ورود

نسخه کامل مشاهده نسخه کامل : تاپیک اختصاصی Outlandish



elham_007
11-09-2008, 15:31
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



باند موسيقي Outlandish
بيوگرافي :


ما در دوره اي زندگي مي کنيم که سياستها دو قطبي و متضاد شده اند و تمدنها چنان از هم دور شده اند که هيچ کدام به اتحاد نمي رسند. و به جهان غالباً از ميان منشور ناقصي نگاه مي شود که " ما " را از " آنان" جدا مي کند و فاصله اي بين ما و ديگران مي اندازد. به همين دليل است که اين واقعاً فشار و بحران شکني خواهد بود زماني که کسي وقت مي گذارد و از استعدادش استفاده مي کند تا به ما يادآوري کند که همه ما انسانيم و از نسل بشريم. يادآوري مي کند که خوني که در رگهاي شما جريان دارد تفاوت مهمي با خوني که در بدن همسايه تان است، ندارد. حتي ممکن است شما موقعيت اجتماعي يکساني نداشته باشيد، ديد سياسي تان تفاوت داشته باشد، ايمان و مذهبتان با هم فرق کند، يا طول و عرض جغرافياييتان با هم تفاوت کند.

اين زماني است که Outlandish وارد صحنه مي شود!
داستان " اوت لنديش " قصه بلندي است درباره ي ماجراهاي مشترک سه دوست در باشگاههاي جوانان و زمين فوتبال هاي حومه غرب کپنهاگ. داستان يک گروه موسيقي که قوي و محکم رشد کرده اند از ميان ترکيب عجيبي از کار سخت، دوستي، شجاعتي براي کشف راههاي جديدي براي موسيقي. در عين حال "اوت لنديش" داستان گروهي است با بر اين ديدگاه : " دنيايي که در آن زندگي مي کنيم" تا بتوانند نوع متفاوتي از موسيقي را ابداع کنند. که اين آروز تا حدي محقق شد، زماني که در سال 1997 لني مارتينز، وقاس قدري، ايسام بشيري گروه "اوت لنديش" را تاسيس کردند و اين شغل را با هم ادامه دادند.
کلمه ي Outlandish لفظاً به معناي " بيگانه وار و عجيب و غريب" است و اشاره به شکل نو و متفاوت اعضاي گروه، نگرششان نسبت به دنيا و انسان، نوع موسيقي اشان است.
آلبومهاي اين گروه تاکنون :


1. (Outland's Official (2000 که با استقبال عمومي زيادي از طرف مردم و منتقدين روبه رو شد. آهنگهاي Walou, Wherever, Come on از اين آلبوم جزو معروف ترين ترک هاي راديو شدند. اين سه نفر از حومه غرب، جوايز زيادي رو بدست آوردند. براي شش جايزه موسيقي دانمارک نامزد شدند و جايزه آلبوم هيپ هاپ رپ را از آن خود کردند. مجسمه يادبودي که به آنان اهدا شد با افتخار در خانه والدين اعضاي گروه قرار گرفت و همواره از اين خانه به خانه ديگري مي رفت.

با انتشار اين آلبوم اوتلنديش بصورت عمومي يک سبک بي نظير از تفکر را آشکار کرد و به موسيقي ابداعي مدرني دست يافت. يک موزيکال اجتماعي - فرهنگي در قالب هيپ هاپ. دستپخت مخصوصي مخلوط از ترکيبات بنيادي موسيقي آمريکايي، پاپ عربي، بالي وود با ريتم موسيقي آمريکاي لاتين. متن ترانه هاي به زبانهاي انگليسي، اسپانيايي، اردو، عربي و دانمارکي سروده شده اند.


(Bread & Barrels Of Water (2002 آلبوم بعدي به همين نام با آهنگهايي مانند Aicha ,Guantanamo , با قدرت محرک زيادي اوتلنديش را در موقعيت ويژه اي در ميان موسيقي هاي عامه پسند دانمارک قرار داد. اين آلبوم نشان داد که اوتلنديش اجازه نمي دهد زير پايشان علف سبز شود و داراي تحرک و فعاليت هستند.

در سال 2003 يک نسخه بين المللي از Bread & Barrels Of Water در اروپا، هند، خاورميانه، آفريقاي شمالي منتشر شد. سپس ايسام بشيري، لني مارتينز، واگاس قدري که هر کدام بترتيب مراکشي، کوبايي و پاکستاني بودند، زمان طولاتي را براي تور و اجراي کنسرت در اروپا گذراندند. همينطور در خاورميانه و هند ، جايي که آلبوم رکورد طلايي را بدست آورد.


3. تمام اين سفرها و اجراهاي گوناگون تاثير زيادي بر آلبوم بعدي آنان يعني Closer Than Veins گذاشت. واگاس مي گويد : ما در طول اين سفرها انسانهاي زياد و متفاوتي را ديديم، که هر کدام به روش متفاوت خود زندگي مي کردند تحت شرايط بسيار متنوعي. من اعتقاد دارم اين مسئله به ما کمک کرد تا يکديگر را از نسل بشر و مانند هم ببينيم، به شکل جزيي ازکل، مهاجراني از سراسر دنيا که به دور آنها جمع شده ايم و بازتاب آن همان طريقي است که ما اشعارمان را مي سراييم و موسيقي را مي سازيم.

در اين آلبوم تغييرات زيادي براي گروه رخ داد و اوتلنديش مقداري از سايه هيپ هاپ رپ فاصله گرفت. وقتي شما به 15 آهنگ اين آلبوم گوش مي کنيد شاهد ابداع و اعتماد بنفس اعضاي باند هستيد: واگاس 29 ساله، ايسام 28 ساله، و لني 30 ساله.
با توجه به پيشرفت پله پله ي اوتلنديش از هر آلبوم به آلبوم بعدي گستردکي و فراگيري شهرت اين گروه در دنيا در آينده جالب توجه خواهد بود. يک چيز مشخص است : اوتلنديش تعريف متفاوت خود را از دنياي موسيقي ابداع کرده است. مهم نيست چقدر تفاوت در اين دنيا وجود دارد. با گوش دادن به اوتلنديش فروتني نوع بشر تشويق و گرامي و آموزش داده خواهد شد.

وگاس طبق گفته خود بعد از رفتن به حج ابراهيمي تغيير عقيده داد و ترانه ها و سرودهاي خود را به صورت اسلامي و با اعتقاد نگارش كرد ، آلبوم آخر اين گروه Closer Than Veins كاري اسلامي و رپ مذهبي است كه از خواننده ها و هنرمندهاي بسياري در اجراي ترانه ها استفاده كرده ترانه IV Seen را با سامي يوسف اجرا نمود و از خواندگان همچون برهان ، ريحان ، مجيد و .... در ترانه هاي خود استفاده كرد . بهترين اثر اوتلنديش بدون شك آلبوم آخر آنها يعني Closer Than Veins مي باشد.

elham_007
11-09-2008, 15:43
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]




اعضاي باند Outlandish

Waqas Ali Qadri:
خواننده، ترانه سرا و تهيه کننده ( رپ در انگليسي و اردو ) با زمينه پاکستاني. متولد 1976 کپنهاگ دانمارک.

Lenny Martinez :
خواننده و ترانه سرا ( رپ در اسپانيايي ). کوبايي/هندورايي. متولد 1974 در هندوراس.

Isam Bachiri :
خواننده و ترانه سرا (آواز و رپ در انگليسي) با زمينه ي مراکشي. متولد 1977 کپنهاگ لندن.


گروه دانماركى Outlandish از دانمارك چندى پيش تور كنسرتهاش در آلمان را به پايان برد. اين گروه سه نفره كه به عقيده بسياريها پلى بين فرهنگهاى مختلف است، با ارائه اجراى تازه اى از ترانه معروف شب خالد، يعنى Aicha بر سر زبانها افتاد.
اين سه جوان، شايد ميتوانستند، زمانى دكتر، وكيل و يا مدير شوند، اما ترجيح ميدادنو، كه در كوچه خلوتهاى كپنهاك فوتبال بازى كنند و اين رويا را در سر بپرورانند كه زمانى فضانورد، فوتباليست حرفه اى و يا خواننده رپ بشن. وقاص كه پاكستانى الاصله است ميگويد، "وقتى من به مادرم گفتم كه ميخواهم كار موسيقى رو به طور حرفه اى دنبال كنم، نزديك بود، بزنه تو گوشم."
در هر حال اين سه جوان با جديت كارشان را ادامه دادند و با تشكيل گروه Outlandish و ارائه ترانه هاى شنيدنى، سرى توى سرها درآوردند. شكى نيست كه خانمهاى بشيرى، مارتينز و قدرى كه مادران اين سه تا باشند، در اين بين به حاصل زحمات پسرانشان افتخار ميکنند. درواقع بايد كه گفت كه Outlandish موفقيتش را يك شبه كسب كرد. در سال 2000 بود كه اولين آلبومش منتشر شد و نه تنها جايزه صفحه طلائى رو كسب كرد، بلكه به عنوان بهترين آلبوم سبك Hip Hop در دانمارك برگزيده شد. دومين آلبوم گروه اوتلنديش به اسم Bread & barrels of water كه در سال 2002 به بازار آومد و يكى از ترانه هاش هم ترانه Aicha بود، تا به حال فروش خوبى داشته و سال پيش حتى ترانه شماره يك تاپ تن آلمان بود.

ايسام بشيرى يكى از سه عضو گروه درباره ترانه Aicha ميگويد: "اين ترانه رو من اولين بار تو مراكش شنيدم. از اونجايي که فرانسوى بلد نيستيم و شعر ترانه رو نميفهميديم، اونو تغيير داديم."
بروندبى اسم محله اى در حومه كپنهاگ، پايتخت دانمارك است كه خيلى از خانواده اى مهاجر در آنجا سكونت دارند. در همين منطقه بود كه اين سه جوان بطور اتفاقى با هم آشنا شدند. ايسام درباره چگونگى آشنائى اعضاى گروه با هم ميگويد: "ما تو يك محله و در همسايگى هم زندگى ميكنيم. ما فوتبال بازى ميكرديم و از اين راه بود كه با هم آشنا شديم. بعد ديديم كه به موسيقى رپ و بريك دانس هم علاقه مشترك داريم و بريك دانس رو شروع كرديم، اما كارمون تعريف چندانى نداشت، به همين خاطر بود كه سراغ موسيقى رپ و هيپ هاپ رفتيم و دست به آزمايش زديم."

گروه Outlandish با دومين آلبومش موفقش شد، پا از مرزهاى دانمارك فراتر بگذارد. بدين ترتيب بود كه آرزوى ديرينه اعضاى سه جوون، يعنى نمايش ويدئوى از آنها در شبكه ام تى وى، تحقق پيدا كرد. اگر چه اوتلنديش، از موسيقى رپ و هيپ هاپ آمريكا، تاثير گرفته، اما سعى كرده راه تازه اى رو پيش بگيرد. ايسام معتقد است: "تو كار اكثر گروه هاى هيپ هاپ آمريكا، چيزهائى مثل تحقير زنها، پول، ثروت و ماشينهاى پرزرق و برق ديده ميشه و شنونده هاى موسيقى رپ و هيپ هاپ هم كم كم از اين يكنواختى خسته شدن." بدون شك تفاوت Outlandish هم در اين است كه ميكوشد، به مسائل اجتماعى بپردازد.


سایت گروه اوتلندیش

elham_007
11-09-2008, 15:53
برای دانلود آلبومها به این تاپیک مراجعه کنید :


برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

elham_007
11-09-2008, 15:57
اين هم يه ترانه ي فوق العاده زيباو پرمعني از اوتلنديش !



"Beyond Words"

وراي کلمات





With my right foot first

اول با پاي راستم

I stepped into the holy mosque

در مسجد الحرام قدم گذاشتم

Upon the cold white marble

بر فراز سنگ مرمرين سفيد

Where day and night people sat worshippin', praying

جايي که مردم روز و شب مي نشستند ، نماز مي خواندندو عبادت مي کردند

Right and left the mosque being cleaned

چپ و راست مسجد تميز شده بود

Shinin' not a particle of dust

بدون حتي ذره از غبار، مي درخشيد

The carvings of marble, the plates of gold

حکاکي هاي مرمرين، لوحه هاي طلا

The symmetry of the whole mosque

قرينه سازي هاي تمام مسجد

Yeah the largest of it all

بله و بزرگتر از همه اينها

The came the grandest of the whole

عظيم تر از همه

The big beautiful house of Allah

خانه زيبا و بزرگ الله

Covered with black cloth and gold leaf writin'

پوشيده با پرده اي مشکي و ورقه هايي که روي آن با طلا نوشته شده

My life flashed passed me, the good and the bad

ناگهان تمام زندگي ام در يک لحظه از جلو چشمانم گذشت، کرده هاي خوب و بدم

Such a feeling my brother, never ever felt I had

چه احساس عجيبي برادرم، تا به حال هرگز چنين حسي نداشته ام

A special bondage to the almighty

احساس مخصوص بنده خداوند بودن

A sudden chill in me

ناگهان سردي مرا فراگرفت

Lookin' around the large floor was filled with unity

به اطرافم به زميني که يکپارچه از مردم پر شده بود

Circling the beautiful house

مردم به دور خانه خدا حلقه زده بودند

Chanting, people sitting, prayin' for forgiveness

مردم نشسته بودند مناجات مي کردند و براي آمرزش گناهان دعا مي کردند

Prayin' to do better I witnessed

در حال دعا شهادت دادم که عمل صالح انجام دهم

Takin' a deep breath, tears was runnin'

نفس عميقي کشيدم، اشکانم سرازير مي شدند

I ran around the black house, the ancient black house

به دور خانه سياه پوش دويدم، خانه باستاني سياه پوش

Built by Ibrahim, peace be upon him, circlin' 24 no doubt

خانه اي که توسط حضرت ابراهيم عليه السلام بنا شد، بي هيچ شکي 24 بار به دور آن چرخيدم

I got closer, as did my heart, as did my soul, amazing

نزديک تر شدم، چنانکه قلب و روحم نزديک تر شد، شگفت انگيز بود

How everyone had their attention only on worshippin'

که چگونه هر کسي فقط و فقط تمام توجهش به پرستش است

All concerns forgotten, focused on prayin'

تمام نگراني هايم فراموش شدند، تنها بر روي نيايش تمرکز مي کردم

Forgettin' everything matters and happenings just giving

همه چيز را فراموشم کردم، هر اتفاقي که تا به حال افتاده بود

I looked up in the sky thanking Allah for this journey

به آسمان سر بلند کردم و خدا را براي اين سفر شکرگزاري کردم

Sayin': I swear I didn't schedule to be here this early

گفتم: خدايا من برنامه ريزي نکرده بودم که به اين زودي اينجا باشم

I thought I'd come here like pops in my forties and fifties

من فکر مي کردم که من مانند شيوخ در 40 يا 50 سالگي اينجا خواهم بود

And the doe I paid for the ticket, was meant for some hobby

و پولي که براي خريدن بليط پرداختم فقط براي اين بود که به اينجا بيايم تفريحي کنم

But who am I to say if I will be alive tomorrow

ولي من که هستم که بگويم آيا فردا زنده خواهم بود؟

Or 20 years from now, will my health be able to follow

يا 20 سال ديگر انقدر سالم هستم که بتوانم پيرو و تابع باشم ؟

For a moment I pictured my self 6 feet deep

براي لحظه اي خودم را در عمق 6 فوتي زيرزمين تصور کردم

In the cemetery, my corps in the same white sheets

در ميان قبر، بدنم را در کفن سفيد ديدم، مانند همين لباس سفيد احرام

Allah holds the master plan and it's already written

سرنوشت ما به دست قادر الله نوشته مي شود، همانطور که هم اکنون نوشته شده است

The pens are withdrawn, the pages are dry... it's written!

قلمها به کناري گذاشته شده اند، کاغذها خشک شده اند .... سرنوشت ما به تحرير درآمده !!!

Looking back on my life

به زندگي گذشته ام مي نگرم

Life that's gladly been given to me

زندگي که با سرور و شادي به من داده شد

Open my eyes and embrace the smile

پس چشمانم را باز مي کنم و لبخند زندگي را در آغوش ميگيرم

Given to you & I

که به من و تو (از جانب خدا) هديه شده است



With my right hand I open the door

با دست راستم در را باز مي کنم

My mom welcomes me with a newspaper and a letter

مادرم با يک روزنامه و يک نامه به من خوشامد مي گويد

I see pictures of my father fetched down by shots

عکس پدرم را مي بينم که با عکسها به من برگردانده شده

In that moment I'm only waiting

در اين لحظه من تنها منتظرم

For my tears to fall, I'm prepared

تا اشکهايم فرو ريزد، من آماده ام

But to my surprise my eyes are dry and my soul is calm

ولي براي شگفتي من ، چشمانم خشک است و روحم آرام است

In my whole body there's no sign of grief for a forgotten person

در تمام وجودم هيچ نشاني از غم کسي نيست که فراموش شده باشد

Staring outside, there was something I realized

به بيرون خيره شدم، چيزي را تشخيص دادم

Tomorrow the sun will rise, and together

فردا خورشيد طلوع خواهد کرد، و ما با هم

Will see the beauty of eternity

زيبايي ابديت را خواهيم ديد




I go out, take a walk and clear my thoughts

بيرون مي روم و کمي پياده راه مي روم، و افکارم را پاک مي کنم

The anticipated feeling would be suffering or something similar

اگر اجازه دهم احساساتم پيش بيني کنند آزارم خواهند داد

I ask God to be merciful in the final hours

پس از خدا مي خواهم که در اين ساعات آخر رحمتش را بر من ببخشد

Looking back on my life

به زندگي گذشته ام مي نگرم

Life that's gladly been given to me

زندگي که با سرور وشادي به من داده شد

Open my eyes and embrace the smile

پس چشمانم را باز مي کنم و لبخند زندگي را در آغوش مي گيرم

Given to you & I

که به من و تو هديه داده شده

Looking back on my life

به زندگي گذشته ام مي نگرم

No regret only the sweet journey

هيچ پشيماني در کار نيست، زندگي سفر شيريني بود

Lessons from the simple steps

Taking by you & I

من و تو از هر قدم ساده اي آن درسي ياد گرفتيم





With my right hand first

اول با دست راستم

I open the door to the room where my woman gave birth

در اتاقي را که همسرم در آن

To my first born son

اولين پسرمان را به دنيا آورده باز مي کنم

Only minutes before

تنها چند دقيقه قبل

I was in the waiting room, nervous

من در اتاق انتظار بودم، عصبي و ناآرام

Moms giving me comfort

مادرم به من آرامش مي داد

Family support

خانواده ام حمايتم مي کردند

As I approached I could hear him crying

نزديک تر که شدم توانستم صداي گريه اش را بشنوم

I didn't notice

من متوجه نشدم

That my tears were running

که اشکهايم جاري شده اند

Pictured myself for a moment in the arms of my father

براي لحظه اي خودم را زمانيکه در بازوان پدرم بودم تصور کردم

Flashback to the bended shoulders

فلاش بک به بازوان خميده

On which I'd sit

که من بر آن نشستم

Grabbing his finger

انگشتانش را چنگ زدم

Taking my first step

اولين قدم هايم را برداشتم

Would I become like him?

آيا من هم مانند پدرم خواهم شد؟

After a certain age bottle up

بعد از گذشت چند سال از احساساتم جلوگيري کردم

Stop showing love

از نشان دادن عشقم جلوگيري کردم

But cold handshakes throughout the years

در طول سالها به سردي با هم دست دادن

Replaced by hugs

جايگزين در آغوش گرفتن شد



Father whispered in his ears

.. پدر در گوشهايش زمزمه کرد

The family was gathered

همه خانواده جمع شده بودند

Pictures were taken

از هم عکس مي گرفتند

My hands still shaking

دستانم هنوز مي لرزيد

My joy was beyond words

لذت و شعف من ماوراي کلمات بود

Him in my arms

نوزادم در بازوانم بود

3 generations of tears running so calm

سه نسل اشک بر صورتم جاري شد

He came with Gods blessing and grace so we named him Faizan

کودکم با رحمت و لطف خدا آمد پس ما نام او را فايزان (رستگار، فائز) گذاشتيم

If I worship U in fear of hell, burn me in it

اگر تو را براي ترس از جهنم پرستيدم، مرا در آن بسوزان

And if I worship U in hope of paradise, exclude me from it

اگر تو را به اميد بهشت پرستيدم، مرا از آن محروم کن

But if I worship U for Your own being

ولي اگر تو را براي وجود خودت پرستيدم

Don't withhold from me Your everlasting beauty

زيبايي ابديت را از من دريغ نکن

If I worship U in fear of hell, burn me in it

And if I worship U in hope of paradise, exclude me from it

But if I worship U for Your own being

Don't withhold from me Your everlasting beauty






ترجمه : کلوپ اوتلندیش

elham_007
12-09-2008, 23:21
تو را مي خوانم يكي از بهترين اثرات گروه اوتلنديش مي باشد كه در آلبوم سوم "نزديك تر از رگها" قرار دارد ، ترانه اي عرفانی و معنوي كه توسط ايسام بشيري مسلمان اجرا شده است.

ترجمه Callin U

تو را صدا می كنم ،
با تمام آرزوها و حقیقت روحم
آیا من كاملا گرفتار نشده ام ؟
من به تو محتاجم
اعتمادی كه در ایمان من به توست
اشك های من و راه هایی كه من در آنها غرق می شوم
من نمی توانم همیشه ایمانم را به تو نشان بدهم
اما شك نكن عشق من

تو را صدا می كنم،
با تمام زمان و تمام جنگ های درونم
در تلاش برای یافتن حقیقت
و تلاش برای رسیدن به تو

بهای عرق های مرا ببین
خانه ام و تخت خوابم
و مرا كه در خواب گم شده ام
من در اینكه چه كسی هستم اشتباه نمی كنم
تا وقتی كه نفس می كشم

اوه،‌نه، نه
من به هیچ كس نیاز ندارم
و از هیچ كس نمی ترسم
جز تو هیچ كس را صدا نمی زنم
تو ای همه كـ‌ـَسم،‌ای تنها كــَسم

من به هیچ كس نیاز ندارم
و از هیچ كس نمی ترسم
جز تو هیچ كس را صدا نمی زنم
تو ای تمام نیاز من در زندگی

تو را صدا می كنم،
در تمام خوشی ها و تمام عشقم كه به خوبی احساس می شود
چون به خاطر توست

زمان را در زندگی من ببین
روزها و شب هایم را
پس بدان به خوبی می گذرد
چون در پایان روز
من هنوز از خودم و داشته هایم به اندازه ی كافی دارم

تو را صدا می زنم،
وقتی تمام كلید انداختن هایم
و زنگ در را زدن هایم
به آرامی می گذرد
در حالیكه به تو فكر می كنم
تمام نیمه های نا تمام مرا در زندگی ببین
صبر مرا، همسر من
بیشتر از آنچه كه مستحق آن هستم از من نگیر
من هنوز نیاز دارم بیاموزم

من به هیچ كس نیاز ندارم
و از هیچ كس نمی ترسم
جز تو هیچ كس را صدا نمی زنم
تو ای همه كـ‌ـَسم،‌ای تنها كــَسم

من به هیچ كس نیاز ندارم
و از هیچ كس نمی ترسم
جز تو هیچ كس را صدا نمی زنم
تو ای تمام نیاز من در زندگی

رابطه ی ما خیلی پیچیده است
تو را در حالی پیدا كردم كه داشتم دنبال راهی مستقیم به سمت جهنم می گشتم
تو با هیچ كس قابل مقایسه نیستی
چون من وقتی به خودم دروغ می گویم از تو پوشیده نیست
من فكر می كنم كه سپاسگزارم
كلمه ای كه مرا در خیابان تغییر داد "تو" بودی
و تمام رفتارهای من این را نشان می دهد
گذشته، حال ،‌آینده
همه را دور بریز
من صدایم را در خانه ی تو پیدا كردم
و به همه ی دنیا اجازه دادم كه بفهمند عشق درباره ی چیست

من تو را دوست دارم،‌و دلم برایت تنگ شده است،‌اما تو را فراموش می كنم
حتی با اینكه تو هرگز به من اجازه ندادی شكست بخورم
و همیشه در كنارم بودی
برای تمام لحظه هایی كه كم آوردم و تو را عمیقا اذیت كردم
حالا بگویم بهتر است تا هیچ وقت نگویم ،‌كه هزاران بار از تو معذرت می خواهم

من بی صدا فریاد می زنم،‌و تو را صدا می كنم، به تو گوش فرا می دهم،‌من تلاش می كنم
و تو به من نیرو می دهی

وقتی كه هوایی كه نفس می كشم خشن و یاغی است
تو را فراموش می كنم،‌ اما تو را صدا می كنم و آنوقت تو را احساس می كنم...


من به هیچ كس نیاز ندارم
و از هیچ كس نمی ترسم
جز تو هیچ كس را صدا نمی زنم
تو ای همه كـ‌ـَسم،‌ای تنها كــَسم

من به هیچ كس نیاز ندارم
و از هیچ كس نمی ترسم
جز تو هیچ كس را صدا نمی زنم
تو ای تمام نیاز من در زندگی

cyrus_ln
14-09-2008, 16:46
بسیار ممنون بابت تاپیک و توضیحات
این گروه رو خیلی دوست دارم و آهنگ Callin U هم یکی از آهنگهای مورد علاقمه

elham_007
15-09-2008, 23:52
Thankin' U for something good that happened, Lord


شايد تو را براي چيز خوبي يا اتفاقي شکر گويم ، اي خداي من


But U noticed I was too busy


ولي تو متوجه شدي من سرم بسيار شلوغ است


Tryin' to find the right clothes matchin' with the right shoes and I


مشغول بودم چون تلاش مي کردم لباس مناسبي را که با کفشم ست باشد پيدا کنم


Ran around the house getting ready


و من اطراف خانه دويدم تا براي رفتن آماده شوم


U knew there would be minutes to stop and say hello


تو مي دانستي که در اين ميان دقايقي هست که من بايستم و سلامي به تو کنم


But I still I were too busy


ولي من همچنان سرم شلوغ بود


And at one point I had to wait doing nuttin'


ولي براي لحظه اي مجبور بودم که صبر کنم و کاري نکنم


Then U saw me spring to my feet


سپس ديدي که من بر روي پاهايم خيز برداشتم


Thought I wanted to talk


فکر کردي که مي خواهم با تو صحبت کنم


But I ran to the phone


ولي من به سوي تلفن دويدم


Called a friend... Wassup!


به دوستي زنگ زدم : چه خبر؟؟؟





Ok now it's time for us to talk


باشه .. حالا ديگر زماني است که من و تو با هم حرف بزنيم


So I find and empty room but hesitation is in my heart


پس من اتاق خالي پيدا کردم ولي در قلبم ترديدي بود


A look down the hall ...nobody there so I close the door


نگاهي به تالار انداختم ... کسي آنجا نبود پس در را بستم


Take of my new jacket? Man I can't put this on the floor


ژاکت جديدم رو در بيارم؟ هي من نمي تونم ژاکتم رو روي زمين بذارم!


I'm a have this conversation standin' or my jeans will get dirty


من بايد بايد ايستاده نيايش کنم و گرنه شلوار جين ام کثيف مي شود


Better yet I'm a sit on this chair right here 'cause I feel a bit lazy


بهتره که روي اين صندلي همين جا بنشينم چون يه کم تنبلي ام مياد


Almost forgot to pull the curtains so no one can look in


تقريباً فراموش کردم پرده ها رو بکشم که کسي نتواند به داخل نگاه کند


And just when I'm about to utter U some words


و درست در زماني که من تصميم دارم با تو چند کلمه حرف بزنم


Someone steps in


کسي به داخل قدم مي گذارد


Embarrassed by the moment


در آن لحظه دست پاچه مي شوم


I jump up and come up with some stupid excuse


از جا مي پرم و بهانه ي احمقانه اي مي آورم


Like I was looking for something


مثل اينکه مثلاً داشتم دنبال چيزي مي گشتم


All while U were watchin' me patiently


و تو در تمام اين لحظات صبورانه مرا نگاه مي کردي


Ready to give more chances


آماده بودي تا شانس بيشتري به من بدهي


With the hope


اميدوارانه


That eventually at some point I will speak to U


که سرانجام من در نقطه اي با تو صحبت خواهم کرد


U give me so much


تو بخشاينده ي هستي


U wait all day for a nod


تمام روز منتظر هستي تا من سري تکان بدهم


A prayer or a thought


به دعايي يا به تفکري


A thankful part of my heart


از سوي بخشي از قلبم که هنوز شکرگذار است


To all my moros back home


به خانه که بر مي گردم


All day workin' hard


تمام روز را به سختي کار کرده ام


Struggling all week


تمام هفته را تقلا کردم





Every dawn standing tall


هر روز که آفتاب مي تابد


I know U noticed that before lunch I looked around


مي دانم که تو ديدي قبل از ناهار من هر روز نگاهي به اطراف مي انداختم


I felt embarrassed to talk to U


و براي سخن گفتن با تو احساس شرمندگي و خجالت مي کردم


That is why I didn't bow my head


به اين دليل است که من سرم را براي تعظيم به تو خم نکردم


Glanced 3 or 4 tables over, saw some of my friends talking to U


به سه چهار ميز آنطرفتر نگاه کردم، تعدادي از دوستاتم را ديدم که با تو صحبت مي کردند


But I did not, there is still more time left


ولي من اينکار را نکردم، هنوز زمان زيادي وقت دارم


Hope that I will talk to U yet, but I


هنوز اميدواري که با تو صحبت مي کنم


Went home and seemed as if I had lots of things to do


ولي من به خانه رفتم و به نظر مي رسيد کارهاي زيادي را مجبورم انجام بدهم


After that what is on TV


بعد از اينکه ديدم تلويزيون چه بخش مي کند ؟


Suddenly I felt too tired to talk to U


ناگهان احساس کردم که براي صحبت کردن با تو خيلي خسته ام


Fell asleep in no time without a thought for U


احساس خواب آلودگي کردم بدون اينکه زماني را براي صحبت کردن با تو بگذارم


I know it's hard to have a one sided conversation


مي دانم که مکالمه ي يک طرفه با تو سخت است


Well give me some days to try again and again and again


خوب پس به من چند روز زمان بده تا دوباره سعي کنم .. سعي کنم و سعي کنم ... !

elham_007
15-09-2008, 23:55
متن ترانه انچه ديده ام

I wish you were here


آرزو مي کردم اينجا بودي


here next to me


اينجا کنار من


We missing you so; so desperately


ما از تو دوريم، خيلي دور


But lately I feel like you feel


اما من خيلي دير حس کردم آنچه تو درک مي کردي


and I see what u see


و ديدم آنچه تو مي ديدي


how Im missing you


چطور ما تو را گم کرديم


Waqas:


What happend to the Ummah once known so well?


چه اتفاقي به يکباره براي امت افتاد؟


Greatness was known but now can you tell


عظمت ما شناخته شده بود، اما حالا تو مي تواني از آن سخن گويي؟


You used to inspire others with your way of thinking and speech


تو با انديشه ها و کلامت به ديگران روح ميدادي


People came from afar just to hear us teach


مردم از دورها مي آمدند؛ فقط براي شنيدن درس هاي ما


What happend to the Ummah once known so well?


چه اتفاقي به يکباره براي امت افتاد؟


Greatness was known but now can you tell


عظمت ما شناخته شده بود، اما حالا تو مي تواني از آن سخن گويي؟


Mosques are empty, refrigerators are stocked


مسجدها خالي اند و يخچال ها پر!


We lost our deen


ما ارزشمان را گم کرديم


we feel secure because our mansions are locked


ما احساس امنيت مي کنيم براي اينکه عمارت هايمان قفل دارند


In my teen years salat really wasnt that tight


در سال هاي نوجواني ام نماز واقعا ناپايدار بود


Now i gotta pray each one of them twice


حالا من هريک از آنها را دوبار مي خوانم


What happend to the Ummah once known so well?


چه اتفاقي به يکباره براي امت افتاد؟


Greatness was known but now can you tell


عظمت ما شناخته شده بود، اما حالا تو مي تواني از آن سخن گويي؟


Brother we prefer light skinned women


برادر! ما ترجيح مي دهيم روشنايي پوست زنان را،
while righteously maintain our deen against raicism (and tribalism)


تا زماني که به ارزش هايي برخلاف نيکي ها معتقديم.
What happend to the Ummah once known so well?


چه اتفاقي به يکباره براي امت افتاد؟


Greatness was known but now can you tell


عظمت ما شناخته شده بود، اما حالا تو مي تواني از آن سخن گويي؟


can you?


مي تواني؟؟





Isam:


What happend to the Ummah once known so well?


چه اتفاقي به يکباره براي امت افتاد؟


Greatness was known but now can you tell


عظمت ما شناخته شده بود، اما حالا تو مي تواني از آن سخن گويي؟


Kids in Africa starving cant afford to cry


کودکاني که در آفريقا گرسنگي مي کشند حتي توانايي گريه کردن را ندارند


I,ll pay the bank interest on a car I cant afford to buy


و من بهره اتومبيلي را به بانک مي پردازم که توانايي خريدش را ندارم!


What happend to the Ummah once known so well?


چه اتفاقي به يکباره براي امت افتاد؟


Greatness was known but now can you tell


عظمت ما شناخته شده بود، اما حالا تو مي تواني از آن سخن گويي؟


We used to smile at each other with faces full of light


ما هرگاه يکديگر را مي ديديم با چهره هايي نوراني به هم لبخند مي زديم


Now we frown on each other, we bicker, and we fight


حالا ما با اخم به يکديگر پرخاش مي کنيم ؛... دعوا مي کنيم


Pops in the mosque praying,


پاپ ها در مساجد نماز مي گذارند


kids in the streets haitin kids on the corner selling pot


کودکان در کنج خيابان ها دستفروشي مي کنند


and in the mosque preaching


و در مساجد موعظه مي گيرند.


What happend to the Ummah once known so well?


چه اتفاقي به يکباره براي امت افتاد؟


Greatness was known but now can you tell


عظمت ما شناخته شده بود، اما حالا تو مي تواني از آن سخن گويي؟


The Quran has left our hearts


قرآن قلب هايمان را ترک کرده


stranded hanging on our walls


معطل و معلق روي ديوارهايمان ...


6,232 verses so strong


6232 آيه تاثيرگذار ...


9 out of 10 of us cant even read it or write


9 تا از 10 نفر ما حتي نمي توانيم آن ها را بخوانيم يا بنويسيم


1924 seems distand like way before Christ


1924 به نظر مي رسد فاصله دارند شبيه راه قبل از مسيح

mgl_para
16-09-2008, 22:34
خيلي خيلي ممنون ... تاپيك بسيار مفيدي بود . استفاده كردم ...

Vallio
25-09-2008, 13:47
I Only Ask of God
من که کشته مرده این آهنگشونم ...

karin
29-09-2008, 12:01
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


I only ask of God

فقط از خدا می خواهم

He won't let me be indifferent to the suffering

او نخواهد گذاشت نسبت به عذاب کشیدن بی تفاوت باشم

That the very dried up death doesn't find me
Empty and without having given my everything

مردگان خشکیده نمی توانند من را تهی و بی چیز بیابند

l(Todos juntos Por Favor!)l

لطفا با هم


I only ask of God

فقط از خدا می خواهم

He won't let me be indifferent to the wars

او نخواهد گذاشت نسبت به جنگ بی تفاوت باشم

It is a big monster which treads hard
On the poor innocence of people

جنگ هیولای بزرگی ست که انسان های بی گناه و بی نوا را زیر پا له می کند

It is a big monster which treads hard
On the poor innocence of people

جنگ هیولای بزرگی ست که انسان های بی گناه و بی نوا را زیر پا له می کند

People...people, people

انسان ها... انسان ها... انسان ها



(Yo)

من

I only ask of God

فقط از خدا می خواهم

He won't let me be indifferent to the injustice (ohh no no no no...)l

او نخواهد گذاشت نسبت به بی عدالتی بی تفاوت باشم

That they do not slap my other cheek
After a claw has scratched my whole body

که بعد از این که تمام بدنم خراشیده شد، بر گونه ی دیگرم سیلی نزنند

(Todos juntos Por Favor)

لطفا با هم


I only ask of God

فقط از خدا می خواهم

He won't let me be indifferent to the wars

او نخواهد گذاشت نسبت به جنگ بی تفاوت باشم

It is a big monster which treads hard
On the poor innocence of people

جنگ هیولای بزرگی ست که انسان های بی گناه و بی نوا را زیر پا له می کند

It is a big monster which treads hard
On the poor innocence of people

جنگ هیولای بزرگی ست که انسان های بی گناه و بی نوا را زیر پا له می کند

People...people...people

انسان ها... انسان ها... انسان ها

l(Yeah... Put Your Lights On. For All My People)


(Gracias...)l

مرسي

Solo le pido a Dios

فقط از خدا می خواهم

Que la guerra no me sea indiferente

او نخواهد گذاشت نسبت به جنگ بی تفاوت باشم

Es un monstruo grande y pisa fuerte
Toda la pobre inocencia de la gente

جنگ هیولای بزرگی ست که انسان های بی گناه و بی نوا را زیر پا له می کند

Es un monstruo grande y pisa fuerte
Toda la pobre inocencia de la gente

جنگ هیولای بزرگی ست که انسان های بی گناه و بی نوا را زیر پا له می کند

People...people...people

انسان ها... انسان ها... انسان ها

[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

elham_007
30-09-2008, 01:24
Mmm any given time He'll be there



هر زمانی كه عطا می شود ،او آنجا خواهد بود
I don't really have to say no more



نباید چیزی بیش از این گویم
Mmm any given time He's right here



هر زمانی كه عطا می شود او دقیقا همین جا است
//Embed//ded in my living soul – oh for sure
Oh any given time I see



هر زمانی كه عطا می شود من میبینم
The beauty that has always been



زیبایی را كه همیشه بوده است
In any given time



در هر زمان عطا شده ..



I swear by The Lord of the moon split in 2



سوگند به پروردگار ماه كه آن را می شكافد
5 o'clock in the morning, I be calling You



ساعت 5 صبح ، تو را می خوانم



I'm totally lost with out Your light



بی نور تو گم می شوم
I'm finding my self on the strive all the time



من خودم را با كشمكشی دائم پیدا كردم
Not a single day goes by



نه با یك روز بی انحراف



I'm out to fight the devil but never fought myself



من تا پایان با شیطان می جنگم ، اما هرگز با خود نجنگیدم
Read a thousand books but never read myself



صدها كتاب خواندم اما هرگز خودم را نخواندم
My souls starving it needs to be fed lord I need your help



روح من از قحطی می میرد .. نیاز دارد تا سیراب شود ، پروردگارا من به كمكت نیاز دارم
Hell with the devil my biggest enemy's myself



جهنم و شیطان .. بزرگترین دشمن من،خودم هستم
It makes me wonder am I doing this for the right reasons



این مرا نگران می كند ، كاری كه می كنم با دلیلی درست همراه است ؟
I mean the money the fame and game all sounds appealing



من، پول و شهرت و تفریح را جذاب معنا می كنم
Instead of entertaining I prefer to enlighten



به جای سرگرمی ها ترجیح می دهم روشن فكر كنم
But then again who am I to be in a //position//



اما بعد .. دوباره من هستم كه در موقعیتی قرار میگیرم
To represent a whole generation of kids and to make them believe



When till this day I still struggle to uphold my deen



تا این روز من همچنان تلاش می كنم تا از دینم حمایت كنم



read a 100 God is great in less then a minute



صدها بار خدا را بزرگتر می خوانم در كمتر از 1 دقیقه



And though my tongue is fast like twista



گرچه زبانم سریع است همچون گردباد



hearts not in it



اما قلبم با آن نیست



Mmm any given time He'll be there



هر زمانی كه عطا می شود ،او آنجا خواهد بود
I don't really have to say no more



نباید چیزی بیش از این گویم
Mmm any given time He's right here



هر زمانی كه عطا می شود او دقیقا همین جا است
//Embed//ded in my living soul – oh for sure
Oh any given time I see



هر زمانی كه عطا می شود من میبینم
The beauty that has always been



زیبایی را كه همیشه بوده است
In any given time



در هر زمان عطا شده ..



By the one in whose hands my soul is there is no match



دستان كسی كه جان من از اوست. و من با او پیوندی ندارم



To think a spider couldn't´ weave a curtain just like that (break)



درست مانند آن است كه عنكبوتی نتواند تار ببافد



I wouldn't be here without Your light



بی نور تو اینجا نخواهم ماند



I'm finding my self on the strive all the time



من خودم را با كشمكشی دائم پیدا كردم
Not a single day goes by



نه با یك روز بی انحراف