مشاهده نسخه کامل
: اوشو و آموزه هایش...
سانیاس اشو
01-09-2009, 15:29
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اولین تاپیکم پس از عضویت در پی سی ورلد را با ارائه کتابی از مرشد ما ، اشو عزیز ، باز می کنم . این کتاب یکی از جنجالی ترین کتابهای مرشد اعظم ماست که با واکنش های شدیدی در سراسر دنیا مواجه گردید . کتاب مجموعه ای از سه سخنرانی اشو در هند می باشد. که سخنرانی اول به صورت عمومی و دوسخنرانی دیگر به صورت پنهانی در بین هوادارانش برگزار شد . توضیحات کامل تر در مقدمه کتاب آورده شده است .
نکته اساسی که باید مطرح نمود ، عنوان این کتاب است . من به دلایل متعدد از ذکر بخشی از نام کتاب خودداری می کنم . البته این کار به دلیل احترامیست که به عقاید و آراء دیگر دوستان دارم . اما با تمام این اوصاف امید وارم که خواننده با کمال بی طرفی و بدور از هر گونه پیش داوری و شرطی شدگی کتاب را مطالعه کند و نظر خود را به صورتی معقول و سنجیده ابراز دارند . البته اینجانب چونان مرشدم ، اهل هیچ گونه مسامحه نیستم ! متشکرم ...:40:
اینم لینک دانلود :
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
سانیاس اشو
05-09-2009, 00:03
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کتاب مذکور مجموع یک سری سخنرانی های خود انگیخته مرشد ، اشو ، می باشد . این کتاب بسیار بحث برانگیز است و محتوای آن شامل افشاگریهاییست در مورد .... و سیاستمدارها. اینک بخشی از کتاب :
« شنیده ام : کشیشی دو طوطی خرید و با سختی فراوان به آنان یاد داد که سخنان زیبای مسیح را بخوانند . و همه بسیار حیرت می کردند . زیرا که طوطی ها بسیار دقیق می خواندند . کشیش برای طوطی ها ، تسبیح های کوچکی ساخته بود تا پیوسته در حال ذکر کردن باشند و همچنین کتابهای انجیل بسیار کوچکی برایشان یافته بود . بنابراین همیشه کتابهایشان باز بود و تسبیح ها را حرکت می دادند . با وجودی که نمی توانستند بخوانند ، ولی بسیار خوب از بر کرده بودند . کشیش صفحه ای را باز می کرد ومی گفت :
صفحه دوازده . و آنان شروع می کردند به خواندن ، نه اینکه واقعا بخوانند ، بلکه از حفظ کرده بودند .
کشیش بسیار راضی بود و احساس می کرد که خوب است یک طوطی دیگر هم داشته باشد که بتواند به او بیاموزد که یک موعظه کامل را از حفظ بخواند ، به جای این که فقط انجیل را بخواند و تسبیح بگرداند . او یک طوطی مناسب یافت و صاحب آن طوطی به او گفت : « آرزوی شما برآورده خواهد شد : این طوطی باهوش ترین پرنده ایست که من دیده ام .»
ولی کشیش آگاه نبود که این یک طوطی ماده است . و چون او را در همان قفسی قرار داد که آن دو طوطی مشغول تسبیح انداختن و خواندن انجیل بودند ، طوطیان نگاهی به طوطی ماده انداختند و یکی به دیگری گفت :
خوبه ، حالا می تونی آن تسبیح را کنار بگذاری ! دعاهای ما مستجاب شد! » کشیش های شما چیزی بیش از ...»:40:
لینک دانلود :
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
نسبت به دور از هر گونه شرطی شدگی نظر خود را معقول و سنجیده ارائه کنند با اهل هیچ گونه مسامحه نیستم چیست؟
ahmet kaya
26-09-2009, 16:56
نسبت به دور از هر گونه شرطی شدگی نظر خود را معقول و سنجیده ارائه کنند با اهل هیچ گونه مسامحه نیستم چیست؟
عبارات « به دور از هر گونه شرطی شدگی » و « اهل هیچ گونه مسامحه نیستم » در تناقضند . چرا که اجتناب از شرطی شدگی به نظر من محال است ، رها کردن تمام پیش فرض ها را می طلبد ، اما جمله دوم که مسامحه را رد می کند ، بر این دلالت دارد که خود « سانیاس اشو » یک سری پیش فرض هارا رها نکرده است !!!
اما گرفتن ایراد دستوری از پست های کاربران آن هم در تاپیک های دانلود کمی نابجاست ، مهم لینک دانلود کتاب است و دریافت و مطالعه آن که خوشبختانه اسباب این امور مهیاست .
از انجا که به نظر من بزرگترین فریبها فریب زبان است لذا خواهشمند است از زبان دقیق استفاده کنیم.این با ایراد دستوری متفاوت است.
سلام، دوستان.
تو این تاپیک در مورد اوشو، نوع جهان بینی اوشو، اعتقادات اوشو، منابع فکری اوشو و کلا درباره ی اوشو صحبت کنیم، امیدوارم همراهیم کنید.
اوشو مصداق انسانی بود که زندگی در لحظه و ابدیت رو تجربه کرد و همچنین به هر ترتیبی با وجود سختی های راهش سعی کرد اونو در اختیار جهانیان قرار بده.
از این لحاظ اوشو قابل ستایشه که نه تنها انرژی زندگی رو درک کرد بلکه تجربش رو در اختیار همه قرار داد تا همه بتونن با زندگی در حال، آگاه، زنده و جاری باشن.
در ادامه بیشتر در مورد اوشو و طرز فکرش نسبت به جهان توضیح میدم با این امید که برای شما مفید باشه.
اوشو در 11 سپتامبر 1931 در کوچوادا واقع در ایالت مادیا پراش هندوستان متولد شد.
در سن 20 سالگی تحصیلات آکادمیک خودشو تموم کرد و در دانشگاه جبال پور هند به مدت چند سال تدریس فلسفه کرد.
در عین حال اوشو به سراسر هند سفر کرد و در جلسات مباحثات عمومی، تعالیم متعصابه ی رهبران مذهبی و عقاید سنتی آنها را به چالش طلبید و زیر سوال برد.
اوشو در سال 1960 فنون مراقبه ی منحصر به فرد خود را به وجود آورد.( کلاس هایی مثل کودک درون، تکنیک و ... که در ایران هم هستن، عموما از همین شیوه ی مراقبه ی اوشو پیروی میکنن)
در اوایل دهه ی 1970 نخستین اتباع غرب به سوی اوشو روی آوردند که در سال 1974 این تعداد اندک به سیلی از دیدار کنندگان تبدیل شد و اولین انجمن هواداران اوشو تشکیل شد.
نهایتا اوشو در ژانویه ی 1990 از دنیا رفت ولی به اعتقاد پیروان(یا از نظر خود اوشو بهتر است بگوییم دوستان اوشو بجای پیروان) که تعداد بی شماری را مخصوصا در اروپا، آمریکا ، هند و بعضی از کشورهای آسیایی شامل میشوند، روشن بینی و آگاهی اوشو هرگز نمی میرد و توسط دوستان(پیروان) اوشو به همه جهان عرضه خواهد شد.
همچنین بزرگترین مرکز رشد آگاهی جهان که سالانه هزاران نفر را از سراسر جهان به سوی خود میکشاند، در مرکز بین الملی اوشو که بعد از مرگ او شکل گرفت، قرار دارد.
اوشو در ادامه ی سفرهاش برای کسب آگاهی و همچنین دیدار با دوستدارانش در سراسر جهان به تعداد زیادی از کشورهای اروپایی، آمریکایی، آسیایی و ... سفر کرد.
اما نکته ی جالب این بود که با ورود اوشو به اکثر کشور ها، سیاستمداران و قدرتمندان حکومتی آن کشورها احساس ترس میکردند، چون اوشو مباحث نو و سرسختانه ای درباره ی سیاست و حکومت داشت. این ترس تا آنجا ادامه داشت اوشو از چندین کشور به خاطر همین اعتقادات واقع بینانه اما ناخوشایند برای سیاستمداران، اخراج شد و حتی چندین کشور او را تبعید و ممنوع الورود به کشورشان کردند.
حتی آمریکا که در ابتدا اوشو را به عنوان رهبر مذهبی پذیرفت و با روی خوش از او پذیرایی کرد در ادامه در فرودگاهی در آمریکا اوشو را بازداشت و به مدت 5 سال او را ممنوع الورود به آمریکا کرد.
ترس قدرتمندان از یک طرف و ترس رهبران بعضی مذاهب دینی از طرف دیگر نسبت به اوشو، توجه بسیاری را معطوف به آموزه های اوشو کرد.
هر چند شخصا معتقدم که دیدگاهی مانند دیدگاه اوشو به زندگی تابحال بی سابقه بوده و اوشو نگرشی زیبا و فوق تصور را نسبت به زندگی ارائه داد که مانندش تا بحال نبوده اما در پاره ای از اعتقادات اوشو، از جمله نگرش او نسبت به ازدواج، روابط جن سی، هدف نهایی عالم و چند مورد دیگر هنوز هم انتقادات سختی بر او وارد است.
چیزی که برای من جالب بود این بود که اوشو به خیلی از کشورها سفر کرد حتی کشورهایی که آوازه ای در جهان ندارن و حتی اسمشونو به سختی میشناسیم اما به ایران سفر نکرد.
اشو در ویکی گفتارد
اشو: پيام من نظريه فلسفی نيست، بلکه نوعی کيمياگری است! دانش تحول روحانی است بنابر اين فقط آنان که مايلند بر آنچه هستند بميرند و دوباره متولد گردند؛ فقط اين عده از مردم با شهامت و شجاع که معدودند آماده شنيدن پيام من هستند . زيرا شنيدن اين پيام نيز مخاطره آميز است . با شنيدن شما نخستين گام را برای زايش دوباره برداشته ايد. پيام من چيزي كمتر از مرگ و زايش مجدد نيست!
«ازدواج وسیلهای است برای فرار از ترس تغییر، ازدواج وسیلهای است تا پیوند را تثبیت کنی. اما عشق چنان پدیدهای است که به محض تلاش برای تثبیت آن، خواهد مرد. ایستایی در عشق همان و نابودی عشق همان. عشق واقعی تنهایی را به یگانگی مبدل میسازد.»
«اگر ایجاد پیوند آزاد باشد، با آزادی همراه باشد، شادی از راه خواهد رسید، چون آزادی ارزش غایی است، چیزی از آن بالاتر نیست. اگر عشق تو سوی آزادی رهنمونت کند، عشق تو عین برکت است، و اگر سوی بردگی براندت نه برکت که لعنت است.»
«اگر دیگری را دوست میداری، اگر میخواهی یاریش کنی، کمک کن تا یگانه شود. نه نباید او را اشباع کنی. تلاش نکن با حضور خود بگونهای او را کامل کنی. دیگری را کمک کن تا یگانه شود. چنان سیراب از وجود خود که نیازی به حضور تو نباشد.»
«انسان عاشق هرگز به کسی خشم نمیورزد، چون در واقع وابسته به دیگری نیست. او میتواند در تنهایی نیز شاد باشد... البته او باز شادی خود را با دیگری تقسیم میکند ولی دیگر به کسی وابسته نیست. اکنون دیگر رابطه وابستگی برقرار نیست؛ این پیوند است، پیوند وابستگی متقابل.»
«با عاشقشدن، کودک باقی خواهی ماند؛ و با عروج در عشق، به بلوغ دست خواهی یافت.»
«بزرگترین معجزه در جهان آن است که تو هستی، من هستم. بودن بزرگترین معجزهاست و مکاشفه درهای این معجزه بزرگ را برویت میگشاید.»
«تمام تاکید من نه بر اسمها که بر افعال است؛ تا میتوانی از اسمها حذر کن. اینکار در زبان امکانپذیر نیست، ولی در عرصه زندگی میتوانی. چه، زندگی خود یک فعل است. زندگی یک اسم نیست، واقعاً «زندگیکردن» است و نه «زندگی». عشق نیست، عشقورزیدن است. پیوند نیست، پیوندیافتن است. ترانه نیست، ترانهخواندن است. رقص نیست، رقصیدن است.»
منبع: ویکی گفتارد
اوشو در ویکی گفتارد 2
اوشو:
«حیرت خواهی کرد، که اگر خود را دوست بداری، دیگران نیز دوستت خواهند داشت. هیچکس کسی را که خود را دوست نمیدارد، دوست ندارد. اگر نمیتوانی به خود عشق بورزی، چه کس دیگری به این کار اهمیت خواهد داد؟»
«دوستی به پیوند میانجامد، ثابت میماند، صمیمیت بیشتر جاری است، و سیال. دوستی یک رابطهاست، صمیمیت حالتی از وجود توست. صمیمی هستی، با کدام و چه کسی، ابداً مهم نیست.»
«دوستی خالصترین عشق است. دوستی والاترین صورت عشق است جایی که چیزی نمیخواهی، شرطی قائل نمیشوی، جایی که ایثار کردن عین لذت است. یکی بسیار نصیب میبرد، اما این اصل نیست، این نصیب خودبهخود پیش میآید. انسان نیاموخته است که زیباییهای تنهایی را دریابد. او همیشه آوارهٔ جستن نوعی پیوند است، میخواهد با کسی باشد – با یک دوست، با یک پدر، با یک همسر، با یک فرزند، با یکی و کسی... اما نیاز اساسی آن است که به گونهای فراموش کنی که تنهایی.»
«رابطه جنسی هرگز کسی را ارضا نکردهاست. این پیوند، بیشتر و بیشتر عدم رضایت ایجاد میکند. رابطه جنسی هرگز کسی را به کمال نرسانده – با کمال بیگانهاست. رابطه جنسی زمانی معنا مییابد که با عشق همراه باشد. پس عشق و رابطه جنسی به هم میآمیزند. و عشق مرکزیت عظیمتری است، مرکزیتی والاتر. آنگاه که رابطه جنسی به عشق گره میخورد، بالا و بالاتر جریان مییابد.»
«زمانی فرامیرسد که به عشق رسیدهای و زمانی فرا میرسد که به ورای عشق میرسی. زمانی فرامیرسد که پیوند مییابی و از این پیوند لذت میبری، و زمانی خواهد رسید که تنهایی و از زیبایی تنها بودن لذت میبری. آری هر چیز و هر زمانی زیباست.»
«زندگی وابستگی متقابل است. هیچکس مستقل نیست. حتی برای لحظهای نمیتوانی تنها زندگی کنی. به حمایت تمام هستی نیازمندی، هر آن دَم است و بازدَم. نه این یک پیوند نیست، این وابستگی متقابل محض است.»
«شهامت به معنای زندگی در پیوند با دیگران و در عین حال مستقل باقیماندن است. انسان نوین، انسان با شهامت خواهد بود. در گذشته، تنها دو نوع ابله در جهان زندگی میکردهاند، گونهٔ این دنیایی و گونهٔ آن دنیایی – ولی هر دو ابله بودهاند. انسان واقعاً بیباک کسی است که در این جهان زندگی میکند ولی به این دنیا تعلق ندارد.»
«عشق آزمونی روحی است – ربطی به جنسیت ندارد و با کالبدها بیگانه است، عشق با درونیترین کانون وجود سروکار دارد. اما تو هنوز حتی به معبد خود قدم نگذاشتهای. ابداً نمیدانی که کیستی، و با اینحال در پی آنی که چگونه عشق بورزی. نخست خود باش، خود را بشناس، و دل خوش دار که عشق را پاداش خواهی گرفت.»
«عشق با درد همراه است – چون رشد را موجب میشود. عشق با درد همراه است چون عشق چنین میطلبد. عشق با درد همراه است چون عشق دگرگون میکند. عشق با درد همراه است، چون در عشق از نو زاده میشوی.»
«عشق به مثابه یک پیوند رخ مینماید اما در خلوت ژرف آغاز میگردد. هنگامی که به تمامی در تنهایی خود خرسندی، هنگامی که مطلقاً به دیگری نیازمند نیستی، وقتی حضور دیگری یک احتیاج نمینماید، آنگاه است که توانایی دریافت عشق را خواهی داشت. اگر وجود دیگری نیاز تو باشد، تنها میتوانی بهرهکشی کنی. تزویر کنی، مسلط شوی، اما عشق نمیتوانی بورزی.»
«عشق یک پیوند است. عاشق و معشوق هر دو تلاش میکنند خود باقی بمانند، در پیوند و در عین حال مستقل، چنین است که مبارزه آغاز میشود.»
«تا دوری نزدیک نتوانی بود. اگر همیشه دور بمانی، عشق خواهد مرد. اگر همیشه نزدیک بمانی، عشق خواهد مرد.»
«والاترین هنر در جهان آنست که مرید باشی. این موهبت با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست. مریدی یگانهاست و همتایی ندارد. در هر پیوند دیگری، چیزی شبیه آن نخواهی یافت، نه چیزی مثل آن نمیتواند وجود داشته باشد.»
منبع: ویکی گفتارد
دلم نیومد همشو کپی نکنم، واقعا 99 درصدش محشره.
درباره ی منبع فکری اوشو به طور قطع نمیشه اظهار نظر کرد چون اوشو تقریبا تمام مذهب ها، اعتقادات و آیین های اصلی رو مطالعه کرده بود و نمیشه گفت اعتقادات اوشو از کدومشون بیشتر نشات گرفته، اما همانطور که خود اوشو در زمان حیاتش اعلام کرده بود، آیین ذن بیشترین تاثیر رو بر روی اعتقاداتش داشته.
هرچند از نوشته ها و سخنرانی های اوشو کاملا مشخصه از کتاب چنین گفت زرتشت اثر نیچه - فیلسوف آلمانی، تاثیری مستقیم و عمده گرفته.
با توجه به اینکه یک از اصلی ترین منابع فکری، اعتقادی اوشو کتاب چنین گفت زرتشت نوشته ی نیچه بوده برای درک بهتر نسبت به اوشو شناخت این کتاب ضروریه.
درباره ی نیچه:
فردریش ویلهلم نیچه، زادهٔ ۱۵ اکتبر ۱۸۴۴ میلادی - درگذشتهٔ ۲۵ اوت ۱۹۰۰ میلادی . فیلسوف بزرگ و مشهور آلمانی که از مشهورترین عقاید وی نقد فرهنگ، دین و فلسفهٔ امروزی بر مبنای سئوالات بنیادینی دربارهٔ بنیان ارزشها و اخلاق، بودهاست.
فریدریش نیچه پس از سالها آمیختن با دنیای فلسفه و بحث و جدال و ناکامی عشقی اش، ده سال پایان عمرش را در جنون به سرد برد و در زمانی که آثارش با موفقیتی بزرگ روبه رو شده بودند او آنقدر از سلامت ذهنی بهره نداشت تا آن را به چشم خود ببیند.
سرانجام در سال ۱۸۸۹ به دلیل ضعف سلامت و سردردهای شدیدش مجبور به استعفا از دانشگاه و رها کردن کرسی استادی شد و بالاخره در ۲۵ اوت سال ۱۹۰۰ در وایمار و پس از تحمل یکدورهٔ طولانی بیماری براثر سکته مغزی درگذشت.
نیچه بر خلاف آنچه تصور می شود بیشتر بر حرکت جمعی جامعه پیش می رود و مرگ یک ملت را مردن آرمانها و ارزش های انسانی می پندارد.
منبع: ویکی پدیا
درباره ی کتاب چنین گفت زرتشت:
نام کتاب را نیچه با گوشهچشمی به زرتشت پیامبر ایرانی انتخاب کرد.
اثری فلسفی و شاعرانه از فریدریش نیچه، فیلسوف آلمانی، که طی سالهای ۱۸۸۳ تا ۱۸۸۵ نوشته شد. این اثر مهمترین اثر نیچه است که در آن نظریاتی چون، «ابرمرد» و «بازگشت جاودانی» کاملترین صورت و مثبتترین معنی خود را پیدا میکند. "زردشت" پس از ده سال آمادگی در عزلت کوههای آلپ احساس میکند که میخواهد شهد خرد خویش را به انسانها بچشاند، پس به شهر فرود میآید؛ اما مردم به صدای برخاسته از الهام گوش نمیدهند، زیرا جز به کف زدن برای بندبازیهای یک بندباز توجه ندارند و به سخنان او که آنها را نمیفهمند میخندند. پس زردشت باید حواریونی برای خود برگزیند که بتواند «گفتارهای» خویش را که تحقیر آرمانهای کهن است و به سبکی انجیلی تقریر میشود، خطاب به آنها بیان کند.
منبع: ویکی پدیا
کتاب چنین گفت زرتشت، همانطور که در پست قبلی بود، از نام زرتشت پیامبر ایرانی، به وجود آورنده ی دین زرتشت و آوردنده ی اوستا، نشات گرفته.
این کتاب از زبان شخص زرتشت (نه دین زرتشت) بیان شده و حالتی داستان گونه و شعر گونه دارد و سبکی خاص در نوشتنش بکار گرفته شده است، در واقع قهرمان اصلی آن هم زرتشت است.
در این کتاب مفاهیم فلسفی به سبکی نو بیان شده و میتوان گفت شروع کننده سبک جدید اعتقادی، فلسفی بوده.
مطالبی چون سه دگردیسی، ابر مرد، جاودانی و ... شاید برای اولین بار و قطعا به بهترین شکل ممکن مطرح شده است.
نظر شخصی من هرچند هنوز این کتابو تموم نکردم:
هرچند درک این کتاب سخته مخصوصا با ترجمه ی آقای داریوش آشوری حتی درک جملاتش خیلی سخت و نیازمند دقت شده ( شخصا معتقدم به شیوه خیلی بدی توسط داریوش آشوری ترجمه شده) اما کتابی رازآمیز، باز کننده ی درهای جدید و عمیق به روشن بینی و آگاهی و همچنین معرفت و بینش جدیدی نسبت به رویدادهای زندگی، نقش انسان در زندگی و انسانیت میده.
اطمینان دارم خوندن این کتاب البته نه برای هر کسی، میتونه عقاید انسان رو از عقاید خشک و سطحی نگر در مورد زندگی به عقایدی محکم، زنده، منسجم و البته نسبتا کامل تغییر بده.
در ضمن پیشنهاد میکنم برای مطالعه اولین کتاب فلسفی یا اعتقادی این کتابو انتخاب نکنید چون باید حتما زمینه ای در این مورد داشته باشین وگرنه خیلی زود از این کتاب زده میشین و حتی ممکنه تاثیر منفی رو آدم بزاره.
---------- Post added at 10:54 AM ---------- Previous post was at 10:51 AM ----------
آیین ذن:
ذن شکلی از آیین بودایی مهایانه است که تاکید فراوانی بر تفکر لحظه به لحظه و ژرف نگری به ماهیت اشیا به وسیله تجربه مستقیم دارد. این مکتب معمولاً تعالیم خود را به صورتهایی تناقضآمیز و فرامنطقی بیان میدارد.
ذن را میتوان مراقبهای ( مدتیشنی ) ناظر بر چهار لایه شرح داد:
لایه نخست شاهد بودن بر محیط اطراف شامل صداها، بوها، نورها واحساس سرما وگرما است
لایه دوم ناظر بودن بر ذهن است. به این معنی که افکار واندیشهها ستیز نکنیم، از آنها نگریزیم، آنهارا نام گذاری نکنیم (زشت/زیبا) و به خاطر خجالت یا احساس گناه از افکار، آنها را انکار نکنیم.
لایه سوم جسم است که بر تک تک نقاط بدن و وانهادگی و آرامش آنها ناظر باشیم
لایه چهارم تنفس است که طی آن ریتم وآهنگ طبیعی تنفس را شاهد خواهیم بود
آقا مهران ممنون بابت دعوتت و زحمتی که میکشی...........
این نوشته فوق العاده بود:
«اگر دیگری را دوست میداری، اگر میخواهی یاریش کنی، کمک کن تا یگانه شود. نه نباید او را اشباع کنی. تلاش نکن با حضور خود بگونهای او را کامل کنی. دیگری را کمک کن تا یگانه شود. چنان سیراب از وجود خود که نیازی به حضور تو نباشد.»
نوشته ها رو دنبال میکنم و متشکرم.
عزیزم اگه میتونستی خود تفکر شخص اوشو رو اینجا بزاری یکم میتونستیم بیشتر بحث کنیم :20:
شما الان فعلا داری اوشو رو معرفی میکنی ..........
لطفا بیشتر درباره ی افکارش برامون بنویس یا شکل جهان بینیی که داشته:20:
خیلی ممنون از اطلاعات جالبی که دادی:11:
عزیزم اگه میتونستی خود تفکر شخص اوشو رو اینجا بزاری یکم میتونستیم بیشتر بحث کنیم :20:
شما الان فعلا داری اوشو رو معرفی میکنی ..........
لطفا بیشتر درباره ی افکارش برامون بنویس یا شکل جهان بینیی که داشته:20:
خیلی ممنون از اطلاعات جالبی که دادی:11:
گفتم اول زندگینامه و اتفاقاتی که برای اوشو افتاده رو بنوسیم تا بتونید یه تصویری ازش داشته باشید در ادامه حتما تفکر اوشو درباره ی زندگی، حقیقت جهان، مرگ و ... رو تا اونجا که بتونم بیان میکنم.
خواهش میکنم...
آقا مهران ممنون بابت دعوتت و زحمتی که میکشی...........
این نوشته فوق العاده بود:
«اگر دیگری را دوست میداری، اگر میخواهی یاریش کنی، کمک کن تا یگانه شود. نه نباید او را اشباع کنی. تلاش نکن با حضور خود بگونهای او را کامل کنی. دیگری را کمک کن تا یگانه شود. چنان سیراب از وجود خود که نیازی به حضور تو نباشد.»
نوشته ها رو دنبال میکنم و متشکرم.
خواهش میکنم.:11:
هر کدوم از جمله های اوشو یه دنیا تفسیر داره، من در مورد تفکرات اوشو مقاله هایی نوشتم و برای مجله موفقیت هم فرستادم، تاییدش کردن اما فعلا در صف انتظار چاپه(حدود 5- 6 ماهه که فرستادم):19::13:
سه دگردیسی( اعتقاد مشترک اوشو و نیچه)
تکامل یا تحول ذات انسان را اوشو و نیچه در سه مرحله توضیح میدن: 1. جان به شتر تبدیل میشود. 2. شتر به شیر تبدیل میشود. 3.کودک از شیر متولد میشود.
(توجه مهم: اینا صرفا آنچه هست که من از نوشته های اوشو آموختم، ممکنه تفسیرهای دیگری هم درباره ی همین مطالب اوشو و نیچه هم باشه)
شخصا معتقدم این سه گردیسی که در ادامه توضیح میدم، تفسیری کامل و زیبا از رشد آگاهی انسان است:
زمانی میرسد که انسان میپذیرد که اطاعت کند، او اعتقادات شخصی خود را نگه میدارد اما آنجا که لازم باشد به خاطر اطاعت از دیگران آنها را کنار میزند، و ذات او شتر بودن را میپذیرد. در واقع شتر آماده ی پذیرش اعتقادات دیگران است. شتر خیلی چیزها را میپذیرد چون دیگران نظرات متفاوتی درباره ی خوب دارند و او تنها میپذیرد. او خیلی تلاش نمیکند، او تمام بایدها را میپذیرد، او هر آنچه به او بگویند باید انجام دهی، انجام میدهد و هرآنچه بگویند خوب است انجام میدهد.
ناگهان دگردیسی دوم روی میدهد...
ذات او میگوید بس است شتر بودن. او که تابحال همواره میپذیرفت حالا میخواهد خودش همه چیز را درک کند و سرکش میشود. و اینگونه جان شیر بودن را تجربه میکند. شیر قوی است، آنچه خود میپندارد خوب است انجام میدهد نه آنچه دیگران بگویند خوب است. شیر آزاد است از نظرات دیگران. او دیگر نمیخواهد پیروی کند. او رام و مطیع نیست.
شیر سعی میکند باورهای دیگران و باورهای کهنه ی خود را نقد کند. او در مقابل نظر دیگران مقاوم است. نظر دیگران را نمیپذیرد و در برابرش جبهه میگیرد. او می غرد و میخواهد آزاد باشد. او به گونه ای سرکش است.
و دگردیسی نهایی روی میدهد...
از شتر مطیع و شیر سرکش، کودک متولد میشود...
کودک نه آنچنان مطیع است که همه چیز را بپذیرد و نه آنچنان سرکش که هیچ چیز را قبول نکند. کودک معصوم است ولی به اعتقادات، ذات و آگاهی خودش پایبند است. او در جمع، جمعی نمیشود بلکه به ذات خودش احترام میگذارد. او براساس آنچه اعتقاد دارد زندگی میکند و اگر اعتقاد بهتری یافت آن را میپذیرد اما هرگز در دام نقاب و ظاهر سازی نمی افتد. کودک اگر در جمع دروغ گویان باشد برای اینکه خود را ثابت کند دروغ نمیگوید اما در جمع استادان چیزهای زیادی یاد میگیرد، زیرا او در عین احترام به باورهای انسانی خودش، پذیرای باورهای نو است.
کودک چیزی را مقدس جلوه نمیدهد، زیرا تقدس چیزی باعث میشود که آن چیز نقد نشود و نقد نشدن هر چیزی برابر با عدم رشد آن چیز است.
کودک باورهای نو را به سخره نمیگیرد چون ممکن است در بین آن باورهای به ظاهر ساده و احمقانه چیزی برای آموختن باشد.
بیداری از نظر اوشو
اوشو انسان ها ارا ز نظر سطح تکامل روحی به دو دسته تقسیم میکرد: انسان های خواب(نا آگاه) و انسان های بیدار(آگاه)
اوشو آگاهی یا بیداری را بر خلاف دیگر رهبران فلسفی، تنها زندگی در حال، درک تمام لحظه ها و لمس اکنون میداند و بر خلاف دیگر فیلسوفان کار دشوار و پیچیده ای را برای آگاه شدن و بیداری لازم نمیداند.
او از انسانها میخواهد وجه بی زمانی دنیا را احساس کنند. جایی که تنها اکنون فرصت زندگیست، جایی که گذشته صرفا گذشته است و خاک شده. جایی که انسانها زندگیشان را با فکر کردن به گذشته و آینده و خاطرات تلخ و شیرین آن هدر نکنند. وجهی که در آن کسی به خاطر گذشته اش شرمسار، ناراحت، نگران، افسرده و بد نباشد. هر لحظه، هر دقیقه، هر ثانیه توسط انسانها بیدار و زنده احساس شود.
هیچ کس مجبور نیست مانند گذشته باشد، همه حق دارند آنجور که عمیقا میخواهند، آنجور که باید باشند.
انسانها آدم آهنی یا طوطی نیستند که هرجور که برنامه ریزی شده باشند عمل کنند.
اوشو تنها از انسانها بیداری و زندگی در لحظه را میخواهد.
انسانهای خواب از نظر او کسانی هستند که سخت به گذشته چسبیده اند. آنها حال را فدای خاطرات گذشته و آمادگی برای آینده میکنند اما بر خلاف آنچه انتظار دارند هیچ وقت این آینده نمیرسد چون همواره به فکر آنند.
انسانهای خواب یا ناآگاه کسانی هستند که خلاقیت را در خود کشته اند و آنچه را هر روز انجام میدهند که بهشان گفته اندبهتر است، آنها هیچ خلاقیتی و نو آوری از خود ندارند. سخت درگیر روزمرگی شده اند و هر روزشان تکرار دیروز است. آنها بر خلاف ذاتشان و آنچه میخواهند عمل میکنند و همواره در مقابل دیگران ماسک میزنند و خود را جوری خاص نمایش میدهند تا در نظر دیگران پذیرفته شوند. آنها کاری را میکنند که بهشان گفته شده بهتر است نه کاری که ذاتا باور دارند درست است. این انسانها در حصار شخصیت گرفتار شده اند و فکر میکنند با تقلید از دیگران شخصیت بدست میاورند. آنها براساس قضاوت دیگران و عکس العمل آنها رفتار میکنند.
...
توجه مهم:
متاسفانه امروز صفحه ای تو اینترنت دیدم که ادعاهای کوچک بینانه و دروغی درباره ی تعالیم اوشو قرارداده بودن و تعالیم اوشو به بهترین روش ممکن تحریف کرده بودن. جوری که در حساس ترین اعتقادات ما دست گذاشته بودن و اوشو و تعالیمش رو س-ک-س طلب معرفی کرده بودن. حتی اینجور که متوجه شدم این افراد تحریف کننده، کسایی بودن که ادعای دین داشتن.
امیدوارم نه تنها درباره ی اوشو بلکه درباره ی هر چیزی و هر کسی بدون توجه به جوسازی های کاذب، بدون قضاوت و زمینه ی قبلی و مانند انسانهای آزاد حرفها را کامل بشنویم و سپس قضاوت کنیم.
---------- Post added at 04:53 PM ---------- Previous post was at 04:51 PM ----------
عشق از نظر اوشو...
توجه: منبع نا مطمئن
هر گاه از غرور آکنده باشی عشق ناپدید می شود
هر گاه عشق بورزی آنگاه بالغ شده ای
کودک از جنس عشق ساخته شده است
به هر چه عشق بورزی همان می شوی
عشق هیچ مرگ نمی شناسد
زبان قادر به وصف عشق نیست
چون انسان عشق می ورزد پس خدا هست
شناخت عشق شناخت خدا است
عشق در نیستی خانه دارد
همه انسانها عاشق به دنیا می آیند
عشق تنها امیدی است که وجود دارد
به جز عشق همه چیز نابینا است
عشق بزرگترین هدیه خداوند است
فقط عشق می تواند انسان را الهی کند
عشق مطلق است و هراس و تردید نمی شناسد
انسان بدون عشق تاریکی مطلق است
عشق نخستین گام به سوی کبریاست
عشق گلی بسیار ظریف و شکننده است
انسان آنگاه به کمال می رسد که عاشقانه زندگی کند
عشق یک آینه است
زندگی رازی است برای عشق ورزیدن
عشق رقص زندگی است
خدا وعشق هم معنا هستند
هیچ دلیلی برای وجود خداوند به جز عشق نیست
عشق رام نشدنی است
عشق شرط نمی شناسد
زندگی با عشق همان زندگی با خدا است
عشق با بخشیدن رشد میکند
چون انسان عشق می ورزد پس خدا هست.....
1-زماني كه تسليم باشي؛ تمام هستي از تو حمايت ميكند.هيچ چيز با تو مخالف نخواهد بود. زيرا تو با هيچ چيز مخالف نيستي.
2-خودت را بپذير؛ هر چه كه هستي. حتي اگر نقصي هم داري آن را بپذير. تنها آن هنگام قادري دست از جنگ با خودت برداري و آسوده باشي.
3-زندگي يعني آموختن صلح. صلح با ديگران نه، با خودت.
4-عشق يك تجربه هست ولي زبان بسيار مكار است. پس مراقب زبانت باش.
5-سكوت را بر خودت تحميل نكن. هيچ چيز را بر خودت تحميل نكن. شادي كن؛ آواز بخوان. بگذار ذهنت خسته شود. آنگاه رفته رفته لحظات كوچكي از سكوت و آرامش واردت ميشود.
6-توانايي عشق ورزيدن؛ بزرگترين هنر جهان است.
7-اگر بتواني ديگري را همانطور كه هست؛ بپذيري و هنوز عاشقش باشي؛ عشق تو واقعي است.
8-وقتي با عشق به ديگري بنگري؛ او والا ميگردد و منحصر به فرد.
9-هر گاه عاشق باشي احساس عجز كامل ميكني. درد عشق هم همين است. زيرا تو ميخواهي هر كاري را براي معشوقت انجام دهي اما ميفهمي كه كاري از دستت بر نمي آيد. اما عشق يعني همين كه تمام فكرت؛ خدمت به ديگري باشد حتي اگر از عهده ات بر نيايد.
10-تو نميتواني انساني را تصاحب كني. زيرا او يك شخص است. تصاحب فقط با اشياء ممكن است. اگر هنوز به دنبال تصاحبي؛ عشق تو شهوت است.
11-اگر نتواني با معشوقت ساكت بماني؛ بدان كه هنوز عاشق نشده اي.
12-تنها راه كسب عشق؛ از طريق همين عشق ميسر ميشود. هر چه بيشتر ايثار كني؛ بيشتر ميگيري.
13-والاترين انسان كسي هست كه با عزمي شكست ناپذير؛ انتخاب كند.
14هر موجودي؛ يك سرود الهي است. بي همتا؛ منحصر به فرد؛ تكرار نشدني و غير قابل مقايسه.
15-اگر بتواني تماماً و يك دل عشق بورزي؛ از عمق دلت؛ زندگي تو سرشار از شادي و احساس ميشود. نه تنها براي خودت بلكه براي ديگران هم. اصلاً تو براي دنيا بركت و نشاط خواهي شد.
16-اگر عشقي احساس نميكني؛ تظاهر نكن. سعي نكن نمايش بدهي كه عاشقي. حتي اگر خشمگيني بگو كه خشمگين هستي و باش. ولي حقيقي باش.
17-زندگي يك مسابقه و رقابت نيست .پس دليلي هم براي مقايسه خودت با ديگران وجود ندارد.
18-هيچكس نميتواند تو را تغيير دهد. تنها خودت قادر به تغيير خودت هستي.
19-اصيل بودن و واقعي بودن نهايت زيبايي است.
اصيل بودن يعني واقعي بودن. خنده هايت، گريه هايت، نفرتت و عشقت و همه زندگيت بايد واقعي باشد تا اصيل باشي.
20-آنان كه طمع كارند؛ براي پر كردن احساس تهي بودنشان بارها و وزنه ها را با خود حمل ميكنند.
توجه: منبع نامطمئن
A-freeman
13-09-2010, 13:23
كتاب هاي اوشو رو دانلود كنيد و بخونيد. چيزهاي جالبي توي اونا هست. من قبلا دانلود كرده بودم و الان لينك دانلودشو ندارم. ولي ارزش داشت.
asal tavakolniya
08-02-2011, 01:00
زبان: فارسی[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نویسنده: اُشو[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نوع فایل: PDF[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] تعداد صفحات: 269[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ناشر: آی آر پی دی اف[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] حجم کتاب: 1.58 مگابایتتوضیحات
سخت نگیر (اُشو)
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](6050).pdf)
asal tavakolniya
08-02-2011, 01:00
زبان: فارسی[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نویسنده: اُشو[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نوع فایل: PDF[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] تعداد صفحات: 79[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ناشر: آی آر پی دی اف[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] حجم کتاب: 5.10 مگابایتتوضیحات
مجموعه مراقبه های اُشو (ماه دوم)
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ](6047).pdf)
کاربر شماره ی یک
02-05-2013, 02:21
1.دانلود کتاب الماس های آگاهی ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
2.عشق پرنده ای آزاد و رها (کتاب صوتی ):
بخش اول (7mb) ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
بخش دوم (10mb) ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ])
Saeed Dz
02-05-2013, 11:44
البته حسن جان به نظرم این تاپیک مختص اوشو (فردی که به خاطر نظریات خاص فلسفیش در مورد عشق و س ک س و ... شهرت پیدا کرده) هست.
کاربر شماره ی یک
02-05-2013, 13:13
بله ممنون سعید جان که تذکر دادی ، اون کتاب رو برداشتم ، دقت نکردم منظورش از اشو چیه :n27:اصلاح کردم اون کتاب رو برداشتم .....
بله ایشون رو بیشتر با کتاب " از --- تا فرآگاهی میشناسن " ([ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]) میشناسن ، ولی راستش الان حتی صفحه ی اوشو رو توی ویکی پدیا هم بستن ، من داشتم سرچ میکردم دیدم دسترسی ندارم :n27:
جالب اینه که این کتاب رو توی ویترین یه کتاب فروشی دیدم هفته ی پیش :n29:اما توی نت بستن ، کلا سرچ اسم کتاب هم توی گوگل بسته بود .....
Saeed Dz
02-05-2013, 14:06
منم خیلی دیدم کتابای ممنوعه رو گوشه خیابون میریزن میفرشون، دستشون درد نکنه. :دی
vBulletin , Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.