غار کتل خور در استان زنجان و در 155 کیلومتری جنوب آن و 173 کیلومتری شمال همدان و 70 کیلومتری شرق بیجار و پنج کیلومتری (روستا – شهر) گرماب قرار گرفته است.
در گویش فارسی کتل بمعنی کوه کم ارتفاع و خور کوتاه شده خورشید است، پس "کتل خور" یعنی کوه خورشید و نام غار بر گرفته شده از نام این کوه است که درون آن زایش یافته است. این نام با معنا با توجه به وجود چند گور نزدیک دهانه و یافت شدن تعدادی سفال شکسته در درون غار، چند احتمال را در مورد گذشته غار پیش می آورد. یکی آنکه با توجه به یافت شدن جمجمه پلنگی درون یکی از گودالهای غار و نبود هر گونه استخوان دیگری از پلنگ شاید غار مکان مورد احترامی بوده و همانند غار بابا جابر در آن مراسم آئینی انجام می شده است. احتمال دیگر اینستکه درون غار ماده مومیایی که معالج شکستگی استخوان و امراض دیگر بوده و مالکیت آن در اختیار شاهان قرار داشته یافت می شده زیرا نام دیگر کوه که سقزلو (دارنده سقز) است مؤید وجود ماده ای قابل تغییر و انعطاف مانند موم است که مومیایی به آن شباهت دارد و نزدیک منطقه قرارگیری غار و کوه چنگ الماس یافت می شود. بهر حال غار از گذشته های دور شناخته شده بوده و نام پر معنا و پر رمز خورشید بر آن بر فزون ارزشی آن دلالت دارد.
تاریخچه کوتاهی از غار : غار در سال 1330 توسط زنده یاد آقای اسدالله جمالی از پایه گذاران و پیشکسوتان ورزش کوهنوردی زنجان مورد شناسایی قرار می گیرد. سپس در سال 1331 کوهنوردان باشگاه نیرو و راستی به راهنمایی آقای اسدالله جمالی غار را مورد بازدید فنی قرار می دهند. وجود دهلیز سقف کوتاه چهار صد متری ورودی غار که باید نشسته از آن عبور کرد همیشه مانعی سر راه ورود به غار بوده و همین مشکل ورود سبب سالم ماندن غارسنگها از تاراج بازدید کنندگان بوده است. از سال 1365 به بعد غار توسط گروههای کوهنورد از همدان مورد بازدید مکرر قرار می گیرد و در این بازدیدها از کله پلنگ و اسکلت دو گوسفند و بقیه جاذبه های غار عکسبرداری می شود. و از همه برتر نقشه درون توسط یکی از گروههای بازدیدکننده غار ترسیم می شود سپس در سالهای بعد تصمیم به توریستی کردن غار گرفته می شود و با گشاد کردن دهلیز چهار صد متری ورودی به ابعاد (4×3) متر و اقدامات دیگر غار را به شکل امروزیش در می آورند.
غار کتل خور از یک ورودی دهلیز مانند به درازای چهار صد متر و تعدادی دالان اصلی دنبال هم که در بعضی از بخشها دالانها وسعت یافته و به تالارهای وسیعی تبدیل می شوند، تشکیل شده است. این استخوانبندی ادامه یافته تا غار در مسیر اصلی به پایان می رسد. دالان و تالارهای دیگری از این مسیر جدا می شوند که همگی در حاشیه قرار داشته و راه به جاي ديگري ندارند. غار شامل سه طبقه است كه از راه دهليزهاي چاه مانند به يكديگر ارتباط مي يابند. طبقه دوم شامل دو بخش جدا از هم است كه هر يك از راهي به طبقه اول وصل مي شوند. بخش غربي طبقه دوم از طريق يك دهليز به طبقه سوم متصل مي شود عميق ترين بخش غار در انتهاي طبقه سوم قرار داشته و فاصله عمودي آن تا دهانه ورودي پنجاه متر است.
كتل خور از پيچيده ترين غارهاي ايران از ديدگاه زايش و غار سنگ بوده و از بيشتر غارهاي ايران در خود نشاني دارد آنجا كه با چكيده غول پيكر شيري رنگ (الهه نگهبان) روبرو مي شويم نشان از چكيده آدمك در غار كرفتو مي بينيم. جاي ديگر كه با بلورهاي زايش يافته درون دخمه ها بر مي خوريم نشان از چاه غار بگليجه پديدار است و در تالار ستونها مانند اينستكه در غار كهك هستي و با مشاهده آبشار سنگهاي رنگارنگ خود را داخل غار علي سرد تصور مي كني.
غار در منطقه اي آهكي به وسعت (1500×2000) متر با گسلها و تركهاي متقاطع يكديگر و در ارتفاع 1700 متر از سطح دريا پديده آمده است دو عملكرد در زايش غار نقش داشته اند يكي آبهاي فرو رو و اسيدي حاصل از بارندگي و ديگر نفوذ آب چشمه اي ماگمائي از اعماق زمين به همراه گازها وبخارهاي حاصل از فعاليتهاي گسل دروني كه با نيروي محركه خود آبهاي فرو رو منطقه را به بالا فرستاده است فعاليت اين چشمه همراه افزايش و كاهش فراوان در طول زمان بوده است . چشمه پس از ايجاد استخوان بندي غار حركتي بسيار آهسته اما سراسري در تمام پهنه غار آغاز مي كند كه نمود عيني آن موارد زير است . قارچها و ستون تقريبا چهار گوش تالار عروسي و اسكلت بيضي شكل كيك سقفي كه مواد رسي و غير قابل انحلال و باقيمانده فعاليت هاي اوليه فضاسازي غار بوده اند در اين زمان در اثر عبور بسيار آهسته آب محتوي بيكربنات كلسيم با غلظت اشباعي از اطراف آنها و قانون جاذبه ملكولي مقداري از كربنات كلسيم در حين گذر بوسيله آنها جذب شده و چتر زيباي قارچها پديد مي آيد و ستون داراي سر ستون مي شود و اما پايه قارچها بدون پوشش ميماند زيرا در حركت افقي در محيطهاي بسته، حركت آب در سطح انجام مي شود نه در عمق. فرآيند گردش آب حاوي بيكربنات كلسيم و تماس با ديوارهاي غار سبب زايش لبه هاي قرنيز مانند و پوشش لايه شيري رنگ در دو سطح آنها مي شود. اين عملكرد به شكل افقي و هم سطح در سراسر غار قابل مشاهده است. وجود سقف كاملا افقي و شيري رنگ در بخشي از غار كه در تالار نيم طاق كريستالها مشاهده مي شود و وسعتي حدود سيصد متر مربع دارد. عملكرد ابتدائي فضا سازي غار در اثر حركت آب و سپس ايجاد پوشش كربناته شيري رنگ را در بخش بالائي غار به نمايش مي گذارد. احتمالا بنا به علل درون زميني نيروي محركه آب چشمه ماگمائي تقليل يافته و دريائي از آب با غلظت اشباعي از بيكربنات كلسيم و ساير املاح درون اسكلت ساخته شده غار حالت سكون نسبي يافته و حركت ديگري كه زايش كريستالها در دخمه ها و برخي دهليزها و كف بوده آغاز مي شود. (به خاطر داشته باشيم براي زايش يك تكه كوچك الماس تحت شرايط لازم يك ميليون سال لازم است.) در حين انجام فرآيند بلور سازي ورود آب از طريق چشمه ماگمائي به درون غار به تدريج فروكش كرده و با خروج آب موجود در غار از مسير چشمه غار ساز و در نتيجه تخليه آن از آب فرآيند غار سنگ سازي در فضاهائي كه قبلا بعلت وجود آب ممكن نبوده آغاز ميگردد در پايان با كاهش آبدهي چشمه ماگمائي ، آب موجود در غار از مسير چشمه غار ساز تهي گرديده و غار به شكل امروزيش در مي آيد. ضمن آنكه عملكرد آبهاي فرورو در غار تا امروز ادامه داشته و چشمه ماگمائي نيز به كل از حركت باز نايستاده است. ورودي چشمه ماگمايي احتمالا در اعماق غار است اما چشمه غار ساز كه همان سراب قرار گرفته در مسير غار است و آب آن از طريق چشمه ماگمائي و آبهاي فرورو بالاتر از سطح ايستابي آن تامين مي شود فعال ميباشد.
سراسر غار مملو از ويژگي و پديده هاي خاص است اما در بين آنها كيك سقفي و قارچها منحصر بفرد ميباشند.
ديگر نيمكره هائي هستند در كف غار كه همانند پاتيل نبات سازي ميباشند. داخل اين پاتيلها مملو از بلورهاي زيبا بوده كه اكنون تهي شده آنها باقي مانده است و با جستجوي بيشتر درون دهليزها مي توان نظير آنها را يافت و از همه جالبتر گودالهاي آب است كه پيش آمدگي لبه ها و رنگهاي گوناگون لايه هاي آنها تغييرات سطح ايستابي را در مقاطع مختلفي از زمان نشان ميدهد .
توصيه: غار محلي بي نظير و جهاني بوده و سرمايه اي ملي و مانا است كه بايد براي استفاده نسلهاي چند هزار سال آينده باقي بماند. هر نوع حفاري در محيط غار حداقل به شعاع ده كيلومتر و براي استحصال آب از درون زمين در منطقه بايد ممنوع شود و هر نوع انتقال آب به ناحيه بايد سطح ايستابيش پائين تر از سطح ايستابي سراب پائين غار باشد تا از نفوذ آب به درون غار جلوگيري شود. غار يك مجموعه زنده و مرتبط بهم است كه هر آسيبي به يكي از بخشهاي آن اثرش در تمام مجموعه منعكس خواهد شد.
مصطفی سلاحی