تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: تجربه بابا لنگ درازی

راي دهنده
9. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • زمانی یک بابا لنگ دراز بودم

    9 100.00%
  • زمانی یک بابا لنگ دراز داشتم

    6 66.67%
Multiple Choice Poll.
صفحه 1 از 2 12 آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 15

نام تاپيک: تجربه ی بابا لنگ درازی !!!

  1. #1
    کاربر فعال فلسفه B.Russell's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2014
    پست ها
    1,005

    پيش فرض تجربه ی بابا لنگ درازی !!!

    بابا لنگ‌دراز (Daddy-Long-Legs) محصول سال ۱۹۱۲، یک رمان نامه‌نگارانه دنباله‌دار، اثر جین وبستر، نویسنده آمریکایی است.

    این داستان ماجراهای قهرمانش را که یک دختر جوان به نام جودی آبوت است و برای یک مرد ثروتمند و خیر که تا به حال او را ندیده است نامه می‌نویسد، روایت می کند.







    اگر از سانسور خارق العاده ای که در کارتون بابا لنگ دراز به خورد ما دادند چشم پوشی کنیم، محتوای جالب و شخصیت پردازی اون خیلی هارو تحت تاثیر قرار داده بود.

    با گسترش فضای مجازی در ایران و شکل گیری مکالمه های دو نفره از طریق مسنجر و ... من شاهد پدیده ای بسیار شایع در میان نوجوانان و جوانان بودم که میخوام در اینجا اسمش رو تجربه بابا لنگ درازی بذارم !!

    در تجربه بابا لنگ درازی دو نفر بدون اینکه کوچکترین شناخت فیزیکی در واقعیت از هم داشته باشن، ساعت ها با هم درد دل میکنند و ممکنه با هم بخندن یا حتی گریه کنن و حرفایی رو برای هم بنویسند که جرات به زبان آوردنش رو در واقعیت برای هیچکس نداشتن !!
    .
    .
    .

    آیا شما در تمامی مدت فعالیتتون در فضای مجازی، فردی رو به عنوان بابا لنگ دراز داشتین که باهاش درد دل کنید؟
    و یا آیا بابا لنگ دراز کسی بودین؟

    اگر پاسختون به هر کدام از این سئوالات مثبت هست، میتونین یک تجربه بابا لنگ درازی رو اینجا مطرح کنید.
    (بابا لنگ دراز مد نظر ما حتما نباید مذکر باشه، میتونه مونث باشه و برعکس جودی مذکر)


  2. #2
    کاربر فعال فلسفه B.Russell's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2014
    پست ها
    1,005

    پيش فرض

    با توجه به اینکه هیچکس شخصیت اصلی این تجربه کوتاهی که میگم رو نمیشناسه (چون مربوط به این فروم نیست) شاید گفتنش خالی از لطف نباشه.
    حدود سال 89 بود که من برای اولین بار آنچه فکر میکردم رو در فضای مجازی هم ثبت میکردم.
    یک دختر نوجوانی من رو به عنوان بابا لنگ درازش انتخاب کرده بود و اونموقع 17 سالش بیشتر نبود.


    علاقه بسیار زیادی به رقص باله داشت و گویا بسیار هم تبحر داشت.
    اما خانواده اش مذهبی بودن، مشکلات و موانعی که پیش راهش میگذاشتن واقعا آزار دهنده بود. از حبس کردنش در خانه گرفته تا فحش و توهین.
    میخواستن در 18 سالگی شوهرش بدن تا دست از این کارا برداره و به قولی از این انحرافات دور بشه.


    هنوز گریه های آن نوجوان از خاطرم نمیره، بابا لنگ درازی بودم که هیچ کاری هم نکردم.
    و هیچ وقت هم نفهمیدم سرنوشتش چی شد، با وجودیکه خیلی از حرفای دلش رو بهم میگفت.
    امیدوارم سرنوشتی سیاه اورا احاطه نکرده باشد.

  3. 17 کاربر از B.Russell بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  4. #3
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض

    من بابا لنگ دراز بودم
    من بابا لنگ دراز داشتم

    بابا لنگ دراز من چند مورد بود
    همشون هم مذکر نبودن! مثلا من بابا لنگ درازی داشتم که یک دوست خوب بود برام (دختر) و شنوای حرفام

    خودم هم بابا لنگ دراز خیلی ها شدم
    دلداری ها دادم
    راهکارها ارائه کردم

    مثل همین کاری که در انجمن هم انجام میدم
    منتهی اونجا مکالمات ادامه دار تر بود
    الزاما نباید یک رابطه ی عاطفی باشه
    میتونه یک رابطه ی دوستانه و تعامل نظر باشه
    برای پیدا کردن راهکار

    مثل اون قضیه که میگن برو بشین اتوبوس با بغل دستی درد دل کن چون مطمئنی تو رو نمیشناسه و هیچوقتم دیگه نمیبینتت!

  5. 13 کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #4
    کاربر فعال فلسفه B.Russell's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2014
    پست ها
    1,005

    پيش فرض

    مثل همین کاری که در انجمن هم انجام میدم
    منتهی اونجا مکالمات ادامه دار تر بود
    الزاما نباید یک رابطه ی عاطفی باشه
    میتونه یک رابطه ی دوستانه و تعامل نظر باشه
    برای پیدا کردن راهکار
    یک جمله ای بود از داستایفسکی که یادم نمیاد تو کدوم تاپیک نوشته بودمش، اما پر محتوا بود:

    می خواهم اقلا یک نفر باشد که من با او از همه چیز ، همان طورحرف بزنم که با خودم حرف می زنم.
    .
    .
    .
    چیزی که یک بابا لنگ دراز رو از یک مصلح و نیکوکار و خیراندیش جدا میکنه همین تعریف هست.
    یعنی انسانی که حجاب هایی که بین خودت و او در جاری کردن کلام میبینی حداقل ممکنه باشه.
    چون رابطه صرفا به تبادل نامه ها بدون شناخت فیزیکی معطوف میشه، مسلما سمت قضایای جنسیتی و... نمیره و بیشتر اون بعد عاطفی و احساسی بدون حجاب مورد توجه هست.

  7. 14 کاربر از B.Russell بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #5
    کاربر فعال انجمن آموزش عالی Rossin's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2013
    محل سكونت
    NeveRLanD
    پست ها
    627

    پيش فرض

    من هم طی فعالیت چندین ساله توی نت هم بابا لنگ دراز بودم هم بابا لنگ دراز داشتم،هم مذکر و هم مونث

    سال 86 که وبلاگ مینوشتم یکی از کسایی که بابا لنگ درازش بودم یه آقای 32 ساله بود اون موقع و اهالی یکی از جزیره های جنوب
    یه روز اومد پیام خصوصی داد در مورد یکی از پست هام انگار دلش خیلی پر بود خیلی غم داشت و دنبال یکی میگشت حرفاشو بگه فقط بگه و بگه ...
    تا مدت ها از همون پیام خصوصی در ارتباط بودیم تا اینکه رفتیم مسنجر و اونجا بیشتر حرف زدیم.
    برام خیلی جالب بود که یه مرد 32 ساله که درس خونده و هنرمندم بود انقدر دل پری از خانواده و روابط عاطفیش داشته باشه.
    نمیدونم خوبه یا بد ولی وقتی با یه آقا میخوام هم کلام بشم و راهنماییش کنم و گوشش بشم جووی رو براش ایجاد میکنم که فکر میکنه منم مثل خودش یه پسرم و حرف هامو از قالب مردانه بهش میگم.البته میدونن من خانوم هستما از جهت راحتی کلام میگم.

    خلاصه تا سال 88 من با ایشون حرف میزدم هر روز حرفی برای گفتن داشت و حس میکردم هر روز میتونم مفید باشم براش و حرفام روش تاثیر داره. یه روز هم اومد گفت که رابطه اش با خانومی که دوستش داشت عالی شده و هفته دیگه داره میره شهر خاستگاریش و بعد از دیدن عکس مراسمشون رابطه ام رو باهاش قطع کردم کلا.

    تجربه عجیبی بود که مردی توی اون سن و سال چقد مشکلات داره چقد تحت فشاره!



    در مورد بابا لنگ دراز خودم بگم که اخرش شد مثل اخر داستان...

  9. 12 کاربر از Rossin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #6
    کاربر فعال انجمن موبایل A.N.A.P's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2010
    محل سكونت
    Clouds
    پست ها
    3,023

    پيش فرض

    من بابا لنگ دراز دیگرانم و بابا لنگ درازی نداشتم . چه توی دنیای مجازی چه دنیای واقعی .

    واسم جالبه .اکثرا خیلی راحت با من صحبت میکنن و درد دلاشون رو میگن . بر عکس خودم که حرف کوچیک و بزرگ خودمو به کسی نمیگم حتی نزدیک ترین آدمای زندگیم. مگر به خدا

  11. 10 کاربر از A.N.A.P بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #7
    کاربر فعال انجمن علوم انسانی A/|\IR's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2011
    محل سكونت
    Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ
    پست ها
    1,450

    پيش فرض

    منم هر دو تجربه رو داشتم، تجربه ی بابا لنگ دراز بودن چندین بار رام پیش اومده ولی بابا لنگ دارز داشتن یه بار

    سال 88 بود که یه دختر خانوم 21 ساله همیشه باهام تماس میگرفت و درد دل میکرد، نحوه آشنایی کاملا تصادفی بود این خانوم توسط گوشی مادرش شماره من رو گرفته بود بعد از چندین بار مزاحمت ازم خواست که به حرفاش گوش بدم، در مورد همه چی صحبت میکرد از تحت فشار بودن توسط برادر ها و پدرش تا شکست های تحصیلی و سرکوب های عاطفی ، حدود 6 ماه با هم همصحبت بودیم و کار من فقط دلداری دادن بودن تا اینکه روزی برادرش از طریق مادرش خبر دار شد و کلا همه چی تموم شد و الان هم ازش خبری ندارم .

    یه دوست مذکر هم من داشتم که زیاد باهاش حرف میزدم و اون چیزی نمیگفت ، تو دوره ی نوجوانی بودم از همه چیز و همه کس ناراضی! بعد از حدود یک سال فهمیدم که مشکلات این دوستم خیلی فراتر از مشکلات من بوده و با این حال زیاد چیزی نمیگفته! منم کم کم تمومش کردم البتهالان هم گاهی اوقات باهاش در رابطه هستم ولی نه به صورت قبل!
    Last edited by A/|\IR; 06-03-2015 at 02:56.

  13. 11 کاربر از A/|\IR بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #8
    حـــــرفـه ای ملا نصرالدین's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    پایتخت
    پست ها
    2,056

    پيش فرض

    من هم بابا لنگ دراز بودم
    هم بابا لنگ دراز داشتم

    یک نفر بود که دینش توی ایران ممنوعه بود.بخاطر مسائل امنیتی نمیتونم بگم.ولی یادمه اولین بار بود که من اسم اون دین رو میشنیدم.البته به روی خودم نیاوردم و برای اون جالب بود که چرا بعد از گفتن نام دینش من نرفتم ....

    یک نفر دیگه بود که فامیلیش دقیقا مثل من بود.جایی زندگی میکرد که تا قبل از اون نمیدونستم کجای تهران میشه و الان ما خودمون همون منطقه خونه خریدیم.برای من واقعا بابا لنگ دراز بود.با اینکه هیچ وقت ندیدمش.

  15. 8 کاربر از ملا نصرالدین بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #9
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Jun 2012
    پست ها
    1,916

    3

    البته زیاد اهل درد دل کردن نیستم ... اغلب توی خودم میریزم و حرفی نمیزنم ...


    خودم نمیدونم بودم یا نه...

    اما در مورد داشتن چنین شخصیتی بله.
    توی این انجمن @ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ی نازنین و مهربان ام...
    یاد خاطرات سال 92 ی لعنتی بخیر ...


    توی یک انجمن دیگه هم چند دوست مهربان دیگه بودند و هستند... که اگرچه دوستانی مجازی اند اما از هرچه دوست واقعی که داشتم برایم بهتر بوده اند ...


    توی دنیای واقعی هم یکی داشتیم یادش بخیر... "غم سرگردونیامو با تو صادقانه گفتم/اسمی که اسم شبم بود با تو عاشقانه گفتم..."
    Last edited by banii; 07-03-2015 at 01:54.

  17. 8 کاربر از banii بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  18. #10
    کاربر فعال فلسفه B.Russell's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2014
    پست ها
    1,005

    پيش فرض

    هنگام درد دل کردن با یک بابالنگ دراز، هیچ وقت خودتون رو یک ضعیف از پیش بازنده نشون ندین.
    وگرنه هیچ وقت در نزد بابا لنگ درازتون جایگاه والایی پیدا نخواهید کرد.
    و او صرفا به خاطر دلسوزی و از سر ترحم پای حرفاتون خواهد نشست.
    .
    .
    .

    به این چند جمله جودی آبت در نامه اش به بابا لنگ دراز خوب دقت کنید:


    من با این نظریه که بدبختی و غم و نا امیدی قوای اخلاقی آدم را میسازد مخالفم.

    آدم هایی خوشبخت هستند که وجودشان سرشار از مهر و محبت است.
    من اعتقادی به افراد بیزار از مردم و مردم گریز (کلمه ی قشنگی است. تازه یاد گرفته ام) ندارم.

    بابا جون شما که مردم گریز نیستید نه؟

  19. 7 کاربر از B.Russell بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


صفحه 1 از 2 12 آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •