مشاهده نسخه کامل
: بحث و تبادل نظر: حقوق انسان
Saeed Dz
27-11-2013, 00:59
با شروع عصر روشنگری و بروز افکار جدید که تمام حوضه های زندگی انسان رو تحت تاثیر قرار داد، مفاهیم جدیدی هم در نگاه به انسان و دنیای پیرامون و همینطور حوضه ی حقوق انسانی مطرح شد. این مفاهیم و حقوق شاید به ظاهر بسیار ساده هستند اما در باطن مسائل و مشکلات جنجالی و بسیار پیچیده ای رو در بر میگیرند که بحث های دقیقی رو می طلبند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
قرار هستش در این تاپیک به بحث و تبادل نظر پیرامون حقوق انسان در دنیای مدرن و مسائلی که پیرامونش بوجود امده بپردازیم. لطفن دقت کنید که احترام به قوانین انجمن علوم انسانی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) در این تاپیک ضروری بوده و بنابراین در چهارچوب قوانین نظراتتون رو اسال کنید.
با تشکر.
Saeed Dz
27-11-2013, 01:01
پیشنهاد میکنم از این مسئله شروع کنیم که آیا ما حق یا اجازه رو داریم یک انسان که میدونیم تروریست هستش و میدانیم که جایی بمب کار گذاشته و اگر اون بمب خنثا نشه هزاران نفر کشته خواهند شد، شکنجه کنیم؟
havzhini
27-11-2013, 09:35
پیشنهاد میکنم از این مسئله شروع کنیم که آیا ما حق یا اجازه رو داریم یک انسان که میدونیم تروریست هستش و میدانیم که جایی بمب کار گذاشته و اگر اون بمب خنثا نشه هزاران نفر کشته خواهند شد، شکنجه کنیم؟
از نظر من اگر نوع نگاه رو تغییر بدبم خیلی مسائل برامون راحتر میشه
در این نوع بحثها اگر ما نگاه به خارج رو به نگاه به درون خودمون تغییر بدیم فکر مکنیم بتونیم خیلی مسائل رو بهتر هضم کنیم
در بحث شکنجه کردن ما باید ببینیم ایا ما شکنجه گر میتونیم باشیم؟حالا به هر دلیل و برای هر هدفی تفاوتی نمیکنه
اگر من بتونم یک تروریست رو شکنجه کنم پس ممکنه در هر شرایط و برای هر هدف دیگه هم توانایی شکنجه کردن دیگران رو داشته باشم
پس با قاطعیت میگم خیر من نمیتونم حتی یک تروریست را شکنجه کنم
چون در این صورت برای اون کسی که فردی دیگر رو به خاطر عقیدش یا بخاطر عملش مورد شکنجه قرار میده مشروعیت قائل شدم
Saeed Dz
27-11-2013, 17:10
از نظر من اگر نوع نگاه رو تغییر بدبم خیلی مسائل برامون راحتر میشه
در این نوع بحثها اگر ما نگاه به خارج رو به نگاه به درون خودمون تغییر بدیم فکر مکنیم بتونیم خیلی مسائل رو بهتر هضم کنیم
در بحث شکنجه کردن ما باید ببینیم ایا ما شکنجه گر میتونیم باشیم؟حالا به هر دلیل و برای هر هدفی تفاوتی نمیکنه
اگر من بتونم یک تروریست رو شکنجه کنم پس ممکنه در هر شرایط و برای هر هدف دیگه هم توانایی شکنجه کردن دیگران رو داشته باشم
پس با قاطعیت میگم خیر من نمیتونم حتی یک تروریست را شکنجه کنم
چون در این صورت برای اون کسی که فردی دیگر رو به خاطر عقیدش یا بخاطر عملش مورد شکنجه قرار میده مشروعیت قائل شدم
موضوع اصلن این چیزی که شما فرمودی نیست. ببینید اینجا چیزی که وجود داره اینکه اون تروریست هم یک انسان هستش حالا بگیم بد و ... اما یک انسان هستش و بنابر این حقوق داره و این حقوق به ما اجازه نمیده شکنجه اش کنیم. حالا اگر شکنجه اش نکنیم ممکنه هزاران انسان کشته بشن، اینجا حقوق اون هزاران انسان که حق زندگی دارند زیر سوال میره.
کلن بحث سر حقوق انسانیه. این یکی از مسائل مهم روز در رابطه با حقوق انسانی هستش.
به نظر من حقیقتی در حقوق انسان وجود نداره، یعنی انسان خود به خود هیچ حقی در جهان هستی نداره و جهان هستی هیچ چیز به انسان بدهکار نیست. حقوق انسان قراردادی است که انسان ها بین خودشون می گذارن تا بهتر بتونن در کنار هم زندگی کنن و منابعی رو که در اختیار دارن رو به اشتراک بگذارن، این قرارداد ها به نظر من می تونن تغییر کنن، می تونن به بحث گذاشته بشن و می تونن فسخ بشن.
آیا این حقوق می تونه مشروط باشه و در شرایطی برقرار نباشه؟ به نظر من قطعا. اگه شخصی قصد داره با انجام یک عمل باعث ضایع شدن حقوق انسانی سایرین بشه به نظر من دیگه هیچ الزامی در احترام گذاشتن به حقوق انسانی این فرد وجود نداره و این فرد با زیر پا گذاشتن حقوق انسانی سایرین، خودش رو نسبت به حقوق انسانی نالایق کرده.
پیشنهاد میکنم از این مسئله شروع کنیم که آیا ما حق یا اجازه رو داریم یک انسان که میدونیم تروریست هستش و میدانیم که جایی بمب کار گذاشته و اگر اون بمب خنثا نشه هزاران نفر کشته خواهند شد، شکنجه کنیم؟
این مثال جای مانور زیادی نداره (چون شکنجه راه علمی اطلاعات کشیدن از یک نفر نیست، راه های ساده تر و بی خطر تر و همینطور خوشایند تری وجود داره)، ولی به فرض این که این تروریست قراره هزاران نفر رو بکشه به نظر من انجام هیچ کاری برای جلوگیری از کشته شدن هزاران انسان نباید ممنوع تلقی بشه.
از نظر من اگر نوع نگاه رو تغییر بدبم خیلی مسائل برامون راحتر میشه
در این نوع بحثها اگر ما نگاه به خارج رو به نگاه به درون خودمون تغییر بدیم فکر مکنیم بتونیم خیلی مسائل رو بهتر هضم کنیم
در بحث شکنجه کردن ما باید ببینیم ایا ما شکنجه گر میتونیم باشیم؟حالا به هر دلیل و برای هر هدفی تفاوتی نمیکنه
اگر من بتونم یک تروریست رو شکنجه کنم پس ممکنه در هر شرایط و برای هر هدف دیگه هم توانایی شکنجه کردن دیگران رو داشته باشم
پس با قاطعیت میگم خیر من نمیتونم حتی یک تروریست را شکنجه کنم
چون در این صورت برای اون کسی که فردی دیگر رو به خاطر عقیدش یا بخاطر عملش مورد شکنجه قرار میده مشروعیت قائل شدم
مشکل اینجاست، فرمودید عقیده.
حقوق انسانی در اصل هدفش محافظت کردن از مردم در برابر عقاید نادرست و غیرانسانی سایرین است. کسی که عقیده اش "کشتن افرادی است که پیاز می خورند" داره این حقوق انسانی رو زیر پا می گذاره و به حقوق انسانی سایرین تجاوز می کنه. کسی که داره عمل ترورسیتی می کنه دیگه بحثش "عقیده" نیست، این شخص اعمالی رو انجام داده برای سلب حقوق انسانی سایرین.
بین عقیده و عمل به عقیده خیلی تفاوت هست که باید بهش توجه بشه. کسی که عقاید ترورسیتی داره به نظر من نباید شکنجه بشه، ولی کسی که به اون عقاید عمل می کنه دیگه حقوق انسانی خودش رو از دست داده. حقوق انسانی برای این نیست که از ظالم حمایت کنه تا هر بلایی سر مظلوم بیاره. دقیقا برعکس اینه.
بانو . ./
27-11-2013, 19:52
ه آیا ما حق یا اجازه رو داریم یک انسان که میدونیم تروریست هستش و میدانیم که جایی بمب کار گذاشته و اگر اون بمب خنثا نشه هزاران نفر کشته خواهند شد، شکنجه کنیم؟
اگه بحث حقوق انسانی مد نظر هست ما نمیتونیم شخص رو شکنجه کنیم منشور حقوق بشر هم این اجازه رو به دلیل دارا بودن حقوق مدنی هر شخصی
به عنوان یک انسان نمیده ( اگر از منظر حقوق انسانی مد نظر بگیریم )
اما در هر صورت این شخص باید مجازات بشه وحتی کنفوانسیون های بین المللی این اجازه رو حتی به اشخاص خصوصی هم میدند که برای مجازات
اون ها اقدام بکنه اما مجازات با شکنجه بسیار متفاوت هست نه ما اجازه شکنجه دادن هیچ شخصی رو حتی با علم این که اون شخص تروریست
هست رونداریم چون ما نمیدونیم اون شخص چه پروسه ای رو سپری کرده تا تبدیل به یک تروریست شده ! و هر شخصی یک حقوقی داره !
.
Saeed Dz
27-11-2013, 20:57
به نظر من حقیقتی در حقوق انسان وجود نداره، یعنی انسان خود به خود هیچ حقی در جهان هستی نداره و جهان هستی هیچ چیز به انسان بدهکار نیست. حقوق انسان قراردادی است که انسان ها بین خودشون می گذارن تا بهتر بتونن در کنار هم زندگی کنن و منابعی رو که در اختیار دارن رو به اشتراک بگذارن، این قرارداد ها به نظر من می تونن تغییر کنن، می تونن به بحث گذاشته بشن و می تونن فسخ بشن.
دقیقن همینطوره، حقوق انسانی که ما از اونها صحبت میکنیم ذاتی نیستند و بر اساس قراردادی که بین انسان ها تنظیم شده هر فرد از لحظه تولد دارای حقوق هستش.
البته به صحبتاتون اضافه میکنم که اشتباه برداشت نشه که فقط انسان دارای حقوق هستش، حیوانات و طبیعت هم طبق قراداد حقوق براشون تعریف میشه اما بحث ما اینجا در رابطه با حقوق انسانی هست.
آیا این حقوق می تونه مشروط باشه و در شرایطی برقرار نباشه؟ به نظر من قطعا. اگه شخصی قصد داره با انجام یک عمل باعث ضایع شدن حقوق انسانی سایرین بشه به نظر من دیگه هیچ الزامی در احترام گذاشتن به حقوق انسانی این فرد وجود نداره و این فرد با زیر پا گذاشتن حقوق انسانی سایرین، خودش رو نسبت به حقوق انسانی نالایق کرده.
فرق اکثر جوامع شرقی و تفکرات شرقی همینه که این مسائل به همین راحتی حل میشن. آقای آرمان یا سعید یک فتوا میده و همه چیز تموم میشه در حالی که در جوامع غربی به این مسائل خیلی با دقت تر توجه میشه.
سه مسئله اینجا پیش میاد.
1. همونطور که کاربر بانو اشاره کردن، آیا موضوعات دیگه دخیل نبوده و ما به همین راحتی میتونیم حکم صادر کنیم؟!
سوالی که در این مورد همیشه مطرح میشه اینکه آیا اگر آرمان یا سعید یا ... هم همون تفکرات و ذهنیات رو داشتند این کار رو میکردند یا نه که ما بتونیم طرف رو مجازات کنیم.
2. ما زمانی حق داریم فرد رو مجازات کنیم که اون فرد به حقوق دیگران تجاوز کرده باشه اما اینجا هنوز بمب منفجر نشده، هنوز هیچکس آسیب ندیده پس چطور ما میتونیم طرف رو شکنجه کنیم؟!!
3. طبق منشور حقوق بشر کسی حق شکنجه ی فرد دیگری رو نداره.
این مثال جای مانور زیادی نداره (چون شکنجه راه علمی اطلاعات کشیدن از یک نفر نیست، راه های ساده تر و بی خطر تر و همینطور خوشایند تری وجود داره)، ولی به فرض این که این تروریست قراره هزاران نفر رو بکشه به نظر من انجام هیچ کاری برای جلوگیری از کشته شدن هزاران انسان نباید ممنوع تلقی بشه.
در واقع ما داریم روی حل این مسئله کار میکنیم و بحث میکنیم و برای همین راه های دیگه رو در نظر نمیگیریم.
اگه بحث حقوق انسانی مد نظر هست ما نمیتونیم شخص رو شکنجه کنیم منشور حقوق بشر هم این اجازه رو به دلیل دارا بودن حقوق مدنی هر شخصی
به عنوان یک انسان نمیده ( اگر از منظر حقوق انسانی مد نظر بگیریم )
اما در هر صورت این شخص باید مجازات بشه وحتی کنفوانسیون های بین المللی این اجازه رو حتی به اشخاص خصوصی هم میدند که برای مجازات
اون ها اقدام بکنه اما مجازات با شکنجه بسیار متفاوت هست نه ما اجازه شکنجه دادن هیچ شخصی رو حتی با علم این که اون شخص تروریست
هست رونداریم چون ما نمیدونیم اون شخص چه پروسه ای رو سپری کرده تا تبدیل به یک تروریست شده ! و هر شخصی یک حقوقی داره !
.
آفرین، دقیقن موضوع همینه.
V E S T A
27-11-2013, 21:34
2تا سوال دیگه که مطرحه اینه : چه تعریفی برای به خطر افتادن امنیت وجود داره ؟و چه اطمینانی برای به خطر افتادن جون هزاران نفر وجود داره که ما مجوز شکنجه یا هر اقدامی رو داشته باشیم ؟
چه تعریفی از امنیت وجود داره؟ ممکنه امنیت یه دولت یا سرزمین با کوچکترین صحبتی بر ضد دولت نقض قانون و به خطر افتادن امنیت تلقی بشه در چنین مواقعی هم ممکنه به خطر افتادن جان هزاران نفر دلیل محکمی برای اقرار گرفتن با شکنجه و آزار از کسی که حقوق انسانی سایرین رو زیر پا گذاشته باشه ؟
فرضا یه نفر ادعا می کنه بمبی رو گذاشته و به زودی منفجر میکنه و وجود داشتن یه جعبه کفش تو یه مرکز خرید رو هم دلیل صحت صحبتهاش بدونه و به طریقی ما رو مطمئن کنه که بمب گذاشته آیا مجوز شکنجه یا هر نوع رفتاری برای اقرار گرفتن از کسی که ادعا کرده بمبی رو کار گذاشته و جون هزاران نفر رو تهدید میکنه قابل توجیه ؟
havzhini
27-11-2013, 21:44
موضوع اصلن این چیزی که شما فرمودی نیست. ببینید اینجا چیزی که وجود داره اینکه اون تروریست هم یک انسان هستش حالا بگیم بد و ... اما یک انسان هستش و بنابر این حقوق داره و این حقوق به ما اجازه نمیده شکنجه اش کنیم. حالا اگر شکنجه اش نکنیم ممکنه هزاران انسان کشته بشن، اینجا حقوق اون هزاران انسان که حق زندگی دارند زیر سوال میره.
کلن بحث سر حقوق انسانیه. این یکی از مسائل مهم روز در رابطه با حقوق انسانی هستش.
دقیقا موضوع همین است ولی شاید من نتونستم منظورم رو درست برسونم
در کلیت که ما شکنجه رو حالا به هر دلیل مردود میدونیم درسته؟
حالا در این مورد استثنا که شما میگید هم بازم من میگم خیر حق شکتجه نداریم
چرا؟
چون این فرد اگر تونسته جان هزاران نفر رو بخطر بندازه از مسئولیت ما کم نمیکنه چون اولا اجزا دادیم این فرد این علم رو انجام بده
حالا که این علم رو انجام داده باز هم ما باید به عنوان مسدول حفاظت از جان ان هزاران نفر توانایی این رو داشته باشیم از این فرد اطلاعات بیرون بکشیم
ولی وقتی ما دست به شکنجه میزنیم بعنی ما در وظایف خودمون توانایی نداریم
پس ما باید دنبال این بریم توانایی خودمون رو اینقدر بالا ببریم و ابزاری رو و روشهایی رو کشف کنیم که بدون شکنجه از این فرد اطلاعات بیرون بکشیم
دقیقا برای این هست که میگم در صورتی که ما هم سراغ شکنجه بریم فرقی با اون فرد نداریم
چون اون فرد هم چون توانایی این رو نداشته اون هزاران نفر رو هم عقیده خودش کنه میاد دست به علم تررویستی میزنه
و ما هم چون توانایی انجام وظیفمون به روش درست رو نداریم میایم دست به شکنجه کردن میزنیم
نمیدونم باز تونستم منظورم رو برسونم یا نه ولی کل مطلب این هست که وقتی مطلبی غلط هست هیچ استثنایی نمیتونه علم غلط رو تبدیل به درست کنه چون ذات اون علم غلط هست
بانو . ./
27-11-2013, 22:24
چون اون فرد هم چون توانایی این رو نداشته اون هزاران نفر رو هم عقیده خودش کنه میاد دست به علم تررویستی میزنه
اخه مساله اینجاست که این تیپ اشخاص شخصیت های مستقلی ندارند و تاثیر پذیر هستند بنابراین جایی برای عقیده و یا ابراز عقیده نمیمونه
یک دیدگاهی به شخص تفهیم شده و شخص اون دیدگاه رو با عملیات تروریستی اجرا میکنه .
.
در مورد این قضیه تروریست، فرض مسئله این هست که ما میدونیم ایشون بمب رو کار گذاشته و بمب قراره منفجر بشه. اگه تنها راه ممکن برای خنثی کردن بمب، شکنجه کردن ایشون باشه به نظرم باید انجام بشه.
چیزی که هست اینه که داریم در مورد شرایط حال صحبت میکنیم با علم فعلی، وگرنه ممکنه مثلا ۲۰ سال دیگه روش هایی به وجود بیاد که بشه بدون اعمال هیچ گونه خشونتی، به اطلاعات فرد تروریست دست یافت و حتی فرد رو از نظر فکری درمان کرد، اون موقع قطعا شکنجه کردن کارصحیحی نیست.
Sent from my Nexus 7 using Tapatalk
2تا سوال دیگه که مطرحه اینه : چه تعریفی برای به خطر افتادن امنیت وجود داره ؟و چه اطمینانی برای به خطر افتادن جون هزاران نفر وجود داره که ما مجوز شکنجه یا هر اقدامی رو داشته باشیم ؟
چه تعریفی از امنیت وجود داره؟ ممکنه امنیت یه دولت یا سرزمین با کوچکترین صحبتی بر ضد دولت نقض قانون و به خطر افتادن امنیت تلقی بشه در چنین مواقعی هم ممکنه به خطر افتادن جان هزاران نفر دلیل محکمی برای اقرار گرفتن با شکنجه و آزار از کسی که حقوق انسانی سایرین رو زیر پا گذاشته باشه ؟
به نظر من خطر افتادن یعنی کاری آگاهانه برای تهدید جدی زندگی مردم. قطعا اطمینان باید وجود داشته باشه (مثلا از نقشه ای مطلع میشیم و یکی از افرادی که در حال اجرای کار بودن رو می گیریم، شخص هم اعتراف می کنه هدفش این بوده ولی میگه این عقیده من هست و من به شما اطلاعات نمیدم).
فرضا یه نفر ادعا می کنه بمبی رو گذاشته و به زودی منفجر میکنه و وجود داشتن یه جعبه کفش تو یه مرکز خرید رو هم دلیل صحت صحبتهاش بدونه و به طریقی ما رو مطمئن کنه که بمب گذاشته آیا مجوز شکنجه یا هر نوع رفتاری برای اقرار گرفتن از کسی که ادعا کرده بمبی رو کار گذاشته و جون هزاران نفر رو تهدید میکنه قابل توجیه ؟
شخصی تشریف میاره و میگه من فلان جا بمب گذاشتم و میخوام اینجا رو منفجر کنم و هزاران نفر کشته میشن. حرفش هم ممکن هست (مثلا نمیگه من به آدم فضایی ها گفتم به فلان جا حمله کنید!)، حالا پیش روی ما دو راه هست:
1. به حقوق انسانی این شخص احترام بگذاریم و ایشون رو دستگیر کنیم، بگیم حق وکیل داری و تا وکیلت نرسه می تونی ساکت باشی. ایشون هم صبر می کنه و بمب منفجر میشه. هزاران نفر کشته میشن. ما ایشون رو به دادگاه می بریم و محاکمه می کنیم و ایشون به اعدام یا حبس ابد محکوم میشه.
2. ایشون رو ببریم و از هر روش ممکن (از جمله شکنجه فیزیکی) استفاده کنیم تا هر کاری که از دستمون بر میاد برای خنثی کردن اون بمب و جلوگیری از کشته شدن هزاران نفر انجام بدیم.
برای من خیلی واضحه کدوم یک راهی است که بیشتر با "حقوق انسان" سازگاره.
دقیقا موضوع همین است ولی شاید من نتونستم منظورم رو درست برسونم
در کلیت که ما شکنجه رو حالا به هر دلیل مردود میدونیم درسته؟
حالا در این مورد استثنا که شما میگید هم بازم من میگم خیر حق شکتجه نداریم
چرا؟
چون این فرد اگر تونسته جان هزاران نفر رو بخطر بندازه از مسئولیت ما کم نمیکنه چون اولا اجزا دادیم این فرد این علم رو انجام بده
حالا که این علم رو انجام داده باز هم ما باید به عنوان مسدول حفاظت از جان ان هزاران نفر توانایی این رو داشته باشیم از این فرد اطلاعات بیرون بکشیم
ولی وقتی ما دست به شکنجه میزنیم بعنی ما در وظایف خودمون توانایی نداریم
پس ما باید دنبال این بریم توانایی خودمون رو اینقدر بالا ببریم و ابزاری رو و روشهایی رو کشف کنیم که بدون شکنجه از این فرد اطلاعات بیرون بکشیم
دقیقا برای این هست که میگم در صورتی که ما هم سراغ شکنجه بریم فرقی با اون فرد نداریم
چون اون فرد هم چون توانایی این رو نداشته اون هزاران نفر رو هم عقیده خودش کنه میاد دست به علم تررویستی میزنه
و ما هم چون توانایی انجام وظیفمون به روش درست رو نداریم میایم دست به شکنجه کردن میزنیم
نمیدونم باز تونستم منظورم رو برسونم یا نه ولی کل مطلب این هست که وقتی مطلبی غلط هست هیچ استثنایی نمیتونه علم غلط رو تبدیل به درست کنه چون ذات اون علم غلط هست
یک سوال:
یک نفر داره یک انسان دیگه رو می کشه. ما می بینیم. آیا این که پلیس در چنین شرایطی حق داره این شخص رو بکشه تا از کشته شدن شخص مظلوم جلوگیری کنه اشتباه هست؟ آیا اگه پلیس نتونست بدون کشتن شخص خاطی، شخص مظلوم رو نجات بده، باید صبر کنه شخص متجاوز قتلش رو انجام بده و بعد دستگیرش کنه؟
الان سیستم های قضایی تقریبا تمام دنیا به پلیس ها اجازه کشتن شخص متجاوز رو میدن در صورتی که فکر کنن تنها راه نجات دادن زندگی یک شخص بیگناه کشتن این متجاوز است. الان دو تا سوال دیگه پیش میاد:
آیا شکنجه کردن یک شخص از کشتن شخص بدتر است؟
آیا اینکه پلیس حق داره برای نجات زندگی یک شخص بیگناه، شخصی که در حال ارتکا به قتل هست رو بکشه یک حق اشتباه است؟
فرق اکثر جوامع شرقی و تفکرات شرقی همینه که این مسائل به همین راحتی حل میشن. آقای آرمان یا سعید یک فتوا میده و همه چیز تموم میشه در حالی که در جوامع غربی به این مسائل خیلی با دقت تر توجه میشه.
سه مسئله اینجا پیش میاد.
1. همونطور که کاربر بانو اشاره کردن، آیا موضوعات دیگه دخیل نبوده و ما به همین راحتی میتونیم حکم صادر کنیم؟!
سوالی که در این مورد همیشه مطرح میشه اینکه آیا اگر آرمان یا سعید یا ... هم همون تفکرات و ذهنیات رو داشتند این کار رو میکردند یا نه که ما بتونیم طرف رو مجازات کنیم.
2. ما زمانی حق داریم فرد رو مجازات کنیم که اون فرد به حقوق دیگران تجاوز کرده باشه اما اینجا هنوز بمب منفجر نشده، هنوز هیچکس آسیب ندیده پس چطور ما میتونیم طرف رو شکنجه کنیم؟!!
3. طبق منشور حقوق بشر کسی حق شکنجه ی فرد دیگری رو نداره.
ببینید دو حالت هست که در بالا گفتم. یا باید صبر کنیم اتفاق بیفته و بعد مجازاتش کنیم و یا باید برای پیشگیری از وقوع اتفاق به حقوق اون شخص احترام نگذاریم.
پ.ن. چیزی به اسم منشور حقوق بشر وجود نداره. اگه منظور شما ماده 5 اعلامیه جهانی حقوق بشر است:
No one shall be subjected to torture or to cruel, inhuman or degrading treatment or punishment.
ماده 3 هم میگه:
Everyone has the right to life, liberty and security of person.
پس برای نجات دادن زندگی یک شخص بیگناه هم نباید شخصی که در حال قتل است رو کشت چون ماده 3 رو نقض می کنیم؟ در همه کشورهایی که این اعلامیه رو امضا کردن هم نیروهای امنیتی چنین حقی رو دارند و کشتن شخصی که در حال قتل یک انسان دیگه است "نقض اعلامیه جهانی حقوق بشر" به حساب نمیاد. این یک چیز کاملا حل شده است که کسی که در راستای نقض حقوق بشر سایرین عمل می کنه دیگه حقوق بشر خودش قابل احترام نیست، بند اول ماده 13 هم که اصلا زندانی کردن افراد رو نقض می کنه، پس اعلامیه حقوق بشر یعنی هرکس هرکاری خواست بکنه؟ نه اینطور نیست.
وظیفه دولت ها اینه که مطمئن بشن برای افرادی که سعی در گرفتن "حقوق بشر" دیگران نمی کنند، این حقوق رعایت بشه. اگه شخصی یک خطر برای حقوق بشر سایرین باشه اون شخص رو زندان می اندازیم.
+
اعلامیه جهانی حقوق بشر هم بی خطا نیست.
بانو . ./
28-11-2013, 06:58
آیا شکنجه کردن یک شخص از کشتن شخص بدتر است؟
اخه شکنجه داریم تا شکنجه یک شکنجه هست چند تا سیلی و کتک هست که خوب اون اونقدر مشکل زا نیست اما بعضی از شکنجه ها به معنای واقعی
شخص رو تا سرحد مرگ میبره و چه بسا شخص بمیره !
سوالتون کمی مشکل داره در مورد شخص که اقدام به قتل میکنه با اون شخص باید کشته بشه و یا اگه دستگیر بشه یک سری مراحل قانونی رو طی میکنه تا
زندانی یا اعدام بشه . حالا چرا این شخص باید شکنجه بشه ؟
.
آیا اینکه پلیس حق داره برای نجات زندگی یک شخص بیگناه، شخصی که در حال ارتکا به قتل هست رو بکشه یک حق اشتباه است؟
هر دو این اشخاص دارای حقوق انسانی برابر هستند اما در این موارد که یک شخص میخواد از شخص دیگری انتقام بگیره .حقوق مدنی و انسانی
حکم میکنه که از شخص بی دفاع حمایت بشه! بنابراین این یک حق قانونی و مسلم هر شخصی هست که تحت حمایت قرار بگیره ولو این که منجر به
مرگ شخص خاطی بشه.
.
Arash4484
28-11-2013, 09:51
مجوز شکنجه یک تروریست برای افشای عملیات با وجود اینکه سوال خیلی عملی به نظر میرسه ولی در حقیقت انتزاعی هم هست.
در دید عملی بیشتر چیزی که ما دیدیم اینکه از اکثریت موارد(مایلم بنویسم 99.9%... ولی آماری در دست ندارم، اما به نظرم این عدد خیلی به حقیقت نزدیکه)شکنجه برای اهداف دیگری و بدل شده از خطر انجام شده. با تکرار پیاپی عبارت امنیت ملی که بازیچه ای بود برای کشورهای چپ و راست در جنگ سرد (دوران مدرن و طلایی این متد بازجویی و ارعاب) .
شکنجه بر اساس ماده یکم کنوانسیون منع شکنجه سازمان ملل متحد (۱۹۸۴) اینطور تعریف میشود: هر عملی که به واسطهٔ آن و تعمدا درد و رنجی شدید، خواه جسمی یا روحی، بر فرد اعمال شود، آن هم برای اهدافی چون کسب اطلاعات یا اعتراف گیری از او یا از یک شخص ثالث، یا با هدف تنبیه او به دلیل انجام عملی که او یا شخص ثالثی مرتکب شده، یا مظنون به ارتکاب آن است، یا با هدف ارعاب و واداشتن او یا شخص ثالث (به انجام کاری)، و بنابر دلایل تبعیض آمیز از هر نوع [شکنجه محسوب میشود]، به ویژه هنگامی که چنین درد و رنجی از سوی یک مقام یا فرد دیگری برخوردار از سمتی رسمی یا به تحریک یا رضایت یا قبول وی اعمال شده باشد. شکنجه شامل درد و رنجی که صرفا منبعث از احکام قانونی یا ذاتی
این احکام و یا بخشی از آنها باشد، نیست.[ویکی پدیا/به نقل از کمیته گزارشگران حقوق بشر ]
در حالی که انواع محرومیتها برای افراد مثل بازداشت،فشارهای وحذفها رخ میده و انواع زیادی از شبه شکنجه ها، شکنجه های سفید و.... در اعتراف گیری درپلیسهای سراسر جهان مطرحه .
حرف کلی من این است: آنقدر شکنجه آسیب رسونده و آنقدر افراد بیگناه زیر شکنجه اعترافات ساختگی کرده اند و آنقدر چندین برابر مقرر شده متد چشم در برابر چشم به افراد گناهکار آسیب زده شده، آنقدر کرامت و روان انسانی شکنجه شونده و شکنجه گر له شده، آنقدر آثار مخرب در حد انقلابات شدید در کشورهای که با این شیوه دست به ارعاب میزدند رخ داده و...
که
نظامهای انسان محور بشدت از این موضوع حذر میکنند.
حتی اگر به قیمتهای گاه سنگین منجر بشه.
این رو از دید پراگماتیسمی به قضیه مطرح کردم.
بانو . ./
28-11-2013, 11:36
خه شکنجه داریم تا شکنجه یک شکنجه هست چند تا سیلی و کتک هست که خوب اون اونقدر مشکل زا نیست
شکنجه بر اساس ماده یکم کنوانسیون منع شکنجه سازمان ملل متحد (۱۹۸۴) اینطور تعریف میشود: هر عملی که به واسطهٔ آن و تعمدا درد و رنجی شدید، خواه جسمی یا روحی، بر فرد اعمال شود، آن هم برای اهدافی چون کسب اطلاعات یا اعتراف گیری از او یا از یک شخص ثالث، یا با هدف تنبیه او به دلیل انجام عملی که او یا شخص ثالثی مرتکب شده، یا مظنون به ارتکاب آن است، یا با هدف ارعاب و واداشتن او یا شخص ثالث (به انجام کاری)، و بنابر دلایل تبعیض آمیز از هر نوع [شکنجه محسوب میشود]، به ویژه هنگامی که چنین درد و رنجی از سوی یک مقام یا فرد دیگری برخوردار از سمتی رسمی یا به تحریک یا رضایت یا قبول وی اعمال شده باشد. شکنجه شامل درد و رنجی که صرفا منبعث از احکام قانونی یا ذاتی
این احکام و یا بخشی از آنها باشد، نیست.[و
ببینید در یک کشور مثل ایران ( که من حالا ایران در منظور نظرم بود ) همون چند سیلی و کتک برابر با کبودی شدید و شکستگی دست و.. هست
و موردی که مطرح شده بود و پاسخ داده شد مورد امنیتی نبود ونیست . صرفا در مورداقدام به یک قتل با نیت شخصی هست :
یک نفر داره یک انسان دیگه رو می کشه. ما می بینیم. آیا این که پلیس در چنین شرایطی حق داره این شخص رو بکشه تا از کشته شدن شخص مظلوم جلوگیری کنه اشتباه هست؟ آیا اگه پلیس نتونست بدون کشتن شخص خاطی، شخص مظلوم رو نجات بده، باید صبر کنه شخص متجاوز قتلش رو انجام بده و بعد دستگیرش کنه؟
ایا این مساله موضوع امنیتی هست که ما اقدام به انواع شکنجه ها بکنیم ؟ معمولا این نوع شکنجه ها با ضرب و جرح شخص خاطی همراه هست و
قتلی که انجام شده یک فرایند قانونی رو باید طی کنه تا به جواب برسه موضوع امنیت ملی و یا .. مطرح نیست .بنابراین ما حق اعمال اعتراف بر اساس
ضرب و جرح رو نداریم و همون چند سیلی که ما از اون صحبت میکنیم در حقیقت کبودی / شکستگی دست و.. هست ! در حالی که اون شخص که یک قتل با نیت شخصی انحام داده ! به
چه دلیل شخصی که همه موارد در مورد ایشون واضح و روشن است ایشون بر اساس قتل با شواهد و استدلال محکم دستگیر شده باید تحت ازار جسمی و یا روانی قپرار بگیره؟متاسفانه در این مورد دلیلی برای شکنجه
وجود نداره و این موضوع مصداق شکنجه هست!
.
اخه شکنجه داریم تا شکنجه یک شکنجه هست چند تا سیلی و کتک هست که خوب اون اونقدر مشکل زا نیست اما بعضی از شکنجه ها به معنای واقعی
شخص رو تا سرحد مرگ میبره و چه بسا شخص بمیره !
سوالتون کمی مشکل داره در مورد شخص که اقدام به قتل میکنه با اون شخص باید کشته بشه و یا اگه دستگیر بشه یک سری مراحل قانونی رو طی میکنه تا
زندانی یا اعدام بشه . حالا چرا این شخص باید شکنجه بشه ؟
.
هر دو این اشخاص دارای حقوق انسانی برابر هستند اما در این موارد که یک شخص میخواد از شخص دیگری انتقام بگیره .حقوق مدنی و انسانی
حکم میکنه که از شخص بی دفاع حمایت بشه! بنابراین این یک حق قانونی و مسلم هر شخصی هست که تحت حمایت قرار بگیره ولو این که منجر به
مرگ شخص خاطی بشه.
.
فکر کنم متوجه صحبت هام نشدید. ببینید دو نوع شکنجه داریم:
یکی برای اعتراف گرفتن برای عمل انجام شده که این شخص رو بعدا محاکمه کنیم.
یکی برای اطلاعات گرفتن برای جلوگیری از پدید اومدن یک فاجعه که باعث کشته شدن هزاران نفر میشه.
به نظر من مورد اول قطعا محکوم است و اصلا بحثی نیست، ولی مورد دوم جای بحث داره. اینجا برای حمایت هزاران نفر بی دفاع، قراره بگیم این یک نفر که قصد داره این همه انسان رو بکشه نباید شکنجه بشه؟ دقیقا به همون مثالی که زدم برمی گرده، برای دفاع از یک نفر بی دفاع ما حاضر هستیم یک انسان رو بکشیم، چرا برای حمایت و نجات هزاران نفر بی دفاع نگیم می تونیم یک تروریست رو شکنجه کنیم تا برنامه هاش برای کشتن هزاران بی دفاع رو لو بده؟
ببینید در یک کشور مثل ایران ( که من حالا ایران در منظور نظرم بود ) همون چند سیلی و کتک برابر با کبودی شدید و شکستگی دست و.. هست
و موردی که مطرح شده بود و پاسخ داده شد مورد امنیتی نبود ونیست . صرفا در مورداقدام به یک قتل با نیت شخصی هست :
ایا این مساله موضوع امنیتی هست که ما اقدام به انواع شکنجه ها بکنیم ؟ معمولا این نوع شکنجه ها با ضرب و جرح شخص خاطی همراه هست و
قتلی که انجام شده یک فرایند قانونی رو باید طی کنه تا به جواب برسه موضوع امنیت ملی و یا .. مطرح نیست (مثل/حذف) .بنابراین ما حق اعمال اعتراف بر اساس
ضرب و جرح رو نداریم و همون چند سیلی که ما از اون صحبت میکنیم در حقیقت کبودی / شکستگی دست و.. هست ! در حالی که اون شخص که یک قتل با نیت شخصی انحام داده ! به
چه دلیل شخصی که همه موارد در مورد ایشون واضح و روشن است ایشون بر اساس قتل با شواهد و استدلال محکم دستگیر شده باید تحت ازار جسمی و یا روانی قپرار بگیره؟متاسفانه در این مورد دلیلی برای شکنجه
وجود نداره و این موضوع مصداق شکنجه هست!
.
شکنجه برای انتقام و مجازات و ... به کل محکوم است و بحثی در اون نیست.
بانو . ./
28-11-2013, 19:47
فکر کنم متوجه صحبت هام نشدید. ببینید دو نوع شکنجه داریم:
یکی برای اعتراف گرفتن برای عمل انجام شده که این شخص رو بعدا محاکمه کنیم.
یکی برای اطلاعات گرفتن برای جلوگیری از پدید اومدن یک فاجعه که باعث کشته شدن هزاران نفر میشه.
به نظر من مورد اول قطعا محکوم است و اصلا بحثی نیست، ولی مورد دوم جای بحث داره. اینجا برای حمایت هزاران نفر بی دفاع، قراره بگیم این یک نفر که قصد داره این همه انسان رو بکشه نباید شکنجه بشه؟ دقیقا به همون مثالی که زدم برمی گرده، برای دفاع از یک نفر بی دفاع ما حاضر هستیم یک انسان رو بکشیم، چرا برای حمایت و نجات هزاران نفر بی دفاع نگیم می تونیم یک تروریست رو شکنجه کنیم تا برنامه هاش برای کشتن هزاران بی دفاع رو لو بده؟
نه نه من فقط در مورد اون مورد اول ( صرفا مثالتون )صحبت کردم
در مورد مورد دوم که فرمودید من اصلا وارد نشدم چون کاربر عرفان توضیح دادند اگه شما از هزاران نفر صحبت میکنید بنده میگم اگه به تعداد انگشتان دست انسان هایی
در مرض عدم امنیت باشند حتی اگه کمتر از یک درصد هم احتمال به جواب رسیدن هست در هر نوع و نحو شکنجه حتی به بدترین روش ها باید این کار انجام بگیره . حتی اگه
از منظر کرامت انسانی بخواهیم موضوع رو بررسی کنیم شخص بنده فکر نمیکنم تروریست کرامتی داشته باشه که بخواهیم براش حقوق انسانی رو در نظر بگیریم و جان انسان های
بی گناه اولین اولویت هست!
.
V E S T A
28-11-2013, 20:25
اول یه توضیح بدم موضوع بحث نوع رفتار در مقابل تروریستی هست که جون هزاران انسان رو تهدید کرده و توضیحاتم ارتباطی به "پس برای نجات جان هزاران انسان باید چه کار کرد؟" نداره..
به نظر من خطر افتادن یعنی کاری آگاهانه برای تهدید جدی زندگی مردم. قطعا اطمینان باید وجود داشته باشه (مثلا از نقشه ای مطلع میشیم و یکی از افرادی که در حال اجرای کار بودن رو می گیریم، شخص هم اعتراف می کنه هدفش این بوده ولی میگه این عقیده من هست و من به شما اطلاعات نمیدم).
شخصی تشریف میاره و میگه من فلان جا بمب گذاشتم و میخوام اینجا رو منفجر کنم و هزاران نفر کشته میشن. حرفش هم ممکن هست (مثلا نمیگه من به آدم فضایی ها گفتم به فلان جا حمله کنید!)، حالا پیش روی ما دو راه هست:
1. به حقوق انسانی این شخص احترام بگذاریم و ایشون رو دستگیر کنیم، بگیم حق وکیل داری و تا وکیلت نرسه می تونی ساکت باشی. ایشون هم صبر می کنه و بمب منفجر میشه. هزاران نفر کشته میشن. ما ایشون رو به دادگاه می بریم و محاکمه می کنیم و ایشون به اعدام یا حبس ابد محکوم میشه.
2. ایشون رو ببریم و از هر روش ممکن (از جمله شکنجه فیزیکی) استفاده کنیم تا هر کاری که از دستمون بر میاد برای خنثی کردن اون بمب و جلوگیری از کشته شدن هزاران نفر انجام بدیم.
برای من خیلی واضحه کدوم یک راهی است که بیشتر با "حقوق انسان" سازگاره.
به نظرم به خطر افتادن امنیت هزاران نفر یه تعریف کلی هست که نمیشه یه قانون یا مجوز رو برای تمام حالات و تهدیدات در نظر گرفت ولی با فرض شرایط خاص برای این مجوز (از نقشه ای مطلع میشیم و یکی از افرادی که در حال اجرای کار بودن رو می گیریم، شخص هم اعتراف می کنه هدفش این بوده ولی میگه این عقیده من هست و من به شما اطلاعات نمیدم ) در چنین شرایطی:
شخص اعتراف نمی کند و شکنجه و آزار فیزیکی و غیر فیزیکی اعمال میشه »»
1)اون شخص اعتراف میکنه !(برای چنین اندیشه ای که فرد برای اعتقادش دست به عملیات تروریستی میزنه و حاضر هست جونش رو بده چنین موردی احتمال کمی داره)
2)اون شخص اعتراف نمیکنه چون اعتقاد داره بر اساس عقیدش حرکت کرده.. (چنین حالتی احتمال بیشتری داره و شخص حاضره جونش رو هم برای اعتقادش بده)
بنابراین چه تضمینی وجود داره که شکنجه و آزار کارآمد باشه ؟ فرضا این شخص بر اثر شکنجه و آزار بمیره و ما موفق به گرفتن اعتراف نشیم و بمب منفجر بشه و هزاران نفر هم به همراه اون شخص کشته بشن.. در چنین شرایطی ما هم حقوق انسانی رو به بدترین شکل ممکن (بدون اینکه جون شکنجه کننده در تهدید باشه باعث شکنجه و آزارو مرگ انسانی دیگه شده و مستحق این هست که به علت زیر پا گذاشتن حقوق انسانی شخص دیگه حقوق انسانیش هم نادیده گرفته بشه) نقض کردیم.. و هم جون هزاران نفر رو نجات ندادیم
اول یه توضیح بدم موضوع بحث نوع رفتار در مقابل تروریستی هست که جون هزاران انسان رو تهدید کرده و توضیحاتم ارتباطی به "پس برای نجات جان هزاران انسان باید چه کار کرد؟" نداره..
به نظرم به خطر افتادن امنیت هزاران نفر یه تعریف کلی هست که نمیشه یه قانون یا مجوز رو برای تمام حالات و تهدیدات در نظر گرفت ولی با فرض شرایط خاص برای این مجوز (از نقشه ای مطلع میشیم و یکی از افرادی که در حال اجرای کار بودن رو می گیریم، شخص هم اعتراف می کنه هدفش این بوده ولی میگه این عقیده من هست و من به شما اطلاعات نمیدم ) در چنین شرایطی:
شخص اعتراف نمی کند و شکنجه و آزار فیزیکی و غیر فیزیکی اعمال میشه »»
1)اون شخص اعتراف میکنه !(برای چنین اندیشه ای که فرد برای اعتقادش دست به عملیات تروریستی میزنه و حاضر هست جونش رو بده چنین موردی احتمال کمی داره)
2)اون شخص اعتراف نمیکنه چون اعتقاد داره بر اساس عقیدش حرکت کرده.. (چنین حالتی احتمال بیشتری داره و شخص حاضره جونش رو هم برای اعتقادش بده)
بنابراین چه تضمینی وجود داره که شکنجه و آزار کارآمد باشه ؟ فرضا این شخص بر اثر شکنجه و آزار بمیره و ما موفق به گرفتن اعتراف نشیم و بمب منفجر بشه و هزاران نفر هم به همراه اون شخص کشته بشن.. در چنین شرایطی ما هم حقوق انسانی رو به بدترین شکل ممکن (بدون اینکه جون شکنجه کننده در تهدید باشه باعث شکنجه و آزارو مرگ انسانی دیگه شده و مستحق این هست که به علت زیر پا گذاشتن حقوق انسانی شخص دیگه حقوق انسانیش هم نادیده گرفته بشه) نقض کردیم.. و هم جون هزاران نفر رو نجات ندادیم
ما باید دو تا فرض کنیم، یکی این که راه دیگه ای برای نجات اون افراد وجود نداره، و یکی دیگه اینکه احتمال اطلاعات گرفتن از شخص در صورت شکنجه وجود داره. دو حالت وجود داره در نهایت:
یا با شکنجه جواب نمی گیریم، یک تروریست رو شکنجه کردیم، هزاران نفر مردن. -> تفاوت با زمانی که هیچ کار نمی کردیم: یک نفر تروریست که جان هزاران نفر رو گرفته رو شکنجه کردیم. هزاران نفر در هر صورت می مردن.
یا با شکنجه جواب می گیریم، یک تروریست رو شکنجه کردیم، هزاران نفر رو نجات دادیم. -> تفاوت با زمانی که هیچ کار نمی کردیم: هزاران نفر بی گناه نجات پیدا کردن.
زندگی، قانون، سیاست همیشه سنجش ریسک ها و پاداش هاست. چه چیزی رو از دست میدیم و چه چیزی رو بدست میاریم. آیا ریسک شکنجه کردن یک تروریست ارزش بالا بردن شانس نجات هزاران نفر انسان بی گناه رو داره یا خیر. ما نباید بدترین شرایط رو در نظر بگیریم و نه بهترین شرایط، وقتی بطور کلی درباره این مسائل صحبت می کنیم یعنی بطور کلی و آماری مسئله رو بررسی کنیم؛ اگه 100,000 بار چنین حالتی پیش بیاد و ما با شکنجه کردن تروریست، بتونیم در 20,000 بارش زندگی اون مثلا ده هزار نفر رو نجات بدیم، در اصل صد هزار نفر تروریست رو شکنجه کردیم و زندگی 200 میلیون نفر بی گناه رو نجات دادیم.
کلا تکنیکی کردن بحث بی فایده است، اگه دنبال تضمین کارایی شکنجه باشیم همونطور که در پست 5 ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) هم گفتم، شکنجه راه صحیح اطلاعات کشیدن نیست، با دارو و یا محرک ها و تکنیک های روانی میشه دروغ گفتن رو بسیار بسیار سخت و دشوار کرد بدون اینکه آسیب طولانی مدتی به شخص برسه. کلا بحث ما یک بحث خیالی است و فرض ما اینه که با شکنجه دادن میشه اون انسان ها رو نجات داد وگرنه درباره شکنجه بیخود که بحثی نیست، اگه بدونیم اون شخص با شکنجه هم قطعا به ما اطلاعاتی نمی ده فکر نکنم کسی بگه شکنجه اون شخص کار درستیه.
تا حدی این بحثها رو خوندم
فقط یه نکتهای به ذهنم میرسه
نمیدونم اشارهای شده یا نه
و اون اینه که
بحث احترام به حقوق یک انسان در زمانی که ممکنه اتفاقی رخ بده که جان عدهای به خطر بیفته
و یا بکار بردن شکنجه و ...
ببینید تمام این صحبتها برای درست بودن یا نبودنش خلاصه میشن در جمعی مثلا مثل اینجا یا یک جای آکادمیک ، رسمی و ...
که در صلح و صفا نشستیم داریم دربارش صحبت میکنیم
اما اگر اتفاقی رخ بده و بیفتیم در بطن یک حادثهای اینچنینی و یک بحران
فکر نمیکنم کسی بخواد به چنین دستورات و توصیهها و قوانین توجه کافی بکنه
اون موقع مهم و اولویت اینه که اون حادثهی در شرف وقوع یا بوقوع پیوسته به هر طریق ممکن رسیدگی کامل بشه و جمع بشه
بانو . ./
29-11-2013, 11:45
به نظرم به خطر افتادن امنیت هزاران نفر یه تعریف کلی هست که نمیشه یه قانون یا مجوز رو برای تمام حالات و تهدیدات در نظر گرفت ولی با فرض شرایط خاص برای این مجوز (از نقشه ای مطلع میشیم و یکی از افرادی که در حال اجرای کار بودن رو می گیریم، شخص هم اعتراف می کنه هدفش این بوده ولی میگه این عقیده من هست و من به شما اطلاعات نمیدم ) در چنین شرایطی:
شخص اعتراف نمی کند و شکنجه و آزار فیزیکی و غیر فیزیکی اعمال میشه »»
1)اون شخص اعتراف میکنه !(برای چنین اندیشه ای که فرد برای اعتقادش دست به عملیات تروریستی میزنه و حاضر هست جونش رو بده چنین موردی احتمال کمی داره)
2)اون شخص اعتراف نمیکنه چون اعتقاد داره بر اساس عقیدش حرکت کرده.. (چنین حالتی احتمال بیشتری داره و شخص حاضره جونش رو هم برای اعتقادش بده)
بنابراین چه تضمینی وجود داره که شکنجه و آزار کارآمد باشه ؟ فرضا این شخص بر اثر شکنجه و آزار بمیره و ما موفق به گرفتن اعتراف نشیم و بمب منفجر بشه و هزاران نفر هم به همراه اون شخص کشته بشن.. در چنین شرایطی ما هم حقوق انسانی رو به بدترین شکل ممکن (بدون اینکه جون شکنجه کننده در تهدید باشه باعث شکنجه و آزارو مرگ انسانی دیگه شده و مستحق این هست که به علت زیر پا گذاشتن حقوق انسانی شخص دیگه حقوق انسانیش هم نادیده گرفته بشه) نقض کردیم.. و هم جون هزاران نفر رو نجات ندادیم
یک سمت ماجرا تروریست هست : یک تروریستی که عضو یک گروه تروریستی هست و در یک مجیط عاری از انسانیت و سرشار از خشونت رشد و نمو کرده ( معمولا گروه های
تروریستی اون اشخاص رو از کودکی تحت اموزش قرار میدند و ایدیولوزی شون از همون اول با اسلوب هایی به اون اشخاص القا میکنند ) حالا این شخص دستگیر شده و با توجه که
ایمان داره که به فرض با انفجار اون بمب اون شخص به بهشت میره پس احتمال این موضوع که اون شخص اطلاعاتی بده پایین هست
سمت دیگر : اشخاص بیگناهی هستند که بی خبر از همه جا به خاطر به بار نشستن یک تفکر باید جونشون رو از دست بدند و فرزندی که تا ابد در حسرت
پدر یا مادر بزرگ خواهد شد
سمت دیگر : خیلی از کشورها بخش بزرگی از اقتصاد خودشون رو بر مبنای صنعت توریسم استوار کردند صنعتی که باعث جریان ورود پول خارجی به کشور میشه
باعث سرمایه گذاری خارجی و رونق وضع معاش مردم میشه و... اگه این اتفاق فرضی بیوفته اولا ورود توریست کمتر میشه در ثانی وجه امنیتی یک کشور در جهان خدشه دار
میشه
بنابراین
در یکسمت ماجرا تروریستی هست که ما میدونیم سخت جواب میده و در سمت دیگر مردم و امنیت کشور. در حقیقت ی حقوق یک اقلیت منفرد در برابر حقوق
یک کل فکر نمیکنم اهمیتی داشته باشه .بنابراین ما باید کل رو در نظر بگیریم نه جز . احتمال به جواب رسیدن بسیار پایین هست اما دست روی دست گذاشتن یک
اشتباه بزرگ هست چون نمیشه امنیت و ارامش کل رو فدای کرامت انسانی نداشته یک تروریست کرد .
وستا گرامی هیچ تضمینی وجود نداره اما چاره ای هم نیست ولی این موضوع که کاربر استریم اشاره کردند که تکنیک هایی وجود داره خوب چه بهتر .این جوری دیگه
دیگه کار به شکنجه و ازار جسمی فرد هم نمیکشه
و من یک سوال دارم به فرض ماجرا تموم شد حالا به هر نحوی ! قرار هست اون شخص اعدام بشه در ملا عام من سوالم اینجاست چرا ملت جمع میشه برای دیدن مراسم یک اعدام و
ابراز شادمانی هم میکنند ؟ ( من نمیگم اون ادم خوبی هست اما بالاخره هر انسانی از دیدن زجر یک انسان ناراحت میشه ) ( اصلا فرض کنیم تروریست هم نبوده یک شخصی بوده مخل
امنیت اجتماعی )
دیدن زجر کشیدن یک شخص چه لذتی داره ؟ ( گاهی میخونم اخباری روکه چقدر جمعیت جمع شده بودند و تماشا میکردند و... )
اصلا چرا باید اون شخص در ملا عام اعدام بشه ؟ ما فکر غرور خانواده اون شخص رونباید بکنیم ؟
Arash4484
29-11-2013, 12:05
چرا از تجربیات تاریخی استفاده نکنیم؟ همونطور که گفتم بله وقتی در صحبت پیش میرویم کامل منطقی به نظر میرسد ولی:
در اکثر موارد جلوگیری از خطر امنیت مطرح نیست. بلکه شکنجه فقط برای دگراندیشان ، ایجاد جو ارعاب و ترساندن مردم بکار میرود.
شما چند مورد واقعی میتوانید مثال بزنید که بخاطر عدم شکنجه مظنون اطلاعات نرسیده، و چند مورد که شکنجه برای بهترین انسانها بکار رفته؟
چه کسی دستگاه انسانی را مقدس میکند که خطایی رخ ندهد؟ چه کسی تعیین میکند که کرامت دارد و که نه؟
چه کسی اعتبار خدشه دار شده دستگاه امنیتی و کشوری که شکنجه اشتباهی روی مظنون انجام داده جمع میکند؟
----
دستگاه های پلیس در خیلی جاهای دنیا وقتی میگویند با شیوه های فنی-پلیسی کسب اطلاعات شد، خیلی ساده به چند توسری و سیلی و چپاندن فرد در بدترین جاها و...اشاره میکنند و اینطور است که یک دزد ماشین به ده ها جرم که کرده و نکرده فله ای اعتراف و تا دزدیدن اولین دوچرخه اش را رو میکند...
وقتی به گروهی مجوز میدهیم که با شکنجه اعتراف بگیرد یا با شکنجه از وقوع جرایم بعدی جلوگیری کند، با شکنجه کم کاریهای اطلاعاتی و فنی خود را جبران کند....خیلی ساده این نیرو را در خیلی جاها فعال میکنیم، همان شکنجه گران اگر از آنها درخواست شود که برای مثال معترضان بودایی و مسلمان برمه رو سرکوب کند، در ادارات متبوع بدون هیچ فرقی با دزد ماشین یا قاتل یا بمب گذار انتحاری همانکار را با معترض مدنی هم میکنند.
احتمال این موضوع که اون شخص اطلاعاتی بده پایین هست
اولا که دستگاه های Polygraph مدرن امروزی براحتی و با ضریب خطای بسیار ناچیز میتونن در گام اول بما نشون بدن فرد درباره ی اهدافش داره راست میگه و یا بلوف میزنه و دروغ میگه . پس فرد بی گناه به گام دوم نمیرسه و تحت شکنجه هم قرار نمیگیره ...
دوم اینکه برخلاف تصور ما و تبلیغات هدفداری که شده تا باور کنیم که روشهای شکنجه ی فیزیکی (مثلا القای حس خفگی) و روشهای شکنجه ی غیر فیزیکی (مثلا اجبار به تحمل بیخوابی) جواب میدن امروزه میدونیم که فرد برای فرار از درد حاضره هر نوع جرمی رو به گردن بگیره
دستگاههای اطلاعاتی کشورهای پیشرفته امروزه از روشهای بیوشیمیایی (داروهای روان گردان خاص) و غیر اون مثلا از انواع روشهای مبتنی بر هیپنوتیزم بوسیله ی مدیومهای حرفه ای کمک می گیرند تا براحتی فرد رو تخلیه ی اطلاعاتی کنند و وقت و هزینه ی بیجا صرف شکنجه (که عموما در کشورهای عقب مانده مرسومه) نکنند که خودش میتونه بعدا عواقب حقوقی براشون داشته باشه
اگر از من بپرسید اطمینان دارم چیزهایی که درباره ی گوانتانامو و... بعنوان روشهای اقرارگیری از مجرمین گفته میشه کذب محض هست و این نوع شکنجه ها که البته واقعا هم بصورت موردی در اونجاها صورت گرفته (و گاهی هم عمدا به بیرون درز داده شده) صرفا بعنوان پوششی برای افشا نشدن روشهای مدرن اطلاعات گیری شون هست
بانو . ./
29-11-2013, 13:16
اولا که دستگاه های Polygraph مدرن امروزی براحتی و با ضریب خطای بسیار ناچیز میتونن در گام اول بما نشون بدن فرد درباره ی اهدافش داره راست میگه و یا بلوف میزنه و دروغ میگه . پس فرد بی گناه به گام دوم نمیرسه و تحت شکنجه هم قرار نمیگیره ...
دوم اینکه برخلاف تصور ما و تبلیغات هدفداری که شده تا باور کنیم که روشهای شکنجه ی فیزیکی (مثلا القای حس خفگی) و روشهای شکنجه ی غیر فیزیکی (مثلا اجبار به تحمل بیخوابی) جواب میدن امروزه میدونیم که فرد برای فرار از درد حاضره هر نوع جرمی رو به گردن بگیره
دستگاههای اطلاعاتی کشورهای پیشرفته امروزه از روشهای بیوشیمیایی (داروهای روان گردان خاص) و غیر اون مثلا از انواع روشهای مبتنی بر هیپنوتیزم بوسیله ی مدیومهای حرفه ای کمک می گیرند تا براحتی فرد رو تخلیه ی اطلاعاتی کنند و وقت و هزینه ی بیجا صرف شکنجه (که عموما در کشورهای عقب مانده مرسومه) نکنند که خودش میتونه بعدا عواقب حقوقی براشون داشته باشه
اگر از من بپرسید اطمینان دارم چیزهایی که درباره ی گوانتانامو و... بعنوان روشهای اقرارگیری از مجرمین گفته میشه کذب محض هست و این نوع شکنجه ها که البته واقعا هم بصورت موردی در اونجاها صورت گرفته (و گاهی هم عمدا به بیرون درز داده شده) صرفا بعنوان پوششی برای افشا نشدن روشهای مدرن اطلاعات گیری شون هست
ببینید من فقط و فقط در مورد شخصی که :
ز (از نقشه ای مطلع میشیم و یکی از افرادی که در حال اجرای کار بودن رو می گیریم، شخص هم اعتراف می کنه هدفش این بوده ولی میگه این عقیده من هست و من به شما اطلاعات نمیدم )
صحبت کردم و این طور که شما میفرمایید و این روش هست چرا باید یک شخص رو شکنجه کنیم ؟! وقتی میشه با روش هایی از ایشون اعتراف گرفت . ببینید من نمیگم شکنجه کنیم من
میگم اطلاعات (( از همون شخصی که کاملا واضح هست و اعتراف کرده به بمب گذاری )) رو از ایشون بگیریم .
.
بانو . ./
29-11-2013, 13:39
ببینید از نطر بنده شکنجه ( که حالا مثل اینکه روش های دیگری هم هست ) فقط و فقط در مورد اون شخص فرضی که کاربر وستا توضیح دادند هست کسی که
دستگیر شده و معترف هست که این کار وکرده و شواهد و عدله بسیار بسیار محکمی وجود داره برای اثبات ماجرا . هیچ شخصی حق نداره کرامت انسانی رو قضاوت
کنه . چه کسی به یک شخص این حق رو میده که حقوق . و یا ... یک شخص دیگر رو قضاوت کنه ؟! کدوم انسانیت اجازه میده ما با شک ( و یا حتی ندونسته )چیزی رو قضاوت
و بعد محاکمه کنیم ؟! حکومت حق نداره بر اساس شک وشبه یک شخص رو ازار بده (جسمی/روانی ) ولی متاسفانه در جوامع غیر دموکراتیک هزاران بار این اتفاق ها به دلیل نبود
فضای دموکراتیک می افته و معمولا گروه ها همین روش ها رو بسط میدند با یک نام زیبا ماجرا شروع میشه و اون رو درتمام معضلات امنیتی /اجنماعی و.... بست میدند
______
.
Morning Glory n
29-11-2013, 14:09
نظر من اینه که نمیتونیم شکنجش بدیم. کسی که همچین کاری و میکنه ما فقط میتونیم تو خنثی کردن بمب کاری کنیم. نه اینکه اونو شکنجه بدیم اگرم حرفش صحت داشت باید مجازاتی که قانون واسش تعیین میکنه انجام بشه و من و تو به عنوان یک فرد عادی نه میتونیم اونو شکنجه کنیم و نه مجازات.باز هم همه چیز رو قانون مشخص میکنه البته بستگی داره تو چه کشوری باشی و چه کسی و چه معیاری قانون گذاره.
خب این بدیهیه که همه ی انسان ها حتی بدترین شکنجه گران روی کره ی زمین اگر از سلامت عقلی برخوردار باشند متفق القول، نفس خود شکنجه رو محکوم می کنند!
نکته اینجاست که برای اجرای اون دلیل های بظاهر موجه می تراشند طوریکه سرسخت ترین مخالفین رو هم در موضع قضاوت درونی قرار داده و آخرالامر همراه خودشون می کنند! درست همون تضاد دیدگاه افراد و نتیجه گیری نهایی یکسان که در Unthinkable ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) و ... و ... دیدیم به تصویر کشیده شده
ضمن اینکه وقتی از زاویه ی متفاوتی به قضیه نگاه کنیم مشکل دومی هم خودش رو بما نشون میده و اون اینه که با دادن مجوز شکنجه، نه تنها عده ای از افراد عادی جامعه رو تبدیل به شکنجه گر حرفه ای می کنیم بلکه در عمل تبدیلشون می کنیم به افرادی مضر که عمدا تبدیل شدند به افرادی سادیسمی، روانی و مازوخیست که نوعی ماشین خشونت و بیرحمی برای جامعه خواهند بود که ما استارت شروع بکارشون رو زدیم ولی دیگه ترمزی برای نگهداشتنشون وجود نخواهد داشت (قتل های زنجیره ای دهه 70 بعنوان نمونه ی بارز) . با اینها قراره چکار کنیم؟
منکه فکر نمیکنم بشه خود آدم شکنجه گر رو درمان کرد . پس حداقل از این منظر هم اگر نگاه کنیم باز هم مجبوریم راجع به مجاز شمردن شکنجه (ولو در موارد خاص) تجدید نظری کاملا جدی کنیم
Saeed Dz
01-12-2013, 02:51
منتظر بودم دوستان اگر موردی در نظر داند اعلام کنند که فکر میکنم موردی نیست.
اگر موافق باشید در رابطه با اینکه آیا انسانی که در حال مرگ هست (مثلن سرطان داره) و دیر یا زود خواهد مرد و فقط داره درد میکشه، حق داره خودش رو بکشه؟ بحث و تبادل نظر کنیم.
منتظر بودم دوستان اگر موردی در نظر داند اعلام کنند که فکر میکنم موردی نیست.
اگر موافق باشید در رابطه با اینکه آیا انسانی که در حال مرگ هست (مثلن سرطان داره) و دیر یا زود خواهد مرد و فقط داره درد میکشه، حق داره خودش رو بکشه؟ بحث و تبادل نظر کنیم.
نظر شما درباره ی اوتانازی (مرگ آسان، مرگ انتخابی) چیست؟ ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
در اینجا بطور مفصل بحث شده در این مورد و تاپیک هم باز است برای ادامه بحث. این مورد در اینجا نمی تونه بطور موازی با اونجا بحث بشه.
فرهنگ دانشجو
12-12-2013, 09:46
درود بر شما وسپاس از نگاه زیبا یتان. امیداست که این گونه نگاه در نزد همکان رو به گسترش باشد.
بانو . ./
01-01-2014, 16:12
.
اخیرا برای من یک سوال پیش اومده
ممنون میشم کسی تعریف جامعی از حقوق انسان ارایه بده . .
ایا این فقط یک تیوری هست یا در واقعیت به اون عمل میشه ؟!
ایا حقوق انسانی فقط مربوط به اشخاصی هست که الزاما ممکن هست ما هرگز با ان ها برخوردی نداشته باشیم ؟!
.
Saeed Dz
01-01-2014, 18:54
اخیرا برای من یک سوال پیش اومده
ممنون میشم کسی تعریف جامعی از حقوق انسان ارایه بده . .
ایا این فقط یک تیوری هست یا در واقعیت به اون عمل میشه ؟!
ایا حقوق انسانی فقط مربوط به اشخاصی هست که الزاما ممکن هست ما هرگز با ان ها برخوردی نداشته باشیم ؟!
حقوق چهارچوبی هستش که منافع همه رو تضمین میکنه و از ضایع شدنشون جلوگیری میکنه. بر اساس تفکر لیبرالیسم و کلن نگاه مدرنیته (که من هم باهاش موافق هستم) هرکس میتونه در صاحت فردی انتخاب بکنه و گفته میشه که هیچکس و هیچ نهادی نمیتواند از طرف شما یا به جای شما انتخاب بکنه مگر اینکه شما ازش خواسته باشی! و اگر شما ازش نخواسته باشی اون فرد یا نهاد نمیتونه به شما بگه که راه چیه، درست چیه، غلط چیه، خیر چیه، شر چیه و ... . این مهمترین اصل در رابطه با حقوق انسانی هستش.
جواب سوال دوم مشخص هستش و در بعضی جوامع اجرا میشه (کامل یا شاید ناقص) و در بعضی جوامع اجرا نمیشه. اکثرن در جوامع مذهبی و استبدادی اجرا نمیشه!
سوال سوم رو متوجه نشدم و اگر ممکنه توضیح بدید.
بانو . ./
01-01-2014, 20:51
ایا حقوق انسانی فقط مربوط به اشخاصی هست که الزاما ممکن هست ما هرگز با ان ها برخوردی نداشته باشیم ؟!
.
یک مثال :
یک شخص با شخصی دیگر عدوت داره ایا حقوق انسانی حکم میکنه اون شخص را از جمع خارج کنیم یا از لیست دوستان مان در فیس بوک
حذف کنیم یا . . بعد شروع به ترور شخصیت ایشون کنیم بدون این که روح شخص خبر داشته باشه ؟ ایا اصول حقوق انسانی از این رفتار دفاع میکنه
که شخص رو بدون انکه روحش خبر داره بشه ترور کنیم بعد دم از یکرنگی و .. بزنیم که من فلانم و پهنام و تو .. ؟ ایا اشخاصی که حقوق انسان
دفاع میکنند خودشون در تمامیت خودشون به اون حقوق احترام میزارند ؟!!! یا این فقط یک مانیفست هست ؟
+
ایا انسانیت حکم نمیکنه جایی که خود شخص هستش ازش انتقاد کنیم .. به صورت کاملا برابر ..انسان در برابر انسان ؟ رخ در برابر رخ ..تا اگر
جوابی داشت حرف بزنه به صورت کاملا مصالحت امیز ؟ ایا شخص مورد تهمت این حقوق را نداره ؟ ایا معنای این کار یکرنگی و صداقت هست ؟
یک حرف فقط در صورتی ارزشمند هست که شخص به اون حرفی که میزنه عمل کنه
.
.
یک مثال :
یک شخص با شخصی دیگر عدوت داره ایا حقوق انسانی حکم میکنه اون شخص را از جمع خارج کنیم یا از لیست دوستان مان در فیس بوک
حذف کنیم یا . . بعد شروع به ترور شخصیت ایشون کنیم بدون این که روح شخص خبر داشته باشه ؟ ایا اصول حقوق انسانی از این رفتار دفاع میکنه
که شخص رو بدون انکه روحش خبر داره بشه ترور کنیم بعد دم از یکرنگی و .. بزنیم که من فلانم و پهنام و تو .. ؟ ایا اشخاصی که حقوق انسان
دفاع میکنند خودشون در تمامیت خودشون به اون حقوق احترام میزارند ؟!!! یا این فقط یک مانیفست هست ؟
+
ایا انسانیت حکم نمیکنه جایی که خود شخص هستش ازش انتقاد کنیم .. به صورت کاملا برابر ..انسان در برابر انسان ؟ رخ در برابر رخ ..تا اگر
جوابی داشت حرف بزنه به صورت کاملا مصالحت امیز ؟ ایا شخص مورد تهمت این حقوق را نداره ؟ ایا معنای این کار یکرنگی و صداقت هست ؟
یک حرف فقط در صورتی ارزشمند هست که شخص به اون حرفی که میزنه عمل کنه
.
حقوق انسان موضوع آزادی های قانونی افراد هست، نه روابط دو انسان با هم. این مثال شما به فرهنگ و اخلاقیات و ... برمی گرده. یکی از آزادی های افراد و حقوق انسان حق آزادی بیان هست (حتی وقتی بقیه خوششون نمیاد یا حرف دروغ و ناراحت کننده و حتی توهین است).
بانو . ./
01-01-2014, 21:18
حقوق انسان موضوع آزادی های قانونی افراد هست، نه روابط دو انسان با هم. این مثال شما به فرهنگ و اخلاقیات و ... برمی گرده. یکی از آزادی های افراد و حقوق انسان حق آزادی بیان هست (حتی وقتی بقیه خوششون نمیاد یا حرف دروغ و ناراحت کننده و حتی توهین است).
روابط دو انسان ..یا هزاران انسان ..
ماده ی ۵
هیچ کس نمی بایست مورد شکنجه یا بیرحمی و آزار، یا تحت مجازات غیرانسانی و یا رفتاری قرارگیرد که منجر به تنزل مقام انسانی وی گردد.
روابط دو انسان ..یا هزاران انسان ..
ماده ی ۵
هیچ کس نمی بایست مورد شکنجه یا بیرحمی و آزار، یا تحت مجازات غیرانسانی و یا رفتاری قرارگیرد که منجر به تنزل مقام انسانی وی گردد.
برداشت "گزینشی" از این موارد نباید داشت و سطح استاندارد مناسب رو برای این موارد هم باید در نظر گرفت. این ماده که از "اعلامیه جهانی حقوق بشر" آوردید (و مترادف حقوق انسان نیست) معنی نمی ده که انسان ها حق ندارن نسبت به هم رفتار غیر ایده آل داشته باشند (مثلا بگیم کسی حق نداره به کسی بگه تو چون این منجر به تنزل مقام انسانی اون شخص میشه!). Context قوانین رو باید در نظر گرفت، منظور این قانون اینه که انسان ها حق ندارن شکنجه بشن یا با خشونت فیزیکی باهاشون رفتار بشه و منظور از degrading treatment هم رفتار واقعا غیرانسانی است (مثلا بستن پوزه بند به یک شخص برای اینکه شخص رو با سگ یکسان کنند)، منظور این نیست که کسی حق نداره مثلا پشت سر کسی غیبت کنه یا دربارش دروغ بگه، این موارد وارد محدوده حقوق بشر نمیشه. ماده 5 صرفا به رفتار مستقیم با شخص برمی گرده، نه حرف زدن درباره یک شخص. degrading treatment که در متن این ماده اومده درباره موارد بسیار حاد هست نه چیزهای ساده که روزانه در روابط افراد رخ میدن.
شما به ماده های 19 و 30 هم باید نگاه کنید:
هر انسانی محق به آزادی عقیده و بیان است؛ و این حق شامل آزادی داشتن باور و عقیده ای بدون [نگرانی] از مداخله [و مزاحمت]، و حق جستجو، دریافت و انتشار اطلاعات و افکار از طریق هر رسانه ای بدون ملاحظات مرزی است.
در این «اعلامیه» هیچ چیز نباید به گونه ای برداشت شود که برای هیچ «حکومت»، گروه یا فردی متضمن حقی برای انجام عملی به قصد از میان بردن حقوق و آزادی های مندرج در این «اعلامیه» باشد.
حقوق انسان موضوع آزادی های قانونی افراد هست، نه روابط دو انسان با هم. این مثال شما به فرهنگ و اخلاقیات و ... برمی گرده. یکی از آزادی های افراد و حقوق انسان حق آزادی بیان هست (حتی وقتی بقیه خوششون نمیاد یا حرف دروغ و ناراحت کننده و حتی توهین است).
بر این اساس، کسی که مورد توهین قرار میگیره چه حقوقی داره؟
Sent from my Nexus 7 using Tapatalk
V E S T A
02-01-2014, 17:33
بر این اساس، کسی که مورد توهین قرار میگیره چه حقوقی داره؟
Sent from my Nexus 7 using Tapatalk
قسمتی از حقوق مدنی مربوط به حقوق اشخاص هست.
حقوق مدنی مهمترین شاخه حقوق خصوصی است که به بررسی و تنظیم روابط افراد جامعه با یکدیگر صرف نظر از عنوان و موقعیت اجتماعی آنها میپردازد.
این موارد جزو حقوق مدنی طبقه بندی میشن و در صورتیکه توهین برای مجری قانون ثابت شده باشه (افترا و تهمت نباشد) از نظر قانونی پیگیری میشه.
از جمله حقوق اشخاص میتوان احوال شخصیه (مجموعهای از اوصاف مربوط به شخصیت انسان، صرفنظر از شغل و مقام او در اجتماع، است. اوصافی احوال شخصیه را تشکیل میدهند که قابل تقویم و مبادله به پول نباشند و از حیث حقوق مدنی آثاری بر آنها تعلق گیرد. همچون ازدواج، طلاق و نسب.) اعاده حیثیت، دفاع مشروع و ... رو نام برد.
بر این اساس، کسی که مورد توهین قرار میگیره چه حقوقی داره؟
Sent from my Nexus 7 using Tapatalk
این مسائل (با مفهوم روزمره) جزو حقوق بشر تلقی نمیشن، من حقی ندارم که بهم توهین نشه، به خصوص وقتی تعریف واضحی و دقیقی از توهین نداریم (یکی از موضوعات مهم در بحث آزادی بیان همین مسئله است) و یک احساس شخصی است. کسی که بهش توهین میشه این حق رو داره که پاسخ بده و از خودش دفاع کنه. امروز در قوانین بعضی کشورهای هنوز این مسئله وجود داره که توهین به سایر افراد جرم هست (که البته فکر می کنم مدت هاست در غرب کسی به خاطر این مسئله محاکمه و مجازات نشده)، ولی صحبت ها زیاد هست که این موارد از قوانین بیرون بیان و مثلا در آمریکا یا انگلیس و خیلی از کشورهای دیگه اروپایی از قانون بیرون اومده.
عموما برخورد با این مسائل اینگونه است که در صورت توهین، اگه شخشی که مورد توهین قرار گرفته فکر می کنه این توهین باعث شده ضرر و لطمه ای بهش برسه، می تونه به دادگاه شکایت کنه و در صورت اثبات، شخص متهم به خاطر اعمال اون ضرر یا لطمه محاکمه میشه. در کل میشه گفت اگه یک نفر داد بزنه و به من بگه "احمق بی شعور" ، من حق اضافه تری ندارم مگه اینکه بتونم اثبات کنم این توهین باعث میشه به من لطمه ای برسه (مثلا مشتری های من دیگه از من خرید نمی کنند) ، و البته من هم می تونم بگم "نه خودت احمق بی شعوری". تا وقتی توهین به مرحله Hate Speech نرسه (یعنی سایر افراد رو تحریک به رفتار فیزیکی نکنه) محدودیتی براش وجود نداره حتی اگه مودبانه نباشه.
havzhini
02-01-2014, 19:05
یک سوال:
ایا چیزی که ما نام حقوق انسانی بر اون میزاریم یک موضوع ذاتی بشر هست یا یک رابطه ساخته دست بشر؟
یعنی این حقوق در کالبد وجودی انسان از ابتدا و برای تک تک انسانها وجود داره یا هر فرد یا گروه یا کلیتی این حقوق رو برای انسانها تایین کرده و میکنه
سوال بعدی:
ایا انتخاب محل زندگی و انتخاب زنده بودن یا مرگ حق هر انسان هست یا خیر؟
یعنی مثلا هر فرد حق داره تا هز زمان خواست نزده باشه و هر زمان خواست دست به خودکشی بزنه جزء حقوق انسانی فرد هست یا خیر؟
یک سوال:
ایا چیزی که ما نام حقوق انسانی بر اون میزاریم یک موضوع ذاتی بشر هست یا یک رابطه ساخته دست بشر؟
یعنی این حقوق در کالبد وجودی انسان از ابتدا و برای تک تک انسانها وجود داره یا هر فرد یا گروه یا کلیتی این حقوق رو برای انسانها تایین کرده و میکنه
حقوق انسان ماهیت خارج از انسان ندارن و ساخته بشر هستن و وابسته به تمدن هر زمان. حقوقی که ما امروز فکر می کنیم جزو حقوق انسان هستن 2000 سال پیش یا حتی 200 سال پیش نبودن و احتمالا چیزهایی که در 500 سال آینده حقوق انسان می دونن رو ما الان نمی دونیم. حقوق انسان حاصل نگاه کردن به ذات و درون انسان نیست، حاصل قرن ها بحث فلسفی و اخلاقی و قانونی است که ادامه هم داره این بحث.
سوال بعدی:
ایا انتخاب محل زندگی و انتخاب زنده بودن یا مرگ حق هر انسان هست یا خیر؟
یعنی مثلا هر فرد حق داره تا هز زمان خواست نزده باشه و هر زمان خواست دست به خودکشی بزنه جزء حقوق انسانی فرد هست یا خیر؟
انتخاب محل زندگی: خیر (اگر می بود الان کسی در آفرقا زندگی نمی کرد). شاید زمانی این مسئله هم جزو حقوق انسان اضافه بشه ولی الان چنین چیزی نیست ولی افراد حق دارن در کشوری که متولد شدن و مدافع حقوقشون هست هر جا که می خوان حرکت و زندگی کنن.
انتخاب زنده بودن یا نبودن: بله در عمل چون نمیشه جلوی خودکشی کسی رو گرفت. من الان می تونم خودکشی کنم و قانونی بر ضد خودکشی وجود نداره.
V E S T A
02-01-2014, 19:30
حقوق انسان ماهیت خارج از انسان ندارن و ساخته بشر هستن و وابسته به تمدن هر زمان. حقوقی که ما امروز فکر می کنیم جزو حقوق انسان هستن 2000 سال پیش یا حتی 200 سال پیش نبودن و احتمالا چیزهایی که در 500 سال آینده حقوق انسان می دونن رو ما الان نمی دونیم. حقوق انسان حاصل نگاه کردن به ذات و درون انسان نیست، حاصل قرن ها بحث فلسفی و اخلاقی و قانونی است که ادامه هم داره این بحث.
انتخاب محل زندگی: خیر (اگر می بود الان کسی در آفرقا زندگی نمی کرد). شاید زمانی این مسئله هم جزو حقوق انسان اضافه بشه ولی الان چنین چیزی نیست ولی افراد حق دارن در کشوری که متولد شدن و مدافع حقوقشون هست هر جا که می خوان حرکت و زندگی کنن.
انتخاب زنده بودن یا نبودن: بله در عمل چون نمیشه جلوی خودکشی کسی رو گرفت. من الان می تونم خودکشی کنم و قانونی بر ضد خودکشی وجود نداره.
یه سوال:
این قوانین همه بر اساس قراردادهای اجتماعی وضع شدن مسایلی مثل حق حیات جزو قراردادهای اجتماعی هست ؟ یعنی حق حیات برای انسان رو قراردادهای اجتماعی یا قوانین تعین میکنه که چه کسی چنین حقی داره یا نداره ؟(با توجه به اینکه خودکشی جرم نیست و قانون یا قرارداد اجتماعی برای منع اون وجود نداره)
یه سوال:
این قوانین همه بر اساس قراردادهای اجتماعی وضع شدن مسایلی مثل حق حیات جزو قراردادهای اجتماعی هست ؟ یعنی حق حیات برای انسان رو قراردادهای اجتماعی یا قوانین تعین میکنه که چه کسی چنین حقی داره یا نداره ؟(با توجه به اینکه خودکشی جرم نیست و قانون یا قرارداد اجتماعی برای منع اون وجود نداره)
بله، زمانی حق حیات جزو قوانین اجتماعی نبود و دقیقا در قوانین وضع می شد که بعضی افراد لزوما حق زندگی ندارن، مثلا برده هایی که حق زندگی نداشتن و زنده بودنشون تابع میل صاحبشون بود. الان هم دلیل این که این وضعیت تغییر کرده اینه که همین قوانین و قراردادهای اجتماعی این حق رو پدید آوردن که حاصل قرن ها و شاید هزاران سال بحث و تبادل نظر فلسفی و اخلاقی بوده.
هیچ انسان (یا موجودی)، هیچ چیزی رو از جهان هستی طلبکار نیست. همه حقوق و مسئولیت ها و تعهد هایی که داریم قراردادهایی هستن که ما انسان ها بین خودمون وضع کردیم تا بهتر بتونیم در کنار هم زندگی کنیم و از منابع محدودی که در دسترس ماست استفاده کنیم.
havzhini
02-01-2014, 19:46
حقوق انسان ماهیت خارج از انسان ندارن و ساخته بشر هستن و وابسته به تمدن هر زمان. حقوقی که ما امروز فکر می کنیم جزو حقوق انسان هستن 2000 سال پیش یا حتی 200 سال پیش نبودن و احتمالا چیزهایی که در 500 سال آینده حقوق انسان می دونن رو ما الان نمی دونیم. حقوق انسان حاصل نگاه کردن به ذات و درون انسان نیست، حاصل قرن ها بحث فلسفی و اخلاقی و قانونی است که ادامه هم داره این بحث.
انتخاب محل زندگی: خیر (اگر می بود الان کسی در آفرقا زندگی نمی کرد). شاید زمانی این مسئله هم جزو حقوق انسان اضافه بشه ولی الان چنین چیزی نیست ولی افراد حق دارن در کشوری که متولد شدن و مدافع حقوقشون هست هر جا که می خوان حرکت و زندگی کنن.
انتخاب زنده بودن یا نبودن: بله در عمل چون نمیشه جلوی خودکشی کسی رو گرفت. من الان می تونم خودکشی کنم و قانونی بر ضد خودکشی وجود نداره.
ایا قوانین و حقوقی که بهیچ وجه خواسته فرد نیست نیست و رضایت و بهبودی در زندگیش ایجاد نمیکنه بلکه حتی باعث افت و پایین اومدن کیفیت زندگی فرد هست رو میشه حقوق انسانی فرد نام گذاشت
بهتر نیست اسم این حقوق ، حقوق اجتماعی یا حقوق گروهی یا حقوق اکثریتی یا .... گذاشته بشه
چون از دید من اولین حق انسان دخالت در تایین حقوقش و خواستهاش هست
ایا قوانین و حقوقی که بهیچ وجه خواسته فرد نیست نیست و رضایت و بهبودی در زندگیش ایجاد نمیکنه بلکه حتی باعث افت و پایین اومدن کیفیت زندگی فرد هست رو میشه حقوق انسانی فرد نام گذاشت
بهتر نیست اسم این حقوق ، حقوق اجتماعی یا حقوق گروهی یا حقوق اکثریتی یا .... گذاشته بشه
چون از دید من اولین حق انسان دخالت در تایین حقوقش و خواستهاش هست
مشکل دید مطلق به حقوق انسان هم همین مسئله است. هیچ کس نمی گه این حقوق مطلق هستند، بلکه این حقوق بهترین چیزی است که فعلا در اختیار ماست و اگه میشه این حقوق رو بهتر کرد، چه خوب. حقوق انسان اسم یک مفهوم و یک موضوع بحث هست. مثلا "اعلامیه جهانی حقوق بشر" رو که سازمان ملل منتشر کرده یک نمونه از حقوق انسان هست. اگه رضایت بخشی فرد در اینه که مثلا بقیه رو بکشه، کسی نباید این حق رو ازش بگیره؟ قطعا نه اینطور نیست.
بحث های فلسفه اخلاقی همیشه از صفر شروع میشن:
هر کس اجازه داره هر کاری که دلش می خواد انجام بده.
حالا مشکل اینجاست که در این صورت افراد ممکنه باعث بشن بقیه نتونن هر کاری که دلشون خواست انجام بدن، پس جمله بالا در مرحله بعد تبدیل میشه به این:
هر کس اجازه داره هر کاری که دلش می خواد انجام بده تا وقتی که باعث سلب این حق از سایرین نمیشه.
و بقیه بحث حقوق انسانی، قوانین و راه ها و شیوه هایی هستند که از طریقشون مطمئن میشیم این فرمول بالا امکان پذیر میشه و از افراد در مقابل متجاوزین دفاع میشه.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
V E S T A
02-01-2014, 20:07
بله، زمانی حق حیات جزو قوانین اجتماعی نبود و دقیقا در قوانین وضع می شد که بعضی افراد لزوما حق زندگی ندارن، مثلا برده هایی که حق زندگی نداشتن و زنده بودنشون تابع میل صاحبشون بود. الان هم دلیل این که این وضعیت تغییر کرده اینه که همین قوانین و قراردادهای اجتماعی این حق رو پدید آوردن که حاصل قرن ها و شاید هزاران سال بحث و تبادل نظر فلسفی و اخلاقی بوده.
هیچ انسان (یا موجودی)، هیچ چیزی رو از جهان هستی طلبکار نیست. همه حقوق و مسئولیت ها و تعهد هایی که داریم قراردادهایی هستن که ما انسان ها بین خودمون وضع کردیم تا بهتر بتونیم در کنار هم زندگی کنیم و از منابع محدودی که در دسترس ماست استفاده کنیم.
درسته وقتی فردی وارد جامعه ای میشه تحت تاثیر قوانین و قراردادهای اون جامعه قرار میگیره. ولی قبل از اینکه کسی تحت تاثیر قانون اجتماعی قرار بگیره حقی بدون هیچ قرارد داد و قانونی رو به صورت طبیعی دارا هست یا نه ؟
برای برده ها قبل از ورود به جامعه سفید پوستان (جامعه ای که قرارداد و قوانین اجتماعی مربوط به خودشون رو داشتن) و قبل از برده شدن قانون و قراردادی وجود داشته که تعین کنه این فرد دارا حیات بشه یا نشه (مثل زمان قبل از تولد) لحظه تولد قرارداد خاصی باعث حیاتش شده یا ذاتا چنین حقی رو داشته و با حق حیات متولد شده ؟
هیچ چیزی رو از جهان هستی طلبکار نیست.
بله منظورم حقوقی هست که غیر قابل ستاندن یا وگذاری باشه . مثلا حیات از جهان هستی قابل ستاندن نیست یا کسی نمیتونه حیات رو به شخصی دیگه واگذار کنه. حیات رو ذاتا هر نوزاد متولد شده به واسطه طبیعت خودش داره نه قراردادی که گذاشته میشه..
havzhini
02-01-2014, 20:49
مشکل دید مطلق به حقوق انسان هم همین مسئله است. هیچ کس نمی گه این حقوق مطلق هستند، بلکه این حقوق بهترین چیزی است که فعلا در اختیار ماست و اگه میشه این حقوق رو بهتر کرد، چه خوب. حقوق انسان اسم یک مفهوم و یک موضوع بحث هست. مثلا "اعلامیه جهانی حقوق بشر" رو که سازمان ملل منتشر کرده یک نمونه از حقوق انسان هست. اگه رضایت بخشی فرد در اینه که مثلا بقیه رو بکشه، کسی نباید این حق رو ازش بگیره؟ قطعا نه اینطور نیست.
بحث های فلسفه اخلاقی همیشه از صفر شروع میشن:
هر کس اجازه داره هر کاری که دلش می خواد انجام بده.
حالا مشکل اینجاست که در این صورت افراد ممکنه باعث بشن بقیه نتونن هر کاری که دلشون خواست انجام بدن، پس جمله بالا در مرحله بعد تبدیل میشه به این:
هر کس اجازه داره هر کاری که دلش می خواد انجام بده تا وقتی که باعث سلب این حق از سایرین نمیشه.
و بقیه بحث حقوق انسانی، قوانین و راه ها و شیوه هایی هستند که از طریقشون مطمئن میشیم این فرمول بالا امکان پذیر میشه و از افراد در مقابل متجاوزین دفاع میشه.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حرف من این هست اینها در واقعیت هیچ جایی ندارن و در زندگی انسانها تاثیری که گفته میشه ازشون دیده نمیشه
بلکه فقط لفاظیهایی هستن که فلاسفه و قانونگذاران انجام میدن نه چیزی بیشتر
بحث اینه وقتی سری حقوقی برای چیزی منظور میکنیم باید برای همه مساوی باشه و هیچ کدوم از این حقوق دیگری رو نقض نکنه
ولی در واقعیت همچین چیزی دیده نمیشه.
درسته وقتی فردی وارد جامعه ای میشه تحت تاثیر قوانین و قراردادهای اون جامعه قرار میگیره. ولی قبل از اینکه کسی تحت تاثیر قانون اجتماعی قرار بگیره حقی بدون هیچ قرارد داد و قانونی رو به صورت طبیعی دارا هست یا نه ؟
برای برده ها قبل از ورود به جامعه سفید پوستان (جامعه ای که قرارداد و قوانین اجتماعی مربوط به خودشون رو داشتن) و قبل از برده شدن قانون و قراردادی وجود داشته که تعین کنه این فرد دارا حیات بشه یا نشه (مثل زمان قبل از تولد) لحظه تولد قرارداد خاصی باعث حیاتش شده یا ذاتا چنین حقی رو داشته و با حق حیات متولد شده ؟
بله منظورم حقوقی هست که غیر قابل ستاندن یا وگذاری باشه . مثلا حیات از جهان هستی قابل ستاندن نیست یا کسی نمیتونه حیات رو به شخصی دیگه واگذار کنه. حیات رو ذاتا هر نوزاد متولد شده به واسطه طبیعت خودش داره نه قراردادی که گذاشته میشه..
این مفهومی که شما از حیات بیان می کنید یک "داشته" است، نه حق. چیزی که انسان به واسطه وجود داشتنش داره، دیگه اسمش حق نیست. حق چیزی است که مستقیما وابسته به رفتار سایر انسان ها باشه، یک انسان که الان به دنیا اومده دیگه حق متولد شدن برای بی معنی است، ولی حق ادامه زندگی چیزیه که به عنوان حق حیات ازش عنوان میشه ولی باز هم این حق، طلبی از طبیعت و سایرین نیست بلکه مانعی است برای اینکه سایرین به این "داشته" طبیعی شخص آسیبی وارد کنند. کسی حق نداره زندگی این نوزاد رو ازش بگیره، ولی این نوزاد حقی در رابطه با این زندگی نسبت به سایرین نداره که مثلا شرایطی رو براش فراهم کنند که بتونه به زندگیش ادامه بده. مثلا من به عنوان انسان حق داشتن انگشت رو ندارم، اگر دارم که دارم و اگر ندارم که ندارم، ولی اگر دارم حالا یک انسان دیگه نمی تونه این "داشته" من رو ازم بگیره و این حق من است که یک قرارداد است.
دلیل این که نوزاد می تونه به زندگیش ادامه بده، قرارداد هایی است که انسان ها بین خودشون می بندن. دلیل این که انگشت من برای من باقی می مونه قرارداد هایی است که انسان ها بین خودشون می بندن.
در مباحث فلسفی حقوق انسان، بحث ها همیشه بصورت حق نداشتن هست، و نه حق داشتن و همیشه بحث درباره محق نبودن افراد به انجام یک سری کارها هست، مثلا "من حق دارم مورد آزار بقیه انسان ها قرار نگیرم" یا "من حق دارم توسط بقیه انسان ها کشته نشم" ، ولی "من حقی نسبت به اینکه زنده باشم ندارم". شما اگه اعلامیه جهانی حقوق بشر رو هم ببینید همه موارد درباره رفتار انسان ها با انسان هاست که چه کارهایی رو با هم می تونن انجام بدن و چه کارهایی رو نمی تونن.
حرف من این هست اینها در واقعیت هیچ جایی ندارن و در زندگی انسانها تاثیری که گفته میشه ازشون دیده نمیشه
بلکه فقط لفاظیهایی هستن که فلاسفه و قانونگذاران انجام میدن نه چیزی بیشتر
بحث اینه وقتی سری حقوقی برای چیزی منظور میکنیم باید برای همه مساوی باشه و هیچ کدوم از این حقوق دیگری رو نقض نکنه
ولی در واقعیت همچین چیزی دیده نمیشه.
اصلا چنین چیزی ممکن نیست. به طور مثال هر 30 ماده اعلامیه جهانی حقوق بشر با همدیگه "تقاطع" هایی دارند و اتفاقا صحیح هم همین هست یعنی پیدا کردن بالانس مناسب بین همه موارد و اسم این تناقض نیست بلکه وجود محدودیت هاست برای اطمینان از موارد مهم و اساسی. هیچ کس مدعی نیست چیزی که الان داریم مطلقا صحیح یا کامل هست، ولی چیزی که امروز داریم بهتر از چیزی است که 500 سال پیش داشتیم و چیزی که 500 سال دیگه خواهیم داشت احتمالا بهتر از چیزی است که امروز داریم. دقیقا مشابه پیشرفتی که علم می کنه.
havzhini
02-01-2014, 21:57
اصلا چنین چیزی ممکن نیست. به طور مثال هر 30 ماده اعلامیه جهانی حقوق بشر با همدیگه "تقاطع" هایی دارند و اتفاقا صحیح هم همین هست یعنی پیدا کردن بالانس مناسب بین همه موارد و اسم این تناقض نیست بلکه وجود محدودیت هاست برای اطمینان از موارد مهم و اساسی. هیچ کس مدعی نیست چیزی که الان داریم مطلقا صحیح یا کامل هست، ولی چیزی که امروز داریم بهتر از چیزی است که 500 سال پیش داشتیم و چیزی که 500 سال دیگه خواهیم داشت احتمالا بهتر از چیزی است که امروز داریم. دقیقا مشابه پیشرفتی که علم می کنه.
من حرفتون رو قبول ندارم که چیزی که حالا داریم از ۵۰۰سال پیش بهتر هست
بله در جنبه های در مکانهایی خیلی موارد اصلاح شده ولی خیلی موارد هم هستن که بهتر نشدن بلکه حقوقی رو از انسانها صلب کردن
مثالش همون ازادی انتخاب محل زندگی...در ۵۰۰سال پیش هرکس میتونست با یک چوب دست از هر سرزمینی به سرزمین دیگه بره و هرجا خواست ساکن بشه و منعی وجود نداشت ولی درحال حاظر این حق بکل از انسانها گرفته شده و فقط درصورت داشتن قدرت) پول یا هر قدرت دیگه( کسی بتونه از محلی که رضایت نداره کوچ کنه.
این بهتر بود برای کی؟بهتر برای تک تک انسانها یا فقط برای کسانی که این حقوق رو مینویسن و قدرت دارن؟
Sent from my LG-C660 using Tapatalk 2
من حرفتون رو قبول ندارم که چیزی که حالا داریم از ۵۰۰سال پیش بهتر هست
بله در جنبه های در مکانهایی خیلی موارد اصلاح شده ولی خیلی موارد هم هستن که بهتر نشدن بلکه حقوقی رو از انسانها صلب کردن
مثالش همون ازادی انتخاب محل زندگی...در ۵۰۰سال پیش هرکس میتونست با یک چوب دست از هر سرزمینی به سرزمین دیگه بره و هرجا خواست ساکن بشه و منعی وجود نداشت ولی درحال حاظر این حق بکل از انسانها گرفته شده و فقط درصورت داشتن قدرت) پول یا هر قدرت دیگه( کسی بتونه از محلی که رضایت نداره کوچ کنه.
این بهتر بود برای کی؟بهتر برای تک تک انسانها یا فقط برای کسانی که این حقوق رو مینویسن و قدرت دارن؟
Sent from my LG-C660 using Tapatalk 2
ببینید بحث اعمال این حقوق و مقایسه جوامع و ... نیست، بحث پیشرفت ها در علم و صحبت ها و دانسته های حقوق انسان هاست. موضوع رو باید مثل یک علم نگاه کرد. این حقوق توسط کسی نوشته نمیشه، بحث هایی مداوم هست که مرتب در حال پیشرفت هستند، دقیقا مثل علم فیزیک. حقوق بشر یک مبحث فلسفی است. اگه همین فردا آدم فضایی ها حمله کنن و ما آدم ها در هرج و مرج شروع به خوردن همدیگه بکنیم، حقوق بشر کمامان امروز از چیزی که 500 سال پیش بوده بهتر هست همونطور که علم الان از چیزی که اون زمان بوده کامل تر هست. اینکه کشور ها به این حقوق عمل می کنند یا خیر نامرتبط با بحث حقوق انسان است. چیزهایی که ما امروز حقوق بشر می دونیم بر اساس دانش و علم بسیار کامل تری نسبت به 500 سال پیش بدست میان و این یک پیشرفت به جلو است.
موارد حقوق انسان یک موضوع کاربردی است. یعنی با در نظر گرفتن شرایط دنیا دنبال راه حل باشیم. در 500 سال پیش شرایط مثل امروز نبود، جمعیت دنیا 500 میلیون نفر بود یعنی یک چهاردهم الان. اکثر افراد اصلا از 1000 کیلومتری خودشون خبر نداشتن و نمی دونستن قاره های دیگه ای هم وجود دارن و در اون زمان خیلی بعید نبود "آزادی مطلق مهاجرت" مسئله رو بوجود نیاره. امروز اگه اینطور بود همه دنیا بلیط یک طرفه می خریدن و به آمریکا و اروپا پرواز می کردن و در کمتر از یکی دو دهه کل تمدن این دو قاره نابود می شد به خاطر شدت بسیار زیاد جمعیت.
در 500 سال پیش آزادی بیان به عنوان یک حق برای انسان ها وجود نداشت، برده داری در خیلی از دنیا باب بود، شکنجه به عنوان ناقض حقوق انسان مطرح نبود، تبعیض جنسیت وجود داشت و خیلی موارد دیگه. این ها رو که من میگم منظورم این نیست که این رفتار در اون زمان اعمال می شد، بحث آکادمیک هست و اون Consensus فلسفی در زمینه حقوق انسان در دنیا درباره این موارد وجود نداشت که الان وجود داره یعنی اگه از 1000 فیلسوف اخلاقی می پرسیدید آیا زن و مرد باید حقوق قانونی مساوی داشته باشند 500 تا می گفتند بله و 500 تا می گفتند نه ولی امروز 990 تا میگن بله و 10 تا میگن نه و این نشونه پیشرفت در زمینه حقوق انسان است.
V E S T A
02-01-2014, 22:41
این مفهومی که شما از حیات بیان می کنید یک "داشته" است، نه حق. چیزی که انسان به واسطه وجود داشتنش داره، دیگه اسمش حق نیست. حق چیزی است که مستقیما وابسته به رفتار سایر انسان ها باشه، یک انسان که الان به دنیا اومده دیگه حق متولد شدن برای بی معنی است، ولی حق ادامه زندگی چیزیه که به عنوان حق حیات ازش عنوان میشه ولی باز هم این حق، طلبی از طبیعت و سایرین نیست بلکه مانعی است برای اینکه سایرین به این "داشته" طبیعی شخص آسیبی وارد کنند. کسی حق نداره زندگی این نوزاد رو ازش بگیره، ولی این نوزاد حقی در رابطه با این زندگی نسبت به سایرین نداره که مثلا شرایطی رو براش فراهم کنند که بتونه به زندگیش ادامه بده. مثلا من به عنوان انسان حق داشتن انگشت رو ندارم، اگر دارم که دارم و اگر ندارم که ندارم، ولی اگر دارم حالا یک انسان دیگه نمی تونه این "داشته" من رو ازم بگیره و این حق من است که یک قرارداد است.
دلیل این که نوزاد می تونه به زندگیش ادامه بده، قرارداد هایی است که انسان ها بین خودشون می بندن. دلیل این که انگشت من برای من باقی می مونه قرارداد هایی است که انسان ها بین خودشون می بندن.
در مباحث فلسفی حقوق انسان، بحث ها همیشه بصورت حق نداشتن هست، و نه حق داشتن و همیشه بحث درباره محق نبودن افراد به انجام یک سری کارها هست، مثلا "من حق دارم مورد آزار بقیه انسان ها قرار نگیرم" یا "من حق دارم توسط بقیه انسان ها کشته نشم" ، ولی "من حقی نسبت به اینکه زنده باشم ندارم". شما اگه اعلامیه جهانی حقوق بشر رو هم ببینید همه موارد درباره رفتار انسان ها با انسان هاست که چه کارهایی رو با هم می تونن انجام بدن و چه کارهایی رو نمی تونن.
به نظرم بهتر هست یه تعریف درباره حق قبل از توضیح داده بشه .
حق :اختیاری که طبیعت یا قانون به فرد داده. مثل حق تکثیر/ حق احترام / حق تحصیل/ حق آزادی/ حق مالکیت/ حق برابری
این تعریف کلی تمام مواردی که فرد در تقابل با افراد جامعه هست یا تقابلی با سایر انسان ها نداره رو شامل میشه . و حقوقی که دربارش تو متن توضیح دادم بر اساس این تعریف هست.
حقوق انسانی که در اجتماع بین انسان ها حاکم هست هم به واسطه وجود داشتن انسان ایجاد شده و در صورتی که انسانی وجود نداشته باشه (زنده نباشه) از این حقوق محروم میشه . پس داشته های انسان با حق داشتنش ارتباط داره . داشته های انسان مسبب و دلیل برخورداری از حقوق هست مثل انگشت داشتن که انسان رو شایسته برخورداری از حقوق مرتبط با جانش میکنه.
بله در اینکه قرارداد ها و قوانین بین انسان ها حق ادامه زندگی و آسیب ندیدن از طرف بقیه انسان ها رو به نوزاد میده بحثی نیست . قوانین مدنی جامعه به منظور محدود کردن و ایجاد چارچوب برای حقوق طبیعی هر شخص ایجاد شده مثلا آزادی؛ هر کس در هر مکان و زمانی در زمان تولد قبل از اینکه در هر جامعه ای قرار بگیره اون رو داراست ولی قانون مدنی جامعه تعیین میکنه در تعامل با انسان های دیگه چه محدودیت هایی رو برای آزادی باید داشته باشه . ولی کماکان از حق آزادی طبیعی که از لحظه تولد دارا بوده برخورداره.
همه ما از بدو تولد برابر مساوی و آزاد هستیم (کاملا مطابق قانون طبیعت و خارچ از هر قانون مدنی) وهیچ کسی هم اجازه گرفتن این حقوق رو نداره. اگر ما در ارتباط اجتماعی با سایر انسان ها قرار بگیریم این حقوق خود به خود تحت تاثیر قراردادهای اجتماعی قرار میگیره و محدود میشه .
برای مثال آزادی یا حیات از طرف طبیعت به صورت ذاتی در اختیار ماست چه زمانی که تمدنی شکل نگرفته باشه چه زمانی که تمدنی شکل گرفته اگر قوانین اجتماع مجبور به محدود کردن اون بشه ذاتا وجود داره و شخص نسبت به داشته ذاتی خود حق داره مثل حق مالکیت به انگشت خودش یا حق انتخاب و اختیار به حیات خودش یا حق آزادی چون این حقوق از لحظه تولد به صورت طبیعی متعلق به این شخص بوده.
درباره پاراگراف آخر توضیحتون : برای مثال آزادی یا مالکیت می توان گفت من حقی نسبت به اینکه آزاد باشم ندارم ؟ یا من حقی نسبت به اینکه مالک اعضای بدنم باشم ندارم ؟ (تمام موارد رو هم داخل روابط و قراردادهای اجتماعی و هم خارج از قرارادادهای اجتماعی فرض کنید مثلا خارج از یه جامعه مدنی من حقی نسبت به اینکه آزاد باشم ندارم ؟ یا من حقی نسبت به اینکه مالک اعضای بدنم باشم ندارم ؟)
اینکه حق ذاتی و طبیعی رو خارج از روابط انسانی توضیح میدم به خاطر اینه که تاثیر قانون و قرارد داد اجتماعی رو حذف کنم و توضیح بدم در زمان و مکان یکسان حقوقی وجود دارند که انسان ها به صورت غیر قراردادی ازشون برخوردارند و کسی نمی تونه اونو ازشون سلب کنه . درواقع حقوق قرار دادی در اجتماع برای تحقق حقوق طبیعی در روابط انسان ها یا محدود کردن اون در روابط بین سایر انسان ها ایجاد شده . مثل حقوق مدنی که برای تحقق حق آزادی (حق طبیعی) یا محدود کردن آزادی (در مقابل سایر انسان ها) ایجاد شده.
حقوق بشر هم شامل حقوق طبیعی و هم حقوق قانونی میشه .
حقوق طبیعی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C)
Natural and legal rights
([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
به نظرم بهتر هست یه تعریف درباره حق قبل از توضیح داده بشه .
حق :اختیاری که طبیعت یا قانون به فرد داده. مثل حق تکثیر/ حق احترام / حق تحصیل/ حق آزادی/ حق مالکیت/ حق برابری
این تعریف کلی تمام مواردی که فرد در تقابل با افراد جامعه هست یا تقابلی با سایر انسان ها نداره رو شامل میشه . و حقوقی که دربارش تو متن توضیح دادم بر اساس این تعریف هست.
حقوق انسانی که در اجتماع بین انسان ها حاکم هست هم به واسطه وجود داشتن انسان ایجاد شده و در صورتی که انسانی وجود نداشته باشه (زنده نباشه) از این حقوق محروم میشه . پس داشته های انسان با حق داشتنش ارتباط داره . داشته های انسان مسبب و دلیل برخورداری از حقوق هست مثل انگشت داشتن که انسان رو شایسته برخورداری از حقوق مرتبط با جانش میکنه.
بله در اینکه قرارداد ها و قوانین بین انسان ها حق ادامه زندگی و آسیب ندیدن از طرف بقیه انسان ها رو به نوزاد میده بحثی نیست . قوانین مدنی جامعه به منظور محدود کردن و ایجاد چارچوب برای حقوق طبیعی هر شخص ایجاد شده مثلا آزادی؛ هر کس در هر مکان و زمانی در زمان تولد قبل از اینکه در هر جامعه ای قرار بگیره اون رو داراست ولی قانون مدنی جامعه تعیین میکنه در تعامل با انسان های دیگه چه محدودیت هایی رو برای آزادی باید داشته باشه . ولی کماکان از حق آزادی طبیعی که از لحظه تولد دارا بوده برخورداره.
همه ما از بدو تولد برابر مساوی و آزاد هستیم (کاملا مطابق قانون طبیعت و خارچ از هر قانون مدنی) وهیچ کسی هم اجازه گرفتن این حقوق رو نداره. اگر ما در ارتباط اجتماعی با سایر انسان ها قرار بگیریم این حقوق خود به خود تحت تاثیر قراردادهای اجتماعی قرار میگیره و محدود میشه .
برای مثال آزادی یا حیات از طرف طبیعت به صورت ذاتی در اختیار ماست چه زمانی که تمدنی شکل نگرفته باشه چه زمانی که تمدنی شکل گرفته اگر قوانین اجتماع مجبور به محدود کردن اون بشه ذاتا وجود داره و شخص نسبت به داشته ذاتی خود حق داره مثل حق مالکیت به انگشت خودش یا حق انتخاب و اختیار به حیات خودش یا حق آزادی چون این حقوق از لحظه تولد به صورت طبیعی متعلق به این شخص بوده.
دو نکته هست، یکی اینکه لینک هایی که دادید (به خصوص فارسی) خیلی خوب قضیه رو پوشش نمیدن و به ویژه سمانتیک صحیحی در گفته ها رعایت نشده. حقوق طبیعی (Natural rights) حقوقی هستن که ما اونقدر از صحتشون مطمئن هستیم که به نظرمون همیشه و در همه شرایط مستقل از زمان و مکان برقرار هستن و نقض این حقوق در هر شرایطی محکوم است و ما میگیم انسان به واسطه انسان بودن دارای این حقوق است و تنها تفاوتش با حقوق قانونی اون درجه اطمینان ما از صحت و دائمی بودن اون هاست. این برداشت اشتباه از تعریف هست که فکر کنیم کلمه "طبیعی" در این اسم یعنی این قوانین محتوایی خارج از قواعد و قوانین انسانی دارند.
نکته دوم اینه که "قانون طبیعت" به هیچ وجه نمی گه ما یکسان هستیم از بدو تولد، دقیقا برعکس این هست و اساس اینکه ما انسان ها تونستیم تکامل پیدا کنیم "یکسان نبودن" ماست که شما بهتر از من می دونید. در طبیعت "قانون" و "حقوق" ای وجود نداره و اگه یک شبه قانون رو بخوایم به طبیعت نسبت بدیم "بی حقوقی" است. حقوق انسان میگه "فراتر" از تفاوت هایی که طبیعت در بین ما انسان ها قرار داده، ما میگیم همه با هم یکسان هستند و منشا این یکسان بودن رو هم از طبیعت نگرفته، حاصل 10 هزار سال تمدن و مکالمه فلسفی است.
تعریف شما از "حق" به عنوان "اختیاری که به فرد داده میشه" صحیح هست ولی این تعریف با صحبت های شما به هیچ وجه نمی خونه. "حق حیات" اختیاری نیست که به فرد داده میشه، "گرفتن حیات" اختیاری است که به فرد داده نمیشه که حاصل این محدودیت، اینه که "حیات" یک شخص که از داشته های اون شخص هست توسط شخص دیگه ای ازش گرفته نمیشه. این تفاوت رو باید بطور صحیح متوجه شد. توصیه می کنم برای اطلاعات بیشتر از مفهوم حق در مباحث فلسفه "حقوق انسان" ، به اون لینک دایره المعارف استنفورد که در صفحه قبل دادم مراجعه کنید.
درباره پاراگراف آخر توضیحتون : برای مثال آزادی یا مالکیت می توان گفت من حقی نسبت به اینکه آزاد باشم ندارم ؟ یا من حقی نسبت به اینکه مالک اعضای بدنم باشم ندارم ؟ (تمام موارد رو هم داخل روابط و قراردادهای اجتماعی و هم خارج از قرارادادهای اجتماعی فرض کنید مثلا خارج از یه جامعه مدنی من حقی نسبت به اینکه آزاد باشم ندارم ؟ یا من حقی نسبت به اینکه مالک اعضای بدنم باشم ندارم ؟)
شما خارج از "مفاهیم و قرارداد های انسانی" حقی مبنی بر آزادی یا مالکیت ندارید یعنی اگه موجود فضایی ها بیان و از مزه گوشت ما خوششون بیاد و سر ما رو ببرن، حقی از ما ضایع نشده چون اصلا حقی نداشتیم چون تمام حقوق ما در رابطه بین ما انسان ها با همدیگه بوده. این اساس دنیاست. آزاد بودن ما یا مالکیت ما بر بدن ما چیزی است بین ما و سایر انسان ها و لزوم رعایت این حقوق رو هم ما انسان ها با قانون بین خودمون بوجود میاریم.
اینکه حق ذاتی و طبیعی رو خارج از روابط انسانی توضیح میدم به خاطر اینه که تاثیر قانون و قرارد داد اجتماعی رو حذف کنم و توضیح بدم در زمان و مکان یکسان حقوقی وجود دارند که انسان ها به صورت غیر قراردادی ازشون برخوردارند و کسی نمی تونه اونو ازشون سلب کنه . درواقع حقوق قرار دادی در اجتماع برای تحقق حقوق طبیعی در روابط انسان ها یا محدود کردن اون در روابط بین سایر انسان ها ایجاد شده . مثل حقوق مدنی که برای تحقق حق آزادی (حق طبیعی) یا محدود کردن آزادی (در مقابل سایر انسان ها) ایجاد شده.
حقوق بشر هم شامل حقوق طبیعی و هم حقوق قانونی میشه .
حقوق طبیعی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] DB%8C)
Natural and legal rights ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
تفکیک حقوق طبیعی و حقوق قانونی صرفا یک تفکیک سیاسی است. حقوق طبیعی حقوقی هستن که فکر می کنیم همیشه و همه جا باید رعایت بشن، حقوق قانونی مواردی هستن که فعلا بر اساس شرایط فعلی جامعه پدید میاریم که قابل تعمیم به زمان یا مکان دیگه ای نیستن. هیچ کدوم این حقوق "ذاتی" نیستن که ماهیتی خارج از روابط انسانی داشته باشن و این نکته خیلی مهمی است. قسمتی که من بولد کردم رو موافقم و شکی ندارم صحیحه ولی باز هم باید متوجه بود این حقوق هم در رده روابط بین انسان هاست و صرفا تفاوتش در میزان اطمینان ما از صحت این موارد است.
vBulletin , Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.