PDA

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : ترس از شب و مرگ



sara1992
08-02-2012, 05:40
سلام
من یه مدتی میشه هر شب به مرگ فکر میکنم و میترسم شبا معمولا دیر وقت میخوابم
موقع خواب تا یه صدایی میاد زودی میترسم.دوست دارم یکی بیدار باشه تو خونه تا من راحت بخوابم
و برقم اصلا خاموش نمیکنم.حتما باید روشن باشه.
میخواستم ببینم چاره ای داره این مشکل؟

4umbaz
08-02-2012, 06:26
چند سالته شما
من بچه بودم همینجوری بودم حتی میترسیدم چشمامو ببندم دیگه باز نشه و بمیرم یا کور شم..
بعد که سنم بالاتر رفت دیگه بیخیال شدم به خودم میگفتم به جهنم بزار بمیرم از این زندگی خلاص شم:2:
الان اگه خود عزراییل رو هم ببینم مشکلی ندارم و با اغوش باز میپذیرمش

Переклад не
08-02-2012, 07:13
اووووووه خوش به حالت که فقط شبا میترسی.من تا 15 یا 16 سالگیم اصلا 17 سالگیم روزام تو خونه میترسیدم.چون خونمون بزرگه با خودم میگفتم الان جن درمیاد نمیدونم لولو و این حرفا .خداییش خیلی میترسیدم.شبام که دیگه یا فکرم زلزله بود و موندن زیر آوار و یا جن زدن و کلا مرگ فجیح.اما یه مدت گذشت و انقدر انتظار کشیدم که دیگه خبری نشد که نشد.خود به خود ولش کردم این ماجرا رو
.

البته به اعتقاداتتون هم برمیگرده.امیدوار بودن و یا توکل و اینحرفا تاثیر بسیار زیادی تو آرامشتون خواهد داشت.باور کنید
درضمن مهم نیست چه سنی دارید.از خانوادتون کمک بخوایین


در ضمن الان یه مدته که خودت گفی میترسی .تا حالا انقدر که انتظار کشیدی و شبا اینور اونورو نگاه کردی واقعا مرگ و علت وحشت اومد سراغت؟؟ نه که نیومد.پس از این به بعد هم بیخودی منتظر نباش چون نمیاد

Saeed System
08-02-2012, 07:57
سلام
من یه مدتی میشه هر شب به مرگ فکر میکنم و میترسم شبا معمولا دیر وقت میخوابم
موقع خواب تا یه صدایی میاد زودی میترسم.دوست دارم یکی بیدار باشه تو خونه تا من راحت بخوابم
و برقم اصلا خاموش نمیکنم.حتما باید روشن باشه.
میخواستم ببینم چاره ای داره این مشکل؟

منم همین مشکل رو داشتم...وقتی کسی خونه نبود اصلا خوابم نمی برد ...مثلا وقتی مادرم اینا میرفتن مهمونی و دیروقت ساعت 3 شب بر می گشتن من همینجوری پای تلوزیون دراز کشیده بودم تا اونا بر گردن
و بخوابم...اگر نا خود آگاه از خستگی خوابم می برد...یهویی بیدار می شدم و بلند می شدم وایمیستادم
...می ترسیدم با خودم م یگفتم اون زمان ( چند ثانیه ) که چشمام بسته شده بود و حواسم به اطراف نبوده
حتما جنها اومدن ...

قبلش خیلی شدید تر بود...وقتی تنها بودم خونه ( نصفه شب) و نا خود آگاه خوابم می بردم..تا بیدار می شدم...بلند می شدم و می دویدم و می رفتم تو کوچه! یادش بخیر :27:

استنباطم این بود که تو این 10 ثانیه که چشمام بسته بوده حتما پر از جن شده بوده خونه..

اینا طبق گفته روانپزشکم بخاطر ترس و اظطرابه و وقتی قرصهامو خوردم ( بخاطر این موضوع نرفتم روانپزشک)
ولی روی این موضوع هم تاثیر داشت و ترس شبانه کمتر شده بود و حتی تنهایی خوابم هم می برد..

Переклад не
08-02-2012, 08:38
منم همین مشکل رو داشتم...وقتی کسی خونه نبود اصلا خوابم نمی برد ...مثلا وقتی مادرم اینا میرفتن مهمونی و دیروقت ساعت 3 شب بر می گشتن من همینجوری پای تلوزیون دراز کشیده بودم تا اونا بر گردن
و بخوابم...اگر نا خود آگاه از خستگی خوابم می برد...یهویی بیدار می شدم و بلند می شدم وایمیستادم
...می ترسیدم با خودم م یگفتم اون زمان ( چند ثانیه ) که چشمام بسته شده بود و حواسم به اطراف نبوده
حتما جنها اومدن ...

قبلش خیلی شدید تر بود...وقتی تنها بودم خونه ( نصفه شب) و نا خود آگاه خوابم می بردم..تا بیدار می شدم...بلند می شدم و می دویدم و می رفتم تو کوچه! یادش بخیر :27:

استنباطم این بود که تو این 10 ثانیه که چشمام بسته بوده حتما پر از جن شده بوده خونه..

اینا طبق گفته روانپزشکم بخاطر ترس و اظطرابه و وقتی قرصهامو خوردم ( بخاطر این موضوع نرفتم روانپزشک)
ولی روی این موضوع هم تاثیر داشت و ترس شبانه کمتر شده بود و حتی تنهایی خوابم هم می برد..

ای بابا خوش به حالت.خونه میتونسی تنها بمونی؟؟؟؟ ایول بابا خیلی مردی
با این حساب فکر کنم اینی که میگی اصلا مشکل نبوده و این دوستمون که تاپیکو شروع کرده اصلا مشکلی نداره
من همه خونه بودنی نمیتونستم بخوابم چه برسه به اینکه کسی نباشه و تازه ساعت 3 هم باشه!!!
جات خالی یه بار که از ترس داشتم میمردم و کسی خونه نبود و رفته بودن عید دیدنی شب ساعت 1 برقا رفت!!!! پدرم دراومد یه حالی شدم که خدا نصیب گرگ بیابون هم نکنه

Переклад не
08-02-2012, 08:45
راستی اینم بگم زیاد بودن کسایی که خونه تنها بودن و مردن . همین یه سال پیش همسایمون رفیق خودم شب مرده بوده ایست قلبی کرده دیگه نمیدوم چه بلایی سرش اومده بود خودشو ترسونده بود چی شده بود که بیچاره ایست کرده بود.خونواده ی نامردش بعد از ظهر بود که دیدم صدای ناله و فریاد کل محله رو گرفته رفتم دیدم بله شب ساعت 2 فوت شده اینا روزه بعدش ساعت 4 بعد از ظهر اومدن خونه
دوستان خدایی نکرده چیزی میپره گلوتون خفه میشید یا حالتون بد میشه قلبتون میگیره چه میدونم چیزی میشه که به کمک دیگرون نیاز پیدا میکنید هیچ گاه تنها یی جایی نباشیدومخصوصا شبا

aftab_azad20
08-02-2012, 10:01
راستی اینم بگم زیاد بودن کسایی که خونه تنها بودن و مردن . همین یه سال پیش همسایمون رفیق خودم شب مرده بوده ایست قلبی کرده دیگه نمیدوم چه بلایی سرش اومده بود خودشو ترسونده بود چی شده بود که بیچاره ایست کرده بود.خونواده ی نامردش بعد از ظهر بود که دیدم صدای ناله و فریاد کل محله رو گرفته رفتم دیدم بله شب ساعت 2 فوت شده اینا روزه بعدش ساعت 4 بعد از ظهر اومدن خونه
دوستان خدایی نکرده چیزی میپره گلوتون خفه میشید یا حالتون بد میشه قلبتون میگیره چه میدونم چیزی میشه که به کمک دیگرون نیاز پیدا میکنید هیچ گاه تنها یی جایی نباشیدومخصوصا شبا
من که 2ترم از دانشگاه رو تو خونه دانشجویی تنها سر میکردم:27::27:(بعضی وقتها هم...از بی سر وصدایی میخواستم دیونه بشم)
به نظر من شما میتونید با یه مشاور خوب صحبت کنید تا مشکلتون رو حل کنه،حالا چه به صورت آنلاین یا حضوری،خیلی تاثیر داره.

GHOST RECON
08-02-2012, 12:40
ول كنيد بابا بنده خدا رو
به نظر من شما سعي كن
1- تو كل روز خودتو انقدرر خسته كني ( ورزش صبحگاهي - نخوابيدن در روز و ...) كه شب مغزت اجازه فكر كردن بهت نده و تا ميري تو رختخواب خوابت بره يه مدت كه بگذره بدنت به اين سيكل عادت ميكنه و اون فكر ديگه كلا از سرت ميپره
2- از ديدن فيلم هاي ترسناك يا خوندن كتابايي كه به مرگ مربوطه كلا پرهيز كن

Переклад не
08-02-2012, 12:40
من که 2ترم از دانشگاه رو تو خونه دانشجویی تنها سر میکردم:27::27:(بعضی وقتها هم...از بی سر وصدایی میخواستم دیونه بشم)
به نظر من شما میتونید با یه مشاور خوب صحبت کنید تا مشکلتون رو حل کنه،حالا چه به صورت آنلاین یا حضوری،خیلی تاثیر داره.

من الان 22 سالمه .این حرفا برا 7 سال پیشه.یعنی الان مشکلی نیست
اما هیچگاه تنهایی شب رو درجایی سپری نکنید.ممکنه یه اتفاقی براتون بیوفته و کسی رو نداشته باشید به دادتون برسه و این هیچ ربطی به بحث روانشناسی و .. نداره.فقط احتیاطه

tajrobenik
08-02-2012, 12:53
نخوابید![ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Saeed System
08-02-2012, 13:48
من الان 22 سالمه .این حرفا برا 7 سال پیشه.یعنی الان مشکلی نیست
اما هیچگاه تنهایی شب رو درجایی سپری نکنید.ممکنه یه اتفاقی براتون بیوفته و کسی رو نداشته باشید به دادتون برسه و این هیچ ربطی به بحث روانشناسی و .. نداره.فقط احتیاطه

درسته...منم یه سری مادرم اینا رفته بودن مسافرت من 1 هفته تنها موندم...!!!

هیچ شبی نخوابیدم ...شبها ساعت 12 یک عدد کافی میکس درست م یکردم تا ساعت 3 وب گردی..

و باز ساعت 3 1 عدد کافی میکس دیگه تا ساعت 7 وقتی یه زره هوا روشن می شد می رفتم می خوابیدم...

یعنی ترس من با طلوع خورشید از بین می رفت...

rezarrrr
08-02-2012, 14:12
من وقتی 13 14 سالم بود همش از تنها خوابیدن و تاریکی میترسیدم حتی وقتی زیر لحاف بودم تکون هم نمیخوردم که جنی چیزی الان میاد منو میبینه اما الان دیگه حتی اگه واقعیش رو هم ببینم منی ترسم تنها راه هم در اومدن جلو ترسه با ترسات روبه رو شو خودت رو تو معقیتی قرار بده که دیگه ترست بریزه:5:
در ضمن من ترجیه میدم تو خواب بمیرم تا تو بیداری بعدش هم اگه این جنو از این جور چیزا میترسی خیالت راحت اونا هم شبا مثل ما خوابن :27:

NAZISM
08-02-2012, 14:29
ببینم شماها اونی که بالاسرتونه رو فراموش کردید؟

morsadr
08-02-2012, 15:19
سلام
من یه مدتی میشه هر شب به مرگ فکر میکنم و میترسم شبا معمولا دیر وقت میخوابم
موقع خواب تا یه صدایی میاد زودی میترسم.دوست دارم یکی بیدار باشه تو خونه تا من راحت بخوابم
و برقم اصلا خاموش نمیکنم.حتما باید روشن باشه.
میخواستم ببینم چاره ای داره این مشکل؟

دوست عزیز این مساله یک اضطراب و فوبیا می باشد . باید دید منشا این ترس از کجاست و درست با آن برخورد کرد . در مرحله اول بنده یک مشاوره علمی و درست و همچنین مراجعه به پزشک را پیشنهاد می دهم . یکسری داروی ضد اضطراب نیز می توانند در کاهش این ترسها مفید باشند .

sara1992
08-02-2012, 15:48
چند سالته شما
من بچه بودم همینجوری بودم حتی میترسیدم چشمامو ببندم دیگه باز نشه و بمیرم یا کور شم..
بعد که سنم بالاتر رفت دیگه بیخیال شدم به خودم میگفتم به جهنم بزار بمیرم از این زندگی خلاص شم[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
الان اگه خود عزراییل رو هم ببینم مشکلی ندارم و با اغوش باز میپذیرمش

19 سالمه.فک کنم یه خرده زیاد باشه واسه این مشکل چون همه میگن 14 15 سالگیشون این مشکلو داشتن.
اخه از اون دنیام میترسم,میترسم عزرائیل زشت و سیاه باشه و اون دنیا تو عذاب باشم.

sara1992
08-02-2012, 15:56
ول كنيد بابا بنده خدا رو
به نظر من شما سعي كن
1- تو كل روز خودتو انقدرر خسته كني ( ورزش صبحگاهي - نخوابيدن در روز و ...) كه شب مغزت اجازه فكر كردن بهت نده و تا ميري تو رختخواب خوابت بره يه مدت كه بگذره بدنت به اين سيكل عادت ميكنه و اون فكر ديگه كلا از سرت ميپره


1.مشکلم اینه که شبا میرم نت.چون نامحدود نیستم واسه همین شبا تا دیروقت بیدارم و میرم نت.فک کنم اگه همزمان با بقیه بخوابم مشکلی نداشته باشم البته اگه خسته باشم و زود خوابم ببره و فکر و خیال نیاد سراغم.

GHOST RECON
08-02-2012, 20:22
1.مشکلم اینه که شبا میرم نت.چون نامحدود نیستم واسه همین شبا تا دیروقت بیدارم و میرم نت.فک کنم اگه همزمان با بقیه بخوابم مشکلی نداشته باشم البته اگه خسته باشم و زود خوابم ببره و فکر و خیال نیاد سراغم.

فكر ميكنم غلبه به ترس مهم تر از نت گردي باشه نه ؟
يه مدت تحمل كن بعدا كه نسبت به ترست بي تفاوت شدي شبا هركاري خواستي بكن
------------
مشاور ه با پزشك روانشناس هم خيلي كمكت ميكنه

Eblis 2011
08-02-2012, 20:40
بنده نظرم اینه که اولا شما صبحها زود از خواب بیدار شین ( ساعت 7 یا فوقش 8 ) . . . روزها خودتونو سرگرم کار و فعالیت کنید که خسته شید . . . خواب بعد از ظهر رو اصلا توصیه نمیکنم . . . نمیدونم عادتون چیه ؟ بعد از ناهار اصلا نخوابید .
ثانیا شبها سعی کنید ساعت 11 به بعد برین تو رختخوابتون مطمئنا همزمان با خواب بقیه خانواده میشه و به دلیل اینکه صبح زود پاشدین خسته این و اونجا زیاد وقت فکر کردین ندارین . . . بحث اینکه چراغ روشن باشه یا نه به ترس مربوط نمیشه ( یه نوع عادته که تو بچگی خودشو نشون میده ) من هم خودم عادت کردم که حتما یه چراغی روشن باشه تا خوابم ببره
ثالثا راحت خواب و این حرفها برمیگرده به اعتقاداتتون . . . اگه به خدا اعتقاد داشته باشین و توکلتون به اون بالایی باشه مطمئن این چیزها براتون اصلا ترس نداره

امیدوارم از امشب دیگه خواب راحتی داشته باشین .

یاحق :40:

unknown47
08-02-2012, 23:32
درود.
دوست عزیز به نظر من هم شما باید به یه روان پزشک مراجه کنین که بتونه منشا این ترستون رو پیدا کنه و یه راهی واسه غلبه کردن بهتون یاد بده.
بعدم چرا از اون دنیا میترسین؟!اون دنیا حتما از این دنیا بهتره(حتی جهنمش اگه اونطوری که میگن باشه و وجود داشته باشه)
زیاد هم پای حرف بعضیا!!!! نشینین.(اونا واقعیت ها رو یه طور بدی بیان میکنن)

Saeed System
08-02-2012, 23:35
دوستان من یه اختلالی دارم تو خواب رفتن...جای خوبیه اینجا برای گفتنش ببینم شما همچین مشکلی دارید..

مثلا الان ساعت 12 شبه من میرم م یخوابم بعد ساعت 4 بیدار میشم برم دستشویی..بعد که میام بخوابم..

وقتی چشمهام رو روی هم میزارم مغزم تو قسمت خواب نمیره....یعنی خیل ی خوابم میاد ولی نمی تونم بخوابم!

مغزم میره تو یه قسمتی که انگا رماله شمارش اعداده...بعد من چشمامو باز م یکنم ...چون اذیت میشم وقتی میره تو اون قسمت...

خلاصه وقتی میبینم مغزم نمیره تو قسمت خواب بلند میشم تا 6 صبح میرم پای کامپیوتر بعد دوباره بر میگردم تو رختخواب

بعد مغزم خسته شده دیگه میره تو قسمت خواب...

شما اینجوری نیستید؟

مثلا امروز ظهر 1 ساعت خوابیدمساعت 4 بیدار شدم ولی هنوز خیلی خوابم میومد 1 ساعت دیگه یمتونستم بخوابم...

ولی چشمامو که روی هم میزاشتم مغزم میرفت تو یه قسمت اذیت کننده( من اذیت میشم تو اون قسمت) برا یهمین دیگه بیدار شدم...

khafan8288
09-02-2012, 00:02
دوستان من یه اختلالی دارم تو خواب رفتن...جای خوبیه اینجا برای گفتنش ببینم شما همچین مشکلی دارید..

مثلا الان ساعت 12 شبه من میرم م یخوابم بعد ساعت 4 بیدار میشم برم دستشویی..بعد که میام بخوابم..

وقتی چشمهام رو روی هم میزارم مغزم تو قسمت خواب نمیره....یعنی خیل ی خوابم میاد ولی نمی تونم بخوابم!

مغزم میره تو یه قسمتی که انگا رماله شمارش اعداده...بعد من چشمامو باز م یکنم ...چون اذیت میشم وقتی میره تو اون قسمت...

خلاصه وقتی میبینم مغزم نمیره تو قسمت خواب بلند میشم تا 6 صبح میرم پای کامپیوتر بعد دوباره بر میگردم تو رختخواب

بعد مغزم خسته شده دیگه میره تو قسمت خواب...

شما اینجوری نیستید؟
شما نظرتون چیه؟

مثلا امروز ظهر 1 ساعت خوابیدمساعت 4 بیدار شدم ولی هنوز خیلی خوابم میومد 1 ساعت دیگه یمتونستم بخوابم...

ولی چشمامو که روی هم میزاشتم مغزم میرفت تو یه قسمت اذیت کننده( من اذیت میشم تو اون قسمت) برا یهمین دیگه بیدار شدم...


دوست عزیز منم دقیقا مثله شما هستم
ولی یه چیزی بگم به نظر من ما واسه این میترسیم که هیچ کارخوبی انجام نمیدیم
کی کار خلاف نمیکنه؟
کی به یاد خداهستش؟
کی نماز میخونه؟
من خودم حس میکنم واسه اینه که میترسیم
من این پست رو نیم ساعت پیش دیدم
ترسیدم رفتم توو گوگل سرچ کردم آیت الکرسی خوندم خیلی راحت شدم
انگار نه انگار که ترسی داشتم
حس میکنم من خودم خیلی از خدا دور شدم و تصمیم دارم که این فاصله رو از بین ببرم تا راحت باشم
نظرتون چیه؟

Saeed System
09-02-2012, 00:20
دوست عزیز منم دقیقا مثله شما هستم
ولی یه چیزی بگم به نظر من ما واسه این میترسیم که هیچ کارخوبی انجام نمیدیم
کی کار خلاف نمیکنه؟
کی به یاد خداهستش؟
کی نماز میخونه؟
من خودم حس میکنم واسه اینه که میترسیم
من این پست رو نیم ساعت پیش دیدم
ترسیدم رفتم توو گوگل سرچ کردم آیت الکرسی خوندم خیلی راحت شدم
انگار نه انگار که ترسی داشتم
حس میکنم من خودم خیلی از خدا دور شدم و تصمیم دارم که این فاصله رو از بین ببرم تا راحت باشم
نظرتون چیه؟
من که بلا استسنا شب موقع خواب سوره حمد و توحید رو می خونم ...چون خیالم راحت میشه...

حقیقتش اینه که یه مشکلای پیچیده عصبی هست که فقط روانپزشکا میدونن چیه و میتونن حلش کنن...

باو رکن قبلا یه مشکل عصبی داشتم ..حس می کردم و می فهمیدم مغزم داره یه ماده ای ترشح میکنه!

بعد همش بهش فکر میکردم به داخل مغزم کع الان داره ماده ترشح میشه...این بیماری خودش یه اسم عجیب غریب داره که روانپزشکم داروش رو داد و خوب شدم...

khafan8288
09-02-2012, 00:54
من که بلا استسنا شب موقع خواب سوره حمد و توحید رو می خونم ...چون خیالم راحت میشه...

حقیقتش اینه که یه مشکلای پیچیده عصبی هست که فقط روانپزشکا میدونن چیه و میتونن حلش کنن...

باو رکن قبلا یه مشکل عصبی داشتم ..حس می کردم و می فهمیدم مغزم داره یه ماده ای ترشح میکنه!

بعد همش بهش فکر میکردم به داخل مغزم کع الان داره ماده ترشح میشه...این بیماری خودش یه اسم عجیب غریب داره که روانپزشکم داروش رو داد و خوب شدم...

خب خداروشکر که خوب شدی
برا ماهم دعا کن

poonel
09-02-2012, 01:05
ترسیدم رفتم توو گوگل سرچ کردم آیت الکرسی خوندم خیلی راحت شدم
انگار نه انگار که ترسی داشتم
حس میکنم من خودم خیلی از خدا دور شدم و تصمیم دارم که این فاصله رو از بین ببرم تا راحت باشم
نظرتون چیه؟

الا بذکر الله تطمئن القلوب

سعی کنید دعا کردن رو فراموش نکنید.
همه ما باید از خدا بخوایم که هممون رو در صراط مستقیم قرار بده و از گناه و لغزش دور کنه.
شرایط گناه رو برای ما از بین ببره و راه سعادت و خیر رو در دنیا و آخرت برامون قرار بده.
مطمئن باشید که خدا دعاتون رو بی پاسخ نمیزاره.
من همیشه همین دعا رو می کنم و واقعاً خدا خیلی تو زندگی کمکم کرده.
خدایا ممنونم ازت. شکر لله.

Lord007
09-02-2012, 01:18
یه موسسه ای هست به نام جیمز رندی که گفته هرکسی بتونه در شرایط آزمایشگاهی و در حضور اونها کاری انجام بده که با قوانین تا به حال شناخته شده بشر قابل توضیح نباشه؛یک میلیون دلار بهش جایزه تعلق می گیره؛با این وجود تا به حال هیچ کسی موفق به انجام این کار نشده
در مورد مرگ هم باید گفت که مرگ تنها چیزیه که هیچ کسی نیست که تجربش نکنه بنابراین باید باهاش کنار اومد.چاره ای جز این نیست

Переклад не
09-02-2012, 07:15
انقدر پای کامپیوتز میشینید که خوابتونم اختلال پیدا کرده.انقدر به خودتون انگ مشکل روانی نزنید.حقیقت اینه که تو خیلی چیزا زیاده روی میکنیم

morsadr
10-02-2012, 10:08
1.مشکلم اینه که شبا میرم نت.چون نامحدود نیستم واسه همین شبا تا دیروقت بیدارم و میرم نت.فک کنم اگه همزمان با بقیه بخوابم مشکلی نداشته باشم البته اگه خسته باشم و زود خوابم ببره و فکر و خیال نیاد سراغم.

خوب دوست عزیز شما خودتون مشکل خودتون را می دونید پس درمان را هم بخوبی میدونید چیه .
استفاده از کامپیوتر و مخصوصا نت در آخر شب قطعا بر روی میزان و کیفیت خواب تاثیر منفی دارد .

میترسم عزرائیل زشت و سیاه باشه و اون دنیا تو عذاب باشم.
اتفاقا تا آنجاییکه من شنیدم عزرائیل فرشته ای بسیار زیبا می باشد :8:

unknown47
10-02-2012, 13:36
اتفاقا تا آنجاییکه من شنیدم عزرائیل فرشته ای بسیار زیبا می باشد [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


درود.
دوست عزیز شکل و ظاهر عزرائیل بستگی به اعمال خود فرد داره!(البته خب کسی اونو بطور دقیق ندیده:31:)

Eblis 2011
10-02-2012, 14:51
من که با داش عزرائیل دوستم :31:
دوست دارم ببینمش اما نه الان :10: به وقتش میاد سراغم و باهاش دیدار میکنم
چه لحظه ی بشه اون لحظه :31:

mammuot
10-02-2012, 15:18
با سلام
اگه مستند راز رو دیده باشید.می فهمیدکه قانون جذب خوب و بدرو از هم نمی شناسه به هرچی فکر کنید همون سرتون میاد.بس آخر شب تامی تونید به این چیزافکرنکنید یا اگه نمی تونید فکرتونو مشغول کنید.