PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : پرسش و پاسخ روانپزشکی



صفحه ها : [1] 2

DrH.motasami
10-04-2014, 11:40
پاسخ دهی به کلیه سوالات روانپزشکی


افسردگی،اضطراب،وسواس،مشاو ره زناشویی،اختلالات رفتاری،ترس،پرخوری-بی اشتهایی،وابستگی به مواد و داروها،تداخلات دارویی





کاربران گرامی:



مطرح نمودن سوال در این تاپیک بدین معناست که تمایل دارید کاربران دیگر نیز از آن بهره ببرند،لذا اگر سوالی "خصوصی"دارید که مایل نیستید سایر کاربران پاسخ آن را مشاهده کنند لطفا از طریق "پیغام خصوصی" مطرح فرمایید.

اگه فردی روانپزشک باشه لزوما اینطور نیست که همه جا و با همه کس به شکل بیمار و پزشک رفتار کنه،اینطور نیست که همش دنبال اختلالات اطرافیان،دوستان و خانواده باشه،اینطور نیست که به صورتی بی ادبانه به اکثر افراد دارو توصیه کنه.




حریم خصوصی حتما مورد احترام خواهد بود.

DrH.motasami
10-04-2014, 12:07
عزیز مشکلی هست؟

DrH.motasami
10-04-2014, 12:09
---End Quote---
سلام دکتر جون من یه سوال دارم

مدت مجاز مصرف قرص سیتالوپرام چند وقته؟
اگه چند سال مصرف بشه مشکلی پیش نمیاره؟

درود
مصرف طولانی مشکلی نداره
دوز مناسب و باید پزشک تشخیص به ضرورت ادامه مصرف بده
قطع دارو بصورت کاهش تدریجی طی چند هفته خواهد بود

kases
10-04-2014, 12:11
عزیز مشکلی هست؟


دکتر جون یه سوالی داشتم اما پشیمون شدم پاکش کردم:n02:

سوالم این بود :
دوره مجاز مصرف قرص سیتالوپرام چه مدته ؟ تا چند سال میشه استفاده کرد؟ شنیدم یکی از عوارضهاش پوکی استخوانه ایا صحت داره؟

DrH.motasami
10-04-2014, 12:19
سلام
ربطی به پوکی نداره
عزیز تا زمانی که درمان شما کامل نشه میتونی مصرف کنی
مصرف دوز مناسب باعث کوتاه شدن مدت مصرف میشه
لطفا دلیل مصرف و مقدار و سن رو بفرمایید.

Mehdi.M2
10-04-2014, 13:38
سلام

خسته نباشيد ....

من نميدونم مشكلم به حوزه ي درماني شما مرتبط ميشه يا نه اما چون فكر مي كنم مشكلم رواني هست از شما كمك مي گيرم ...

من يه جوون 25 ساله هستم .. مجرد .. سابقه ي هيچگونه بيماري رواني قبلاي هم نداشتم .. تشنج و غش و .. هم هيچوقت نداشتم و از نظر روحي هم در حد معمول شاد و با روحيه هستم .. مشكل من از 12 بهمن سال قبل شروع شده و اون اين هست كه من و خانوادم از همون اول نسبت به سيگار و دود و .. حساسيت شديدي دارشتيم و از اينكه همچين خانواده اي نيستيم هم خوشحال بوديم .. پدرم سيگار مي كشيد اما از سر عادت و از جووني و تركش هم امكان پذير نبود اما با اين وجود ما رو از همون ابتدا گونه اي تربيت كردن كه نسبت به دود حساس هستيم و به شدت ازش متنفريم ...

من 12 بهمن سال قبل دچار يه بيماري شدم كه همش فكرم رو مشغول مي كرد كه اگه يك روز من به سيگار دچار بشم چي ميشه ؟ با اينكه حتي نخ خاموشش رو هم دستم نگرفتم تا حالا و احساس انزجار شديدي بهش دارم .. و اين فكر كه نكنه بگيرم دستم رو انقدر بزرگ كردم كه تبديل شد به يه معضل و زندگي من رو الان بيشتر الز 2 ماهه گرفته .. مثلا به اين فكر مي كنم كه من سيگاري ميشم .. بعد معتاد ميشم !!! بعد زندگي برام پوچه ! دقيق دو روز اول انقدر شديد بود كه من شب اول تاخود صبح 20-30 بار از خواب پريدم و به شدت احساس غمگيني كردم .. دو روز اين وحشت ادامه داشت ( صبح و شب ) و من با هيشكي يك كلمه هم حرف نزدم و تو خودم بودم و اصلا حواسم نبود دور و برم چه اتفاقي ميفته و اون آدم با روحيه ي سابق نبودم ! تا اينكه نتونستم تحمل كنم و پا شدم رفتم دكتر و بهش همه چي رو تعريف كردم .. اون گفت دچار افسردگي شدم ... سيتالوپرام و چند تا قرص ديگه برام نوشت .. همون روز اول خيلي آرومتر شدم و از الون دو روز ابتدايي فوق العاده وحشتناك عبور كزدم .. اما همچنان اون فكر كه مثل خوره همراهم بود منو ترك نكرد .. همش از اون روز گهگاهي بهش فكر مي كردم .. نزديكاي عيد قرصارو ديگه نخوردم .. چند روز بعدش باز شدت پيدا كرد و مجلژبور شدم دوباره مصرف كنم ...تا اينكه هر روز احساس كردم نسبت به روز قبل بهتر ميشم .. اما چند روز پيشا احساس كردم كه اوضاع من ديگه تغييري پيدا نميكنه ! يعني خوب خوب نميشم اما زيادم بد نيستم ! بازم بهش فكر مي كردم اما نه به اون شدت كه كل زندگيمو مختل كنه .. تا اينكه باز پا شدم رفتم پيش يه متخصص اعصاب ! براي ايشون هم همينايي رو كه اينجا گفتم رو تشريح كردم كه درست بر عكس پزشك قبلي ايشون بيماري من رو وسواس فكري تشخيص دادن !! و چند تا قرص هم ايشون تجويز كردن و گفتن كه بايد يك سال مصرف كنم !!!!!!! من هم چون اينو شنيدم اصلا داروهامو نگرفتم و بي خيال شدم ...!!

حالا خهلاص ه مطلب اينه ! مشكل من اينه كه گاه و بيگاه از چيزي ميترسم كه ازش تنفر دارم ! سيگار !!! و تبعاتش ! مثل اعتياد و ... ! با اينكه هيچوقت بهش تمايلي نداشتم !

اينارم بگم كه هواي خوب و بهاري .. بيرون رفتن ... صحبت كردن با ادماي مختلف حالم رو عوض ميكنه ... صبا كه از خواب بيدار ميشم فشارش بيشتره و شبا آسوده ترم و احساس سرشار بودن از روحيه مي كنم ...... اما در كل از برگشت فكر موقع خلوتم مي ترسم ...

Iloveu-ALL
13-04-2014, 23:35
اگه قرص سیتولاپرام برای 1-2 ماه با دوز 5 یا 10 مصرف بشه و یک دفعه قطع بشه عوارضی میتونه داشته باشه؟
آیا این قرص باعث ضعیف شدن حافظه میشه؟ ممنون

DrH.motasami
13-04-2014, 23:43
اگه قرص سیتولاپرام برای 1-2 ماه با دوز 5 یا 10 مصرف بشه و یک دفعه قطع بشه عوارضی میتونه داشته باشه؟
آیا این قرص باعث ضعیف شدن حافظه میشه؟ ممنون

سلام
دوز مصرفی خیلی کمه و نباید انتظار درمان ازش داشت+در این دوز علایم قطع میتونه اضطراب سردرد و تهوع باشه اما میتونید با کاهش تدریجی طی 2 هفته بدون مشکلی قطع کنید
هفته اول مقد ار نصف فعلی رو مصرف و هفته بعدی مقدار نصف نصف که میشه 1/4
اصولا چرا باید درمان رو خاتمه بدین؟شاید بهتره ادامه بدین-با ارایه وضعیتتون در پیام خصوصی میتونم بیشتر راهنمایی کنم
موفق باشی

Mehdi.M2
14-04-2014, 20:03
جناب دكتر معتصمي .. ممنون از راهنماييتون ... ميخواستم بدونم كه آيا مصرف همزمان ونلافاكسين 75 و سرترالين مشكلي ايجاد ميكنه ؟

من الان 10-12 روزه مصرف ونلافاكسين رو كه دكتر قبلي تجويز كرده بودن رو قطع كردم كه حالم بد شده اين مدت .. و جايي خوندم كه اثر بخشي سرترالين تا 2 هفته بعد از مصرف مشخص ميشه و چون من تازه دو سه روز هست كه مصرف سرترالين رو شروع كردم تحمل دو هفته مريضي شديد رو ندارم...

اگر اين داروها باهم مشكلي ايجاد نميكنن من ونلافاكسين رو دوباره مصرف كنم ...

ممنون

havzhini
14-04-2014, 21:00
سلام

درباره درمان دارویی اختلال OSPD یک مقدار توضیح میدید
و بفرمایید چه دارویی با چه دوره و سیکل مصرفی تجویز میشه

ممنون

DrH.motasami
14-04-2014, 22:20
جناب دكتر معتصمي .. ممنون از راهنماييتون ... ميخواستم بدونم كه آيا مصرف همزمان ونلافاكسين 75 و سرترالين مشكلي ايجاد ميكنه ؟

من الان 10-12 روزه مصرف ونلافاكسين رو كه دكتر قبلي تجويز كرده بودن رو قطع كردم كه حالم بد شده اين مدت .. و جايي خوندم كه اثر بخشي سرترالين تا 2 هفته بعد از مصرف مشخص ميشه و چون من تازه دو سه روز هست كه مصرف سرترالين رو شروع كردم تحمل دو هفته مريضي شديد رو ندارم...

اگر اين داروها باهم مشكلي ايجاد نميكنن من ونلافاكسين رو دوباره مصرف كنم ...

ممنون

ونلافاکسین بسیارموثر تره اما به هیچ عنوان نباید یکباره قطعش کرد-به تدریج باید کاهش و قطع شود حداقل طی 1 ماه.البته در دوز بالا مهمتره
قرص معمولی باید 2بار در روز مصرف بشه چون کوتاه اثره اما کپسولش روزی یک تا دوبار -دوز اولیه37.5 دو تا 3بار در روز یا 75میلی کپسول.قرص باید حداقل روزی دوبار
مصرف همزمان احتمال سندرم سروتونین داره پس مصرف نشوند.

DrH.motasami
14-04-2014, 22:22
سلام

درباره درمان دارویی اختلال OSPD یک مقدار توضیح میدید
و بفرمایید چه دارویی با چه دوره و سیکل مصرفی تجویز میشه

ممنون
OSPD ؟لطفا مطمئن شوید

havzhini
15-04-2014, 00:05
OSPD ؟لطفا مطمئن شوید

منظورتون رو متوجه نشدم؟چطور مطعن شوم؟
این اختلال وجود داره و اعلایم مشخص هست
اعلایم بالینی مثل اضطراب و استرس و افسردگی و ... که بخصوص اضطراب حاد هست
و علایم شخصیتی مثل کمالگرایی و عدم تمرکز و توجه و علایم اصلی این اختلال هست

معمولا درمان دارویی بیشتر برای کنترل اضطراب و افسردگی در این بیماری تجویز میشه
حالا سوالم اینه چه داروهایی برای این بیماری تجویز میشه؟

M . Sayid
15-04-2014, 08:02
منظورتون رو متوجه نشدم؟چطور مطعن شوم؟
این اختلال وجود داره و اعلایم مشخص هست
اعلایم بالینی مثل اضطراب و استرس و افسردگی و ... که بخصوص اضطراب حاد هست
و علایم شخصیتی مثل کمالگرایی و عدم تمرکز و توجه و علایم اصلی این اختلال هست

معمولا درمان دارویی بیشتر برای کنترل اضطراب و افسردگی در این بیماری تجویز میشه
حالا سوالم اینه چه داروهایی برای این بیماری تجویز میشه؟

فعلا که اختلالی تحت نام OSPD نداریم ، منظور شما OCPD هست ! Obsessive–compulsive personality disorder ! اختلال شخصیتی وسواس - اجبار !

havzhini
15-04-2014, 08:16
فعلا که اختلالی تحت نام OSPD نداریم ، منظور شما OCPD هست ! Obsessive–compulsive personality disorder ! اختلال شخصیتی وسواس - اجبار !

ممنون از تصحیح شما
بله منظور همون OCPD هست

DrH.motasami
15-04-2014, 14:15
ممنون از تصحیح شما
بله منظور همون OCPD هست

ocd نام این اختلاله
اسکن های مغزی حاکی از فعالیت کمتر شبکه های سروتونینی در مغز افراد وسواسی بوده و درمان بصورت داروهای سروتونرژیکSSRIs و رواندرمانی ست.
داروها بسیار موثر و کم عارضه اند.
وسواس فکری و عملی،اضطراب ،بیقراری ،نگرانی و ترس،افسردگی شدید غالبا در افراد وسواسی دیده میشه.

ramshad
15-04-2014, 20:38
سلام. دکتر جان یک سوال کلی! چرا قرصهایی که برای افسردگی تجویز میشن میل جن - سی رو کاهش میدن؟ چه فعل و انفعالی در بدن اتفاق می افته؟ سوال دیگر این که وقتی گفته می شود نیمه عمر فلان قرص مثلا این قدر ساعت است یعنی چه؟ یعنی اوج تاثیرش تا آن ساعت است و بعد تمام می شود؟ ممنون از پاسخ تون

DrH.motasami
15-04-2014, 22:08
سلام. دکتر جان یک سوال کلی! چرا قرصهایی که برای افسردگی تجویز میشن میل جن - سی رو کاهش میدن؟ چه فعل و انفعالی در بدن اتفاق می افته؟ سوال دیگر این که وقتی گفته می شود نیمه عمر فلان قرص مثلا این قدر ساعت است یعنی چه؟ یعنی اوج تاثیرش تا آن ساعت است و بعد تمام می شود؟ ممنون از پاسخ تون


سلام
1-سروتونین ماده شیمیایی است که در سیستم عصبی انسان نقش های اساسی در خواب اشتها خلق خو میل جنسی و... داره و چون این دارو ها هدف اکثرشون این پیغام رسان عصبی است-البته هیچ رابطه دقیقی تا حالا در رابطه با کاهش میل شناخته نشده-از دیگر اثرات طولانی کردن زمان دستیابی به اورگاسم و حتی عدم اورگاسم است
برخی ضد افسردگی ها از جمله ترازودونtrazodone نفازودونnefazodoneو بوپروپیونbupropion و میرتازاپینmirtazapineاثری بر میل جنسی ندارن-در صورتی که بخاطر مصرف دارویی میل فرد کاهش یافته با تجویز بوپروپیون میشه درمانش کرد.راه حل موثری است.پس بوپروپیونbupropion جهت درمان اثرات منفی سایر ضدافسردگی ها قابل استفاده است.
2-داروها در بدن انسان مصرف نمی شوند اما غیر فعال و دفع میشن-اگه اینطور نبود یک قرص استامینوفن تا آخر عمر در بدن باقی میموند!کبد یک سیستم سم زدایی و غیر فعال سازی داروهاست که اغلب ضد افسردگی ها رو غیر فعال یا تبدیل میکنه-به مدت زمانی که یک دارو مقدار فعالش در بدن نصف میشه نیمه عمر دفعی میکن-مثلا توسط ادرار مدفوع عرق صفرا از بدن خارج بشه یا نه اثر فعالش به خاطر تبدیلات نصف بشه
اگه نیمه عمر دارویی 6 ساعت باشه و اوج غلظتش 2 ساعت باشه:
یعنی بعد دو ساعت از مصرف مقدارش به حد اکثر رسیده-پس از این زمان 6 ساعت وقت میبره تا مقدارش نصف بشه یعنی 6+2 ساعت از زمان مصرف-در نتیجه تقریبا دارو پس از 2 نیمه عمر که12 ساعت باشه اثرش از بین میره-به همین دلیل باید دوباره مصرف بشه تا سطح ثابت خونی به وجود بیاد و نوسان نکنه
البته این میزان مطلق نیست و در افراد مختلف متفاوته بخصوص با مشکلات کبدی و کلیوی که باید مقدار داروی کمتری مصرف بشه

امیدوارم توضیح کافی باشه چون با حوصله کامل پاسخ دادم!
موفق باشید

ramshad
16-04-2014, 14:27
ممنون از توضیح تون اما نکته اینجاست که این دارو ها که مهار کننده بازجذب سروتونین هستند باید با انتشار بیشتر سروتونین در بدن میل مربوطه را بیشتر کنند نه کمتر! اما با این حال کمتر شدن میل گزارش می شود.

DrH.motasami
16-04-2014, 19:53
ممنون از توضیح تون اما نکته اینجاست که این دارو ها که مهار کننده بازجذب سروتونین هستند باید با انتشار بیشتر سروتونین در بدن میل مربوطه را بیشتر کنند نه کمتر! اما با این حال کمتر شدن میل گزارش می شود.

سلام
اثر دقیقشون بر میل هیچوقت معلوم نشده،هر فردی ژنتیک متفاوتی داره و پاسخش هم متفاوته اما به صورت کلی مهار کننده های انتخابی سروتونین و حتی TCAs و SNRIs هم باعث کاهش و ناتوانی میشن اما همیشه گزینه های دیگه ای وجود داره.
لبخندتان پاینده باد.

Mehdi.M2
16-04-2014, 20:17
سلام

جناب دكتر من احساس مي كنم اين روزا حالم خيلي بدتر شده .. درسته نوشته اثر گذاري قرص سرترالين بعد از دو هفته مشخص ميشه و من تازه 3-4 روز هست كه دارم مصرف ميكنم اما واقعا تحمل اين وضع اسف بار برام سخته .... الان تو اوج بيماري هستم .. يعني حاضرم سرطان بگيرم اما ديگه اين وضع رو تحمل نكنم .. يعني 100 تا مقاله در مورد افسردگي خوندم .. از اينكه بهش اجازه نديد بهتون غلبه كنه تا اينكه اين فقط يه بيماري و با دارو حل ميشه .. اما هيچ راهي آرومم نميكنه ...

يعني فكر نمي كردم آدمي مثل من اينجوري زمين گير يه احساس ناخوشايند و يه مريضي لعنتي بشه ... من كه خودم رو با روحيه و شاد تصور مي كردم الان واقعا مصلوب اين لعنتي شدم ...

الان نزديك 3 ماه هست كه نميدونم زندگيم چجوري گذشته ... هيچي خوشحالم نميكنه .. به شدت نياز به كمك فوري دارم ...

نميدونم گفتم يا نه اما شبا احساس بهتري دارم .. به خودم تلقين مي كنم كه اين وضع رو فردا هم ادامه ميدم اما باز صبش كه از خواب بيدار ميشم مياد سراغم .. كمك ميخوام ..خواهشا ...

DrH.motasami
16-04-2014, 20:28
سلام

جناب دكتر من احساس مي كنم اين روزا حالم خيلي بدتر شده .. درسته نوشته اثر گذاري قرص سرترالين بعد از دو هفته مشخص ميشه و من تازه 3-4 روز هست كه دارم مصرف ميكنم اما واقعا تحمل اين وضع اسف بار برام سخته .... الان تو اوج بيماري هستم .. يعني حاضرم سرطان بگيرم اما ديگه اين وضع رو تحمل نكنم .. يعني 100 تا مقاله در مورد افسردگي خوندم .. از اينكه بهش اجازه نديد بهتون غلبه كنه تا اينكه اين فقط يه بيماري و با دارو حل ميشه .. اما هيچ راهي آرومم نميكنه ...

يعني فكر نمي كردم آدمي مثل من اينجوري زمين گير يه احساس ناخوشايند و يه مريضي لعنتي بشه ... من كه خودم رو با روحيه و شاد تصور مي كردم الان واقعا مصلوب اين لعنتي شدم ...

الان نزديك 3 ماه هست كه نميدونم زندگيم چجوري گذشته ... هيچي خوشحالم نميكنه .. به شدت نياز به كمك فوري دارم ...

نميدونم گفتم يا نه اما شبا احساس بهتري دارم .. به خودم تلقين مي كنم كه اين وضع رو فردا هم ادامه ميدم اما باز صبش كه از خواب بيدار ميشم مياد سراغم .. كمك ميخوام ..خواهشا ...

سلام
مطمئن باشید میتونید به کمک متخصصین سلامت روان از وضعیت فعلی خلاص شوید.
اگه خلق و خوی شما در بازه زمانی تغییر میکنه،یعنی یه دفعه شاد میشین انرژیتون بیشتر میشه پرحرف میشید یا کم خواب و عکس یه وقت بی دلیل خسته نا امید بی انگیزه میشوید بیانگر اختلال دو قطبی است که نیاز به داروهای تثبیت خلق و خو نظیر سدیم والپرات داره،
اثر دارو ها ممکنه از 2 هفته تا 4 هفته طول بکشه خصوصا در موارد افسردگی شدید و مقدار نا مناسب دارو،اگه مشکلات دیگه ای نظیر اضطراب دارین لطفا بیان بفرمایید تا راهنمایی کنم که قبل از شروع اثر درمان اصلی حالتون بهتر بشه.
سرترالین داروی خوبیه اما به وضعیت فرد بستگی داره.
اگه انرژیتون کمه میتونید به داروهای دیگه ای سویچ کنید که اثرشون زودتر و بیشتره.همچنین در صورتی که تفکرات خودکشی یا بی انگیزگی شدید دارین.
سوالی بود بفرمایید.

DrH.motasami
16-04-2014, 20:30
سلام
اثر دقیقشون بر میل هیچوقت معلوم نشده،هر فردی ژنتیک متفاوتی داره و پاسخش هم متفاوته اما به صورت کلی مهار کننده های انتخابی سروتونین و حتی TCAs و SNRIs هم باعث کاهش و ناتوانی میشن اما همیشه گزینه های دیگه ای وجود داره.
لبخندتان پاینده باد.

ضمنا از همین اثر به ظاهر منفی در درمان زود انزالی استفاده میشه.

Mehdi.M2
16-04-2014, 20:59
سلام
مطمئن باشید میتونید به کمک متخصصین سلامت روان از وضعیت فعلی خلاص شوید.
اگه خلق و خوی شما در بازه زمانی تغییر میکنه،یعنی یه دفعه شاد میشین انرژیتون بیشتر میشه پرحرف میشید یا کم خواب و عکس یه وقت بی دلیل خسته نا امید بی انگیزه میشوید بیانگر اختلال دو قطبی است که نیاز به داروهای تثبیت خلق و خو نظیر سدیم والپرات داره،
اثر دارو ها ممکنه از 2 هفته تا 4 هفته طول بکشه خصوصا در موارد افسردگی شدید و مقدار نا مناسب دارو،اگه مشکلات دیگه ای نظیر اضطراب دارین لطفا بیان بفرمایید تا راهنمایی کنم که قبل از شروع اثر درمان اصلی حالتون بهتر بشه.
سرترالین داروی خوبیه اما به وضعیت فرد بستگی داره.
اگه انرژیتون کمه میتونید به داروهای دیگه ای سویچ کنید که اثرشون زودتر و بیشتره.همچنین در صورتی که تفکرات خودکشی یا بی انگیزگی شدید دارین.
سوالی بود بفرمایید.

ببينيد هيچوقت به خودكشي و اينا فكر نمي كنم ي.. يعني انقدرم مغزم زايل نشده كه به همچين چيزي فكر كنم .. فقط افكار بيخود ترسناك دارم در مورد آينده ..

براي مثال همش نگرانم كه در آينده كنترل كارام دست خودم نباشه و به چيزايي دچار بشم كه از لحاظ عقلي جور نيست ... همش به خودم تلقين ميكنم كه مريضم و اين افكار دست خودم نيست و وقتي خوب دم به همه ي اين فكرا ميخندم .. اما مهم اين لحظه هست كه دلم شديد سنگين ميشه و فكرم مشغول ميشه ...

تلقين اينكه چيزي نميشه هم دردي ازم دوا نكرده ...

چرا شبا حالم بهتر ميشه ؟ و چطور ميتونم بهش تداوم بدم ؟ چيز خاصي اين موقع از روز در بدن ترشح ميشه ؟

ببينيد از همه ي افسردگي چيزي كه من رو اذيت ميكنه اضطراب و فكراي خلاف واقعيت و شخصيت منه .. نميتونم دور كنم از خودم .. نميتونم به چيزاي خوب و واقعي فكر كنم .. نميتونم فكرمو به چيزاي مثبت منحرف كنم ... قرصي كه با سرترالين تداخل نداشته باشه معفي كنيد كه سريع تر نتيجه بده .. خستم ...

Unknown12
16-04-2014, 21:09
سلام آقای دکتر.

من یک سری مشکلات ذهنی دارم که فکر می کنم کاملا به خاطر مشکل در تعادل شیمیایی مغزم هست. میخواستم ببینم آیا تست فیزیکی وجود داره (مثل تست خون، ادرار، ...) که این عدم تعادل شیمیایی (در نوروترنسمیتر ها و ...) رو مشخص کنه؟ آیا مرسوم هست؟

من یه سری تست شخصیتی شدم، اما فکر میکنم که مشکلاتم درست تشخیص داده نشده.

DrH.motasami
16-04-2014, 21:39
سلام آقای دکتر.

من یک سری مشکلات ذهنی دارم که فکر می کنم کاملا به خاطر مشکل در تعادل شیمیایی مغزم هست. میخواستم ببینم آیا تست فیزیکی وجود داره (مثل تست خون، ادرار، ...) که این عدم تعادل شیمیایی (در نوروترنسمیتر ها و ...) رو مشخص کنه؟ آیا مرسوم هست؟

من یه سری تست شخصیتی شدم، اما فکر میکنم که مشکلاتم درست تشخیص داده نشده.

سلام
ملاک تشخیص در سلامت روان مصاحبه بالینی با روانپزشک و روانشناس میباشد.خیر نیازی به آزمایش تشخیصی نیست،مطمئن باشید با تهیه یک لیست از اشکالات زندگیتان توسط خودتان و همچنین اظهارات اطرافیانتان و مهم تر از همه نظر پزشک درست ترین تشخیص داده خواهد شد.
کلیه اظهارات شما و اطرافیانتان از نظر صحت بررسی خواهد شد.پس نگران اظهارات مغرضانه نباشید.
شادکام باشید.

DrH.motasami
16-04-2014, 21:44
ببينيد هيچوقت به خودكشي و اينا فكر نمي كنم ي.. يعني انقدرم مغزم زايل نشده كه به همچين چيزي فكر كنم .. فقط افكار بيخود ترسناك دارم در مورد آينده ..

براي مثال همش نگرانم كه در آينده كنترل كارام دست خودم نباشه و به چيزايي دچار بشم كه از لحاظ عقلي جور نيست ... همش به خودم تلقين ميكنم كه مريضم و اين افكار دست خودم نيست و وقتي خوب دم به همه ي اين فكرا ميخندم .. اما مهم اين لحظه هست كه دلم شديد سنگين ميشه و فكرم مشغول ميشه ...

تلقين اينكه چيزي نميشه هم دردي ازم دوا نكرده ...

چرا شبا حالم بهتر ميشه ؟ و چطور ميتونم بهش تداوم بدم ؟ چيز خاصي اين موقع از روز در بدن ترشح ميشه ؟

ببينيد از همه ي افسردگي چيزي كه من رو اذيت ميكنه اضطراب و فكراي خلاف واقعيت و شخصيت منه .. نميتونم دور كنم از خودم .. نميتونم به چيزاي خوب و واقعي فكر كنم .. نميتونم فكرمو به چيزاي مثبت منحرف كنم ... قرصي كه با سرترالين تداخل نداشته باشه معفي كنيد كه سريع تر نتيجه بده .. خستم ...
سلام مجدد عزیز
خودتان کاملا از مشکلات اضطرابیتان آگاهید پس چرا اقدام به درمان نمیکنید؟همین فردا یه متخصص خوب رو ملاقات کنید.
هیپوکندریا یا خود بیمارپنداری بخشی از وسواس که اختلالی اضطرابیست.با اقدام به درمان حتما شما از شر تفکرات آزار دهنده راحت میشید و از قوه تفکرتان در زمینه های مثبت استفاده خواهید کرد.
همت کنید و به خودتان اهمیت دهید بهبود زندگیتان را خودتان داوطلبانه رقم بزنید.ملاقات متخصص اعصاب و روان رو آغاز قرار دهید.
بهبود خلق و خو در شب میتواند ناشی از اختلال دو قطبی باشد،متخصص روانپزشکی تشخیص قطعی رو خواهند داد.
زندگیتان زیبا باد.

havzhini
16-04-2014, 21:53
ocd نام این اختلاله
اسکن های مغزی حاکی از فعالیت کمتر شبکه های سروتونینی در مغز افراد وسواسی بوده و درمان بصورت داروهای سروتونرژیکSSRIs و رواندرمانی ست.
داروها بسیار موثر و کم عارضه اند.
وسواس فکری و عملی،اضطراب ،بیقراری ،نگرانی و ترس،افسردگی شدید غالبا در افراد وسواسی دیده میشه.
خیر منظور بنده همونطور که دوستمون دقیقا اشاره کردن اختلال شخصیت وسواسی مجبور هست
Obsessive–compulsive personality disorder
اختلال وسواس عملی( ocd ) کاملا متفاوت هست با شخصیت وسواسی مجبور( OCPD )

DrH.motasami
16-04-2014, 22:08
خیر منظور بنده همونطور که دوستمون دقیقا اشاره کردن اختلال شخصیت وسواسی مجبور هست
Obsessive–compulsive personality disorder
اختلال وسواس عملی( ocd ) کاملا متفاوت هست با شخصیت وسواسی مجبور( OCPD )






عزیز وسواس میتونه فقط مشغله ذهنی باشه یا وسواس عملی یا compulsive ،پس تشخیص را بعهده ما بگذارید،به حد کافی آموزش به ما داده شده.لطفا وظیفه ما رو به خودمون محول کنید.
اگه تفکرات وسواسی شما به عمل تبدیل بشه اون موقع وسواس جبری است.یعنی اقداماتی رو انجام بدی که اضطراب فکریتان از بین برود،مثلا نگرانی بابت بیمار شدن به وسیله لمس دستگیره درب اتاق و شستشوی دست جهت رفع نگرانی .
از چک کردن وسایل تا شمارش وسایل و ذکر متوالی مذهبی،از شستشوی شدید تا مصرف بی رویه دارو جهت پیشگیری از بیماری خیالی.
ضمنا ملاک تشخیص بیماری های اعصاب و روان معیار The Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disordersیا DSMاست که نام گذاری هم بر اساس ICD-10 ,ICD-9 ,OMIM ,DiseasesDB ,MedlinePlus ,eMedicine ,MeSH است.
در رابطه با ocpd و تمایزش با ocd باید گفت وسواس رو بیشتر از منظر اختلال اضطرابی میبینن اما ocpd شخصیتی شکل گرفته از وسواس است-یعنی او سی دی اختلالی اضطرابی اما او سی پی دی اختلالی شخصیتی است.
رفتارهای سخت و آیینی مانند
نظم و ترتیب
نیاز به تقارن
پایبندی قوی به روال
احتیاطکاری
کمالگرایی مطلق
عدم انعطافپذیری

احساس شک بیش از حد
اشتغال ذهنی با جزئیات، قواعد، فهرست ها، ترتیب، سازمان یا برنامه.
وظیفه شناسی بیش از حد. که مانع از انجام وظیفه میشه!
فضل فروشی
اصرار بی دلیل




ساده ترین تعریف اختلال وسواس فکری - جبری و شخصیت وسواسی :
Obsessive-Compulsive Disorder:
"A disorder characterized by the presence of persistent and recurrent irrational thoughts (obsessions), resulting in marked anxiety and repetitive excessive behaviors (compulsions) as a way to try to decrease that anxiety."


Anankastic [obsessive-compulsive] personality disorder is characterized by feelings of doubt, perfectionism, excessive conscientiousness, checking and preoccupation with details, stubbornness, caution, and rigidity. There may be insistent and unwelcome thoughts or impulses that do not attain the severity of an obsessive-compulsive disorder.

havzhini
17-04-2014, 00:03
عزیز وسواس میتونه فقط مشغله ذهنی باشه یا وسواس عملی یا compulsive ،پس تشخیص را بعهده ما بگذارید،به حد کافی آموزش به ما داده شده.لطفا وظیفه ما رو به خودمون محول کنید.
اگه تفکرات وسواسی شما به عمل تبدیل بشه اون موقع وسواس جبری است.یعنی اقداماتی رو انجام بدی که اضطراب فکریتان از بین برود،مثلا نگرانی بابت بیمار شدن به وسیله لمس دستگیره درب اتاق و شستشوی دست جهت رفع نگرانی .
از چک کردن وسایل تا شمارش وسایل و ذکر متوالی مذهبی،از شستشوی شدید تا مصرف بی رویه دارو جهت پیشگیری از بیماری خیالی.
ضمنا ملاک تشخیص بیماری های اعصاب و روان معیار The Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disordersیا DSMاست که نام گذاری هم بر اساس ICD-10 ,ICD-9 ,OMIM ,DiseasesDB ,MedlinePlus ,eMedicine ,MeSH است.

ساده ترین تعریف اختلال وسواس فکری و جبری :
Obsessive-Compulsive Disorder:
"A disorder characterized by the presence of persistent and recurrent irrational thoughts (obsessions), resulting in marked anxiety and repetitive excessive behaviors (compulsions) as a way to try to decrease that anxiety."



دوست عزی بنده اصلا متوجه نمیشم بر اساس کدوم بررسی بیماری مریض من رو تشخیص میدید که میگید بنده و دکتر مربوطه اشتباه میکنیم و بیماری چیز دیگه هست

من یک سوال مشخص از یک بیماری داشتم و شما اصرار دارید بیماری چیزه دیگه هست؟

بیماری مورد نظر من شخصیت وسواسی هست نه اختلال وسواس جبری

علایم هم هیچکدوم از این مواردی که شما میگید نیست
نه وسواس در مریض شدن و شستن و نظافت، نه شمردن وسایل، نه مصرف بی رویه دارو ....

بلکه شرایط و علایم اینها هست
کمالگرایی
اشتغال فکری با لیست بندی و برنامه ریزی مفرط که کار اصلی کلا فراموش میشه
علاقه زیاد به کار و دوری از تفریح و زندگی نرمال
مشکل در دور انداختن وسایل قدیمی
پایبندی مفرط و خشک به مسائل اخلاقی
مشکل در کار گروهی
و .....

حالا بازم شما اگر میفرمایید مشکل بیماری مورد نظر شماست حرفی نیست


من به سواد و علم و تحصیلات شما ایرادی نگرفتم که شما با این لحن سخن میگید
ولی این لحن و گفتار و نوع برخورد رو اگر با بیماران مراجعه کنند هم داشته باشید وای به حال این تحصیلات و تخصص که دکتر اون هم روانشناس با بیمار اینطور برخورد کنه

DrH.motasami
17-04-2014, 00:31
دوست عزی بنده اصلا متوجه نمیشم بر اساس کدوم بررسی بیماری مریض من رو تشخیص میدید که میگید بنده و دکتر مربوطه اشتباه میکنیم و بیماری چیز دیگه هست

من یک سوال مشخص از یک بیماری داشتم و شما اصرار دارید بیماری چیزه دیگه هست؟

بیماری مورد نظر من شخصیت وسواسی هست نه اختلال وسواس جبری

علایم هم هیچکدوم از این مواردی که شما میگید نیست
نه وسواس در مریض شدن و شستن و نظافت، نه شمردن وسایل، نه مصرف بی رویه دارو ....

بلکه شرایط و علایم اینها هست
کمالگرایی
اشتغال فکری با لیست بندی و برنامه ریزی مفرط که کار اصلی کلا فراموش میشه
علاقه زیاد به کار و دوری از تفریح و زندگی نرمال
مشکل در دور انداختن وسایل قدیمی
پایبندی مفرط و خشک به مسائل اخلاقی
مشکل در کار گروهی
و .....

حالا بازم شما اگر میفرمایید مشکل بیماری مورد نظر شماست حرفی نیست


من به سواد و علم و تحصیلات شما ایرادی نگرفتم که شما با این لحن سخن میگید
ولی این لحن و گفتار و نوع برخورد رو اگر با بیماران مراجعه کنند هم داشته باشید وای به حال این تحصیلات و تخصص که دکتر اون هم روانشناس با بیمار اینطور برخورد کنه




سلام

بخش بسیار مهمی از درمان رابطه صمیمانه با مراجعه کننده و جلب اعتماد است،بنده برای هر مراجعه کننده به نحوی رفتار میکنم که اعتمادش رو جلب کنم،از برخواستن به ازای هر بیمار تا دست دادن و تشکر بابت حضورش!
اما یه مسله دیگه هم وجود داره:
هیپوکندریاسیس یا خود بیمار پنداری و البته یه مورد بسیار مهم دیگه که مداخله بی مورد در درمان توسط خود مراجعه کننده است،علاوه بر جلب اعتماد بیمار بایدوی رو متوجه ساخت که وی مراجعه کننده و ما درمانگر هستیم،دسترسی آسان به اینترنت در کنار اثرات بسیار مثبت در این دسته از مراجعین دردسر شده،گاها علائم بیماری رو که واقعا ندارن به شکل ناخوداگاه بروز میدن که ما به این معضل Cyberchondria میگیم.اینجاست که مهارت و تجربه روانپزشک خودش رو نشون میده-منظور فقط اختلالات شبه جسمی نیست.
موفق باشی

اما سوال شما:
درمان هر دو داروهای سروتونرژیک هست با این تفاوت که هدف اصلاح شخصیتی و نه درمان اضطراب است،گفتار درمانی و cbt بسیار موثر تر از دارو اند.

دوست گرامی بنده انواع اختلالات وسواسی رو میشناسم.اما هیچ تشخیصی در مورد شما ابراز نکردم،مسله از ابتدای کار اشتباه شما بود که OCPD رو اشتباه گفتید.
پس مسله در مورد آگاهی بنده نیست!بلکه اشتباه تایپی یا حتی مفهومی شما بود.
در رابطه با نظر بنده:از خود تشخیصی و خود درمانی خودداری فرمایید.همین.

عزیز ضمنا در این پست هم باز برداشت شما از اختلال نام برده اشتباهه "شخصیت وسواسی مجبور( OCPD"
پست جنابعالی:خیر منظور بنده همونطور که دوستمون دقیقا اشاره کردن اختلال شخصیت وسواسی مجبور هست Obsessive–compulsive personality disorder
اختلال وسواس عملی( ocd ) کاملا متفاوت هست با شخصیت وسواسی مجبور( OCPD )
forum.p30world.com/showthread.php?t=659016&p=8189922&viewfull=1#post8189922
اینم پست شما و بنده :
سلام
درباره درمان دارویی اختلال OSPD یک مقدار توضیح میدید
و بفرمایید چه دارویی با چه دوره و سیکل مصرفی تجویز میشه

ممنون
OSPD ؟لطفا مطمئن شوید

Iloveu-ALL
17-04-2014, 16:21
@havzhini: سلام دوست عزیز تو روانشناسی (و روانپزشکی) تشخیص یک اختلال، با توجه به اینکه اختلالات زیادی مشابه اون اختلالات وجود داره، کار بسیار دشواریه (حتی برای یک متخصص!) و البته لازمه اون ابتدا دونستن و مسلط بودن به تمام اختلالاته با توجه به وجود بیماری هایی مثل خودبیمارانگاری کار دشوار تر هم میشه، البته تشخیص باید توسط متخصص انجام بشه. این موضوع به عینه بهم ثابت شده!

ramshad
17-04-2014, 18:23
رفیق؛ روان شناس ها لزوما و بلکه اکثرا روان پزشک نیستند! البته من دوست روان پزشکی دارم که روان شناس هم هست. اما بسیار روان شناس دیده ام که روان - پزشک نبوده اند!

ramshad
17-04-2014, 18:28
دکتر جان من یک دوستی دارم که کودکی و نوجوانی بسیار سختی داشته خیلی فقیر بودن الان در آستانه 50 سالگی وضع مالیش خوبه اما علیرغم این که می تونه ساعت کارش رو کم کنه و از ازندگیش و روابطش لذت ببره احساس فشار شدیدی از درون می کنه برای کار کردن تمام وقت. به لحاظ جسمی هم مشکلات جدی داره ولی حریف بخش "والد" شخصیتش نمیشه. به نظر "کودک" ش سالها پیش تسلیم شده و از صحنه خارج شده. به نظرت اگه باهاش تحلیل رفتار متقابل کار کنم میتونم تشویقش کنم تغییر رو بپذیره؟ امیدی هست؟ یا باید دارو مصرف کنه؟

Iloveu-ALL
17-04-2014, 18:48
رفیق؛ روان شناس ها لزوما و بلکه اکثرا روان پزشک نیستند! البته من دوست روان پزشکی دارم که روان شناس هم هست. اما بسیار روان شناس دیده ام که روان - پزشک نبوده اند!

سلام فرقشون میدونم. روانپزشک، رشته پزشکی میخونه و میتونه دارو تجویز کنه... البته روان شناسی بلده!! ولی بیشتر تمرکزش رو دارودرمانیه تا روان درمانی!

havzhini
17-04-2014, 20:34
@
havzhini: سلام دوست عزیز تو روانشناسی (و روانپزشکی) تشخیص یک اختلال، با توجه به اینکه اختلالات زیادی مشابه اون اختلالات وجود داره، کار بسیار دشواریه (حتی برای یک متخصص!) و البته لازمه اون ابتدا دونستن و مسلط بودن به تمام اختلالاته با توجه به وجود بیماری هایی مثل خودبیمارانگاری کار دشوار تر هم میشه، البته تشخیص باید توسط متخصص انجام بشه. این موضوع به عینه بهم ثابت شده!

دوست عزیز ایشون به صورت خصوصی پیام دادن و من دیگه نخواستم توی تاپیک پیگیر بشم و ایشون فکر کنن بنده قصد زیرسوال بردن تخصص یا سواد ایشون رو دارم
اولا ایشون لحن برخوردشون در تخصص یک روان پزشک یا روانشناس نبود
دوما بنده فقط یک سوال تخصصی مطرح کردم و به عنوان بیمار به ایشون مراجعه نکردم و ایشون در تخصصشون باید صحبت کنن(موضوع اشباه تایپی بنده هم بین حروف c s هم بکنار)
سوما مطرح کردن خودبیمار پنداری یا Cyberchondria قبل از ویزیت و بررسی بالینی مریض چیز مزحکی هست و اول باید بیمار ویزیت بشه و تشخیص داده بشه بیماری وجود نداره نه اینکه فردی شاید برای اطلاعات عمومی سوالی رو مطرح کنه شما سریع انگ و برچسب خودبیمار پنداری بهش بزنید
چهارم برای مریض من چند دکتر متخصص وجود بیماری رو با ویزیت و بررسی بالینی تایید کردن و مراحل درمان هم طی شده حالا ایشون روی هوا اسم خودبیمار پنداری رو مطرح میکنید هرچند عجیب نیست در سیستم پزشکی کشور ما ولی جای تاسف داره

~snipped~

بازم میگم بنده قصد جسارت یا زیرسوال بردن علم و تخصص ایشون رو ندارم چون هیچ شناختی ندارم و تخصصی هم برای این کار ندارم و فقط نظر شخصیم هست و میتونه نظرم 100%غلط باشه

DrH.motasami
18-04-2014, 22:23
رفیق؛ روان شناس ها لزوما و بلکه اکثرا روان پزشک نیستند! البته من دوست روان پزشکی دارم که روان شناس هم هست. اما بسیار روان شناس دیده ام که روان - پزشک نبوده اند!

همونطور که فرمودید روانپزشکی شاخه ای از پزشکی است که به سلامت روان میپردازه،روانپزشکی شامل مبانی اساسی روانشناسی هم میشه و جنبه های روانی همه مسایل در نظر گرفته میشه،اکثر روانپزشکها علاوه بر دارو، رواندرمانی و cbt هم جزئی از کارشونه،مطمئن باشید روانپزشکها هم به سخت افزار (اعصاب)و هم به نرم افزار(روان) آشنایی کافی رو دارند.
در کل میتونم بگم روانپزشک به اندازه روانشناس به روان آدمی آشنایی داره،چون به جنبه جسمی روان هم مسلطه پس درکش از روان آدمی بیشتره،البته امروزه در مقاطع ارشد و بالاتر روانشناسی هم نورولوژی و پاتولوژی و فیزیولوژی اختلالات روانی رو مطالعه و بررسی میکنند.
اثر بخشی روانپزشکی در ایران بیشتر از روانشناسیه که دلایل عمیقی داره،نه اینکه وضعیت روانی مردم بدتره بلکه شرایط اجتماعی متفاوتی دارن.

DrH.motasami
18-04-2014, 22:25
دوست عزیز ایشون به صورت خصوصی پیام دادن و من دیگه نخواستم توی تاپیک پیگیر بشم و ایشون فکر کنن بنده قصد زیرسوال بردن تخصص یا سواد ایشون رو دارم
اولا ایشون لحن برخوردشون در تخصص یک روان پزشک یا روانشناس نبود
دوما بنده فقط یک سوال تخصصی مطرح کردم و به عنوان بیمار به ایشون مراجعه نکردم و ایشون در تخصصشون باید صحبت کنن(موضوع اشباه تایپی بنده هم بین حروف c s هم بکنار)
سوما مطرح کردن خودبیمار پنداری یا Cyberchondria قبل از ویزیت و بررسی بالینی مریض چیز مزحکی هست و اول باید بیمار ویزیت بشه و تشخیص داده بشه بیماری وجود نداره نه اینکه فردی شاید برای اطلاعات عمومی سوالی رو مطرح کنه شما سریع انگ و برچسب خودبیمار پنداری بهش بزنید
چهارم برای مریض من چند دکتر متخصص وجود بیماری رو با ویزیت و بررسی بالینی تایید کردن و مراحل درمان هم طی شده حالا ایشون روی هوا اسم خودبیمار پنداری رو مطرح میکنید هرچند عجیب نیست در سیستم پزشکی کشور ما ولی جای تاسف داره

~snipped~

بازم میگم بنده قصد جسارت یا زیرسوال بردن علم و تخصص ایشون رو ندارم چون هیچ شناختی ندارم و تخصصی هم برای این کار ندارم و فقط نظر شخصیم هست و میتونه نظرم 100%غلط باشه

سلام و تشکر.
عزیز آرزوی بهترین هارو برات دارم و لزومی نمیبینم که این بحث "تفکر شخصی" جنابعالی رو ادامه بدیم،سوالی رو با توضیحات کافی مطرح فرمایید اگه در پاسخ اشتباهی بود حتما اصلاح و عذرخواهی خواهد شد.

DrH.motasami
18-04-2014, 22:31
دکتر جان من یک دوستی دارم که کودکی و نوجوانی بسیار سختی داشته خیلی فقیر بودن الان در آستانه 50 سالگی وضع مالیش خوبه اما علیرغم این که می تونه ساعت کارش رو کم کنه و از ازندگیش و روابطش لذت ببره احساس فشار شدیدی از درون می کنه برای کار کردن تمام وقت. به لحاظ جسمی هم مشکلات جدی داره ولی حریف بخش "والد" شخصیتش نمیشه. به نظر "کودک" ش سالها پیش تسلیم شده و از صحنه خارج شده. به نظرت اگه باهاش تحلیل رفتار متقابل کار کنم میتونم تشویقش کنم تغییر رو بپذیره؟ امیدی هست؟ یا باید دارو مصرف کنه؟

سلام،ابتدا با یک مشاور گفتگو فرمایند،اگر نیاز به مداخله دارویی باشه حتما ارجاعش میدن.زیاد متوجه منظورتون در رابطه با اقدامتان نشدم.

Iloveu-ALL
18-04-2014, 22:36
اثر بخشی روانپزشکی در ایران بیشتر از روانشناسیه که دلایل عمیقی داره،نه اینکه وضعیت روانی مردم بدتره بلکه شرایط اجتماعی متفاوتی دارن.

فکر کنم بخاطر اینکه روانشناسی مربوط به فرهنگ های غربی میشه و تفاوت های فرهنگی باعث کم شدن کارایی میشه، درسته؟
حرف شما این معنی رو میده که روانشناسی اونطوری که باید تو ایران کاربرد نداره؟ اگه جواب مثبته، این به نظر شما بد نیست؟
نظرتون درمورد روان کاوی چیه؟ تو ایران خیلی روان کاو کم داریم، دلیلش چیه؟ روان کاوی در کشور های خارجی کاربردی داره؟

DrH.motasami
18-04-2014, 22:48
فکر کنم بخاطر اینکه روانشناسی مربوط به فرهنگ های غربی میشه و تفاوت های فرهنگی باعث کم شدن کارایی میشه، درسته؟
حرف شما این معنی رو میده که روانشناسی اونطوری که باید تو ایران کاربرد نداره؟ اگه جواب مثبته، این به نظر شما بد نیست؟
نظرتون درمورد روان کاوی چیه؟ تو ایران خیلی روان کاو کم داریم، دلیلش چیه؟ روان کاوی در کشور های خارجی کاربردی داره؟

مردم عزیزمون مشکلی ندارن،روانشناسها هم باسوادن اما:
تعداد جلسات کافی نیست( حاضر به پرداخت نیستن)و تعداد روانشناسهای باتجربه کمه.
باورهای غلط
عدم امکان پیروی از نظر روانشناس-از اثر خانواده گرفته تا اثر شغل و روابط اجتماعی
باورهای مذهبی هم در برخی افراد باعث دید منفی به روانشناس میشه
اختلالات هم به حدی بر شخصیت فرد اثر گذاشته اند که تغییر خیلی سخته
و....

ramshad
19-04-2014, 09:35
سلام،ابتدا با یک مشاور گفتگو فرمایند،اگر نیاز به مداخله دارویی باشه حتما ارجاعش میدن.زیاد متوجه منظورتون در رابطه با اقدامتان نشدم.


سلام! همان طور که مطلعید اریک برن "تحلیل رفتار متقابل" رو پایه گذاری کرد و بعدها تامس هریس و ... ادامه دادند. کتاب "وضعیت آخر" و "ماندن در وضعیت آخر" از تامس هریس با ترجمه عالی اسماعیل فصیح و همین طور کتاب "بازی ها" از اریک برن با اجازه شما به همه دوستان معرفی میشه.
من می خوام به این دوستم تحلیل رفتار متقابل رو آموزش بدم!

ramshad
19-04-2014, 09:45
مردم عزیزمون مشکلی ندارن،روانشناسها هم باسوادن اما:
تعداد جلسات کافی نیست( حاضر به پرداخت نیستن)و تعداد روانشناسهای باتجربه کمه.
باورهای غلط
عدم امکان پیروی از نظر روانشناس-از اثر خانواده گرفته تا اثر شغل و روابط اجتماعی
باورهای مذهبی هم در برخی افراد باعث دید منفی به روانشناس میشه
اختلالات هم به حدی بر شخصیت فرد اثر گذاشته اند که تغییر خیلی سخته
و....
من فقر فرهنگی رو مهم ترین گزینه بی توجهی عامه مردم به روان شناسی می دونم. فاجعه است به هزار و یک ریسمان پاره و چاه آب دخیل بستن و نادیده گرفتن آموزه های روان شناسی
نکته دیگه این که بسیاری از مردم خیال می کنند چون انسانند؛ انسان شناس هم هستند! مطلقا چنین نیست.

DrH.motasami
19-04-2014, 12:55
سلام،ابتدا با یک مشاور گفتگو فرمایند،اگر نیاز به مداخله دارویی باشه حتما ارجاعش میدن.زیاد متوجه منظورتون در رابطه با اقدامتان نشدم.


سلام! همان طور که مطلعید اریک برن "تحلیل رفتار متقابل" رو پایه گذاری کرد و بعدها تامس هریس و ... ادامه دادند. کتاب "وضعیت آخر" و "ماندن در وضعیت آخر" از تامس هریس با ترجمه عالی اسماعیل فصیح و همین طور کتاب "بازی ها" از اریک برن با اجازه شما به همه دوستان معرفی میشه.
من می خوام به این دوستم تحلیل رفتار متقابل رو آموزش بدم!

یكی از سودمند ترین ویژگی های «تحلیل رفتار متقابل» (تحلیل تبادلی) این است كه به ما اجازه می دهد كه عملاً «ببینیم» چه می گوییم و كدام قسمت از شخصیت ما حرف می زند. ما همچنین می توانیم نمودار مواقعی را كه گفتگوی درونی بر ما مستولی می شود و ما را از صحنه خارج می سازد روی كاغذ بیاوریم.
اما نباید با مطالعه یک کتاب اقدام به قضاوت در مورد دیگران نمود،مطالعه مفیده اما بهتره در هر امری از متخصصش پیروی کرد.

ramshad
19-04-2014, 14:07
یكی از سودمند ترین ویژگی های «تحلیل رفتار متقابل» (تحلیل تبادلی) این است كه به ما اجازه می دهد كه عملاً «ببینیم» چه می گوییم و كدام قسمت از شخصیت ما حرف می زند. ما همچنین می توانیم نمودار مواقعی را كه گفتگوی درونی بر ما مستولی می شود و ما را از صحنه خارج می سازد روی كاغذ بیاوریم.
اما نباید با مطالعه یک کتاب اقدام به قضاوت در مورد دیگران نمود،مطالعه مفیده اما بهتره در هر امری از متخصصش پیروی کرد.

عزیزم قضاوتی در کار نیست من قراره بهش آموزش بدم تا بتونه متوجه بشه ریشه این که براش راحت نیست علیرغم تمکن مالی؛ کمتر کار کنه کجاست. متن پست شماره 43 و 48 شما نشون میده به هر دلیل آشنایی کافی با تحلیل رفتار متقابل ندارید. ایرادی هم ندارد چون شما روان پزشکید. بنده حدود 10 سال پیش یکی از سخنرانان دعوت شده به سمیناری در زمینه تحلیل رفتار متقابل در یکی از دانشگاههای کشور بودم و هم چنین در هنگامی که سمت مشاور و معاونت آموزش (هم زمان) یک هنرستان را داشتم با سخنرانی های متعدد در این زمینه برای صدها نفر دانش اموز و والدین شان به سهم خود تلاش کردم آنها را با تحلیل رفتار متقابل آشنا کنم. با این قسمت نوشته تان موافقم که "بهتره در هر امری از متخصصش پیروی کرد.". ارادت.

DrH.motasami
19-04-2014, 14:09
عزیزم قضاوتی در کار نیست من قراره بهش آموزش بدم تا بتونه متوجه بشه ریشه این که براش راحت نیست علیرغم تمکن مالی؛ کمتر کار کنه کجاست. متن پست شماره 43 و 48 شما نشون میده به هر دلیل آشنایی کافی با تحلیل رفتار متقابل ندارید. ایرادی هم ندارد چون شما روان پزشکید. بنده حدود 10 سال پیش یکی از سخنرانان دعوت شده به سمیناری در زمینه تحلیل رفتار متقابل در یکی از دانشگاههای کشور بودم و هم چنین در هنگامی که سمت مشاور و معاونت آموزش (هم زمان) یک هنرستان را داشتم با سخنرانی های متعدد در این زمینه برای صدها نفر دانش اموز و والدین شان به سهم خود تلاش کردم آنها را با تحلیل رفتار متقابل آشنا کنم. با این قسمت نوشته تان موافقم که "بهتره در هر امری از متخصصش پیروی کرد.". ارادت.
l
ضمن آرزوی موفقیت لطفا تخصص خودتان را بیان یا پیغام خصوصی فرمایید.

DrH.motasami
19-04-2014, 14:23
ضمن تشکر بابت لطف و تشکر دوستان در پیغام خصوص میخوام نکته ای رو ابهام زدایی کنم:
اگه فردی روانپزشک باشه لزوما اینطور نیست که همه جا و با همه کس به شکل بیمار و پزشک رفتار کنه،اینطور نیست که همش دنبال اختلالات اطرافیان،دوستان و خانواده باشه،اینطور نیست که به صورتی بی ادبانه به اکثر افراد دارو توصیه کنه.

DrH.motasami
19-04-2014, 14:40
شايد شما هم از رفتارهاي آدميان به شگفت آمده باشيد. اگر با نظريه تحيلي عاملي”اریک برن” آشنا شويد ، خود و ديگران را بهتر درک کرده و مي توانيد رفتارتان را بهبود بخشيد. ضمنا کمتر نسبت به رفتار ديگران متعجب مي شويد. در اين نظريه شخصيت هر فردي از بخش تشکيل شده است. ولي در هرفردي يکي از اين بخشها غالب هست ، لذا بيشتر کارهاي فردي از بخش غالب سرچشمه مي گيرد. در ادامه به توضيح مفصل اين سه بخش شخصيت مي پردازيم.

اریک برن مي گويد رفتارها ، افکار ، احساسات و عواطف مختلف انسان از بخش هاي مختلف شخصيت وي سرچشمه مي گيرد.
وي اجزاء شخصيت انسان را به 3 بخش تقسيم مي کند.

1 – حالت من کودک child ego
2 – حالت من والــد parent
3 – حالت من بالــغ adult

1– حالت من کودک child ego stage
کودک به هنگام به دنيا آمدن ،احساس هاي دروني و نيازهايي دارد که منجر به رفتارهايي در وي مي شود . مثلا با گرسنه بودن، مي گريد . و با تامين بودن ، مي خندد…. و اين حالت در کودکي پايان نمي پذيرد و تا بزرگسالي در افراد مختلف به انحاء مختلفي ادامه مي يابد.
اين بخش شخصيت بدون هيچ تدبر ، فکر يا بررسي جوانب ، فقط با احساسات و لذات سرو کار دارد . پيوسته به دنبال لذت جويي و دفع درد و رنج است.
سه خاصيت کلي << حالت من کودک >> عبارت است از :
1 – هرگز از لذت جويي سير نمي شود.
2 – آينده را نمي بيند.
3 – خواسته اش را به تاخير نمي اندازد.
احساسات منفي ، خلاقيت ، کنجکاوي ، علاقه به دانستن ، اصرار به تجربه کردن و احساس کردن از جمله خصوصيات حالت من است. اين بخش از شخصيت فرد را وا مي دارد که هر چيزي را شخصا خودش تجربه کند . اصلا خويشتن دار نيست و به عواقب احتمالي رفتارش توجهي ندارد.
تمايلي به رعايت قيود اجتماعي ، عرف ، مذهب ، قانون ، تعقل و… ندارد….
2– حالت من والد
در سالهاي اوليه کودکي ( مخصوصا 3 سال اول ) ، بايد و نبايد هاي زيادي از طرف والدين به کودکان تحميل شده يا ياد داده مي شود.
اين مجموعه عظيم از وقايع خارجي و تحميلي غير قابل سئوال در حالت من والد کودک ثبت مي گردد. و در آينده بخشي از شخصيت فرد را تشکيل مي دهد.
اين بخش شخصيت ، مسئول خشک و متعصب کارهاي انضباطي فرد ، قانون مداري ، بايد ها و نبايدها در افراد مختلف است. وقتي فردي بدون توجه به احساسات و عواطف ، يا بدون توجه به تعقل و منطق به امري مبادرت مي کند و يا صحبت مي کند و يا ديگران را مجبور به انجام چنين اموري مي نمايد از اين بخش شخصيت خود استفاده مي کند.

همانطور که بعدا خواهيم گفت . 3 بخش شخصيت در هر فرد وجود دارد ولي مقدار اثر گذاري آنها از فردي به فرد ديگر فرق مي کند. همچنين حاکميت شخصيت در هر فرد ممکن است به عهده يکي از اين اجزاء باشد که هر کدام طبيعتا حکومتهاي متفاوتي را بنا خواهند گذاشت. پس شخصيت افراد متفاوت خواهد شد.
شايد شما کساني را ديده باشيد که براي آنها زندگي کار است و کاراست و کار .
و يا کساني را ديده باشيد که بسيار سخت گير و منضبط هستند به مانند يک نيروي نظامي مقيد به تريبت و توالي خاصي هستند و هيچ انعطافي را در زندگي نمي پذيرند.
اين افراد بايد سر ساعت خاصي بيدار شوند يا به رختخواب بروند و استثنائي بر اين امر قائل نيستند.
اضافه کاري و غرق شدن در کارهاي جدي چنان است که تفريح و سرگرمي خانواده ، دوستان و فرزندانشان بي اهميت جلوه مي کنند. جلسات متعدد دارند. قرارهاي متعدد دارند. در شيوه تربيتي سخت و خشک و متعصب عمل مي کنند.
ديدن خنده آنها مانند خورشيد گرفتگي هر چند سال يکبار در يک زمان کوتاه اتفاق مي افتد و البته آنها هم روي نظم معين خودش که مي توانيد رصد کنيد.
( فراموش نکنيد شخصيتي نداريم که فقط همين يک جزء را داشته باشد ولي شخصيت هاي زيادي در فرهنگ و جامعه ما هستند که اين بخش بر ساير بخشهاي شخصيت غلبه داشته و آنها را زير حکومت خود دارد.)
3 – حالت من بالغ
اين بخش شخصيت مخ شخصيت است. در واقع مجموعه اي از احساسات ، نگرشها و طرحهاي رفتاري خود مختار و مستقل است که فرد را با واقعيتهاي موجود تطبيق و هماهنگي مي دهد.

اين بخش شخصيت است که :
- تجزيه و تحليل مي کند.
- آينده نگري مي کند.
- ميان احساسات و تعقل فرد تعادل برقرار مي کند.
- احتمالاتي را که براي حل و فصل موثر دنياي خارج ضروري هست محاسبه مي کند.
- فعاليتهاي دو بخش قبلي ( کودک و والد ) را تنظيم مي کند و واسطه عيني شدن ميان آنهاست
در واقع شخصيت کامل انساني ، شخصيتي هست که 3 بخش فوق ( کودک – والد – بالغ ) توام به صورت متعادل در آن حضور داشته باشد. ليکن رئيس بخش بالغ باشد و با روشنفکري در جاي خود به کودک و در جاي خود به والد اهميت دهد. و شخصيت را با تجزيه وتحليل متعادل نگه دارد.

ramshad
19-04-2014, 14:48
شايد شما هم از رفتارهاي آدميان به شگفت آمده باشيد. اگر با نظريه تحيلي عاملي”اریک برن” آشنا شويد ، خود و ديگران را بهتر درک کرده و مي توانيد رفتارتان را بهبود بخشيد. ضمنا کمتر نسبت به رفتار ديگران متعجب مي شويد. در اين نظريه شخصيت هر فردي از بخش تشکيل شده است. ولي در هرفردي يکي از اين بخشها غالب هست ، لذا بيشتر کارهاي فردي از بخش غالب سرچشمه مي گيرد. در ادامه به توضيح مفصل اين سه بخش شخصيت مي پردازيم.

اریک برن مي گويد رفتارها ، افکار ، احساسات و عواطف مختلف انسان از بخش هاي مختلف شخصيت وي سرچشمه مي گيرد.
وي اجزاء شخصيت انسان را به 3 بخش تقسيم مي کند.

1 – حالت من کودک child ego
2 – حالت من والــد parent
3 – حالت من بالــغ adult

1– حالت من کودک child ego stage
کودک به هنگام به دنيا آمدن ،احساس هاي دروني و نيازهايي دارد که منجر به رفتارهايي در وي مي شود . مثلا با گرسنه بودن، مي گريد . و با تامين بودن ، مي خندد…. و اين حالت در کودکي پايان نمي پذيرد و تا بزرگسالي در افراد مختلف به انحاء مختلفي ادامه مي يابد.
اين بخش شخصيت بدون هيچ تدبر ، فکر يا بررسي جوانب ، فقط با احساسات و لذات سرو کار دارد . پيوسته به دنبال لذت جويي و دفع درد و رنج است.
سه خاصيت کلي << حالت من کودک >> عبارت است از :
1 – هرگز از لذت جويي سير نمي شود.
2 – آينده را نمي بيند.
3 – خواسته اش را به تاخير نمي اندازد.
احساسات منفي ، خلاقيت ، کنجکاوي ، علاقه به دانستن ، اصرار به تجربه کردن و احساس کردن از جمله خصوصيات حالت من است. اين بخش از شخصيت فرد را وا مي دارد که هر چيزي را شخصا خودش تجربه کند . اصلا خويشتن دار نيست و به عواقب احتمالي رفتارش توجهي ندارد.
تمايلي به رعايت قيود اجتماعي ، عرف ، مذهب ، قانون ، تعقل و… ندارد….
2– حالت من والد
در سالهاي اوليه کودکي ( مخصوصا 3 سال اول ) ، بايد و نبايد هاي زيادي از طرف والدين به کودکان تحميل شده يا ياد داده مي شود.
اين مجموعه عظيم از وقايع خارجي و تحميلي غير قابل سئوال در حالت من والد کودک ثبت مي گردد. و در آينده بخشي از شخصيت فرد را تشکيل مي دهد.
اين بخش شخصيت ، مسئول خشک و متعصب کارهاي انضباطي فرد ، قانون مداري ، بايد ها و نبايدها در افراد مختلف است. وقتي فردي بدون توجه به احساسات و عواطف ، يا بدون توجه به تعقل و منطق به امري مبادرت مي کند و يا صحبت مي کند و يا ديگران را مجبور به انجام چنين اموري مي نمايد از اين بخش شخصيت خود استفاده مي کند.

همانطور که بعدا خواهيم گفت . 3 بخش شخصيت در هر فرد وجود دارد ولي مقدار اثر گذاري آنها از فردي به فرد ديگر فرق مي کند. همچنين حاکميت شخصيت در هر فرد ممکن است به عهده يکي از اين اجزاء باشد که هر کدام طبيعتا حکومتهاي متفاوتي را بنا خواهند گذاشت. پس شخصيت افراد متفاوت خواهد شد.
شايد شما کساني را ديده باشيد که براي آنها زندگي کار است و کاراست و کار .
و يا کساني را ديده باشيد که بسيار سخت گير و منضبط هستند به مانند يک نيروي نظامي مقيد به تريبت و توالي خاصي هستند و هيچ انعطافي را در زندگي نمي پذيرند.
اين افراد بايد سر ساعت خاصي بيدار شوند يا به رختخواب بروند و استثنائي بر اين امر قائل نيستند.
اضافه کاري و غرق شدن در کارهاي جدي چنان است که تفريح و سرگرمي خانواده ، دوستان و فرزندانشان بي اهميت جلوه مي کنند. جلسات متعدد دارند. قرارهاي متعدد دارند. در شيوه تربيتي سخت و خشک و متعصب عمل مي کنند.
ديدن خنده آنها مانند خورشيد گرفتگي هر چند سال يکبار در يک زمان کوتاه اتفاق مي افتد و البته آنها هم روي نظم معين خودش که مي توانيد رصد کنيد.
( فراموش نکنيد شخصيتي نداريم که فقط همين يک جزء را داشته باشد ولي شخصيت هاي زيادي در فرهنگ و جامعه ما هستند که اين بخش بر ساير بخشهاي شخصيت غلبه داشته و آنها را زير حکومت خود دارد.)
3 – حالت من بالغ
اين بخش شخصيت مخ شخصيت است. در واقع مجموعه اي از احساسات ، نگرشها و طرحهاي رفتاري خود مختار و مستقل است که فرد را با واقعيتهاي موجود تطبيق و هماهنگي مي دهد.

اين بخش شخصيت است که :
- تجزيه و تحليل مي کند.
- آينده نگري مي کند.
- ميان احساسات و تعقل فرد تعادل برقرار مي کند.
- احتمالاتي را که براي حل و فصل موثر دنياي خارج ضروري هست محاسبه مي کند.
- فعاليتهاي دو بخش قبلي ( کودک و والد ) را تنظيم مي کند و واسطه عيني شدن ميان آنهاست
در واقع شخصيت کامل انساني ، شخصيتي هست که 3 بخش فوق ( کودک – والد – بالغ ) توام به صورت متعادل در آن حضور داشته باشد. ليکن رئيس بخش بالغ باشد و با روشنفکري در جاي خود به کودک و در جاي خود به والد اهميت دهد. و شخصيت را با تجزيه وتحليل متعادل نگه دارد.
دکتر جان بسیار پسندیده است منبع نوشته مان را به هنگام کپی پیست ذکر کنیم:

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

DrH.motasami
19-04-2014, 14:52
دکتر جان بسیار پسندیده است منبع نوشته مان را به هنگام کپی پیست ذکر کنیم:

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
:n14:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

DrH.motasami
19-04-2014, 16:03
لطفا فقط سوالات در این تاپیک مطرح شود.

Unknown12
19-04-2014, 19:29
سلام
ملاک تشخیص در سلامت روان مصاحبه بالینی با روانپزشک و روانشناس میباشد.خیر نیازی به آزمایش تشخیصی نیست،مطمئن باشید با تهیه یک لیست از اشکالات زندگیتان توسط خودتان و همچنین اظهارات اطرافیانتان و مهم تر از همه نظر پزشک درست ترین تشخیص داده خواهد شد.
کلیه اظهارات شما و اطرافیانتان از نظر صحت بررسی خواهد شد.پس نگران اظهارات مغرضانه نباشید.
شادکام باشید.
ممنون از پاسختون.

حالا صرف نظر از اینکه آیا نیاز هست یا نه، آیا چنین تستی وجود داره؟ و آیا مرسوم هست؟

DrH.motasami
19-04-2014, 22:50
ممنون از پاسختون.

حالا صرف نظر از اینکه آیا نیاز هست یا نه، آیا چنین تستی وجود داره؟ و آیا مرسوم هست؟

تست بیوشیمی خیر اما با تصویرنگاری مغز میشه به فعالیت غیر نرمال در بخشهای مختلف مغز پی برد.
تشخیص ضرورت فقط با متخصصه و حتما لازم نیست،پس از طی مراحل درمان ممکنه پزشک درخواست بده اما به ندرت چون مصاحبه بالینی پس از چندین جلسه حتما دقیق خواهد بود.

B.Russell
23-04-2014, 07:12
نظرتون در مورد مصرف پروپانول در مواقعی که استرس خیلی وحشتناک هست و آدم نیاز به خونسردی خیلی زیاده داره چیه؟
مثل مصاحبه دکتری یا دفاع از پایان نامه آدم کمی استرس میگیره و قلبش تند میزنه.

من شنیده بودم مصرف پروپانول میتونه قلب رو یکنواخت بتپاند و استرس کم میشود.
برای یک آدم سالم مصرف پروپانول ایرادی نداره؟
تا چند بار بخوری هیچی نمیشه؟

DrH.motasami
23-04-2014, 10:23
نظرتون در مورد مصرف پروپانول در مواقعی که استرس خیلی وحشتناک هست و آدم نیاز به خونسردی خیلی زیاده داره چیه؟
مثل مصاحبه دکتری یا دفاع از پایان نامه آدم کمی استرس میگیره و قلبش تند میزنه.

من شنیده بودم مصرف پروپانول میتونه قلب رو یکنواخت بتپاند و استرس کم میشود.
برای یک آدم سالم مصرف پروپانول ایرادی نداره؟
تا چند بار بخوری هیچی نمیشه؟

سلام
پروپرانولولPropranolol که بیشتر با نام تجاریش ایندرالinderal شناخته میشه.
درصورتی فرد سابقه مشکل قلبی و تنفسی(به ویژه آسم)نداشته باشه بسیار مفید خواهدبود،بسیاری از نوازندگان و جراحان 1.5تا2ساعت قبل اجرا یا جراحی یک قرص 10میلیگرم یا حتی20میلیگرم مصرف میکنند-همچنین تیراندازها و افرادی که با وجود استرس کار دقیقی با دست هایشان انجام میدهند.-در کل میشه صبح و بعدازظهر مصرف کرد هر چند برخی افراد فقط در موقع لزوم مصرف میکنند و ایرادی نداره.،اما با بروز تنگی نفس،سردی دستها و پاها،خواب آلودگی باید مقدار کاهش پیدا کنه،باید با 10 میلیگرم شروع کرد،اگر پس از 2 روز مشکلی نبود و علائم کاملا برطرف نشده بود میشه 20میل مصرف کرد.
این دارو باعث کاهش فشار ناشی از استرس بر قلب میشه.
موفق باشی.

DrH.motasami
23-04-2014, 23:16
کاربران گرامی:
مطرح نمودن سوال در این تاپیک بدین معناست که تمایل دارید کاربران دیگر نیز از آن بهره ببرند،لذا اگر سوالی "خصوصی"دارید که مایل نیستید سایر کاربران پاسخ آن را مشاهده کنند لطفا از طریق "پیغام خصوصی" مطرح فرمایید.

سپاس گزارم.

Mehdi.M2
27-04-2014, 20:55
جناب دكتر معتصمي ... بنده هنوز اثرات بهبودي رو در خودم نميبينم .. الان دقيقا دو هفته شده كه سرترالين رو دارم استفاده مي كنم ... هفته ي اول يك چهارم قرص رو تجويز كرده بودن ... هفته ي دوم نصف و از امروز هم دارم يك عدد قرص كامل سرترالين 50 دارم مصرف مي كنم .. اما در ساعاتي از روز همون مريضي رو به صورت شديد دارم .. ولي شبا و عصرا يكم بهترم .. خدايي ديگه دارم كم ميارم .. هر چقدر به خودم ميگم اينا فكر و خيالاته و مريضيه و ميگذره 5 دقيقه خوب ميشم بعدش بازم شروع ميشه ...

يعني جنگيدم با اين بيماريا .. اما ديگه كلافم كرده .. نميدونم روزام چجوري ميگذره .. هيچ لذتي از زندگي نميبرم ...

DrH.motasami
27-04-2014, 22:38
جناب دكتر معتصمي ... بنده هنوز اثرات بهبودي رو در خودم نميبينم .. الان دقيقا دو هفته شده كه سرترالين رو دارم استفاده مي كنم ... هفته ي اول يك چهارم قرص رو تجويز كرده بودن ... هفته ي دوم نصف و از امروز هم دارم يك عدد قرص كامل سرترالين 50 دارم مصرف مي كنم .. اما در ساعاتي از روز همون مريضي رو به صورت شديد دارم .. ولي شبا و عصرا يكم بهترم .. خدايي ديگه دارم كم ميارم .. هر چقدر به خودم ميگم اينا فكر و خيالاته و مريضيه و ميگذره 5 دقيقه خوب ميشم بعدش بازم شروع ميشه ...

يعني جنگيدم با اين بيماريا .. اما ديگه كلافم كرده .. نميدونم روزام چجوري ميگذره .. هيچ لذتي از زندگي نميبرم ...

سلام
ضمن آرزوی بهبودی سریعتر برای شما عزیز،
اثرات اولیه طی 2 تا 4 هفته ظاهر خواهد شد و ممکنه اثر درمانی بیشتر طول بکشه- اگه پزشکتون رو ملاقات کنید خیلی بهتره.ایشون رو از وضعیتتون اگاه کنید.
تندرست و شاد باشید.

روانپریش
27-04-2014, 23:07
العان بهترین ضد افسردگی توی ایران چیه؟
منظورم پر مصرفترین و پر تجویز ترینشون هست

DrH.motasami
27-04-2014, 23:16
العان بهترین ضد افسردگی توی ایران چیه؟
منظورم پر مصرفترین و پر تجویز ترینشون هست

"بهترین" برای هر فردی ممکنه متفاوت باشه.
رایجترین ها فلوکستین سرترالین سیتالوپرام و ونالافکسین.

روانپریش
27-04-2014, 23:22
"بهترین" برای هر فردی ممکنه متفاوت باشه.
رایجترین ها فلوکستین سرترالین سیتالوپرام و ونالافکسین.

دولوکستین(سیمبالتا) هم مثل اینکه جدیدا خیلی تجویز میشه

DrH.motasami
27-04-2014, 23:32
دولوکستین(سیمبالتا) هم مثل اینکه جدیدا خیلی تجویز میشه

در افسردگی شدید و مقاوم به درمان خیلی مفیده،افرادی هم که کمبود انرژی دارن بیشتر بهره میبرند،عوارضش هم کمتره اما سخت ترین عوارض قطع مصرف رو داره و حتما باید تحت نظر روانپزشکمصرف و قطع تدریجی بشه.
لزومی نداره در موارد معمولی به سراغ چنین دارویی رفت.

abs-j
30-04-2014, 18:19
سلام دکتر جان. اخیرا حدود شش هفت ماهی میشه که مشکل فراموشی پیدا کردم، مطالبی که بهم گفته میشه رو حتما باید سریع نت برداری کنم. مطالب توی ذهنم موندگار نمیشه. مسخره تر اینجاست وقتی در مورد یه چیزی فکری به ذهنم میرسه، اگه ننویسم خیلی زود فراموشش میکنم:n13:. مطالب خصوصی تر رو اگه لازم دونستید براتون پ.خ میکنم.خیلی هم ممنونم که یه همچین تاپیکی رو باز کردید.

DrH.motasami
30-04-2014, 18:27
سلام دکتر جان. اخیرا حدود شش هفت ماهی میشه که مشکل فراموشی پیدا کردم، مطالبی که بهم گفته میشه رو حتما باید سریع نت برداری کنم. مطالب توی ذهنم موندگار نمیشه. مسخره تر اینجاست وقتی در مورد یه چیزی فکری به ذهنم میرسه، اگه ننویسم خیلی زود فراموشش میکنم:n13:. مطالب خصوصی تر رو اگه لازم دونستید براتون پ.خ میکنم.خیلی هم ممنونم که یه همچین تاپیکی رو باز کردید.

سلام
مسئله خاصی فکرتون رو مشغول کرده؟

abs-j
30-04-2014, 19:52
مسایل زیادی وجود داره که ذهنم درگیرش هست ولی مسئله خاصی وجود نداره. البته ناگفته نمونه که یه افسردگی کوچیک مزمن شده هم دارم که بر میگرده به بیکار بودنم. حدود سه سالی میشه که درامد مشخصی ندارم .دیگه اینکه سنم هم رفته بالا ولی هنوز مجردم و این منو کمی آزار میده.

DrH.motasami
30-04-2014, 20:12
مسایل زیادی وجود داره که ذهنم درگیرش هست ولی مسئله خاصی وجود نداره. البته ناگفته نمونه که یه افسردگی کوچیک مزمن شده هم دارم که بر میگرده به بیکار بودنم. حدود سه سالی میشه که درامد مشخصی ندارم .دیگه اینکه سنم هم رفته بالا ولی هنوز مجردم و این منو کمی آزار میده.

ضمن آرزوی موفقیت و تندرستی:
چنین مشکلی غالبا به اضطراب و نگرانی برمیگردد،درواقع ممکن است به دلیل مشغله فکری نتوانید تمرکز کنید،همین امر باعث میگردد که در کارهایتان بازدهی و موفقیت مورد نظر رو نداشته باشید.
مشاوره با روانشناس بالینی قطعا مفید خواهد بود و بنده بشدت توصیه میکنم،اینطوری کیفیت زندگیتان حتما بهتر خواهد شد.

abs-j
30-04-2014, 20:17
از راهنماییتون بسیار ممنونم. سعی میکنم توی اولین فرصت بوجود اومده اقدام کنم. امیدوارم زودتر از این مشکل خلاص بشم.

DrH.motasami
30-04-2014, 20:33
از راهنماییتون بسیار ممنونم. سعی میکنم توی اولین فرصت بوجود اومده اقدام کنم. امیدوارم زودتر از این مشکل خلاص بشم.

لطف دارین
یه نکته:لزومی نداره که وی دکترای روانشناسی باشه و قطعا کارشناس ارشد کافیه.

Mehdi.M2
01-05-2014, 18:33
آقاي دكتر معتصمي ممنون ميشم يك تعريف از حمله ي پانيك با جزئياتش بگيد تا بفهميم مريضيمون چي هست .. چون من نه تپش قلب زياد نه تعرق و نه حالت خاصي از بيماري بدني دارم .. فقط دلهره دارم .. از وقتي از خواب بيدار ميشم تا زماني كه دوباره به خواب ميرم .. اضطراب از آينده كه نتونم راه درستي داشته باشم و .. با اينكه باز هم ميگم هيچ مشكلي ا از لحاظ روحي ندارم .. براي من شكست و اينا زياد اهميت نداره و دوباره اتلاش مي كنم .. از سيگار و اعتياد به شدت تنفر دارم و بيشترين نگرانيم اين دو تا هستن كه نكنه من تو آينده گرفتار بشم ! خودم ميدونم الان افكارم غير منطقيه .. و ميخوام بدونم اين مريضيم اسمش چيه ؟

وقتي با كسي در اين مورد حرف مي زنم سبك تر ميشم ... حتي اگه فقط در مورد بيماريم باشه ... و نه جزئياتش .. امروز وارد سومين ماه شدم .. انصافا خسته كنندست و بسيار آزار دهنده ...

( چون پزشك متخصص خودم 1 شنبه مياد نتونستم تا 1 شنبه صبر كنم و مجددا از شما سئوال كردم )

ممنون

DrH.motasami
01-05-2014, 18:52
آقاي دكتر معتصمي ممنون ميشم يك تعريف از حمله ي پانيك با جزئياتش بگيد تا بفهميم مريضيمون چي هست .. چون من نه تپش قلب زياد نه تعرق و نه حالت خاصي از بيماري بدني دارم .. فقط دلهره دارم .. از وقتي از خواب بيدار ميشم تا زماني كه دوباره به خواب ميرم .. اضطراب از آينده كه نتونم راه درستي داشته باشم و .. با اينكه باز هم ميگم هيچ مشكلي ا از لحاظ روحي ندارم .. براي من شكست و اينا زياد اهميت نداره و دوباره اتلاش مي كنم .. از سيگار و اعتياد به شدت تنفر دارم و بيشترين نگرانيم اين دو تا هستن كه نكنه من تو آينده گرفتار بشم ! خودم ميدونم الان افكارم غير منطقيه .. و ميخوام بدونم اين مريضيم اسمش چيه ؟

وقتي با كسي در اين مورد حرف مي زنم سبك تر ميشم ... حتي اگه فقط در مورد بيماريم باشه ... و نه جزئياتش .. امروز وارد سومين ماه شدم .. انصافا خسته كنندست و بسيار آزار دهنده ...

( چون پزشك متخصص خودم 1 شنبه مياد نتونستم تا 1 شنبه صبر كنم و مجددا از شما سئوال كردم )

ممنون

سلام
بله کاملا بیاد دارم که این سوال رو قبلا هم مطرح فرموده بودید
حملات پانیک panic یا هراس يک نوع پاسخ به شرايط استرس زا مي باشد. حمله ي هراس يک دوره ي احساس ترس شديد است که بطور موقت فعاليتهاي عادي فرد را مختل مي سازد. شروع آن معمولاً ناگهاني و بدنبال يک عامل محيطي آزاردهنده يا دلهره آور است.
هر چند براي فرد اغلب احساس ترس و ناراحتي شديد را ايجاد مي کند، مکانيزم آن در حقيقت يک واکنش تکاملي بدن است که به آن اصطلاحاً fight-or-flight response (اين پاسخ يک پاسخ حاد به استرس خوانده مي شود ). بر اساس اين تئوري حيوانات و انسانها در مقابله با خطرات يک سري شارژهاي الکتريکي از دستگاه سمپاتيک خود صادر مي کنند که آنها را براي فرار يا مبارزه آماده مي سازد.
بيماران دچار حملات هراس بخوبي با داروهاي ضد اضطراب و ضد افسردگي درمان مي شوند(به ویژه کلونازپام و ssris)مشخصه اصلي اختلال هراس، وقوع خود به خود و غيره منتظره حملات هراس است كه شامل حملات و دوره هاي مجزاي ترس شديد هستند. فراواني بروز حملات از چند نوبت در روز تا صرفا تعداد انگشت شماري حمله در يك سال فرق مي كند.
علايم رواني عمده اين بيماري عبارتند از، ترس مفرط و احساس قريب الوقوع بودن مرگ و نابودي. بيمار غالباً نمي تواند علت ترس خود را بيان كند. ممكن است دچار اغتشاش شعور شود و در تمركز اشكال پيدا كند. برخي نشانه هاي جسمي حمله هراس عبارت است از افزايش ضربان قلب، احساس تپش قلب، تنگي نفس و تعريق. بيمار اغلب مي كوشد محلي را كه در آن قرارگرفته است ترك كند تا از كسي كمك بگيرد. حمله عموماً بيست دقيقه و ندرتاً بيش از يك ساعت طول مي كشد
پروپرانولول و کلونازپام در کنار پاروكستين و یا سایر SSRIs کاملا موثر اند.
علائم شما بیشتر حاکی از اضطراب و وسواس است،چرا با یک متخصص اعصاب و روان ملاقات نمیکنید؟

Mehdi.M2
01-05-2014, 19:19
سلام
بله کاملا بیاد دارم که این سوال رو قبلا هم مطرح فرموده بودید
حملات پانیک panic یا هراس يک نوع پاسخ به شرايط استرس زا مي باشد. حمله ي هراس يک دوره ي احساس ترس شديد است که بطور موقت فعاليتهاي عادي فرد را مختل مي سازد. شروع آن معمولاً ناگهاني و بدنبال يک عامل محيطي آزاردهنده يا دلهره آور است.
هر چند براي فرد اغلب احساس ترس و ناراحتي شديد را ايجاد مي کند، مکانيزم آن در حقيقت يک واکنش تکاملي بدن است که به آن اصطلاحاً fight-or-flight response (اين پاسخ يک پاسخ حاد به استرس خوانده مي شود ). بر اساس اين تئوري حيوانات و انسانها در مقابله با خطرات يک سري شارژهاي الکتريکي از دستگاه سمپاتيک خود صادر مي کنند که آنها را براي فرار يا مبارزه آماده مي سازد.
بيماران دچار حملات هراس بخوبي با داروهاي ضد اضطراب و ضد افسردگي درمان مي شوند(به ویژه کلونازپام و ssris)مشخصه اصلي اختلال هراس، وقوع خود به خود و غيره منتظره حملات هراس است كه شامل حملات و دوره هاي مجزاي ترس شديد هستند. فراواني بروز حملات از چند نوبت در روز تا صرفا تعداد انگشت شماري حمله در يك سال فرق مي كند.
علايم رواني عمده اين بيماري عبارتند از، ترس مفرط و احساس قريب الوقوع بودن مرگ و نابودي. بيمار غالباً نمي تواند علت ترس خود را بيان كند. ممكن است دچار اغتشاش شعور شود و در تمركز اشكال پيدا كند. برخي نشانه هاي جسمي حمله هراس عبارت است از افزايش ضربان قلب، احساس تپش قلب، تنگي نفس و تعريق. بيمار اغلب مي كوشد محلي را كه در آن قرارگرفته است ترك كند تا از كسي كمك بگيرد. حمله عموماً بيست دقيقه و ندرتاً بيش از يك ساعت طول مي كشد
پروپرانولول و کلونازپام در کنار پاروكستين و یا سایر SSRIs کاملا موثر اند.
علائم شما بیشتر حاکی از اضطراب و وسواس است،چرا با یک متخصص اعصاب و روان ملاقات نمیکنید؟

ممنون بخاطر پاسختون .. من هيچكدوم از اين حالت هايي كه شامل اين تعريف بشه رو ندارم .. همونطور كه فرمودين فقط استرس آينده رو دارم .. استرس دو دقيقه بعد رو ... استرس زندگيمو ... كه كنترل نداشته باشم و مثلا دچار اعتياد بشم ...

همونطور كه خودتون گفتيد نميخوام هي دكتر عوض كنم و منتظرم 1 شنبه اين دكتره بگه درد من چيه ... من از چيزي كه نفرت دارم ميترسم .. ميدونم اينو چند بار به شما گفتم اما باور كنيد با هر بار گفتنش يكم ارومتر ميشم ( موقت البته )

DrH.motasami
01-05-2014, 19:22
ممنون بخاطر پاسختون .. من هيچكدوم از اين حالت هايي كه شامل اين تعريف بشه رو ندارم .. همونطور كه فرمودين فقط استرس آينده رو دارم .. استرس دو دقيقه بعد رو ... استرس زندگيمو ... كه كنترل نداشته باشم و مثلا دچار اعتياد بشم ...

همونطور كه خودتون گفتيد نميخوام هي دكتر عوض كنم و منتظرم 1 شنبه اين دكتره بگه درد من چيه ... من از چيزي كه نفرت دارم ميترسم .. ميدونم اينو چند بار به شما گفتم اما باور كنيد با هر بار گفتنش يكم ارومتر ميشم ( موقت البته )

کاملا درست میفرمایید،سعی کنید همیشه با عزیزانتان در مورد اتفاقات و مسائل روزتان صحبت کنید،مطمئن باشید به حرفتان توجه خواهند کرد.
موفق و تندرست باشید،:n16:

Mrs e
11-05-2014, 13:23
سلام خسته نباشید آقای دکتر..پیشاپیش ممنونم ازینکه راهنماییم میکنین..
بیشتر تمایل داشتم پیغامم خصوصی باشه ولی چون کاربر جدید هستم تعداد ارسالیام کمه و طبق قوانین سایت نشدکه خصوصی بپرسم..
من یه دارویی میخوام واسه استرسم.. استرس من خیلی زیاده.. یعنی واقعا نمیشه کنترلش کرد .. همینکه استرسی میشم کلی فکرای مسخره به ذهنم میاد که حالمو خیلی بد میکنه...خیلی خیلی بد
متاسفانه استرسم بالافاصله رو روده و مثانه م تاثیر میذاره و دچار سندرم روده و مثانه تحریک پذیر شدم
میخواستم بدونم آیا میشه قرصی برام معرفی کنین که واقعا تو وقتایی که لازمه ازش استفاده کنم و این همه اذیت نشم؟ یعنی قرصی که واقعا حداقل برا چند ساعت استرس من رو آروم کنه ...کاملا در آرامش باشم؟
من به تجویز پزشک قبلا کلردیازپوکساید5 و پرانول 20 خوردم ولی آنچنان تاثیری نداشته..
متاسفانه اکثر داروهای مربوط به اعصاب خواب آوری دارن که اونم مسئله سازه.. البته من این قرص رو شاید فقط هفته ای یکی دوبار بخورم نه زیاد.. منظورم اینه به صورت مداوم استفاده نمکینم فقط برای وقتایی میخوام که استرسم زیاده...
واقعا نیاز به راهنمایییتون دارم..:n03:

DrH.motasami
11-05-2014, 14:37
سلام خسته نباشید آقای دکتر..پیشاپیش ممنونم ازینکه راهنماییم میکنین..
بیشتر تمایل داشتم پیغامم خصوصی باشه ولی چون کاربر جدید هستم تعداد ارسالیام کمه و طبق قوانین سایت نشدکه خصوصی بپرسم..
من یه دارویی میخوام واسه استرسم.. استرس من خیلی زیاده.. یعنی واقعا نمیشه کنترلش کرد .. همینکه استرسی میشم کلی فکرای مسخره به ذهنم میاد که حالمو خیلی بد میکنه...خیلی خیلی بد
متاسفانه استرسم بالافاصله رو روده و مثانه م تاثیر میذاره و دچار سندرم روده و مثانه تحریک پذیر شدم
میخواستم بدونم آیا میشه قرصی برام معرفی کنین که واقعا تو وقتایی که لازمه ازش استفاده کنم و این همه اذیت نشم؟ یعنی قرصی که واقعا حداقل برا چند ساعت استرس من رو آروم کنه ...کاملا در آرامش باشم؟
من به تجویز پزشک قبلا کلردیازپوکساید5 و پرانول 20 خوردم ولی آنچنان تاثیری نداشته..
متاسفانه اکثر داروهای مربوط به اعصاب خواب آوری دارن که اونم مسئله سازه.. البته من این قرص رو شاید فقط هفته ای یکی دوبار بخورم نه زیاد.. منظورم اینه به صورت مداوم استفاده نمکینم فقط برای وقتایی میخوام که استرسم زیاده...
واقعا نیاز به راهنمایییتون دارم..:n03:

سلام
بله حتما گزینه های دیگه ای وجود داره،قطعا با ملاقات یک روانپزشک میتونید از شر چنین مشکلاتی رهایی یابید،درمان اضطراب مزمن داروهای SSRIs هست و داروهایی که نام بردید درمان کمکی اند که در کوتاه مدت استفاده میشوند،داروهایی و استراتژیهایی وجود دارند که باعث خواب آلودگی نشوند
نمیتوان صرفا با چند جمله دارویی رو توصیه کرد پس لطفا با یک متخصص اعصاب و روان ملاقات فرمایید
داروهایTCAsهم در اضطراب و هم در سندرم روده تحریک پذیر استفاده میشوند.
موفق و تندرست باشی

taghi_ramzi
12-05-2014, 15:58
سلام
دکتر من تا حالا خیلی استرس داشتم ، لرزش دست هم دارم
چند روزیه که یه مقداری حالتم عوض شده ، گاهی کلمه ها رو اشتباهی یا پس و پیش یا با لکنت میگم
احساس گیجی و خستگی نسبی هم دارم. صبحها سخت از خواب بیدار میشم ، در حالی که در طول روز خیلی خسته نمیشم
به نظرتون مشکل روحیه یا جسمی و توصیه میکنید چیکار کنم.
به جز این ، برای لرزش دست ، من ده سالی هست که لرزش دارم ،ممکنه بعد از این در طول زمان بهتر بشه یا باید مداوا انجام بدم؟
مرسی.

DrH.motasami
12-05-2014, 20:41
سلام
دکتر من تا حالا خیلی استرس داشتم ، لرزش دست هم دارم
چند روزیه که یه مقداری حالتم عوض شده ، گاهی کلمه ها رو اشتباهی یا پس و پیش یا با لکنت میگم
احساس گیجی و خستگی نسبی هم دارم. صبحها سخت از خواب بیدار میشم ، در حالی که در طول روز خیلی خسته نمیشم
به نظرتون مشکل روحیه یا جسمی و توصیه میکنید چیکار کنم.
به جز این ، برای لرزش دست ، من ده سالی هست که لرزش دارم ،ممکنه بعد از این در طول زمان بهتر بشه یا باید مداوا انجام بدم؟
مرسی.

سلام
حالات روحی(روان) میتونه کلیه علائم مورد اشاره رو ایجاد کنه،جهت بررسی و رفع مشکلات نامبرده لطفا خیلی آسان با یک متخصص روانپزشکی ملاقات فرمایید.
البته اگه سن خود رو بیان بفرمایید خیلی بهتره.

روانپریش
12-05-2014, 20:53
دکتر چرا من نسبت به اشخاص که بدحجاب هستن و پوشش نامناسب دارن توی خیابون احساس بدی پیدا میکنم هم به خودم هم به اونا دلیلش چیه؟

DrH.motasami
12-05-2014, 20:58
دکتر چرا من نسبت به اشخاص که بدحجاب هستن و پوشش نامناسب دارن توی خیابون احساس بدی پیدا میکنم هم به خودم هم به اونا دلیلش چیه؟

میتونه ناشی از تجارب،آسیب ها و البته تفکرات مذهبی باشه.اما احساس بد نسبت به خودت رو میشه بیشتر توضیح بدی؟

taghi_ramzi
12-05-2014, 21:11
سلام
حالات روحی(روان) میتونه کلیه علائم مورد اشاره رو ایجاد کنه،جهت بررسی و رفع مشکلات نامبرده لطفا خیلی آسان با یک متخصص روانپزشکی ملاقات فرمایید.
البته اگه سن خود رو بیان بفرمایید خیلی بهتره.

31 سالمه دکتر.

DrH.motasami
12-05-2014, 21:34
31 سالمه دکتر.

پس جوان هستید و حتما برای ریشه یابی و درمان لرزش دستانتان اقدام فرمایید.همون متخصص روانپزشکی عالیه.

روانپریش
12-05-2014, 21:36
میتونه ناشی از تجارب،آسیب ها و البته تفکرات مذهبی باشه.اما احساس بد نسبت به خودت رو میشه بیشتر توضیح بدی؟

بله درسته تجربه طلاق و جدایی رو که دارم
احساس بدم هم واسه اینه فکر میکنم تو چه دنیایی بدی زندگی میکنم

DrH.motasami
12-05-2014, 21:41
بله درسته تجربه طلاق و جدایی رو که دارم
احساس بدم هم واسه اینه فکر میکنم تو چه دنیایی بدی زندگی میکنم

دوست عزیز:
در طبیعیت بسیاری از جانداران با محیط خودشون رو از نظر ظاهری تطابق میدن(رفتار انسان خیلی متفاوت تره )،جامعه انسانی هم اینطوره و چنین رفتاری ممکنه به منظور هدف خاصی صورت بگیره.
نباید با یک شکست همه چیز رو سرانجام یافته دانست،هنوز وقت دارید و آدمهای بهتری وجود دارند،هرچند ممکنه مشکل از جانب شما بوده باشه.
میتوانید با یک مشاور یا روانشناس صحبت کنید،قطعا حس بهتری پیدا خواهید کرد.

S0R3N4
14-05-2014, 09:59
بله درسته تجربه طلاق و جدایی رو که دارم
احساس بدم هم واسه اینه فکر میکنم تو چه دنیایی بدی زندگی میکنم

ابتدا جلساتی پیش روانشناس داشته باشید و از متدود هاش استفاده کنید.
اگر نتیجه نگرفتید پیش یه متخصص اعصاب و روان مجرب برید

harol2020
14-05-2014, 15:33
میشه کاربرد ترهگزیفندیل رو توضیح بدین؟
..................................................

عوامل موثر در خواب آلودگی روز؟

DrH.motasami
14-05-2014, 15:59
عوامل موثر در خواب آلودگی روز؟

خواب شبانه ناکافی،کیفیت پایین خواب شبانه،اختلالات متابولیسم،افت قند خون و.....درکل باید بررسی پزشکی بشه.

DrH.motasami
16-05-2014, 11:55
میشه کاربرد ترهگزیفندیل رو توضیح بدین؟

این دارو( در کنار سایر داروها) در درمان بیماری پارکینسون و کاهش عوارض ناشی از داروهای ضد جنون تجویز میشود.

روانپریش
17-05-2014, 22:34
کدوم دسته از داروهای روانپزشکیایجاد تحمل و وابستگی میکنن و کدوم دسته اعتیاد اور نیستن
لازم نیست اسم تک تکشون رو بگین فقط اسم خانوادشون رو بگین کافیه
مثلا خانواده بنزودیازپانها ایجاد تحمل و وابستگی میکنن

DrH.motasami
18-05-2014, 21:19
کدوم دسته از داروهای روانپزشکیایجاد تحمل و وابستگی میکنن و کدوم دسته اعتیاد اور نیستن
لازم نیست اسم تک تکشون رو بگین فقط اسم خانوادشون رو بگین کافیه
مثلا خانواده بنزودیازپانها ایجاد تحمل و وابستگی میکنن

چنین سوالی رو نمیشه پاسخ قطعی داد چون همیشه اعتیاد جسمی نیست،به عنوان مثال نمونه ای که برای اولین بار در سطح جهانی گزارش شد وابستگی فردی سنندجی به قرص هیوسین ان بوتیل بروماید بود!در این پژوهش بنده از از نزدیک شاهد و متحیر بودم. توصیه میکنم جهت شناخت ابعاد اعتیاد حتما مطالعه کنید

دریافت1 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

دریافت 2 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

روانپریش
18-05-2014, 23:29
آیا داروی فلوکستین حتی در دوز های 80 میلی گرم اعیتاد اور نیست؟

DrH.motasami
18-05-2014, 23:47
آیا داروی فلوکستین حتی در دوز های 80 میلی گرم اعیتاد اور نیست؟

دوست گرامی :
زمانی دارو ،ماده یا رفتاری اعتیاد آور میشه که باعث لذت بشه(خصوصا اگه سیستم دوپامینرژیک مغز رو مورد هدف قرار بده)،این دارو به هیچ عنوان باعث لذت و ولع مصرف نمیشه،یعنی در افراد سالم هیچ اثر مثبت شناخته شده ای نداره،اگر شخصی با مصرف چنین دارویی احساس بهبود کرد حتما مشکل تشخیص داده نشده و یا درمان نشده ای داره.پس وقتی که با هر دوزی تحت نظر پزشک مصرف بشه مشکلی نخواد داشت،نباید یکباره به چنین دوزی رسید،حداقل3ماه وقت لازمه.80میلیگرم خیلی زیاده مگر در درمان وسواس.60 میلیگرم صبح20 ظهر 20و عصر 20خیلی پذیرفته تره.قطعا با افزایش دوز عوارض جانبی هم بیشتر میشه.

Atghia
19-05-2014, 00:15
سلام دکتر گرامی
آپو آلپراز میگن که وابستگی دارویی داره
خب مشخصا حس لذتی مصرفش نداره میشه کمی توضیح بدید چرا میگن که وابستگی میاره؟
ممنونم:n16:

DrH.motasami
19-05-2014, 00:59
سلام دکتر گرامی
آپو آلپراز میگن که وابستگی دارویی داره
خب مشخصا حس لذتی مصرفش نداره میشه کمی توضیح بدید چرا میگن که وابستگی میاره؟
ممنونم:n16:

سلام دوست عزیز
توضیح کوتاهی میدم اگر کافی نبود حتما بگین که بیشتر توضیح بدم.
این دارو(آلپرازولام و سایر داروهای هم خانواده که بر GABA اثر میگزاند) باعث رفع و یا کاهش اضطراب میشه،از اثرات مورد سوء مصرف القای حس گیجی و منگی است(نوعی بی خیالی).با مصرف بیش از 4 هفته کم کم شخص دچار تحمل دارویی (tolerance)میشه و برای دستیابی به اثرات قبلی باید مقدار بیشتری مصرف کنه،البته مقدار مصرفی خیلی مهمه چون مقدار بیشتر برابر است با تحمل پذیری بیشتر،-از طرفی فرد با مصرف همان مقدار ثابت قبلی دچار علائم قطع مصرف (Benzodiazepine withdrawal syndrome)و کاهش اثر دارو میشه،یعنی علی رغم مصرف همان مقدار فرد دچار علائم قطع میشه چون اثر دارو کاهش پیدا میکنه.، پس فرد تمایل زیادی به مصرف بیشتر پیدا میکنه.قطع ناگهانی اصلا توصیه نمیشه و باید با داروهای طولانی اثر نظیر کلردیازپوکساید و کاهش تدریجی بیمار رو کنترل کرد.
داروی Flumazenilدر کاهش تحمل پذیری و علائم قطع مصرف خیلی مفیده.

Atghia
19-05-2014, 01:03
سلام دوست عزیز
توضیح کوتاهی میدم اگر کافی نبود حتما بگین که بیشتر توضیح بدم.
این دارو(آلپرازولام و سایر داروهای هم خانواده که بر GABA اثر میگزاند) باعث رفع و یا کاهش اضطراب میشه،از اثرات مورد سوء مصرف القای حس گیجی و منگی است(نوعی بی خیالی).با مصرف بیش از 4 هفته کم کم شخص دچار تحمل دارویی (tolerance)میشه و برای دستیابی به اثرات قبلی باید مقدار بیشتری مصرف کنه،البته مقدار مصرفی خیلی مهمه چون مقدار بیشتر برابر است با تحمل پذیری بیشتر،-از طرفی فرد با مصرف همان مقدار ثابت قبلی دچار علائم قطع مصرف (Benzodiazepine withdrawal syndrome)و کاهش اثر دارو میشه،یعنی علی رغم مصرف همان مقدار فرد دچار علائم قطع میشه چون اثر دارو کاهش پیدا میکنه.، پس فرد تمایل زیادی به مصرف بیشتر پیدا میکنه.قطع ناگهانی اصلا توصیه نمیشه و باید با داروهای طولانی اثر نظیر کلردیازپوکساید و کاهش تدریجی بیمار رو کنترل کرد.
داروی Flumazenilدر کاهش تحمل پذیری و علائم قطع مصرف خیلی مفیده.

ممنونم بابت توضیحاتتون
خب اگر بصورت منقطع و نه بطور مداوم استفاده بشه ایا بازهم این حالت ایجاد خواهد شد؟

DrH.motasami
19-05-2014, 01:09
ممنونم بابت توضیحاتتون
خب اگر بصورت منقطع و نه بطور مداوم استفاده بشه ایا بازهم این حالت ایجاد خواهد شد؟

خواهش میکنم عزیز
به صورت کلی چون پتانسیلش وجود داره ما توصیه میکنیم مصرف نشه،این دارو ها به هیچ وجه نقش درمانی ندارند و صرفا علائم رو به صورت موقت کاهش میدن.

8nights&7days
27-05-2014, 11:04
من هیچ علاقه ای به پیدا کردن دوست ندارم. تفریح با دوستان و گردش و بیرون رفتن با دوست برام یک موضوع بیگانه و کاملا عجیبه . حتی وقتی کسانی رو با دوستاشون ببینم ، از خودم می پرسم : آخه که چی ، آدم اصلا چرا باید کسی در زندگیش به نام دوست داشته باشه؟
دوست دارم بدونم مشکل زوانی یا چیزی دارم ؟

faded
01-06-2014, 20:23
در مورد داروی فلوکستین میخواستم سوال کنم؟ اینکه گفته میشه نباید به طور ناگهانی قطع بشه علتش چیه؟ و اگر شده باشه عوارضش چیه؟

laxer
01-06-2014, 21:30
من هیچ علاقه ای به پیدا کردن دوست ندارم. تفریح با دوستان و گردش و بیرون رفتن با دوست برام یک موضوع بیگانه و کاملا عجیبه . حتی وقتی کسانی رو با دوستاشون ببینم ، از خودم می پرسم : آخه که چی ، آدم اصلا چرا باید کسی در زندگیش به نام دوست داشته باشه؟
دوست دارم بدونم مشکل زوانی یا چیزی دارم ؟

مدتی در اجتماع قرار بگیرید به این موضوع عادت خواهید کرد.




در مورد داروی فلوکستین میخواستم سوال کنم؟ اینکه گفته میشه نباید به طور ناگهانی قطع بشه علتش چیه؟ و اگر شده باشه عوارضش چیه؟

چون در بیمار سندم ترک ایجاد میشه و حالش بد تر خواهد شد.

8nights&7days
05-06-2014, 10:16
مدتی در اجتماع قرار بگیرید به این موضوع عادت خواهید کرد.
مشکل اینه که از قرار گرفتن در محیط های اجتماعی واقعا خوشم نمیاد. هر روز تو خونه میشینم و یا به آهنگ گوش میدم یا فیلم می بینم

laxer
05-06-2014, 15:05
مشکل اینه که از قرار گرفتن در محیط های اجتماعی واقعا خوشم نمیاد. هر روز تو خونه میشینم و یا به آهنگ گوش میدم یا فیلم می بینم

مگه قرار از هر چیزی خوشمون بیاد؟ در دنیای فعلی روابط اجتماعی شاید یک از مهمترین عوامل زندگی و شادی و نشاط باشن.
شما در حال حاضر در دوره ای هستید که دوست ندارید با کسی معاشرت کنید دوست ندارید در اجتماع باشید دوست ندارید دوست داشته باشید ولی من فکر نمیکنم از این وضعیت راضی باشید نه؟
این تنهایی شما ادامه پیدا کنه در بد ترین حالت به خودکشی و در بهترین حالت به مشکلات روانی جدی منجر میشه.

بنظر من بهتره برای چند روز هم شده حتی برای امتحان وضعیت روحیتون هم شده وارد یه جمع بشید , سعی کنید در اون جمع حرف بزنید اگر نتونستید حرف بزنید عاملش رو پیدا کنید! مثلا" از حرف زدن خجالت میکشید؟ یا میترسید حرفی که میزنید رو اون جمع مورد انتقاد قرار بده یا اصلا" تایید نکنه؟ یا کلا" از حرف زدن در جمع خوشتون نمیاد.


در ضمن هیچ وقت به خودتون تلقین نکنید که مشکل روانی دارید.

faded
06-06-2014, 21:09
فکر کنم این پست صحیحی نباشه ولی من برای اقای دکتر پیام خصوصی دادم منتظر راهنماییشون هستم

taghi_ramzi
08-06-2014, 22:04
سلام
دکتر من تا حالا خیلی استرس داشتم ، لرزش دست هم دارم
چند روزیه که یه مقداری حالتم عوض شده ، گاهی کلمه ها رو اشتباهی یا پس و پیش یا با لکنت میگم
احساس گیجی و خستگی نسبی هم دارم. صبحها سخت از خواب بیدار میشم ، در حالی که در طول روز خیلی خسته نمیشم
به نظرتون مشکل روحیه یا جسمی و توصیه میکنید چیکار کنم.
به جز این ، برای لرزش دست ، من ده سالی هست که لرزش دارم ،ممکنه بعد از این در طول زمان بهتر بشه یا باید مداوا انجام بدم؟
مرسی.

سلام دکتر
من بابت اینا رفتم پیش یه متخصص
یه سری تست نوشته که 250 هزار تومن درمیاد
آیا واقعاً برای تشخیص این تستا لازمه؟
( اصلاً طرف گفت 250 چوق میشه من یه مقدار نسبتاً زیادی خوب شدم !)

8nights&7days
08-06-2014, 22:25
مگه قرار از هر چیزی خوشمون بیاد؟ در دنیای فعلی روابط اجتماعی شاید یک از مهمترین عوامل زندگی و شادی و نشاط باشن.
شما در حال حاضر در دوره ای هستید که دوست ندارید با کسی معاشرت کنید دوست ندارید در اجتماع باشید دوست ندارید دوست داشته باشید ولی من فکر نمیکنم از این وضعیت راضی باشید نه؟
این تنهایی شما ادامه پیدا کنه در بد ترین حالت به خودکشی و در بهترین حالت به مشکلات روانی جدی منجر میشه.

بنظر من بهتره برای چند روز هم شده حتی برای امتحان وضعیت روحیتون هم شده وارد یه جمع بشید , سعی کنید در اون جمع حرف بزنید اگر نتونستید حرف بزنید عاملش رو پیدا کنید! مثلا" از حرف زدن خجالت میکشید؟ یا میترسید حرفی که میزنید رو اون جمع مورد انتقاد قرار بده یا اصلا" تایید نکنه؟ یا کلا" از حرف زدن در جمع خوشتون نمیاد.


در ضمن هیچ وقت به خودتون تلقین نکنید که مشکل روانی دارید.

خیلی راضی نیستم اما لاقل مطمئن هستم توسط دوستانی به جاهای بد کشیده نمیشم.
حتی وقتی فکر می کنم قراره در جمعی باشم ناراحت میشم.
این روز ها که روز امتحانات هست دیر تر از همه می رم مدرسه و وقتی امتحانم تموم شد به سرعت بر می گردم خونه تا مبادا کسی ازم سوالی بپرسه. ( کسی با من ارتباط برقرار کنه )
از همون بچگی همین جوری بودم ، با کسی حرف نمی زدم ، همیشه یک حا تو حال خودم بودم.
احساس می کنم این مشکل به هیچ نحوه ای درمان نمیشه.

laxer
08-06-2014, 22:34
خیلی راضی نیستم اما لاقل مطمئن هستم توسط دوستانی به جاهای بد کشیده نمیشم.
حتی وقتی فکر می کنم قراره در جمعی باشم ناراحت میشم.
این روز ها که روز امتحانات هست دیر تر از همه می رم مدرسه و وقتی امتحانم تموم شد به سرعت بر می گردم خونه تا مبادا کسی ازم سوالی بپرسه. ( کسی با من ارتباط برقرار کنه )
از همون بچگی همین جوری بودم ، با کسی حرف نمی زدم ، همیشه یک حا تو حال خودم بودم.
احساس می کنم این مشکل به هیچ نحوه ای درمان نمیشه.

چرا نمیخواید با کسی صحبت کنید؟ خجالت میکشید یا چیز دیگه ای؟
هر مشکلی راه حلی داره! انقدر سخت نگیرید.

ramshad
09-06-2014, 18:11
خیلی راضی نیستم اما لاقل مطمئن هستم توسط دوستانی به جاهای بد کشیده نمیشم.
حتی وقتی فکر می کنم قراره در جمعی باشم ناراحت میشم.
این روز ها که روز امتحانات هست دیر تر از همه می رم مدرسه و وقتی امتحانم تموم شد به سرعت بر می گردم خونه تا مبادا کسی ازم سوالی بپرسه. ( کسی با من ارتباط برقرار کنه )
از همون بچگی همین جوری بودم ، با کسی حرف نمی زدم ، همیشه یک حا تو حال خودم بودم.
احساس می کنم این مشکل به هیچ نحوه ای درمان نمیشه.

رفیق شما با همین پست هاتون در این تاپیک دارید تلاش می کنید با دیگران ارتباط برقرار کنید! شخصا یافتن دوست در اینترنت رو به کسی پیشنهاد نمیدم؛متاسفانه فرصت ندارم مفصل دلایلم رو شرح بدم؛ اما بگذار برات بگم که یک دوست دارم (خارج از دنیای نت) که وقتی باهاشم چنان حالم خوبه که بارها دلم خواسته فریاد بکشم خیلی خوشبختم!
در مورد جنسیت و سن تون اطلاعاتی ندارم اما قویا توصیه می کنم به یک روان درمانگر مراجعه کنید.تمایل به گذاشتن تشخیص بر شما ندارم در عین حال تصویری که شما از خودتان می دهید لازم است به دنبال درمان بروید و درمان هم می شوید؛هر چند زمان بر.

faded
12-06-2014, 12:08
ببخشید اون اقای دکتری که خودش این تاپیک رو ایجاد کرده نیست ؟

8nights&7days
14-06-2014, 08:46
رفیق شما با همین پست هاتون در این تاپیک دارید تلاش می کنید با دیگران ارتباط برقرار کنید! شخصا یافتن دوست در اینترنت رو به کسی پیشنهاد نمیدم؛متاسفانه فرصت ندارم مفصل دلایلم رو شرح بدم؛ اما بگذار برات بگم که یک دوست دارم (خارج از دنیای نت) که وقتی باهاشم چنان حالم خوبه که بارها دلم خواسته فریاد بکشم خیلی خوشبختم!
در مورد جنسیت و سن تون اطلاعاتی ندارم اما قویا توصیه می کنم به یک روان درمانگر مراجعه کنید.تمایل به گذاشتن تشخیص بر شما ندارم در عین حال تصویری که شما از خودتان می دهید لازم است به دنبال درمان بروید و درمان هم می شوید؛هر چند زمان بر.

جنسیت : مرد
سن : 15 سال
راستش تصمیم گرفتم یواش یواش وارد محیط های اجتماعی بشم . از نت شروع می کنم و کم کم به دنیای خارج از نت میرم .
از این سایت انگلیسی زبان هم شروع می کنم :
mylol.com

راستی منظورتون از زمان بر چند وقته ؟

faded
14-06-2014, 11:55
روان درمانگر دیگه چیه؟ حتما یا روانپزشکه یا روانشناس که بیشتر پول میگیره و به دردی هم نمی خوره

چایی
14-06-2014, 12:13
منم خیلی استرس دارم....

SHAKERDOOST
15-06-2014, 11:44
چند ماهه قرص سرترالین مصرف میکنم
شبا که میخوابم دندونامو محکم به هم میفشارم
طوری که وقتی بیدار میشم فکم به شدت درد میگیره
برای این مشکل باید چیکار کنم؟

ramshad
15-06-2014, 15:03
جنسیت : مرد
سن : 15 سال
راستش تصمیم گرفتم یواش یواش وارد محیط های اجتماعی بشم . از نت شروع می کنم و کم کم به دنیای خارج از نت میرم .
از این سایت انگلیسی زبان هم شروع می کنم :
mylol.com

راستی منظورتون از زمان بر چند وقته ؟

عزیز ؛ هشدار دادم خدمت تون که دنبال دوست در اینترنت نباشید. دوستی در دنیای نت اصلا معنا نداره. حداکثرش یافتن افرادیه که علایق مشترک داری باهاشون و مثلا فیلم و عکس و آهنگ مورد نظرتون رو با هم به اشتراک می گذارین.مطلقا دنیای قابل اعتمادی نیست. دنیای مجازی؛ هویتهای مجازی داره. در دنیای واقعیش شناختن اینکه کی راست میگه کی دروغ یک مهارته ؛ در دنیای مجازی خیلی راحت تر میشه برای خود هویت جعل کرد و مثلا حتی روان شناس و روان پزشک شد!
در مورد زمان مورد نیاز هیچ نظری نمی تونم بدم.
به اینترنت فقط به عنوان وسیله ای برای تفریح و پر کردن بخشی از اوقات فراغت تون نگاه کنید؛ بعدها شاید در مسائل علمی و تحقیقات هم به آن نیاز پیدا کنید. بجای محیط پر از دروغ و خطرناک اینترنت؛ چرا در مدرسه دنبال دوست نمی گردید؟ محل زندگی؟ فامیل؟

taghi_ramzi
15-06-2014, 15:28
منم با دوست بالایی موافقم
دوستی اینترنتی در هیچ حالتی روی روابط اجتماعی واقعی تاثیر نداره.

DrH.motasami
15-06-2014, 20:11
من هیچ علاقه ای به پیدا کردن دوست ندارم. تفریح با دوستان و گردش و بیرون رفتن با دوست برام یک موضوع بیگانه و کاملا عجیبه . حتی وقتی کسانی رو با دوستاشون ببینم ، از خودم می پرسم : آخه که چی ، آدم اصلا چرا باید کسی در زندگیش به نام دوست داشته باشه؟
دوست دارم بدونم مشکل زوانی یا چیزی دارم ؟

لطفا ابتدا با روانشناس ملاقات فرمایید.

DrH.motasami
15-06-2014, 20:12
سلام دکتر
من بابت اینا رفتم پیش یه متخصص
یه سری تست نوشته که 250 هزار تومن درمیاد
آیا واقعاً برای تشخیص این تستا لازمه؟
( اصلاً طرف گفت 250 چوق میشه من یه مقدار نسبتاً زیادی خوب شدم !)

لطفا طبق روال ایشان پیش برین

DrH.motasami
15-06-2014, 20:13
چند ماهه قرص سرترالین مصرف میکنم
شبا که میخوابم دندونامو محکم به هم میفشارم
طوری که وقتی بیدار میشم فکم به شدت درد میگیره
برای این مشکل باید چیکار کنم؟

سلام
به این حالت بروکسیسم گفته میشه.آیا داروی ضد روانپریشی مصرف میکنید؟
ترجیحا صبحها مصرف فرمایید.

DrH.motasami
15-06-2014, 20:19
جنسیت : مرد
سن : 15 سال
راستش تصمیم گرفتم یواش یواش وارد محیط های اجتماعی بشم . از نت شروع می کنم و کم کم به دنیای خارج از نت میرم .
از این سایت انگلیسی زبان هم شروع می کنم :
mylol.com

راستی منظورتون از زمان بر چند وقته ؟

سلام
چنین فعالیتی باعث کاهش اعتماد به نفس اجتماعیتان میشود.

8nights&7days
15-06-2014, 21:57
از همه ی دوستان ممنون. بهتره خودم یه فکری به حال خودم بکنم ...
از همه ی کمک ها ممنون ئ همگی موفق باشید

SHAKERDOOST
15-06-2014, 22:51
سلام
به این حالت بروکسیسم گفته میشه.آیا داروی ضد روانپریشی مصرف میکنید؟
ترجیحا صبحها مصرف فرمایید.
سرترالین مصرف میکنم
صبح ساعت 10 میخورم
پس چرا شبا دچار این حالت میشم؟
راهی نداره که برطرف بشه؟

larin
22-06-2014, 15:54
سلام
یه سوال داشتم
من یه مدتی‌ بود که پیش یه روانشناس میرفتم ولی‌ اون منو جدی نگرفت فک کرد که دروغ میگم که دارم اغراق می‌کنم که افسردگی دارم چون اون میگه که من خیلی‌ باهوشم و معمولا زیاد حرف نمیزنم و سعی‌ می‌کنم که احساساتم رو پنهان کنم فک کرد که دارم بازیش میدم
الان یه مدتی‌ هست که به خاطر درسم جلساتم قطع شده ولی‌ واقعا حالم بده و احساس می‌کنم که اینطوری و با این روحیه چطوری باید سال تحصیلی‌ جدید که خیلی‌ هم برام مهم هست رو شروع کنم دیوونه میشم
من واقعاً احساس می‌کنم که افسردگی دارم و این بیماری لعنتی نمیذاره درست و حسابی‌ درس بخونم
می‌خوام جلساتمو ادامه بدم ولی‌ فک می‌کنم که شاید بازم روانشناسم باورم نداشته باشه میترسم فک کنه دارم ننه من غریبم بازی در میارم
به نظرتون بازم پیشش برم؟

laxer
22-06-2014, 21:56
سلام

یه سوال داشتم

من یه مدتی‌ بود که پیش یه روانشناس میرفتم ولی‌ اون منو جدی نگرفت فک کرد که دروغ میگم که دارم اغراق می‌کنم که افسردگی دارم چون اون میگه که من خیلی‌ باهوشم و معمولا زیاد حرف نمیزنم و سعی‌ می‌کنم که احساساتم رو پنهان کنم فک کرد که دارم بازیش میدم

الان یه مدتی‌ هست که به خاطر درسم جلساتم قطع شده ولی‌ واقعا حالم بده و احساس می‌کنم که اینطوری و با این روحیه چطوری باید سال تحصیلی‌ جدید که خیلی‌ هم برام مهم هست رو شروع کنم دیوونه میشم

من واقعاً احساس می‌کنم که افسردگی دارم و این بیماری لعنتی نمیذاره درست و حسابی‌ درس بخونم

می‌خوام جلساتمو ادامه بدم ولی‌ فک می‌کنم که شاید بازم روانشناسم باورم نداشته باشه میترسم فک کنه دارم ننه من غریبم بازی در میارم

به نظرتون بازم پیشش برم؟

خیر,

توصیه من مراجعه به روانپزشک هست نه روانشناس.

در درمان افسردگی روان درمانی به تنهایی جواب گو نیست , باید ترکیبی از دارو درمانی و روان درمانی استفاده بشه.

larin
23-06-2014, 00:40
مرسی‌ گلم از اینکه بهم جواب دادی
گفته اگه واقعاً افسردگی داشته باشم بهم دارو میده با نسخه ی یکی‌ از روان پزشک‌هایی‌ که تو مجموعه شون هست
الان چی‌ به نظرت برم؟

laxer
23-06-2014, 01:41
مرسی‌ گلم از اینکه بهم جواب دادی

گفته اگه واقعاً افسردگی داشته باشم بهم دارو میده با نسخه ی یکی‌ از روان پزشک‌هایی‌ که تو مجموعه شون هست

الان چی‌ به نظرت برم؟

رشته تحصیلی روانشناس از علوم انسانی است و بعد چهار سال دانشگاه وارد بازار کار میشه , مصرف دارو با تجویز یه آدم غیر متخصص درسته؟
ولی روانپزشک بعد از 8 سال تحصیل در رشته پزشکی سپس گرایش به رشته تخصصی روان و اعصاب بر عوارض و فواید دارو ها آگاهه.

پیشنهاد بنده روانپزشک است. ( پزشک متخصص روان و اعصاب)

mahdi_z100
16-08-2014, 11:55
دوستان لطفا ادرس مطب یا اسم دکتر روانپزشک خوب اگه میشناسید معرفی کنید
برای درمان اضطراب میخوام
با تشکر

brad pitt
16-08-2014, 22:17
سلام

ببخشید قرص زولپیدم آیا عوارضی هم داره ؟

من تقریبن 1 ماه هست که هر شب 1 عدد و نیم زولپیدم 5 میخورم تا زودتر خوابم ببره
فقط بدی ش اینه اگر یک شب نخورم درست خوابم نمیبره

S0R3N4
01-09-2014, 12:56
رشته تحصیلی روانشناس از علوم انسانی است و بعد چهار سال دانشگاه وارد بازار کار میشه , مصرف دارو با تجویز یه آدم غیر متخصص درسته؟
ولی روانپزشک بعد از 8 سال تحصیل در رشته پزشکی سپس گرایش به رشته تخصصی روان و اعصاب بر عوارض و فواید دارو ها آگاهه.

پیشنهاد بنده روانپزشک است. ( پزشک متخصص روان و اعصاب)

این 2 اصلا زمین تا آسمون کارشون با هم تفاوت داره؛نمیدونم چرا خیلی ها این 2 تا رو با هم اشتباه میگیرن؛
هر کدوم از این 2 نفر تخصص متفاوتی دارند و گاهی مراجعه به هر دو حتی لازمه؛
روانشناس فقط اجازه ی مشاوره داره و با صحبت ها و ارائه ی راهکار ها و تکنیک های روانشناسی به بیمار باید سعی در بهبود بیمار داشته باشه؛
اما روانپزشک یا همون متخصص اعصاب و روان تخصص استفاده و تجویز دارو به بیمار هست و با دارو درمانی معمولا باید سعی در بهبود بیمار داشته باشه؛

توضیحات Laxer عزیز کاملا درست بود.

S0R3N4
01-09-2014, 13:01
سلام

ببخشید قرص زولپیدم آیا عوارضی هم داره ؟

من تقریبن 1 ماه هست که هر شب 1 عدد و نیم زولپیدم 5 میخورم تا زودتر خوابم ببره
فقط بدی ش اینه اگر یک شب نخورم درست خوابم نمیبره

من خودم 5 سال اعتیاد شدید به این دارو داشتم؛اما با توجه به مشکلاتی که واسه بنده ایجاد کرده بود مجبور به ترک این دارو شدم؛
این دارو در اصل یکی از کم عوارض ترین؛قوی ترین و سریع ترین دارو های درمان بی خوابی در کوتاه مدت به حساب میاد؛یعنی طول دوره ی درمان نباید بیشتر از 5 روز طول بکشه؛
اما بنده با استفاده ی بی رویه از این دارو تجربه های غیر قابل جبرانی برام به وجود اومد(البته شما دوز پایینی میخوری خوش بختانه)؛بنده بیش از 100 عدد قرص 10 میل میخوردم که برام مشکلات اختلال شخصیت و شعور به وجود میومد....
تنها توصیه بنده به شما اینه این دارو با معده ی کاملا خالی بخورید و تنها در صورتی که کاملا آماده ی خوابیدن هستین از این دارو استفاده کنید ! به قول کاشف این دارو؛اول مسواک بزنید؛بعد زولپیدم بخورید...

SAEED 120
14-09-2014, 19:22
اقا من به کی بگم مشکلمو؟ چرا هیچکی منو درک نمیکنه؟

الان خواستم برم خرید خجالت کشیدم خرید کنم. چون دیشب یارانه ریختن خجالت کشیدم بگن این یارو بدبخته با پول یارانه اومده خرید .هر جوری با خودم کلنجار رفتم نتونستم برم تو بغالی. 1 هفته بعد یارانه ریختن راحتتر میرم خرید تا روز قبل یارانه ریختن.

اعصابم خرابه اقا من تنها زندگی میکنم الان کسی نیست برام بره خرید رفیقمم که مریضه..خلاصه بدبختی گیر کردم..

من نمیدونم مردم چه جوری میرن تو صف عابر بانک؟ خجالت نمیکشن؟ خوب وقتی دیشب یارانه ریختن خوب تابلو اومدی پول یارانه برداری دیگه نشون میده بدبختی حالا باید بری خرید..خیییییییییلی ضایست..

خداشاهده مردم رو میبینم دستشون مشما پر از خوراکیه به جای اونا خجالت میکشم.یعنی سرمو میندازم پایین.فردا یارانه ریختن دستش یه مشما خوراکیه تو خیابون ..


--------

آقا من می خوام یه آدم پر رو باشم برم تو بغالی بگم لعنتی من با پول یارانه اومدم خرید! داد بزنم.اعصابم آروم بشه. دوست دارم وقتی که پول خودمه رو برم بگم الکی آقا این پول یارانست من بدبختم اومدم خرید..می خوام اینقد رپررو باشم.

نمیخوام فکر کنم باکلاسم..میخوام آدم بیشعوری باشم..خیلی دوست دارم ولی مغزم نمیزاره لعنتی.

New Ray
14-09-2014, 23:14
اقا من به کی بگم مشکلمو؟ چرا هیچکی منو درک نمیکنه؟

الان خواستم برم خرید خجالت کشیدم خرید کنم. چون دیشب یارانه ریختن خجالت کشیدم بگن این یارو بدبخته با پول یارانه اومده خرید .هر جوری با خودم کلنجار رفتم نتونستم برم تو بغالی. 1 هفته بعد یارانه ریختن راحتتر میرم خرید تا روز قبل یارانه ریختن.

اعصابم خرابه اقا من تنها زندگی میکنم الان کسی نیست برام بره خرید رفیقمم که مریضه..خلاصه بدبختی گیر کردم..

من نمیدونم مردم چه جوری میرن تو صف عابر بانک؟ خجالت نمیکشن؟ خوب وقتی دیشب یارانه ریختن خوب تابلو اومدی پول یارانه برداری دیگه نشون میده بدبختی حالا باید بری خرید..خیییییییییلی ضایست..

خداشاهده مردم رو میبینم دستشون مشما پر از خوراکیه به جای اونا خجالت میکشم.یعنی سرمو میندازم پایین.فردا یارانه ریختن دستش یه مشما خوراکیه تو خیابون ..


--------

آقا من می خوام یه آدم پر رو باشم برم تو بغالی بگم لعنتی من با پول یارانه اومدم خرید! داد بزنم.اعصابم آروم بشه. دوست دارم وقتی که پول خودمه رو برم بگم الکی آقا این پول یارانست من بدبختم اومدم خرید..می خوام اینقد رپررو باشم.

نمیخوام فکر کنم باکلاسم..میخوام آدم بیشعوری باشم..خیلی دوست دارم ولی مغزم نمیزاره لعنتی.

فکر کنم از عوارض تنهایی زندگی کردن باشه که هنوز باهاش کنار نیومدین. در همچین شرایطی همونطور که توجه ما به صدای تیک تاک ساعت زیادتر میشه ، به واکنش و طرز فکر مردم هم بیشتر میشه.
همه ما انسانها موجودات نیازمندی هستیم و این نیازها رو با پول حل میکنیم (مبادله میکنیم). مردم برای گرفتن یارانه خجالت نمیکشن چون این حق ملیشون و بیت المال هست چه 100 میلیون چه 1000 تومن.
فروشنده ها به این فکر نمیکنن چه کسی یارانه گرفته یا نه چون روزانه کلی مشتری دارن و براشون عادیه. اگر هم فکر کنن خوب صاحب اختیار فکر خودشون هستن ، شاید بخوان ما رو هیولا ببینن ولی ما که هیولا نیستیم !

احتمالا شما بخاطر غرور دوران جوانی همچین احساسی نسبت به نیازمندی انسان دارین و چون تنها زندگی میکنین موقع بیرون رفتن فکر میکنین همه حواسشون به شماست که اصلا همچین چیزی صحت نداره.

SAEED 120
15-09-2014, 08:12
فکر کنم از عوارض تنهایی زندگی کردن باشه که هنوز باهاش کنار نیومدین. در همچین شرایطی همونطور که توجه ما به صدای تیک تاک ساعت زیادتر میشه ، به واکنش و طرز فکر مردم هم بیشتر میشه.
همه ما انسانها موجودات نیازمندی هستیم و این نیازها رو با پول حل میکنیم (مبادله میکنیم). مردم برای گرفتن یارانه خجالت نمیکشن چون این حق ملیشون و بیت المال هست چه 100 میلیون چه 1000 تومن.
فروشنده ها به این فکر نمیکنن چه کسی یارانه گرفته یا نه چون روزانه کلی مشتری دارن و براشون عادیه. اگر هم فکر کنن خوب صاحب اختیار فکر خودشون هستن ، شاید بخوان ما رو هیولا ببینن ولی ما که هیولا نیستیم !

احتمالا شما بخاطر غرور دوران جوانی همچین احساسی نسبت به نیازمندی انسان دارین و چون تنها زندگی میکنین موقع بیرون رفتن فکر میکنین همه حواسشون به شماست که اصلا همچین چیزی صحت نداره.

درسته.من نمیدونم چرا مغزم برای خودش مشکل میتراشه.مثل سرگرمی میشه.

شاید چون زندگی خیلی چرت و پرته و من دوست دارم زندگی پیچیده باشه ولی زندگی لعنتی خیلی سادست.بزرگ شو زن بگیر بچه دار شو و بمیر.هیچ هیجانی نداره . هیچ فکری نداره. انگار باید حتما یه نفر رو با ماشین بکشی تا برات هیجان درست بشه بری زندان مثلا

زندگی سرگرمی نداره سرگرمی وقتی درست میشه که یه اشتباهی بکنی مثلا بدهکار بشی . زندان بری.مثلا پد رمادرت بمیرن .زندگی یه همچین هیجاناتی داره وگرنه بقیش تکراریه دیگه.یا مثلا مریض بشی پول عمل نداشته باشی یا مثلا سرطان بگیری منتظر مرگ

باشی.فکر کنم اینا سرگرمیهای اصلی باشه.بقیش همش یه داستان معمولیه. مثل آخر قصه ها که میگه از اون روز به بعد فلانی و فلانی با هم به خوبی و خوشی زندگی کردن. ولی تمام داستان و هیجان اصلی اول قصه بود که طرف یه مشکلی داشت و داستان درست

شد.دوست دارم یه داستانی باشه تو زندگی که به آخر قصه نرسم.

SAEED 120
15-09-2014, 08:35
فکر کنم از عوارض تنهایی زندگی کردن باشه که هنوز باهاش کنار نیومدین. در همچین شرایطی همونطور که توجه ما به صدای تیک تاک ساعت زیادتر میشه ، به واکنش و طرز فکر مردم هم بیشتر میشه.
همه ما انسانها موجودات نیازمندی هستیم و این نیازها رو با پول حل میکنیم (مبادله میکنیم). مردم برای گرفتن یارانه خجالت نمیکشن چون این حق ملیشون و بیت المال هست چه 100 میلیون چه 1000 تومن.
فروشنده ها به این فکر نمیکنن چه کسی یارانه گرفته یا نه چون روزانه کلی مشتری دارن و براشون عادیه. اگر هم فکر کنن خوب صاحب اختیار فکر خودشون هستن ، شاید بخوان ما رو هیولا ببینن ولی ما که هیولا نیستیم !

احتمالا شما بخاطر غرور دوران جوانی همچین احساسی نسبت به نیازمندی انسان دارین و چون تنها زندگی میکنین موقع بیرون رفتن فکر میکنین همه حواسشون به شماست که اصلا همچین چیزی صحت نداره.

من بچه بودم هم همین مشکلات رو داشتم مثلا مدرسه رو همیشه میپیچوندم خوشم نمیومد تو یک کلاس باشم تا 10 ساعت.
بزرگتر شدم رو آوردم به مواد تاثیر گذار رو مغز. مثلا 4 تا قرص میزدم یه آدم دیگه میشدم.خیلی اون آدم رو دوست می داشتم.
بعد اون آدم نابود شد یه آدم مظطرب و وسواسی اومد تو جلدم. اونم 2 سال تحملش کردم.
امسال دقیقا از 6 ماه پیش یه آدم جدید اومده. یه ادمی که دیگه مظطرب نیست ولی افسردست یه آدمی که بیشتر به فکر آیندست ولی دارم باهاش میجنگم که نتونه بهم غلبه کنه. این آدم لعنتی میگه بزرگ شدی باید بیای تو جاده زندگی ولی من میگم تسلیم تو نمیشم.واسه همین آزارم میده برام مشکل درست میکنه.

میدونی رفیق. چیه حقیقت.زندگییه یه چارچوب خیلی خسته کننده ای داره.که من تسلیمش نمیشم.ولی من میدونم ته راهی که خودم میرم هیچی نیست .بپرچمدار بزرگ این راه دوستمه که تو چارچوب زندگی نرفت آخرش کارش رسید به کمپ ترک اعتیاد الان 1 ساله دیگه نیستش معلوم نیست زندست یا مرده.

تو فامیلمون بعضیها میگن سعید دیوانست یا قاطی داره دلیلشو نمیدونم دقیقا چرا میگن .

SAEED 120
15-09-2014, 09:05
فکر کنم از عوارض تنهایی زندگی کردن باشه که هنوز باهاش کنار نیومدین. در همچین شرایطی همونطور که توجه ما به صدای تیک تاک ساعت زیادتر میشه ، به واکنش و طرز فکر مردم هم بیشتر میشه.
همه ما انسانها موجودات نیازمندی هستیم و این نیازها رو با پول حل میکنیم (مبادله میکنیم). مردم برای گرفتن یارانه خجالت نمیکشن چون این حق ملیشون و بیت المال هست چه 100 میلیون چه 1000 تومن.
فروشنده ها به این فکر نمیکنن چه کسی یارانه گرفته یا نه چون روزانه کلی مشتری دارن و براشون عادیه. اگر هم فکر کنن خوب صاحب اختیار فکر خودشون هستن ، شاید بخوان ما رو هیولا ببینن ولی ما که هیولا نیستیم !

احتمالا شما بخاطر غرور دوران جوانی همچین احساسی نسبت به نیازمندی انسان دارین و چون تنها زندگی میکنین موقع بیرون رفتن فکر میکنین همه حواسشون به شماست که اصلا همچین چیزی صحت نداره.

یه بار تو بچگی حول حوش 16 سالگی آدمم رو گم کردم. یعنی تو مغزم هیچکسی نبود . انگا رویندوز مغزم پاک شده بود. دوستام حرف میزدن نمیشنیدم. انگار سیاه شده بود تو سرم.
بعد خودم زیر لبم ویندوز موقت میریختم . میگفتم زندگی یه چراغی تو مغزم روشن میشد و آدمی میشدم که بفکر زندگیه.میگفتم بی غیرت یه آدم لات و پرجرات میشدم. میگفتم پررو پرو میشدم . میگفتم سعید قبلی اون آدم قبلی میشدم.

بعد بابام اینا بردنم روانپزشک بهش گفتم باید زیر لبم یه چیزی بگم تا شخصیتم ساخته بشه. بهم یه دارو داد تو 16 سالگی یه دارو قوی که یهویی مذهبی شدم روزه میگرفتم برا ی اولین بار تو زندگیم 1 ماه روزه گرفتم.

خلاصه همیشه یه شخصیتی هست که باید باهاش جنگید که اونم از درون باهات میجنگه .

SAEED 120
15-09-2014, 09:11
فکر کنم از عوارض تنهایی زندگی کردن باشه که هنوز باهاش کنار نیومدین. در همچین شرایطی همونطور که توجه ما به صدای تیک تاک ساعت زیادتر میشه ، به واکنش و طرز فکر مردم هم بیشتر میشه.
همه ما انسانها موجودات نیازمندی هستیم و این نیازها رو با پول حل میکنیم (مبادله میکنیم). مردم برای گرفتن یارانه خجالت نمیکشن چون این حق ملیشون و بیت المال هست چه 100 میلیون چه 1000 تومن.
فروشنده ها به این فکر نمیکنن چه کسی یارانه گرفته یا نه چون روزانه کلی مشتری دارن و براشون عادیه. اگر هم فکر کنن خوب صاحب اختیار فکر خودشون هستن ، شاید بخوان ما رو هیولا ببینن ولی ما که هیولا نیستیم !

احتمالا شما بخاطر غرور دوران جوانی همچین احساسی نسبت به نیازمندی انسان دارین و چون تنها زندگی میکنین موقع بیرون رفتن فکر میکنین همه حواسشون به شماست که اصلا همچین چیزی صحت نداره.

ولی تمام مشکلات فکری که واسم پیش اومد از اونروزی بود که لبمو غنچه کردم.و یه شخصیت بسیار قوی ساخته شد برام. ببین من یه آدم ترسو یی بودم یه شب خیلی ناراحت شدم گفتم خدایا من چه قدر ترسو هستم بعد سرمو بردم پایید چشمامو بستم سرمو آوردم بالا دیدم لبم غنچه شد . بعد خیلی آدم پررو و با ادبی شدم تا 3 ماه بهترین دوران زندگیم بود . پررو با ادب تو دبیرستان سرم بالا هی سوالای معلمها رو جواب میدادم درس رو بهتر متوجه میشدم.یه بار ناظم اومد گفت کی تو شماهخا از همه درسش بهتره یه نفراز اون بچه درس خونا گفتش آقا سعید فکر کنیم درسش خیلی خوبه همه سوالا رو جواب میده.
بعد که یه روز کتک خوردم از بابام دیگه اثر اون لب غنچه از بین رفت و بعدش اون پست قبلی که گفتم ویندو زمغزم پاک شد و بردنم روانپزشک

New Ray
15-09-2014, 16:38
با توضیحات پستهای اخیر ظاهرا مشکل شما ریشه ها و سوابق متفاوتی داره ، این پیچیدگی باید توسط روانشناس و روانپزشک بررسی بشه. پیشنهاد میکنم اول با چند روانشناس مختلف صحبت کنید و ببینید چه نظرات و روشهایی پیشنهاد میکنن ( فعلا ترجیحا از داروهاشون استفاده نکنید ) تا ببینید اصلا اتفاق نظر روی مشکل خاصی هست یانه . بعد میتونید به روانپزشک دیگری مراجعه کنید. از رده سنی و نحوه برخورد و صحبت و سوالات روانشناسان میشه فهمید چقدر توانا هستن.
اگه برای مشکل شما اسم خاصی برده شده در اینترنت جستجو کنید که خصوصیات این بیماری چیه تا بیشتر باهاش آشنا بشین.

Leon-117
26-09-2014, 23:50
.................................................. .................................................. .........................................

laxer
27-09-2014, 00:28
افرادی مشابه شما بسیار زیادند و شما تنها نیستید.
برای گرفتن بهترین نتیجه به روانپزشک مراجعه کنید.
روانپزشک با تجویز دارو در عرض کمتر از سه هفته تمام علاءم بیماری ناخوشایند شما رو از بین میبره.
با دارو هایی مثل لیتیوم و والپروات سدیم خلق شما رو ثابت میکنه.
با دارو هایی مثل سرترالین و فلوکستین افسردگی شما رو از بین میبره.
با ترکیب بوپروپیون به دارو های بالا هم افسردگی زود تر کنترل میشه و هم عوارض دارو ها تقریبا از بین میره.


خلاصه در عرض کمتر ازیک ماه از اون رو به اون رو میشید.
فقط خواهشا به جای رفتن پیش روانشناس به روانپزشک رجوع کنید.
در این مورد روانشناس جز سردرگمی چیز دیگه ای به بار نداره.

ms368
03-10-2014, 14:55
آقا
من خیلی دوست دارم شاد و خوشحال باشم
طوری که همیشه وقتی یه آهنگ غمگین میشنوم ٬ سریع ردش میکنم چون که خوشم نمیاد
چند روز پیش برعکس شد
آهنگای غمگین خیلی به دلم مینشست و یه حس عجیبی نسبت بهشون داشتم و مدام گوششون میکردم
امروزم بی حسی مطلق اومده سراغم و نه حس شادی دارم و نه غم و دلتنگی و خستگی و خواب و ...

دلیل اینهمه نوسان احساسات چیه ؟
هیچ قرصی هم نمیخورم

Iloveu-ALL
03-10-2014, 15:13
آقا
من خیلی دوست دارم شاد و خوشحال باشم
طوری که همیشه وقتی یه آهنگ غمگین میشنوم ٬ سریع ردش میکنم چون که خوشم نمیاد
چند روز پیش برعکس شد
آهنگای غمگین خیلی به دلم مینشست و یه حس عجیبی نسبت بهشون داشتم و مدام گوششون میکردم
امروزم بی حسی مطلق اومده سراغم و نه حس شادی دارم و نه غم و دلتنگی و خستگی و خواب و ...

دلیل اینهمه نوسان احساسات چیه ؟
هیچ قرصی هم نمیخورم

عوامل تاثیر گذار
سبک زندگی:
بیخوابی و خواب ناکافی یا نامطلوب (و به دنبالش نور چیز های مثله گوشی - تلویزیون - مانیتور)
فعالیت بدنی ناکافی مثل ورزش یا پیاده روی - کار کردن (نشستن و خوابیدن زیاد خوب نیست!)
تعذیه... مثلا خوردن کافئین زیاد باعث خستگی میشه / یا اگه موقع غذا خوردن ویتامین اندازه کافی دریافت نکنی (خوردن صبحونه خوبه)

افسردگی و بیماری های جسمی مثله کم خونی - کم کاری تیرویید
و دلایل دیگه ...
ولی راه حلی که من میتونم بهت بدم:
پیاده روی کردن هر روزه - شبا زود خوابیدن مثلا از ساعت 11 تا 7 عالیه! یا 10 تا 6 ...
تعذیه هم درست کن هل و هوله و مصرف کافئین رو کم کن ... صبح زود صبحانه خونه و کامل بخور ...!
یه نکته مهم دیگه تو تغذیه که خودمم تجربه کردم: موقعی که شکمت خالیه و یا گشنته ... چیز های مثله کلوچه و کیک (چیز های که فقط شکرن :دي) نخور چون اولش گرسنگیت رو میگیرن ولی بعد یه مدت کوتاه علاوه بر اینکه دوباره گشنه ات میشه باعث میشه خستگی نیز میشه.

* همه این 3تا (خواب-تغذیه-ورزشی یا کار) با هم مخلوط میشن و باعث خستگی ادم میشن ... جلو هر کدوم رو بگیریم قسمتی از خستگی هامون کم میشه.
اگر دکتر بری ممکنه بهت آزمایش کم خونی یا کم کاری تیرویید بده که اگه جواب یکیشون + باشه ... مشکل خستگیت از اونه

ms368
04-10-2014, 08:33
عوامل تاثیر گذار
سبک زندگی:
بیخوابی و خواب ناکافی یا نامطلوب (و به دنبالش نور چیز های مثله گوشی - تلویزیون - مانیتور)
فعالیت بدنی ناکافی مثل ورزش یا پیاده روی - کار کردن (نشستن و خوابیدن زیاد خوب نیست!)
تعذیه... مثلا خوردن کافئین زیاد باعث خستگی میشه / یا اگه موقع غذا خوردن ویتامین اندازه کافی دریافت نکنی (خوردن صبحونه خوبه)

افسردگی و بیماری های جسمی مثله کم خونی - کم کاری تیرویید
و دلایل دیگه ...
ولی راه حلی که من میتونم بهت بدم:
پیاده روی کردن هر روزه - شبا زود خوابیدن مثلا از ساعت 11 تا 7 عالیه! یا 10 تا 6 ...
تعذیه هم درست کن هل و هوله و مصرف کافئین رو کم کن ... صبح زود صبحانه خونه و کامل بخور ...!
یه نکته مهم دیگه تو تغذیه که خودمم تجربه کردم: موقعی که شکمت خالیه و یا گشنته ... چیز های مثله کلوچه و کیک (چیز های که فقط شکرن :دي) نخور چون اولش گرسنگیت رو میگیرن ولی بعد یه مدت کوتاه علاوه بر اینکه دوباره گشنه ات میشه باعث میشه خستگی نیز میشه.

* همه این 3تا (خواب-تغذیه-ورزشی یا کار) با هم مخلوط میشن و باعث خستگی ادم میشن ... جلو هر کدوم رو بگیریم قسمتی از خستگی هامون کم میشه.
اگر دکتر بری ممکنه بهت آزمایش کم خونی یا کم کاری تیرویید بده که اگه جواب یکیشون + باشه ... مشکل خستگیت از اونه

ممنون دوست عزیز

من دیروز کلی نوشتمو و دکمه ارسالو زدم٬ اما قاطی کرد پی سی ورلد و الان میبینم پستی ارسال نشده

به هر حال میخواستم بگم که خوابم خیلی کمه و نسکافه هم زیاد استفاده میکنم (البته از بهترین مارک استفاده میکنم٬ نه این بسته ای ها) به طوری که دیشب تا ساعت ۴:۳۰ بیدار بودم
آزمایش خون هم ۳ هفته پیش دادم و اتفاقا این ۲ آزمایشی که میگید هم داره
از این کم خونی خفیف دارم شکی ندارم

اما میخوام بدونم تغییرات آب و هوایی هم میتونه موئثر باشه توی تغییرات خلقیات و روانی آدما ؟ (مثلا میتونه آدما رو از شادی به غم و برعکس سوییچ کنه ؟)٬ چون تا جایی که یادمه من موارد بالا رو تقریبا توی تابستون هم داشتم .

khoshshaans
15-10-2014, 22:36
همش توهم مغزه متاسفانه، روانی وجود نداره و نه روحی، مغز درست کار نکنه همین میشیم، تازه زیر 40 ساله پزشکی پیشرفت کرده و فهمیده که خرابی مغز و سلولهاش ادم را به توهم میکشونه و با قرص میتونه کمی کنترل کنه قرنها مریضهای روانی جن زده و تحت غضب خدا و ... میدونستند تا چند وقت هم که میگن عقده های فروخورده
مگر همه مردم عقده فروخورده ندارند؟

فقط یک چیزی لطفا ژنهای خراب اجداد و ژن خراب مغزتون را به بچه خودتون منتقل نکنید و یک نفر دیگر را ناخواسته و نابوده نابود نکنید همین بگذارید بیماری در خودتان تمام شود

mhd1990
16-10-2014, 18:04
سلام
پسری هستم 20 ساله که در زندگیم ضربه های روحی زیادی خوردم پدرم وقتی 11 سالم بود به بیماری سرطان مبتلا شد و دوسال بعد فوت کرد تو اون دوسال سخت ترین و تلخ ترین روزا رو میگذروندم پس از مرگ پدرم , مادرم افسردگی گرفت و بیناییش رو از دست داد منم با وجود اینکه درسم خوب بود اما ترک تحصیل کردم مثل مادرم خونه نشین شدم چهار سال بعد یعنی زمانی که 17 سالم بود مادرم هم از دنیا رفت و از اون موقع به بعد پیش خواهرم زندگی میکنم از 17 سالگی برای پیچوندن سربازی و جلوگیری از قطع شدن حقوق بازنشستگی پدرم, ادامه تحصیل دادم و در رشته کامپیوتر دیپلم گرفتم و الان ترم دوم دانشگاه ازاد هستم اما هیچ کدوم از این دو ترم رو بخاطر ترس از اجتماع حضور پیدا نکردم و مشروط شدم هدفی برای زندگیم ندارم .ترس از مورد قضاوت قرار گرفتن خیلی اذیتم میکنه تو اون سالها اضافه وزن زیادی پیدا کردم چاق شدم و ظاهرم کاملا تغییر کرد. خیلی کم از خونه بیرون میرفتم و میرم دو ساعت در هفته شاید بیرون رفته باشم هیچ چیز نمیتونه خوشحالم کنه حس میکنم همه از من بدشون میاد درصورتی که خلاف اینو بار ها شنیدم و دیدم احساس میکنم ناتوان ترین ادم دنیام حتی یه دوچرخه ساده هم تو اون سال ها نخواستم که یاد بگیرم گذشته م تنهام نمیزاره. از خودم بدم میاد زندگی کردن برام سخت شده چطور از این باتلاق بیرون بیام

Alireza SM
16-10-2014, 18:36
سلام
پسری هستم 20 ساله که در زندگیم ضربه های روحی زیادی خوردم پدرم وقتی 11 سالم بود به بیماری سرطان مبتلا شد و دوسال بعد فوت کرد تو اون دوسال سخت ترین و تلخ ترین روزا رو میگذروندم پس از مرگ پدرم , مادرم افسردگی گرفت و بیناییش رو از دست داد منم با وجود اینکه درسم خوب بود اما ترک تحصیل کردم مثل مادرم خونه نشین شدم چهار سال بعد یعنی زمانی که 17 سالم بود مادرم هم از دنیا رفت و از اون موقع به بعد پیش خواهرم زندگی میکنم از 17 سالگی برای پیچوندن سربازی و جلوگیری از قطع شدن حقوق بازنشستگی پدرم, ادامه تحصیل دادم و در رشته کامپیوتر دیپلم گرفتم و الان ترم دوم دانشگاه ازاد هستم اما هیچ کدوم از این دو ترم رو بخاطر ترس از اجتماع حضور پیدا نکردم و مشروط شدم هدفی برای زندگیم ندارم .ترس از مورد قضاوت قرار گرفتن خیلی اذیتم میکنه تو اون سالها اضافه وزن زیادی پیدا کردم چاق شدم و ظاهرم کاملا تغییر کرد. خیلی کم از خونه بیرون میرفتم و میرم دو ساعت در هفته شاید بیرون رفته باشم هیچ چیز نمیتونه خوشحالم کنه حس میکنم همه از من بدشون میاد درصورتی که خلاف اینو بار ها شنیدم و دیدم احساس میکنم ناتوان ترین ادم دنیام حتی یه دوچرخه ساده هم تو اون سال ها نخواستم که یاد بگیرم گذشته م تنهام نمیزاره. از خودم بدم میاد زندگی کردن برام سخت شده چطور از این باتلاق بیرون بیام



شاید اغراق کرده باشین ولی شما 100% افسردگی شدید دارین و باید روانپزشک براتون دارو تجویز کنه.
یهو شاد و یهو خوشحال شدن رو زیاد تجربه کردین ؟ شده که بی دلیل گریه کنین یا شدید بخندین ؟ شده به چیزهایی فکر کنین که نتونین در موردش با کسی حرف بزنین ؟ شما شده که عمدا و از قصد نکات منفی اطرافیانتون رو برای خودتون مرور کنین ؟

برین پیش متخصص اعصاب و روان تا ازتون تست شخصیت بگیره و معاینه کنه ببینه نشانه های بیماری های روحی به جز افسردگی هم دارین یا نه. میزان اضطرابتون هم باید بررسی بشه. اگر تجربه ای در خصوص فکر کردن در مورد آسیب زدن به خودتون ( به هر نحو ) داشتین هم حتما با پزشک در میان بگذارین. احتمالا داروهایی مثل فلوکستین و سرترالین و فلوکسومایزین و سیتالوپرام و ... در مرحله اول درمان بهتون داده بشه بعدش هم داروهایی مثل نورتریپتلین و دزیپرامین و ... شاید هم کار به داروهای قوی تر کشیده بشه.

اگر اراده مراجعه کردن به روانپزشک رو ندارین بهتره شماره تلفن یه روانپزشک در شهرتون رو از اینترنت پیدا کنین و تلفنی وقت بگیرین این کار باعث میشه احتمال رفتنتون به پزشک بیشتر بشه. نگران هم نباشین لازم نیست در این مورد فکر کنین که به پزشک چی بگم و از کجا شروع کنم و ... خودش حرف رو شروع میکنه و کارش رو بلده.

mhd1990
16-10-2014, 19:42
شاید اغراق کرده باشین ولی شما 100% افسردگی شدید دارین و باید روانپزشک براتون دارو تجویز کنه.
یهو شاد و یهو خوشحال شدن رو زیاد تجربه کردین ؟ شده که بی دلیل گریه کنین یا شدید بخندین ؟ شده به چیزهایی فکر کنین که نتونین در موردش با کسی حرف بزنین ؟ شما شده که عمدا و از قصد نکات منفی اطرافیانتون رو برای خودتون مرور کنین ؟

برین پیش متخصص اعصاب و روان تا ازتون تست شخصیت بگیره و معاینه کنه ببینه نشانه های بیماری های روحی به جز افسردگی هم دارین یا نه. میزان اضطرابتون هم باید بررسی بشه. اگر تجربه ای در خصوص فکر کردن در مورد آسیب زدن به خودتون ( به هر نحو ) داشتین هم حتما با پزشک در میان بگذارین. احتمالا داروهایی مثل فلوکستین و سرترالین و فلوکسومایزین و سیتالوپرام و ... در مرحله اول درمان بهتون داده بشه بعدش هم داروهایی مثل نورتریپتلین و دزیپرامین و ... شاید هم کار به داروهای قوی تر کشیده بشه.

اگر اراده مراجعه کردن به روانپزشک رو ندارین بهتره شماره تلفن یه روانپزشک در شهرتون رو از اینترنت پیدا کنین و تلفنی وقت بگیرین این کار باعث میشه احتمال رفتنتون به پزشک بیشتر بشه. نگران هم نباشین لازم نیست در این مورد فکر کنین که به پزشک چی بگم و از کجا شروع کنم و ... خودش حرف رو شروع میکنه و کارش رو بلده.
ممنون
باور کنید وقتی این متن مینوشتم به خودم میگفتم دیگران فکر میکنن دروغ میگم یا اغراق میکنم
چندین بار فکر اسیب زدن به خودم رو کردم ولی پای بندی به اعتقادم منو از این کار باز میداشت در واقع تنها چیزی که برام مونده همین اعتقادات و افکار پوچه

Alireza SM
16-10-2014, 21:44
احتمالش هست به روانپزشک مراجعه نکنین ولی یه روزی از این که به روانپزشک مراجعه نکردین پشیمون میشین.

laxer
17-10-2014, 02:04
سلام
پسری هستم 20 ساله که در زندگیم ضربه های روحی زیادی خوردم پدرم وقتی 11 سالم بود به بیماری سرطان مبتلا شد و دوسال بعد فوت کرد تو اون دوسال سخت ترین و تلخ ترین روزا رو میگذروندم پس از مرگ پدرم , مادرم افسردگی گرفت و بیناییش رو از دست داد منم با وجود اینکه درسم خوب بود اما ترک تحصیل کردم مثل مادرم خونه نشین شدم چهار سال بعد یعنی زمانی که 17 سالم بود مادرم هم از دنیا رفت و از اون موقع به بعد پیش خواهرم زندگی میکنم از 17 سالگی برای پیچوندن سربازی و جلوگیری از قطع شدن حقوق بازنشستگی پدرم, ادامه تحصیل دادم و در رشته کامپیوتر دیپلم گرفتم و الان ترم دوم دانشگاه ازاد هستم اما هیچ کدوم از این دو ترم رو بخاطر ترس از اجتماع حضور پیدا نکردم و مشروط شدم هدفی برای زندگیم ندارم .ترس از مورد قضاوت قرار گرفتن خیلی اذیتم میکنه تو اون سالها اضافه وزن زیادی پیدا کردم چاق شدم و ظاهرم کاملا تغییر کرد. خیلی کم از خونه بیرون میرفتم و میرم دو ساعت در هفته شاید بیرون رفته باشم هیچ چیز نمیتونه خوشحالم کنه حس میکنم همه از من بدشون میاد درصورتی که خلاف اینو بار ها شنیدم و دیدم احساس میکنم ناتوان ترین ادم دنیام حتی یه دوچرخه ساده هم تو اون سال ها نخواستم که یاد بگیرم گذشته م تنهام نمیزاره. از خودم بدم میاد زندگی کردن برام سخت شده چطور از این باتلاق بیرون بیام


افسردگی متوسط به شدید مشهوده همراه با سوشیال فوبیا و شاید مقدار بسیار خفیفی افکار پارانوئیدی.


-
-

درمان شما دارویی است و نمیشه از طریق اینترنت چیزی تجویز یا توصیه کرد.
روانپزشک حتما" باید برین چون شما در حال حاضر بیمار هستید و بیماری شما درمان داره.
تمام افکار بد و ناامید کننده شما ناشی از همین بیماری ــه.

افسردگی از نظر زجر و عذاب بیمار با سرطان برابری میکنه ولی خوشبختانه درمانش خیلی ساده تر موفقیت آمیز تر از سرطان. ( اگر قرار بود اسم دوومی برای افسردگی انتخاب بشه مطمئنن "سرطان اعصاب" بهترین گزینه بود)



تاکید میکنم به روانپزشک مراجعه کنید.

khoshshaans
18-10-2014, 12:51
اقای مهدی 1990 الان که شما اینترنت دارید باید بدانید که مشکلتان عدم کارکرد صحیح مغز است، با توجه به سابقه خانوادگیتان ژنهای خانوادگی شما هم بیماریهای خاصی را منتقل میکنند،
ایا سابقه دارودرمانی و پزشک داشته اید؟ چرا رها کردید؟
خوشبختانه شما در سنی هستید که امکان جبران و بلند شدن دارید
در واقع ما قربانی ژنتیک، تصادف و محیطیم که شما بد اورده اید نه نفرینی نه نحوستی و نه چیز دیگر صرفا یک تصادف، ولی همین که سرپا هستید نشون میده بنیه درمان دارید، متاسفانه عدم شناخت مردم ایران بخصوص اطرافیان از مشکلات روانی این مسایل را پیش می اورد.
این که هیچیک از فامیل و اطرافیان و یا هیچ حادثه تصادفی نتوانسته شما را کمک و به درمان بکشد خوب بدشانسیه که امری طبیعی است
ولی باز خوبه از مشکلات روانی مغزی شما به کارکرد دیگرازاران دچار نشدید

ولی در عین حال شدیدا توصیه میکنم و تاکید میکنم به جای فکر در مورد نحوست و نفرین و ... در مورد مشکلاتتان به سراغ دکتر بروید، سعی کنید بدانید دکترتان دنبال حل مشکل هست یا دیگه براش شماها عادی شدید و به قرص میبنده و ..
تشکیل پرونده در بیمارستان روزبه روانپزشکی به خاطر هزینه کم ضروریه
اینها اختلالات مغز هست و با دارو کنترل میشه و ممکنه تا اخر عمر دارو بخورید
کنار دارو باید رفتار درمانی بشید مثلا یکی از درمانهای ترس روبرو شدن با ترس و دانستن ان توسط بقیه است
عدم درمان و شناخت این بیماری باعث میشه افسردگی تشدید و بعدا به خودکشی منجر بشه یعنی زندگی زجراور

ضمنا من توصیه به فرزنداوری در این دنیای بی قاعده و تصادفی نمیکنم ولی اگر بعدا خواستید ازدواج کنید مواظب ژنها باشید
کسی را مقصر ندانید
سوالی داشتید بپرسید
چون خودم در این موارد تجربه عینی دارم گفتم
از خواندن مطالب منفی غمناک و .... دوری کنید و سایر مواردی که خوشبختانه با دسترس بودن اینترنت و گوگل میتوانید در مورد بیماری خود بدانید

ba maram
09-11-2014, 03:09
پسری 26 ساله هستم
من چند مدتی میشه خدمتم رو تموم کردم و حالا اومدم سر کار و از قبل نسبت به زندگیم بیشتر ناامید شدم
هر روز صبح بی انژی هستم و معموا موقع صبحا
اینکه پدرم کارفرماام هست اما خیلی مورد بی توجهی اون قرار می گیرمنه خوردن هیچ حرفی نمی زنم با کسی(90% مواقع با مادر و برادردم صبحانه ی خورم)
وقتی از سرکار میام خونه از 4 ساعت،3/30 رو توی اتاقم می رم و اون نیم ساعتم واسه شام ... خیلی کم پیش میاد تلوزیون ببینم دلیل اصلیش هم عوض نکردن کانال دوست داشتینم هست
کنترل تلوزون دست پدرم هست و نظام خانوادش رو سر این تک سلیقگیش ریخته بهم و متاسفانه برادرم هم می ره اتاق مثل من اما اوضاع روحیش خیلی خوبه نسبت به من
سر کار هم که می رم کم پیش میاد پدرم به روم بخنده(مگه اینکه مشتری براش چک ا.رده باشه یا ..... )
یکبارم ازش بطور مخفیانه شنیدم که به چند تا از فامیلای نزدیکمون می گفت که برادرم رو دوست داره و من براش آَ دهن سوزی نیستم...
همیشه اینا میاد توی سرم و گاها گریم هم می گیره شبا ....
خلاصه من خیلی سرافکنده شدم
استرس و حرص همیشه روز با منه ...
نمی دونم دلیل سکوتم این هست یا نه
اما خیلی ساکت و منزوی شدم
چطوری مثل قبل شاد باشم و فکرم درگیر این موضوع نباشه دیگه ؟

laxer
09-11-2014, 13:57
پسری 26 ساله هستم
من چند مدتی میشه خدمتم رو تموم کردم و حالا اومدم سر کار و از قبل نسبت به زندگیم بیشتر ناامید شدم
هر روز صبح بی انژی هستم و معموا موقع صبحا
اینکه پدرم کارفرماام هست اما خیلی مورد بی توجهی اون قرار می گیرمنه خوردن هیچ حرفی نمی زنم با کسی(90% مواقع با مادر و برادردم صبحانه ی خورم)
وقتی از سرکار میام خونه از 4 ساعت،3/30 رو توی اتاقم می رم و اون نیم ساعتم واسه شام ... خیلی کم پیش میاد تلوزیون ببینم دلیل اصلیش هم عوض نکردن کانال دوست داشتینم هست
کنترل تلوزون دست پدرم هست و نظام خانوادش رو سر این تک سلیقگیش ریخته بهم و متاسفانه برادرم هم می ره اتاق مثل من اما اوضاع روحیش خیلی خوبه نسبت به من
سر کار هم که می رم کم پیش میاد پدرم به روم بخنده(مگه اینکه مشتری براش چک ا.رده باشه یا ..... )
یکبارم ازش بطور مخفیانه شنیدم که به چند تا از فامیلای نزدیکمون می گفت که برادرم رو دوست داره و من براش آَ دهن سوزی نیستم...
همیشه اینا میاد توی سرم و گاها گریم هم می گیره شبا ....
خلاصه من خیلی سرافکنده شدم
استرس و حرص همیشه روز با منه ...
نمی دونم دلیل سکوتم این هست یا نه
اما خیلی ساکت و منزوی شدم
چطوری مثل قبل شاد باشم و فکرم درگیر این موضوع نباشه دیگه ؟

قبل از هر اقدام درمانی و دارویی مشکلتون رو با پدرتون در میان بگذارید.
دارو فقط سرپوشی است برای مشکل اصلی.
شما باید مشکل اصلی رو ریشه یابی و ریشه کن کنید.
از پدرتون بپرسید که ازتون خوشش میاد؟ چرا زیاد بهتون توجه نمیکنه؟ آیا شما کاری کردید که اون نارحت بشه؟ آیا شما موردی دارید که ایشون بخاطرش زیاد از شما راضی نیست؟

و در آخر موردی که باید ذکر کنم این هست که بعد از بلوغ دیگه خوشنودی و رضایت والدین برای فرزند مهم نیست و کم کم نوجوان در حال بلوغ استقلال پیدا میکنه و کم کم از اون دنیایی که پدر و مادر کنترلش میکردند بیرون میاد و وارد جامعه میشه.

حتا اگر پدرتون الکی و از روی بغض از شما بدش میاد و حتا اگر فرزند ناخواسته بودید و در بدترین شرایطی که میشه تصور کرد باید این سوال رو از خودتون بپرسید که آیا شما هنوز آن بچه قبل از بلوغ هستید یا جوان بعد از بلوغ؟ جامعه براتون باید مهم باشه یا یک قلمرو کوچک بسیار سخت گیرانه مثل خانواده شما؟ شما باید دنبال رضایت پدر برید یا دنبال شریک زندگی برای ادامه زندگی؟

از نظر من وابستگی شدید شما به این شکل و شیوه به پدرتان منطقی نیست.

اگر قصد دریافت کمک پزشکی دارید بجای "روانپزشک" به "روانشناس" مراجعه کنید. ( در این مورد روانشناس بسیار خبره تر از روانپزشک است)

ba maram
09-11-2014, 20:24
متاسفانه باید بگم که من خیلی احساساتی هستم و برام مهم هست که اطرافیانم راجع بهم چی فکر می کنن
نمی تونم نسبت به رفتارای هیچ یک از آشناها و دوستام بی تفاوت باشم ...
حق باشماست داداش
همین کاری که گفتید رو می کنم

SAEED 120
11-11-2014, 12:03
سلام اکثر آدمها امروزه مشکل اعصاب دارن حالا کم و بیش استرس اظطراب افسردگی وسواس .

من جدیدا از جینسینگ رنده شده , ریشه جینسینگ رو رنده کردن , همون پودر شده ولی دونه های درشت تر ورق شده.من خیلی وسواس دارم البته نه اون وسواس که دستمو بشورم نه.وسواس های دیگه وسواس هم یه نوع اظطراب مثلا اعصابم نمیکشه ضعیفه.

حوصله رانندگی ندارم . حوصله حرف زدن ندارم. اصلا با خانوادم شاید 5 دقیقه در روز حرف بزنم.بی حوصله .ناراحت.خسته. اعصابم نمیکشه.

بعد این گیاه جینسینگ 2 تا پره خیلی کم به نیم گرم هم نمیرسه وزنش اینو میزارم روی زبونم حدود 10 دقیقه این با بزاق دهان حل میشه و کم کم ریز میشه یه مقدار کمی هم میجوم و تمام .اون عصاروشو تو دهن باید بکشید بیرون با مکیدن.

خلاصه اعصاب رو قوی میکنه . وسواس و اظطراب رو کم میکنه .کشش اعصاب رو بیشتر میکنه .دیگه با خانوادم حرف میزنم .این تجربه من بود.خواستم در اختیارتون بزارم.

البته فقط کسانی استفاده کنند که قرص اعصاب مصرف نمیکنند . چون با قرصهای ضد افسردگی و کنترل اعصاب خوب نیست خورده بشه . فقط کسانی بخورند که هیچ قرصی مصرف نمیکنند و اعصابشون ضعیفه.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

این عکس اینترنتیشه خیلی پره هاش بزرگه خیلی کمتراز این اندازه 2 دهم گرم.اندازه 2 تا نخود .بعد از 1 ساعت شروع میشه اعصاب رو قوی میکنه انرژی میده کشش اعصاب رو میبره بالا.اظطراب کم میشه.

یه سرچ تو اینترنت بزنید ببینید چه خواص زیادی داره جینسینگ .واسه فصل سرما هم خوبه سیستم ایمنی بدن رو قوی میکنه نمیزاره سرما بخورید.

اینکه میگم بزارید رو زبون این رو از یک عطار چینی پرسیدن.

فقط 1 بار امتحان کنید و بعد بیایید نظرتون رو بگید فقط اونایی که بی اعصابن ( بی حوصله) یا اظطراب و وسواس دارن تست کنن بیان نظرشونو بگن.

برای کودکان و نوجوانان هم خوب نیست فقط 20 سال به بالا.

روانپریش
11-11-2014, 23:05
سلام اکثر آدمها امروزه مشکل اعصاب دارن حالا کم و بیش استرس اظطراب افسردگی وسواس .

من جدیدا از جینسینگ رنده شده , ریشه جینسینگ رو رنده کردن , همون پودر شده ولی دونه های درشت تر ورق شده.من خیلی وسواس دارم البته نه اون وسواس که دستمو بشورم نه.وسواس های دیگه وسواس هم یه نوع اظطراب مثلا اعصابم نمیکشه ضعیفه.

حوصله رانندگی ندارم . حوصله حرف زدن ندارم. اصلا با خانوادم شاید 5 دقیقه در روز حرف بزنم.بی حوصله .ناراحت.خسته. اعصابم نمیکشه.

بعد این گیاه جینسینگ 2 تا پره خیلی کم به نیم گرم هم نمیرسه وزنش اینو میزارم روی زبونم حدود 10 دقیقه این با بزاق دهان حل میشه و کم کم ریز میشه یه مقدار کمی هم میجوم و تمام .اون عصاروشو تو دهن باید بکشید بیرون با مکیدن.

خلاصه اعصاب رو قوی میکنه . وسواس و اظطراب رو کم میکنه .کشش اعصاب رو بیشتر میکنه .دیگه با خانوادم حرف میزنم .این تجربه من بود.خواستم در اختیارتون بزارم.

البته فقط کسانی استفاده کنند که قرص اعصاب مصرف نمیکنند . چون با قرصهای ضد افسردگی و کنترل اعصاب خوب نیست خورده بشه . فقط کسانی بخورند که هیچ قرصی مصرف نمیکنند و اعصابشون ضعیفه.

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

این عکس اینترنتیشه خیلی پره هاش بزرگه خیلی کمتراز این اندازه 2 دهم گرم.اندازه 2 تا نخود .بعد از 1 ساعت شروع میشه اعصاب رو قوی میکنه انرژی میده کشش اعصاب رو میبره بالا.اظطراب کم میشه.

یه سرچ تو اینترنت بزنید ببینید چه خواص زیادی داره جینسینگ .واسه فصل سرما هم خوبه سیستم ایمنی بدن رو قوی میکنه نمیزاره سرما بخورید.

اینکه میگم بزارید رو زبون این رو از یک عطار چینی پرسیدن.

فقط 1 بار امتحان کنید و بعد بیایید نظرتون رو بگید فقط اونایی که بی اعصابن ( بی حوصله) یا اظطراب و وسواس دارن تست کنن بیان نظرشونو بگن.

برای کودکان و نوجوانان هم خوب نیست فقط 20 سال به بالا.

دوست عزیز تاثیرش بیشتر روی افسردگیه یا وسواس

Alireza SM
12-11-2014, 17:31
گیاه جنسینگ رو بهتره مصرف نکنن و جنسینگ رو فقط به صورت دارو مصرف کنین.
کپسول هایی مثل Ginsana حاوی جنسینگ خالص هستن.
جنسینگ افسردگی و اضطراب درمان نمیکنه وسواس رو هم شاید چون روی تمرکز تاثیر میزاره بتونه بهش کمک کنه.
در هر صورت افسردگی و اضطراب و وسواس داروهای واقعی نیاز دارن نه جنسینگ.

javad34
01-12-2014, 18:07
من یه مشکل خیلی بزرگ دارم هواپیما بخوام سوار شم فکر میکنم سقوط میکنه ماشین سوار بشم فکر میکنم الان تصادف میکنه .

آخه ما از کجا بدونیم اون هواپیمایی که الان ایران تحریمه اون هواپیما 30 سال پیش ..درست بعد 30 سال بتونه کار بکنه از کجا معلوم بعد این همه سال مشکلی پیش نیاد واسش.

یا ازکجا اعتماد کنیم به راننده که روانی نباشه از زندگی سیر نباشه همرو به کشتن نده؟راننده اتوبوس.

یا قطار از کجا بدونیم یه نفر سر راه روی ریل قطار یه مشکلی به وجود نیورده باشه که مردم رو به کشتن بده؟

از کجا معلوم که من فردا زندم؟ رو چه حسابی برنامه ریزی کنم؟ مگه آدم کل زندگیش با یک تکه گوشت به نام قلب نیست؟اگر از کار بیفته چی؟

اگر من زن بگیرم از کجا معلوم که فرداش نگه برو بابا روانی من طلاق می خوام؟ ا زکجا معلوم بچه من سالم به دنیا میاد؟ و زنم افسردگی نگیره و زندگی تلخ نشه؟از کجا معلوم به خنسی نخوریم و گشنه بمونیم و من بیفتم زندان؟

شما چه جوری به این راحتی با این مسائل کنار میایین و برای آینده هم برنامه ریزی میکنید؟ به چی دلتون قرصه

laxer
02-12-2014, 19:18
من یه مشکل خیلی بزرگ دارم هواپیما بخوام سوار شم فکر میکنم سقوط میکنه ماشین سوار بشم فکر میکنم الان تصادف میکنه .


آخه ما از کجا بدونیم اون هواپیمایی که الان ایران تحریمه اون هواپیما 30 سال پیش ..درست بعد 30 سال بتونه کار بکنه از کجا معلوم بعد این همه سال مشکلی پیش نیاد واسش.


یا ازکجا اعتماد کنیم به راننده که روانی نباشه از زندگی سیر نباشه همرو به کشتن نده؟راننده اتوبوس.


یا قطار از کجا بدونیم یه نفر سر راه روی ریل قطار یه مشکلی به وجود نیورده باشه که مردم رو به کشتن بده؟


از کجا معلوم که من فردا زندم؟ رو چه حسابی برنامه ریزی کنم؟ مگه آدم کل زندگیش با یک تکه گوشت به نام قلب نیست؟اگر از کار بیفته چی؟


اگر من زن بگیرم از کجا معلوم که فرداش نگه برو بابا روانی من طلاق می خوام؟ ا زکجا معلوم بچه من سالم به دنیا میاد؟ و زنم افسردگی ن
گیره و زندگی تلخ نشه؟از کجا معلوم به خنسی نخوریم و گشنه بمونیم و من بیفتم زندان؟


شما چه جوری به این راحتی با این مسائل کنار میایین و برای آینده هم برنامه ریزی میکنید؟ به چی دلتون قرصه

تمام سوالاتی که برای خودتون مطرح کردید میتوان گفت به اتفاق قریب کلا" جوابشان بله است.
هواپیمایی که پرسنل درست حسابی نداره و قطعاتش بدلیل تحریمات و بازی سیاست نایاب است.
ماشینی که سوارش میشیم مثلا" اتوبوسی که باهاش به مناطق مختلف کشور مسافرت میکنیم رانندش ممکن است بدلیل یک سهل انگاری کل مسفارین رو به کشتن بده یا یهوی لاستیک اتوبوس بترکه و تمام سرنشینان فوت کنند.
قطار های کشوری هم سابقه خوبی ندارند و همین سال ها هم اخبار خارج شدن از ریل سر تیتر خبر ها بود.
همین افکار شما باعث میشه که فردا زنتون ازتون خسته بشه و نهایتا" طلاق بخواد و یا نه در بهترین حالت به زندگی ادامه بده و بدلیل رفتار شما افسردگی بگیره و زندگی تلخ بشه و بچه ای هم که قراره بیارید از نظر ژنتیکی به انواع اختلالات روانی مستعد باشه.
اصلا" از کجا معلوم فردا خورشید منفجر نشه و کل عالم و عالمیت رو جزغاله نکنه؟ ( از این بد تر هست؟)
از کجا معلوم شما قبل از به پایان رساندن مطالعه این پست قلب ( همون تکه گوشتی که ذکر کردین) از کار نیوفته؟

هر طور حساب کنید حرف هایتان منطقی است ولی...

در دنیای طبیعی در دنیای ریاضیات در دنیای فیزیک در درنیای همه علوم چیزی داریم به اسم حساسیت.
حساسیت متغییری هست در همه عرصه های زندگی که تعیین کننده توجه و ارزش نهادن و جدی گرفتن یک چیز هست.
در روان انسان حساسیت زیاد باعث ترس و هراس و افکار پارانوئیدی میشه.
اگر حساسیت شما بالا باشد شما به کمترین چیز ممکن واکنش نشان میدهید و به تحرکات خارجی عکس العمل های شدید نشان میدهید.
مثلا" شما در حال حاضر به مردن حساسیت پیدا کرده اید یعنی آستانه ی حساسیت شما نسبت به مرگ پایین آمده و شما با کمترین چیزی که به مرگ مرتبط باشد و یا راهی برای آن باشد تحریک شده و دچار هراس و اغتشاش فکری میشوید.
حساسیت پایین هم خوب نیست و مشکلات خودش رو داره.

امکان وجود اختلال همراه مانند پارانوئید و انواع سایکوز وجود دارد و روانپزشک به صورت تخصصی بیماری رو تشخیص و درمان میکنه.

اما درمان شما چگونه است؟

مراجعه به روانپزشک->مراجعه به روانشناس->تکمیل دوره دارویی و رواندرمانی->بهبودی.
به روانپزشک که مراجعه کنید شما رو به روانشناس معرفی میکنه و درواقع بیماری شما رو دو متخصص دنبال و درمان میکنند.

hesam_a_r
13-12-2014, 03:19
با سلام خدمت اقای دکتر. به نظرتون برای مشکل فلج حواب ناشی از نارکولپسی (همراه با سندروم SAS) قرص کلومیپرامین بهتره یا ونلافاکسین

laxer
13-12-2014, 18:00
با سلام خدمت اقای دکتر. به نظرتون برای مشکل فلج حواب ناشی از نارکولپسی (همراه با سندروم SAS) قرص کلومیپرامین بهتره یا ونلافاکسین

کلومیپرامین بدلیل تاثیری خوبی که بر SAS داره در ارجحیت ـه. ( هرچند تاثیرش بر نارکولپسی به اندازه ونلافاکسین نیست)

ونلافاکسین بدلیل سندرم SAS تجویزش جائز نیست مگر با دوز کم.

روانپریش
13-12-2014, 21:12
دوستان برای بستری شدن توی تیمارستان باید روانپزشک بنویسه یا به درخواست خانواده هم بستری میکنن؟

laxer
13-12-2014, 22:29
دوستان برای بستری شدن توی تیمارستان باید روانپزشک بنویسه یا به درخواست خانواده هم بستری میکنن؟

حتما" یک روانپزشک باید شما رو ببینه بعد به بیمارستان ارجاعتون بده.
در خود بیمارستان هم میتونید توسط یه روانپزشک ویزیت بشین و در صورت احتیاج دستور بستری بده.

دکتر در بیمارستان دستش برای هر نوع دارویی بازه و از اینکه بیمارش بیش از اندازه مصرف کنه یا رژیم غذاییش رو ادامه نده مطمئنه چون همه این موارد در کنترل میشن.
مثل MAOI که به صورت معمولی بندرت تجویز میشن چون رژیم سفت و سختی میخواد ولی در بیمارستان پزشک چون میدونه رژیمتون در کنترل پرستارا هست خیلی راحت تجویزش میکنه.

hesam_a_r
14-12-2014, 01:29
فک کنم SAS را اشتباه متوجه شدید چون SASمنظور Sleep apnea syndrome باشه چون 2 پزشک نظرشون متفاوت بود خواستم بدونم کدومش بهتره ولی فک کنم کلومیپرامین خاصیت سداتیو بیشتری داشته باشه رو ایست تنفسی رو تشدید کنه

laxer
15-12-2014, 00:29
فک کنم SAS را اشتباه متوجه شدید چون SASمنظور Sleep apnea syndrome باشه چون 2 پزشک نظرشون متفاوت بود خواستم بدونم کدومش بهتره ولی فک کنم کلومیپرامین خاصیت سداتیو بیشتری داشته باشه رو ایست تنفسی رو تشدید کنه

خیر درست متوجه شدم.

کلومیپرامین خاصیت sedative بسیار ملایم و کمی داره.

چندین کتاب رو دوباره مرور کردم.

پروتریپتیلین که یکی از موثر ترین دارو ها برای آپنه هست رو با کلومیپرامین مقایسه کردم. ( اطلاعات و کتاب های موجود)
پروتریپتلین ساعات خواب رو بشدت کاهش میده ( 215 دقیقه)
بطور متوسط تعداد آپنه ها در ساعت رو به 3 بار کاهش میده.
عمق و بازده خواب هم 46% بود.
اما در کلومیپرامین زمان کل خواب 334 دقیقه بود و تعداد آپنه ها در طول یک ساعت 6 بار بود.
بازده خواب هم 71%.

پس از این نظر کلومیپرامین نه اینکه SAS رو بدتر نمیکنه بلکه شاید بهبودی هم حاصل کنه.

از نظر من SNRI ممکن وضعیت خواب و SAS بد تر کنه تا TCAها.

به هر حال نظر اون دو دکترمهم تره , ما کلا" 2 سال مونده فارغ التحصیل شیم.

hesam_a_r
15-12-2014, 14:16
ممنون از توجهتون .پس پروتیلبتیلن می تونه ایست تنفس CETNTRALبهنر کنه؟

mohammad varaste
16-12-2014, 00:50
دوستان من مشکل پرتی حواس و‌عدم‌تمرکز دارم و همینطور خواب .
دکتربرام سرترالین تجویز کرده .
به نظرتون چطوره؟ میتونه به تمرکز کمک کنه ؟

laxer
16-12-2014, 01:42
ممنون از توجهتون .پس پروتیلبتیلن می تونه ایست تنفس CETNTRALبهنر کنه؟

میشه ازش بعنوان یک داروی کمکی استفاده کرد. ( از معدود TCA هایی هست که خاصیت Sedative نداره یا اگرم داشته باشه ناچیزه)

laxer
16-12-2014, 01:47
دوستان من مشکل پرتی حواس و‌عدم‌تمرکز دارم و همینطور خواب .
دکتربرام سرترالین تجویز کرده .
به نظرتون چطوره؟ میتونه به تمرکز کمک کنه ؟


سرترالین تاثیری بر تمرکز و حواس ندارد. ( شاید مشکل تمرکزتون رو به حساب افسردگی گذاشته باشه)

معمولا" شروع کار برای افردی که مشکل حواس پرتی دارند دو دوره درمان با ونلافاکسین و بوپروبیون هست. ( با دوزاژ بالا)
اگر جواب نداد باید رفت سراغ محرک ها. ( ریتالین)

کم خوابید یا پر خواب؟

( در صورت امکان به پزشک متخصص دیگری مراجعه کنید)

mohammad varaste
18-12-2014, 17:07
سرترالین تاثیری بر تمرکز و حواس ندارد. ( شاید مشکل تمرکزتون رو به حساب افسردگی گذاشته باشه)

معمولا" شروع کار برای افردی که مشکل حواس پرتی دارند دو دوره درمان با ونلافاکسین و بوپروبیون هست. ( با دوزاژ بالا)
اگر جواب نداد باید رفت سراغ محرک ها. ( ریتالین)

کم خوابید یا پر خواب؟

( در صورت امکان به پزشک متخصص دیگری مراجعه کنید)
هر دوتاش !
مشکل اینه همیشه خوابم میاد
چه روزایی که 10 ساعت میخوابم چه 5 ساعت
کلا مشکل دیگه اینه که خوابم سبکه و کلی مشکل هست
این
سرترالین چه قدر طول میکشه که تاثیر کنه ؟
من 2 هفته دیگه امتحان دارم :n30:

laxer
18-12-2014, 17:56
هر دوتاش !
مشکل اینه همیشه خوابم میاد
چه روزایی که 10 ساعت میخوابم چه 5 ساعت
کلا مشکل دیگه اینه که خوابم سبکه و کلی مشکل هست
اینسرترالین چه قدر طول میکشه که تاثیر کنه ؟
من 2 هفته دیگه امتحان دارم




مصرف سرترالین بیهودست, تاثیری بر حافظه نداره. ( تاثیرش بر افسردگی بعد از 4 هفته و یا کمتر معلوم میشه)
پزشک سرترالین رو براتون نوشته که یه جورایی بیخیال شید.

ولی خب یخورده میتونه مشکل خوابتون رو بهبود بده.

اون چیزی که شما میخواید ریتالین هست ( قرص شب امتحان) که ابدا" هیچ پزشکی براتون تجویز نمیکنه مگر اینکه تاریخچه کامل پزشکیتون و داشته باشه و دو سه سال مریضش باشین.
ریتالین جز محرک هاست و هوشیاری و تمرکز رو افزایش میده ولی بشدت اعتیاد آوره اگه درست مصرف نشه.

غول مرحله اخر
19-12-2014, 07:24
سلام
در اختلالات روانی مثله اسکیزو فرنی و اختلالات عاطفی و ...
سبب شناسی شون بر روی سیستم عصبی چیه؟
( منظورم در کار ترشح و متابولیسم نورترنسمیترهای سیناپس های مغز هستش)
=====
این داروهای ضد افسردکی و 3حلقه ای و MAOI روی مغز چیکار مکنند؟
سپاس

روانپریش
19-12-2014, 13:58
سلام
در اختلالات روانی مثله اسکیزو فرنی و اختلالات عاطفی و ...
سبب شناسی شون بر روی سیستم عصبی چیه؟
( منظورم در کار ترشح و متابولیسم نورترنسمیترهای سیناپس های مغز هستش)
=====
این داروهای ضد افسردکی و 3حلقه ای و MAOI روی مغز چیکار مکنند؟
سپاس

کلا افسردگی یعنی کمبود نورترنسمیترها
و جنون یعنی افزایش زیادنورترنسمیترها

غول مرحله اخر
19-12-2014, 14:32
کلا افسردگی یعنی کمبود نورترنسمیترها
و جنون یعنی افزایش زیادنورترنسمیترها
در هر کدوم، چه نورترانسمیترهایی بالا میره؟
توضیح بیشتر میدی اینا چیکار میکنند؟
+
سوال دوم هم کمک کنید؟

روانپریش
19-12-2014, 18:18
در هر کدوم، چه نورترانسمیترهایی بالا میره؟
توضیح بیشتر میدی اینا چیکار میکنند؟
+
سوال دوم هم کمک کنید؟

حتما عزیزم
توی جنون بیشتر تنظیم دوپامین و سرتونین بهم میخوره و غلظتشون زیاد میشه توی سیناپس
ولی توی افسردگی سطح سرتونین و اپی نفرین به شدت کاهش پیدا میکنه

laxer
20-12-2014, 03:35
این داروهای ضد افسردکی و 3حلقه ای و MAOI روی مغز چیکار مکنند؟

از چندین راه باعث افزایش نوروترانسمیتر ها میشن از جمله مهار بازجذب, مهار آنزیم تخریبی, آزاد سازی ( ریلیزینگ) و ...

javad34
20-12-2014, 20:43
خراب شدن تجزیه تحلیل و تجربه مغزم.

سلام سال پیش به خاطر یه مسائلی و یسری دوره افسردگی و اضطراب قوی داشتم.و درمانش کردم اما

الان تحلیل مغزم بهم خورده پارسال اگر شما تو اتاق کنارم یه حرفی میزدی تحلیل میکردم ببینم صدات میرسه به گوش فردی که بیرون از تاق یا نه. مثلا حرف خصوصی میزنی. الان دیگه نمیتونم تحلیل کنم سریع میگم هیس حرف نزن میشنون.

پارسال خیالم راحت بود با که این تن صدا وقتی حرف میزنی فردی که 10 متر فاصله داره نمیشنونه ولی امسال همش فکر میکنم الان میشنوه اون فرد . یه جور ترس.

تحلیلم خراب شده. تجزیه و تحلیل و تجربه مغزم خراب شده.

مثلا تجاربم رو از دست دادم تا پارسال راحت همیشه رانندگی میکردم اما امسال میگم از کجا معلوم رو سرعت 120 تا لاستیکم مثلا در نره. تجزیه و تحلیلم خراب شده.بیشتر محتاط شدم .آروم میرم.

میدونی می خوام مشکلم رو بگم ولی نمیدونم درست گفتم و شما متوجه شدی یا نه.

آیا یه نوع اظطرابه که من فکر میکنم خراب شدن تجزیه و تحلیل مغزمه؟یا یه نوع افسردگی که به این شکل من حسش میکنم به شکل از دست دادن تجزیه و تحلیل.تو هزاران موارد دیگه هم مصداق پیدا میکنه اما دیگه فکر کنم مثالهام کافی باشه.

laxer
20-12-2014, 21:28
خراب شدن تجزیه تحلیل و تجربه مغزم.

سلام سال پیش به خاطر یه مسائلی و یسری دوره افسردگی و اضطراب قوی داشتم.و درمانش کردم اما

الان تحلیل مغزم بهم خورده پارسال اگر شما تو اتاق کنارم یه حرفی میزدی تحلیل میکردم ببینم صدات میرسه به گوش فردی که بیرون از تاق یا نه. مثلا حرف خصوصی میزنی. الان دیگه نمیتونم تحلیل کنم سریع میگم هیس حرف نزن میشنون.

پارسال خیالم راحت بود با که این تن صدا وقتی حرف میزنی فردی که 10 متر فاصله داره نمیشنونه ولی امسال همش فکر میکنم الان میشنوه اون فرد . یه جور ترس.

تحلیلم خراب شده. تجزیه و تحلیل و تجربه مغزم خراب شده.

مثلا تجاربم رو از دست دادم تا پارسال راحت همیشه رانندگی میکردم اما امسال میگم از کجا معلوم رو سرعت 120 تا لاستیکم مثلا در نره. تجزیه و تحلیلم خراب شده.بیشتر محتاط شدم .آروم میرم.

میدونی می خوام مشکلم رو بگم ولی نمیدونم درست گفتم و شما متوجه شدی یا نه.

آیا یه نوع اظطرابه که من فکر میکنم خراب شدن تجزیه و تحلیل مغزمه؟یا یه نوع افسردگی که به این شکل من حسش میکنم به شکل از دست دادن تجزیه و تحلیل.تو هزاران موارد دیگه هم مصداق پیدا میکنه اما دیگه فکر کنم مثالهام کافی باشه.

میشه گفت ترکیب سه نوع اختلال: ترس و پانیک, اختلال وسواس فکری , افکار پارانوئیدی . ( که ما اون رو با اسم جامع وسواس میشناسیم)
در صفحات قبل درموردش حرف زدیم.
معممولا" این نوع اختلال بسیار عالی به دارو پاسخ میدهد , با چند دوره دارو درمانی و رواندرمانی درمان میشوید.

brad pitt
21-12-2014, 13:27
بخشید این قرص های اعصاب یا مثلن آرامبخش اینا ممکنه روی تفکرات آتی شخص هم اثر بذاره ؟
من برای خواب یه 2 ماهی هست زولپیدم میخورم
اما احساس میکنم تفکراتم و یکم شخصیتم + نگرشم به افراد و محیط تغییر کرده
ممکنه به خاطر این قرص باشه یا بیخود احساس میکنم؟
من زولپیدم 1 قرص و نصفه ظهر میخورم و یک قرص و نیم هم شبها
کلن 3 تا 5 میل در روز

روانپریش
21-12-2014, 13:43
بخشید این قرص های اعصاب یا مثلن آرامبخش اینا ممکنه روی تفکرات آتی شخص هم اثر بذاره ؟
من برای خواب یه 2 ماهی هست زولپیدم میخورم
اما احساس میکنم تفکراتم و یکم شخصیتم + نگرشم به افراد و محیط تغییر کرده
ممکنه به خاطر این قرص باشه یا بیخود احساس میکنم؟
من زولپیدم 1 قرص و نصفه ظهر میخورم و یک قرص و نیم هم شبها
کلن 3 تا 5 میل در روز


نگرشتون مثبت شده یا منفی؟

laxer
21-12-2014, 14:56
بخشید این قرص های اعصاب یا مثلن آرامبخش اینا ممکنه روی تفکرات آتی شخص هم اثر بذاره ؟
من برای خواب یه 2 ماهی هست زولپیدم میخورم
اما احساس میکنم تفکراتم و یکم شخصیتم + نگرشم به افراد و محیط تغییر کرده
ممکنه به خاطر این قرص باشه یا بیخود احساس میکنم؟
من زولپیدم 1 قرص و نصفه ظهر میخورم و یک قرص و نیم هم شبها
کلن 3 تا 5 میل در روز



از رولپیدم بعنوان آرامبخش استفاده نکن.
نهایت عمر زلپیدم 3 ساعته. ( در بهترین حالت)
شانس ابتلا به افسردگی در افراد مصرف کننده زولپیدم چند برابر افراد دیگست.
زلپیدم شاید برای خواب خوب باشه ولی بعنوان ارام بخش اصلا" خوب نیست.

روانپریش
21-12-2014, 15:01
کلا داروی خواب آور بدون اعتیاد وجود نداره درسته؟

brad pitt
21-12-2014, 15:52
نگرشتون مثبت شده یا منفی؟

نگا نمیدونم کلن خودم اینجور شدم یا بواسطه ی این قرصه

منطقی تر ( بی احساس تر ) . خودرای و کمی لحباز . متکی به خود در انجام امور و به نوعی منطقی تر شدم
کمی هم بی تفاوت نسبت به دیگران


از رولپیدم بعنوان آرامبخش استفاده نکن.
نهایت عمر زلپیدم 3 ساعته. ( در بهترین حالت)
شانس ابتلا به افسردگی در افراد مصرف کننده زولپیدم چند برابر افراد دیگست.
زلپیدم شاید برای خواب خوب باشه ولی بعنوان ارام بخش اصلا" خوب نیست.

والا من این قرص و ظهرها که از سر کار میام چون میخام عصرها حتمن از 6 تا 9:30 درس بخونم و سر حال باشم 15 دقیقه بعد از نهار میخورم و میخابم
شبها هم برای اینکه حتمن 11 خاب باشم تا صبح که 6 میخام بیدار شم برم سرکار سرحال باشم شبها میخورم
از طرفی آدم و آروم میکنه و یجوری میشه آدم ( نمیدونم چجوری بیانش کنم ) خوبه
عصرها هم که درس میخونم خیلی بدون استرس و هیچ فکر جانبی میخونم

ولی اینکه میگید برای آرام بخشی اصلن خوب نیست چیه ؟

brad pitt
21-12-2014, 15:55
بعد یه اثر دیگه زولپیدم که میخورم اینه که هر کاری و بگی و برنامه ریزی میکنم انجام میدم یعنی شدید اراده مو برده بالا
10 تا کار مینوشتم یکیش انجام میدادم الان 10 تا که مینویسم در طول روز انجام بدم بمیرم هم یا کال یا 9تاشو انجام میدم
یعنی فکر و استرس و سخنتی کار ازم خارج کرده . و تحملم برده بالا و یکم هم بی خیال البته . آدم همش حالش خوبه
معلوم نیست چی داخلشه که آدم یجوری میشه که از خودش خوشش میاد و کاراش
دیگه اینکه ترسم کلن از آدما (رودربایستی ) کمتر شده . جسارتم بیشتر شده

laxer
21-12-2014, 18:48
زولپیدم بعنوان یکی از دارو های مطرح خانواده غیربنزودیازپین ها بیشتر برای خواب تجویز میشه نه ضد اضطراب و آرام بخش.

زولپیدم مضعف دستگاه عصبی هست همین مورد هست که شما رو جسور میکنه چوت دستگاه عصبی مرکزی (CNS) شما کاملا" ضعیف شده و پردازش ها به آرامی صورت میگیرن در این صورت شما اضطرابی نخواهید داشت.( خاصیت خواب آوریش به همین علت ـه)
اما یک چیز مهم! همون قدر که اضطراب رو کم و جسارتو بالا میبره به همون اندازه هم شما افت کارایی و حافظه خواهید داشت. ( خودتون بعدا " متوجه خواهید شد)
در ضمن بعد از چند هفته همین مقدار دوزی که مصرف میکنید رو باید 3 برابر کنید تا خواصی ذکر کردید ثابت بمونن.



باز هم میگم اگر میخواید حس آرامش داشته باشین دارو های متوسط اثر و طولانی اثر خانواده بنزودیازپین ها بسیار موثر تر واقع میشن البته با تجویز روانپزشک. ( خاصیت ضد اضطراب و جسارتی که دکر کردید در دارو هایی مثل کلونازپام چندین برابر زولپیدم است)
شما از یک داروی خواب آور برای کاهش اضطراب استفاده میکنید که اشتباهـ

javad34
21-12-2014, 18:59
میشه گفت ترکیب سه نوع اختلال: ترس و پانیک, اختلال وسواس فکری , افکار پارانوئیدی . ( که ما اون رو با اسم جامع وسواس میشناسیم)
در صفحات قبل درموردش حرف زدیم.
معممولا" این نوع اختلال بسیار عالی به دارو پاسخ میدهد , با چند دوره دارو درمانی و رواندرمانی درمان میشوید.

من واقعا ممنون از وقتی که میزارید و پاسخ میدید.

نمیشه بدون قرص اعصاب درمان کرد؟

با قرص ویتامین مثلا؟ قرصشم هر چه قدر قیمتش باشه میخرم فقط قرص اعصاب نباشه

مثلا یه قرص ویتامین خاصی باشه که اعصاب رو بازسازی کنه

laxer
21-12-2014, 19:46
من واقعا ممنون از وقتی که میزارید و پاسخ میدید.

نمیشه بدون قرص اعصاب درمان کرد؟

با قرص ویتامین مثلا؟ قرصشم هر چه قدر قیمتش باشه میخرم فقط قرص اعصاب نباشه

مثلا یه قرص ویتامین خاصی باشه که اعصاب رو بازسازی کنه


در پیام خصوصی جواب شما رو دادم.

در ضمن انقدر به دارو های اعصاب بد بین نباشید! متاسفانه اسمشان بد در رفته.

brad pitt
21-12-2014, 20:19
زولپیدم بعنوان یکی از دارو های مطرح خانواده غیربنزودیازپین ها بیشتر برای خواب تجویز میشه نه ضد اضطراب و آرام بخش.

زولپیدم مضعف دستگاه عصبی هست همین مورد هست که شما رو جسور میکنه چوت دستگاه عصبی مرکزی (CNS) شما کاملا" ضعیف شده و پردازش ها به آرامی صورت میگیرن در این صورت شما اضطرابی نخواهید داشت.( خاصیت خواب آوریش به همین علت ـه)
اما یک چیز مهم! همون قدر که اضطراب رو کم و جسارتو بالا میبره به همون اندازه هم شما افت کارایی و حافظه خواهید داشت. ( خودتون بعدا " متوجه خواهید شد)
در ضمن بعد از چند هفته همین مقدار دوزی که مصرف میکنید رو باید 3 برابر کنید تا خواصی ذکر کردید ثابت بمونن.



باز هم میگم اگر میخواید حس آرامش داشته باشین دارو های متوسط اثر و طولانی اثر خانواده بنزودیازپین ها بسیار موثر تر واقع میشن البته با تجویز روانپزشک. ( خاصیت ضد اضطراب و جسارتی که دکر کردید در دارو هایی مثل کلونازپام چندین برابر زولپیدم است)
شما از یک داروی خواب آور برای کاهش اضطراب استفاده میکنید که اشتباهـ

ممنون از پاسختون
کلونازپام خاصیت خواب آوری هم داره ؟
و از لحاظ غلبه بر اضطراب و افکار بیهوده که تو ذهم میاد هم تاثیر داره ؟(مثلن یه موضوعی آدم و اذیت میکنه آدم نخاد بهش فکر کنه /)
ممنون

danielo
21-12-2014, 20:54
مشکل کم خوابی دارم.یعنی مثلا اگر روزی 12 شب خوابیدم و فردا صبحش 8 صبح بیدار بشم.
امکان نداره بتونم فردا دوباره همون ساعت 12 شب خوابم ببره.و معمولا تا 3 صبح بیدار میمونم.
یعنی مجبورم به خاطر کارم خوابم را طوری تنظیم کنم که بیش از روزی 5 ساعت نخوابم تا حداقل بتونم سر ساعت مشخصی بخوابم.
خیلی فکرم کار میکنه موقع خواب.اصلا نمیتونم خودم را کنترل کنم که فکر نکنم و خوابم نبره.

الانم هم که یکی از اقوام مریض هست و استرس و ناراحتی دارم.بدون قرص خواب و یا مصرف نوشیدنی های الکلی خوابم نمیبره .حتی اگر 48 ساعت هم بگذره.
یعنی تو همین دو هفته ای که این مریضی برای یکی بستگان هم پیش امده.بدون مصرف قرص خواب یا الکل هیچوقت نخوابیدم

laxer
21-12-2014, 22:04
مشکل کم خوابی دارم.یعنی مثلا اگر روزی 12 شب خوابیدم و فردا صبحش 8 صبح بیدار بشم.
امکان نداره بتونم فردا دوباره همون ساعت 12 شب خوابم ببره.و معمولا تا 3 صبح بیدار میمونم.
یعنی مجبورم به خاطر کارم خوابم را طوری تنظیم کنم که بیش از روزی 5 ساعت نخوابم تا حداقل بتونم سر ساعت مشخصی بخوابم.
خیلی فکرم کار میکنه موقع خواب.اصلا نمیتونم خودم را کنترل کنم که فکر نکنم و خوابم نبره.

الانم هم که یکی از اقوام مریض هست و استرس و ناراحتی دارم.بدون قرص خواب و یا مصرف نوشیدنی های الکلی خوابم نمیبره .حتی اگر 48 ساعت هم بگذره.
یعنی تو همین دو هفته ای که این مریضی برای یکی بستگان هم پیش امده.بدون مصرف قرص خواب یا الکل هیچوقت نخوابیدم

اولین مورد اینکه همش بخودتون تلقین نکنید که خوابتون نمیبر و...
دومین مورد هم الکل اشتباهـ همون قرص های خواب در پست های بالا هم عرض کردم مکانیسم مشابه الکل دارن پس الکل رو ول کن فعلا" ( قرص خواب همراه الکل منع مصرف دارد)
سومآ" بی خوابی شما از استرس و اضطراب ناشی میشه اول باید اضطرابت رو کنترل کنی مقوله خواب خود به خود حل میشه.
چهارم شما اگر 2 روز بیخوابی بکشید اگر 100 قرص محرک و کافئین هم بخورد باز خوابتون میبره پس برای یکبار هم شده چیزی مصرف نکن و تست کن بین چند ساعت تحمل بیخوابی داری
مورد پنج شما انقدر که به کارتون اهمیت میدین به جسم و روحتون اهمیت نمیدین یه اصل داریم : کار برای زندگی! نه زندگی برای کار!
مورد ششم اگر تاحالا توسط روانپزشک ویزیت نشدین حتما" برای چند روز بعد مراجعه به روان پزشک رو در برناتون بگنجو نید.
مورد دهم دو ساعت قبل از خواب نگاه کردن به مانیتور و TV و استفاده از گوشی بیخوابتون مینه پس سعی کنید از این اشیاء دور بمونید.

و همچنین...


مورد هفت و هشت و نه رو روانپزشک براتون توضیح میده.

laxer
21-12-2014, 22:09
ممنون از پاسختون
کلونازپام خاصیت خواب آوری هم داره ؟
و از لحاظ غلبه بر اضطراب و افکار بیهوده که تو ذهم میاد هم تاثیر داره ؟(مثلن یه موضوعی آدم و اذیت میکنه آدم نخاد بهش فکر کنه /)
ممنون

کلونازپام عملا" برای خواب کاربرد نداره. ( هرچند خاصیت رخوت زایی داره ولی ممکن بعد مصرفش اصلا" خوابتون نبره!)
گزینه یک روانپزشکان برای اضطراب از بین بنزودیازپین ها همین کلونازپام هست.

فقط خواهش دارم بدون مراجعه به روانپزشک مصرف نکنید.... حتی یه استامینوفن برای بدن بدون نسخه مضره چه برسه به دارو های اعصاب و روان.
منظور از نسخه فقط داشتن یه کاغذ پاره نیست که توش اسم دارو هست منظور از نسخه شیوه صحیح مصرفه منظور از نسخه دریافت صحیح نوع داروست.

brad pitt
21-12-2014, 22:22
کلونازپام عملا" برای خواب کاربرد نداره. ( هرچند خاصیت رخوت زایی داره ولی ممکن بعد مصرفش اصلا" خوابتون نبره!)
گزینه یک روانپزشکان برای اضطراب از بین بنزودیازپین ها همین کلونازپام هست.

فقط خواهش دارم بدون مراجعه به روانپزشک مصرف نکنید.... حتی یه استامینوفن برای بدن بدون نسخه مضره چه برسه به دارو های اعصاب و روان.
منظور از نسخه فقط داشتن یه کاغذ پاره نیست که توش اسم دارو هست منظور از نسخه شیوه صحیح مصرفه منظور از نسخه دریافت صحیح نوع منظور داروست.

ممنون از پاسختون
نه دیگه مسلمن وقتی مورد تخصصی تر بشه به دکتر مراجعه میکنم
فقط شما جایی در مورد قرص ترازودون هم فرمودید . اون هم مانند همین کلونازپام هست ؟

ممنون

laxer
21-12-2014, 22:32
ممنون از پاسختون
نه دیگه مسلمن وقتی مورد تخصصی تر بشه به دکتر مراجعه میکنم
فقط شما جایی در مورد قرص ترازودون هم فرمودید . اون هم مانند همین کلونازپام هست ؟

ممنون


تاثیراتش مشابه و بمراتب کمتره منتا مکانیسمش فرق داره.

danielo
27-12-2014, 20:49
اولین مورد اینکه همش بخودتون تلقین نکنید که خوابتون نمیبر و...دومین مورد هم الکل اشتباهـ همون قرص های خواب در پست های بالا هم عرض کردم مکانیسم مشابه الکل دارن پس الکل رو ول کن فعلا" ( قرص خواب همراه الکل منع مصرف دارد)سومآ" بی خوابی شما از استرس و اضطراب ناشی میشه اول باید اضطرابت رو کنترل کنی مقوله خواب خود به خود حل میشه.چهارم شما اگر 2 روز بیخوابی بکشید اگر 100 قرص محرک و کافئین هم بخورد باز خوابتون میبره پس برای یکبار هم شده چیزی مصرف نکن و تست کن بین چند ساعت تحمل بیخوابی داریمورد پنج شما انقدر که به کارتون اهمیت میدین به جسم و روحتون اهمیت نمیدین یه اصل داریم : کار برای زندگی! نه زندگی برای کار!مورد ششم اگر تاحالا توسط روانپزشک ویزیت نشدین حتما" برای چند روز بعد مراجعه به روان پزشک رو در برناتون بگنجو نید.مورد دهم دو ساعت قبل از خواب نگاه کردن به مانیتور و TV و استفاده از گوشی بیخوابتون مینه پس سعی کنید از این اشیاء دور بمونید.و همچنین...مورد هفت و هشت و نه رو روانپزشک براتون توضیح میده.دوست عزیز یک سوال داشتم.این احساسی که در ناحیه معده و شکمم دارم.چیه؟اضطرابه؟ استرسه؟دست از سرم بر نمیداره.یعنی حتی اگر به هیچی هم فکر نکنم همیشه با همه.ولی بعضی موقع ها خیلی شدید میشه.یعنی تحملش و ازاری که داره این حس به من میده با تمام دردهای که تو زندگیم تا حالا کشیدم قابل مقایسه نیست.میخواستم اصطلاح علمیش را بدونم ؟از وقتی که اون خبر بد را شنیدم ولم نکرده.یادمه اخرین بار این حس را در دوران نوجونی داشتم زمانی که بدون اجازه از حساب بابام پول برداشت کردم و در سایت های شرطبندی شرکت کرده بودم و پول را باخته بودم.و هر لحظه ممکن بود بابام حسابش را چک کنه و متوجه بشهنمیدونم منظور من را متوجه شدی یا نه.میخوام بدونم به این چی میگن.اصطلاح علمیش چیه.دارویی برای از بین بردن این هست ؟

laxer
29-12-2014, 10:26
دوست عزیز یک سوال داشتم.این احساسی که در ناحیه معده و شکمم دارم.چیه؟اضطرابه؟ استرسه؟دست از سرم بر نمیداره.یعنی حتی اگر به هیچی هم فکر نکنم همیشه با همه.ولی بعضی موقع ها خیلی شدید میشه.یعنی تحملش و ازاری که داره این حس به من میده با تمام دردهای که تو زندگیم تا حالا کشیدم قابل مقایسه نیست.میخواستم اصطلاح علمیش را بدونم ؟از وقتی که اون خبر بد را شنیدم ولم نکرده.یادمه اخرین بار این حس را در دوران نوجونی داشتم زمانی که بدون اجازه از حساب بابام پول برداشت کردم و در سایت های شرطبندی شرکت کرده بودم و پول را باخته بودم.و هر لحظه ممکن بود بابام حسابش را چک کنه و متوجه بشهنمیدونم منظور من را متوجه شدی یا نه.میخوام بدونم به این چی میگن.اصطلاح علمیش چیه.دارویی برای از بین بردن این هست ؟

ترش اپینفرین ( آدرنالین) و کورتیزول از غدد فوق کلیوی این احساس رو بوجود میاره.
همون طور که عاشق میشیم و این هورمون ها یه حالت اضطراب بهمون میده در هنگام ترس و استرس هم همین هورمون ها ترشح میشن و این احساس خوشاید یا ناخوشایند رو در پایین شکم و بالای کلیه بوجود میارن.

معمولا" آرمبخش ها تجویز میشن.

javad34
29-12-2014, 11:58
کلونازپام عملا" برای خواب کاربرد نداره. ( هرچند خاصیت رخوت زایی داره ولی ممکن بعد مصرفش اصلا" خوابتون نبره!)
.
من دقیقا 1 بار اینجوری شدم. 1 بار ساعت 1 شب خوردم کلونازپام .بعد رفتم واسه خواب دراز کشیدم و پتو خلاصه کشیدم روم منتظر شدم خوابم ببره دیدم اصلا خوابم نمیبره خلاصه هی انیور هی انور تا خوابم ببره ولی خوابم نمیبرد.

خلاصه 1 بار اینطوری شدم دقیقا یادمه تا 3 شب یه جوری بودم خوابم نمیبرد.

ولی بعضی وقتها اثر خواب آوری داره ولی بعضی وقتها رخوت زدایی میکنه نمیدونم دلیل این تفاوت اثر دارو برای چیه؟ یه موقع رخوت زدایی میکنه یه موقع خواب آوری؟

روانپریش
30-12-2014, 20:44
من سوظن و شک شدیدی به اطرافیانم دارم نمیتونم به هیشکی اعتماد کنم
ایا این یه مشل روانیه؟

laxer
01-01-2015, 01:57
من سوظن و شک شدیدی به اطرافیانم دارم نمیتونم به هیشکی اعتماد کنم
ایا این یه مشل روانیه؟
پارانویا. .

kambiz_g
01-01-2015, 14:55
سلام
ممنون میشم اگه کمی راهنمایی بکنید
من سی سالمه و چند سالی میشه درگیر پانیک هستم به عنوان مثال خیلی در مورد مرگ فکر میکنم از مریضی خیلی می ترسم فکر آینده رو زیاد میکنم در مورد شغلم اضطراب دارم که اگه مثلا فلان اتفاق بیافته چی میشه
خیلی به پول اهمیت میدم و خیلی سخت خرج میکنم این حالات رو به مقدار خفیف داشتم تا چند ماه پیش بعد از چند سال بهم حمله دست داد شب در حالی که خواب بودم از خواب پریدم بدنم عرق کرده بود پاهام سرد شده بود و احساس میکردم دارم میمیرم بعد نیم ساعت حمله تموم شد و خوابم برد
ولی این تازه شروع ماجرا بود و بعد اون چندین بار بهم حمله دست داد که بعد از کلی سردرگمی فهمیدم که پانیک بوده واسه همین خودسرانه شروع به مصرف سیتالوپرام کردم و باز اتفاقی نیفتاد و چند بار دیگه بهم حمله دست داد برای همین رفتم دکتر و ایشون برام دوپاکین و کلونازپام تجویز کرد و گفت تا یکماه باید مصرف کنی که من بعد از تحقیق نخوردم و باز سیتالوپرام رو ادامه دادم و بعد از یکماه همون رو هم قطع کردم الان در حال حاضر چند هفته است حمله سراغم نیومده ولی حالتم در روزها سینوسیه یه روز حالم خوبه و خیلی کم فکرو خیال میکنم و یه روز بدتر میشم هر دکتری که میری یه چیزی تجویز میکنه بهترین و کم عارضه ترین درمان برای این مشکل چیه ؟
من فقط یه زندگی آروم و بی فکرو خیال رو میخوام (هر چند که کارم اضطراب و استرسش بالاست ولی نمی تونم رهاش کنم

روانپریش
01-01-2015, 23:12
پارانویا. .

درمان دارویی براش هست؟

M.R.S.
01-01-2015, 23:29
من سوظن و شک شدیدی به اطرافیانم دارم نمیتونم به هیشکی اعتماد کنم
ایا این یه مشل روانیه؟

مشکل شما باید توسط روانپزشک بررسی بشه....چون پارانویا یا به صورت هذیان سوظن هست.....یا به صورت اختلال شخصیت پارانویید هست و یا به صورت صفت پارانویی
دو مورد اول بیماری هستند که هذیان سوظن معمولا با علایم روانپزشکی زیادی همراه هست و اختلال در زندگی ایجاد میکنه که نیاز به درمان داره
اختلال شخصیت پارانویید از دسته بیماری های اختلال شخصیتی هست و درمان سخت و طولانی داره
اما صفت پارانویی بیماری حساب نمیشه اما با داروهایی خاص یا مشاوره قابل کنترل هست

M.R.S.
01-01-2015, 23:39
سلام
ممنون میشم اگه کمی راهنمایی بکنید
من سی سالمه و چند سالی میشه درگیر پانیک هستم به عنوان مثال خیلی در مورد مرگ فکر میکنم از مریضی خیلی می ترسم فکر آینده رو زیاد میکنم در مورد شغلم اضطراب دارم که اگه مثلا فلان اتفاق بیافته چی میشه
خیلی به پول اهمیت میدم و خیلی سخت خرج میکنم این حالات رو به مقدار خفیف داشتم تا چند ماه پیش بعد از چند سال بهم حمله دست داد شب در حالی که خواب بودم از خواب پریدم بدنم عرق کرده بود پاهام سرد شده بود و احساس میکردم دارم میمیرم بعد نیم ساعت حمله تموم شد و خوابم برد
ولی این تازه شروع ماجرا بود و بعد اون چندین بار بهم حمله دست داد که بعد از کلی سردرگمی فهمیدم که پانیک بوده واسه همین خودسرانه شروع به مصرف سیتالوپرام کردم و باز اتفاقی نیفتاد و چند بار دیگه بهم حمله دست داد برای همین رفتم دکتر و ایشون برام دوپاکین و کلونازپام تجویز کرد و گفت تا یکماه باید مصرف کنی که من بعد از تحقیق نخوردم و باز سیتالوپرام رو ادامه دادم و بعد از یکماه همون رو هم قطع کردم الان در حال حاضر چند هفته است حمله سراغم نیومده ولی حالتم در روزها سینوسیه یه روز حالم خوبه و خیلی کم فکرو خیال میکنم و یه روز بدتر میشم هر دکتری که میری یه چیزی تجویز میکنه بهترین و کم عارضه ترین درمان برای این مشکل چیه ؟
من فقط یه زندگی آروم و بی فکرو خیال رو میخوام (هر چند که کارم اضطراب و استرسش بالاست ولی نمی تونم رهاش کنم

دوست عزیز....مشکلات اعصاب و روان حتما باید توسط یک روانپزشک و یا روانشناس طی مصاحبه ای که انجام میدن بررسی بشه و درمان بر اساس او انتخاب بشه
در مورد پزشکی که برای شما دوپاکین و کلونازپام تجویز کرده احتمالا تشخیص اختلال دوقطبی برای شما گذاشته و شما دارو رو مصرف نکردین و سیتالوپرام استفاده کردین که اصلا برای این بیماری مناسب نیست....
پیشنهاد من این هست که به یک روانپزشک مراجعه کنید و درمانی که پیشنهاد میده رو انجام بدید.....چون درمان بیماری های روانپزشکی طولانی هست و روانپزشکها بعد از تجویز دارو دو باره بعد از یک مدت بیمار رو بررسی میکنن و ممکن هست بخوان تغییری در درمان بدن
اگه نگران داروهای اعصاب هستید باید بگم بر خلاف تصور عموم این دارو ها بسیار ایمن هستند و عوارضی که دارن اکثرا شناخته شده هستند و خیلی ها در صورت ایجاد عوارض با قطع دارو و جایگزینی داروی دیگه بهبود پیدا میکنن

kambiz_g
02-01-2015, 00:40
دوست عزیز....مشکلات اعصاب و روان حتما باید توسط یک روانپزشک و یا روانشناس طی مصاحبه ای که انجام میدن بررسی بشه و درمان بر اساس او انتخاب بشه
در مورد پزشکی که برای شما دوپاکین و کلونازپام تجویز کرده احتمالا تشخیص اختلال دوقطبی برای شما گذاشته و شما دارو رو مصرف نکردین و سیتالوپرام استفاده کردین که اصلا برای این بیماری مناسب نیست....
پیشنهاد من این هست که به یک روانپزشک مراجعه کنید و درمانی که پیشنهاد میده رو انجام بدید.....چون درمان بیماری های روانپزشکی طولانی هست و روانپزشکها بعد از تجویز دارو دو باره بعد از یک مدت بیمار رو بررسی میکنن و ممکن هست بخوان تغییری در درمان بدن
اگه نگران داروهای اعصاب هستید باید بگم بر خلاف تصور عموم این دارو ها بسیار ایمن هستند و عوارضی که دارن اکثرا شناخته شده هستند و خیلی ها در صورت ایجاد عوارض با قطع دارو و جایگزینی داروی دیگه بهبود پیدا میکنن

به من چیزی در مورد اختلال دو قطبی نگفت مطمئنم این عارضه رو ندارم گفت پانیک و هراس اجتماعی داری
بعدا رفتم مطبش که گفت شما چیپس رو فقط برای تنقلات استفاده میکنی تو خورشت نمی ریزی ؟ الان هر کسی یکم اعصابش مشکل داره بهش دوپاکین میدن

laxer
02-01-2015, 09:59
دپاکین کاربرد وسیعی در روانپزشکی دارد ( از جمله پانیک) و فقط محدود به اختلال دو قطبی نیست. ( تجویز برای اختلالات اضطرابی شایع است)

کلونازپام و والپروات سدیم تجویز قابل قبولی هستند و مشکل شما رو حل خواهند کرد , طبق تجویز و توصیه روانپزشکتون پیش برید.

hesam_a_r
07-01-2015, 09:13
در افسردگی فصلی و اساسی دوپامین هم موثره و در جنون بالا رفتن دوپامین عامل اصلی محسوب میشه

javad34
08-01-2015, 22:11
آیا مصرف بلند مدت کلونازپام شبی 1 عدد 1 میلی دچار افسردگی میکنه ؟

M.R.S.
08-01-2015, 22:52
داروهای دسته بنزودیازپین ها خود خاصیت ضد افسردگی دارند ودر شروع درمان ضد افسردگی تجویز‌میشن
البته کلونازپام بعلت نیمه عمر طولانی مناسب چنین درمانی نیست و
بیشتر برای درمان تشنج و پانیک استفاده میشه
اما این دارو وابستگی ایجاد میکنه و ترک اون هم باید به آهستگی باشه
توصیه میشه برای مشکلات خواب ابتدا بهداشت خواب رعایت بشه
عوامل و بیماری های جسمی مرتبط شناسایی‌و درمان بشه و اچدر صورت نیاز داروهای مناسب تجویز بشه

روانپریش
09-01-2015, 00:26
داروهای دسته بنزودیازپین ها خود خاصیت ضد افسردگی دارند ودر شروع درمان ضد افسردگی تجویز‌میشن
البته کلونازپام بعلت نیمه عمر طولانی مناسب چنین درمانی نیست و
بیشتر برای درمان تشنج و پانیک استفاده میشه
اما این دارو وابستگی ایجاد میکنه و ترک اون هم باید به آهستگی باشه
توصیه میشه برای مشکلات خواب ابتدا بهداشت خواب رعایت بشه
عوامل و بیماری های جسمی مرتبط شناسایی‌و درمان بشه و اچدر صورت نیاز داروهای مناسب تجویز بشه

پس چرا میگن بنزودیازپانها افسردگی میارن؟

M.R.S.
09-01-2015, 00:34
پس چرا میگن بنزودیازپانها افسردگی میارن؟

بله.....میگن!!!!!!
به هر حال اثر بنزودیازپین ها ایجاد حالت تسکینی است و شاید همین حالت رو به افسردگی نسبت میدن
اما در درمان افسردگی ها تا دو هفته که اثر داروهای ضدافسردگی ظاهر بشه از داروهای دسته بنزودیازپین ها همراه با ضدافسردگی ها استفاده میشه

روانپریش
09-01-2015, 00:43
بله.....میگن!!!!!!
به هر حال اثر بنزودیازپین ها ایجاد حالت تسکینی است و شاید همین حالت رو به افسردگی نسبت میدن
اما در درمان افسردگی ها تا دو هفته که اثر داروهای ضدافسردگی ظاهر بشه از داروهای دسته بنزودیازپین ها همراه با ضدافسردگی ها استفاده میشه

ولی به نظر من افسردگی میاره
من یه مدت آلپرازولام مصرف میکردم تا یکسال بعد از ترکش ترسهای توهومی و افسردگی شدید داشتم

M.R.S.
09-01-2015, 00:57
خوب این علایم میتونه به علت ترک دارو ایجاد شده باشه
این رو ببنید
A meta-analysis of seven heterogeneous trials compared alprazolam with placebo in 771 patients who were treated for six weeks; the mean daily doses of alprazolam ranged from 2.1 to 3.7 mg and maximum daily doses ranged from 4.5 to 6 mg. Improvement of depressive symptoms was significantly greater with alprazolam than placebo. ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

روانپریش
09-01-2015, 10:22
خوب این علایم میتونه به علت ترک دارو ایجاد شده باشه
این رو ببنید
A meta-analysis of seven heterogeneous trials compared alprazolam with placebo in 771 patients who were treated for six weeks; the mean daily doses of alprazolam ranged from 2.1 to 3.7 mg and maximum daily doses ranged from 4.5 to 6 mg. Improvement of depressive symptoms was significantly greater with alprazolam than placebo. ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])

درسته ولی این علایم تا یک سال ادامه داشت

M.R.S.
09-01-2015, 12:39
به هر حال برای ایجاد بیماری های روانپزشکی عامل های مختلفی در نظر گرفته میشه که دارو ها هم یکی از اونهاست......و در خیلی موارد چند عامل با هم ایجاد بیماری میکنن
اما اگه مشکلاتشما در حین مصرف دارو بود میشد اون رو به خود دارو نسبت داد اما وقتی با ترک اون ایجاد شد پس بیشتر به خاطر وابستگی بوده
گاهی وقت ها مغز شخص مستعد ابتلا به برخی بیماری ها هست که با یک تحریک مثلا استرس یا سندرم ترک یا مصرف مواد مخدر بیماری بروز میکنه
شما برای مشکلتون مراجعه هم داشتید و با دارو بهتر شدید یا بهبودی خودبه خود حاصل شد؟

روانپریش
09-01-2015, 14:06
به هر حال برای ایجاد بیماری های روانپزشکی عامل های مختلفی در نظر گرفته میشه که دارو ها هم یکی از اونهاست......و در خیلی موارد چند عامل با هم ایجاد بیماری میکنن
اما اگه مشکلاتشما در حین مصرف دارو بود میشد اون رو به خود دارو نسبت داد اما وقتی با ترک اون ایجاد شد پس بیشتر به خاطر وابستگی بوده
گاهی وقت ها مغز شخص مستعد ابتلا به برخی بیماری ها هست که با یک تحریک مثلا استرس یا سندرم ترک یا مصرف مواد مخدر بیماری بروز میکنه
شما برای مشکلتون مراجعه هم داشتید و با دارو بهتر شدید یا بهبودی خودبه خود حاصل شد؟

بله چندین بار روانپزشک رفتم همشون هم وقتی ازم شرح حال میگرفتن داروهای ضد سایکوز برام تجویز میکردن ولی داروها به شدت برام خواب آور هست

javad34
09-01-2015, 19:43
برای به دست آوردن اعتماد به نفس چه راهکاری پیشنهاد میشه؟

یه زمانی ترامادول که مصرف میشد احساس قوی بودن از لحاظ اعتماد به نفس دست میداد اما دچا رتخریب عصبی و وسواس و بیماریهای سایکوزی شد.

چه میشه کرد که مثل ترامادول اما داروی دیگه اعتماد به نفس ترمادولی بده؟ راهکا رکلونازپام نبود زیرا خواب آلودگی و بی حالی میاورد.راهکار چه داروییست؟

M.R.S.
09-01-2015, 20:07
هیچ دارویی برای این کار وجود نداره
دوست عزیز ترامادول داروی مخدر هست ( داروی صنعتی غیر اوپوییدی که روی گیرنده اوپویید اثر میکنه و به صورت خفیف مثل داروهای دسته اوپویید ها مانند مورفین عمل میکنه )
این دارو وابستگی میاره و عوارض زیاد دادی داره و اون حالت اعتماد به نفس هم میفرمایید ناشی از اثر تخدیری دارو و حالت سرخوشی ایجاد شده هست
خیلی از مواد و داروهایی که مورد سواستفاده قرار میگیرند ایجاد سرخوشی و اعتیاد میکنن و توصیه میکنم به هیچ عنوان برای همچین منظوری به دام وابستگی به دارو نیافتید
حتی وابستگی به داروهایی مثل باربیتورات و بنزودیازپین ها هم اثر منفی زیادی روی زندگی انسان داره

در عوض برای افزایش اعتماد بنفس کتاب ها و مقالان روانشناسی رو مطالعه بفرمایید یا به مشاورین روانشناسی مراجعه کنید

brad pitt
09-01-2015, 22:46
برای به دست آوردن اعتماد به نفس چه راهکاری پیشنهاد میشه؟

یه زمانی ترامادول که مصرف میشد احساس قوی بودن از لحاظ اعتماد به نفس دست میداد اما دچا رتخریب عصبی و وسواس و بیماریهای سایکوزی شد.

چه میشه کرد که مثل ترامادول اما داروی دیگه اعتماد به نفس ترمادولی بده؟ راهکا رکلونازپام نبود زیرا خواب آلودگی و بی حالی میاورد.راهکار چه داروییست؟

یچی بهت بگما
البته اگر معتقد باشی و معتقد بشی

من خودم دارم تست میکنم و جواب گرفتم
ترازودون و کلونازپام و چمیدونم زولپیدم هم خوردم

البته اعتماد بنفس برای کارهای کارهای خلاف و چمیدونم دختربازی و اینا نه ها

واقعا بهت میگم نماز و قرآن اگر با حس واقعی خونده بشه هیچ چیز به این اندازه به آدم آرامش و تسکین و اعتماد بنفس و خودباوری و امید نمیده
سوره ی یس خیلی خوبه

Atghia
09-01-2015, 23:00
برای به دست آوردن اعتماد به نفس چه راهکاری پیشنهاد میشه؟

یه زمانی ترامادول که مصرف میشد احساس قوی بودن از لحاظ اعتماد به نفس دست میداد اما دچا رتخریب عصبی و وسواس و بیماریهای سایکوزی شد.

چه میشه کرد که مثل ترامادول اما داروی دیگه اعتماد به نفس ترمادولی بده؟ راهکا رکلونازپام نبود زیرا خواب آلودگی و بی حالی میاورد.راهکار چه داروییست؟

دوست گرامی یک توصیه دوستانه! هرگز تا زمانی که مجبور نشدید داروی اعصاب مصرف نکنید
به حرف این و اون نباید داروی اعصاب مصرف کرد
نمیدونم چطور دوستان اینقدر راحت در مورد داروهای مختلف صحبت میکنن...
اگر تنها یک مورد وجود داشته باشه که فقط و فقط با تجویز پزشک باید دارو مصرف بشه قطعا داروهای مشکلات اعصاب هست...

HOJ-JAT
10-01-2015, 18:59
سلام من واسه امتحانام استرس داشتم دکتر خانوادگی مون که متخصص داخلی هست گفت پروپرانول ۱۰ بخور منم دیشب خوردم خیلی خوب بود
میخواستم ببینم ایا خوردن بطور میانگین ماهی ۲-۳ تا مشکلی ایجاد نمیکنه مثلا وابستگی و ....

M.R.S.
10-01-2015, 19:49
نه این دارو وابستگی و لعتیاد ایجاد نمیکنه فقط‌ ضربان قلب رو پایبن میاره یا در مقادیر بالا کاهش فشار خون رو داره
با روزی ۱۰ میلی گرم مشکل خاصی پیدا نمیشه و داروی مناسبی برای کاهش استرس هست

iranch
10-01-2015, 20:01
پزشک برای من از کلرودیازپوکساید داد برای کاهش استرس خوب نتیجه گرفتم و بهنظرم پروپرانول زیاد جواب من رو نمیده

M.R.S.
10-01-2015, 20:10
نه دوست عزیز......این تجویز ها رو نفرماید !
این دارو از دسته بنزودیازپین ها هست و اگرچه داروی ضعیف این دسته هست اما میتونه وابستگی ایجاد کنه و مصرف خودسرانه اون جایز نیست
این پروپرانول در برخی افراد که اضطراب گذرا مثلا برای ایراد سخنرانی یا شرکت در جلسات یا امتحانات دارند بسیار مفید هست

iranch
10-01-2015, 20:12
نه دوست عزیز......این تجویز ها رو نفرماید !
این دارو از دسته بنزودیازپین ها هست و اگرچه داروی ضعیف این دسته هست اما میتونه وابستگی ایجاد کنه و مصرف خودسرانه اون جایز نیست
این پروپرانول در برخی افراد که اضطراب گذرا مثلا برای ایراد سخنرانی یا شرکت در جلسات یا امتحانات دارند بسیار مفید هست

نه من تجویز نکردم و مورد خودم رو گفتم. هر چند این پوکساید خواب اور هست و برای امتحان و این موارد اصلا نمیشه استفاده کرد ازش
من بهم پزشک قرص کلرودیازپوکساید رو چند سال پیش داد.
اون زمان خیلی استرس داشتم و کمکم کرد

iranch
11-01-2015, 13:54
سلام
من اگر حالت نرمال باشه ، مشکلی ندارم
اما اگر فشار کاری داشته باشم، شب خوابم ، کم و زیاد بشه یا مقداری مشکلات برام پیش بیاد.. متاسفانه فکر های منفی میزنه به سرم
این قرص ها راه حل نیست. راه حل دائمی میخواهم
مشاوره رفتم. فوق العاده مضخرف بود. من که به روانشناسان اعتقاد داشتم دیدم فقط یک مشت حرف های قشنگ میزنن.و اصلا راه حل و ایده ندارن.

روانپریش
11-01-2015, 21:51
کلردیازپوکساید اعتیاد آوره دوستان

behnamcp
12-01-2015, 18:38
سلام
من پسری 26 ساله هستم که دچار اختلال دوقطبی و اختلال وسواس جبری هستم و داروهای دپاکین500 الانزاپین15 و پروپرانولول 20 و زینک پلاس می خورم مشکلی دارم اونم اینه من از نظر ذهنی افت پیدا کردم مثلا یه مسیری رو صد بار می رم یاد نمی گیرم برای کنکور ارشد درس می خوانم اما متاسفانه درس رو یاد نمیگیرم یادگیری ام به شدت افت پیدا کرده مثلا معنی جمله های منفی سئوالی ترکیبی که با هم باشند رو نمی فهمم خواهش می کنم منو راهنمایی کنید

M.R.S.
12-01-2015, 19:58
دوست عزیز از بیماری شما متاسف شدم
اما بیماری دو قطبی حتما بهدرمان نیاز داره و دارو ها نباید خودسرانه قطع بشه....چون عارضه ای که حمله های مانیک میزاره و خطری که دوره افسردگی داره خیلی زیاد هست
این مشکلی که میگید میتونه به علت خود بیماری‌باشه و یا به علت دارو هایی که مصرف میکنید
شما حتما به روانپزشکتون مراجعه کنید تا در صورت صلاح دید ایشون یا دارو هاتو عوض بشه و یا دوز اون کم بشه

iranch
14-01-2015, 14:59
متاسفانه من دوباره چند وقتی هست که عصبانیتم رو نمیتونم کنترل کنم
با فردی اگکر بحث کنم و نظراتش خلاف واقعیت باشه .. نمیتونم خودم کنترل کنم
دوست دارم تخریب کنم. ارام بشم
وقتی این طور میشم که افکار منفی میاد سراغم. افکار منفی هم وقتی میاد که تو فشار یا مشکل و سختی قرار گرفته باشم
من خودم ناراحتم چون دارم بقیه رو هم ناراحت میکنم .. تحمل هیچ کسی رو هم ندارم . دوست دارم سرم ساکت باشه سکوت

M.R.S.
14-01-2015, 15:37
متاسفانه من دوباره چند وقتی هست که عصبانیتم رو نمیتونم کنترل کنم
با فردی اگکر بحث کنم و نظراتش خلاف واقعیت باشه .. نمیتونم خودم کنترل کنم
دوست دارم تخریب کنم. ارام بشم
وقتی این طور میشم که افکار منفی میاد سراغم. افکار منفی هم وقتی میاد که تو فشار یا مشکل و سختی قرار گرفته باشم
من خودم ناراحتم چون دارم بقیه رو هم ناراحت میکنم .. تحمل هیچ کسی رو هم ندارم . دوست دارم سرم ساکت باشه سکوت

این مشکل شما میتونه ناشی از بیماری های روانپزشکی باشه یا میتونه در اثر استرس و فشار بوجود بیاد
از بین این بیماری ها میشه به، افسردگی، اختلال خلق دوقطبی،اختلال شخصیت،اختلالات سایکوتیک،اختلال انفجاری متناوب،بعضی بیماری های داخلی و .... اشاره کرد
بنابراین برای تشخیص بهتر هست به روانپزشک مراجعه بفرمایید تا بررسی انجام بدند و درمان لازم رو برای شما تجویز کنن

iranch
14-01-2015, 15:40
این مشکل شما میتونه ناشی از بیماری های روانپزشکی باشه یا میتونه در اثر استرس و فشار بوجود بیاد
از بین این بیماری ها میشه به، افسردگی، اختلال خلق دوقطبی،اختلال شخصیت،اختلالات سایکوتیک،اختلال انفجاری متناوب،بعضی بیماری های داخلی و .... اشاره کرد
بنابراین برای تشخیص بهتر هست به روانپزشک مراجعه بفرمایید تا بررسی انجام بدند و درمان لازم رو برای شما تجویز کنن

مال استرس هست. در فشار و تنگنا باشم این طوری میشم
سریع کلافه میشم
روانپزشک ها چند بار رفتم و هر بار وسط کار ول کردم. قرص هاشون آدم رو کسل و تنبل میکنه. من ادمی نیستم که بتونم روزی 10 ساعت بخوابم
من نمی تونم تن به این قرص ها بدم و خودم رو بخوابونم زورکی..مثل این هست یک شیر رو با آمپول بخواهید آرام کنید.. میشود؟
من تازه اول فعالیت و کارم هست..

M.R.S.
14-01-2015, 15:51
مال استرس هست. در فشار و تنگنا باشم این طوری میشم
سریع کلافه میشم
روانپزشک ها چند بار رفتم و هر بار وسط کار ول کردم. قرص هاشون آدم رو کسل و تنبل میکنه. من ادمی نیستم که بتونم روزی 10 ساعت بخوابم
من نمی تونم تن به این قرص ها بدم و خودم رو بخوابونم زورکی..مثل این هست یک شیر رو با آمپول بخواهید آرام کنید.. میشود؟
من تازه اول فعالیت و کارم هست..

میتونین برای کاهش استرس و عصبانیت به روانشناس مراجعه کنین تا با مشاوره و انجام درمان های شناختی-رفتاری بتونن بهتون کمک کنن
درست هم میگین داروهای روانپزشکی این اثر آرامبخشی رو دارن.....البته میتونین به پزشکتون توضیح بدین و با توجه به شرایطتون داروی مناسبی براتون تجویز کنن

behnamcp
14-01-2015, 17:35
سلام
من پسری 26 ساله هستم که در سن 21 سالگی به اختلال دوقطبی دچار شدم و از 22 سالگی تحت درمان قرار دارم پرسشی داشتم اونم اینه من در 10 ماهگی ضربه ای به سرم خورده است که باعث شده است که تا حدود یک سال پس از ضربه خوردن دچار تشنج بشم در 10 سالگی از سرم نوار مغز و سی تی اسکن گرفته شده است که سی تی اسکن سالم بوده اما نوار مغز سالم نبوده است بنابراین تحت درمان متخصص مغز و اعصاب قرار گرفتم دکتر مغز و اعصاب گفته بود لازمه من 24 ماه دارو مصرف کنم اما پدر و مادر من بعد از 8 ماه خودسرانه دارو را قطع کردند سئوال من اینه آیا ضربه ای که در 10ماهگی به سرمخورده باعث دوقطبی شدن من کرده است؟؟بابت پاسخ ممنونم

iranch
14-01-2015, 19:20
میتونین برای کاهش استرس و عصبانیت به روانشناس مراجعه کنین تا با مشاوره و انجام درمان های شناختی-رفتاری بتونن بهتون کمک کنن
درست هم میگین داروهای روانپزشکی این اثر آرامبخشی رو دارن.....البته میتونین به پزشکتون توضیح بدین و با توجه به شرایطتون داروی مناسبی براتون تجویز کنن

پارسال رفتم
خیلی ببخشید ولی چرند زیاد میگن
مثلا بهش میگن فلان مورد. میگه تو میتونی. تو باید فلان کار رو بکنی.
بهش گفتم این کاری که داری به من میگی، مثل این میمونه من به شما بگم الان از طبقه 5 ام خودت رو پرت کن پائین. میتونی؟ انجام میدی؟
من هم همین طوری هستم
میگه برو ورزش
خوب خودم هم میدونم ورزش برام مفیده. دیگه نیاز نیست تو بگی

M.R.S.
14-01-2015, 19:48
سلام
من پسری 26 ساله هستم که در سن 21 سالگی به اختلال دوقطبی دچار شدم و از 22 سالگی تحت درمان قرار دارم پرسشی داشتم اونم اینه من در 10 ماهگی ضربه ای به سرم خورده است که باعث شده است که تا حدود یک سال پس از ضربه خوردن دچار تشنج بشم در 10 سالگی از سرم نوار مغز و سی تی اسکن گرفته شده است که سی تی اسکن سالم بوده اما نوار مغز سالم نبوده است بنابراین تحت درمان متخصص مغز و اعصاب قرار گرفتم دکتر مغز و اعصاب گفته بود لازمه من 24 ماه دارو مصرف کنم اما پدر و مادر من بعد از 8 ماه خودسرانه دارو را قطع کردند سئوال من اینه آیا ضربه ای که در 10ماهگی به سرمخورده باعث دوقطبی شدن من کرده است؟؟بابت پاسخ ممنونم


معمولا در‌بیماری‌های روانپزشکی ژنتیک...مواد شیمیایی‌درون مغز....استرس‌ها و عوامل محیطی....ضربه به سر و حوادث زایمانی....فعالیت بعضی‌از ویروسها
ضربه به سر معمولا در‌ سایکوز نقش داره
چیزی که بیشتر در اختلال دوقطبی مطرح هست نقش‌ژنتیک هست
اما شما این پیشینه رو حتما با روانپزشک خودتون در میان بزارید

iranch
14-01-2015, 20:08
معمولا در‌بیماری‌های روانپزشکی ژنتیک...مواد شیمیایی‌درون مغز....استرس‌ها و عوامل محیطی....ضربه به سر و حوادث زایمانی....فعالیت بعضی‌از ویروسها
ضربه به سر معمولا در‌ سایکوز نقش داره
چیزی که بیشتر در اختلال دوقطبی مطرح هست نقش‌ژنتیک هست
اما شما این پیشینه رو حتما با روانپزشک خودتون در میان بزارید

شما میگی من ژنتیکی این طوریم؟
چطور شک کردید؟

M.R.S.
14-01-2015, 21:32
شما میگی من ژنتیکی این طوریم؟
چطور شک کردید؟

در ابتلا به بیماری های روانپزشکی عوامل متعددی دخیل هستند و این بیماری ها به قول معروف مولتی فاکتوریال هستند
اما نقش ژنتیک در بعضی بیماری ها بیشتر مطرح هست
مثلا اسکیزوفرنیا که رسیک اون در خواهر یا برادر یا والدین بیشتر میشه و اگه پدر و مادر هردو مبتلا باشن این احتکال برای فرزند بیشتر هم میشه
در مورد اختلال خلق دوقطبی هم ژنتیک عامل خیلی مهمی هست
و در ۴۰ تا ۷۰ درصد در دو قلوهای تک تخمکی ودر ۵ تا ۱۰ درصد از کسانی که فامیل درجه اولشون مبتلا هستن دیده شده
و مثلا نقش این ژن(CACNA1C) در این اختلال نشون داده شده
اما در هر حال در درمان اختلالات این عوامل تاثیر چندانی ندارند

M.R.S.
14-01-2015, 21:33
شما میگی من ژنتیکی این طوریم؟
چطور شک کردید؟

در ابتلا به بیماری های روانپزشکی عوامل متعددی دخیل هستند و این بیماری ها به قول معروف مولتی فاکتوریال هستند
اما نقش ژنتیک در بعضی بیماری ها بیشتر مطرح هست
مثلا اسکیزوفرنیا که رسیک اون در خواهر یا برادر یا والدین بیشتر میشه و اگه پدر و مادر هردو مبتلا باشن این احتکال برای فرزند بیشتر هم میشه
در مورد اختلال خلق دوقطبی هم ژنتیک عامل خیلی مهمی هست
و در ۴۰ تا ۷۰ درصد در دو قلوهای تک تخمکی ودر ۵ تا ۱۰ درصد از کسانی که فامیل درجه اولشون مبتلا هستن دیده شده
و مثلا نقش این ژن(CACNA1C) در این اختلال نشون داده شده
اما در هر حال در درمان اختلالات این عوامل تاثیر چندانی ندارند

behnamcp
15-01-2015, 14:42
سلام دوستان
آیا بیماران دوقطبی می توانند ازدواج کنند؟؟؟ لطفا تجربیات خودتون رو در این زمینه بگید

روانپریش
15-01-2015, 22:12
سلام دوستان
آیا بیماران دوقطبی می توانند ازدواج کنند؟؟؟ لطفا تجربیات خودتون رو در این زمینه بگید

بله میتونن ازدواج کنن ولی قبل از ازدواج حتما باید همسرشون از بیماریشون با خبر کنن

Argada
15-01-2015, 22:15
قرص دپاکین برای موارد اضطراب و حساسیت به نور و مواردی از این قبیل قابل استقاده هست!؟

M.R.S.
15-01-2015, 22:27
قرص دپاکین برای موارد اضطراب و حساسیت به نور و مواردی از این قبیل قابل استقاده هست!؟
دپاکین یا والپورات سدیم داروی ضد تشنج هست و در بیماری های دیگه هم کاربرد داره
بیشتر برای تثبیت خلق در بیماران دو قطبی و مانیا استفاده میشه
و میشه در بیماری های دیگه روانپزشکی هم با نظر پزشک تجویز بشه
اگر منظورتون از حساسیت به نور حملات میگرن هست باید بگم این دارو از دارو هایی هست که به منظ.ور درمان پیشگیرانه حمله میگرن تجویز میشه

brad pitt
17-01-2015, 13:01
دوستان چه قرصی به آدم حالت بیخیالی میده ؟
زولپیدم خوبه ولی خواب آور هست . مانند اون باشه اثرش ولی خواب آور نباشه
کلونازپام خواب آور نیست که ؟ چون ترازودون و زولپیدم خواب آورند
به آدم حالت بیخیالی بده کهه استرس و فکر و از آدم دور کنه

M.R.S.
17-01-2015, 13:06
دوستان چه قرصی به آدم حالت بیخیالی میده ؟
زولپیدم خوبه ولی خواب آور هست . مانند اون باشه اثرش ولی خواب آور نباشه
به آدم حالت بیخیالی بده کهه استرس و فکر و از آدم دور کنه

دوست عزیز هیچ قرصی.......
شما هرگز نباید از داروها.....مخصوصا داروهای روانپزشکی بدون تجویز پزشک استفاده کنین
حتما برای مشاوره به پزشک مراجعه کنید
خیلی از داروهای روانپزشکی وابستگی میارن و سواستفاده از اون ها میشه

brad pitt
17-01-2015, 13:50
دوست عزیز هیچ قرصی.......
شما هرگز نباید از داروها.....مخصوصا داروهای روانپزشکی بدون تجویز پزشک استفاده کنین
حتما برای مشاوره به پزشک مراجعه کنید
خیلی از داروهای روانپزشکی وابستگی میارن و سواستفاده از اون ها میشه

حالا شما اسم یکی دو تا قرص با این شرایط بگید لطفن

روانپریش
17-01-2015, 14:21
دوستان چه قرصی به آدم حالت بیخیالی میده ؟
زولپیدم خوبه ولی خواب آور هست . مانند اون باشه اثرش ولی خواب آور نباشه
کلونازپام خواب آور نیست که ؟ چون ترازودون و زولپیدم خواب آورند
به آدم حالت بیخیالی بده کهه استرس و فکر و از آدم دور کنه

تو یه مقاله خوندم ناسی میتونه همچین حالتی ایجاد کنه
حالا راست و دروغش پای خودشون
ولی به قول دوستمون هرگز سمت این چیزا نرید چون خیلی خطرناکه

M.R.S.
17-01-2015, 15:40
حالا شما اسم یکی دو تا قرص با این شرایط بگید لطفن

دوست عزیز....چیزی رو که من گفتم علت داره
مثلا من نمیدونم شما چه شرایطی دارین که احساس میکنید مضطرب هستید
مثلا مشکل شما اختلالات اضطرابی هست یا نه.... یا فرم خفیف مانیا یا مثلا افسردگی
خوب اگه به درستی این مشخص نشه و من یکسری داروی آرامبخش یا داروی ضد افسردگی به شما معرفی کنم اما از اون طرف مشکل شما یا هرکسی که این شرایط رو داره مثلا اختلال دوقطبی باشه و در فاز مانیا قرار داشته باشه مصرف این دارو ها باعث بهبود مانیاش میشه اما چون درمان ناقص هست فاز افسردگی بیمار رو تشدید میکنه و خطر خودکشی فرد زیاد میشه

BigHeart
17-01-2015, 16:22
دوستان چه قرصی به آدم حالت بیخیالی میده ؟
زولپیدم خوبه ولی خواب آور هست . مانند اون باشه اثرش ولی خواب آور نباشه
کلونازپام خواب آور نیست که ؟ چون ترازودون و زولپیدم خواب آورند
به آدم حالت بیخیالی بده کهه استرس و فکر و از آدم دور کنه

اگه مشکلتون با روانشناس حل نشده لطفا تشریف ببرید یه روانپزشک خوب و مشکلتون رو براشون توضیح بدید
داروهای روانپزشکی خطرناکن و اگه کنترلی روش نباشه وابستگی میاره و میتونه فاجعه بار بیاره
پزشک شما با علمی که داره میتونه بارها و بارها داروهای شما رو عوض کنه تا در نهایت بتونه بهترین دارویی که با خلقیات و روح و روان شما سازگاری داره رو پیدا کنه و بیماریتونو طی یه دوره کوتاه یا بلند درمان کنه
اونوقت شما میخاید بدون پیش زمینه قبلی و با یه مشت اطلاعات ناقص و شاید غلط که از اینترنت و یا از تجربیات افراد بدست میارید بیماریتونو درمان کنید ؟

روانپریش
20-01-2015, 23:29
چند نوع جنون وجود داره؟
و اینکه تو دادگاه فقط کسایی که جنون ادواری دارن رو محاکمه نمیکنه؟

M.R.S.
21-01-2015, 00:33
جنون به حالتی گفته میشه که یکی از‌ علائم زیر وجود داشته باشه:
توهم....هذیان....صحبت کردن غیر عادی.....رفتار غیر عادی
خیلی از بیماری ها باعث‌این حالت میتونه باشه
به طور کلی
۱- جنون در اثر بیماری جسمی:عفونت دستگاه عصبی...سکته مغزی....بیماری کبدی....اختلالات متابولیک . غیره
۲-بیماری های روانپزشکی:اسکیزوفرنی....مان ا....افسردگی با سایکوز....اسکیزوافکتیو....اخت لالات هذیانی....اختلالات سایکوتیک کوتاه مدت
۳. جنون در اثر استفاده از مواد: که هم به علت مسمویت هست و یا بعد از ترک و یا در اثر خود ماده
من از ساز و کار دقیق قانونی و پزشکی قانونی اطلاع ندارم اما در کل در صورتی‌که مسئله جنون در دعوی حقوقی‌مطزح باشه پزشک قانونی نظریه روانپزشک معتمد رو جویا میشه
و حتم یقین در مواردی که بیماری‌وجود داشته باشه این در حکم اثر میذاره
چیزی رو که میدونم افراد اسکیزوفرنی متهم نمیشن....اما حکم دادگاه برای‌گذراندن دوره درمانی و یا نگهداری در مراکز خاص داده میشه

brad pitt
30-01-2015, 16:55
سلام
این مشکل من اسمش چی میشه ؟

من خیلی تو فکر یه موضوع میرم و یا یه چیزی و یه مشکل و یا اتفاق خیلی توی ذهنم بزرگش میکنم
مثلن من پدرم سنش بالاست همش میرم توی فکر که نکنه بمیره . وای نکنه من از خونه میرم یه طوری ش بشه
یا کلن یه مشکل یه سختی و خیلی میرم تو فکرش که حالا چی میشه .و اینها
چکار کنم ؟ خیلی بده همش برم تو فکر
من کارم یجای دیگه از شهرمه مثلن 10 روز خونه م 10 روز نه . مادر پدرم تنهاست البته خواهرم و برادرم در هر هفته هر کدوم 2 روز میاند پیششون و اونا 3 روز تنهاند و سنشون بالاست و همیشه تا یکی دو ماه پیش من پیششون بودم
همه ش میرم تو ایین فکر که حالا چی میشه . آیا از کارم استعفا بدم و بیام پیششون ؟ از طرفی هم میگم کار نیست منصرف میشم
همه ش تو فکرشون هستم . میگم گناه دارن تنها باشن و ..

M.R.S.
30-01-2015, 17:22
سلام
این مشکل من اسمش چی میشه ؟

من خیلی تو فکر یه موضوع میرم و یا یه چیزی و یه مشکل و یا اتفاق خیلی توی ذهنم بزرگش میکنم
مثلن من پدرم سنش بالاست همش میرم توی فکر که نکنه بمیره . وای نکنه من از خونه میرم یه طوری ش بشه
یا کلن یه مشکل یه سختی و خیلی میرم تو فکرش که حالا چی میشه .و اینها
چکار کنم ؟ خیلی بده همش برم تو فکر
من کارم یجای دیگه از شهرمه مثلن 10 روز خونه م 10 روز نه . مادر پدرم تنهاست البته خواهرم و برادرم در هر هفته هر کدوم 2 روز میاند پیششون و اونا 3 روز تنهاند و سنشون بالاست و همیشه تا یکی دو ماه پیش من پیششون بودم
همه ش میرم تو ایین فکر که حالا چی میشه . آیا از کارم استعفا بدم و بیام پیششون ؟ از طرفی هم میگم کار نیست منصرف میشم
همه ش تو فکرشون هستم . میگم گناه دارن تنها باشن و ..

دوست عزیز موضوعی رو که شما مطرح میکنید میشه به بعضی بسماری های اعصاب به اسم اختلالات اضطرابی نسبت داد
مثلا GAD یا شdjusment disorder
اما اینکنه واقعا مشکل شما بیماری هست باید بررسی بشید چون زمان اون....مدت تکرار در هفته و میزان اختلالی که در زندگی ایجاد کرده باید بررسی بشه
یا این مشکل میتونه از افسردگی ناشی بشه....یا اصلا مشکل و اختلالی نباشه و فقط یک وسواس فکری باشه
پس در مرحله اول باید با یک روانشناس بالینی یا روانپزشک مشورت کنین
ترک کارتون هم عاقلانه نیست چون اگه مشکل شما عمیق تر از این باشه که فقط کارتون باعث آن شده باشه،بیکاری خودش میتونه مشکل شما رو بدتر هم بکنه

mf.designing
30-01-2015, 17:23
دوستان علائم شایع و بارز افسردگی ، بخصوص علائم جسمانیش رو میخواستم بدونم !
بخصوص دوستانی که تجربش رو داشتن اگه کمکی کنن ممنون میشم

taghi_ramzi
30-01-2015, 17:40
دوستان علائم شایع و بارز افسردگی ، بخصوص علائم جسمانیش رو میخواستم بدونم !
بخصوص دوستانی که تجربش رو داشتن اگه کمکی کنن ممنون میشم

خواب آلودگي يا بيخوابي (بصورت غير عادي)،‌ افزايش وزن ،‌لكنت يا اختلال در گفتار ،‌ ضعف عمومي و كاهش انرژي بدن (خستگي سريع)
احساس گيجي و بي وزني ،‌ كاهش شديد تمركز ،‌ بي انگيزگي و بي علاقگي به چيزهايي كه قبلاً جذاب بودن
اينها علائم بنده بود كه با تعويض شغلم كاملاً درست شد.

M.R.S.
30-01-2015, 17:45
دوستان علائم شایع و بارز افسردگی ، بخصوص علائم جسمانیش رو میخواستم بدونم !
بخصوص دوستانی که تجربش رو داشتن اگه کمکی کنن ممنون میشم
۱. خلق افسرده
۲.کاهش علاقه و لذتبه انجام کارها
۳.کاهش یا افزایش خواب
۴.کاهش یا افزایش اشتها همراه با تغییر وزن
۵.بی قراری و یا کندی حرکات
۶.تمرکز ضعیف. و یا عدم توانایی تفکر
۷.کاهش انرژی
۸.احساس گناه یا احساس بی ارزش بودن
۹. افکار مکرر درباره مرگ یا خودکشی
برای تشخیص افسردگی باید چند تا از این علایم برای مدت خاصی وجود داشته باشه
غیر از اون افسردگی میتونه با تابلو های دیگری مثل جنون هم همراه بشه
علائم جسمی افسردگی هم به طور کل میتونه هر علامت جسمی باشه....شایع ترین ها:
انواع اختلالات گوارشی (اسهال،یبوست،سوجذب،استفرا ،درد و ...)
درد سینه
سرگیجه
تنگی نفس
غش کردن
خستگی
سردرد
بیخوابس
مشکلات قاعدگی
گرفتگی عضلات
درد(کمر،مفاصل٬اندام)
اختلالات جنسی
تپش قلب

تمام علایم باید توسط پزشک بررسی بشن و تفسیر شن تا بشه تشخیص‌بیماری گذاشت
مخصوصا علائم جسمی که ابتدا باید احتمال بیماری های جسمی رد بشه

javad34
05-02-2015, 11:58
می خواستم آدم بزرگی بشم. راهش چیه؟
یعنی مثلا الان هرکی بهم فش هم کشید یا نقدم کرد یا سخن مخالفم گفت..دست و پامو گم نکنم. اینقدر بزرگ باشم که ناراحت نشم..راهش چیه تمرینش چیه؟
الان خیلی کوچیکم اینو میدونم.

مثلا من الان یه پست میدم :

من فکر میکنم این نرم افزار نمیتونه کار شما رو راه بندازه ..

بعد یه کاربر دیگه میاد میگه:

وقتی اطلاعات راجب چیزی ندارید حرف اضافه نزنید و این نرم افزار خیلی هم کار راه اندازه..بهتره قبل از پست دادن فکر کنیم...

بعد من پشت کامپیوترم یهویی دست و پاچه نشم ناراحت نشم آرامشمو حفظ کنم..اینقدر کوچیک نباشم که ناراحت شم..بزرگ باشم متانت و آرامش داشته باشم..

خداوکیلی راهش چیه؟ بگید؟

M.R.S.
05-02-2015, 12:31
می خواستم آدم بزرگی بشم. راهش چیه؟
یعنی مثلا الان هرکی بهم فش هم کشید یا نقدم کرد یا سخن مخالفم گفت..دست و پامو گم نکنم. اینقدر بزرگ باشم که ناراحت نشم..راهش چیه تمرینش چیه؟
الان خیلی کوچیکم اینو میدونم.

مثلا من الان یه پست میدم :

من فکر میکنم این نرم افزار نمیتونه کار شما رو راه بندازه ..

بعد یه کاربر دیگه میاد میگه:

وقتی اطلاعات راجب چیزی ندارید حرف اضافه نزنید و این نرم افزار خیلی هم کار راه اندازه..بهتره قبل از پست دادن فکر کنیم...

بعد من پشت کامپیوترم یهویی دست و پاچه نشم ناراحت نشم آرامشمو حفظ کنم..اینقدر کوچیک نباشم که ناراحت شم..بزرگ باشم متانت و آرامش داشته باشم..

خداوکیلی راهش چیه؟ بگید؟

دوست عزیز به هرحال در هر برخوردی که پیش ییاد ناراحت شدن و واکنش نشون دادن طبیعی هست.....اما تناسب واکنش مهم هست
یک کاری که میتونید بکنید افزایش عزت نفستون هست ...... اما در هر حال یک انسال معمولی وسالم از نظر روان هم در اثر فشار و استرس در هم میشکنه و واکنش نشون میده
اما اگه شما زود از کوره در میرید یا عزت نفس پایین دارید مشاوره روانشناسی یا مطالعه مطالب روانشناسی در این باره کمک کننده هست

Atghia
05-02-2015, 12:42
می خواستم آدم بزرگی بشم. راهش چیه؟
یعنی مثلا الان هرکی بهم فش هم کشید یا نقدم کرد یا سخن مخالفم گفت..دست و پامو گم نکنم. اینقدر بزرگ باشم که ناراحت نشم..راهش چیه تمرینش چیه؟
الان خیلی کوچیکم اینو میدونم.

مثلا من الان یه پست میدم :

من فکر میکنم این نرم افزار نمیتونه کار شما رو راه بندازه ..

بعد یه کاربر دیگه میاد میگه:

وقتی اطلاعات راجب چیزی ندارید حرف اضافه نزنید و این نرم افزار خیلی هم کار راه اندازه..بهتره قبل از پست دادن فکر کنیم...

بعد من پشت کامپیوترم یهویی دست و پاچه نشم ناراحت نشم آرامشمو حفظ کنم..اینقدر کوچیک نباشم که ناراحت شم..بزرگ باشم متانت و آرامش داشته باشم..

خداوکیلی راهش چیه؟ بگید؟

گرامی این حس تا اندازه ای در همه هست
همه دوست دارند ستایش بشن
موفق باشن
مفید باشن
...
راهش اینه که اولا سعی کنید اطلاعاتتون رو زیاد کنید و به روز باشید (در زمینه کارتون درستون علایقتون مثلا هرچی بخث ماشین هست بحث موبایل یا امثال اون)
که وقتی نظری میدید راهکاری میدید حرفی میزنید درست باشه ! همین درست بودن دلیلی میشه که سرت رو بالا بگیری

و نکته بعدی الزامی نداره در مورد چیزی که مطمئن نیستی بهش جواب یا نظری بدی! اینطوری احتمال بازخورد منفی خیلی خیلی پایینه:n39: