مشاهده نسخه کامل
: ساز شناسی
نمیدونم به این انجمن مربوط میشه یا به انجمن موسیقی
به هر حال گذاشتم اینجا
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: ::::::::::::::::::
آشنایی اولیه با قاشقک
(1) سازی است بزمی از نوع کوبهای بدون پوست که تشکیل شده است از دو قطعه تخته به شکل دو قاشق کوچک چوبی، که قسمت مقعر قاشقها کاملاً مقابل یکدیگر قرار می گیرد به طوری که در هنگام نواختن، در اثر برخورد آنها با هم، صدای منحصر به فردی تولید می شود.
(2) قاشقک جزو سازهای کوبه ای است. متشکل از یک جفت جام چوبی صدفی شکل و کوچک که توسط تسمه نازکی به انگشتان شست و سبابه نوازنده بسته می شود و نوازنده با 4 انگشت دیگر به یکی از بشقاب ها می کوبد تا این یکی یه بشقاب دیگر برخورد کند. صدای آن خشک و بدون ارتفاع معین است.
این ساز بیشتر در موسیقی همراهی رقصهای اسپانیائی به کار می رود.
گَوُرگَه سازی است کوبه ای پوستی، از نقاره بزرگتر ولی پوست آن نازکتر بوده است. شکل خارجی ساز شبیه به سطل یا گلدان است که ته گلدان بسته میباشد. کاسههای آن را از سفال و احتمالاً فلز میساختند و بر روی آن پوست گوسفند می کشیدند و با دو عدد چوب (ترکه)، به صدا در میآوردند. اين ساز در قدیم جزو آلات نقاره بوده و گاه در پیکارها نیز به کار می رفته است.
این ساز اگر چه سازی محلی است، اما اساسا فاقد شهرتی مانند دهل است.
از دو طبل کاسه مانند متصل به هم تشکیل شده است که یکی از کاسهها بزرگتر و صدای بم و دیگری کوچکتر و صدای «زیر» داشته است. کاسههای نقاره (ناقاره) را از مس یا سفال میساختند و روی آن، بعضاً پوست گاو یا گوسفند میکشند. این ساز بر روی پایهای مخصوص سواز می شود و نوازنده با دو ترکهی نازک بر آن میکوبد.
سازی است کوبهای پوستی، که ساختمان ظاهری آن از استوانهای مجوفی از جنس چوب و گاهی فلز تشکیل شده است که دو سوی آن را پوست می کشند و آن را با دو کوبهی چوبی مینوازند که يکی از چوبها ضخيم و شبیه عصای کوچکی است که در دست راست نوازنده قرار میگیرد و بر بالای پوست یک سوی ساز، فرود میآيد و دیگری ترکهی نازکی است که در دست چپ نوازنده قرار میگیرد و بر پایین پوستِ سوی دیگر دهل فرود میآيد.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
پوست های مورد استفادهی اين ساز، پوست گاو و يا گاوميش به ندرت پوست بز است. دهل را عموماً به وسیلهی تسمهای چرمی با نخی به گردن میآويزند و به نحوی آن را قرار میدهند که يک سوی دایرهی دهل متمایل به آسمان و سوی دیگر آن متمايل به زمين باشد. به این ترتیب دهل در جلوی سینه و شکم او طوری قرار می گیرد که سطوح پوست دار در جوانب راست و چپ واقع شوند. دهل صدای بلند با ارتفاع نامعین دارد و در گذشته جزو سازهای رزمی بوده است. استفاده از اين ساز امروزه به عنوان يک ساز بزمی، در تمام روستاها و قبائل چادرنشین ایران متواول و معمول میباشد. دهل، سازی کاملا محلی و همراهی کننده (بیشتر با سرنا) است.
چوبهای دهل را در اصطلاح ترکه و کجک می نامند.
از انواع دهل میتوان به دهلک (بلوچی) ، دهل مُگران (دهل یک طرفه با پوست شتر) ، دهل بزرگ لیوا (دهل رحمانی) ، دهل رابری ، گپ دهل (مارساز ، مخصوص هرمزگان) و همچنین جوّره (مخصوص مراسم شادی جنوب) اشاره داشت.
منابع:
تنبک و نگرشی به ریتم از زوایای مختلف ؛ بهمن رجبی
سازشناسی ؛ پرويز منصوری
شیوه دف نوازی ؛ عماد توحیدی
دف از جمله سازهای قدیمی ایران است که در طول تاریخ به شکلهای مختلف استفاده میشده است و در اشعار اغلب شعرا نامی از دف پيدا می شود. مدتها این ساز در جامعه ایرانی مهجور بود و به شکل امروزیاش تنها در کردستان باقی مانده بود (آن هم با جایگاه کاملاً عرفانی و به صورت خانقاهی؛ به طوری که اغلب بدون وضو به آن دست نمی زدند). امروزه دف جایگاه خود را در موسیقی سنتی بازيافته و بسیار محبوب شده است. این ساز پتانسیل جهانی شدن را نیز داراست چرا که در بین سازهای کوبهای صدای منحصر به فردی دارد.
اين ساز از شش قیمت تشکيل شده است :
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
1. کمانه
2. پوست
3. گل میخ
4. قلاب
5. حلقه
6. تسمهی چرمی
1. کمانه : كمانه متشكل دو حلقه چوبی (اغلب از جنس افرا) به عرض 6 تا 8 سانتیمتر و قطر دايرهای حدود 50 تا 70 سانتيمتر می باشد. ضخامت چوب در يک طرف کمانه که محل اتصال گل ميخها به آن می باشد 1.5 سانتیمتر و در سوی ديگر ، پس از انجام عمل «پخ کردن» به حدود 2 تا 3 ميلیمتر می رسد چرا که در غير اين صورت صدای کناره در هنگام نوازندگی خراب و کر خواهد شد.
کمانه می بایست کاملاً گرد باشد تا صدا در تمامی نقاط کنارهی پوست همخوانی داشته باشد. شرط مهم به هم وصل کردن دو انتهای کمانه اين است که دو سر چوب در هم نرود بلکه به طور «فارسیبر» مماس بر يکديگر قرار گيرند. بر روی لبهی پشتی کمانه يک فرورفتگی در چوب وجود دارد که محل قرارگيری انگشت دست چپ می باشد (در چپ دستان برعکس است). اين محل را اصطلاحاً «شستی» می گويند. شَستی اغلب به صورت يک منحنی کوچک ديده می شود.
کمانه خود نوع است. يک کمه و دو کمه که هر کدام يک سانتی متر قطر دارند که در دو کمه از دو نيم سانتی متری پرس شده استفاده می شود تا استحکام بيشتری داشته باشد. اما يک کمه خوشدستتر و سبکتر از «دو کمه» است.تصویر ساز دف
2. پوست : پوست بر اساس متد خاصی بر روی کمانه کشيده می شود و از پشت به وسيله گل ميخهای کوچکی مهار می شود. در دف از پوست حيوانات مختلف مانند : آهو، بز، ميش، بز کوهی و ماهی استفاده می گردد و اما به حکم تجربه، پوست کهنهی بز و ميش نسبت به ديگر پوستها از کيبيت صوتی مطلوب مناسبتری برخوردارند.
[امروزه به جای پوست از نوعی پلاستيک يا کالک استفاده می کنند که مشکلات دفهای پوستی را ندارند و در هر دما و آب و هوايی صدای تقريباً واحدی دارند. هر چند که کيفيت صدای آنها طنين دفهای پوستی را ندارد.]
3. گل ميخ : برای نگه داشتن پوست بر روی کمانه، در مقطع پشتی کمانه پونزهايی از جنس برنج، مس و يا آهن، کوبيده می شوند که اصطلاحاً «گل میخ» گفته می شوند و به اندازههای مختلف موجودند. گل ميخها بايد به طور پيوسته در محل مقطع کمانه (و گاهی حتی روی آن) کوبیده شوند.
4. قلاب : قلابهايی از جنس آهن يا مس در ديوارهی داخلی کمانه نصب می شوند که محل اتصال حلقهها می باشند. فاصلهی هر قلاب از پوست حدود 3.5 سانتیمتر و از قلاب مجاور حدود 3 سانتيمتر می باشد.
5. حلقه : حلقههايی از برنج، مس و بعضاً آهن که به قلابهای جداره نصب می گردند. در هر قلاب چهار حلقه آويزان است که حلقههای اول و دوم از بالا به صورت تک و دو حلقه بعدی به صورت جفت به حلقهی دوم متصل هستند. قطر حلقهی مناسب برای دف 2 سانتی متر می باشد. در اصطلاح محلی کردستان به حلقه «زنجیر» می گويند و از آن برای ایجاد صداهای تریل مانند استفاده می شود.
6. تسمه : گاهی برای سهولت نوازندگی در داخل کمانه تسمهای چرمی تعبيه میگردد که به دور مچ دست چپ(در راست دستان) پيچيده می شود و تسلط بيشتری را برای نوازنده فراهم می سازد. در مجالس ذکر و سماع در خانقاهها که نوازندگان دف گاهی مدت طولانی به اجرای برنامه می پردازند وجود تسمهی چرمی برای جلوگيری از خستگی مچ، مفيد است.
[البته دفهای امروزی موجود در بازار فاقد چنين چيزی هستند.]
در فرهنگها راجع به لفظ دایره تنها به این اکتفا شده که : «سازی است معروف که با انگشتان نوازند.» دایره را در تلفظ عامیانه «داریه» می گویند. در مازندارن به آن «دست دایره» و در آذربایجان «قاوال» (گاوال) می گویند. اهالی افغانستان به این ساز «دریه» می گویند. دایره را در قدیم «چنبر» می نامیدند و در زبان پهلوی نیز «کمبر» تلفظ می شود.
شواهد تاریخی نشان می دهد که این ساز در قدیم، رکن عمدهی مجالس عيش و طرب ، خصوصاً عروسیها بوده است ولی اکنون آن اعتبار گذشته را دارا نمی باشد. در حال حاضر دایره در روستاهای ایران در گستره وسیعی متداول است (در روستاهای آذربایجان این ساز بیش از سایر مناطق متداول است و به آن «دایره قفقازی» می گویند). در روستاهای گيلان «دایره گیلکی» و مازندران «دست دایره» هم می گویند.
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دایره در گذشته توسط لوطیها نواخته میشده است و امروزه نسل لوطیها (لولی يا سوری يا کولیها که به گفته برخی پژوهشگران تیرهشان به هندوستان میرسد و در قدیم برای این از هند به ایران کوچانده شدند تا طبق دستور شاه ايران، موجبات شادی قشر فقیر ايران را در هنگام مستی فراهم آورند) در شمال خراسان منقرض شده است. اين ساز تقریباً در اکثر نواحی ایران به سبکهای مختلف نواخته می شود.
این ساز از حلقهای چوبی – اغلب از جنس چوب درخت بید – به عرض پنج و قطر دایرهای از سی تا سی و پنج سانتیمتر تشکیل شده است. در این ساز از بر یکی از سطوح دایرهای شکل پوست بره کشیده و در جدار داخلی ساز نیز تعدادی حلقهی فلزی ( برعکس دف که هر قلابش چهار حلقه دارد، تنها یک حلقه دارد که می شود گفت هر دایره حدوداً بین بیست تا سی حلقه دارد) و یا زنگولهی کوچک نصب شده است. ددر یکی از نقاط جداره چوبی يا «کمانه» می تواند بعضاً يک فرورفتگی داشته باشد (شستی) و نوازنده، انگشت شست راست خود را در آن داخل می کند و به اين وسیله ساز را نگاه می دارد و با بقیه انگشتان هر دو دست بر سطح پوست می کوبد. (امروزه کمتر دایره ای پیدا می شود که دارای شستی باشد). در اين حال، ساز را کمی حرکت می دهد تا صوتی زنگوار از حرکت حلقههای کوچک يا زنگولهها پدید آيد.
از نوازندگان برجسته این ساز (به سبک آذربایجان) می توان از مرحوم «محمود فرنام» یاد کرد.
دايره زنگی :
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اين ساز عموماً از يک نوار نسبتاً نازک به عرض پنج تا هفت سانتی متر تشکیل شده، که به ندرت بر یک سطح آن پوست می کشند و سطح ديگر باز است. در طول دایرهی چوبی فاصله به فاصله، شکافهايی در عرض دایواره قرار دارند و در آن سنجهای کوچکی، جفت به جفت، به میله هايی که به عنوان محور سنجها عرض شکاف را پیمودهاند، آويزان میشوند.
برای اجرای اين ساز از دستها استفاده می شود و هر ضربهی دست، علاوه بر حصول صدای طبل وار، هم زمان بر اثر برخورد سنجها به یکدیگر ، صدايی زنگ وار نیز تولید می کند.
علاوه بر این با تکان دادن ان ساز میتوان فقط از سنجها صدا بیرون کشید. البته این ساز اکثراً بدون پوست و صرفاً به عنوان کمک به تنبک به کار می رود. بدین صورت که با گرفتن آن به وسیله یک دست و کوبیدن آن به کف دست دیگر به اصطلاح سر ضرب میزانها را مشخص می کند. در مجموع می توان گفت این ساز مانند دایره يک ساز بزمی است. در بعضی نقاط ایران به دایره زنگی «تبوراک» نیز میگویند.
منابع:
شیوه دف نوازی ؛ فرهاد توحیدی
تمبک و نگرشی به ریتم از زوایای مختلف
سازشناسی ؛ پرويز منصوری
چَغانه که به آن چغنه و چغان نیز گفته اند. از سازهای کوبهای بدون پوست و از نظر شکل ظاهری چوبی بوده است مانند مشتهی حلاجان (پنبه زنان) که سر آن را شکافته و چند زنگوله به آن می آویختند و با دست حرکت می دادند و با آن به اصطلاح «ضرب» را نگاه میداشتند (مثل قاشقک)
منابع:
تنبک و نگرشی به ریتم از زوايای مختلف ؛ بهمن رجبی
تُنبََک يا تُمبَک (و به تعبیری نامناسب، ضرب) از جمله سازهای کوبه ای منحصر به فرد ولی مهجور مانده موسیقی ایرانیست که در دوران اخیر توسط حسین تهرانی احیا شد و سپس با افرادی چون بهمن رجبی و ناصر فرهنگ فر شخصیت و گسترش پیدا کرد.
تنبک از پنج قسمت به شرح زير تشکيل شده است (اندازه ذکر شده به ترتيب برای تکنوازی و ارکستر است) :
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
1. پوست
2. دهانهی بزرگ (22-32 سانتیمتر)
3. تنه (18-28 سانتیمتر)
4. نفير يا گلويی (16-26 سانتیمتر)
5. کاليبر يا دهانهی کوچک (18-22 سانتیمتر)
1. پوست : قسمتی از ساز مورد نظر ما را تشکيل می دهد که بر اثر ضربات وارده از انگشتان دو دست بر سطح آن، صداهای مختلفی به گوش می رسد. پوست بر روی «دهانهی بزرگ» کشيده می شود و قسمت بسيار کمی از تنهی تنبک را می پوشاند. در تنبک، پوست حيوانات مختلف مانند: بز، ميش، بره، آهو، ماهی، بز کوهی و اخيراً پوست اسب مورد استفاده قرار میگيرد. البته بنا بر تجربهی نوازندگان قديمی و امروزی تمبک، پوست کهنهی بز يا ميش بهتر و مناسبتر از ساير پوستهای نامبرده است. (پوست خارجی با نمره 60 برای ارکستر و 45-50 برای تکنوازی)
2. دهانهی بزرگ : «دورهی بزرگ» یا «دهانهی بزرگ» در حقیقت همان دهانهی گشاد يا فراخ ساز را گويند که پوست، روی آن کشيده می شود که بايد به صورت دايره کامل باشد. اندازهی قطر متناسب با بزرگی و کوچکی آن فرق می کند.
3. تنه : اين قسمت از ساز، که کاسهی طنين و به بيان ديگر کاسهی «اکو»ی آن زا تشکيل می دهد دقيقاً همان قسمت پر حجم استوانه میباشد.
[در گذشته روی تنه شيارهايی به موازات دهانهی بزرگ شيارهايی ايجاد می کردند چرا که عقيده داشتند که : "اولاً تنبک روی زانوهای نوازنده راحتتر قرار گرفته و لغزش پيدا نمی کند و ثانياً نوازنده می تواند با کشيدن پشت ناخن يا حلقه (انگشت وسط دو دست) روی شيارهای مزبور صدای مخصوص ايجاد می کند و اين کار نيز از عهده نوازندگان ورزيده ساخته است."
وليکن امروزه تنبکها بدون شيار ساخت می شود. چرا که با نواختن تکنيکهای جديد روی چوب، انگشتان درد میگيرند و تکنيک قديمی صدادهی توسط شيارها تقريباً منسوخ شده است.]
4. نفير : دقيقاً آن قسمت از بدنهی استوانه است که دارای قطر کمتری نسبت به «تنه» بوده و از آن باريکتر است و به بيان ديگر، همان قسمت باريک تنبک هست که از يک طرف به «تنه» و از طرف ديگر به دهانه کوچک شيپور مانندی ختم می گردد و چون شبيه به گلوی انسان است به آن «گلويی» نير می گويند. اين قسمت از تمبک همچنانکه از نام آن بر میآيد بخشی است که صدای ساز، فريادکنان و فغان کنان و شيونزنان از آن خارج میشود.
5. کاليبر : اين واژه در زبان فرانسه «قطر» يا «دوره» يا «دهانه» معنی میدهد و در اينجا گويا برای اينکه با دوره – که منظور همان دوره بزرگ يا دهانهی بزرگ تنبک است - اشتباه نشود به آن کالیبر ، گفتهاند.
جنس استوانه ممکن است از چوب يا فلز و يا گل پخته باشذ که به حکم تجربه و مشاهده ، نوع چوبی آن به مراتب بهتر، شکیلتر و خوش آهنگ تر از دو نوع دیگر میباشد.تمبک
تمبک به منظور نواختن به طور افقی (نفير) روی ران نوازنده نشسته قرار می گیرد و او دست چپ خود را در بالا و دست راست را در کنار راست تمبک قرار می دهد (برای چپ دستان برعکس است) و با انگشتان، نرمه و تمام دست خود بر قسمت های مختلف (مرکز پوست، میان پوست، کنار پوست و همچنين چوب) پوست می کوبد. صوت تمبک بدون ارتفاع معین است.
از آنجا که وسیله کوبیدن روی ساز انگشتان انسان است و این وسیله قادر است بر روی تمبک ریزه کاری و شیرین کاری های فراوان اعمال کند می توان از آن به عنوان تکنواز استفاده های شایان و جالب کرد به طوری که صدای ناشی از ريز پر (ريز با نه انگشت) بيت سازهای کوبه منحصر به فرد است. نقش همنوازی در این ساز نه فقط همراهی ساز یا آواز و تأمین و نگهداری ريتم موسیقی است بلکه طی 25 سال اخیر به ابتکار حسین تهرانی و همکاری دیگران ارکستری مرکب از گروه تمبک نوازان تشکیل شده، قطعه هائی اجرا کرده اند.
تمبک زورخانه:
شکل ظاهری آن با تمبک معمولی کمی اختلاف دارد، قسمت بالائی آن به شکل جام (کاسه) و قسمت دنباله (در پائین) مخروطی تر از تمبک معمولی است. علاوه بر این تمبک زورخانه را از گل پخته می سازند. صدای آن نیز بم تر و قوی تر از تمبک معمولی است.
بلندی ساز 45 و قطر دهانه پوستی 48 سانتی متر است.
شنیدن نمونه صدای ساز تمبک
منابع :
تنبک و نگرشی به ریتم از زوايای مختلف ؛ بهمن رجبی.
آموزش تنبک حسين تهرانی ؛ حسين دهلوی.
سازشناسی ؛ پرويز منصوری
شیوه دف نوازی ؛ عماد توحیدی
ویلون سازی است که مسلما یکی از زیباترین ساخته دست بشر و یکی از دمدمی مزاج ترین آنهاست. شاید بسیار صعب الوصول بودن آن است که بر اعجازش می افزاید جز برای کسی که برده وار داوطلبانه و از صمیم قلب خود را تسلیم این ساز کند
ویولن سر نافرمانی و لجبازی خواهد داشت و نواهای چند گانه و دامنه نامتناهی لطایف خود را دریغ خواهد کرد و شخص می ماند با یکی از آلات دوست داشتنی موسیقی که رنجیده دل است و بلا استفاده.
هیچ ویولنی مثل ویولن دیگر نیست و هر یک مانند یک وجود بشری ویژه و منحصر به فرد است.
در نواختن ویولن نوازنده موجودی مستقل است هیچ دست بیگانه ای در ملک طلق او اختیار ندارد و هیچ گوشی جز گوش او زیر و بم صدا را تعیین نخواهد کرد و به محض اینکه آرشه اش ساز را لمس کند چالشی شگفت انگیز آغاز می شود.
این ارتباط شگفت بین ویولن و نوازنده است که این ساز را منحصر به فرد ساخته.
نوازنده در این راه هرگز اجازه ندارد که خسته شود گر چه مکن است بارها با ناکامی رو به رو شود ولی هرگز نباید از پا بیافتد.
وجهه جهانی ویولن را می توان در سازگاری آن با فرهنگهای مختلف دید.
این ساز هیچ محل ثابت و ساکنی به عنوان تکیه گاه ندارد و خود نوازنده نیز چنین وضعی دارد جز در آن نقاطی که پایش زمین را لمس می کند. دستهای نوازنده باید تا حد زیادی انعطاف پذیر و قوی و دارای حالت فنری باشد و همیشه در سطح شانه یا در حدود آن سطح به کار گرفته شوند
هر چند ویولن نواختن حرفه بسیار پر زحمتی است ولی خوب ویولن نواختن به هیچ وجه غیر ممکن نیست و در واقع در آموزش دادن فرا گرفتن و تسلط یافتن بر آن رضایتی عمیق و طولانی نهفته است.
برای دستیابی به نوازندگی بهداشت هم خیلی مهم است: پاکیزگی- برانگیختن جریان خون به کمک اختلاف دما- مالش پوست با دستکش زبر- حرکتهای ورزشی خاص- استراحت متناوب
ویولن یک ساز ظریف و فرنگی است و طبق نمونه های که ساخته می شود از ۵۸ قطعه مختلف که به طرز دقیقی با هم جور شده اند و وزن آن در حدود ۴۰۰ گرم می باشد و ابتدا توسط سازنده ایتالیایی گاسپارو برتولونی اختراع شده است.
از شاگردان مشهور گاسپارو برتولونی آ آماتی بود که او هم بهترین سازنده ویولن در سطح جهان را پرورش داد یعنی آنتونیو استرادیواریوس.
تا کنون کسی در جهان پیدا نشده که نه تنها بتواند هنر او را تکمیل نماید بلکه قادر نبوده ویولنی بسازد که از حیث زیبایی و صوت بتواند با ویولن های آنتونیو استرادیواریس برابری نماید.جلا و ظاهر خوش ویولن استرادیواریس چیزی در حد کیفیت خورشید که روی پوست ابریشمی تابیده باشد است و هم چنین نرمی و لطافت خاص و منحصر به فرد یا می توان گفت پختگی.
یکی از کارهای استرادیواریوس ایجاد ویولن کنسرت است که با طنین نیرومند خود در کنسرتها مقام ارجمند دارد و موسیقی بیشتر از این لحاظ مدیون استرادیواریوس می باشد.
تاکنون متجاوز از سه قرن از اختراع اولین نمونه ویولن توسط گاسپارو برتولونی میگذرد و در این مدت با وجودی که کشفیات جدیدی در علوم فیزیک و شیمی نموده اند نه تنها نتوانسته اند در ساختمان ویولن تغییری بدهند بلکه از رموز کار سازندگان قدیم نیز چیزی درک نکرده اند.
اجداد ویولن تیر و کمان.
شکل و ساختار ویولن به مثابه بدن یک مونث است به طوری که خط راست ندارد هر چیزی دارای انحنا است کمری زیبا –گردن باریک-پشت گرد شده.
وسیله موسیقی به حد اعلا احساسی و زیبا.
● قسمتهای مختلف ویولن:
این ساز دارای چهار سیم است که از بم به زیر به ترتیب سل ر لا می کوک می شود.و به دو طریق اجرا میشود با آرشه و پیسکاتو
قسمتهای ساز: ۱.تنه ۲. دسته ۳. خرک و ضمائم.
۱. تنه: جعبه ای که ما بین طبله و زیره و جدارهای طرفی محصور شده است. در روی طبله سیمها-گریف-خرک-سیم گیر-و دو شکاف اف قرار دارد. و صدمه پذیرترین بخش ویولن است.
۲. دسته یا گردن: در واقع دنباله چوب آبنوس تکیه سیم هاست که محل انگشت گذاری نوازنده در بالای آن است. انتهای دسته به جعبه چوبی ختم می شود که سیم ها در درون آن به دور گوشی ها پیچیده میشوند.
۳. خرک: ما بین سیم ها و طبله ویولن قرار گرفته و فشار سیم ها آن را به طور عمودی نگه می دارد. نقش خرک این است که ارتعاش سیم ها را به جعبه ویولن منتقل کند.
منبع: guitar۴all.com
تاس(طاس)، تاسه، کاس يا کاسه در عرف موسیقی قدیم، به دو نوع ساز اطلاق می شد که هر دو گونهی آن از سازهای کوبهای بوده است، با این تفاوت که نوعی از آن تشکیل می شد از تاسی یا کاسهایکه پوست بر دهانهی آن میکشیدند و در این صورت از نوع کوبه ای پوستی و سازی بود رزمی. شاعری می گوید :
گر فلک فریاد خصمت نــشنـــود مـعـذور هست
کاسه و کوس شهنشه گوش او کر کرده است
[ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تاسنوع دیگر آن تشکیل میشد از تعدادی تاس فلزی به اندازههای مختلف که در ساختمان آن، پوست به کار نمی رفت و سازی بود یزمی. ساز اخیر را «تاسات» (طاسات) و احتمالاً «کاسه يا کاسات» نیز گفتهاند. در این رابطه عبدالقادر مراغهای در «مقاصدالالحان» طاسه را سازی مرکب از ظرفها يا کاسههايی چند دانسته است که با ضربه زدن بر لبهی آنها نغمات گوناگونی از آنها استخراج می گردد.
تفاوت يک ساز رزمی از نوع کوبهای پوستی با کوس در اين است :
اولاً حجم تاس کوچکتر است و به همین سبب «تاس نواز» می تواند دو عدد از آنها را روی زین مرکوب خود بگذارد و بنوازد.
ثانیاً جنس پوست تاس، نرم نر و احتمالاً «دباغی» شده است. هنوز هم در پارهای از روستاهای ایران نوعی «کوس مضاعف» معمول است که به آن «تاس» گویند.در میان عشایر مرزنشین ، نواختن تاس به هنگام ییلاق و قشلاق کردن و يا پيکار و یا مراسم سرور و شادمانی و احتمالاً سوگواری و عزا، متداول می باشد.
تکمیلی : «کوس» که به آن «کوست» نیز میگویند يک ساز رزمی باستانی است از نوع کوبه ای پوستی. که در جشنهای میدانی نیز به کار می رفته است. ساختمان این ساز تشکیل می شود از کاسهای بزرگ (از روی یا مس) که بر دهانهی آن پوست خام گاو و يا گاومیش میکشیدند و کوبهی آن عبارت بود از تسمهای چرمی موسوم به دوال.
اگر کاسهاش را با روی می ساختند به آن «کوس رويين» و يا «رويينه کوس» می گفتند و اگر با طلا می ساختند ( که در این صورت مخصوص بارگاه سلاطین بوده است) آن را «کوس زرین» يا «زرینه کوس» می نامیدند. این ساز به سبب عظمت و سنگینیاش در پیکارها، بر کوههی پیل يا شتر می بستند و در جشن های میدانی ، بر روی پايه ای استوار می کردند. صدای سهمگینی نیز، داشته است که از در آن پيکارها به منظور ایجاد وحشت و هراس در دشمن استفاده می شده است.
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
Hamed-Dehghani
23-09-2007, 21:33
ممنون بي بي جون
در انجمن موسيقي هم مي زدي ، رو هوا مي زدن [ برای مشاهده لینک ، لطفا با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
vBulletin , Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.