درمورد خدايان يونان تو اين تاپيك مينويسيم
========================================
همان طور كه مي دانيد يوناني ها خدايان زيادي داشتند.در اين مقاله سعي مي كنیم تعدادي از آنها را معرفي كنم.
همچنین به بررسی صورتک های فلکی برگرفته شده از افسانه های یونانی می پردازیم ( از کتاب صورتهای فلکی و نشانه های نجومی نویسنده:دکتر اریک اوبلاکر )
اسامي خدايان يوناني
خدایان آسمان
Zeus
Poseidon
Hades
Hestia
Hera
Aris
Athena
Apollo
Aphrodite
Hermes
Artemis
Hephaestus
خدایان تیتان
Gaea
Uranus
Cronus
Rhea
Oceanus
Tethys
Hyperion
Mnemosyne
Themis
Iapetus
Coeus
Crius
Phoebe
Thea
Prometheus
Epimetheus
Atlas
Metis
خدایان دیگر
Demeter
Persephone
Dionysus
Eros
Hebe
Eris
Helios
Thanatos
Pan
Nemesis
The Graces
The Muses
The Erinnyes
The Fates
1-زئوس:خداي خدايان.
او خدای آسمان و حاکم Olympian بود او قدرت پدرش Cronus را بر انداخت
او بعد با برادرانش Poseidonو Hades بر سر حاکميت جنگ کرد و بر آنها پيروز شد و حاکم اعلی خدايان شد. او حاکم اسمان و خدای بارن است
سلاح او آذرخش است که بر کسانی که او را رنجانده باشند فرود ميايد
او با Hera ازدواج کرد ولی بخاطر عشقبازی های زيادش معروف بود او همينطور مسيول کسانی که دروغ ميگفتند و يا سوگند ميشکستند بود
او همچنين خدای قضاوت و بخشش است و حمايت کننده صعيفان و تنبيه کننده ی ظالمان
در مورد ازدواجهای او
زيوس قدرت فوق العاده ای در مقابل زنها داشت و همچنين قدرت او بعنوان خدای والا مقاومت در برابر او را سخت ميکرد. قبل از ازدواج با هرا او با Metis و بعد با Themis ازدواج کرد
او علاقه به Demeter داشت ولی موفق نشد چون Demeter مقاومت کرد. همسر سوم او Mnemosyne بود و قبل از ازدواج با Leto بود رابطه های او بعد از ازدواج با هرا
Europa
Io
Semele
Ganymede
Callisto
Leto
Hestia -- الهه ي اجاق و خانواده:
او خواهر Zeus بود . و او یک الهه باکره بود. او هیچ نقش مهمی در اسطوره ها ندارد و همچنین هیچ قدرت خاصی هم ندارد. او الهه اجاق خانواده . هر شهر یک اجاق عمومی دارد که وقف او شده است و اتش اجازه ی خاموش شدن ندارد. در میان خدایان او مهربان ترین و درستکار ترین الهه ی است.
---------------
او همسر زيوس و خواهر او بود. او با خدای اقيانوس Titans Ocean بالا امد . او الههی والايی و بزرگيست و خدای ازدواج و دوران کودکی و مسيول نگهداری از زنان متاهل است.
او به عنوان همسر زیوس بود ولی در اول همیشه با زیوس دعوا داشت
زمانی که زیوس خود رابسیار مغرور و بالاتر از بقیه خداها میدید هرا خدایان را راضی کرد که در یک شورش شرکت کنند. وظیفه ی او در این شورش دارو خوراندن به زیوس بود. و در این قسمت او موفق شد. آنها قرار بود که زیوس خوابیده را را ببرند و ببندند ولی این با بحث شروع شد. Briareus که بسیار وفادار بود ب زیوس این بحث را شنید و به اتاق امد و گره های زیوس را باز کرد زیوس از روی صندلی پرید و سلاح خود را گرفت و بقیه خدایان به پایه او افتادند و از او طلب بخشش و عفو کردند. او هرا را گرفت و اورا با زنجیر طلایی از اسمان آویزان کرد. هرا تمام شب را گریه کرد و ولی بقیه خدایان دخالت نکردند. گریه او زیوس را بیدار کرد و زیوس قبول کرد که اورا در صورتی ازاد کند که به او قول بدهد دیگر بر ضد او طغیان نکند. با اینکه او دگر طغیان نکرد ولی او همیشه بر ضد برنامه ها و نقشه های زیوس طوطیه میچید و خیلی مواقع اورا گول میزد. داستانهای بسیاری در مورد هرا و انتقامهای حسودانه او بخاطر خیانتهای زناشویی زیوس است. حیوانات وقف شده برای او گاو و طاووس است و محبوب ترین شهر او Argos است.
هادس(Hades)خداي مرگ و عالم اموات:
برادر زيوس است او بعد از قلبه کردن به پدر با برادرانش بسيار جنگ کرد و او به بدترين قسمت جاهن رسيد و خدای دنيای زير زمين شدو حاکم مرده ها. او يک شاه حريص است
او کاملا بی میل بود که به بقیه ی فرمانبرانش اجازه ی رفتن بدهد.
او همچنین خدای توانگری هم هست به خاطر
معدن آهن پر ارزش از زمین. او یک کلاه دارد که اورا نامریی میکند و به ندرت دونیای زیر زمین را ترک میکند. او خیلی وحشتناک است ولی هوس باز نیست. همسر او Persephone که Hades او را دزدید. او شاه مرگ است ولی مرگ دارای یک خدا به نام Thanatos. است
معرفي را كوتاه مي كنیم:
كرونوس:خداي زمان،پسر اورانوس و گايا(آسمان و زمين)
استروپس:خداي طوفان،برادر كرونوس
زئوس (شاه خدایان)
آفرودیته (ایزدبانوی عشق و زیبایی)
آپولو (ايزد موسيقي،چوپاني،خرد.مشخص نيست)
آریس (خدای جنگ)
آرتمیس (ایزدبانوی شکار)
آتنا (ایزدبانوی خرد)
دیمیتیر (ایزدبانوی کشاورزی)
هرا (همسر زئوس،الهه ي زنان)
هرمس (خدای سفر)
هستیا (ایزدبانوی تندرستی)
پوزئیدون (خدای دریا)
هادس(خداي اموات)
متيس(عقل برتر،همسر پيشين زئوس)
چند جانور افسانه ای:
پگاسوس :اسب بالدار هرکول.
اکیدنا:هیولای مؤنث که نیمی پری و نیمی مار بود.
سربروس:سگی با سه سر و ماری به جای دم
چنداسطوره ی یونان:
نمسیس:اله ی انتقام
هرمس:پیک خدایان و خدای سفر
یو:دوشیزه ی زیبایی که زئوس عاشقش بود و توسط هرا همسر زئوس به گوساله تبدیل شد
آرس:خدای جنگ
گانی مید:پسر بچه ی زیبایی که ساقی خدایان بود.
مدوسا:مدوسا در ابتدا دوشیزه ای بسیار زیبا بود که به دلیل مرتکب شدن گناهی توسط یکی از الهه ها به گرگن که موجوداتی بسیار زشت با بدن پوشیده از فلسهای نفوذ ناپذیر،موهایی از مارهای زنده و دندانهایی تیز کرد.او آندرومدا دختر قیفاووس و ذات الکرسی را اسیر کرد که قهرمان اساطیری به نام برساوش او را آزاد و سر مدو سا را برید.
صورت فلکی حمل چگونه به اسمان امد؟
زیبا ترین افسانه ای که درباره ی حمل گوسفند نر(قوچ) وجود دارد به طور یقین داستان قوچ پشم طلایی است.این افسانه مربوط به عهد یونان باستان است.می گویند در زمان های خیلی قدیم در انجا پادشاهی به نام"اتاماس" زندگی می کرد.او با بانوی ابرها"نفله" ازدواج کرده بود و از او دو فرزند داشت دختری به نام" هله" وپسری به نام "فریکسوس". پادشاه پس از یک زندگی مشترک طولانی همسر نخست خود را طلاق داد و با"اینو"ازدواج کرد و ان طور که در افسانه ها امده است اینو نامادری بسیار شرور و بدجنسی بود.او با نفرت شدیدی همیشه در پی اذیت و ازارهله و فریکسوس بود و تلاش می کرد انها را سربه نیست کند.بنابراین اینو زنان سرزمین خود را قانع کرد که تمام بذر های غلات را برشته کنند تا در هنگام کاشت در زمین بپوسد و به این ترتیب مردم با خطر قحطی و گرسنگی روبه رو شوند.بعد او گناه این فاجعه را به گردن دو کودک انداخت.پادشاه دستور داد تا از راهبه"پیتیا"در معبد "دلفی" بپرسند که برای نجات انسانها از گرسنگی و مرگ چه باید کرد.ملکه ی خیانتکار پیکهایی را که شاه به دلفی فرستاده بود تطمیع کرد و انها در مراجعت به پادشاه گزارش دادند که زمینها هنگامی دوباره بارور خواهند شد که پسری را که از ازدواج اول خود داشت یعنی فریکسوس را در محراب خدای خدایان زئوس قربانی کند.همان گونه که در کتاب های عهد عتیق (تورات) هم امده است قربانی انسان ها به درگاه خدایان برای به رحم اوردن خدایان متداول بود و رواج داشت.اما برگردیم به داستان اتاماس و فریکسوس!پادشاه برای نجات قومش از قحطی و گرسنگی با قربانی کردن پسرش در محراب معبد زئوس موافقت کرد.ولی خوشبختانه کار به انجا نرسید. هنگامی که فریکسوس در غل وزنجیر بر قربانگاه دراز کشیده بود قوچی ظاهر شد که می توانست مانند انسان ها سخن بگوید و پشم هایی طلایی داشت.این بانوی با شکوه که به خواهش بانوی ابرها نفله از سوی خداوند "هرمس" ارسال شده بود هردو کودک هله و فریکسوس را بر پشت خود سوار کرد.و به اسمان پرواز کرد.سفر از اروپا به اسیا بود در میان راه هله که دختر بچه ای بیش نبود از پشت قوچ سقوط کرد و در دریا غرق شد.تنگه ای که می گویند او در ان غرق شده است_داردانل امروز_به یاد او"هلسپونت" نام گرفت.قوچ به همراه فریکسوس به پرواز ادامه داد تا به سرزمین دوردستی در پایان جهان به نام "کلوخیس" رسید. پادشاه کلوخیس قوچ را قربانی کرد و پوست پشم طلایی ان را به درخت بلوطی اویزان کرد که اژدهای ترسناکی از این درخت و پوست محافظت می کرد.در افسانه امده است که بعد ها دریانورد "لاسون" با کشتی "ارگو"پوست طلایی را به یونان باز گرداند.به هرحال روح قوچ به پاس کارهای نیکش به اسمان صعود کرد.
اتاماس:Athamas
نفله:Nephele
هله:Helle
فریکسوس:Pherixos
اینو:Ino
پیتیا:Pythia
دلفیelphi
هرمس:Hermes
هلسپونت:Hellespont
کلوخیس:Klochis
لاسون:Lason
ارگو:Argo
صورتک های فلکی
صورت فلکی سنبله (خوشه)را از چه زمانی می شناسند؟
صورت فلکی سنبله یکی از قدیمی ترین صورتهای فلکی است که توسط انسان شناسایی و توصیف شده است.اکثر اقوام باستانی این صورت فلکی را به عنوان الاهه ی باربری مقدس می شمردند.بابلیها در این صورت فلکی الاهه "ایشتار"را می دیدند که به خدای غلات"تموز"عشق می ورزید. هرسال هر سال وقتی که او را درو می کردند و زمین را شخم می زدند ایشتار به سوگ او می نشست.او در زمستان به جهان زیرین می رفت تا تموز را بازگرداند.انگاه در اغاز سال تموز در جامه ای سبز و تازه دوباره در زمین ضاهر می شد.
این صورت فلکی نزد یونانیان باستان نیز الاهه ی باربری "دیمتر"یا دخترش "پرزفون"به شمار می رفت.خدای خدایان زئوس به خدای جهان زیرین "هادس"قول داده بود که این دختر را به همسری او در اورد و هادس دختر را فریفته و ربوده بود.الاهه دیمتر با از دست دادن دخترش خیلی غمگین شد و درختان و زمین های کشاورزی را خشکانید.بالاخره زئوس تصمیم گرفت برای جلوگیری از قحطی و گرسنگی انسان ها اجازه دهد که پرزفون دو سوم سال را نزد مادرش بر زمین و یک سوم دیگر را نزد همسرش در جهان زیرین به سر اورد.به محض ان که پرزفون به زیر زمین می رفت هوا سرد و بارانی می شد.برگ های درختان می ریختند بارش برف اغاز می شدو زمستان از راه می رسید.زمانی که پرزفون دوباره به روی زمین باز می گشت همه جا سبز می شد و بهار اغاز می شد.به این ترتیب صورت فلکی سنبله تغییر فصلها را نیز به خاطر می اورد.
در تعبیر دیگر صورت فلکی سنبله "اوانیا" الاهه ی یونانی اختر شناسی به شمار می امد. رومیان این صورت فلکی را "آسترآ"یعنی الاهه ی عدالت و قوانین طبیعت تصور می کردند.و مسیحیان پیشین در این صورت فلکی "مریم مقدس"را مشاهده می کردند.
ستاره ی اصلی سنبله یعنی"سماک اعزل" حدود 280 سال نوری از ما فاصله دارد و 2300 بار نورانی تر از خورشید است.در واقع سماک اعزل یک جفت ستاره اند که در مدت فقط 4 روز به دور یکدیگر می گردند.به عبارت دیگر انها ستارگانی دو قلو اند.
تموز:Tamuz
دیمترemeter
پرزفون:Persephone
هادس:Hades
اوریانا:Urania
آسترآ:Astraea
مریم مقدس:Virgin mary
سماک اعزل:spica
ارتمیس اسم الاهه شکار بوده.این هم درباره ی این ایزد بانوی عزیز:
می گویند روزی جبار(شکارچی)"آرتمیس"الاهه ی شکار را هنگام شنا در اب غافلگیر کرد آرتمیس از این واقعه عصبانی شد و شکارچی را به صورت گوزن در اورد.انگاه سگ های شکاری او نتوانستند شکارچی را باز شناسند و وی را تکه تکه کردند و از هم دریدند.پس از ان جبار به همراه سگ ها به شکل صورت فلکی به اسمان صعود کرد.
در داستانی دیگر جبار معشوق آرتمیس یا "آرورا"الاهه ی سر خفام بامداد انگاشته می شود.می گویند الاهه ی شکار آرتمیس که وظیفه ی نور افشانی ماه را نیز بر عهده داشت به خاطر جبار فراموش کرد نور ماه را بتاباند.خدای خورشید از این موضوع چنان عصبانی شد که شکارچی را با تایش اشعه های نورانی خود نابود کرد.بر اساس این افسانه آرتمیس خود از روی اشتباه جبار درمانده را مورد اصابت تیر قرار داد.او برای انکه لا اقل بخشی از این بی عدالتی را جبران کند از پدرش زئوس خواست که شکار چی یا جبار را با سگهایش و شکاری که کرده بود یعنی خرگوش (صورت فلکی ارنب)به اسمان منتقل کند.
آرورا:Aurora
درباره صورت فلکی سرطان(خرچنگ) چه می دانیم؟
صورت فلکی نه چندان نمایان سرطان_که به خاطر ستارگان کم سویی که دارد در شهرهای بزرگ هیچ قابل رویت و شناسایی نیست_انسان را به یاد قهرمان کبیر یونانی هرکول یا "هراکلس" یا "هرکولس"می اندازد.او ماموریت داشت یک اژدهای آبی چند سر را بکشد.این نبرد نخست نا امیدکننده به نظر می رسید.به جای هر سری که هرکول از بدن اژدها قطع می کرد دو سر می رویید.تمام جانوران از هرکول پشتیبانی می کردند مگر یک خرچنگ_که از سوی الاهه"هرا"که از هرکول نفرت داشت فرستاده شده بود_اگرچه خرچنگ مرتب پاشنه ی پای قهرمان را گاز می گرفت ولی بالاخره او موفق شد بر اژدهای بزرگ پیروز شود.پس از ان خرچنگ به پاس کمک هایش به الاهه هرا از سوی او به شکل یک صورت فلکی(سرطان)در اسمان جای گرفت.جالب توجه است بدانیم خیلی پیشتر از ان مردم در این صورت فلکی که درخشانی چندانی ندارد.جانوری را با پوسته ای سخت (لاک پشت مانند) مجسم می کردند.در بابل ان را به شکل لاک پشت و در مصر باستان ان را به شکل "اسکارا بویس"سوسک مقدس می دیدند.
بسیاری از اقوام باستانی در صورت فلکی سرطان که به خاطر ستارگان کم سویش مانند لکه ی کم رنگی در اسمان اثر می گذارد دروازه ای را تصور می کردند.انها معتقد بودند که روح ادمیان از میان این دروازه از اسمان به زمین می اید.
هراکلس:Heracules
هرکولس:Hercules
هرا:Hera
اسکارابویس:Skarabaeus
صورت فلکی اسد (شیر)پیشتر چه مفهوم و اعتباری داشت؟
صورت فلکی اسد حتی در زمان مصریان باستان هم مورد احترام بود زیرا به هنگام طغیان سالانه ی با برکت رود نیل خورشید در این صورت فلکی قدم می گذاشت.این طغیان برای باروری زمین اهمیت حیاتی داشت.امروزه هنوز هم فواره های سنگی زیبایی به شکل شیر که در انها اب از دهان مجسمه ی سنگی جاری است ارتباط این صورت فلکی را با طغیان رود نیل به یاد بینندگان می اورد.
این صورت فلکی نافذ و درخشان همچنین انسان را به یاد هرکول قهرمان بزرگ افسانه ای یونان می اندازد.این قهرمان ماموریت داشت شیر نیمیا را که در نزدیکی قصبه ی نیمیا موجب اذیت و ازار و اضطراب مردم شده بوداز پا در اورد. جانور درنده عملا شکست ناپذیر و پوست او سخت تر از فولاد بود.غاری که شیر در ان می زیست دو راه خروجی داشت و جانور درنده به راحتی می توانست خود را نجات دهد.هرکول یکی از راه های خروجی را بست و بر سر راه خروجی دیگر به کمین شیر خطرناک و ترسناک نشست.سر و کله ی جانور درنده خیلی زود پیدا شد.هرکول با کمان خود نیزه هایی به سوی حیوان انداخت ولی نیزه ها به پوست سخت جانور کارگر نیفتاد و کمانه کرد.هرکول بالاخره موفق شد حیوان درنده را با دستانش خفه کند.جانور مرده نیز برای هرکول مشکلات زیادی ایجاد کرد. زیرا کندن پوست حیوان با ابزار معمولی غیر ممکن می نمود.تنها یال شیر که سخت تر از الماس بود توانست به قهرمان کمک کند تا عاقبت پوست را پاره کند و از بدن جانور جدا سازد.او پوست باشکوه و فولاد مانند شیر را در بر کرد و به این ترتیب خود روئین تن و شکست ناپزیر شد.
خدای خدایان زئوس عاقبت شیر را به یکی از زیباترین صورت های فلکی منطقه البروج تبدیل کرد تا ما را در تمام زمانها به یاد پیکارهای قهرمانانه ی هرکول بیاندازد.بسیاری از اقوام باستانی ستاره ی اصلی صورت فلکی اسد را که (قلب الاسد)نام دارد مظهر قدرت و فرمانروای اسمان می شمردند.فارسها ان را یکی از چهار نگهبان اسمان می دانستند که ثروت قدرت و افتخار با خود می اورد.امروزه می دانیم که ستاره ی قلب الاسد حدود 85 سال نوری از زمین فاصله دارد و 160بار نورانی تر از خورشید می درخشد.
نیمیا:Nemea
قلب الاسد:Regulus
برای اطلاعات بیشتر درباره ی هرکول می توانیم به موارد زیر اشاره کنیم:
او شیر نیمیا را از پای در اورد. بر مار ابی چند سر غلبه کرد و گراز وحشی "اریمانت" را زنده به دام انداخت.او"استیمفالید"پرنده ی اهنین بال شکمباره و حریص را که مانع تابش خورشید شده بود با نیزه های خود به زیر کشید.گوزن "کرینیا " را که جانوری با شاخ طلایی بود یک سال تمام تعقیب کرد و بالاخره او را به چنگ اورد.او تنها در یک روز اصطبل " آگیا " را که در ان سه هزار گاو یک سال تمام نگه داری شده بودند تمیز و پاکیزه کرد.او گاومیش وحشی پادشاه " مینو "و هیولای اسب پیکر و ادم خوار "دیومد"را به چنگ اورد.او در جنگ با ملکه ی امازونها پیروز شد و گاو های سرخ ارغوانی رنگ"گریونوی"را به دست اورد.بالاخره همان طور که پیشتر بیان شد بر اژدهای لادون غلبه یافت و با دستان خالی "زربروس"سگ جهنمی را خفه کرد.