مشاهده نسخه کامل
: مطالب روانشناسی
مطالب و موضوعات مرتبط با روانشناسی دراین تاپیک قرار داده میشه:n01:ضمنا دوستان میتونن نظر بدن در مورد مطالب و به بحث گذاشته بشه (البته نه به حالت اسپم)
فرزند چندم خانواده هستید؟
ممکن است همه آدمها برابر آفریده شده باشند؛ اما نگاهی به فیش حقوقی آنها نشان می دهد که درآمدشان نابرابر است.
این مسأله به طبقه اجتماعی، تحصیلات و حتی شانس نسبت داده می شود، اما به نظر دالتون کانلی، استاد جامعه شناسی دانشگاه نیویورک، نابرابری از خانواده آغاز می شود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کانلی در کتابش با عنوان “ترتیب تولد؛ کدام خواهر و برادرها موفق می شوند و چرا” می گوید: ۷۵ درصد نابرابری درآمد بین افراد در ایالات متحده، بین خواهر و برادرها در یک خانواده مشاهده می شود.
او به عنوان مثال به اقبال و ثروت متفاوت بیل و راجر کلینتون، و جیمی و بیلی کارتر اشاره می کند.
تحقیقات نشان داده که فرزندان اول (و تک فرزندها) در موفقیتهای تحصیلی، منزلت حرفه ای، درآمد و ثروت خالص پیشتاز هستند. برعکس، فرزندان میانی در خانواده های پرجمعیت بدترین وضع را دارند.
مایکل گروس، نویسنده کتاب “چرا فرزندان اول فرمانروایی می کنند و فرزندان آخر می خواهند جهان رادگرگون کنند”، اعتقاد دارد: موقعیت یک بچه در خانواده، شخصیت، رفتار، یادگیری و قدرت کسب معاش او را تحت تأثیر قرار می دهد. اغلب مردم درکی ذاتی از این مطلب دارند که ترتیب تولد به نحوی بر رشد تأثیر می گذارد، اما چگونگی تأثیر مهم و معنی دار آن را کمتر از آن چه که واقعاً هست، در نظر می گیرند.
کانلی نیز معتقد است: ترتیب تولد در شکل دادن موفقیتهای فردی مهم است، اما این فقط در مورد بچه های خانواده های بزرگ (با بیشتر از چهار فرزند) و در خانواده هایی که منابع مالی و وقت والدین کم باشد، صادق است. اما در خانواده های ثروتمند، این تأثیر کمتر است.
در این جا نگاهی می اندازیم به تأثیری که ترتیب تولد ممکن است بر خصوصیات فردی داشته باشد:
● فرزندان اول:
آنها وظیفه شناس تر، جاه طلب تر و سلطه جوتر از خواهر و برادرهای کوچکتر از خود هستند، فرزندان اول در دانشگاههای هاروارد و ییل به خوبی خود را نشان می دهند، همچنان که در رشته های مشکل تری مثل پزشکی، مهندسی و حقوقی می درخشند.
همه فضانوردانی که به فضا رفته اند بزرگترین فرزند یا بزرگترین پسر خانواده شان بوده اند و در طول تاریخ نیز (حتی زمانی که خانواده های پرفرزند معمول بوده است) بیش از نیمی از برندگان جایزه نوبل فرزند اول بوده اند.
بد نیست بدانید برخی شخصیتها نظیر هیلاری کلینتون، ریچارد برانسون، جی.کی.رولینگ (نویسنده کتابهای هری پاتر)، وینستون چرچیل همچنین بعضی از ستاره های سینما از جمله: کلینت ایستوود، جان وین، سیلوستر استالونه، بروس ویلیس، و همه بازیگرانی که نقش جیمز باند را بازی کرده اند، همگی فرزند نخست خانواده بوده اند.
● فرزندان وسط:
این دسته از افراد بیشتر به همسالان خود می پیوندند و به راحتی می توانند از خانواده جدا شوند در نتیجه آنها می آموزند که چگونه با منابع حمایتی دیگر ارتباط برقرار کنند
بنابراین به داشتن مهارتهای مردمی بسیار عالی گرایش دارند. فرزندان وسط اغلب نقش میانجی و مصلح را بر عهده می گیرند. بعضی از فرزندان وسط مشهور عبارتند از: بیل گیتس، جی.اف.کی، دایانا.● فرزندان آخرته تغاریها بیش از همه می توانند خلاق و جذاب باشند. از آن جا که آنها اغلب به عنوان توسری خور شناخته می شوند، به مبارزه در جنبشهای برابری طلبانه گرایش دارند.
(بچه های آخر اولین پشتیبانان اصلاحات پروتستان و نهضت روشنگری بودند) آنها در روزنامه نگاری، تبلیغات، فروش و هنرها موفق هستند. بعضی از ته تغاریهای مشهور عبارتند از: کامرون دایاز، جیم کری، رویز ادانل، ادی مورفی و بیلی کریستال.
● تک فرزندان[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تک فرزندها خصوصیاتی شبیه فرزندان اول دارند و مداوماً زیر بار انتظارات سنگین والدین هستند. تحقیقات نشان می دهد که فرزندان اول اعتماد به نفس بیشتری دارند، خوش بیان هستند و احتمالاً بیش از بچه های دیگر از تخیل خود استفاده می کنند.
گرچه آنها پرتوقع نیز هستند، از انتقاد متنفرند، و ممکن است غیرقابل انعطاف و کمال گرا باشند. بعضی افراد مشهور که تک فرزند بوده اند عبارتند از: فرانکلین دلانو روزولت، آلن گرینسپن، تایگر وود، ملکه جوان تنیس ماریا شاراپووا و لئوناردو داوینچی.
● دو قلوها
از آن جا که دو قلوها وضعیت برابری دارند و برخورد مشابهی با آنها می شود در اغلب موارد به هم شباهت دارند.
دکتر فرانک سولووی، رفتارشناس و استاد در مؤسسه شخصیت و تحقیقات اجتماعی در دانشگاه برکلی کالیفرنیا و نویسنده کتاب “تولد برای شورش: ترتیب تولد، پویاییهای خانواده و زندگیهای خلاق” می گوید: فرزندان اول از نظر شخصیتی بیشتر از آن که شبیه خواهر و برادرهای خود باشند شبیه فرزندان اول در خانواده های دیگر هستند و فرزندان آخر بیشتر از آن که شبیه خواهر و برادرهای بزرگتر خود باشند شبیه فرزندان آخر در دیگر خانواده ها هستند.
به نظر وی، علت این امر آن است که خانواده با دیدگاههای متفاوتی به افرادی که در جایگاههای مختلف قرار دارند، نگاه می کند.
کانلی با این نظر موافق است، اما تأکید می کند که اینها تنها گرایشهای عمومی هستند و کلیت تئوری ترتیب تولد می تواند بر حسب شخصیت بچه، فاصله سنی بین خواهر و برادرها، شرایط خانواده و تجارب هر بچه در طی سالهای شکل گیری او مورد بررسی قرار گیرد.
منبع:یک فراکاو
اصول دوستیابی و نفوذ بر دیگران و رهبری مؤثر به قرار زیر است:
۱) انتقاد، شکایت و محکوم نکنید.
۲) صادق باشید.
۳) در دیگران انگیزه ایجاد کنید.
۴) ذاتاً به دیگران علاقه مند باشید.
۵) همیشه حتی در هنگام مشکلات و سختی ها خنده رو باشید.
۶) به یاد داشته باشید که نام هر فردی زیباترین و مهمترین کلمه است.
۷) شنونده خوبی باشید . دیگران را تشویق کنید در مورد خود صحبت کنند.
۸) براساس علایق دیگران صحبت کنید.
۹) طوری رفتار کنید که دیگران احساس کنند مهم هستند و هر کاری که از دستتان بر می آید صادقانه برایشان انجام دهید.
۱۰) بهترین راه موفقیت در بحث، اجتناب از آن است.
۱۱) به «نظر» دیگران احترام بگذارید. هرگز نگویید «اشتباه می کنید»
۱۲) اگر اشتباه کردید، سریع و صادقانه آن را بپذیرید.
۱۳) دوستانه صحبت کنید.
۱۴) طوری صحبت کنید که طرف مقابل همیشه در پاسخ تان «بله» بگوید.
۱۵) اجازه دهید طرف مقابل بیشتر صحبت کند.
۱۶) اجازه دهید طرف مقابل احساس کند از شما برتر است.
۱۷) صادقانه همه چیز را از نگاه طرف مقابل ببینید.
۱۸) با عقاید و آرزوهای مثبت و سازنده دیگران همراه شوید.
۱۹) با افراد مثبت و انگیزه دهنده دوست باشید.
۲۰) عقایدتان را به دیگران تحمیل نکنید.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
۲۱) خود را با علائم غیرکلامی طرف مقابل هماهنگ کنید.
۲۲) صادقانه از دیگران تعریف کنید.
۲۳) اشتباهات دیگران را غیر مستقیم تذکر دهید.
۲۴) قبل از انتقاد از دیگران در مورد اشتباهاتتان صحبت کنید.
۲۵) به جای دستور صریح، سؤال کنید.
۲۶) در دیگران احساس امنیت ایجاد کنید.
۲۷) هر پیشرفت جزیی و هر نکته مثبتی را تحسین کنید.
۲۸) مشوق باشید و بکوشید اشتباه دیگران را آسان و قابل اصلاح نشان دهید.
۲۹) بگذارید افراد از انجام پیشنهادات شما خوشحال شوند.
۳۰) اگر برای کسی کاری انجام می دهید، انتظار جبران نداشته باشید.
دانشهای بنیادی – بر اساس نظریه فروید، هر یک از ما با بزرگ شدن، احساسات منفی خود را میپوشانیم و با استفاده از مکانیسمهای دفاعی، از خود در برابر آنها محافظت میکنیم. اما وقتی والدین واکنشهای مناسب نداشته باشند، شخصیتهای ناسالم شکل میگیرند.
نام زیگموند فروید معمولا مفاهیم مختلفی را به یاد افراد میآورد. برخی به یاد مراحل رشدی نظریه او و اصطلاح تثبیت میافتند، برخی جمله معروف او در مورد شوخی را به یاد میآورند و برخی دیگر هم، نظریه او در مورد اشتباههای لفظی را به یاد میآورند.
اینفوگراف زیر به بررسی نظریات فروید درمورد مکانیسمهای دفاعی پرداخته است. از دیدگاه فروید، افراد از مکانیسمهای دفاعی استفاده میکنند تا از خودشان در برابر افکار دردناک محافظت کنند. به عبارت دیگر و با استفاده از واژگان نظریه خود فروید، وقتی نهاد (id) دچار تعارض با خودش یا با دنیای بیرونی میشود، خود (ego) مکانیسمهای دفاعی را میسازد تا بتواند از عهده این تعارض بربیاید. نهاد در این نظریه، بخش تاریک و غیرقابلدسترسی درون شخصیت ما است، بخشی کاملا ناهشیار که درونیترین تمایلات ما در آن قرار گرفتهاند اما ما به راحتی به آنها دسترسی نداریم. نهاد تنها بخش از شخصیت ما است که با آن به دنیا میآییم. اما خود، بخشی است که نقش واسطه بین نهاد و دنیای واقعی بیرون را بازی میکند. خود باید تمایلات درونی نهاد را متعادل سازد و در نهایتتعیین کند که ما چهطور رفتار کنیم.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
درست است که ایده مکانیسمهای روانی در واقع توسط فروید برای اولین بار مطرح شد، اما روانشناسان دیگر به مرور زمان این ایده را تکمیل کردند. بخش زیادی از آنچه روانشناسان امروزی با نام مکانیسمهای روانی از آن استفاده میکنند، در حقیقت در طی حدود یک قرن بعد از مرگ فروید به این نظریه افزوده شده است.
فکر میکنید شما از چه مکانیسمهای دفاعی در زندگی خود استفاده میکنید؟ از دید یک رواندرمانگر، شما چهطور دیده میشوید؟ برای این که بدانید خود شما، چهطور و با چه مکانیسمهای دفاعی از عهده تعارضهای نهاد درونتان برمیآید، به چرخ این مکانیسم نگاهی بیاندازید. شما جز کدام دسته هستید؟
برای مشاهده اینفوگراف در ابعاد بزرگ، اینجا را کلیک کنید ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]).
پ.ن: راهنمایی اینکه از دایره وسط شروع کنید بعد هرقسمت که با شما همخونی داشت در همون راستا و همون رنگ در دایره بعد ویژگی اخلاقی خودتون رو بیابید و تا دایره پایانی به همین صورت:n16:
یکی از مهمترین رازهای رسیدن به آن جذابیت است و قبل از هر چیز باید بدانیم که جذابیت چیزی غیر از زیبایی است. شخص میتواند صورت زیبایی نداشته باشد اما بسیار جذاب باشد و هم چنین میتواند بسیار زیبا باشد اما اصلاً جذابیت نداشته باشد. جذابیت و گیرایی یک ویژگی کاملاً اکتسابی است و به راحتی میتوانیم صاحب آن باشیم:
ظاهری آراسته داشته باشید.
تمیز و مرتب باشید، هماهنگی و پاکیزگی شما، ناخودآگاه شما را جذاب میکند. بعضی از افراد براساس تصوری اشتباه برای جذاب شدن به زحمت زیادی میافتند و خود را به شکلهای عجیب و غریبی درست میکنند. مهمترین مسئله این است که مرتب و هماهنگ و در عین حال ساده باشید. نامرتب بودن حتی حرفهای قشنگ، مثبت و تأثیرگذار شما را ضایع میکند. فرزندی که همیشه پدر و مادر خود را آراسته و با ظاهری مرتب میبیند، ظاهر آراسته فردِ ناآشنا او را نمیفریبد. چون ممکن است جذب ظاهر آراسته کسی شوند که تأثیر منفی او از اثرات مثبتش به مراتب بیشتر باشد.
بیشتر سکوت کنید:
غالباً افراد به اشتباه برای این که جذابتر شوند، بیشتر شلوغ میکنند و به خطا میروند. سکوت، یک تأثیر ذهنی و روانی بسیار قوی میگذارد. در سکوت، فرد پیرامون خود خلاء ایجاد میکند و هر خلایی، جذب را سبب میشود. آنها که بیشتر صحبت میکنند و کمتر میشنوند از جذابیت خود میکاهند، حال آن که سکوت و گوش دادن بیشتر به واقع شما را عاقلتر و قابل اطمینانتر معرفی میکند و این زمینهای مساعد برای صمیمیت بیشتر است. سکوتی سرشار از اعتماد به نفس سرچشمه صمیمیت است.
نرم و ملایم سخن بگویید:
هنگامی که نرم و ملایم صحبت میکنید افراد را جذب خود میکنید و به راحتی میتوانید بر روی آنها تأثیر بگذارید. آدمهای خشن و داد و بیدادی افراد مناسبی برای اطمینان کردن، نیستند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
فروتن باشید :
غرور بیشترین دافعه را در اطراف شما ایجاد می کند ارد بزرگ می گوید : فروتنی ما را خواستنی می کند و دوست داشتنی . این بدین معنی است که باید به توان دیگران احترام بگذاریم همانطور که برای شخصیت خویش ارزش قائل هستیم .
فرد محترمی باشید:
بیاحترامی به خود، به دیگران و بیاحترامی و بی ادبی در کلام و رفتار همگی از جذابیت شما میکاهد. شما باید هم در ظاهر آراسته باشید و هم در باطن وارسته. افراد مؤدب و متین و محترم بی تردید جذابند و این جذابیت از درون موج میزند.
محترم و مؤدب و باشخصیت باشید، خواهید دید خود به خود جذاب میشوید.
زیاد شوخی نکنید اما بسیار تبسم کنید:
شوخی فراوان از انرژی ذهنی و جذابیت شما میکاهد چرا که شوخی فراوان به تدریج مرزهای لازم بین افراد را از بین میبرد متبسم باشید که تبسم به چهره شما جذابیتی عمیق و ژرف میبخشد. در تبسم، سنگینی و متانت و جذابیت است.
قاطعیت یعنی جذابیت:
کسانی که شخصیت قاطعی دارند و هدفها و ارزشهای معینی دارند، بیاستثنأ میتوانند افراد جذابی باشند. زیرا شخصیتهایی جذاب و تأثیرگذارند که بسیار مصمم هستند و اعتماد به نفس دارند. به دنبال اهداف مشخصی بودن و به آنها رسیدن اعتماد به نفس زیادی به ارمغان میآورد و جذابیت از وجود چنین شخصی موج میزند.
به امید جذاب بودن شما دوست گرامی!!
سلامت روانی
به این ده سوال پاسخ دهید تا دریابید که چه اندازه با احساسات و عواطف خود در ارتباط هستید سپس امتیاز های خود را جمع کرده و نتیجه حاصل را مشاهده نمایید!
1-هنگامی که غمگین و ناراحت هستید, آیا می توانید علت ناراحتی خود را پیدا کنید؟
همیشه (4 امتیاز)
بیشتر اوقات (3 امتیاز)
برخی مواقع (2 امتیاز)
به ندرت ( 1 امتیاز)
2-هر چند وقت یک بار شما چیزهایی را خریداری می کنید, ولی واقعا نمی توانید از پس هزینه های آن ها برآیید؟
همیشه(1امتیاز)
بیشتر اوقات(2 امتیاز)
به ندرت (3 امتیاز)
هرگز ( 4 امتیاز)
3-آیا شده که حرفی بزنید و بعد از گفتن آن پشیمان شده باشید؟
اغلب (1 امتیاز)
گاهی (2 امتیاز)
خیلی کم (4 امتیاز)
هیچ وقت ( 3 امتیاز)
4-وقتی کسی شما را عصبانی کند, در این صورت شما:
با عصبانیت در مقابل او می ایستید (2 امتیاز)
به هیچ کس هیچ حرفی نمی زنید (1 امتیاز)
همه جا از آن شخص گله و شکایت می کنید(3 امتیاز)
به صورت آرام مساله را مطرح نمایید ( 4 امتیاز)
۵-معمولا چند مدت طول می کش که به خواب بروید؟
معمولا تا به رختخواب می روید می خوابید (3 امتیاز)
۲۰دقیقه طول می کشد که بخوابی (4 امتیاز )
خواب راختی ندارید و سرجایتان می غلتید(1 امتیاز)
یک ساعت یا بیشتر( 2 امتیاز)
۶-معمولا در چه شرایطی به خود این اجازه را می دهید که گریه کنید؟
وقتی ناراحتم و فقط دوستان نزدیک یا خانواده ام حضور دارند (3 امتیاز)
هر زمان که احساس کنم نیاز به گریه دارم (4 امتیاز)
هر کاری می کنم تا گریه نکنم (1امتیاز)
وقتی که تنها هستم ( 2 امتیاز)
۷- آیا احساس می کنید که دوستان خوبی دارید؟
جمع صمیمی از دوستان و اعضای خانواده دارم (4 امتیاز)
افراد کمی در زندگی ام هستند (3 امتیاز)
به سختی می توانم با دیگران ارتباط بر قرار کنم (2 امتیاز)
تنها متکی به خودم هستم و نیاز به کسی ندارم ( 1 امتیاز)
۸-تا چه حد به توانایی ها و استعدادهایتان اطمینان دارید؟
خیلی زیاد (4 امتیاز)
زیاد (3 امتیاز)
کم (2 امتیاز)
اصلا ( 1 امتیاز)
9-چه چیزی باعث شادی و رضایت بیشتر در شما می شود یا به عبارتی باعث ایجاد انگیزه بیشتر در کارهایتان است؟
تحسین و تشویق دیگران (3 امتیاز)
حس درونی خود (4 امتیاز)
ترس از شکست (2 امتیاز)
زنده ماندن و حفظ حیات( 1 امتیاز)
۱۰: از نظر من شادی و خوشبختی هر کس عمدتا بر پایه ...
راه و روشی است که هرشخص در زندگی پیش می گیرد (4 امتیاز)
اقتصاد جامعه (3 امتیاز)
اصولی است که هر کسی از هما کودکی با آن تربیت شده (2 امتیاز)
شانس و اقبال فرد است ( 1 امتیاز)
حالا امتیاز ها را با هم جمع کرده و نتیجه رو ببینید:
امتیاز بین 32 تا 40
در این صورت باید به شما تبریک گفت. چرا که شما از لحاظ روحی و عاطفی در سلامت کامل هستید و باید به وجود خودتان افتخار کنید. شما توانسته اید با احساسات خود ارتباط خوبی بر قرار کنید.
امتیاز بین 24 تا 32
لازم است تا شما در شیوه زندگی خود کمی تجدید نظر کنید, شرایط روحی شما به طرز نابسامانی در حالت نوسان است و اگر به همین منوال پیش بروید از لحاظ سلامت روحی دچار مشکل خواهید شد. شاید یافتن یک شغل جدید و یا حتی مشاوره کار مفید باشد. به هر حال شما گاهی به خودتان اطمینان کامل دارید و برخی مواقع قادر هستید تا با احساسات خود به خوبی کنار بیایید.
امتیاز کمتر از 24
به شما توصیه می شود که به طور جدی تری به فکر سلامت روحی خود باشید و از کمک های حرفه ای در این راه استفاده نمایید. ممکن است که مشکلی در زندگی خود داشته باشید و نیاز باشد تا برای دستیابی به آرامش و سلامت فکری خود آن مشکل را به نحوی تجزیه و تحلیل نمایید و راه حل مناسبی را برای آن بیابید.
شور عشق (یا همان عشق رمانتیک) احساسی موقت، زودگذر و غیرقابل اعتماد است. شور عشق، یعنی همان احساساتی که اوایل آشنایی با یک نفر، ما را مشغول میکند و خواب و خوراکمان را میگیرد، مبنای درستی برای زندگی مشترک نیست.
شور عشق؛ استارت یا سوخت
شور عشق، یعنی همان احساساتی که اوایل آشنایی با یک نفر، ما را مشغول میکند و خواب و خوراکمان را میگیرد، مبنای درستی برای زندگی مشترک نیست؛ یعنی این قبیل عواطف مثل استارت ماشین عمل میکنند. خداوند آنها را در وجود انسان قرار داده که آدم را به حرکت درآورد. ولی ما نمیتوانیم فقط با استارتزدن و باک ِ بدون بنزین حرکت کنیم.
شواهد زیادی هم برای اثبات این نکته وجود دارد- مثلاً پژوهشگری به نام آرون تعداد زیادی از افرادی را که دچار عشق حاد و آتشین بودند زیر دستگاهی که از کارکرد مغز عکس میگیرد گذاشت و از آنها خواست به معشوق خود فکر کنند و عکس آنها را نشانشان داد.
کارکرد مغزی این افراد نشان داد که هنگام فکر کردن به معشوق، فقط آن قسمتهایی فعال میشود که مربوط به «پاداش فوری» است- همان قسمتهایی که اگر گرسنه باشیم و غذا بخوریم فعال میشود؛ یا در افراد معتاد به کوکائین، همان قسمتی که بعد از مصرف مادهی مخدر به فعالیت میافتد. این قسمتهای مغز، تشکر فوری را اعلام میکنند، و یک چیز فوری طبعاً دوام زیادی هم ندارد. در حالی که مغز، قسمتهای دیگری هم دارد که مربوط به پاداشهای طولانیمدت است.
دو پژوهشگر دیگر به اسمهای بارتل و ذکی آمدند همین کار را روی کسانی کردند که عشقشان تداوم پیدا کرده بود و به اصطلاح عشق رفیقانه داشتند- همان نوع عشقی که شور و هیجانش از بین رفته اما صمیمیتش مانده و با مرور زمان، بیشتر هم شده است.
عکس کارکرد مغز این افراد نشان داد که فکرکردن به عشقشان قسمتهایی از مغز آنها را فعال میکند که مربوط به «پاداشهای بلندمدت» است- همان قسمتهایی که وقتی شما به شغل مورد علاقهتان فکر میکنید یا موسیقی مورد علاقهتان را گوش میکنید، یا در لحظات آرامش مذهبی، در ذهنتان فعال می شود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نتیجهی این پژوهشها نشان میدهد چون پاداش فوری همیشه تاییدکنندهی چیزهایی است که قابل اتکا نیستند، عشق رمانتیک هم که دستمایهی شعر و غزل و رمان و فیلمهای زیادی شده است و چیز قشنگی هم هست قابل اتکا نیست. در عوض، عشق رفیقانه قابل اعتماد، اصیل و ماندگار است.
عشق نوعی بیماری است؟!
برخی از پژوهشگرها روی این موضوع متمرکز شدهاند که «آیا عشق آتشین صرف نظر از عشق نافرجام، یک بیماری پاتولوژیک است یا نه؟» و جالب است بدانید روانشناسان بیشترین شباهت را بین عشق و یک بیماری خاص روانی به نام وسواس اجباری مشاهده کردهاند.
در این بیماری، افکار خاصی به ذهن هجوم میآورد که فرد گریزی از آنها ندارد؛ این افکار او را مجبور به ایجاد رفتارهای خاصی میکند که اگر انجام ندهد دچار تنش و اضطراب زیادی میشود. مثلا کسی عادت دارد هر شب ۱۰ بار دستهایش را بشوید و اگر ۸ بار این کار را انجام بدهد درونش منقلب میشود و نمیتواند آسوده بخوابد.
عشق نه فقط در ظاهر و علایم بالینی شبیه این بیماری است، که از نظر آزمایشگاهی هم به آن شباهت دارد. در بیماری وسواس اجباری، یک ناقل خاص در سلولهای پلاکت خون بیمار افزایش پیدا میکند. پژوهشگری به نام مارازیتی، افراد عاشق را به این طریق آزمایش کرده و به این نتیجه رسیده که آنها هم درست همین حالت را دارند.
پس عشق یک حالت وسواس اجباری ایجاد میکند که در آن فرد عاشق دچار افکار و عادتهای خاصی میشود که نمیتواند از دست آنها خلاص شود- مثل تماس گرفتن پی در پی با معشوق و فکر کردن مداوم به او که عملکرد عادی ذهنش را مختل میکند.
هوش عاطفیات را بالا ببر
با تمام این حرفها، امروز دانشمندان به این نقطه رسیدهاند که «اگر عشق و احساسات قابل اتکا نیستند پس چه چیز قابل اتکا است؟» یعنی چه چیزهایی باید وجود داشته باشد تا عشق افراد پایدار بماند. ابتدا نظریهای شکل گرفت که اگر برخی شباهتهای اولیه بین افراد وجود داشته باشد صممیت و رفاقت بیشتری بین آنان به وجود میآید که میتواند ازدواج موفق را تضمین کند.
اما تجربه نشان داد که این اتفاق هم نمیافتد. آقای اشتنبرگ که مثلث عشق را ارائه کرده بود به این نتیجه رسید که خیلی از طلاقها، بر خلاف انتظار، در مواردی اتفاق میافتد که انتخاب اولیه اشتباه نبوده است. یعنی افراد در ابتدای ازدواج، شباهتهایی به هم داشتهاند اما پس از ازدواج تغییر کردهاند.
پس خیلی وقتها مشکل اینجاست که آدمها تغییر میکنند؛ اما با هم تغییر نمیکنند: در دو مسیر یا با سرعتهای متفاوتی تغییر میکنند. پس حالا این سوال به وجود میآید که «اگر شباهت اولیه هم ضامن صمیمیت نیست پس چه چیز میتواند صمیمیت و رفاقت درازمدت بین زوجها را تضمین کند؟»
پژوهشهای زیادی نشان دادهاند که هوش عاطفی یکی از مهمترین عوامل موفقیت ازدواج است. هوش عاطفی نوعی از هوش است که به ما کمک میکند به احساساتمان آگاه باشیم. بتوانیم عواطفمان را خوب بیان کنیم. آنها را خوب کنترل و هدایت کنیم. ظرفیت های خودمان را بشناسیم و در مجموع یک حس مثبت کلی نسبت به خودمان داشته باشیم. از طرف دیگر بتوانیم عواطف فرد مقابلمان را درک کنیم و نسبت به آن واکنش اجتماعی یا بین فردی مناسب داشته باشیم.
هوش عاطفی به ما کمک میکند که وقتی دچار تعارض در احساساتمان میشویم فرو نریزیم و بتوانیم به عنوان مسالهای معمولی حلش کنیم. این نوع هوش، یک چیز ذاتی نیست و در شرایط محیطی شکل میگیرد و در میان تمام عوامل موثر در موفقیت در ازدواج، کلیدیترین نقش را دارد.
اگر دو طرف دارای هوش عاطفی بالایی باشند میتوانند بفهمند که چطور همراه و همگام با تغییر احساسات و عواطف یکدیگر تغییر کنند تا زندگیشان به رشد و صمیمیت بیشتری منجر شود.
چه قدرعاشق هستید؟
عشق هم بالاخره اتفاقی است که به قول شاعر، خواه ناخواه رخ میدهد. برای خیلی از روانشناسها مطالعه این پدیده جالب است. بعضیها مانند استرنبرگ حتی نظریهای علمی درباره عشق دارند.
استرنبرگ معتقد است که یک عشق کامل سه جنبه دارد.
اولین جنبه، وفاداری به معشوق است، دومی، احساس صمیمیت نسبت به او و سومی، داشتن میل جنسی به معشوق است. به نظر استرنبرگ، هر کدام از اینها که وجود نداشته باشد، یک جای کار دارد میلنگد. پرسشنامه زیر خیلی به جزییات عشق کاری ندارد و میخواهد به طور کلی بگوید که آیا شما عاشق هستید یا نه؟
این تست در دانشگاه نورس ایسترن بوستون تهیه شده است و خوب، معلوم است که بیشتر برای دانشجوها کاربرد دارد.
چگونه از این تست استفاده کنیم؟
عبارات زیر را بخوانید. معشوقتان را تصور کنید و نام معشوقتان را به جای کلمه او بگذارید. حالا اگر با هر عبارت به طورکامل موافق بودید، عدد ۷، اگر نسبتا موافق بودید، عدد ۶، اگر کمی موافق بودید عدد ۵، اگر عبارت را هم درست میدانستید و هم غلط (یعنی در مورد نظرتان مطمئن نبودید)، عدد ۴، اگر با آن کمی مخالف بودید، عدد ۳، اگر نسبتا مخالف بودید، عدد ۲ و اگر بهطور کامل مخالف بودید عدد ۱ را جلو عبارت بنویسید.
۱) برای رسیدن به او خیلی عجله دارم. ؟
۲) او را خیلی جذاب میدانم. ؟
۳) او نسبت به بیشتر مردم، عیبهای کمتری دارد. ؟
۴) برای او هر کاری که لازم باشد، انجام میدهم. ؟
۵) به نظر من، او خیلی دلربا است. ؟
۶) دوست دارم احساساتم را با او در میان بگذارم. ؟
۷) وقتی با هم کاری را انجام میدهیم، کار برایم خیلی خوشایند است. ؟
8)دوست دارم که او حتما مال من باشد. ؟
۹) اگر اتفاقی برای او بیفتد؛ خیلی ناراحت میشوم. ؟
1۰) خیلی وقتها به او فکر میکنم. ؟
۱۱) خیلی مهم است که او به من علاقه داشته باشد. ؟
۱۲) وقتی با او هستم، کاملا خوشحالم. ؟
۱۳) برایم دشوار است که برای مدتی طولانی از او دور باشم. ؟
۱۴) خیلی به او علاقه دارم. ؟
راهنمای نمرهگذاری:
حالا عددهایی را که جلوی هر عبارت گذاشتهاید، با هم جمع بزنید.
* شمایی که بالای ۸۹ نمره آوردهاید، وضعتان خراب است. شما بدجوری عاشق شدهاید و اگر صادقانه به پرسشها پاسخ دادهاید، در عشقتان هیچ شکی نمیتوان کرد.
* اگر نمرهتان حول و حوش ۷۸ تا ۸۸ میچرخد، شما هم به احتمال خیلی زیاد عاشق هستید و چیزی نمانده است که در بالای قله عشق بایستید.
* اما اگر نمرهتان بین ۶۸ تا ۷۷ باشد، احتمال کمتری وجود دارد که عاشق باشید. اما شما هم به هر حال عاشقاید.
* کسانی که از ۶۸ پایینتر آوردهاند، بهتر است که خودشان را گول نزنند. به احتمال زیاد چندان عاشق نیستند.
* کسانی که از ۵۸ پایینترند، به هیچوجه عاشق نیستند. این گروه بهتر است پیشه دیگری برای خودشان دست و پا کنند و یا اسم احساسات رقیقشان را نگذارند عشق.
1-نـه تـنـها سـاخـتـار مغز زنان و مردان با یکدیگر متفاوت می باشد، بلکه مـردان و زنان از مغزشان بطـرز مــتفاوتی استفاده میکنند. در مغز زنان اتصالات و ارتباطات بیشتری بین دو نیمکره چپ و راست وجود داشـته کـه بـه آنــها این توانایی را می دهد تا از مهارت گفتاری بهتری نسبت به مردان برخوردار باشند.
از طرف دیگر در مردان ارتبـاط کمتری بین دو نیمکره مغزشان وجود داشته و به آنها این قابلیت را میدهد تا دارای مهارت بیشتری در استدلالهای انتزاعی و هوش دیداری-فضایی باشند
2-بیشتر عادات مردان و زنان را می توان توسط نقش آنها در روند تکامل توضیح داد. بـا وجود آنکه شرایط زندگی تغییر کرده باز هم زنان و مردان تمایل دارند از برنامه بیولوژیکی خـود پیـروی کننـد. مـردان قـادر هستـند تــا مسیر حرکت خود را بخاطر بسپارند. زیـرا در گذشته مردان می بـایـست شـکـار خـود را ردیـابـی کـرده و آن را گـرفتــه و بـه خـانــه باز میگرداندند در حالی که زنان دارای دید محیطی بهتری میباشند که بـه آنـها کمک میـکند اتفاقات پیرامون مـنـزل خـود را زیـر نـظـر گـرفـتـه و خـطـر در حـال نـزدیـک شدن به خانه را شنـاسایی کنند. مـغز مــردان برای شکار کردن برنامه ریزی شده که حـوزه دید محدود و بـاریـک آنـها را توجـیـه مـی کند امـا مـغـز زنـان قـادر اسـت دامـنـه اطـلاعات وسیـعتری را رمزگشایی کند.
۳- مـردان صداهای گوشخراش، دست دادن محکم و رنگ قرمز را ترجیح میدهند. مـردان در حل مسائل فنی بهتر می باشند. زنان دارای گوش تیزتری میباشند و هنـگام صحبت کردن از واژه های بیشتری استفاده می کنند و در تکمـیل و اتـمام وظـایف بطور مستقل بهتر از مردان می باشند.
۴- هنگامی که مردان وارد اطاق می شوند بدنبال راه خروج میگردند، خـطـر احـتمالی را برآورد کرده و راههای گریز را می سنجد. در حالیکه زنان به چهره میهمانان توجه میکنند تا پـی ببرند که میـهمانـان چه کسانی بوده و چه احساسی دارند. مردان قادر میباشند تا اطلاعات را طبقه بندی کرده و در مغزشان ذخیره کنند. زنـان تمایل دارند تا اطلاعات را بارها و بارها در مغزشان مرور کنند. هنگامی که زنان مشکلاتشان را بـا مـردان در میان می گذارند دنبال راه حل نمیگردند آنها تنها نیاز دارند تا فردی به حرفهایشان گوش دهد.
تفاوتهای روانشناسی
۱- مردان موقعیتها و اوضاع را بطور کلی درک میکنند و تفکر کلی و جـامع دارند در حالی که زنان موضعی می اندیشند و بروی جزئیات و نکات ظریف تمرکز می کنند.
۲- مردان سازنده و خلاق می باشند. آنـهـا ریسک پذیـر بـوده و بـدنبال تجربه های جدید می باشند در حالی که زنان با ارزشترین اطلاعات را برگزیده و آن را به نسل بـعد انتقال می دهند.
۳- مردان در تفکرات و اعمالشان استقلال دارند در حالی که زنـان تـمـایل دارند از عقاید پیشنهادی دیگران پیروی کنند.
۴- ارزیابی زنان از خودشان در سطح پایینتری از مردان می بـاشد. زنـان تـمایل دارند از خودشان انتقاد کنند در حالی که مردان بیشتر از عملکرد خودشان رضایت دارند.
۵- مردان و زنان دارای معیارهای متفاتی برای رضایتمندی در زندگی می باشند. مردان برای شغل مناسب و موفقیت در کارها و زنان به خانواده و فرزندان ارزش قائل میباشند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
۶- مردان نیاز مبرمی دارند تـا بـه اهـدافشـان جـامـه عـمـل بـپـوشانـند اما زنان رابطه با دیگران را در درجه نخست اهمیت قرار می دهند.
۷- مردان دو برابر زنان بیمار می شوند البته زنان نیـز بـیشتر بـه سـلامتـی خود اهمیت میدهند.
۸- زنان درد و کار یکنواخت را بهتر از مردان تحمل می کنند.
۹- بر خلاف تصور عام مردان بیـشتر از زنـان حـرف زده و بیشـتر سـخنــان دیگران را قطع میکنند.
۱۰- مردان و زنان دارای حس حسادت یکسان بوده اما مردان بهتر میتـوانند این حس را پنهان سازند
نتایج یک تحقیق نشان میدهد زنان بیشتر از مردان احساس گنند و این احساس در آنها قویتر است.
محققان متوجه شدند زنان نه تنها بیشتر از مردان احساسات را حس میکنند بلکه در زمانی که کار بدی انجام میدهند بیشتر احساس گناه میکنند.
در این تحقیقات که توسط محققان دانشگاه Basque Country در اسپانیا انجام شد ، مشخص شد بیشترین احساس گناه در میان زنان میان سال است و آنها بیشتر از بقیه زنها در مورد اعمال خود احساس بدی پیدا میکنند.
این در حالی است که مردان بین ۲۵ تا ۳۳ سال کمترین حساسیت را نسبت به کارهای بد خود نشان میدهد و نسبت به زنان احساس گناه کم تری دارند.
ایتزیار اتکسباریا که در این تحقیقات شرکت داشته است در این باره گفت : احساس گناه در میان زنان شدت بیشتری دارد و نه تنها ما شاهد این احساس در میان نوجوانان هستیم بلکه آن را در میان زنان جوان و بزرگسال نیز بسیار پر رنگ است.
این در حالی است که مردان با ورود به دوران میانسالی تازه این احساس در آنها شروع به قدرتمند شدن میکند و در این دوره است که مردان معمولا در قبال کارهای نادرستی که انجام میدهند بیشتر پشیمان میشوند.
محققان معتقدند زنان بیشتر به دلیل شرایط اجتماعی که با آن رشد کرده اند این گونه برخورد میکنند و دلیل فیزیولوژیکی یا تکاملی قابل توجهی در مورد این رفتار در آنها وجود ندارد.
به نظر می رسد شرایط جامعه و سیستم آموزشی فعلی به شکلی رفتار میکند که از زنان تقاضای عکس العمل بیشتر در مورد رفتارهای خود میکند و آنها را به این شکل تربیت میکند.
به همین دلیل کارشناسان توصیه میکنند تغییراتی در روشهای آموزشی داده شود تا اندکی از احساس گناهی که در بسیاری از موارد شکل افراطی و افسردگی آور در میان زنان میگیرد بکاهد و این حس را اندکی در میان مردان تقویت کند تا آنها نیز اندکی بیشتر به رفتارهای خود توجه کنند.
در این تحقیقات مشخص شد آزار دادن دیگر و ناراحت کردن آنها بیشترین احساس گناه را در میان انسانها به وجود میآورد.
این تحقیقات روی ۱۵۶ نوجوان ،۹۶ جوان و ۱۰۸ بزرگسال انجام شده است.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اگر فیلم هوگو را ندیدهاید پیشنهاد میکنم زمانی را به دیدن این فیلم اختصاص دهید و بعد این مطلب را بخوانید. اگرچه خواندن این مطلب و دو دیالوگ از فیلم باعث نمیشود داستانی از فیلم لو برود.این فیلم را دوست دارم چون غیر از اینکه یک ادای دین از طرف مارتین اسکورسیزی به سینما است، بهمن – مخاطب – یک نکته مهم را یادآوری میکند و یادآوری آن نکته مهم زمانی است که:
هوگو در کنار ایزابل ایستاده است و از پنجره ساعت بزرگ ایستگاه راهآهن به منظره پاریس و درخشش ایفل نگاه میکند و میگوید:
“من دنیا رو مثل یک ماشین بزرگ تصور میکنم. میدونی، ماشینها هرگز قطعهی اضافه ندارند. ماشینها دقیقا همونقدر که لازمه قطعه دارند. بنابراین نتیجه میگیرم که، اگر دنیا یک ماشین بزرگ باشه، من نمیتونم یک قطعه اضافه باشم. من باید به دلیلی اینجا حضور داشته باشم. و این یعنی تو هم به دلیلی اینجا هستی.”
در این لحظه ایزابل میگه:
“من چطور بدونم به چه دلیلی اینجا هستم؟”
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در سکانسی دیگر هوگو میگوید:
“شاید به این دلیله که ماشینهای از کار افتاده همیشه من رو ناراحت میکنه، چون اونها دیگه نمیتونن کاری که براش ساخته شدن رو انجام بدن. شاید آدمها هم همینطور باشند. اگر هدفت رو گم کنی… مثل این میمونه که از کار افتاده باشی.”
و در یک لحظه همه ما میشویم ایزابل و میپرسیم:من (ما) چطور بدونم (بدونیم) به چه دلیلی اینجا هستم (هستیم)؟ هدف من (ما) چیست؟
هوگو برای رسیدن به پاسخ این سوال، کاری را انجام داد که به آن اعتقاد داشت!
منبع: [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وقتی به او فکر میکنم، قلبم میزند. دست و پایم را گم میکنم، تمام حواسم پیش اوست...
آیا این عشق است، یعنی عاشق شده ام؟ همیشه به او فکر میکنم، میخواهم همه جا حضور داشته باشد، اگر نباشد دلتنگ میشوم، وقتی میخندد خوشحالم و وقتی گریه میکند، ناراحت میشوم، همانی را میخواهم که او میخواهد. به طور حتم این عشق است.
آیا واقعا عاشقی؟
برخی نشانهها میتواند به شما اثبات کند که عاشق طرف مقابل هستید و او هم به همان اندازه شما را دوست دارد.
1 - به سمت هم کشیده میشوید
یکی از نشانههای عشاق این است که از کنار هم بودن احساس غرور میکنند و همدیگر را در مقابل دیگران بهگونهای توصیف میکنند که انگار برترین هستند. در مقابل افرادی که همدیگر را دوست دارند اما عاشق واقعی نیستند، عیوب همدیگر را بیشتر از خوبیهای هم میبینند و هر یک در رابطه احساس حقارت میکنند.
2 - با هم خوش میگذرانید
وقتی عاشقید حضور طرف مقابل لذتبخش است و در عین داشتن اضطراب، فرد عاشق احساس لذت میکند و این در واقع همان تقابل عقل و احساس است. وقتی با فردی قراری عاشقانه دارید، اما احساس افسردگی خستگی و سردرگمی میکنید یعنی یا شما عاشق نیستید یا طرف مقابلتان.
3 - همیشه برای هم حاضرید
وقتی با او تماس میگیرید حتی اگر در جلسه کاری باشد پاسخ شما را کوتاه هم که شده میدهد. همیشه خوش خلق است و به دنبال فرصتی برای دیدنتان میگردد. تمامی این کارها یک معنا دارد طرف مقابل عاشق شماست. شما اولویت اول او هستید، او میخواهد این حس را نشانتان دهد. اگر طرف مقابلتان به شما زنگ نمیزند خود را با کار سرگرم کرده و وقتی با شماست مرتبا با تلفن حرف میزند یعنی عاشقتان نیست.
4 - نگران هم هستید
وقتی با هم هستید از شما میپرسد که روز خوبی را گذراندهای یا نه و اینکه شما مشکلی نداری؟ به عبارت دیگر فرد عاشق نیازهای نارسیسیک خود را فراموش میکند و به دیگری گرایش مییابد. این گرایش نه از روی احترام، بلکه به خاطر عشق است. اگر طرف مقابلتان توجه زیادی به شما نشان نمیدهد و مشکلات درگیریهایتان برای او مهم نیست، چشم و گوشتتان را بهتر باز کنید.
5 - آسیبپذیرید
فرد عاشق دوست دارد برای طرف مقابل از خود بگوید؛ از هر آنچه که دوست دارد از کودکیاش و موقعیتهایی که از دست داده. او سعی میکند اعتماد طرف مقابل را به دست بیاورد البته با توصیف آنچه که هست نه آنچه که باید باشد. معمولا خود را آسیبپذیر نشان میدهد تا در پناه دیگری امنیت و محبت را بیابد. اگر طرف مقابل شما اظهار میکند که مردها و زنها را خوب میشناسد، مراقب باشید. او تنها میخواهد مدتی را با شما خوش بگذراند.
6 - در رویای هم هستید
داشتن یک خانه، فرزندان زیاد و زندگی رویایی. عاشقها رویاهای هم را همانند یک پازل کنار هم میچینند و زندگی آینده را کنار هم میسازند. اگر فردی که در کنار شماست، زندگی را یکنواخت میبیند و اشتیاقی به رویاپردازی ندارد و اهمیتی به برنامهریزیهای شما برای آینده نمیدهد، خود را گول نزنید او عاشق شما نیست. وقتی عاشق کسی هستید، بزرگترین نگرانی این است که چگونه فرد مقابل را از احساسات خود نسبت به او باخبر کنید. اکثر افراد فکر میکنند باید این کار را به صورت ناخودآگاه و در کمتر از 3 ثانیه انجام داد اما این بدترین روش است. اگر جزو افرادی هستید که تصور میکنید برای ابراز احساساتتان باید جلو بروید و به فرد مقابل بگویید «سلام من شما را دوست دارم و میخواهم با هم باشیم»، تکنیکی است که تنها باعث دورشدن طرف مقابل از شما خواهد شد. پس به این 6 روش عمل کنید. به طور حتم این روشها موثرتر خواهد بود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
7 - دلتان را به دریا بزنید
میگوید 4 ماه است که عاشق او شده اما جرات نمیکند به او بگوید. اما چرا؟ چون نمیداند عکسالعمل او چه خواهد بود؟!
اگر عاشق هستید به جای انتظار کشیدن راهی برای بیان خواستهتان پیدا کنید با انتظار چیزی درست نمیشود. پا پیش بگذارید و به نحوی باب صحبت را باز کنید.
8 - نگویید عاشق شما هستم
هرگز در برخورد اول به فرد مقابل نگویید که عاشقانه او را دوست دارید. میتوانید پیشنهاد رفتن به سینما یا رستوران را به او بدهید تا با هم بیشتر آشنا شوید. به احساسات طرف مقابل احترام بگذارید و قدم به قدم پیش روید.
9 - منتظر موقعیت باشید
مطمئنا نمیشود در یک جمع دوستانه به خانمی گفت که عاشقش هستید. برای اظهار عشق همه چیز باید برنامهریزی شده باشد. بهترین زمان از روز برای بیان احساسات، عصر است. البته برای بیان احساساتتان موقعیت فرد را در نظر بگیرید، اگر فرد مقابل شما درگیر کار و رسیدگی به دستورات رییس خود است یا به تازگی بحثی با دوستان یا والدینش داشته، مطمئنا توجهی به اظهار عشق شما نخواهد کرد. بهتر است بعد از اینکه موقعیت مناسبی یافتید رودررو ( نه تلفنی یا با فرستادن اساماس و ایمیل ) اظهارات خود را ابراز کنید و خجالت را کنار بگذارید.
10 - اصرار نکنید، از نو شروع کنید
به عکسالعملهای طرف مقابل احترام بگذارید. اگر او درخواست شما را رد کرد، بیش از حد اصرار نکنید. شانس دیگری به خود بدهید و بعد از مدتی صبر (مثلا پس از گذشت چند روز) دوباره درخواستتان را مطرح کنید. اگر در نهایت موفق نشدید به احساسات طرف مقابل بها دهید.
11 - اعتماد به نفس داشته باشید
آنچه زنان را عاشق مردان میکند، ثباتقدم و اعتمادبهنفس آنهاست. پس با ترس و لرز برای اظهار عشق قدم برندارید. اگر واقعا نمیدانید چگونه باید عشقتان را ابراز کنید چند کتاب و مجله بخوانید یا در سمینارهای مربوطه شرکت کنید. وقتی اعتمادبهنفستان به اندازه کافی بالا رفت، عشقتان را ابراز کنید.
12 - بیش از حد رمانتیک نباشید
در برخی فیلمها میبینیم که عشاق نیمهشب در جنگل زیر نور ماه یا در هلیکوپتر هنگام سقوط، عشقشان را ابراز میکنند، اما بهتر است شما منطقیتر باشید. براساس زندگی خودتان موقعیت مناسب را بیابید و درخواستتان را مطرح کنید.
محققان اظهار داشتند که فست فودها خطر افسردگی را افزایش داده در حالی که رژیم غذایی مدیترانه ای که سرشار از سبزیجات، میوه ها، ماهی و روغن زیتون است، احتمال ابتلا به این بیماری را کاهش می دهد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به طور قطع نمی توان رژیم غذایی را مسئول بروز افسردگی دانست اما از آن جایی که اغلب بیماران افسرده رژیم غذایی مناسبی ندارند، اصلاح عادات غذایی می تواند به بهبود علایم افسردگی کمک کند.
روانشناسی رنگها، فرضیههای ثابتشدهیی دارد که امروزه نه تنها در درمان خیلی از بیماریها که در درمان افسردگی، کمک به ایجاد هیجان یا برعکس کمک به ایجاد آرامش هم به کار گرفته میشوند.
● رنگ قهوهیی: رنگ قهوهیی رنگ خاک است. درست مثل زمین قابل اطمینان و سنگین و پر از انرژیهای ذخیره شده است. این رنگ برای آدمهایی که تمرکز ندارند، فضایی آرام ایجاد میکند اما برای آنها که به خودی خود، بیسروصدا و اهل تفکرند افسردگی میآورد، این رنگ را خصوصا در آشپزخانه و حمام استفاده نکنید.
● رنگ سیاه: رنگ سیاه در فرهنگ شرق نماد قدرت، اتکا به نفس و ابهت و شکوه است (برای همین است که در مراسم عزاداری سیاه بر تن میکنیم).
کسانی که اغلب لباس سیاه میپوشند سعی دارند از طریق لباس خود اتکا به نفسشان را تقویت کنند و چون این رنگ بازتابهای نور را نمیتاباند، آدمهای افسردهیی از آب در میآیند. بهتر است از رنگ سیاه در آرایش منزل به هیچ عنوان استفاده نشود یا در صورت تمایل به صورت چهارخانههای مشترک با سفید، تزیین بخش اتاقهای مدرن باشد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
● رنگ آبی: آبی رنگ معنویت و نوعدوستی و عشق آسمانی و وفاداری است. آبی رنگ دوستی و آرامش است، از آن نوع آرامشی که یک زندگی زناشویی خوب به همراه میآورد. این رنگ در تزیین اتاق خواب مورد استفاده قرار بگیرد بهتر است، چون استفاده زیاد از آن باعث بیتحرکی میشود.
● رنگ سرخ: سرخ مثل خون، نشانه زندگی است. رنگی است که در فرهنگهای شرق به معنی عشق و خوشی و زندگی سرخوشانه است. در چین رنگ سرخ را دارای قدرت مبارزه با شیطان میدانند و در هند بر تن عروس به نیت شانس و خوشبختی رنگ سرخ میپوشانند. این رنگ باعث پراشتهایی و جنبوجوش است و در ساختار اتاق استراحت یا مطالعه باعث تشنج و دردسر میشود.
● رنگ نارنجی: سالها پیش محققان هنر گرافیک کشف کردند که رنگ نارنجی باعث خوشاشتهایی و خوشحالی مشتریان رستورانهای ( ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])فستفود) میشود. این رنگ در علم روانشناسی رنگ نشانه فعالیت اجتماعی و علاقهمندی به آن نشان دهنده میل به زندگی دسته جمعی و لذت بردن از حضور یکدیگر است. رنگ نارنجی، رنگ خوبی برای اتاق خواب نیست، اما اتاق نشیمن شما را دوست داشتنی میکند.
دستی رو که بیشتر در کارهاتون از اون استفاده میکنید رو ملاک قرار بدهید((نوشتن و گرفتن اشیا))
شکل کف دست
شکل کف دست اهمیت بسزایی دارد زیرا بیانگر شخصیت اصلی فرد است. در هر صورت ویژگیهای شخصیت شما که با دست اثبات شدهاند بخشی از زندگی شماست. شکل کف دست در واقع بیانگر نحوه زندگی شماست.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 8%b4-%da%a9%d9%81-%d8%a8%db%8c%d9%86%db%8c/)
کف دست مربع شکل
اطلاعاتی که میتوانید از کف دست مربعشکل به دست آورید:
فردی با کف دست مربع ترجیح میدهد بیشتر اوقات خود را در هوای آزاد سپری کند، بدنی قوی دارد و پرتحرک است. برای این افراد چندان اهمیتی ندارد که دوستان زیادی داشته باشند و همین که چند دوست خوب داشته باشند برایشان کافی است. آنها درکل تغییر زیادی به زندگیشان نمیدهند و اگر از یک برنامه منظم پیروی کنند کارهای بسیاری انجام میدهند. این افراد احتمالا در ساختن چیزها بسیار توانمند هستند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کف دست مستطیلی
اطلاعاتی که میتوانید از کف دست مستطیلی شکل به دست آورید:
این افراد قدرت تخیل بسیار داشته و احتمالا خوابهای بسیاری میبینند. آنها افکارشان را هر روز روی کاغذ میآورند و ممکن است حتی بتوانند شعر یا داستان کوتاه بنویسند. این افراد برخورد بسیار گرمی با دیگران دارند و ممکن است گاهی بسیار احساساتی و حساس باشند. برای آنها احساساتشان اهمیت زیادی دارد. آنها خواهان آرامش بسیار در زندگیشان بوده و جنگیدن و بحث کردن را دوست ندارند و از گذراندن وقت خود در تنهایی بسیار لذت میبرند. به کسانی که از آنها مراقبت میکنند، بسیار علاقه دارند. افرادی که کف دستشان مستطیلی شکل است معمولا بسیار هنرمند هستند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 8%b4-%da%a9%d9%81-%d8%a8%db%8c%d9%86%db%8c/)
کف دست مدور
اطلاعاتی که میتوانید از کف دست مدور شکل به دست آورید:
برعکس مربع شکلها آنها دوست دارند دوستان زیادی داشته باشند. از جشنها و مهمانیها لذت میبرند و دوست دارند با افراد جدید ملاقات کنند و اندیشههایشان را تقسیم کنند. آنها همچنین دوست دارند به دیگران کمک کنند و از توجه دیگران نسبت بهخود خشنود میشوند. فکرشان بسیار باز است و ممکن است بعدها در زندگی خود برای کمک به دیگران تلاش کنند. افرادی که کف دست مدور دارند خیلی زود کسل میشوند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کف دست مثلثی
اطلاعاتی که میتوانید از کف دست مثلثی شکل به دست آورید:
این افراد بسیار ناآرام هستند و میخواهند کارهای ماجراجویانه مانند صعود به کوهستانها یا قایقرانی انجام دهند. نشستن در خانه را دوست ندارند و دوست دارند همه چیز را کشف کنند. همیشه فردی مشغول و پرانرژیاند و عاشق آزادی هستند. آنها دوست ندارند دیگران به آنها بگویند که چه بکنند و چه نکنند. این افراد دوست دارند رئیس شوند و مایلند همیشه مسئولیت داشته باشند.
رنگ دست
گاهی اوقات رنگ کف دستان شما میتواند تغییر کند. اغلب اوقات، کف دستانتان سایهای از رنگ صورتی خواهد داشت. گاهی نیز به رنگ دیگری در خواهد آمد. به این مسئله دقت کنید. رنگهای مختلف بیانگر احساسات فرد است.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
صورتی: رنگ صورتی، رنگ طبیعی کف دست است. وقتی کف دستان شما صورتی است احساس خوبی دارید، پر از انرژی هستید و احساس تندرستی میکنید.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 8%b4-%da%a9%d9%81-%d8%a8%db%8c%d9%86%db%8c/)
قرمز: وقتی رنگ کف دستانتان قرمز بهنظر میرسد، معمولا به این معناست که از فرد دیگری ناراحت یا عصبانی هستید. دلیلش میتواند این باشد که شما را از انجام کاری منع کردهاند. به خلق و خوی خود توجه کنید، اگر دستانتان بسیار سرخ است، احساس خشونت و مبارزهطلبی خواهید داشت. سعی کنید ورزشی را که دوست دارید انجام دهید تا از عصبانیت رها شوید.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
زرد: وقتی رنگ کف دستانتان متمایل به زرد است، به این معناست که در مورد چیزی نگران هستید و چیزی وجود دارد که شما را عذاب میدهد. کف دست بسیار زرد نشاندهنده این است که از افراد دیگر انتقاد کردهاید، از آنها توقع داشتهاید یا آنها را به تمسخر گرفتهاید. سعی کنید به جای این کارها با آنها گفتوگو کنید. کف دستان بسیار زرد به معنای این است که شما واقعا میخواهید مردم به حرف شما گوش کنند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سفید: وقتی رنگ کف دستانتان اندکی سفید بهنظر میرسد، نشاندهنده این است که به تنهایی نیاز دارید، یعنی نمیخواهید حتی لحظهای با کسی صحبت کنید. در این صورت ممکن است دوستانتان فکر کنند اتفاقی افتاده. اگر کف دستانتان بسیار سفید است، در این صورت احساس تنبلی میکنید یعنی ممکن است بخواهید تمام روز را در رختخواب بمانید.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] 8%b4-%da%a9%d9%81-%d8%a8%db%8c%d9%86%db%8c/)
آبی: رنگ آبی کف دستان اثباتکننده این است که درگیری ذهنی دارید و اگر بسیار آبی باشد یعنی بسار غمگین هستید. با کسی که دوستش دارید یا نسبت به او احساس نزدیکی میکنید، صحبت کنید و غمهایتان را دور بریزید.
حالا که از شکل و رنگ دست به برخی مسائل پی بردید، میتوانید در شمارههای بعد با پی بردن به راز خطوط و اندازه انگشتان دست، موضوعات بیشتری را بفهمید.
غم و اندوه، یک عکس العمل طبیعی به هر نوع از دست دادن است، این احساس ناشی از فقدان و از دست دادن می تواند مربوط به مرگ تا طلاق باشد.
آکادمی پزشکان خانواده آمریکا این توصیه را در مورد راههای سالم برای کنار آمدن با اندوه ارائه میدهد:
- در صورتی که به کسانی که دوستشان دارید دسترسی دارید، در خصوص احساس خود صحبت کنید و این که در چه وضعیتی هستید از این که از دیگران درخواست کمک کنید نترسید.
- سعی کنید به سرعت کارهای روزمره خود را از سر بگیرید.
- هر روز به میزان کافی ورزش کنید و به اندازه بخوابید.
- یک رژیم غذایی سالم و مغذی بخورید.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
- به مشروبات الکلی روی نیاورید.
- پس از گذشت مدت کوتاهی از فوت عزیزانتان از تصمیم گیریهای مهم در خصوص زندگیتان اجتناب کنید.
- احساسات خود را سرکوب نکنید. قبول کردن احساسات بسیار مهم است. این مطلب کاملا قابل قبول است که گریه کنید، احساس عصبانیت داشته باشید یا حتی احساس کرختی و بی حسی کنید.
به آرامی یک لیوان آب بنوشید
به نظر بسیار ساده میرسد، ولی علاوه بر سادگی روش بسیار مؤثری نیز است؛ بنابراین این بار اگر خشم بر شما غلبه کرد، یک لیوان آب برای خود بریزید و بسیار به آرامی بنوشید؛ روی هر جرعه آب تمرکز کنید، تصور کنید که چه طور آب از دهانتان به معده فرو میریزد، به این صورت خود را آرام تر مییابید.
فشار عصبانیت را خالی کنید
یک بالش یا کوسن نرم به شما کمک میکند دوباره آرام شوید تمام عصبانیت خود را به روی بالش خالی کنید، مشت محکمی به بالش بزنید و در چند دقیقه عصبانیت شما کم میشود!
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به چهره واقعا خندهداری فکر کنید
چشمانتان را ببندید و چهره کسی که از دست او عصبانی هستید را به خاطر آورید، اکنون او را به خنده دارترین حالت ممکن تصور کنید مثلاً او را با یک شلوار گلدار بزرگ و یا یک کلاه شیپوری سبز و یا لباس عجیبی بر تنش تصور کنید که مانند دلقک ادا در میآورد؛ به محض اینکه او را در موقعیتهای مضحک در نظر بگیرید، خودتان را درحالی که میخندید و عصبانیت خود را فراموش کردهاید مییابید.
نفس عمیق بکشید
خود را کناری بکشید، چشمانتان را ببندید و نفس عمیق بکشید، سعی کنید صدای تنفستان را در حال دم و بازدم بشنوید؛ ذهن خود را ببندید، اجازه ندهید هیچ صدای دیگری را غیر از تنفستان بشنوید؛ نفسهای آرام و عمیق بکشید، ضربان قلبتان آرامتر میشود و عصبانیت فروکش میکند.
خود را درگیر یک فعالیت ذهنی کنید
به محض اینکه خود را عصبانی یافتید، سرگرم کاری شوید تا ذهن شما مشغول شود، برای مثال میتوانید جدول سودوکو یا مسئله حل کنید، اگر چیزی را نیافتید، تنها چشمانتان را ببندید و شروع به شمارش اعداد برعکس از بزرگ به کوچک و یکی درمیان کنید؛ به این صورت، 100، 98 و 96 به زودی درمییابید که آنقدر مشغول فکر به این مسئله شدید که عصبانیت خود را فراموش کردهاید.
بر اساس مطالعات انجام شده در دانشگاه نیویورک، عاشق شدن و مصرف کوکائین بخش های یکسانی از مغز را تحت تاثیر قرار داده و احساس سرخوشی و رضایت مشابهی پدید می آورند. نتایج این تحقیق در نشریه طب جنسی به چاپ رسیده است.
در این مطالعه که با عنوان تصویر ذهنی عشق منتشر شد، مشخص گردید که چندین ماده شیمیایی محرک سرخوشی و شادی از جمله وازوپرسین، آدرنالین، اکسی توسین و دوپامین در 12 نقطه از مغز ترشح شده و به طور هم زمان فعالیت می کنند. در این پژوهش ذکر شد که پدیده عاشق شدن در مدت یک پنجم ثانیه اتفاق می افتد.
عشق به مغز مربوط است یا قلب؟
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
عشق در اصل به مغز مربوط است، اما قلب را نیز تحت تاثیر قرار می دهد، زیرا در جریان عاشق شدن، فرآیندهایی از مغز به قلب و برعکس منتقل می شود. به عنوان مثال، فعال شدن بخش هایی از مغز موجب تحریک قلب نیز می گردد. برخی از علایم ناشی از عشق که در قلب خود حس می کنیم در حقیقت از مغز سرچشمه می گیرند.
محققان کشف کردند که در اثر عاشق شدن میزان فاکتور رشد عصبی (NGF) در خون بالا می رود. NGF یک مولکول کلیدی در رفتار اجتماعی انسان و همچنین پدیده "عشق در نگاه اول" است. این محققان معتقدند که در حقیقت عشق دارای یک اساس علمی می باشد.
با شکست و یا پایان یافتن یک رابطه عاشقانه، خطر افسردگی و اختلالات عاطفی در حداقل یکی از زوجین افزایش می یابد.
درک کامل مکانیسم مغزی عشق و شکستن قلب پس از جدایی، به درمان بسیاری از اختلالات روانی ناشی از ارتباطات انسانی کمک خواهد نمود.
عشق به اشکال گوناگون در انسان ها مشاهده می شود و بسته به نوع عشق، بخش های متفاوتی از مغز تحت تاثیر قرار می گیرد. به عنوان مثال عشق مادر و فرزند که به "عشق بدون قید و شرط " مشهور است، نقاطی را در بخش میانی مغز تحت تاثیر قرار می دهد.
در عشق بین یک زوج، همان بخش هایی از مغز تحریک می شود که در اثر مصرف کوکائین تحت تاثیر قرار می گیرد.
به عقیده بسیاری از مردم حلقه ازدواج، بزرگترین سمبل برای نشان دادن علاقه به یک شخص دیگر است. با این وجود با گذشت مدتی از ازدواج دو نفر، دیگر حلقههای ازدواجشان را دست نمیکنند و بیشتر آقایان هستند که از دست کردن حلقه ازدواج اجتناب میکنند و البته به دلایل بسیار متفاوت . با هم تعدادی از این دلایل را بررسی میکنیم.
1 - به دلیل نوع شغل
بسیاری از آقایان در مشاغل سخت و پر خطر فعالیت میکنند که نمیتوانند آن را با همراه داشتن جواهر و زینت آلات به خوبی انجام دهند. مکانیکهای اتومبیل، کارگران ساختمانی، یا خلبانان نظامی از جمله کسانی هستند که همراه داشتن حلقه ازدواج برایشان تقریبا میسر نمیباشد زیرا ممکن است احلقهشان در حین کار به ابزار مختلف کارشان گیر کند و اتفاقی ناخوشایند بیفتد.
2 - به علت سلامتی
ممکن است باور نکنید اما مردان بسیاری به مواد سازنده حلقه حساسیت دارند به طوری که با دست کردن آن احساس آرامش ندارند. یکی دیگر از دلایل اجتناب از دست کردن حلقه، ورم روماتیسمی مفاصل است که در این بیماری،مفاصل انگشتان دچار ورم میشوند و استفاده از حلقه انگشتری را بسیار دشوار میکند.
3 - آقایان بسیار فراموشکار هستند
این دلیل ممکن است چندان قانع کننده به نظر نرسد، اما برخی از مردها به دلیل فراموشکاری، ترجیح میدهند که حلقه ازدواجشان را دست نکنند. بسیاری از آقایان هم اصلا به دلیل فراموشکاری، به یاد نمیآورند که باید حلقه خود را دست کنند یا هراس دارند که جایی مجبور شوند آن را از دست خارج کنند، آن وقت آن را گم کنند. صرف نظر از دلایل آن، بسیاری از آنها به دلیل قیمت بالای حلقهها از گم شدن آن هراس دارند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
4 - آقایان عموما از زیورآلات خوششان نمیآید
بازهم شاید این دلیل هم چندان موجه به نظر نرسد اما بعضی از مردها اصلا با زینت آلات مختلف مثل انگشتر و گردن بند و ... راحت نیستند. و برخی مشخصا با انگشتر در انگشتشان احساس خوب و راحتی ندارند.
5 - به علت شهرتی که دارند
بسیاری شخصیتهای معروف مثل بازیگران، سیاستمداران، خوانندهها و ... ترجیح میدهند حلقه ازدواج همراه نداشته باشند زیرا مردم بیشتر از خود آنها در جریان مناسبتهای زندگیشان هستند. بنا بر این ترجیح میدهند خود را مجرد نشان دهند تا زمانی که این ماجرا به صورت فراگیر لو برود.
6 - مخالف عقایدشان است
برخی فرقههای مسیحیت مخالف حلقه ازدواج هستند. برای پیروان این فرقه دست کردن حلقه ازدواج نوعی گناه محسوب میشود. برای پیروان دین اسلام هم استفاده از حلقه طلا برای مردها مشکل شرعی به وجود میآورد.
7 - مردان بی وفا هستند
خیانت، جنبهای تاسف بار از ازدواج است. گرچه مردان بدون تردید همسران خود را دوست دارند، برخی مردان بدشان نمیآید که سر همسر خویش را کلاه بگذارند. برخی مردان حلقه دست نمیکنند چون میخواهند وقتی با زن دیگری هستند، آن زن با دیدن حلقه ازدواج آنها احساس ناراحتی نداشته باشد و یا با حلقه ای که در دست دارند مجرم به نظر میرسند.
با وجود این که اکثرا مردان هستند که حلقه ازدواجشان را دست نمیکنند اما این هرگز دلیل بر این نیست که این مردان، نسبت به همسران خود مردانی بیوفا هستند. باید حتما در مورد علت مسئله دقت کنید و دلیل واقعی آن را پیدا کنید.
شاهزاده خانوم
11-02-2013, 13:49
کاری کنید دختری که قبلاً شکست عشقی خورده دوستتان داشته باشد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شکلگیری یک رابطه عاشقانه جدید برای کسی که قبلاً آسیب دیده، بسیار دشوار است.
اینکه کاری کنید دختری دوستتان داشته باشد به نوبه خود کار سختی است، چه برسد به اینکه قبلاً شکست عشقی هم خورده باشد. چه قبلاً به او خیانت شده باشد، چه مورد آزار و اذیت قرار گرفته باشد یا به هر طریقی با او بدرفتاری شده باشد، وقتی در روابط گذشته برای دخترها مشکلاتی پیش آمده باشد، از وارد شدن به یک رابطه جدید بیزار خواهند شد. وقتی بخواهید در چنین شرایط سختی با دختری ایجاد رابطه کنید، به دست آوردن اعتماد او حرف اصلی را میزند.
دستورالعمل
۱. ابتدا باید سعی کنید دوست او شوید. دوستی شما به او کمک خواهد کرد با این شرایط سخت کنار بیاید و به او این امکان را میدهد که شناخت بیشتری نسبت به شما پیدا کند. با خشونت پیشنهادتان را به او تحمیل نکنید، مخصوصاً الان که روحیه آسیبپذیر و بسیار شکنندهای دارد و اعتماد کردن برای او مشکل است. درعوض به حرفهایش گوش دهید و کمکم برای عنوان کردن پیشنهادتان برای یک رابطه جدید پیش روید.
۲. فرصتهایی برای بازنگری روابط برای او پیش آورید. لازم نیست همیشه شانهای برای گریه کردن باشید. درمقابل، برنامهای ترتیب دهید که با کمک دوستانتان ذهن او را از شکست عشقی که داشته است دور کنید. گاهیاوقات دادن فرصتی به او برای فراموش کردن موقت آنچه در گذشته بر او گذشته است، فرصتی ایدآل برای اوست تا دیدگاهی تازه به روابط پیدا کند.
۳. خصوصیات و ویژگیهای خوب خود را نشان دهید. نمیتوانید کسی را مجبور به دوست داشتن خودتان کنید، اما میتوانید خود را به او بشناسانید. لازم نیست تظاهر کنید؛ با خودتان صادق باشید و همانی باشید که واقعاً هستید.
۴. نشان دهید با فردی که قبلاً به او صدمه زده است خیلی فرق دارید. اگر قبلاً آسیب دیده است، این احتمال قوی وجود دارد که دیگر همه مردها را با کسی که قبلاً اذیتش کرده بود مقایسه کند. به او نشان دهید که خصوصیات آزاردهنده آن فرد در شما وجود ندارد.
۵. به او کمک کنید به شما اعتماد کند. این فقط از طریق رفتارها و اعمال شما امکانپذیر است نه حرفهایتان. کسی باشید که بتواند به او تکیه کند. هیچوقت به او دروغ نگویید چون اگر متوجه دروغتان شود، فرصت خود برای اینکه دوستتان داشته باشد را برای همیشه از بین بردهاید.
V E S T A
12-02-2013, 19:08
دوستان اطفا برای همه مطالبتون که اینجا قرار میدین منبع رو به صورت فارسی زیر مطلبتون قرار بدین
۱) خواب کوتاه میان روز
داشتن ۲۰ تا ۳۰ دقیقه خواب کوتاه در زمان پس از صرف ناهار و یا عصر نهتنها به افزایش سرعت متابولیسم (سوخت و ساز) بدن کمک میکند بلکه ساعت درونی بدن را نیز تنظیم میکند.
۲) معاینات پزشکی را بهطور مرتب انجام دهید
معاینات پزشکی نهتنها موجب احساس آسودگی خاطر از داشتن سلامتی کامل میشود بلکه یکی از اجتنابناپذیرترین شیوههای پیشگیری و جلوگیری از بیماریهائی است که احتمال وخیمتر شدن آنها در آینده میرود.
۳) تأهل
بررسیها نشان داده که افراد متأهل از افراد مجرد سالمترند. در واقع اینطور گزارش شده که آمار تصادف، ریسک ابتلا به بیماری و مرگ در میان افراد متأهل ۵۰ درصد کمتر بوده.
۴) با عبادت اُنس بگیرید
عبادتتان خواه بهصورت تکالیف شرعی باشد و یا بهصورت عبادتهای شخصی سه مزیت قوی برایتان به همراه خواهد داشت که در کاهش استرس برایتان سودمند خواهند بود. ۱) افزایش قدرت بخشودن ۲) امیدوارتر بودن ۳) فهیمتر شدن
۵) سرگرمی سالم
برای خودتان یک سرگرمی سالم دست و پا کنید مطالعه کردن، بازی فکری و … همگی انتخابهای خوبی به شمار میآیند.
۶) از تکنیکهای مدیریت زمان بهرهمند شوید
یادداشتهای کاری روزمره و یا فهرست کارهای روزانه جزو موارد بسیار مؤثر هستند که میتوانند به تخفیف استرس کمک شایانی کنند. با طبقهبندی کارهائی که قرار است صورت بگیرد نهتنها به لحاظ روانی بلکه به لحاظ فیزیکی خودتان را منظبط مینماید.
۷) حساب دخل و خرجتان را داشته باشید
پول، خواه خیلی کم و خواه خیلی زیاد میتواند فشار روحی زیادی بر ما وارد سازد. هوشیار و دوراندیش باشید. مقام و ارزش خود را بهعنوان یک انسان بشناسید. مادیات نهایتاً بار مسئولیت ما را بیشتر میکنند و همین مسئولیت باعث شده که خیلی از افراد ثروتمند مبدل به یک برده برای ثروتشان شوند.
۸) خنده
دانشمندان پی بردهاند وقتی انسان میخندد بین عضلات صورت و بخشی از مغز که با آزادسازی هورمونهای شیمیائی احساس خوب بودن را کنترل میکند ارتباط مستقیم وجود دارد.
۹) کسب مهارت در برقراری ارتباط با دیگران
با ارتقاء در برقراری ارتباط با دیگران نهتنها میتوانید از میزان استرستان بکاهید بلکه از اضطرابها و عصبانیتهای ناخواسته نیز جلوگیری خواهید کرد. یک نکته مهم دیگر جدای از ارتباط برقرار کردن در شنونده بودن خوب است.
۱۰) ورزش
ورزش یکی از مهمترین و ضروریترین مؤلفههای یک برنامه استرسزا محسوب میشود. با ورزش کردن و بهصورت مرتب نه تنها به میزان قابل توجهی از تنشهای درونی میکاهید بلکه از بروز مواردی همچون بیحوصلگی، اضطراب نیز پیشگیری مینماید.
۱۱) رژیم غذائی
شاید همین وزنی که اضافه کردهاید باعث شده باشد که بار روانی و درونی سنگینتری را متحمل کنید با تغییر در رژیم غذائی و پیروی از یک رژیم غذائی سالم در صدد کاهش وزن اضافهتان برآئید و احساس سرزندگی و پرانرژی بودن را بهتر تجربه کنید.
۱۲) در کنار دوستان بودن
ارتباط داشتن با دیگران و دوستی نهتنها مفرح و شادیبخش است بلکه برای سلامت روان نیز لازم است. زمانیکه ذهنمان پریشان و خسته است بودن در کنار دوستان موافق و سپری کردن ساعاتی با آنها میتواند در تخلیه کردن استرسها بسیار ثمربخش باشد.
۱۳) سیگار کشیدن را کنار بگذارید
با ترک کردن سیگار بهنحو قابل ملاحظهای شرایط فیزیکی و روانی خود را ارتقاء خواهید داد و زندگی با کیفیتتری را ادامه خواهید داد. از علائم اولیه ترک سیگار بهبود عملکرد ششها، کاهش ریسک ابتلاء به بیماریهای قلبی و سرطان است.
۱۴) خوشبین باشید
از بدبین بودن دائمی دست بردارید. سعی کنید حد اعتدال را در بین خوشبینی و بدبینی برگزینید و بیش از حد خوشبین بودن و بیش از اندازه بدبین بودن حذر کنید. داشتن تفکر منفی هزینهای مازاد بر روی سلامتی به بار خواهد آورد.
۱۵) به تمرین مدیتیشن بپردازید
بررسیها نشان داده افرادی که در طول روز زمانی را در خلوت خود و به دور از هرگونه تفکرات حاشیهای میگذرانند دارای فشار خون پائینتر هستند و ریسک ابتلاء به بیماریهای قلبی در آنها کمتر است. حداقل ۱۰ دقیقه در روز را به مدیتیشن و تمرکز اختصاص دهید
منبع:سایت 1فراکاو
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
تحقیقات نشان میدهد انسانها در زمان دروغ گفتن پاهای خود را به طور غیرعادی بیحرکت نگاه میدارند تا حد ممکن دیگران را متوجه دروغ گفتن خود نکنند.زنان نیز معمولا مردان را از روی شکل کفشهایشان و این که به چه میزان تمیز است و با دیگر لباسهایشان همخوانی دارد ارزیابی میکنند.مردان در زمان عصبی بودن معمولا حرکت پاهایشان افزایش پیدا میکند ، اما زنان دقیقا بر خلاف مردان در هنگام عصبانیت پاهای خود را بیحرکت نگاه میدارند.افراد خجالتی هم معمولا پاهای خود را تکان میدهند که این نشان از راحت نبودن آنها در یک جمع خاص دارد.افراد مغرور و متکبر از سوی دیگر حرکت پای کمتری دارند.
گردآوری: مجله اینترنتی هفته پارسی
بعضی وقت ها آدم ها در یک نگاه عاشق می شوند، شاید به این خاطر که شما با تصویری که از زن یا مرد رویایی در ذهنشان دارند مطابقت دارید، یا شاید به خاطر خصوصیات ظاهری تان، یا به خاطر اینکه در شرایط خاصی شما را دیده اند، یا هر چیز دیگری. بعضی وقت ها هم یک روند نسبتا طولانی می گذرد تا کسی به شما علاقه مند شود. طرف مقابل شما هر طوری که عاشق شما شده باشد، شما می توانید عشق او نسبت به خودتان را از این هم سوزان تر کنید و برایش جذاب تر شوید.
جذابیت دو لایه دارد: لایه اول سطحی تر است و به خصوصیات ظاهری شما برمی گردد، و لایه دوم عمیق تر است و به رفتارها، طرز تفکر و درونیات شما مربوط می شود. شما برای اینکه جذاب تر شوید باید روی هر دو لایه کار کنید. لایه اول جذابیت تاثیر آنی تر و وسیع تری دارد، در حالی که لایه دوم تاثیر ماندگارتر و عمیق تری می گذارد.
شما می توانید جذاب تر شوید اگر :
1 - با اعتماد به نفس باشید
این مهمترین راز جذابیت در تمام دنیاست. برای اینکه با اعتماد به نفس باشید باید خودتان را قبول داشته باشید و برای اینکه خودتان را قبول داشته باشید باید آدم قابل قبولی باشید. اگر احساس می کنید زیاد خودتان را قبول ندارید نگاهی بیندازید و ببینید چرا این حس را دارید. اخلاق خوبی ندارید؟ تغییر خصوصیات اخلاقی کمی سخت است و وقت می برد اما ارزشش را دارد. اخلاق های بدتان را با کمک دیگران پیدا کنید و آنها را تغییر بدهید، یک تغییر کوچک مساوی است با یک تحول بزرگ در رابطه تان. هیکل خوی ندارید؟ اگر از تناسب اندامتان راضی نیستید، نزدیکترین باشگاه ورزشی محلتان چشم انتظار شماست.
یا حتی در خانه هم می توانید همت کنید و با تمرینات ورزشی مرتب به اندام ایده آل متناسب با وضعیت بدنی خودتان برسید. خود ورزش به تنهایی می تواند با تغییر هورمون ها و مواد شیمیایی بدنتان به شما اعتماد به نفس بدهد، حتی اگر به اندام ایده آلتان نرسید. یا شاید اصلا هیچ مشکلی ندارید فقط از نقاط قوت خودتان آگاه نیستید یا خودتان را نامنصفانه با دیگران مقایسه می کنید.
پس شاید لازم باشد دوستانتان را تغییر دهید و با آدم هایی بگردید که به شما اعتماد به نفس می دهند و دیگر این که دنبال ارزش هایی عمیق تر در وجود آدم ها هستند. همچنین می توانید تمام دستاوردهای زندگی و نقاط قوت شخصیتی تان را بنویسید و به دیوار اتاقتان بچسبانید. هر وقت هم چیز جدیدی یادتان آمد به آن اضافه کنید. از جمله های تاکیدی هم استفاده ببرید. با این کار در واقع دارید با ناخودآگاهتان حرف می زنید و مسیرهای عصبی تازه ای در مغزتان شکل می گیرد که به تدریج ذهنیت و رفتارتان را تغییر می دهد. خلاصه هر تغییری را لازم می دانید در خودتان ایجاد کنید تا خود را بیشتر قابل قبول بدانید.
2 - سخاوت احساسی داشته باشید
هیچ کس از آدم هایی که برای ابراز احساسشان جانشان بالا می آید خوشش نمی آید و مطمئن باشید نامزد شما از اینکه مدام مجبور باشد شما را روانکاوی کندکه ببیند چی در دلتان هست که نمی گذارید بفهمد (یا اینکه مجبور باشد برای فهمیدن احساستان پیش فالگیرها برود!) کم کم فرسوده می شود. شاید آدم هایی که دور خودشان یک قلعه با دیوار بلند کشیده اند بعضی وقت ها جذاب و دست نیافتنی به نظر بیایند اما مطمئنا در یک رابطه صمیمانه دراز مدت واقعا خسته کننده می شوند. گاهی خوب است که برای غریبه ها اینطور باشید اما نه برای «او». نامزد شما دوست دارد از احساستان باخبر باشد. او اوست دارد بداند چقدر دوستش دارید. خسیس نباشید. احساسات از جمله چیزهایی است که هر چه بیشتر به دیگران بدهید نه تنها کم نمی شود بلکه بیشتر و بیشتر هم می شود. از ابراز احساستان به او نترسید. چه احساسات خوب و چه احساسات بد. صمیمیت با به اشتراک گذاشتن احساسات ایجاد می شود. اگر می خواهید احساستان را توی دلتان و برای خودتان نگه دارید اصلا چرا ازدواج می کنید؟ شما که نمی خواهید شبیه یک دیوار به نظر بیایید؛ پس بهتر است بگذارید شریک زندگیتان بداند توی دل شما چه می گذرد. آدم های عاشق پیشه جذابیت خودشان را دارند. البته اینها به این معنی نیست که با احساساتتان خفه اش کنید. اگر بیشتر اطرافیانتان به شما می گویند آدمی زیادی احساساتی هستید همه این جمله ها را برعکس بخوانید. همیشه یادتان باشد: اندازه نگه دار که اندازه نکوست.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
3 - راحت باشید
شما قرار است یک عمر با هم زندگی کنید. پس با او راحت باشید. سخت گیری ها، رسمی بازی ها، تعارفات و پنهان کاری ها را به تدریج با پیش رفتن رابطه کمتر کنید. البته جوان های امروزی با خواندن این حرف خنده شان می گیرد. اما اگر به روش سنتی ازدواج کرده باشید شاید مدت زیادی از آشنایی تان نگذشته بوده و زود نامزد شده اید، در این صورت بگذارید زمان کار خودش را بکند ولی شما هم بیکار ننشینید. کم کم به جای «شما شما» کردن می توانید او را با ضمیر مفرد خطاب کنید.
اولش کار سختی است اما تاثیر خیلی خوبی دارد: او عاشقتان می شود! بگذارید با شما راحت باشد و رودربایستی ها کم کم کنار برود. نه اینکه همان روز اول با پیژامه ای که تا گردنتان بالا کشیده اید جلوی تلویزیون دراز بکشید و تخمه بشکنید! اما از آن آدم ها هم نباشید که ۲۴ ساعته با شلوار جین و موهای شینیون شده به سر می برد و طرف مقابل هم مجبور می شود همین کار را بکند. با هم مشکلاتتان را در میان بگذارید، حرف دلتان را بزنید، او را وارد زندگی خصوصی تان بکنید و بگذارید راحتی و آسایش یک دوستی صمیمانه بین شما شکل بگیرد اما رعایت ادب و احترام متقابل را همیشه – تا آخر عمرتان – بالاترین اولویت در نظر بگیرید.
4 - خیال پرداز باشید
هیچ چیز به اندازه همراهی با یک آدم خیال پرداز و امیدوار به آینده به آدم روحیه نمی دهد. زیادی عاق و واقع گرا بودن اصلا جذاب نیست؛ چنین فردی اینطور به نظر می رسد که زندگی خشک و بی هیجانی داشته باشد و آنقدر در واقعیت ها غرق شود که سهم رویاپردازی و انگیزه برای رسیدن به آینده بهتر را در زندگی اش نادیده بگیرد. خیلی خوب است که منطقی باشید و واقعیت ها را نادیده نگیرید اما کمی خیال پردازی و دیدن یک آینده روشن هم نمک زندگی ست.
اینطوری هم جذابتر می شوید و هم زندگی خیلی بهتری خواهید داشت. مثلا در مورد اینکه چندتا بچه می خواهید داشته باشید، اسم بچه هایتان را چی بگذارید، چطوری تربیتشان کنید، چه لباس هایی برایشان بخرید، با هم کجاها بروید، یا اینکه در دوران سالمندی تان دوست دارید یک کلبه زیبا در ساحل دریا یا یک جزیره داشته باشید که شب ها با صدای امواج آب به خواب بروید و صبح ها با صدای مرغان دریایی از خواب بیدار شوید ... می بینید؟ حتی همین قدرش هم کلی حالتان را خوب کرد! خیال پردازی های شیرین باعث می شود میزان آندروفین تان بالا برود و بودنتان در کنار هم شیرین تر شود. نتیجه اینکه او عاشقتان می شود. شاید خیلی از ما هیچ وقت به آرزوهای بزرگمان نرسیم اما داشتن این خیال ها هم حالمان را بهتر می کند و هم به ما انگیزه می دهد که در زندگیمان تلاش کنیم و به جاهای بالاتر برسیم. رویاهای شما و نامزدتان چیست؟
5 - خوش تیپ باشید
شما از دیدن آدم خوش تیپ و موقر بیشتر خوشتان می آید یا آدم بدتیپ و آویزان؟ خب نامزدتان هم همینطور است. پس شیک باشید. لباس و آراستگی ظاهر شما ویترینی است که خودتان را در آن می گذارید تا به دیگران نشان دهید. پس بهترین و برازنده ترین ویترین را برای خودتان انتخاب کنید. دنبال مد نباشید. در این مورد سلیقه ها مختلف است؛ تیپی را انتخاب کنید که برازنده خودتان و طبق سلیقه خودتان است (مگر اینکه آدم کج سلیقه ای باشید!).
اگر هیچ سررشته ای در این زمینه ها ندارید از دوستان و آشنایان استفاده کنید. یا مدلی برای خودتان انتخاب کنید که از او الگو بگیرید. می توانید از اطرافیانتان آدم های خوش تیپ را پیدا کنید و ببینید چه کار می کنند که این قدر برازنده اند. شیک بودن به هیچ وجه به معنای زیاد خرج کردن نیست. اتفاقا خیلی از ما که خیلی هم به ظاهرمان اهمیت می دهیم و خیلی هم خرج می کنیم آخر کار زشت ترین تیپ را پیدا می کنیم، چون اصلا نمی دانیم چی به چی می آید و از آن مهمتر اینکه چی به ما می آید.
برای این کار فقط نیاز به کمی هوش و سلیقه دارید. گاهی یک شال گردن سیاه و ارزان می تواند ظاهر شما را دگرگون کند. البته شیک بودن فقط لباس نیست، مدل مویتان هم مهم است، همچنین کفش و کیفتان، زیبایی اندامتان، رفتار و طرز برخوردتان، چهره تان و از همه مهمتر، لبخندتان! خوش تیپ باشید، و در کنارش خوشرو هم باشید. یک خانم یا آقای به تمام معنا باشید.
6 - از او تعریف کنید
چقدر باید به شما گفت که از نامزدتان تعریف کنید؟ زیاد شنیده اید، اما خیلی وقت ها گوش نداده اید. به خاطر همین باز هم می گویم، تعریف کردن از او معجزه می کند! می توانید جلوی خودش از او تعریف کنید: «چقدر این لباس به تو میاد، چقدر کار خوبی کردی که زنگ زدی، چقدر غذات خوشمزه شده» و یا حتی «چقدر با اینکه جوک بی مزه ای بود باحال تعریفش کردی!» اگر از آن افکار عصر حجری دارید و فکر می کنید نامزدتان با تعریف شما لوس می شود، اولا که خب لوس بشود چه اشکالی دارد، و ثانیا، حداقل پشت سرش تعریف کنید که لوس هم نشود! اگر از کسی بشنوید که نامزدتان از شما پیشش تعریف کرده، حتی یک مورد جزیی، چه حالی می شوید؟ مسابقه بگذارید و دنبال بهانه ای باشید که از نامزدتان تعریف کنید. ببینید چه می شود. زندگیتان از این رو به آن رو می شود.
7 - آینه او باشید
این یک تکنیک فوق العاده است. به خاطر همین آن را آخر از همه گفتم تا بیشتر یادتان بماند: آینه نامزدتان باشید تا توی ناخودآگاهش نفوذ کنید. ما آدم ها یک رازی داریم که شاید خیلی ها ندانند: ما از افرادی که مثل خودمان هستند خیلی خوشمان می آید. مثلا موقعی که پرانرژی و پر سروصدا هستیم دوست داریم همه همینطور باشند و از مصاحبت با کسی که توی خودش است زیاد لذت نمی بریم. و برعکس.
این دست خودمان نیست، دست ناخودآگاهمان است. خب، کاری که باید بکنید این است که بعضی حرکاتش را تقلید کنید، مثلا وقتی با هم چای می خورید استکانتان را همزمان با او بردارید، یا وقتی با هم حرف می زنید و او می خندد شما هم بخندید و ... مرتب ادایش را درنیاورید، چون این کار نتیجه عکس می دهد، و تازه ممکن است او فکر کند تازگی ها کمی شیرین می زنید! در این مورد باید خیلی دقیق و ظریف باشید. می دانم کمی عجیب به نظر می رسد اما واقعیت دارد و در تحقیقات ثابت شده است.
گردآوری:گروه سیمرغ
شاهزاده خانوم
21-02-2013, 14:45
چرا برخی خانمها تمایلی به ازدواج ندارند
در یک آمارگیری جدید که در آن از ۱۰۵ زن شرکتکننده درمورد تمایل به ازدواج سوال شده بود، نتیجه از این قرار بود:
۴۵ درصد دوست داشتند ازدواج کنند
۴۵ درصد دوست نداشتند ازدواج کنند
۱۰ درصد تصمیمی در این رابطه نداشتند
۴۵ درصدی که تمایلی به ازدواج نداشتند، دلایل خود را اینطور عنوان کرده بودند:
استقلال
این یکی از شایعترین دلایل بود. به نظر میرسد این روزها خانمها بیشتر از آزادی خود لذت میبرند.
یکی از شرکتکنندگان عنوان کرده بود که، «از وقتی که ۱۲ سال پیش بیوه شدم، یاد گرفتم که برای اولین بار در زندگیام مستقل باشم و واقعاً عاشق این استقلال هستم. واقعاً افتخار میکنم که میتوانم از خودم مراقبت کنم. در ازدواجم فردی به شدت وابسته بودم.»
یکی دیگر از آنها میگوید، «این روزها خانمها هم کارهای زیادی دارند و نیاز به داشتن یک همراه مرد کمتر حس میشود.»
شرکتکننده دیگری میگوید، «من نیازی ندارم که کسی از من مراقبت کند. من شغل و کار بسیار موفقی دارم، از خودم خانه، ماشین و خانواده دارم. از حریم شخصی، آزادی و استقلال فردی و مالی خودم لذت میبرم.»
اوقات تنهایی
بعضی از زنان هم وقت گذراندن برای خودشان را یکی از دلایل عدم تمایل به ازدواج ذکر کردند.
یکی از آنها میگوید، «من به هیچ عنوان دوست ندارم که عمرم را کنار فردی دیگر بگذرانم. از تنها بودن واقعاً لذت میبرم. حتی وقتی دوستپسرم بیشتر از چند ساعت کنارم میماند اذیت میشوم و دوست دارم تنها باشم.»
خانم دیگری میگوید، «من ۲۳ سال پیش ازدواج کردم و اصلاً دوست ندارم به وضعیت سابقم برگردم. ازدواج خیلی آدم را محدود میکند. من از استقلال، فضای شخصی و آزادی خودم لذت میبرم.»
یکی دیگر از شرکتکنندهها میگوید، «من ۱۱ سال است که مجرد هستم و بالاخره توانستم شخصیت خودم را پیدا کنم. واقعاً کاش شوهرم خیلی زودتر از آن من را ترک میکرد. من کارهای زیادی برای انجام دادن دارم و همیشه هم وقت کم می آورم. اینکه مجبور نیستم زن یا مادر کسی باشم و شخصیت مستقلی دارم خیلی خوب است.»
فردی دیگر میگوید، «من بعنوان زنی که قبلاً ازدواج کرده باید بگویم که از تنهایی خودم لذت میبرم و اصلاً علاقهای به بر هم زدن آن ندارم. کاملاً احساس شادی و خوشبختی میکنم.»
ازدواجهای قبلی
تجربیات بد از ازدواجهای قبلی یکی دیگر از دلایلی بود که خانمها را از ازدواج دور میکرد.
شرکتکنندهای میگوید، «دو ازدواج ناموفقی که قبلاً داشتم باعث شده است تصور کنم که ازدواج هیچ وجه مثبتی ندارد.»
یکی دیگر از خانمها عقیده دارد، «آدم عاقل از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود. از این گذشته اصلاً هم علاقهای به مراقبت از بچه و شوهر ندارم.»
زنان متاهلی که نظرات منفی درمورد ازدواج دارند هم بر دوستان مجردشان تاثیر میگذارند.
یکی از شرکتکنندهها میگوید، «بیشتر دوستانم میگویند با ازدواج نکردن هیچ چیز را از دست ندادهام. آنها قبلاً این را امتحان کردهاند و اصلاً راضی نبودهاند.»
پول
مسائل مالی هم یکی دیگر از دلایلی بوده که باعث شده بعضی زنها دست به ازدواج نزنند.
یکی از شرکتکنندهها عنوان کرده بود که، «من هر ماه یک چک از بیمه شوهرم که فوت شده است دریافت میکنم و چه لزومی دارد که بخواهم دوباره ازدواج کنم؟»
شرکتکننده دیگری گفته است، «اصلاً دوست ندارم مجبور به مراقبت از بچه و شوهر شوم و خودم میتوانم از نظر مالی روی پای خودم بایستم.»
خانم دیگری عقیده دارد، «چون بسیاری از زنان هم سن و سال من میتوانند به اندازه کافی پول دربیاورند که هزینههای خود را تامین کنند، دیگر برای سر و کله زدن با مردها زیر یک سقف ریسک نمیکنند.»
سایت مردمان
در این نوشته ۱۲ انتخابی را که در آینده بخاطر انتخاب آنها از خودتان ممنون خواهید بود را به شما پیشنهاد می کنیم. اینجا واقعا انتخاب با شماست!!!!
امروز، شروع کن!
۱) انتخاب خود!
ماسک بر چهره زدن عذاب آور است و تقلب خسته کننده. فرساینده ترین کار این است که تظاهر کنی کسی هستی که خودت می دانی نیستی! مهم نیست چه فکر می کنند و چه میگویند، آن ها تعیین نمیکنند چه کسی باشی! خودِ خودت را برگزین، حتی اگر مورد انتخاب هیچ کس نیستی.
۲) به آن چه داری مباهات کن!
گاهی استفادهی حداکثری از حداقل هایی که در اختیار داری تو را به چیزهایی میرساند که تصورش را هم نمی کنی. یک روز خوب با یک ذهنیت خوب آغاز میشود. صبح وقتی چشمانت را باز می کنی چند ثانیه درنگ کن و به این فکر کن که زنده و سالم هستی. طوری زندگی کن که انگار زندگی موهبتی بزرگ است و آنگاه درخواهی یافت که واقعاً این گونه است! زمان می گذرد، فرصت زندگی یعنی لحظاتی در خور قدردانی.
۳) به خودت و رؤیاهایت ایمان بیاور!
سخت ترین لحظات زندگی وقتی است که خودت را نشناختهای، نه زمانی که دیگران درکت نمی کنند. به خودت ایمان داشته باش. به ندای درونت گوش بده! به فطرتت معتقد باش. شکرگزار تواناییهایت باش! تخیل کن و شجاعانه برایش بجنگ! کارهایی را انجام بده که از آنها می ترسی، اما توانایی انجامش را داری. دنباله رو نگرش هایت باش. هر چیزی شدنی است. تو می توانی!
۴) مثبت اندیشی!
با رویکرد منفی نمیتوان مثبت زیست. عرش یا فرش! انتخابی است برای ساختن نه مکانی برای یافتن! بگذار هر روزت رؤیایی باشد ملموس، عاشقانهای باشد محسوس و دلیلی برای ادامهی زندگی! زندگی کوتاه تر از آن است که در آنی از آن مثبت نیاندیشی.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
۵) حرکت کن!
شادترین و موفق ترین مردم کسانی هستند که زنجیرهای تعلل و تنبلی را گسستهاند، انجام به موقع امور موجب رضایت، ایجاد اشتیاق و هیجان و افزایش بهره وری است. موفقیت در زندگی یعنی حرکت و فعالیت.
۶)ببخش و رها کن!
آن چیزی که دائم به آن فکر می کنی بخشی از زندگیت خواهد شد.مراقب افکارت باش! بزرگترین گام در تغییر جهان پیرامون، دگرش دنیای درون است. بر گذشته مویه نکن. گذشته، گذشته است! استرس فردا را دور بریز هنوز نیامده است! در حال زندگی کن و بر اموری تمرکز کن که تحت کنترلت هستند و با قدم های کوچک آرام آرام به پیش برو.
۷) بلند شو، قامتت را صاف کن و ادامه بده.
محل حال حاضرت در زندگی موقتی است و جایی که به آن ختم می شود جاودانی! و مسیر بین این دو به تو بستگی دارد. پس دست از تلاش بر ندار. گاهی اوقات همه چیز خراب می شود مطمئن باش اگر درست می شد در واقع اوضاع بدتر از این می شد!
۸) افراد منفی باف را شدیداً دفع کن.
تو فرش دم راه نیستی! گاهی مردم فکر می کنند می توانند رویت قدم بردارند و به هر کجا بروند. این تویی که باید خودت را جمع کنی و اجازه ندهی! هفت میلیارد نفر روی زمین زندگی می کنند، به هیچ احدی اجازه نده ذره ای از شادی ات را مکدر کند. تو به اندازه ی کافی خوب، باهوش، زیبا و قوی هستی. مطمئن باش کسی، جایی بی صبرانه منتظر آن چیزی است که تو ارائه می کنی.
۹) با خانواده و دوستان در تماس باش!
خانه یعنی جایی برای رفتن و خانواده یعنی دوستدارانی که دوستشان می داریم و داشتن “خانه” و “خانواده” موهبتی الهی است. گاهی در زندگی باید آن ها را برای مدتی وداع کنی و قدمی نو در مسیری دیگر برداری. مهم آن است که این افراد به خصوص دوستان نزدیک و خانواده ات را هیچ وقت فراموش نکنی.
۱۰) زمانی را به تفریح اختصاص بده!
تفریح را دست کم نگیر! در فوران مسئولیت های ریز و درشت زندگی ناپرهیزی هم لازم است. تفریح لازمه ی زندگیست که باید فراهم شود. باید یاد بگیریم چگونه تفریح کنیم. افرادی که زندگی های مفرح دارند بیست برابر بیش از دیگران احساس شادکامی و سعادت می کنند.
۱۱) گرده افشانی عشق و مهربانی!
شگفت ترین حقیقت در مورد زندگی آن است که تو خودت انتخاب می کنی چه کسی در دایرهی ارتباطاتت باشد و چه کسی بیرون از آن. آن چه بر زندگیت اثر می گذارد و بر آن چه در جهان پیرامونت سایه می افکنی تحت کنترل خودت است. شادکامی و سعادتت در گرو تصمیماتی است که هر روز اتخاذ می کنی. پس سعی کن در روز حداقل به یک نفر عشق و مهربانی هدیه کنی و تصور کن در این صورت در طول زندگیت به چند نفر امید و سعادتمندی را ارزانی داشته ای.
۱۲)تغییری که میخواهی در جهان ایجاد شود را ابتدا در خودت پیاده کن!
به دیگران نگو چطور زندگی کنند. آن چه می پسندی را در زندگی خودت اجرا کن و بگذار بقیه ببینند. آن چه داعیه دارش هستی و نیز آن چه در دل داری را تجربه کن! به عمل کار برآید، به سخندانی نیست. کم کم می بینی همهی کسانی که در تیررس دیدشان بوده ای از تو تقلید خواهند کرد و مانند تو خواهند شد. پس کسی باش که می خواهی آن ها باشند.
ترجمه اختصاصی دگرش
منبع : marcandangel
شاهزاده خانوم
04-03-2013, 17:26
واقعیاتی تلخ درباره سبک زندگی ایرانی
"محمود سریعالقلم" استاد دانشگاه شهید بهشتی در گفتگوی مشروح با گروه دین و اندیشه خبرگزاری مهر به بررسی سبک زندگی معطوف به توسعه یافتگی پرداخت و سبک کنونی زندگی ایرانی را نقادی و راهکارهای پیشنهادی خود برای اصلاح آن را مطرح ساخت.
دغدغه پیشرفت و توسعه یافتگی در آثار و آرای دکتر محمود سریع القلم برجسته است. اگر مخاطب آشنایی با سیر فکری این استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه شهید بهشتی تهران داشته باشد درمییابد که دغدغه سریع القلم توسعه یافتگی و طرح اصول ثابت آن با مطالعات مقایسهای است. کتابهای "عقلانیت و توسعه یافتگی ایران"، "فرهنگ سیاسی ایران" و "اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار" از جمله آثار وی در واقع این سیر را مورد بررسی قرار میدهند. در حال حاضر، کتاب "عقلانیت و توسعه یافتگی ایران" به چاپ نهم و کتاب "اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار" به چاپ پنجم رسیده است.
سریع القلم معتقد است که توسعه یافتگی از دو بخش کلان تشکیل می شود: اصول ثابت و الگوهای مختلف به تناسب شرایط گوناگون کشورها. کشورهایی مثل آلمان، انگلیس و ژاپن و... از اصول ثابت توسعه یافتگی برخوردارند مانند دولت حداقل، صنعتی شدن، توجه فراگیر به علم وعقلانیت، بخش خصوصی فعال، نظام آموزشی کاربردی، نخبگان ابزاری منسجم، مردم پرکار و مسئولیت پذیر، دولت پاسخگو... ولی الگوهایی که طی سالها پرورش و تکامل یافته، متفاوت است.
در بررسی این اصول، فرهنگ و سبک زندگی ایرانی مورد توجه این محقق بوده است. نقدهای وارده بر سبک زندگی و مطالعه و بررسی مقایسهای این سبک با روش زندگی کشورهای توسعه یافته از جمله مطالعات دامنهدار این استاد دانشگاه بوده است. بر این اساس و نظر به اهمیت موضوع سبک زندگی معطوف به توسعهیافتگی گفتگویی با دکتر محمود سریع القلم انجام دادهایم که از نظر میگذرد.
در نظر داشته باشید که ما به سبک زندگی هیچ ملتی اصالتاً نمی توانیم ایراد بگیریم چون سبک زندگی نتیجه انباشت تجربیات تاریخی یک ملت است. اما می توانیم معیارهایی را مشخص کنیم و از آن زاویه آسیب شناسی کنیم. در اینجا قصد دارم آسیب شناسی سبک زندگی ایرانی را بر اساس خود فرهنگ ایرانی و فرهنگ دینی مورد خطاب قرار دهم.
مادیات و خودخواهی کانونهای سبک زندگی ما شده است
بر اساس تجربهای که در مشاهدات بینالمللی از جوامعی چون ترکیه، مالزی، کشورهای عربی و اروپایی داشتهام اولین وجه مقایسهای که میتوان در خصوص سبک زندگی ایرانی و همه این کشورها در نظر گرفت و البته بر خلاف ادعاهایی که عموماً در میان ما وجود دارد این است که میانگین ایرانی خیلی دنیا دوست است. علاقه عمیقی به دنیا و مال دنیا دارد ولی هنرمندانه و با ادا و ظاهرسازی آنرا استتار میکند. از این دنیا هم، پول، لوازم زندگی، نمایش خانه، ویلا و اتومبیل به دیگران سهم مهمی از دنیادوستی ایرانی دارد. در مقایسه، یک دانمارکی برای نقاشی، موزه، هنر، کتاب، آخرین رمانها، کنسرت، تئاتر، دوستان فرهنگی، کشف کشورها و فرهنگهای دیگر، جا باز میکند. در سبد کالاهای میانگین ایرانی، این موارد تقریباً تعطیل است. کافی است صورت آرام و خوشرنگ یک شهروند معمولی ترکیه را با یک ایرانی مضطرب و همیشه در حال پول جمع کردن مقایسه کنید.
ظاهر و باطن میانگین ایرانی بالای 50 درصد شکاف دارد
این یک پارادوکس است چرا که در جامعهای زندگی می کنیم که مباحث دینی و اخلاقی در آن سهم مهمی از تبلیغات و آموزش را دارد. برای نمونه این مباحث توسط رسانهها، از طریق فضای عمومی، از طریق آموزش و از طریق کتب مذهبی طرح و عنوان میشود و آموزش معنوی و دینی جایگاه زیادی دارد اما این بعد دینی به نظر می رسد بیشتر بعدی ذهنی است. یعنی یک مداری در ذهن میانگین ایرانی هست که ارتباط بسیار محدودی با عمل فرد ایرانی دارد. نکته دوم این است که بخشی از فرهنگ ما تکرار آموزههای اخلاقی و دینی است. یعنی شما اگر در طول یک روز هزار نفر ایرانی را نمونه انتخاب کنید مشاهده خواهید کرد که آنها خیلی تذکر می دهند و نکات اخلاقی را مورد اشاره قرار میدهند و واژگان دینی، معنوی و اخلاقی زیادی را به کار می برند. واژگانی مانند انسانیت، خدا، پیغمبر، پاکی، وجدان، محبت، صداقت، شرافت، راستگویی و وظیفه دائماً مورد استفاده ماست، اما پرسش اینجاست که انعکاس این واژهها در زندگی و عمل ما چیست؟ نیم کره ذهنی ما با نیم کره عملی ما تقریباً هیچ ارتباطی با هم ندارند.
نکتهای که حالت معماگونه دارد این است که دایره ذهنی اخلاقی و دایره بیان اخلاقی چه ارتباطی با عمل اجتماعی ما دارد؟
من در منطقه نیاوران تهران به راننده اتومبیلی که سوبله (و نه دوبله) ایستاده بود با زبان خیلی ملایمی گفتم لطف میکنید قدری جلوتر پارک کنید چون ترافیک سنگینی در نتیجه توقف شما ایجاد شده است. پاسخ ایشان این بود که من هر کاری دوست داشته باشم می کنم. در اعتراض شهروند دیگری، وی گفت زیاد حرف بزنید شما را مچاله میکنم بعد میاندازم در جوب. در مورد جملات این راننده متخلف، می توان تحقیقات گستردهای درباره فرهنگ خودخواهانه ایرانی انجام داد.
انعکاس اخلاق و معنویت و انسانیت در زندگی و عمل ما بسیار محدود است
در اینجا قصد این است که رابطه بین ذهن و عمل را در خصوص سبک زندگی مورد بررسی قرار دهیم. تحقیقاً هیچ ملتی در دنیا به اندازه ایرانیها از اخلاق و معنویت و انسانیت صحبت نمیکنند، اما انعکاس این در زندگی و عمل ما بسیار محدود است. این اولین نقدی است که به زندگی ایرانی وارد است که چرا اینقدر ظاهر اخلاقی و معنوی دارد، ولی باطن مادی. بعضی رسانهها که به اروپاییها حمله میکنند و میگویند آنها مادی هستند، مفید خواهد بود اگر بروند در میان آنها زندگی کنند و بعد منصفانه قضاوت کنند که ما مصرفگراتر هستیم یا آنها. ما به پول و جمع کردن مال دنیا و مقام و منصب وابستهتر هستیم یا آنها؟ بنابراین، اینگونه باید تبیین کنیم که مادیات در سبک زندگی ایرانی جایگاه بسیار کانونی دارد. جمع کردن پول و امکانات و داشتن سمت و منصب برای میانگین ایرانی بسیار مهم و بلکه تمام زندگی است.
خوشبختی را با راحتی اشتباه گرفتهایم
کم میشناسم افرادی را که حتی اگر به پول و امکانات هم میرسند از آن برای بهرهبرداری بهینه از زندگی استفاده بکنند. به جای ارتقاء کیفیت زندگی، مصرفگراتر می شوند. به نظر میرسد بسیاری از ما، خوشبختی را با راحتی اشتباه گرفتهایم و فکر می کنیم تجملات یعنی ایدهآلهای زندگی. بسیاری از ما، هدفی بالاتر از تأمین غرایز اولیه نداریم. خلق کنیم؛ تولید کنیم؛ کار به جا ماندنی انجام دهیم؛ چنین افرادی در اقلیت محض هستند.
یک دلیل مهم علاقه ما به دارایی و مادیات برای نمایش به دیگران و فخرفروشی است. از یک نفر که مدتی قبل در منطقه فرشته تهران قتلی را مرتکب شده بود پرسیدند که چرا این کار را انجام دادید گفته بود که مقتول پولش را خیلی به رخ من میکشید. شاید فرهنگی که 45 سال پیش در مناطق فرودست تهران حاکم بود الان در منطقه فرشته تهران میبینید. یعنی قتل، درگیریها و نزاعهای خیابانی در تهران به خاطر فخرفروشی و مسائل غریزی و مادیات است.
از اینرو، این سبک زندگی ایرانی که به شدت علاقمند است پول جمع کند و به خصوص در این هشت سال گذشته از هر وسیلهای استفاده کند تا به امکانات و مال برسد زندگی را بسیار دچار تنش میکند و اضطرابآور است. بعد افراد دنبال این هستند که آنچه را که به دست آوردهاند حالا چگونه باید حفظ کنند.
این نکات را نمی شد بیان کرد اگر وجه مقایسهای وجود نداشت. یعنی اگر یک نفر صرفاً از دریچه فرهنگ داخلی ایران به این مسائل نگاه کند ممکن است آنها را روندهای طبیعی و عادی در جامعه ایرانی تلقی کند. اما در کشوری مثل ترکیه و مالزی دیده می شود که بخش مهمی از رسیدن به ثروت برای این است که افراد هدفی در زندگی دارند و میخواهند کالایی را خلق و خط تولیدی را راهاندازی کنند و می خواهند چه به صورت محلی و چه بین المللی رقابت کنند و به طور خلاصه می خواهند کار مفیدی انجام دهند. یعنی فضای جامعه برای تولید ثروت و پول و برای یک نوع خلاقیت و نوآوری و افزایش ثروت ملی است. در این بحث مثال آلمان را نمیزنم بلکه مثال ترکیه و مالزی را میزنم. الان خانوادههایی که در ترکیه صاحب ثروت شدهاند بعضاً نزدیک یک قرن کار و تلاش و فعالیت کردهاند و با فکر و زحمت به این جایگاه رسیدهاند و در سطح ملی و بینالمللی رقابت کردهاند تا توانستهاند به این سطح از ثروت برسند.
میانگین ایرانی فردی کوتاه مدت است
سبک زندگی ایرانی تا زمانی که تلقی منطقی از پول و امکانات پیدا نکند اصلاح نمیشود. بخشی از این مسأله به این برمیگردد که ما میترسیم و زندگی را کوتاه مدت می بینیم و عموماً در یک قرن و نیم گذشته در فضاهای بی ثباتی زندگی کردهایم. لذا افراد به دنبال این هستند که نهایت بهرهبرداری را در زمانهای کوتاه انجام دهند و حرصی که برای سریع به دست آوردن پول دارند فروبنشانند. البته این مسایل ریشههای طبقاتی هم دارد. فردی را میشناسم که سال 1370 راننده تاکسی بوده و هم اکنون با رانت، زد و بند و اجحاف به حقوق دیگران به ثروت دهها میلیاردی رسیده است. او را تشویق کردم به حج برود و آسیا، آفریقا و اروپا را کشف کند. جواب داد که دو کارخانه باید راهاندازی کند شاید در هفتاد سالگی فرصت این کارها فراهم شود. کسی که قبلاً در فقر و محرومیت زندگی کرده الان از فرایند ناسالم پول درآوردن در این جامعه به وجد آمده و معنای دیگری برای زندگی قایل نیست. کتاب خواندن و به موزه رفتن برای او مسخره است. رشد قوای فکری و معنوی برای او وقت تلف کردن است. به صورت این شخص با این ثروت نگاه کنید فکر میکنید کارگر معدن است. این صورت را مقایسه کنید با مردم و کارآفرینان عادی جامعه ما که با زندگی معمولی، امیدوار و شاداب و سلامتی روانی دارند. بسیار جالب خواهد بود ما حتی در میان مجریان مملکت، 5 نفر پیدا کنیم که خوش رنگ و خوش پوست باشند. صورت انسان، انعکاس آرامش، سلامتی روانی و روحی اوست. پول و سمت به طور باور نکردنی برای میانگین ایرانی قداست پیدا کرده و معما این است که این در جامعهای است که می خواهد الهامبخش دیگر مسلمانان باشد!
سهم خوشگذرانی و تفریح در زندگی ایرانی در مقایسه با اروپاییها بالاست
نقد سوم بر سبک زندگی ایرانی این است که در مقایسه با ملتهای دیگر سهم تفریح و خوشگذارانی و دور هم جمع شدنهای متعدد و طولانی بسیار بالاست. همه ملتها دنبال خوشگذرانی و تفریح هستند اما سهم خوشگذرانی و تفریح در زندگی ایرانی افراطی است. اخلاق، معنویت و حرفهای دلچسب به عنوان پوششی است بر آنچه ما در باطن انجام می دهیم. باید توجه داشت که سرنوشت هر ملتی با روحیه اکثریت آن ملت رقم می خورد.
صحبت من این نیست که همه ایرانیان این ویژگیها را دارند ولی اکثریت آنها چه در داخل و چه در خارج این خصایص را دارند. برای همین تاریخ، فرهنگ و زندگی ما به شدت سینوسی و نوسانی است. یکبار یک فرد ثروتمند هلندی را ملاقات کردم که عمده درآمد خود را صرف امور خیریه میکرد. وی در یک آپارتمان نسبتاً متوسطی زندگی می کرد و معتقد بود از این فرصتی که در اختیار دارد و از این امکاناتی که به دست آورده باید کار مفید اجتماعی انجام بدهد.
سبک زندگی ما به شدت خودمحور است
نقد چهارم اینکه سبک زندگی ما به شدت خودمحور است. ما بیشتر به دنبال حریم فردی خود هستیم و به آن حریم بیشتر توجه داریم. زیرا اگر کسی اجتماعی فکر کند بسیاری از کارها را انجام نمیدهد. اگر من اجتماعی فکر کنم هیچ وقت از اتومبیل آشغال به بیرون نمی اندازم؛ اگر من اجتماعی فکر کنم هیچ وقت اتومبیل خود را دوبله پارک نمی کنم؛ اگر من اجتماعی فکر کنم هیچ وقت زمینههای آزار و اذیت همسایگان خود را فراهم نمیکنم. در یک مجتمع آپارتمانی، یکی از دوستان میگفت همسایهای معتقد بود حتی ساعت دو نصف شب صدای بلند موسیقی پخش کند به کسی مربوط نیست. هر کاری که دوست داشته باشد و خانوادهاش علاقمند باشند با هر سر و صدا و مزاحمتی حریم آپارتمان ایشان است. این درصد قابل توجهی از توحش است که با زندگی انسانی و مدنی ناسازگار است. من حتی متغیرهای اخلاقی و دینی را در این قضاوت دخالت نمیدهم چون فرد اخلاقی و دینی بالاتر از فرد مدنی است. خاطرم هست در دهه 1350 در دوره نوجوانی، همسایه نمازخوانی داشتیم که با نوک پا در کوچه راه میرفت و معتقد بود ممکن است صدای کفش باعث ناراحتی همسایهها شود.
به گونهای تربیت می شویم که نگاهمان اجتماعی نیست
به طور کلی ما به گونهای در خانواده، مدرسه و جامعه تربیت می شویم که نگاهمان نگاه اجتماعی نیست؛ نگاهمان نگاه عمومی نیست. به عنوان مثال در حال حاضر و در شهر تهران شهرداری همه جا تبلیغ کرده که ما از شهروندان خواهش می کنیم کمتر آشغال تولید کنند. چون ما ظاهراً در دنیا جزو شهروندانی هستیم که استعداد بالایی در تولید زباله دارند. اگر ما خارج از منافع شخصی فکر کنیم، جامعه و انسانهای دیگر هم برای ما اهمیت پیدا میکنند. عجیب بسیاری از افراد، خارج از خود و منافع خود به حقوق انسانهای دیگر بیتفاوت شدهاند.
ما ایرانی ها یک ظاهری داریم و یک باطنی. این در حالی است که فرد ژاپنی و آلمانی و ترکیهای یک کاراکتر و شخصیت بیشتر ندارد. اما ما به عنوان یک ایرانی یک ظاهری داریم که خود را موجه معرفی می کنیم و حرفهای بسیار زیبایی می زنیم و از قضا بخش مهمی از حرفهای ما نیز اخلاقی و معنوی و در مذمت دنیا است اما سبک زندگی ما به شدت خودمحور و مادی است و به دنبال جمعآوری پول و حفاظت از حریمهای فردی خود هستیم.
هنوز کشور و جامعه به معنای علمی کلمه نداریم
بر این اساس است که معتقدم در این جغرافیایی که ما زندگی می کنیم هنوز دو مفهوم در میان ما شکل نگرفته است. یکی اینکه ما هنوز کشور نداریم و دیگر اینکه ما هنوز جامعه نداریم. ما عدهای هستیم که با سنن و خلقیات مشترک در جغرافیایی زندگی میکنیم. در علم جامعه شناسی، جامعه اینگونه تعریف می شود که عدهای در آن دارای اهداف مشترک و جهتگیری مشترک هستند. ما هنوز به آن مرحله نرسیدهایم. شاید یک دلیل این باشد که ما امپراتوری بوده ایم. بر این اساس معتقد هستم که ما هنوز کشور- ملت نشدهایم. البته ملت هستیم؛ ما ایرانی هستیم و با زبان فارسی صحبت می کنیم و دارای ادبیات غنی و تاریخ کهن و سرزمین گسترده هستیم. اینها همه شاخصهای یک ملت است. اما ما کشور- ملت نیستیم؛ چینیها هستند، اما ما هنوز نیستیم؛ ژاپنیها هستند و ما نیستیم. اگر ما کشور بودیم و جامعه داشتیم، حتماً کسی از بیتالمال اختلاس نمیکرد و راضی نمیشد از طریق تلفن، رانت و ارتباطات به ثروت برسد چون تعهد و وفاداری به کشور داشت و از مردم خجالت می کشید. آیا یک آلمانی این کار را می کند؟ قبل از اینکه از قانون بترسد به احترام کشور و هموطنانش این کار را نمیکند. دوستان بسیاری در بخش خصوصی دارم که حاضر نشدهاند پروژههای بزرگی را قبول کنند چون نخواستهاند رشوه و کمیسیون پرداخت کنند. اینگونه افراد برای خود احترام قایلاند و مانند عالی نسبها، خسروشاهیها، خیامیها و ایروانیها، برای کشور، جامعه و شخص خودشان احترام قایلاند. البته این گونه افراد از اصالت خانوادگی برخوردارند و تازه به دوران رسیده نیستند. وقتی کسی در فقر مطلق بزرگ شده و هم اکنون صاحب منصب شده، عموماً این گونه افراد دیگر کسی را بنده نیستند و از فرصت به دست آمده نهایت استفاده نامشروع را میکنند. کشور، جامعه، دین و اخلاق برای آنها در عمل تعطیل است و صرفاً تزئینات سخنرانی است.
بنابراین وقتی ما می خواهیم سبک زندگی را نقد کنیم در مقایسه با یک سری الگوها و ملاکها باید این کار را انجام دهیم. پرسش این است که آیا مجموعه فعالیتهایی که ما ایرانیها انجام می دهیم تبدیل به سرمایه اجتماعی، ثروت ملی و پرستیژ جهانی می شود یا نه؟ آن موقع می توانیم بگوییم سبک زندگی کارآمدی داریم و نتیجه داده است و توانسته این متغیرها را به صورت کمی و کیفی افزایش بدهد. هر کدام از ما می تواند بر اساس وجدان خود به اینها پاسخ بدهد.
اگر به طور خلاصه بخواهیم بگوییم سبک زندگی ما دارای این ضعف جدی است که خیلی خودمحور بار می آئیم که برای تبیین این نکته مثالهای فراوانی نیز وجود دارد. یکی از دوستان من که مطالعات اجتماعی انجام می دهد به من گفت که آموزش مدنی در مرکز و جنوب شهر تهران به مراتب موفقتر از شمال شهر تهران است. این فرد مطرح می کرد که اگر در یکی از مراکز جنوب و مرکز شهر تهران جلسهای برای بهبود فرهنگ آپارتمان نشینی در محلهای برگزار شود جمعیت زیادی برای شنیدن این بحث حضور خواهند داشت. در حالی که در شمال شهر تهران به خاطر اینکه افراد پول دارند احساس بی نیازی به فرهنگ مدنی میکنند. یعنی برای نمونه کسی که ماشین 200 میلیون تومانی سوار می شود احساس می کند به آموزش نیازی ندارد چون پول دارد. البته اگر کسی با زحمت و تلاش خود، اتومبیل پانصد میلیون تومانی هم سوار شود هیچ اشکالی ندارد. چنین فردی، حتماً تربیت و مدنیت هم دارد.
رانت باعث به هم ریختگی طبقاتی و اجتماعی در جامعه شده است
بر خلاف کشورهای صنعتی و یا ملتهایی چون ترکیه و مالزی و یا حتی ملتهای منطقه حاشیه خلیجفارس که بسیار مدنی شدهاند، ما در جامعهای زندگی می کنیم که آنهایی که بر اساس رانت، ارتباطات و تلفن صاحب امکانات و پول شدهاند از مدنیت بسیار پایینتری برخوردارند. اصطلاحاً در فرهنگ ما به این افراد "تازه به دوران رسیدهها" گفته می شود. این پدیده نشان از "به همریختگی طبقاتی" در جامعه ماست. در سالهای گذشته شاهد هستیم که یک دفعه در جامعه ما طبقهای به وجود آمد که عمدتاً از طریق رانت صاحب ثروت شدند. البته این یک پشتوانه علمی هم دارد. هر فردی در هر سمت و جایگاهی که قرار دارد اگر یک دفعه حالت جهشی پیدا کند حتماً نوعی نارسایی رفتاری در او پدیدار میشود. برای نمونه آیا می توانیم تصور کنیم که یک طلبه 15 ساله مرجع تقلید بشود! چرا در دانشگاه عنوان می شود که حداقل باید 20 سال بگذرد تا فردی استاد تمام بشود می شد به همه در همان سال اول استاد تمامی اعطا کرد! اخذ این عناوین و درجات مرحله به مرحله است. آیا می شود پزشکی را که یک سال طبابت کرده با پزشکی که 20 سال طبابت کرده یکی دانست؟! آیا می توانیم تصور کنیم که فردی که در سه سال گذشته با حقوق ماهیانه معادل یک میلیون تومان زندگی می کرده حالا گردش مالی او در یک سال برای نمونه 600 میلیارد تومان است. از این تعداد در جامعه بسیار داریم. برای رسیدن به این درجات و مقامات باید زحمت کشید. البته من از معتقدان جدی به تولید ثروت فردی و ملی هستم اما با فکر، زحمت و رقابت. ما در گذشته از اینگونه افراد داشتهایم و هنوز هم اقلیتی با کار و زحمت، فعالیت خصوصی میکنند اما افراد فراوانی هم در دستگاههای اجرایی داریم که با ارتباطات، بیتالمال را بلعیدهاند و به واسطه رسانههای فلج و عملکرد ناچیز نهادهای نظارتی، موفق هم بودهاند. نقدینگی کشور در سال 1384، 69000 میلیارد تومان بود که هم اکنون به 410000 میلیارد تومان رسیده و در همین مدت، درآمد نفت کشور، 65 درصد درآمد کل نفت از زمان مظفرالدین شاه (108 سال پیش) تاکنون بوده است. آیا این امکانات کم نظیر به ارتقاء استاندارد زندگی میانگین ایرانی، عزت ملی، ساختار عمرانی و جایگاه ویژه در منطقه تبدیل شده است؟ به همین دلیل باید این اصل مقدس سیاسی و اقتصادی را که تجربه چند صد ساله بشری هست از طلا گرفت که حکمرانان یک کشور باید از طبقه متوسط باشند.
بر این اساس یک به هم ریختگی اجتماعی و طبقاتی در جامعه به وجود آمده که پیامدهای آن به ویژه در کلان شهرها قابل مشاهده است. از بسیاری از افراد فرهنگی در دنیا شنیدهام که ایرانیها از جهت ادب در میان ملتهای جهان زبانزد بودهاند. تهران متأسفانه در حال حاضر به یکی از شهرهایی تبدیل شده که ادب و تربیت در آن در حداقل ممکن خود قرار دارد. این موضوع به دلیل به هم ریختگی طبقات اجتماعی و فقدان آموزش مدنی در این شهر است. ممکن است بعضی مجریان به این نقد من، خرده بگیرند. به نظرم دلیلش این است که رابطه آنها با جامعه، حالت رسمی و مملو از تعارفات رایج ایرانی است. برای من که در شهر تهران رفت و آمد دارم و با جامعه سروکار دارم، بیادبی به یک اصل در شهر تهران تبدیل شده است.
.
مهر
شاهزاده خانوم
06-03-2013, 17:36
ببرهای واقعی هدفمندند.
ببرهای واقعی همگی افرادی هدفمند هستند. آنها در تمام ابعاد زندگی، اهدافی را برای خود تعیین میکنند. این افراد اهداف شخصی و کاریشان را یادداشت کرده و به انواع کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت طبقه بندی میکنند.
گویی بعضی از افراد در تجارت چوب جادویی دارند، نه فقط به این خاطر که به پول و ثروت زیادی دست مییابند ( هرچند که این تنها دلیل خوبی است) بلکه به این دلیل که در هر کاری تاثیر مثبتی به جا میگذارند. برای ایشان تجارت نوعی لذت است. آنها سخاوتمندانه این حس خوبشان را به ما منتقل میکنند. این افراد مانند ببر هستند. گرچه تعدادشان زیاد نیست اما به راحتی میتوان آنها را از میان انبوه جمعیت تشخیص داد. آنها رهبران کارآمد و قدرتمند جنگل هستند. زیرا در دنیای تجارت امروز کمتر میتوان چنین افرادی را پیدا کرد. دنیای تجارت پر از شرکتهای ورشکسته و مدیران نالایقی است که فقط شرایط را بدتر میکنند.
انسانهای موفق، افرادی هدفمند هستند
ببرهای واقعی همگی افرادی هدفمند هستند. آنها در تمام ابعاد زندگی، اهدافی را برای خود تعیین میکنند. این افراد اهداف شخصی و کاریشان را یادداشت کرده و به انواع کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت طبقه بندی میکنند. داشتن هدف به ما کمک میکند رویاهایمان را به حقیقت برسانیم، از وقت و انرژی خود درست استفاده کرده و با برنامهریزی صحیح به نتایج مطلوبی دست یابیم.
رویا پردازان
رویاهای بزرگ داشته باشید. بیشتر افراد برای انجام کارها، ماهها و سالها از تعداد محدودی از تواناییهایشان استفاده میکنند. اینها نمیتوانند افراد تاثیر گذار باشند. افراد موفق با کارشان زندگی میکنند و نفس میکشند، میخوابند و رویاپردازی میکنند. این عشق و علاقه ساختگی نیست. اگر نسبت به کارتان این عشق و علاقه را ندارید و یا نمیتوانید سختیها و مشکلات آن را تحمل کنید، بهتر است کار یا اهدافتان را تغییر دهید.
قدرت افراد
همهی ببرها گروهی از افراد علاقهمند و ماهر را در کنارشان داشتند. به طور کلی اطرافیان تاجران موفق کسانی هستند که به اندازهی خود او موفقاند. افراد موثر و کارامد با شرایط و سنین مختلف سر راهتان قرار میگیرند. آنها لزوماً جوان، خوش قیافه و تحصیل کردهی دانشگاه نیستند. موتسارت اولین آهنگش را در 7 سالگی ساخت. بیل گیتس، ثروتمندترین فرد دنیا، 20 ساله بود که مایکروسافت را تاسیس کرد. اماریکراک، بنیانگذار مکدونالد، این شرکت را در سن 52 سالگی افتتاح کرد. افراد مناسب را در کنار خود نگه دارید، افرادی که بهدردتان نمیخورند، از خود دور کنید و فقط آن زمان میتوانید به جلو حرکت کنید. انتخاب افراد مناسب، حفظ آنها و انگیزه دادن به آنها برای رسیدن به اهداف فروش و راهنمایی و تشویق آنها عواملی است که با موفقیت سازمانها ارتباطی تنگاتنگ دارد.
عملکردی متعادل
اینکه همیشه کار کنید و از زندگیتان لذت نبرید، نه تنها از شما انسان افسردهای میسازد، بلکه شانس ببر بودن را هم از شما میگیرد. تعادل داشتن در زندگی و کار از اهمیت بالایی برخوردار است. اغلب افراد به اشتباه فکر میکنند فقط باید بر کارشان تمرکز کنند تا موفق شوند. برقراری تعادل میان زندگی و کار، چیزی بیشتر از یک اصطلاح است. در واقع این تعادل، کلید داشتن یک زندگی خوب است و به همین خاطر از نظر ببرها اهمیت بسیاری دارد. تحقیقات نشان میدهد تعادل لازم میان زندگی و کار در بسیاری از خانوادهها وجود ندارد. مدیران موفق باید از نظر احساسی، آمادهی رویارویی با مشکلات و سختیهای کار روزانه باشند. این نیاز فقط از طریق داشتن یک زندگی خانوادگی آرام تامین میشود.
حفظ ارزشهای خانوادگی و پایبندی به اصول اخلاقی به اندازهی موفقیت در یک پروژه کاری اهمیت دارد. به این ترتیب داشتن زندگی خانوادگی موفق به معنای بی توجهی به موفقیتهای شغلی نیست. یکی از ببرها در این باره میگفت: حاکم بودن فضایی سرشار از عشق در محیط خانه، پایه و اساس زندگی است.
محتوا مهمتر از ظاهر است
تا چند وقت پیش، وب سایتها پر از طرحهای گرافیکی و انیمیشنهای چشمگیر بودند. البته طراحی زیبا هنوز نیز ارزش و اهمیت زیادی دارد اما آنچه امروزه اهمیت دارد این است که سایتتان آسان و تاثیرگذار باشد، ابزارهای موثر برای رشد کاریتان به شمار آید، خدمت رسانی را تقویت کند و هزینهها را کاهش دهد. تبلیغات پر زرق و برق گرچه زیبا هستند اما رسیدن به این اهداف را دشوار میکنند. طراحان وبسایتها جزوه یکی از این سه گروه هستند: گروه اول میتوانند سایتی مفید و موثر را طراحی کند. گروه دوم تجربه بازاریابی دارد و میتواند وبسایت را به مکانیسم بازاریابی برای جذب مشتریان جدید تبدیل کند. گروه سوم میداند که چطور میتواند بازدید کنندگان را جذب سایت کند. به ندرت فردی میتواند جزوه هر سه گروه باشد و همهی این کارهای مهم را انجام دهد. از این گذشته اگر بهترین وبسایت جهان را داشته باشید اما کسی از آن بازدید نکند، پولتان را هدر دادهاید. علاوه بر آن فراموش نکنید که باید شرایط و امکانات لازم برای برقراری ارتباط مشتریان با خودتان را فراهم کنید. قانون این است که مشتری با 2 بار کلیک بتواند به هر اطلاعاتی که لازم دارد دست یابد.
جملاتی از چند ببر بزرگ
در زندگی و تجارت، خطر 2 گناه بزرگ وجود دارد. اول اینکه بدون فکر کاری بکنید و دوم اینکه اصلا کاری نکنید.
بزرگترین افتخار ما این نیست که هرگز شکست نمیخوریم، بلکه این است که بعد از هر شکست برمیخیزیم.
برای رسیدن به موفقیت، ابتدا باید باور داشته باشیم که میتوانیم.
همهی رویاهای ما میتواند به حقیقت بپیوندند اگر و فقط اگر جرات دنبال کردن آنها را داشته باشیم
.منبع:مدیرسبز
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
۱)وقتی به جای زندگی در زمان حال در گذشته سیر می کنی! آیا در حال تکرار لحظات قدیمی خوش رابطه ات هستی تا حس خوبی نسبت به آن پیدا کنی! آیا به خاطر همین خاطرات است که این رابطه را تا این جا ادامه داده ای!؟ اگر پاسخ مثبت است یعنی این رابطه دیگر آن چیزی نیست که می خواهی. هرچه بیشتر در گذشته یا در یک آینده ی دست سازت زندگی کنی بیشتر در واقعیتی غیر واقعی غرق می شوی و این بسیار خطرناک است چون این موارد انعکاس وضعیت فعلی رابطه ات نیستند. باید با کسی که الان در زندگی ات است باشی نه کسی که در گذشته ات حضور داشته! خاطرات گذشته فقط خاطره اند نباید دلیلی شود برای ادامه ی رابطه ات. تصمیمت برای ادامه یا قطع رابطه باید بر اساس احساسات امروزت نسبت به او باشد یعنی وضعیت فعلی ارتباط و چشم انداز آینده ای که با او در پیش رو خواهی داشت.
۲)وقتی رابطه بیشتر برایت رنج آور است تا لذت بخش! گاهی لحظات خوش گذشته چشمانمان را کور می کند تا جایی که عذاب های امروزش را نمی بینیم. اگر عصبانی و ناخشنود و افسرده ای اگر اشکت همیشه جاری است مطمئن باش این شخص برای تو مناسب نیست. رابطه باید موجب شادی و شور اکنونت شود. اگر در رابطه ای هستی که شادیهایش را در گذشته می جویی بدان که وقت پایان دادن به آن است.
۳)وقتی از تو خواسته می شود خودت را تغییر دهی! برای عشق ورزیدن نباید شرط و شروط قائل شویم. تغییر فقط در صورتیکه به نفع خود شخص باشد( مثلاً ترک سیگار یا رژیم گرفتن) درست است. دوستانی داشتم که مدام از آن ها خواسته می شد لباس های بهتری بپوشند یا در حالیکه در وزن سلامتی بودند رژیم بگیرند تا زیبا تر به نظر برسند. مسئله تو و تغییر تو نیست! مسئله توقع ایجاد تغییرات است! شاید در ابتدا طبیعی به نظر برسد اما کم کم همیشگی می شود! و هر چه پیش می روی این درخواست ها بیشتر می شود و این اولین قدم های وی است برای تغییر شخصیت و قالب تو به شکلی که خودش می خواهد و نه شکلی که خودت برای رشد و تعالیت در نظر گرفته بودی.
شاید بگویی نه ه ه ه ه رابطه را می توان یک طرفه هم برقرار داشت! اتفاقی هم نمی افتد! بله می شود! ما هم انکار نمی کنیم اما آیا ارزش تو همین است!؟ آیا رابطه ی ایده آلت همین بوده ؟!
4)وقتی از طرف مقابلت می خواهی برای خوشایند تو تغییر کند! گاهی به جای اینکه او را همان طور که هست بپذیریم به دلایل واهی سعی در تغییر و تحول او داریم. حتی وقتی شخص می پذیرد و خودش را تغییر می دهد به دنبال موردی دیگر می رویم هیچ وقت ارضا نمی شویم! بدتر از همه این است که شخص مقابل، ناآگاهانه به همه ی خواسته هایت تن دهد و سایه ی تو شود. ناگهان می بینی که هر دو یکی شده اید و این به نفع هیچ یک از شما نیست. تنها راهی که باقی می ماند این است که جدا شوید و هریک جداگانه در مسیر رشد طبیعیتان قرار گیرید.
۵)هنگامی که کارهایش را توجیه می کنی! وقتی در مورد چیزی احساس آرامش و راحتی نمی کنیم دچار نوعی ناسازگاری شناختی می شویم(cognitive dissonance). این مسئله مربوط به درگیری امور روزمره با اعتقاداتمان است که وقتی با آن ها مواجه می شویم شروع به توضیح و توجیه می کنیم تا بتوانیم با آن کنار بیاییم. پس وقتی حرکتی را توجیه می کنیم یعنی با آن راحت نیستیم و در پی توجیه خودمان هستیم. مسئله این است که این توجیهات همگی ساخته و پرداخته ی ذهنمان هستند و ممکن است درست نباشند. لذا این توجیهات مکرر نشان می دهد که این رابطه بر پایه ی ذهنیات و بافته های عقل بنا شده و نه واقعیات درست و مطمئن! برای دیدن واقعیات آن ها را همان طور که هستند ببین و بگذار خودشان روایتگر حوادث باشند. همیشه صدای حوادث بلندتر از کلمات است.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
۶)وقتی به تو صدمه های روحی، جسمی یا بیانی می زند! هرکدام از این صدمات دلیلی بر وجود اشکال و اشتباهی در کار است. مهم نیست که بعد از آن عذر خواهی می کند یا نه! همین که ناگهان تعادلش را از دست می دهد مسئله ای قابل تأمل است.صدمات روحی سخت تر هستند. گاهی از آن جا که این نوع ضربه ها عیان نیستند وجودشان را انکار می کنیم و نادیده شان می انگاریم. در حالیکه مانند بقیه و حتی بدتر از آن هستند. این زخم ها بر خلاف زخم های جسمی غیر قابل درمانند و تا مدت ها حتی بعد از قطع ارتباط شخص را درگیر می کند. مسئله ی مورد نظر ما فقط شکنجه و اذیت نیست! بلکه احترام متقابل افراد، مهم است و اینکه آن قدر علاقه و اشتیاق در میان باشد که راضی به رنجش و آزار شما نشود. باید در این مورد صحبت کنید انکار و پنهان کردن این توهین ها یعنی تشویق به ادامه ی آن از جانب شما. پس رابطه ی خود را ارزشیابی کنید و اگر دیدید آرامش و راحتیتان برایش مهم نیست عطای این ارتباط را به لقایش ببخشید.
۷)وقتی موردی ناپسند بارها اتفاق می افتد! دفعه ی اول حادثه تلقی می شود. دفعه ی دوم شانسی دوباره می دهیم. ولی بار سوم نشانگر وجود ایرادی در روند این ارتباط است. گاهی هر چه تلاش می کنیم سر جای اول هستیم. همان سناریو همان نتایج، تکرار مکررات! این جاست که به پایان راه می رسیم! برای هر دوی شما آینده ای وجود دارد اما نه با هم!
چیزهایی وجود دارند که به هیچ عنوان نمی خواهیم از دست بدهیم، افرادی که ترک کردنشان برایمان کابوس است! ولی بدان! ترک همه آن ها پایان دنیا نیست بلکه آغاز زندگی ای نو است!
8)وقتی می بینی طرف مقابلت هیچ تلاشی برای ادامه ی ارتباط نمی کند! هر ارتباط نیازمند تلاشی دو جانبه است. اگر تو و یا طرف مقابلت به تنهایی جور رابطه را بکشید خیلی زود خسته می شوید و رابطه کم کم به غرقاب فرو می رود و دیگر امیدی به نجات رابطه و نیز ناجی نیست و هرچه این عدم تعادل بیشتر شود خطر غرق شدن بیشتر می شود و ناگهان زمانی می رسد که می بینی هویت خودت را فدای نگه داری از هیچ کرده ای. هرجا چنین رابطه ای دیدی بدان که دیر یا زود در سراشیبی سقوط قرار می گیرد. برای یک طرف، رابطه بخش اعظم زندگی محسوب می شود و برای طرف دیگر تنها باریکه ای فرعی و نه ارزشمند. بنابراین همه ی تلاش شما فقط صرف وقفه انداختن در گسستن ارتباط و نه نجات آن می شود.شاید بگویی نه ه ه ه ه رابطه را می توان یک طرفه هم برقرار داشت! اتفاقی هم نمی افتد! بله می شود! ما هم انکار نمی کنیم اما آیا ارزش تو همین است!؟ آیا رابطه ی ایده آلت همین بوده ؟! آیا می خواهی تا پایان عمر همین طور زندگی کنی!؟ با کسی که حاضر نیست برای ادامه ی رابطه اش با تو هیچ گونه تلاشی بکند! ؟ همه ی ما لایق ارتباطی دو طرفه ایم! باید همان قدر که عشق می دهیم پس بگیریم! پیش بردن روابط یک طرفه مانند راندن اتومبیلی است که تایرش خراب است! بله به زور آن را می کشیم اما در آخر از تپه ای پرت خواهد شد!
۹)وقتی ارزش ها و عقاید اصلیتان متفاوت است! در هر رابطه ی مانا و خوبی اصول و قواعد مشترکی بین دو طرف وجود دارد. این اصول در حکم سنگ بنای اولیه رابطه هستند که علی رغم وجود تفاوت ها آن را سرپا نگه خواهد داشت و از سهمگین ترین طوفان ها گذر خواهد داد. برعکس تفاوت در اصول، رابطه را در سراشیبی سقوط به پیش خواهد راند. مانند آن است که سعی کنی دانه های خاک را در بارانی شدید در کنار هم حفظ کنی! بدون ریشه های قطور یک درخت در خاک همه ی تلاش ها با شکست مواجه خواهد شد! مهمترین مسئله در زندگی این است که با خودمان روراست باشیم. در حالیکه هماهنگی و سازش امتیازاتی به همراه دارد اما نباید به قیمت رکود رشد شخصی و ارزش های شخصیتیمان تمام شود. سرسپردگی و مصالحه برای حفظ یک رابطه دوستی در نهایت انسان را تهیدست و مغبون خواهد کرد. چرا؟! چون خودت را از همه چیز محروم می کنی و هویتت را به دور رابطه ات می پیچی! قبل از این که هر رابطه ای شکل بگیرد باید با خود خودت کنار بیایی! گاهی دو طرف با توافق و هماهنگی کامل شروع می کنند اما در طول زمان هر یک از آن ها یا هردو تغییر می کنند و در شرایط فعلی و با اصول و عقاید جدید هماهنگی قبلی از بین می رود و زمان تجدید نظر در این ارتباط فرا می رسد.
۱۰)وقتی رابطه هر دو طرف را عقب نگه می دارد تا با تأخیر رشد و تعالی آن ها خودش پا بر جا بماند! هر رابطه موجودیت سومی است که از اتحاد دو فرد شکل می گیرد و در مسیرتغییر و تحول آن ها می بالد و رشد می کند. گاهی هر دو طرف با یک سرعت و به یک میزان رشد می کنند. گاهی نیز برعکس ارتباط دچار رکود و سکون می شود و این یعنی هر دو طرف در حال درجا زدن هستند. ولی مواردی پیش می آید که یک طرف به سرعت رشد می کند و گوی سبقت را از یارش می رباید. در این حالت دو انتخاب داری! یا باید از پویایی رابطه بکاهی تا با شرایط جدید وفق پیدا کنی و یا باید بر پویایی خودت بیافزایی تا از تغییرات ایجاد شده عقب نمانی! همان طور که گفتیم شرط اول قدم آن است که با خودمان صادق باشیم. مشخص کن چه کسی هستی و می خواهی چه کسی باشی! سپس صادقانه قضاوت کن که آیا این ارتباط تو را به آن جا خواهد رساند یا نه؟! رابطه ای که در راه پیشرفتت ایجاد مانع می کند باید هر چه زودتر ترک شود! اگر شرایط پیشرفت در یک رابطه برای یکی از دو نفر فراهم باشد گاهی شخص قادر می شود شریکش را نیز یاری کند تا در مسیر تعالی قرار گیرد و با یکدیگر راه باقیمانده را بپویند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
۱۱)وقتی که به امید بهبود شرایط، رابطه را ادامه می دهیم! این مورد همانند مورد شماره ی یک است با این تفاوت که شخص به آینده امیدوار است. همان طور که سیر کردن در گذشته اشتباه است زندگی به امید آینده نیز سودی نخواهد داشت. حقیقت آن است که در زمان حال زندگی می کنیم نه آینده! و هیچ چیز درباره ی آینده مسلم نخواهد بود. بنابراین پی ریزی ارتباط بر پایه ی احتمالات و شاید ها امری شایسته نخواهد بود. این پایه های لرزان و بی ثبات چشم اندازی نازیبا از آینده نشان می دهند.
۱۲)وقتی هیچ کدام از طرفین احساس قبلی را نسبت به هم ندارند! شرایط تغییر می کند و مردم عوض می شوند. اگر رابطه دیگر آن رابطه ی قدیمی نیست بدان که وقت ایجاد دگرگونی است. برخی افراد همچنان رابطه را حفظ می کنند در حالیکه احساسات دیر زمانیست که رخت بربسته است. شاید عادت کرده اند و نمی دانند چطور باید از این پیله بیرون آمد. گاهی نیز ادامه می دهیم تا از اندک مواهب باقیمانده نظیر همراهی هایش بهره مند شویم. رابطه بدون احساس کالبدی است بدون قلب! جان ندارد روحی در کار نیست! اگر احساسی به او نداری بدان که ادامه دادن ماجرا ظلمیست مسلم به او و البته به خودت! همچنین چسبیدن به کسی که دیگر دوستت ندارد تنها موجب تحقیر و فلاکت است. بدان و بخاطر بسپار:عشق پایان خوشی ندارد!! زیرا عشق راستین پایانی ندارد!! بخشش و آزاد کردن همراهت فریاد رسای دوستت دارم است. اما صرف دوست داشتن یک نفر دلیلی بر با او بودن نیست. یک عشق راستین در چارچوب مادی یک ارتباط خشک نمی گنجد. با هم بودن تنها یکی از تظاهرات مختلف عشق است اما به هیچ وجه یگانه توصیف آن محسوب نمی شود. چیزهایی وجود دارند که به هیچ عنوان نمی خواهیم از دست بدهیم، افرادی که ترک کردنشان برایمان کابوس است! ولی بدان! ترک همه آن ها پایان دنیا نیست بلکه آغاز زندگی ای نو است!
ترجمه اختصاصی دگرش
۳ حس معماگونه در مردها وجود دارد که همین ۳ احساس باعث میشود خانمها گمان کنند مردها از احساساتی بودن آنها ناراحت میشوند؟
احساس اول: مردها با این احساس بزرگ میشوند که مسئولیت درست کردن همه موارد با آنهاست. مثلا مردها از همان کودکی این جمله را زیاد میشنوند که «پسرم وقتی بزرگ شدی، قراره رئیس یه خانواده باشی». پسربچههای کوچکی که این جملات به آنان گفته میشود، با این باور ناخودآگاه بزرگ میشوند که چنانچه میخواهند یک مرد واقعی باشند باید لایق و توانا باشند و مسئولیت مواظبت از زن زندگیشان با آنهاست. به همین دلیل است که وقتی با شوهرتان درددل میکنید او به جای اینکه با شما همدردی کند و دلداریتان دهد، برایتان استدلال میکند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
احساس دوم: مردان خود را مسئول درد و رنجتان میدانند و چنانچه نتوانند ناراحتیتان را برطرف کنند، احساس گناه خواهند کرد. هنگامی که مردی درد و رنج همسرش را میبیند، خود را سرزنش کرده و مسئول میداند و به این دلیل که شما باعث شدید، احساس بدی نسبت به خودش پیدا کند، از دستتان عصبانی میشود.
احساس سوم: آیا تا به حال برایتان پیش آمده که بخواهید احساسات خود را با همسرتان در میان بگذارید و او سعی کند که یا با عجله شما را از آن احساس بیرون کشیده یا اینکه کاری کند تا دست از آن بردارید؟ شما فقط میخواهید کمی گریه کنید ولی او طوری برخورد میکند، انگار شما دچار یک بیماری عصبی یا روانی شدهاید. مردها غالبا احساساتی برخورد کردن زنها را با حالت هیستریک اشتباه میگیرند و فرض را بر این میگذارند که وضعیت روحیتان خرابتر از آن است که تصورش را میکنید.
منبع: shafaf.ir
قبل از اینكه به كسی بگویید « دوستت دارم » یا « عاشقت هستم »، اول به معنای اصلی این كلمات فكر كنید. به اینكه این جملات چه معنیای برای شما دارند و در زندگی شخصی خود، جایگاه عشق و دوست داشتن، كجاست. به این ترتیب، وقتی این جملات را به زبان میآورید كه دقیقا ارزش و معنای آن را میدانید و نه خودتان را به دردسر میاندازید و نه قلب كسی را میشكنید.
_ وقتی هزار بار به یك نفر بگویید كه دوستش دارید، بعد از مدتی، تاثیر خودش را از دست میدهد
پس آدمی باشید كه حواسش به قلبش هست و بیجهت به كسی نمیگوید :
«دوستت دارم». زمانش كه برسد، آنقدر خاطره خوب و ویژگیهای دوستداشتنی در آدم مقابل پیدا میكنید كه موقع گفتن این جمله دوستداشتنی و خوشایند، حرفهای جذاب و دوستداشتنیای در كنار این «دوستت دارم»، از شما میشنود.
_ وقتی عاشق كسی میشوید و میخواهید این عشق را با او به اشتراك بگذارید، به چشمهایش نگاه كنید
جمله « دوستت دارم » را اگر زمانی كه با او چشم در چشم هستید، به زبانتان بیاید، عمق نگاه، به اندازه همان كلمات، كار خودش را میكند.
_ موقعیت مناسبی را برای حرف زدن از احساستان پیدا كنید
بهترین موقعیت، فضایی دونفره است كه شما و همسرتان، راحتتر حرفهای خود را به اشتراك میگذارید اما اگر ناگهان وسط یك مهمانی یا جمعی دیگر، تصمیم به گفتن این جمله گرفتید، یك نفس راحت بكشید و كمی به اطراف نگاه كنید و جمله را آنطوری بگویید كه او دوست دارد در جمع و از زبان شما بشنود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
_ وقتی به كسی میگویید « دوستت دارم »، بدترین اتفاق ممكن این است كه از او هم انتظار داشته باشید این جمله را به شما بگوید یا آن را امتیاز ویژهای برای شما حساب كند
بیانتظار و بدون توقع، عاشق شوید و كسی را دوست داشته باشید. اینطور وقتی این جمله «دوستت دارم» را به زبان میآورید، واقعیترین احساس شما به او منتقل میشود. خلاق باشید. حالا درست است كه «دوستت دارم» به اندازه كافی، جمله زیبا و دوستداشتنیای است، اما ابراز آن با راههای مختلف، هیجان و جذابیتش را بیشتر میكند و لحظه خاصی را میسازد. نوشتن یك شعر، قاب كردن یك عكس دونفره و نوشتن جمله «دوستت دارم» پشت آن، گفتن «دوستت دارم» به زبانهای مختلف و خلاقیت?های دیگر، از راهحلهای مبتکرانه است.
_ اگر از آن گروه از آدمها هستید كه ابراز احساسات برای شما سخت است و واژهها را باید با انبر از زبان شما بیرون كشید، كارهایی را انجام دهید كه هیچكس دیگری برای همسرتان انجام نمیدهد و حواستان به خواستههای درونی او باشد
شما میتوانید ساعتها پای درددل او درباره دوستانش، همكارانش، خاطرات سخت گذشته و خیلی چیزهای دیگر بنشینید و اگر كمكی از دستتان برمیآید برای حل آنها انجام دهید. اگر میدانید همسرتان عاشق صبحانه است، یك روز صبح بیمقدمه او را از خواب بیدار كنید و برای صبحانه به یك رستوران خوب بروید. كارهای ناگهانی، پیشنهادهای جذاب ناگهانی، برنامههایی كه فقط او دوست دارد وخیلی از غیرمنتظره?ها دیگر، راههای خوبی برای انتقال احساس درونی شماست.
جملههایی كه جایگزین دوستت دارم میشوند
شنیدن برخی جملهها به جای « دوستت دارم »، جذاب و خوشحال كننده است و همان تاثیر را دارد. در ادامه میتوانید این جملهها را پیدا كنید، فقط حواستان باشد موقع به زبان آوردن آنها، واقعا به آن باور داشته باشید و لحن شوخی و طنز در صدایتان نباشد.
_ عزیزم، تو تنها آدم من هستی
_ تو نفس من را بند میآوری
_ چقد دوست داشتنی هستی
_ با تو، تا ابد همهچیز زود میگذرد
_ بهترین همسرجهانی
_ وقتی تو را دیدم، از خدا به خاطر خلقتت تشكر كردم
_ تو تنها عشق زندگی من هستی
_ برای من زندگی كردن با عشق تو جذاب است
_ من تمام حواسم به تو است
_ من تو را تحسین میكنم
_ زندگی با تو ساده و راحت است
منبع:salamat.ir
شاهزاده خانوم
11-03-2013, 14:47
لزوم بخشیدن کسانی که از آنها متنفر هستید [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] متنفر شدن از آدمها مطمئناً خیلی آسانتر از بخشیدن کسانی است که به شما بدی کردهاند. نمیخواهیم بگوییم که بخشش چیزی است که باید راحت آن را خرج کنید. بخشش همه اراده شما را میگیرد و در روند آن مجبور خواهید شد بخشی از آنکه هستید را هم بدهید.
بسیاری از متخصصین ادعا میکنند که برای گذشتن از آسیبی که کسی به شما میزند، باید تمایل به بخشیدن آن فرد داشته باشید. بااینکه گفتن این سخت نیست اما در واقعیت آنقدرها هم که تصور میکنید آسان نیست. برای خیلیها ممکن است سالها طول بکشد تا بتوانند کسی را ببخشند، مخصوصاً در مواردی که فرد متوجه آسیب جدی شده باشد. و البته کسانی هم هستند که هیچوقت کسانی که به آنها صدمه میرسانند را نمیبخشند.
پس چرا بخشیدن کسانی که به شما بدی کردهاند تا این اندازه مهم است؟ دلایل مختلفی برای آن وجود دارد. مهمترین این دلایل این است که وقتی احساس نفرت را درون خود نگه میدارید، رنج خودتان را بیشتر میکنید. همچنین حق گذشتن از اتفاقات و شاد بودن دوباره را از خود میگیرید. وقتی کیسه نامرئی تنفر را با خود حمل میکنیم، به آرامی بخشی از آنچه که هستید را ویران میکنید و به کسی که از او متنفر هستید اجازه میدهید روی شما کنترل پیدا کند. درآخر این احساس تنفر شما را سوزانده و تخریب فاجعهباری در زندگی و روابطتان ایجاد میکند. اگر میخواهید تاثیری که بر زندگی شما داشتهاند را از میان بردارید، باید راهی برای بخشیدن آن فرد پیدا کنید.
نکته آن این است که چطور باید این کار را بکنید؟ آیا باید ملاقاتی رودررو برای صحبت کردن درمورد آنچه برایتان اتفاق افتاده با آن فرد داشته باشید و به او بگویید که او را بخشیدهاید؟ به این بستگی دارد که خودتان فکر میکنید چه روشی برایتان بهتر است. یک پاسخ قطعی برای همه اتفاقات وجود ندارد و نمیتوان استانداردی خاص تعیین کرد. بخشش میتواند آسیبهایی به دنبال داشته باشد. اگر درمورد شما هم همینطور است، پس هنوز برای آن آمادگی ندارید. البته بخشش راههای دیگری هم دارد.
یکی از روشهایی که آسیب کمتری به دنبال خواهد داشت این است که نامهای برای آن فرد بنویسید و کارهایی که آن فرد در حق شما کرده را با مقدار جزئیاتی که میخواهید شرح دهید. حتماً نامه را بازخوانی کنید تا مطمئن شوید که چیزی که میخواستید بیان کنید کاملاً در آن وجود داشته باشد. هر جزئیات دیگری که میخواهید را به آن اضافه کنید و البته این را هم قید بکنید که آن فرد را بخاطر کارهای بدی که در حقتان کرده است، بخشیدهاید. مرحله بعدی خیلی مهم است. اینکه آن نامه را برای آن فرد بفرستید یا خیلی راحت آن را بعنوان نشانهای از بخشیدن آن فرد، از بین ببرید. برای خیلیها بهتر است که آن نامه را جایی چال کنند یا حتی آن را بسوزانند.
بخشیدن آدمها یکی از سختترین کارهایی است که از عهده انسانها برمیآید. به هیچ وجه نباید برای آن عجله کرد یا آن را آسان گرفت؛ بخشیدن آدمها یک کاتالیزور خوب برای جلو رفتن در زندگی است.
من چیکار کنم ذره ای به زندگی امیدوار شم...؟؟
ای کاش یجوری راحت میشدم...
من چیکار کنم ذره ای به زندگی امیدوار شم...؟؟
ای کاش یجوری راحت میشدم...
راهکارهای برای تقویت شوق به زندگی
معمولاً ایجاد چند تغییر جزئی و کوچک در برنامه روزانه تان، روحیه تان را از این رو به آن رو میکند.
اینجا به ۹ راهکار ساده برای ایجاد نیرویی تازه در خود و تقویت شوقتان به زندگی اشاره میکنیم:
۱. یک بطری آب همراه خود داشته باشید.
خیلی از ما در طول روز به اندازه کافی آب نمینوشیم. حفظ آب بدن اهمیت بسیار زیادی دارد زیرا به بهبود عملکرد های بدن کمک کرده، پوستتان شفافتر و صافتر شده و ذهنتان بهتر کار میکند. برای بالا بردن مصرف آب روزانه خود، همیشه یک بطری آب همراه خود داشته باشید. بطری را انتخاب کنید که حداقل ۷۵۰ میلیلیتر مایع در خود نگه دارد تا فقط یک بار در روز مجبور به پُر کردن دوباره آن باشید.
۲. زودتر از خواب بیدار شوید.
به جای اینکه روزتان را با عجله شروع کنید، ساعتتان را کمی زودتر تنظیم کنید و از آن زمان اضافی برای انجام یک کار مفید و به دنبال آن یک کار لذتبخش استفاده کنید. بعنوان مثال، با کاری مثل مرتب کردن اتاقتان به مدت ۱۵ دقیقه شروع کنید. اگر نتوانستید آن را تمام کنید نگران نباشید، قرار نیست اتاقتان را از بالا تا پایین خانه تکانی کنید. بعد به خودتان پاداش داده و بقیه زمان را به خواندن روزنامه و نوشیدن چای یا انجام هر کار دیگری که به شما لذت میدهد دنبال کنید. اما به خاطر داشته باشید، شب ها یک ساعت زودتر به رختخواب بروید تا خوابتان کافی باشد.
۳. لباسهایتان را از شب قبل آماده کنید.
اینکار برای بهبود زندگیتان، دو فایده دارد: اول اینکه از استرس صبحهایتان کم میکند چون مجبور نیستید گیج جلوی کمدتان بایستید و نتوانید تصمیم بگیرید که چه بپوشید یا وقتتان را صرف اتو زدن پیراهن مورد علاقهتان کنید. دوم اینکه انتخاب لباس در شب قبل باعث میشود وقت بیشتری داشته باشید که فکر کنید چه بپوشید و درنتیجه ظاهر مرتبتر و شیکتری خواهید داشت.
۴. یک عطر جدید انتخاب کنید.
با استفاده از یک عطر جدید مطمئناً احساس تازگی، اعتمادبهنفس و جذابیت بیشتری خواهید کرد و ازآنجا که دیگران از عطر شما برای سنجش سطح جذابیتتان استفاده میکنند، انتخاب عطرتان بنابر شیمی بدنتان میتواند به افزایش قابل ملاحظه جذابیت شما و توجه دیگران بینجامد. فقط به خاطر داشته باشید عطر شما نباید بیش از اندازه تند باشد، عطری با رایحهای ملایم انتخاب کنید که اجازه دهد بوی طبیعی بدنتان نیز مشخص باشد.
۵. در زمان ناهار همه دستگاه های پیام رسان را خاموش کنید.
تحقیقات جدید نشان میدهد که بمباران شدن مداوم با ایمیل ها و پیام های مختلف میتواند فشار زیادی به مغزتان وارد کند و باعث خستگی زود هنگام شما شده و جلوی یادگیری مهارت های تازه و به خاطر سپردن اطلاعات جدید را میگیرد. برای راهاندازی دوباره مغزتان، در زمان ناهار به طور کل همه چیز را خاموش کنید، حتی تلفن همراهتان. اگر میتوانید برای صرف ناهار به محلی سرسبز در فضای باز بروید تا با انرژی بیشتری دوباره سر کار خود برگردید.
۶. برای تعطیلات آخر هفته از اواسط هفته برنامهریزی کنید.
برای اینکه هفته را با امید به پایان برسانید و برنامه زندگیتان هم کمی تکان بخورد، سعی کنید از سه شنبه برای تعطیلات پنجشنبه و جمعه برنامه ریزی کنید. با این روش وقتی آخر هفته میرسد، به جای اینکه بیکار و بی برنامه در خانه بنشینید، کاری لذتبخش برای انجام دادن دارید.
۷. همه وسایل الکترونیکی را یک ساعت قبل از خواب خاموش کنید.
همانطور که همه ما میدانیم، تلویزیون و اینترنت وسایلی بسیار تحریک کننده هستند. وقتی درست قبل از خواب با این وسایل خودتان را سرگرم کنید، ممکن است در تولید انتقال دهنده های عصبی که به بدنتان پیام میفرستند که زمان خواب رسیده است، اخلال ایجاد کنید. داشتن خواب خوب و باکیفیت برای داشتن ذهنی روشن، انرژی بالا و زندگیجنسی خوب ضروری است. برای ایجاد تغییر در برنامه قبل از خواب خود، سعی کنید همه وسایل الکترونیکی را یک ساعت قبل از زمان خواب خود، خاموش کرده و یک کتاب برداشته و مطالعه کنید.
۸. به میزان کمتر و در دفعات بیشتر غذا بخورید.
ایجاد تغییر در برنامه غذایی تاثیر شگرفی بر جسم و فکر شما دارد. در ابتدا احساس سیری بیشتری خواهید داشت اما کالری مصرفیتان تغییری نکرده است یا حتی کمتر از قبل خواهد بود. یکی دیگر از فواید آن بالا نگه داشت متابولیسم بدنتان در تمام طول روز خواهد بود و این یعنی کالری بیشتری خواهید سوزاند. همچنین احساس سرزندگی و نشاط بیشتری داشته و سطح انسولین خونتان ثابتتر بوده و درنتیجه کمتر به تنقلات مضر روی خواهید آورد. سعی کنید هر ۲ تا ۳ ساعت یکبار یک وعده غذای سبک میل کنید.
۹. صبحها ورزش کنید.
اگر در حال حاضر ورزش نمیکنید، این میتوانید یکی از بهترین راهکار ها برای ایجاد تغییر در زندگیتان باشد. میتوانید از راهکار شماره ۱ استفاده کرده و یک ساعتی که زودتر از خواب بیدار میشوید را به ورزش کردن اختصاص دهید. ورزش صبحگاهی سیستم بدنتان را به خوبی راهاندازی کرده، سطح اندورفین را در بدنتان بالا برده و درنتیجه تا پایان روز احساسی عالی خواهید داشت. همچنین ورزش در این ساعت چربیسوزی بسیار بهتری داشته و باعث میشود اندامی مناسبتر به دست آورید. و از اینها گذشته، تولید موادشیمیایی عالی در بدنتان، کنار آمدن با استرسهای روزمره را برایتان راحتتر میکند.
منبع:سیما فان
Mr_100_dolari
14-03-2013, 07:32
من چیکار کنم ذره ای به زندگی امیدوار شم...؟؟
ای کاش یجوری راحت میشدم...
سلام
باید برای خودتون هدف گذاری کنید هر چند که در ابتدا کار سختی هستش ولی برای امیدواری لازم که ایجاد انگیزه کنید هر چند که در ابتدا اصلا به اون کار یا فعالیت هیچ علاقه ای نداشته باشید
اهدافتون رو اولویت بندی کنید
در ابتدا هدف خیلی بزرگ در نظر نگیرید و سعی کنید قدم های کوچیک بردارید به سمت هدفتون
هدفتون رو چند قسمت کنید که هر بار که توی هر قسمتی پیشرفت کردید براتون ایجاد انگیزه بیشتری کنه برای ادامه مسیر
چند تا هدف در نظر بگیرید نهایت 3 تا 5 تا نه بیشتر نه کمتر
و مهمترین نکته اینکه حتما قدم اول رو بردارید (برای رسیدن به قله باید اولین قدم رو برداشت)
شاهزاده خانوم
14-03-2013, 20:59
1۰ نکته مهم که دیر می آموزیم
زندگی شما ، همین لحظه است.
زندگی شما زمانی بین تولد و مرگ نیست. زندگی شما بین این لحظه تا لحظه بعد است. زمان حال – همین حالا و همین جا – تنها چیزی است که اهمیت دارد. پس از هر لحظه استفاده کنید و با مهربانی و در آرامش زندگی کنید، بدون ترس و پشیمانی. و بهترین را انجام دهید ، چون این تنها چیزی است که می توانید از کسی انتظار داشته باشید ، ازجمله خودتان.
زندگی طولانی نیست.
این زندگی شماست و باید برای آن بجنگید. برای آنچه باور دارید بجنگید. برای اعتقاداتتان بجنگید. برای چیزهایی که برایتان اهمیت دارد، برای کسانی که دوستشان دارید. و هیچوقت فراموش نکنید که به آنها بگویید که چقدر برایتان مهم هستند. بفهمید که انسان خوش شانسی هستید چون هنوز فرصت دارید. پس یک لحظه مکث کرده و فکر کنید. هر کاری که لازم است انجام دهید را از همین امروز شروع کنید. فردا دیر است.
از خودگذشتگی امروز ، فردایی بهتر در پی دارد.
وقتی نوبت به تلاش سخت برای رسیدن به یک هدف میرسد ، چه گرفتن یک مدرک تحصیلی باشد ، چه شروع یک کار جدید یا هر هدف شخصی دیگر که نیاز به زمان و تلاش دارد ، باید از خود بپرسید: “آیا حاضرم چند سال از زندگیام را برخلاف دیگران زندگی کنم تا بتوانم بقیه عمرم را به گونه ای زندگی کنم که بقیه نمی توانند؟”
اتلاف وقت شما را بدهکار خودتان می کند.
وقتی فعال هستید، مثل این می ماند که دیروز دوست مهربانی برای شماست که کمکتان میکند باری از روی دوشتان بردارد. پس همین الان کاری انجام دهید که بابت آن در آینده از خودتان تشکر کنید. مطمئن باشید فردا از اینکه امروز شروع کردید خوشحال خواهید بود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شکست فقط تجربه ای برای آموختن است.
اتفاقات خوب برای کسانی روی می دهد که هنوز امیدوارند حتی اگر ناامید شده باشند ، برای کسانی که هنوز باور دارند حتی اگر طعم شکست را چشیده باشند ، برای کسانی که هنوز عشق می ورزند با اینکه ضربه خوردهاند. پس هیچوقت افسوس اتفاقاتی که در زندگیتان افتاده است را نخورید ، این اتفاقات قابل تغییر نیستند و نمی توانید فراموششان کنید. آنها را مثل درسهایی ببینید که میتوانید از آنها عبرت بگیرید و برای آیندهتان از آنها استفاده کنید.
ارتباط با خود ، مهم ترین چیز است.
خوشبختی زمانی اتفاق میافتد که بدون نیاز به تایید دیگری ، احساس خوبی به خودتان داشته باشید. قبل از اینکه بتوانید ارتباطی سالم به فردی دیگر داشته باشید ، اول باید ارتباطی سالم با خودتان برقرار کنید. باید احساس ارزش کنید و خودتان را قبول داشته باشید تا بتوانید با اعتماد به نفس به دیگران نگاه کنید و با آنها ارتباط برقرار کنید.
حقیقت در عمل افراد نهفته است.
در زندگی با کسانی روبهرو خواهید شد که در زمان های درست ، حرفهای درست خواهند زد اما در آخر از اعمال و رفتار آنهاست که باید درموردشان قضاوت کنید. پس به کارهای دیگران دقت کنید. رفتار و اعمال آنها همه چیز را درمورد آنها به شما خواهد گفت.
مهربانی های کوچک ، دنیا را زیباتر خواهد کرد!
به کسانی که به نظر میرسد روز سختی داشتهاند سلام کنید. با آنها مهربانی کنید. مهربانی تنها سرمایهای است که هیچوقت تمام نمیشود. و هر جا که انسانی باشد ، فرصتی برای مهربانی کردن وجود دارد. بخشش را یاد بگیرید ، حتی اگر بخشیدن یک لبخند باشد. نه به این دلیل که زیاد از آن دارید ، به این دلیل که می دانید افراد زیادی هستند که می دانند چیزی ندارند.
پشت هر زندگی زیبا ، شکلی از درد بوده است!
میافتید ، بلند میشوید ، اشتباه میکنید ، زندگی میکنید ، یاد میگیرید. شما انسانید و کامل نیستید. ضربه خوردهاید اما هنوز زندهاید. به این فکر کنید که زنده بودن، نفس کشیدن، فکر کردن، لذت بردن و دنبال کردن چیزهایی که دوست دارید، چقدر عالی است. گاهی اوقات در سفر زندگی دچار ناراحتی میشوید اما هنوز زیباییهای زیادی باقی است. حتی اگر آسیب دیدیم، باید بتوانیم روی پایمان بایستیم ، چون هیچوقت نخواهیم دانست چه چیز در زندگی انتظارمان را میکشد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گذشت زمان و کسب تجربه ، التیام بخش دردهاست.
سالها پیش وقتی درمورد غلبه بر دردها از مادربزرگم سوال کردم ، اینطور برایم توضیح داد: به این دایرهها نگاه کن. دایرههای سیاه نشاندهنده تجارب نسبی زندگی ماست. دایرههای من بزرگتر است چون پیرتر هستم و تجربههای بیشتری دارم. دایرههای کوچک قرمز نشاندهنده اتفاقات بد و منفی زندگی هستند. فرض میکنیم که هر دو ما یک اتفاق بد یکسان را تجربه کرده باشیم. میبینی که سایز دایره قرمز برای هر دو ما یکسان است اما ببین چه درصد از فضا را در دایره سیاه اشغال میکند. اتفاق بد تو به این دلیل بزرگتر به نظر میرسد که قسمت بزرگتری از تجربیات کلی زندگی توست. چیزی که باید یاد بگیری این است که یک اتفاق بد و بسیار ناراحتکننده که الان در زندگیت وجود دارد ، یک روز بخشی از گذشته بزرگتر تو خواهد شد و دیگر اینقدر مهم به نظر نخواهد رسید.
من چیکار کنم ذره ای به زندگی امیدوار شم...؟؟
ای کاش یجوری راحت میشدم...
راهکارهای برای تقویت شوق به زندگی
معمولاً ایجاد چند تغییر جزئی و کوچک در برنامه روزانه تان، روحیه تان را از این رو به آن رو میکند.
اینجا به ۹ راهکار ساده برای ایجاد نیرویی تازه در خود و تقویت شوقتان به زندگی اشاره میکنیم:
منبع:سیما فان
۱. یک بطری آب همراه خود داشته باشید.
خیلی از ما در طول روز به اندازه کافی آب نمینوشیم. حفظ آب بدن اهمیت بسیار زیادی دارد زیرا به بهبود عملکرد های بدن کمک کرده، پوستتان شفافتر و صافتر شده و ذهنتان بهتر کار میکند. برای بالا بردن مصرف آب روزانه خود، همیشه یک بطری آب همراه خود داشته باشید. بطری را انتخاب کنید که حداقل ۷۵۰ میلیلیتر مایع در خود نگه دارد تا فقط یک بار در روز مجبور به پُر کردن دوباره آن باشید.
۲. زودتر از خواب بیدار شوید.
به جای اینکه روزتان را با عجله شروع کنید، ساعتتان را کمی زودتر تنظیم کنید و از آن زمان اضافی برای انجام یک کار مفید و به دنبال آن یک کار لذتبخش استفاده کنید. بعنوان مثال، با کاری مثل مرتب کردن اتاقتان به مدت ۱۵ دقیقه شروع کنید. اگر نتوانستید آن را تمام کنید نگران نباشید، قرار نیست اتاقتان را از بالا تا پایین خانه تکانی کنید. بعد به خودتان پاداش داده و بقیه زمان را به خواندن روزنامه و نوشیدن چای یا انجام هر کار دیگری که به شما لذت میدهد دنبال کنید. اما به خاطر داشته باشید، شب ها یک ساعت زودتر به رختخواب بروید تا خوابتان کافی باشد.
[حذف شد]
شما خودت وقتی حالت گرفتس میری اتاقتو جمع جور میکنی!!!
_______________
من هر وقت حالم گرفته میشه زنگ میزنم به رفیقای خوبم
بیرون میریم
حرف میزنیم
یه غذایی میخوریم
گشت و گذاری
قهوه خونه ای
خلاصه حالم عوض میشه
هیچی مثه یه همصحبت و رفیق خوب نمیتونه حال ادمو عوض کنه
تو جمع باش همیشه
برو باشگاه برو پارک
رفیق پیدا کن
خلاصه سر خودتو گرم بکن و فکرای خوب داشته باشه
کسی که سرش گرم هیچ وقت احساس ناامیدی نمیکنه
این زندگی چه بخوایم چه نخوایم ادامه داره یه جورایی محکوم به زندگی هستیم خوب چرا سختش کنیم! :n06:
شاد باش رفیق...
یه سریم بیا پروف من یذره بخند:n07:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خیلی از ما بیاندازه نگران احساس دیگران نسبت به خودمان و اینکه درمورد شخصیتمان چه میگویند هستیم. در ارتقای شخصیتمان، جنبههای مختلفی از شخصیت انسانی وجود دارد که میتوانیم روی آنها تمرکز کنیم. گفته میشود که یک شخصیت تاثیرگذار و بانفوذ از مجموعهای از ویژگیهای ذهنی، فیزیکی، احساسی، معنوی و سلامتعمومی تشکیل میشود.
از نظر ظاهری جذاب باشید
خصوصیات ظاهری ما یکی از جنبههای شخصیت ماست. به این دلیل که ظاهر ما میتواند تا حد زیادی نشان دهنده شخصیت درونی ما باشد. معمولاً با کمک ظاهر بیرونی است که میتوانید در ابتدا روی دیگران تاثیر بگذارید. برای بهبود شخصیتتان، باید مطمئن شوید که ظاهرتان با طرز لباس پوشیدن، آرایش کردن، مدل مو و ... به اندازه کافی جذاب باشد. لزوماً به این معنی نیست که باید لباسهای خیلی زرق و برقدار بپوشید یا موهایتان را تابلو درست کنید که نظر دیگران را جلب کنید. معنای آن این است که باید برحسب موقعیتی که میخواهید در آن ظاهر شوید، تمیز، مرتب، خوشفرم، و خوشلباس باشید.
همه به کسانیکه مرتب و خوشلباس هستند جذب میشوند. وقتی میخواهید از خانه خارج شوید، مطمئن شوید که موهایتان را به خوبی شانه زده باشید و ناخنهایتان مرتب باشد. هر روز دوش بگیرید تا همیشه شاداب به نظر برسید. قبل از بیرون آمدن از در، دوباره به خودتان در آینه نگاه کنید تا چیزی را از قلم نینداخته باشید. با سالم نگه داشتن بدنتان باید از آن مراقبت کنید. ورزش منظم باعث میشود از نظر جسمی فعال بمانید.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گستره دانش و اطلاعاتتان را افزایش دهید
برخوردهای روزانه ما با موقعیتهای مختلف و انواع مختلف آدمها عوامل مهمی در شکلگیری شخصیت ما هستند. باید تا میتوانید تجربه کسب کنید. از طریق این تجربیات است که میفهمیم واقعاً که هستیم و در برخورد با موقعیتهای غیرآشنا چطور رفتار میکنیم.
برای یاد گرفتن چیزهای جدید تردید نکنید. اینکار افق دید شما را گستردهتر کرده و مهارتهای کشفنشدهای را در شما تقویت میکند. به محیطاطرافتان علاقهمند شوید و به همه چیز توجه کنید.
به آدمها علاقه نشان دهید و بفهمید که چه خواستههایی دارند. اولویتها، علایق، اعتقادات و رفتارهای آنها را کشف کنید. در مراسمهای اجتماعی و گردهماییها شرکت کنید تا بتوانید با افراد جدیدی آشنا شوید. زیاد مسافرت کنید. مسافرت کردن اطلاعات و تجربه شما را به شدت بالا میبرد.
رفتار و شخصیتی دوستداشتنی داشته باشید
اگر میخواهید کاری کنید که دیگران دوستتان داشته باشند، باید اول یاد بگیرید خودتان را دوست داشته باشید و دوستداشتنی باشید. وقتی شخصیتی خوب برای خود ایجاد کردید، آدمها خیلی راحت تحسینتان کرده و دوستتان خواهند داشت. به چیزهایی درمورد خودتان که دوست دارید و دوست ندارید فکر کنید. نقاط مثبت و منفی خود را یادداشت کنید. رفتار و منشی برای خود ایجاد کنید که دیگران را تحتتاثیر قرار دهد. در ایجاد شخصیتتان بسیار بیشتر از ظاهرتان تاثیرگذار خواهد بود.
خیلی مهم است که یاد بگیرید ضعفها و نقصهایتان را بپذیرید و برای اصلاح آنها تلاش کنید. هیچوقت به خودتان نگویید که همین است که هستید و نمیتوانید کاری برای درست کردن عیبهایتان بکنید. همیشه برای تغییر فرصت هست.
منبع : mordoman.net
زنان عاشق تر می شوند یا مردان؟!
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بر اساس پژوهشی در لندن مشخص شده كه برخلاف عقیده رایج در مورد آقایان، آنها بیشتر از زنان در روابط عشقی و کاری خود احساسی هستند. پژوهشگران دانشگاه لندن معتقدند برای عصبی کردن یک مرد، استفاده از یک عکس و یا چند کلمه حرف، کافی است.
براساس این پژوهش، تأثیر مسائل عشقی در دانشجویان مرد بیشتر از تأثیر استفاده از مواد مخدر مانند کوکائین است لذا به باور پژوهشگران، این امر نشانگر شدت احساسات در مردان است. در همین حال، پژوهشگران امریکایی نیز به این نتیجه رسیدهاند که بر خلاف عقیده رایج در جوامع، مردها آمادگی بیشتری برای قربانی کردن خود در روابط عاشقانه دارند.
در نظر سنجیای که به سرپرستی «کاترین موزر» رئیس مرکز درمانی دانشگاه «البانی» نیویورک، از مردان و زنان بین 16 تا 25 سال صورت گرفته، مشخص شده است که مردان آمادگی بیشتری برای وقف خود به امور عشقی، کودکان، حلقه دوستان و اعضای خانوانده را دارند.
براین اساس مردان بیشتر از زنان برای روبط عاشقانه، اهمیت قائل بوده و آن را نسبت به مسائل دیگر در اولویت قرار میدهند.
همچنین مردها در روابط خود درک بهتری نسبت به مسائل عاطفی و روانی دارند. آنها برای دستیابی به اهداف رمانتیک خود آسیبهای روانی بیشتری را به جان میخرند؛ در حالیکه زنان در این موارد کمتر داوطلب شده و به هنگام احساس فشار از خواسته خود منصرف میشوند.
منبع: jahannews.com
زنان عاشق تر می شوند یا مردان؟!
بر اساس پژوهشی در لندن مشخص شده كه برخلاف عقیده رایج در مورد آقایان، آنها بیشتر از زنان در روابط عشقی و کاری خود احساسی هستند. پژوهشگران دانشگاه لندن معتقدند برای عصبی کردن یک مرد، استفاده از یک عکس و یا چند کلمه حرف، کافی است.
براساس این پژوهش، تأثیر مسائل عشقی در دانشجویان مرد بیشتر از تأثیر استفاده از مواد مخدر مانند کوکائین است لذا به باور پژوهشگران، این امر نشانگر شدت احساسات در مردان است. در همین حال، پژوهشگران امریکایی نیز به این نتیجه رسیدهاند که بر خلاف عقیده رایج در جوامع، مردها آمادگی بیشتری برای قربانی کردن خود در روابط عاشقانه دارند.
در نظر سنجیای که به سرپرستی «کاترین موزر» رئیس مرکز درمانی دانشگاه «البانی» نیویورک، از مردان و زنان بین 16 تا 25 سال صورت گرفته، مشخص شده است که مردان آمادگی بیشتری برای وقف خود به امور عشقی، کودکان، حلقه دوستان و اعضای خانوانده را دارند.
براین اساس مردان بیشتر از زنان برای روبط عاشقانه، اهمیت قائل بوده و آن را نسبت به مسائل دیگر در اولویت قرار میدهند.
همچنین مردها در روابط خود درک بهتری نسبت به مسائل عاطفی و روانی دارند. آنها برای دستیابی به اهداف رمانتیک خود آسیبهای روانی بیشتری را به جان میخرند؛ در حالیکه زنان در این موارد کمتر داوطلب شده و به هنگام احساس فشار از خواسته خود منصرف میشوند.
منبع: jahannews.com
پیشنهاد می کنم دوستان کتاب "مَردِ مَرد" رابرت بلای رو حتما بخونن.
تا هم اول یه تعریف جامعی از مرد داشته باشیم و هم شناختی از مرد عصر کنونی پیدا کنیم و هم با ابعاد بیکران روح و روان مرد واقعی و آسیبهایی که بهش وارد شده آشنا شیم.
ممنون از شما بخاطر این پست جالب.
کاربر شماره ی یک
30-04-2013, 23:42
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من یه سوال اساسی برام پیش اومده ، چرا نماد انسان موفق خانم گذاشته به جای ناموفق آقا ؟؟
اگر هدف تعیین نکرده برای این کارش ، آدم ناموفقی به حساب میاد :n19:
خانم مری الن فمنیست ، پرابلم ؟![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دز ضمن تشکر ویژه بابت پست :n16:
شاهزاده خانوم
05-05-2013, 23:53
۶ اشتباه آقایون در ازدواج [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] باوجود نیت خوبتان، این رفتارها ممکن است رابطهتان را خراب کند.
مردها گاهی اوقات اشتباهاتی مرتکب میشوند که با خطر خراب کردن ازدواجشان همراه است. درواقع، اگر شما هم جزء مردهای عادی باشید، حتماً چندین بار تابحال از این اشتباهات مرتکب شدهاید.
باور نمیکنید؟ از همسرتان بپرسید. حالا قبل از اینکه حالت دفاعی به خودتان بگیرید، باید بگوییم که تقصیری ندارید. اینها کارهای حساسی هستند که خیلی وقتها حتی خودتان از انجام آن بیاطلاعید. و تغییر این رفتارها، تفاوت شگرفی برای همسرتان خواهد کرد، که فقط برای خودتان ممکن است خوب باشد.
علاوه بر این، تشخیص دادن این اشتباهات و تلاش برای اصلاح آنها نه تنها به ازدواجتان کمک میکند، بلکه برای سلامتی خود شما و همسرتان هم مفید است.
به مرور زمان، احساسات منفی که با آنها برخورد نشود، ممکن است منجر به مشکلات جسمی و روحی شود. در رابطه برای هر دو طرف استرس ایجاد میشود. به طور معمول وقتی زوجها به دنبال درمان میروند، این استرس موجب تحریک اضطراب یا افسردگی در یکی از آنها یا هر دوشان شده است.
در زیر به چند اشتباه آقایون در ازدواج، نحوه تشخیص آنها و از همه مهمتر راه اصلاح آن اشاره میکنیم:
۱. نشان ندادن همدلی.
دکتر آلبرت ماسلو، روانشناس، میگوید، «همدلی -- توانایی تشخیص و تقسیم احساسات دیگران-- مهمترین بخش هر رابطه است. خانمها معمولاً در این زمینه بهتر عمل میکنند. آنها دوست دارند احساساتشان درک شده و به آن ارزش گذاشته شود.
درعوض مردها به جای اینکه فقط گوش کنند، وارد عملیات حل مشکل میشوند. این اشتباه است.
مثلاً اگر همسرتان به شما میگوید که احساس میکند نادیدهاش میگیرید، چیزی که در آن لحظه میخواهد این است که احساسات او را درک کنید تا اینکه درمورد واقعیات مسئله حرف بزنید.»
۲. هزینههای بیپروا.
خریدهای بزرگ مثل خریدن یک ماشین بدون اینکه اول با همسرتان مشورت کنید یکی از رفتارهایی است که باید اکیداً از آن دوری کنید. درواقع، این بعد از خیانت دومین رفتاری است که ازدواج شما را بر هم خواهد زد. و متاسفانه مردها به کرات این رفتار را تکرار میکنند.
چرا؟ مردها دانسته و ندانسته پُست ریاست در رابطه را به خود میدهند. این هم اشتباه است. رابطه زوجها باید تقسیم ریاست باشد.
۳. خودخواهی جنسی.
خیلی از مردها در اتاقخواب فراموش میکنند که همسرشان بیشتر از آنها نیاز به تحریک شدن دارد.
دکتر ماسلو میگوید، «محبت، اینکه کاری کنید احساس کند دوستش دارید و به او نیاز دارید، برای تحریک شدن او لازم است. مردانی که سنشان بالاتر است این را فهمیدهاند اما مردان جوان معمولاً از آن ناآگاهند.»
برای مردان رابطهجنسی راهی برای نزدیک شدن است اما خانمها قبل از رابطهجنسی نیاز به نزدیک شدن احساسی و ایجاد رابطه دارند.
۴. اشتباه گوش دادن.
گوش دادن به این معنی نیست که وقتی همسرتان درمورد چیزی که اذیتش میکند برایتان حرف میزند فقط سرتان را تکان دهید و به راههایی برای حل آن مشکلات فکر کنید. مردها معمولاً سعی میکنند موقعیتها را بررسی کرده و به راهکارهایی برای آن فکر کنید. این کار مطمئناً همسرتان را دیوانه میکند.
چیزی که او میخواهد این است که با هم درمورد مشکلات حرف بزنید، او دوست دارد شما در گفتگو شرکت کنید نه اینکه سعی کنید قهرمان باشید و به تنهایی راهحل پیدا کنید. او دوست دارد به حرفهایش دقت کنید و به احساساتی که در میان میگذارد اهمیت دهید.
۵. پنهان کردن احساسات.
اینکه وقتی همسرتان درمورد احساساتش با شما حرف میزند به او گوش دهید الزامی است. حرف زدن درمورد احساسات خودتان هم همینطور.
اما خیلی از مردها تصور میکنند باید احساساتشان را پنهان کنند درغیراینصورت ضعیف دیده میشوند.
اما باید بدانید در میان نگذاشتن احساساتتان یک نقطه منفی از دید همسرتان است. همسرتان تصور خواهد کرد آن رابطه نزدیک و عمیقی که دوست دارد با شوهرش داشته باشد را ندارد و احساس میکند از او دور شدهاید.
ترغیب کردن مردها برای باز کردن دردودلشان کار سختی است. اما نگران نباشید این کار نه تنها نشانه ضعف شما نیست بلکه نشانه قدرت است. مردها از ابتدای کودکی تا زمانیکه بزرگ میشوند یاد میگیرند که نباید اجازه دهند دیگران بفهمند که از چه چیزهایی میترسند. اما دردودل کردن یک ریسک است و ریسک کردن نیازمند شجاعت.
۶. سعی در مسلط شدن و ریاست کردن.
مرد بودن به معنای رئیس بودن نیست. اما خیلی مردها این را نمیفهمند. آنها سعی میکنند هر چه که میخواهند را با تکیه به زور و ریاست کردن به دست بیاورند. خانمها به این روش واکنش عکس میدهند و به اعمال قدرتتان پاسخ مثبت نمیدهند.
جایگاه قدرتی که مردها معمولاً برای خود در نظر میگیرند، باعث خراب شدن رابطه میشود، رابطهای که باید متقابل، محبتآمیز و حمایتکننده باشد. بهترین ما در ارتباط با دیگران است که پدیدار میشود نه بعنوان هویتی مستقل.
1 - سر خود را شلوغ کنید
هیچوقت نباید طوری نشان دهید که انگار نشسته اید کنار تلفن و منتظر زنگ او هستید، حتی اگر واقعاً اینطور باشد! برای اینکه حواستان را پرت کنید، بیرون بروید، با دوستانتان معاشرت کنید، سرگرمی برای خود داشته باشید.
و دقت کنید که حتماً او از فعالیت های شما باخبر باشد و بداند که سرتان شلوغ است. این کار نه تنها او را مجذوب شما نگه می دارد، باعث می شود وقتی برای او وقت می گذارید کلی متشکرتان باشد!
2 - هیچوقت نشان ندهید که اذیت می شوید
بزرگترین اشتباهی که اکثر خانم ها مرتکب می شوند این است که مدام شکایت می کنند که « چرا دیشب \ دیروز\ فلان موقع به من زنگ نزدی؟ » اینجور سوال ها به جای اینکه باعث شود بیشتر دوستتان داشته باشد، فقط او را دورتر می کند. اینکه بگویید، « قبلاًها اینکار را می کردی » حتی اوضاع را بدتر هم می کند. یادتان باشد، مردها از سوال و جواب کردن در رابطه متنفر هستند.
در ابتدای هر رابطه، شور و هیجان در بالاترین حد است و این باعث می شود همیشه دنبالتان باشد. اما رابطه هم مثل هر چیز دیگری پیش می رود و به مرحله ای می رسد که هر دوی شما با هم راحت تر می شوید و این یعنی لازم نیست دیگر هر چند ساعت یکبار به هم زنگ بزنید تا احساس کنید هم را دوست دارید.
3 - احساس خوبی نسبت به خودتان داشته باشید
اگر می خواهید بدانید که چطور او را همیشه مجذوب خودتان نگه دارید، لباسی بپوشید که خودتان از آن خیلی خوشتان می آید و احساس می کنید جذاب می شوید. وقتی خودتان احساس جذاب بودن کنید، مطمئن باشید در ظاهرتان تاثیر می گذارد.
4 - به ظاهرتان توجه کنید
شاید سطحی به نظر برسد اما برای گذاشتن اولین تاثیر یا تاثیرات بر روی طرف مقابل الزامی است. خیلی باید از رابطه تان بگذرد تا بگذارید شما را در لباسی معمولی یا بدون آرایش ببیند.
5 - پیش قدم شوید
سرسخت بودن را فراموش کنید و خیلی وقت ها خودتان پیش قدم شوید. اما نباید این کار را همیشه تکرار کنید. برای اینکه او را همیشه مجذوب خودتان نگه دارید، باید علایق او را در نهایت نگه دارید. پس برایش یادداشت بگذارید و از او بخواهید که در فلان روز همدیگر را ملاقات کنید.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
6 - به غریزه اش رسیدگی کنید
این کاملاً بدیهی است. با تحسین کردن او، چه از ظاهرش و چه از شخصیتش، ایجاد ارتباط چشمی و نگاه های نافذ، احساساتش را شکوفا کنید.
ممکن است مردی به شما بگوید که به کمی فضا نیاز دارد و اینکه دوست دارد بدون اینکه به نامزدش فکر کند، زمانی را به خود و دوستان هم جنس خود اختصاص دهد اما این همیشه درست نیست. می توانید این را پذیرفته و بگذرید. و یا کاری کنید که بدون اینکه حتی از او بخواهید، شما را بخواهد و همیشه دنبالتان باشد.
فقط کافی است که دختری با اعتماد به نفس به نظر برسید و طوری وانمود کنید که خیلی به حضور او نیاز ندارید.
اگر این نکات را رعایت کنید، خیلی زود می بینید که چطور او را شیفته خود می کنید و همیشه به دنبال خود می کشانید.
منبع : jamnews.ir
شاهزاده خانوم
09-05-2013, 21:19
رازهایی در مورد زنان:
یک زن هرگز از ابراز عشقهای مرد زندگیش خسته نخواهد شد.به زبان آوردن دوستت دارم موجب میشود که زن به عشق واقعی مرد زندگیش پی ببرد و آن را احساس کند.
-یک زن به دریافت عاشقانه چند شاخه گل ، هدایای کوچک و ابراز عشقهای بی اختیار ، عشق میورزد.
-زمانی که مردی به زنی چند شاخه گل تقدیم میکند و یا یادداشت های عاشقانه اش را نثارش میدارد ، به آن زن اجازه میدهد تا بداند تا چه اندازه منحصر به فرد است.
-وقتی زنی عاشق میشود ، احساس زیبایی و زنانگی در او به چندین برابر میرسد.
-نوازش یک زن به او قدرت و انگیزه برای زندگی کردن میبخشاید.
-یک زن همیشه دوست دارد از عشق همسرش نسبت به خودش مطمئن شود.
-پیش از اینکه زنی قادر به احساس عمیق برقراری رابطه جسمانی باشد ، به احساس عشق ، نوازش و ملاطفت نیاز دارد.
-زنان ابتدا کیمیای روح و عاطفه را احساس میکنند و بعد به کیمیای جسم پی میبرند.
-لحظاتی که مرد ، دستهای زنی را در دست میگیرد و او را لمس میکند ، لحظاتی هستند که زن به آنها عشق میورزد.
-هدف یک زن در برقراری رابطه جسمانی ، شور شهوانی نیست. بلکه مقصود او لذت بردن از صمیمیت ، عشق و ملاطفت در کنار شور جسمانی است.
-هنگامیکه زنی بداند فقط اوست که راه به قلب شریک زندگیش دارد ، در عرش سیر خواهد کرد.
-یک زن هرگز مشکلاتش را دسته بندی نمیکند ، در صورتی که زمانی که غمگین و ناراحت باشد ، تمامیمشکلاتش از کوچک و بزرگ به دلش هجوم میآورند.
-یک زن هنگامیسکوت میکند که دردهای نهفته در دلش بسیار عمیق است و یا اینکه به مرد مقابلش آنقدر اعتماد ندارد که سخن دل با او بگوید.
-وقتی مردی با دلسوزی و توجه به مشکلات زن گوش میسپارد و از ارائه راه حل میپرهیزد ، احساس عشق و بلوغ را در او دو چندان میکند.
-مردان و زنان در برابر فشارهای عصبی واکنش های متفاوتی از خود نشان میدهند.دراینگونه مواقع زن نیازمند نزدیکی و درک طرف مقابلش میباشد ، در صورتی که مرد به تنهایی احتیاج دارد.
-هنگامیکه اظهارات و اعمال زنی بیهوده تلقی میگردد ، او برای مطرح شدن شروع به ابراز نظریات مخالف و عدم توافق میکند.
-به جرات میتوان گفت به جز در موارد انگشت شماری ، هیچ چیز بیش از سخن گفتن بر علیه یک زن به او آسیب نمیرساند.
-زن درست مثل یک موج است ، به هنگامیکه عشق در قلبش به ظهور مینشیند ، اعتماد به نفسش در حرکتی مواج به اوج میرسد.
-هنگامیکه موج احساسات یک زن به اوج میرسد ، به هیچ عنوان محدودیتی در ارائه عشق نمیبیند.
-مردها همواره باید بدانند که هر گاه زنی رنج و عصبانیت خود را بیرون بریزد و آشکار نماید ، احساس آسایش و آرامش بیشتری میکند.
-این نکته را به خاطر بسپارید که هر گاه زنی در اوج فوران خشم و غم قرار گرفته باشد ، به هیچ عنوان تقصیری را به گردن نمیگیرد.
-وقتی زنی از موضوعی میرنجد ، مرد باید ضمن همدردی با او نشان دهد که برای غم او نگران است ، سپس سکوت اختیار کند تا آن زن بتواند احساس همدردی اش را حس کند.
-دردناک ترین مسائل برای بعضی از زنان ، عدم پذیرش ، قضاوت نادرست و ترک شدن است ، چراکه امکان دارد این باورها در عمق ضمیر ناخودآگاهشان آنان را به سوی این تصور نادرست سوق دهد که لیاقتشان بیش از این نیست.
-ماهیت یک زن ، درخواست تایید امور است.
-در صورتی که مردی در مقابل پیشنهادات یک زن از خود مقاومت نشان دهد ، زن با این حال که مفهوم این مقاومت را درک میکند ، اما هیچ گونه توجهی به آن نشان نمیدهد.ولی در این زمان احساس میکند که مرد به او احترام نمیگذارد.
-بسیاری از زنان به این علت که نمیخواهند کسی ایشان را نیازمند بداند ، نیازهایشان را انکار میکنند.
-حتی در صورتی که زنی بپندارد نیازها و خواسته هایش برآورده نخواهند شد ، اجتناب از بیان آنها و قصد انجام دادن تمام کارها به تنهایی ، اشتباه بزرگی است.
-یک زن باید بیاموزد که چطور نیازها و تمایلات خود را بدون نکوهش و یا تزلزل ابراز دارد و این نکته از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.
-امروزه بسیاری از زنان از اینکه عشق میورزند ، اما در عوض چیزی دریافت نمیکنند ، رنج میکشند ، آنان به دنبال وقفه ای میگردند تا در این زمان تنها به خود بیندیشند و توجه کنند و در خلال آن وجودشان را بهتر کنکاش و کشف کنند.
-یک زن جوان در اوج جوانی مایل است برای برآوردن تمایلات شریک زندگیش خودش را فدا کند.
-یک زن بطور ذاتی از توانایی نامحدودی در شاداب ساختن دیگران برخوردار است .اما وقتی آن زن لبخند میزند ، لبخندش به این معنا نیست که در اوج شادابی و خوشحالی قرار دارد.
-همیشه زنان به همان اندازه ای که در توان دارند.بخشش میکنند و در این زمان به خاطر میآورند هنگامیکه آنان به بخشش نیاز داشتند ، تا حدودی کمتر از این اندازه ، به ایشان بخشیده شده است.
-اغلب زنان با آنچه همسرشان میخواهد به راحتی موافقت میکنند ، اما این کار به این معنا نیست که خواسته همسرشان دقیقا همان باشد که آنان میخواهند.
-یک زن ، هرگز به کارهای خودش و همسرش امتیاز نمیدهد ، بلکه شوهرش را آزاد میگذارد و تصور میکند او نیز به همین ترتبیب آزادش گذاشته است.
-وقتی زنی به ثبت امتیازات میپردازد ، ممکن است موضوع بسیار کوچکی در نظرش به اندازه امری بسیار بزرگ به شمار آید.پس امکان دارد یک شاخه گل سرخ بتواند برای شما امتیازات فراوانی به همراه داشته باشد.
شاهزاده خانوم
09-05-2013, 21:28
(سه چيز-كه زن به آن احتياج دارد):
١-آغوشي كه از قلب و با محبت باشه
٢-حرفي زيبا كه انگيزه هاش را بالا ببره
٣-وقتي داشته باشه براي استراحت و تجديد قوا
(سه چيز -زن را ميكشد):
١-زني بر او ارجحيت داشته باشد
٢-داغون شدن آيند ه اش
٣-رفتن پدر و مادر و فرزندش
(سه چيز-زن به آن افتخار ميكند):
١-زيباييش
٢-اصل و نسبش
٣-كارنامه و مقام اجتماعيش
(سه چيز- يك زن را مانند ملكه ميسازد):
١-وقتي كه پول در دستهاش باشه
٢-وقتي كه لباس سفيد عروسي ميپوشه براي داماد
٣-وقتي كه اولين بچش به دنيا مياد و براي اولين بار مادر ميشه.
(سه چيز-زن را به گريه مياندازد):
١-حرفي كه جريحه دارش كند
٢-از دست دادن كسي كه دوستش داره
٣-مرور كردن خاطره هايي كه خوشحال كننده بوده براش و حالا از دستش داده
(سه -حالتِ زن كه اخطار به ديگران به حساب ميآيد و ديگران را مترساند و تعجب ميكنند):
١-سكوتش
٢-جرأت آنيَش
٣-سرد شدنش در يك آن
(یک چيز-راز زن را فاش ميكند):
نوع نگاه كردنش
(سه چيز-زن را وادار ميكند كه از زندگي شخصي برود بدون برگشت):
١-خيانت
٢-نا اميد و ضربه به او زدن
٣-عدم وجود امنيت
زن (قوت تحملي)را دارد كه مرد را شگفت زده ميكند!
سختيها را تحمل ميكند...
و غم و اندوهي را تحمل ميكند كه با خود خوشبختي و عشق به همراه دارد...
ميخندد وقتي كه ميخواهد جيغ و فرياد بزند!
ترانه ميخواند وقتي ميخواهد گريه كند!
گريه ميكند وقتي كه خوشحال است!
و ميخندد وقتي كه ميترسد!
عشقش بدون شرط است!
ولي......يك رفتار بد دارد؛ و آن اين است كه او ارزش خود را در نزد ديگران نميداند!
شاهزاده خانوم
09-05-2013, 22:02
هرگز اينكارها را نكنيد !
چگونه زن زندگي خود را ديوانه سازيد
01 با او حرف نزنيد .
02 به صحبت هايش گوش نكنيد و نيازهايش را ناديده بگيريد .
03 در مقابل او شورش كنيد .
04 هرگز به او آسايش خاطر و آرامش خيال ندهيد .
05 با زن هاي ديگر لاس بزنيد .
06 از او فاصله بگيريد .
07 از او انتقاد كنيد .
08 مبهم، ناواضح و دو پهلو صحبت كنيد .
09 فراموشكار باشيد و كارها را به تعويق بياندازيد .
010 به او بي توجهي نشان دهيد .
011 از افكار و احساسات خود چيزي به او نگوييد
شاهزاده خانوم
10-05-2013, 00:13
دختر خانم ها حتما بخوانید
شش نکته برای پیدا کردن عشق زندگی:
اغلب دختر خانم ها در ارتباط برقرار کردن با آقایان دچار مشکل هستند وقتی خواستگاری برایشان می آید، پیش از آنکه شناخت کاملی از او پیدا کنند یا خیلی زود تصمیم می گیرند و در مورد آن شخص قضاوت عجولانه می کنند،یا اینکه رفتارعجیب و غیر واقعی از خود نشان می دهند که باعث میشود آن مرد از ادامه رابطه با او منصرف شود. بنابراین توصیه میشود که قبل از اینکه تصمیم به ازدواج بگیرید، بهتر است رفتار و خصوصیات درونی خود را اصلاح کنیم و پس از آن به انتخاب کردن فکر کنیم.
در زیرنکاتی را برای شما دختران عزیز آورده ام که کمک زیادی در حل این مسئله به شما می کند:
۱-زبان بدنتان را نرم کنید:
دفعه بعدی که با مردی (خواستگاری) قرارمی گذارید و بیرون می روید، لحظه ای صبر کنید وببینید بدنتان چه می کند. این احتمال وجود دارد که اعصابتان باعث میشود شانه هایتان را سفت کنید یا دست هایتان را به هم قلاب کنید زن ها اینقدر اسیر خوشان میشوند که فراموش میکنند زنانگی که مردها عاشقش هستند را نشان دهند پس به جای این، دست هایتان را آرام کنید، شانه هایتان را بیندازید و وقتی در حضوراو هستید، پشت تان را صاف نگه دارید. بعد ببینید که چطور نرم نرمک به شما و دلتان نزدیک میشود.
2- خیلی به جلو نگاه نکنید:
در آخرین قرار ملاقاتتان به چه فکرمی کردید؟
اگر شما هم مثل اکثر زن ها باشید، احتمالا می بینید که خیلی وقت ها این افکار ذهنتان را مشغول می کند: آیا دوستم دارد؟ آیا شوهر خوبی برایم میشود؟ تمرکز برآینده و ای کاش ها، نه تنها باعث میشود نتوانید از لحظاتتان لذت ببرید و کشف کنید که آن مرد واقعا کیست، بلکه باعث میشود نتوانید هیچوقت با بخشی از او که بیشترین اهمیت را دارد یعنی دلش، ارتباط برقرار کنید.
3- دست از تظاهر به آنچه نیستید بردارید:
چند بار تا به حال شده وقتی با مردی هستید خود واقعیتان را پنهان کنید؟ تصور می کنید اگر چیزهای عجیب در مورد خودتان را برملا کنید. او را بترساند یا اگر با نظر او مخالفت کنید او را از خودتان دور کنید. اما هیچ چیز بهتر از حقیقت نیست البته منظورمان این نیست که در همان جلسه اول همه چیز را بیرون بریزید. منظوراین است که نیازی نیست آدم کاملی باشید تا بتوانید کسی را عاشق خودتان کنید. پس دست از خودسانسوری بردارید و اجازه بدهید شما را بخاطر آنچه هستید دوست بدارد.
4- برا دریافت کردن کانال را عوض کنید:
ممکن است تصور کنید که برای اینکه به مردی نشان دهید که موردی خوب و عالی هستید،باید برایش شام درست کنید، کارهایی برایش انجام دهید یا رابطه را جلوببرید. اما واقعیت این است که مردها عاشق این میشوند که چقدر خودشان برای شما مایه بگذارند، نه برعکسش. یک مرد خوب دوست دارد که خوشحالتان کند و کارهای خوب برایتان انجام دهد پس اجازه این کار را به او بدهید.
5- به طرفتان فرصت بدهید:
آیا زیادی قد کوتاه است؟ سنگین وزن است؟ خیلی سنش پایین است؟ خیلی جدی است؟ یا به اندازه کافی جدی نیست؟ خیلی زن ها بودند که اوایل آشنایی شوهرانشان اصلا برایشان قابل تحمل نبودند و الان حتی نمی توانند یک روز را بدون او سپری کنند وقتی مردی وارد زندگیتان شد. آن را یک فرصت بدانید و حداقل تا سه جلسه ملاقات به او فرصت دهید، مگر اینکه حسابی با دیدنش توی ذوقتان خورده باشد و اصلا نتوانید با او بودن را تصورکنید. شاید آن مرد ، مرد ایده آل شما نباشد اما اگر بیشتر به او نزدیک شوید می توانید چیزهای بیشتری در موردش کشف کنید.
6- یادتان باشد، حرف نادرست را نباید به مرد درست بزنید:
اگرحرفی که می زنید از ته دلتان باشد، مردی که قراراست عاشقتان شود نخواهد ترسید او تلاش خواهد کرد مشکلات را از میان بردارد واین کارباعث میشود به هم نزدیک تر شوید. البته، باید بگذارید اوهم به همین اندازه احساس امنیت کند و حرفهایش را با شما در میان بگذارد. وقتی پایه ای محکم از پذیرش واطمینان متقابل برای رابطه تان ساختید، دیگر عشق منتظر نخواهد ماند و شعله ور خواهد شد تغییر عادت هایتان نیازمند زمان و تمرین است. مطمئنم اگراینطور شودعشقی که همیشه آرزویش را داشتید درزندگیتان پدیدار میشود.
آیا شناخت درستی از نامزد خودتان پیدا کرده اید؟
به این 6 دلیل او با تو ازدواج نمی کند:
دراین مقاله سرنخ هایی وجود دارد که توسط آنها متوجه میشوید طرف مقابل تعهدی برای ازدواج با شما دارد یا خیر. اگر سه نشانه یا نشانه های بیشتری از نشانه های زیر را در او وجود دارد، مراقب باشید.
1-همه دوست های قبلی اش از نظر او دیوانه و نادان هستند:
به مردی که دوست یا نامزد قبلی اش را با لقب های مختلفی می خواند،حواستان باشد. زیرا با موقعیت فعلی او نیازی به صحبت درمورد نامزد یا دوست قبلی اش نیست.
2- فضایی فوق العاده رومانیک ترتیب می دهد:
خوردن شام را زیر نور شمع ترجیح می دهد، شما را به مکان های خلوت می برد، و این یک اخطاراست که نمی خواهد زن های دیگری به او نگاه کنند. دفعه بعد از او بخواهید تا به یک رستوران شلوغ بروید. حالا ببینید چه عکس العملی دارد.
3- پشت تلفن هنگام حرف زدن گاهی گرم و پرشور و گاهی سرد وبی احساس است:
ممکن است در یک روز 10 بار به شما زنگ بزند درکنارآن ممکن است روزها خبری از او نداشته باشید. گاهی 1 ساعت با تلفن با شما صحبت می کند و گاهی هم پیام یا اس ام اس شما را نادیده می گیرد. دقت کنید که چه اتفاقی در حال افتادن است؟ اگر بخواهیم صادقانه صحبت کنیم شاید او سرگرم افراد دیگری است.
4- شما را به ارتکاب اشتباهی مجرم می کنند:
برای مردها طبیعی است که بعد از ازدواج با همسرشان ساعت ها وقت بگذارنند و رابطه عاطفی برقرارکنند، اما اگراین مورد با رفتارهایی مانند رفتارهای زیر همراه بود خطرناک است:
الف) اگرفشار و اصرار زیادی به شما وارد کرد.
ب) اگرسعی کرد با گفتن داستان های بد و غم انگیز شما را به داشتن رابطه غیر معمول ترغیب کند.
5- صمیمانه برخورد نمی کنند:
اگردونفر فوق العاده با یکدیگر صمیمی باشند، ممکن است سوال های شخصی از یکدیگربپرسند. حقیقت این است که آنها نمی خواهندزمان و انرژی شان را روی شناخت شما بگذارند زیرا قرار نیست مدت ها با شما زندگی کنند تا به شناخت شما نیازی داشته باشند.
6- به شما می گوید: شما دو روح در یک بدن هستید:
بسیارخوب،گفتن جمله های عاشقانه به یکدیگر قابل ستایش است، اما گفتن این جمله ها هم درابتدای کار وخیلی زود ممکن است از روی عجله گفته شده باشد اگرشخص مقابل تان در هفته های ابتدایی ازدواج تان به شما گفت که کم کم در حال عاشق شدن است،خیالتان راحت باشد و به اعتماد کنید.
حالا با خواندن این نکات تصمیم با شماست. آیا هنوز هم معتقدید که او عاشق تان است و می خواهد با شما زندگی کند؟ اگر این گونه است که بسیار خوب اما اگر شرایط فرق می کند بهتر است با دید باز وبه دور از احساسات تصمیم منطقی و عاقلانه بگیرید.
شاهزاده خانوم
10-05-2013, 00:26
زن آرمانی، مرد آرمانی ... زندگی آرمانی
در معماری زندگی مشترک آشنایی «آغاز»، شناخت «پیشرفت»، و ازدواج «کامیابی» محسوب می شود، اما با هم خوشبخت بودن و حساس رضایت از یکدیگر هدف نهایی زوجین در ازدواج موفق است که برای دستیابی به این هدف ارزشمند، باید نیازهای عاطفی و مهمتر از آن تفاوتهای فردی یکدیگر را بشناسیم و به آنها احترام بگذاریم.
به اعتقاد روانشناسان، همه افراد به لحاظ شخصیتی یک سری تفاوتهایی با یکدیگر دارند که برخی از این تفاوتها به دلیل جنسیت افراد می باشد، اما این مسأله به معنای فاصله انداختن و جدا کردن نیست، بلکه در سایه با هم بودن می توانند ما را به کمال و آسایش برسانند. البته مشروط بر آن که آنها را بشناسیم تا درصدد رشد و تکامل یکدیگر برآییم.
? فرصتهای شیرینی که نباید از دست داد
گرچه اکثر ما نیازهای خود را به طور کامل می دانیم، ولی متأسفانه اغلب گمان می کنیم دیگران، به خصوص همسرمان نیز همین نیازها را دارد و از او انتظار داریم آنچه را که ما می پسندیم، بپسندد و آن گونه که ما فکر می کنیم، بیندیشد.
در این میان خیلی از ما تصور می کنیم اگر همسرمان دوستمان دارد، باید به همان گونه که ما با او رفتار می کنیم، با ما رفتار کند، ولی این را نمی دانیم که چنین طرز تفکری موجب می شود تا فرصتهای شیرینی که می توانیم در صورت با هم بودن خلق کنیم را از دست بدهیم، زیرا نمی دانیم با وجود شباهتهای موجود، تفاوتهایی از نظر جنسیتی با هم داریم. پس بهتر است در مورد این تفاوتها و نیازهای مرتبط با آن به طور واضح و روشن صحبت کنیم تا در سایه شناخت آنها به رضایت خاطر و آسودگی خیال برسیم.
? زن خواهان احترام است و مرد طالب تشکر
وقتی مرد به گونه ای با همسرش رفتار کند که مطمئن شود شوهر حقوق، خواسته ها و نیازهای او را در اولویت قرار داده و به او احترام گذاشته است، او نیز نشان می دهد که از رفتار و تلاش همسرش راضی است. در نتیجه مرد حس می کند که همسرش قدردان زحمتها و تلاشهای اوست و چون مورد تقدیر و تشکر قرار می گیرد، راسخ تر می شود تا بر تلاش خود در زندگی بیفزاید و انگیزه پیدا کند تا بیشتر به همسرش احترام بگذارد. در این شرایط زندگی برای هر دوی آنان دلپذیرتر خواهد شد.
? ابراز علاقه، اعتماد می آورد
وقتی زن با همسرش طوری رفتار کند که مرد متوجه شود مورد اعتماد اوست، شوهر نیز از تمام توان خود برای خوشبختی همسرش کمک می گیرد. پس این واکنش زن (مثبت اندیشی درباره تواناییهای شوهر) پیامدهای خوشایندی را به همراه دارد.
همچنین زمانی که مرد به احساسات همسرش توجه می کند و از صمیم قلب به خشنودی او می اندیشد، زن مطمئن می شود شوهرش به او علاقه دارد و نسبت به زندگی دلگرمتر می شود که حاصل آن طراوت و شادابی محیط خانواده است.
? زن تشنه مهرورزی و مرد تشنه تحسین است
اگر مرد، نیازهای همسرش را در اولویت قرار دهد و با افتخار خود را متعهد بداند که از همسرش حمایت و نیازهای او را برآورده کند، زن نیز متوجه می شود که شوهرش او را دوست دارد و احساس بالندگی می کند. در این جاست که مرد با مهم جلوه دادن احساسات و نیازهای همسرش، در کنار کارهای مورد علاقه خود مثل کار، مطالعه، ادامه تحصیل و تفریح موجب می شود نیاز همسرش به مهرورزی نیز برآورده شود. بنابراین وقتی زن احساس کند شوهرش در زندگی تنها به او می اندیشد و به خاطر خوشبختی او تلاش می کند، به شوهرش افتخار خواهد کرد و این رفتار وی را مورد تحسین قرار می دهد.
باید توجه داشت همان طور که زن نیازمند مهرورزی از سوی همسر است، مرد نیز احتیاج به تحسین وی دارد. پس چه بهتر که زن هم از ویژگیها و استعدادهای او از قبیل صداقت، شرافت، صبر و مهربانی و مقاومت احساس خرسندی کرده و این مسأله را به او بازگو کند. در چنین شرایطی، زندگی برای هر دوی آنها کانون عشق و علاقه می شود و لحظه، لحظه آن سرشار از لطف و آرامش خواهد بود.
? او را درک کن تا پذیرفته شوی
هنگامی که زن بدون هیچ کوششی برای تغییر همسر، او را همان گونه که هست بپذیرد و باور داشته باشد، مرد نیز او را صمیمانه پذیرفته و از او استقبال می کند.
البته این پذیرش به آن معنا نیست که مرد از هر جهت کامل و بی عیب و نقص است، بلکه به این مفهوم است که زن به شوهرش اعتماد می کند و به او فرصت می دهد تا خود در پی اصلاح و بهبود نقصهایش باشد. در این صورت مرد راحت تر به سخنان همسرش گوش می دهد، او را درک می کند و می کوشد نیازهای او را به گونه ای شایسته برآورده کند.
از سوی دیگر وقتی مرد بدون داوری و از روی همفکری به ابراز احساسات همسرش گوش دهد، زن حس می کند همسرش او را درک می کند، در نتیجه بهتر می تواند او را بپذیرد و باور داشته باشد و در این صورت زندگی مشترکشان هم صمیمانه تر می شود.
? تشویق در برابر اطمینان خاطر
بررسیها نشان می دهد، هنگامی که مرد به همسرش احترام می گذارد و به او علاقه نشان می دهد، درکش می کند و نسبت به او مهر می ورزد، زن اطمینان خاطر پیدا می کند.
البته این به آن معنا نیست که مرد تصور کند چون تمام نیازهای اساسی همسرش را برآورده کرده، او باید کاملاً شاد باشد و احساس امنیت کند، بلکه شایسته است همواره او را مورد ملاطفت و مهربانی قرار دهد و بگوید که «دوستش دارد» و بارها و بارها به او اطمینان خاطر بدهد که چقدر برایش اهمیت دارد. (البته نه به طور غیرمستقیم و یا با الفاظ شوخی آمیز، بلکه با ایجاد رابطه چشمی و کاملاً مستقیم). زن نیز باید با اطمینان به تواناییها و قابلیتهای همسرش، او را تشویق کند تا احساساتی از قبیل امیدواری و شجاعت را به وی منتقل کند. چون مردها هنگامی که همسر خود را قدردان بدانند، اطمینان خاطری را که او نیازمند است به او می بخشند.
? تأیید و اعتبار
به عقیده اغلب مردها، زن ایده آل، زنی است که آنان را تأیید کند. زیرا هر مردی در اعماق وجودش دوست دارد در نظر همسرش یک «قهرمان» باشد. بنابراین اگر مرد بتواند در فراز و نشیبهای زندگی عملکرد مناسبی داشته باشد و همسرش او را تأیید کند، عزت نفس پیدا خواهد کرد و این مسأله موجب می شود او از موقعیت خود در خانواده راضی باشد که بازتاب این مسأله نیز برای زن اعتبار به وجود می آورد و احساس می کند مورد محبت شوهرش قرار گرفته است.
همچنین مرد با اعتبار بخشیدن به نیازهای زن، این مسأله را اثبات می کند که او را همان گونه که هست دوست دارد و همیشه برایش قابل احترام است.
? نکته آخر
یکی از مهمترین مسایل روز در زندگیهای مشترک برابری حقوق و مساوات در تمام امور زندگی است. این مسأله بر پایه عقیده قرار دارد که زن و شوهر دارای حقوق یکسانی هستند و باید برای تحکیم و موفقیت رابطه خود، به طور عادلانه با یکدیگر همکاری کنند، اما این عقیده که آنان «دارای حقوق مساوی» هستند به این معنی نیست که نمی توانند با هم تفاوت داشته باشند، بلکه بیانگر این است که تفاوتهای آنان نباید سبب شود تا یکی بر دیگری برتری یابد و بر او سلطه جویی کند.
همچنین منظور از «همکاری عادلانه و مساوی» زن و شوهر این نیست که باید هر دو به یک اندازه کار کنند و درآمدی مساوی داشته باشند و کارهای منزل را نیز به طور مساوی بین خود تقسیم کنند، بلکه در زندگی مشترک و ازدواجی که متکی بر آگاهی و شناخت عاطفی باشد، مساوات یعنی اینکه زوجین کارها را به گونه ای با هم تقسیم کنند که هر دو از انجام سهم خود رضایت داشته باشند و اگر احتمالاً یکی از طرفین نسبت به سهم خود ناراضی بود، این آزادی را داشته باشد که مسأله را بیان کند تا با همکاری و همدلی طرف مقابل، به سمت توافقی منطقی و عادلانه در جهت احساس رضایت در زندگی مشترکشان حرکت کنند تا هر دو به کمال برسند.
در این صورت می توانیم مساوات را این گونه معنا کنیم که زوجین باید بکوشند تا در محبت، مهرورزی، تأیید، قدردانی، گذشت و بزرگواری نسبت به طرف مقابل از یکدیگر سبقت بگیرند تا بتوانند با توکل به خدا همسری شایسته و کامل برای یکدیگر باشند.
شاهزاده خانوم
10-05-2013, 00:29
تنوع پذیری درجنس مذکر
جنس مذکر به پیچیدگی جنس مونث نیست و اکثر رفتارهای جنس مذکر برون ریز است و نیاز به کنجکاوی ندارد سوالی که مطرح است آیا مردان تنوع پذیر تر از زنان هستند ؟ پاسخ خیر مردان تنوع پذیر تر از زنان نیستند بلکه اکثر رویدادهای زندگی واکثر رفتارها و برخوردارها برای مردان زودتر به عادت تبدیل می شود و اینگونه می توان نتیجه گرفت که مردان زودتر خسته می شوند مسلم بدونید یک مرد هرچقدر هم که دارای همسری زیبا ، خوش اندام و دلربا باشد بعد از چند ماهی زندگی یا یکی دوسال زندگی این زن برای مرد خود عادی می شود و از نظر ظاهری تازگی قبل را نخواهد داشت پس این مطلب قابل توجه خانمهایی که ادعای زیبایی می کنند و میگویند که شوهرشان به آنها خیانت کرده است بعد از مدتی مردان از نظر ظاهر شما اشباع می شوند ، اخلاق و رفتار یک زن باید به گونه ای باشد که در همه حال برای همسر خود تازگی داشته باشد و فقط ظاهر خوب زن برای یک مرد کافی نیست به همین منظور توصیه می شود همه عشق و علاقه و موهبت خود را به یکباره در چند روز یا چند ماه ابتدای زندگی رو نکنید همیشه مثال اهسته و پیوسته را به خاطر داشته باشید ، مردان تغییرات جزئی را دیر به چشم می بینند مثلا شما اگر جای یک گلدان را در منزل تغییر دهید شاید بعد از یک هفته شوهرتان متوجه این تغییر شود اما اگر رنگ لباس و یا حتی نوع پوششتان را تغییر دهید خیلی زود متوجه تغییر می شوند هر چند شاید اگر عطری که استفاده می کنید را تغییر دهید باز متوجه نشوند پس اگر قصد تغییر یا تحولی دارید بهتر است تلاش خود را در جهت تغییر بزرگی انجام دهید. .
از نظر رفتاری جنس مردان به گونه ایست که ریاست طلب هستند و تمایل دارند هیچ موضوعی از انها پنهان نباشد و ترجیح می دهند همسرشان بدون هماهنگی انها کاری را انجام ندهند. اگر هر روز موقع استقبال از شوهرتان از یک جمله تکراری استفاده میکنید آنرا تغییر دهید . اگر رفتاری از سوی شوهرتان شما را خوشحال می کند نوع ابراز خوشحالی خود را تغییر دهید هر چند تغییر کوتاه ، کنار امدن با آشفتگی و خستگی مردان یکی از رموز موفقیت برای جلوگیری از تنوع پذیر بودن آنهاست به عنوان مثال اگر خواسته ای دارید یا می خواهید موضوع مهمی را مطرح کنید از گفتن حرفهای حاشیه ای بپرهیزید چرا که مردان از اینگونه حرفها زود خسته و عصبی می شوند . از نظر روابط جنسی کلا مردان همسری مطیع را خواهان میباشند رفتارهای جنسی خود را تغییر دهید سعی کنید در روابط جنسی تغییر ایجاد کنید به عنوان مثال زمان انجام رابطه مکان انجام آن پوزیشنهای آن حرفهایی که ردو بدل می شود رابطه جنسی کلیشه ای چند دقیقه ای آنچنان تاثیر مثبتی بهمراه ندارد سعی نکنید در باطه جنسی مثل یک ماشین باشید یعنی فقط ابزاری بریا ارضای جنسی باشید بلکه از نظر روحی هم باید شوهر خود را ارضاء کنید البته این مسئاه نیز متقابله . اگر با شوهرتان مشکلی دارید آنرا مطرح کنید تا زودتر حل شود یک زن افسرده حال و غمگین باعث می شود تا شوهر آن زن دیرتر به منزل برود در عوض یک زن شاد و خوشرو و خوش برخورد باعث می شود تا شوهرش برای رفتن به منزل لحظه شماری کند کلا در خانه محیطی جذب کننده برای همسر خود فراهم آورید تا مردان هیچ کجا به جز منزل و در کنار شما احساس آرامش نکنند . مردان از زنان نغ نغی بیزارند ، مردان عاشق احترام هستند در بیرون از منزل جلوی دیگران با شوهر خود با احترام سخن بگویید البته این مسئله متقابل میباشد . از گیر دادن های بیخودی پرهیز کنید . ظاهری خوب برای همسر خود داشته باشید یعنی در منزل آرایش کنید موهای آشفته و پریشان خود را آراسته سازید مدل موی خود را تغییر دهید و از او بپرسید از چه مدل مویی یا چه طرز آرایشی خوشحال تر میشه هر چند وقتی آنها را مشت و مال دهید فراموش نکنید اگر زنی تمام این کارهای را برای شوهر خود انجام دهد به نوعی برای خودش این کارها را انجام داده است چراکه اگر مردی چنین همسری داشته باشد از هیچ تلاشی برای خوشبختی وی کوتاهی نخواهد کرد . طوری با شوهر خود برخورد نکنید که انگار وی وسیله ای برای تولید اسکناس برای شما میباشد سعی کنید باری از دوش وی بردارید نه اینکه خود مشکلی بر روی مشکلاتش باشید توجه داشته باشید این شمایید که باعث می شید شوهر شما سراغ روابط نا مشروع نرود یا به فکر همسری دیگر نباشد که پاسخگوی آندسته از نیازهایی باشد که شما نتوانسته اید آنها را تامین کنید.
به نوعی در یک کلام متفاوت باشید شوهر خود را غافلگیر کنید .
شاهزاده خانوم
10-05-2013, 00:44
۱۷ راز جالب از آقایان ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
اگر دختری در سنین ازدواج هستید، بهتر است مردان را بهتر بشناسید … شناخت روحیه مردان نه تنها مشکلات زوجین را کم می کند بلکه باعث برقراری رابطه بهتر بین آنها می شود. روانشناسانی که نقش جنسیت را در برقراری ارتباط مطالعه می کنند، این ۱۷ نکته را در مورد شناخت مردان با اهمیت می دانند. ۱- مردان در مورد احساسشان صحبت می کنند اما… مردان ترجیح می دهند در مورد احساساتشان غیرمستقیم صحبت کنند. پس از همسرتان بخواهید برنامه اش را برای تعطیلات آخر هفته بگوید یا اینکه فکر و تصور خود را در مورد شما و اولین باری که شما را ملاقات کرده است، بیان کند. پاسخ او روشن می کند احساسش چیست و اینگونه خود را به شما نزدیک تر می بیند.
۲٫ مردان با کارهایشان دوست داشتن را بیان می کنند بیشتر مردان ترجیح می دهند احساسات و حس دوست داشتن را با انجام برخی کارها بیان کنند، مثلا وقتی وسایل خراب خانه را تعمیر یا حیاط را تمیز می کنند یا سطل زباله را بیرون می برند، دوست داشتن خود را نشان می دهند. حتی خرید کردن برای خانه و زیباسازی محیط آن هم بیانگر این است که شما را دوست دارد.
۳٫ مردان ازدواج را جدی می گیرند مردان معمولا از ابراز سریع نظر خود واهمه دارند. شواهد نشان می دهد آنها ازدواج را بیشتر جدی می گیرند ولی ممکن است مدت طولانی تری طول بکشد تا احساس خود را بیان کنند زیرا می خواهند مطمئن شوند کاری که انجام می دهند، درست است. نتایج یک بررسی روی مردان متاهل نشان داد وقتی مردی با اطمینان کامل تصمیم به ازدواج می گیرد، همه جوانب را بررسی کرده و بیشتر معیارها را مطابق میل خود می بیند. ۹۰ درصد مردان می گویند اگر قرار باشد دوباره ازدواج کنند، با همین همسرشان ازدواج خواهند کرد.
۴٫ او یک شنونده واقعی است بیشتر ما خانم ها وقتی حرف های دیگران را گوش می کنیم معمولا با حرکات اشاره و بدن و گفتن کلماتی مثل بله یا نه یا می دانم به آنها نشان می دهیم به حرف هایشان گوش می دهیم. این اشاره ها، بخشی از نظر و درک ما را به فردی که در حال صحبت است، منتقل می کند اما این در مورد مردان صدق نمی کند. وقتی که با همسر خود صحبت می کنید و چیزی نمی گوید یا حرکتی از او نمی بینید، به معنی آن نیست که گوش نمی دهد بلکه ترجیح می دهد ساکت باشد و درمورد آنچه شما می گویید، فکر کند.
۵٫ مردان بیشتر عمل می کنند مردان روابطشان را با عمل تقویت می کنند، نه احساس. بسیاری از مردان، با انجام فعالیت هایی مانند ورزش و پیاده روی همراه همسرشان و رابطه زناشویی سعی می کنند به همسرشان نزدیک تر شوند.
۶٫ مردان زمانی را برای خود می خواهند
اگرچه مردان سعی می کنند در بسیاری از فعالیت های خانواده مشارکت کنند اما همه آنها نیاز دارند زمانی مخصوص خود داشته باشند. زمانی که تنها در گوشه ای بنشینند و تفکر کنند. اگر چه مردان از انجام بازی شطرنج، باغبانی یا رفتن به باشگاه ورزشی لذت می برند اما مثل همه، گاهی دوست دارند کسی در کنارشان نباشد و به تنهایی به کارهای مورد علاقه شان بپردازند. وقتی هر یک از زوجین زمان و مکانی را برای تنهایی داشته باشند، بیشتر به هم علاقه مند خواهند شد.
۷٫ مردان مثل پدرانشان عمل می کنند اگر می خواهید بدانید مردی که قصد دارید با او ازدواج کنید چگونه مردی است و چه رفتاری دارد، به رفتارهای پدرش نگاه کنید. مردان نقش خود و رابطه با همسرشان را از پدرشان می آموزند. اگر می خواهید بدانید که چگونه با شما رفتار خواهد کرد، ببینید پدرش چه رفتاری با مادرش دارد. ۸٫ مردان زبان بدن را نمی دانند مردان کمتر درمورد زبان اشاره و حرکات بدن می دانند و تغییر لحن صدا و حرکات صورت برای آنها کمتر مفهوم دارد. همچنین ممکن است دیرتر ناراحتی زنان را که در چهره شان نمایان است یا پیام های اشاره ای و لحن صدا را تشخیص دهند، بنابراین اگر می خواهید مطمئن شوید پیام را دریافت کرده اند مستقیما آن را بیان کنید.
۹٫ واکنش مردان سریع تر است زنان در واکنش نشان دادن به برخی امور و کارها دیرتر از مردان عمل می کنند و مدت طولانی تری برای بیان واکنش و تفکر نیاز دارند. حتی ممکن است در مقابل مردان بیشتر احساس اضطراب و استرس داشته باشند اما مردان در مقابل حوادث واکنش سریع تری نشان می دهند بنابراین وقتی هنوز می خواهید درمورد مباحث شب گذشته صحبت کنید، ممکن است همسرتان آن را از یاد برده باشد.
۱۰٫ مردان به قدردانی واکنش نشان می دهند قدردانی از همسر می تواند تفاوت زیادی در رفتارهای آنها و روابطشان ایجاد کند. مطالعه ها نشان می دهد وقتی از زحمات مردان قدردانی و به آنها ارزش گذاشته می شود، بیشتر سعی می کنند در انجام کارهای خانه و مراقبت از کودک خود را درگیر کنند و خود را تکیه گاه خواهند دانست. ۱۱٫ رابطه زناشویی برای مردان بسیار مهم است برای بسیاری از مردان، رابطه زناشویی بسیار مهم است در حالی که برای زنان این طور نیست. برای مردان صمیمیت در روابط زناشویی بسیار رضایت بخش تر از خود رابطه زناشویی است.
۱۲٫ مردان دوست دارند زنان اول شروع کنند بسیاری از مردان دوست دارند همسر آنها شروع کننده رابطه زناشویی و مشتاق این رابطه باشد بنابراین از ابراز عشق به همسر خود خجالت نکشید و اجازه دهید که بداند شما خواهان رابطه زناشویی هستید. شروع رابطه زناشویی از سوی زن می تواند باعث رضایتمندی بیشتر زوجین شود.
۱۳٫ مردان همیشه مشتاق نیستند مردان برخلاف تصور زنان همیشه حوصله رابطه زناشویی را ندارند. مردان هم مانند زنان دچار استرس می شوند. استرس شغلی، خانوادگی و پرداختن صورتحساب ها از بزرگ ترین عوامل کاهش دهنده میل جنسی در مردان هستند. وقتی یک مرد یک بار برای رابطه زناشویی تمایل ندارد، به معنی آن نیست که برای همیشه میل و علاقه اش را به شما از دست داده است. او فقط در آن لحظه تمایلی به برقراری روابط زناشویی ندارد.
۱۴٫ مردان زیاد به روابط زناشویی فکر می کنند بیشتر مردان زیر ۶۰ سال حداقل یک بار در روز به روابط زناشویی فکر می کنند در حالی که فقط یک چهارم زنان یک بار در روز به این موضوع فکر می کنند. همچنین مردان ۲ برابر زنان درمورد روابط زناشویی رویاپردازی می کنند و جالب است که رویاهای آنها بسیار متفاوت از عملشان است. مردان درمورد روابط زناشویی نسبت به آنچه زنان فکر می کنند، جدی نیستند و تصورات آنها شبیه آنچه انجام می دهند، نیست.
۱۵٫ مردان، لذت بردن همسر خود را دوست دارند خوشحالی و شادابی یک زن برای همسرش بسیار بااهمیت است. یک مرد تا زمانی که همسرش درمورد احساسش صحبت نکند از آن باخبر نمی شود، بنابراین بهتر است احساسات و خواسته هایتان را بیان کنید. خواسته خود را صریحا بگویید، زیرا مردان طفره رفتن را دوست ندارند. اگر خواسته خود را واضح بیان کنید، نه تنها گوش می کند، بلکه از خشنود شدن شما احساس خوبی خواهد داشت.
۱۶٫ مردان درمورد ظاهر خود دچار اضطراب می شوند بسیاری از مردان در برخی موقعیت ها دچار اضطراب می شوند، مخصوصا وقتی سنشان افزایش پیدا می کند. یک مرد ممکن است در مورد جسم و توانایی های خود نگران شود. اگر می توانید، به او کمک کنید تا روش های آرام سازی را یاد بگیرد و مطمئنش کنید هنوز هم او را مانند قبل دوست دارید، در این صورت کمتر در روابط زناشویی دچار استرس می شود.
۱۷٫ مردان نیاز دارند دوست داشته شوند اگر یک مرد احساس کند از سوی همسر مورد بی محبتی قرار گرفته، ممکن است به فرد دیگری متمایل شود تا رضایت او را جلب کند. برای پرهیز از این موضوع زنان باید نیازهای عاطفی همسر خود را درک کنند و برای رفع نیازهای وی بکوشند.
شاهزاده خانوم
10-05-2013, 00:46
قبل از ازدواج این 25 سئوال را حتماً از همسر آینده خود بپرسید:
پاسخ بعضی سوِالات به زمان زیادی احتیاج دارد. برای پاسخ به این سوِالات بهتر است هر دوی شما وقت بگذارید. نگذارید نداشتن پاسخ برای یک سوِال مانع بررسی سایر سوِالات شود. اگر پاسخ یک سوِال به تفکر بیشتری احتیاج دارد ،فعلاً از آن بگذرید و به سراغ سوِال بعدی بروید. یادتان باشد بهترین ازدواجها بر مبنای پایه و اساس محکم و قوی استوار شدهاند.
قبل از ازدواج این 25 سئوال را حتماً از همسر آینده خود بپرسید:
1) آیا شما میخواهید بچهدار شوید؟ اگر مایلید چند فرزند؟
2) اگر زمانی مشخص شد من یا شما قادر به بچهدار شدن نیستیم، آیا قبول دارید که فرزندی را از پرورشگاه بپذیریم و بزرگ کنیم.
3) اگر در آینده صاحب فرزند شویم، آیا حاضرید او را به مهدکودک بفرستیم؟ در غیر این صورت چه کسی از او نگهداری خواهد کرد؟
4) آیا مادر باید از شغل خود چشم بپوشد و از فرزندان نگهداری کند؟ در این صورت وضعیت مالی زندگی مشترک به چه وضعی در خواهد آمد؟ آیا مرد خانه قادر است در این صورت زندگی را به تنهایی اداره کند؟
5) تعطیلات را چگونه بگذرانیم؟ آیا برنامه تعطیلات را دو نفری خواهیم گذراند یا حتماً باید با فامیل به تعطیلات برویم؟
6) در مواقعی که جر و بحث پیش میآید ، چه واکنشی نشان میدهید؟ آیا عصبانی میشوید؟ در صورت عصبانیت چه رفتاری از خود نشان میدهید؟
7) نظر شما در مورد تعهد به زندگی چیست؟ در صورت خیانت از طرف خودتان یا من چه واکنشی نشان میدهید؟
8) در مورد فرزندان چه رفتار و انطباقی مدنظرتان است؟
9) عقاید مذهبی شما چگونه است؟
10) در مورد روابط زناشویی چهنظری دارید؟
11) در مورد مسائل مالی چهنظری دارید؟ درآمد هرکدام از ما چگونه خرج میشود؟
12) هزینههای زندگی بر چه مبنایی تعیین میشود؟ منبع درآمد چگونه است و آیا کفایت زندگی مشترک را میکند؟ آیا امکان پسانداز وجود خواهد داشت؟
13) 2 سال، 5 سال، 10 سال و 20 سال آینده، خود را چگونه میبینید؟
14) ساعات خواب و بیداری و کارتان چگونه است؟ صبحها زود بلند میشوید؟ آیا عادت دارید شبها تا دیروقت بیدار باشید؟
15) چهکسی مسئول خرید منزل، پخت و پز و تمیز کردن است؟ آیا در این زمینه کمک میکنید؟
16) عادت خرجکردن پول در شما چگونه است؟ هر ماه چه میزان پسانداز میکنید؟
17) آیا در خانواده شما سابقه بیماری روانی وجود دارد؟
18) در مورد مسائل زیر ، اهداف طولانیمدت و کوتاهمدت شما چگونه است: شغل، فرزندان، مالکیت منزل و هر نوع متعلقات که به هر دوما مربوط است؟
19) کجا زندگی خواهیم کرد؟ محل سکونت و منزل ما کجا و با چه شرایطی خواهد بود؟
20) شهر محل سکونت ما کجا خواهید بود؟ آیا این شهر تغییر میکند؟
21) آیا شغل شما به صورتی است که مجبورید شبها کار کنید؟
22) آیا برای همسر آینده خود محدودیتهایی در ذهن دارید؟
23) وقتی استرس دارید، ناراحتید و یا درگیری ذهنی شدیدی دارید، بهترین روش کمک به شما چیست؟
24) اگر در ازدواج مشکلی پیش بیاید، تا چه مدت میتوانید صبر کرده و مشکل را حل کنید؟ آیا مسئلهای در ذهنتان وجود دارد که اگر در زندگی مشترک بروز کند بهنظرتان غیرقابل ترمیم و جبران است؟
25) پنج روش کوچکی که شما به وسیله آن هر روز میتوانید به همسرتان بگویید و نشان دهید که دوستش دارید (البته بدون آنکه همسرتان تقاضا کند) چیست؟
پاسخ بعضی سوِالات به زمان زیادی احتیاج دارد. برای پاسخ به این سوِالات بهتر است هر دوی شما وقت بگذارید. نگذارید نداشتن پاسخ برای یک سوِال مانع بررسی سایر سوِالات شود. اگر پاسخ یک سوِال به تفکر بیشتری احتیاج دارد ،فعلاً از آن بگذرید و به سراغ سوِال بعدی بروید. یادتان باشد بهترین ازدواجها بر مبنای پایه و اساس محکم و قوی استوار شدهاند
سلام اقا من خجالیتم :n01: به خاطر همین نمیتونم با جنس مخالف ازتباط دوستی بر فرار کنم کسی میتونه کمک کنه ؟ نمیدونم جای این بحث اینجاست یا نه :n16:
Raـــــ Hـــــ Za
11-05-2013, 18:15
سلام اقا من خجالیتم :n01: به خاطر همین نمیتونم با جنس مخالف ازتباط دوستی بر فرار کنم کسی میتونه کمک کنه ؟ نمیدونم جای این بحث اینجاست یا نه :n16:
سلام بستگی به شرایط اجتماعی و خانوادگی هر شخصی میتوان گفت برای شروع ایجاد ارتباط با جنس مخالف شناخت نسبی از طرف مقابل ضروری است که با وجه
تشابهات و مشترکات اعتقادی ،اخلاقی و فرهنگی ،میتونه نقطه عطفی جهت شروع یک ارتباط رو ایجاد کنه ..
از لحاظ شخصیتی همیشه تفاوتهایی بین دو نفر وجود داره و اینکه شما از نظر شخصیتی انسانی خجالتی هستین اگر اون بستر ابتدایی که بصورت کلی در بالا مطرح
کردم براتون فراهم بشه دیگه از لحاظ شخصیتی با جنس مخالف کمتر دچار تنش میشوید ،یعنی فراهم کردن بستر این شناخت خود به خود شروع یک ارتباط مطلوب رو
ایجاد خواهد کرد ..
سلام بستگی به شرایط اجتماعی و خانوادگی هر شخصی میتوان گفت برای شروع ایجاد ارتباط با جنس مخالف شناخت نسبی از طرف مقابل ضروری است که با وجه
تشابهات و مشترکات اعتقادی ،اخلاقی و فرهنگی ،میتونه نقطه عطفی جهت شروع یک ارتباط رو ایجاد کنه ..
از لحاظ شخصیتی همیشه تفاوتهایی بین دو نفر وجود داره و اینکه شما از نظر شخصیتی انسانی خجالتی هستین اگر اون بستر ابتدایی که بصورت کلی در بالا مطرح
کردم براتون فراهم بشه دیگه از لحاظ شخصیتی با جنس مخالف کمتر دچار تنش میشوید ،یعنی فراهم کردن بستر این شناخت خود به خود شروع یک ارتباط مطلوب رو
ایجاد خواهد کرد .. یک اینکه پسرم :n01: بعد من برا ازدواج نمیخوام که ببینیم از نظر اعتفادی و ... به هم میخوریم با نه . برای یه دوستی منظورم بود / حالا راه حلی هست ؟ :n14:
شاهزاده خانوم
11-05-2013, 21:30
سلام
همون طور که دوستمون گفت اگه شما تشابهات بالا رو نداشته باشید که نمیتونید دوستی کنید
Raـــــ Hـــــ Za
12-05-2013, 09:29
یک اینکه پسرم :n01: بعد من برا ازدواج نمیخوام که ببینیم از نظر اعتفادی و ... به هم میخوریم با نه . برای یه دوستی منظورم بود / حالا راه حلی هست ؟ :n14:
ایجاد یک ارتباط چه با هدف ازدواج و یا یک دوستی اجتماعی و حتی یک ریلیشن شیپ عمیق و ... در هرصورت نیازمند یک شناخت نسبی و مختصر از جنس مقابل و یافتن
وجه تشابهات مشترکی در وی است ،در هرحال هر دوستی نیازمند یکسری شناخت جهت تعاملات عاطفی است و اینطور نیس که شما بدون شناخت در زمینه دوستی با
شخصی که از روحیات و فرهنگ طرف مقابل که اطلاع چندانی ندارید بتوانید وارد یک رابطه دوستی نسبتا موفقی شوید ..
SNOW PATROL
12-05-2013, 15:44
سلام اقا من خجالیتم :n01: به خاطر همین نمیتونم با جنس مخالف ازتباط دوستی بر فرار کنم کسی میتونه کمک کنه ؟ نمیدونم جای این بحث اینجاست یا نه :n16:
دوستان ادامه بحث در
آداب معاشرت ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
شاهزاده خانوم
12-05-2013, 22:51
براي زنده ماندن عشق بجنگ
براي زنده ماندن عشق بجنگ ميخواهم هفتاد سالم كه شد باز بنشينم كنارتو، زل بزنم به چشمهاي ميشي رنگت و به حرفهاي هنوز شيرينت گوش كنم، دلم ميخواهد هفتاد ساله كه شدم با آن دستهاي چروكيده و لاغرم با همان وسواس هميشگي ميوهاي پوست بكنم و وقتي تو آن را ميخوري مزه خوبش را من احساس كنم، دوست دارم به هفتاد سالگي كه رسيدم هنوز يادم باشد تو كي به دنيا آمدي و براي هديه تولدت پيراهني رنگ به رنگ بخرم تا باورم نشود ديگر آن جوان 50 سال قبل نيستي، دوست دارم هفتاد سالم كه شد هفتاد و چند شمع باريك و براق را روي كيك تولدت بچينم و از ته دل آرزو كنم كه آنقدر زنده باشم تا صد و بيستمين شمع را هم خودم روي كيكت روشن كنم، دلم ميخواهد به پنجاهمين سالگرد ازدواجمان كه رسيديم باز چشمهايم از ديدنت برق بزند و دلم زير و رو شود كه كي ميخواهي به خانه برگردي و زرورق طلايي رنگ كادويت را با همان لبخند هميشگي باز كني، دوست دارم وقتي هفتاد ساله شدم تو باز دوستم داشته باشي بيشتر از همه حتي بيشتر از بچهها، دوست دارم هفتاد ساله كه شدم با هم برويم پارك، تو مرا به دوستانت نشان دهي و مثل 50 سال پيش به وجودم افتخار كني، دلم پر ميكشد براي هفتاد سالگيام، وقتي ما هنوز عاشق هم ماندهايم، وقتي دوري از هم دلمان را به شور مياندازد و وقتي كنار هم هستيم آراميم، چقدر دلم براي آن هفتاد سالگي تنگ ميشود...
نميدانم جنس عشق از چيست، اصلا از كدام دنيا آمده و چه التهابي دارد كه كهنه نميشود. نميدانم جرقه عشق كه براي اولين بار ميخورد چه شوري دارد كه آرام نميگيرد. ازدواج كردن با عشق و ثابتقدم ماندن در عشق تا آخر عمر؛ مفهوم زندگي چيزي غير از اين نميتواند باشد. پس براي عشق بجنگ و براي زنده ماندنشاز همه چيز بگذر.
ساز زندگي را كوك كن
نه پول، نه زيبايي، نه مقام و نه شهرت هيچكدام در خوشبخت كردن آدمها به پاي عشق نميرسند. عشقي كه مبنايش ديدن و حس كردن خوبيهاي شريك زندگي باشد محال است با گذشت زمان اثرش را از دست بدهد و چيزهاي ديگري جايش را بگيرند. كسي كه مثل ما فكر ميكند، كسي كه آرزوهايش شبيه ما است، كسي كه در همان دنياي ما سير ميكند، كسي كه با غم ما غصه ميخورد و با شادي ما خوشحال ميشود حتما شايسته عشق ورزيدن است. پيدا كردن چنين آدمي كار سختي است، اما مطمئنا نشدني نيست. براي پيدا كردن مرد يا زني كه درست نيمه گمشده ما باشد زياد هم نبايد آرماني فكر كرد. شايد اين آدم درست كنار ما باشد، اما چون آب و رنگي دلفريب ندارد به چشممان نيايد، شايد او مدرك دانشگاهي نداشته باشد، شايد تمام دارايياش چند هزار تومان پس انداز اندكش باشد، شايد اصل و نسبي آنچناني نداشته باشد و شايد لباسهايي كه ميپوشد بيشتر از چند دست نباشد، اما مثل ما فكر كند، اما بهتر از هر كس ديگري حرف ما را بفهمد و اصلا شايد او نيمه گمشدهاي باشد كه همه براي رسيدن به آرامش دنبالش ميگردند.
عشق معجزه زندگي آدمها است اما اين معجزه آنقدرها هم كه به نظر ميرسد دست نيافتني نيست ولي اگر عشق واقعي پيدا شود ساز زندگي هم كوك خواهد شد.
عاشق شدي، عاشق بمان
چه بد است وقتي ميشنوي بيشتر زن و شوهرها دو سه سال بعد از ازدواجشان ديگر همديگر را دوست ندارند، وقتي ميشنوي همديگر را تحمل ميكنند و حوصله با هم بودن را ندارند، چقدر ناراحتكننده است وقتي ميبيني براي اينكه زندگيشان را از هم پاشيده نشود بچهدار ميشوند تا به قول خودشان همديگر را پايبند زندگي كنند اما اين بچه فقط دردسرهايشان را بيشتر ميكند، چه بد است اگر زير يك سقف ماندن تبديل به وظيفه شود يا فقط راهي براي بستن دهان مردم كه نگويند فلاني زندگياش از هم پاشيده، چقدر ناراحت ميشوي وقتي ميشنوي عدهاي ميگويند زن و شوهرها سالهاي اول ازدواج با هم زن و شوهرند اما به مرور زمان خواهر و برادر ميشوند و چند سال بعد تنها 2 همخانه، يعني چه بلايي سر آنها ميآيد كه ديگر نميتوانند همديگر را تحمل كنند؟ آيا خودشان اشتباه كردهاند يا ديگران نگذاشتهاند آنها راه درست زندگي را بروند؟
بعضيها به عشق قبل از ازدواج اعتقاد دارند و بعضيها به عشق بعد از آن، عدهاي هم اصلا به عشق اعتقادي ندارند پس طبيعي است كه شيوه زندگي هر كدام از اين آدمها بايد متفاوت از ديگري باشد. اما يك زندگي زناشويي موفق فرمول سادهاي هم دارد؛ هماني كه تفاهم، درك متقابل و چند اسم ديگر از اين دست دارد. براي ماندن پيش هر آدمي بدون آنكه تحملش كني بايد مايههايي از محبت وجود داشته باشد حتي اگر اين آدم يك همسايه، يك همكار يا حتي يك مسافر اتوبوس باشد كه براي چند ساعت قرار است با هم، هم مسير باشيم پس چه رسد به كسي كه قرار است او را در همه بخشهاي زندگي حتي خصوصيترين آن وارد كنيم.
براي همين است كه در زندگي اگر عشق نباشد سنگ روي سنگ بند نميشود، زن و مرد بايد بخواهند با هم باشند و باور داشته باشند كه همسرشان بهترين و قابل اعتمادترين دوستشان است؛ دوستي كه مثل هر دوست ديگر ممكن است با او اختلاف نظر پيش بيايد اما هرگز اين اختلافات به از هم پاشيده شدن رابطهشان نميانجامد.
شايد نقطه ضعف بسياري از زندگيهاي مشترك همين جا باشد يعني نبودن اين احساس دوستي، اينكه زن و مرد به هم اعتماد نميكنند و همسرشان را لايق دوستي نميدانند. خيلي از زن و مردها با همسرشان حرف نميزنند.
آنها با احساسات و خواستههاي همديگر بيگانهاند و اصلا با هم به گردش نميروند چون در نظر آنها زندگي مشترك چيزي بيشتر از بودن در يك خانه مشترك، خوردن و خوابيدن و صاحب فرزند شدن نيست. اما آنهايي كه زندگي زناشويي موفقي دارند خوب ميدانند كه همسر ميتواند حتي بهترين مشاور باشد فقط كافي است او را دست كم نگيريم و باور كنيم فكري كه در ذهن او هست نيز محترم است.
عشق جادهاي دوطرفه است
نميشود فقط يكي از زن و مرد خوب باشد و تمام و كمال به وظايفش عمل كند و ديگري غافل از همه چيز و همه كس فقط منتظر خوبي ديدن باشد و آن وقت انتظار داشته باشيم چنين تركيبي به ثمر برسد. براي عاشق شدن بايد تلاش كرد و براي عاشق ماندن بايد جنگيد حتي اگر خودمان سد راه خوشبختي هستيم بايد با خودمان درگير شويم و خودمان را بشكنيم تا زندگي آسيب نبيند. اما خيليها به دوطرفه بودن عشق اعتقاد ندارند، آنها ميخواهند شريك زندگيشان دوستشان داشته باشد و در خدمتشان باشد و به آنها احترام بگذارد اما خودشان فقط تماشا كنند و هيچ واكنشي كه نشان دهنده عشق باشد از خود نشان ندهند. مسلما اين زندگي سرانجامش هماني ميشود كه مردم ميگويند يعني يك زندگي سرد و بيروح كه شريك عاشق به خاطر اين سردي افسرده ميشود و او هم به جاي عشق ورزيدن، راه شريك بياعتنا را پيش ميگيرد و نظارهگر زندگياي ميشود كه او و همسرش در آن فقط دو همخانهاند. اسم چنين رابطهاي هر چيزي ميتواند باشد جز زندگي مشترك يعني با هم بودني كه از سر اجبار است و هيچ لذتي در آن نيست.
نه پول، نه زيبايي، نه مقام و نه شهرت هيچكدام در خوشبخت كردن آدمها به پاي عشق نميرسند عشقي كه مبنايش ديدن خوبيهاي شريك زندگي باشد
پس پايبند بودن به وظايف زناشويي از تامين نيازهاي جسمي گرفته تا خواستههاي رواني با تمام خواستنيهاي عاطفي و احساسي ديگر لازمه عاشق ماندن است. بعضي از زن و مردهايي كه با افسوس ميگويند ديگر هيچ حس مثبتي به همسرانشان ندارند همانهايي هستند كه اين الفباي با هم بودن را نه ياد گرفتهاند و نه براي اجرا كردنش تلاشي كردهاند در حالي كه فراموش كردهاند راز خوشبختي در احترام، سرسخت نبودن و تلاش براي خوشبخت بودن است. شايد اين بدترين تصميم عمرمان باشد كه بخواهيم اختلافات زندگي زناشوييمان را با دعوا، توهين و دخالت دادن ديگران در مسائلمان حل كنيم. همان اشتباهي كه خيليها به خاطر جدي نگرفتنش زندگي سرد و تلخي را تجربه ميكنند. اگر باور كنيم در زندگي مشترك، احترام معجزه ميكند، اگر ايمان داشته باشيم مسائل هر خانه بايد درون همان خانه باقي بماند و اگر فراموش نكنيم كه عشق هم مثل يك نوزاد تازه متولد شده نياز به تيمار و مراقبت دارد آنوقت سرنوشت زندگيمان به جايي نخواهد رسيد كه آرزو كنيم اي كاش هيچ وقت ازدواج نميكرديم.
آهنگ زندگي را بنواز
در زندگي همه چيز متقابل است، اگر احترام بگذاري و محبت كني احترام و محبت ميبيني. اصلا وجود انسانها اينگونه طراحي شده، پس اگر به خواستههاي هم توجه كنيم و به وجود يكديگر آنگونه كه هستيم احترام بگذاريم عشقمان با گذشت زمان سرد نخواهد شد و جذابيتمان براي همسر را از دست نخواهيم داد.
شايد به روزمرگي ميافتيم، شايد انگيزه زندگي كردن را از دست ميدهيم و شايد هم زياد سرسختي نشان ميدهيم ولي بايد بدانيم براي اينكه به خوبي و در آرامش در كنار همسرمان زندگي كنيم بايد مهارتهاي زيادي داشته باشيم و راههاي زيادي را امتحان كنيم؛ البته اين هرگز به معني ايفاي نقش پدر و مادري ـ به جاي نقش همسري ـ در زندگي يا حتي به معني از خودگذشتگي افراطي و فراموش كردن خود نيست چون در يك زندگي سالم زناشويي هيچ يك از زن و مرد فداي ديگري نميشود.
شايد تلاش براي زنده نگه داشتن عشق از آراسته نگه داشتن ظاهر شروع شود. هر آدمي هر چقدر هم بد سليقه باشد باز ظاهر زيبا و آراسته را دوست دارد. مسلما پوشيدن لباسهاي خوشرنگ و خوش مدل همراه با موهاي تميز و مرتب به اندازه كافي برانگيزاننده محبت باشد درست به همان اندازه كه ظاهر نامرتب، دستهاي سياه و زبر، دندانهايي رها شده به حال خودش و دهاني بد بو براي ايجاد حس منفي كافي است. بيشك مردهاي با لباس كهنه، كثيف و موهاي ژوليده هيچ جذابيت ظاهري ندارند همانطور كه زنهاي نامرتب و بيحس و حال با دستهايي كه بوي سير، پياز و سبزي ميدهد جذابيت ندارند.
البته لازمه اين كار دانستن مسائل مورد علاقه همسر در مورد ظاهر خودمان و احترام گذاشتن به خواستههاي او است پس براي داشتن يك زندگي موفق زناشويي بايد بدانيم كه همسرمان از چه چيزهايي خوشش ميآيد و چه چيزهايي را دوست ندارد و ما نيز همان كارهاي مورد علاقه او را انجام دهيم. كاري كه تقريبا بيشتر زن و شوهرها فراموش ميكنند تعريف كردن از همسرشان است. بياعتنا بودن نسبت به خوبيهاي همسر واقعا به عشق لطمه ميزند پس چه اشكالي دارد كه تعريف كردن از همسرمان جزئي از برنامههاي زندگيمان باشد حتي اگر گاهي اوقات قرار باشد در بيان خوبيهاي او كمي اغراق كنيم.
عشق جادهاي دوطرفه است يعني نميشود فقط يكي، زن يا مرد ،خوب باشد و تمام و كمال به وظايفش عمل كند و ديگري غافل از همه چيز و همهكس فقط منتظر خوبي ديدن باشد
نترسيد هيچكس با اين كار كوچك نميشود حتي با بيان غزلگونه احساساتمان نسبت به همسرمان نيز چنين اتفاقي نميافتد چون فقط ممكن است به خاطر سرودن غزلي بي سر و ته به خنده بيفتيم. اما آيا شما هم جزو آن دسته از زوجهايي هستيد كه فكر ميكنيد همسرتان علم غيب دارد و از هر چيزي كه در ذهن شما ميگذرد با خبر است؟ اگر اينگونه فكر ميكنيد بدانيد كاري ضد صميميت انجام ميدهيد چون براي داشتن يك زندگي خوب بايد با همسرمان بدون تعارف در مورد چيزهايي كه دوست داريم صحبت كنيم اين چيزها حتما هم نبايد خيلي بزرگ باشند پس هيچ موضوع مخفي در مورد علايقتان را پيش خودتان نگه نداريد و همسرتان را شايسته شنيدن آنها بدانيد. اما يك كار مهمتر را فراموش نكنيد؛ براي اينكه عاشق بمانيد و كاري كنيد كه همسرتان هم عاشق شما بماند به او بگوييد كه او را به خاطر وجود چه چيزهايي دوست داريد. پس وقتي به او ميگوييد دوستت دارم حتما علت اين دوست داشتن را هم برايش توضيح دهيد.
بخشش داشتن در زندگي هم نبايد فراموش شود هر چند كه اين كار جسارت زيادي ميخواهد. پس در روزهايي كه همسرمان اشتباهي ميكند يا كمتر به امور ما ميرسد بهتر است يادمان بيايد كه هيچ انساني كامل نيست و همسرمان نيز دوست دارد بخشيده شود.
وقت گذاشتن براي همديگر؛ اين معجوني است كه واقعا كارساز است اما فقط خالي كردن برنامه روزانه براي با هم بودن كافي نيست چون بايد براي اين زمان برنامهريزي كرد تا به خودمان ثابت شود كه براي يكي از عزيزترينهاي زندگيمان چقدر عشق و احترام قائليم. وقتي زماني را براي با هم بودن خالي ميكنيم چه خوب است كه اين وقت فقط براي خودمان باشد تا فراموش نكنيم كه نبايد جزو آن دسته از همسراني باشيم كه بعد از چند سال ديگر حرفي براي گفتن با هم ندارند.
وقتي تمام اين كارها را انجام داديم وقت آن ميرسد كه از خود بپرسيم در طول روز چقدر به همسرمان ميگوييم لطفا يا متشكرم. بايد باور كرد استفاده از اين واژهها نه تنها به صميميت لطمه نميزند بلكه به خاطر احترامي كه در آنها نهفته است محبتها را بيشتر ميكند. اگر اينگونه رفتار كنيم حتما به خودمان، شريك زندگيمان و اطرافيانمان ثابت خواهيم كرد كه زندگي زناشويي ميتواند بهترين و درستترين تصميم زندگي هر آدمي باشد.
جام جم
شاهزاده خانوم
12-05-2013, 23:07
مردانی که نباید با آنها رابطه برقرار کرد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] لیستی از مردهایی تهیه کردهایم که به هیچ عنوان نباید با آنها رابطهای شروع کنید.
مردی که خود را آفتابی نمیکند
در شهری با هم آشنا میشوید که هیچکدام در آن زندگی نمیکنید. تماسهای تلفنی و ایمیلها ارتباط را برایتان شیرین میکند؛ دو ماه بعد از شما خواهش میکند همدیگر را دوباره ببینید و به شهر او سفر کنید. در مسیر رفت، در هواپیما، وقتی که میخواهید با بغلدستیتان کمی دردودل کنید، میگویید که تصور میکنید کسی که همیشه میخواستید را پیدا کردهاید. سی دقیقه بعد، وقتی هواپیما مینشیند و کسی برای استقبال از شما نیامده است، بغلدستیتان با ترحم به شما نگاه میکند و پیشنهاد میدهد که شما را تا مسیری برساند. این همان زمانی است که باید مستقیم به باجه فروش بلیط بروید و همان لحظه به شهر خودتان برگردید!
مرد حسود
اوایل وقتی گارسون رستوران کمی بیشتر از حالت متداول به شما توجه میکند، کوتاه میآید. اما بعدها وقتی مکالمهتان با یکی از همکاران مرد یا همکلاسیهایتان طول میکشد، تحمل نکرده و از جا در میرود. وقتی میگوید که شما و برادرتان بیش از اندازه همدیگر را بغل میکنید یا حتی دوست دخترتان را به داشتن تمایل به جنس موافق متهم میکند و میگوید که به شما نظر دارد، زمان آن است که ترکش کنید. بااینکه این تعصبات و توجهات در ابتدای رابطه جالب و خوشایند میآید اما خیلی زود جذابیت خود را از دست داده و بیش از اندازه محدودکننده خواهند بود. و وقتی بالاخره رابطهتان با او را تمام میکنید، مطمئن باشید تا مدتها به دنبال شما با نفر بعدی که با او وارد رابطه میشوید هم خواهد بود!
مردی که دست بزن دارد
این مردی است که شما را مینشاند، بازویتان را میگیرد، موهایتان را میکشد یا کتکتان میزند. بااینکه خودمان بهتر از هر کس دیگری میدانیم که بودن با چنین مردی عین دیوانگی است اما خیلی وقتها به بهانههای مختلف خودمان را گول میزنیم. اما قبل از اینکه این خشونتها مشکل جدیتری برایتان ایجاد کند، باید از رابطه بیرون بیایید.
مرد خیانتکار
بعد از اولین قرار ملاقاتتان، تظاهر به مریضی میکند و قرار نمیگذارد. سعی میکنید فراموش کنید که تولدتان است و شروع به پختن سوپ معروفتان میکنید و به در خانهاش میروید. دو روز بعد، هنوز مریض است اما دعوتتان میکند به خانهاش بروید. از او میپرسید دوست دارد برایش سوپ داغ کنید و با صدایی آرام میگوید، «عالی میشه اگه اینکارو بکنی.» قابلمه سوپ را از یخچال درمیآورید که روی گاز بگذارید و میبینید که داخل این سوپ قارچ هست درحالیکه سوپی که شما درست کرده بودید قارچ نداشت. خیلی راحت باید نتیجه بگیرید که این مرد یک منبع دیگری برای سوپ درست کردن دارد و تا زمانیکه شما به او اجازه دهید به شما خیانت خواهد کرد.
مرد متکی
ممکن است خیلی از شما اینطور باشید که با هر مردی که آشنا میشوید، میبینید کمکم کارش را رها میکند، ماشینش را میفروشد و حتی گاهی خانهاش را پس میدهد و سر شما سوار میشود. خیلی از مردها، بیشتر از همه موزیسینها، نقاشان و هنرمندان همیشه به دنبال زنهایی قوی هستند که از آنها حمایت کند. این نوع از مردها به هیچ درد شما نمیخورند و باید سریعاً رهایشان کنید.
مرد خیانتدیده
ممکن است با مردی آشنا شوید که به تازگی از رابطهای شکستخورده بیرون آمده باشد. این مردها کلاً بی هیچ دلیلی همیشه عصبانی هستند، هر چقدر هم که رابطه شما ادامه پیدا کند و تصور کنید که اعتماد او را جلب کردهاید، باز هم باید حتی قید خانواده و دوستان دخترتان را بخاطر او بزنید.
مرد خودشیفته
از لباستان خوشش نمیآید؟ آیا اصلاً لازم است درمورد این دسته از مردها صحبت کنیم؟ این مردها کسانی هستند که اگر بچه داشته باشید حتی به چشمان فرزندتان نگاه نمیکند، دوست ندارد خواهر یا مادرتان را ببیند و دفعه اولی که بخواهید با دوستانتان برنامه بگذارید داد و بیدادش برخواهد خواست. وارد رابطه شدن با چنین مردهایی، بحث و جدلهایی را وارد زندگیتان میکند که خیلی زود خستهتان خواهد کرد.
مرد بخیل
به موانعی که سر راه موفق شدنتان میگذارد خوب دقت کنید. اگر ترفیع رتبهای با افزایش حقوق بگیرید و او سعی کند آن را کوچک جلوه دهد، میتواند اولین تلنگر برایتان باشد. وقتی موقع حرف زدن درمورد شما همیشه از عبارات و اصطلاحات تحقیرآمیز استفاده میکند، دومین تلنگر خواهد بود. فقط به این دلیل که مردها برایشان سخت است که باور کنند زنی میتواند نانآور باشد، به این معنی نیست که باید خودتان را قربانی کنید تا این را به او بفهمانید. خیلی از مردها اصلاً از پیشرفت زن زندگیشان خوشحال نمیشوند و دستاوردها و استعدادهای شما تاثیر مثبتی بر آنها ندارد.
مردی که شادترین کودکی ممکن را داشته است
مادر او بهترین بوده است؛ پدرش هیچوقت سیگار نمیکشیده، مشروب نمیخورده و به مادرش خیانت نکرده است. از اینکه دوستانش والدینشان را برای همه چیز مقصر میدانند متنفر است درحالیکه او و هفت خواهر و برادرش همیشه سیراب از عشق و محبت خانواده بودهاند، شاید ابتدا تصور کنید که چقدر جالب است و اولین باری باشد که چنین چیزهایی را میشنوید اما خوب به صدای او توجه کنید، صدایی که ممکن است قصد توجیه کردن خودش را داشته باشد، صدایی که ممکن است شکننده و همر
شاهزاده خانوم
12-05-2013, 23:10
نکاتی درباره عشق و عاشقی [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ][b68d21f1fefd57bbbb63492894856c60].jpg همه ما دوست داشتن را تجربه کرده ایم. والدین، برادر و خواهر، دوستان و حتی حیوانات خانگیمان را دوست داشته ایم. اما دوست داشتن عاشقانه کمی تفاوت دارد. عشق حسی عمیق و جدید است که با انواع دیگر دوست داشتن فرق دارد.
چرا عاشق میشویم؟ عشق ورزیدن و مورد عشق قرار گرفتن به زندگی ما غنا میبخشد. آدمها وقتی به دیگران احساس نزدیکی کنند، شادتر و حتی سالمتر خواهند بود. عشق کمک میکند احساس کنیم مهم هستیم، درکمان میکنند و احساس امنیت کینم.
اما هر نوع عشق حس خاص خود را دارد. حس عشقی که برای والدینمان احساس میکنیم با آنچه برای برادر کوچکمان یا دوست صمیمیمان داریم فرق میکند. و دوست داشتنی که در روابط عاشقانه تجربه میکنیم خود نوع بسیار خاصی از عشق است.
توانایی ما برای حس کردن عشق از دوران نوجوانی آغاز میشود. نوجوانان همه جهان حس عاشقانه مجذوبیت را احساس میکنند. حتی در فرهنگهایی که به افراد اجازه ابراز اینگونه احساسات داده نمیشود، باز هم این احساسات وجود دارند. ایجاد احساسات عاشقانه و جذبه جنسی به دیگران بخشی طبیعی از بلوغ است. این احساسات جدید میتوانند بسیار هیجان انگیز یا حتی در ابتدا گیج کننده باشند.
ترکیبات جادویی روابط عاشقانه عشق آنقدر احساس انسانی قدرتمندی است که دانشمندان مداوماً درحال تحقیق و بررسی روی آن هستند. آنها دریافته اند که عشق سه خصوصیت اصلی دارد:
1. مجذوبیت بخش شیمی عشق است.درواقع همان علاقه فیزیکی--حتی جنسی--است که دو طرف را به سمت هم میکشاند. مجذوبیت مسئول میل ما به بوسیدن و در آغوش گرفتن فردی است که به او عشق میورزیم. دقیقاً به همان دلیل است که وقتی آن فرد به ما نزدیک است مضطرب میشویم و دست و پایمان را گم میکنیم.
2. نزدیکی پیوندی است که وقتی ایجاد میشود که افکار و احساساتی که با هیچکس در میان نمیگذاریم را به آن فرد بروز میدهیم. وقتی این حس نزدیکی را داشته باشید، احساس حمایت، امنیت و درک شدن میکنید. اعتماد بخش مهمی از آن است.
3. تعهد قول و وعدهای است که طبق آن باید در پستی و بلندیهای رابطه به طرف مقابل خود وفادار بمانیم.
این سه ویژگی عشق میتوانند برای شکل گیری انواع مختلف رابطه با هم ترکیب شوند. مثلاً نزدیکی بدون مجذوبیت نوع دوست داشتنی است که با دوست صمیمیمان داریم. مسائل مهم زندگی و رازهایمان را با آنها درمیان میگذاریم، از آنها حمایت میکنیم و آنها هم پشتمان هستند. اما عاشقانه مجذوب آنها نیستیم.
مجذوبیت بدون نزدیکی مثل یک هوس زودگذر است. شما نسبت به یک نفر احساس جذبه جسمی میکنید اما به اندازه کافی او را خوب نمیشناسید تا با او احساس نزدیکی کرده و بتوانید تجربیات شخصی زندگیتان را با او درمیان بگذارید.
دوست داشتن عاشقانه زمانی است که مجذوبیت و نزدیکی با هم باشند. بسیاری از روابط اول با مجذوبیت شروع میشوند (عشق در نگاه اول) و بعد منجر به نزدیکی میشود. در بسیاری از موارد هم نزدیکی در یک رابطه دوستی به مجذوبیت کشیده میشود و دو طرف متوجه میشوند که چیزی که بینشان از بیش از یک دوست داشتن ساده است.
برای کسانیکه برای بار اول عاشق میشوند، تمایز قائل شدن بین این حس قوی جدید از مجذوبیت ظاهری و نزدیکی عمیقتری که در عشق اتفاق میافتد، بسیار سخت است.
عشقی ماندگار یا هوسی سرگرم کننده؟ سومین مولفه یک رابطه عاشقانه، یعنی تعهد، این است که تصمیم بگیرید -- باوجود هر تغییر و مشکل که زندگی پدید می آورد-- در آینده بعنوان یک زوج کنار هم بمانید.
گاهی اوقات زوجهایی که در دوران دبیرستان عاشق هم میشوند، روابطی متهد ایجاد میکنند که ماندگار میشود. اما بسیاری از روابط هم دوام نمی آورند. اما به این دلیل نیست که نوجوانان قادر به دوست داشتن عمیق نیستند.
در دوران نوجوانی روابط کوتاهتر هستند و دلیل آن این است که نوجوانان به دنبال تجربیات بیشتر و مختلف هستند. همه اینها بخشی از کشف خودمان، ارزشمان و اینکه از زندگی چه میخواهیم است.
دلیل دیگری که در نوجوانی روابط کوتاهتر است این است که هرچه بزرگتر میشویم، آنچه از روابط میخواهیم تغییر میکند. در نوجوانی--مخصوصاً برای پسرها--روابط فقط مجذوبیت ظاهری هستند. اما وقتی به ۲۰ سالگی میرسند، خصوصیات درونی فرد هم اهمیت پیدا میکنند. برای دختران نوجوان نزدیکی اهمیت بیشتری دارد--هرچند از جذابیت ظاهری هم بدشان نمیاید!
در نوجوانی، روابط بیشتر برای سرگرمی هستند. دوستیهای دختر و پسر در این سن بیشتر برای بیرون رفتن با همدیگر و تفریح کردن است. یکی دیگر از دلایل آن هم این است که چون بقیه دوستانتان کسی را دارند، شما هم باید دوستی داشته باشید تا بتوانید در جمعهای آنها شرکت کنید.
در اواخر نوجوانی جنبه سرگرمی این روابط کمتر شده و نزدیک شدن با هم و تکیه کردن به هم اهمیت بیشتری پیدا میکند. دخترها و پسرها وقتی به ۲۰ سالگی میرسند، پشتیبانی، نزدیکی و ارتباط و همچنین عشق برایشان ارزشمند میشوند. این زمانی است که افراد شروع به پیدا کردن کسی میکنند که بتوانند همیشه در کنارش بمانند.
یک رابطه خوب چطور ساخته میشود؟ وقتی افراد برای اولین بار عاشق شدن را تجربه میکنند، معمولاً با مجذوبیت شروع میشود. احساسات جنسی هم میتوانند بخشی از این مجذوبیت باشند. افراد در این مرحله درمورد یک عشق جدید رویاپردازی میکنند و موقع گوش دادن به آهنگهای مختلف یاد فرد موردنظر خود میافتند.
مطمئناً حس عشق را دارد اما این عشق نیست. هنوز وقت برای تبدیل شدن به نزدیکی که برای عشق لازم است را نداشته است. چون حس مجذوبیت و علاقه جنسی احساساتی جدید است، جای تعحب نیست که آن را با عشق اشتباه بگیریم. همه آنها بسیار شدید و هیجان انگیز هستند و درک آنها دشوار است.
شدت احمقانه دوران شور و مجذوبیت بعد از مدتی کمرنگتر میشود. مثل این میماند که همه انرژیتان را برای بردن یک مسابقه به کار گیرید، این نوع شور و احساسات تند بسیار هیجان انگیز است اما زیادتر از آن است که بتوان برای همیشه آن را نگه داشت. اگر دوست دارید رابطهای دوام بیاورد، اینجاست که نزدیکی وارد جریان میشود. شدت پرشور زودهنگام کمرنگ شده و پیوندی محبت آمیز جای آن را میگیرد.
چند راه تزدیک شدن آدمها به همدیگر:
• یاد بگیرید بدهید و بگیرید. یک رابطه سالم درمورد هر دو نفر است، نه اینکه یک طرف چقدر میتواند از آن دیگری بگیرد (یا به او بدهد).
• احساسات آشکار. یک رابطه خوب و حمایت کننده به افراد امکان میدهد جزئیات خودشان را با هم در میان بگذارند--چیزهایی که دوست دارند و چیزهایی که دوست ندارند، نگرانیها، آرزوها، لحظاتی که به آن افتخار میکنند، ناامنی ها، ترسها و ضعفهایشان.
• گوش دادن و حمایت کردن. وقتی دو نفر همدیگر را دوست دارند، وقتی طرفمقابل احساس ترس یا عدم امنیت میکند، از او حمایت و پشتیبانی میکنند. آنها هیچوقت، حتی وقتی با آنها مخالفت میکند، طرفمقابلشان را تحقیر نکرده و اذیت نمیکنند.
دادن، گرفتن، آشکار کردن و حمایت کردن یک روند دوطرفه است: یک نفر جزئیاتی از خود را مطرح میکند، دیگری چیز دیگری را درمیان میگذارد و بعد فرد اول برای بیشتر درمیان گذاشتن جزئیات مربوط به خود احساس امنیت بیشتری میکند. به این ترتیب، اعتماد و حمایت دوطرفه کمکم در رابطه ایجاد میشود و هر طرف میداند که وقتی اوضاع زندگی سخت شود، طرف مقابلش کنارش خواهد بود. هر دو طرف برای آنچه که هستند احساس پذیرفته شدن کرده و حس میکنند کسی دوستشان دارد.
شور و مجذوبیتی که زوج در ابتدای رابطه حس میکنند گم نشده است. فقط کمی فرق کرده است. در روابط بادوام و سالم، زوجها احساس میکنند که آن شور و هیجان هرازگاهی میآید و میرود اما نزدیکی بینشان همیشه برقرار است.
اما گاهی اوقات یک زوج نزدیکی خود را از دست میدهد. برای بزرگسالها رابطه گاهی تبدیل به چیزی میشود که متخصصین آن را «عشق توخالی» مینامند. این یعنی نزدیکی و مجذوبیتی که یک روز احساس میکردند از بین رفته است و دو طرف فقط به خاطر حس تعهد کنار هم مانده اند. اما این مشکل معمولاً برای نوجوانان پیش نمی آید و روابط آنها معمولاً به دلایل دیگر بر هم میخورد.
چرا روابط برهم میخورند؟ عشق چیزی بسیار حساس و ظریف است. برای دوام نیاز به مراقبت و توجه دارد. روابط هم درست مثل دوستیها، اگر وقت و توجه کافی در اختیار آن قرار داده نشود، ممکن است با شکست روبه رو شوند. این یکی از دلایلی است که باعث بر هم خوردن رابطه بعضی زوجها میشود--ممکن است یک طرف شدیداً سرگرم مدرسه، کارهای فوق برنامه یا کار باشد و وقت کمتری برای رابطه بگذارد. یا وقتی دبیرستان تمام میشود و هر کدام از طرفین به یک دانشگاه میروند که از هم فاصله دارد، رابطه آنها بر هم میخورد.
برای بعضی از زوجهای نوجوان هم با تغییر مسائلی که برای هر طرف مهم است، رابطه دستخوش نابودی میشود. یا وقتی هر طرف یک چیز متفاوتی از رابطه انتظار دارد. گاهی وقتها هر دو طرف میفهمند که رابطه شان به آخر رسیده است و گاهی فقط یکی از طرفین به این نتیجه میرسد و دیگری هنوز به ادامه رابطه تمایل دارد.
بگذرید از دست رفتن عشق برای هر کسی میتواند دردناک باشد. اما اگر اولین عشق واقعیتان است و رابطه قبل از اینکه خودتان بخواهید برهم خورده است، احساس فقدان غیرقابل تحمل خواهد شد. درست مثل حس شور و هیجان اولیه رابطه، تازگی و خامی فقدان و حسرت هم بسیار شدید خواهد بود. به همین دلیل است که میگویند فلانی دلش شکسته است.
وقتی رابطه ای تمام میشود، افراد به حمایت واقعی نیاز دارند. از دست دادن اولین عشق معمولاً چیزی نیست که آمادگی احساسی روبه رو شدن با آن را داشته باشیم. داشتن دوستان نزدیک و اعضای خانواده برای تکیه کردن خیلی خوب است. متاسفانه خیلی ها--معمولاً بزرگسالها--از جوانان توقع دارند که خیلی زود فراموش کرده و به روال عادی زندگی خود برگردند. اگر قلبتان شکسته است، کسی را پیدا کنید که بتوانید با او حرف بزنید، کسی که دردی که میکشید را بتواند خوب درک کند.
به نظر غیرقابل باور است که وقتی قلبتان شکسته است بتوانید روزی بهتر شوید. اما به تدریج از شدت این احساسات کاسته میشود. و در آخر افراد به سراغ روابط و تجربیات دیگر میروند.
روابط--چه دو هفته طول بکشند، چه دو ماه، چه دو سال و چه تا پایان عمر--همه فرصتهایی برای تجربه عشق در سطحهای متفاوت هستند. ما یاد میگیریم چطور عشق بورزیم و چطور درمقابل آن عشق دریافت کنیم.
عشق فرصتی برای کشف خودمان در اختیارمان قرار میدهد. چیزهایی درمورد خودمان که دوست داریم را یاد میگیریم، چیزهایی که دوست داریم تغییر دهیم و خصوصیات و ارزشهایی که در فرد مقابل به دنبال آن هستیم.
روابط عاشقانه به ما احترام گذاشتن به خود و همچنین به دیگران را یاد میدهد. عشق یکی از کامل کننده ترین چیزهایی است که در زندگی داریم.اگر هنوز برایتان اتفاق نیفتاده، نگران نباشید، وقت زیاد دارید. مطمئن باشید که فرد مناسب شما ارزش صبر کردن را دارد
شاهزاده خانوم
12-05-2013, 23:24
12 نشانه اینکه عاشق شده اید! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] عشق زیباترین حادثه ای است که در زندگی رخ می دهد. وقتی کسی را دوست دارید علائمی در شما ظاهر می شود که وجود این عشق را تایید میکند. در این مقاله با 12 نشانه اصلی که ثابت می کند عشق در قلب شما جوانه زده است آشنا خواهید شد. اگر این علائم را در خود دیدید دیگر به عشق خود نسبت به طرف مقابل شک نکنید و قدمهای خود را استوارتر بردارید.
1- متن ها و اس ام اس های او را دوباره و دوباره می خوانید.
2- وقتی با او هستید بسیار آهسته قدم می زنید.
3- هر زمان که پیش او هستید، تظاهر به خجالتی بودن می کنید.
4- وقتی به او فکر کنید، قلباتان تند تر و تند تر می تپد.
5- زمانی که به صدایش گوش می دهید، بدون دلیل لبخند می زنید.
6- وقتی او را تماشا می کنید، دیگر قادر به دیدن اطرافیانتان نیستید و فقط او را می بینید.
7- شروع به گوش دادن به آهنگهای آرام می کنید.
8- او همه فکر شما می شود.
9- بوی او شما را به وجد می آورد.
10- متوجه می شوید که زمان فکر کردن به او، همیشه به خود لبخند می زنید.
11- حاضرید هر کاری برایش انجام دهید.
12- هنگام خواندن این متن همواره فقط یک نفر در ذهن شما بود. اگر عاشقید دکمه لایک را کلیک کنید
شاهزاده خانوم
12-05-2013, 23:34
چرا مردان هیچوقت احساساتشان را ابراز نمیکنند؟
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شایع ترین شکایت زنان از مردان: او اصلاً حرف نمیزند!
به نظر میرسد که خانمها در همه جا از یک چیز مردها شکایت دارند: "او اصلاً احساساتش را ابراز نمیکند! هیچوقت نمیگوید چه حسی دارد! خیلی وقتها هم اتاق را ترک میکند و حسش را بیان نمیکند!" بگذارید برایتان بگوییم که چرا بیشتر مردها دوست ندارند احساساتشان را مطرح کنند و اینکه چرا این یک نقطه مثبت برای آنهاست.
ساکت بودن – ناراحتی احساسی درمقابل حل مشکل مردها میگویند که خیلی بدشان میآید وقتی زنی در یک زمان ساکت از آنها میپرسد، "به چه فکر میکنی؟" برای خانمهای این یک سوال کاملاً طبیعی است زیرا خانمها وقتی ناراحت هستند یا احساس میکنند به آنها دروغ گفته شده ساکت میشوند. وقتی مردی ساکت میشود، زن تصور میکند سکوت او نشانه ناراحتی اوست. از طرف دیگر، مردها وقتی میخواهند مشکلی را حل کنند ساکت میشوند. وقتی بهتر درک کنید که همسرتان چطور احساسات خود را پردازش میکند، سوءتفاهمات بین شما برطرف شده و بهتر میتوانید روابطتان را تحمل کنید. واقعیت این است که مردها و زنان فقط از نظر ظاهری با هم متفاوت نیستند، از بسیاری جهات با هم تفاوت دارند.
انگیختگی احساسی برای سلامت مردان خوب نیست یکی از تفاوتهای اصلی مردان و زنان این است که مردان باید بخاطر سلامتیشان از خودشان دربرابر انگیختگی و تحریک احساسی مراقبت کنند. ایدآل درمانی در دهه هفتاد، تماس با احساسات را توصیه میکرد درحالیکه تحقیقات جدیدتر نشان میدهد که احساسات قوی—به ویژه برای مردان—میتواند برای سلامت جسم خطرناک باشد. زنان ناعادلانه جنسیت ضعیف خوانده میشوند اما در بسیاری از موارد، مردان آسیبپذیرتر هستند. زنان نه تنها عمر طولانیتری دارند بلکه در هر مرحله از زندگی، احتمال مرگ مردان بیشتر از زنان است. حتی در نوزادی، پسربچههای نارس بیشتر از دختربچهها میمیرند.
مردان عمل میکنند، زنان حرف میزنند اول اینکه، مغز مردان در احساسات قوی به دنبال عمل است درحالیکه مغز زنان به دنبال حرف زدن درمورد موضوع است. اگر مردی به طور غریزی بداند که عصبانیت او موجب عمل میشود (و احتمالاً خشونتی پشیمانکننده)، با درپوش گذاشتن روی آن سعی در مهار آن میکنند. دوم اینکه، از دیدگاه تکاملی، مردان مجبور بودهاند که موقع شکار احساساتشان را نادیده بگیرند، ازاینرو به مرور زمان این برای آنها به مسئلهای طبیعی تبدیل شد. اما یک دلیل سوم و بهتر هم برای ساکت بودن مردان برای ابراز احساسات وجود دارد.
مکانیزم بقای مردان در موقعیتی که موجب برانگیختن احساسات میشود، اولین واکنش غریزی مردان این است که محیط را ترک کرده و آرام شود. این تاحدی بخاطر نحوه تاثیر گذاشتن احساسات بر روی مردان است. آنها به دنبال عمل هستند—چیزی که میتواند عواقب خطرناکی به دنبال داشته باشد. اگر مرد آرامش خود را حفظ نکرده و احساسی شود، فشارخون او به شدت بالا رفته و در خطر حمله قلبی قرار میگیرد. همچنین برگشتن فشارخون و سیستم ایمنی به وضعیت عادی برای مردان بیشتر طول میکشد. درنتیجه، مرد غریزتاً سعی در محافظت از خود و فرار از موقعیت خواهد کرد.
استرس احساسی پسرهای جوان بسیار بیشتر از دخترهای جوان است تفاوت در پردازش احساسات در مردن و زنان از سنین جوانی کاملاً مشخص است. زنان نیاز دارند که بیشتر به سمت احساسات بروند زیرا معمولاً این آنها هستند که بچهها را بزرگ میکنند. در یک تحقیق مشخص شد که پسرهای جوان بسیار سریعتر از دخترهای جوان صدای ضبط شده گریه یک کودک را خاموش میکنند. دلیل که محققان ابتدا آوردند بیاحساسی مردان بود. اما مشخص شد که بعد از شنیدن صدای گریه بچه، سطح هورمون استرس در جریانخون پسرها بسیار بیشتر از دخترها بوده است. مردها معمولاً نسبت به احساسات حساستر هستند و سعی میکنند از آن دوری کنند. این تفاوت جنسیتی در تمام طول عمر باقی میماند و احتمال مردن مردان پیر بعد از مرگ همسرشان معمولاً بسیار بیشتر است.
اجازه بدهید کمی توضیح دهیم بهترین راه برای کنار آمدن با یکدیگر این است که مردان درک کنند که خانمها نیاز دارند که گاهی برایشان درمورد احساساتتان حرف بزنید و اینکه خانم بدانند که مردها دوست دارند درمورد چیزهای عملی حرف بزنند تا احساسات. ازاینرو وقتی مردی می فهمد که زنش از چیزی ناراحت یا نگران است، میتواند از او بخواهد که درمورد آن حرف بزند. اما بعد لازم است که دربرابر وسوسه نصیحت کردن او مقاومت کند. فقط باید گوش دهد و احساسات او را تایید کند. برخلاف این، وقتی زنی متوجه میشود که اتفاقی افتاده است، قبل از اینکه سوال ترسناک، "چه حسی داری؟" را از همسرش بپرسد، بهتر است کمی فکر کند. یک جایگزین بهتر برای این میتواند این جمله باشد، "فکر خوبی بود که اگر درمورد فلان چیز فلان کار را میکردیم." این به مسئله جنبه عملی میدهد و کمتر برای مرد ترسناک به نظر میرسد. یادتان باشد که احساسات قوی برای مردان خطرناک است و باید سعی کنید به جای بحث کردن وارد عمل شوید.
شاهزاده خانوم
28-05-2013, 22:30
عبرت نیوز: یک مرد فکر می کند همین که در خانه باشد نشان دهنده صمیمیت او با همسرش است، آنها حساب نمی کنند که در زمان حضور در اتاق پای کامپیوتر هستند یا فیلم می بینند یا خواب هستند یا...
تا به حال شنیده اید که زبانی که زنان حرف می زنند متفاوت از زبانی است که آقایان استفاده می کنند. مثلا وقتی یک خانم می گوید « حرفش را نزن، اصلا برایم مهم نیست »، در واقع می خواهد به طرف مقابل بفهماند که نه تنها موضوع برایش مهم است بلکه باعث ناراحتی اش هم شده است. اما کمتر مردی است که این موضوع را بداند و تعبیر درستی از آن داشته باشد، حالا این موضوع ساده را به تمام وجوه زندگی تعمیم دهید تا درک کنید زنان چه رازهای بزرگی هستند. مردانی که نتوانند راز شخصیت زنان را کشف کنند خواه ناخواه دچار اشتباه های بزرگی در قبال آنها می شوند تا جایی که ممکن است زندگی و رابطه شان تحت الشعاع قرار بگیرد. در این مطلب شما را با ۹مورد از این اشتبا هات رایج مردها آشنا می کنیم تا شاید کمی به مردها کمک شود که رفتار همسرشان را رمزگشایی کنند.
تفاوت هایی از دوران غارنشینی
بیشتر زوج ها اگر بخواهند رابطه ای موفق داشته باشند به حرف زدن اهمیت زیادی می دهند، اما با این همه حرف زدن باز هم مردها می گویند که فکر می کنند زنان یک راز بزرگ هستند و نمی توان از کار آنها سر درآورد و همین عدم شناخت باعث می شود که اختلاف عقیده ای کوچک مثل جارو کردن خانه یا چیدن ظرف ها در ماشین ظرفشویی منجر به دعوایی اساسی شود و به جاهایی برسد که طرفین شروع کنند از همه چیز و حتی خانواده های هم ایراد گرفتن. در این مواقع نمی توان گفت هر دو طرف بی تقصیرند ولی شاید تقصیر چندانی نداشته باشند و همه اینها ناشی از تفاوت دیدگاه هایشان باشد. باید بدانید خانم ها و آقایان بیشتر از آنکه فکرش را بکنید با هم متفاوت هستند. دکتر آلیسون آرمستانگ، روانشناس کالیفرنیایی می گوید: این تفاوت ها از همان دوران غارنشینی تا زندگی های مدرن امروزی در زندگی زنان و مردان وجود داشته است.
اشتباه یک : چرا مردها حرف خانم های شان را گوش نمی کنند؟
به نظرتان آشنا نمی آید؟ بیشترین شکایت خانم ها این است که مردشان به حرف آنها گوش نمی دهد.متاسفانه مردها قدرت یک گفت وگوی ساده و عاشقانه را دست کم می گیرند.خانم ها طی گفت وگو دوپامین یا همان هورمون لذت در بدن شان بالا می رود و در نتیجه طی این گفت وگو ارتباط قوی تر می شود اما برای بیشتر مردها گفت وگو اینقدر اهمیت ندارد.مردها متوجه نمی شوند که خانم ها حرف می زنند تنها برای اینکه احساس کنند به طرف مقابل وصل هستند، آنها فکر می کنند که همسرشان حرف می زند که خواسته اش را مطرح کند.از طرف دیگر مردها به طور غریزی می خواهند مشکلات همسرشان را حل کنند، حتی اگر خانم از او کمک نخواهد.راه حل : یک عبارت هست که می تواند برای خانم ها معجزه کند: « برای من از خودت بیشتر بگو» و اگر شما می خواهید واقعا او را خوشحال کنید، بگویید: « من به حرف هایت علاقه مندم »
اشتباه دوم : مردها پیشنهاد کمک نمی دهند
خانم های شاغل بیشتر اوقات روزشان را در دفتر کار سپری می کنند و بعد هم باید مشغول غذا پختن و رسیدگی به خانه شوند، آیا به نظر شما این توقع زیادی است که زنی انتظار داشته باشد بدون اینکه از همسرش بخواهد ظرف ها را بشوید؟وقتی یک زن کمک می خواهد یا به کمک نیاز دارد، ممکن است به طور مستقیم خواسته اش را مطرح نکند و هیچ کس هم انتظار ندارد که یک خانم هیچ وقت به کمک احتیاج نداشته و مانند یک شیرزن از کسی انتظاری نداشته باشد.قبول کنید که این فراتر از توانایی یک زن معمولی است، مردی که قدرت جارو کردن در استحکام یک رابطه را متوجه نشود به احتمال زیاد با همسرش مشکل خواهد داشت، مردها باید بدانند که امور خانه در روحیه همسرشان به شدت تاثیر می گذارد.اما چگونه؟ برای بیشتر زن ها، کارهای خانه و تمیز بودن آن نقش مهمی در احساس شان نسبت به زندگی دارد و اینکه همسرشان در این امر به آنها کمک کند می تواند به زندگی امیدوارشان کند.راه حل: اول از همه شما به عنوان یک مرد باید با دیدن تلویزیون و فیلم ها متوجه شوید که یک زن چه کارهایی انجام می دهداحتمالا خواهید دید که بیشتر اوقات خانم ها آرام و قرار ندارند، اگر همسر شما نیز چنین است هر چه سریع تر به کمکش بشتابید و دوم اینکه مردها نیاز دارند که کلمه « کمک » را از پیشنهادهای خود حذف کنند. یک زن برای اینکه توانایی اش را نشان دهد جواب طبیعی اش به پیشنهاد کمک « نه » است؛یعنی می گوید « ممنون خودم انجام می دهم » پیشنهاد می کنیم به عنوان شوهر از او بپرسید « آیا کاری هست که بتوانم انجام دهم؟ »
نکته مهم : از قانون طلایی « ارتباط موفق » چیزی شنیده اید
بارها و در جاهای مختلف درباره تفاوت های زن و مرد صحبت شده ولی برای بیشتر مردها رفتار زن ها همچون یک راز است و شاید غفلت از همین تفاوت ها گاهی باعث می شود یک موضوع کوچک و یک اختلاف نظر جزئی تبدیل به یک دعوای بزرگ و دلخوری زیاد شود. قانون طلایی برای حل این مشکل این است؛ همان گونه که دیگران با شما رفتار می کنند با آنها رفتار کنید، مردها معمولا همان گونه که دوست دارند همسرشان با آنها رفتار کند با او رفتار می کنند و همین باعث به وجود آمدن اختلافات می شود چون زن ها و مردها متفاوتند.
اشتباه سوم : او با شما فرق دارد
آیا تا به حال دیده اید که بعضی از مردها وقتی می خواهند خیلی همسرشان را خوشحال کنند به او وسایلی چون ایکس باکس هدیه می دهند، چون همان کاری را می کنند که دوست دارند همسرشان انجام دهد. وقتی مردی هدیه می دهد بیشتر به نیازهای خودش فکر می کند نه اینکه همسرش چه وسیله ای نیاز دارد و در نهایت همین رفتار اثر خود را در زندگی نشان می دهد.البته این فقط یک ویژگی مردانه نیست، همه مردم به طور طبیعی فکر می کنند دیگران نیز خواسته هایی شبیه خودشان دارند، چون همه فکر می کنند دیگران هم شبیه آنها هستند.مردان و زنان عموما خواسته هایی همساز دارند اما اگر زن و شوهری اینگونه نباشند مشکلات زیادی برایشان پیش می آید. راه حل : مردها نیاز دارند درباره احتیاجات همسرشان بیشتر بدانند، اینکه چطور باید او را حمایت کنند و اینکه او چگونه شوهری را دوست دارد؟به دست آوردن این اطلاعات خیلی سخت نیست تنها کافی است از همسرتان سؤال کنید. به خانم تان اجازه دهید که به راحتی با شما ارتباط برقرار کند و توقعاتش را بگوید.
اشتباه چهارم : چرا او ساکت است؟
مردها فکر می کنند وقتی همسرشان یک روز با آنها صحبت نمی کند حتما در حال جریمه کردن آنهاست اما حقیقت این است که روحیه او آسیب دیده و نمی تواند صحبت کند. گاهی همین سکوت مردها را به اشتباه می اندازد و باعث می شود وضعیت را بدتر کنند. مرد می خواهد به زن اجازه دهد تا خودش حالش خوب شود اما باید بداند طولانی شدن سکوت زن می تواند عواقب بدی به دنبال داشته باشد. مردها فکر می کنند سکوت خوب است و حال زن را خوب می کند اما برای زن این سکوت، آرامش پیش از توفان است.راه حل : وقتی یک زن ساکت است، باید مرد از او علت سکوتش را بپرسد، مردها باید همیشه همسرشان و احساسات او را چک کنندباید بدانید که عبارت معجزه آسا در این مواقع این است « عزیزم در ذهنت چه می گذرد؟ » در این مواقع باید مرد بیش از همیشه خود را دلسوز نشان دهد چون در این صورت زن احساس امنیت می کند و راحت تر احساسات واقعی اش را مطرح می کند.اگر نمی دانید چگونه گفت وگو را شروع کنید می توانید بگویید «من نمی دانم چه کاری کرده ام، اما خیلی متاسفم که ...»
اشتباه پنجم : مردها دلایلشان را توضیح نمی دهند
این یک شکایت رایج زن ها نسبت به مردهاست، چرا همسرم آنچه را که فکر می کند، به من نمی گوید. در عصر حجر مردها برای شکار نیاز داشتند تا جایی که می توانند کالری ذخیره کنند، اما امروز مردها، کلمات را برای خودشان نگه می دارند و سعی می کنند احساساتشان را پنهان کنند. وقتی خانمی به همسرش پیشنهاد می دهد که به سینما بروند ممکن است مرد بدون هیچ توضیحی تنها بگوید « نه!» هرچند در ذهن خود دلایل روشنی دارد مثل اینکه جای پارک پیدا نمی شود یا خیلی خسته است و... اما چون خانم ها این دلایل را نمی دانند دچار سوء تفاهم می شوند. مثلا زن فکر می کند که همسرش دوستش ندارد و نمی خواهد با او وقت بگذراند.راه حل : باید با همسرتان بیشتر صحبت کنیدمردهایی که تصمیم هایشان را برای همسرشان توضیح می دهند حدود ۱۰۰برابر بیشتر از مردهای دیگر در زندگی موفق هستند، این مردها حتی اگر با همسرشان مخالفت کنند چون برای او توضیح می دهند، تنش به وجود نمی آورند.
اشتباه ششم : مردها فکر می کنند حضور فیزیکی در خانه کافی است
یک مرد فکر می کند همین که در خانه باشد نشان دهنده صمیمیت او با همسرش است، آنها حساب نمی کنند که در زمان حضور در اتاق پای کامپیوتر هستند یا فیلم می بینند یا خواب هستند یا... برای مردها تنها فعالیت های ۲نفره می تواند نشان دهنده صمیمیت باشد، در این فعالیت های ۲نفره حضور ۲نفر برای مرد آرامش بخش است.اما برای زن ها اینگونه نیست، او برای اینکه احساس آرامش کند باید مطمئن شود که همسرش به لحاظ احساسی، فیزیکی و ذهنی با او همراه است. راه حل: ۳کار را فراموش نکنید زن ها برای داشتن یک رابطه موفق نیاز دارند که هم صحبت کنند، هم توجه کافی دریافت کنند و هم با همسرشان ارتباط حسی و فیزیکی داشته باشند و در نتیجه این حالات احساس صمیمیت بیشتری می کنند.
اشتباه هفتم : مردها می گویند همسرشان به آنها توجه کافی ندارد
باید بدانید که خانم ها به راحتی می توانند چند کار را با هم انجام دهند و این جزو طبیعت آنهاست، اما مردها اینگونه نیستند. به عنوان مثال یک خانم هم می تواند تلفن جواب دهد، هم به غذا سرکشی کند و هم با شوهرش درباره یک موضوع مهم صحبت کند، اما در این مواقع مرد فکر می کند همسرش به او بی توجه است. مردها به دنبال توجه کامل هستند و می خواهند وقتی حرف می زنند همسرشان هیچ کاری نکند، در صورتی که نمی دانند که همسرشان به حرف ها با توجه کامل گوش می کند. با همه این حرف ها یک مرد چطور می تواند توجه کامل همسرش را جلب کند؟راه حل : بهترین کار این است که هنگام صحبت دست های همسرتان را در دست بگیرید، با این راه دیگر گمان نمی کنید که او نسبت به حرف هایتان بی توجه است.
اشتباه هشتم : مردها بیشتر به خودشان توجه می کنند تا همسرشان
یکی از رایج ترین اشتباهات مردان هنگام ارتباط با همسر یا نامزدشان این است که اصلا به نیازهای عاطفی متفاوت همسرشان توجه نمی کنند و بیشتر توجه آنها به احساسات خودشان است. از طرف دیگر برای زنان نیز چندان مهم نیست که مردان درباره آنها چه فکر می کنند، همه آنچه برای آنها اهمیت دارد احساس خودشان نسبت به مرد زندگی شان است. یک زن چندان توجه نمی کند که شما چقدر می خواهید او را تحت تاثیر قرار دهید. اگر شما خودتان فکر می کنید همسر یا نامزد خوبی هستید، در احساسات او تاثیر خاصی ندارد. او چندان توجه نمی کند که شما در دلتان به چه فکر می کنید.راه حل : اگر می خواهید همسرتان را تحت تاثیر قرار دهید، سعی کنید احساساتش را بیشتر بشناسید از او درباره احساساتش بپرسید تا راه های خوشحال کردنش را پیدا کنید.
اشتباه نهم : کسل بودن!
یک مرد باید در زندگی اش احساس شوق و اشتیاق داشته باشد (در کنار همسری که دوستش دارد) وگرنه روز به روز کسل تر می شود. این مورد می تواند کار یا فعالیت فرهنگی یا... باشد. وقتی شما به نیازهای خودتان توجه کافی داشته باشید و سعی کنید استعداد های بالقوه خودتان را شکوفا کنید و با انجام دادن کاری که دوست دارید شاداب باشید، مسلما در کنار همسرتان نیز زندگی بهتری خواهید داشت و بهتر می توانید او را خوشحال کنید.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
چه زمانی مثبت اندیشی در ذهن ما نهادینه می شود؟ زمانی که
۱- ذهنی برتر پر از احساسات مثبت به پتانسیل های این جهان داشته باشیم.
۲- قلبی گشوده، مهربان و دوست داشتنی داشته باشیم.
۳- جسمی زنده، پویا و پر از انرژی داشته باشیم.
۴- با روح خود پیوندی عمیق داشته باشیم.
نگرش منفی یا مثبت به زندگی از روح انسان سرچشمه می گیرد. این بخش از هستی ماست که نامتناهی است و با ذهن جهانی یعنی منبع اصلی آفرینش در ارتباط است.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
اگر می خواهی از داشتن یک ذهن مثبت اندیش بهره مند شوی باید:
۱- عقاید و افکار بازدارنده را از خودت دور کنی
هر انسانی باورها و ایده هایی در ذهنش دارد که باید گهگاه به چالش کشیده شود. هر روز به صدای درونت گوش بده و وقتی می بینی غلط و قدیمی هستند به راحتی آن ها را دور بیانداز.
۲- گذشته را پشت سر بگذار
مجبور نیستی بار گذشته را همواره به دوش بکشی. گذشته گذشته! ببخش و بگذار بگذرد. اگر این کار را نکنی یعنی ترجیح می دهی همیشه تحت آسیب و صدمات وارده از آن ها باشی. وقت آن رسیده که دست به انتخاب بزنی.
۳- ذهن خودخواهت را ساکت کن
ذهن خودخواهت همان صدای درونی است که فریاد می زند همیشه آزرده باش و بترس! او معتقد است با کنترل و قدرت دیگران می توان زمام امور را در دست گرفت و تو می دانی که مسلماً عقیده اش غلط و ویرانگر است اما با تو می جنگد تا ثابت کند که تو در اشتباهی! در درونت به دنبال صدای ذهن متعالی، قلب گشوده و روح پاکت بگرد. در این هاست که به آموزه های درست و فرا راه خواهی رسید.
۴- در زمان حال زندگی کن
زندگی در اینجا و اکنون یعنی با فراغ بال می توانی از تمامی مواهب و فرصت هایی که به تو عرضه می شود استفاده کنی. حوضچه ی اکنون پر است از شادی، عشق، آگاهی، بینش، نور، صلح، امید، شفا، زیبایی و آزادی.آنچه را شایسته ی تقدیر می دانی به سرعت در زمان حال خواهی یافت.
زندگی تر شدن پی در پی ،
زندگی آب تنی کردن در حوضچه “اکنون”است. سهراب سپهری
5- رابطه ای زنده و پویا با روحت ایجاد کن
روح تو صبورانه در انتظار پر شدن از دانش جهانی است. فقط باید آن را بگشایی و به درونت گوش فرا دهی. طنین صدای روح همواره حمایتگر، روشنگر و هوشمندانه است. چه کسی آن را شایسته ی تقدیر و تشکر نمی داند؟
حال از موهبت های این راه و روش مثبت بهره گیر و در جهان پیرامونت با فراغ بال گشتی بزن!
منبع:دگرش
Mr_100_dolari
07-07-2013, 21:46
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
اعتماد به نفس یعنی خود باوری , یعنی به کاری که انجام میدهی ایمان داشته باشی ! انسان های موفق اعتماد به نفس بالایی دارند و انسان های فقیر خود را باور ندارند .حال این سوال در ذهن شما شکل گرفته که چگونه میتوان اعتماد به نفس را افزایش داد ؟ برای یافتن جواب سوال خود مقاله کلیشه دربارهراه های افزایش اعتماد به نفس ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) را مطالعه کنید
آیا توجه کرده اید که می توان از نوع راه رفتن ، حتی شخصیت افراد را نیز شناسائی کرد ؟
آدم های شدیدا واخورده و یا بی کس و کار فقط پرسه می زنند و بیکار می گردند چراکه اعتماد به نفسشان در حد زیر صفر است !
آدم های معمولی ، معمولی راه می روندو بنظر میرسد برای خود ارزشی قائل نیستند !
* آدم هائی که اعتماد به نفس بالائی دارند نسبت به سایرین تندتر راه می روند ، بطوریکه گاه احساس می کنیم که در حال دویدن آرام هستند ! با دیدن این ها احساس می کنیم که به جای مهمی می روند و یا بدنبال کار مهمی هستند ! این ها کسانی هستند که در کارشان موفق تر خواهند بود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
* همیشه در ردیف های جلو بنشینید ،با این روش بیشتر در معرض دید خواهید بود.
* تمرین کنید که به چهره و چشمان دیگران نگاه کنید ، نگاه نکردن به چهره یا چشم سایرین دو برداشت را به ذهن متبادر می سازد :
احساس ضعف ، حقارت و ترس ، و یا احساس گناه کاری و یا بر ملا شدن یک راز نهفته . گریز از نگاه کردن این اندیشه را به ذهن طرف مقابل القاء می کند که می ترسید و یا اعتماد به نفس ندارید !
* سرعت راه رفتنتان را بیست و پنج درصد افزایش دهید ! اعتقاد روانشناسان بر اینست که شلختگی ، بی قیدی و پرسه زدن از ویژگی های افرادیست که نسبت به خود ، کار ، و سایرین نگرش مثبتی ندارند !
* بلند و جدی حرف زدن را تمرین کنید ! البته سعی کنید دامنه ی اطلاعات خود را با مطالعه ی بیشتر کتاب ها ، روزنامه ها ، متون اینترنتی و سایر منابع افزایش دهید و با اطمینان بیشتری اطلاعات خود را به دیگران منتقل نمائید . این احساس که سخنان شما کمکی به سایرین نخواهد کرد و یا چیزی بر اطلاعات آنها نخواهد افزود ، بار دیگر حرف خواهم زد ، معلومات من بسیار کم ارزش تر از سایرین است و … نباید مانع از ابراز عقاید منطقی و درست شما شود.
بلند تر و غراتر صحبت کنید وسعی کنید به سایرین نشان دهید که شما هم می توانید حرف بزنید.
* هنگامی که با کسی دست می دهید ، جدی باشید و با صلابت دست دهید ! همین کار بظاهر ساده است که حس اعتماد به نفس شما را بالاتر خواهد برد و این حس را به طرف مقابل القاء می کند که با فردی مصمم و دارای اعتماد به نفس دست داده است.
* از ابراز نظر در جمع استقبال کنید ، سوال پرسیدن را ننگ ندانید و ابراز عقیده کنید ، برای این منظور سعی کنید مطالعات خود را بیشتر کنید و بر دامنه ی اطلاعاتتان بیفزائید.
* خندان و متبسم باشید چرا که بسیاری مواقع ، تبسم شما جمع را شاداب تر خواهد کرد .خصوصا اگر این خنده واقعی باشد می تواند جمع را از خستگی بیرون آ ورد و بسیاری از مخالفت های احتمالی را در هم بشکند !
* از خودتان بپرسید: بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد چیست؟
ترسیدن از اتفاقاتی که ممکن است بیفتد خیلی راحت است. وقتی واقعاً از خودتان بپرسید بدترین چیزی که ممکن است رخ دهد چیست، تصویری روشن از موقعیت پیدا می کنید، کمی از ترستان از بین می رود و می فهمید که نتایج احتمالی آن به آن اندازه که اول تصور می کردید ترسناک نیستند. با اینکار عواقب احتمالی را برای خودتان تعریف می کنید و همچنین متوجه می شوید که هر اتفاقی که بیفتد می توانید آن را مدیریت کرده و از آن سربلند بیرون بیایید.
* موسیقی نشاط بخش گوش دهید.
قبل از اینکه شب در مهمانی شرکت کنید، یا قبل از یک امتحان یا جلسه مهم، قبل از هر چیزی که ممکن است اعتمادبه نفستان را کمی سست کند، می توانید از موسیقی بعنوان انگیزه برای تقویت روحیه استفاده کنید.
* یک چیز جدید امتحان کنید.
وقتی پا را از منطقه آرامشتان بیرون می گذارید و چیزی را امتحان می کنید که قبلاً نکرده بودید، نه تنها خودتان را وارد یک چالش می کنید بلکه محدوده های خود و اعتمادتان به توانایی های خود را گسترش می دهید. با امتحان کردن یک چیز تازه می توانید از ترس هایتان کم کنید و زندگی با موانع و محدودیت های کمتر داشته باشید.*
برای انجام یک کار جدید نقشه بکشید و بعد آن را دنبال کنید.
این یکی از مهمترین و موثرترین راه های ایجاد اعتمادبه نفس دائم است. وقتی تصمیم می گیرید کاری انجام دهید و از آن عقب نمی کشید و آن را پیش می برید، خودتان به خودتان ثابت می کنید و اینجاست که اعتمادبه نفستان بالا می رود.
* از مدیتیشن استفاده کنید.
مدیتیشن راهی عالی برای از بین بردن افکار منفی و دست یافتن به افکار مثبت است.
* ورزش کنید.
این مورد اثری عمیق بر اعتمادبه نفس دارد. ورزش منظم و همیشگی سطح انرژی شما را بالا می برد و موادشیمیایی مختلفی تولید می کند—مثل تستوسترون و اندورفین—که حالت مثبت تری به شما می دهد. به نظر می رسد ورزش به طور اتوماتیک وار اعتمادبه نفس افراد را بالا می برد و رویکرد شما را نسبت به زندگی تغییر می دهد. علاوه بر آن فرم و شکل بهتری به اندام شما می دهد که راهی عالی برای بالا بردن اعتمادبه نفس است.
* با یک ترس روبه رو شوید.
این مورد اصلاً آسان نیست. اما پاداش خیلی خوبی به همراه دارد. اگر با یک ترس روبه رو شوید، اعتمادبه نفستان 10 قدم بالاتر می رود. و هربار که با یک ترس روبه رو می شوید آرام آرام متوجه می شوید که ضرب المثل قدیمی “از هیچ چیز به اندازه ترس نباید ترسید” فقط یک کلیشه توخالی است.
* چیزی نو خلق کنید.
همه انسان ها خلاق هستند. اما پس کودکی و نوجوانی این مسئله گاهی فراموش می شود. کشف دوباره خلاقیت هایتان راهی عالی برای بالا بردن اعتمادبه نفستان است. خلق یک چیز جدید راهی عالی است اما همیشه هم آسان نیست. اما وقتی کارتان تمام شد نه تنها احساسی عالی نسبت به خودتان پیدا می کنید، بلکه بعضی اوقات قسمت های جدیدی از خودتان که قبلاً می شناختید را دوباره کشف می کنید. خلاق بودن راهی عالی برای شناختن خودتان و توانایی های پنهانتان است.
* تا زمانیکه اعتمادبه نفس پیدا نکرده اید وانمود کنید که دارید.
یک راه برای بیرون آمدن از محدودیت هایی که برای خودتان درست کردید این است که یک قدم بیرون از منطقه آرامشتان بگذارید. ممکن است غیرعملی به نظر برسد. انگار فقط به خودتان دروغ می گویید اما موضوع همین است. این راهکار کاملاً عملی است. اگر احساس اعتماد نمی کنید، حداقل تظاهر کنید و طوری رفتار کنید که انگار به خودتان و توانایی هایتان کاملاً مطمئنید و بنابر آن رفتار کنید. خیلی زود می بینید که احساس اعتمادبه نفس می کنید، اعتمادبه نفس واقعی.
1* از محیطتان استفاده کنید.
یک راه موثر برای تغییر خودتان این است که محیطتان را برحسب آن کسی که دوست دارید باشید تغییر دهید. اگر می خواهید اعتمادبه نفس بیشتری داشته باشید، زندگینامه های افراد بااعتمادبه نفس را مطالعه کنید، موسیقی که گوش می دهید را از موسیقی های افسرده کننده به انرژی بخش تغییر دهید و سعی کنید با کسانی رفت وآمد کنید که اعتمادبه نفس بالایی دارند.
* از قوه تخیلتان استفاده کنید.
ذهن شما ابزاری بسیار قدرتمند است. وقتی یاد بگیرید چطور از تخیلتان به طریقی مثبت استفاده کنید، می توانید با کمک آن اعتمادبه نفستان را بالا ببرید. یک راه برای آن تجسم سازی است.
تصور کنید که جلسه ای مهم پیش رو دارید. پیش خود تجسم کنید که چقدر همه چیز خوب پیش می رود—همه چیز را بشنوید و ببینید—و چقدر حس خوبی در آن جلسه دارید. خودتان را در حال لبخند زدن تجسم کنید که اوقات خوشی را می گذرانید. نتیجه مثبت و عالی جلسه را در ذهنتان مجسم کنید. بعد تجسم کنید که جلسه با نتیجه دلخواه شما به پایان رسیده است. این روش واقعاً موثر است و قبل از پا نهادن به جلسه روحیه ای عالی به شما می دهد.
اگر برای اینکه خودتان را بااعتمادبه نفس تجسم کنید مشکل دارید، می توانید کس دیگری را تقلید کنید. یک فرد بااعتمادبه نفس کنار خودتان پیدا کنید—مثلاً یک ورزشکار، هنرپیشه یا حتی یک از آشنایان—و از او تقلید کنید. ببینید چطور راه می رود، حرف می زند و حرکت می کند. بعد رفتارهای او را در تجسم سازیتان تقلید کنید.
* از بدنتان استفاده کنید.
اگر پایتان را مدام عصبی تکان دهید، کم کم احساس اضطراب و نگرانی خواهید کرد. اگر ارام تر راه بروید، کم کم ریلکس تر خواهید شد. برای اینکه اعتمادبه نفس بیشتری احساس کنید، از بدنتان استفاده کنید. به طریقی مطمئن تر راه بروید، بنشینید و بلند شوید. اگر نمی دانید چه باید بکنید از نکته بالا کمک بگیرید. از افراد دوروبرتان که اعتمادبه نفس خوبی دارند تقلید کنید.
* ذهنتان را از خاطرات مثبت پُر کنید.
این یک عادت شایع است که قبل از اینکه بخواهید کار مهمی انجام دهید، شکست های قبلی و تجربیات بد سابق همه ذهنتان را پر می کنند. این عادت را از بین ببرید و سعی کنید برای یک تا دو دقیقه هم که شده همیشه ذهنتان را از خاطرات مثبت، دستاوردهای مهم و تجربیات خوبتان پر کنید. ما معمولاً این کارهای مثبت را فراموش می کنیم و روی خاطرات بد و منفی تمرکز می کنیم. اما همه چیز به خودتان بستگی دارد. و محصول انتخابتان عاملی است که سطح اعتمادبه نفستان را تعیین می کند.
* به آینده فکر کنید.
یک راه عالی برای پیش رو قرار دادن همه چیز و تعیین اینکه اتفاقات روز چطور بر اعتمادبه نفس شما تاثیر بگذارد این است که نگاهی به آینده بیندازید. از خودتان بپرسید: آیا این مسئله در 5 سال آینده مسئله مهمی خواهد بود و یاد من خواهد ماند؟ این باعث می شود فقط درگیر اتفاقی که افتاده است نشوید. و معمولاً هم پاسخ به این سوال منفی است. با استفاده از این سوال، کنار آمدن با مشکلات روزمره آسان تر خواهد شد و می فهمید که بیشتر اتفاقات اتفاقاتی آنقدر کوچک هستند که نجای نگرانی ندارند.
* درک کنید که گذشته مساوی حال نیست.
هر اتفاقی که سال پیش، ماه پیش یا حتی دیروز افتاده به معنی فردا، ماه آینده یا سال آینده نیست. شما آینده تان را در زمان حال می سازید و می توانید با خودتان تصمیم بگیرید که چقدر اجازه دهید اتفاقات گذشته بر آینده شما تاثیر بگذارند.
حتی اگر طی 10 سال گذشته اعتمادبه نفس خیلی پایینی داشته اید، به این معنی نیست که قرار است همانطور بمانید. می توانید تصمیم بگیرید که زندگی و آینده تن را تغییر دهید. می توانید افکار و خاطرات مربوط به گذشته را دور بریزید و به چیزهای جدیدی فکر کنید.
* با خودتان مهربان باشید.
ممکن است با خودتان بدرفتاری کنید. درک کنید که هیچ نیازی به این کار نیست. حتی اگر تا امروز هم اینطور رفتار می کرده اید دیگر وقتش رسیده است که دست از آن بردارید. درعوض با خودتان مهربان باشید. هیچ اشکالی ندارد. بدرفتاری با خودتان هیچ دلیلی ندارد مگراینکه بخواهید خودتان را ناراحت کنید و دشمنانتان را شاد.
یک بخش مهم است مهربان بودن با خودتان این است که نقاط قوتتان را می فهمید و آنها را رشد می دهید. این کار نه تنها به بهتر شدن مهارت هایتان کمک می کند بلکه اعتمادبه نفستان را هم بالا می برد. یک بخش کوچک تر اما مهم دیگر این است که تحسین های دیگران را بپذیرید. تشکر کردن برای تحسین و تمجید دیگران هیچ اشکالی ندارد. و بعد از هر تحسین حس خوبی به خودتان پیدا کنید.
* یاد بگیرید که ذهنتان چطور کار می کند.
آدمها با هم فرق دارند اما مسئله مهم تر این است که نحوه کارکرد ذهن آنها شباهت های زیادی با هم دارد. چیزی که برای بقیه خوب عمل کرده ممکن است برای شما هم موثر باشد. وقتی با عملکرد ذهنتان بیشتر آشنا شوید می فهمید که در موقعیت های مختلف چه واکنشی خواهد داشت. وقتی خودتان را بهتر بشناسید اعتمادبه نفستان بالاتر خواهد رفت.
* مهارت های اجتماعیتان را تقویت کنید.
روابط یکی از مهمترین قسمت های زندگی ماست و تقویت مهارت های اجتماعی یکی از مهمترین چیزهایی است که هر فردی باید یاد بگیرد. بهتر کردن نتایجی که در این زمینه می گیرید و به دست آوردن اطمینان بیشتر به مهارت های اجتماعیتان اعتمادبه نفستان را به طور کلی بالا خواهد برد.
۱- روی خودت سرمایه گذاری کن: ۳۰ دقیقه تا یک ساعت در صبح یا عصر صرف خواندن، گوش دادن و یا دیدن چیزهایی کن که کمک کند خودت و جهان اطرافت را بهتر و بیشتر بشناسی و بتوانی زندگیات را بهبود ببخشی. اگر برایت مقدور است آن چه یاد میگیری را به عمل در بیاور.
۲- وقتی مورد حملهٔ یک منتقد درونی (وجدان) یا بیرونی قرار میگیری حقیقت یا شکایت بی مورد بودن آن را تشخیص بده. منتقد درونی اغلب اوقات به مسائل خوبی در موردمان اشاره نمیکند. اطرافیان هم برای رسیدن به اهداف خودشان سعی میکنند به ما حمله کنند و ما را پایین بیاورند. هر وقت در چنین موقعیتی قرار گرفتی از خودت بپرس چرا باید از این مسئله ناراحت شوم!؟ تغییر افکار بسیار سودمند خواهد بود کمک خواهد کرد که حقیقت را بیابیم و خودمان را دست کم نگیریم. به عنوان مثال اگر خودت یا دیگری گفت عملکرد خوبی در مدرسه نداری، میتوانی از خودت این سؤال را بپرسی و به دنبال توجیههایی باشی که این مسئله را نفی کنند. اگر این حملات را زیر سؤال ببری و به دنبال توجیه باشی به عنوان مثال میفهمی که کارت در مدرسه خوب است و فقط در دو درس فیزیک و ریاضی کمی ضعیف هستی. با این کار بدون اینکه خودت را پایین آورده باشی به خودت کمک کرده ای.
۳- صبح که از خواب بیدار میشوی در کمال آرامش به خودت بگو «امروز باید شاد باشم». من اغلب این کار ساده را انجام میدهم و تفاوت بزرگی در روزم ایجاد میکنم. وقتی این جمله میگویم و سعی میکنم در طول روز آن را در ذهنم حفظ کنم بیش از پیش قدر داشتههایم را میدانم. غذایی که میخورم، کارم، آب و هوا، اطرافیان و همه و همهٔ اتفاقاتی که در طول روز رخ میدهد باعث شادمانیم میشود. امور کم اهمیت و اتفاقاتی که دیگران عادی و روزمره میبینند برایم معنادار و قابل تمجید میشوند. این رویکرد در زندگی میتواند زندگی را سبکتر و لذت بخش تر کند و انگیزهتان را افزایش دهد.
۴- امروز بدون استرس! یک دوش طولانی بگیر و کتابی بخوان! کاری را به انجام برسان و یا با کسی دربارهٔ مسئله ای که در ذهن داری صحبت کن و همه را بیرون بریز! ۳۰ دقیقه تمرکز کن و با بیرون ریختن همهٔ استرسها و اضطرابها با ذهن و جسمت مهربانتر باش!
۵- یک روز معمولی! یک قدم کوچک به سمت امری مثبت بردار! اگر احساس میکنی روزی خسته کننده و پر از افسردگی داری قدمی مثبت بردار و امیدی تازه در زندگیات بیافرین. یک مسافرت برای خودت ترتیب بده. یک ملاقات با بهترین دوستت داشته باش با هم قهوه بخورید و حرف بزنید. ببین چطور میتوانی در زندگی و کارت پیشرفت کنی. یک سرگرمی جدید برای خودت پیدا کن.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
۶- با خودت دوست باش! خودت را تنبیه نکن و با این کار موجب فرسایش اعتماد به نفست نشو. در عوض رفیقی مهربان و هواداری پابرجا برایش باش! از خودت بپرس یک دوست مهربان در این شرایط چگونه میتواند کمکم کند؟ پس همان کار را انجام بده و همان حرفها را به خودت بزن! فراموش نکن از خودت بپرسی از این شرایط چه درسی گرفته ای و ببین آیا فرصتی پیش رویت هست یا نه! پس از این درس استفاده کن و دوباره بلند شو و پیشرفت را از سر بگیر.
۷- بخند! ۲۰ -۳۰ دقیقه در میان روز، صبحها و یا عصر که از سر کار برگشتی یک فیلم طنز ببین، یک کتاب فکاهی بخوان یا به یک پادکست کمدی گوش کن و بخند. من از مدتها پیش این کار را انجام میدهم و الآن مطمئنم که این کار مؤثرترین کاری است که میتوانم برای تقویت انرژی و مثبت اندیشی و رها شدن از استرسهای درونیم انجام دهم.
۸- به خاطر داشته باش آینده هنوز در دستهای توست و هیچ وقت برای تغییر دیر نیست. خودت را در دور باطل افکار آزارنده ای نظیر آن چه میتوانستی انجام دهی و آنچه از دست داده ای گرفتار نکن. در عوض ببین در روزهای پیش روی زندگیات چه میخواهی!؟ سلامتی بیشتر؟ روابط بهتر؟ شرایط کاری متفاوت؟ چه قدمهایی میتوانی به سوی خواستههایت برداری؟ امروز یکی از آن قدمها را بردار! فردا قدم بعدی…
۹- دائماً یادآوری کن که مهربان بودن با خودت چه مزایایی خواهد داشت. بر اساس تجربیات من با یادآوری دلایل هوشمندانه بودن مهربانی با خود و زمان گذاشتن برای این کار میتوانی آن را ساده تر کنی. با یادآوری منافعی همچون زندگی بهتر، پشتکار بیشتر اعتماد به نفس بالا شادی و آرامش درونی ارتباطات مثبت بیشتر با خود و دیگران، مهربانی با خود در خلال فراز و نشیبهای زندگی آسانتر میشود.
ممنبع:positivityblog.com
M A S 0 U D
12-07-2013, 11:55
دوستان روانشناس در مورد استرش شغلی در مشاغل پر استرس چه راهکاهایی رو پیشنهاد مینمائید؟
ملا نصرالدین
13-07-2013, 00:02
استرس شغلي
محیط اطراف ما همواره در سلامت ما تاثیر گذارند. در نظر بگیرید كه روزانه 40 ساعت یا بیشتر در محیط كار خود مشغول به كارید. ساختن یك محیط سالم در فضای شغلی باعث ایجاد یك زندگی سالم و طولانی مدت در محیط كار میشود.
آرامش درونی در محیط كار
اگر چه نمیتوان استرسها را به طور كامل از میان برداشت اما میتوان آنها را كمتر كرد. در اینجا یك سری راهكارهایی پیشنهاد میشود كه میتواند تا حدودی از استرسهای روزانه شما بكاهد:
آرام باشید
امری طبیعی است كه هر چه سختتر كار كنی نتیجه بهتری میگیری با این وجود به نظر میرسد كه تا حدودی این مسئله كه هر چه آرامتر و با آگاهی بیشتر قدم برداری نتیجه بهتری میگیری با نظر قبلی تناقض دارد.
برای خود حد و مرز مشخص كنید
آیا از كسانی هستید كه در محیط كار خود از دیگران كمك میگیرید؟ سعی كنید كه خیلی محترمانه برای خود حد و مرز مشخصی تعیین كنید و به راحتی نه! بگویید. در ضمن به تقویم خود نگاهی بیندازید تا مطمئن شوید كه بعد از كار بدون برنامه نیستید. در كلاسهای مدیتیشن شركت كنید دوش بگیرید و یا با خواندن كتاب خود را سرگرم كنید.
نفس عمیق بكشید
بیشتر كسانی كه تحت فشار و تنش هستند تنفس سطحی دارند. زمانی كه نفس عمیق میكشید به طور طبیعی اكسیژن بیشتری را وارد بدن خود میكنید.
تصمیم بگیرید كه در طول روز 10 بار نفس عمیق بكشید. این كار یك دقیقه طول میكشد اما اثرش چندین برابر خواهد بود.
عوامل طبیعی را وارد محیط كنید
تا آنجایی كه امكان دارد سعی كنید كه نور و هوای تازه وارد محیط كارتان شود. در محیط اطرافتان از گلهای زیبا و روح نواز كه اثر مثبت بر مغز دارند استفاده كنید. یك دسته گل زیبا حالت شاعرانه به فضا داده و باعث كاهش استرس میشود. تحقیقات نشان داده كسانی كه در كنار ترتیبی از گلهای رنگارنگ قرار میگیرند بیشتر از كسانی كه فقط از برگهای سبز استفاده میكنند در آرامش به سر میبرند.
ساعتی را به خودتان اختصاص دهید
از وقتهای استراحتی كه در اختیارتان قرار میدهند استفاده كنید. بیشتر مردم حتی در زمان استراحت نیز مشغول به كارند انگار كه كارشان تمامی ندارد كه این روند در آینده برایشان عواقب خواهد داشت .به یاد داشته باشید كه شما انسانید نه یك ماشین. حتی یك ماشین هم نیاز به استراحت دارد! سعی كنید به هنگام ظهر 15 دقیقه بخوابید. اگر فقط 5 دقیقه وقت استراحت دارید لحظاتی چشمان خود را روی هم بگذارید حتی این چند لحظه هم از استرس شما میكاهد.
سر حال باشید
جنب و جوش باعث تحریك سیستم عصبی مركزی و فعالیت ذهن شده و باعث كاهش استرس میشود.
* در وقت استراحت به جای قهوه از چای استفاده كنید. از نوشیدنیهایی كه انرژی را بالا میبرند مثل عشقه، اوكالیپتوس یا زنجفیل استفاده كنید.
* از روشهایی استفاده كنید تا در طول روز فعالیت داشته باشید. به جای آسانسور از پله استفاده كنید. در هر ساعت لیوانی آب خنك بنوشید. اتومبیل خود را كمی دورتر از محل كار خود پارك كنید. این كار تنها باعث افزایش انرژی میگردد.
* اگر هوای بیرون مساعد است میتوانید ناهار را در محیط باز صرف كنید یا به قدم زنی بپردازید. هوای تازه و استراحت یك روز كاری پر انرژی را برای شما به دنبال دارد.
* سعی كنید در بین روز از میان وعدههای مقوی مثل خشكبار و غلات و میوه یا پروتئین استقاده كنید كه انرژی و كاهش قند خونتان را تامین كنند.
منبع
farhangi.iki.ac.ir
اینجا من یک تجربه ی خودم رو بگم.حتما حتما وقتی کار پر استرس دارید یک روز هفته و یا چند ساعت از هفته رو برای خودتون اختصاص بدید که به کاری که دوست دارید بپردازید و صلا توی اون ساعات به کارتون و مشکلات فکر نکنید
هر 6 ماه 1 بار حتما به مسافرت بروید .حتی شده 2-3 روز.واقعا ارزشش را دارد.
10 نشانه برای اینکه بفهمید مردی به شما علاقمند شده است
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بسیاری از خانم ها کنجکاو هستند ، بدانندمردی که به آنها توجه نشان می دهد آیا واقعا به آنها علاقمند است یا خیر ؟!
بسیاری از خانم ها کنجکاو هستند ، بدانندمردی که به آنها توجه نشان می دهد آیا واقعا به آنها علاقمند است یا خیر ؟! معمولا زبان بدن بیشتر از زبان گفتار گویای شخصیت و طرز تفکر افراد است .
چشم ها
اگر زمانیکه با نامزدتان به گردش می روید و یا در اغلب اوقات چشمان نامزدتان به شما دوخته شده ، نشانه این است که او عاشق شما و در جستجوی زوایای درونی و شخصیت نهفته شما است. اما اگر زمانیکه با یکدیگر هستید چشمان او به اطراف می چرخد نشان دهنده این است که او به دنبال شخص دیگری است و متوجه شما نمی باشد.
دهان
زمانیکه فردی به شما علاقمند می شود ، لبخندی عمیق و صمیمی به شما می زند. اما اگر دیدید او لبخندی خشک می زند انگار که آن لبخند را به زور روی لب های او دوخته اند بدانید که او از روی ادب با شما مانده و به محض اینکه فرصتی پیدا کند شما را ترک خواهد کرد.
شانه ها
زمانیکه مردان در حال صحبت و گفتگو با فرد مورد علاقه شان هستند شانه هایشان به طور غیر ارادی به سمت جلو خم می شود . این حالت نشانه این است که آن مرد می خواهد شما در مرکز توجه اش باشید و تمام تمرکز و توجه اش به شما است.
بازوها
زمانیکه مرد مورد نظرتان بازوهایش را گشوده نشان دهنده علاقه به ایجاد صمیمیت و آشنایی بیشتری است. اما اگر کسی بازوهایش را بسته نشان دهنده این است که او علاقه ای ندارد شما به حریم شخصی اش وارد شوید.
دست ها
دستان خیس از عرق ، بازی کردن با دستان ، نشان دهنده این است که آن مرد به شما جذب شده است. زمانیکه او سعی میکند پیراهن یا موهایش را مرتب کند ، می خواهد در نظر شما بهترین باشد.
پاها
اگر مردی به شما جذب شده باشد سعی می کند در راه رفتن شما را راهنمایی کند ، مهم نیست کجا می روید ، موقعیت و حالتی که او به خود می گیرد نشان دهنده میزان صمیمیت و علاقه وی به شماست. او سعی می کند شما را حمایت کند و مراقب شماست.
قفسه سینه
زمانیکه با فردی قدم می زنید و او به شماعلاقمند است ، سینه اش را جلو داده و بازوهایش متمایل به عقب می باشد. این حالتی است که مردان سعی می کنند جنس مخالف شان را با آن تحت تاثیر قرار بدهند.
رفتار
فردی که به شما علاقمند شده سعی می کند در مقابل شما مانند یک جنتلمن رفتار کند ، در را برای شما باز می کند ، کمک می کند تا مانتو یا پالتویتان را بپوشید ، مراقب شماست و سعی می کند زندگی را برایتان ساده تر کند. با این نشانه ها می توانید بفهمید که مادرش او را به خوبی تربیت کرده و علامتی است برای اینکه بفهمید علاقه وی به شما واقعی است و فقط از روی ادب با شمار رفتار نمی کند.
شخصیت
بسیاری از مردان علاقه شان را پشت حرفهای آزاردهنده و نیش دارشان پنهان می کنند. آنها ممکن است جوک یا حرف خنده داری بزنند ، یا شما را دست بیندازند ؛ اما این نوع مردان با این کارهایشان در واقع دارند به شما نشان می دهند که عاشق تان شده اند. خب آدمها متفاوت اند ،مگر نه؟!
کلمات
زمانیکه مردی از شما تعریف می کند ، نشانه این است که به شما علاقمند شده ؛ اما قبل از اینکه به او علاقمند شوید مطمئن شوید که پشت این تعاریف شخصیت و نیات بدی پنهان نشده باشد.
تهیه و ترجمه:گروه سبک زندگی سیمرغ- مترجم زینب اسحاقیان
۸ راه برای ایجاد تعادل کامل بین کار و زندگی
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بر اساس مطالعاتی که اخیرا توسط Accenture در رابطه با اینکه آیا افراد شغل موفقی دارند یا خیر انجام گرفته است، تعادل کار و زندگی، پیش از پول، به رسمیت شناخته شدن و استقلال، برای بیش از نیمی از زنان و مردان، تعیینکننده اساسی است و اگر بهطور منظم شبها تا دیروقت کار کنید و یک شیفت شبانه هم کار در منزل انجام دهید تعادل کار و زندگیتان به خطر میافتد.
از خودتان انتقاد کنید
اگر ۴۰ ساعت کار در هفته شما به ۶۰ ساعت در هفته تبدیل شده است، بررسی این مسئله را به خودتان بدهکارید. ببینید بیشترین زمان در طول ساعات کاری صرف چه کاری میشود تا بتوانید مدیریت زمان و بهرهوری خود را افزایش دهید. اگر به این نتیجه رسیدید که بخش اعظم زمانتان را صرف مدیریت ایمیلهای رسیده و برنامه ملاقاتهایتان میکنید، احتمالا وقت تجدید نظر رسیده است.
ابتدا کارهای بزرگ را تمام کنید
برنامه روزانهتان را طوری تنظیم کنید که مطمئن شوید میتوانید کارهای بزرگتر را به محض رسیدن به دفتر کارتان انجام دهید. در واقع در ابتدای صبح بهترین عملکرد ممکن را دارید، بنابراین انجام کارهای بزرگ در ابتدای صبح به این معناست که احتمالا دستاورهای بیشتری نیز خواهید داشت. کارهایی که از اهمیت کمتری برخوردارند به بعد از ناهار موکول کنید.
برنامه زمانبندی بسازید
از روی بیعلاقگی و فقط برای رفع تکلیف یک فهرست کارهای روزانه نسازید، یک قدم به جلو برداشته و برای روز کاریتان برنامه زمانبندی بسازید. برای مثال، اگر دارید برای هشت ساعت کار برنامهریزی میکنید، برای هر کاری زمان مشخصی اختصاص دهید؛ حتی برای پروژههای بزرگ.
از افتادن در دام وقت تلف کردن برای پاسخ به ایمیلهایی با اهمیت کمتر یا پاسخ به تماسهای از دست رفته امتناع کنید. در عوض تنها روزی ۳۰ دقیقه را به این موارد اختصاص دهید.
اجتناب از وقفه
برای ایجاد محیط کاری فارق از هرگونه عاملی که موجب پرت شدن حواس میشود بکوشید. همه تبهای غیرضروری را در مرورگرتان ببندید، موبایلتان را روی حالت بیصدا قرار دهید و اگر این کار کمک میکند بهتر کار کنید، هدفون خود را روی گوشهایتان بگذارید.
خلبان خودکار
بعضی وقتها هنگامی که دارید به سرعت کار میکنید تا فهرست کارهای روزانه را به اتمام برسانید، به راحتی میتوانید کارتان را در حالت autopilot به پایان ببرید. استراحتهای کوتاه واقعا به فعالیت کارآمد و موثر کمک میکند به محض اینکه یک کار بزرگ را به پایان رساندید، از پشت میزتان بلند شوید، بدنتان را کش و قوس دهید، چیزی بنوشید و پیش از نشستن دوباره پشت میز، ذهنتان را برای رفتن به سراغ موضوع جدید آماده کنید.
نه گفتن را یاد بگیرید
روز پرمشغلهای را پیش رو دارید و هنوز هم به تلفنهای دعوت به کنفرانس پاسخ میدهید. گاهی اوقات فراموش میکنیم که وقتی سرمان شلوغ است "نه گفتن" تا چه اندازه مهم میشود. درست است که همیشه ممکن نیست دعوت به هر جلسهای را نپذیریم اما سعی کنید در مواقعی که خیلی مشغله دارید بهترین کار را در این مورد انجام دهید. مثلا میتوانید کمی زودتر جلسه را ترک کنید و یا از کسی بخواهید که یادداشتهایش از جلسه را در اختیارتان قرار دهد.
چشمانداز
با کارهای خرده ریز خودتان را بیش از آنچه لازم است درگیر نکنید. به سادگی روی انجام کارها در زمان تعیین شده تمرکز کنید. اگر نگران برنامه کاری روز بعد یا هفته پیش رویتان هستید (که ممکن است دلیل کار کردنتان تا دیروقت همین باشد)، برنامه زمانبندیتان را پیش روی خود گذاشته و نگاه دقیقتری به آن بیاندازید تا بدانید چه کارهایی لازم است به انجام برسند تا به زمانبندیهای تعیین شده برسید.
بدانید کی کارتان کامل شده است
از اینکه هر بعدازظهر وقتتان را در اداره صرف دوبارهکاری روی پروژهها کنید تا عالی شوند، دست بردارید. برای خودتان از نتیجه نهایی تعریف داشته باشید، وقتی به آن نتیجه رسیدید آن کار را انجام شده بدانید. کار نکردن تا دیروقت و انجام کار تنها در محیط اداره اصولا موجب مدیریت بهتر زمان میشود.
منبع:وبلاگینا
۹ تکنیک برای افزایش اعتماد به نفس :
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
۱- از مقایسهٔ خود را دیگران دست بکشید. یکی از بهترین روشها برای افزایش اعتماد به نفس این است که از مقایسهٔ خود با دیگران دست بردارید. مشکل اینجاست که شما فقط قسمت کوچکی از شخصیت آن فرد را که در حال مقایسهاش با خودتان هستید میبینید. هر شخص به صورت متفاوتی فکر میکند، درک میکند، احساس میکند و یاد میگیرد. شما تنها فرد در این جهان هستید که قابلیتی خاص دارید. منظور من تواناییهای خارقالعاده نیستند بلکه روش و راهی است که شما برای حل یک مسئله از آن استفاده میکنید. یادتان باشد هیچ دو اثر انگشتی یکسان نیستند. وقتی شما خود را با فرد دیگری مقایسه میکنید، در ذهنتان او را در تمام مسائل بهتر از خود میبینید. این کار به هیچ وجه روش خوبی برای ارزیابی خودتان نیست. به جای این کار بهتر است نگران این باشید که چقدر خودتان را دوست دارید. شما احتمالاً شگفت زده خواهید شد وقتی ببینید افرادی که خود را دوست دارند چقدر شاد تر از افرادی هستند که خود را دوست ندارند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
۲-همیشه ارتباط چشمی برقرار کنید. اکثر مردم خیلی زیاد نگران این هستند که دیگران چگونه در مورد انها فکر میکنند. با ایجاد ارتباط چشمی میتوانید خود را یک فرد شایسته، نترس، با اعتماد به نفس نشان میدهید. یک ترفند کوچک وجود دارد و آن این است که اگر شما از این ترس دارید که مستقیم به چشم طرف نگاه کنید، به جای چشمان طرف، به فاصلهٔ میان دو ابروی آن فرد نگاه کنید. در این حالت نه شما مستقیم به فرد نگاه کردهاید و نه آن فرد متوجه این موضوع میشود. برای این کار شما باید مدتی تلاش کنید تا این کار عادت شما شود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
۳-تغذیهٔ سالم و ورزش. ظاهر شما علت اصلی اعتماد به نفس پایین در شماست. بهبود ظاهر شما میتواند به طرز شگفت انگیزی اعتماد به نفستان را افزایش دهد. به نظر من بهترین راهی که هم میتوانید حس خوبی داشته باشید و هم اندامی مناسب، ورزش کردن است. هر ورزشی که انجام دهید خوب است چون باعث ترشح اندورفین میشود این مادهٔ شیمیایی موجب احساس نشاط و بالا رفتن روحیه در شما میشود. ورزش کردن به خودی خود باعث افزایش اعتماد به نفس شما میشود و ادامهٔ آن باعث تناسب اندام. شما بیشتر لبخند میزنید و احساس خوبی خواهید داشت. لبخند بیشتر شما موجب افزایش اعتماد به نفستان میشود. به نظر شما آیا رابطه ای میان این دو وجود دارد؟
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
۴-شیک لباس بپوشید. آیا شنیده ایدکه میگویند «وقتی خوشتیپ باشید، احساس خوبی خواهید داشت» این واقعاً حقیقت دارد. وقتی شما شیک لباس بپوشید تأثیر مثبت بر خود و دیگران می گذارید این گونه لباس پوشیدن احساس راحتی خاصی به شما میدهد. شیک لباس پوشیدن یکی از سادهترین راههاست که باعث افزایش اعتماد به نفس شما میشود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
۵-از دیگران تعریف کنید. مثبت اندیش باشید. این به شما اجازه میدهد تا نقاط قوت دیگران را ببینید و از آنها تعریف کنید. خوب این چه ربطی به اعتماد به نفس داشت!؟ وقتی شما از دیگران تعریف میکنید به طور حتم آنها هم همین گونه با شما رفتار میکنند و از نقاط قوت شما میگویند. به قول یک مثل قدیمی میگوید «اگر خواستید چیزی بدست بیاورید اول باید ان را به دیگران ببخشید» وقتی دیگران نقاط قوت شما را میگویند مانند یک ذره بین عمل میکنند که رفتار های مثبت شما را بهتر نشان میدهند و این موجب پیشرفت و افزایش اعتماد به نفستان میشود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
۶-به افراد محتاج کمک کنید. در ظاهر کمک به بیچارگان و درماندگان ممکن است این گونه به نظر برسد که این کار موجب ناراحتی میشود. اما شاید ندانید که کمک کردن به نیازمندان یکی از بهترین احساسات را در شما ایجاد میکند. افرادی که به صورت داوطلبانه این کار را انجام میدهند معمولاً افراد با اعتماد به نفس، با اراده ای هستند. به قول آنتونی رابینز : راز زندگی در بخشش است.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
۷- با ترسهایتان رو به رو شوید و از انها فرار نکنید. این دلیل عدم اعتماد به نفس در بیشتر مردم دنیاست. ترسهای ما رابطهٔ مستقیم با احساسی دارد که ما از خود داریم. وقتی ما از چیزی میترسیم، حس میکنیم که در آن زمینه ناتوان هستیم و این موجب کاهش اعتماد به نفس میشود. برای رفع این مورد شما باید با ترسهایتان رو به رو شوید. از ترسهایتان وحشت نکنید. بهترین راه این است که بفهمید چرا این ترسها در شما به وجود آمده اند. یاد بگیرید هیچ گاه از شکست نترسید. هر شخصی بارها در زندگی شکست میخورد. شکستهای شما زندگیتان را تعریف نمیکنند. شما مسئول پاسخگویی به شکستهایتان و رفع آنها هستید.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
۸-همیشه اعتماد به نفس داشته باشید. اعتماد به نفس را همیشه با خود همراه کنید. در واقع من از شما نمیخواهم تلاش کنید که اعتماد به نفس داشته باشید و به خود استرس راه بدهید که مثلاً الآن من اعتماد به نفس دارم یا نه و … چند راه برای اینکه بتوانید اعتماد به نفس را در ظاهر خودتان نمایش دهید را برایتان میگویم. - با صدا و تن مناسب صحبت کنید. - نسبت به طرز ایستادنتان آگاه باشید. - حالت دستها و بازوهایتان را مناسب و درست نگه دارید. - از دستهای خود در زمانی که توضیح میدهید استفاده کنید.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
۹-آنقدر وانمود کنید تا به دستش بیاورید. ممکن است این حرف را قبلاً نیز شنیده باشید. به نظر من در مورد اعتماد به نفس واقعاً درست است. اگر شما در وضعیتی قرار بگیرید که احساس کردید اعتماد به نفستان کم شده، وانمود کنید که اعتماد به نفس بالایی دارید. مطمئن باشید که اثر میکند. در آن لحظه فکر کنید یک فرد با اعتماد به نفس و محکم هستید. سعی کنید ظاهرتان را هم کنترل کنید. بهتر است برای اینکه بتوانید سریع این کار را انجام دهید یک فرد با اعتماد به نفس را در ذهن تجسم کنید.
منبع : دگرش
شاهزاده خانوم
25-08-2013, 23:13
۶ سوال مهم که زندگیتان را برای همیشه تغییر میدهد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] «اطلاعات دانش نیست.» -- انیشتین
چند سال پیش سردرگم شده بودم. احساس خستگی، ترس، تردید، اضطراب و شکست میکردم. در بنبست کاری گیر کرده بودم و از انتظارات جامعه به تنگ آمده بودم. نمیدانستم واقعاً باید با زندگیم چه کنم.
آنقدر برای خودم ارزش قائل بودم که بخواهم زندگیم را تغییر دهم اما نمیدانستم از کجا باید شروع کنم. روزها را با این امید میگذراندم که اوضاع تغییر کند--که بتوانم از زندگی که روحم دیگر تحمل آن را نداشت فرار کنم.
بدترین قسمت ماجرا اینجاست که من طوری زندگی میکردم که جامعه از من انتظار داشت. اینکه کار مطمئنی پیدا کنم و سخت کار کنم ، پلههای ترقی را بالا بروم.
نمیدانم شما چطور هستید اما درمورد من، این رفتارهای درست، همه لذت زندگی را برایم نابود کرد.
تصور کنید که در وجودی که راضیتان نمیکند، گیر افتاده باشید. وقت باارزشتان را به انجام کارهایی تلف کنید که واقعاً دوست ندارید. و از اینکه بخواهید این خاص بودنتان را اعلام کنید بترسید. آخرهفتهها خوش بگذرانید و از رسیدن هفته بعد واهمه داشته باشید. شاید لازم به تجسم کردنش نباشد؛ شاید زندگی شما هم دقیقاً شبیه به من باشد.
بعد انگار چیزی مثل یک چکش به سرم اصابت کرد. قبلاً هم شنیده بودم اما هیچوقت به آن دقیق نشده بودم. انگار صدایی از اعماق ذهنم خیلی واضح و بلند با من حرف میزد.
«خود واقعیات را کشف کن و همه جنبههای خاص بودنت را به دنیا نشان بده. اگر میخواهی یک زندگی غیرعادی داشته باشی این تنها راه توست.»
این توصیه را طوری دنبال کردم که انگار زندگیام به آن وابسته بود. و میتوانم بگویم که از آن به بعد زندگیام بسیار بهتر شده است.
به جرات میتوانم بگویم که عاقلانهترین جملهای که تابحال شنیدهام این بوده است:
اگر میخواهی یک زندگی فراعادت داشته باشی، لازم است که بدانی واقعاً که هستی و برای این منظور باید خود واقعیات را کشف کنی.
این ۶ سوال زندگی من را برای همیشه متحول کرد. با اجازه دادن به شما برای کشف خود واقعیتان به شما هم کمک میکند زندگیتان را تغییر دهید. برای این منظور باید بفهمید چرا به این دنیای بزرگ پا گذاشتهاید.
منظورمان خودی که دیگران میخواهند باشید نیست یا خودی که سعی میکنید برای گنجاندن در جامعه آن را تغییر دهید. درمورد خود واقعیتان حرف میزنیم--خودی که میخواهد خصوصیات خاص شما را به دنیا نشان دهد.
با پاسخ دادن به این سوالات علایق، تواناییها، ارزشها، امیال و انگیزههای خاص خودتان را پیدا میکنید.
شما یک هدف خاص دارید. پیدا کردن پاسخ به این سوالات به شما این امکان را میدهد خودتان را با این هدف هماهنگ کنید و جادوی واقعی را وارد زندگیتان کنید.
شناخت خود بالاترین دانشی است که میتوانید به دست آورید. چرا؟ زیرا توانایی شما برای برآوردن امیال خاص درونیتان، توانایی شما برای برآوردن قدرت خود را تعیین میکند و این درمقابل کیفیت زندگی شما را مشخص میکند.
سوالات زیر برای کمک به شناختن عمیق خودتان و پیدا کردن چیزی که واقعاً برایتان مهم است، طراحی شده است. همه ما یک توانایی غیرقابلپیشبینی داریم؛ این تمرینات برای کمک به شما برای پیدا کردن این تواناییها در خودتان طراحی شدهاند.
۱. چه چیزی است که من در زندگی واقعاً دوست دارم؟
هر چیزی را که درمورد این جهان و آدمهایی که در زندگیتان هستند دوست دارید را لیست کنید. درمورد هر فعالیتی که شما را به هیجان میآورد و سرزندهترتان میکند فکر کنید. این میتواند هر چیزی باشد: موسیقی، ورزش، آشپزی، تدریس، یادگیری، تماشای فیلم و … در عشق شما به این چیزها شوری عمیق نهفته است.
۲. تا اینجا در زندگی چه دستاورهایی داشتهام؟
تمام لحظاتی که به آن افتخار میکنید و همچنین وقتهایی که به موفقیت رسیدهاید را لیست کنید. برای به دست آوردن این موفقیتها، ممکن است بعضی تواناییهای اصلیتان را استفاده کرده باشید. ببینید میتوانید بفهمید که دلیل موفقیتتان چه بوده است؟ همچنین، هر فعالیت، سرگرمی یا چیز دیگری که به سادگی انجام میدهید را هم لیست کنید. در این فعالیتها بالاترین تواناییهای شما نهفته است.
۳. اگر میدانستم کسی قضاوتم نمیکند، چه میکردم؟
هر کاری که اگر نمیترسیدید انجام میدادید، حتی وحشیترین رویاهایتان را لیست کنید. این به شما کمک میکند ارزشهای عالی خود را کشف کنید.
۴. اگر زندگیام مطلقاً هیچ محدودیتی نداشت و میتوانستم هر چه که میخواهم داشته باشم یا هر کاری که میخواهم انجام دهم، چه چیزی را انتخاب میکردم یا چه کاری را انجام میدادم؟
سبکزندگی ایدآل خود را توصیف کنید. بنویسید اگر میدانستید که قطعاً موفق میشوید چه میکردید، چه نوع فردی میشدید، چقدر پول درمیآوردید و کجا زندگی میکردید.
این سوال به شما این امکان را میدهد که بفهمید اگر هیچ محدودیتی نداشته باشید، چه نوع انسانی دوست دارید باشید. با منطبق کردن خودتان با این سبک زندگی میتوانید به سمت زندگی گام بردارید که واقعاً دوست دارید داشته باشید.
۵. اگر صد میلیارد تومان پول داشته باشم چه میکردم؟
لیستی از همه کارهایی که دوست دارید با داشتن این همه پول انجام دهید، تهیه کنید. خوب، شاید به سفر دور دنیا بروید، یکی دو خانه بزرگ بخرید و کمی هم پول به خانوادهتان بدهید. با وقتتان چه میکنید؟
این سوال به شما کمک میکند بتوانید بدون محدودیت فکر کنید. وقتی بتوانیم محدودیتها و موانع را برداریم، میتوانیم کاری که واقعاً دوست داریم انجام دهیم را کشف کنیم.
۶. چه کسی را بیشتر از همه در جهان تحسین میکنم؟
لیستی از کسانی که از آنها الهام میگیرید و خصوصیاتی در آدمها که تحسین میکنید، تهیه کنید. به این فکر کنید که واقعاً چه چیزی در این دنیا به شما الهام میبخشد. چیزی که در دیگران تحسین میکنید درواقع خصوصیتی در خودتان است. باید بدانید که به این دلیل کسی را تحسین میکنید که شبیه به خودتان است.
وقت گذاشتن برای پاسخ دادن به این سوالات زندگیتان را تغییر میدهد. هر چه بیشتر تواناییها، ارزشها، علایق، امیال و انگیزههای خودتان را کشف کنید، زندگیتان شادتر خواهد شد.
میتوانید درس بخوانید و دکتر، مهندس، وکیل، معلم یا هر چیز دیگری شوید اما اگر دانش شناخت کامل خودتان را به دست نیاورید، زندگی هیچوقت پرمعنا و مفهوم نخواهد شد.
حالا شاید بفهمید که چرا انیشتین میگوید، اطلاعات دانش نیست.
باارزشترین دانشی که میتوانید به دست آورید، درون خودتان است.
مردمان/منبع
شاهزاده خانوم
28-08-2013, 19:35
مرد زندگیتان را قدرتمند سازید
* اجازه دهید متوجه شود چقدر وجودش برای شما اهمیت دارد.
* حتی اگر با شما مخالفت می کند، باز هم به صحبت های او گوش دهید.
* به او بگویید که او را دوست دارید و به وجودش افتخار می کنید.
* بگذارید برای خود سرگرمی داشته باشد.
* به او اعتماد داشته باشید.
* در مقابل کسی که به او بی احترامی می کند بایستید.
* اگر مرتکب اشتباهی شد، او را ببخشید.
* وقتی عصبانی است به او گیر ندهید.
* بهترین دوست او باشید.
آیا زیبایی افراد در موفقیت آنها تاثیر دارد؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چه رابطهای بین زیبایی و موفقیت افراد جامعه وجود دارد؟
آیا واقعاً زیبایی میتواند به رشد موفقیت اجتماعی یک فرد کمک کند و در نهایت به خوشبختی او بیانجامد؟ پاسخ این پرسش در یکی از پژوهشهای دانشگاه تگزاس آمده است.
دانشگاه تگزاس در تحقیقی به نام «آیا زیبایی رمز خوشبختی است؟» یک بار دیگر به بحث پردامنه و جاودانه زیبایی جسمانی و تاثیر آن بر زندگی ما پرداخته است.
برای این منظور نظرات بیش از ۲۵ هزار نفر در چهار کشور گردآوری شد و توسط دو اقتصاد دان به نام های دانیل هامر مش و جیسن ابروایا مورد بررسی قرار گرفت.
در این مطالعه سطح موفقیت و خوشبختی ابراز شده از سوی افراد با میزان جذابیت جسمانی آنها مورد ارزیابی قرار گرفت. نتیجه مشخص شد: ۱۰ درصد افرادی که به لحاظ زیبایی جزو ۱۵ درصد بالای جدول بودند به طور متوسط خوشحال تر و خوشبخت تر از آنهایی بودند که در یک سوم پایین جدول معیار جسمانی قرار داشتند. یعنی به طور مشخص آنها که کمتر زیبا بودند غمگین تر بودند.
دانیل هامرمش در این باره می گوید: زیبایی فردی انسان را خوشبخت تر میکند. البته میدانم که این نتیجه تعجب آور نیست. اما آنچه که شگفت آور است این است که هیچکس تا کنون این امر را به طور واقعی اندازه گیری نکرده است.
حال چرا معمولی ترها غمگین تر از زیبارویان بودند؟ پاسخ آن به مشکلاتی بر میگردد که در طول زمان به دلیل تحت تاثیر قرار ندادن اطرافیان خود با آن برخورد کرده اند آنها عملاًَ کمتر پول در می آورند. در پیدا کردن همراهی برای زندگی خود با مشکل مواجه میشوند. در جوامعی که روز به روز به زیبایی ظاهری توجه بیشتری نشان میدهند مشکل بیشتری در پذیرفته شدن پیدا میکنند.
تمام این داده ها تا اینجا به نظر بدیهی میرسد. اما مطالعات نشان میدهد که افراد جذابتر به طور متوسط ۵ درصد بیشتر از دیگران در طول زندگی خود پول درمیآورند. زنان و مردان زیبا در واقع بیش از دیگران مورد توجه معلم، مربی و اطرافیان خود قرار می گیرند.
مجله نیوزویک در گزارشی اعلام کرد: افراد جذاب از امتیازات زیادی در دنیای کار برخوردار می شوند.
نویسنده مقاله نتیجه میگیرد: واقعیت بازار کار این است: بهتر است زیبا باشید با هوش متوسط؛ تا این که نابغه باشید با قیافه معمولی!
سقراط میگوید که آنقدر در مورد زیبایی کم میداند که نمیتواند بگوید زیبایی به خودی خود چیست؟
این جمله تنها مختص سقراط نیست. توصیف زیبایی الزاماً در بین انسان ها یک شکل نیست و اشکال مختلفی پیدا می کند. یعنی هر فرد برای تعریف زیبایی معیار و مختصات ویژه ای را ارائه می کند. بنابراین ورود به حیطه بیان مختصات زیبایی تا حد زیادی سلیقهای به نظر می رسد و افراد مختلف گاه با سیلقه فاحش نظری متفاوت در مورد زیبایی بیان میکنند.
از این روست که آناتول فرانس میگوید: «به عقیده من، هرگز به درستی نخواهیم دانست که چرا یک شئ زیباست.»
بسیارند افرادی که با اعتماد به نفس و اخلاق نیک توانسته اند خود را مصداق معنوی زیبایی جلوه دهند و علی رغم نواقصی که در ظاهر و فیزیک داشته اند، مورد توجه و خوشایند دیگران قرار گیرند. از این رو در پاسخ به پرسش زیبایی کدام است ملاک های متعددی دخالت دارند که هر کدام نقش تعیین کننده ای ایفا می کنند و نباید صرفاً به زیبایی جسمانی بسنده کرد. یکی از بزرگان در جایی گفته است: اگر زن یا مردی صرف نظر از زیبایی دارای اخلاق خوب باشد مانند عدد ۱ هستند و اگر از آراستگی و زیبایی ظاهری هم بهره مند بودند گویی یک صفر جلوی عدد گذارده ایم. یعنی اخلاق به کمک ظاهر انسان میآید و آن را ۱۰ برابر میکند و اگر یک حذف شود فقط صفر باقی میماند.
منبع: ماهنامه دانشمند
aria_electric_fars
29-08-2013, 23:31
عشق نوعی بیماری است؟!
برخی از پژوهشگرها روی این موضوع متمرکز شدهاند که «آیا عشق آتشین صرف نظر از عشق نافرجام، یک بیماری پاتولوژیک است یا نه؟» و جالب است بدانید روانشناسان بیشترین شباهت را بین عشق و یک بیماری خاص روانی به نام وسواس اجباری مشاهده کردهاند.
در این بیماری، افکار خاصی به ذهن هجوم میآورد که فرد گریزی از آنها ندارد؛ این افکار او را مجبور به ایجاد رفتارهای خاصی میکند که اگر انجام ندهد دچار تنش و اضطراب زیادی میشود. مثلا کسی عادت دارد هر شب ۱۰ بار دستهایش را بشوید و اگر ۸ بار این کار را انجام بدهد درونش منقلب میشود و نمیتواند آسوده بخوابد.
عشق نه فقط در ظاهر و علایم بالینی شبیه این بیماری است، که از نظر آزمایشگاهی هم به آن شباهت دارد. در بیماری وسواس اجباری، یک ناقل خاص در سلولهای پلاکت خون بیمار افزایش پیدا میکند. پژوهشگری به نام مارازیتی، افراد عاشق را به این طریق آزمایش کرده و به این نتیجه رسیده که آنها هم درست همین حالت را دارند.
پس عشق یک حالت وسواس اجباری ایجاد میکند که در آن فرد عاشق دچار افکار و عادتهای خاصی میشود که نمیتواند از دست آنها خلاص شود- مثل تماس گرفتن پی در پی با معشوق و فکر کردن مداوم به او که عملکرد عادی ذهنش را مختل میکند.
سلام دوست عزيز
واقعا مطلبت عالي بود دمت گرم زدي تو خال
ببينيد من حقيقتش برج 8 پارسال از طريق اينترنت متوجه شدم شخصيت وسواس مجبور دارم و حتي رفتم روان شناس بدون برو و بيا يك قرص داد كه فهميدم مال سروتئين مغز هست كه بالا مي بره و گفت يك ماه بخور بعش بيا و از اونجايي كه شب اول و دوم كه خوردم حالم منقلب شد يعني حالت تهوع و بي خوابي داشتم زنگ زدم گفت نصفش كن ولي بازم نصفش همون حالت ها رو ايجاد كرد و از اون جايي كه به درمان دارويي اعتقادي ندارم قطعش كردم و اونجا هم ازم سوال كرد ازدواج كرديد يا نه ولي من نفهميدم منظورش چيه يعني توضيح نمي داد و فقط من حرف مي زدم
تا اون موقع اصلا تو فكر ازدواج و اين چيزا نبودم تا اين كه برج 10 از طريق يكي از دوستان تلنگر بهم زده شد كه ازدواج كنم و از اون موقع بود كه دقيقا اين قسمتي كه شما گذاشتيد سر من اومد و به مدت 10 ماه داغون شدم و دو بار كه خواستگاري رفتم دقيقا عين همين حالت ها رو داشتم و فكر مي كردم عادي هست تا اينكه اين مطلبي كه شما گذاشتيد رو ديدم كه اي داد بي داد بر مي گرده به همون شخصيت وسواس مجبور
فكر مي كنيد بايد چه كار كنم من؟؟؟
با تشكر
سلام دوست عزيز
واقعا مطلبت عالي بود دمت گرم زدي تو خال
ببينيد من حقيقتش برج 8 پارسال از طريق اينترنت متوجه شدم شخصيت وسواس مجبور دارم و حتي رفتم روان شناس بدون برو و بيا يك قرص داد كه فهميدم مال سروتئين مغز هست كه بالا مي بره و گفت يك ماه بخور بعش بيا و از اونجايي كه شب اول و دوم كه خوردم حالم منقلب شد يعني حالت تهوع و بي خوابي داشتم زنگ زدم گفت نصفش كن ولي بازم نصفش همون حالت ها رو ايجاد كرد و از اون جايي كه به درمان دارويي اعتقادي ندارم قطعش كردم و اونجا هم ازم سوال كرد ازدواج كرديد يا نه ولي من نفهميدم منظورش چيه يعني توضيح نمي داد و فقط من حرف مي زدم
تا اون موقع اصلا تو فكر ازدواج و اين چيزا نبودم تا اين كه برج 10 از طريق يكي از دوستان تلنگر بهم زده شد كه ازدواج كنم و از اون موقع بود كه دقيقا اين قسمتي كه شما گذاشتيد سر من اومد و به مدت 10 ماه داغون شدم و دو بار كه خواستگاري رفتم دقيقا عين همين حالت ها رو داشتم و فكر مي كردم عادي هست تا اينكه اين مطلبي كه شما گذاشتيد رو ديدم كه اي داد بي داد بر مي گرده به همون شخصيت وسواس مجبور
فكر مي كنيد بايد چه كار كنم من؟؟؟
با تشكر
البته من پزشک نیستم اما برحسب چیزایی که دیدم و شنیدم میتونم بگم درمان وسواس(از هرنوعی چه فکری چه عملی) بدون درمان دارویی امکان پذیر نیست!
شما ابتدا تحت نظر پزشک باید نشانه های بیماری رو با مصرف دارو تحت کنترل دربیارید و در ادامه از طریق مشاوره با روانشناس به راحتی مشکلتون قابل حل خواهد بود
موفق باشید
aria_electric_fars
29-08-2013, 23:47
البته من پزشک نیستم اما برحسب چیزایی که دیدم و شنیدم میتونم بگم درمان وسواس(از هرنوعی چه فکری چه عملی) بدون درمان دارویی امکان پذیر نیست!
شما ابتدا تحت نظر پزشک باید نشانه های بیماری رو با مصرف دارو تحت کنترل دربیارید و در ادامه از طریق مشاوره با روانشناس به راحتی مشکلتون قابل حل خواهد بود
موفق باشید
سلام
واقعا تاپيك عالي هستش
از اولش كه دارم مي خونم مي بينم همش مشكل دارم كه قبلا اطلاع داشتم ازش ولي رها كرده بودم
الان اين پستي كه داديد در مورد اين موضوع واقعا عالي بود و يك تلنگر خوبي زد بهم انشالله بايد برم درمان كنم ( درمان اساسي )
يكي از دلايلي كه اون قرص رو ديگه نخوردم اين بود كه عوارض وحشتناكي داشت يعني انگار قرص ايكس خورده باشي حالا تجربه خودم رو از اين قرص مي گم كه دوستان هم بدونن
اسم اين قرص فلوكسامين 50 هست و كلومپيرامين 25 هست
وقتي اين قرص رو مي خوردم كه بايد شب بخوري :
مردمك چشم گشاد مي شه و باز مي شه هر كسي شما رو مي بينه انگار زل زدي به طرف
حالت تهوع بهت دست مي ده ولي من تهوع نكردم فقط حالتش دست مي ده
همه چيز دور كند مي شه يعني انگار داري صحنه آهسته مي بيني
يك حالت ريلكس بهت مي ده كه صداي ماشين مثل صداي بلبل برات تجسم مي شه
و آخرين حالتي كه دست مي ده و علت اصلي ترك اين قرص بود اين بود كه مغزت تعطيل مي شه يعني به هيچ عنوان به هيچ چيزي اگر هم بخواي نمي توني فكر كني يعني محال ممكن هست تو بتوني وقتي اين قرص رو بخوري به چيزي بتوني فكر كني و منم از اونجايي كه كار داشتم و نياز به فكر كردن داشت مجبور شدم تركش كنم
نكته آخر اينكه دكتر گفته بود وقتي اين قرص ها رو مي خوري هر روز به هر چيزي كه فكر مي كني يادداشت كن رو كاغذ و يك بار بخونش بعدش پاره كن ولي روز اول و دوم كه اصلا به هيچ چيز نمي تونستم فكر كنم كه بنويسم و نكته بعدي اينكه اين قرص تا 4 هفته بايد خورده بشه و بعدش نبايد يك دفعه قطع بشه بلكه كم كم بايد قطع بشه
انشالله دارم جمع و جور مي كنم از برج 8 برم سراغ ساختن خودم هم روحي هم جسمي خلاصه يه حالي به خودم بدم و اوكي بشم به اميد خدا
با تشكر از مطالب خوبتون
ملا نصرالدین
31-08-2013, 23:41
سلام
واقعا تاپيك عالي هستش
از اولش كه دارم مي خونم مي بينم همش مشكل دارم كه قبلا اطلاع داشتم ازش ولي رها كرده بودم
الان اين پستي كه داديد در مورد اين موضوع واقعا عالي بود و يك تلنگر خوبي زد بهم انشالله بايد برم درمان كنم ( درمان اساسي )
يكي از دلايلي كه اون قرص رو ديگه نخوردم اين بود كه عوارض وحشتناكي داشت يعني انگار قرص ايكس خورده باشي حالا تجربه خودم رو از اين قرص مي گم كه دوستان هم بدونن
اسم اين قرص فلوكسامين 50 هست و كلومپيرامين 25 هست
وقتي اين قرص رو مي خوردم كه بايد شب بخوري :
مردمك چشم گشاد مي شه و باز مي شه هر كسي شما رو مي بينه انگار زل زدي به طرف
حالت تهوع بهت دست مي ده ولي من تهوع نكردم فقط حالتش دست مي ده
همه چيز دور كند مي شه يعني انگار داري صحنه آهسته مي بيني
يك حالت ريلكس بهت مي ده كه صداي ماشين مثل صداي بلبل برات تجسم مي شه
و آخرين حالتي كه دست مي ده و علت اصلي ترك اين قرص بود اين بود كه مغزت تعطيل مي شه يعني به هيچ عنوان به هيچ چيزي اگر هم بخواي نمي توني فكر كني يعني محال ممكن هست تو بتوني وقتي اين قرص رو بخوري به چيزي بتوني فكر كني و منم از اونجايي كه كار داشتم و نياز به فكر كردن داشت مجبور شدم تركش كنم
نكته آخر اينكه دكتر گفته بود وقتي اين قرص ها رو مي خوري هر روز به هر چيزي كه فكر مي كني يادداشت كن رو كاغذ و يك بار بخونش بعدش پاره كن ولي روز اول و دوم كه اصلا به هيچ چيز نمي تونستم فكر كنم كه بنويسم و نكته بعدي اينكه اين قرص تا 4 هفته بايد خورده بشه و بعدش نبايد يك دفعه قطع بشه بلكه كم كم بايد قطع بشه
انشالله دارم جمع و جور مي كنم از برج 8 برم سراغ ساختن خودم هم روحي هم جسمي خلاصه يه حالي به خودم بدم و اوكي بشم به اميد خدا
با تشكر از مطالب خوبتون
من هم وسواس داشتم.
من دوران راهنمایی مدرسه ی نمونه دولتی میرفتم.این مدرسه انقدر به ما سخت گرفت که من تا اواخر دبیرستان وسواس گرفتم.اولش به صورت ناخن جویدن بود...بعد کم کم هر روز صبح قبل از اینکه برم مدرسه بالا می اوردم...بعد ترس از مرگ اطرافیان هم اضافه شد..همش منتظر بودم خبر فوت یکی از عزیزانم رو بشنوم...چند تا دکتر رفتم.یکیشون یک قرصی داد که اصلا روی من هیچ اثری نداشت...یکی دیگه یک قرصی داد که 24 ساعت بدون وقفه خواب بودم.یعنی حتی برای غذا خوردن هم که بیدار میشدم سر سفره چرت میزدم
اخر سر رفتم پیش روانپزشک..اون 3 تا حرف خوب زد...1- حتما به یک کلاس ورزش برو 2- تا احساس کردی که افکار مزاحم دارن میان برو دوش اب سرد بگیر 3-نماز بخوان
الان من دیگه اصلا وسواس ندارم.قبل از درمان دارویی به نظر من ادم باید این 3 راه رو همزمان با هم امتحان کنه...
۲۰ توصیه برای آنکه ذهن خود را توسعه دهید! [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ۱. کارهایی را انجام دهید که از آن ترس دارید.
اگر چیزی باشد که افکار شما را سریعتر از هر چیز دیگری تغییر دهد، روبرو شدن با ترس هایتان است.
۲. طرفدار خودتان باشید.
بسیاری از مردم به خاطر خودشان ایستادگی نمیکنند. تصمیم بگیرید از خودتان حمایت کنید تا بتوانید به افکارتان برای همیشه قدرت ببخشید.
۳. دیگر صحبت نکنید.
فقط برای مدتی سکوت فوق العاده است. اینگونه میتوانیم کمی بیشتر خودمان را درک کنیم.
۴. نقاط قوت خود را تقویت کنید.
گاهی اوقات ما تلاش بیش از حدی برای تقویت نقاط ضعف خود میکنیم. که بایستی بر روی تقویت نقاط قوت مان تمرکز کنیم.
۵. کنار گالری هنری قدم بزنید.
حتی اگر فکر میکنید که درک چندانی از هنر ندارید، با این حال بهتر (و حتی فوق العاده) است با بازدید از گالری های هنری،افکار و اندیشه های دیگران را بر روی بوم ببینید. این میتواند نگاهی اجمالی از چیزهایی که در ذهن دیگران است را به ما بدهد.
۶. برای یک روز چشم بند ببندید.
راه رفتن با کفشهای یک فرد نابینا به مدت ۱ روز کامل، میتواند تاثیر به سزایی در نگاه شما به زندگی داشته باشد.
۷. روزی ۵ دقیقه بر روی صندلی بنشینید.
ایجاد نظم و انضباط، خود راهی مناسب برای کنترل ذهن و افکار شماست. بر روی صندلی به این فکر کنید که کارهایی که هر روز انجام میدهید شما را به جهنم هدایت می کند یا بهشت.
۸. در تنهایی برقصید.
رقصیدن برای خودتان احساس عجیب و غریبی را برایتان رقم میزند. شاید اینکار در شما خوشتنداری را تقویت کند.
۹. به طور غیرمنتظره به کسی پول بدهید.
فرقی نمیکند در اینترنت باشد یا در خیابان، فقط مهم این است که از کسی حمایت مالی کنید. این کار افکار شما را در مورد پول برای چند لحظه تغییر میدهد.
۱۰. افکارتان را درمورد خودتان تقویت کنید.
افکار خود را نسبت به نکات خوب تان تقویت کنید. اگر شما در صحبت کردن با مردم خوب هستید، این را اغلب به خودتان بگویید. اگر شما در ریاضی خوب هستند، این را در ذهنتان مرور کنید. اینطور شما میتوانید تصور ذهنی که نسبت به خودتان دارید را تقویت و تحکیم کنید.
۱۱. ریسک کنید.
زندگی بدون داشتن ریسک، برایتان خسته کننده خواهد بود. کاری را انجام دهید که قبلا به خاطر اینکه فکر میکردید در آن موفق نمیشوید از آن اجتناب میکردید. این مورد مرز منطقه راحتی شما را تهدید کرده و زندگی شما را برای همیشه تغییر میدهد.
۱۲. با غریبه ای صحبت کنید.
باز هم این مورد منطقه آسایش شما را میشکند، اما تنها گفتن سلام به غریبه ای در خیابان میتواند تاثیر زیادی در روز شما و شخصی که به او سلام کرده اید داشته باشد.
۱۳. در خانه تان لخت باشید.
این به این معنی نیست که زمانی که شما مهمان دارید این کار را بکنید! منظور این است که زمانی که کسی در خانه نیست، درب را قفل کنید و پنجره ها را ببندید. این میتواند احساس بزرگی را در شما ایجاد کند.
۱۴. کتابی از نویسنده ای که نمیشناسیدش یا دوستش ندارید بخوانید.
این کار به شما اجازه میدهد که ذهن خود را تقویت کنید و به ابعاد دیگری از زندگی فکر کنید.
۱۵. در مورد خودتان مقاله بنویسید.
تصور کنید که یک روزنامه را از شما خواسته که مقاله ای ۱۰۰۰ کلمه ای یا کمتر را در مورد خود و زندگی تان بنویسید، و آنها میخواهند بدانند که چه چیزی در زندگی به شما انگیزه میدهد، همین امروز این مقاله را بنویسید. این کمک میکند تا چشم اندازی از زندگی تان داشته باشید و شما را به دوران کودکی ببرد.
۱۶. با برخی افراد قطع رابطه کنید.
اگر کسانی در زندگی شما هستند که به طور مداوم باعث کاهش اعتماد به نفس شما میشوند، و یا اینکه منفیباف و بدبین هستند، آنها را رها کنید. یعنی آنها را از زندگی خود بیرون کنید، به این دلیل که آنها باعث کاهش اعتمادبنفس شما و مانع گسترش افکارتان میشوند.
۱۷. خودتان را باور کنید.
بسیاری از مردم بر این باورند که زندگی آنها از پیش مقدر شده است و ما نمیتوانیم چیزی را تغییر دهیم. این احمقانه است. شما تنها کسی که میتوانید دنیا را تغییر دهید! ابتدا شما باید در خود تغییراتی ایجاد کنید.
۱۸. تمرین سپاسگذاری کنید.
بسیاری از ما بیشتر وقت خود را صرف اندیشیدن به آرزوهایمان میکنیم، اما تا چه اندازه برای چیزهای خوبی که داریم سپاسگذاری میکنیم؟ هر روز برای سپاسگذاری از خداوند بزرگ وقت بگذارید و با نام بردن از نعمت های بزرگی که به ما اعطا کرده از او سپاسگذاری کنید.
۱۹. درخواست تخفیف کنید.
هنگامی که شما از فروشگاهی بیش از ۱۰۰ هزارتومان خرید میکنید، برای گرفتن تخفیف از فروشنده سوال کنید. به فروشنده بگویید که یک تخفیف ۱۰٪ میخواهم. اکثر مردم از این کار میترسند! اما این یک راه بسیار خوب برای توانمندسازی خودتان است.
۲۰. خجالت نکشید.
تصور کنید مرد/زن رویاهای خود را در یک اتوبوس یا در فروشگاهی میبینید ولی خجالت میکشید که چیزی به او بگویید. پس با کنار گذاشتن خجالت، همیشه آماده باشید که با هر شرایطی تغییر کنید.
منبع:ایران آتا
aria_electric_fars
02-09-2013, 23:51
من هم وسواس داشتم.
من دوران راهنمایی مدرسه ی نمونه دولتی میرفتم.این مدرسه انقدر به ما سخت گرفت که من تا اواخر دبیرستان وسواس گرفتم.اولش به صورت ناخن جویدن بود...بعد کم کم هر روز صبح قبل از اینکه برم مدرسه بالا می اوردم...بعد ترس از مرگ اطرافیان هم اضافه شد..همش منتظر بودم خبر فوت یکی از عزیزانم رو بشنوم...چند تا دکتر رفتم.یکیشون یک قرصی داد که اصلا روی من هیچ اثری نداشت...یکی دیگه یک قرصی داد که 24 ساعت بدون وقفه خواب بودم.یعنی حتی برای غذا خوردن هم که بیدار میشدم سر سفره چرت میزدم
اخر سر رفتم پیش روانپزشک..اون 3 تا حرف خوب زد...1- حتما به یک کلاس ورزش برو 2- تا احساس کردی که افکار مزاحم دارن میان برو دوش اب سرد بگیر 3-نماز بخوان
الان من دیگه اصلا وسواس ندارم.قبل از درمان دارویی به نظر من ادم باید این 3 راه رو همزمان با هم امتحان کنه...
سلام
اين سه مورد هم خوبه فكر كنم
مثلا ورزش باعث خسته شدن هم مي شه و راحت تر خواب مي ره آدم اصلا كلا فعاليت خوبه
افكار مزاحم رو شوت كرد هم عاليه
نماز خوندن هم مسئله اي هست به نام پوچي و پوچي گرايي كه نماز عاليه ولي من عقيده اي ندارم به نماز به اين صورت ( راز و نياز بنده به روش خودم هست )
با تشكر
این ورزش ها به درمان افسردگی کمک می کنند
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تحقیقات نشان می دهند که ورزش و فعالیت بدنی می تواند در بهبود علایم افسردگی نقش عمده ای ایفا کند.
متخصصان مکانیسم این اثر را افزایش ترشح سروتونین در نتیجه ورزش می دانند. سروتونین یک واسطه عصبی است که در تنظیم خلق و خو و احساساتی نظیر امید، علاقه، لذت، انگیزه و تنظیم خواب نقش اساسی دارد.
تحرک فیزیکی و ورزش ترشح اندورفین را نیز در بدن افزایش می دهند. اندورفین یک مسکن طبیعی بوده و در کاهش درد موثر است.
در میان ورزش ها، انواع هوازی نظیر شنا، دوچرخه سواری و کوهنوری اثر بیشتری بر بهبود خلق و خو و درمان افسردگی دارند در حالی که تاثیر ورزش های غیر هوازی مانند بدنسازی در این خصوص ناچیز می باشد.
روانپزشکان در کنار دیگر شیوه های درمانی افسردگی همواره به بیماران خود تاکید می کنند برای تسریع روند درمان، حداقل 3 روز در هفته و به میزان 30 دقیقه، فعالیت فیزیکی از نوع هوازی داشته باشند.
اختصاصی سیمرغ
شاهزاده خانوم
04-09-2013, 22:47
چه زمان هایی نباید ازدواج کرد؟
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]درست همانطور که نشانههایی برای آمادگی شما برای ازدواج وجود دارد، نشانههایی هم هست که میگوید آمادگی ازدواج ندارید. تعداد قابلتوجهی از افراد هستند که وقتی به عقب و ازدواجشان نگاه میکنند، میفهمند که آماده نبودن آنها برای ازدواج در آن زمان علت طلاق و جداییشان بوده است.
برای اینکه مرتکب این اشتباهات نشوید، قبل از ازدواج حتماً به انگیزههایتان خوب فکر کنید. اگر خود را جزء یکی از دستههای زیر میبینید، خودداری از ازدواج در این شرایط به نفعتان است. درعوض، به توصیههایی که بعنوان جایگزین معرفی شدهاند عمل کنید. اگر برای دلایل غیرمنطقی زیر ازدواج را انتخاب میکنید، باید متوجه ریسکی که میخواهید بکنید باشید:
• برای فرار از وضعیت ناراحتکننده خانه: به جای آن میتوانید به دانشگاهی خارج از شهر خود بروید. روی این تمرکز کنید که فردی مستقل و سالم بار بیایید تا بتوانید شاد و سالم زندگی کنید. هرچقدر محیط خانهتان بدتر باشد، باید بیشتر برای جلوگیری از اشتباهی که والدینتان کردند تلاش کنید.
• وقتی خیلی جوان یا نابالغ هستید: سعی کنید از جوانیتان لذت ببرید و ازدواج را تا زمانیکه به بلوغ فکری کامل رسیدهاید به تعویق بیندازید.
• وقتی به اندازه کافی تجربه ارتباط با جنس مخالف ندارید: سعی کنید با جنس مخالف خود ارتباط سالم بگیرید تا تجربه لازم را به دست آورید. ببینید از یک رابطه چه میخواهید و فرق یک شریک زندگی سازگار و هماهنگ با خودتان و افراد ناسالم یا کسانی که سازگاری با شخصیت شما ندارند را بشناسید.
• وقتی تازه فارغالتحصیل شدهاید و هیچوقت بعنوان یک مجرد زندگی مستقلی را تجربه نکردهاید، هیچ کار یا طریق امرارمعاشی ندارید، از تنها بودن میترسید یا طرفتان قرار است مدتی طولانی شما را ترک کند: درستان را تمام کنید و تجربه کاری مرتبط با رشتهتان را آغاز کنید. کاری پیدا کنید که قدرت حمایت از خودتان و خانوادهتان را تامین کند. زندگی مستقلی را آغاز کنید و سعی کنید هزینههای مربوط به خودتان را تقبل کنید، پول پسانداز کنید و مستقل شوید. یاد بگیرید چطور تنها زندگی کنید و یک مجرد شاد باشید.
• برای برانگیختن حس حسادت فردی دیگر: برای اینکه بلوغ احساسی بیشتری پیدا کنید کتابهای بیشتری بخوانید یا نزد مشاور بروید. تا زمانیکه به این بلوغ فکری و احساسی نرسیدهاید با هیچکس ازدواج نکنید. باید رفتارها و مهارتهای سازگاری افراد بزرگسال را کسب کنید تا وقتی آسیب دیدید، بتوانید به آنها تکیه کنید.
• برای بالا بردن اعتمادبهنفستان: برای این منظور بهتر است نزد مشاور متخصص بروید. اعتمادبهنفس پایینتان را با افکار مثبت و باارزش جایگزین کنید. تازمانیکه اعتمادبهنفس لازم را پیدا نکردید و با خودتان راحت نبودید، ازدواج نکنید. دقت کنید که کسی را انتخاب کنید که با شما سازگاری شخصیتی داشته باشد.
• چون بقیه ازدواج میکنند: برای اینکه بلوغ احساسی بیشتری پیدا کنید، نزد روانشناس بروید و مطالعه کنید. هرازگاهی با افراد مختلفی ایجاد ارتباط کنید اما تازمانیکه بلوغ کافی پیدا نکردهاید با کسی ازدواج نکنید.
• وقتی رابطهتان چیزی که میخواهید نیست یا فقط تفریحی است اما سنتان روزبهروز بالاتر میرود و میترسید کس دیگری را پیدا نکنید: درمورد سابقه رابطهتان با یک روانشناس صحبت کنید و ببینید سازگاری شخصیتی شما و طرفتان در چه حدی است. تازمانیکه مطمئن نشدهاید که با هم سازگاری دارید و میتوانید زندگی شادی کنار هم داشته باشید، دست به ازدواج نزنید. اگر کسی که الان در زندگیتان است تطابق چندانی با شما ندارد، سعی کنید با افراد دیگری آشنا شوید که با شما سازگارتر هستند.
• وقتی به اندازه کافی با هم وقت نگذراندهاید تا بفهمید سازگاری دارید یا خیر: اگر طرفتان آنقدر مشغله دارد که نمیتواند شما را به اولویت زندگی خود تبدیل کند، درمورد فکرتان با او صحبت کنید ببینید میتوانید با هم به نتیجهای برسید که برای هر دو شما رضایتبخش باشد یا خیر.
• اگر اخیراً با فردی آشنا شدهاید، آرام باشید و برای شناخت همدیگر وقت بگذارید: اگر طرفتان از شما دور است و اکثر ارتباط شما از طریق دنیای مجازی و دیدارهای گاهگاه بوده است، تازمانیکه از نزدیک با هم بیشتر وقت نگذراندهاید و همدیگر را نشناختهاید تصمیم به ازدواج نگیرید.
• اگر از پایان یافتن رابطهقبلی یکی از شما مدت کوتاهی گذشته است: سعی کنید از شروع این رابطه جدید لذت ببرید اما درک کنید که ممکن است روزی این رابطه تمام شود. ممکن است طرفتان با فرد قبلی که در زندگیاش بوده است آشتی کند یا متوجه شوید با هم سازگاری ندارید، پس عجله نکنید.
• وقتی یکی از شما از یک مشکل شخصی یا روانی جدی رنج میبرد: برای حل اینگونه مشکلات نزد رواشناس بروید. اگر این طرفتان است که مشکل دارد، از او دعوت کنید که با شما پیش مشاور ازدواج بیاید. به قضاوت مشاور درمورد اینکه میتوانید با هم ادامه دهید یا نه اعتماد کنید. اگر طرفتان اعتیاد دارد، علاقهای به دنبال کردن درمان ندارد، با کمک مشاور به آن رابطه پایان دهید.
• وقتی یکی از شما یا هر دوتان مرتکب آزار جسمی، جنسی یا کودکآزاری شده است: این رابطه قدرت بسیار کمی دارد. اگر فرد آزاررسان خودتان بودهاید، نیاز به درمان فوری توسط متخصص دارید. فوراً اقدام کنید و اجازه بدهید که مشاور متخصص با شما صحبت کند. اگر فرد آزاردیده شما بودهاید، شما هم نیاز دارید که پیش روانشناس بروید. تازمانیکه بتوانید از رابطه آزاردهنده خود به طور کامل بیرون بیایید و آن را فراموش کنید، درمانهایتان را ادامه دهید.
مردمان/منبع
شاهزاده خانوم
04-09-2013, 23:44
۱۲ دلیل رد شدنتان توسط خانمها[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]بالاخره جراتش را پیدا کردید و یک دختر را بیرون دعوت کردید، اما او ردتان کرد. برای همه ما در نقطهای از زندگیمان این اتفاق افتاده است و دلایل مختلفی برای آن وجود دارد. رد شدن اصلاً چیز جالبی نیست، مخصوصاً وقتی جرات لازم برای حرف زدن با دختری را بعد از مدت زمانی طولانی پیدا کرده باشید.
باوجود تغییراتی که در جامعه مدرن پیش آمده است، اما هنوز هم این مردها هستند که معمولاً اولین قدم را برمیدارند. در زیر به چند دلیل اصلی که خانمها بخاطر آن مردی را رد میکنند اشاره میکنیم و راههایی هم برای جلوگیری از آن توصیه میکنیم.
این ۱۲ دلیل هیچ ترتیب خاصی ندارند اما باید به همه آنها توجه داشته باشید:
۱: ظاهر بد
در جامعه مدرن امروزی که همه توجه بیشتری به ظاهر خود دارند، نظافت خوب اهمیت زیادی دارد. این مسئله نقش مهمی در تصمیمگیری خانمها در قبول دعوت یک مرد دارد.
اولین تاثیرات با ظاهر شروع میشود، پس مطمئن شوید که نظافتتان در بهترین و کاملترین وضعیت باشد. تمیز بودن دندانها اهمیت زیادی دارد و نشانه مسلم این است که شما به خودتان میرسید.
اگر سیگاری هستید یا زیاد قهوه میخورید، برای برداشتن لکههای روی دندانهایتان و سفید و تمیز نگه داشتن آنها تلاش کنید. بدبو بودن نفستان هم میتواند یک نشانه خیلی بد برای خانمها باشد. حتماً از خوشبوکنندههای نعناعی استفاده کنید. موهایتان هم خیلی مهم است و برای اینکه پاسخ «نه» نشنوید حتماً آن را مرتب و زیبا نگه دارید.
مدلموی هرکس متفاوت است و کاملاً به خودتان بستگی دارد که چطور آن را آرایش کنید اما حتماً دقت کنید که موهایتان کاملاً تمیز باشد. از همه اینها مهمتر این است که کاملاً بدنی تمیز و خوشبو داشته باشید. هیچکس دوست ندارد با مردی بیرون برود که بوی بدنی آزاردهنده دارد. اگر زیاد عرق میکنید، حتماً قبل از بیرون رفتن دوش بگیرید یا حمام کنید و از عطر و ادوکلن استفاده کنید.
لباسهایتان هم خیلی مهم است. این به آن معنا نیست که حتماً باید کت و شلوار تنتان کنید و کراوات بزنید. نه، فقط کافی است خوشلباس و مرتب باشید. لباسهای کهنه یا کثیف باعث میشود نامرتب به نظر برسید. هرچه که بپوشید، پیراهن و شلوار یا تیشرت و شلوار جین، دقت کنید که تمیز باشند، روی مد باشند، پارگی نداشته باشند و مناسب آن محل باشند.
۲: نومیدی زیاد
خانمها میتوانند نومیدی شما را از کیلومترها تشخیص دهند. نومیدی اعتماد به نفس شما را میگیرد و میتواند موجب اضطراب و استرس زیاد شود. این در نظر خانم یک نقطه منفی است و به یک «نه» محکم میانجامد. زمانهایی هست که این نومیدی میتواند خود را نشان دهد، بنابراین باید قبل از اینکه اتفاق بیفتد آن را تشخیص دهید و از آن جلوگیری کنید.
بعد از برهم خوردن یک رابطه افراد معمولاً دچار این حس نومیدی میشوند و مدام در حال ارزیابی این هستند که کجای آن رابطه اشتباه بوده است و دوست دارند زودتر زنی وارد زندگی آنها شود.
وقتی در چنین وضعیت ذهنی باشید و با این حالت به زنی نزدیک شوید، آن زن متوجه قضیه خواهد شد. سعی کنید با این افکار و احساسات کنار بیایید و قبل از اقدام برای شروع یک رابطه جدید، با نومیدی ناشی از شکست رابطه قبلیتان مقابله کنید.
۳: فقدان حس جاهطلبی و چشمانداز شغلی
در نظر خانمها فقدان جاهطلبی در آقایون یک امتیاز منفی است. خانمها مردهایی را دوست دارند که جهتی مشخص در زندگی داشته باشند. اگر هنوز در خانه نشستهاید و مشغول بازیهای کامپیوتری هستید و نمیدانید میخواهید با زندگیتان چه کنید، مطمئن باشید که جواب «نه» میشنوید. زنها توانایی مردان برای برقراری رابطه و مناسب بودن آنها را برحسب اینکه بعنوان یک شخص که هستند، میسنجند. هیچکس نمیگوید باید در سطح بیلگیتس باشید اما لازم است که بدانید که میخواهید با زندگیتان چه بکنید، مخصوصاً اگر دهه ۲۰ سالگی را به پایان رسانده و در اوایل دهه ۳۰ خود باشید.
داشتن چشم انداز شغلی خوب هم برای خانمها خیلی مهم است زیرا به آنها نشان میدهد که میتوانید از عهده حمایت مالی آنها برآیید یا خیر. نکته مهم اینکه خانمها مردهایی را ترجیح میدهند که استقلال مالی داشته باشند نه کسانیکه هنوز به خانواده و دیگران متکی هستند. زنها هیچوقت مردی که خیلی پولدار باشد را رد نمیکنند اما دقیقاً برای متضاد آن همین کار را انجام میدهند.
زنها هم درست مثل مردان به آینده نگاه دارند، حتی اگر برای لحظهای کوتاه باشد، و برای این منظور باید توانایی مالی پشتیبانی مالی آنها را داشته باشید. بااینکه در زندگی مدرن زنان هم به دنبال استقلال مالی خود هستند اما مطمئناً نمیخواهند مجبور باشند همه هزینهها را خودشان به تنهایی متقبل شوند. راهحل این است که اگر نمیخواهید ردتان کنند، دست به کار شوید و کمی به زندگی کاری خود سروسامان دهید.
۴: خستهکننده بودن
تصمیم گرفتهاید که نظرش را جلب کرده و سر صحبت را با او باز کنید. زنها معمولاً به مردهایی که خستهکننده هستند و هیچ حرفی برای زدن ندارند روی خوش نشان نمیدهند. اگر طبیعتاً خجالتی و درونگرا هستید، بنابراین باید قبل از نزدیک شدن به یک زن، حرفهایتان را آماده کنید. حرف زدن درمورد موضوعی که او هیچ علاقهای به آن ندارد یا خستهکننده به نظر میرسد مطمئناً با یک پاسخ «نه» محکم مواجه خواهد شد. بعد از معرفی، شاید بد نباشد کمی درمورد علایقش از او سوال کنید.
اگر واقعاً نمیدانید درمورد چه باید صحبت کنید، یکی از موضوعاتی که خودش دوست دارد را انتخاب کنید. توانایی حفظ مکالمه فراتر از پاسخهای بله و خیر نشانه هوش مرد و مهمتر از این اجتماعی بودن اوست. اینکه چه بگویید به خودتان بستگی دارد. صحبتهای کلیشهای شاید خیلی جذاب نباشد اما برای شکستن یخ بین شما میتواند خوب باشد.
۵: غیرمستقیم حرف زدن
شاید، ممکن است، یا میتواند اینطور باشد، همه کلماتی هستند که نباید برای درخواست دوستی یک زن از دهانتان خارج شود. زنها از مردانی خوششان میآید که درمورد خواستههایشان رک و راست هستند. البته بین رک بودن و پررو بودن تفاوت زیادی هست که شما باید بتوانید تعادلی بین این دو پیدا کنید. بهترین راه این است که به طور عینی به او نزدیک شوید.
از خودتان بپرسید آیا خیلی قوی جلو رفتم؟ سعی کنید درخواستتان کوتاه و دقیق باشد و بعد منتظر پاسخ بمانید. وقتی میخواهید سوالی از آنها بپرسید یا منتظر پاسخ هستید، مستقیم به آنها نگاه کنید، نه پایین روی کفشهایتان. این باعث میشود خانمها فکر کنند اعتمادبهنفس لازم را ندارید.
۶: تحتفشار گذاشتن
اعتمادبهنفس داشتن با تحتفشار گذاشتن خیلی فرق دارد. گذاشتن پایتان آنطرف خط میتواند منجر به شنیدن پاسخ منفی شود. خانمها برحسب تجربیات قبلیشان متفاوت هستند و استفاده از رویکرد قبلی برای یک فرد جدید میتواند منجر به شکست شود. بعد از نزدیک شدن به یک زن، دو نکته هست که میتواند باعث شود تحمیلکننده به نظر برسید و شانستان را از دست بدهید. اگر طی صحبتتان در یک رستواران یا هر مکان عمومی دیگر، ترجیح داد از پیش شما رفته و به دوستانش ملحق شود، بگذارید برود. مجبور کردن او به ماندن پیش شما میتواند پاسخ منفی او را به دنبال داشته باشد.
اینکه او میخواهد برود نشانه این نیست که شکست خوردهاید. اگر گفتگوی خوبی با او داشتهاید و او را علاقهمند دیدهاید، مطمئناً برمیگردد و دوباره همدیگر را خواهید دید. نکته دیگر مربوط به انتهای گفتگویتان است. اینکه درمورد ملاقات بعدی یا ردوبدل کردن روشهای تماسی حرف بزنید خیلی مهم است اما دقت کنید که اگر پاسخ منفی داد زیاد اصرار نکنید. سکوت میتواند روش خوبی باشد، صبر کنید تا پاسخ بدهد و بعد اگر پاسخ موردنظرتان را دریافت نکردید، یک سوال متفاوت بپرسید.
۷: زبان بدن ضعیف
زبان بدن مثبت سلاحی سرد در جنگافزار شماست که اگر درست استفاده شود میتواند نتایج مثبتی به دنبال داشته باشد. دقت کنید که همیشه درست و صاف بایستید، قوز کردن یا تکان دادن پاها نشانه نداشتن اعتمادبهنفس است. اگر در جایی شلوغ هستید، حتماً بلند و شمرده صحبت کنید. هیچکس دوست ندارد با مردی صحبت کند که مجبور باشد هر حرفش را بخواهد تکرار کند.
وقتی با او حرف میزنید مستقیم به او نگاه کنید. این نشان میدهد که به آن گفتگو و حرفهایی که میزند علاقهمند هستید. اگر چشمهایتان دور اتاق بچرخد نشانه این است که حوصلهتان سر رفته است. اگر پایین را نگاه کنید نشانه این است که کمرو هستید و اعتمادبهنفس ندارید و هر دو اینها اصلاً موردعلاقه خانمها نیست.
۸: ریلکس باشید و لذت ببرید
بهترین مکالمات آنهایی هستند که مفرحاند و راحت جلو میروند. شوخ طبع بودن و اینکه خودتان باشید را یادتان نرود. خانمها اغلب میتوانند حدس بزنند که چه زمان مردها دو رو هستند. لازم نیست در کل گفتگو نقش یک کمدین را بازی کنید اما اینکه خودتان باشید و آرام و ریلکس، کار را برای هر دو شما راحتتر میکند.
۹: عادتهای آزاردهنده
تشخیص عادتهای آزاردهنده کار سختی است اما میتواند یک دلیل قاطع برای رد شدن شما باشد. عادتهای بد و آزاردهنده متداول از جوکهای زننده میتواند باشد تا پاک کردن بینیتان. تشخیص این عادتها کار سختی است چون معمولاً خودتان متوجه انجام آن نیستید. بهترین راه اینکه بفهمید عادتهای بدتان موجب خراب شدن شانستان در برخورد با خانمها میشود یا نه، این است که از دوستانتان بپرسید. دوستان ما همه عادتهای بد ما را میبینند و متوجه میشوند اما چون دوستمان هستند ممکن است نگویند. باید بفهمید عادتهای بدتان چه هستند و بعد سعی کنید از شر آنها خلاص شوید.
۱۰: پُرحرفی
تا اینجا فهمیدیم که داشتن اعتماد به نفس و خودتان بودن در برخورد با خانمها خیلی خوب است اما ممکن است زیادی پیش روید. خیلی مهم است که صادق باشید و افکارتان را به زبان بیاورید اما اینکه هر چه که در ذهنتان میگذرد را به او بگویید اصلاً عاقلانه نیست. همه ما افکاری درون ذهنمان دارید که بهتر است برای خودمان نگه داریم. به همین دلیل است که از قدیم گفتهاند قبل از حرف زدن همیشه فکر کنید.
۱۱: زمانبندی بد
اگر زنی که میخواهید به او نزدیک شوید را میشناسید، مثلاً همکارتان است، باید بیشتر مراقب زمانبندی باشید. نزدیک شدن به زنانی که به تازگی با نامزد قبلی خود به هم زدهاند فکر خوبی نیست. این بر هم خوردن رابطه میتواند بسیار دردناک باشد و باعث شود آمادگی روحی و روانی لازم را نداشته باشند. در چنین موقعیتی بهتر است بگذارید کمی زمان بگذرد تا به حالت عادی زندگی خود برگردد.
۱۲: …
زمانهایی هست که به این دلیل دست رد به سینهتان میزنند که فقط شبیه و مناسب آنها نیستید. برای هر زنی یکسری ویژگیهای ظاهری و شخصیتی در مردها جذاب است. اگر شما آن ویژگیها را نداشته باشید، احتمال اینکه از طرف او رد شوید بسیار زیاد است. اما گاهیاوقات یک تیپ ظاهری یا شخصیتی خاصی نیست که برایشان مهمتر باشد. که در چنین شرایطی مشکلات دیگر باعث شنیدن پاسخ منفی خواهد بود. در شرایطی که شما یک مرد بلوند با قد ۱۷۰ هستید و مرد جذاب از نظر آن زن یک مرد مشکی با قد ۱۹۰ است، هیچ کاری از دست شما برنمیآید. میتوانید با متناسب و آراسته نگه داشتن خودتان، شانستان را بالا ببرید اما گاهیاوقات این کافی نیست.
شاهزاده خانوم
04-09-2013, 23:47
5 سوال مهم که هر روز باید از خودتان بپرسید[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]سعی کنید این سوالات را در انتهای هر روز از خودتان بپرسید. اینکار به شما کمک میکند فردی بهتر و موفقتر شوید.
1. بهترین اتفاقی که امروز برایم افتاد چه بود؟
چه اتفاقی باعث شد احساس غرور، شادی، یا قدرشناسی کنید؟ آیا امروز حتی برای لحظهای احساس لذت و موفقیت کردید؟
برای لحظهای دوباره آن احساس را در خودتان زنده کنید. ما لحظات اینچنینی بیشتری در زندگیمان نیاز داریم، به همین خاطر بهتر است که به چیزهای مثبت فکر کنیم. خیلی وقتها اتفاقات خوب را نادیده میگیریم. اما نباید اینطور باشد، باید از آنها نهایت لذت را برده و قدردانشان باشیم. این سوال کمک میکند، مثبت، شاد و قدرشناس باشیم.
2. چه کاری را میتوانستم بهتر انجام دهم؟
از تجربیات امروزتان چه درسی میتوانید بگیرید؟ چه اشتباهی مرتکب شدید که باید در آینده از آن جلوگیری کنید؟ چطور میتوانستید یک موقعیت گفتگو را بهتر انجام دهید؟ به راههایی فکر کنید که این مسئله را در آینده بهبود بخشید.
3. مهمترین کاری که فردا باید انجام دهم چیست؟
کدام کار است که به تنهایی اهمیت زیادی دارد و تفاوت زیادی در روز من ایجاد خواهد کرد؟ اگر برنامه روزانه دارید، مطمئناً این کار باید در آن نوشته شده باشد--و احتمالاً در راس آن لیست. به این فکر کنید که چطور اول صبح آن کار را به اتمام برسانید. این سوال کمکتان میکند روی کارهای مهم روزانه خود متمرکز شوید.
4. چه کار جدیدی را فردا میتوانم امتحان کنم؟
زندگی سفری اکتشافی است. در هر سنی هم که باشیم، باید هر روز یک کار جدید را امتحان کنیم. فردا چه تجربه جدیدی میتوانید داشته باشید؟
5. مهمترین فردی که در زندگی من وجود دارد کیست و چه کاری برای او انجام میدهم؟
روی کسی که دوست دارید—همسرتان، فرزندتان، والدین یا هر کس دیگر—متمرکز شوید. آیا به آنها گفتهاید یا نشان دادهاید که چقدر برایتان اهمیت دارند؟ فردا چه کاری میتوانید برای کمک کردن، شاد کردن و یا غافلگیر کردن آنها انجام دهید؟ ما خیلی وقتها آنقدر مشغول میشویم که عزیزانمان را فراموش میکنیم. این سوال باعث میشود دوباره به آنها بپردازید.
همین. 5 سوال ساده اما مهم که میتواند کمکتان کند زندگیتان را بهتر کنید. سعی کنید هر شب قبل از خواب این سوالات را از خودتان بپرسید.
شاهزاده خانوم
05-09-2013, 01:06
آسیب شناسی خیانت و اثرات مخرب آن در روابط عاشقانه[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]ازدواج و روابط عاشقانه بر پایه اعتماد شکل میگیرد اما وقتی این پایه متلاشی میشود، معمولاً به همان شکل باقی میماند. زوجها میتوانند همدیگر را ببخشند اما آن تجربه دردناک در ذهن آنها خواهد ماند و همیشه این ترس با آنهاست که این اتفاق دوباره تکرار شود. برای بعضیها، بخشیدن آسانتر از فراموش کردن است. اعتماد کردن و آسیب دیدن به اندازه کافی بد است، پس چه کسی دوست دارد کورکورانه راه برود و شانس دوباره اتفاق افتادن آن را باقی بگذارد؟ ایجاد موانع محافظتی درمیان زوجهای آسیبدیده مسئلهای متداول است.
بیاعتمادی بین زوجهایی که یک طرف آنها مرتکب خیانت شده است، امری متداول است. این مسئله پایههای ازدواج آنها را که برای استحکام به اعتماد نیاز دارد، ضعیف میکند. از طرف دیگر، اعتماد کردن دوباره به هیچ وجه غیرممکن نیست اما معمولاً به آسانی و سریع اتفاق نمیافتد.
یکی از قربانیان خیانت وقتی دوباره با شوهرش مصالحه کرد میگوید که اثرات بیوفایی مثل یک کیک عروسی زیبا است که بالاترین طبقه آن توسط یک سگ گرسنه ربوده شده باشد. برگرداندن آن اعتماد مثل پیدا کردن آن سگ و امید به این میماند که آن قسمت را دستنخورده نگه داشته باشد. کیک باقیمانده هنوز زیباست اما آن طبقه بالایی فراموشنشدنی که زیباترین لایه کیک بود برای همیشه از دست رفته است. چطور یک زوج خوشبخت میتواند به خود اجازه دهد این زیبایی را از کسی که به او قول وفاداری داده بگیرد؟ چنین دردی واقعاً توصیفناپذیر است.
زندگیهای آسیبدیده
ازدواج میتواند تنها چیزی نباشد که تحتتاثیر خیانت قرار میگیرد. خیانتکاران رابطه خود با فرزندان، دوستان، سایر اعضای خانواده و خودشان را هم دچار مشکل میکنند. هر دو خانواده دستخوش درد، خجالت و غیبت جامعه میشوند. چنین رسوایی یکپارچگی همه خانوادهها را در جامعه بر هم میزند. بااینکه کلیشهای است اما همه خانوادهها ممکن است بخاطر آن دچار مشکل شوند. بچهها دوست ندارند والدینشان عذاب بکشند. پدر و مادرها دوست ندارند دختر یا پسر ازدواجکردهشان دچار مشکل شود. یک دوست خوب نمیخواهد ناراحتی دوستش و شوهر او را همآغوش زنی دیگر ببیند. یک عموزاده یا خاله دوست ندارد غیبت دیگران درمورد عزیزش که مورد خیانت قرار گرفته را ببیند. یک مادربزرگ دلش نمیخواهد بفهمد نوهای که همیشه به او افتخار میکرده یک خیانتکار است. تحمل همه این تجربیات برای خیلی از اعضایخانواده و دیگران دردناک است.
بچهها ممکن است احساس کنند که پدر یا مادرشان که خانوادهای دیگر را انتخاب کرده، آنها را با بچههایی دیگر معامله کرده است. بچهها که معمولاً آسیبپذیرترین قربانیان خیانت هستند، سالها بخاطر بیگانه شدن یکی از والدینشان در خانواده رنج میکشند. بچههای زیادی هم در سکوت درد میکشند و خودشان را برای این ماجرا مقصر میدانند. گاهیاوقات بقیه عمر آنها دستخوش یک زخم روحی میشود و این باعث میشود نتوانند عملکرد موفقی در خانوادهای که خودشان تشکیل میدهند داشته باشند. بدیهی است که فقط فرد خیانتکار و همسر بیگناه او نیستند که از این موضوع آسیب میبینند. تاثیرات چندجانبه چنین زخمی میتواند بر نسلهای بعد هم اثر بگذارد. مشاوره در چنین شرایطی یک نیاز ضروری است اما اکثر خانوادهها این نیاز را نادیده میگیرند.
تاثیر خیانت بر روی زنها ماندگارتر است و میتواند برای همیشه دیدگاه آنها را نسبت روابط و زندگی تغییر دهد. و اگر طرف آسیبدیده، التیام نیابد، در ازدواج یا رابطه دوم خود نیز میتواند تحتتاثیر این دیدگاه قرار گیرد. خیلی از شوهرهای دوم این افراد، مجازات از همسرانشان بخاطر اشتباهات شوهر قبلی را گزارش کردهاند. این زنهای ترسیده که معمولاً شدیداً دچار سوءتفاهم هستند، وقتی ترسیدهاند یا آسیبدیدهاند، عصبانی، تلخ و دیوانه میشوند.
بیاعتمادی بین خیانتکاران
افراد خیانتکار بعدها وقتی تازگی رابطه جدیدشان از بین رفت، میفهمند هیچ توجهی به احساسات و سلامت کسی که دوست داشتند نداشتهاند. اگر این افراد خیانتکار ازدواج کنند، هرکدام ممکن است به این فکر کنند که آیا دیگری واقعاً به آنها علاقه قلبی دارد یا حتی به آشتی کردن فکر میکند؛ و این میتواند ایجاد حسادت کند. بیاعتمادی مشخص است. اعتماد بین خیانتکارها کجاست؟ اینجاست که ممکن است همدیگر را مقصر جلوه دهند. روابط نادرست در آخر درست ختم نمیشوند.
خیانتکارها ممکن است همیگر را به فریب، دروغگویی و سوءاستفاده متهم کنند. حتی ممکن است از هم جدا شوند. احساس جدایی میتواند ویرانگر باشد حتی بااینکه هر دو طرف میدانند که کار درستی است. تنها بودن، حس کردن زخم و فقدانی که از تصمیمات نادرست ناشی میشود، احساس قرار گرفتن در معرض خیانت زندگی و مقصر کردن همدیگر همه احساساتی است که زوجها بعد از تمام کردن رابطهشان به آن فکر میکنند. سعی در توجیه دلایل برای نابود کردن خانه و زندگی یک نفر دیگر بسیار کوتاهمدت است. حقیقت بالاخره به سراغ فرد میآید و تلخی خود را نشان میدهد. درنتیجه، خیانتکارها به مرور میفهمند که قربانیان همدیگر هستند. مثلاً زن جوانتر، مرد مسنتر را متهم میکند که میبایست عاقلتر میبوده، از جوانی و نادانی او سوءاستفاده نمیکرده و به عواقب این کار میاندیشیده است. آیا باز هم میتوانند باتوجه به آسیبی که به خانوادههای همدیگر زدهاند، به طور کامل به هم اعتماد کنند؟
متهم کردن همسر بیگناه
زوج ممنوع تمایل دارند که گناه را به گردن همسر بیگناه بیندازند تا حس عذابوجدان خود را تسکین دهند. گاهیوقتها آنقدر میجنگند تا آن همسر بیگناه از هرگونه حمایت مالی هم برخوردار نشود و حتی خودشان را قانع میکنند که بچههایی که در آن ازدواج هستند بهتر است با آنها بمانند. آنها در این بازی همسر بیگناه را تبدیل به متهم اصلی میکنند. هرچه را که شوهر به معشوقه گفته است، باور کرده و آن را بر علیه زن او استفاده میکند. آنها وقت زیادی را برای توجیه دوستان و خانواده صرف میکنند تا آنها را قانع کنند که همسر بیگناه موجب بروز این مشکل و خیانت آنها شده است. آنها سعی دارند خودشان را بیگناه جلوه دهند اما خودشان بهتر از هر کسی میدانند که این تصویر از بیگناهی خودشان جعلی است و هیچوقت نمیتواند تبدیل به یک شاهکار هنری شود.
دور شدن خانواده، دوستان و سایرین
بعضی از افراد خانواده، دوستان، آشنایان و دیگران ممکن است فوراً با خیانتکارها ارتباط برقرار نکنند زیرا با همسر بیگناه جانبگیری کردهاند اما خیلی از این آشنایان هم ترجیح میدهند طرف خیانتکارها را بگیرند. بااینحال بقیه به این خیانتکارها بیاعتماد میشوند و دوست ندارند آنها در اطراف خانوادهها در رفتوآمد باشند. زوج ممنوعه این را هم به جان میخرند که از جمع فامیل و آشنایان رانده شوند یا در برخی از جمعهای اجتماعی پذیرفته نشوند که نشانه بیاحترامی به آنهاست. وقتی به یک نفر در جامعه برچسب بیوفایی و خیانت زده شود، ممکن است هیچوقت پاک نشود، حتی اگر آن فرد تغییر کند. بقیه معمولاً او را نبخشیده و به او دیگر اعتماد نمیکنند.
بیاعتمادی بیشتر
برای خیانتکارها منطقی است که فکر کنند آیا کسی که یکبار به همسرش خیانت کرده با آنها این کار را نمیکند؟ تصور کنید دو خیانتکار با هم ازدواج کنند. افکار پنهانی هر کدام چیست؟ آیا میتوانند به هم اعتماد کنند؟ اعتباری پیش هم دارند؟ آیا هرکدام میتوانند به دیگری خیانت کنند؟ هر دو آنها مطمئناً تمرین زیادی داشتهاند. رفتار آنها گویای آن است.
گناه
گناه مثل زخمی سرطانی میماند. رشد میکند و با گذر زمان وخیمتر میشود. خیلی زود همه ذهن را میگیرد و موجب نگرانی، پشیمانی و خجالت میشود. چنین افکاری مطمئناً باعث شادی و خوشبختی هیچ رابطهای نمیشود. زوج خیانتکار ممکن است به برگشتن به سمت همسر سابق خود و از سر گرفتن زندگی با او فکر کند. زوجی که در خانوادهای مذهبی بزرگ شده باشد ممکن است به روز جزا و قضاوت خداوند فکر کند و زودتر به خیانت خود پایان داده و طلب بخشش کند.
انتقام و ناامیدی
همیشه این احتمال وجود دارد که یک طرف وسواسی، که میتواند هر کدام از افراد در این مثلث باشد، بخاطر ناامیدی و نیاز به کنترل به همسر، معشوقه یا شوهر آسیب فیزیکی برساند. معشوقه ممکن است ترفندهای زیادی را برای عصبانی کردن همسر به کار گیرد تا ازدواج را بر هم زند. یک معشوقه ناامید حتی ممکن است خطری برای جان همسر آن مرد به حساب آید. شوهر خیلی دیر میفهمد که معشوقهاش در تلاش برای تصاحب سریع او، قدرت آسیب زدن به زنش و حتی بچههایش را داشته است. زنها معمولاً نمیفهمند که شوهرانشان به آنها خیانت میکنند. بسیار زوجها و معشوقهها قبل از اینکه سعی در جبران اشتباهشان کنند باید واکنشهای همسر شکاکشدهشان را تحمل کنند، بسیار درگیر میشوند که این میتواند به طلاقی بسیار پرهزینه و ناجور منجر شود. خیلی از زنها جاسوسهایی برای جمعآوری شواهد و مدارک لازم برعلیه شوهرانشان استخدام میکنند که برای مردها در دادگاه ویرانگر خواهد بود. زنهای قربانیشده باید خیلی دقت کنند زیرا هیچ رازی نیست که شوهر ناامیدشان که عاشق معشوقهاش شده است و اصلاً نمیخواهد پولش را با زنش شریک شود، برای برنامهریزی قتل آنها نداند. این تراژذی کم متداول نیست. انتخاب یک تخت در زندان و جدایی همیشگی مسلماً چیزی نیست که خیانتکنندهها برای ماهعسلشان در نظر گرفته باشند.
برخورد با عواقب ماجرا
عواقب جبرانناپذیر خیانت
خیانتکاران بسیاری تصور میکنند که اگر همسرانشان پی به خیانت آنها ببرند، میتوانند تخریبی را که متوجه ازدواجشان کردهاند، بازسازی کنند. آنها احساس میکنند که فقط کافی است بخواهند که همسرشان آنها را ببخشد و پیش خود نگه دارد. ممکن است این اتفاق بیفتد اما همیشه هم آنقدرها ساده نیست. بعضی از عواقب زیر بعد از کشف خیانت میتواند در ازدواج، خانه و خانواده ماندگار و طولانیمدت باشد:
• از دست رفتن اعتماد
• ناکارایی خانواده
• پایین آمدن اعتمادبهنفس
• افسردگی جدی
• رسوایی شخصیتی
• شکایت دادگاهی
• طلاق
• تغییرات مالی جدی به علت طلاق
• جدایی و دور شدن اعضای خانواده و دوستان
• ابتلا به بیماریهای لاعلاج مقاربتی و احتمال نوشتن پایان مرگبار برای زندگی خود و همسر
• بچهدار شدن خارج از ازدواج
• هزینههای حمایت از فرزندان که پول را خارج از خانه و خانواده میبرد
• زندگی پنهانی و مخفیانه
• تهدید یا تلفنهای آزاردهنده
• خشونت جدی و خطر بازداشت و زندانی شدن
آمار بیوفایی و خیانت در ۵۰ سال گذشته به طرز وحشتناکی تغییر کرده است. مشکل به دست آوردن آمار دقیق درمورد زنان این است که بیشتر افراد حقیقت را نمیگویند زیرا موضوع بسیار حساسی است. تحقیقات کنترلشده درمورد خیانت بسیار نادر است و درصدهای ارائه شده زیر درمورد آمار خیانت به صورت تصادفی از منابع مختلف جمعآوری شده است.
درجوامع غربی از هر ۲.۷ زوج، یکی دچار خیانت میشوند. ۱۰ درصد از این خیانتها فقط یک روز طول میکشند، ۱۰ درصد بیشتر از یک روز اما کمتر از یک ماه، ۵۰ درصد بیشتر از یک ماه اما کمتر از یک سال طول میکشند اما ۴۰ درصد از آنها دو تا سه سال به طول میانجامند. تعداد کمی از خیانتها بیشتر از ۴ سال طول میکشند.
یک واقعیت که کمتر کسی میداند این است که آنهایی که طلاق میگیرند، به ندرت با کسی که با او در حق همسر خود خیانت کردند، ازدواج میکنند.
همچنین نرخ طلاق درمیان آنهایی که معشوقهشان را بعد از طلاق از همسرشان بعنوان همسر جدید انتخاب کردند، ۷۵ درصد است. دلیل این بالا بودن میزان طلاق مداخله واقعیت، احساس گناه، انتظارات و توقعات، بیاعتمادی عمومی در ازدواج و بیاعتمادی معشوقه میباشد.
نتیجهگیری
خیانت در ازدواج به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی صحیح نیست و هیچ عذر و بهانهای هم در این میان قابلقبول نمیباشد. عواقب این ماجرا برای همه آنهایی که درگیر آن هستند ویرانکننده است، مخصوصاً همسر آسیبدیده و بچهها. آنها ممکن است از طرف خانواده و دوستان ترک شوند و تحت تغییرات جدی مالی بعد از طلاق قرار گیرند. خیلی مهم است که قربانی درک کند که هرچقدر هم که احساس گناه کنند اما آنها مسئول آن خیانت نیستند و در آن هیچ تقصیری ندارند. حتی خیانتکارها هم باید آنقدر برای خودشان ارزش قائل باشند که خود را تا سطح دزدی، فریبکاری و قربانی کردن افراد معصوم پایین نیاورند.
در تحقیقات مختلف مشخص شده است که بیش از ۹۰ درصد خیانتکارها بخاطر بیاعتمادی و احساس گناه با هم ازدواج نمیکنند. یک رابطه خانوادگی پاشیده شده، یک خانه ویران، و یک خانواده ناکارآمد است و هیچ کس نباید برای تحمل این زخم تحتفشار قرار گیرد.
شاهزاده خانوم
05-09-2013, 01:08
چطور کسی که عاشقش بودید را فراموش کنید[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]عشق چیزی بسیار خاص است زیرا وقتی شکست میخورد قدرت آسیب زدن به ما را دارد. نباید این شکست را به خودتان بگیرید. هر روز روابط بسیاری با شکست مواجه میشوند و این به آن معنی نیست که دیگر عشقی وجود نخواهد داشت. دلیل آن هر چه که باشد، اینکه یاد بگیرید چطور کسی که خیلی دوست داشتهاید را فراموش کنید کار بسیار سختی است و نیازمند گذشت زمان است. خوشبختانه، خیلیها این کار را انجام داده و با موفقیت روبهرو شدهاند. ما روش آن را به شما آموزش میدهیم.
مراحل
بخش اول: تغییر دیدگاهتان
۱. بفهمید که هنوز ممکن است این فرد را دوست داشته باشید. اگر تصور میکنید نمیتوانید فراموشش کنید، احتمالاً دلیلی دارد. شما اوقات فوقالعادهای را با هم گذراندهاید و بخش مهمی از قلبتان را به او دادهاید. حالا که تصمیم گرفتهاید فراموشش کنید، دیگر به آن فرد طوری که دوست دارید باشد نگاه نکنید و سعی کنید خودِ واقعیاش را ببینید.
• اگر به شما دروغ میگوید یا فریبتان میدهد و یا احساسش نسبت به شما عوض شده است باید بفهمید که این رابطه اصلاً رابطه سالمی برای شما به حساب نمیآید. ممکن است برایتان سوءتفاهم شود یا عصبانی شوید. فراموش کردن این فرد ممکن است خیلی سخت باشد اما به این معنی نیست که نمی توانید فراموشش کرده و زندگیتان را پیش ببرید.
• همچنین درک کنید که فراموش کردن به این معنی نیست که دیگر نمیتوانید آن فرد را دوست داشته باشید. فقط به این معنی است که عشق شما به او تغییر کرده است. هنوز میتوانید او را ببینید، بهترین آرزوها را برایش داشته باشید و دعا کنید که خوشبخت شود. فراموش کردن به این معنی نیست که باید به طور کل نادیدهاش بگیرید؛ یعنی باید بیشتر به فکر خودتان باشید.
• به خودتان باور داشته باشید. شما چیزهای زیادی دارید. عشق یعنی فهمیدن بیشتر درمورد خودتان از طریق دیگران. با تجربه عشقهای بیشتر، اطلاعات بیشتری درمورد خودتان به دست میآورید. اگر خودتان، خودتان را باور نداشته باشید، عشق بعدیتان چطور میتواند باورتان کند؟
۲. درک کنید که آدمهای دیگری هم هستند--فقط شما نمیبینید. احتمالاً خیلی زیاد این فرد را دوست داشتهاید که شما را به نقطهای رسانده است که هیچ کس دیگری را در دنیا به جز او نمیبینید. فراموش کردن سختترین قسمت کار است و ممکن است زمان زیادی طول بکشد اما زندگی کوتاهتر از آن است که بخواهید آن را هدر دهید.
• همه ما دوست داریم در دنیای افسانه ای زندگی کنیم که در آن همه چیز دقیقاً طبق برنامهمان پیش میرود و هیچ سختی و مشکلی وجود ندارد، اما زندگی واقعی اینطور نیست. افراد زیادی هستد که قبل از این که با یک فرد خاص بمانند، در طول زندگیشان با آدمهای زیادی رابطه عاشقانه برقرار میکنند.
• سعی کنید خوشبین باشید. نیمه پر لیوان را ببینید. به جای اینکه فکر کنید، «من عشقم را از دست دادم»، فکر کنید «من الان مجردم!». به جای اینکه فکر کنید «کسی که خیلی وقت بود میشناختم را از دست دادم»، فکر کنید «حالا باید با آدمهای زیادی آشنا بشوم». خوشبین بودم کمکتان میکند زودتر فراموش کنید.
۳. بدانید که ممکن است شما بیشتر از مقداری که طرفمقابلتان دوستتان داشته، دوستش داشتهاید. این مورد شاید سخت باشد زیرا به احتمال زیاد طرف مقابل نمیدانسته است که شما چقدر عاشقش بودهاید. اما اشکالی ندارد. این به آن معنی نیست که شما فردی دوستداشتنی، جذاب یا فریبنده نیستید. فقط به این معنی است که فرصت دیگری برایتان هست که کسی را پیدا کنید که درست همان اندازه که شما دوستش دارید، دوستتان بدارد.
• اگر تصورتان این است که شما بیشتر از طرف مقابلتان او را دوست داشتهاید، از این بعنوان یک انگیزه استفاده کنید. فکر کنید: ترجیح میدهید با کسی باشید که کمتر از آن مقداری که دوستش دارید، دوستتان دارد یا به همان اندازه؟
• درگیر این ایده نشوید که «شاید کس بهتری را پیدا نکنم». نباید هیچوقت خودتان را اسیر کسی کنید که به دردتان نمیخورد. بیرون بروید، به استانداردهای خودتان باور داشته باشید و سعی کنید کسی که میخواهید را پیدا کنید.بهتر است مستقل و شاد باشید تا در رابطه با کسی که به فکرتان نیست.
۴. اگر احساستان را به کسی که عاشقش هستید گفتهاید و هیچ جوابی دریافت نکردهاید، درک کنید که هیچ دلیلی برای ادامه آن وجود ندارد. فراموش کردن به نفعتان است.
• با یک فرد بیطرف که چنین موقعیتی داشته است حرف بزنید. یکی از دوستان یا اعضای خانوادهتان. اگر مجبور شدید پیش مشاور هم بروید. درمیان گذاشتن فکر و احساستان با یک فرد بیطرف سبکترتان میکند و کمک میکند زودتر فراموش کنید.
• با درد به طرقی سازنده برخورد کنید. وانمود نکنید که غصهای ندارید. راههای فرار خلاقانهای پیدا کنید مثل هنر یا گفتگو تا دردتان را از طریق آن بیرون بریزید. سعی کنید بیشتر وقتها به آن فکر نکنید زیرا فکر کردن مداوم به آن بدترش میکند.
۵. تصمیم بگیرید میخواهید همچنان دوست بمانید یا نه. به خودتان بستگی دارد. خیلی سخت است که دوستی یک عشق قدیمی را با استقلال تازهتان در کنار هم داشته باشید. بیشتر افراد تصور میکنند آسانتر است که یک دوستی دور با فردمقابل نگه دارید اما تصمیم با خودتان است.
بخش دوم: برگرداندن استقلال شخصی
۱. به مسافرت بروید. لازم نیست یک سفر رویایی باشد. مهم این است که فقط مناظر تازه ببینید و چیزی شما را مشغول نگه دارد. افراد زیادی باور دارند که تغییر محل موقتی باعث میشود ذهنتان را پاک کنید و به وضعیت عادی برگردید.
• با محلیها معاشرت کنید. اگر قرار است همیشه خودتان تنها باشید چه فایدهای دارد که به محلی جدید بروید؟ با محلیها معاشرت کنید، به داستانهایشان گوش دهید و خوش بگذرانید.
• زمانهایی را به تنهایی بگذرانید. سعی کنید از استقلال کنونیتان شاد شوید. اگر نتوانید به تنهایی شاد باشید، چطور فردی که قرار است بعدها به زندگیتان بیاید میتواند با شما شاد شود؟
۲. به دوستان و خانواده تکیه کنید. دوستان و خانوادهتان در هر شرایطی در دسترس شما هستند - از آنها استفاده کنید! وقتی احساس ناراحتی میکنید، با اعضای خانواده وقت بیشتری را بگذرانید یا با دوستانتان قرار گذاشته و بیرون بروید. دوستان و خانوادهتان درست به همان اندازه یک شریک عاشقانه دوستتان دارند اما به طریقی متفاوت.
• برای اتفاقاتی که میافتد به نزدیکترین دوستتان پناه ببرید. اگر آمادگی شنیدن نصیحت دارید، از دوستتان بخواهید این کار را بکند. بهترین دوست شما از دیدی شما را میبیند که خودتان نمیتوانید و دیدگاهی واقعاً تازه به شما خواهد داد. دوست نزدیک شما هر کاری هم که نتواند بکند، فرصتی برای بیرون ریختن حرفهای دلتان در اختیار شما قرار میدهد و باعث میشود فکر کنید ارزشمندید.
۳. همه یادگاریهای رابطه قبلی را از دیدرس خود دور کنید. شاید خیلی جالب به نظر نرسد اما لازم و ضروری است. فراموش کردن یک عشق قبلی مستلزم این است که در آینده زندگی کنید نه گذشته. همه عکسها، یادداشتها، فیلمها، هدیهها و هر چیز دیگری که به او مربوط میشود را جمع کرده و در جایی دور از دسترس و دیدتان بگذارید. کار ناراحتکنندهای است اما روحیهتان را بهتر خواهد کرد.
• به خاطر داشته باشید که برداشتن و دور کردن به معنی از بین بردن نیست. ممکن است دوست داشته باشید که همه یادگاریهایتان را نگه دارید، درست همانطور که ممکن است نخواهید آن فرد را به طور کل فراموش کنید. شاید دلتان بخواهد وقتی به کل رابطه را پشت سر گذاشتید، نگاهی به آن یادگاریها بیندازید.
۴. همانطور که غصه میخورید، حتماً خودتان را خالی کنید. خیلیها تصمیم میگیرند همه احساساتشان را جایی بنویسند. وقتی حوصلهاش را داشتید، یک تکه کاغذ بردارید و افکارتان را روی آن یادداشت کنید. با این روش وقتی توانستید به خوبی رابطه را پشت سر بگذارید، با خواندن آن نوشتهها خواهید فهمید که چقدر قوی بودهاید که توانستید آن را فراموش کنید.
• چه حسی دارید؟ پنج سال پیش اگر در چنین موقعیتی میبودید چه حسی داشتید؟ پنج سال دیگر در چنین شرایطی چه حسی خواهید داشت؟ به این فکر کنید که آن رابطه چه معنا و مفهومی برایتان داشته است.
• فقط از طریق نوشتن نیست که میتوانید خودتان را تخلیه کنید. نقاشی، طراحی، رقص، ساخت و ساز و دویدن راههای عالی دیگری برای آن هستند. هر چه که باشد، باید از ته قلبتان باشد و چیزی که از آن به دست آید، فوقالعاده خواهد بود.
۵. از جسمتان خوب مراقبت کنید. به طور مرتب ورزش کنید. اگر آنقدر از بر هم خوردن عشقتان غصه میخورید که تصور میکنید به جسمتان آسیب میزند، حتماً با یک مشاور صحبت کنید.
۶. وقتی آماده بودید، دوباره در جستجوی عشق باشید. این فرایند ممکن است ماهها طول بکشد یک حتی یک سال. اگر هنوز آماده نیستید، خودتان را مجبور نکنید؛ نه برای خودتان و نه آن فرد جدید منصفانه نیست. بدانید که آدمهای زیاد دیگری هم هستند که اگر به آنها فرصت دهید، برایتان احترام و ارزش قائلند.
• خیلیها تصور میکنند که اگر وارد رابطههای سرسری شوند کمک میکند که زودتر فراموش کنند. اگر تصمیم به این کار گرفتید، حتماً این کار را به دلایل درست انجام دهید: اینکه مثلاً به دنبال محبت هستید، دیدن آدمهای جدید برایتان جالب است و … دقت کنید که برای جلب حسادت فرد قبلی هیچوقت وارد چنین رابطههایی نشوید چون ارزشش را ندارد.
• از اشتباهاتتان درس بگیرید. وقتی دنبال فرد جدیدی هستید که عشقتان را با او سهیم شوید، با انجام اشتباهات قبلی یک دلشکستگی دیگر را رقم نزنید. اشتباهات و تقصیراتتان در رابطه قبلی را پیدا کرده و سهی کنید دیگر آنها را تکرار نکنید.
• خودتان باشید. مهم نیست که با چه کسی آشنا شوید، فقط باید خودتان باشید. برای اینکه کسی دوستتان داشته باشد، باید خود واقعیتان را به او نشان دهید. آنها باید بپذیرند که اشتباهاتشان را بپذیرند، آنها را برای پارتنر جدیدشان عنوان کنند و بدانند که پارتنرشان هم آنها را قبول میکند.
نکات
• کسی که شما برایش فقط یک گزینه هستید را به اولویت زندگیتان تبدیل نکنید.
• وقتتان را برای کسی که با شما وقت نمیگذراند تلف نکنید.
• اگر احساس عصبانیت و افسردگی دارید، سعی نکنید انتقام بگیرید، فقط درمورد آن با یکی از دوستانتان حرف بزنید. هیچکس ارزش اینهمه ناراحتی و غصه شما را ندارد.
• یادتان باشد که بالاخره فراموشش خواهید کرد اما باید از کارهایی که شما را یاد او میاندازد دست بکشید. زندگی بسیار کوتاه است و نباید خودتان را نگران این کنید. تا میتوانید از آن استفاده کنید.
• اشکالی ندارد که بعد از آن احساس ناراحتی و تنهایی کنید، فقط مطمئن شوید که نگذارید خیلی اذیتتان کند. گاهیاوقات احساس ناراحتی و گریه باعث میشود حالتان بهتر شود.
• زمان بهترین دارو است.
• به جای اینکه بخواهید فردی خاص دوباره وارد زندگیتان شود، عشق و خوشبختی بخواهید.
• تلفنتان را عوض کنید تا مدام پیامهای قبلیتان را چک نکنید.
• فراموش کردن خیلی سخت است اما اصلاً دلیلی ندارد که بگذارید آسیب ببینید و یا با شما بدرفتاری شود. شما لایق بهترینها هستید!
۱۰ ابزار مناسب برای توازن احساس و روحیه شما
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وقتی کنترل بعضی چیزها از دستتان خارج میشود و لحظه به لحظه توازن احساستان را از دست میدهید، روحیه شما پایین میآید و شادی از شما فرار میکند؛ یک سری کارهای کوچک است که میتوانید برای برگرداندن آنها انجام دهید. اینجا ۱۰ ابزار کمکی برای شروع گفته شده است.
۱. دست و صورتتان را بشوئید و مسواک بزنید. این کار بخشی از بدنتان را که معمولا بیشتر استفاده میکنید خنک و تمیز میکند که آرامش بخش است و احساس “شروعی تازه” به شما میدهد.
۲. جورابهای تمیز بپوشید و از کفشهایی استفاده کنید که چند روزی نپوشیده اید. کفشهایی که یکی دو روز از رطوبتی که جذب کرده بود گذشته باشد. این راهی بسیار آسان برای برگرداندن مقداری شادابی به قدمهایتان میباشد.
۳. خوب اصلاح کنید. (صورت یا پاهایتان) این هم یکی دیگر از نشاط بخشهای فوری میباشد. مخصوصا اگر پوستی حساس دارید یا هوا خشک باشد. بعلاوه وقتی که میدانیم به بهترین وجه مراقب خود هستیم طبیعتا احساس بهتری داریم.
۴. برای جایزه، گواهینامه یا هر مدرکی که برای موفقیتتان بدست آوردید نگاه کنید و اگر آنها را قاب نکرده اید و روی دیوار نگذاشته اید همین حالا اینکار را انجام دهید. اینها یادآورنده کمالاتتان است و یادآوری موفقیتهایتان برای حفظ اعتماد به نفستان مهم است.
۵. آخرین یا بزرگترین موفقیتی را که بدست آورده اید بخاطر بیاورید و ۶۰ ثانیه به آن فکر کنید. فکر کردن به موفقیتتان تا حد امکان به شما کمک خواهد کرد موفقیتهای دیگری را، پشت سر هم بدست آورید. بطور ساده اینکه آن موفقیت به شما یادآوری میکند که اگر قبلا اینکار را انجام داده اید پس دوباره میتوانید انجامش دهید.
۶. بدانید شما همان کسی هستید که افرادی که دوستشان دارید درباره ی شما فکر میکنند و همینطور هم هست. و این برای هر کسی صدق میکند. دانستن اینکه شما را بیقید و شرط دوست دارند کمکی به شما نمیکند اما احساس خوبی را در شما بوجود میآورد. خراب کردن حال و روزتان آسان است. بجای اینکار سعی کنید روحیات خودتان را بالا ببرید.
۷. بیرون و داخل ماشینتان را بشوئید. وقتی چرخهای ماشینمان براقند احساس بهتری داریم. اگر فکر میکنید این درمورد شما صدق نمیکند فقط آخرین باری را که با شخصی سوار ماشین شیک و تمیزی شدید بخاطر بیاورید. چه حسی داشتید؟ سریع ماشینتان را به کارواش ببرید.
۸. کمد لباسهایتان را مرتب کنید و از دست هرچیزی که مدتهاست سایزتان نیست خلاص شوید. لباسهای قدیمی ممکن است روزی دوباره مد شوند اما شما واقعا نمیخواهید برای ۲۰ سال آینده لباسها را روی رخت آویز بگذارید! وسایل کهنه را دور بریزید و اتاق را برای وسایل جدید آماده کنید.
۹. یک وعده غذای دلچسب بپزید. حتی اگر تنهایید یک شام خوشمزه آماده کنید، میز را بچینید. یک تجربه شگفت انگیز از آشپزی روحیهتان را بالا خواهد برد. حتی تقسیم کردنش با کسی که دوستش دارید یا مورد احترامتان است آن را پرورش خواهد داد.
۱۰. به اطرافتان نگاه کنید بخاطر بیاورید با هیچ شروع کردید و بدانید هر چیزی را که میبینید خودتان ساختید. همه ما میتوانیم دچار خود کم بینی بشویم، مخصوصا زمانی که چیزی متفاوت از دنیایمان رخ دهد. واقعیت این است که اگر شما کاری را قبلا انجام دادهاید اکنون دوباره میتوانید آنرا انجام دهید. مهم نیست چه کاری باشد.
هیچکدام از این کارها سخت نیست و زمان زیادی نمیگیرد. زمانیکه احساس ناکامی میکنید، پیدا کردن راههایی که کمی تقویتتان کند، فنی است که افراد شاد بطور مرتب از ان استفاده میکنند.
منبع:ایران آتا
شاهزاده خانوم
09-09-2013, 19:50
آقايان بيشتر جذب چه خانم هايی میشوند؟؟
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وقتی خانم ها صحبت میکنند معمولا اظهار میدارند که رفتار آقایون آنها را تا حدی گیج میکند و به درستی نمیتوانند تشخیص دهند که مردها از آنها چه انتظاراتی دارند؟؟؟
وقتی خانم ها با من صحبت میکنند معمولا اظهار میدارند که رفتار آقایان آنها را تا حدی گیج میکند و به درستی نمی توانند تشخیص دهند که مردها از آنها چه انتظاراتی دارند. آنها از اینکه نمی توانند مردها را راضی نگه دارند اندکی ناراحت هستند. البته امروزه کمتر اتفاق میافتد که خانمی به رضایت و یا عدم رضایت مردها اهمیت دهد، چرا که خانم ها تصور میکنند که با در اختیار گذاشتن مسائل عاطفی تمام مشکلات به راحتی قابل حل شدن میباشد. تا زمانی که یک چنین دیدی نسبت به زندگی داشته باشید همه چیز بر وفق مراد پیش خواهد رفت، اما...
بدون توجه به اینکه چنین نقطه نظری درست است و یا اشتباه باید توجه داشته باشیم که مردهای امروزی، با تلاش هر چه بیشتر در پی یافتن جایگاه واقعی خود در اجتماع هستند. خانم هایی را داریم که به عضویت ارتش و پایگاه های فضایی در آمده اند و به خوبی از انجام وظایفی که بر گردن آنها نهاده میشود بر میآیند. آنها در سایر مشاغل صنعتی دیگر هم در حال پیشرفت و ترقی میباشند. رفته رفته قلعه مستحکم مردها در حال ویران شدن است و آنها احترام و ارج و قرب گذشته خود را کم کم از دست رفته میبینند.
اگر یک خانم این مقاله را بخواند شاید با خود بگوید که خوب این مشکل مردهاست و خودشان هم باید به فکر پیدا کردن راه حلی برای آن باشند. بله درست است اما نباید انتظار داشت که به یک باره معجزه روی دهد و همه چیز مطابق میل آنها شود. تاریخ برای سالیان دراز جایگاه و عملکرد مردها را در جامعه معین کرده و شما به راحتی نمیتوانید در عرض چند سال آنرا تغییر دهید. شاید کمتر افرادی بتوانند در مقابل پیشرفت ها و موفقیت های خانم قد علم کنند اما یک چنین وضعیتی به طور قطع با خود مشکلاتی را نیز به همراه میآورد. یکی از مشکلات همانطور که قبلا نیز به آن اشاره داشتم این است که مرد قرن بیستم چه انتظاراتی دارد.
آقایان کم کم متوجه میشوند که جایگاه آنها چنان که در گذشته بوده، نیست. دیگر هیچ رد پایی از زمانیکه مردها نان آور خانه بودند و خانم ها هم باید در خانه مینشستند و فرزندان خود را بزرگ میکردند، نمانده است. شاید چنین تغییر شگرفی مستلزم سپری شدن مدت زمان بسیار زیادی باشد اما همانطور که مشاهده میکنید این امر در جوامع غربی با روند چشم گیری در حال پیشروی است. این روزها مردها میدانند که اگر بخواهند برای خود همسری پیدا کنند باید سخت تر از گذشته کار کنند و خانم ها سنگ های بیشتری در جلو پایشان میاندازند.
خوب، حالا مردها واقعا به دنبال چه چیز هستند؟
اول از همه مردها به دنبال کسی هستند که تشنه عشق و محبت باشد. شاید این حرف بسیاری از خانم ها را غافلگیر کند اما مردها دوست دارند مورد دوست داشتن قرار بگیرند و خودشان نیز کسی را دوست بدارند. مشکل اینجاست که خانم ها برخورد بی احساس و سردی با آنها دارند. پیدا کردن خانمی که قابل دوست داشتن باشد کمی مشکل است و مردها از اینکه بفهمند دختر رویاهایشان را پیدا کرده اند خوشحال میشوند.
مردها دنبال خانمی میگردند که در نظرشان جذاب باشد. خانم ها اغلب تصور میکنند که مردها خیلی سطحی نگر بوده و تنها چیزی که برایشان اهمیت دارد وضعیت ظاهری خانم میباشد. مردها لزوما به دنبال خانم های زیبا نمیگردند ، بلکه آنها میخواهند کسی را داشته باشد که به وضعیت ظاهری خود افتخار کند (البته این کار را نباید بیش از اندازه انجام دهد). مردها از داشتن نامزدی که قیافه خوبی داشته باشد لذت میبرند و من فکر نمی کنم که مردی چیزی جز این به شما بگوید.
مردها به دنبال خانم هایی هستند که بتوانند به آنها اعتماد کنند. کسی که آنها را به خاطر خودشان بخواهد، کسی که بتوانند به او ایمان داشته باشند. شاید برایتان عجیب باشد اما برخی از خانم ها قابل اعتماد نبوده و بسیار بی وفا هستند. همین امر باعث میشود که مردها محتاط تر عمل کنند. آقایون به شدت از بی وفایی و بد قولی بیزار هستند و به دنبال کسی میگردند که بتوانند از صمیم قلب به او اعتماد کنند.
مردها میخواهند برای خود تشکیل زندگی خانوادگی دهند و به دنبال شریکی هستند که بتواند با او در خانه زندگی کند. خانم هایی که در محیط های اجتماعی فعالیت میکنند نیز گرینه مناسبی برای انتخاب هستند چرا که آقایون تصور میکنند خیلی بهتر میتوانند با این گونه افراد ارتباط برقرار کنند و ارتباطشان پایدار تر خواهد بود.
مردها به دنبال خانم هایی با روحیه زنانه و مهربان میگردند زیرا چنین خصوصیاتی باعث میشود که یک زن بتواند مادر بهتری برای بچه هایش باشد. البته این امر بدان خاطر نیست که مردها انتظار دارند خانم ها آنها را نیز تر و خشک کنند بلکه بدان خاطر است که دوست دارند فرزندانشان در آغوش مادر مهربان و دلسوزی پرورش پیدا کنند.
مردها به دنبال خانم های خوش مشرب هستند. بعضی از خانم ها خیلی سخت گیر بوده و برای جزئیات اهمیت بیش از اندازه ای قائل میشوند. آیا تا به حال دختر هایی را دیده اید که دارای خلق و خوی پسرانه هستند؟ مردها میخواهند از در کنار هم بودن با همسر خود لذت ببرند و احتیاج به محبت دارند به همین دلیل همیشه به دنبال فرد خوش طبعی هستند که بتوانند در کنار او به آرامشی که آرزوی آن را دارند دست پیدا کنند.
مردها به دنبال زن هایی هستند که حس و ظرافت زنانه خود را حفظ کرده باشند. البته منظور ما آن دسته از خانم هایی نیست که دائما به دنبال مد میروند و چهره خود را به انواع و اقسام اشکال مختلف در میآورند. بعضی از خانم ها هستند که در زمان عصبانیت هر چه که دلشان میخواهد بار طرف مقابل میکنند که این کار به هیچ وجه به مزاج آقایان سازگار نیست. مردها نمی خواهند رفتار همسرشان به اندازه خودشان بی شرمانه و توهین آمیز باشد.
مردها کسی را میخواهند که حامی و پشتیبانشان باشد. خیلی از خانم ها منتظر هستند که اشتباه کوچکی از آقا سر بزند که آنها را به باد انتقاد بگیرند و در مسائل خصوصی و حتی شغلی شان دخالت کنند. آقایان به ارتباط خود به عنوان یک سیستم محافظ نگاه میکنند زمانیکه خانم نتواند یک چنین حسی را در آنها به وجود آورد و از این گذشته تا آنجا که میتواند از آنها انتقاد هم بکند، چیزی نمی گذرد که دلسردی پیش میآورد.
مردها از خانم های عصبی که تمام مدت داد و فریاد میکنند خوششان نمی آید. آنها خانم هایی را میپسندند که اهل بحث و گفتگو باشند و قادر باشند که مشکلاتشان را از راه های منطقی حل کنند. شاید خلق و خوی آتشین شما را در همان روزهای اولیه اندکی جذاب باشد اما در روز 500 به هیچ وجه به شما افتخار و قدرت نخواهد بخشید.
معمولا آقایان در مورد مسائل عاطفی و روابط زناشویی اندکی خود دار تر از خانم ها هستند. باور کنید که حقیقت دارد. مردها میدانند که از همسر خود چه میخواهند و به همین دلیل توجه خود را بر روی آن معطوف میکنند. شما به هیچ وجه آن همه شور و اشتیاقی که به مردها نسبت میدهند را نمیتوانید در دنیای واقعی در وجودشان پیدا کنید. مردها در جهان واقعی بسیار محافظه کار هستند.
مردها به دنبال همسری میگردند که به آنها متعهد باشد. مردها نامزدی را دوست دارند که بتوانند به او اعتماد کنند و مشکلات و ناراحتی هایشان را با او در میان بگذارند. تعهد مثل یک خیابان یکطرفه نیست و باید از جانب هر دو طرف رعایت شود. چنین نیازی برای همیشه در وجود تمام مردها باقی خواهد ماند.
مردها دوست ندارند که تنها زندگی کنند.
در حالیکه خانم ها در نقشهای اجتماعی خود بسیار موفق هستند خوب است که هیچ گاه از یاد نبریم که جایگاه اصلی آنها به خانه و خانواده شان تعلق دارد.
مردمان/منبع
aria_electric_fars
09-09-2013, 22:18
سلام دوستان
فقط خواستم تشکر ویژه کنم بابت مطالب خوبتون
خیلی خودم رو گرفتم پست ندم ولی دیدم بی انصافی هست اگر تشکر ویژه نکنم بابت مطالب خوبتون
شاهزاده خانوم
10-09-2013, 17:32
آیا ابراز احساسات به تقویت رابطه کمک میکند؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] هیچکس از زن غُرغُرو خوشش نمیآید - این واقعیت دارد. اما چیزی که ممکن است متعجبتان کند این است که مردها زنانی را که احساسات خود را درک میکنند و میداند چطور آنها را ابراز کند، تحسین میکنند.
پس اگر نگران این هستید که با آشکار کردن عصبانیت و احساساتتان مردتان را از خود برانید، ممکن است این تنها دلیل نزدیک نشدن او به شما باشد.
کار اشتباه رفتاری است که وقتی از احساسات واقعیتان میترسید انجام میدهید. همان کارهایی که وقتی از عصبانیتتان میترسید و از آن ناراحتید؛ به همین دلیل تلاش میکنید احساساتتان را پنهان کنید.
اما هیچ انسانی نمیتواند این را تحمل کند. پس چه اتفاقی میافتد؟ احساساتتان زیر سطح بیرونی شروع به غلیان میکنند و به شما فشار میآورند. بعد یک روز، منفجر میشوید و آن اتفاق بد روی میدهد.
پنهان کردن احساساتتان او را دور میکند
تلاش برای پنهان کردن احساساتتان از ترس از دست دادن او باعث عصبانیتتان میشود. بعد شدیداً از خودتان خشمگین میشود و از اینکه واقعیت را نادیده گرفتهاید عصبانی میشوید.
وقتی منفجر میشود، طبیعی است که مردتان تقصیر احساساتتان را گردن میگیرد و همین دوری بیشتری بین شما ایجاد میکند.
پس چطور میتوانید همه تخریبهایی که با پنهان کردن احساساتتان در این همه سال ایجاد کردید را خنثی کنید و در مقابل یاد بگیرید با مردتان طوری گفتگو کنید که دل او را به دست آورید؟
یاد بگیرید احساساتتان را دوست داشته باشید
وقتی با ابراز احساساتتان درمورد یک عامل بیرون از رابطهتان احساس راحتی کردید، ابراز احساسات وقتی مسئلهای مستقیماً درمورد خود طرفمقابلتان است، برایتان راحتتر خواهد شد.
این یعنی هر اتفاقی که بیفتد-هرجا که باشید و هر احساسی که داشته باشید- دست از کاری که میکنید برمیدارید و لحظهای برای درک آن احساس وقت میگذارید. به خودتان و آنچه در درونتان تجربه میکنید، احساس محبت کنید.
ممکن است در اول کار این طبیعی برایتان اتفاق نیفتد، مخصوصاً اگر عادت داشته باشید که بخاطر ترس از دور کردن مردتان احساساتتان را پنهان کنید. اشکالی ندارد. در این شرایط، تمرین بهترین راهکار است.
خنثی کردن تخریبها
میتوانید تمرینتان را با حرف زدن درمورد چیزی که خواندهاید یا در تلویزیون دیدهاید به همسرتان شروع کنید. به جای اینکه به آنچه که خودتان درمورد آن داستان فکر میکردید بسنده کنید، یا تحلیل کنید که چه اتفاقی در آن داستان افتاده بود و چرا، احساساتتان درمورد آن را توضیح دهید. اگر احساس کردید اشکهایتان میخواهند سرازیر شوند، جلوی آن را نگیرید. مستقیم به چشمان او نگاه کنید و احساستان را بگویید.
مثلاً بگویید در اخبار چیزی درمورد دزدی که در محلتان اتفاق افتاده بود شنیدهاید. به جای اینکه به او بگویید وقتش رسیده که قفلهای خانه را عوض کنید، بگویید که شنیدن این خبر خیلی شما را ترسانده. ببینید چه میکند. این احتمال وجود دارد که بخواهد آرامتان کند و نشان دهد که میتواند از شما مراقبت کند. این احتمال هم هست که بیرون برود و ببینید که با قفلهای جدید برگشته است.
همیشه یادتان باشد: مردها زنانی میخواهند که قلبشان را کاملاً به آنها بدهد. با تمرین یاد میگیرید چطور خود واقعیتان را به او نشان دهید و هر روز او را به خودتان نزدیکتر کنید.
دیگر احساس واقعیتان را پنهان نکنید. بفهمید چطور میتوانید احساساتتان را ابراز کنید و نگذارید به نقطه جوش برسند.
مردمان
شاهزاده خانوم
12-09-2013, 21:55
1
چطور اعتماد به نفس داشته باشیم
.1 تفکر مثبت داشته باشید. هر چه خوشبین تر باشید اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت.
2. در زندگی هر چه اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید بیشتر افراد و موقعیت هایی را که می توانند به شما کمک کنند تا به هدفهایتان برسید به سوی خود جذب خواهید کرد.
3. برای ایجاد اعتماد به نفسِ بیشتر، مدام با خودتان تکرار کنید: " خوشبختم ، سالمم و حال خوشی دارم."
4. تمرکز کامل برروی هدف اصلی ، در شما احساس قدرت ، اراده و استقلال ایجاد می کند.
5. تکلیفتان را با خودتان روشن کنید. این که دقیقاً بدانید چه می خواهید اعتماد به نفس شما را بی اندازه افزایش می دهد.
6. تردیدها را کنار بگذارید. خود را کاملاً متعهد سازید که زندگی ای را آغاز کنید که برای آن ساخته شده اید.
7. این که اعتقاداتتان چقدر عمیق است و تا چه حد به تعهدات خود پایبند هستید قدرت شخصیت شما را نشان می دهد.
8. احساس اعتماد به نفس و داشتن اقتدار فردی ناشی از رویارویی با مشکلات و غلبه بر آنهاست.
9. زیر بنای اعتماد به نفس در هر زمینه ای تهیه مقدمات و آمادگی است.
10. در هر زمینه ای هر چه بیشتر یاد بگیرید و دانش خود را بالا ببرید اعتماد به نفستان نیز بیشتر می شود.
11. تمرین و تکرار زیاد در هر زمینه ای برگ برنده را به دست شما می دهد.
12. شما می توانید به گونه ای باشید، چیزهایی داشته باشید و از عهده کارهایی برآیید که هرگز خواب آن را هم ندیده اید. این توانایی درست در همین لحظه در درون شما وجود دارد.
13. ویژگی مشترک و منحصر به فرد زنان و مردانی که کارهای بزرگ انجام می دهند داشتن این احساس است که انجام کاری بزرگ جزئی از سرنوشتشان است.
14. برتری حاصل از تسلط کامل در کار، زیربنای اعتماد به نفس و عزت نفس پایدار است.
15. آنچه توانایی های بالقوه شما را در جهان خارج محدود می کند دو چیز است: باورهای شما و این که تا چه حد به توانایی خود در انجام کارها اطمینان دارید.
شاهزاده خانوم
12-09-2013, 22:05
برایان تریسی:
مطالعه و تحقیقات نشان می دهد که مدیران، کارفرمایان و مردان موفق جهان از اراده ای چیرگی ناپذیر و مقاومتی تزلزل ناپذیر برخوردار هستند. هر انسانی که در زمینه ای به موفقیتی چشمگیر می رسد، بیشتر وقت ها طی سالیان دراز پیش از آنکه به پیروزی نهایی برسد باید با ناملایمات فراوان دست و پنجه نرم کند. در ۱۸۹۰، امریکا در رکود اقتصادی سختی گرفتار شده بود. کارخانه ها، صنایع و بازرگانان در سراسر کشور ورشکست شده و هزاران هزار انسان از کار بیکار شده بودند. بازرگانی که در میدوست زندگی می کرد، در کشاکش این رکود، هتل خود را از دست داد و با پول کم و وقت زیاد بر جای ماند. او تصمیم گرفت برای برانگیختن و الهام بخشیدن ملتش برای ایستادگی و ادامه دادن تلاش و سازندگی، کتابی بنویسد.
این بازرگان اوریسون سویت ماردن نام داشت. او در بالای یک اصطبل اطاقی کرایه کرد و به مدت یک سال تمام شب و روز را کار کرد تا کتابی نوشت که آن را در راه پویایی نام گذاشت. این کتاب شرح حال زنان و مردان بی شماری را بیان می کرد که در برابر دشواری های فراوان به سختی پایداری کرده تا به پیروزی رسیده بودند.
سرانجام، کتاب به پایان رسید. اوایل غروب، اوریسون صفحه پایانی را تمام کرد. خسته و گرسنه بود، برای شام به رستوران کوچکی در پایین خیابان محل سکونتش رفت. زمانی که در رستوران نشسته بود و شام می خورد، اصطبل آتش گرفت. تا وقتی که برگردد تمام دست نوشته هایش که بیش از ۵۵۰۰ صفحه می شد در شعله های آتش سوخت.
هرگز تسلیم نشوید
در ابتدا نا امیدی و افسردگی وجود او را فرا گرفت. سپس به یاد آورد که در تمام صفحات کتابش از اهمیت ایستادگی در برابر ناامیدی سخن گفته است پس با الهام گرفتن از ذخایر درونی خود، بار دیگر نوشتن کتاب را آغاز کرد و یک سال دیگر برای آن وقت گذاشت. او تسلیم نشد.
وقتی کتاب به پایان رسید چاپ آن را به ناشران چندی پیشنهاد داد ولی در میانه رکود اقتصادی که اکنون سومین سال را سپری می کرد هیچ کس به چاپ یک کتاب الهام دهنده و تشویق کننده علاقه ای نشان نمی داد. او شرایط را پذیرفت و منتظر شد تا وضعیت بهتر شود. پس از آن به شیکاگو رفت و مشغول به کار شد.
روزی با یکی از دوستانش که با ناشری آشنا بود درباره کتابش حرف زد. ناشر دست نویس کتاب را خواند و بسیار علاقه مند شد. او احساس کرد که این کتاب درست همان کتابی است که آدم ها باید در بحبوحه یک بحران اقتصادی – یا هر زمان دیگر بخوانند. کتاب او منتشر شد و در فهرست کتاب های بسیار پر فروش قرار گرفت. این کتاب منبع الهام و تشویق و ترغیب هزاران هزار انسان واقع شد.
بسیاری از سیاستمداران بزرگ و مردان موفق در عرصه کار و تجارت گفته اند که کتاب او امریکا را به قرن بیستم رساند. این کتاب تأثیر بسزایی روی اذهان تصمیم گیرندگان در سراسر کشور داشت و در تاریخ کتاب های رشد و توسعه فردی تا آن زمان، یکی از مهم ترین کتاب های کلاسیک شناخته شد. کتاب در راه پویایی به وسیله کسانی مثل هنری فورد، توماس ادیسون، هاروی فایرستون و جی.پی.مورگان مطالعه شد و سر مشق ایشان قرار گرفت.
حرکت کنید و ادامه بدهید
اوریسون سویت ماردن در کتابش نوشت: برای موفقیت دو پیش نیاز اساسی وجود دارد. نخست، آغاز کردن با اراده ای استوار. دوم، ادامه دادن با سرسختی. او با اشاره به ویژگی پایداری، نوشت، برای مردی که توانایی خود را تشخیص می دهد، نا امید نمی شود و اراده ای راسخ و چیره ناپذیر دارد، شکست وجود ندارد؛ برای مردی که هر گاه زمین می خورد بر می خیزد، در موقعیت هایی مشابه که دیگران تسلیم می شوند پایداری می کند، و زمانی که بقیه آدم ها عقب نشینی می کنند او به حرکت ادامه میدهد، شکست معنا ندارد.
چگونه به آرزوهایمان برسیم؟
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در این نوشتار از ۵ گام ساده اما مهم صحبت شده که میتواند به همه کمک کند تا به برخی از آرزوهایشان نزدیک شوند یا حتی به این آرزوها برسند.
1 - الویت بندی کنید
الویت بندی کردن به این مفهوم نیست که یک هدف مهم و دیگری بیاهمیت است، بلکه هدف از این کار مرتب کردن ذهن است. شما هم مثل هر کس دیگری چیزهای زیادی میخواهید و فکرهای جورواجور فراوانی را در ذهن میپرورانید اما وقتی هیچ یک از این فکرها سرجا و در جایگاه خود قرار نداشته باشند، طبعا همه چیز به هم میریزد. از ذهن بهم ریخته و شلخته نمیتوان انتظار چندانی داشت. آنچه میخواهید به آن دست یابید را در ذهن طبقه بندی و مرتب کنید تا هم خودتان راحت باشید و هم ذهن بینوایتان به آرامش برسد.
2 - بیرحمانه برنامه ریزی کنید، خستگی ناپذیر به اجرا درآورید
کمی بیرحم باشید. لازم است که کمی بیرحم باشید، چون قرار است به هر آنچه میخواهید، برسید. مرحله برنامه ریزی باید بیرحمانه پیش رود و مرحله اجرایی باید خستگی ناپذیر دنبال شود که نتیجه مطلوب حاصل شود. وقتی برنامهای در ذهن میچینید، در کنارش خود را ملزم به اجزایش کنید و دست نکشید. در حین تلاش برای اجرای برنامهها سعی کنید کمتر غر بزیید و مدام به فکر بیخیال شدن نیفتید. اگر منصرف شدید، باید قید آرزوهایتان را هم بزنید چون تازه مثل دیگران شدهاید. خسته و دلزده.
3 - خود را بنده محدودیتها نکنید
چارچوب ذهنی خود را باز کنید. فراختر و وسیعتر. اینقدر خود را در قید و بند تعصباتی که هیچ نتیجهای ندارند، قرار ندهید. کمی دورترها را هم ببنید و سعی کنید از دیگران چیزهای مختلف یاد بگیرید. یکدندگی، لجبازی و دلبستگی به تفکر «مرغ یک پا دارد» آدمها را زمین میزند. خیلی زودتر و سریعتر از آنچه خودشان فکر میکنند. عوض آن، بنده دانش و آگاهی باشید نه محدودیتهای خودساخته.
4 - به همه جا سرک بکشید
توی دفتر کارتان نشستهاید، چای یا قهوه میخورید و به آرزوهای دور و دراز فکر میکنید. باید بگوییم که این آرزوها هرگز پا را فراتر از فکر شما نمیگذارد، مگر اینکه حرکتی انجام دهید. از دفترتان خارج شوید و سعی کنید دنیا را موشکافانهتر نگاه کنید. به هر جا که امکان دارد سرک بکشید و چیزهای تازه یاد بگیرید تا در راه رسیدن به هدف سختیهای کمتری را تجربه کنید.
5 - بررسی کنید، تجدید نظر کنید، سازگاری ایجاد کنید و پیشروی کنید
با چشم باز پیش بروید. بررسی لازم را هرگز از یاد نبرید و جنبههای گوناگون یک مسئله را ببینید. اگر لازم شد در کارهایی که در گذشته انجام دادهاید، تجدید نظر کنید. در واقع خرابیها را درست کنید. سعی کنید با شرایط و روندی که در مسیر رسیدن به هدف دارید، منطبق باشید و سازگاری ایجاد کنید که سادهتر به مطلوب خود برسید. به این ترتیب پیشرفت و رفتن به جلو یک امر طبیعی خواهد بود.
منبع : jamejamonline.ir
شاهزاده خانوم
13-09-2013, 10:51
نشانه های متاهل بودن مردی که با او رابطه دارید
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
برخی مردهای متاهل یک وجه مشترک دارند که برای انجام آن تلاش زیادی هم میکنند. این وجه مشترک فریبکاری است. این مردهای تنوع طلب در پی روابط خارج از ازدواج هستند و سعی می کنند خود را مجرد جلوه دهند و متاسفانه بسیاری از خانم ها براحتی دروغهای آنها را باور کرده و ناخواسته خود را درگیر چنین روابطی میکنند و وقتی در نهایت متوجه متاهل بودن طرف مقابل می شوند دلشکسته و سرخورده میشوند. در زیر به مواردی اشاره میکنیم که نشان میدهد مردی که با او وارد رابطه شدهاید متاهل است.
پولی برای اینکه شما را شام بیرون ببرد ندارد زیرا همسرش همه پولهای او را کنترل میکند
احتمالاً خانوادهای را تحت حمایت دارد که شما از آن بیاطلاع هستید. احتمال اینکه ازدواج کرده باشد بسیار زیاد است. ممکن است شما را به مکانی ببرد که ادعا میکند برای خودش است یا اجاره کرده است. اما ممکن است فریبتان داده باشد و آن مکان متعلق به دوست او باشد.
از چند خط تلفنهمراه استفاده میکند و احتمالاً شمارهای که به شما داده سیمکارت اعتباری است
نسبت به آقایانی که از چند خط تلفن همراه استفاده میکنند کمی بیشتر نگران شوید. این میتواند نشانه این باشد که پشت سر شما اتفاقات عجیبی میافتد که شما اطلاعی از آن ندارید. ممکن است خط ثابت او متعلق به خانواده یا همسرش باشد. او هیچوقت اطلاعات دقیقی نسبت به خانوادهاش به شما نمیدهد یا وقتی بعضی ساعات خاص با او تماس میگیرید پاسخگوی شما نیست یا شما را از سرش باز میکند.
دروغش را رو میکنید
کمی درمورد او تحقیق میکنید و به بعضی دروغهای او پی میبرید. متوجه میشوید که همه چیزهایی که از او سوال میکنید را انکار میکند اما قطعاً میدانید که صحت دارد. شناسنامهاش که در آن ازدواجش ثبت شده را پیدا میکنید اما طلاقی برای او به ثبت نرسیده است. این نشان میدهد که او هنوز به همسرش متعهد است.
فقط زمانهای مشخصی میتواند با شما تلفنی صحبت کند
خانمها، اگر عادت دارد فقط در ساعتهای عجیبی با شما صحبت کند، معنیاش این است که یک جای کار میلنگد. اگر میگوید بخاطر مشغله کاریاش فقط میتواند نیمهشب با شما حرف بزند، گول نخورید. هر مردی که ازدواج نکرده باشد، میتواند طی ساعتهای عادی روز با شما حرف بزند.
بعضی وقتها که به او زنگ میزنید پاسخ نمیدهد
وقتی میگوید که وقتی به او زنگ زدید پیش مادرش بوده و به همین دلیل نمیتوانسته صحبت کند، باور نکنید. مطمئناً چیزی را از شما پنهان میکند، مخصوصاً اگر خودش هم فقط سر ساعات غیرعادی به شما زنگ میزند. میتوانید هر سوالی که داشتید از او بپرسید اما مطمئناً انکار خواهد کرد، مگراینکه مدرک درست در دست داشته باشید. کسی که تلفن شما را پاسخ نمیدهد، مطمئناً شما را فریب داده است و پای یک شخص سوم وسط است.
نداشتن عکس و اطلاعات پروفایل درصورتیکه اینترنتی با او آشنا شده باشید
برخی از مردهای متاهل در سایتهای دوستیابی اینترنتی، عکسی روی پروفایل خود نمیگذارند اما اگر بخواهید عکسشان را برایتان ایمیل میکنند. دلیل آن این است که نمیخواهند کسی از حضور آنها در این سایتها مطلع شود.
فقط از طریق ایمیل یا پیامک با شما تماس برقرار میکند
خیلی از افراد این روشهای ارتباطی را ترجیح میدهند. اما اگر این تنها روش ارتباطی آنها باشد، قطع بر یقین مشکلی وجود دارد. یک فرد متاهل میتواند خیلی راحت از طریق اینترنت یا پیامک با شما ارتباط برقرار کند اما صحبت کردن تلفنی برای او مشکل خواهد بود.
هیچگاه شما را با خانواده یا دوستان خود آشنا نمیکند
مردان متاهل معمولاً دوستدخترشان را به کسانی که همسرشان را میشناسند معرفی نمیکنند.
هیچوقت آدرس خانه اش را به شما نمی دهد
اگر آدرس خانهاش را به شما نمیدهد، نشانه هشدار مهمی است. خیلیها این بهانه را میآورند که از نظر خانوادگی مشکل دارند و نمیتوانند شما را به خانهشان دعوت کنند. اما خیلیوقتها این بهانه واقعیت ندارد و مشکل جای دیگری است.
میگوید متارکه کرده است
مردان متاهل معمولاً ادعا میکنند که متارکه کردهاند نه اینکه قانوناً طلاق گرفته باشند. کاری که شما باید بکنید این است که از آنها بخواهید هر زمان به طور قانونی از همسرشان جدا شدند با شما تماس بگیرند.
هیچوقت شما را به مکانهای عمومی نمیبرد
اگر هیچوقت شما را بیرون نمیبرد، ممکن است پول کافی نداشته باشد یا برای بیرون رفتن تنبل باشد؛ اما ممکن است موضوع چیز دیگری باشد و بخاطر متاهل بودن نخواهد کسی شما را با او ببیند.
اگر رابطهتان از راه دور است، فقط وقتی در شهر شماست با شما تماس برقرار میکند
اگر وقتی در خانه است ناگهان گم میشود و هیچ خبری از او به دستتان نمیرسد، نشانه یک مشکل جدی است.
هیچوقت شما را در لیست دوستان اینترنتیاش در شبکههای اجتماعی اضافه نمیکند
اگر مدتی است با او رابطه دارید اما شما را به لیست دوستانش اضافه نکرده است، احتمالاً چیزی را از شما پنهان میکند.
در روزهای تعطیل و آخرهفتهها کاملاً ناپدید میشود
اینکه به همسرش بگوید آخرهفتهها را باید کار کند تا بتواند با شما وقت بگذراند برای او قطعاً سختتر خواهد بود.
اگر شما هم نشانه ای سراغ دارید می توانید آنرا در بخش نظرات با دیگران به اشتراک بگذارید.
مردمان/منبع.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شاهزاده خانوم
13-09-2013, 21:00
دوباره برخیز،فردا زیباتراست
در حقیقت موفقیتها و شکستها در طی سالیان، ما را از لحاظ روحی- روانی محکم و قوی می کند. موفقیت بدون مواجه شدن با موانع و مشکلات مثل زدن گل به دروازه ای است که هیچ دروازه بانی در آن قرار ندارد. در حقیقت این امر ....
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ه تلقی از شکست با هدف گزینی گره خورده است. اگر هدف فراتر از توانایی باشد و فرد دچار قضاوت بیمارگونه نسبت به توانمندی های خودش شده باشد، طبیعی است که شکست خواهد خورد. اما اگر اهداف، متناسب با توانایی ها و انگیزه فرد باشد، وی می تواند با به کارگیری تمام توان به خواسته هایش برسد.
از طرف دیگر برخورداری از برخی توانمندی ها نیز در جلوگیری از شکست بسیار موثر است. مثلا داشتن توانایی مهارت در تصمیم گیری و به دنبال آن و در راستای حل مساله، مدیریت زمان می تواند تاثیر چشم گیری در جلوگیری از بروز شکست داشته باشد، چراكه با برخورداری از تصمیمهای درست و بهنگام میتوان از زمان، بهرهبرداری بیشتر و بهتر كرد.
همچنین نگرش و بینش فرد در چگونه تصمیم گرفتن، نقش مهم و بنیادینی در موفقیت و یا شکست دارد. هنگامی كه آدمی تصویری مثبت و سازنده از خودش داشته باشد، بهتر تصمیم میگیرد. برای چیره شدن بر ناامیدی و یأس باید احساسات و اندیشههای منفی را مهار زد و احساسات و اندیشههای مثبت و نیكو را جایگزین کرد؛ چراكه احساسات و اندیشههای منفی از بزرگترین موانع تصمیمگیری درست هستند. مدیریت زمان هنگام تصمیمگیری اهمیت فراوان دارد. اگر در زندگی از ساختار منظم ذهنی برخوردار باشیم، بالاخره میتوانیم برای هر مساله و مشكلی در زندگی راه حلی پیدا كنیم.
به خاطر داشته باشید که واکنش و تلقی افراد نسبت به شکست کلیدی ترین نکته در ادامه موفقیت ها یا شکست های افراد است. تلقی بیمارگونه از موفقیت که همراه با هزاران «باید» است فقط آن ها را از خواسته هایشان دور می کند. این عبارت که «من باید به همه اهدافم برسم» علاوه بر ایجاد فشار روانی بر ذهن فرد باعث سرزنش و تحقیر خود، احساس ناامیدی و یاس می شود که همگی سلامت روانی فرد را به شدت به خطر می اندازند.تلقی فرد پس از تجربه شکست در رسیدن به موفقیت نقش اساسی دارد.
برای چیره شدن بر ناامیدی و یأس باید احساسات و اندیشههای منفی را مهار زد و احساسات و اندیشههای مثبت و نیكو را جایگزین کرد
در حقیقت موفقیتها و شکستها در طی سالیان، ما را از لحاظ روحی- روانی محکم و قوی می کند. موفقیت بدون مواجه شدن با موانع و مشکلات مثل زدن گل به دروازه ای است که هیچ دروازه بانی در آن قرار ندارد. در حقیقت این امر احساسات منفی مانند منیت و تکبر را به دنبال خواهد داشت. شکست و پیروزی در ذهن ماست کگه معنا و مفهوم می یابد لذا زمانی که دچار شکست می شویم به جای آنکه زمانی را صرف غم و اندوه و شماتت خود، باید به برنامه ریزی برای غلبه بر شکست بپردازیم و ذهن خود را فعال، باز و انعطاف پذیر نگهداریم.
در ادامه برخی پیشنهادات دیگر در زمینه مهار شکستها ارایه می گردد:
** آمادگی برای رفتن سراغ هدف دیگر در صورت شکست در هدف اول همیشه ارزشمند است. همیشه در زندگی خود گزینه ای جایگزین داشته باشید. دنبال کردن چند هدف متفاوت از بروز درد و رنج شکست می کاهد. داشتن بیش از یک تخصص و مهارت، امکان یاس و ناامیدی در زندگی را کاهش می دهد. اگر یک شغل یا حرفه شما را شکست می دهد می توانید به دنبال جایگزین دیگری باشید. ضمن اینکه در بهبود شرایط مالی شما نیز موثر خواهد بود.
** با مبارزهجویی و برگزیدن اهداف معنادار و كوشش در راستای دستیابی به آنها، خودکارآمدی تان را افزون كنید.
** به آموزه (تجربه) شكست، بهعنوان فرصت و شانسی برای افزایش تواناییهای خودتان بهره جویید و از نتیجهگیریهای خودشكنانه پرهیز كنید.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
** گاهی علی رغم تلاش سخت و مجدانه شما، به موفقیت نمی رسید.لذا از این واقعیت که از زیر کار شانه خالی نکرده اید برای تسلی و آرامش خود بهره بگیرید. شما تلاش خود را کردید اما برخی چیزها آن طور که انتظار می رفت پیش نرفت. شما در آینده پشیمان نخواهید شد و نخواهید گفت اگر فلان کار را می کردم موفق می شدم. اگر می توانید دوباره تلاش کنید. آخر سر اگر هیچ کاری نکرده باشید حداقل یک روش مفید پیش پای دیگران قرار داده اید که از تجربیات شما استفاده کنند و آنها را دوباره تکرار نکنند. گاهی اوقات خواسته ها در حد آرزو و رویا باقی می ماند این واقعیت زندگی است پس آن را بپذیرید و به جلو حرکت کنید.
** گاهی شما به دلیل شکستهای قبلی دلسرد می شوید و در نزدتان هیچ گذشته و آینده ای وجود ندارد. همه چیز امروز در حال وقوع است بنابراین قبل از اینکه امروز را به دیروز بسپارید هر چه می توانید تلاش کنید. بدون تلاش و کوشش به دنبال خوش شانسی و بخت و اقبال و معجزه نباشید شکست شما را یک قدم به موفقیت نزدیک تر می کند. انیشتن در این زمینه می گوید:" از دیروز درس بگیر، برای امروز زندگی کن و آرزومند آینده باش!"
** تخصیص زمانی برای استراحت، بازیابی و کسب انرژی تازه به ذهن و جسم بسیار مهم است. سپری کردن اوقاتی با خانواده، دوستان و یا سیستمهای اجتماعی احساسات را پایدار می سازد و تغییرات مثبتی در افق دیدتان پدید می آورد. خانواده نقش مهمی در تضمین فعال ماندن شما و باز گشتن به میدان مبارزه ایفا می کند. همسر شما فقط در موفقیتها شریک شما نیست بلکه در شکستها هم کنارتان است. او باید نقش سازنده برای شما ایفا کند و مرتبا خاطرات تلخ گذشته را یادآوری نکند.
** از گذشته بیاموزید. بیشتر افراد شکستهایشان را فقط به آنچه تجربیات می نامند نسبت می دهند اما این فقط یک بهانه است. بدون اطلاع از نتایج و پیامدها شروع به هیچ کاری نکنید! ابتدا یادبگیرید سپس راه را طی کنید.
آدمیان خودناتوانساز میپندارند كه وضعیتشان همین است كه هست و نمیتوانند بیشتر از این تواناییهایشان را بهبود بخشند
** گریه کنید. البته ممکن است این کار کاملا دردناک باشد و به ظاهر به شما صدمه بزند اما نتیجه کار برای جسم و روح شما بسیار لطیف و مطلوب خواهد بود. خجالت نکشید و نگویید که یک انسان بالغ گریه نمی کند برعکس انسانهای واقعی و معقول گریه می کنند.
** ببخشید و فراموش کنید. این یکی از سخت ترین کارهای ممکن است. اما در این زمینه تلاش کنید تا به یقین ببینید که دادن شانس دوباره به افراد و حتی خودتان چقدر ارزشمند است. از آنهایی که در حق شما کوتاهی کرده اند بگذرید.
** بخندید. خودتان را تنها در یک نقطه بسیار دوردست و دوست داشتنی، در یک آرزوی خیلی شیرین، در کنار کسی که او را دوست دارید و در حال انجام هر آنچه که واقعا برای خودتان آن را انجام می دهید تصور کنید و به خاطر آن لبخند بزنید.
تبیان
شاهزاده خانوم
15-09-2013, 11:05
وقتی درآمد زن بیشتر از شوهرش باشد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] تقریباً یک سوم زنان جامعه کار میکنند و از این بین خیلی از آنها درآمدی بالاتر از شوهرانشان دارند. وقتی تعداد زنان و دخترانی که وارد دانشگاه میشوند، بیشتر از تعداد مردان و پسران باشد، وقتی این روزها خانمها کارهایی که سابقاً منحصر به آقایان بود را هم در دست گرفتهاند، و دیگر نقش زن در جامعه و خانواده به معنای خانهداری و بچهداری نیست، شغلها و درآمد بهتری هم در اختیارشان قرار گرفته است.
برای کنترل این تغییرها هیچ قانونی وجود ندارد. در حال حاضر، در هر زوجی که درآمد زن بیشتر از مرد باشد، نوعی زندگی خانوادگی شکل میگیرد که با آنچه ما از کودکی دیده و شنیدهایم متفاوت است. گاهیاوقات زوجها وقتی میبینند که هرکدام به نقش سنتی خود وفادار بودهاند، حتی وقتی این نقشها دیگر عملی یا حتی انسانی نیستند، تعجب میکنند؛ زنی که ۱۳ ساعت را در محلکار میگذراند، واقعاً نمیتواند وقتی به خانه برگشت سر گاز برود، غذا درست کند یا لباسها را بشوید.
و بااینحال، توزیع دوباره نقشها و مسئولیتها در خانواده به سادگی این جمله نیست که، «تو زباله رو را بذار دم در، من زمینو تی میکشم.» این مسئله معمولاً به اعتقادات ریشهای افراد درمورد اینکه که هستند برمی گردد و به اینکه چگونه و با انجام چه کارهایی میتوانند نشان دهند که افرادی بالغند. واکنشی که افراد به این چیزها دارند معمولاً شدیداً غیرمنطقی است، حتی برای خودشان!
افرادیکه درمورد روابط تحقیق و مطالعه میکنند هم درمورد این موضوع بررسی کردهاند. آنها متوجه شدهاند که بااینکه مردهایی که خانمهای شاغل دارند، بیشتر از قبل مسئولیتهای خانه را بر عهده میگیرند، اما هنوز پنج ساعت در روز عقبتر هستند. در خانوادههایی که بچه دارند، این شکاف عمیقتر است، به این صورت که خانمها معمولاً ۱۷ ساعت در هفته بیشتر از همسرانشان به مراقبت از بچهها و کارهای خانه میپردازند.
فقط زمانیکه درآمد زن دقیقاً معادل درآمد مرد خانه میشود است که مرد تلاش بیشتری به کار میگیرد. بعضی محققان کنجکاوانه متوجه شدهاند که وقتی درآمد زن به طور قابلملاحظهای بالاتر از مرد خانه باشد، مرد تمایل کمتر و کمتری برای شرکت در کارهای خانه نشان میدهد و اگر کفه ترازو کسب درآمد از طرف زن سنگینتر باشد، آنها بیشتر به دنبال تاکید دوباره نقشهای سنتیشان خواهند بود. احتمالاً خانمها نیاز دارند که تصور کنند میتوانند به مردشان برای مراقبت از آنها تکیه کنند و مردها هم نیاز دارند که فکر کنند قدرت مدیریت خانه را دارند تا احساس مردانگی کنند. البته این موضوع نیاز به تحقیقات بیشتر دارد.
دلیل آن هر چه که باشد، اگر شما اولین زوج در تاریخچه خانواده هستید که درآمد زن بیشتر از مرد است، چند نکته برایتان داریم:
۱. یادتان باشد شما پیشگام هستید. افراد کمی در خانوادههایی بزرگ شدهاند که در آن درآمد مادر بیشتر از پدر بوده است. به همین علت، بیشتر افرادی که اکنون در نیروی کار هستند در خانوادههایی پرورش یافتهاند که نه تنها بیشتر هزینههای خانواده را پدر تقبل میکردهاست بلکه بیشتر تصمیمگیریهای مهم نیز با او بوده است. درست است که توانایی یک مرد برای دستتنها حمایت کردن از خانوادهاش مایه افتخار نسل قبلی بوده است اما این هم درست است که افتخاری که با پول درآوردن به دست میآمد موجب این تصور میشد که حرف شوهر در خانه باید ارزش بالاتری داشته باشد. به همین علت بود که معمولاً پدر خانواده حرف اول را میزد و نقش بقیه افراد همیشه پشت سر او قرار داشت. البته کسانی هم بودند که با این درجهبندی و نقشها موافق نبودند.
اما امروز اینطور نیست. حتی سرسختترین سنتگراها هم میدانند که چنین تصورات و ایدههای خشکی دیگر خریدار ندارد و نظرات زنهای شاغل هم درست به اندازه همسرانشان باید در نظر گرفته شود.
۲. به خاطر داشته باشید که مسئله حجم کار است نه کارکنان! بهترین روش برخورد برای زوجها در چنین موقعیتی این است که بدانند در کنار هم هستند. مشکل کنترل حجم دو کار، دو بچه و انبوهی از لباسهای نشسته است. مشکل این نیست که چه کسی چقدر پول به خانه میآورد. باید کنار هم ببینید هر هفته چه کارهایی باید انجام شود تا همه اعضای خانواده شاد و ایمن زندگی کنند و امور خانه هم با نظم و ترتیب جلو رود. به جای اینکه به این فکر کنید که هر کدام از شما چه کارهایی باید انجام دهد، روی این تمرکز کنید که چطور در کنار هم همه کارها را به انجام برسانید، طوری که برای هر دو شما عادلانه باشد.
۳. پول را از حرفهای روزمره خارج کنید. مهم نیست که یکی از شما ۲۲ میلیون در سال درآمد دارد و آن دیگری ۲۲۰ میلیون. مهم این است که هر دو شما کار میکنید و هر دو شما ساعتهای روز و هفتهتان را به خانواده اختصاص میدهید.
۴. حرف بزنید! این مشکلات در یک نشست گفتگو حل نمیشوند. همچنین نمیتوانید تصور کنید که تقسیم کارهای خانه، پول و قدرت تصمیمگیری به خودی خود حل میشود. این مسائل با احساسات درگیر است. ذهن هر زوج با الگوهای سنتی، انتظارات و توقعات خودشان و والدینشان برای موفق بودن، و نظرات خودشان و نسل کنونی درمورد یک مرد یا زن واقعی بودن، درگیر است. این مسائل ساده نیست و معمولاً به طرقی پیچیده و عجیب پیش میآیند. ممکن است فکر کنید که فقط درمورد اینکه چه کسی در خانه پیش فرزندتان که آبلهمرغان گرفته بماند، حرف میزنید. اما وقتی بحث داغ میشود، صحبت به اینجا میرسد که کدامیک از شما والدین بهتری است، چه کسی بیشتر توجه میکند، شغل چه کسی کماهمیتتر است، یا کی درآمد بالاتری دارد. یک نفس عمیق بکشید و سعی کنید این احساسات پیچیده را درست تجربه کنید. والدین باید با هم دوست باشند و درکنار هم آرامش و راحتی را برای خانواده تامین کنند.
۵. درمورد تصمیمگیریهای مالی صحبت کنید. در نسلهای قبلی، پول درآوردن بود که تعیین میکرد چه کسی تصمیمگیریهای مالی را انجام میدهد. شما بعنوان زوجهای پیشگام باید درمورد این تصمیمگیریها با هم بحث کنید -- که البته بهتر است زمانی باشد که هیچ تصمیم مهمی لازم نیست آن زمان گرفته شود. در این مورد حرف بزنید که در خانواده هر کدامتان تصمیمات چگونه اتخاذ میشد و نتایج هرکدام چه بوده است. وقت بگذارید و در این مورد حرف بزنید که درآمد هر کدامتان چقدر است؟ به چه حسابهای بانکی نیاز دارید؟ کدامتان به کدام هزینهها و پولها دسترسی دارید؟ قبضها چطور باید پرداخت شوند؟ کدام تصمیمات مالی را باید به تنهایی و کدامها را در کنار هم بگیرید؟ و اگر باز هم بحث احساسی شد، بدانید که دیگر درمورد مسائل مالی حرف نمیزنید. وارد مسائل عمیقتری شدهاید.
۶. برای کمک گرفتن از متخصص تردید نکنید. اینکه مسائل مالی بخواهد یک رابطه خوب را خراب کند واقعاً ناراحتکننده است. باید بدانید که مسائل حول محور پول و قدرت، برای اکثر افراد مسائلی کهنه و عمیق هستند. اگر متوجه شدید که شما و همسرتان مدام سر بحثها مالی، تصمیمگیریها و کارهای خانه مشاجره میکنید، به این نتیجه نرسید که مشکل همسر شماست. ممکن است به یک مشاور متخصص و بیطرف نیاز داشته باشید که احساسات، برخوردها و رفتارهای هرکدام از شما را بررسی کند. یک مشاور خوب میتواند به شما کمک کند کنار هم باشید.
شاهزاده خانوم
15-09-2013, 23:34
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بامزه اما حقیقی :دی
شاهزاده خانوم
16-09-2013, 22:33
آیا در رابطه تان احساس تنهایی میکنید؟ [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] تنهایی احساس بسیار دردناکی است. ممکن است تصور کنید که آدمهای تنها کسانی هستند که در هیچ رابطهای نیستند اما به همان تعداد کسانی هستند که در رابطه هستند ولی احساس تنهایی میکنند. وارد شدن به رابطه همیشه تنهایی شما را از بین نمیبرد، حتی گاهی اوقات ممکن است ایجادکننده تنهایی باشد!
تنهایی احساسی است که وقتی میخواهیم با کسی ارتباط بگیریم و آن فرد در دسترس نیست، در روحمان حس میکنیم. این اتفاق ممکن است وقتی تنها هستیم بیفتد اما در روابطی که یکی از دو طرف یا هر دو آنها برای ارتباط در دسترس نیستند--چه بخاطر ناراحتی یا عصبانیت یا خستگی و بیماری و مشغله-- هم پیش میآید.
تنهایی به معنای تنها بودن نیست. حس پوچی که از تنها بودن نشات میگیرد از شکلهای مختلف رها کردن خود مثل نپرداختن به احساسات خود، قضاوت کردن خود، رو آوردن به اعتیادهای مختلف برای جلوگیری از احساسات دردناک خود یا مسئول دانستن فردی دیگر برای این احساسات، ایجاد میشود. وقتی خودمان خودمان را رها کنیم، همیشه احساس رها و طردشدگی با ما خواهد بود. همچنین به این دلیل این حس را خواهیم داشت که با خودمان در ارتباط نیستیم؛ بنابراین نمیتوانیم با دیگران هم ارتباط برقرار کنیم. احساس تنها بودن و تنهایی میتواند منجر به حس عمیق دلسردی و ناامیدی شود.
فقط به این دلیل که تنها هستیم به این معنی نیست که آن حس دردناک پوچی درونی یا تنهایی را احساس خواهیم کرد. اگر خودمان را دوست بداریم و به خودمان ارزش بگذاریم، آنوقت میتوانیم از تنهاییمان لذت ببریم و وقتی دیگران در دسترس هستند با آنها ارتباط برقرار کنیم.
چه چیزی در رابطه ایجاد تنهایی میکند؟
• زمانی با طرفتان احساس تنهایی خواهید کرد که چون میخواهید از خودتان دربرابر آسیب محافظت کنید، دریچههای قلبتان را بسته باشید. در چنین شرایطی نمیتوانید ارتباط برقرار کنید.
• زمانی با طرفتان احساس تنهایی خواهید کرد که او قلبش را بسته باشد یا عصبانی باشد و نخواهد صحبت کند. وقتی طرفتان بخاطر کار، تلویزیون، الکل و غذا، سرگرمی، اینترنت و امثال آن از حرف زدن با شما اجتناب کند.
• زمانی با طرفتان احساس تنهایی خواهید کرد که با نادیده گرفتن خودتان میخواهید روی احساسات او کنترل پیدا کنید. عدم تمایل به ارتباط و گفتگوی آزاد درمورد مسائل مهم دیوارهایی بین شما ایجاد خواهد کرد.
• زمانی با طرفتان احساس تنهایی خواهید کرد که به جای اینکه با قلبی باز با هم باشید، فقط در ذهن همدیگر بمانید، عقلگرایی گاهی اوقات جالب است اما بعد از مدتی احساس یکنواختی و تنهایی خواهید کرد.
• زمانی با طرفتان احساس تنهایی خواهید کرد که طرفتان بخاطر افکار، احساسات، ظاهر یا رفتارهایتان شما را قضاوت کند. قضاوت کردن بیارتباطی ایجاد میکند و این به تنهایی منجر میشود.
• زمانی با طرفتان احساس تنهایی خواهید کرد که شما یا طرفتان بخاطر خستگی، مشغله یا بیماری نتواند ارتباط ایجاد کند.
هر کاری که شما یا طرفتان انجام دهید که ارتباط بین شما را کاهش داده یا قطع کند، موجب تنهایی در رابطه میشود. وقتی از ته دل با هم ارتباط برقرار کنید، تنهایی به خودی خود از بین میرود. زمانیکه یکی از طرفین برای محافظت یا کنترل قلب خود را ببندد، بیارتباطی پیش میآید.
ارتباطمان حفظ میشود وقتی:
• تمایل داشته باشیم آسیبپذیر باشیم یا اعتماد ایجاد کنیم، بدون قضاوت یا تقصیر حقیقت را به زبان بیاوریم.
• تمایل داشته باشیم که احساسات دردناک خود را حس کرده و با علاقه آنها را مدیریت کنیم و از آنها درس بگیریم. مسئولیت احساساتمان را بپذیریم نه اینکه با رفتارهای محافظهکارانه از آنها اجتناب کنیم. وقتی با خودمان ارتباط برقرار کنیم، میتوانیم با طرفمقابل نیز ارتباط بگیریم.
• تمایل داشته باشیم که درمورد خودمان و طرفمقابلمان شناخت بیشتری پیدا کنیم مخصوصاً در مشاجرات و اختلافها.
• با خودمان و طرفمقابلمان با محبت رفتار کنیم.
• برای حرف زدن، بازی کردن، عشقبازی کردن، خندیدن، یاد گرفتن و رشد کردن با همدیگر وقت بگذاریم. به رشد شخصی و رابطهای علاقه داشته باشیم. بتوانیم عشقمان را به هم تقسیم کنیم و این اولویت زندگی ما باشد.
وقتی هر کدام از شما به رشد توانایی خود برای دوست داشتن خود و همدیگر متعهد باشید، احتمال حفظ رابطهتان بسیار بالا خواهد بود. زوجهایی که با خودشان و همدیگر ارتباط داشته باشند کمتر احساس تنهایی میکنند.
مردمان/منبع
شاهزاده خانوم
17-09-2013, 23:02
5 عادت زوج های خوشبخت
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
.
خوشبخت ترین زوج ها ویژگی ها و عادات خاصی دارند. به همین علت تصمیم گرفتیم 5 عادت مشترک بین زوج های خوشبخت را برایتان معرفی کنیم. شاید دوست داشته باشید شما هم یکی از آنها باشید.
1. دنیایتان را گسترده تر کنید. مطمئناً همسرتان به خاطر اینکار از شما تشکر می کند. بااینکه لازم نیست با هر کسی که از راه برسد ارتباط دوستی برقرار کنید، هیچ دلیلی هم وجود ندارد که نتوانید از آن دیواری که اکثر ما بعد از ازدواج دور خودمان می کشیم عبور کنید و روابطتان را گسترده تر کنید. وقتی اجازه دهید دوستان و خویشاوندان وارد دنیایتان شوند و با آنها معاشرتی سالم داشته باشید، زندگی از آن حالت یکنواختی خارج خواهد شد.
2. قدردان باشید. شاید کمی کلیشه ای باشد اما خیلی خوب عمل می کند. چند وقت پیش شعری نوشتم که در آن تشکر و قدردانی ام را به خاطر همه کارهایی که همسرم انجام می دهد نشان دهم. وقتی روی کاغذ می بینم که چقدر شوهرم برای تامین خانواده اش زحمت می کشد دیگر برای با صدا غذا خوردن و انداختن کفش های گوشه اتاق ناراحت نمی شوم.
3. با عشق زندگی کنید. خلاصه بگویم، عشق و شور جنسی عالی است اما بعد از گذشت 10 سال از ازدواج، ممکن است این شور و عشق از بین برود. من فهمیده ام که هرچقدر به شور و عشقم به مسائلی غیر از شوهرم توجه کنم، با شور و اشتیاقی بیشتر از قبل به سمت او برمی گردم.
4. سازگار باشید. همیشه می گویند، باید با آنچه که دارید شاد و خوشبخت باشید نه با چیزهایی که ندارید. برای من این مسئله نه تنها درمورد اشیاء بلکه درمورد خصوصیات شخصیتی هم صدق می کند. مهم نیست که آشپزخانه خانه مان به سبک 50 سال پیش باشد و مبلمان هم دیگر فرسوده شده باشد، هیمن که می دانم شوهری دارم که نهایت تلاشش را برای خوشحال کردن من و بچه ها می کند برایم کافی است و سپاسگذارم.
5. از خوشی های ساده لذت ببرید. این یکی از مهمترین عادت هاست که خوشبختی را تضمین می کند. برای من و شوهرم یک شام رویایی در رستورانی مجلل یا یک دست مبلمان تازه این خوشحالی را ایجاد نمی کند (بااینکه ماهی یکبار برای شام با هم بیرون می رویم و این خودش خیلی است). با هم و در کنار هم غذا پختن در آشپزخانه و برای ناهار با بچه ها به پیک نیک رفتن برایمان واقعاً لذت بخش است. مردمان/منبع
شاهزاده خانوم
18-09-2013, 19:24
۲۱جمله انرژي زا از آنتوني
رابينز !!
یک به مردم بیش از آنچه انتظار دارند بدهید و این کار را با شادمانی انجام دهید .
دو با مرد یا زنی ازدواج کنید که عاشق صحبت کردن با او هستید. برای اینکه وقتی پیرتر می شوید ، مهارتهای مکالمه ای مثل دیگر مهارتها خیلی مهم میشوند .
سه همه ی آنچه را که می شنوید باور نکنید، همه ی آنچه را که دارید خرجنکنید و یا همانقدر که می خواهید نخوابید .
چهار وقتی می گویید "دوستت دارم" منظورتان همین باشد .
پنج وقتی می گویید "متاسفم" به چشمان شخص مقابل نگاه کنید .
شش قبل از اینکه ازدواج کنید حداقل شش ماه نامزد باشید .
هفت به عشق در اولین نگاه باور داشته باشید .
هشت هیچوقت به رؤیاهای کسی نخندید . مردمی که رؤیا ندارند هیچ چیز ندارند .
نه عمیقاً و بااحساس عشق بورزید . ممکن است آسیب ببینید ولی این تنها راهی است که به طور کامل زندگی می کنید .
ده در اختلافات منصفانه بجنگید و از کسی هم نام نبرید .
یازده مردم را از طریق خویشاوندانشان داوری نکنید .
دوازده آرام صحبت کنید ولی سریع فکر کنید .
سیزده وقتی کسی از شما سوالی می پرسد که نمی خواهید پاسخ دهید ، لبخندی بزنید و بگویید "چرا می خواهی این را بدانی؟"
چهارده به خاطر داشته باشید که عشق بزرگ و موفقیتهای بزرگ مستلزم ریسک های بزرگ هستند .
پانزده وقتی کسی عطسه می کند به او بگویید "عافیت باشد "
شانزده وقتی چیزی را از دست می دهید ، درس گرفتن از آن را از دست ندهید .
هفده این سه نکته را به یاد داشته باشید : احترام به خود ، احترام به دیگران و مسئولیت همه کارهایتان را پذیرفتن
هجده اجازه ندهید یک اختلاف کوچک به دوستی بزرگتان صدمه بزند .
نوزده وقتی متوجه می شوید که که اشتباهی مرتکب شده اید ، فوراً برای اصلاح آن اقدام کنید .
بیست وقتی تلفن را بر می دارید لبخند بزنید ، کسی که تلفن کرده آن را درصدای شما می شنود .
بیست و یک زمانی را برای تنها بودن اختصاص دهید .
یک دوست واقعی کسی است که دست شما را بگیرد و قلب شما را لمس کند .
شاهزاده خانوم
19-09-2013, 21:21
گفتوگو با مجید مردی، کارشناس پیشگیری از اعتیاد در ستاد موادمخدر، کارشناس مرکز مشاوره دانشگاه علوم پزشکی تهران
10 روش برای «نه گفتن»
گاه ضعف در مهارتهایی مانند تفکر نقادانه، حل مساله، رفتار قاطعانه، برقراری ارتباط، مقابله با هیجانات، کنترل و مقابله با استرس و... منجر به اعتیاد میشود.
شاید به ذهن شما برسد که موادمخدر چه ارتباطی به من دارد و چه لزومی دارد که من درباره آنها بیشتر بدانم؟ مگر میشود کسی دانشجو باشد و مواد مصرف کند؟ موادمخدر را کسی مصرف میکند که مشکل دارد، خودش بیاراده است، با کسانی گشته که این کاره بودهاند. متاسفانه نگاه به مواد و مصرف آن، گاهی بسیار سادهانگارانه است و این موضوع باعث میشود برخورد و رفتار ما در برابر مواد، توام با سهلانگاری و سادهاندیشی باشد. هدف ما این است که این نکته را یادآوری کنیم که هیچکس بهطور ناگهانی معتاد نمیشود، بلکه معمولا مصرف مواد، از حالت کنجکاوی و تفریحی شروع شده و کمکم با افزایش دفعات مصرف، فرد از مصرفکننده تفریحی، به مصرفکننده دایمی تغییر وضعیت میدهد. گفتوگوی ما را در این ارتباط با مجید مردی، کارشناس پیشگیری از اعتیاد در ستاد موادمخدر بخوانید.
* جوانان با رعایت چه مواردی میتوانند به اعتیاد مبتلا نشوند؟
- همانطور که در گفتوگوی قبل اشاره کردم متاسفانه بسیاری از جوانان در اثر ناآگاهی و کمبود اطلاعات و داشتن یکسری باورهای مثبت به مصرف مواد، روی میآورند. بهعنوان مثال تریاک چون منشا گیاهی دارد، بعضی آن را درمانکننده بسیاری از دردها میدانند، یا بعضی از دانشجویان به گمان تقویت حافظه، حشیش را امتحان میکنند، اینکه بیحوصلگی، اضطراب، تنش و افسردگی را تسکین خواهد داد و موجب بیخیالی و آرامش میشود، اینکه مواد، انرژی میدهد و قدرت بدن را افزایش میدهد. متاسفانه علیرغم اثرات مضر و حتی مهلک موادمخدر، سوءمصرف مواد و وابستگی به آنها با داشتن چنین باورهایی ایجاد میشود. اولین گام اصلاح باورهای غلطی است که در جامعه و افکار بعضی از جوانان شکل گرفته است.
* با توجه به موضوع باورها میتوان گفت، دومین گام به مساله خودشناسی و خودآگاهی ارتباط پیدا میکند؟
- یکی از مهمترین عواملی که به ما کمک میکند زندگی خوب و سالمی داشته باشیم، یادگیری مهارتهای زندگی است. پژوهشگران تاثیر مثبت مهارتهای زندگی را در پیشگیری و کاهش مصرف مواد، پرورش تواناییهای شناختی، تقویت اعتمادبهنفس، پیشگیری از رفتارهای پرخاشگرانه، افسردگی و... را مورد تایید قرار دادهاند. خودآگاهی مهارت اساسی و بنیادی است.
* خودآگاهی در پیشگیری از مصرف مواد چه نقشی دارد؟
- خودشناسی یعنی توانایی شناخت خود و آگاهی از نقاط ضعف و قوت، نیازها، خواستهها، داشتهها و تعیین اهداف. اینکه من کی هستم؟ آیا من واقعا خودم را دوست دارم؟ تا چه اندازه میتوانم با سختیهای زندگی کنار آیم؟ چه اندازه نظر دیگران برای من مهم است؟ چقدر میتوانم به تواناییهای خود تکیه کنم؟ با پرسیدن این سوالات، تصور واقعبینانهای از خود بهدست میآورید و بعد از شناخت نقاط ضعف خود و بهکارگیری نقاط مثبت خود میتوانید به مقابله با هیجانات منفی و فشارهای روانی و تنشهای زندگی بپردازید. گام اول مهارتهای زندگی شناخت خود است که فرد را قادر میسازد بدون لطمه زدن به خود و دیگران، مسوولیتهای نقش اجتماعی خود را بپذیرد و با خواستها و مشکلات روزانه به شکل موثر روبهرو شود. پژوهشهای مختلف نشان داده افرادی که ارزشی برای خود قایل نیستند و کمتر از خود رضایت دارند، بیشتر دچار اعتیاد میشوند، پس باید خود را شناخت و احساس خوبی در خودمان ایجاد کنیم و از آنچه هستیم شاد و راضی باشیم.
* در مقابله با هیجانات منفی و فشارهای روانی چگونه میتوان تصمیم درست گرفت؟
در ابتدا با استفاده از مقابلههای «هیجانمدار»سعی کنید خود را آرام کنید، یعنی دعا و نیایش کنید. گفتوگوی درونی مثل دلداری دادن با خود را داشته باشید، به خدا توکل کنید، صبور باشید، با دوستان و آشنایان خود درددل کنید، نه اینکه مشاوره بگیرید. حتی میتوانید احساسات خود را مانند گریستن و ابراز خشم بهطور سالم تخلیه کنید، نه اینکه به موادمخدر پناه ببرید و سپس با استفاده از مقابلههای «مسالهمدار» سعی کنید مشکل خود را از میان بردارید، یعنی فکر کنید و بعد به مطالعه و جمعآوری اطلاعات در مسالهای که در ذهنتان درگیر است، بپردازید و در این قسمت از مشورت دیگران استفاده کرده و بعد اقدام کنید.
* سختی کار همینجاست، چگونه میتوان درست تصمیم گرفت؟
- باید راهحلهای متفاوت مربوط به تصمیم خود را روی کاغذ بنویسید و محاسن و معایب هر انتخاب را با توجه به اطلاعاتی که جمعآوری کردید یادداشت کنید و سپس با قدرت تفکر خلاق انتخابهای گوناگون را کشف کنید تا از بنبست زندگی خارج شوید. برای رهایی از هرگونه هیجان منفی باید مهارت حل مساله، تصمیمگیری و تفکر خلاق را آموخت.
* توانایی «نه گفتن» به تقاضا و درخواستهای دیگران، در مساله پیشگیری از اعتیاد، مهمترین موضوعی است که بسیاری از جوانان این مهارت را ندارند، چه کار باید بکنند؟
- مهارت قاطعیت یکی از انواع سبکهای ارتباطی در روابط بینفردی است که فرد بتواند بدون اضطراب و بهراحتی نظرات خود را ابراز کرده و سر دیدگاه خود ایستادگی کند. این فرد صدای محکمی دارد و بهراحتی به صورت فرد دیگر نگاه میکند و خود را در برابر دیگران تسلیم نمیداند، نه به کسی صدمه میزند و نه اجازه میدهد که به او صدمه زده شود، میتوان به چند روش «نه» گفت:
1- فقط گفتن نه.
2- گفتن نه همراه با توضیح: مثلا نه متشکرم، سیگار نمیکشم.
3- بهانه آوردن: نه متشکرم، من الان عجله دارم.
4- عوض کردن موضوع: نه متشکرم، راستی دیشب فیلم را دیدی؟
5- دور شدن: گفتن نه و سپس دور شدن.
6- بیاعتنایی: نادیده گرفتن شخص مقابل.
7- اجتناب از موقعیت: اجتناب از هر موقعیتی که شما در آن احتمال میدهید کاری انجام دهید که مایل نیستید.
8- استفاده از طنز و حساسیت: من به مواد حساسیت دارم.
9- سیدی خشدار: تکرار یک عبارت خاص در مقابل دعوت دوستان به مصرف مواد، مثل «من اهل مواد نیستم» و تکرار این جمله در برابر اصرار دیگران.
10- دادن این احساس به فرد مقابل که او موضوع را بهتر میداند: من تو را باهوشتر از این میدانم که مواد مصرف کنی.
* و سخن آخر؟
- دانش و اطلاعات خود را درباره مواد، علل و عوامل بروز مصرف، نحوه پیشگیری و درمان آن ارتقا بخشید.
جهت کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به سایتهای زیر مراجعه کنید.
اداره پیشگیری و درمان سوءمصرف مواد: [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ستاد مبارزه با مواد مخدر: [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مجله موفقیت/منبع.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
1. اهداف مالی را کنار بگذارید: تحقیقات نشان می دهد اهداف مالی و انجام یک کار به امید جایزه گرفتن ذهن شما را کانالیزه خواهد کرد و خلاقیت شمار را خواهد گرفت. داشتن اهداف مالی مثل این است که سر خود را داخل یک کانال کنید که در طرف دیگر آن کیسه های طلا قرار دارد و سعی کنید از طریق کانال به کیسه ها برسید. سر خود را از کانال بیرون بیاورید راه حل را جایی بیرون کانال جستجو کنید.
۲. بی توجهی به باور عمومی: آنچه افکار عمومی به شما می گوید ممکن است خیر خواهانه باشد اما خلاقیتی در آن نیست آن ها هیچ گاه راه حل جدید ارائه نمی دهند و مدام بر این باور اند که راه حل هایی قبلی باید اصلاح شود. بی توجهی به آن ها شما را از انجام یک رفتار سنتی و تکراری دور خواهد کرد و شما راه حل جدید را پیدا خواهید کرد.
۳. به دغدغه های خودتان بپردازید: آن چه مشکل و دغدغه حتی مسخره و ناچیز شماست اگر حل شود آغاز یک انقلاب بزرگ خواهد بود. شما متخصص اصلی حل مشکلاتی هستی که مدت هاست با آن های سرو کار دارید.
۴. خلاقیت یک اثر ذاتی ست: خلاقیت را نمی شود جستجو کرد، در سرچ گوگل یا در روش زندگی دوستان در خارج کشور ایده مد نظر شما وجود ندارد. برای شروع یک ایده به خودتان رجوع کنید، این ایده خلاقانه در گوشه ای از وجود هر فردی قرار دارد. خودتان باشید.
۵. هوشمند بود بی معناست باید خلاق بود: اگر به شما گفته شده که معدل کمی دارید یا توانایی و تخصص انجام کارهای سخت و طاقت فرسا را ندارید یا نمی توانید مسئله ای را که به شما دیکته شد حل کنید همه این ها به معنی ست که شما در انجام کارهای سخت توانمند نیستید مردم کسی را که کار سختی را انجام می دهد هوشمند می دانند در حالی که آینده در دست افرادی است که ساده، لذت بخش و خلاقانه پیش خواهند رفت.
۶. زندگی کنید انگار که فردایی نیست: فرض کنید که فرصت های زیادی برای انجام کارهای مختلف دارید و می توانید هر کاری را که دوست دارید انجام دهید، انگار در بهترین کشور دنیا با بهترین امکانات زندگی می کنید و هیچ مشکلی سر راه شما نیست، توجه به مشکلات محیطی و تطبیق ایده هایتان با آن ها شما را فرسوده خواهد کرد و ذهن جوان و خلاقتان پیر و ترسو خواهد شد.
۷. وسواس را کنار بگذارید: تنها راه برای فهمیدن مزه یک نوشیدنی نوشیدن آن است، تجربه کنید و سعی نکنید محیط اطراف و اطرافیانتان را کنترل کنید. به فکر پیش بینی مشکلات آینده نباشید آینده اتفاق خواهد افتاد و شما صد درصد را حل مناسب برای شرایط مختلف را پیدا خواهید کرد. برای آن چه که اتفاق نیافتاده برنامه ریزی نکنید.
منبع:خوشفکری
شاهزاده خانوم
22-09-2013, 21:49
روشهای شگفت انگیز برای یافتن امید در موقعیتهای دشوار زندگی
وقتی زندگی بر وفق مرادتان است امید داشتن کار سختی نیست. اما وقتی این روزگار مشکلاتی را بر سر راهتان قرار میدهد هم میتوانید امیدوار باشید. خوشبختانه، امیدی که خداوند به ما ارزانی میکند بیش از یک احساس ساده است: امید واقعیت وجود خداوند در کنار شماست. این امید را میتوانید در هر موقعیتی احساس کنید—حتی وقتی سلامتیتان به خطر میافتد، کارتان را از دست میدهید، همسرتان ترکتان میکند یا هر مشکل دیگری برایتان اتفاق میافتد. میخواهیم به شما نشان دهیم چطور میتوانید همیشه امیدوار باشید.
بیهوده زندگی نکنید، مشتاق باشید. اجازه ندهید موقعیتهای سخت و پیچیده کاری کند که نتوانید از هر لحظه زندگیتام لذت ببرید. بدانید که حتی زمانهایی که زندگی سخت میشود، خیلی بیشتر از فقط تحمل کردن آن موقعیت از دستتان برمیآید. وقتی به یاد میآورید که زندگی نعمتی از جانب خداست، میتوانید حتی در سختترین شرایط تا آخرین حد از زندگیتان لذت ببرید. از خدا بخواهید که کمکتان کند حضورش را حس کنید و وقتی او را نزدیک خود حس کردید از این احساس زیبا لذت ببرید. دعا کنید خداوند ذهنتان را آزاد کند تا افکار و احساسات مثبت پیدا کنید و بتوانید از زندگی حتی در شرایط سخت لذت ببرید.
اعتماد کنید. وقتی اتفاقی در زندگیتان میافتد، با شکایت کردن نزد خداوند یا اعتراض به او واکنش ندهید. درعوض، به خدا اعتماد کنید و بدانید که او حتی در اتفاقات بد نیز خیر و صلاح شما را میخواهد. به یاد داشته باشید که خداوند کامل است، بنابراین از هر اشتباهی مبراست و هر تصمیمی که میگیرد در جهت نیک است. اگر اجازه داده است اتفاق بدی برای شما بیفتد، بدانید که حتماً دلیلی پشت آن است. از
مشکلاتتان درس بگیرید. خداوند به شما اجازه میدهد موقعیتهای سخت را تجربه کنید تا بتوانید یاد بگیرید عمیقتر به او عشق بورزید و اعتماد کنید، بالغتر شوید و شخصیتتان محکمترشود. به خاطر داشته باشید که خداوند بیشتر مشتاق روحانیت شماست تا خوشبختی موقتیتان زیراکه روحانیت به شما کمک میکند یاد بگیرید چه چیز به نفع شماست. از خدا بخواهید کمکتان کند همه چیز را از دیدگاه او بتوانید ببینید. اجازه بدهید مشکلاتتان به شما هر چه که خدا میخواهد را یاد بدهد. وقتی مشکلات برایتان اتفاق میافتد سعی کنید به آنچه که ببشتر اهمیت دارد—ارزشهای معنوی—فکر کنید تا بتوانید در این فرایند قویتر شوید.
درمقابل وسوسه گناه مقاومت کنید. برای فرار کردن از درد و رنج موقعیتهای سخت به کارهای گناه آلود روی نیاورید. اینکار فقط درد و رنجتان را بیشتر میکند. درعوض، دعا کنید خداوند به شما قدرتی دهد تا دربرابر این وسوسه ها مقاومت کنید.
وقتی دیگران نظاره تان میکنند، آنها را به ایمان دعوت کنید. وقتی درگیر موقعیتهای سخت میشوید، دیگران نگاهتان میکنند تا ببینند چطور با این موقعیتها برخورد میکنید. اگر با حفظ ایمان به این موقعیتها واکنش دهید، آنها هم به سمت خداوند کشیده میشوند چراکه به آنها نشان میدهید ایمان واقعی در عمل چه شکلی دارد. پس به جای شکایت درمورد مشکلاتتان یا به خطر انداختن ارزشهایتان، از خداوند بخواهید نور رحمتش را بر زندگیتان بیندازد و شخصیتتان را طوری نشان دهد که دیگران بفهمند رابطه با خداوند چه شکل و صورتی میتواند داشته باشد.
چیزی را بخواهید که خداوند برایتان میخواهد. اشتباه نکنید، تصور نکنید اگر هر چه که از خدا میخواهید را به شما نمیدهد پس خداوند نگران و مراقب شما نیست. بدانید که خداوند آنقدر دوستتان دارد که هر چه لازم داشته باشید را به شما میدهد، حتی اگر آن چیزی نباشد که خودتان میخواهید. به خاطر داشته باشید که به خاطر دیدگاه محدودی که درمقایسه با دیدگاه نامحدود خداوند، نسبت به زندگی دارید، گاهی چیزهایی طلب میکنید که به ظاهر خوب میرسد اما ممکن است به ضررتان باشد. به این واقعیت اعتماد کنید که خداوند میداند به چه نیاز دارید تا زندگی فوقالعاده داشته باشید. از خدا بخواهید امیالتان را درجهت میل و خواسته خود قرار دهد.
بر ترستان غلبه کنید. مهم نیست که در چه موقعیتی گیر کرده باشید، نباید بترسید چراکه خداوند همیشه با شما خواهد بود و همیشه خیر و صلاح شما را مد نظر خواهد داشت. هر زمان که ترس وارد زندگیتان شد، به خدا روی بیاورید و از او کمک بخواهید تا موقعیتتان را بهبود بخشد.
بهشت را در خاطر داشته باشید. همه آنچه که پس از این دنیا در بهشت منتظر شماست را به یاد داشته باشید. بگذارید انتظار لذتهایی که در بهشت از آن شما خواهد بود، برای غلبه بر مشکلات زندگی به شما انگیزه و ایمان دهد. وقتی به بهشت فکر میکنید، ذهنتان را به آنچه که واقعاً اهمیت دارد متمرکز کنید و اجازه ندهید چیزی باعث شود نتوانید بیشترین بهره را از زندگی ببرید.
ناامید نشوید. هر زمان که احساس کردید امیدتان را از دست میدهید، از خدا بخواهید امیدی تازه به شما بدهد تا بتوانید با ایمان کامل به مسیرتان ادامه دهید و با موقعیتهای سخت زندگی برخورد کنید. مطمئن باشید که خداوند پاداش صبر و تحمل شما را خواهد داد. هر زمان که نیاز به امید بیشتر داشتید، روی او حساب کنید.
مردمان/منبع
شاهزاده خانوم
23-09-2013, 23:06
شبکه های اجتماعی و خیانت احساسی
دیروز که کتی وارد اکانت فیسبوک خود شد، متوجه شد که یک پیام خصوصی از امیر دارد. آشنایی آنها به دوران دبیرستانشان برمیگردد و به نظر میرسید که امیر میخواهد این رابطه را دوباره آغاز کند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کتی که مادر سه فرزند است میگوید، «در اولین ایمیلی که دریافت کردم، امیر فقط یک آشنای دور متعلق به دوران دبیرستانم بود.»
به گزارش اول نیوز،بعد از هفتهها رد و بدل کردن ایمیل با همدیگر درمورد تجربیات مختلف زندگیهایشان، کتی از امیر خواسته بود که با او تماس بگیرد. وقتی بعد از یک ساعت و نیم چت کردن کتی تلفن را برداشت، دنیای او به هم ریخت.
کتی میگوید، «وقتی آن اولین مکالمه تمام شد، خیلی غصهدار شدم چون میدانستم با توجه کردن به او در دردسر بدی افتادهام و میدانستم که ازدواج و زندگی زناشوییم به مشکل عمیقتری خواهد خورد.»
شوهرش او را بخاطر این مکالمات و ایجاد این احساسات به بیوفایی متهم کرد. کتی اصرار داشت که یکنواختی ازدواجش او را به سمت این رابطه کشانده است و بااینکه کتی و امیر هیچوقت همدیگر را رودررو ملاقات نکردند، ازدواج ۱۶ ساله او به پایان رسید.
اما چطور ممکن است یک پیام ساده در فیسبوک منجر به طلاق شود؟ چون رسانههای اجتماعی ممکن است مقدمه خیانتهای احساسی را فراهم آورند. برای اینکه کمکتان کنیم از زندگی زناشویی خود محافظت کنید، از متخصصین مختلف مشاوره گرفتیم تا درمورد خیانت دیجیتالی برایمان توضیح داده و راههای مقابله با آن را معرفی کنند.
خیانت دیجیتالی یعنی چه؟
خیانت دیجیتال زمانی اتفاق میافتد که افراد از رسانههای اجتماعی و سایر وسایل ارتباطی الکترونیکی برای خارج شدن از مرزهای ازدواجشان استفاده میکنند. این میتواند شامل چت کردن نوشتاری یا تصویری باشد و یا زمانیکه از طریق ایمیل با کسی غیر از همسرتان ارتباط میگیرید. بخاطر جدایی و دوری جسمی، زوجها ممکن است این را خیانت واقعی تلقی نکنند اما این باعث نمیشود که این نوع ارتباطات کمتر از ارتباط رودررو خطرساز شود.
یک مشاور خانواده در این رابطه میگوید، «وقتی این ارتباط تلفنی، با ایمیل یا آنلاین باشد، افراد فوراً علائم هشدار خیانت احساسی را مشاهده نخواهند کرد.»
یک متخصص مشاوره ازدواج و خانواده اضافه میکند که افراد معمولاً از جنبه مجازی شبکههای اجتماعی و ارتباط دیجیتال بعنوان توجیهی برای شروع این ارتباطات استفاده میکنند. همین میتواند دلیلی برای احتیاط باشد زیرا این دوری فیزیکی و ارتباط فوری باعث میشود افراد از زندگی روزمره خود جدا شده و درگیر افراد دیگر شوند.
او میگوید، «این صفحه نمایش مثل یک مرز به نظر میرسد که باعث میشود افراد تصور کنند که کار اشتباهی انجام ندادهاند زیرا آن فرد نزدیک آنها نیست.»
وی هشدار میدهد که چطور ارتباطات قبلی میتوانند به طور آنلاین خیلی زود زنده شوند. او میگوید، «با دسترسی به پروفایل، اطلاعات و تصاویر یکی از عشقهای قدیمی و راههای ارتباط با او، یک برگشت کوتاه ذهن به گذشته ممکن است برای همیشه ذهنتان را آنجا نگه دارد، خاطرات را برایتان زنده کرده و پیوند احساسی قدیم را دوباره بسازد.»
آیا در خطر خیانت احساسی ناآگاهانه هستید؟
تکنولوژی خیانت احساسی را تسریع میکند اما تنها متهم پرونده نیست! خیانتهای احساسی به شکل دوستی شروع میشوند و بهتدریج با ایجاد اعتماد پیش میروند.
یک روانشناس در این رابطه میگوید، «قصد اولیه میتواند ارتباط دوباره به شکل دوست باشد. با جلو رفتن زمان، مکالمات خصوصیتر شده و فرد متاهل کمکم متوجه میشود که خاطرات قدیمی دوباره زنده شده و جایگزین همسرش شدهاند.»
وی اضافه میکند، "وقتی در خانه با همسرتان هستید، همه مشکلات زندگی روزمره همراهتان است، و خیلی راحت دلتان میخواهد که مسئولیتهای امروزتان را فراموش کنید و عاشقانه کردن این زندگی با کسی غیر از همسرتان از طریق رسانههای اجتماعی سادهتر میشود.»
از کجا بفهمید در معرض خیانت دیجیتال هستید؟
از خودتان بپرسید آیا با همسرتان احساس نزدیکی میکنید. اگر اینطور نیست، از خودتان بپرسید آیا خودتان را از نظر احساسی در دسترس او قرار دادهاید؟ وقتی شبکه های اجتماعی برایتان بیشتر از ازدواجتان حکم سیستم پشتیبانی را پیدا میکند، شما و ازدواجتان در معرض خطر هستید.
وقتی به دنبال تبادلات دیجیتال با دیگران هستید، احتیاط کنید. نباید همیشه درگیر این باشید که برای پیامهای جدید وضعیت آنلاین خودتان را چک کنید. این عادتها--و همچنین تعریف کردن خاطرات، رویاها و ترسهایتان با کسی جز همسرتان--صمیمیت بیشتری بین شما و آن فرد ایحاد میکند و فاصله احساسی بین شما و همسرتان را بیشتر خواهد کرد.
متخصصین توصیه میکنند برای جلوگیری از این دست مشکلات، این ۵ سوال را از در کنار همسرتان جواب دهید تا مرزهای ارتباطات دیجیتال خود را تعیین کنید:
۱. آیا همه آدمها را نباید قبول کنید؟ تصمیم بگیرید که عشقهای قدیمی، دوستان، برخی همکاران، کارفرماها یا کارمندان، مشتریان یا کسانیکه شخصاً نمیشناسید، باید جزء دوستان شما در شبکههای اجتماعی باشند یا خیر.
۲. آیا محدودیت زمانی وجود دارد؟ سعی کنید زمانی از روز را (مثل صبح زود یا آخر شب) مشخص کنید که طی آن به هیچ وجه آنلاین نشوید.
۳. آیا باید حریم خصوصی وجود داشته باشد؟ از همسرتان سوال کنید که اشکالی ندارد پیام خصوصی به دوستان آنلاینتان بفرستید یا برخی پیامها را فقط باید از طریق پیامهای عمومی ارسال کنید.
۴. آیا محدودیت موضوعی وجود دارد؟ از خودتان بپرسید اگر همسرتان برخی موضوعات بسیار خصوصی یا عکسهای خصوصی را به دوستان آنلاین خود نشان دهد چه احساسی پیدا میکنید؟
۵. آیا محدودیت مکانی وجود دارد؟ در این مورد صحبت کنید که آیا برخی محیطها برای آنلاین شدن شما نامناسب است یا خیر مثل جمعهای خانوادگی، قرارهای شبانه، در اتومبیل یا دستشویی.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
ترجمه توسط : افسانه کاظمی
از آن جا که نمیدانیم در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد باید چشمانمان را باز نگه داریم و مترصد استفاده از فرصتهای نوین پیش رویمان باشیم و همچنین به ایجاد فرصت بپردازیم و این به معنای تمرکز بر خود و تلاش مضاعف برای پیشرفت و گسترش فعالیتهاست. در ادامه چند پیشنهاد برای تسهیل این امر در اختیارتان گذاشته میشود:
۱- تهیهٔ فهرستی حرفه ای شناخت خود اولین قدم در راه پیشرفت است. بدون شناخت کافی از نقاط قوت و ضعف خودمان قادر به پیشرفت نخواهیم بود. پس زمانش رسیده است نگاهی دقیق به جایگاه و شخصیت حرفه ایمان بیندازیم. لیستی از مهارتها و استعدادهایمان ایجاد کنیم و مشخص کنیم هر یک از موفقیتها و دستاوردهایمان را با کدام یک از آنها بدست آوردهایم. لیستی از صلاحیتها و کارایی ها و فایده های هر یک تهیه کن. به عنوان مثال اگر یکی از مهارتهایت این است که نویسندهٔ خوبی هستی یکی از فوایدش این است که میتوانی با سوءتفاهم کمتری ارتباط برقرار کنی که از دو جنبه میتوان آن را بررسی کرد:
۱ – این لیست کمک میکند بتوانی خودت را به کارفرمایان احتمالی، شرکا و یا سرمایه گذاران معرفی کنی
۲- یاد بگیری چطور بتوانی به بهترین نحو از فرصتهای کشف نشدهای اطرافت برای تغییر شرایطت استفاده کنی.
۲- تمرکز بر ایجاد و گسترش روابط شبکه سازی همیشه در هر رشته و با هر هدفی اهمیت دارد. زمان آن رسیده است که علاوه بر گسترش روابطت آن را عمیقتر کنی. با افرادی که دور و برت هستند مکالماتی ترتیب بده. بخشی از دانش تخصصی خود را با آنها در میان بگذار، یا از آنها دربارهٔ تخصصشان بپرس. بگذار اطرافیان تو را بشناسند و تو هم با آنها بیشتر آشنا شوی.
۳- پیشرفت و ترقی سعی کن با یادگیری مهارتهای جدید و بهبود مهارتهای پیشین برای خودت و دیگران مفیدتر باشی. ببین در چه زمینههایی میتوانی تخصص پیدا کنی و دانشت را قویتر کنی. حتی اگر این مهارتها در راستای شغل کنونی تو نیست میتوانی با بسط آنها انعطاف بیشتری در کارت پیدا میکنی و در نتیجه محدودیتهای کمتری خواهی داشت و چشم اندازهای گسترده تری در مقابلت ایجاد خواهی کرد.
۴- پرسش امروزه اطلاعات هر فرد سرمایهٔ او محسوب میشود و پرسش حتی وقتی به نظر سخت و دردناک میرسد بهترین راه برای افزایش آگاهی و اطلاعات ماست. پرسش قدرتمندترین وسیله در ایجاد و گسترش روابط بین افراد است. افراد دوست دارند دربارهٔ خودشان صحبت کنند و طرح سؤال از آنها این فرصت را در اختیارشان میگذارد.
۵- تهیهٔ توضیح آسانسوری توضیح آسانسوری یک سخنرانی ۲-۳ دقیقه ای برای یک خریدار یا سرمایه گذار است که باید کل محصولات، پیشنهادات و یا پروژه ای که در ذهن داری را در بر میگیرد. این نام گذاری بر این اساس است که فرض کنید با شخصی در یک آسانسور هستی و باید در چند دقیقه قبل از آن که شخص به طبقهٔ مورد نظرش برسد همهٔ توضیحاتت را به او بدهی. مثلاً برای بازاریابی یک محصول باید بتوانی در چند دقیقهٔ کوتاه توضیح بدهی چه کسی هستی، کارت چیست و ویژگیهای برتر محصول و یا خدماتت چیست!! همین الآن توضیح آسانسوری خود را تهیه کرده و خودت را برای ارائهٔ آن آماده کن. باید بتوانی در چند لحظه خودت را به بهترین وجه به افراد معرفی کنی نه اینکه در زمان سرنوشت سازت به دنبال کلمهها و جملات باشی و لاجرم فرصت را از دست بدهی.
۶- خلاقیت وقتی تصویر خوشایندی از خودت در نظر داشته باشی میتوانی زمانهایی که انتظارش را نداری مثمر ثمر واقع شوی. شرایط بد اقتصادی فرصتی مناسب برای نوآوری است. در این موقعیتها نیازهای خاصی در اجتماع بروز میکند که باید رفع شود و این در حالی ست که بسیاری از نیازهای قبلی فروکش میکنند و شرکتها ناگهان خودشان را در بن بست میبینند. این مشکلات را کشف کن و به دنبال راه حلهای نو و بهینه برای آنها باش. هیچ کس نمیتواند با اطمینان پیش بینی کند که چه مشکلاتی در آینده پیش خواهد آمد. اما حداقل آنست که میدانیم تغییراتی ایجاد خواهد شد. وقتی آماده باشیم میتوانیم در بدترین حالت بقای خودمان را تضمین کنیم. آماده باش مهم نیست چه اتفاقی خواهد افتاد.
منبع : lifehack ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
شاهزاده خانوم
08-10-2013, 03:01
ترس از تعهد در روابط عاشقانه
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کسانی هستند که نمیتوانند فردی خارج از خانواده کنونیشان را دوست داشته باشند. به فرزندان و والدینشان عشق میروزند اما وقتی نسبت به فردی دیگر در قلبشان حسی میبینند، احساس بیثباتی میکنند. بااینکه دوست دارند وارد یک رابطه شوند اما از متعهد شدن میترسند.
این ترس از تعهد میتواند به خاطر یک آسیب قبلی یا نتیجه یک رابطه آزاردهنده در گذشته باشد. اگر این اتفاق برای شما هم افتاده است، شاید هنوز برای اعتماد دوباره آمادگی نداشته باشید.
وقتی کسی که دوستش دارید به شما خیانت میکند، فرایند التیام یافتن شما بسیار عمیق بوده و زمان میبرد. این قطع رابطه بین احساسات شما و تصورتان از زندگی است. وقتی اتفاقی ویرانگر رخ میدهد، توانایی شما برای مهربان دیدن دیگران از بین میرود.
برای بعضیها هم ترس از مسئول شدن دربرابر فردی دیگر ترسآور است. آنها توانایی مراقبت و توجه فردی دیگر را ندارند زیرا مشغول کنترل امورات زندگی خودشان هستند. اما آدمها هم درست مثل ماهی قرمز، به اندازه تُنگشان بزرگ میشوند. اگر زندگیتان را خیلی کنترلشده حفظ کنید و برای بقیه آدمها جایی نگذارید، چیزی که باعث ارزش دادن به همه چیز میشود را از دست میدهید: عشق.
ترس از تعهد میتواند شکل هیجانی که با اضطراب اشتباه گرفته میشود را هم به خود بگیرد. وقتی این اتفاق میافتد، خیلیها قبل از اینکه چیزی به درستی شروع شود آن را تمام میکنند. ممکن است در انتظار ملاقات با فردی جدید احساس اضطراب کنید و آن را به حساب عصبی بودن بگذارید درحالیکه این نوعی شور و نشاط است. این نوع سردرگمی یعنی قبل از اینکه با آن فرد ملاقات کنید، رابطهتان با او را تمام کردهاید. دقت کنید که اضطراب و هیجان هر دو یک نوع احساس در بدن ایجاد میکنند و نباید آنها را با هم اشتباه بگیرید.
دلایل زیادی برای خودداری از تعهد احساسی به فردی دیگر وجود دارد، فقط باید از خودتان بپرسید دلایل شما به اندازه کافی منطقی هستند یا نه و اینکه چرا اجازه نمیدهید کسی قلبتان را لمس کند.
درست است که ممکن است آسیب ببینید اما نباید اجازه دهید این مسئله نعمت عشق را از شما بگیرد. بله، میتوانید خودتان را از دردهایی که یک رابطه ممکن است به دنبال داشته باشد دور کنید اما خوبیها آن را هم از خودتان دریغ میکنید.
هر بار که قلبمان را به سمت یک فرد، یک محل یا یک چیز باز میکنیم، برای شکست ریسک کردهایم. اما دور کردن خود از آن فقط زندگیتان را کوچکتر میکند. حقیقت این است که دست خودتان است که دنیایتان را همانطور که دوست دارید بسازید. خودتان را رها کنید--درب زندان قلبتان را باز کنید و با قلبی باز به سمت دنیا گام بردارید.
اگر قبلاً صدمه دیدهاید، باز هم میتوانید عاشق شوید. فقط باید هوشیار باشید و خیلی زود از کسی که رفتارهای مسموم دارد دوری کنید و بگذارید کسی که واقعاً لیاقتتان را دارد وارد زندگیتان شده و به آن شادی ببخشد.
در قرن گذشته، آزمایشهای روانشناسی کلاسیک و مشهوری انجام شدهاند که حقایقی عجیبی در مورد طبیعت ما را افشا کردهاند.
در این پست نگاهی داریم به ۱۰ تا از آنها:
۱- همه ما ظرفیت انجام رفتارهای شیطانی را داریم:
آزمایش استنفورد را بسیاری مشهورترین آزمایش روانشناسی تاریخ میدانند. این آزمایش در سال ۱۹۷۱ انجام شد و نشان داد که چگونه شرایط اجتماعی میتوانند رفتار انسان را تحت تأثیر قرار بدهند.
در این آزمایش پژوهشگران به رهبری «فیلیپ زیمباردو»، یک زندان جعلی در طبقه پایین ساختمان روانشناسی استنفورد ایجاد کردند، سپس ۲۴ دانشجو را که هیچ کدام سابقه جنایی یا اختلال روانپزشکی نداشتند، انتخاب کردند، آنها را دو دوسته کردند، گروهی را زندانی کردند و گروهی را مأمور زندانبان.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سپس پژوهشگران با دوربینهای مخفی رفتار زندانیها که ۲۴ ساعته حبس بودند و نیز رفتار زندانبانها را که در شیفتهای ۸ ساعته کار میکردند، مطالعه کردند.
این آزمایش قرار بود، دو هفته ادامه پیدا کند، اما تنها بعد از شش روز متوقف شد، دلیلش هم رفتار خشن و سوء استفادههای زندانبانها از زندانیها بود، آنها حتی در بعضی از موارد زندانیها را شکنجه روانشناسی میکردند، به همین خاطر پژوهشگران که استرس روحی شدید و اضطراب زندانیها را مشاهده کرده بودند، مجبور به قطع آزمایش شدند.
زندانبانها خشم خود را سر زندانیها خالی میکردند، آنها را برهنه میکردند، کیفهایی روی سر آنها قرار میدادند، حتی آنها را وادار میکردند که فعالیتهای جنسی تحقیرکننده انجام بدهند.
۲- ما به چیزهایی که درست جلوی چشممان هم هستند، توجه نمیکنیم!
در سال ۱۹۹۸، پژوهشگران دانشگاه هاروارد و کنت آزمایش جالبی انجام دادند. آنها از یک هنرپیشه خواستند که به یک پردیس دانشجویی برود و از رهگذران، نشانیای را بپرسد. در همین حین، دو مرد که دربی چوبی را حمل میکردند، باید چند ثانیه از بین رهگذر و هنرپیشه، عبور میکردند، طوری که در به طور کامل، امکام دید مستقیم آن دو را از بین ببرد و بین آنها سد ایجاد کند. همزمان، هنرپیشه اول، با هنرپشه دومی که قد و اندام، آرایش مو و حتی صدای متفاوتی داشت، عوض میشد، جالب بود که نیمی از موارد، رهگذران متوجه تعویض هنرپشه نمیشدند.
به این پدیده اصطلاحا change blindness ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) گفته میشود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
3- به تأخیر انداختن لذات، برای ما دشوار است.
در دهه ۱۹۶۰ پژوهشگران آزمایش مشهور دریگری انجام دادند که هدف از آن سنجش میزان مقاومت کودکان پیشدبستانی در برابر لذات آنی بود. از روی همین آزمایش آنها نکات ارزشمندی در مورد قدرت اراده و انضباط شخصی دریافتند.
در این آزمایش به کودکان ۴ ساله در اتاقی که در آن روی میزی ظرف شیرینی قرار داده شده بود، گفته شد که اگر ۱۵ دقیقه تا بیاورند و شیرینی نخورند، وقتی پژوهشگر برگردد، به جای یک شیرینی، دو عدد دریافت خواهند کرد.
بیشتر بچهها، نخست گفتند که صبر خواهند کرد، اما بیشتر آنها طاقت نیاورند و قبل از بازگشت پژوهشگر، شیرینی خوردند.
آنهایی که هم تاب آورده بودند، غالبا از تکنیکهای اجتناب استفاده کرده بودند، مثلا رویشان را به سوی دیگری گرفته بودند یا چشمانشان را با دست پوشانیده بودند.
بعدها مشخص شد که آنهایی که طاقت آورده بودند، احتمال چاقی، اعتیاد یا مشکلات رفتاری کمنری در زمان نوجوانی داشتند و در باقی عمر موفقتر بودند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
4- آزمایش میلگرم: تجربه تکانههای اخلاقی ناسازگار:
---------------------------------------------------------------------
۵- دستیابی به قدرت، حتی به صورت محدود، باعث میشود خودمان را گم کنیم!
چرا وقتی بعضی از افراد به قدرت میرسند، رفتار ناپسندی با زیردستان خود پیدا میکنند و به آنها بیاحترامی میکنند.
در سال ۲۰۰۳ پژوهشی انجام شد، در این پژوهش، دانشآموزان به گروههای ۳ نفری تقسیم شدند، در هر گروه، ۲ نفر میبایست یک مقاله تحقیقی با کمک هم مینوشتند و نفر سوم باید مقاله را ارزیابی میکرد، بر اساس همین ارزیابی به دو نویسنده دیگر، حقالتحریر داده میشد.
در حین آزمایش برای هر گروه، در ظرفی پنج کلوچه آوردند، مشخص شد که غالبا ارزیاب گروه است که کلوچه چهارم را با دهان باز میخورد!
به صورت کلی اعطای قدرت به افراد در آزمایشهای روانشناسی باعث میشود که آنها رفتار توأم با خطر بیشتری در پیش بگیرند، در مذاکرات، پیشنهاد اول را آنها بدهند، به دیگران تحکم کنند و به صورت فیزیکی دیگران را لمس کنند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
6- ما دوست داریم که در جامعه به گروههایی بپیوندیم، به آن گروه وفادار بمانیم با گروههای دیگر کشمکش داشته باشیم.
چرا گروههای متعارض در جامعه شکل میگیرد، در دهه ۱۹۵۰ آزمایش جالبی در این مورد انجام شد.
رهبر پژوهش -مظفر شریف- در یک اردوی تابستانی، دو گروه ۱۱ نفری از پسربچههای ۱۱ ساله درست کرد. اسم یک گروه را عقابها گذاشت و اسم گروه دیگر را مارهای زنگی.
دو گروه جدا از هم، در اردو تفریح میکردند و اعضای هر گروه با هم صمیمی شدند. در این حین هم اطلاعی از گروه دیگر نداشتند.
وقتی دو گروه به هم پیوستند و در بازیهایی به صورت مشترک شرکت کردند، تعارض بین دو گروه آشکار شد، طوری که حتی از خوردن غذا با هم نیز اجتناب میکردند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در مرحله بعدی آزمایش، «شریف» سعی کرد، این دوپارگی را تقلیل دهد، نخست خواست آنها را با انجام تفریحات مشترک به هم نزدیک کند، اما موفق نشد. بعدا با مکلف کردن آنها برای حل مشترک بعضی از مسائل، دوپارگی بین دو گروه رنگ باخت.
۷- بهانه شادیمان، میتواند تنها «یک» چیز باشد: عشق!
چه چیزی باعث احساس خوشبختی طولانیمدت و رضایتمندی در زندگی میشود؟ عشق!
برای این کار یک تحقیق جالب به مدت ۷۵ سال در هاوارد برگزار شد و زندگی ۲۶۸ دانشجوی مرد، در این مدت طولانی مورد بررسی قرار گرفت. تحقیق در کلاسهای درس در سالهای ۱۹۳۸ تا ۱۹۴۰ شروع شد و تا زمانی که سوژههای آزمایش ۹۰ ساله شده بودند، همچنان ادامه داشت.
روانشناسی به نام جورج ویلانت، رهبری این آزمایش را برعهده داشت، او میگوید که خوشبختی دو محور دارد: یکی از آنها عشق است و دیگری پیدا کردن راهی برای تطابق به زندگی، طوری که «عشق» از دستمان نرود.
یک مورد جالب شخصی بود که گمان میرفت، کمترین میزان پایداری در زندگی آیندهاش را داشته باشد، چرا که دست به خودکشی زده بود، اما همین شخص در انتهای زندگی خود، یکی از خوشبختترین بود، چرا که همه زندگیاش در جستجوی عشق بود!
۸- احساس درونی عزت نفس و موقیعیت اجتماعی خوب، میتواند منجر به طول عمر بیشتر شود!
با تحقیق که در مورد نامزدها و برندگان جایزه اسکار شده است، مشخص شده است که آنهایی برنده جایزه شدهاند، به طور متوسط ۴ سال بیشتر از آنهایی که نامزد شدهاند، اما برنده نشدهاند، عمر میکنند!
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
9- ما به طور پپوسته، تلاش میکنیم وانمود کنیم که تجاربی که داشتهایم و کارهایمان، از منطقی تبعیت میکنند
در سال ۱۹۵۹، روانشناسی به نام لئون فستینگر، آزمایش جالبی انجام داد. او از سوژههای آزمایش خواست که یک ساعتی به کارهای بیهوده مشغول شوند، مثلا کشیدن میخ!
در انتهای آزمایش سوژههای آزمایش دو دسته شدند، به یک دسته یک دلار و به دسته دیگر ۲۰ دلار داده شد تا بک ناظر بگویند که کارهایی که انجام دادهاند، برایشان مفرح بوده است.
اما جالب این بود که دستهای که تنها یک دلار گرفته بودند، فعالیتشان را لذتبخشتر از دسته دیگر توصیف کردند. دلیلش هم این بود که این دسته نیاز داشتند با دروغ گفتن، یک ساعت زمانی را که با کاری احمقانه، تلف کرده بودند، به نوعی توجیه کنند و وانمود کنند که کارشان منطقی داشته است.
به عبارت دیگر، ما دوست داریم برای منطقی به نظر رسیدن کارهایمان، به خودمان دروغ بگوییم.
۱۰- ما ناخودآگاهانه، بر اساس یک سری کلیشه و پیشفرضها در مورد بقیه قضاوت میکنیم
ممکن است ندانیم و یا نخواهیم اعتراف کنیم، اما ما زمانی که در مورد یک کلاس اجتماعی، حرفه، نژاد، جنسیت یا قومیت حرف میزنیم، ناخودآگاه صفاتی را برای همه اعضای آن گروه، تصور میکنیم. و اگر خودمان هم متعلق به یکی از این گروهها باشیم، کلیشههایی را به خودمان تعمیم میدهیم.
بر این اساس جان بار -روانپزشک مقیم نیویورک- آزمایشی انجام داد و در آن گروهی از افراد را در معرض لغات و اصطلاحاتی قرار داد که بیشتر افراد در ذهن آنها را به عنوان خصوصیات افراد سالخورده میشناسند: مثلا انعطافناپذیر، خودخواه، سفید، محتاج کمک.
ثابت شد که شنیدن این کلمات و درگیر شدن ذهنی افراد با آنها، باعث میشود که آنها ناخودآگاه آنها کند شوند و حتی شتاب گام برداشتن آنها کم شود!
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منبع ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گریه در مردان با زنان تفاوت بسیاری دارد که در زیر به برخی از انان اشاره میکنیم:
1- زنان ۴ تا ۵ برابر بیشتر از مردان گریه میکنند.۵.۴ بار در ماه.
2- دختران و پسران تا قبل از بلوغ به یک میزان گریه میکنند، چراکه ترشح هورمون پرولاکتین که باعث تحریک تولید اشک میشود به یک میزان در هر دو جنس تولید میشود.
3- پس از بلوغ میزان ترشح پرولاکتین که در تولید و تناوب گریه موثر است در زنان ۶۰ درصد بیشتر از مردان میشود.
4- غدد اشکی مردان از لحاظ ساختاری متفاوت و کوچکتر از غدد اشکی زنان میباشد. شاید یکی از دلایل بیشتر گریه کردن زنان نیزهمین مسئله باشد. مردان و زنان نمیتوانند یکدیگر را بخاطر چگونه گریه کردنشان مورد سرزنش قرار دهند.
5- یکی دیگر از علل بیشتر گریه کردن زنان باورهای فرهنگی میباشند، که اجتماع گریه کردن زنان را بیشتر مورد پذیرش قرار میدهد.
6- مردان آرام، بدون صدا و با اندکی اشک گریه میکنند. بطوری که معمولا کاسه چشمان آنها از اشک پر میشود، اما بندرت اشک به گونه ها سرازیر میگردد.
7- اما زنان معمولا پر سرو صدا و با اشک های فراوان گریه میکنند.
8- مردان اغلب در نتیجه احساسات مثبت و زنان پس از درگیری و مشاجره با دیگران و یا در نتیجه احساس بی کفایتی گریه میکنند.
همچنان علت و فرآیند اشک های احساسی مبهم و رازآلود باقی مانده است. کماکان پرسشهای بدون پاسخ مانده ی بسیاری وجود دارند نظیر: چنانچه گریه کردن به منظور کاهش استرس طراحی گردیده پس فلسفه اشک شوق و شادی چیست؟ و یا اگر گریه یک وسیله ارتباطی با دیگر همنوعان است پس چرا انسانها در خلوت وتنهایی خود نیز گریه میکنند؟
منبع:ladieez.com
چگونه در دام عاشق نماها نیفتیم؟
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
درس اول: بازی نخورید
وقتی کسی آنچه را در درونش نیست به شما منتقل کند، در واقع عواطف شما را به بازی گرفته است. یعنی انتقال غلط و غیر واقعی احساسات.
در این بازی، دو طرفی که وارد یک رابطه میشوند، در جستجوی یک رابطه جدی و هدفمند نیستند اما وانمود میکنند لبریز از عشق و عاطفهاند و احساس خوشایندی به هم دارند. آنها به دروغ با بیان الفاظی محبتآمیز و کلیشهای قصد دارند احساسات طرف مقابل را به بازی بگیرند. زیربنای این بازی شاید کشش درونی برای ازدواج تعبیر شود اما آنها یکدیگر را به بازی میگیرند. اگر دوست دارید طوری رفتار کنید که دیگر کسی نتواند شما را به بازی بگیرد بهتر است کلمات کلیشهای و عاشقانه آنها که رد و بدل کردناش جزو قوانین بازی است فریبتان ندهد و از شنیدن آن مدهوش نشوید. فرقی نمیکند دختر یا پسر باشید باید مراقب باشید ندانسته وارد بازی نشوید.
پس باید رابطهها را به عنوان درس اول بشناسید. دستورات مذهبی، اخلاقی و حتی برخی سنتهای اجتماعی، همه و همه در طول قرنها برای حفظ و حراست از تکتک ما و نهاد خانواده به وجود آمدهاند.
درس دوم : جا برای نه گفتن بگذارید
اگر حتی میدانید کسی که وارد رابطه با شما شده آدم خوبی است و از این قماش نیست و قصدی جز ازدواج ندارد، باز هم نباید چنان در فاز عاطفی غرق شوید که وابستگی شدید مانع از محک زدن منطقی او و شرایطش شود. چه بسا جواب شما در نهایت به درخواست او منفی باشد، پس نباید کاری کنید که زمینه بازی با عواطفتان فراهم شود و اگر روزی خواستید به هر دلیلی این رابطه را ختم کنید و او را مورد مناسب ازدواج ندانستید، کارتان به مراکز اعصاب و روان بکشد و یا در کنج خانه افسردگی بگیرید یا متقابلا چنین مشکلاتی را برای او ایجاد کنید.
درس سوم : زود تکلیف را روشن کنید
اگر طرف مقابل واضح و شفاف به شما اعلام میکند که قصد ازدواج ندارد، وارد رابطه نشوید. اما اگر فکر می کنید کمی که بگذرد، با شناخت بیشتر ممکن است رابطه به ازدواج ختم شود، چشم و گوستان را خوب باز کنید و به یاد داشتهباشید که رعایت حدود شرعی و اخلاقی لازمه حفظ سلامت شما و طرف مقابل شماست. مثلا اگر میبینید به سمت وابسته شدن در حرکتاید و از این فرد تغذیه عاطفی می شوید، خیلی زود هوشیارانه عمل کنید و یا خودتان را از رابطه بیرون بکشید، یا صراحتا از او بخواهید اگر درباره ازدواج تجدید نظر کرده، نظرش را به شما بگوید.
درس چهارم : قاطع باشید
اگر طرف مقابل تان بهانه هایی مثل این که «تو فرد ایده آل من هستی اما من آدم زندگی مشترک نیستم»، «تو گزینه های بهتر از من می توانی داشته باشی»، «دوستت دارم اما نمی توانم به خاطر برخی مشکلات با تو ازدواج کنم» و... شما را معطل می کند، خیلی زود رابطه را تمام کنید. این افراد نه آنقدر شهامت آن را دارند که بگویند هیچ وقت فکر ازدواج با شما نیستند و هدفشان صرفا دوستی و وقت گذرانی است، و نه آنقدر قابل اعتماد هستند که بتوانید به تغییر نظرشان درباره ازدواج امیدوار باشید. در مقابل این افراد، قاطعیت داشته باشید. موبایلتان را خاموش کنید و به او بگویید در گفتگو با شما از کلمات محبت آمیز استفاده نکند. برای خودتان ارزش قائل شوید و موقعیت های بعدی زندگی تان را به خاطر بودن در یک رابطه عقیم و بی سرانجام هدر ندهید. اگر شما مدام بازخوردهای مثبت به او بدهید و با رفتارتان تشویقاش کنید به این بازی ادامه بدهد، به او پیام دادهاید که بازی را ادامه بده چون هر دو از آن لذت میبریم. اگر چنین رفتاری کردید نباید پس از مدتی تنها به محکوم کردن او بپردازید و بگویید شما را به بازی گرفته بود چون شما دانسته و آگاهانه در این راه آمدهاید و از این بازی لذت بردهاید.
منبع : salamat.ir
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Iloveu-ALL
11-03-2014, 15:37
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
1 – هرشب زود به بستر برو و به موقع هم از خواب برخیز. اما چند دقیقه در بستر بنشین تا سیستم عصبی و ماهیچه ها آماده کارکرد طبیعی خود شوند، آنگاه کارهای روزانه را بدون اضطراب و شتاب آغاز کن!
2 – همه کارها چنان که ما می خواهیم و یا ما پیش بینی می کنیم ، پیش نمی روند. پس همیشه هرکجا که می خواهی بروی ، زودتر از موقع حرکت کن و برای خودت وقت اضافی درنظر بگیر.
3 – بی جهت غصه نخور. شاد باش و هر از گاه کمی بخند.
4 – توجه داشته باش که بعضی وقت ها، کم هم زیاد است. مثلاً اگر برای انجام دادن کاری یک ساعت وقت ، کافی باشد ، اگر دو ساعت در نظر بگیری خیلی زیاد است ! برخی از چیزهای تلف شده برگشت ناپذیر است.
5 – همیشه به اندازه پولی که در جیب داری خرج کن. نسیه کردن و حتی استفاده از کارتهای اعتباری برای خریدهای روزانه ، کار بسیار نادرستی است که نگرانی های زیادی به دنبال دارد.
6 – تلاش کن همیشه خونسرد باشی . اضطراب فقط تمرکز انسان را می کاهد.
7 – همیشه احتیاط کن. اگر خودرویت دارای یک کلید اضافی دارد آن را همیشه در کیف دستی خود به همراه داشته باش. همچنین یک کلید اضافه از منزل را در گوشه ای پنهان کن که از آن باخبر باشی. مقداری پول خرد و چند تمبرهم همیشه به همراه داشته باش.
8 – افکار، اندیشه ها و الهاماتی که برخی اوقات برایت پیش می آید در جایی یادداشت کن.
9 - سعی کن تا می توانی ساکت باشی و حرف نزنی، سکوت خیلی از مشکلات را حل می کند.
10 – کارهایت را جدی بگیر اما خودت را نه!
11 – تلاش کن بینش بخشاینده ای را در خودت توسعه بدهی. شاید همان اشتباهی که مردم مرتکب می شوند، بهترین کاری بوده که می توانسته اند، انجام دهند.
12 – کارها را به افراد شایسته واگذار کن و خودت هم اگر شایستگی انجام کاری را نداری از پذیرش آن خودداری کن.
13 – کارهایی که با جدول برنامه کاری تو متناسب نیست، یا به آرامش و سلامت فکری تو آسیب می رساند، با صراحت و جسارت رد کن. به اندازه ای که می توانی کار انجام بده.
14 – اگر فرزند خردسال داری هر روز برایش کاری کن که خوشحال شود. این کار را پس از خوشحال کردن همسرت انجام بده.
15 – سعی کن در هرشبانه روز وقتی را پیدا کنی که با خودت تنها باشی.
16 – اگر می توانی با نامهربانان هم مهربان باش، آنها احتمالاً بیشتر از دیگران به مهربانی احتیاج دارند. چه بسا عقده کمبود محبت آنان را به بی مهری کشانده است.
17 – همیشه به خودت گوشزد کن که تو مدیر کل جهان نیستی.
18 – زیر دوش آب برای خودت آواز بخوان.
19 – سعی کن همیشه بر اعصابت مسلط باشی.
20 – بدان، تمام اخباری (مواردی که دیگران به تو می گویند) را که می شنوی درست نیست.
21 – مسائل کم اهمیت را بشناس و نادیده بگیر.
22 – تا وقتی شغل بهتری پیدا نکردی شغل فعلیت را از دست نده.
23 – در هر شرایطی خونسردی خودت را حفظ کن.
24 – جلسات را درست در زمان مقرر شروع کن. اهمیت نده که دیگران به جلسه برسند یا نرسند.
25 – وقتی شخصی خطایی مرتکب می شود و تو دلیلی برای اثبات آن نداری ، سعی کن بپذیری که حق با اوست.
26 – وقتی دچار یأس و ناامیدی شدی سه بار( در جایی مانند کوه ، دشت و ...) فریاد بکش.
27 – هیچوقت سوار اتومبیلی نشو که راننده اش هوشیاری کامل ندارد.
28 – برای موفقیت در کارها از خدا کمک بخواه و هیچگاه ارتباطت را با او قطع نکن. همه چیز به دست خدا است؛ حتی توفیق استفاده از وقت، انرژی، سلامتی و ....
منبع: تبیان
MOHAMMAD_ASEMOONI
12-03-2014, 15:57
سلام .
تا روانِ انسان آرامش نداشته باشه مغزش آرامش به دست نمیاره و تا مغزش آرامش نداشته باشه بدنش آرامش پیدا نمیکنه .
روان هم آرامش پیدا نمیکنه جز با معنویاتِ کافی .
نه مال و ثروت نه قدرت نه شهرت و نه هیچ چیز دیگه نمیتونه روان رو در آرامش نگه داره .
بنده قدرتمندان و ثروتمندانی رو دیدم که از نعمت چند ساعت خواب راحت محرومند .
در پائین شهر تهران هم پیرمردِ کارگری رو دیدم که ظهر توی گرما کنار خیابونِ شلوغ و پر رفت و آمد رویِ تخته های گاریش تخت خوابیده بود و دستش رو هم به جای بالش گذاشته بود زیر سرش .
چنان آرامشی در چهره اش بود که خواستم ازش عکس بگیرم اما ترسیدم یهو بیدار بشه و ناراحت بشه که ازش عکس میگیرم .
اگر مالِ قارون داشته باشین و زیبائی یوسف ع و زور بازوی رستم و هرکول و قدرت و نفوذ قدرتمندترینِ پادشاهان و ملوک , باز هم روانِ شما روی آرامشِ مُستمر رو نخواهد دید مگر با معنویاتِ کافی .
10 اصل برای اینکه ذهنی آرام داشته باشید
(1) در کار دیگران دخالت نکنید مگر اینگه از شما درخواست کنند.
(2) حسود نباشید.
(3) ببخشید و فراموش کنید.
(4) به دنبال تایید دیگران نباشید.
(5) خود را مطابق محیط پیرامون تغییر دهید.
(6) آنچه را که درمان نمی شود تحمل کنید.
(7) به اندازه توان خود مسئولیت قبول کنید.
(8) به طور مرتب تمرکز را تمرین کنید.
(9) ذهن خود را هرگز خالی نگذارید.
(10) هیچ گاه کاری را به تعویق نیندازید.
Iloveu-ALL
12-05-2014, 02:08
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به جای اینکه روزتان را با عجله شروع کنید، ساعتتان را کمی زودتر تنظیم کنید و از آن زمان اضافی برای انجام یک کار مفید و به دنبال آن یک کار لذت بخش استفاده کنید.
هر فردی در مقطعی از زمان احساس میکند که برنامه زندگی او دچار یکنواختی شده است. برای از بین بردن این یکنواختی نیازی به ایجاد تغییرات شگرف در زندگیتان ندارید. معمولاً ایجاد چند تغییر جزئی و کوچک در برنامه روزانهتان، روحیهتان را از این رو به آن رو میکند. اینجا به 9 راهکار ساده برای ایجاد نیرویی تازه در خود و تقویت شوقتان به زندگی اشاره میکنیم.
1 - یک بطری آب همراه خود داشته باشید
خیلی از ما در طول روز به اندازه کافی آب نمینوشیم. حفظ آب بدن اهمیت بسیار زیادی دارد زیرا به بهبود عملکردهای بدن کمک کرده، پوستتان شفافتر و صافتر شده و ذهنتان بهتر کار میکند. برای بالا بردن مصرف آب روزانه خود، همیشه یک بطری آب همراه خود داشته باشید. بطری را انتخاب کنید که حداقل 750 میلیلیتر مایع در خود نگه دارد تا فقط یک بار در روز مجبور به پُر کردن دوباره آن باشید.
2 - زودتر از خواب بیدار شوید
به جای اینکه روزتان را با عجله شروع کنید، ساعتتان را کمی زودتر تنظیم کنید و از آن زمان اضافی برای انجام یک کار مفید و به دنبال آن یک کار لذت بخش استفاده کنید. بعنوان مثال، با کاری مثل مرتب کردن اتاقتان به مدت 15 دقیقه شروع کنید. اگر نتوانستید آن را تمام کنید نگران نباشید، قرار نیست اتاقتان را از بالا تا پایین خانهتکانی کنید. بعد به خودتان پاداش داده و بقیه زمان را به خواندن روزنامه و نوشیدن چای یا انجام هر کار دیگری که به شما لذت میدهد دنبال کنید. اما به خاطر داشته باشید، شبها یک ساعت زودتر به رختخواب بروید تا خوابتان کافی باشد.
3 - لباسهایتان را از شب قبل آماده کنید
اینکار برای بهبود زندگیتان، دو فایده دارد :
اول اینکه از استرس صبحهایتان کم میکند چون مجبور نیستید گیج جلوی کمدتان بایستید و نتوانید تصمیم بگیرید که چه بپوشید یا وقتتان را صرف اتو زدن پیراهن موردعلاقهتان کنید.
دوم اینکه انتخاب لباس در شب قبل باعث میشود وقت بیشتری داشته باشید که فکر کنید چه بپوشید و درنتیجه ظاهر مرتبتر و شیکتری خواهید داشت.
4 - یک عطر جدید انتخاب کنید
با استفاده از یک عطر جدید مطمئناً احساس تازگی، اعتماد به نفس و جذابیت بیشتری خواهید کرد. و از آنجا که دیگران از عطر شما برای سنجش سطح جذابیتتان استفاده میکنند، انتخاب عطرتان بنابر شیمی بدنتان میتواند به افزایش قابلملاحظه جذابیت شما و توجه دیگران بینجامد. فقط به خاطر داشته باشید عطر شما نباید بیش از اندازه تند باشد، عطری با رایحهای ملایم انتخاب کنید که اجازه دهد بوی طبیعی بدنتان نیز مشخص باشد.
5 - در زمان ناهار همه دستگاههای پیامرسان را خاموش کنید
تحقیقات جدید نشان میدهد که بمباران شدن مداوم با ایمیلها و پیامهای مختلف میتواند فشار زیادی به مغزتان وارد کند و باعث خستگی زود هنگام شما شده و جلوی یادگیری مهارتهای تازه و به خاطر سپردن اطلاعات جدید را میگیرد. برای راهاندازی دوباره مغزتان، در زمان ناهار به طور کل همه چیز را خاموش کنید، حتی تلفن همراهتان. اگر میتوانید برای صرف ناهار به محلی سرسبز در فضای باز بروید تا با انرژی بیشتری دوباره سر کار خود برگردید.
6 - برای تعطیلات آخر هفته از اواسط هفته برنامهریزی کنید
برای اینکه هفته را با امید به پایان برسانید و برنامه زندگیتان هم کمی تکان بخورد، سعی کنید از سهشنبه برای تعطیلات پنجشنبه و جمعه برنامه ریزی کنید. با این روش وقتی آخر هفته میرسد، به جای اینکه بیکار و بی برنامه در خانه بنشینید، کاری لذتبخش برای انجام دادن دارید.
7 - همه وسایل الکترونیکی را یک ساعت قبل از خواب خاموش کنید
همانطور که همه ما میدانیم، تلویزیون و اینترنت وسایلی بسیار تحریککننده هستند. وقتی درست قبل از خواب با این وسایل خودتان را سرگرم کنید، ممکن است در تولید انتقال دهندههای عصبی که به بدنتان پیام میفرستند که زمان خواب رسیده است، اخلال ایجاد کنید. داشتن خواب خوب و با کیفیت برای داشتن ذهنی روشن، انرژی بالا و زندگی خوب ضروری است. برای ایجاد تغییر در برنامه قبل از خواب خود، سعی کنید همه وسایل الکترونیکی را یک ساعت قبل از زمان خواب خود، خاموش کرده و یک کتاب برداشته و مطالعه کنید.
8 - به میزان کمتر و در دفعات بیشتر غذا بخورید
ایجاد تغییر در برنامه غذایی تاثیر شگرفی بر جسم و فکر شما دارد. در ابتدا احساس سیری بیشتری خواهید داشت اما کالری مصرفیتان تغییری نکرده است یا حتی کمتر از قبل خواهد بود. یکی دیگر از فواید آن،بالا نگه داشت متابولیسم بدنتان در تمام طول روز خواهد بود و این یعنی کالری بیشتری خواهید سوزاند. همچنین احساس سرزندگی و نشاط بیشتری داشته و سطح انسولین خونتان ثابتتر بوده و درنتیجه کمتر به تنقلات مضر روی خواهید آورد. سعی کنید هر 2 تا 3 ساعت یکبار یک وعده غذای سبک میل کنید
9 - صبحها ورزش کنید
اگر در حال حاضر ورزش نمیکنید، این میتوانید یکی از بهترین راهکارها برای ایجاد تغییر در زندگیتان باشد. میتوانید از راهکار شماره 1 استفاده کرده و یک ساعتی که زودتر از خواب بیدار میشوید را به ورزش کردن اختصاص دهید. ورزش صبحگاهی سیستم بدنتان را به خوبی راهاندازی کرده، سطح اندورفین را در بدنتان بالا برده و درنتیجه تا پایان روز احساسی عالی خواهید داشت. همچنین ورزش در این ساعتچربیسوزی بسیار بهتری داشته و باعث میشود اندامی مناسبتر به دست آورید. و از اینها گذشته، تولید موادشیمیایی عالی در بدنتان، کنار آمدن با استرسهای روزمره را برایتان راحتتر میکند.
گردآوری : گروه سبک زندگی سیمرغ (seemorgh.com)
Iloveu-ALL
15-05-2014, 15:41
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
۹ تکنیک برای ایجاد و افزایش اعتماد به نفس
اعتماد به نفس بالا میتواند شما را در هر زمینه ای از زندگی شگفت انگیز نشان دهد. از ظاهرتان گرفته تا حتی نحوهٔ خوابیدن شما. این نظریه اثبات شده است که افرادی با اعتماد به نفس بالا، موفقتر، شادتر و از زندگی لذت بیشتری میبرند.
در ادامه ۹ تکنیک برای افزایش اعتماد به نفس را برای شما شرح میدهیم:
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
۱- از مقایسهٔ خود را دیگران دست بکشید. یکی از بهترین روشها برای افزایش اعتماد به نفس این است که از مقایسهٔ خود با دیگران دست بردارید. مشکل اینجاست که شما فقط قسمت کوچکی از شخصیت آن فرد را که در حال مقایسهاش با خودتان هستید میبینید. هر شخص به صورت متفاوتی فکر میکند، درک میکند، احساس میکند و یاد میگیرد. شما تنها فرد در این جهان هستید که قابلیتی خاص دارید. منظور من تواناییهای خارقالعاده نیستند بلکه روش و راهی است که شما برای حل یک مسئله از آن استفاده میکنید. یادتان باشد هیچ دو اثر انگشتی یکسان نیستند. وقتی شما خود را با فرد دیگری مقایسه میکنید، در ذهنتان او را در تمام مسائل بهتر از خود میبینید. این کار به هیچ وجه روش خوبی برای ارزیابی خودتان نیست. به جای این کار بهتر است نگران این باشید که چقدر خودتان را دوست دارید. شما احتمالاً شگفت زده خواهید شد وقتی ببینید افرادی که خود را دوست دارند چقدر شاد تر از افرادی هستند که خود را دوست ندارند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
۲-همیشه ارتباط چشمی برقرار کنید. اکثر مردم خیلی زیاد نگران این هستند که دیگران چگونه در مورد انها فکر میکنند. با ایجاد ارتباط چشمی میتوانید خود را یک فرد شایسته، نترس، با اعتماد به نفس نشان میدهید. یک ترفند کوچک وجود دارد و آن این است که اگر شما از این ترس دارید که مستقیم به چشم طرف نگاه کنید، به جای چشمان طرف، به فاصلهٔ میان دو ابروی آن فرد نگاه کنید. در این حالت نه شما مستقیم به فرد نگاه کردهاید و نه آن فرد متوجه این موضوع میشود. برای این کار شما باید مدتی تلاش کنید تا این کار عادت شما شود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
۳-تغذیهٔ سالم و ورزش. ظاهر شما علت اصلی اعتماد به نفس پایین در شماست. بهبود ظاهر شما میتواند به طرز شگفت انگیزی اعتماد به نفستان را افزایش دهد. به نظر من بهترین راهی که هم میتوانید حس خوبی داشته باشید و هم اندامی مناسب، ورزش کردن است. هر ورزشی که انجام دهید خوب است چون باعث ترشح اندورفین میشود این مادهٔ شیمیایی موجب احساس نشاط و بالا رفتن روحیه در شما میشود. ورزش کردن به خودی خود باعث افزایش اعتماد به نفس شما میشود و ادامهٔ آن باعث تناسب اندام. شما بیشتر لبخند میزنید و احساس خوبی خواهید داشت. لبخند بیشتر شما موجب افزایش اعتماد به نفستان میشود. به نظر شما آیا رابطه ای میان این دو وجود دارد؟
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
۴-شیک لباس بپوشید. آیا شنیده ایدکه میگویند «وقتی خوشتیپ باشید، احساس خوبی خواهید داشت» این واقعاً حقیقت دارد. وقتی شما شیک لباس بپوشید تأثیر مثبت بر خود و دیگران می گذارید این گونه لباس پوشیدن احساس راحتی خاصی به شما میدهد. شیک لباس پوشیدن یکی از سادهترین راههاست که باعث افزایش اعتماد به نفس شما میشود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
۵-از دیگران تعریف کنید. مثبت اندیش باشید. این به شما اجازه میدهد تا نقاط قوت دیگران را ببینید و از آنها تعریف کنید. خوب این چه ربطی به اعتماد به نفس داشت!؟ وقتی شما از دیگران تعریف میکنید به طور حتم آنها هم همین گونه با شما رفتار میکنند و از نقاط قوت شما میگویند. به قول یک مثل قدیمی میگوید «اگر خواستید چیزی بدست بیاورید اول باید ان را به دیگران ببخشید» وقتی دیگران نقاط قوت شما را میگویند مانند یک ذره بین عمل میکنند که رفتار های مثبت شما را بهتر نشان میدهند و این موجب پیشرفت و افزایش اعتماد به نفستان میشود.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
۶-به افراد محتاج کمک کنید. در ظاهر کمک به بیچارگان و درماندگان ممکن است این گونه به نظر برسد که این کار موجب ناراحتی میشود. اما شاید ندانید که کمک کردن به نیازمندان یکی از بهترین احساسات را در شما ایجاد میکند. افرادی که به صورت داوطلبانه این کار را انجام میدهند معمولاً افراد با اعتماد به نفس، با اراده ای هستند. به قول آنتونی رابینز : راز زندگی در بخشش است.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
۷- با ترسهایتان رو به رو شوید و از انها فرار نکنید. این دلیل عدم اعتماد به نفس در بیشتر مردم دنیاست. ترسهای ما رابطهٔ مستقیم با احساسی دارد که ما از خود داریم. وقتی ما از چیزی میترسیم، حس میکنیم که در آن زمینه ناتوان هستیم و این موجب کاهش اعتماد به نفس میشود. برای رفع این مورد شما باید با ترسهایتان رو به رو شوید. از ترسهایتان وحشت نکنید. بهترین راه این است که بفهمید چرا این ترسها در شما به وجود آمده اند. یاد بگیرید هیچ گاه از شکست نترسید. هر شخصی بارها در زندگی شکست میخورد. شکستهای شما زندگیتان را تعریف نمیکنند. شما مسئول پاسخگویی به شکستهایتان و رفع آنها هستید.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
۸-همیشه اعتماد به نفس داشته باشید. اعتماد به نفس را همیشه با خود همراه کنید. در واقع من از شما نمیخواهم تلاش کنید که اعتماد به نفس داشته باشید و به خود استرس راه بدهید که مثلاً الآن من اعتماد به نفس دارم یا نه و … چند راه برای اینکه بتوانید اعتماد به نفس را در ظاهر خودتان نمایش دهید را برایتان میگویم. - با صدا و تن مناسب صحبت کنید. - نسبت به طرز ایستادنتان آگاه باشید. - حالت دستها و بازوهایتان را مناسب و درست نگه دارید. - از دستهای خود در زمانی که توضیح میدهید استفاده کنید.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
۹-آنقدر وانمود کنید تا به دستش بیاورید. ممکن است این حرف را قبلاً نیز شنیده باشید. به نظر من در مورد اعتماد به نفس واقعاً درست است. اگر شما در وضعیتی قرار بگیرید که احساس کردید اعتماد به نفستان کم شده، وانمود کنید که اعتماد به نفس بالایی دارید. مطمئن باشید که اثر میکند. در آن لحظه فکر کنید یک فرد با اعتماد به نفس و محکم هستید. سعی کنید ظاهرتان را هم کنترل کنید. بهتر است برای اینکه بتوانید سریع این کار را انجام دهید یک فرد با اعتماد به نفس را در ذهن تجسم کنید.
Iloveu-ALL
23-06-2014, 02:26
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آیامی خواهید زندگی را راحت تربپذیرید؟یادبگیرید که بطورغیرقابل پیش بینی زندگی کنید و آماده تجربیات تازه باشید.
در زندگی روزانه مان چندباربه روشی که فکر می کنیم درست است شرایط را مدیریت می کنیم؟مااین کار را با مردم هم انجام می دهیم،روابطمان را بر اساس چیزی که معتقدیم درباره دیگران می دانیم شکل می دهیم.
اما آیا واقعا همانقدر که فکر می کنیم می دانیم؟
هر نظری که داریم یا بر اساس چیزی است که به ما گفته شده یا بر اساس تجربیات گذشته ماست.ما دوست داریم که این اطلاعات را جمع کنیم و آنها را درذهنمان بعنوان راهنمایی برای اداره زندگی ذخیره کنیم و این تعجب آورنیست.زندگی متغیرونامعلوم است،بنابراین ما طبیعتا به دنبال راههایی هستیم که قابل اعتمادند.
ما از چه چیزی می توانیم مطمئن باشیم؟
تمام چیزی که ما واقعا درباره اش مطمئنیم چیزی است که دقیقا خودمان تجربه کرده ایم.بنابراین برای مطمئن بودن از چیزهایی که می دانیم،بایدهمه چیزهای دیگر را کنار بگذاریم_هرچیزی که دیگران به ما گفته اند.منظوراین نیست که نباید برای نصیحت ها ودانش دیگران ارزش قائل شویم،اما تجربه چیزی است که واقعا مهم است.
پس حالا ما فقط تجربیاتمان را داریم.اما تجربیاتمان همیشه تغییر می کنند،بنابراین ما باید آنها را هم کنار بگذاریم.
چیز زیادی باقی نمی ماند.درواقع تنها چیزی که باقی می ماند که بتوانیم واقعا به آن اطمینان کنیم، تجربه زمان حال است، که بطور متضادی نامطمئن است.
برای بعضی افراد این افشاگری دلیلی برای شادی است.فرصتی است برای دورانداختن تمام تجربیات گذشته که مارا عقب نگه می داردو در عوض با دنیا با یک حس تازه از کنجکاوی و شگفتی روبرو شدن.از همه بهتر این است که ما مجبور نیستیم وانمود کنیم که تمام جوابها را می دانیم.چون همه چیز همیشه درحال تغییر است.
برای بقیه ، روبرو شدن با عدم قطعیت سخت تر است.بعنوان یک انسان ما وقتی با مشکلات یا ترس مواجه می شویم ،احساس میکنیم که میل زیادی به فکر کردن و پیدا کردن بهترین راه حل تمرین شده که در ذهنمان است داریم تا آن مسئله را حل کنیم.این به ما حس اعتماد می دهد که بهتراز احساس مشابهی است که از زندگی نامطمئن داریم.
نامطمئن بودن خوب است.
اما یکبار که بجای احساس خجالت ازناامیدی بخاطر ندانستن چیزی احساس آزادی کنیم،انجام ان آسانتر می شود.بجای یک ذهن ثابت و برنامه ریزی شده بوسیله مجموعه ای از عقاید قبلی،ذهن متغیرما کنجکاو،علاقمند،نرم،قابل انعطاف است وبا نزدیک شدن به زندگی و افرادی که در زندگی بطور تصادفی با آنها مواجه می شویم،می توانیم زندگی و مردم را آنگونه که واقعا در آن لحظه هستند تجربه کنیم. پاسخ ما به وقایع زندگی ملایم،بدون قضاوت وبطورکلی سنجیده می شود.
ذهن نامطمئن،عقل بشریت را رد نمی کند،مارا تشویق می کند که بیشتر بفهمیم.از ارزش تجربیات دیگران نمی کاهد،به ما اجازه می دهد که عقاید آنها را بپذیریم،زیرا کمتر روی عقاید ما اثر می گذارد.
یادگرفتن اینکه متغیر باشیم، اهمیت درس گرفتن از تجربیات را آشکار می کند.بعنوان مثال اینکه درباره موضوعی به ما گفته شود یک بحث است و خود ان موضوع یک بحث دیگر.اینکه فقط چیزی را باور کنیم کافی نیست.باید آنرا کشف کنیم ، احساس کنیم و بفهمیم.
مدیتیشن به ما می آموزد که چطور تمرکز حواس میتواند توجه ما را بزمان حال جلب کند.به ما یاد میدهد که چطور از جریان همیشگی افکارمان دور شویم و فقط زندگی کنیم.یکبار که بر اینکار مسلط شویم ، میتوانیم عدم قطعیت واقعی ( آگاهی خالص ) را که بدون فکر ، قضاوت ، نظر یا تحلیل است تجربه کنیم.
بنابراین دفعه بعد که میبینید ذهنتان برای مدیریت شرایط از افکار سازماندهی شده استفاده میکند ، یک قدم عقب بروید ، به عدم قطعیت روی خوش نشان دهید و زندگی را با چشمان باز ببینید.
منبع:آی بانو - بیتوته
vBulletin , Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.