تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




نمايش نتايج 1 به 2 از 2

نام تاپيک: "باران"

  1. #1
    در آغاز فعالیت DadShout's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2015
    پست ها
    3

    پيش فرض "باران"

    روی ماسه های داغ و خیس خورده لم داده بود و از پس عینک آفتابی اش به خورشیدی می نگریست که بی رحمانه پرتوهای سوزانش را به طرف بدن عریان او هدایت می کرد . نسیمی خنک که از سمت دریا می وزید سبب می شد تا ذره ذره ی ماسه هایی که نامنظم روی تنش چسبیده بودند را احساس کند . به جز او ، نسیم ، دریا و خورشید دیگر هیچ چیز زنده ای آنجا نبود ؛ یک میهمانی چهار نفره !!! نسیم از روی دریا می خزید ، روی او می آمد و موهای قهوه ای رنگش را پیچ و تاب می داد ؛ خورشید هم از بالا به آنها می تابید و گرمشان می کرد . همه چیز عالی بود ، تا اینکه از دوردست ابر سیاهی به همراه باد به سمتشان آمد . نزدیک که شدند ، نسیم هراسان از پشت سر او گریخت و دریا از خشم خروشان شد . ابر سیاه همه جا را فرا گرفت و خورشید را پشت خودش حبس کرد . در تاریکی همچنان دریا متلاطم بود . باران از ابر پیاده شد و سوار بر باد ، مانند تازیانه به روی پوست بدن او اصابت می کرد . سراسیمه برخاست ، وسایلش را جمع کرد و با بدنی خیس و عریان توی ماشین نشست ؛ در حالی که استارت می زد زیر لب گفت : " از باران متنفرم "

    Sent from my GT-N7100 using Tapatalk

  2. 3 کاربر از DadShout بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    در آغاز فعالیت DadShout's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2015
    پست ها
    3

    پيش فرض

    با اینکه نمی شه اسمش و داستان گذاشت ولی خوشحال می شم نظراتتون و راجع بهش بدونم ...
    ♡♡♡♡

    Sent from my GT-N7100 using Tapatalk

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •