تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 4 1234 آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 35

نام تاپيک: √ چارلز بوکوفسکی

  1. #1
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    پست ها
    335

    پيش فرض √ چارلز بوکوفسکی

    هنری چارلز بوکفسکی ( Charles Bukowski اوت ۱۹۲۰ - ۹ مارس ۱۹۹۴) شاعر و داستان‌نویس لوس‌آنجلسی است. نوشته‌های بوکفسکی به شدت تحت تاثیر فضای شهر لوس‌آنجلس است که در آن زندگی می‌کرد. او اغلب به عنوان نویسندهٔ تاثیر گذارِ معاصر نام برده می‌شود، و سبک او بارها مورد تقلید قرار گرفته‌است. نویسندهٔ پرکار، بوکفسکی، هزاران شعر، صدها داستان کوتاه، و ۶ رمان، و بیش از پنجاه کتاب نوشته و به چاپ رسانده‌است.


    زندگی :


    بوکفسکی در سال ۱۹۲۰ در شهر آندرناخ آلمان در خانواده «هِنری کارل بوکفسکی» به‌دنیا آمد. مادرش «کاترینا فِت»، که یک آلمانی اصیل بود، پدرش را که یک آلمانی-امریکایی بود، بعد از جنگ جهانی اول ملاقات کرد. جدِ پدری بوکفسکی در آلمان به‌دنیا آمدند. بوکفسکی مدعی است که یک زنازاده‌است، اما بایگانی آندرناخ نشان می‌دهد که والدین او به‌راستی یک ماه قبل از تولد او ازدواج کرده‌اند. بعد از فروپاشی اقتصاد آلمان در پی جنگ جهانی اول، خانواده در سال ۱۹۲۳ به بالتیمور رفتند. در زبان امریکایی، والدین بوکفسکی او را به اسم «هِنری» صدا می‌زدند، و تلفظ نام خانوادگی‌شان را از Buk-ov-ski به Buk-cow-ski تغییر دادند. بعد از پس‌انداز پول، خانواده به حومه لوس‌آنجلس رفتند، جایی که خانواده پدری بوکفسکی زندگی می‌کردند. در دوران کودکی بوکفسکی، پدرش اغلب بیکار بود، و به عقیدهٔ بوکفسکی بد دهن و بد رفتار بود. بعد از فارغ‌التحصیل شدن از دبیرستان لوس‌آنجلس، بوکفسکی دو سال در دانشگاه شهر لوس‌آنجلس بود و دوره‌های هنر، روزنامه‌نگاری و ادبیات را گذراند.


    در ۲۴ سالگی، داستان کوتاه «عواقب یک یادداشت بلندِ مردود» بوکفسکی در مجله داستان به چاپ رسید. دو سال بعد، داستان کوتاه «۲۰ تشکر از کاسلدان» منتشر شد. بوکفسکی نوشتن را با جریان انتشار و رها ساختن نوشتن برای یک دهه آزاد ساخت. در طول این مدت او در لوس‌آنجلس زندگی می‌کرد اما مدتی را در ایالات متحده سرگردان بود، کارهای موقتی می‌کرد و در اتاق‌های ارزان اقامت می‌کرد. در اوایل دههٔ ۱۹۵۰ بوکفسکی در اداره پست لوس‌آنجلس به شغل پستچی و نامه‌رسان مشغول به کار می‌شود اما بعد از دو سال و نیم آن را رها می‌کند. در ۱۹۵۵ او به خاطر زخم معده تقریباً وخیم بستری می‌شود. وقتی که او بیمارستان را ترک کرد، شروع به نوشتن شعر کرد. در ۱۹۵۷ او با شاعر و نویسنده «باربارا فیری» ازدواج کرد، اما آنها در سال ۱۹۵۹ از هم جدا شدند. فیری اصرار داشت که جدایی آنها هیچ ارتباطی با ادبیات ندارد، اگرچه او اغلب به صورت مشکوک می‌گفت که چیره دستی بوکفسکی در شاعری است. در پی این جدایی، بوکفسکی دوباره شراب‌خواری را از سر گرفت و به نوشتن شعر ادامه داد.


    او به اداره پست لوس‌آنجلس برگشت، جایی که ده سال قبل در آن کار می‌کرد. در ۱۹۶۴، یک دختر، به نام مارینا لوییس بوکفسکی، از او و فرانس اسمیت به‌دنیا آمد. اسمیت و بوکفسکی با هم زندگی می‌کردند ولی هرگز ازدواج نکردند. بوکفسکی برای مدت کوتاهی در توزان اقامت کرد جایی که با «جان و جیپسی لو وب» دوست بود. «وبزهاً مجلهٔ ادبی The Outsider را منتشر می‌کردند و به‌طور خاص برخی از شعرهای بوکفسکی را چاپ کردند. آنها از بوکفسکی»قلب من در دست او اسیر است«(۱۹۶۳) و»صلیب در دست مرگ«را در ۱۹۶۵ منتشر کردند. جان وب هزینه چاپش را از قماربازی در لاس‌وگاس بدست می‌آورد. در این مسیر بود که دوستی بوکفسکی و فرانس داسکی آغاز شد. آنها بحث می‌کردند و اغلب کار به زد و خورد می‌کشید. داسکی یکی از دوستان وب بود که اغلب در خانه کوچک آنها در خیابان E. Elm مهمان بود و به کارهای چاپ می‌رسید. وبزها، بوکفسکی و داسکی مدتی را با هم در New Orleans بودند، جایی که جیپسی لو بعد از در گذشت جان وب سرانجام به آنجا برگشت. در ۱۹۶۹، بعد از بستن قرار داد با انتشارات Black Sparrow Press و ناشر آن»جان مارتین«و داشتن حقوق مادام‌العمرِ ماهیانه ۱۰۰ دلار، بوکفسکی کارش در اداره پست را رها کرد و به نوشتن حرفه‌ای تمام وقت پرداخت. او ۴۹ سالش بود . همان‌طور که او در نامه‌ای در آن زمان شرح داده‌استمن دو تا انتخاب دارم.. در اداره پست بمونم و احمق بشم... یا بیرون از اینجا باشم و وانمود کنم که نویسنده‌ام و گرسنه باشم . من تصمیم گرفتم که گرسنه باشم.«کمتر از یک ماه بعد از ترک اداره پست، او اولین رمانش به نام پستخانه را تمام کرد. همان‌قدر که بوکفسکی برای حمایت مالی مارتین و اعتماد به یک نویسندهٔ نا شناخته احترام می‌گذاشت، او تقریباً تمام کارهای بعدی خود را با انتشارات Black Sparrow به چاپ رساند. در ۱۹۷۶، بوکفسکی لیندا لی بِیلی را ملاقات کرد، که صاحب یک رستوران health-food بود. دو سال بعد، آن دو از شرق هالیوود، جایی که بوکفسکی بیش از همه در آنجا زندگی کرد، به بندر»سن پدرو« و اقصی نقاط جنوب شهر لوس‌آنجلس رفتند. بوکفسکی و بِیلی در سال ۱۹۸۵ ازدواج کردند. لیندا لی بِیلی با نام سارا در رمان‌های زنان و هالیوود بوکفسکی نام برده شده‌است.


    مرگ :


    بوکفسکی در ۹ مارس، ۱۹۹۴ در «سن پدرو»ی کالیفرنیا در سن ۷۳ سالگی، اندکی بعد از تمام کردن آخرین رمانش تفاله، از بیماری سرطان خون درگذشت . مراسم تدفین او بوسیلهٔ راهبان بودایی انجام شد. بر روی سنگ قبر او این عبارت خواند می‌شود: «Don't Try» (تلاش نکنید) به قول «لیندا لی بوکفسکی» منظور از سنگ نوشته قبر شوهرش چیزی شبیه به این گفته‌است: «اگه شما تمام وقتتان را برای تلاش کردن صرف کنید، آنگاه همه آن چیزی که انجام دادید تلاش کردن بوده. پس تلاش نکنید. فقط انجامش بدید.»



    منیع : ویکی پدیا

  2. 3 کاربر از Maryam j0on بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    Super VIP Mehran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    -• برنابلا
    پست ها
    11,405

    پيش فرض √ چارلز بوکوفسکی


    بـرای استفاده راحت تـر از فهرسـت بـه روش زیر عمل کنید :

    1. Ctrl + f یا F3 را فشار دهید
    2. کلمه ی کلیدی مورد نظر را وارد کنید
    3. کلمات هایلایت شده را بررسی کنید



    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


    بروز رسانی تا پست 33#


  4. 5 کاربر از Mehran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    پست ها
    335

    پيش فرض ← آثار

    از بوکوفسکی، شش رمان به چاپ رسیده‌است:


    • پُستخانه (۱۹۷۱)
    • هزارپیشه (۱۹۷۵)
    • زن‌ها (۱۹۷۸)
    • ساندویچ ژامبون با نان چاودار (۱۹۸۲)
    • موسیقی آب گرم
    • هالیوود (۱۹۸۹)
    • عامه پسند (بوکوفسکی) (پالپ) (۱۹۹۴)



    پ.ن : من خودم هنوز رمان های بوکوفسکی رو نخوندم .. توی کتاب فروشی ها هم چیز زیادی ازش پیدا نمی کنم و جز چند شعری که می شه اینور و اونور تو اینترنت پیدا کرد به منبع دیگه ای دسترسی ندارم .. ممنون می شم کسانی که کتابی از این نویسنده خوندن بیان و در موردش صحبت کنن :‌ )

  6. این کاربر از Maryam j0on بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #4
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    پست ها
    335

    پيش فرض

    باید باور کنیم

    تنهایی

    تلخ‌ترین بلای بودن نیست ،
    چیزهای بدتری هم هست ،
    روزهای خسته‌ای که
    در خلوت خانه پیر می‌شوی . . .
    و سال‌هایی که
    ثانیه به ثانیه از سر گذشته است .

    تازه
    تازه پی می‌بریم که
    تنهایی

    تلخ‌ترین بلای بودن نیست ،
    چیزهای بدتری هم هست :

    دیر آمدن !
    دیر آمدن !



    " چارلز بوکفسکی "

  8. این کاربر از Maryam j0on بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #5
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    پست ها
    335

    پيش فرض

    من بااستعداد بودم.
    یعنی هستم.

    بعضی وقت‌ها به دست‌هایم نگاه می‌کنم
    و
    فکر می‌کنم که می‌توانستم پیانیست بزرگی بشوم.

    یا یک چیز دیگر.

    ولی دست‌هایم چه کار کرده اند؟

    یک جایم را خارانده‌اند،
    چک نوشته‌اند،
    بند کفش بسته‌اند،
    سیفون کشیده‌اند
    و
    غیره.

    دست‌هایم را حرام کرده‌ام.
    همین‌طور ذهنم را .. /.


    " چارلز بوکوفسکی "

  10. این کاربر از Maryam j0on بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #6
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض

    کتابهایی که از چارلز بوکفسکی در ایران به چاپ رسیده گویا این‌ها هستند:


    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    چارلز بوکفسکی
    مترجم: پیمان خاکسار
    ناشر: جهان نو
    چاپ: پنجم - 1391


    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    چارلز بوکفسکی
    مترجم: پیمان خاکسار
    ناشر: جهان نو
    چاپ: سوم - 1390



    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    چارلز بوکفسکی
    مترجم: بهمن کیارستمی
    ناشر: ماه‌ریز
    چاپ: دوم - 1385



    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    چارلز بوکفسکی
    مترجم: مجتبی ویسی
    ناشر: ثالث
    چاپ: دوم - 1391







  12. 3 کاربر از Ahmad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #7
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    پست ها
    335

    پيش فرض

    ما برای ''رنج کشیدن'' آفریده شده ایم
    ولی به دنبال ''لذت بردن'' میگردیم !
    باید پذیرفت که تنها راه ادامه دادن،
    لذت بردن از رنج هایی ست که می کشیم .. /.


  14. 2 کاربر از Maryam j0on بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #8
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    پست ها
    335

    پيش فرض

    بعضی صبح ها
    که از خواب پا میشی
    با خودت فکر میکنی
    ''نمیتونم از پسش بر بیام''
    و بعد
    تو دلت میخندی
    چون یاد تمام صبح هایی میوفتی که این فکر رو داشتی .. /.

  16. 2 کاربر از Maryam j0on بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #9
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    پست ها
    335

    پيش فرض

    زمانی که برای خود مشروب میریختم، اندیشیدم، که مشکل مشروبات الکلی در این است :

    ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﺪﯼ ﻣﯿﻔﺘﺪ، ﻣﯿﻨﻮﺷﯽ ﺗﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﯽ ...
    ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺧﻮﺑﯽ ﻣﯿﻔﺘﺪ، ﻣﯿﻨﻮﺷﯽ ﺗﺎ ﺟﺸﻦ ﺑﮕﯿﺮﯼ ...
    ﻭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻧﯿﻔﺘﺎﺩﻩ، ﻣﯿﻨﻮﺷﯽ ﺗﺎ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺑﯿﻔﺘﺪ ...

  18. 3 کاربر از Maryam j0on بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #10
    اگه نباشه جاش خالی می مونه SURIV's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2010
    محل سكونت
    جایی که واژه ها معنی ندارند.
    پست ها
    286

    پيش فرض

    با سلام
    اینم یکی دیگه از کتاباهای بوکوفسکی که در ایران چاپ شده

  20. 6 کاربر از SURIV بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


صفحه 1 از 4 1234 آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •