مشاهده نسخه کامل
: مشاعره با اشعار حضرت حافظ
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
که زانفاس خوشش بوی کسی می آید
F l o w e r
22-10-2010, 12:13
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
D,Freeman
22-10-2010, 12:21
دل عالمی بسوزی چو عذار بر فروزی
تو ازین چه سود داری که نمی کنی مدارا
ازجمال نام تو نشگفت اگر از مهر باز
سيم بد زرين شود از ميم و حاء و ميم و دال
D,Freeman
22-10-2010, 12:45
لعل سیراب به خون تشنه لب یار منست
وز پی دیدن او دادن جان کار منست
F l o w e r
22-10-2010, 13:24
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
D,Freeman
22-10-2010, 13:36
شیر در بادیه عشق تو روباه شود
آه ازین راه که در وی خطری نیست که نیست
تير عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد
اين قدر دانم که از شعر ترش خون ميچکيد
F l o w e r
22-10-2010, 13:58
دایم گل این بستان شاداب نمیماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود
D,Freeman
22-10-2010, 16:38
در کعبه کوی تو هرآنکس که بیاید
از قبله ابروی تو در عین نمازست
Miss Artemis
22-10-2010, 17:18
تکیه بر اختر شب دزد مکن کاین عیار
تاج کاووس ببرد و کمر کیخسرو
D,Freeman
22-10-2010, 17:24
وه که دردانه ای چنین نازک
در شب تار سفتنم هوسست
F l o w e r
22-10-2010, 17:34
ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی
که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت
D,Freeman
22-10-2010, 17:51
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما
ای غایب از نظر که شدی همنشین دل
میگویمت دعا و ثنا میفرستمت
D,Freeman
22-10-2010, 18:54
تو نیز باده به چنگ آر و راه صحرا گیر
که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد
Ghorbat22
22-10-2010, 19:04
دوستان عزیز
لطفی کنید یک بیت شعر میزارین سرچی هم بکنید ببنید تکراری نباشه !
من بررسی کردم دیدم بعضی شعرا بیش از5 بار تکرار شده [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
همینطوری پیش بره فکری به حال این تاپیک های مشاعره خواهد شد
ممنون از رعایت شما [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
vahidgame
22-10-2010, 22:06
تو نیز باده به چنگ آر و راه صحرا گیر
که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب
بنال هان که از این پرده کار ما به نواست
D,Freeman
22-10-2010, 22:54
تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام
شمه ای از نفحات نفس یار بیار
روی مقصود که شاهان به دعا میطلبند
مظهرش آینهی طلعت درویشان است
D,Freeman
23-10-2010, 12:39
تو خفته ای و نشد عشق را کرانه پدید
تبارک الله ازین ره که نیست پایانش
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
D,Freeman
23-10-2010, 12:58
اگر پوسیده گردد استخوانم
نگردد مهرت از جانم فراموش
شاهد عهد شباب آمده بودش به خواب
باز به پیرانه سر عاشق و دیوانه شد
D,Freeman
23-10-2010, 13:45
دانم که بگذرد ز سر جرم من که او
گرچه پری وشست ولیکن فرشته خوست
F l o w e r
24-10-2010, 15:09
تو نیک و بد خود هم از خود بپرس
چرا بایدت دیگری محتسب
بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود
زین سیل دمادم که در این منزل خواب است
تا در ره پيري به چه آيين روي اي دل
باري به غلط صرف شد ايام شبابت
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود:37:
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
hossein-p30-f
25-10-2010, 00:32
دلت بوصل گل ای بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست
.
D,Freeman
25-10-2010, 02:17
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده پروری داند
davy jones
25-10-2010, 02:30
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را ... دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
water_lily_2012
25-10-2010, 06:47
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
My_Beauty
25-10-2010, 10:20
شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت
روي مه پيكر او سير نديديم و برفت
water_lily_2012
25-10-2010, 10:31
تا ز ميخانه و مي نام نشان خواهد بود
سر ما خاك ره پير مغان خواهد بود
دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو
که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم
hossein-p30-f
25-10-2010, 11:52
مقام اصلی ما گوشه خرابات است
خدایش خیر دهد آنکه این عمارت کرد
.
در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست
ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع
hossein-p30-f
25-10-2010, 14:20
عدل سلطان گر نپرسد حال مظلومان عشق
گوشه گیران را از آسایش طمع باید برید
.
در کوي نيک نامي ما را گذر ندادند
گر تو نميپسندي تغيير کن قضا را
F l o w e r
25-10-2010, 16:32
ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
آب روی خوبی از چاه زنخدان شما
از من جدا مشو که توام نور دیدهای
آرام جان و مونس قلب رمیدهای
water_lily_2012
25-10-2010, 17:39
یا رب این شمع دلفروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
تا کی کشم عتیبت از چشم دلفریبت
روزی کرشمهای کن ای یار برگزیده
هشيار شو که مرغ چمن مست گشت هان
بيدار شو که خواب عدم در پي است هي
hossein-p30-f
25-10-2010, 23:04
یا بخت من طریق مروت فرو گذاشت
یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد
.
D,Freeman
26-10-2010, 01:20
دلم بجو که قدت همچو سرو دلجویست
سخن بگو که کلامت لطیف و موزونست
water_lily_2012
26-10-2010, 06:40
تا مگر همچو صبا باز به کوی تو رسم
حاصلم دوش بجز ناله شبگیر نبود
در باغ چو شد باد صبا دایهٔ گل
بربست مشاطهوار پیرایهٔ گل
D,Freeman
26-10-2010, 13:40
لب چو آب حیات تو هست قوت جان
وجود خاکی ما را ازوست ذکر رواح
حافظ نهاد نیک تو کامت برآورد
جانها فدای مردم نیکونهاد باد
در طریق عشق بازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی
D,Freeman
26-10-2010, 18:14
یار اگر رفت و حق صحبت دیرین نشناخت
حاش لله که روم من ز پی یار دگر
F l o w e r
26-10-2010, 18:26
رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست
D,Freeman
26-10-2010, 19:44
تویی آن گوهر پاکیزه که در عالم قدس
ذکر خیر تو بود حاصل تسبیح ملک
F l o w e r
26-10-2010, 19:48
کار صواب باده پرستیست حافظا
برخیز و عزم جزم به کار صواب کن
D,Freeman
26-10-2010, 19:54
ننگرد دیگر به سرو اندر چمن
هر که دید آن سرو سیم اندام را
F l o w e r
26-10-2010, 19:58
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
D,Freeman
26-10-2010, 20:05
یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود
vahidgame
26-10-2010, 20:11
درد ما را نیست درمان الغیاث
هجر ما را نیست پایان الغیاث
دین و دل بردند و قصد جان کنند
الغیاث از جور خوبان الغیاث
ث
F l o w e r
26-10-2010, 20:25
ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
که خاک میکده عشق را زیارت کرد
D,Freeman
27-10-2010, 01:07
دگر به صید حرم تیغ بر مکش زنهار
وزان که با دل ما کرده ای پشیمان باش
F l o w e r
27-10-2010, 01:27
شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان
ور نه پروانه ندارد به سخن پروایی
D,Freeman
27-10-2010, 01:32
یا بخت من طریق مروت فرو گذاشت
یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد
F l o w e r
27-10-2010, 01:36
دو یار زیرک و از باده کهن دومنی
فراغتی و کتابی و گوشه چمنی
vahidgame
27-10-2010, 01:37
یار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروین من است
F l o w e r
27-10-2010, 01:44
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
D,Freeman
27-10-2010, 01:46
مشو حافظ ز کید زلفش ایمن
که دل برد و کنون در بند دینست
vahidgame
27-10-2010, 01:48
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
F l o w e r
27-10-2010, 01:50
در نعل سمند او شکل مه نو پیدا
وز قد بلند او بالای صنوبر پست
D,Freeman
27-10-2010, 01:54
تو کز سرای طبیعت نمی روی بیرون
کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد
D,Freeman
27-10-2010, 01:54
به دلیل تکرار پست حذف شود...
rezabush
27-10-2010, 08:09
دلا بسوز كه سوز تو كارها بكند ..... نيازنيم شبي دفع صد بلا بكند
D,Freeman
27-10-2010, 12:27
دارم عجب ز نقش خیالش که چون نرفت
از دیده ام که دم به دمش کار شست و شوست
water_lily_2012
27-10-2010, 16:18
تو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبده باز
هزار بازی از این طرفه تر برانگیزد
amd>intel
27-10-2010, 16:23
دل بيمار شد از دست رفيقان مددی تا طبيبش به سر آريم و دوايی بکنيم
آن که بی جرم برنجيد و به تيغم زد و رفت بازش آريد خدا را که صفايی بکنيم
water_lily_2012
27-10-2010, 16:40
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
ور نه در مجلس رندان خبری نیست که نیست
D,Freeman
27-10-2010, 18:30
تا بو که یابم آگهی از سایه سرو سهی
گلبانگ عشق از هر طرف برخوشخرامی می زنم
davy jones
27-10-2010, 18:39
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم .... از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم
D,Freeman
27-10-2010, 18:42
مگر تو شانه زدی زلف عنبر افشان را
که باد غالیه ساگشت و خاک عنبر بوست
F l o w e r
27-10-2010, 19:12
تخت زمرد زده است گل به چمن
راح چون لعل آتشین دریاب
بار ار چه گاه گاهی بر سر نهد کلاهی/مرغان قاف دانند آیین پادشاهی
(غزلیات جناب حافظ)
F l o w e r
27-10-2010, 19:21
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
D,Freeman
27-10-2010, 19:55
آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
چشم میگون لب خندان دل خرم با اوست
تا در ره پيري به چه آيين روي اي دل
باري به غلط صرف شد ايام شبابت
تا چه کند با رخ تو دود دل من
آینه دانی که تاب آه ندارد
F l o w e r
28-10-2010, 10:39
در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو
به هواداری آن عارض و قامت برخاست
water_lily_2012
28-10-2010, 11:04
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
F l o w e r
28-10-2010, 11:14
مرغ روحش کاو همای آشیان قدس بود
شد سوی باغ بهشت از دام این دار محن
water_lily_2012
28-10-2010, 11:19
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست تر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
F l o w e r
28-10-2010, 11:21
اهل نظر دو عالم در یک نظر ببازند
عشق است و داو اول بر نقد جان توان زد
amatraso
28-10-2010, 11:28
تو شمع انجمنی یکزبان و یکدل شو
خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش
water_lily_2012
28-10-2010, 11:33
درد ما را نیست درمان الغیاث
هجر ما را نیست پایان الغیاث
F l o w e r
28-10-2010, 11:41
ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
که خاک میکده عشق را زیارت کرد
water_lily_2012
28-10-2010, 11:43
دین و دل بردند و قصد جان کنند
الغیاث از جور خوبان الغیاث
F l o w e r
28-10-2010, 11:49
ثوابت باشد ای دارای خرمن
اگر رحمی کنی بر خوشه چینی
water_lily_2012
28-10-2010, 11:56
یا رب این شمع دلفروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
F l o w e r
28-10-2010, 11:58
تا در ره پیری به چه آیین روی ای دل
باری به غلط صرف شد ایام شبابت
water_lily_2012
28-10-2010, 12:15
تیمار غریبان اثر ذکر جمیل است
جانا مگر این قاعده در شهر شما نیست.
ترسم این قوم که بر دردکشان میخندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را
water_lily_2012
28-10-2010, 12:20
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نام من دیوانه زدند
در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
یارب مباد آنکه گدا معتبر شود
D,Freeman
28-10-2010, 12:41
در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را
vahidgame
28-10-2010, 13:08
ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست
احباب حاضرند به اعدا چه حاجت است
F l o w e r
28-10-2010, 13:19
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما
D,Freeman
28-10-2010, 13:36
از آن دمی که ز چشمم برفت رود عزیز
کنار دامن من همچو رود جیحونست
تا به گيسوي تو دست ناسزايان کم رسد
هر دلي از حلقهاي در ذکر يارب يارب است
F l o w e r
28-10-2010, 13:50
تو را ز کنگره عرش میزنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتادست
vahidgame
28-10-2010, 15:19
تو خود وصال دگر بودی ای نسیم وصال
خطا نگر که دل امید در وفای تو بست
water_lily_2012
28-10-2010, 17:02
تو پنداری که بد گو رفت و جان برد
حسابش با کرام الکاتبین است
D,Freeman
28-10-2010, 17:08
تو شمع انجمنی یک زبان و یک دل شو
خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش
water_lily_2012
28-10-2010, 17:12
شیوه و ناز تو شیرین، خط و خال تو ملیح
چشم و ابروی تو زیبا، قد و بالای تو خوش
D,Freeman
28-10-2010, 17:14
شکنج زلف پریشان به دست باد مده
مگو که خاطر عشاق گو پریشان باش
water_lily_2012
28-10-2010, 17:16
شراب تلخ می خواهد که مرد افکن بود زورش
که تا یک دم بیاسایی ز دنیا و شر و شورش
D,Freeman
28-10-2010, 17:22
شکرانه را که چشم تو روی بتان ندید
ما را به عفو و لطف خداوندگار بخش
water_lily_2012
28-10-2010, 17:38
شاه خوبانی و منظور گدایان شده ای
قدر این مرتبه نشناخته ای یعنی چه
D,Freeman
28-10-2010, 18:04
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را
F l o w e r
28-10-2010, 18:27
از چشم خود بپرس که ما را که میکشد
جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست
توبه كردم كه نبوسم لب ساقي و كنون
میگزم لب که چرا گوش به نادان کردم
F l o w e r
28-10-2010, 18:38
ما را ز منع عقل مترسان و می بیار
کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست
D,Freeman
28-10-2010, 18:39
مژگان تو تا تیغ جهانگیر برآورد
بس کشته دل زنده که بر یکدیگر افتاد
F l o w e r
28-10-2010, 18:40
در نمیگیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست
خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت
قاطي شدا :دي
درآ كه در دل خسته توان درآيد باز
بيا كه در تن مرده روان درآيد باز
F l o w e r
28-10-2010, 18:42
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
تو همچو صبحي و من شمع خلوت سحرم
تبسمي كن و جان بين كه چون همي سپرم
F l o w e r
28-10-2010, 18:46
میان او که خدا آفریده است از هیچ
دقیقهایست که هیچ آفریده نگشادست
D,Freeman
28-10-2010, 18:46
قاطي شدا :دي
معذرت...:11:
تنور لاله چنان برفروخت باد بهار
که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد
تا شدم حلقه به گوش در ميخانه عشق
هردم آيد غمي از نو به مباركبادم
F l o w e r
28-10-2010, 18:47
میان او که خدا آفریده است از هیچ
دقیقهایست که هیچ آفریده نگشادست
معذرت...:11:
بازم قاطي شد :دي
میان او که خدا آفریده است از هیچ
دقیقهایست که هیچ آفریده نگشادست
تكراريه كه
تنور لاله چنان برفروخت باد بهار
که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد
ديده دريا كنم و صبر به صحرا فكنم
واندرين كار دل خويش بدريا فكنم
F l o w e r
28-10-2010, 18:53
دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد
گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز یاد
D,Freeman
28-10-2010, 18:53
حذف شود...:31:
D,Freeman
28-10-2010, 18:55
آقا ما رفتیم...:31:
قاطی اندر قاطی شد...
میخواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوست
از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
F l o w e r
28-10-2010, 18:57
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد
عيب نداره :31:
دور شو از برم اي واعظ و بيهوده مگوي
من نه آنم كه دگر گوش به تزوير كنم
تا بعد!
D,Freeman
28-10-2010, 18:59
می ده که نو عروس چمن حد حسن یافت
کار این زمان ز صنعت دلاله می رود
F l o w e r
28-10-2010, 19:00
در این باغ از خدا خواهد دگر پیرانه سر حافظ
نشیند بر لب جویی و سروی در کنار آرد
D,Freeman
28-10-2010, 19:02
در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود
F l o w e r
28-10-2010, 19:04
دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد
D,Freeman
28-10-2010, 19:06
دامنی گر چاک شد در عالم رندی چه باک
جامه ای در نیکنامی نیز می باید درید
F l o w e r
28-10-2010, 19:16
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
D,Freeman
28-10-2010, 19:21
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه آنست که باشد غم خدمتکارش
F l o w e r
28-10-2010, 19:25
شراب تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش
که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
D,Freeman
28-10-2010, 19:27
شعر حافظ همه بیت الغزل معرفتست
آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش
F l o w e r
28-10-2010, 19:29
شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر
کاین سر پرهوس شود خاک در سرای تو
ور باورت نميكند از بنده اين حديث
از گفته كمال دليلي بياورم
Miss Artemis
28-10-2010, 19:52
مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست
بدست مردم چشم از رخ تو گل چیدن
F l o w e r
28-10-2010, 19:52
نه سر زلف خود اول تو به دستم دادی
بازم از پای درانداختهای یعنی چه
F l o w e r
28-10-2010, 20:03
................
همتم بدرقه راه كن اي طاير قدس
كه درازست ره مقصد و من نو سفرم
D,Freeman
28-10-2010, 20:34
مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارت
زفریب او بیندیش و غلط مکن نگارا
F l o w e r
28-10-2010, 20:37
ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست
احباب حاضرند به اعدا چه حاجت است
تا مگر همچو سبا باز به كوي تو رسم
حاصلم دوش بجز ناله شبگير نبود
F l o w e r
28-10-2010, 20:45
در این باغ از خدا خواهد دگر پیرانه سر حافظ
نشیند بر لب جویی و سروی در کنار آرد
دوش ميگفت كه فردا بدهم كام دلت
سببي ساز خدايا كه پشيمان نشود
F l o w e r
28-10-2010, 20:48
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد
در تنگناي حيرتم از نخوت رقيب
يارب مباد آنكه گدا معتبر شود
Miss Artemis
28-10-2010, 20:57
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد
ز فکر آنان که در تدبیر درمانند درمانند
ديده بخت به افسانه او شد در خواب
كو نسيمي ز عنايت كه كند بيدارم
D,Freeman
28-10-2010, 21:01
ماییم و آستانه عشق و سر نیاز
تا خواب خوش کرا برد اندر کنار دوست
تاب بنفشه ميدهد طره مشك ساي تو
پرده غنچه ميدرد خنده دلگشاي تو
Miss Artemis
28-10-2010, 21:03
وصال او زعمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به
هردم از درد بنالم كه فلك هرساعت
كندم قصد دل ريش به آزار دگر
F l o w e r
28-10-2010, 21:12
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آن جا جز آن که جان بسپارند چاره نیست
تو خود چه لعبتي اي شهسوار شيرين كار
كه توسني چو فلك رام تازيانه توست
F l o w e r
28-10-2010, 21:18
تو نیز باده به چنگ آر و راه صحرا گیر
که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد
ديريست كه دلدار پيامي نفرستاد
ننوشت سلامي و كلامي نفرستاد
Miss Artemis
28-10-2010, 21:34
دانم دلت ببخشد بر عجز شب نشینان
گر حال بنده پرسی از باد صبحگاهی
يار بيگانه مشو تا نبري از خويشم
غم اغيار مخور تا نكني ناشادم
Miss Artemis
28-10-2010, 21:43
مکدرست دل آتش بخرقه خواهم زد
بیا ببین که کرا میکند تماشایی
يارب به وقت گل گنه بنده عفو كن
وين ماجرا به سرو لب جويبار بخش
Miss Artemis
28-10-2010, 21:50
شهنشاه مظفر فر شجاع ملک و دین منصور
که جود بی دریغش خنده بر ابر بهاران زد
دست از مس وجود چو مردان ره بشوي
تا كيمياي عشق بيابي و زر شوي
F l o w e r
28-10-2010, 21:58
یاد باد آن که چو چشمت به عتابم میکشت
معجز عیسویت در لب شکرخا بود
در چين طره تو دل بي حفاظ من
هرگز نگفت مسكن مالوف ياد باد
F l o w e r
28-10-2010, 22:01
دل بسی خون به کف آورد ولی دیده بریخت
الله الله که تلف کرد و که اندوخته بود
D,Freeman
28-10-2010, 22:05
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا
اي جان حديث ما بر دلدار بازگو
ليكن چنان مگو كه صبا را خبر شود!
davy jones
28-10-2010, 22:19
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را .... دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
اي باد از آن باده نسيمي به من آور
كان بوي شفابخش بود دفع خمارم
D,Freeman
29-10-2010, 01:15
من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم
اینم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد
water_lily_2012
29-10-2010, 08:15
در آن چمن که بتان دست عاشقان گیرند
گرت ز دست برآید نگار من باشی
يا رب چه غمزه کرد صراحي که خون خم
با نعرههاي قلقلش اندر گلو ببست
تو افتاب ملکی و هرجا که میروی/چون سایه از قفای تو دولت بود دوان
water_lily_2012
29-10-2010, 10:06
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
اقا شرمنده.دوباره شروع میکنیم:
تو افتاب ملکی و هرجا که میروی/چون سایه از قفای تو دولت بود دوان
water_lily_2012
29-10-2010, 10:24
نیاید دوباره شعرت را ادیت کنی اون هم بعد از نوشته بعدی:
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
One Mania
29-10-2010, 11:04
آتش آن نیست که از شعله او خندد شمع
آتش آن است که در خرمن پروانه زدند
My_Beauty
29-10-2010, 11:12
دل عالمی بسوزی چو عذار بر فروزی
تو از این چه سود داری که نمی کنی مدارا
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
davy jones
29-10-2010, 11:40
ویرایش:
لطفا حذف شود.
water_lily_2012
29-10-2010, 11:43
چی حذف شود
F l o w e r
29-10-2010, 11:46
شراب تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش
که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
شب تاريك و بيم موج و گردابي چنين هايل
كجا دانند حال ما سبكباران ساحل ها
davy jones
29-10-2010, 11:47
چی حذف شود
اومدم با الف شعر بنویسم. وقتی دکمه ی ارسال رو زدم دیدم یکی چند ثانیه قبل از من نوشته. از اونجایی که فعلا شعر از حافظ که با ش شروع بشه تو ذهن ندارم که پستمو ویرایش کنم، نوشتم که حذف شود. (شاید یکی از مدیران ببینن و حذفش کنن)
مدیران محترم لطفا این سه پست رو حذف کنین. با عرض پوزش و تشکر
F l o w e r
29-10-2010, 11:49
ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار
water_lily_2012
29-10-2010, 11:50
رسم عاشق کشی و شیوه شهر آشوبی
جامعه ای بود که بر قامت او دوخته بود
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم زمیخانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم
F l o w e r
29-10-2010, 11:51
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطف ها می کنی ای خاک درت تاج سرم
water_lily_2012
29-10-2010, 11:54
مرا می بینی و هر دم زیادت می کنی دردم
تو را می بینم و میلم زیادت می شود هر دم
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست
F l o w e r
29-10-2010, 11:57
تو بدری و خورشید تو را بنده شدهست
تا بندهی تو شدهست تابنده شدهست
water_lily_2012
29-10-2010, 11:59
تو بندگی چون گدایان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده پروری داند
دیدی که یا جز سر جور و ستم نداشت
بشکست عهد وز غم ما هیچ غم نداشت
F l o w e r
29-10-2010, 12:00
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما
ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
water_lily_2012
29-10-2010, 12:05
تا مگر همچو صبا باز به کوی تو رسم
حاصلم دوش به جز ناله شبگیر نبود
F l o w e r
29-10-2010, 12:09
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
water_lily_2012
29-10-2010, 12:14
تا رفت مرا از نظر آن چشم جها بین
کس واقف ما نیست که از دیده چه ها رفت
تورا رسد که کنی دعوی جهانبانی/طراز دولت باقی تو را همی زیبد
F l o w e r
29-10-2010, 14:05
در میخانه بستهاند دگر
افتتح یا مفتح الابواب
davy jones
29-10-2010, 14:11
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی ............... تا بیخبر بمیرد در درد خود پرستی
دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم .... با کافران چه کارت گر بت نمی پرستی؟
F l o w e r
29-10-2010, 14:21
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
vahidgame
29-10-2010, 15:50
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
water_lily_2012
29-10-2010, 16:55
آن کشیدم ز تو ای آتش هجران که چو شمع
جز فنای خودم از دست تو تدبیر نبود
amatraso
29-10-2010, 17:00
آن را که بوی عنبر زلف تو آرزو ست
چون عود گو بر آتش سودا بسوز وساز
water_lily_2012
29-10-2010, 17:17
زلف در دست صبا گوش به فرمان رقیب
اینچنین با همه در ساخته ای یعنی چه
همیبینم از دور گردون شگفت
ندانم که را خاک خواهد گرفت
water_lily_2012
29-10-2010, 17:38
تو پنداری که بد گو رفت و جان برد
حسابش با کرام الکاتبین است
تا بو که یابم آگهی از سایه ی سرو سهی
گلبانگ عشق از هر طرف بر خوشخرامی می زنم
F l o w e r
29-10-2010, 18:12
معشوق عیان میگذرد بر تو ولیکن
اغیار همیبیند از آن بسته نقاب است
تا سر زلف تو در دست نسيم افتادست
دل سودازده از غصه دو نيم افتادست
F l o w e r
29-10-2010, 20:03
تا در ره پیری به چه آیین روی ای دل
باری به غلط صرف شد ایام شبابت
تيري كه زدي بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه انديشه كند راي صوابت
F l o w e r
29-10-2010, 20:08
ترسم این قوم که بر دردکشان میخندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را
آتش رخسار گل خرمن بلبل بسوخت
چهره خندان شمع آفت پروانه شد
F l o w e r
29-10-2010, 20:13
در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ
سرود زهره به رقص آورد مسیحا را
water_lily_2012
29-10-2010, 20:14
آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند
بر جای بدکاری چو من یکدم نکوکاری کند
F l o w e r
29-10-2010, 20:23
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا
آسمان گو مفروش اين عظمت كاندر عشق
خرمن مه بجوي خوشه پروين به دو جو
F l o w e r
29-10-2010, 20:25
مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارت
ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا
water_lily_2012
29-10-2010, 20:25
آیینه سکندر جام جم است بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا
F l o w e r
29-10-2010, 20:27
ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش
پیرانه سر مکن هنری ننگ و نام را
water_lily_2012
29-10-2010, 20:30
آن روز دیده بودم این فتنه ها که برخواست
کز سرکشی زمانی با ما نمی نشستی
F l o w e r
29-10-2010, 20:33
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
vBulletin , Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.