مشاهده نسخه کامل
: مشاعره با اشعار حضرت حافظ
درد عشق ار چه دل از خلق نهان میدارد
حافظ این دیده گریان تو بی چیزی نیست
تو گر خواهی که جاویدان جهان یک سر بیارایی
صبا را گو که بردارد زمانی برقع از رویت
Last Night
23-09-2010, 18:25
تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که همی سپرم
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست
Last Night
23-09-2010, 18:33
ترا که هرچه مراد است در جهان داری
چه غم زحال ضعیفان ناتوان داری
alidata2010
23-09-2010, 18:37
یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود
دادهام باز نظر را به تذروی پرواز
بازخواند مگرش نقش و شکاری بکند
شهر خالیست ز عشاق بود کز طرفی
مردی از خویش برون آید و کاری بکند
alidata2010
23-09-2010, 18:42
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی
دل که آیینه شاهیست غباری دارد
از خدا میطلبم صحبت روشن رایی
یا رب تو آن جوان دلاور نگاه دار
کز تیر آه گوشه نشینان حذر نکرد
دلا همیشه مزن لاف زلف دلبندان
چو تیره رای شوی کی گشایدت کاری
Last Night
23-09-2010, 18:48
یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب
کز هر زبان که می شنوم نامکرر است
این گستردش کنید تا بتونیم فال بگیریم دمتون گرم.....
تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب
جان عزیز خود به نوا میفرستمت
تو را چنان که تویی هر نظر کجا بیند
به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک
كشتي شكستگانيم اي باد شرطه برخيز
باشد كه باز بينيم ديدار آشنا را
ای غایب از نظر که شدی همنشین دل
میگویمت دعا و ثنا میفرستمت
تا کی می صبوح و شکرخواب بامداد
هشیار گرد هان که گذشت اختیار عمر
Last Night
23-09-2010, 19:01
................
راز درون پرده ز رندان مست پرس
كين حال نيست زاهد عالي مقام را
Last Night
23-09-2010, 19:05
اي نسيم سحر آرامگه يار كجاست
منزل آن مه عاشق كش عيار كجاست
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
باور مکن که دست ز دامن بدارمت
Last Night
23-09-2010, 19:22
تو یی ان گوهر پاکیزه که در عالم قدس
ذکر خیر تو بود حاصل تسبیح ملک
Miss Artemis
23-09-2010, 19:49
که آگهست که کاوس و کی کجا رفتند
که واقف است که چون رفت تخت جم بر باد
دعای جان تو ورد زبان مشتاقان
همیشه تا که بود متصل مسا و صباح
صلاح و توبه و تقوی ز ما مجو حافظ
ز رند و عاشق و مجنون کسی نیافت صلاح
alidata2010
24-09-2010, 00:31
حال دل با تو گفتنم هوس است
خبر دل شنفتنم هوس است
طمع خام بین که قصه فاش
از رقیبان نهفتنم هوس است
The post reedited by NOKIA_n95
The post reedited by NOKIA_n95
The post reedited by NOKIA_n95
huti_421
24-09-2010, 06:15
درویـش مکــن ناله ز شـمشـیر احبا
کاین طایفه از کشته ستانند غرامـت
تو را آنن به که روی خود ز مشتاقان بپوشانی
که شادی جهانگیری غم لشگر نمی ارزد
vahidgame
24-09-2010, 13:41
دلا طمع مبر از لطف بینهایت دوست
چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست
water_lily_2012
24-09-2010, 15:50
تا درخت دوستی کی بر دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
مخمور آن دو چشمم آيا كجاست جامي
بيمار آن دو لعلم آخر كم از جوابي
دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد
گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز یاد
گفتم به باد میدهدم باده نام و ننگ
گفتا قبول کن سخن و هر چه باد باد
Last Night
24-09-2010, 19:26
در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند
تا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرود
در بيابان فنا گم شدن آخر تا كي
ره بپرسيم مگر پي به مهمات بريم
Last Night
24-09-2010, 20:11
ما را به رندی افسانه کردند
پیران جاهل شیخان گمراه
از دست زاهد کردیم توبه
وز فعل عابد استغفرا...
هر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیند
بر آتش تو بجز جان او سپند مباد
شفا ز گفته شکرفشان حافظ جوی
که حاجتت به علاج گلاب و قند مباد
Miss Artemis
24-09-2010, 23:21
در آ که در دل خسته توان درآید باز
بیا که در تن مرده روان درآید باز
huti_421
24-09-2010, 23:37
ز کران تا به کران لشکر ظلم است ولی
ز ازل تا به ابد فرصت درویشان اسـت
Miss Artemis
24-09-2010, 23:39
تو نیز باده به چنگ آر و راه صحرا گیر
که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد
در این چمن چو درآید خزان به یغمایی
رهش به سرو سهی قامت بلند مباد
در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد
مجال طعنه بدبین و بدپسند مباد
water_lily_2012
25-09-2010, 06:40
در آن چمن که بتان دست عاشقان گیرند
گرت ز دست برآید نگار من باشی
alireza1411
25-09-2010, 07:07
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
Last Night
25-09-2010, 10:15
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
در بحر فتاده ام چو ماهي
تا يار مرا به شست گيرد
Last Night
25-09-2010, 10:19
دلا مباش چنین هرزه گرد و هر جایی
که هیچ کار زپیشت بدین هنر نرود
vahidgame
25-09-2010, 14:26
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را
Miss Artemis
25-09-2010, 15:32
آشنایان ره عشق گرم خون بخورند
ناکسم گر به شکایت سوی بیگانه روم
water_lily_2012
25-09-2010, 17:10
مرا می بینی و هردم زیادت می کنی دردم
تو را می بینم و میلم زیادت می شود هر دم
ما مريدان روي سوي قبله چون آريم چون
روي سوي خانه ي خمار دارد پير ما
از دست رفته بود وجود ضعیف من
صبحم به بوی وصل تو جان بازداد باد
حافظ نهاد نیک تو کامت برآورد
جانها فدای مردم نیکونهاد باد
alireza1411
25-09-2010, 22:40
دیرگاهست که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد
Miss Artemis
25-09-2010, 22:47
دل را اگرچه بال و پر از غم شکسته شد
سودای دام عاشقی از سر بدر نکرد
در چین طره تو دل بی حفاظ من
هرگز نگفت مسکن مالوف یاد باد
امروز قدر پند عزیزان شناختم
یا رب روان ناصح ما از تو شاد باد
Miss Artemis
25-09-2010, 23:58
دریاست مجلس او دریاب وقت دریاب
هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد
دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد
من نیز دل به باد دهم هر چه باد باد
کارم بدان رسید که همراز خود کنم
هر شام برق لامع و هر بامداد باد
ديدن روي تو را ديده ي جان بين بايد
وين كجا مرتبه چشم جهان بين من است
تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج
دو چشم شوخ تو برهم زده خطا و حبش
به چین زلف تو ماچین و هند داده خراج
جز اين قدر نتوان گفت در جمال تو عيب
كه وضع مهر و وفا نيست روي زيبا را
از این مرض به حقیقت شفا نخواهم یافت
که از تو درد دل ای جان نمیرسد به علاج
چرا همیشکنی جان من ز سنگ دلی
دل ضعیف که باشد به نازکی چو زجاج
vahidgame
26-09-2010, 19:42
جهان به کام من اکنون شود که دور زمان
مرا به بندگی خواجه جهان انداخت
تا همه خلوتیان جام صبوحی گیرند
چنگ صبحی به در پیر مناجات بریم
Miss Artemis
26-09-2010, 22:17
ما شبی دست برآریم دعایی بکنیم
غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم
مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت
خرابم میکند هر دم فریب چشم جادویت
پس از چندین شکیبایی شبی یا رب توان دیدن
که شمع دیده افروزیم در محراب ابرویت
rahgozare tanha
26-09-2010, 23:11
تا گنج غمت در دل ويرانه مقيم است
همواره مرا كنج خرابات مقام است
از ننگ چه گويي كه مرا نام ز ننگ است
وز نام چه پرسي كه مرا ننگ ز نام است
Miss Artemis
26-09-2010, 23:13
تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند
عرصه ی شطرنج رندان را مجال شاه نیست
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را
در کوی نیک نامــــان ما راگذر نداند
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را
بدینوسیله اصلاح گردید!:27:
اهل نظر دو عالم در یک نظر ببازند
عشقست و داد اول در نقد جان توان زد
Miss Artemis
26-09-2010, 23:57
دل عالمی بسوزی چو چو غدار بر فروزی
تو از این چه سود داری که نمیکنی مدارا
آن که پرنقش زد این دایره مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد
دل ديوانه از آن شد كه نصيحت شود
مگرش هم ز سر زلف تو زنجير كنم
Miss Artemis
27-09-2010, 12:49
ماییم و آستانه ی عشق و سر نیاز
تا خواب خوش کرا برداند کنار دوست
تا چند همچو شمع زبان آوری کنی
پروانه ی مراد رسید ای محب خموش
شیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیم
عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است
فرق است از آب خضر که ظلمات جای او است
تا آب ما که منبعش الله اکبر است
Miss Artemis
27-09-2010, 15:30
تو که کیمیا فروشی نظری به قلب ما کن
که بضاعتی نداریم و فکنده ایم دامی
یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود
در کعبه کوی تو هر آن کس که بیاید
از قبله ابروی تو در عین نماز است
ای مجلسیان سوز دل حافظ مسکین
از شمع بپرسید که در سوز و گداز است
Miss Artemis
27-09-2010, 15:42
تو دم فقر ندانی زدن از دست مده
مسند خواجگی و مجلس تورانشاهی
یا رب کجاست محرم رازی که یک زمان
دل شرح تن دهد که چه گفت و چها شنید
در آستین مرقع پیاله پنهان کن
که همچو چشم صراحی زمانه خونریز است
به آب دیده بشوییم خرقهها از می
که موسم ورع و روزگار پرهیز است
ترسم كه روز حشر عنان بر عنان رود
تسبيح شيخ و خرقه رند شراب خوار
رهرو منزل عشقیم و ز سرحدّ عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم
mohsen_gh1991
27-09-2010, 19:18
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
Miss Artemis
27-09-2010, 19:41
مستی عشق نیست در سر تو
رو که تو مست آب انگوری
یا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست
که مغیلان طریقش گل و نسرین من است
حافظ از حشمت پرویز دگر قصه مخوان
که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است
Miss Artemis
27-09-2010, 20:03
تیغی که آسمانش از فیض خود دهد آب
تنها جهان بگیرد بی منت سپاهی
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
vahidgame
27-09-2010, 22:41
ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هر کس به قدر همت اوست
گر من آلوده دامنم چه عجب
همه عالم گواه عصمت اوست
Miss Artemis
27-09-2010, 23:38
تو مگر بر لب آبی به هوش بنشینی
ورنه هر فتنه که بینی همه از خودبینی
یار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروین من است
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است
Miss Artemis
28-09-2010, 00:12
تو بدین نازکی و سرکشی ای شمع چگل
لایق بندگی خواجه جلال الدینی
یک حرف صوفیانه بگویم اجازتست؟
ای نور دیده صلح به از جنگ و داوریست
Miss Artemis
28-09-2010, 00:37
تا بر دلش از غصه غباری ننشیند
ای سیل سرشک از عقب نامه روان باش
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
Miss Artemis
28-09-2010, 00:46
تو پیک خلوت رازی و دیده بر سر راهت
بمردمی نه به فرمان چنان بران که تو دانی
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که میشنوم نامکرر است
دی وعده داد وصلم و در سر شراب داشت
امروز تا چه گوید و بازش چه در سر است
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
باور مکن که دست ز دامن بدارمت
Last Night
28-09-2010, 10:05
تکیه بر اخترشب دزد مکن کاین عیار
تاج کاووس ببرد و کمر کیخسرو
Miss Artemis
28-09-2010, 13:53
وصال دوستان روزی ما نیست
بخوان حافظ غزل های فراقی
Last Night
28-09-2010, 15:32
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود ان شاهد هر جایی///
Miss Artemis
28-09-2010, 15:35
یاران همنشین همه از هم جدا شدند
مائیم و آستانه ی دولت پناه تو
Last Night
28-09-2010, 15:48
وقت است کز فراغ تو و سوز اندرون
اتش در افکنم به همه رخت و پخت خویش///
شراب خورده و خوي كرده مي روي به چمن
كه آب روي تو آتش در ارغوان اندخت
Last Night
28-09-2010, 17:08
تاب بنفشه میدهد طرهی مشک سای تو
پردهی غنچه میدرد خندهی دلگشای تو///
Miss Artemis
28-09-2010, 17:23
وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به
Last Night
28-09-2010, 17:36
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من ان سرو خرامان نرود///
در نهانخانه عشرت صنمی خوش دارم
کز سر زلف و رخش نعل در آتش دارم
Last Night
28-09-2010, 18:24
من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم
صد بار توبه کردم و دیگر نمیکنم///
من از رندی نخواهم کرد توبه
و لو آذیتنی بالهجر و الحجر
برآی ای صبح روشن دل خدا را
که بس تاریک میبینم شب هجر
Last Night
28-09-2010, 18:42
رخ بر افروز که فارغ کنی از برگ گلم
قد بر افراز که از سرو کنی ازادم///
مایهی خوشدلی آنجاست که دلـدار آنجاست
میکـنـم جـهـد که خود را مگـر آنجا فـکـنـم
mani.bnam
28-09-2010, 19:15
:11:الا ای پیر فرزانه مکن عیبم زمیخانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم
خدارا ای رقیب امشب زمانی دیده بر هم نه
که من با لعل خاموشش نهانی صد سخن دارم
Last Night
28-09-2010, 19:26
ما ازموده ایم در این شهر بخت خویش
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش///
Miss Artemis
28-09-2010, 19:42
شاه ترکان چو پسندید و به چاهم انداخت
دستگیر ار نشود لطف تهمتن چه کنیم؟
Last Night
28-09-2010, 19:47
ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا
گو بیا سیل غم خانه ز بنیاد ببر///
The post reedited by NOKIA_n95
روی مقصود که شاهان به دعا میطلبند
مظهرش آینه طلعت درویشان است
تا بو که یابم آگهی از سایه ی سرو سهی
گلبانگ عشق از هر طرف بر خوش خرامی می زنم
Last Night
29-09-2010, 10:05
من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمی میکنم از برای تو///
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آم کار دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
Last Night
29-09-2010, 12:07
الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور
پدر را باز پرس اخر کجا شد مهر فرزندی///
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که میشنوم نامکرر است
دی وعده داد وصلم و در سر شراب داشت
امروز تا چه گوید و بازش چه در سر است
Last Night
29-09-2010, 15:35
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
بنده من شو و برخور ز همه سیم تنان///
نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود
...............................................ز انه طرح محبت نه این زمان انداخت
The post reedited by NOKIA_n95
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من ان سرو خرامان نرود
در کعبه کوی تو هر آن کس که بیاید
از قبله ابروی تو در عین نماز است
ای مجلسیان سوز دل حافظ مسکین
از شمع بپرسید که در سوز و گداز است
Miss Artemis
29-09-2010, 18:10
تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه
هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
آنچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد
تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه
هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی
یا رب کی آن صبا بوزد، کز نسیم او
گردد شمامه ی کرمش کارساز من
Miss Artemis
29-09-2010, 19:13
نیل مراد بر حسب فکر و همت است
از شاه نذر خیر و ز توفیق یاوری
Last Night
29-09-2010, 19:55
یاد باد ان که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل م دیده ی ما شاد نکرد///
Miss Artemis
29-09-2010, 20:55
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر
کای نور چشم من بجز از كشته ندروي
در مقامی که صدارت به فقیران بخشند
چشم دارم که بجاه از همه افزون باشی
یکی چو باده پرستان صراحی اندر دست
یکی چو ساقی مستان بکف گرفته ایاغ
یا رب این قافله را لطف ازل بدرقه باد
که از او خصم به دام آمد و معشوقه به کام
در مقامی که صدارت به فقیران بخشند
چشم دارم که بجاه از همه افزون باشی
یار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروین من است
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است
Miss Artemis
29-09-2010, 22:12
مگه با میم نبود؟
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطف ها می کنی ای خاک درت تاج سرم
vahidgame
29-09-2010, 22:37
محرم راز دل شیدای خود
کس نمیبینم ز خاص و عام را
با دلارامی مرا خاطر خوش است
کز دلم یک باره برد آرام را
از آن زمان که بر این آستان نهادم روی
فراز مسند خورشید تکیه گاه من است
گناه اگر چه نبود اختیار ما حافظ
تو در طریق ادب باش و گو گناه من است
تو نیک و بد خود هم از خود بپرس
چرا بایدت دیگری محتسب
و من یتق الله یجعل له
و یرزقه من حیث لا یحتسب
بنده طالع خویشم که در این قحط وفا
عشق آن لولی سرمست خریدار من است
The post reedited by NOKIA_n95
Last Night
30-09-2010, 10:49
واعظ مکن نصیحت شوریدگان که ما
با خاک کوی دوست به فردوس ننگریم////
vahidgame
30-09-2010, 12:20
مرا چشمی است خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان پر فتنه خواهد شد از آن چشــــــم و از آن ابرو
من عاشق چشم و ابروی یارمم!:40:
تاپیک مسخره بازی شده؟ : دی
شما باید نفر قبلی رو نگاه کنی نه 20 نفر قبلی
دوستان به نظر من اين تاپيك خوبيه و خودم چندين بيت از اشعار حافظ كه يادم نبود رو با اين مشاعره ها به خاطر آوردم.
بيايد خرابش نكنيم.
واعظ مکن نصیحت شوریدگان که ما
با خاک کوی دوست به فردوس ننگریم////
مرا تا عشق تعلیم سخن کرد
حدیثم نکته ی هر محفلی کرد
مگو دیگر که حافظ نکته دان است
که ما دیدیم و محکم جاهلی بود
در مجلس ما عطر میامیز که ما را
هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام است
از چاشنی قند مگو هیچ و ز شکر
زان رو که مرا از لب شیرین تو کام است
Last Night
01-10-2010, 00:45
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم///
مرغ خوشخوان را بشارت باد کاندر راه عشق
دوست را با ناله شبهای بیداران خوش است
Last Night
01-10-2010, 01:31
تو مگر بر لب جویی به هوس بنشینی
ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی///
یا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبین
در یکتای که و گوهر یک دانه کیست
تو خانقاه و خرابات در میانه مبین
خدا گواه که هر جا که هست با اویم
مرغ خوشخوان را بشارت باد کاندر راه عشق
دوست را با ناله شبهای بیداران خوش است
تو که کیمیا فروشی نظری به قلب ما کن
که بضاعتی نداریم و فکنده ایم دامی
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که میشنوم نامکرر است
دی وعده داد وصلم و در سر شراب داشت
امروز تا چه گوید و بازش چه در سر است
تو را که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری
بخواه جان و دل از بنده و روان بستان
که حکم بر سر آزادگان روان داری
water_lily_2012
01-10-2010, 15:51
یا رب این شمع دلفروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
تو پنداری که بدگو رفت و جان برد
حسابش با کرام الکاتبین است
مشو حافظ ز کید زلفش ایمن
که دل برد و کنون دربند دین است
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هر کس به قدر همت اوست
گر من آلوده دامنم چه عجب
همه عالم گواه عصمت اوست
تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رای صوابت
تو خود وصال دگر بودی ای نسیم وصال
خطا نگر که دل امید در وفای تو بست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هر کس به قدر همت اوست
گر من آلوده دامنم چه عجب
همه عالم گواه عصمت اوست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هر کس به قدر همت اوست
گر من آلوده دامنم چه عجب
همه عالم گواه عصمت اوست
آقا یه 2 تا پست بالاتر همین شعر رویت میشه :31:
==
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافهای و در آرزو ببست
Last Night
01-10-2010, 21:35
تحصیل عشق و رندی اسان نمود اول
اخر بسوخت جانم در کسب این فضایل///
آقا یه 2 تا پست بالاتر همین شعر رویت میشه :31:
==
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافهای و در آرزو ببست
دیدم چقد آشناست :31:
لب چو آب حیات تو هست قوت جان
وجود خاکی ما را از اوست ذکر رواح
حدیث حافظ و ساغر که میزند پنهان
چه جای محتسب و شحنه پادشه دانست
بلندمرتبه شاهی که نه رواق سپهر
نمونهای ز خم طاق بارگه دانست
The post reedited by NOKIA_n95
Last Night
01-10-2010, 21:57
الان ه بدم یا م
هاتفی از گوشه میخانه دوش
گفت بخشند گنه می بنوش
لطف الهی بکند کار خویش
مجده رحمت برساند سروش
The post reedited by NOKIA_n95
الان ه بدم یا م
هاتفی از گوشه میخانه دوش
گفت بخشند گنه می بنوش
لطف الهی بکند کار خویش
مجده رحمت برساند سروش
باید ت میدادی.
کارین رو خبر کنیم پستهای این آقا رو پاک کنه
==
من با ش ادامه میدم.
شاه ترکان سخن مدعیان میشنود
شرمی از مظلمه خون سیاووشش باد
Last Night
01-10-2010, 22:16
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود///
دلا ز رنج حسودان مرنج و واثق باش
که بد به خاطرامیدوار ما نرسد
The post reedited by NOKIA_n95
Miss Artemis
01-10-2010, 22:20
تنها نه ز راز دل من پـــــــرده بر فتاد
تا بود فلک شیوه ی او پرده دری بود
---------- Post added at 10:02 PM ---------- Previous post was at 09:58 PM ----------
حجاب چهره ی جان می شود غبار تنم
خوشا دمی از این چهره پرده بر فکنم
چنین قفس نه سزای من خوش الحانیست
روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم
دوست عزیز NOKIA_N95 لطفا نظم تاپیک رو به هم نزنید....
ببینین میتونین کاری کنین این تاپیک هم بسته شه؟!!!!
باید ت میدادی.
کارین رو خبر کنیم پستهای این آقا رو پاک کنه
==
من با ش ادامه میدم.
شاه ترکان سخن مدعیان میشنود
شرمی از مظلمه خون سیاووشش باد
در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
Last Night
01-10-2010, 22:21
یا رب این اتش که در جان منست
سرد کن ان سان که کردی بر خلیل///
لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
وز پی دیدن او دادن جان کار من است
شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز
هر که دل بردن او دید و در انکار من است
تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد
این قدر دانم که از شعر ترش خون میچکید
دولتی را که نباشد غم از آسیب زوال
بی تکلف بشنو دولت درویشان است
تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند
با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست
من از این طالع شوریده برنجم ور نی
بهره مند از سر کویت دگری نیست که نیست
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است
از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است
وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است
تنت را دید گل گویی که در باغ
چو مستان جامه را بدرید بر تن
من از دست غمت مشکل برم جان
ولی دل را تو آسان بردی از من
The post reedited by NOKIA_n95
نثار روی تو هر برگ گل که در چمن است
فدای قد تو هر سروبن که بر لب جوست
تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش
که دست دادش و یاری ناتوانی داد
Last Night
03-10-2010, 10:25
دیده ی بدبین بپوشان ای کریم عیب پوش
زین دلیری ها که من در کنج خلوت میکنم///
water_lily_2012
03-10-2010, 10:39
منت سدره و طوبی ز پی سایه مکش
که چه خوش بنگری ای سرو روان این همه نیست
Last Night
03-10-2010, 11:18
تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری
وفای عهد من از خاطرت بدر نرود///
دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است
سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است
Last Night
03-10-2010, 12:02
تا نکردی اشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش///
water_lily_2012
03-10-2010, 13:29
شراب تلخ می خواهم که مردافکن بود زورش
که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
شب تاريك و بيم موج و گردابي چنين هايل
كجا دانند حال ما سيكباران ساحل ها
Last Night
03-10-2010, 15:53
اگر پوسیده گردد استخوانم
نگردد مهرت از جانم فراموش
دل و دینم دل و دینم ببرداست
بر و دوشش بر و دوشش بر و دوش///
شاه اگر جرعه رندان نه به حرمت نوشد
التفاتش به می صاف مروق نکنیم
خوش برانیم جهان در نظر راهروان
فکر اسب سیه و زین مغرق نکنیم
water_lily_2012
03-10-2010, 15:57
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو به تایید نظر حل معما می کرد
vahidgame
03-10-2010, 16:06
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا
ای باد اگر به گلشن احباب بگذری
زنهار عرضه ده بر جانان پیام ما
گو نام ما ز یاد به عمدا چه میبری
خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما
Last Night
03-10-2010, 16:46
ادمی در عالم خاکی نمیاید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت وز نو ادمی
خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهم
کز نسیمش بوی جوی مولیان اید همی///
یوسف عزیزم رفت ای برادران رحمی
کز غمش عجب بینم حال پیر کنعانی
Last Night
03-10-2010, 18:40
یاد باد انکه سر کوی تو ام منزل بود
دیده را روشنی ازخاک درت حاصل بود
راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک
بر زبان بود مرا انچه تو را در دل بود///
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
Miss Artemis
03-10-2010, 20:06
تو کیمیا فروشی نظری به قلب ما کن
که بضاعتی نداریم و فکنده ایم وامی
یار دلدار من ار قلب بدین سان شکند
ببرد زود به جانداری خود پادشهش
جان به شکرانه کنم صرف گر آن دانه در
صدف سینه حافظ بود آرامگهش
Saeed System
05-10-2010, 13:22
شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت
روي مه پيکر او سير نديديم و برفت
Last Night
05-10-2010, 17:49
تو مگر بر لب جویی به هوس بنشینی
ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی///
یا مبسما یحاکی درجا من اللالی
یا رب چه درخور آمد گردش خط هلالی
حالی خیال وصلت خوش میدهد فریبم
تا خود چه نقش بازد این صورت خیالی
Last Night
05-10-2010, 18:11
یا رب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر زانکه چو گردی ز میان بر خیزم
بر سر تربت من با می و مطرب بنشین
تا ببویت ز لحد رقص کنان برخیزم///
مرو به خواب که حافظ به بارگاه قبول
ز ورد نیم شب و درس صبحگاه رسید
Perpetual
05-10-2010, 18:20
دلا ز نور هدایت گر آگهی یابی
چو شمع خنده زنان ترک سر توانی کرد
درویش مکن ناله ز شمشیر احبا
کاین طایفه از کشته ستانند غرامت
Last Night
05-10-2010, 18:42
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود///
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا
چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را
سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا
Miss Artemis
05-10-2010, 20:58
امید در کمر زرکشت چگونه ببندم
دقیقه ایست نگارا در آن میان که تو دانی
Last Night
06-10-2010, 00:59
یارم چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد
هر کس که بدید چشم او گفت
کو محتسبی که مست گیرد///
در ازل بست دلم با سر زلفت پيوند
تا ابد سر نكشد و از سر پيمان نرود
دفتر دانش ما جمله بشویید به می
که فلک دیدم و در قصد دل دانا بود
Perpetual
06-10-2010, 11:26
در این خونفشان عرصهٔ رستخیز
تو خون صراحی و ساغر بریز
ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور
پدر را باز پرس اخر کجا شد مهر فرزندی
Last Night
07-10-2010, 12:33
یار مفروش به دنیا که کسی سود نکرد
ان که یوسف به زر نا سره بفروخته بود///
Miss Artemis
07-10-2010, 13:09
دامن کشان همی شد در شرب زر کشیده
صد ماه روز رشکش حبیب قصب دریده
همیبینم از دور گردون شگفت
ندانم که را خاک خواهد گرفت
تو کافر دل نمیبندی نقاب زلف و میترسم
که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو
zhoovaan
08-10-2010, 01:14
وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی
وگرنه هرکه تو بینی ستمگری داند
دیدی ای دل که غم عشق دگرباره چه کرد ...چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
دردا که از آن آهوی مشکین سیه چشم
چون نافه بسی خون دلم در جگر افتاد
در كوي نيك نامي ما را گذر ندادند
گر تو نمي پسندي تغيير كن قضا را
«آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است// با دوستان مروت، با دشمنان مدارا»
Last Night
08-10-2010, 18:58
ان گل که هر دم در دست بادیست
گو شرم بادش از عند لیبان
یا رب امان ده تا باز بینند
چشم محبان روی حبیبان///
آن جا که کار صومعه را جلوه میدهند
ناقوس دیر راهب و نام صلیب هست
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست
diana_1989
08-10-2010, 19:33
تو و طوبي و ما و قامت يار
فكر هر كس بخ قدر همت اوست
«تو خود حجاب خودی حافظ، از میان برخیز// خوشا کسی که در این راه بیحجاب رود»
Last Night
08-10-2010, 20:59
دوش با من گفت پنهان کاردانی تیز هوش
وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش
گفت اسان گیر بر خود کار ها کز روی طبع
سخت می گیرد جهان بر مردمان سخت کوش///
«شراب لعل مینوشم من از جام زمردگون// که زاهد افعی وقت است، میسازم به وی کورش»
hasti rs
08-10-2010, 23:57
شب وصل است وطی شد نامه هجر
سلام فیه حتی مطلع الفجر
رحم آر بر دل من کز مهر روی خوبت
شد شخص ناتوانم باریک چون هلالی
حافظ مکن شکایت گر وصل دوست خواهی
زین بیشتر بباید بر هجرت احتمالی
«یارب این نودولتان را بر خر خودشان نشان// کاین همه ناز از غلام و اسب و استر میکنند»
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد
ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند
.
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
vahidgame
09-10-2010, 17:30
در عیش نقد کوش که چون آبخور نماند
آدم بهشت روضه دارالسلام را
«از آن به دیر مغانم عزیز میدارند// که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست»
Perpetual
09-10-2010, 17:41
تو بدری و خورشید تو را بنده شدهست
تا بندهٔ تو شدهست تابنده شدهست
زان روی که از شعاع نور رخ تو
خورشید منیر و ماه تابنده شدهست
Miss Artemis
09-10-2010, 17:54
تو دم فقر ندانی زدن از دست مده
مسند خواجگی و مجلس تورانشاهی
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که میشنوم نامکرر است
دی وعده داد وصلم و در سر شراب داشت
امروز تا چه گوید و بازش چه در سر است
Miss Artemis
09-10-2010, 18:06
تا کی غم دنیای دنی ایدل دانا
حیفست ز خوبی که شود عاشق زشتی
یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم
با نعرههای قلقلش اندر گلو ببست
vBulletin , Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.