کتاب طنز «پاندای محجوب بامبوبه‌دست با چشم‌هایی دورسیاه، در اندیشه‌ی انقراض» در «گروه جهان تازه دم» انتشارات چشمه به قلم جابر حسین زاده نودهی منتشر شده است.به گزارش شیرین طنز، به نقل از خبرنگار کتاب شبستان،‌این رمان ماجراها و روایت‌های آدمی نیمه‌روان‌پریش است که مثل آهنربا، دیوانه‌های دور و برش را به خود جذب می‌کند و قدم به قدم به جنون کامل نزدیک‌تر می‌شود. نکته‌ی اصلی در مورد فصل‌بندی‌ کتاب، غیر خطی بودن آن است که به نوعی بازتاب‌دهنده‌ ذهن مغشوش راوی و سرگیجه مدامش است در مواجهه با آدم‌های اطراف و دنیای محدودی که در آن احاطه شده. حامد، شخصیت اصلی داستان در جایی ثابت از دنیا ایستاده و به شکلی منفعل شاهد ورود و خروج آدم‌ها به خانه و در حقیقت جریان زندگی‌اش است.شخصیت‌های این اثر افرادی مشکل‌دار هستند که ناچار به خلقِ بلاهت‌اند. راوی، بدون ترتیب خاصی بین محدوده‌های زمانی مختلف از زندگی‌اش سیر می‌کند و روایاتی آشفته از روابط ناپایدارش با اطرافیان را به تصویر می‌کشد. آدم‌های رمان گاهی با شکلی موجه وارد می‌شوند و طولی نمی‌کشد که ضعف‌ها و حماقت‌های بنیادین‌شان را توی صورت خواننده می‌کوبند. به عبارت دیگر لشکر شکست‌خورده‌ها، به نوبت وارد صحنه شده و با لگد از آن بیرون انداخته می‌شوند.

در بخشی از کتاب می خوانیم:« مامان جان حضرت آقا برایمان چند ظرف خورش سنتی ایرانی فرستاده بلکه پسرش به یاد سنت ها و تاریخ دیرین و باشکوه مملکتش از مهاجرت منصرف شود، روی یکی از ظرف های دربسته نوشته :قرمه سبزی دونفره، واقعا ادم توی ده شصتم زندگی اش خجالت می کشد برود بنشیند، توی چشم های روانکاو نگاه کند و بگوید من مبتلا به وسواس شدید فکری هستم!. قرمه سبزی دو نفره را می گذارم روی پیشخوان آشپزخانه تا یخش باز شود.قرمه سبزی ها همیشه دیر یخشان باز می شود.اعتماد به نفس روبرو شدن با دنیای جدید را ندارند.از توی فریزر بیرونتان بیاورند و کم کم چشمانتان را باز کنید ببینید یک جای جدید هستید یا چهل درجه اختلاف دما، حتی نمی دانید چند سال یا چند قرن یخ زده بوده اید،‌ممکن است واحد پول مملکت هم عوض شده باشد.»«پاندای محجوب بامبوبه‌دست با چشم‌هایی دورسیاه، در اندیشه‌ی انقراض» نوتشه جابر حسین‌زاده است که مهندس عمران است. او درباره‌ی چگونگی خلق این اثر و ورودش به عرصه‌ی داستان‌نویسی می‌گوید: «اتفاقی وارد رشته‌ مهندسی عمران شدم و عمدتا در همین زمینه مشغول به کار هستم. ممکن بود پزشک شوم یا روزنامه‌نگار یا کارتن‌خوابی وسط دره‌ی فرحزاد.

در هر صورت اولویت اولم نوشتن داستان بوده همیشه.»وی در ادامه می‌گوید: «موقع نوشتن، فرمان را می‌دهم دست ناخودآگاهم و او است که دست می‌کند تهِ لایه‌های ذهنم و آن چیزی که دوست دارد را می‌کشد بیرون. بیشتر مواقع، حاصل همان است که بهش می‌گویند طنز و عمدتا هم تلخ است. ضربه‌های طنز در متن‌های رومن گاری همیشه مورد علاقه‌ام بوده و فکر می‌کنم تاثیر زیادی از نوشته‌هایش گرفته باشم. کاری که معمولا در نوشته‌هام می‌کنم دست انداختنِ آدم‌هایی است که خیلی خودشان را جدی می‌گیرند و با اعتماد به نفسی غریب، تند تند دنیا را گاز می‌زنند.»«پاندای محجوب بامبوبه‌دست با چشم‌هایی دورسیاه، در اندیشه‌ی انقراض» توسط نشرچشمه در ۱۳۹ صفحه منتشر شده اشت.


سایت: شیرین طنز