از کتاب «یادداشت ها»:
طبعاً متوجه بودم ــ کاملاً معلوم بود ــ که به طرزِ غیر عادی بد لباسم، حتی چشمم دنبال کسانی بود که خوش لباس بودند، اما تا سال ها ذهنم نتوانست تشخیص دهد که علت نکبتباری ظاهرم لباس هایم است.
چون حتی در آن زمان، بیشتر از روی احساس تا واقعیت ــ در آن موقع کم کم داشتم خودم را درمی یافتم ــ بر این باور بودم که این تقصیر من است که لباس ها آن ...طوری می نمایند، ابتدا مثل مقوا شق و رق،
بعد آویخته و چروکیده. هیچ وقت از لباس های نو خوشم نمی آمد چون اگر قرار بود در هر حال بد قیافه به نظر بیایم، می خواستم دست کم راحت باشم و از نمایش زشتی لباس های نو به دنیایی که به لباس های
کهنه عادت کرده بود هم بپرهیزم.این نخواستن های مکرر، در مواقعی که مادرم (که به هر حال از دید یک بزرگسال می توانـست تفـاوت بین این لباس های کهنه و نو را ببـیند) می خواست سفـارش دهد این جـور
لباس های نو برایم بدوزند، این تأثیر را ــ که نظر پدر و مادرم آن را تقویت می کرد ــ بر من داشت که، ناگزیر به این نتیجه برسم که ابداً توجهی به سر و وضع ظاهرم ندارم.
یادداشت های کافکا
نویسنده: فرانتس کافکا
مترجم: مصطفی اسلامیه
حجم: 11.25 مگابایت
نوع فایل کتاب: PDF
تعداد صفحات: 645
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]