شاید با شنیدن نام ایران باستان همه به یاد یک شاهنشاهی بزرگ و قدرتمند با مردی خوشبخت و سپید بخت که با خوبی و خوشی روزگار می گذرانند بیفتیم بعد مو های بدنمان سیخ شود و احساس غرور و افتخاری مه ما دست دهد که تا به حال (حد اقا در چند دهه گذشته) به ما دست نداده استاما این پایان ماجرا نیست متاسفانه عده ای نه تنها این احساس به مزاقشان خوش نمی آید بلکه با آن به سختی برخورد می کنند . چرایی این مطلب برایم گنگ است اما زمانی که بیشتر درباره این افراد تحقیق می کنم درمیابم که این افراد بیش از عده ای بیسواد و سر کردگانشان بیش از عده ای خود فروخته نیستند این تنها در حرف نیست در عمل هم من قادر به اثبات این موضوع هستم. در شرایطی که همه ی کشور های جهان در پی ساختن تاریخی نکو برای خود هستند عده ای نابخرد سعی دارند بگوید که نه! ایران خوب نبود ایرانیان وحشی و خونریز بودند! ، دوستان به خود بیایید به قول بزرگی که می گفت : به یاسوج از نماد آریوبرزن و شمشیرش / و در ساری هم از سرباز قوم ماد می ترسد / چنان چون طالبان که می حراسیدند از بودا / رفیق ما هم از سنگ و گچ و پولاد می ترسد . سریال های کره ای که تلویزیون ما دائم ، شب و روز پخش می کنه نگه کنید ، چقدر خوب بودن این کره ای ها حاکمان دمکراتید و ... یا سریال های چینی همه دارن به خودشون و به تاریخ جعلی و نداشتشون می نازن چون می دونن که این یک نیاز برای جامعه است این که بدونن وامدار چه فرهنگی و پیشینه ای هستند. ولی ما ایرانیان و یا حداقا بخشی از ما (از بشور این موجودات را ایرانی نامید) نه تنها از تاریخ خود بی اطلاع هستیم بلکه در شرایطی که تمام جهان به تاریخ پر شکوه ما می بالد می گوییم که نه ما وحشی هستم به یزدان که گر ما خرد داشتیم / کجا این سرانجام بد داشتیم.
ببخشید اگه متن خوبی نبود فقط حرف دلم رو نوشتم.
با سپاس.
- - - Updated - - -
هرگز نخواب کورش
دارا جهان ندارد سارا زبان ندارد
بابا ستاره ای در هفت آسمان ندارد
کارون زچشمه خشکید البرز لب فروبست
حتی دل دماوند آتشفشان ندارد
دیو سیاه دربند آسان رهیدو بگریخت
رستم دراین هیاهو گرز گران ندارد
روز وداع خورشید زاینده رود خشکید
زیرا دل سپاهان نقش جهان ندارد
برنام پارس دریا نامی دگر نهادند
گویی که آرش ما تیرو کمان ندارد
دریای مازنی ها برکام دیگران شد
نادر زخاک برخیز میهن جوان ندارد
دارا کجای کاری دزدان سرزمینت
بربیستون نویسند دارا جهان ندارد
آئیم به دادخواهی فریادمان بلنداست
اما چه سود اینجا نوشیروان ندارد
سرخ و سپید وسبز است این بیرق کیانی
اما صدآه و افسوس شیر ژیان ندارد
کو آن حکیم توسی شهنامه ای سراید
شاید که شاعر ما دیگر بیان ندارد
هرگز نخواب کوروش ای مهر آریایی
بی نام تو وطن نیز نام و نشان ندارد