مشاهده نسخه کامل
: پرخاشگري و راه هاي پيشنهادي
sajadhoosein
01-01-2011, 15:55
پرخاشگری
پرخاشگری عبارت است از رفتارهای کلامی و عملی معطوف به فرد یا شی ء به منظور وارد کردن خسارت به آن فرد یا شئ. پرخاشگری می تواند بر اثر هر موقعیت ناخوشایند مثل درد، اضطراب و ناکامی باشد. اگر فردی در نیل به هدف خود با شکست مواجه شود، ناکامی حاصل، احتمال رفتار پرخاشگرانه ی او را افزایش می دهد. برخی کودکان فقط در محیط خانه رفتار پرخاشگرانه دارند و یا بالعکس فقط در مدرسه پرخاشگری می کنند. این نوع پرخاشگری در واقع واکنشی نسبت به آن نسبت به محیط خاص که در آن پرخاشگری می کنند است.
تنبیه، تحقیر، سرزنش، مقایسه کردن با دیگران و بی احترامی به کودک و نوجوان منجر به جمع شدن عواطف منفی و در نهایت می تواند به خشم و پرخاشگری تبدیل گردد.
پرخاشگری ممکن است برای جلب توجه به کودکی که مورد توجه و احترام واقع نمی شود، انجام گیرد.
مشاهده صحنه های پرخاشگری مانند فیلم های سینمائی می تواند باعث افزایش پرخاشگری گردد.
افراد در هنگام خشم و عصبانیت از شخص دیگر ممکن است به یکی از سه طریق زیر واکنش نشان می دهد:
1-ابراز پرخاشگری مستقیم کلامی یا بدنی، تحقیقات نشان داده است این روش علاوه بر آثار سوء جسمانی و روانی که برای فرد دارد، معمولاً پرخاشگری مستقیم و آسیب رساندن به دیگری، احساسات منفی و خصومت شخص پرخاشگر است به فرد آسیب دیده افزایش می دهد، در نتیجه منجر به پرخاشگری بیشتری می گردد.
2-عدم ابراز پرخاشگر: این روش نیز علاوه بر این که موجب خودخوری و در طولانی مدت منجر به ناراحتی های جسمانی مثل سردرد و زخم معده می شود.
sajadhoosein
01-01-2011, 16:01
پرخاشگري
روزنامه همشهري
تا عوامل زنتيك. زماني
كه در دوران كودكي ياد ميگيريم به خواسته هاي ما هنگاهي توجه مي شود كه داد بزنيم.. در را بكوبيم و غيره.. ديگر خواسته هايمان را ساده مطرح نميكنيم.. و رفته رفته در سنين بالا در جامعه اين نگرش تثبيت ميشود.
زماني كه كودك هستيم پرخاشگري جلوه نميكند.. وبيرون از كانون خانواده نمي رود ولي در دوران نوجواني هم نمود اجنماعي و هم تاثيرات اجنماعي دارد و مردم احساس ميكنند كه نوجوانان پرخاشگر تر هستند و بزرگسالان هم به خاطر منافعشان كه در آينده
پيش بيني مي كنند پرخاشگري كمتري ميكنند. در نوجواني نه ملاحظه كاري بزرگسالان و نه رفتار قابل گذشت كودكانه معنادارد پس نمود بيشتري دارد.
براي مقابله با اين مسئله بايد رفتاري داشته باشيم كه افراد با پرخاشگري به اهداف خود نرسند.. تا ياد بگيرند.. رفتار ديگري را جايگزينپرخاشگري كنند ولي متاسفانه در جامعه ما امروزه به پرخاشگر ها بها داده ميشود.. و چه در خانواده و چه در جامعه
افرادي كه سر به زير و قانع هستند.. آدم هاي ببو ... پپه... و نالايق جلوه ميكنند وكساني به حق خودشان ميرسند كه داد و فرياد راه مي اندازند و مردم بعضا به خاطردوري از تنش و درگيري به آنها باج ميدهند و باعث تقويت پرخاشگري ميشوند. علاوه بر اين
در جوامعي كه سطح عمومي زندگي پائئين تر و محروميت بيشتري وجود دارد پرخاشگري بيشتر است.
دكتر اقليما در مورد نقش خانواده در پرخاشگري افراد مي گويد: اولين اجتماع سازنده و توليد كننده كه ميتواند افراد را آموزش
و تربيت كند خانواده است. در خانواده امروزي بهداشت رواني وجود ندارد ازدواج ها اجباري است.. براي فرار از خانواده و رسيدن به استقلال ازدواج ميكنيم چون بايد ازدواج كرد. براي ازش و احترام جامعه بايدازدواج كرد..وقتي اين خانواده با اجبار
تشكيل شود از سوي ديگر از نظر مالي امكانات وجود ندارد مثلا مشكل مسكن وجود دارد.. هر فرد مجبور است 10-12 ساعت كار كند.. و اين مشكلات و فشار ها بر خانواده خالي ميشود.. و هر كسي با داد و فرياد حرف خود را ميگويد.. چرا كه در اين موقعيت توانائي پذيرش حرق حق را نداري و حالا فرزند هم در اين خانواده با جار و جنجال رشد ميكند.
. و وارد مدرسه ميشود..
در مدرسه ميبيند..
بچه اي برنده است كه پوادار باشد..يا قدرت بدني بالائي داشته باشد.. و وقتي هم وارد جامعه ميشود دوباره با پرخاشگري و همين قوانين مواجه ميشود.
ما بايد اول سوال كنيم.. چرا در جامعه ما پرخاشگري نبايد باشد.. خانواده اجباري تبعيض ها.. فشار ها بيكاري نبود ضوابط روشن.. حالا نبايد تعجب كرد كه فردي پرخاشگر شود. دكتر اقليما افزود: ما با رفتار و كردارمان پرخاشگري را بوجود مي آوريم
وديگر يك بيماري نيست بلكه يك فرهنگ است.
بيمار پرخاشگر كيست؟
پرخاشگري در مراحل اوليه طبيعي هست.. اما فشا ر ها به جائي ميرسد.. كه ديگر كنترل وجود ندارد و اين بيماري است.. وقتي با صداي بلند چيزي را ميخواهيد.. پرخاشگري است.. اما اگر كنترل نداشته باشيد.. و مشتتان را بالا ببريد.. بيماري است و از حالت نرمال خارج شده ايد.
چگونه پرخاشگري را مهار كنيم؟
دكتر اقليما در مورد مقابله با پرخاشگري مي گويد: اگر بخواهيم پرخاشگري را از بين ببريم ابتدا بايد اجراي دقيق قئانين را در جامعه داشته باشيم.. هيچ جامعه اي نمي تواند بدون قانون زندگي كند.. مسئله بعدي پاسخگوئي است.. عدم پاسخگوئي درست به مخاطبان باعث ايجاد پرخاشگري ميشود.. و موضوع سوم بازخواست مسوليتي است كه به افراد داده مي شود. چون در اينصورت هيچ كس خارج از حد رفتار نمي كند. در اينصورت است كه ميتوانيم پرخاشگري را مها ر كنيم.
sajadhoosein
01-01-2011, 16:25
خانم محترم
پرخاشگری و برخورد تند همسرمان لزوما به دلیل دیدگاه مرد سالارانه او نیست . ممکن است رفتار ما به گونه ای باشد که او را تحریک و ناراضی کند .فراموش نکنیم مردان ما با تمام بزرگی و قدرت کاری و مدیریت شان گاهی مانند کودکان از علل نارضایتی خود بی اطلاع اند . و به یاد داشته باشیم خشونت و تند خویی را نمی توان با خشونت و تند خویی برطرف کرد .
رعایت توصيه هاي زیر بسیار ساده است :
۱ – در كليه موارد معيشت اعم از تملك، درآمد و … از كلمه ” ما ” استفاده نماييد نه “من ” و “تو “؛ زيرا پس از عقد، زندگي مشترك شروع شده و ديگر من و تو مطرح نيست.
۲ – در مقابل همسر خود هرچند حق با شما باشد، لجبازي و اصرار نكنيد و از مخالفت و مشاجره با همسر خود بپرهيزيد؛ زيرا محبت را از بين مي برد.
۳ – همسر خود را به خصوص در مقابل بستگانش تحقير نكنيد و از تعريف و تمجيد بستگان خود در مقابل آنان پرهيز نماييد.
۴ – چنانچه كمكهايي را از طرف بستگان شما به همسرتان شده، آنها را به رخ او نكشيد.
۵ – با دوستان وآشنايان همسرتان در معاشرتها بيش از حد معمول گرم نگيريد.
۶ – همسر خود را در معاشرت با اقوامش محدود نكنيد.
۷ – در رفت و آمد و معاشرت با بستگان همسر خود پيش قدم باشيد.
۸ – به بستگان نزديك همسر خود ( مادر شوهر و …) بيش از خويشاوندان ديگر احترام بگذاريد.
۹ – زحماتي كه براي پذيرايي خويشاوندان همسر خود متحمل شده ايد به رخ وي نكشيد.
نقش ژنهای پرخاشگري در شخصیت
وي يادگيري چنين رفتارهاي پيچيدهاي در يك موجود ساده و سپس بكارگيري اين اطلاعات در موجودات پيشرفتهتر و در نهايت كسب شناخت تازهاي از رفتارهاي انسان را بااهميت خواند.
كراوتيز ميگويد هرچند همان ژنهاي مگس ميوه در انسانها وجود ندارد، اما احتمالا ژنهاي ديگري ايفاي اين نقشها را به عهده ميگيرند.
اين يافتهها در نشريه “ “Nature Neuroscienceمنتشر شده است.
sajadhoosein
01-01-2011, 16:33
مهار خشم و پرخاشگری
خشم یكی از پیچیده ترین هیجان های انسانی است و واكنش طبیعی به ناكامی و بدرفتاری محسوب می شود. همه ما در طول زندگی خود مواقعی با برخی موقعیت ها مواجه شده ایم كه خشم ما را برانگیخته است. مشكلی كه در خشم وجود دارد این است كه گرچه خشم قسمتی از زندگی ما را تشكیل می دهد، اما می تواند ما را از رسیدن به اهدافمان بازدارد.
به همین دلیل هیجان خشم افراد را دچار تضاد می كند. از یك طرف خشم پاسخ طبیعی انسان می باشد و از طرف دیگر می تواند منجر به اختلال در روابط بین فردی ما و به هم ریختگی ساختار درونی و روانشناختی ما شود و همچنین مانع دستیابی به اهدافمان می شود.
با این حال می توان گفت «به خشم آمدن سهل و آسان است ولی به موقع خشمگین شدن و در جای مناسب به خشم آمدن سخت است.»
تعریف خشم
ارائه تعریفی برای خشم، كار دشواری است، زیرا هنگامی كه افراد خشمگین می شوند، از نظر دلیلی كه به خاطر آن عصبانی می شوند و چگونگی پاسخی كه به خشم می دهند، بسیار متفاوتند. (راسل و فهر، ۱۹۹۰) با این حال در اینجا به چند تعریف از خشم و پرخاشگری اشاره می كنیم:«به طور كلی پرخاشگری، رفتارهای تهاجمی و خصمانه و واكنشی نسبت به ناكامی و سركوبی امیال است كه زاییده تعامل پیچیده بین وضعیت محیطی و تغییرات بیوشیمیایی و عوامل فرهنگی و پاسخ های آموخته شده است و به صورت ضرب و جرح و آزار و اذیت و تخریب و صدمه رسانی به دیگران بروز می كند. می توان پرخاشگری را واكنشی دفاعی دانست كه هدف آن رفع مانع و حذف عامل تهدید است.»«پرخاشگری رفتاری است به منظور آسیب رساندن یا معدوم ساختن كسی یا چیزی. پرخاشگری اغلب به صورت خشونت و عمل تخریبی، علیه افراد یا اموال، جلوه گر می شود. تكانش های پرخاشگرانه گاه به صورت عملی (تخریب و آسیب رساندن به خود و دیگران) و گاه به صورت كلامی صورت می گیرد.»
علائم و نشانه های خشم و پرخاشگری
علائم و نشانه های خشم و پرخاشگری همانند تعریف آن متعدد و متنوع است. توجه به پیشینه رفتار و موقعیت زمانی و مكانی شخص باید دقیقاً مطالعه شود. علائم پرخاشگری را می توان به دو دسته الف- پرخاشگری نسبت به خود ب- پرخاشگری نسبت به دیگران طبقه بندی كرد. پرخاشگری به خود به صورت احساس خستگی و فرسودگی، دروغگویی، نگاههای تند و خشن، به هم فشردن دندانها، پیدایش چین و چروك در صورت، بالا رفتن ضربان قلب، افزایش فشار خون، اختلال در دستگاه گوارش، كاهش دقت، گریه، گوشه گیری، خودخوری، تكانش در رفتار و حالات دفاعی بروز می كند. پرخاشگری نسبت به دیگران به صورت ایجاد مزاحمت برای اطرافیان، سرزنش دیگران، به هم ریختگی نظم، دزدی، تخریب، ضرب و جرح، استهزاء دیگران، جنگ و ستیز و درگیری، فحاشی، نادیده گرفتن دیگران، تجاوز، شكستن اشیاء ،سلطه جویی و زمینه سازی برای ایجاد درگیری مشاهده می شود.
علل خشم و پرخاشگری
علل پرخاشگری را می توان از دیدگاههای غریزی، زیستی و محیطی بررسی كرد:
علل غریزی:
لورنز، كردارشناس معروف، معتقد است كه غریزه پرخاشگری در تمام حیوانات و از جمله انسان به طور ارثی وجود دارد و یك ویژگی طبیعی است.فروید، پرخاشگری را حالتی غریزی و ذاتی می داند و اعتقاد دارد كه كودك از بدو تولد كم و بیش برای بروز رفتارهای پرخاشگرانه آمادگی دارد.
علل زیست شناختی:
هورمون های مختلف و مواد شیمیایی مغز با پرخاشگری ارتباط دارند. میزان بالاتر هورمون تستوسترون در جنس نر نسبت به ماده كه جنس نر معمولاً پرخاشگرتر از ماده است یكی از دلایل نقش هورمون ها است. پایین بودن سطح گلوكز خون عامل دیگر مرتبط با پرخاشگری است.
علل محیطی و یادگیری :
نظریه پردازان یادگیری اجتماعی پرخاشگری را رفتاری می دانند كه در نتیجه پاداش و تنبیه و نیز از طریق تقلید از الگوها آموخته می شود. دیدن صحنه های خشونت آمیز و پرخاشگرانه توسط افراد از تلویزیون با نشان دادن رفتارهای پرخاشگرانه آن افراد همبستگی مثبت وجود داشته مخصوصاً زمانی كه رفتار پرخاشگرانه همراه با تقویت مثبت و همراه با بدست آوردن اهداف مورد نظر بوده باشد.
sajadhoosein
02-01-2011, 12:04
ارزیابی خشم
قبل از ارائه راههای رویارویی با خشم بهتر است كه احساس خشم خود را با سئوال های زیر مورد ارزیابی قرار دهید.
میزان موافقت و مخالفت خود را به جمله های زیر مشخص كنید.
۱- معمولاً بیشتر از اكثر مردم خشمگین می شوم.
۲- خشمگین كردن من كار آسانی است.
۳- از این كه به این اندازه احساس خشم به من دست می دهد، متعجبم.
۴- اگر چیزی مانع اجرای برنامه هایم شود خشمگین می شوم.
۵- وقتی معطلم كنند، عصبانی می شوم.
۶- وقتی مردم بی انصافی می كنند خشمگین می شوم.
۷- وقتی مردم دوروبرم هستند مرا ناراحت می كنند. عصبانیتم فروكش كند
۸- وقتی عصبانی می شوم، ساعت ها طول می كشد.
۹- وقتی مجبورم با افراد بی صلاحیت كار كنم خشمگین می شوم.
كاملاً موافقم،موافقم،مخالفم،كامل اً مخالفم
جمله های ۱ و ۲ و ۳ «میزان تحریك خشم» را می سنجند. میزان تحریك خشم به شدت، دوام و فراوانی خشم شما بستگی دارد. جمله های ۴ و ۵ و۶ «دامنه» عواملی را می سنجد كه شما را خشمگین می كند. جمله های ۷ و ۸ و ۹ گرایش شما را به داشتن چهره ای خصمانه می سنجند.
نگاهی به پاسخ های مقابله ای دانشجویان به خشم
دانشجویان دانشگاهی كه در یك بررسی شركت كردند گزارش دادند كه پاسخ های زیر به آنان كمك كرد تا در هنگام خشم احساس بهتری داشته باشند (م.ب. هرسین، ۱۹۹۲):
* ورزش كردن
* خود را سرگرم مسأله ای كردن
* سعی در فكر كردن به چیزی دیگر
دانشجویان اشاره كردند كه اگر در هنگام خشم كارهای زیر را انجام می دادند، احساس بدتری پیدا می كردند:
* دزدیدن یا برداشتن چیزی از فردی كه او را خشمگین ساخته بود.
* فكر كردن درباره موضوعی كه او را خشمگین ساخته بود.
* صدمه جسمانی وارد كردن به كسی كه او را خشمگین ساخته بود.
مراحل مواجهه با خشم
هنگامی كه خشمگین هستید تنها این مراحل را بگذرانید: اول این كه خشم خود را بپذیرید با خود بگویید «الان من خشمگین هستم» دوم این كه «تصمیم بگیرید كه چه كاری باید در مورد خشم خود بگیرید كه به نفعتان باشد» ممكن است پرخاش كنید یا شاید پاسخی منفعل یا بدون جرأت بدهید سوم این كه بعد از پایان یافتن ماجرا به هر شكلی كه انجام گرفت خود را آرام نگهدارید و سعی در فراموش كردن آن داشته باشید.
راهبردهای مهار خشم
* درست واكنش نشان دهید. این خشم در وجود شماست نه دیگران، درست است كه این خشم بدون وقت قبلی و دریافت دعوتنامه به سراغتان آمده اما دیگران كه گناهی ندارند. به آنها بگویید «كمی عصبانیم» یا «شما مرا عصبانی كردید» این یك بیان هیجانی و احساسی است و خیلی بهتر از برخوردهای غیرمنطقی است.
* منطقی باشید. قسمت بزرگی از خشم و ناراحتی به خاطر این است كه نمی خواهیم كوتاه بیاییم.
این «بایدها و نبایدها» هستند كه ما را خشمگین می سازند.
* ارزیابی خشم، اگر نمی توانید جلوی خشم خود را بگیرید. بهترین كار دانستن میزان آن است. آن را به حد بهنجار پشت خطوط قرمزتان منتقل كنید، مثلاً از یك مقیاس ۱۰ نمره ای برای ارزیابی میزان خشمتان استفاده نمایید.
* تأثیرات جسمانی.
در هنگام خشم به آنچه برای بدنتان رخ می دهد، توجه داشته باشید. هر چه به نمره ۱۰ از نظر میزان خشم نزدیكتر باشید، تظاهرات بدنی شما شدیدتر و مخربتر خواهد بود.
خشمگین شدن چیز بدی نیست. جالب است بدانید كه برخی اوقات خشم به عنوان یك هیجان لازم است، فقط باید زمان و مكان مناسب را انتخاب نمایید.
*بچه بازی در آورید. اگر به هیچ روشی نتوانسته اید خشمتان را تخلیه و یا مهار نمایید، می توانید یواشكی بچه بازی درآورید! به چیزی لگد بزنید، مشت پرتاب كنید، فریاد بزنید و كارهایی از این قبیل، فقط به خود یا چیزی آسیب وارد نكنید.
* فراموش كنید. حالا دیگر آنچه نمی بایست، روی داده است، پس این قیافه را به خود نگیرید، كینه ای بودن چیز خوبی نیست.
باورهای منجر به خشم
* باید بهترین باشم. بعضی وقت ها ما توقع داریم همه دوستمان داشته باشند و هنگامی كه دیگران این گونه رفتار نمی كنند، از كوره در می رویم در حالی كه دیگران هیچ وظیفه ای در قبال دوست داشتن ما ندارند.
* كنترل همه چیز باید در دست من باشد. همیشه ما توانایی مقابله و چارجویی برای مشكلات و رویدادها را نداریم و این امر ما را عصبی می كند، باید بپذیریم كه حل و فصل همه امور هیچ گاه از عهده یك نفر ساخته نیست.
* باید از دیگران دفاع كنیم. بهتر است نقش سازمان یونسكو را برای دیگران بازی نكنید، كاسه داغ تر از آش شدن یكی از علل خشمگین شدن ماست، چرا كه اغلب به ما چنین اجازه ای نمی دهند.
* من نباید خشمگین شوم. از عصبانی شدن می ترسید؟ چرا مگر می شود كه كسی به یك هیجان بنیادی پاسخ ندهد و آن را سركوب كند. شما كه كوه یخ نیستید.
* آخر این كه: خشمگین و عصبانی شدن مشكل نیست نابجا و بی موقع خشمگین شدن مشكل است پس بجا و بموقع و به طور مناسب خشم خود را نشان دهید.
sajadhoosein
02-01-2011, 12:12
پرخاشگری
بنياد انديشه اسلامي
مقدمه
چنانچه میزان ابتلاء جوامع بشری به یك موضوع خاص را یكی از معیارهای اهمیت آن موضوع بدانیم به جرات میتوان ادعا كرد كه پرخاشگری از جمله مسائل عمده و با اهمیتی است كه انسانها از گذشتههای دور تاكنون به صورت گستردهای با آن سر و كار داشته و دارند. نگاهی گذرا به آمار خیره كننده و روزافزون جنایات و درگیریهایی كه در جوامع انسانی به وقوع میپیوندد - كه بخش عمدهای از آنها ناشی از رفتارهای پرخاشگرانه است - مؤید این ادعا است.
به جاست در اینجا گفتار یكی از نویسندگان (مونتاگو ۱۹۷۶) را ذكر نماییم كه میگوید: «اغلب معتقدند كه پرخاشگری انگیزهای است كه باید درباره آن بیشتر بدانیم; ما به یكدیگر حمله میكنیم، آسیب میرسانیم، و گاهی همدیگر را میكشیم، در واقع ما با دشنام دادن یا كوشش در جهتبیآبرو كردن دیگران به صورت كلامی پرخاشگری میكنیم...
» (۱)
به موازات پیشرفت صنایع و علوم و متحول شدن زندگی بشری، روابط انسانی نیز نسبتبه قبل پیچیدهتر شده است. در این راستا، مشكلات و معضلات روحی و روانی فراوانی در جوامع انسانی به وقوع پیوسته كه این امر ضرورت بررسی گسترده و دقیق موضوعات روانشناختی نظیر پرخاشگری را ایجاب نموده است. به طوری كه امروزه پرداختن به موضوع پرخاشگری منحصر به كتب روانشناسی نیستبلكه در دیگر حوزههای علمیهمچون روان پزشكی، آسیبشناسی روانی، روانشناسی اجتماعی و حتی جرمشناسی كه یكی از شاخههای حقوق كیفری است، از جهات متفاوت مورد بررسی قرار گرفته است.
در چند دهه اخیر، موضوع پرخاشگری توجه بسیاری از دانشمندان و متخصصان را به خود معطوف كرده است، به گونهای كه دهها كتاب و صدها مقاله در خصوص این موضوع به چاپ رسیده است.
اثر حاضر نیز با استعانت از آثار و تحقیقات ارزشمند محققان این علم، برخی از علل و عوامل پرخاشگری را مورد بررسی نموده است.
اما، پیش از بحث، ذكر این نكته ضروری است كه «خشم» با «پرخاشگری» تفاوت دارد; صاحب نظران معتقدند كه: «خشم یكی از هیجانات نیرومندی است كه دست آفرینش در انسان نهاده است و از سالهای اولیه رشد، بروز میكند و اغلب رفتارهای پرخاشگرانه را به دنبال دارد». نتیجه آنكه پرخاشگری هیجان نیستبلكه از آثار حالت هیجانی خشم است و برای فرونشاندن آن و معمولا همراه آن رخ میدهد. (۲)
پرخاشگری و فرهنگها
صدق عنوان پرخاشگری بر یك رفتار خاص بستگی به نوع فرهنگی دارد كه در یك جامعه حاكم است. و بدین جهت، امروزه در جوامع غربی به هر نوع تندخویی پرخاشگری اطلاق میگردد. در حالیكه، سابقا در همین جوامع مفهوم پرخاشگری همراه با حمله به فرد یا شیء به صورت مستقیم یا غیر مستقیم بوده است. همانطوری كه امروزه در كشورهای آسیایی مفهوم پرخاشگری این چنین است. (۳) همچنین اینكه چه امری سبب خشمگین شدن و رفتار پرخاشگرانه میشود، بستگی به نوع فرهنگ جامعهای دارد كه فرد در آن زندگی میكند. به عبارت دیگر، مردم در همه جای دنیا خشمگین میشوند اما خشمگین شدنشان مطابق با قواعد فرهنگی جامعهای است كه در آن زندگی میكنند. (۴)
نكته قابل توجه دیگری كه در زمینه پرخاشگری و فرهنگها مطرح است این است كه، در تمامی فرهنگها وجود منافع ضروری برای حیات بشر در پرخاشگری پذیرفته شده است لكن این امر هم قابل قبول همگان است كه در صورت عدم كنترل رفتار پرخاشگرانه چه بسا خطرات جبران ناپذیری همچون قتل به وقوع پیوندد. بدین جهت، همه جوامع باید راههایی بیابند تا مانع از آن شوند كه اعضای آن یكدیگر را بكشند یا به هم آسیب برسانند. همه مردم رفتار پرخاشگرانه را تا اندازهای كنترل میكنند ولی از لحاظ ارزشی كه برای آن قایلند، در میزان محدود كردن آن با هم فرق دارند. برای مثال، در میان قبایل سرخپوست آمریكایی، كومانچیها كودكانشان را جنگجو بار میآورند و حال آنكه هوپیها و زونیها به فرزندانشان صلحجویی و رفتار غیر پرخاشگرانه میآموزند. در آمریكای معاصر جوامع هوتری بر صلحجویی به عنوان شیوهای از زندگی تاكید میكنند و فرزندانشان را طوری تربیت میكنند كه پرخاشگر نباشد. اصولا در فرهنگ آمریكایی برای پرخاشگری و سرسختی ارزش قایلند (باندورا، ۱۹۷۳).
در فرهنگ اسلامی گرچه تجاوز و تعدی به دیگران از مصادیق پرخاشگری به حساب میآید و امری نامطلوب شمرده میشود لكن به افراد اجازه میدهد در صورتی كه مورد پرخاشگری دیگران واقع شوند از خود دفاع كنند البته به نحوی كه منجر به تعدی و ظلم نشود. (۵)
sajadhoosein
03-01-2011, 09:38
تعریف پرخاشگری
به نظر میرسد ارائه یك تعریف برای اصطلاح پرخاشگری كه مورد قبول همگان باشد امكانپذیر نیست زیرا نظرگاههای متفاوت درباره اینكه آیا باید پرخاشگری را بر اساس نتایج ملموس و عینی آن و یا بر اساس نیت و مقاصد شخصی افراد تعریف كنیم، باعث پدید آمدن تعریفهای متفاوتی از پرخاشگری شده است: برخی از روانشناسان پرخاشگری را رفتاری میدانند كه موجب آسیب دیگران شود یا بالقوه بتواند به دیگران آسیب بزند. این آسیب میتواند بدنی مانند كتك زدن، لگد زدن و گاز گرفتن، یا لفظی مانند ناسزاگویی و فریاد زدن و یا حقوقی، مانند به زور گرفتن چیزی باشد. (۶)
ایراد تعریف فوق این است كه نسبتبه برخی رفتارها كه پرخاشگرانه به حساب نمیآیند مانعیت ندارد. مثلا اگر كودكی هنگام بازی، اسباب بازی خود را پرتاب كند اما ناخواسته به فرد دیگری برخورد كند، رفتار وی بر اساس تعریف مزبور، رفتار پرخاشگرانه به حساب خواهد آمد.
تعریف دیگری كه برای پرخاشگری ارائه شده استبر نیت فرد پرخاشگر تكیه دارد و پرخاشگری رفتاری دانسته شده كه به قصد آسیب یا آزار رساندن از كودك سر بزند. برخی این تعریف را مورد نقد قرارداده و گفتهاند: نیت امری عینی و ملموس نیست و میتواند مورد تفسیرهای گوناگون قرار گیرد.
بسیاری از محققان تركیبی از این تعاریف را پذیرفتهاند و رفتاری را كه موجب آسیب دیگران گردد، پرخاشگرانه میدانند، به ویژه اگر فرد بداند عمل او آسیب و آزار دیگران رابه دنبال دارد.
در مقام قضاوت نسبتبه تعاریف ارائه شده برای پرخاشگری، به نظر میرسد قصد و نیت در پرخاشگری دخالت دارد و هر كس با علم حضوری از نیتخود آگاه است و میتوان از راه آثار مشابه، آن را در دیگران نیز شناسایی كرد و از این جهت، وسیله قابل تفكیك از سایر نیتها و حالات درونی میباشد. بدین ترتیب، اگر فرد رفتار خشنی را برای هدفی از روی عمد انجام دهد، رفتار وی پرخاشگرانه تلقی میشود، چه از عواقب آن آگاه باشد و چه نباشد. (۷)
پرخاشگری و رفتار توام با جرات
باید به این نكته توجه داشت كه رفتار توام با جرات به عنوان رفتار پرخاشگرانه محسوب نگردد. گاه رفتاری از فرد سر میزند كه به منظور كنترل و نظارت بر دیگران و بدون قصد آسیب رساندن است; مانند جلوگیری كودك از اینكه مبادا كسی اسباب بازی وی را از چنگش به در آورد.
این رفتار جرات ورزی است كه مردم معمولا بدون جدا سازی صحیح این دو اصطلاح، شخص با جرات را پرخاشگر به حساب میآورند. برای نمونه، ممكن است كسی را كه در جستوجوی كالایی است و در این رابطه با دیگران برخوردی مصرانه دارد و به سادگی جواب رد را نمیپذیرد، پرخاشگر بدانند، در حالی كه او فقط با جرات است. با توجه به این تمایز است كه برای از بین بردن و جلوگیری از ظهور رفتارهای پرخاشگرانه در كودكان، تعلیم و عادت دادن راههای جامعهپسند با جرات بودن پیشنهاد شده است. (۸)
انواع پرخاشگری
پرخاشگری وسیلهای: «اگر رفتاری در جهت رسیدن و دستیابی به هدفی خارجی انجام گیرد پرخاشگری وسیلهای تلقی میشود». (۹) بر اساس نظر برخی از محققین (بوس، ۱۹۶۶) در پرخاشگری وسیلهای از پرخاشگری به عنوان روشی برای ارضای سایر انگیزهها استفاده میشود. مثلا شخصی ممكن است از تهدید استفاده كند تا دیگران را به انجام دادن خواستههای خود وادار نماید، یا كودكی ممكن است از پرخاشگری به عنوان روشی برای جلب توجه دیگران استفاده كند. (۱۰)
بیشتر پرخاشگریهای اطفال خردسال از نوع وسیلهای و برای تصاحب شیء مورد علاقه است. آنان با اعمالی مانند هل دادن در تلاشند تا اسباب بازی دیگران را به چنگ آورند و كمتر مواردی است كه به قصد آسیب دیگران و از روی عصبانیت اقدام نمایند. (۱۱)
sajadhoosein
03-01-2011, 09:45
پرخاشگری خصمانه: در صورتی كه پرخاشگری به قصد آسیب دیگران باشد، خصمانه تلقی میشود. تعریفی كه به نظر اكثریت مناسب است این است كه: «پرخاشگری خصمانه هر نوع رفتاری است كه هدفش اذیت كردن یا آسیب رساندن به موجود زنده دیگری است كه بر انگیخته شده است تا از این رفتار پرهیز كند. (بارون ۱۹۷۷).»
لازم بهذكر است كه پرخاشگری خصمانه طیف وسیعی از رفتارها را برمیگیرد و ممكن استبدنی یا كلامی، فعال یا غیرفعال و مستقیم یا غیر مستقیم باشد. (بوس ۱۹۶۶). تفاوت پرخاشگری بدنی با كلامی، تفاوت بین آزار جسمی و حمله با كلمات است. تفاوت پرخاشگری فعال با غیرفعال، تفاوت بین عمل آشكار و قصور در عمل است و منظور از پرخاشگری غیر مستقیم پرخاشگری بدون برخورد رودررو است. (۱۲)
میزان و سن شیوع پرخاشگری وسیلهای و خصمانه
پرخاشگری در حقیقتیكی از نمودهای رشد اجتماعی است; در پایان یك سالگی، حدود ۴۶ درصد رفتارهای اولیه همسالان را رفتارهای پرخاشگرانه و متعارض تشكیل میدهد. (برونسون ۱۹۸۱) پرخاشگری یكی از ملاكهای رشد اجتماعی است كه در كودك به اشكال مختلف از قبیل خراب كردن، برداشتن اسباب بازی كودكان دیگر، جیغ و فریاد زدن، گریه كردن، زد و خورد كردن و ناسازگاری و اختلاف ظاهر میشود. (۱۳)
سالهای اولیه كودكی و سنین قبل از مدرسه، مملو از پرخاشجویی بوده و در آن بیش از سالهای قبل و بعد رفتارهای خصمانه مشاهده میشود. در این ایام بیشتر پرخاشگریها از نوع وسیلهای است، در حالی كه، پس از طی دوره پیش دبستانی به نوع خصمانه مبدل میشود و با رفتارهای ناپسندی همچون یاوهگویی و تمسخر همراه میگردد. زمانی كه كودكان دریابند كودك دیگری قصد آسیب رساندن به آنها را دارد، احتمالا برای تلافی به جای مضروب ساختن و خراب نمودن اسباب بازیهای وی، خود او را مستقیما مورد حمله قرار میدهند.
به موازات رشد سنی كودك، نحوه بروز حالت پرخاشگری از حالت علنی و آشكار به صورت رمزی درمیآید. او سعی میكند با درونیساختنخشم خویش، از برخوردهای آسیب رساننده جسمانی و لحظهای كاسته و به تدریجبا واكنشهای غیر مستقیم، فرد مقابل را مورد شكنجه روانی قرار دهد. در سالهای اولیه كودكی ظهور خشم سریع بوده و به زودی از بین میرود، اما در سنین بالاتر، كودك فرا میگیرد كه رنجش و غم خویش را در درون، محبوس ساخته و آن را در مدت مدیدی با انجام اعمال منفی گرایانه به ظهور برساند. (۱۴)
پرخاشگری مستقیم و غیر مستقیم: این تقسیمبندی براساس شناخت و عدم شناخت علت و یا علل پرخاشگری صورت پذیرفته است. اگر علتیا علل پرخاشگری روشن باشد، مثلا فرد دیگری یا شیءای باعثشده كه ما به مقصود خود نرسیم و ما هم آن عامل را میشناسیم و از خود رفتار پرخاشگرانه بروز میدهیم، در این صورت پرخاشگری مستقیم اطلاق میشود، اما در صورتیكه عامل پرخاشگری را نمیشناسیم مثلا در اتوبوس به اشتباه با فردی برخورد میكنیم و او شروع به پرخاشگری میكند، این نوع پرخاشگری را كه زمینههای قبلی دارد و در حقیقت تخلیه هیجانهای قبلی است،پرخاشگری غیرمستقیم مینامند. (۱۵)
sajadhoosein
03-01-2011, 09:53
ثبات پرخاشگری
آیا پرخاشگری دوران كودكی، در سالهای بعد نیز ثابت میماند و اثری پایدار در طول عمر دارد؟ این سؤالی است كه عدهای از پژوهشگران را به تكاپو انداخته است.
در واقع ثبات پرخاشگری، همانند ثبات هوش است; همانطور كه میزان هوش در كودكی میتواند حاكی از سطح رشد شناختی آینده باشد،آگاهی از وضعیت پرخاشجویی كودك نیزآینهنسبتامناسبی برای مشاهده، تخمین و ارزیابی رفتارهای آتی وی به حساب میآید. به احتمال زیاد كسانی كه در سالهای اولیه كودكیبه شدت پرخاشجو هستند، در دوران جوانی و بزرگسالی نیز چنین خواهند بود، و افرادی كه در كودكی عاری از این ویژگی هستند در دوران بزرگسالی كمتر پرخاشگر میباشند.برخی از محققان طی تحقیقاتی كه رفتار۶۰۰آزمودنیرادریك دوره ۲۲ ساله از سن ۸تا۳۰ سالگی مورد مشاهده قرار دادند، دریافتند كسانی كه در ۸ سالگی پرخاشگری بیشتری داشتند، هنوز پس از گذشتسه دهه از عمر خود نسبتبه همسالانشان خشمگینانهتر عمل مینمودند و به احتمال قویازنظر محكومیتهای كیفری،بدرفتاری با همسر و تخلفات رانندگی نیز درسطح بالاتری بودند. (هیوسان و همكارانش ۱۹۸۴). (۱۶)
تفاوتهای جنسیتی در پرخاشگری
پسرها پرخاشگرتر از دخترها هستند.
این تفاوت در بیشتر فرهنگها و تقریبا در همه سنین دیده میشود. پسرها بیش از دخترها پرخاشگری بدنی و لفظی دارند (مك كوی و جكلین ۱۹۷۴و ۱۹۸۰; پارك و اسلابی ۱۹۸۳). از سال دوم زندگی این تفاوتها آشكار میشود. براساس مطالعات مشاهدهای در مورد كودكان نوپای بین سنین ۱ تا ۳ سال تفاوتهای جنسیتی از لحاظ تعدد پرخاشگری بعد از ۱۸ ماهگی ظاهر میشود و قبل از آن اثری از آن نیست (فاگوت و هاگان ۱۹۸۲). پسرها به خصوص هنگامی كه به آنانحملهایمیشودیا كسی مخل كارهایشان میشود، تلافی میكنند. در یك مطالعه مشاهدهای در مورد كودكان پیش از مدرسه، پسرها فقط اندكی بیش از دخترها مورد حمله قرار گرفتند، ولی دو برابر دخترها تلافی كردند. (به نقل از پارك و اسلابی، ۱۹۸۳).
چه چیزی این تفاوتهای جنیستی را توجیه میكند؟ در این مورد، هم توجیهات فیزیولوژیكی ارائه شده و هم توجیهات اجتماعی. بعضی از نظریه پردازان معتقدند كه ثبات تفاوتهای جنسیتی كه در همه فرهنگها و همه حیوانات دیده میشود، از شواهد محكم در اثبات دخیل بودن عوامل بیولوژیكی است. البته، مطالعاتی كه رابطه بین هورمونهای جنسی و پرخاشگری را میآزماید نتایج مبهمی دربر داشته است. شاید اینكه پسر بچه بالقوه پرخاشگر استیا میتواند آن را بیاموزد، علتی فیزیولوژیكی داشته باشد، ولی محققان در مشخص كردن اینكه نظام زیستشناختی تا چه حد در این مساله دخالت دارد، چندان پیشرفتی نداشتهاند.
تجربه اجتماعی پسرها و دخترها از لحاظ پرخاشگری كاملا متفاوت است. پرخاشگری بخشی از قالب رفتاری مردانه است و غالبا از پسرها انتظار رفتار پرخاشگرانه میرود و به طور تلویحی تشویق میشود. (۱۷)
گرچه رفتارهای پرخاشگرانه میان مردان و پسران شیوع بیشتری دارد اما بنا به گفته ابوحامد غزالی زنان زودتر از مردان خشمگین میگردند. البته توجه به این نكته لازم است كه زنان و دختران گرچه زودتر عصبانی میشوند اما در مقایسه با مردان، كمتر به رفتارهای پرخاشگرانه اقدام میورزند، و در این جهت تحمل بیشتری از خود نشان میدهند (۱۸)
sajadhoosein
03-01-2011, 10:15
نقش ادراك مقاصد دیگران در نحوه پرخاشگری
كودك خردسال كه به تدریجشروع به شناخت انگیزههای خود و دیگران مینماید، برای این كه رفتار وی پرخاشجویی آشكار تلقی نگردد، راههایی را برای برخورد با این انگیزهها فرا میگیرد. او ممكن است قبل از كسب این شناخت، از غریبهها بهراسد و فقط نسبتبه افرادی كه به گمان وی قادر به تلافی نیستند پرخاش نماید. البته این امر چه بسا كودك را به سوی كسب عادت پرخاش به افراد ضعیف و اجتناب از آن در برخورد با افراد قوی سوق دهد. گرچه كودكان به موازات رشد، در پی بردن به نیات دیگران تواناییهای روزافزون كسب مینمایند، اما در شناخت صحیح نیات دیگران با یكدیگر تفاوت دارند. برخی از آنان به ویژه كودكان بسیار پرخاشگر در این زمینه مشكلات بیشتری دارند. براساس نظریه داج (۱۹۸۲) در موارد رفتارهای مبهم كه نیات پرخاشجویانه و یا نیكوكارانه واضح نیست، نحوه برخورد كودكان شدیدا پرخاشگر متفاوت از سایر خردسالان است. احتمالا در وضعیتهای مبهم، این افراد واكنش خصمانه نشان میدهند، چنانچه گویی طرف مقابل در رفتار خود قصد آسیب رساندن و پرخاش داشته است. پسران پرخاشگر كردار دیگران را به گونهای خاص تفسیر نموده و بیش از بقیه، پرخاشگری را در دیگران میبینند، تا آنجا كه گویی جهان و جهانیان را خصمانه و تهدیدآمیز تلقی مینمایند. البته طبق برداشتهای داج و فریم (۱۹۸۲) شاید بتوان برای دیدگاههای ویژه كودكان پرخاشگر مبنایی در واقعیت جستوجو نموده و ریشه آن را در تجارب خاص آنان یافت. زیرا آنان علاوه بر اینكه بیش از بقیه همسالان خویش آغاز گر رفتارهای پرخاشگرانه بیدلیل هستند، بیش از سایرین نیز در تیررس حملات خشمگینانه واقع میشوند.
بیشتر ما خود را جزو افراد پرخاشجو نمیدانیم. ما تصور میکنیم شبیه پدران و مادران بد رفتاری که نامشان عناوین مهم خبری را در رسانههای گروهی تشکیل میدهد نیستیم. با این حال، شاید با عصبانیتهای نامنتظرجو ناشناختهیی پر از خشم در خانه ایجاد کنیم. مطمئناص در فرهنگ ما نمونههای زیادی از خصومت و جدال وجود دارد. در هر مقطع از زمان، جاهای مختلفی از این سیاره درگیر جنگ بوده است، جنایتهایی ناشی از دشمنی و کینه ، بدرفتاری و تجاوز به عنف درگیریهای گروهی، نمونههای مشابه جزیی از آگاهیهای روزمره ماست.
بچهها از طریق تلویزیون و سینما شاهد خشونت هستند، برای بعضی از بچهها خصومت و دشمنی حتی ممکن است اساس زندگی روزمره را در برگیرد، مثلاً دعوای بین خواهرها و برادرها. دعوا با همشاگردیها در مدرسه، یا غریبهها در خیابان پشت فرمان یا همسایگان و دعوای میان پدر و مادر و...
زندگی در محیطی خصومتآمیز بچهها را آسیبپذیر میکند. بعضی از آنان به این ترتیب واکنش نشان میدهند که سرسخت میشوند و با حالتی مبارزهجویانه همیشه آمادگی دارند پس از هر ناملایمی حملهور شوند یا به دنبال دردسر بگردند.
بچهها دیگر از جنگ و دعوا به قدری میترسند که سعی میکنند از هر نوع ناسازگاری بپرهیزند. حتی از یک رویارویی معمولی. این نقشها هر روز در حیاط مدارس ابتدایی بازی میشود.
الگوی پرخاشگری در خانواده به بچهها میآموزد که دعوا و مرافعه به عنوان راهحل بعضی از مسائلی ضروری است. بچهها ممکن است با این توقع بزرگ شوند که زندگی میدان نبردی است که در آن بدون جنگ و دعوا با آنان برخورد منصفانه نخواهد شد و باید برای بقا بجنگند. این چیزی نیست که ما برای فرزندانمان میخواهیم. ما به عنوان پدر یا مادر باید بدانیم چگونه این اختلافات را حل و فصل کنیم و از عهده بحرانهای خانوادگی برآییم و بچهها باید یاد بگیرند چگونه با ناسازگاریها و حتی با دشمنیهای ویرانگر و درگیریها یا مکالمات سازنده و راهحلها مواجه شوند.
sajadhoosein
03-01-2011, 10:44
معمولا مسائل جزیی روزمره است که ما را عصبانی میکند ما درمانده میشویم و از کوره در میرویم، اما نه بابت رویدادی مهم، بلکه برسر مسالهیی بسیار بسیار جزیی متانت خود را از دست میدهیم و بیجهت عصبانی میشویم و بیشتر اوقات این اتفاق آخر روز رخ میدهد که افراد خانواده خسته و گرسنه به خانه برمیگردند.
چقدر خوب است که وقتی احساس درماندگی میکنیم حتی اگر مساله به خودمان مربوط است، خود دار باشیم، چگونه بچهها با مشاهده طرز برخورد ما یاد میگیرند چطور احساسات ناشی از بیحوصلگی، خصومتآمیز میشوند و کار را به دعوا و مرافعه میکشانند. ما به عنوان پدر و مادر باید به فرزندانمان کمک کنیم تا یاد بگیرند احساسات خود را در قالب کلمات و عمل ابراز کنند نه خشم و خشونت و در عین حال رعایت حد و حدود و قوانین رفتاری را از آنان بخواهیم و برای به دست آوردن توازنی استوار مبارزه کرده، برای ما پدر و مادرها بیشتر احساسات مانند ابرهای بهاری میآید و میرود این خیلی آسان است که درباره اتفاقی که برایمان افتاده و ما نمیتوانیم برآن مسلط شویم فکر کنیم، وقتی ما به واکنش خود پی ببریم، میتوانیم بفهمیم که چگونه به خودمان کمک کنیم زیرا هر دعوایی، دعواهای دیگر به دنبال دارد. بنابراین اگر ما بتوانیم به اشتباهات خود پی ببریم و آنها را ارزیابی کنیم و از رفتارمان معذرت بخواهیم، بچههای ما درس مهمی را یاد خواهند گرفت؛ اینکه پدر و مادر هم دایم در حال یادگیری راههای بهتری برای مواجه شدن با احساسات خود هستند. مهم است که به بچهها ثابت کنیم: عصبانیت به این معنا نیست که دشمنی در برابر خود داریم و باید با او مقابله کنیم، بلکه این فقط نیرویی است که ابتکار و خلاقیت را از انسان میگیرد.
برای سلامت و آسایش خانواده خیلی مهم است که بچهها بدانند که با این انرژی چه کنند و چگونه آن را هدایت کنند. از این گذشته، رفتار روزمره ماست که الگوهای خانوادگی را میسازد و بچهها آن را میگیرند و به نسل بعد منتقل میکنند.
صدای ترمز چند خودرو شنیده می شود. عده ای كه همان جایی كه هستند، می مانند و عده ای می دوند كه حادثه را از نزدیك ببینند. خودروهای دیگر با بوق ممتد، می خواهند ترافیك ایجاد شده باز شود. در میان حلقه جمعیت ۲ مرد در حالی كه گریبان یكدیگر را گرفته اند، فحاشی و كتك كاری می كنند ..
. شاید در خیابان ها، معابر، پاساژها و ... بارها شاهد پرخاشگری و اعمال خشونت از سوی شهروندان بوده ایم كه در بسیاری موارد، با میانجی گری عابران خاتمه یافته است و اغلب، پیش از چنین برخوردهایی آماری فراهم شود، مردم و پرخاشگران متفرق شده اند؛ اما براستی چرا آستانه تحمل اجتماع پایین است و در شكل گیری این پدیده اجتماعی – فردی چه عواملی نقش ایفا نمی كنند؟
روان شناسان در تعریف رفتار پرخاشگرانه می گویند: پرخاشگری به ابراز یا رفتارهایی اطلاق می شود كه شامل رفتارهای هیجانی است و در آن اعمال زور و به كارگیری الفاظ و حركتهای ركیك و تند به منظور ایراد ضرب و شتم و یا تحقیر و توهین به دیگران استفاده می شود. سوء استفاده و تجاوز به حقوق دیگران از انواع تجاوزهای اجتماعی است. رفتارهای انفعالی نیز كه در آن فرد به صورت فعال خشونت نمی كند؛ بلكه دست به اعمالی انفعالی نیز كه در آن فرد به صورت فعال خشونت نمی كند؛ بلكه دست به اعمالی انفعالی نیز كه در آن فرد به صورت فعال خشونت نمی كند؛ بلكه دست به اعمالی می زند كه دیگری را عصبی كرده و وادار به خشونت می كند، نوعی دیگر از رفتارهای پرخاشگرانه است.
sajadhoosein
03-01-2011, 10:55
تنشهای اجتماعی
دكتر فربد فدایی، روانپزشك در این باره می گوید: انسان ها شرفیت محدودی برای تحمل استرس ها دارند. زمانی كه استرس های متعدد بر فرد وارد شود، در آن صورت یك استرس جزیی، شخص را شكننده می كند. هر اندازه امكانات زندگی برای افراد فراهم تر باشد و هر اندازه مسائل اجتماعی با سهولت بیشتری انجام شود، توان مردم برای پذیرش مشكلات بالاتر است؛ اما در شهری كه یك كار ساده مثل تحویل اسكناس از بانك ساعتها وقت شهروندان می گیرد، آستانه تحمل مردم پایین می آید. وقتی بدون برنامه قبلی آب و برق قطع شود و خطر بیكاری، اعتیاد و ... وجود دارد، مردم در حالت پر استرس به سر می برند و حتی یك محرك كوچك سبب تحریك آنان به پرخاشگری می شود. دكتر محمد صنعتی نیز در این باره می گوید: بر حسب حوادثی كه در جوامع اتفاق می افتد و یا فشارهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی كه وجود دارد و یا استرس های ناشی از مصیبت ها و بلایای طبیعی مثل زلزله، جنگ و ... همه می تواند به اجتماع فشار وارد كرده و آستانه تحمل را پایین آورد. وقتی بی قانونی رواج پیدا كند و یا قانون درست اجرا نشود و یا قوانین متناقض وجود داشته باشد، افراد نمی توانند مطمئن باشند كه فردا چه خواهد شد و دچار اضطراب و نگرانی شده و در برابر ناملایمات آسیب پذیر می شوند.
با وجود تاثیر شرایط اجتماعی در شكل گیری و بروز پرخاشگری به نظر می رسد برنامه ریزی جامع برای حل مشكلاتی چون ترافیك، نابسامانی اقتصادی، قطع آب و برق، ایجاد اشتغال و ... ضروری است و تنها اجرای یكی دو طرح همچون تكریم ارباب رجوع راهگشا نخواهد بود.
روانهای تحریك پذیر
نگاه به این مساله كه در شرایط اجتماعی یكسان، افراد متفاوت، رفتارهای مختلفی مثل پرخاشگری و یا انفعالی را از خود بروز می دهند، نشان می دهد كه شرایط روانی فرد در رفتارها نقش دارد و افراد مستعد رفتارهای پرخاشگرانه هستند.
دكتر فربد فدایی، روانپزشك ۳ عامل را در بروز رفتارهای پرخاشگرانه موثر می داند. فرد مهاجم، فردی كه مورد تهاجم قرار می گیرد و موقعیتی كه تهاجم در آن اتفاق افتاده است. در یك نزاع، شخص مهاجم از نظر روانی تحریك پذیر برای پرخاشگری است. بعضی از اختلالات روانی مثل اختلال انطباق، اختلال سلوك و ... شخص را دچار اختلال ضد اجتماعی كرده كه شاخص مهم این اختلال رفتار پرخاشگرانه است. در بیماری های مغزی كه سبب كاهش مهار قشر مغز می شود نیز رفتار پرخاشگرانه و خشونت آمیز، جزیی از رفتار فرد بیمار است. درباره تاثیر شخصیت و روان فرد در شكل گیری نزاع، دكتر محمد صنعتی، روانپزشك و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشكی تهران نیز می گوید: شخصیت بعضی از افراد از نظر ساختار شخصیتی تحمل پایین تری نسبت به دیگر افراد دارند. شخصیت های جامعه ستیز، خودشیفته، پارانوئید، شكاك و افسرده آمادگی برای ابراز خشونت را دارند و تحمل این افراد نسبت به استرس ها و فشارها بسیاز پایین است و به محض كوچكترین ناملایمتی وضعیت را تحمل نمی كنند. افرادی كه دچار اختلالات اضطرابی هستند نیز وقتی در شرایط تهدید قرار گیرند وحشت زده می شوند و دست به رفتار پرخاشگرانه می زنند. نادیده گرفتن بیماری های روانی و ترس از جنون سبب شده تا افراد از مراجعه به روانپزشكان و روان شناسان خودداری كنند كه این مساله باعث پنهان شدن بیماری های روانی شده است. تسهیل شرایط و ساخت این فرهنگ كه مراجعه به روانپزشكان و ... معادل جنون نیست، می تواند پرخاشگری را در جامعه كاهش دهد.
sajadhoosein
03-01-2011, 11:11
زنان پرخاشگرند یا مردان؟
یكی دیگر از مسائل بررسی رفتارهای پرخاشگرانه، رفتارهای گروههای متفاوت جنسی است. براساس آمار مردان نسبت به زنان پرخاشگرتر هستند. زنان، پرخاشگری خود را آشكارا نشان نمی دهند.
روشهای زنان بیشتر جنبه كلامی دارد و یا پوشیده و پنهان ابراز می كنند. زنان نسبت به افراد ضعیفتر پرخاشگری شدیدتری دارند و معمولا كودكان مورد پرخاشگری زنان قرار می گیرند و متاسفانه این وضعیت تلخ در نامادری ها نسبت به فرزندخوانده ها بسیار دیده می شود.
عوامل تحریك كننده بیرونی نیز فرد را در وضعیت تحریك شده قرار می دهد كه برای نمونه می توان به مصرف مشروبات الكلی، مواد محرك روانی مثل كوكائین، حشیش و قرصهای شادی بخش اشاره كرد كه باعث بالا رفتن رفتار پرخاشگرانه از سوی فرد می شود. در نزاعهای خیابانی وجود ناظران، پرخاشگری را شدیدتر كرده و در صورتی كه فرد مورد حمله پاسخ ندهد، میزان پرخاشگری بیشتر می شود. دیدن درد و رنج قربانی نیز سبب افزایش خشم پرخاشگر می شود.
ملكولهای تاثیرگذار
در میان مسائل متفاوت شكل دهنده ناهنجاری های اجتماعی، یكی دیگر از عوامل، تغییرات زیست محیطی و آلاینده های موجود در جهان صنعتی و تاثیرات این پدیده ها روی فرد است. دكتر قاسم آهنگری، استاد دانشگاه و عضو هیات علمی مركز ملی تحقیقات مهندسی ژنتیك و تكنولوژی زیستی در این باره می گوید: رفتار افراد تحت تاثیر رفتار ملكول هاست. رفتارهایی مثل پرخاشگری و خشونت، افكار هذیانی، توهمات، كناره گیری از اجتماع، فقدان انگیزه، اختلال خواب، اختلالات هیجانی كه از علایم اسكیزوفرنی هاست، ریشه در تغییر رفتارهای ملكولی دارد. تغییرات در زیست محیط، آلودگی هوا و ... یكی از عوامل مهم در تغییرات سیستم ایمنی بدن است. این سیستم در ارتباط تنگاتنگ با سایر سیستم های اعضای بدن است. ملكول ها با یكدیگر گفتگو دارند و تغییر در یكی از این سیستم ها می تواند روی سیستم های دیگر موثر باشد. به طور مثال تغییر در سیستم عصبی مثل افسردگی و استرس ها، روی سیستم ایمنی اثر می گذارد و این سیستم را دچار اختلال در عملكرد می كند كه می تواند زمینه ای مناسب برای بروز انواع بیماری های عفونی و سرطان ها ایجاد نماید. این دیالوگ میان سیستم ها برعكس هم صورت می گیرد. به طوری كه اگر سیستم ایمنی دچار اختلال شود، این اختلالات در سطح ملكولی روی سیستم عصبی از طریق فرآورده های ملكولی سیستم نظیر مولكول های سایتوكائین ها اثر گذارند. در حالت طبیعی، تعادلی میان انواع ملكول های بدن وجود دارد كه به این حالت هموستازیس می گویند. اگر این حالت تحت تاثیر عوامل محیطی و آلاینده های صنعتی هم به بریزد و مجموعه خاص سایتوكائین ها دچار اختلال شود، اختلال روی سیستم عصبی اثر می گذارد و موجب تغییر در رفتار فرد به صورت افسردگی، استرس، بیماری های اسكیزوفرنی و یا حالتهای پرخاشگرانه می شود. به عنوان مثال یكی از آلاینده های صنعتی، لنت ترمزهای خودروهاست. لنتها پس از فرسایش به صورت ذرات در سطح شهر و معابر عمومی پخش می شود و بدن ما در معرض این مواد قرار می گیرند. به طور مثال اگر این ذرات استنشاق شود، در سیستم ایمنی سلولهایی به نام سلولهای بیگانه خوار وجود دارند كه این ذرات را می بلعند؛ اما چون آنزیم های موجود برای هضم این ذرات را ندارد، دچار سوءهاضمه می شود و در نتیجه عدم هضم، ذرات سلولها شروع به ترشح ملكول های سایتوكائین ها می كنند كه سلولهای دیگر نیز فعال می شوند و در نهایت تعادل و یا هموستازیس به هم می خورد و توانایی سیستم ایمنی ما به مقدار زیادی كاهش می یابد و سایتوكائین مخرب روی سیستم عصبی می توانند موثر واقع شوند و ایجاد اختلال نروایمونو سایكولوژیك كنند و از آلاینده های این چنین به موارد بسیاری می توان اشاره كرد. توجه به این نكته كه آلاینده های صنعتی می توانند در بروز بیماری های روانی و جسمی بسیار موثر باشند، اهمیت كاهش آلاینده ها و عدم تخریب محیط زیست را نشان می دهد.
عضو هيات علمي دانشگاه آزاد اسلامي تبريز گفت: پرخاشگري اصليترين واکنشي است که هر انساني در مواجه با ناکاميها از خود بروز ميدهد.
آرمان ابوالفتحي در گفت وگو با خبرنگار بهداشت و درمان خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) منطقه آذربايجان شرقي با اعلام اين مطلب افزود: انسان در زندگي به دنبال تامين نيازهاي خود اعم از جسمي و رواني مي باشد که اگر در راه بدست آوردن اين نيازها با مانعي برخورد کند و نتواند آنها را بر آورده سازد دچار ناکامي خواهد شد.
وي گفت: هر سني نيازهاي خاص خود را دارد که حتما بايد در همان مقطع سني برآورده شود؛ به گونهاي که از نظر سلامت روان نميتوان انتظار داشت که اگر نياز جواني برآورده نشده باشد دچار مشکلات سلامتي از جمله افسردگي، درماندگي، بي علاقه بودن به ادامه زندگي و حتي عوارض جسماني نشود.
ابوالفتحي، بهترين راه مقابله با ناکاميها را ايجاد شرايط براي تامين نيازهاي مشروع در هر سن دانست و خاطرنشان كرد: فرد بايد به استعدادها و امکانات متعدد خود توجه کند و در صورت احتمال مواجهه با ناکامي، تلاش کند تا در زمينههايي که توانايي دارد، رشد کند.
sajadhoosein
03-01-2011, 11:20
پرخاشگری
مرکز خدمات مشاوره ای صنعت نفت
پرخاشگری به این صورت تعریف می شود:
ـ عمل شروع خصومت یا هجوم
ـ تمرین یا عادت شروع حمله
ـ رفتار یا اقدام خصمانه یا ویرانگر
در روانشناسی،پرخاشگری انواع مختلف رفتار را در بر می گیرد، که آشکار است بعضی از آنها با هم مرتبط نیستند. در نتیجه، ارائه تعریفی مختصر از پرخاشگری دشوار است.
مویر( در سال ۱۹۸۶) یک طبقه بندی اولیه، و بسیار موثر، از ۷ نوع مختلف پرخاشگری ارائه داد.
۱) پرخاشگری نسبت به یک شکار طبیعی:
حمله به طعمه توسط یک حیوان شکارگر
۲) پرخاشگری بین اعضاء نرانواع :
رقابت بین مردان همان نوع بر سر دستیابی به زن، قدرت، منزلت اجتماعی و غیره
۳) عمل پرخاشگرانه ناشی از ترس شدید:
پرخاشگری توأم با تلاش برای گریز از خطر
۴) پرخاشگری تحریک پذیر:
پرخاشگری نسبت به یک هدف قابل حصول که با ناامیدی القا می شود (برای نمونه، پرخاشگری برنامه زاد)
۵) پرخاشگری منطقه ای:
دفاع از یک فضای ثابت در مقابل افراد مزاحم، این نماد رفتارشناسی است.
۶) پرخاشگری مادری:
پرخاشگری مادر برای حفاظت از فرزندش در مقابل خطر.
پرخاشگری پدری هم وجود دارد.
۷) پرخاشگری وسیله ای: پرخاشگری به منظور دستیابی به هدف، که ممکن است واکنش اکتسابی به یک موقعیت باشد.
● اساس زیست شناختی رفتار پرخاشگرانه
نتایج آزمایشها بر روی موشها(ووم سال و برنسون ۱۹۸۰، ریان و واندنبرگ ۲۰۰۲) و انسانها ( رینش ۱۹۷۷، رینش ۱۹۸۱، برنبوم و رینش ۱۹۹۷) نشان دادهاند که در معرض آندروژن با غلظت زیاد در رحم بودن با افزایش پرخاشگری در بزرگسالی ارتباط دارد. سطوح بالای پرخاشگری در میمونها و موشهای نر با ترشح هورمون مونوآمین اکسید از A همراه است. با وجود این، مطالعات روی میمونها و انسانها نشان داده است که تأثیرات منفی را معمولاً می توان با روش تربیتی مناسب کاهش داد.
▪ پرخاشگری در مقابل غریبه ها
سادهترین نوع پرخاشگری برای شرح دادن به گروهی مربوط می شود که از خود در مقابل یک شکارگر دفاع میکنند تا نابود نشوند. گونه های قوی، حصاری در اطراف گونهای ضعیف می کشند و از آنها دفاع می کنند، بنابراین پرخاشگری میکنند و خود را به خطر می ا ندازند، یا کل گروه می گریزند و گونه های ضعیف نابود می شوند.
▪ پرخاشگری نسبت به همنوع خود
یکی از کاربردهای پرخاشگری این است که تعیین کننده رهبر گروه یا سلسله مراتب سلطه گری است. هدف دیگر پرخاشگری در اختیار گرفتن قلمرو خود است. در وهله اول این به معنی گریز از رقابت با همنوع خود است.
یک تاثیر آن این است که همنوع در فضای موجود پخش می شود که هر کدام قلمرو مخصوص به خود را دارند. یکبار همه قلمرو مورد استفاده قرار گرفت، که سبب شد پرخاشگری کردن بجای گریز، منجر به مرگ شود.
▪ پرخاشگری نسبت به دوستان
چون پرخاشگری بخشی از زندگی و تا حدی ارثی است، عدم توانایی در شرح پرخاشگری می تواند خطرناک باشد. اگر افرادی به مدتی طولانی زندانی شوند ممکن است با هم بجنگند. پرخاشگری را زمانی که این انگیزه تحقق یابد می توان بعنوان تفریح تجربه کرد، بویژه اگر خود فرد ریسک کند، تا منشاء زورگویی را توجیه کند.
sajadhoosein
03-01-2011, 11:41
● روانشناسی
پرخاشگری یکی از مهمترین و بحث انگیزترین انواع انگیزش است. استفاده از آن بعنوان یک مقوله در روانشناسی انگیزش اغلب مورد انتقاد بوده است، چون آشکار است که این گستره وسیع پدیده ها، از جنگ جدید تا مشاجرات بین افراد را در بر می گیرد. بعید است که اینها غیر از ریسک صدمه زدن وجه مشترکی داشته باشند. این خطر همیشگی وجود دارد که مفاهیم و توضیحاتی که برای بررسی یک نوع از پرخاشگری سودمندند در زمینه ای دیگر اشتباه به کار روند. با وجود این در بسیاری از زمینه های روانشناسی و علوم اجتماعی دیگر از جمله موارد زیر به عنوان یکی از مهمترین موضوعات پابرجاست:
۱) انگیزش
۲) کردار شناسی و روانشناسی تطبیقی
۳) روانشناسی اجتماعی
۴) روانکاوی و انواع دیگر روانشناسی عمقی
۵) نظریه بازی
۶) مردم شناسی اجتماعی
۷) جرم شناسی
۸) علم اخلاق
۹) روابط بین المللی
● همانند سازی(شناسایی)
همه پرخاشگریها به سادگی و به طور مستقیم قابل تشخیص نیستند.
ممکن است بعضی از پرخاشگریها در ظاهر نوعی رابطه دوستی باشند. این عمل پرخاشگری رابطه ای شامل چیرگی حتی سادیسم(دیگر آزاری جنسی) است به این نحو که دوست قویتر ، دوست ضعیفتر خود را با تهدید به طرد کردن آزار می دهد.
پرخاشگری غیر مستقیم شامل اقداماتی از قبیل شایعه پراکنی در مورد دیگران، حتی به دروغ است، همانطور که پرخاشگری اجتماعی ممکن است اعتماد به نفس یا موقعیت اجتماعی را مورد حمله قرار دهد. همه اینها با هم توسط راشل سیمونز در کتاب ( Odd Girl Out) تحت عنوان پرخاشگری جانشین شرح داده شده است.
sajadhoosein
03-01-2011, 11:49
مدیریت پرخاشگری
● نگاه اجمالی
اولین گام به منظور اداره و کنترل خشم این است که باور کنید میتوانید این کار را انجام دهید. با اینکه همه ما خشم را در زندگی روزمره خود داریم، ولی سعی میکنیم آن را با شیوهای سازنده ابراز کنیم. برخی افراد تا زمانی که فشار ناکامی و خشم درونی ، زندگی روزانه آنان را طاقت فرسا نکرده است، خشم را در خود نگه میدارند. برخی دیگر ظاهرا در عصبی شدن ، فریاد کشیدن ، زدن و پرتاب کردن و در کل رفتارهایی که قلبها را میشکند، به اموال آسیب میرساند و گاهی بدتر از این اعمال ، متخصص و خبره هستند.
● کدام؟ کنترل یا حذف پرخاشگری؟
خشم مخرب از لحاظ فردی و اجتماعی به ما آسیب میزند.
اداره و کنترل خشم لزوما به معنی ابراز کمتر خشم نیست، بلکه به معنی فراگیری شیوهای از ابراز خشم است که برای ما و کسانی که پیرامون ما هستند، مفید باشد. هرچند ممکن است تصور ابراز خشم به شیوهای سازنده ، تازه و غریب به نظر رسد، ولی باید گفت که چنین امری ممکن است. برای مثال ، برخی افراد وقتی درباره خشم خود مینویسند، یا آن را نقاشی میکنند، با دوستان و یا اعضای خانواده صحبت میکنند، قدم میزنند، ورزش میکنند و یا آمیزهای از این رفتارها و سایر فعالیتها را انجام میدهند، به آرامش دست مییابند.
● تشخیص خشم
نخست نشانههای اولیه و هشدار دهنده خشم بروز میکند. بیشتر ما انسانها از نشانهها و سرنخهای موقعیتی ، بدنی و شناختی که بر پاسخهای خشم ما مقدم هستند، ناآگاه هستیم. آگاهی از این نشانهها گامی بسیار اساسی در اداره خشم میباشد، زیرا این آگاهی خواهد توانست قبل از آنکه کنترل خشم دشوار شود، وقت زیادی را برای مداخله در اختیار ما قرار دهد.
● کنترل اولیه پرخاشگری
برای کنترل اولیه توجه زیادی به حالات زیر بکنید:
ـ موقعیتهایی ( افراد و مکانهایی ) که شما را خشمگین میکنند.
ـ تغییرات بدنی که قبل و در حین خشم شما رخ میدهند. برای مثال ، افزایش ضربان قلب ، احساس فشار در سر ، احساس داغ شدن ، مشت شدن دستها ، دندان به هم فشردن ، احساس گرفتگی و سفتی عضله در ناحیه شکم ، سینه و غیره.
ـ نشانههای شناختی یعنی افکاری که شما درباره گذشته ، حال و آینده دارید و قبل از احساسات خشم و ناکامی پیدا میشود. داشتن فهرستی از این نشانهها در مدیریت خشم بسیار مفید است. یک نفر ممکن است قبل از خشمگین شدن فکر کند که دیگران به او و حرفهایش توجهی نمیکنند. دیگری فکر کند، دیگران قصد توهین یا بیتوجهی عمدی را دارند و پدری فکر کند که آینده فرزند او با این کارهایش تباه خواهد شد.
همین شناسایی علائم هشدار دهنده ، موجب کاهش شدت ، مدت و یا فراوانی خشم شما میشود.
● مهار خشم با وقفه اندازی
حال که شما نشانهها و سرنخهای خشم خود را شناختهاید، هرگاه متوجه این علائم شدید، مکثی کنید و نفس عمیقی بکشید. یک وقفه چند ثانیهای و نفس عمیق میتواند اثر پایداری بر شما بگذارد. خشمی که احساس میکنید، آنچه که به خود میگویید و آنچه در اثر این خشم انجام خواهید داد، تحت تاثیر این وقفه شما قرار خواهد گرفت.
● تغییر اندیشه خشم آمیز
شیوه اندیشه ما با شیوه احساس ما مرتبط است.
برخی اندیشهها ما را مستعد خشم و ناکامی میکنند. شیوههای رایجی که مردم قبل از بروز خشم آن را بکار میگیرند، عبارتند از: توقف کردن روی مساله مشکل آفرین ، تمرکز روی جنبههای منفی ، ناچیز شمردن وجوه مثبت ، انتظار داشتن کمال از خود و دیگران ، نتایج دلخواهی گرفتن ، داشتن نگرش انعطاف ناپذیر و تفکر دو قطبی ( خوب _ بد ، سیاه _ سفید ).
▪ شیوههای درمانی که میتوانند به ما کمک کنند، عبارتند از:
ـ از چشم دیگران به موقعیت و مشکل نگریستن
ـ تامل در باب آنچه مایلید انجام دهید
ـ تامل درباره پیامدهای احتمالی اعمال خود ، قبول این نکته که همه خطاپذیرند و جستجوی شیوههایی که به کمک آنها میتوان یک موقعیت مشکلزا را به نحو مثبت کنترل و اداره کرد.
● ایجاد بینش و آگاهی نسبت به توان کنترل خود
هرگاه متوجه شدید که توانستهاید با یک موقعیت برانگیزنده خشم به خوبی مقابله کنید، یا خشم خود را به شیوه مناسب ابراز دارید، از خود بپرسید چگونه من آن را انجام دادم؟ هر فردی نوعی توان و استعداد برای کنترل خشم دارد. توان شما چگونه است؟ روی این مساله بسیار تمرکز و تمرین کنید و آن را تقویت کنید. عفو هدیهای است که شما میتوانید به خود بدهید. افراد خوب هم میتوانند تجارب منفی و بد داشته باشند. سو استفاده ، بی اعتنایی ، بی توجهی و تنگ نظری ، همه و همه واقعیتهای جهانی هستند که در آن زندگی میکنیم.
گاهی اوقات عفو کسانی که موجب درد و رنج ما شدهاند، غیرقابل تصور است. هراس ما ممکن است این باشد که گذشت موجب میشود، رفتار شخص موجه شمرده شود. چرا من کسی را عفو کنم که موجب خشم یا رنج شدیدی در من شده است؟ پاسخ این است که ما دیگران را به خاطر خودمان میبخشیم. وقتی ما کسی را میبخشیم، به کنترل او روی چگونگی احساس خود پایان میدهیم. ما به خودمان شانس یک زندگی تازه را میدهیم، زندگیای که در آن تنفرهای کهنه و مزمن جایی ندارند.
بنابراین ، عفو هدیه به دیگران نیست، بلکه هدیه به خودمان است.
● تنفر وقت و انرژی زیادی میگیرد.
وقت و نیرویی که تنفر از شما میگیرد، میتواند به مردم و فعالیتهایی اختصاص یابد که برای شما شادی و رضایت و برای آنها خدمت و محبت به دنبال دارد. انتخاب عفو برای کنترل خشم به تدریج حاصل میشود. شما نباید مادامی که احساس آمادگی در این زمینه نکردهاید، آن را انتخاب کنید.
اگر موارد کوچک را عفو کنید، به تدریج یاد خواهید گرفت که چگونه خطاهای بزرگ دیگران را عفو کنید. راجع به عفو بزرگان دینی و اجتماعی فکر و تحقیق کنید و از آنها پیروی نمایید.
● خودتان را بیان کنید.
پس از آنکه خشم خود را وارسی کردید و احساس نمودید که خشم شما موجه است، درباره نوع رفتاری که میخواهید انجام دهید فکر کنید، صبر کنید و بعد تصمیمی عقلانی بگیرید. وقتی خشم شما موجه است، صادقانه مشخص کنید که چه احساسی دارید. احساس کینه ، عصبانیت ، نفرت ، انتقام ، لذت یا چیز دیگری. هرچه خود و احساس خود را بیشتر بشناسید، بهتر عمل خواهید کرد.
● انتخابهای سالم برای پیشگیری از خشم
خشم فرصت طلب است و در بدنی که خسته ، فرسوده و بیمار است به آسانی جان میگیرد. در نتیجه به منظور اداره و کنترل خشم به خواب منظم ، غذای خوب ، لذت از اوقات فراغت ، تفریح و عبادت و معنویت نیاز دارید.
● روان درمانی پرخاشگری
اگر کنترل خشم مشکل جدی شماست و با این آموزشها بهبودی نداشتید، ممکن است افسردگی و اضطراب و وسواس زیربنای آن باشد. انتخاب مناسب و مفید در چنین مواردی مشاوره با روانپزشک ، روان شناس یا پزشک است.
sajadhoosein
03-01-2011, 12:04
چگونه به پرخاشگری شکل سالم و مطلوبی بدهیم؟
کار را بدتر و یپچیده تر نساز.
...همه روزه در دنیا، میلیونها انسان، تحت تأثیر هیجانهای شدید و خشمهای آنی و کور، مبادرت به اعمالی نظیر فحاشی، نزاع، چاقوکشی، تیراندازی، جنایت، آتش سوزی، ویرانگری و صدها کردار غیرعادی دیگر نموده و سر از زندان درمیآورند.
شگفتی در این جا است که قریب به اتفاق همین افراد، پس از ایجاد حادثه، غرق در تعجب، حیرت و تأسف میگردند و میفهمند این واکنشهای وحشتناک چگونه، چه طور و با چه نیروی ارادهای صورت گرفته است؟ و حتی گاهی باور ندارند که خود باعث این حوادث غیرقابل قبول، حیرت انگیز و وحشتناک بودهاند ...! زمانی بهخود میآیند که کار از کار گذشته و دیگر تأسف و پشیمانی، چاره ساز نیست. بیشتر این افراد، پس از حادثه، پیوسته در خواب و بیداری، دچار کابوس و عذاب روحی میشوند.
پس بیدلیل نبوده است که ”فیثاغورس“ بی از دو هزار سال پیش گفته است: ”خشم با دیوانگی آغاز میشود و با پشیمانی پایان میپذیرد“.
خرد و تجربه به ما میگوید خشم خود را بهگونهای بیرون بریز که نه خود را گرفتار سازی و نه به دیگران آن چنان آسیبی برسانی که فاجعه به بار آورد.
● چرا باید کار از کار بگذرد؟ چرا باید انگشت پشیمانی بگزیم؟
تجربه نشان میدهد که اگر فردی بتواند بین خشم و بروز پرخاشگری، فاصلهای به وجود آورد و پس از آرام تر شدن با سودجوئی از عقل، سنجیده و منطقی مانع را از میان بردارد و یا آن را دور بزند و یا به آن آسیب مناسب را برساند نه کار از کار میگذرد، نه پشیمانی گریبانش را میگیرد و نه وبال پرخاشگری، زندگی اش را تیره و تار میسازد.
▪ روانشناسها دو راهکار را سفارش میکنند:
الف) راهکار کوتاه مدت:
▪ هروقت به خشم میآئید، برای ایجاد فاصله، اعداد فرد یا زوج را از صد یا از هزار به پائین بشمارید.
▪ چند نفس عمیق بکشید.
▪ بنا به ضرب المثل فارسی، ”یک لیوان آب خنک میل بفرمائید“!
▪ آگاهانه حواس و توجه خود را پرت نمائید. به طور مثال به آسمان و شکل ابرها، به تابش خورشید و ماه، به بازتاب مهتاب بر سطح آب، به گل گلدان یا برگهای درختی و گلهای رنگارنگ باغ، به نگاه معصوم یک کودک، به کوه و دشت و دره و .
.. بنگرید.
▪ خود را عادت دهید در زمان خشم، به یاد خاطرهای شاد و موفق بیفتید. منظره زیبائی که در گذشته، نظرتان را جلب کرده است، از نظر بگذرانید و .
▪ به دوست عزیزی تلفن بزنید و با او مشکل را درمیان نهید.
ب) راهکار دراز مدت:
نظام آموزش و پرورش، برنامههای صدا و سیما و جامعهٔ سالم و به سامان رسیده، مسئولیت اصلی را به دوش دارند. در این میان سهم خانواده بسیار برجسته است:
پرخاشگری آموختنی است: در خانوادههائی که فرزندان بر بستری از مهر و محبت سنجیده و با اصول علمی تربیت میشوند و با نمونههای نادرست و بیمار گونهٔ پرخاشگری روبه رو نیستند، فرزندانی آرام و پرتحمل بار میآیند.
پرخاشگری تقلیدپذیر است: بخشی از شواهد مربوط به نظریهٔ یادگیری اجتماعی، حاصل بررسیهائی است که نشان میدهد پرخاشگری مانند هر پاسخ دیگر، از طریق تقلید آموخته میشود. کودکان کودکستان که انواع رفتارهای پرخاشگرانهٔ آدم بزرگسالی را نسبت به عروسک بادی تماشا کرده بودند، بعدها بسیاری از رفتارهای او، از جمله الگوهای نامتداول رفتار پرخاشگرانهٔ او را تقلید خواهند کرد.
اثر قصهها، داستانها، فیلمها و ...
قصه، داستان یا فیلمهای پر از خشونت و آدم کشی در ایجاد پرخاشگری نقش و اثر پایداری بهویژه در کودکان و نوجوانان دارد:
بیشتر بررسیها به این نتیجه اشاره دارند که تماشای خشونت میتواند، پرخاشگری در روابط شخصی را، به ویژه در کودکان افزایش دهد.
و باز:
تماشای رفتار پرخاشگرانه، خواه بهصورت زنده و یا بهصورت فیلم، میزان رفتار پرخاشگرانه را به اندازهٔ چشمگیری افزایش میدهد.
جامعهٔ سالم و به سامان رسیده
سرنوشت افراد از سرنوشت جامعه، جدا نیست. برای این که پرخاشگری از میان برخیزد، کاهش یابد و یا شکل سالمی پیدا کند، از نظر اجتماعی، نیاز بهجامعهٔ سالم و به سامان رسیدهای داریم:
روزی که کمترین سرود، بوسه است
و هر انسان برای هر انسان برادری است
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمیبندند
قفل، افسانهای است و قلب برای زندگی بس است.
جامعهای که حقوق بشر و آزادی را پاس میدارد، از زندگی سالم و مرفهی برخوردار است و همه از نعمت آموزش و پرورش بهره مندن.
در جامعه پر از فقر و فلاکت، پر از جمعیت و آدمهای نیازمند، بیکار، پر از سلطهگری و زور، خشونت بیداد میکند. فرض کنید در چنین جامعهای فردی برای انجام کار سادهای به ادارهای رفته است، آیا برخورد بی تفاوت و یا پر از نخوت و خشونت مأمور دولت، امروز و فردا کردن و رشوه طلبیدن در او خشمی برنمیانگیزد؟ آیا انتظار داریم او عصبانی نشود؟
sajadhoosein
03-01-2011, 12:16
● شناخت و تحلیل علمی
توانائی تحلیل علمی، شناخت و تجربههای پیشین فرد، در چگونگی و میزان پرخاشگری فرد، تأثیر فراوانی دارد.
فرد فرهیخته و رشد یافته از کنار بسیاری از شرایط خشم برانگیز، ماهرانه، آرام و راحت میگذرد. او راه خود را سنجیده برمیگزیند و اهداف خود را با برنامه ریزیهای عینی و اجراپذیر دنبال میکند. او بدون این که بی تفاوت شده باشد، بدون این که سلطه پذیر باشد، از خطاهای کوچک و دیگران میگذرد. از زمان قدیم گفتهاند که: ”بخشش از بزرگان است“. کاربرد عشق و محبت، بخشش و ایثار سهم والائی در این زمینه دارد.
● نقش روانشناس و درمانگر
افرادی هستند که اعصاب ضعیف یا به قولی تند و تیز دارند. زودرنج هستند، در برابر کوچک ترین امری که مطابق میلشان نیست، داد و قال راه میاندازند، از کوره درمیروند، به قولی جوش میآورند یا بدخلقی میکنند. ممکن است ما با فردی که اختلال شخصیت ضداجتماعی دارد، روبه رو شویم. این فرد بسیار خطرناک است و خشونت او کور و فاجعهآمیز است. تنها روانشناس، روانکاو یا رواندرمانگر میتواند با شیوههای شرطیزدائی، روانکاوی و شیوههای درمانی دیگر، به درمان بپردازد. موضوع چنین درمانهائی از دایرهٔ بحث امروز ما بیرون است و آن را بهکارشناسان فنی میسپاریم.
نویسنده و مترجم
مصطفی علیزاده
مجله شادکامی و موفقیت
sajadhoosein
03-01-2011, 12:35
متخصصان اعصاب ميگويند، گامهاي بلند در درك شيمي مغز و ژنتيك انسان دانشمندان را اميدوار ميكند كه براي پيشگيري از فاجعههايي مانند قتلعام هفته گذشته در دانشگاه ويرجينيا، بتوان رفتارهاي خشونت آميز را مهار كرد.
به گزارش پايگاه اينترنتي خبرگزاري فرانسه، در مرگبارترين حادثه تيراندازي در محيط آموزشي در تاريخ آمريكا، يك پسر ۲۳ساله كرهجنوبي تبار كه از زمان كودكي خود در آمريكا زندگي ميكرد، ۳۲نفر را به قتل رساند و بعد دست به خودكشي زد.
دكتر "آلن سيگل" متخصص اعصاب و محقق در "دانشگاه پزشكي نيوجرسي" گفت:
به اعتقاد وي شكي نيست كه اگر ميتوانستند مغز اين پسر ۲۳ساله را آزمايش كنند ناهنجاريهايي پيدا ميكردند و ميتوانستند درمانهايي براي وي تجويز كنند.
تحقيقات باليني به همراه آزمايش بر روي حيوانات بويژه بر روي گربهها در طي حدود ۴۰سال نشان داده است كه مناطق ويژهاي در مغز وجود دارند كه با تهاجم و خشونت ارتباط دارند.
به گفته اين متخصص اعصاب، به نظر ميرسد كه منطقه جلويي مغز يا كورتكس قسمت پيشاني نقش مهمي در رفتار خشونت آميز ايفا ميكند.
وي گفت، در يك قاتل ديگر به نام "چارلز وايت من" كه در دهه ۱۶ ،۱۹۶۰ نفر را در "دانشگاه تگزاس" به ضرب گلوله از پاي درآورد، ديده شد كه توموري در لوب گيجگاهي در منطقه سيستم ليمبيك مغز وي وجود دارد.
ارتباط ميان كورتكس قسمت پيشاني مغز و خشونت براي اولين بار در سال ۱۸۴۸در مورد يك كارگر خطوط راه آهن به نام "فينياس گئيج" كشف شد.
جمجمه سر اين كارگر در جريان يك انفجار توسط يك لوله آهني سوراخ شد كه به قسمت جلويي مغز وي آسيب رساند.
گئيج از اين سانحه جان سالم بدر برد اما رفتار وي كلا تغيير كرد بطوريكه منش محترمانه و حساس سابق وي جاي خود را به واكنشهاي شديد و ناگهاني و شخصيتي پرخاشگر داد.
سيگل گفت، از آن زمان مدارك پزشكي تمايلهاي خشونت آميز را با آسيب رسيدن به بخش جلويي مغز مرتبط دانستهاند.
طبق مقالهاي كه در مجله "علوم عصبي" منتشر شده است. مطالعهاي كه به تازگي انجام شده است نشان ميدهد كودكاني كه قبل سن هفت سالگي كورتكس قسمت پيشاني مغز آنها آسيب ميبيند، رفتاري غيرعادي پيدا ميكنند كه با عدم توانايي در كنترل خشم، عصبانيت و پرخاشگري مشخص ميشود.
متخصصان اعصاب معتقدند كه منطقه جلويي مغز وسوسههاي پرخاشگري و خشونت را تنظيم و كنترل ميكند.
محققان در مقالهاي كه در مجله علوم اعصاب منتشر شد نوشتند، مطالعه تصوير مغز ۴۱قاتل نشان داد كه در بيشتر موارد كورتكس قسمت پيشاني مغز و برخي از مناطق عميقتر آن از جمله آميگدالا عملكرد غيرعادي دارند.
"كلاوس ميچك" دانشمند علوم اعصاب در دانشگاه تافتس گفت، در مورد تيرانداز دانشگاه ويرجينيا، با يك تحقيق پزشكي بايد بررسي كرد كه آيا وي در سيستم سروتونين خود نارسايي داشته است يا خير.
سروتونين يك فرستنده عصبي در سيستم اعصاب مركزي است و سطوح پايين آن با نارساييهاي متعددي مرتبط بوده است.
ميچك گفت، سروتونين مغز، انتقالدهنده اي است كه در مورد رفتارهاي خشونت آميز و پرخاشگرانه بيش از هر انتقالدهنده ديگري تحت بررسي قرار گرفته است.
سيگل با اشاره به "پروزاك" و "ليتيوم" كه براي درمان شيزوفرني نيز استفاده ميشوند، گفت: تعدادي از داروها با جبران نارساييهاي سروتونين در كنترل تكانههاي خشونت آميز موثر هستند.
محمد نيكونژاد
sajadhoosein
03-01-2011, 13:25
همان گونه كه اليوت ارونسون، يكي از علماي اجتماعي معاصرگفته است، عصر ما، عصر پرخاشگري است. بخش عمده اخبار مطبوعات و راديو و تلويزيون، شرح و نمايش خشونتهايي است كه در نقاط مختلف جهان از سوي انسانهايي نسبت به انسانهاي ديگر اعمال ميشود. كشتارهاي جمعي، قتلهاي انفرادي، تجاوز و تبعيض همه و همه گوياي برخورد خشن و زشت انسان نسبت به همنوعان خود است. اما متخصصان علوم اجتماعي از جمله روانشناسان اجتماعي در خصوص پرخاشگري چه اعتقادي دارند؟
پرخاشگري رفتاري است كه هدف آن صدمه زدن به خود يا به ديگري باشد. آنچه در اين تعريف حايز اهميت است، قصد و نيت رفتار كننده است؛ يعني رفتار آسيبزا در صورتي پرخاشگري محسوب ميشود كه از روي قصد و به عمد به منظور صدمه زدن به ديگري يا به خود انجام گرفته باشد.
بنابراين با چنين تعريفي اگر به طور مثال در زمين فوتبال بازيكني به طور غيرعمد سبب شكستن پاي بازيكن ديگر شود، كار او پرخاشگري به حساب نميآيد اما گر وي از روي عمد به ساق پاي بازيكن ديگر لگدي بزند تا او را از دور بازي خارج كند، اين رفتار بدون ترديد پرخاشگري تلقي ميشود. به طور كلي، صاحبنظران حوزه روانشناسي اجتماعي در زمينه پرخاشگري به دو دسته تقسيم شدهاند: گروهي كه معتقدند پرخاشگري ذاتي و فطري است و گروهي كه آن را حاصل عوامل اجتماعي و در نتيجه، آموختني ميدانند. هر دو گروه براي تاييد نظر خود دلايلي دارند و شواهد تجربي گوناگوني را نقل ميكنند.
* معتقدان به ذاتي بودن پرخاشگري
مشاهده فجايعي كه انسانها نسبت به يكديگر مرتكب شده و ميشوند، سبب شده است كه عدهاي از صاحبنظران از اين نظر دفاع كنند كه پرخاشگري در انسان جنبه ذاتي و فطري دارد. از ميان اين صاحبنظران، چهره معروفي چون فرويد- واضع مكتب روانكاوي- را ميتوان نام برد كه به ذاتي بودن پرخاشگري در انسان اعتقاد دارد. فرويد معتقد است كه پرخاشگري به عنوان يك نيروي نهفته در انسان داراي حالت هيدروليكي است، يعني به تدريج در شخص متراكم و فشرده ميشود و نياز به تخليه پيدا ميكند.
به نظر فرويد اگر اين انرژي به شكلي مطلوب و صحيح، به طور مثال از طريق ورزشها و بازيها تخليه شود، جنبه سازنده خواهد داشت.
در غير اين صورت، به گونهاي مخرب تخليه ميشود كه اعمالي نظير قتل، ضرب و شتم، تخريب و نظاير آنها از اين جملهاند. از نظر وي، پرخاشگري در انسان نماينده غريزه مرگ است كه در مقابل غريزه زندگي در فعاليت است؛ يعني در حالي كه غريزه زندگي ما را به سوي ارضاي نيازها و حفظ بقا هدايت ميكند غريزه مرگ به صورت پرخاشگري ميكوشد به نابود كردن و تخريب بپردازد.
* معتقدان به اكتسابي بودن پرخاشگري
در برابر گروهي كه به ذاتي بودن پرخاشگري اعتقاد دارند، گروه ديگري هستند كه اصولا چنين اعتقادي را درباره انسان، خطرناك و مخرب ميدانند.
به عقيده آنان چنين طرز تفكري سبب ميشود كه پرخاشگري مانند ميل به غذا، يك واكنش اجتنابناپذير تلقي شده و بنابراين دست ما را در كنترل يا كاهش دادن آن ببندد.
اين گروه معتقدند كه برخلاف نظر غريزيون، دلايل فراواني را ميتوان ارائه داد كه پرخاشگري منشأ غريزي و ذاتي ندارد و به همين دلايل از لحاظ اجتماعي، هم قابل آموزش است و هم قابل پيشگيري و كنترل. آنها براي تأييد عقيده خود دلايل گوناگوني را عرضه كردهاند.
sajadhoosein
03-01-2011, 13:33
كنترل پرخاشگري
بعد از آنچه درباره پرخاشگري ذكر شد پرسش اساسي و مهم اين است كه آيا ميتوان رفتار پرخاشگرانه را كنترل كرد يا از بين برد؟ پاسخ به اين پرسش برحسب پايگاه اعتقادي صاحبنظري كه به آن پاسخ ميدهد، تعيين ميشود.
در زير، چند ديدگاه را در اينباره بررسي ميكنيم.
* ديدگاه زيستشناختي و غريزي بودن پرخاشگري
نظريهپردازاني كه معتقدند پرخاشگري غريزي و يك ويژگي زيستي انسان است، طبعاً با ديدي بدبينانه به امكان كنترل رفتار پرخاشگرانه مينگرند. فرويد هر قدر به سن پيري نزديك ميشد و هر چه بيشتر خرابيهاي جنگ اول جهاني را مشاهده ميكرد، نسبت به امكان كنترل پرخاشگري بدبينتر ميشد و آن را بيشتر غيرقابل اجتناب مييافت. او پرخاشگري را فرآورده طبيعي غريزه مرگ ميدانست. روانكاواني كه چنين ديدگاهي را پذيرفتهاند، در محدود كردن و كنترل رفتار پرخاشگرانه انسان شانس كمي ميبينند و امكان از بين بردن پرخاشگري را منتفي ميدانند.
بنابراين وظيفه روانكاوان هدايت پرخاشگري در كانالهاي رفتارهاي مورد قبول اجتماعي است.
* ديدگاه انگيزشي
نظريهپردازان انگيزشي، ناكامي را علت اساسي پرخاشگري ميدانند كه حالتي از انگيختگي را در شخص به وجود ميآورد كه در حضور قرينههاي مناسب ظاهر ميشود. در نتيجه براي كنترل پرخاشگري بايد به راههايي ببنديشيم كه ميتوانند ناكامي را كم كنند. يكي از محققان (رانسفورد) با گروهي از سياهپوستان منطقه لسآنجلس مصاحبه كرد و دريافت كساني كه داراي احساس نارضايتي شديد بودند، براي انجام رفتار پرخاشگرانه مستعدتر از ديگران هستند. صاحبنظران خشونتهاي ايجاد شده به وسيله نهضت جداييطلبان كبك در كانادا، باسك در اسپانيا و كشمير در هند را نيز به ناكاميهاي اجتماعي و اقتصادي نسبت دادهاند. رهبران اجتماعي براي كاهش چنين ناكاميهايي، راههايي را پيشنهاد كردهاند: ارائه خدمات بهتر، دادن آموزشهاي انساني به پليس و برطرف كردن علل مستقيم ناكاميها. نظريهپردازان انگيزشي، پالايش يا تخليه هيجاني را به عنوان وسيلهاي براي كنترل رفتار پرخاشگرانه پيشنهاد كردهاند.
* ديدگاه يادگيري اجتماعي
نظريهپردازان يادگيري اجتماعي در مورد امكان كنترل پرخاشگري نسبت به بقيه ديدگاهها خوشبينترند. چون معتقدند كه عوامل محيطي، آموختن و نگهداري؛ رفتارهاي پرخاشگرانه را كنترل ميكنند. به نظر آنها تغييرات مناسب در موقعيتهاي محيطي و از بين بردن زمينههاي موجد پرخاشگري ميتواند باعث كاهش پرخاشگري و خشونت شود. به عنوان مثال نظريهپردازان يادگيري اجتماعي پيشنهاد ميكنند كه مشاهده سرمشقها و الگوهاي غيرپرخاشگر به اكتساب رفتارهاي غيرپرخاشگرانه منجر ميشود. نظريهپردازان يادگيري همچنين به تقويت نشدن پاسخهاي پرخاشگرانه تأكيد ميورزند. اگر فرد براي رفتارهاي پرخاشگرانه خود تقويت نشود و پاداش دريافت نكند، احتمال انجام رفتار پرخاشگرانه كاهش پيدا ميكند.
sajadhoosein
03-01-2011, 13:39
1) استدلال: اين شيوه شامل ارائه مجموعهاي از استدلالها در مورد خطرات و عواقب پرخاشگري با فرد پرخاشگر يا با قربانيان پرخاشگري است.
اين شيوه حتي ميتواند در پيشگيري از پرخاشگري در افرادي كه هنوز پرخاشگري نشان ندادهاند، موثر واقع شود. همچنين ميزان متقاعد كننده بودن استدلال در اين زمينه نقش مهمي دارد. به عنوان مثال، اگر عواقب احتمال رفتار پرخاشگرانه پدري نسبت به فرزند خود (از قبيل پاره شدن پرده گوش، يا صدمه جسمي ديگر) به او گوشزد شود، ممكن است مانع از نشان دادن شدت عمل در وي شود. البته روشن است كه استدلال كردن با كودكان ميتواند تأثير كمتري داشته باشد.
2) تنبيه فرد پرخاشگر: همانگونه كه اشاره شد، گاه تنبيه فرد پرخاشگر در كاهش دادن پرخاشگري نقش دارد.
البته در اينباره توضيح ضروري آن است كه تنبيه شديد به علت اينكه متابعت ميآورد و زشتي پرخاشگري را در شخص دروني نميكند، روش مطلوبي نيست؛ اما تنبيه ملايم براي اينكه توجيه بيروني كافي براي شخص فراهم نميكند، احتمال بيشتري دارد كه نگرش فرد را نسبت به پرخاشگري تغيير دهد. بعضي از محققان پيشنهاد كردهاند كه تنبيه يا تهديد به تنبيه نيز ميتواند به عنوان كاهش دهنده رفتار پرخاشگرانه مورد استفاده قرار گيرد. در اين مورد هم تنبيه فرد پرخاشگر و هم تنبيه سرمشق و الگوي پرخاشگري هر دو موثر و مفيد بودهاند.
3) تقويت رفتارهاي مغاير: اين يك اصل يادگيري است كه براي از بين بردن رفتار نامطلوب، به جاي تنبيه آن رفتار، ميتوان رفتار مخالف و مغاير آن را تقويت كرد. اگر بخواهيم اين اصل را درباره پرخاشگري به كار بنديم بايد به جاي تنبيه رفتار پرخاشگرانه، رفتار غيرپرخاشگرانه را تشويق كنيم. با اين كار چون شخص نميتواند در آن واحد هم پرخاشگر باشد و هم نباشد، به سوي انجام رفتار غير پرخاشگرانه كه تشويق به دنبال دارد، سوق داده ميشود. موثر بودن اين شيوه در بعضي آزمايشها نشان داده شده است. بهطور كلي، در اين مورد اصل اين است كه ذهن شخص از موضوع پرخاشگري منحرف شود. بنابراين هر عملي مانند ترك محل پرخاشگري، مشغول شدن به فعاليتهاي ديگر، خوردن يك ليوان آب، انجام يك فعاليت ورزشي و نظاير آنها كه ذهن شخص را به خود مشغول كند، ميتواند در كاهش پرخاشگري موثر باشد.
خلاصه اينكه نظريهپردازان يادگيري زمينههايي را براي ايجاد خوشبيني نسبت به آينده درباره كنترل رفتارهاي پرخاشگرانه فراهم ميكنند. اعتقاد به اينكه پرخاشگري ذاتي است ممكن است به حالتي منجر شود كه ما دست روي دست بگذاريم و بگوييم كاري نميشود كرد. جنگ و دعوا يك امر اجتنابناپذير است، زيرا مردم به طور طبيعي و ذاتي خشونتطلب هستند اما نظريهپردازان يادگيري به عوامل محيطي ويژهاي اشاره ميكنند كه ميتوان آنها را كنترل كرد و تغيير داد. حتي اگر اين عوامل نتوانند همه رفتارهاي پرخاشگرانه را كنترل كنند، لااقل در كنترل بخشي از اين رفتارها توانا هستند. اينها واقعياتي است كه بايد آنها را براي ساختن جهاني بدون جنگ و جدال و خشونت در نظر گرفت
sajadhoosein
03-01-2011, 13:47
يافتههاي جديد دانشمندان در مورد نقش ژنها در پرخاشگري
دانشمندان در يك تحقيق جديد كه نور تازهاي به زيستشناسي پرخاشگري ميتاباند، ژنهاي دو جنس نر و ماده را در مگس ميوه با يكديگر معاوضه كردند.
به گزارش خبرگزاري رويترز از واشنگتن، محققان دانشكده پزشكي هاروارد و موسسه آسيب شناسي مولكولي در وين ژني به نام fruitless(به معناي بيثمر) را در مگسهاي ميوه بررسي كردند كه نقش مهمي در تفاوتهاي رفتاري دو جنس دارد.
اين ژن علاوه بر آنكه در رفتارهاي جفتيابي نقش دارد، يك رفتار خاص جنس يعني نحوه مبارزه و جنگ را نيز كنترل ميكند.
موقع مبارزه مگس ميوه ماده رفتارهايي مانند هل دادن و شاخ زدن به بدن دشمن را از خود بروز ميدهد. اما نرها از فنوني مانند يورش بردن، مشت زدن، ايستادن بر روي پاهاي عقبي و حمله با پاهاي جلويي استفاده ميكنند.
محققان ژنهاي دو جنس ماده و نر را با يكديگر جابجا كردند و به مشاهده نتايج آزمايش خود پرداختند. نرهايي كه صاحب ژن جنس ماده شده بودند در جنگيدن به روش مادهها ميجنگيدند. در حالي كه مادههايي كه صاحب ژن جنس نر شده بودند از فنون نرها در مبارزه استفاده ميكردند.
ادوارد كراويتز زيست شناس عصبي هاروارد ميگويد "دانستههاي ما در مورد اساس زيست شناختي پرخاشگري بسيار كم است."
او با اشاره به اينكه پرخاشگري و خشونت در جامعه يك مشكل مهم است، ميافزايد پرخاشجويي ريشههاي زيست شناختي دارد و ريشههاي زيست شناختي نيز خود عناصر ژنتيكي و تجربي دارند.
وي يادگيري چنين رفتارهاي پيچيدهاي در يك موجود ساده و سپس بكارگيري اين اطلاعات در موجودات پيشرفتهتر و در نهايت كسب شناخت تازهاي از رفتارهاي انسان را بااهميت خواند.
كراوتيز ميگويد هرچند همان ژنهاي مگس ميوه در انسانها وجود ندارد، اما احتمالا ژنهاي ديگري ايفاي اين نقشها را به عهده ميگيرند.
اين يافتهها در نشريه " "Nature Neuroscienceمنتشر شده است.
بررسی فراوانی پرخاشگری در دانشجویان
مقدمه: هر رفتار عمدی اعم از کلامی و غیرکلامی که منجر به آسیب رساندن شخصی روان شناختی یا جسمانی یا تخریب مالی به خود و دیگران برای رسیدن به هدفی و یا به منظور تخلیه هیجانی باشد پرخاشگری است. پرخاشگری از جمله مسائل عمده و با اهمیتی است که انسان از گذشته های دور تاکنون به صورت گسترده ای با آن سروکار داشته است.
رفتار پرخاشگرانه aggression در انسان ها به شکل اعمال خشن نسبت به دیگران فرض می شود که ممکن است موجب اجتناب دیگران یا مقابله به مثل بسیاری از آنان گردد. در این پژوهش میزان فراوانی پرخاشگری در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی مازندران در سال 1385 بررسی می گردد
مواد وروشها: این مطالعه به روش توصیفی- مقطعی بر روی 220 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی مازندران انجام گردید. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه است که پایایی و روائی آن در مطالعات قبلی به تایید رسیده است.
تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار spss و با کمک آمار توصیفی و استنباطی صورت گرفت.
نتایج: یافته ها نشان دادند که اکثریت دانشجویان (5/49%) اظهار کردند که کاری نمی کنند که باعث ضربه زدن به دیگران شوند.(7/37%)دانشجویان هم معتقد بودند که بندرت زود عصبانی می شوند ولی زود هم برآن غلبه می کنند. بیشتر دانشجویان (3/53%) بیان کردند که اگر تحت فشار محرک خاصی قرار بگیرند به دیگران آسیب نمی زنند.(2/68%) دانشجویان اظهار داشتند که در برخورد با افراد دیگر مانند یک آدم معمولی هستند.
اکثرا"(5/39%) هم بیان کردند که بندرت برایشان پیش آمده که نتوانند به راحتی حالات خود را کنترل کنند.
بحث و نتیجه گیری: با در نظر گرفتن طبیعت پرخاشگری ورابطه مستقیم آن با جرائم اجتماعی توجه چندانی برای رفع مشکل پرخاشگری و عواقب آن در جامعه نمی شود. پس بهتر است ریشه های پرخاشگری درمیان دانشجویان بخاطر خاص بودن موقعیت آنها در اجتماع به منظور تامین بهداشت روانی سالم جامعه در زمان حال یا آینده ریشه یابی شده و آموزش های لازم جهت از بین بردن یا برای کاهش پرخاشگری در این گروه ضروری به نظر می رسد.
* دانشجویان ترم 6 پرستاری ** عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی مازندران
sajadhoosein
03-01-2011, 13:57
هورمون محرك خشونت و پرخاشگري در نوجوان كشف شد
دانشمندان به تازگي موفق به شناسايي هورموني شدهاند كه اين هورمون نوجوانان را بسيار خشن و پرخاشگر ميكند.
به گزارش سرويس بهداشت و درمان خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، يك تيم تحقيقاتي از دانشگاه دولتي نيويورك موفق به شناسايي هورموني شدهاند كه به طورطبيعي براي آرام كردن اضطراب عمل ميكند اما تاثيرآن در نوجوانان برعكس است.
نتايج اين پژوهش در مجله لوروساينس نيچر به چاپ رسيده است.
محققان ميگويند: اين امكان وجود دارد كه تاثيرات بلوغ ناشي از اين هورمون را برعكس كرد. از اين رو به گفته پژوهشگران اين مطالعات بايد به والدين و معلمها در درك بهتر نوجوانان كمك كند.
اين هورمون كه THP نام دارد به طور طبيعي در واكنش به استرس ترشح ميشود.
به طور معمول اين هورمون در افراد بزرگسال و يا در كودكان تا پيش از سن بلوغ كمك ميكند تا فرد با استرس خود مقابله كرده و بتواند خود را آرام كند.
اما براساس مطالعه بر روي موشهاي آزمايشگاهي توسط تيم محققان نيويوركي، THP در واقع در دوران بلوغ استرس را افزايش ميدهد.
خشونت جوانان
می توان دوران بلوغ در نوجوانان و جوانان را عبور از یك "گذرگاه مرزی " دانست. به عبارت دیگر این گذرگاه، حد فاصلی است بین پایان دوران كودكی و شكل گیری و رشد بخش اعظمی از شخصیت، خلق، احساسات، تفكر و رشد فیزیكی در طی دوران بلوغ كه باید جوانان و خانواده هایشان در كنار یكدیگر تجربه نمایند . در طی این دوران حیاتی و سرنوشت ساز، اكتساب هویت جنسی و شكل گیری شخصیت در برابر عدم شكل گیری و یا شكل گیری مبهم آن، شناخت و پذیرش توانمندی ها و یا نا توانی ها، خواه جنسی، خواه فكری یا روانی در مقابل عدم شناخت و پذیرش آنها، غلبه بر احساسات پر شور و حرارت نوجوانی در مقابل عدم كنترل این نوع هیجانات كه هر یك در این سنین جداگانه می تواند موجب بروز نا هنجاری هایی گردد كه اصولاً دارای منشأ عاطفی هستند از قبیل :
▪ یأس و نا امیدی و نگرشی منفی نسبت به محیط اطراف
▪ بی هدفی، بی جهتی و بی تحركی
▪ پرخاشگری
▪ نوسانات خلقی (افسردگی - سر خوشی)
▪ انحرافات اخلاقی و جنسی
ولی اگر بخواهیم جوانانمان از " بحرانهای اجتناب ناپذیر" و " حاد" این گذرگاه به آرامی عبور كنند، باید به نكات ذیل اهمیت دهیم :
▪ ارتباطات كلامی و احساسی
▪ همدلی بموقع
▪ ایجاد اعتماد
مشخص نمودن حد و مرزهای انضباطی و اخلاقی كه قابل مصالحه نبوده و بطور عادلانه انتخاب شده باشند، تا بتوانیم سطح آگاهی جوانان را نسبت به ویژگی های سنی خودشان افزایش دهیم.
در این گذرگاه مرزی باید در ضمن اینكه به نوجوانان و جوانان یـاری داد، بایـد اجـازه داد تا آنان " هویت منسجم "، " شخصیت مستقل " و " اراده مستحكم " خود را پرورش داده، بارور سازند. اینگونه است كه رشد مسیر طبیعی خود را ادامه می دهد.
sajadhoosein
03-01-2011, 14:04
به همین منظور متخصصان روانشناسی مسیر رشد نوجوانان و جوانان را به سه دوره سنی بشرح ذیل تقسیم كرده اند :
۱) دوره نخستین :
كه عموما از سنین ۱۲-۱۱ سالگی (یعنی پایان دوران كودكی) تا ۱۵-۱۴ سالگی بطول می انجامد، می باشد.
۲) دوره میانی:
كه از سنین ۱۵-۱۴ سالگی شروع و تا ۱۷-۱۶ سالگی می رسد. به این دوره " نوجوانی " گفته می شود.
۳) دوره پایانی:
كه از سنین ۱۷-۱۶ سالگی آغاز شده و حدوداً تا ۲۰-۱۹ سالگی بطول می انجامد. این دوره " جوانی " نامیده می شود.
براستی چرا بیگانگی با حوزه محركات اجتماعی در بین نوجوانان و جوانان شایع شده است ؟ چرا پاسخ دهی نا مناسب به هنجارهای اجتماعی از میان سازمان واكنش های مقابله جویانه نوجوانان به عنوان آموزه های پایدار در درون منبع تولید رفتار تعبیه شده است ؟ مقصر كیست ؟ علاقه مندی به وارونگی ارزشها از كجا سر چشمه می گیرد ؟
همه ما به اعتبار شاخصه جمعیت شاسی متعلق به خانواری هستیم كه مجموع آنها تعداد دوازده میلیون خانوار ایرانی را تشكیل می دهد. از توجه به بخش عظیمی از توده های جمعیتی كشور كه نوجوانان و جوانان را تشكی می دهد، به اهمیت پیامدهای رفتار های واكنشی مقابله جویانه نوجوانان و جوانان پی می بریم. هر روزه شاهد ارتباطات كلامی و حسی خود با فرزندانمان و دیگر نوجوانان و جوانان جامعه هستیم و این ارتباطات بخشی از زندگی ما را می سازد. به همین دلیل شاهد اتفاقاتی بسیار غریب و نا آشنا از درون این سازمان ارتباطات بوده و از نتایج مغموم آن در رنج بسر می بریم.
در تمام سطوح فضا های شهری مساحتی مملو از حضور جوانان را شاهد هستیم، بطوریكه حجم حضور آنان تقریباً حضور ما را كم رنگ و بی اثر تركرده است. از یك طرف انرژی های موجود و در حال رشد نوید خلق یك قدرت ملی حساب شده را می دهد و از طرف دیگر نا امنی در حوزه رفتار های عمومی بر میزان نگرانی ما كه تهدید كننده یكپارچگی سازمان قدرت عمومی است می افزاید.
به نظر می رسد برای ورود به بحث باید نظری به مقوله قدرت كه وظیفه كنترل و تنظیم رفتارهای جوانان را به عهده دارد داشته باشیم. از این رو به پردازش و تحلیل قدرت سنتی و قانونی و قدرت فرهمندانه خواهیم پرداخت. علی الاصول نوجوانان و جوانان به دلیل شرایط سنی خاص در حوزه رفتارهای نیمه كنترلی قرار دارند، زیرا از استقلال در اعمال اراده به دلیل نیازمندی های شدید تامینی و حیات بخش به كانون خانواده بر خوردار نیستند و محركات ارادی آنان جز در حوزه مقتضیات سنی و موقعیت رشد، متابعت پذیری از قدرت سنتی خانواده و قدرت قانونی نظام اجتماعی را بعنوان یك شرط واجب، غیر قابل عدول می نماید.
این وضع در كلیه جوامع امروزی حاكم است و در هیچ جای دنیا نوجوانان و جوانان جز در شرایط خاص استثنایی قادر به حضور در حوزه رفتار های آزاد ( كنترل نشده ) نیستند. حتی نوجوانان و جوانانی كه به لحاظ خود استقلالی زود رس عهده دار وظایفی در كانون های اشتغالی هستند، محاط در ضوابط روشمند تدابیر كنترلی كار فرما و سپس خانواده قرار دارند. هر چند كه از این طریق قدرت تسلط بر رفتارهای خود را پیدا می كنند ولی لاجرم در حوزه اقتدار فاقد اركان لازمه می باشند، زیرا به هر حال تحت حكومت یكی از سه نوع عمده اقتدار قانونی یا سنتی و یا فرهمندانه بسر می برند. پس بطور قطع باید این نظریه را بپذیریم كه ایراد اساسی در نوع رفتارهای هنجار شكن و اعمال واكنشی مقابله جویانه و یا علاقه مندی به اوباش گری ( لمپنیزم ) توجه به اقتدار قانونی جامعه و اقتدار سنتی خانواده است، و نوجوانان در این زمینه ضامن نتایج حاصله از رفتار خود نیستند. لذا با توجه به این نظریه و منفك كردن نوجوانان و جوانان از حوزه اصابت مسئولیت، نا گزیریم به مقوله های اقتدار قانونی كه متعلق به ساخت اجتماعی قدرت دولت و حكومت در جامعه است، و اقتدار سنتی سرپرست خانواده كه ضرورتاً از مقوله قدرت اجتماعی باید باشد، بپردازیم.
sajadhoosein
03-01-2011, 14:11
▪ بدوا ً تعریفی از قدرت و استعداد آنرا ارائه می نمائیم. قدرت دارای دو استعداد است :
ـ قدرت شخصی :
یعنی توانایی مسیر زندگی و انتخاب شیوه مناسب اداره امور فردی.
ـ قدرت اجتماعی :
یعنی اعمال و رفتار دیگران را بطور موثر تحت كنترل خود در آوردن و اثر گذاری در رفتار دیگران.
این مؤلفه قدرت، عامل كسب اقتدار فرهمندانه است، كه عموماً دولتها در استفاده از این استعداد بنا به طبع اعمال نظم در شكل دهی اقتدار قانونی از آن استفاده می كنند و سرپرست خانواده با بهره گیری از باورهای تقدسی سنتی و استفاده از روشهای مجلوب مهر و عاطفه، اقتدار فرهمندانه را از درون سازمان خانواده كسب می نمایند.
یكی از عوامل تاثیر بر رفتار دیگران و تغییر در آن، نفوذ است كه مولد اقتدار فرهمندانه است و هیچگاه اقتدار قانونی قادر به تولید نفوذ نیست. پس نتیجه می گیریم خانواده بعنوان كانون و هسته تنظیم و كنترل نوجوانان و جوانان از اهمیتی خاص برخوردار است و از آنجا كه نوجوان در درون سازمان خانواده همیشه مشتاق محركات عمودی است و رشد طبیعی و جسمانی نوجوان و جوان به عنوان یك عامل گریز نا پذیر در این امر مدخلیت غیر قابل كتمانی دارد و علاقه مندی به رشد و ترقی جزء ذاتیات مخلوق بشری است، می توانیم همبستگی نوجوانان و جوانان را به علایق آتی محركات عمودی و رشد یابنده به عنوان یك میان بند تتمیمی جزء ابزار كمك رسان و تقویت كننده به خانواده در مسیر رشد و رفتار های نوجوانان و جوانان بدانیم.
حال چرا با وجود چنین بدیهیاتی نوجوانان با گریز از حوزه اقتدار خانواده، تحت نفوذ قدرتهای نامرئی و القائات جاذبه ای قرار می گیرند و با اوباش گری راه آشتی جویانه در پیش می گیرند. در اینجا لازم است به مقوله ای اشاره كنیم كه بر خلاف واقعیت گاهی ابزار توجیه كژ رفتاری های نوجوانان و جوانان ساكن در طبقات خاص اجتماعی می گردد و آن مقوله كیفیت سنجی قدرت شخصی و اجتماعی با ابزار ثروت كلان و رفاه است.
آیا دستیابی به ثروت كلان و رفاه می تواند موجب تحول در استعداد قدرت از ظرف شخصی به اجتماعی گردد ؟
اگر چه پاسخ به این سوال متوقف به یك پیش شرط است، ولی قواعد جامعه شناسی پاسخ مناسبی را ارائه می دهد و آن اینكه ثروتهای كلان و رفاه اجتماعی در صورتیكه حامل منصب حكومتی نباشد، صرفاً دارای استعداد قدرت شخصی است و قادر به تولید نفوذ و تاثیر گذاری بر رفتار دیگران نیست و چنانچه منبعث از قدرت قانونی گردد، باز از ویژگی های قدرت فرهمندانه برخوردار نیست و همچنان حوزه كار كردی آن با استعداد قدرت شخصی است.
● چرا خشونت ؟
تجاوز و تهاجم افراد بشر نسبت به یكدیگر ماجرایی است كه قرن هاست تكرار می شود و مشابه ماجرای هابیل و قابیل، در طول تاریخ، میلیون ها انسان قربانی تجاوز و تهاجم و خشونت همنوعان خود شده اند و این روند همچنان ادامه دارد. در پی كشف علت یا علل تهاجم و خشونت بشر نسبت به هم نوعان خویش، فلاسفه و جامعه شناسان و روان شناسان بسیاری مطالعه و تحقیق كرده اند و حاصل تحقیقات خود را در اختیار دیگران نهاده اند. عده ای خشونت را فطری و غریزی دانسته اند و گروهی آن را اكتسابی و تابع اصل یادگیری می دانند. گذشته از این دو تئوری، تهاجم از جنبه فیزیولوژی نیز مورد بررسی قرار گرفته است. خشم یا تهاجم یا خشونت یا پرخاشگری از تظاهرات شدید هیجانی است كه با واكنش های شدید عصبی خصمانه همراه است. واكنش تهاجمی به درجات مختلف از خفیف تا شدید متغیر است كه در حالت شدید حتی ممكن است به دیگر كشی منجر گردد.
sajadhoosein
03-01-2011, 14:21
خشونت و سلامت
عوامل خطر خشونت جوانی (۱۰ تا۲۹ سالگی) شامل عوامل فردی، ارتباطی و اجتماعی است. عوامل فردی خشونت جوانان به عوامل بیولوژیك و خصوصیات روانی و رفتاری جوانان وابسته است. عوامل ارتباطی نیز ناظر بر تاثیر روابط كودكان و نوجوانان و جوانان با خانواده و همسالان است. طبق تحقیقات، مهاجمان جوان خشن، كمتر از مهاجمان غیرخشن از عواطف مثبت والدین، زندگی منظم و با برنامه و نیز نظارت والدین برخوردار بودهاند.
ساختار خانواده، عامل مهمی برای پیشبینی احتمال حملات خشونتبار در ادامه زندگی است.
كودكان تك والد بیشتر در معرض خشونت هستند. در مطالعهای، كودكانی كه تجربه جدایی والدین بین زمان تولد تا ۱۰ سالگی را داشتند، تا ۲۱ سالگی از استعداد بیشتری برای خشونت برخوردار بودند. در مطالعه دیگری تجربه زندگی با یك والد در سنین ۱۳ سالگی، پیشبینیكننده خشونت تا سن ۱۸ سالگی بود كه حمایت كمتر و منابع محدودتر اقتصادی در چنین موقعیتی، نقش تشدیدكننده دارد. به طور كلی، وضعیت اقتصادی اجتماعی پایین خانواده با احتمال خشونت در آینده مرتبط است.
برای مثال در یك مطالعه ملی در ایالات متحده، شیوع حملههای خشونتبار و دزدی در میان جوانان طبقات پایین اقتصادی، اجتماعی، دو برابر جوانان طبقه متوسط بود. در لیمایپرو، سواد پایین مادران و تعداد زیاد افراد در خانه با خشونت جوانی مرتبط بود. با توجه به اهمیت نظارت والدین، ساختار مناسب خانوادگی و وضعیت اقتصادی مناسب در كاهش شیوع خشونت جوانان، از هماكنون میتوان افزایش خشونت جوانانی را كه خانواده آنان در اثر جنگ یا شیوع بیماری، گسسته شده یا به علت دگرگونیهای سریع اجتماعی دچار مشكل شدهاند، پیشبینی كرد. اپیدمی ایدز نیز عوارض جانبی شدیدی را برای خشونت در میان جوانان ایجاد میكند، به خصوص در آفریقا با حدود ۵/۱۱ میلیون كودك یتیم كه یك یا هر دوی والدین خود را بر اثر ایدز از دست دادهاند. داشتن دوستان مجرم، باخشونت در جوانان مرتبط است.
در مطالعهای رابطه رفتار خشن با داشتن دوستان مصرفكننده مواد مخدر مشخص شده است. از سوی دیگر، جوامعی كه جوانان در آن زندگی میكنند، تاثیر مهمی بر خانواده، طبیعت گروههای همسالان و روش قرار گرفتن آنها در معرض موقعیتهای منجر به خشونت دارند. در مناطق شهری، احتمال شركت پسران در رفتارهای خشونتآمیز، بیشتر از مناطق روستایی است.
در مناطق شهری، سكونت در محلههای خشن یا در مجاورت چنین محلههایی، بیش از سكونت در سایر محلههای شهر، احتمال شركت جوانان در رفتارهای خشونتآمیز را افزایش میدهد. فعالیت دستههای خلافكار و وجود سلاح و مواد مخدر در یك محله، شرایط مناسبی برای افزایش وقوع خشونت فراهم میسازد. میزان همبستگی اجتماعی در یك جامعه بر خشونت جوانان آن موثر است. جوانانی كه در مناطقی با سرمایه اجتماعی پایین زندگی میكنند، در مدرسه ضعیف بوده و احتمال ترك تحصیل آنها بیشتر است. وقتی خشونت اجتماعی اتفاق میافتد، درگیریها تنها به محلههای خاص محدود نمیشود بلكه موقعیتهای تحصیلی و استخدامی و نیز به میل به سرمایهگذاری در منطقه كاهش مییابد و افراد محلی كمتری تمایل به ساختوساز خانههای جدید یا بازسازی و تعمیر ملك خود دارند.
این كاهش سرمایه اجتماعی، بروز رفتارهای خشونتآمیز را به ویژه در میان جوانان افزایش میدهد و موجب رشد فزاینده بیاعتمادی ناشی از تخریب بسترهای اقتصادی، امكانات رفاهی و فرصتها میشود. كاهش سرمایه اجتماعی منعكسكننده كاهش همبستگی اجتماعی و افزایش بیاعتمادی در میان افراد جامعه است كه با افزایش خودكشی و شكافهای اقتصادی همراه است.
sajadhoosein
03-01-2011, 14:27
پایین آوردن نقطه جوش نوجوانان
مادرتان به شما گفته است تا اتاقتان را مرتب نکردهاید، حق ندارید از منزل خارج شوید! چه اتفاقی میافتد که ناگهان همین ناراحتی جزیی به یک خشم شدید تبدیل میشود و به جای آنکه سریع مجلات و ظرف و ظروف را از اتاقتان جمع کنید، آنها را پرت کرده و میشکنید؟ چرا نمیتوانید بر این چالش به طور منطقی غلبه کنید؟
بعضی نوجوانان و جوانان معتقدند که حتی بعضی صبحها بیدلیل عصبانی از خواب بیدار میشوند. این حالات عصبی تا حدی به دلیل تغییراتی است که در این سن در بدن آنها اتفاق میافتد و مسبب همه آنها هورمونها هستند که باعث نوسان خلق و به هم ریختگی احساسات آنها میشوند. عامل دیگر، وجود استرس است یعنی افرادی که تحت فشار زیاد هستند، زودتر از بقیه عصبانی میشوند. عامل بعدی، شخصیت نوجوان است. بعضیها به گونهای هستند که احساس میکنند عواطف و هیجانات در آنها شدیدتر است.
آنها تهاجمیتر رفتار میکنند و به راحتی کنترل خود را از دست میدهند. بخشی دیگر هم به الگوی نقشپذیری بستگی دارد. اگر نوجوان از کودکی ببیند افراد در خانواده به سرعت کنترل خود را از دست میدهند و دیوانهوار عصبانی میشوند، او هم همینطور رفتار میکند.
● ابزار رام کردن این نیروی سرکش
نیروی عصبانیت در بیشتر مواقع آنقدر شدید است که مدیریت و کنترل آن سخت میشود. برای مهار و مدیریت آن به <آگاهی از خود> و <کنترل روی خود> نیاز دارید و یاد گرفتن این دو مهارت زمان میبرد.
▪ آگاهی ازخود، توانایی شناخت احساسات و تفکرات و چراهای مربوط به آن است. کودکان درباره احساساتشان شناخت ندارند و آن را با اعمال و رفتارشان بیرون میریزند. بنابراین وقتی عصبانی و ناراحت میشوند، بلوا به پا میکنند! اما نوجوانی توانایی ذهنی کافی برای آگاهی از احساسات خود را دارد که وقتی عصبانی شد، چند لحظه فکر کند که احساسات و افکار او چگونه است؟
▪ کنترل روی خود، همان فکر کردن قبل از عمل کردن است. ثانیهها و یا دقایق میان احساس عصبانیت شدید و نشان دادن رفتار بعد از آن بسیار باارزش و گرانبهاست و فردی که روی خود کنترل دارد، از این فرصت برای بروز رفتاری منطقی و صحیح استفاده میکند.
▪ آماده باشید: قرار است تغییر کنیم
اگر تصمیم گرفتهاید عصبانیتتان را کنترل کرده و تحت کنترل آن نباشید، به این معناست که باید به روشهای واکنشی و رفتاری خود در حین عصبانیت و ناراحتی نگاهی عمیق بیندازید. آیا از آن دسته جوانهایی هستید که در این مواقع داد و فریاد راه انداخته، ناسزا میگویند و بیاحترامی میکنند؟ آیا اشیا را پرت کرده، لگد میزنید و یا میشکنید؟ دیگران را میزنید یا به خودتان آسیب میرسانید؟ اگر شما نوجوان و جوان عزیز هم میخواهید در روش کنترل عصبانیت خودتان تغییراتی بدهید، به نتیجه رفتارهای غلطتان فکر کنید. چه چیزی به دست میآورید.
آیا احترامتان بیشتر میشود؟ آیا از خودتان راضی هستید؟ کمتر احساس آزردگی و خستگی میکنید؟ راهکار آرام و منطقی نسبت به زندگی به دست میآورید؟ اگر تغییر رویه بدهید، چه اتفاقی میافتد؟ یادتان باشد که ایجاد هر تغییری به زمان، تمرین و صبر و حوصله احتیاج دارد و یک شبه اتفاق نمیافتد.
sajadhoosein
03-01-2011, 14:35
● روش ۵ مرحلهای کنترل عصبانیت
برای مثال مادرتان به شما گفته است تا اتاقتان را مرتب نکردهاید، حق ندارید از منزل خارج شوید و شما از این مساله عصبانی هستید. اقداماتی که باید انجام دهید، چنین است:
۱) از احساساتتان باخبر شوید: در اولین مرحله، علت و چرای عصبانی شدن خود را بشناسید. مواردی که شما را عصبانی میکند به زبان بیاورید، در نتیجه با شنیدن احساسات خود به جای واکنش، عملکرد نشان میدهید چون درباره آنها فکر کردهاید. واکنش به طور معمول آنی و بدون تفکر است.
برای مثال با خودتان بگویید: <من از دست مادرم عصبانی هستم چون تا اتاقم را مرتب نکنم، نمیگذارد بیرون بروم. این انصاف نیست.> هرگز نگویید مادرم بیانصاف است. در این صورت شما موضوع را مورد قضاوت قرار دادهاید.
۲) صبر کنید و بیندیشید: بعد از اینکه موضوع عصبانیت خود را شناختید چند دقیقه بدون رفتار و حرف خاصی صبر کنید و به خودتان فرصت دهید تا بتوانید عصبانیتتان را کنترل کنید. هیچ واکنشی نشان ندهید. برای مثال از خودتان بپرسید چه کاری میتوانم انجام دهم؟ فریاد بزنم و وسایل را پرتاب کنم. و یا اتاقم را مرتب کرده و بعد از مادرم بپرسم اجازه میدهد به مهمانی بروم و سرانجام اینکه بدون اجازه به مهمانی بروم.
۳) انتخاب کنید: به طور مثال اگر گزینه اول انتخاب شده است، ماجرا بدتر شده و حتی کار به تنبیهات شدیدتر میکشد. اگر گزینه دو را میپسندید، درست است که ممکن است دیرتر به مهمانی برسید اما مادرتان هم راضی شده، دعوا نمیشود و لازم نیست شرمنده شوید، ضمن اینکه به اشتباهتان هم پی برده و دفعه بعد بدون تهدید، اتاقتان را مرتب میکنید. اگر گزینه سوم انتخاب شده شاید به موقع به مهمانی برسید ولی چون بدون اجازه رفتید، بعد از بازگشت منتظر واکنش و تنبیهات سختتر والدین باشید.
۴) تصمیم بگیرید: وقتی به خودتان فرصت داده باشید، حتما گزینه دوم انتخاب میشود چون بهترین و منطقیترین گزینه است.
۵) پیشرفت کار را بررسی کنید: بعد از اینکه رفتار انتخابی را انجام دادید، مدتی به آن فکر کنید که چطور گذشت. آیا رفتارتان معقول بوده است؟ اگر نه، چرا؟ آیا از آن راضی هستید؟ این مرحله بسیار مهم است چون خودتان عواقب کار را در نظر میگیرید خودتان را بهتر میشناسید و یاد میگیرید کدام راهکار حل مساله در شرایط مختلف بهتر عمل میکند.
sajadhoosein
03-01-2011, 14:43
● نصایح هفتگانه
▪ ورزش کنید: پیادهروی، دویدن، بازی و یا ورزش خاص در کنترل رفتار و ذهن بسیار موثر است چون خلق را بهتر کرده و احساسات منفی را کاهش میدهد.
▪ به موسیقی گوش کنید: موسیقی به سرعت خلق افراد را تغییر میدهد.
▪ افکار و احساساتتان را یادداشت کنید: چه آنها را دور بریزید و چه نگهدارید، مهم نیست بلکه نوشتن باعث بهبود احساسات میشود چون با تخلیه موارد منفی، این افکار در ذهنتان به یک ساختار دایمی تبدیل نمیشوند.
▪ نقاشی کنید: حتی خط خطی کردن و نقاشیهای خیلی عادی هم به تخلیه احساسات منفی کمک میکند.
▪ از روشهای آرامسازی و تنفس عمیق استفاده کنید: این روشها به خصوص اگر منظم انجام شود، بسیار مهم است و نمیگذارد زیاد عصبانی شوید.
▪ با یک فرد معتمد درباره احساساتتان صحبت کنید: گاهی ترس، غم و اندوه زیر بنای عصبانیت است و صحبت درباره آنها به شما آرامش میدهد به خصوص اگر راهکار صحیحی را هم یاد بگیرید.
▪ حواستان را پرت کنید: اگر از موضوعی ناراحت هستید و نمیتوانید از آن بگذرید، کاری انجام دهید که حواستان را مدتی به موضوع دیگری منحرف کند مانند تماشای تلویزیون، مطالعه، حل جدول و یا رفتن به سینما. این راهکارها باعث آرامش شما شده و نمیگذارد انفجار عصبانیت رخ بدهد. در ضمن خلق شما را بهتر میکند در نتیجه در کل کمتر عصبانی شده و کنترل بیشتری برخود دارید..
اگر عصبانیت شما طولانیمدت است، تحریکپذیر، کجخلق و عصبی هستید، به خودتان یا دیگران آسیب میرسانید و دایم با همه جروبحث دارید حتما از یک مشاور کمک بگیرید چون به تنهایی از پس حل این مشکلات و عواقب بعدی آن برنمیآیید. آنها به شما مهارت کنترل عصبانیت را یاد میدهند و زمینههای بروز مشکلات عصبی مثل افسردگی را برطرف میکنند.
ایرانیان انگلستان
sajadhoosein
03-01-2011, 14:50
نوجوانان پرخاشگر ساختار مغزي متفاوتي دارند
به نظر ميرسد مادران درست ميگويند، نوجوانان پرخاشگر واقعا در مغزشان مشكلي وجود دارد.
به گزارش خبرگزاري فرانسه از شيكاگو، يك مطالعه جديد نشان ميدهد ساختار مغزي نوجواناني كه معمولا با والدينشان دعوا ميكنند با
همسالان آرامترشان تفاوت قابلتوجهي دارد.
محققان استراليايي نقشه مغزي حدود ۱۳۷نوجوان را ترسيم كردند و سپس از آنها در جريان جلسات "حل مشكل" با والدينشان درباره اختلافاتي مانند تكليف شب، زمان خواب و يا استفاده از اينترنت و تلفن همراه، فيلمبرداري كردند.
"نيكلاس آلن" محقق ارشد "دانشگاه ملبورن" گفت، محققان در اين مطالعه دريافتند بين اندازه و ساختار بخشهاي مختلف مغز با طرز رفتار كودكان در اين تعاملات واقعا رابطهاي وجود دارد.
آلن گفت، بخشهايي از مغز كه در واكنشهاي عاطفي دخالت دارند در نوجواناني كه با والدين خود دعوا ميكنند بسيار تكامل يافتهتر است.
وي در يك گفت و گوي تلفني گفت، احساسات آنها بسيار سريعتر از رشد بخشهايي از مغز كه به مديريت اين احساسات كمك ميكند، تكامل مييابد.
خوشبختانه اين مشكل بعدها رفع ميشود، اما در اين فاصله ناهماهنگي ميان اين دو وجود دارد.
اين يافتهها بويژه از آنجا كه نشان ميدهد اين ناهماهنگي معمولا با تكامل مغز در اواسط دهه ۲۰به پايان ميرسد، بايد موجب آرامش خيال والديني شود كه تلاش ميكنند دريابند چرا آن كودكان شاد و بانشاط ناگهان به غريبههايي عبوس، بسيار حساس تبديل شدهاند.
هر نوع موضوعي ميتواند بر ترشرويي كودكان تاثير بگذارند.
اين ترشرويي ممكن است به اين دليل باشد كه خانواده تعامل يا سرمشق خوبي ارايه نكرده است ، ممكن است كودك تنبل باشد يا اينكه نيازمند آموزش در مورد احساس مسئوليت و احترام بيشتر به سايرين باشد.
آلن در اين مطالعه كه در "گزارشهاي آكادمي ملي علوم" منتشر شده است نوشت، همچنين ممكن است كه اين تغييرات زيست شناختي در واكنش به محيط خانه ايجاد شده باشد.
مطالعات ديگر نشان دادهاند غفلت شديد و آزار جسمي و جنسي ميتواند بر رشد و نمو مغز تاثير بگذارد.
همچنين محيط يك خانه متشنج با بلوغ زودرس در دختران مرتبط شناخته شده است.
sajadhoosein
03-01-2011, 15:01
رفتار خشونتآميز مسري است
نتايج تازهترين تحقيقات در مورد رفتارهاي خشونتآميز درميان نوجوانان و جوانان حكايت از آن دارد كه مشاهده مناظر خشونتآميز، تمايل به خشونت را در ميان اين گروههاي سني ترويج ميكند. "فلتن ارلز" و همكارانش از مدرسه بهداشت عمومي دانشگاه هاروارد در يك مطالعه جديد مشاهده كردند احتمال ارتكاب رفتارهاي خشونتآميز در نوجوانان و جواناني كه شاهد اين گونه صحنهها بودهاند دو برابر كساني است كه چنين صحنههايي را ناظر نبودهاند.به نوشته هفته نامه علمي "ساينس" در تحقيقي كه در گذشته در مورد ارتكاب عمل خشونت آميز و مشاهده آن انجام شده بود كشف نوعي رابطه علت و معلولي ميان اين دو عامل همواره با مشكل همراه بود و پژوهشگران نتوانسته بودند به نحو روشن و رضايت بخشي ارتباط علمي ميان مشاهده خشونت و ارتكاب آن را مشخص كنند. اما در پژوهش جديد محققان هزار و ۵۰۰نوجوان را در شهر شيكاگو در يك دوره پنج ساله تحت نظر قرار دادند و در اين مدت كوشيدند همه عواملي را كه موجب كم اعتبار شدن نتايج تحقيقات قبلي بود حذف كنند و به خوبي نشان دهند مشاهده رفتار خشونت آميز، نوجوانان و جوانان را براي ارتكاب چنين رفتاري آماده ميكند. به گفته "ارلز" اين نكته روشن شده است كه خشونت نظير يك بيماري واگيردار، حالت مسري دارد و به همين اعتبار جلوگيري از يك جرم خشونت بار ميتواند مانع از بروز شمار زيادي از جرايم مشابه شود.
به اعتقاد اين پژوهشگران از نتايج بررسي اخير ميتوان در تنظيم برنامههاي درسي مدارس بهره گرفت و به طور نمونه به معلمان آموزش داد كه چگونه براي رفع موقعيتهاي تنش آميز در مدارس به شيوههاي مناسب متوسل شوند و به دانش آموزان بياموزند كه توسل به خشونت يا درگيري بهترين راه حل مشكل نيست. در يك موقعيت خاص، اينكه شخص با متانت صحنه درگيري با فرد ديگري را كه قصد زدن او را دارد ترك كند، ميتواند به مراتب بهتر از درگير شدن، به رفع تنش كمك كند. به اعتقاد كارشناسان نتايج تحقيق اخير در جامعه آمريكا و فرهنگ استفاده از سلاح گرم نيز تاثيرگذار خواهد بود و در پرتو آن بايد در باب قوانين موجود تجديدنظر شود...
vBulletin , Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.