در بیشتر داستانها کاراکتری وجود دارد که کل داستان حول آن میچرخد؛ الگوی این داستانها در ادبیات "سفر قهرمان" نام دارد. این سفر میتواند جغرافیایی باشد، میتواند جستجوی چیزی باشد و یا حتی کاملا درونی باشد. داستانهایی هستند که به ظاهر با این الگو شروع میشوند و با خروج قهرمان قبل از پایان شوک بزرگی به بدنه اثر وارد میشود. داستانهای چند خطی نیز وجود دارند که در آن چند کاراکتر اصلی هم داریم و این سلسه مراتب شاید برای کل آنها صدق کند، اما باز هم تمرکز بر روی درونیات وزندگی یک قهرمان است.
نوشتن داستان بازی تفاوتهایی با رمان و آثار سینمایی دارد و ساخت یک داستان عالی برای بازی به شدت سخت و در بند این تفاوتهاست. برای همین است که عناوین محدودی در حوزه گیم داستانهای شاخصی دارند؛ نه اینکه بقیه قادر به نوشتن نباشند، بلکه نوشتن برای بازی کار راحتی نیست. اولین تفاوت دست بردن به داستان برای شکل دهی به گیمپلی است. دومی وجود یک نقطه منفی و تعارض قوی است که اغلب بازیها برای قوی کردن این تعارض مجبور به ساخت ضدقهرمانانی بدون آرمان و انگیزهی کافی و در نتیجه آبکی میشوند. در نسخههای کلاسیک Resident Evil این انگیزه تلاش عظیم برای دستیابی به علم بالاتر، یک میل بینهایت به قدرت، و گاهی انتقام برای یک شکست تراژدیک بود. اما نسخهی 5 همراه با بزرگتر شدن آنتاگونیست، از علم و انگیزهی به شدت تقویت شدهی نسخههای قبل استفاده کرد و آلبرت وسکر را با میل خدا شدن نمایش داد. این محرک در نسخه چهارم انگیزه کنترل دنیا در یک دنیای مذهبی شیطانی با چشمهای قرمز بود و تمامی این محورها داستان سری RE را شکل دادهاند. الگوی داستانی Resident Evil برای نمایش داستان، مثل سایر بازیها، الگوی "سفر قهرمان" است. اما این سفر برای کدام کاراکتر بیشترین پیچیدگی رو داشت؟ داستان با کدام کاراکتر شروع شد؟ کدام کاراکتر از ابتدا تا انتها با آنتاگونیست اصلی سری در کشمکش بود و این کشمکش زندگی شخصیاش را به شدت تغییر داد؟ قهرمان رزیدنت ایوِل بدون شک "کریس ردفلید" است. از واقعهی عمارت زندگی این کاراکتر تغییر کرد و این تغییر تا مرگ آلبرت وسکر به دست خودش ادامه پیدا کرد.
داستان عنوان Resident Evil با پایه داستانِ "جام مقدس" شروع شد. سرگذشت "کریس" و "جیل" از تیم آلفای استارز که به دنبال پیدا کردن تیم براوو، با بدترین معمای زندگی رو به رو میشوند. جام مقدس در این نسخه تیم براوو بود که در این رهگذر با یک پیوند زیبا بین عمارتهای مخوف وخونآشامهای هزارسال با عصر مدرن رو به رو شد. در Resident Evil 2 متوجه زیربنا و عظمت داستان میشدیم و بهتر بود این معرفی با دو فرد بیتجربه اما آموزش دیده شده صورت میگرفت. دقت کنید که هر دو کاملا بیتجربه هستند اما "کلیر" آموزشش را از "کریس" و "لیان" در مدرسه نظامی دیده بود.
هر دو در تضاد کامل با تیم آلفای استارز بودند، چرا که اینبار قرار بود ما از ساختار داستان مطلع شویم: درست مثل نسخه Zero اینجا هم پایهی داستان جام مقدس بود اما فقط در داستان کلیر که با هدف به شهر اومده بود. کلیر خواهر کریس است و به دنبالش به شهر امده پس هدف اصلی و در واقع جام مقدس در این شماره، پیدا کردن کریس شد. Resident Evil: Code Veronica ادامهی همین داستان با همین الگو بود و این گذر دو فرد بیتجربه را دوباره به زندگی تغییریافته و جلودار تیم استارز، "کریس" ردفیلد، و یک تجربهی دوباره با آنتاگونیست اصلی پیوند داد. Code: Veronica را بعد از شماره 2 میدانم چون اگر اختلاف حق انحصار سونی نبود این بازی Resident Evil 3 نام داشت.
Resident Evil 3: Nemesis تنها عنوان شماره دار است که با یک زیرنام عرضه شد: Nemesis یا The Last Escape، چرا که در آخرین لحظات دارای این شماره شد. Resident Evil 3: Nemesis تنها نسخهای است که شمارهی آن در صفحه منو خوانده نمیشود! باز هم چون در آخرین لحظات این شماره به ان تعلق گرفته است. این نسخه که 7 ماه زودتر از کد ورونیکا عرضه شد، یک داستان دراماتیک و زیبا داشت و نمایش پایان راکون سیتی بود. شماره بعدی با نام Resident Evil Zero درست مثل Resident Evil 2 با دو شخصیت عادی برای نمایش قسمت دیگری از سرگذشت آمبرلا و یک موسس آن امد. در این بازی همه چیز به شدت شبیه به شماره دو بود و حتی لوکیشن بازی قسمت دیگری از مقر آمبرلاست.