ورود

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : معنا ی بودن در جهان معاصر



فرهنگ دانشجو
16-12-2013, 10:12
درود بر تمامی دوستان؛
لطفا بیایید در بارهء این موضوع که"معنی بودن ما درجهان معاصر چیست ؟" به هم اندیشی بپردازیم.
به دلیل اینکه نمی خواستم ذهن دوستان را به سمت خاصی جهت دهی نمایم از مشخص کردن گزینه هایی برای پرسشم پرهیز نمودم.پیشنهاد می کنم هر دوستی که می خواهد در این نظر سنجی شرکت کند ابتدا به شکل یک جملهء کوتاه پاسخ خود را نوشته ،آنگاه به توضیح چرایی پاسخ خود بپردازد. باسپاس . :n16:

"انسان در طول تاریخ فکری خود همواره در پی کشف نا شناخته ها و حل مجهولاتی بوده که ذهن کاوشگر اورا به خود مشغول می کرده است. یکی از عرصه های این جستجو، به تلاش هایی مربوط بوده که انسان در جهت" شنا خت خود"، به خرج داده است.

انسان روزگاری خود و زمینی را که بر آ ن قرار داشت، مرکز و محور کا ئنات می شمرد.گاهی همچون "افلاطون"وجود خود را در این جهان بسان سایه ای می پنداشت که حقیقت واقعی آن در عالم "مثل" و بالا قرار دارد، وگاه مانند" ارسطو " انسان و جایگاهش را از آسمان به زیر کشید و و خود را " حیوان سیاسی " نامید.
در این گستره انسان ژرف اندیشی را به جایی رساند که در موجودیت همه چیز از جمله وجود خویش نیز شک نمود و تنها زمانی توانست بر این شک غلبه کند که عمل" اندیشیدن" رادلیلی بر بودن خود یافت وعنوان نمود که: " می اندیشم پس هستم. " (دکارت، 1650-1596/ م )

زمانی نیزخود را چنان در عرصهء مسائل اجتماعی تحت فشار دید که فریاد بر آورد: "عصیان می کنم پس هستم." (آلبر کامو،1960-1913/ م )

بنا بر این انسان همواره در تلاش بوده است که تحت تاثیرشرایطی که در آن قرار داشته، معنایی تازه برای بودن خویش بیابد، تابتواند درسایهء آن به تبیین اندیشه ها وعملکرد خویش در زندگی بپردازد.

حال پرسش اساسی اینجاست که در جهان امروز، با تمامی ویژگی ها یی که از آن بر خوردار است ، ما برای معنا بخشیدن واثبات موجود یت خویش باید درپی چه گزینه ای باشیم؟ وبودن خویش را چگونه معنا کنیم؟ به عبارت دیگر چه چیزی می تواند نشانگر "بودن" ویا بهتر بگویم " چگونه بودن " ما در جهان معاصر باشد ؟"

فرهنگ دانشجو
23-12-2013, 13:30
" گفتگو می کنم پس هستم. "

چنین به نظر می رسد آنچه که امروزه بیش از هرزمان دیگری می تواند معرف انسان اندیشه ورز بوده و او را در مواجهه باچالشها و پیچ و خم های زندگی در عصر انفجار تکنولوژی وارتباطات یاری کند، اتکا وتوجه او به امر " گفتگو " باشد.
گفتگو مقوله ایست که در آن ، ضمن اینکه حق هر دو طرف برای " گفتن " به رسمیت شناخته می شود ، به وجود فضای مناسب برای شنیده شدن نیز اشاره دارد. این امر گفتگو را از رفتار های دیگری چون: " بگو مگو " و "جر وبحث " متمایز می سازد، که در جریان آن هریک از دو طرف تنها خود را بر حق دانسته و هدفی جز بیرون راندن حریف از میدان و بر کرسی نشاندن عقیدهء خود ندارند.
کسانی که درجریان یک ارتباط قائل به گفتگو هستند از نظر شناختی به این سطح از آگاهی رسیده اند که :

*هیچگاه دیدگا ه خودرا مطلق نداند وهمواره احتمال خطا واشتباه را درباور های خود در نظر داشته باشند.

* سعی کنند از زاویهء دید دیگران نیز مسائل را ببینند.

* اگر دیدگاه طرف مقابل خود را نمی پذیرند ، بااستفاده از دلایل منطقی وعاقلانه به تبیین نظر خود بپردازند.

* اگرطرف مقا بل دیدگاه آنان را نمی پذ یرد در بیان نظر خود پافشاری نکنند وحق آزادی عقیده را برای او محترم شمارند.

*و...

بی شک لازمهء رسیدن به چنین سطحی از شناخت و آگاهی این است که انسان عصر جدید به توسعهء چشم انداز فکری خود بپردازد وخویش را از حصار مطلق نگری وجزم اندیشی برهاند. تا درسایهء چنین نگرشی بتواند به بودن خویش درجهان معنا بخشد.وجهانی بنا سازد که درآن افکار وعقاید ورنگ ها و نژاد های گوناگون ، تنها وسیله ای باشند برای تنوع بخشیدن و زیبا دیدن دنیای پیران ؛ نه سنگری که از آن به منظور حذف واز بین بردن عقاید و دیدگاه های مخالف بهره گیرد. :n16: