چون بحث در تاپیک نامرتبطی بود و درخواست شد، ادامهء بحث رو به این تاپیک جدید منتقل کردم...
جواب شما در پستهایی که زدم هست.نوشته شده توسط aryamehr1368 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گفتیم که عقل و علم بشر عاجزه از اینکه نهایتا فراتر از حدی بره... به یک جایی میرسه که دیگه میگه نمیدونم، یا میگه فرض میکنیم که یک چیزی بدون علت وجود داشته/ازلی بوده... البته اینکه بگه بدون علت وجود داشته و ازلی بوده دیگه علمی نیست، چون علم نمیتونه درموردش هیچ دلیل و اثباتی ارائه بده و علم تنها در جایی مربوط هست که اگر فرضیه ای میده بتونه شواهد و دلایلی هم درموردش پیدا کنه.
پس علم و عقل آدمی به جایی میرسه که دیگه فراتر از اون نمیتونه بره.
بطور مثال میرسی به اینکه چند ده میلیارد سال پیش کل کائنات فعلی اندازه یک توپ کوچک بوده و ناگهان منبسط شد...
خب گفتم که حالا شما میتونی به گزینهء نمیدونم این توپ اولیه خودش از کجا آمده و به چه دلیل منبسط یا منفجر شده بسنده کنی، یا میتونی فرض کنی که ازلی و بدون نیاز به علت بوجود آوردندهء دیگری بوده.
بله شما میتونی انتخاب های بالا رو هم داشته باشی، ولیکن برای شما چه سودی داره؟
شما میتونی بجای همهء اینها به خداوند اعتقاد داشته باشی که درواقع خداوند نسخهء دارای خودآگاهی و شعور همان منشاء ازلی و بی نیاز از علت هست...
بخصوص با توجه به شواهد زیادی که آدمی شاید شخصا در زندگیش از ماوراء ببینه، و با توجه به اینکه در تاریخ ادیان و پیامبران متعددی آمده اند و خیلی آدمهای خوب و از نظر بقیهء مردم امین و قابل اعتماد و راستگو، بطور مثال بعضی عرفا، همه گفته اند خدایی هست و یکسری حرفهای مشترک دیگر زده اند، بنظر بنده عاقلانه این هست که فرض کنیم چنان خداوندی براستی وجود دارد...
اگر فرض کنیم وجود ندارد و وجود داشته باشه، اونوقت ممکنه ضرر کنیم و خیلی فرصت هامون رو بی دلیل و منفعتی از دست داده باشیم، ولی اگر فرض کنیم خداوند وجود داره ولی وجود نداشته باشه، بنده ضرر خاص روشن و قابل اثباتی نمیبینم. البته این برهان درواقع همون برهان معروف هست بهش برهان پاسکال میگن به گمانم، که بنظر بنده هم درسته.