسش شخصی یک چیز دیگست ربطی به ساختارگرایی به اون معنایی که در دنیای علم بکار میره نداره ... پو
منظورم همون شیوه و نگرش به پدیده هاست، چقدر به شیوه ملا لغتی وار به مسئله نگاه میکنین.
اینجوری من هم مجبورم بشینم غلط های املایی و نگارشی و مفهومی شمارو دونه دونه در بیارم.
انگار بگن شما در زندگی مسلمان هستین، بعدا بگین اسلام یکجور نگاه به زندگی هست و پرسش عجیبیه !!!
موضوع هم آزاد هست، هرکسی با توجه به برداشت خودش از ساختارهای اجتماعی قرار هست نظر بده که چقدر در زندگیش ساختار گرایانه مسیر زندگیش رو دنبال میکنه مثل اون قسمت های آبی که بولد کردم، نه اینکه همه بیان بحث اکادمیک دانشگاهی رو انجام بدن !!
حالا دلیل نظر دادنم در این بخش این نیست که علاقه ی ویژه ای به مارکس در فلسفه و اقتصاد دارم یا اینکه آواتارش در کنار نام کاربریم هست ، بلکه به این دلیله که حس میکنم مغرضانه نوشته شده این نقد !!
قبل از هر چیز معایبی که گفته شده کلی هست .... باید مورد معین مطرح بشه چون من به این صورت متوجه نمیشم چرا باید در ساختارگرایی از اتفاقات مهم روبنایی چشم پوشی بشه و این چشم پوشی الزاما ضعف باشه ؟
و نکته ی دوم اینکه فکر کنم درست نیست مارکس رو در زمره ی ساختارگرایان قرار بدیم چون مارکسیسم ساختارگرا توسط آلتوسر مطرح میشه اونم با کلی انتقاد نسبت به خود مارکس و در واقع تصحیح اندیشه هاش ...
یکی از بررسی های آلتوسر درباره کار مارکس این است که آیا مارکس در سراسر زندگیاش موضع فکری ثابتی را اتخاذ کرده بود؟
این مسئله با این قضیه ارتباط دارد که آیا مارکس یک اندیشمند ساختاری جبرگرا بود یا دیالکتسین انسانگرا؟
هرچند آلتوسر بهگونهای متفاوت، چشماندازی جبرگرایانه درباره کار مارکس دارد.
به عقیده آلتوسر جان کلام نظریه مارکس در ساختارهای جامعه و قوانینی نهفته است که بر عملکرد این ساختارها حاکماند و کنشگران آزاد در این قضیه چندان نقشی ندارند.
به گفته آلتوسر اگر گفتههای مارکس را درباره دیالکتیک واقعی تاریخ جدی بگیریم، خواهیم فهمید که این انسانها نیستند که تاریخ را میسازند بلکه دیالکتیک تاریخی در آن ها و عملشان تحقق مییابد، اما این فراگرد تنها تودهها را در روابط نبرد طبقاتی دربر میگیرد.
Mohammad Hosseyn
20-06-2014, 21:15
منظورم همون شیوه و نگرش به پدیده هاست، چقدر به شیوه ملا لغتی وار به مسئله نگاه میکنین.
اینجوری من هم مجبورم بشینم غلط های املایی و نگارشی و مفهومی شمارو دونه دونه در بیارم.
انگار بگن شما در زندگی مسلمان هستین، بعدا بگین اسلام یکجور نگاه به زندگی هست و پرسش عجیبیه !!!
موضوع هم آزاد هست، هرکسی با توجه به برداشت خودش از ساختارهای اجتماعی قرار هست نظر بده که چقدر در زندگیش ساختار گرایانه مسیر زندگیش رو دنبال میکنه مثل اون قسمت های آبی که بولد کردم، نه اینکه همه بیان بحث اکادمیک دانشگاهی رو انجام بدن !!
ملا لغتی اگر منظورتون دقت روی معانی کلمات و حساس بودن روش هست باید بگم قطعا اینکار لازمه ، ما در انجمن فلسفه و علوم انسانی هستیم !!
غلط های املایی که به بزرگی خودتون ببخشید اما اگر در نگارش و بیان منظورم خطایی دارم حتما گوشزد بفرمائید ...
مثال مع الفارق بود. مسلمانی و مسلمان بودن قابل قیاس با موضوع این بحث نیست . مسلمانی یک ایدئولوژی هست نه یک متد ولی ساختارگرایی یک متد و روش علمی هست.
فرض بفرمائید مطالعات علمی نشون بده که من و شما رفتاری با اراده ی آزاد و اختیار نداریم ، اونوقت پرسش از اشخاص در مورد اینکه آیا شما رفتارتون آزادانست یا جبرا معنی داره ؟
در ساختارگرایی ما میگیم هر پدیده در ارتباط با پدیده های اطراف و ساختار هایی که توسط این پدیده هاس ساخته میشه باید دیده و بررسی بشه. حالا در جامعه شناسی این پدیده انسانه و چه این انسان خوشش بیاد چه خوشش نیاد در ساختارگرایی اینطور دیده میشه. اگر فرض کنیم واقعا رفتار انسان ساختارمند باشه ، دیگه پرسش از او که آیا تو ساختارمند رفتار میکنی معنی داره ؟؟ درستی ساختارگرایی در گرو این نیست که هر انسان نسبت به رفتارش در این سیستم آگاه باشه !
جان کلام اینکه اونچیزی که شما ازش دارید سوال میکنید ربط خاصی به ساختارگرایی در دنیای علم نداره. ساختار به اون معنی که شما داری بکارش میبری در جامعه شناسی هنجار معنی میده. اینکه من هنجارهای فرهنگی جامعم رو در رفتارم بکار میگیرم یا نه ...
یکی از بررسی های آلتوسر درباره کار مارکس این است که آیا مارکس در سراسر زندگیاش موضع فکری ثابتی را اتخاذ کرده بود؟
این مسئله با این قضیه ارتباط دارد که آیا مارکس یک اندیشمند ساختاری جبرگرا بود یا دیالکتسین انسانگرا؟
هرچند آلتوسر بهگونهای متفاوت، چشماندازی جبرگرایانه درباره کار مارکس دارد.
به عقیده آلتوسر جان کلام نظریه مارکس در ساختارهای جامعه و قوانینی نهفته است که بر عملکرد این ساختارها حاکماند و کنشگران آزاد در این قضیه چندان نقشی ندارند.
به گفته آلتوسر اگر گفتههای مارکس را درباره دیالکتیک واقعی تاریخ جدی بگیریم، خواهیم فهمید که این انسانها نیستند که تاریخ را میسازند بلکه دیالکتیک تاریخی در آن ها و عملشان تحقق مییابد، اما این فراگرد تنها تودهها را در روابط نبرد طبقاتی دربر میگیرد.
خب آلتوسر مارکس رو اینگونه دیده و تفسیر کرده ... چندان موضوع بحث نیست ... تکیه ی شما بر اینکه مارکس در این نوع دید توهم زده یا اینکه مرگ سوژه رخ داده و انسان در قالب جبر قرار گرفته ، اینها جای بحث داره ...
B.Russell
20-06-2014, 21:38
فرض بفرمائید مطالعات علمی نشون بده که من و شما رفتاری با اراده ی آزاد و اختیار نداریم ، اونوقت پرسش از اشخاص در مورد اینکه آیا شما رفتارتون آزادانست یا جبرا معنی داره ؟
در ساختارگرایی ما میگیم هر پدیده در ارتباط با پدیده های اطراف و ساختار هایی که توسط این پدیده هاس ساخته میشه باید دیده و بررسی بشه. حالا در جامعه شناسی این پدیده انسانه و چه این انسان خوشش بیاد چه خوشش نیاد در ساختارگرایی اینطور دیده میشه. اگر فرض کنیم واقعا رفتار انسان ساختارمند باشه ، دیگه پرسش از او که آیا تو ساختارمند رفتار میکنی معنی داره ؟؟ درستی ساختارگرایی در گرو این نیست که هر انسان نسبت به رفتارش در این سیستم آگاه باشه !
جان کلام اینکه اونچیزی که شما ازش دارید سوال میکنید ربط خاصی به ساختارگرایی در دنیای علم نداره. ساختار به اون معنی که شما داری بکارش میبری در جامعه شناسی هنجار معنی میده. اینکه من هنجارهای فرهنگی جامعم رو در رفتارم بکار میگیرم یا نه ...
خوب ببینید خودتون خواستین. :n26:
ابتدا دوتا ایراد کوچولوی مفهومی ازتون میگیرم :
1- اراده آزاد.
اراده آزاد یعنی چی؟ مگه اراده غیر آزاد هم داریم؟
اصلا مگه بحث آزادی و اسارت در باب اراده که یعنی خواستن درونی مطرح میشه؟
2- چیزی به نام جبرا نداریم، احتمالا منظورتون الجبرا یا همون علم جبر نیست، جبری درست هست.
اما بریم سر بحث اصلی :
من میگم این اداره ساختاری دارد که پس از دو سال یک مرتبه ارتقا میگیرین میگیرین، پس از سه سال 2 مرتبه ارتقا میگیرین و...
اینجا ساختار یعنی هنجار؟
وقتی هم سئوال مطرح میشه آیا شما در اینجا ساختار گرا هستین، یعنی این سلسله مراتب رو قبول دارین و در این ساختار حرکت میکنین یا قبول ندارین.
سئوال تاپیک من هم شفاف هست، هر جامعه ساختارهای فرهنگی و اقتصادی مشخصی داره، که یک عضو میتونه در اون ساختارها حرکت بکنه یا نکنه.
چیکار به ساختار گرایی در دنیای علم داشتم !!! حالا شما تفسیر میکنید ساختارگرایی اجتماعی همون هنجار هست باز هم بازی با واژه هاست.
منبعتون در اینکه میفرمایید ساختارگرایی در حوزه مسائل اجتماعی و سلسله مراتب اجتماعی معنا نداره و باید هنجار بگیم چیه؟
Mohammad Hosseyn
20-06-2014, 22:49
خوب ببینید خودتون خواستین. :n26:
ابتدا دوتا ایراد کوچولوی مفهومی ازتون میگیرم :
1- اراده آزاد.
اراده آزاد یعنی چی؟ مگه اراده غیر آزاد هم داریم؟
اصلا مگه بحث آزادی و اسارت در باب اراده که یعنی خواستن درونی مطرح میشه؟
2- چیزی به نام جبرا نداریم، احتمالا منظورتون الجبرا یا همون علم جبر نیست، جبری درست هست.
1. اراده ی آزاد ترجمه ی عبارت Free Will هست . هر دیکشنری رو باز بفرمائید ترجمه رو نوشتن آزادی ارده یا اراده ی آزاد ... باید دقت بشه که مفهومی به نام اراده وجود داره ، جدای از اینکه برخی ها اون رو آزادانه میدونن ولی برخی ها نه (تا اونجا که من میدونم) ! کلمات رو با دیکشنری خودتون ترجمه میکنید یا لغت نامه های مرجع ؟
2. جبر یک کلمه ی عربی هست و این "ی" به انتهاش نمیتونه بچسبه چون جزو قواعد دستور زبان فارسی هست !! ولی در هر صورت به نظر جبرا هم درست نیست ... میتونیم بگیم نا آزاد یا چیز دیگه ای !
در هر صورت ممنون :n16:
اما بریم سر بحث اصلی :
من میگم این اداره ساختاری دارد که پس از دو سال یک مرتبه ارتقا میگیرین میگیرین، پس از سه سال 2 مرتبه ارتقا میگیرین و...
اینجا ساختار یعنی هنجار؟
وقتی هم سئوال مطرح میشه آیا شما در اینجا ساختار گرا هستین، یعنی این سلسله مراتب رو قبول دارین و در این ساختار حرکت میکنین یا قبول ندارین.
سئوال تاپیک من هم شفاف هست، هر جامعه ساختارهای فرهنگی و اقتصادی مشخصی داره، که یک عضو میتونه در اون ساختارها حرکت بکنه یا نکنه.
چیکار به ساختار گرایی در دنیای علم داشتم !!! حالا شما تفسیر میکنید ساختارگرایی اجتماعی همون هنجار هست باز هم بازی با واژه هاست.
منبعتون در اینکه میفرمایید ساختارگرایی در حوزه مسائل اجتماعی و سلسله مراتب اجتماعی معنا نداره و باید هنجار بگیم چیه؟
پست دوم شما تعریف ساختارگرایی در دنیای علم بود ! من هم گفتم خلط مبحث شده ... سوال شما در جایگاه خودش هست مشکلی نداره ... مشکل من این بود که پست اول یه چیزه ... چست دوم کلا یک چیز دیگه !!
مثلا در دنیای علم میگیم ساختارگرایی نقطه مقابلش مثلا پسا ساختارگرایی یا کارکرد گرایی یا ... هست /ف شما از واژه های ساختارگرا و ساختار شکن استفاده کردید !!
نمیخوام بازی با کلمات بشه . خودتون تقریبا الان منظورتون رو روشن کردید که سوالتون چیه ...
اینکه میگم استفاده شما از کلمه ی ساختار در واقع اون ساختار در ساختارگرایی نیست ، در واقع تفسیر من از مجموعه پرسش هاتونه ... توضیح میدم .
شما میگید آیا این سسله مراتب اجتماعی رو قبول داریم و در جهت اون حرکت میکنیم ؟ حالا به تعریف هنجار در علوم اجتماعی دقت کنید :
هَنجار در اصطلاح دانش جامعهشناسی به یک الگوی رفتاری گفته میشود که روابط و کنشهای اجتماعی را تنظیم میکند، اکثریت جامعه خود را به آن پایبند میدانند و در صورتی که شخصی آن را رعایت نکند، جامعه او را مجازات میکند. [منظور از مجازات مجازات حقوقی و جزائی نیست الزاما]
بیهنجاری باعث از بین رفتن استحکام نظام اجتماعی میشود
فکر کنم مشخص هست ارتباط نزدیک سوال شما با مفهوم هنجار و رعایت اون از نظر اجتماعی ... و همه ی اینها ارتباطی با ساختارگرایی بعنوان یک متد علمی نداره ... صرفا خواستم این تداخل مباحث خواستم تذکر بدم ...
B.Russell
21-06-2014, 13:45
یک روز یه بنده خدایی برای تحصیل به کشور جابلقا میره!
و توی اونجا رشته ی اژدها کشی رو می خونه و بعد از گرفتن مدرک به کشور زابلقا یعنی محل سکونت خودش بر می گرده!
وقتی میاد توی زابلقا میبینه برای این رشته یی که خونده بازار کار وجود نداره! بعد از کلی مکافات ،دانشگاهی برای این رشته ایجاد می کنه و 100 نفر برای این رشته پذیرش می کنن و بهشون آموزش میده!
این 100 نفر بعد از گرفتن مدرک لیسانس میرن توی جامعه و متوجه میشن که بازار کاری برای این رشته وجود نداره!
این شخص بعد از کلی فکر کردن به این نتیجه میرسه که دوباره این 100 نفر رو پذیرش کنن و مدرک فوق لیسانس رو بهشون بدن! باز دوباره این 100 نفر بعد از گرفتن مدرک فوق لیسانس وارد جامعه شدن و باز هم بازار کاری نبود! مرد دوباره به فکر فرو رفت! و بالاخره فکری به ذهنش رسید!
و برای این 100 نفر بازار کار ایجاد کرد! این 100 نفر به عنوان استاد برای تدریس رشته ی اژدها کشی در دانشگاه ها استخدام شدن! و این داستان همچنان ادامه دارد...
.
.
.
این ساختار تحصیلات و مدرک گرایی یکی از ساختارهای آزاردهنده ای بوده که همیشه خواستم بشکنمش اما هیچ وقت نتونستم و دارم میرسم ته خط این ساختار !!!
B.Russell
02-08-2014, 13:10
محمد اصفهانی اخیرا برای نمایندگان محترم مجلس، کنسرت موسیقی گذاشته بود.
در یک ساختاری که از موسیقی در جامعه ما دیکته شده است، نشان دادن ادوات موسیقی مورد دارد !
به همین منظور نوازندگان پشت موانعی پنهان شده تا صرفا صدای موسیقی بیاید و ادوات موسیقی رخ ننماید. :n27:
در اینجا ما شاهد یک ساختارگرایی محض و همه جانبه هستیم.
و آنهم برای ساختارهایی که درست یا غلط، کسی برای آن توضیحی ندارد.
و باز یک سئوال مهم :
چند درصد ساختارهای زندگی ما دلایلی منطقی دارند؟
چه چیزی در یک ساختار سبب میشود که آن ساختار در بدنه جامعه ای ریشه بدواند و خیلی ها به آن تن دهند؟
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ساختار شکنی برای قشر متوسط جواب نمیده.
به خاطر همین قشر متوسط سعی میکنه ساختار شکنی نکنه تا چیزهایی که داره از دست نده.
چون یک فردی که از قشر متوسط جامعه هست اگر لیسانس یا فوق لیسانس و یا یک شغل ابرومند نداشته باشه.دیگه هیچی نداره که در جامعه بهش شخصیت بده.
یک فرد فقیر ولی با ساختار شکنی ها چیزی را از دست نمیده میتونه دست به هر کاری بزنه.به جای مدرسه رفتن میره کار دیگه میکنه.
به خاطر همین در جامعه میبینم یا طرف پولدار بوده که پولدار تر شده یا اینکه بسیار فقیر بوده.
اکثر میلیاردرهای حال حاظر ایران از قشر فقیر جامعه بودند.
الان من خودم را مثال بزنم.من جز قشر متوسط جامعه هستم از نظر مالی.
موقعیت پیش امده که ریسک کنم برم خارج کشور در زمان 17 سالگی و اونجا برم کمپ و از این داستان ها تا بالاخره شانس اقامت اونجا را داشته باشم.
ولی من باید قید درس و زندگی اینجام را میزدم.خانواده ام مخالفت کردند و گفتند اگر موفق نشدم چی.برمیگشتم ایران با یک مدرک پیش دانشگاهی که الان مثل یک بی سواد میمونه.
البته شانس خیلی بالایی داشتم چون عموم اونجا بود و من را ساپورت میکرد.ایا اگر من جز یک خانواده فقیر بودم .پدر و مادر من مخالفت میکردند؟؟؟
عاقبت من شده ک مهندس بیکار و یکی دیگه از فامیل های من که جای من رفت الان در کشور دانمارک برای خودش کسی شده .
B.Russell
12-09-2014, 20:34
در یک نظرسنجی که از دانشجویان ارشد دانشگاه های مطرح تهران برای علت دکترا گرفتن در ایران به عمل آمد، گزینه های زیر بیشترین رای ها را آوردند :
1. کار نیست و به علت جایگاه اجتماعی حاصل از مدرک فوق لیسانس هم هر کاری را نمی توان انجام داد.
2. بقیه دوستان و دور و بری ها دکترا می گیرند. من چرا نگیرم؟
3. جایگاه اجتماعی حاصل از دکترا گرفتن ارزشش را دارد.
4. وقتی دانشگاه ها پذیرش دارند چرا دکترا نگیرم.
از طرفی طبق آخرین آمار وزرات کار و تعاون در سال 93، میزان بیکاری تحصیلکردگان بیش از 40 درصد است.
اما همچنان در کشور ما ما مدرک گرایی به عنوان یکی از مثال های بارز ساختارگرایی همچنان موج میزند، باید پرسید چرا؟
در جوامعی که ساختارگرایی حاکم است، افراد مانند عروسک خیمه شب بازی هستند که در تمامی امور تحت تاثیر ساختارهای اجتماعی قرار دارند و چیزی به نام انگیزه فردی وجود ندارد.
ساختارگرایی یکی از تبعات جوامع سنتی است که در آن بدنه جامعه همانند نظام های قبیله ای باورشان شده است که رعیت هستند و قدرت و توانی برای تغییر ساختارهای قبیله ندارند و اگر از ساختارهای قبیله پیروی نکنند از قبیله طرد و از قافله زندگی عقب میوفتند !!!
vBulletin , Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.