Donbelid
09-06-2014, 07:49
پیشگفتار –نوشتار حاضر، نقدی است بر اندیشه های احمد شاملو پیرامون برخی شخصیت های تاریخ ایران، از جمله فردوسی، شاه اسماعیل، ابن سینا، ابوریحان، شیخ بهایی و محمدرضا شجریان.
در ایران پس از قاجار، نسلی از شاعران برجسته ظهور کردند که به نظر نگارنده، دوران طلایی ادبیات معاصر فارسی را رقم زدند. این نسل، احتمالا بر اثر شکل گیری آموزش و پرورش، دانشگاه، صنعت و دستگاه دیوانی و اداری نوین در ایران پس از قاجار، شکل گرفت:
1 – سهراب سپهری (متولد 1307)
2 – فریدون مشیری (متولد 1305)
3 – مهدی اخوان ثالث (متولد 1307)
4 – احمد شاملو (متولد 1304)
5 – نادر نادرپور (متولد 1308)
6 – فروغ فرخزاد (متولد 1313)
به این فهرست می توان نام محمدعلی سپانلو، سیاوش کسرایی و… را نیز افزود؛ همگی کمابیش هم سن و سال هستند.
در میان نام های بالا، برخی شاعران مانند سهراب سپهری و فریدون مشیری که اتفاقا مردمی ترین و زیباترین شعرها را هم سروده اند، تلاش کردند کمتر وارد فعالیت های سیاسی شوند. برخی دیگر هم مثل سیاوش کسرایی و احمد شاملو، کنشگران سیاسی – ادبی بودند و هر دو (دست کم در مورد سیاوش کسرایی یقین داریم) به مارکسیسم،کمونیسم و حزب توده دلبستگی داشتند.احمد شاملو از مبارزان برجسته ی حکومت شاه بود و به همین مناسبت، پس از انقلاب، بیش از فریدون مشیری و مهدی اخوان ثالث مورد توجه قرار گرفت.
در سال 1369 از احمد شاملو دعوت کردند تا برای سخنرانی و جلسه های پرسش و پاسخ پیرامون ادبیات ایران، به آمریکا برود. شاملو در این سفر، سخنانی درباره فردوسی، ابن سینا، ابوریحان، شیخ بهایی، شاه اسماعیل، استاد شجریان، استاد علیزاده (آهنگساز)، موسیقی ایرانی و تقریبا تمام مفاخر ایران بر زبان راند که حیرت بسیاری را برانگیخت. در زیر تنها گوشه هایی از سخنان شاملو را می خوانید:
درباره ی فردوسی:فردوسی شخصیت «کاوه آهنگر» و «ضحاک ماردوش» را جعل کرده است. ضحاک همان پادشاه دادگری بود که داریوش او را کشت و به دروغ گفت که وی بردیای دروغین بوده است! «…(ما ایرانیان) شاید تنها شخصیت باستانی خود را که کارنامهاش به شهادت کتیبه بیستون و حتی مدارکی که از خود شاهنامه استخراج میتوان کرد سرشار از اقدامات انقلابی تودهای است، بر اثر تبلیغات سوئی که فردوسی بر اساس منافع طبقاتی و معتقدات شخصی خود برای او کرده به بدترین وجهی لجنمال میکنیم و آنگاه کاوه را مظهر انقلاب تودهای به حساب میآوریم. درحالیکه کاوه در تحلیل نهایی عنصری ضد مردمی است»
درباره پادشاهان تاریخ ایران:همه خودکامه های تاریخ دیوانه بودند. همه شان از دَم مشنگ بودند و در بیشترشان، مشنگی تا حد وصول به مقام عالی دیوانه زنجیری پیش می رفته. یعنی دور و بری ها، غلامهای جان نثار وچاکران خانه زاد، آنقدر دور و برشان موس موس کرده اند ودمبشان را توی بشقاب گذاشته اند و بعضی جاهایشان را لیس کشیده اند و نابغه عظیم الشان و داهی کبیر و رهبر خردمندچپانشان کرده اند که یواش یواش امر به خود حریفان مشتبه شده و یابو ورشان داشته است… فقط میان مجانین تاریخی، حساب کمبوجیه ی بینوا از الباقی جداست. این آقا از آن نوع ملنگ هایی بود که برای گرد و خاک کردن لزومی نداشت دور و بری ها پاچه ی سرخ جلوی پوزه اش تکان بدهند یا خار زیر دمبش بگذارند…»
درباره ی شاه اسماعیل: «یک جانوری پیدا شد به اسم شاه اسماعیل و ناگهان یک شبه گفت که شماها شیعه اید و هرکس در اذان نگوید «علی ولی الله» گردنش را می زنیم. بعد از این فرمان، فقط 470 هزار نفر را در آذربایجان در ملاء عام گردن زدند.»
درباره ی ابن سینا و ابوریحان:«حتی مزخرفات شیخ بهایی، کشکول، امیدوارم دیده باشید چه یاوه هایی هست. حتی آدمی مثل ابن سینا، آدمی مثل بیرونی با آن ذهن خردگرا و ذهن ریاضی شان می نشینند مسایلی مثل اینکه حضرت (حضرت محمد) روده ی کوچک و بزرگش را پر از کثافت با خودش به معراج برده یا فقط روحش یعنی در عالم هپروت رفته است آن بالا…»
درباره ی موسیقی ایرانی:«موسیقی ایرانی از یک پیش درآمد شروع می شود، یک چهار مضراب می زند، بعد یارو عرعر می کند، بعد یک تصنیف می خواند، بعد یک رنگ چی چی می چی می زند و تمام. من قبول نمی کنم چنین چیزی موسیقی باشد…من اینقدر نفرت زده ام از این موسیقی که حوصله ی گوش دادنش را هم ندارم.»در این سخنان، شاملو آثار نوآورانه ی استاد شجریان را به «پاساژهای قلابی و چهل تکه» تشبیه کرد.وی همچنین درباره ی اثر جاویدان استاد علیزاده (نینوا) با تمسخر می گوید “این که اصلا موسیقی نیست و باید روی تعزیه playback شود.”
فیلم این دو بخش از سخنان شاملو را با کلیک کردن روی پیوندهای زیر می توانید دریافت کنید:
درباره ی شاه اسماعیل، ابن سینا و ابوریحان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]احمد_شاملو.mp4.htm)
درباره ی موسیقی ایرانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نظرات_جنجالی_احمد_شاملو_-_موسیقی_سنتی_-.mp4.htm)
همچنین “نینوا” را با کلیک روی این پیوند ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) می توانید دریافت کنید.
نقد سخنان احمد شاملو
دوستی می گفت این شاملو مگر در زمان کاوه ی آهنگر و ضحاک ماردوش بوده که می داند این دو شخصیت افسانه ای چه کسانی بوده اند و با این اطمینان می گوید فردوسی شخصیت آنها را جعل کرده است؟!!
گفتم عزیز دلم! کسی را که خواب است با تکان می توانید بیدار کیند، اما کسی که خودش را به خواب زده است، چگونه می خواهید بیدار کنید؟!
داریوش در کتیبه بیستون می گوید پس از کمبوجیه در کشور آشوب شد و هر کس در گوشه ای از ایران ادعای استقلال کرد؛ از جمله یک روحانی زرتشتی به نام گئومات که به دروغ می گفت من بردیا (برادر کمبوجیه) هستم. داریوش می گوید همه جدایی طلبان را سرکوب و گئومات را اعدام کردم و ایران را دوباره یکپارچه کردم. حالا شاملو ادعا می کند با خواندن همان کتیبه بیستون و شاهنامه فهیمده است که آنکه داریوش اعدامش کرد «ضحاک عادل» بود نه بردیای دروغین!!
فردوسی یک کشاورز و دهقان زاده بود. تازه با سلطان محمود غزنوی هم اختلاف داشت؛ چطور و بر اساس چه مدارکی شاملو او را به داشتن “منافع طبقاتی” متهم می کند؟!!
شاه اسماعیل صفوی یک ترک آذربایجانی بود. چطور ممکن است470 هزار نفر از همشهری هایش را به خاطر نگفتن علی ولی الله در اذان گردن بزند؟!! اصلا فرض کنیم چنین دستوری داده بود. مگر جمعیت آذربایجان در زمان شاه اسماعیل چند نفر بود که چند نفرشان موذن باشند و از آن تعداد 470 هزار نفرشان حاضر نشوند بگویند علی ولی الله؟!!!
ابن سینا و ابوریحان بیرونی، از بزرگترین مفاخر ایران و از میراث فرهنگی جهان هستند. حمله کردن به این دو نفر، مصداق شعر معروف حافظ است که «ای مگس! عرصه سیمرغ نه جولانگه توست». ابن سینا و بیرونی چون در فلسفه و منطق هم دستی داشتند، از منظر فلسفه بررسی کردند که آیا معراج در مورد حضرت محمد (ص) معراج جسمانی بوده است و یا روحانی. آن وقت این آقا با آن ادبیات زشت (روده ی پر از کثافت یا در عالم هپروت) به تمسخر ابن سینا و ابوریحان می پردازد.
شیخ بهایی با آنکه شیخ بوده، شعری دارد که به اندازه کل دیوان اشعار شاملو می ارزد: «همه روز روزه بودن، همه شب نماز کردن…»به دوستم گفتم: در تاریخ معاصر ایران، شاعر و نویسنده ی سیاسی کم نداشته ایم؛ صمد بهرنگی، جلال آل احمد، سیاوش کسرایی،… کدامشان مثل احمد شاملو تیشه برداشتند و به جان ریشه ی فرهنگ و تاریخ ایران افتادند؟!
به نظر حقیر، مسئله ی احمد شاملو این بود که می خواست با نقد بزرگان، خودش را بزرگتر از آنان جلوه دهد.
برای دوستم این مثال را زدم: اگر کسی بگوید دیروز رفتم شکار خرگوش، بسیاری می گویند خوب این بابا شکارچی خرگوش است. ولی اگر کسی بگوید دیروز رفتم شکار شیر، بسیاری او را تحسین می کنند و می گویند این مرد عجب پهلوانی است!
منبع: گیل آمرد ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
در ایران پس از قاجار، نسلی از شاعران برجسته ظهور کردند که به نظر نگارنده، دوران طلایی ادبیات معاصر فارسی را رقم زدند. این نسل، احتمالا بر اثر شکل گیری آموزش و پرورش، دانشگاه، صنعت و دستگاه دیوانی و اداری نوین در ایران پس از قاجار، شکل گرفت:
1 – سهراب سپهری (متولد 1307)
2 – فریدون مشیری (متولد 1305)
3 – مهدی اخوان ثالث (متولد 1307)
4 – احمد شاملو (متولد 1304)
5 – نادر نادرپور (متولد 1308)
6 – فروغ فرخزاد (متولد 1313)
به این فهرست می توان نام محمدعلی سپانلو، سیاوش کسرایی و… را نیز افزود؛ همگی کمابیش هم سن و سال هستند.
در میان نام های بالا، برخی شاعران مانند سهراب سپهری و فریدون مشیری که اتفاقا مردمی ترین و زیباترین شعرها را هم سروده اند، تلاش کردند کمتر وارد فعالیت های سیاسی شوند. برخی دیگر هم مثل سیاوش کسرایی و احمد شاملو، کنشگران سیاسی – ادبی بودند و هر دو (دست کم در مورد سیاوش کسرایی یقین داریم) به مارکسیسم،کمونیسم و حزب توده دلبستگی داشتند.احمد شاملو از مبارزان برجسته ی حکومت شاه بود و به همین مناسبت، پس از انقلاب، بیش از فریدون مشیری و مهدی اخوان ثالث مورد توجه قرار گرفت.
در سال 1369 از احمد شاملو دعوت کردند تا برای سخنرانی و جلسه های پرسش و پاسخ پیرامون ادبیات ایران، به آمریکا برود. شاملو در این سفر، سخنانی درباره فردوسی، ابن سینا، ابوریحان، شیخ بهایی، شاه اسماعیل، استاد شجریان، استاد علیزاده (آهنگساز)، موسیقی ایرانی و تقریبا تمام مفاخر ایران بر زبان راند که حیرت بسیاری را برانگیخت. در زیر تنها گوشه هایی از سخنان شاملو را می خوانید:
درباره ی فردوسی:فردوسی شخصیت «کاوه آهنگر» و «ضحاک ماردوش» را جعل کرده است. ضحاک همان پادشاه دادگری بود که داریوش او را کشت و به دروغ گفت که وی بردیای دروغین بوده است! «…(ما ایرانیان) شاید تنها شخصیت باستانی خود را که کارنامهاش به شهادت کتیبه بیستون و حتی مدارکی که از خود شاهنامه استخراج میتوان کرد سرشار از اقدامات انقلابی تودهای است، بر اثر تبلیغات سوئی که فردوسی بر اساس منافع طبقاتی و معتقدات شخصی خود برای او کرده به بدترین وجهی لجنمال میکنیم و آنگاه کاوه را مظهر انقلاب تودهای به حساب میآوریم. درحالیکه کاوه در تحلیل نهایی عنصری ضد مردمی است»
درباره پادشاهان تاریخ ایران:همه خودکامه های تاریخ دیوانه بودند. همه شان از دَم مشنگ بودند و در بیشترشان، مشنگی تا حد وصول به مقام عالی دیوانه زنجیری پیش می رفته. یعنی دور و بری ها، غلامهای جان نثار وچاکران خانه زاد، آنقدر دور و برشان موس موس کرده اند ودمبشان را توی بشقاب گذاشته اند و بعضی جاهایشان را لیس کشیده اند و نابغه عظیم الشان و داهی کبیر و رهبر خردمندچپانشان کرده اند که یواش یواش امر به خود حریفان مشتبه شده و یابو ورشان داشته است… فقط میان مجانین تاریخی، حساب کمبوجیه ی بینوا از الباقی جداست. این آقا از آن نوع ملنگ هایی بود که برای گرد و خاک کردن لزومی نداشت دور و بری ها پاچه ی سرخ جلوی پوزه اش تکان بدهند یا خار زیر دمبش بگذارند…»
درباره ی شاه اسماعیل: «یک جانوری پیدا شد به اسم شاه اسماعیل و ناگهان یک شبه گفت که شماها شیعه اید و هرکس در اذان نگوید «علی ولی الله» گردنش را می زنیم. بعد از این فرمان، فقط 470 هزار نفر را در آذربایجان در ملاء عام گردن زدند.»
درباره ی ابن سینا و ابوریحان:«حتی مزخرفات شیخ بهایی، کشکول، امیدوارم دیده باشید چه یاوه هایی هست. حتی آدمی مثل ابن سینا، آدمی مثل بیرونی با آن ذهن خردگرا و ذهن ریاضی شان می نشینند مسایلی مثل اینکه حضرت (حضرت محمد) روده ی کوچک و بزرگش را پر از کثافت با خودش به معراج برده یا فقط روحش یعنی در عالم هپروت رفته است آن بالا…»
درباره ی موسیقی ایرانی:«موسیقی ایرانی از یک پیش درآمد شروع می شود، یک چهار مضراب می زند، بعد یارو عرعر می کند، بعد یک تصنیف می خواند، بعد یک رنگ چی چی می چی می زند و تمام. من قبول نمی کنم چنین چیزی موسیقی باشد…من اینقدر نفرت زده ام از این موسیقی که حوصله ی گوش دادنش را هم ندارم.»در این سخنان، شاملو آثار نوآورانه ی استاد شجریان را به «پاساژهای قلابی و چهل تکه» تشبیه کرد.وی همچنین درباره ی اثر جاویدان استاد علیزاده (نینوا) با تمسخر می گوید “این که اصلا موسیقی نیست و باید روی تعزیه playback شود.”
فیلم این دو بخش از سخنان شاملو را با کلیک کردن روی پیوندهای زیر می توانید دریافت کنید:
درباره ی شاه اسماعیل، ابن سینا و ابوریحان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]احمد_شاملو.mp4.htm)
درباره ی موسیقی ایرانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نظرات_جنجالی_احمد_شاملو_-_موسیقی_سنتی_-.mp4.htm)
همچنین “نینوا” را با کلیک روی این پیوند ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) می توانید دریافت کنید.
نقد سخنان احمد شاملو
دوستی می گفت این شاملو مگر در زمان کاوه ی آهنگر و ضحاک ماردوش بوده که می داند این دو شخصیت افسانه ای چه کسانی بوده اند و با این اطمینان می گوید فردوسی شخصیت آنها را جعل کرده است؟!!
گفتم عزیز دلم! کسی را که خواب است با تکان می توانید بیدار کیند، اما کسی که خودش را به خواب زده است، چگونه می خواهید بیدار کنید؟!
داریوش در کتیبه بیستون می گوید پس از کمبوجیه در کشور آشوب شد و هر کس در گوشه ای از ایران ادعای استقلال کرد؛ از جمله یک روحانی زرتشتی به نام گئومات که به دروغ می گفت من بردیا (برادر کمبوجیه) هستم. داریوش می گوید همه جدایی طلبان را سرکوب و گئومات را اعدام کردم و ایران را دوباره یکپارچه کردم. حالا شاملو ادعا می کند با خواندن همان کتیبه بیستون و شاهنامه فهیمده است که آنکه داریوش اعدامش کرد «ضحاک عادل» بود نه بردیای دروغین!!
فردوسی یک کشاورز و دهقان زاده بود. تازه با سلطان محمود غزنوی هم اختلاف داشت؛ چطور و بر اساس چه مدارکی شاملو او را به داشتن “منافع طبقاتی” متهم می کند؟!!
شاه اسماعیل صفوی یک ترک آذربایجانی بود. چطور ممکن است470 هزار نفر از همشهری هایش را به خاطر نگفتن علی ولی الله در اذان گردن بزند؟!! اصلا فرض کنیم چنین دستوری داده بود. مگر جمعیت آذربایجان در زمان شاه اسماعیل چند نفر بود که چند نفرشان موذن باشند و از آن تعداد 470 هزار نفرشان حاضر نشوند بگویند علی ولی الله؟!!!
ابن سینا و ابوریحان بیرونی، از بزرگترین مفاخر ایران و از میراث فرهنگی جهان هستند. حمله کردن به این دو نفر، مصداق شعر معروف حافظ است که «ای مگس! عرصه سیمرغ نه جولانگه توست». ابن سینا و بیرونی چون در فلسفه و منطق هم دستی داشتند، از منظر فلسفه بررسی کردند که آیا معراج در مورد حضرت محمد (ص) معراج جسمانی بوده است و یا روحانی. آن وقت این آقا با آن ادبیات زشت (روده ی پر از کثافت یا در عالم هپروت) به تمسخر ابن سینا و ابوریحان می پردازد.
شیخ بهایی با آنکه شیخ بوده، شعری دارد که به اندازه کل دیوان اشعار شاملو می ارزد: «همه روز روزه بودن، همه شب نماز کردن…»به دوستم گفتم: در تاریخ معاصر ایران، شاعر و نویسنده ی سیاسی کم نداشته ایم؛ صمد بهرنگی، جلال آل احمد، سیاوش کسرایی،… کدامشان مثل احمد شاملو تیشه برداشتند و به جان ریشه ی فرهنگ و تاریخ ایران افتادند؟!
به نظر حقیر، مسئله ی احمد شاملو این بود که می خواست با نقد بزرگان، خودش را بزرگتر از آنان جلوه دهد.
برای دوستم این مثال را زدم: اگر کسی بگوید دیروز رفتم شکار خرگوش، بسیاری می گویند خوب این بابا شکارچی خرگوش است. ولی اگر کسی بگوید دیروز رفتم شکار شیر، بسیاری او را تحسین می کنند و می گویند این مرد عجب پهلوانی است!
منبع: گیل آمرد ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])