تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 19 از 19 اولاول ... 91516171819
نمايش نتايج 181 به 185 از 185

نام تاپيک: احمد شاملو

  1. #181
    حـــــرفـه ای wichidika's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    پست ها
    13,667

    پيش فرض صدای شاملو «غریبانه» در پاییز می‌پیچد

    صدای شاملو «غریبانه» در پاییز می‌پیچد







    آلبوم «غریبانه» نخستین آلبوم از مجموعه‌ی شب شعرهای شاملو، به‌زودی به بازار موسیقی می‌رسد.

    بابک چمن‌آرا با اعلام این مطلب به خبرنگار بخش موسیقی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت: موسسه‌ی فرهنگی - هنری «آواخورشید» در آذرماه امسال اقدام به انتشار آلبومی از شب شعر احمد شاملو خواهد کرد.

    او ادامه داد: محتوای این آلبوم مربوط به شب شعری است که در آبان‌ماه 1351 در تهران برگزار شد و به اهتمام «خانه بامداد» در اختیار موسسه‌ی فرهنگی - هنری «آواخورشید» قرار گرفته است.

    مدیر مرکز موسیقی «بتهوون» اظهار کرد: در ماه‌های گذشته و پس از اخذ مجوزهای لازم از دفتر موسیقی و شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، این اثر به مراحل فنی چاپ و تولید رسید و با این‌که ماه آینده آماده‌ی ارائه خواهد بود، اما تاریخ رونمایی و توزیع آن به آذرماه که ماه تولد شاعر است، موکول می‌شود.

    چمن‌آرا در پاسخ به پرسشی مبنی بر این‌که چه موسیقی‌ای برای این مجموعه انتخاب شده است، توضیح داد: برای این اثر هیچ موسیقی‌ای انتخاب نشده، زیرا تمام تلاش ما این بوده که به اصل اثر و فضای شب شعر وفادار باشیم.

    او همچنین افزود: مخاطبان در این آلبوم، صدای تشویق‌ها و صحبت‌های مردم و حتی صدای صحبت کردن شاعر با حاضران را هم می‌شنوند. همچنین یکی از یادداشت‌های شاملو در بروشور این اثر آمده است.

    به گزارش ایسنا، احمد شاملو 21 آذرماه 1304 در تهران به دنیا آمد. کتاب‌های «آهن‌ها و احساس»، «قطعنامه»، «آهنگ‌های فراموش‌شده»، «هوای تازه»، «باغ آینه»، «لحظه‌ها و همیشه»، «آیدا در آینه»، «آیدا، درخت، خنجر و خاطره»، «ققنوس در باران»، «مرثیه‌های خاک»، «شکفتن در مه»، «ابراهیم در آتش»، «دشنه در دیس»، «ترانه‌های کوچک غربت»، «مدایح بی‌صله» و «در آستانه» از جمله‌ آثار این شاعرند که بنیان‌گذار شعر سپید در ادبیات فارسی دانسته می‌شود. او دوم مردادماه 1379 درگذشت و پیکرش در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.

    انتهای پیام

  2. این کاربر از wichidika بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #182
    کاربر فعال انجمن ادبیات - Saman -'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    ا مـپـر ا طـو ر ی پـا ر س
    پست ها
    1,595

    پيش فرض




    گفت مى آيم... سحر شد و نيامد!
    نيامد و نخواهد آمد،
    زيرا او هيچ پيمانى نبست كه نشكست...
    او هيچگاه نسوخته تا معناى سوختن را بداند
    او هيچ وقت درد نكشيده تا بداند درد چيست
    او هرگز
    در انتظار نمانده تا از تلخى انتظار باخبر باشد.


    احمد شاملو

  4. 2 کاربر از - Saman - بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #183
    پروفشنال green-mind's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2015
    محل سكونت
    Www.
    پست ها
    899

    پيش فرض

    قصدِ من فریبِ خودم نیست، دلپذیر!
    قصدِ من
    فریبِ خودم نیست.

    اگر لب‌ها دروغ می‌گویند
    از دست‌های تو راستی هویداست
    و من از دست‌های توست که سخن می‌گویم. □ دستانِ تو خواهرانِ تقدیرِ من‌اند. از جنگل‌های سوخته از خرمن‌های باران‌خورده سخن می‌گویم
    من از دهکده‌ی تقدیرِ خویش سخن می‌گویم. □ بر هر سبزه خون دیدم در هر خنده درد دیدم.
    تو طلوع می‌کنی من مُجاب می‌شوم
    من فریاد می‌زنم
    و راحت می‌شوم. □ قصدِ من فریبِ خودم نیست، دلپذیر!
    قصدِ من
    فریبِ خودم نیست. تو این‌جایی و نفرینِ شب بی‌اثر است.
    در غروبِ نازا، قلبِ من از تلقینِ تو بارور می‌شود.
    با دست‌های تو من لزج‌ترینِ شب‌ها را چراغان می‌کنم. من زندگی‌ام را خواب می‌بینم
    من رؤیاهایم را زندگی می‌کنم
    من حقیقت را زندگی می‌کنم. □ از هر خون سبزه‌یی می‌روید از هر درد لب‌خنده‌یی
    چرا که هر شهید درختی‌ست.
    من از جنگل‌های انبوه به سوی تو آمدم
    تو طلوع کردی
    من مُجاب شدم،
    من غریو کشیدم
    و آرامش یافتم. کنارِ بهار به هر برگ سوگند خوردم
    و تو
    در گذرگاه‌های شب‌زده
    عشقِ تازه را اخطار کردی. □ من هلهله‌ی شب‌گردانِ آواره را شنیدم
    در بی‌ستاره‌ترینِ شب‌ها
    لبخندت را آتش‌بازی کردم
    و از آن پس
    قلبِ کوچه خانه‌یِ ماست. □ دستانِ تو خواهرانِ تقدیرِ من‌اند
    بگذار از جنگل‌های باران‌خورده از خرمن‌های پُرحاصل سخن بگویم
    بگذار از دهکده‌ی تقدیرِ مشترک سخن بگویم. قصدِ من فریبِ خودم نیست، دلپذیر!
    قصدِ من
    فریبِ خودم نیست.

  6. #184
    پروفشنال green-mind's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2015
    محل سكونت
    Www.
    پست ها
    899

    پيش فرض

    دیگر جا نیست
    قلبت پُر از اندوه است
    آسمان‌های تو آبی‌رنگیِ گرمایش را از دست داده است





    زیرِ آسمانی بی‌رنگ و بی‌جلا زندگی می‌کنی
    بر زمینِ تو، باران، چهره‌ی عشق‌هایت را پُرآبله می‌کند
    پرندگانت همه مرده‌اند
    در صحرایی بی‌سایه و بی‌پرنده زندگی می‌کنی
    آن‌جا که هر گیاه در انتظارِ سرودِ مرغی خاکستر می‌شود.











    دیگر جا نیست
    قلبت پُراز اندوه است
    خدایانِ همه آسمان‌هایت
    بر خاک افتاده‌اند
    چون کودکی
    بی‌پناه و تنها مانده‌ای
    از وحشت می‌خندی
    و غروری کودن از گریستن پرهیزت می‌دهد.





    این است انسانی که از خود ساخته‌ای
    از انسانی که من دوست می‌داشتم
    که من دوست می‌دارم.











    دوشادوشِ زندگی
    در همه نبردها جنگیده بودی
    نفرینِ خدایان در تو کارگر نبود
    و اکنون ناتوان و سرد
    مرا در برابرِ تنهایی
    به زانو در می‌آوری.





    آیا تو جلوه‌ی روشنی از تقدیرِ مصنوعِ انسان‌های قرنِ مایی؟ ــ
    انسان‌هایی که من دوست می‌داشتم
    که من دوست می‌دارم؟











    دیگر جا نیست
    قلبت پُراز اندوه است.





    می‌ترسی ــ به تو بگویم ــ تو از زندگی می‌ترسی
    از مرگ بیش از زندگی
    از عشق بیش از هر دو می‌ترسی.





    به تاریکی نگاه می‌کنی
    از وحشت می‌لرزی
    و مرا در کنارِ خود
    از یاد
    می‌بری.




  7. #185
    پروفشنال green-mind's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2015
    محل سكونت
    Www.
    پست ها
    899

    پيش فرض

    \

    آیدای من...یک بار با تو گفتم که عشق،شاه راه بزرگ انسانیت است...پس در میان مرز های عشق،هیچ چیزِ پست،هیچ چیزِ حقیر،هیچ چیزِ شرم اور راه ندارد.عشق می ورزیم تا چیزی که میان حیوانات به صورت( غریزی حیوانی )صورت می پذیرد،میان ما به صورت موضوعی بشری،موضوعی بر اساس ((انتخاب دو روح))به صورت موضوعی که بر پایه ی همه ی ادراکات انسانی،قلبی و خدایی استوار شده باشد صورت بگیرد؛-این است که همیشه با تو می گویم: ( تو را دوست می دارم. )در این کلام بزرگی که روح ها و تن های ما را برای همیشه یکی می کند،بر کلمه ی تو تکیه می کنم نه بر لغت دوست داشتن.زیرا که در اینجا ،انچه شایان اهمیت است،تو است...تو را دوست دارم ،و برای اینکه بدانی درباره ی تو چه می اندیشم از دوست داشتن،از این لغت بزرگ مدد می گیرم. ....قسمتی از نامه شاملو به ایدا...یکم تیر ماه 1341
    از کتاب مثل خون در رگ های من

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •