تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 3 اولاول 123 آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 26

نام تاپيک: کودتای ۲۸ مرداد

  1. #11
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    بله مشکل دارم واژگان مهم هستند.

    برای تشخیص اثرش ما باید اون واقعه رو بشناسیم و برای شناختش از واژگان بهره می بریم پس به کار بردن این واژه ها مهم هستند استفاده از واژه کودتا تصویر غلطی از ان اتفاق ایجاد می کند که ما را در فهم ان قضیه به اشتباه می اندازد.
    درسته واژگان مهم هست...
    برخوردار بوده است خود مصدق هم چه در دادگاه و چه در جا های دیگه به این اعتراف می کنه.

    مجلس اساس مشروطیت است و ایشون با این کار بر علیه قانون اساسی قیام کردن در ضمن در رفراندوم چه کسی رفراندوم را برگزار کرد و صندوق ها را شمرد؟ خود دکتر مصدق.
    خب بر چه مبنای حقوقی می‌گید که این حق رو داشته.

    مسئله‌ی عزل مصدق و انحلال مجلس از این منظر به هم گره خورده هست. یک تفسیر این هست که شاه حق عزل وزا (از جمله نخست وزیر) رو تنها زمانی داره که مجلسی وجود نداشته باشه. یک تفسیر دیگر هم از قانون اساسی این هست که شاه حتی با عدم وجود مجلس حق عزل وزیر رو نداشته.

    به هر حال ما داریم در مورد 60 سال پیش کشور صحبت میکنیم که ضعف های قانونی حتما وجود داشته و باعث شده هنوزم که هنوزه تفسیر اون قانون متفاوت باشه و جدل سر قانونی یا غیرقانونی بودن عزل مصدق باقی بمونه. در این وضعیت پیچیده شاید بد نباشه نگاهی به متن ماجرای اتفاق افتاده بکنید. برخورد نظامبی با مسئله. ایجاد شورش انسانی توسط لات و لوت‌های شهر برای به بحران کشیدن شرایط، کشتن برخی طرفداران مصدق و حتی مسئله‌ی نامه‌ی سفید امضا‌ی محمدرضا پهلوی برای عزل مصدق همگی اسنادش وجود داره و واقعیت تاریخی هستن، همگی نشون میده چیزی که در عمل اتفاق افتاده فاصله‌ی چندانی با کودتا نداره. صرفا سعی شده پوسته‌ی قانونی اون تا جای ممکن حفظ بشه. به هر حال ترجیح بر این بوده که تا جای ممکن مصدق از نظر قانونی و با سیاست‌های نرم‌تر تضعیف بشه و 25 تا 28 مرداد در واقع اوج مقابله با این شخصیت هست که به این شکل رخ داده.


    موضوع مهم همینه ولی متاسفانه ما میایم با صرف یک واژه کدتا اون رو بد یا با واژه خیزش ملی اون رو خوب می کنیم مهم اثراتیه که داشته. من هم همین رو می گم به جای این که بیایم سر واژه ها بحث کنیم بیایم و اثرات اون رو برسی کنیم که سودبخش است برای امروز ما.
    اون تارنمایی رو که به عنوان منبع گزاشتید رو در اسرع وقت برسی می کنم نمی خواهم شتاب زده سخن بگم. البته من گزارش های زیاد دیگه ام دیده ام که کودتا بودن رو از زبان امریکا نفی می کند البته اون ها اشناد فوق محرمانه وزارت امورخارجه و گزارش های هندرسون بود.
    سپاس از شما.
    اسناد رو بذارید ...در لینکی که من گذاشتم به بخش DOCUMENTS مراجعه کنید اسناد مربوط بی واسطه وجود داره. بعنوان مثال تو [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] CIA هدف رو از روی کار برداشتن مصدق از شیوه‌های قانونی یا شبه-قانونی معرفی میکنه.

    در مجموع اگر از من بپرسند میگم بیش از هر چیز شبیه به یک کودتا بود هرچند سعی شد تمام مسائل قانونی جلوه داده بشه و خب تا امروز هم بحث جنبه‌های قانونیش برقرار هست ولی اگر هم راههای قانونی اجازه نمیداد، یک کودتای تمام عیار هم برای اینکه سد مصدق رو بردارند به راه می‌افتاد.

    حال اگر برسیم بر سر اینکه اثرات و نتایج این اقدام چه بود من بطور خلاصه میگم ادامه‌ی دور تسلسل استبداد در کشور و عدم توسعه.
    Last edited by Mohammad Hosseyn; 20-08-2016 at 21:21.

  2. 2 کاربر از Mohammad Hosseyn بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #12
    پروفشنال vxp's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2010
    پست ها
    865

    پيش فرض

    درسته واژگان مهم هست...

    خب بر چه مبنای حقوقی می‌گید که این حق رو داشته.


    مسئله‌ی عزل مصدق و انحلال مجلس از این منظر به هم گره خورده هست. یک تفسیر این هست که شاه حق عزل وزا (از جمله نخست وزیر) رو تنها زمانی داره که مجلسی وجود نداشته باشه. یک تفسیر دیگر هم از قانون اساسی این هست که شاه حتی با عدم وجود مجلس حق عزل وزیر رو نداشته.
    درود بر شما امیدوار روز شادی رو گزرونده باشید.
    در زمان فترت مجلس در 22 دی ماه سال ۱۳۲۸(2508) در اعتراض به دخالت‌های دولت ساعد از خانه تا کاخ مرمر راهپیمایی می کند و در آن همراه با سایر دوستانش در دربار متحصّن شدند و متنی چنین خطاب به هژیر وزیر وقت دربار می نویسند و مصدق آن را امضا می کند [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .
    مصدق به هژیر : (۱۳۲۸/۷/۲۶)
    "... البته اعلیحضرت همایون شاهنشاهی، منشأ عموم اصلاحات می‌باشند و غرض عمده از تحصن این بود، که دوره فترت که تعیین نخست وزیر محتاج به تمایل مجلس نیست، دولتی روی کار بیاورند که وجهه نظر خود را حفظ مصالح سلطنت و ملت قرار دهد و در عصر چنین پادشاهی مملکت صاحب مجلسی شود که با اصلاحات اساسی قادر باشد از فقر و بیچارگی مردم بکاهد و کشور را قرین آسایش و رفاهیت کند ..."
    حال آیا مصدق خواسته ای خلاف قانون داشته؟ آیا این خود ثابت نمی کند که شاه همچنین قدرتی را داشته است؟ این مدرک بسیار روشن است.


    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] - نامه‌های دکتر مصدق به کوشش محمد ترکمان و زندگی نامه سیاسی، نوشته‌ها و سخنرانیهای سید علی شایگان ص۱۵۴ جلد اول
    در زمان فترت مجلس در 22 دی ماه سال ۱۳۲۸(2508) در اعتراض به دخالت‌های دولت ساعد از خانه تا کاخ مرمر راهپیمایی می کند و در آن همراه با سایر دوستانش در دربار متحصّن شدند و متنی چنین خطاب به هژیر وزیر وقت دربار می نویسند و مصدق آن را امضا می کند :
    مصدق به هژیر : (۱۳۲۸/۷/۲۶)
    "... البته اعلیحضرت همایون شاهنشاهی، منشأ عموم اصلاحات می‌باشند و غرض عمده از تحصن این بود، که دوره فترت که تعیین نخست وزیر محتاج به تمایل مجلس نیست، دولتی روی کار بیاورند که وجهه نظر خود را حفظ مصالح سلطنت و ملت قرار دهد و در عصر چنین پادشاهی مملکت صاحب مجلسی شود که با اصلاحات اساسی قادر باشد از فقر و بیچارگی مردم بکاهد و کشور را قرین آسایش و رفاهیت کند ..."
    حال آیا مصدق خواسته ای خلاف قانون داشته؟ آیا این خود ثابت نمی کند که شاه همچنین قدرتی را داشته است؟ این مدرک بسیار روشن است.







    به هر حال ما داریم در مورد 60 سال پیش کشور صحبت میکنیم که ضعف های قانونی حتما وجود داشته و باعث شده هنوزم که هنوزه تفسیر اون قانون متفاوت باشه و جدل سر قانونی یا غیرقانونی بودن عزل مصدق باقی بمونه.
    البته
    در این وضعیت پیچیده شاید بد نباشه نگاهی به متن ماجرای اتفاق افتاده بکنید. برخورد نظامبی با مسئله.
    پلس هر روز با مردم برخورد نظامی می کند استفاده از قوه قهریه (به قول قانون) برای مبارزه با بی قانونی در هیچ جای دنیا مردود نیست.
    ایجاد شورش انسانی توسط لات و لوت‌های شهر برای به بحران کشیدن شرایط،
    ادای شماست این هم جناب شعبان جعفری

    کشتن برخی طرفداران مصدق
    این ادعای شماست و حتی اگر وافع هم شده باشد باید ثابت بشه که از طرف شاه بوده. نامه هایی که با خون امضا شده بود و برای نمایندگان مجلس ارسال می شد هم در نظر بگیرید.
    و حتی مسئله‌ی نامه‌ی سفید امضا‌ی محمدرضا پهلوی برای عزل مصدق همگی اسنادش وجود داره و واقعیت تاریخی هستن،
    این واقعیت های تاریخی رو به من هم نشان دهید تا مطلع شوم. اگر فرضا واقع هم شده باشه در قانون کجا این رو کودتا نامیده؟
    همگی نشون میده چیزی که در عمل اتفاق افتاده فاصله‌ی چندانی با کودتا نداره.
    مغلطه!
    صرفا سعی شده پوسته‌ی قانونی اون تا جای ممکن حفظ بشه.
    این یک حرکت قانونی بوده سیا یا شاه و هر کس دیگر نمی تونه در مقابل اراده توده کاری بکنه همون طور که 30 تیر مردم مصدق را خواستن 28 امرداد هم نخواستن.
    حالا جالب اینجاست 30 تیر که شاه مصدق رو نصب می کنه شما نمی گی غیر قانونیه ولی 28 امرداد می گی غیر قانونیه.
    به هر حال ترجیح بر این بوده که تا جای ممکن مصدق از نظر قانونی و با سیاست‌های نرم‌تر تضعیف بشه و 25 تا 28 مرداد در واقع اوج مقابله با این شخصیت هست که به این شکل رخ داده.
    این از نحوه دید شما به مسئله است. بالاخره دکتر مصدق ما رو مجبور کرد کنسرسیوم رو بپذیریم و وضعیت اقتصادی ایران رو به نابودی کشوند.
    اسناد رو بذارید ...
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    جا های مهم رو خط کشیدم.
    در لینکی که من گذاشتم به بخش DOCUMENTS مراجعه کنید اسناد مربوط بی واسطه وجود داره. بعنوان مثال تو [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] CIA هدف رو از روی کار برداشتن مصدق از شیوه‌های قانونی یا شبه-قانونی معرفی میکنه.
    این که سیا چه ادعایی می کنه به این دلیل نیست که واقع شده این که سیا چه می خواست و چه شد از هم جدا هستن شما اون مدارکی که من فرستادم رو ینگرید. تازه اون جا چیزی رو سانسور نکردن.


    در مجموع اگر از من بپرسند میگم بیش از هر چیز شبیه به یک کودتا بود هرچند سعی شد تمام مسائل قانونی جلوه داده بشه و خب تا امروز هم بحث جنبه‌های قانونیش برقرار هست ولی اگر هم راههای قانونی اجازه نمیداد، یک کودتای تمام عیار هم برای اینکه سد مصدق رو بردارند به راه می‌افتاد.
    ممنون از اندیشتون.

    حال اگر برسیم بر سر اینکه اثرات و نتایج این اقدام چه بود من بطور خلاصه میگم ادامه‌ی دور تسلسل استبداد در کشور و عدم توسعه.
    استبداد رو اگر در مقابل دمکراسی به کار می برید باید بگم 100 درصد غلطه. دمکراسی یک ساختاری می خوهد که اعلیحضرت در پی ایجاد اون بود و البته مانند هر شخص دیگری اشتباهاتی در این راه مرتکب شد اگر خواستید می توانم بیشتر توضیح یدم.
    این که ما عدم توصعه داشتیم دیگه واقعا مضحکه!! نگاهی به امار های اقتصادی ایران بیندازید و همچنین شورش 57 که خود نمود این رو داره که ما از نظر توسعه مشکلی نداشتیم.

  4. این کاربر از vxp بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #13

  6. این کاربر از vxp بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #14
    پروفشنال vxp's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2010
    پست ها
    865

    پيش فرض

    شعبان جعفری تا ظهر 28 امرداد بازداشت بوده در ضمن این عکس مصدق و شعبان جعفریه :

  8. این کاربر از vxp بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #15
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] - نامه‌های دکتر مصدق به کوشش محمد ترکمان و زندگی نامه سیاسی، نوشته‌ها و سخنرانیهای سید علی شایگان ص۱۵۴ جلد اول
    در زمان فترت مجلس در 22 دی ماه سال ۱۳۲۸(2508) در اعتراض به دخالت‌های دولت ساعد از خانه تا کاخ مرمر راهپیمایی می کند و در آن همراه با سایر دوستانش در دربار متحصّن شدند و متنی چنین خطاب به هژیر وزیر وقت دربار می نویسند و مصدق آن را امضا می کند :
    مصدق به هژیر : (۱۳۲۸/۷/۲۶)
    "... البته اعلیحضرت همایون شاهنشاهی، منشأ عموم اصلاحات می‌باشند و غرض عمده از تحصن این بود، که دوره فترت که تعیین نخست وزیر محتاج به تمایل مجلس نیست، دولتی روی کار بیاورند که وجهه نظر خود را حفظ مصالح سلطنت و ملت قرار دهد و در عصر چنین پادشاهی مملکت صاحب مجلسی شود که با اصلاحات اساسی قادر باشد از فقر و بیچارگی مردم بکاهد و کشور را قرین آسایش و رفاهیت کند ..."
    حال آیا مصدق خواسته ای خلاف قانون داشته؟ آیا این خود ثابت نمی کند که شاه همچنین قدرتی را داشته است؟ این مدرک بسیار روشن است.
    دقت کنید که من از شما پرسیدم بر چه مبنای حقوقی این حرف رو می‌زنید که شاه حق داشته؟ ... مبنای حقوقی با نقل خاطره فرق میکنه. یعنی شما باید استناد کنید به قانون اساسی. من تفاسیر از قانون اساسی رو اشاره کردم و همونطور که گفتم نظر شخص من اینه که طرفین تفسیرشون تضاد داره و این مسئله بخاطر ضعف قانون بوده که مشکل مرتفع نشده.

    دوم اینکه بله اینجا اشاره کرده در دوران فترت مجلس که حتما میدونید معنی این کلمه چه هست. ابتدا باید قبول داشته باشید که انحلال مجلس قانونی بوده که در پست قبلی فرموردید قبول ندارید. بنابراین این دوران رو دوران فترت مجلس نمی دونید پس عزل نخست وزیر توسط شاه هم فکر کنم وجاهت قانونی نداره از نظر شما!

    دقت کنید با این حال مبنای حقوقی ملاک هست. شاید اصلا مصدق قانون رو نمیفهمید یا شاه نمیفهمید. حرف اینها همه در فضای درگیری های سیاسی زده شده ملاک شما اگر قانونه باید به اون استناد کنید.

    پلس هر روز با مردم برخورد نظامی می کند استفاده از قوه قهریه (به قول قانون) برای مبارزه با بی قانونی در هیچ جای دنیا مردود نیست.
    قطعا یک تفاوت عمده بین برخورد قهری پلیس با ریختن ارتش در خیابان وجود دارد! خلاصه ای از ماوقع رو در [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] که توسط همون آرشیو امنیت ملی منتشر شده می‌تونید بخونید




    ادای شماست این هم جناب شعبان جعفری
    اسم ایشون بد در رفته والا چی بگم ! به اسامی ذکر شده در تصویر دقت کنید!




    این ادعای شماست و حتی اگر وافع هم شده باشد باید ثابت بشه که از طرف شاه بوده. نامه هایی که با خون امضا شده بود و برای نمایندگان مجلس ارسال می شد هم در نظر بگیرید.

    این واقعیت های تاریخی رو به من هم نشان دهید تا مطلع شوم. اگر فرضا واقع هم شده باشه در قانون کجا این رو کودتا نامیده؟
    بنده اثبات شده می‌دونم که نه این واقعه، بلکه کل ماجرا زیر سر اعلی حضرت نبوده و ایشون کلا کاره ای نبود!
    به معنی واقعی کلمه اسناد نشون میده ایشون صرفا چون اسم شاه رو یدک میکشید نیاز به امضاشون بود بخاطر همین با چند ترفند مشخص که از دوره قاجار در این مملکت رواج داشت (فشار خواهر مادر و مقامات خارجی مورد احترام و ... ) امضا مورد نظر ازشون گرفته شد.
    باز هم از همون فایل که بالاتر لینکش رو گذاشتم نقل شده :





    مغلطه!
    در انجمن تاپیک [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] داریم. خوبه که با ذکر نوع بگید دقیقا چه نوع مغلطه ای رخ داد.

    این یک حرکت قانونی بوده سیا یا شاه و هر کس دیگر نمی تونه در مقابل اراده توده کاری بکنه همون طور که 30 تیر مردم مصدق را خواستن 28 امرداد هم نخواستن.
    حالا جالب اینجاست 30 تیر که شاه مصدق رو نصب می کنه شما نمی گی غیر قانونیه ولی 28 امرداد می گی غیر قانونیه.

    این از نحوه دید شما به مسئله است. بالاخره دکتر مصدق ما رو مجبور کرد کنسرسیوم رو بپذیریم و وضعیت اقتصادی ایران رو به نابودی کشوند.
    پوسته قضیه عموما مشکلی نداره. ملت رگ غیرت شاهنشاهیشون زد بالا و اعتراض مدنی کردن!!!
    ولی خب با اینهمه اسناد که داره داد میزنه که CIA بطور مستقیم کل ماجرا رو پیش برده و تهیج مردم و تطمیع روزنامه ها، بازاری ها، روحانیون و چماق دارا همگی هدفگذاری شده بود اینکه کسی بچسبه به پوسته ی ماجرا و بگه اینا همه کشکه مردم خودجوش بلند شدن قیام کردن کمی ساده لوحانست.
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    جا های مهم رو خط کشیدم.

    این که سیا چه ادعایی می کنه به این دلیل نیست که واقع شده این که سیا چه می خواست و چه شد از هم جدا هستن شما اون مدارکی که من فرستادم رو ینگرید. تازه اون جا چیزی رو سانسور نکردن.
    شما چندجا به گونه ای استدلال میکنید که به مثابه ی مشتی بر میز و پاشیدن همه چیز حتی استدلال های خودتون به حساب میاد!!
    با این استدلالتون که هرچه CIA گفته الزاما رخ نداده عملا هرگونه واکاوی اسناد در این مورد رو مخدوش می دونید. من هم میتونم بگم چیزهایی که در اسناد مورد نظر شما ذکر شده مهملاته!!
    اول از همه بپذیرید اینها اسناد رسمی هستن. دوم اینکه برگردید به اول بحث که گفتم با توجه به متن ماجرا، دخالت خارجی مشهود و مستقیمه و این خودش یکی از مسائلیه که واقعه رو به کودتا شبیه میکنه. اگر قصد داشته باشیم مسئله رو کمی عمیق تر بررسی کنیم و نچسبیم به پوسته ی ماجرا، اونوقت این واقعیت با توجه به اسناد غیر قابل انکاره که دخالت خارجی وجود داشت.

    اینکه اسنادی که ارائه کردید سانسور نداره باعث نمیشه اینا ملاک باشه و بقیه اسناد نامعتبر! شما باید نوع سندهای از این دست رو بشناسید و تفاوت هاشون. از حاشیه دوری میکنم بخاطر اینکه یک مسئله بزرگی وجود داره که شما عمدا یا سهوا بهش توجه نکردید. اسنادی که جمع کردید در سال 1989 میلادی بصورت عمومی منتشر شده ( [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ) . در حالی که اسناد CIA سال 2013 ( [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ) . جدای از اینکه قالب این اسناد کاملا با هم متفاوته و اصلا انتظار نمیره نقشه ی یک کودتا در قالب یکسری تگرام پیدا بشه!، مسئله اینه که اگرم قرار بود در این قالب حرفی از این موضوع زده بشه با توجه به اینکه این اطلاعات در سال 1989 محرمانه بوده اصلا امکان انتشارشون هم نبود.

    بنابراین اکیدا پیشنهاد میکنم لینکی که دادم رو بخونید یک مقدار از فضای فایلهای 1989 خارج بشید شاید از ادامه ی بحث منصرف شدید...


    استبداد رو اگر در مقابل دمکراسی به کار می برید باید بگم 100 درصد غلطه. دمکراسی یک ساختاری می خوهد که اعلیحضرت در پی ایجاد اون بود و البته مانند هر شخص دیگری اشتباهاتی در این راه مرتکب شد اگر خواستید می توانم بیشتر توضیح یدم.
    این که ما عدم توصعه داشتیم دیگه واقعا مضحکه!! نگاهی به امار های اقتصادی ایران بیندازید و همچنین شورش 57 که خود نمود این رو داره که ما از نظر توسعه مشکلی نداشتیم.
    این متن نقل از آلبرایت وزیر امور خارجه پیشین امریکاست:
    "In 1953, the United States played a significant role in orchestrating the overthrow of Iran’s popular prime minister, Mohammed Mossadegh. The Eisenhower administration believed its actions were justified for strategic reasons, but the coup was clearly a setback for Iran’s political development and it is easy to see now why many Iranians continue to resent this intervention by America in their internal affairs. Moreover, during the next quarter century, the United States and the West gave sustained backing to the Shah’s regime. Although it did much to develop the country economically, the Shah’s government also brutally repressed political dissent. As President Clinton has said, the United States must bear its fair share of responsibility for the problems that have arisen in U.S.-Iranian relations."

    سیاستگذاران اصلی مسئله از خود کودتا امروزه اثر اون سیاست ها رو دیدند و به زبان هم آوردند که چه رخ داده و اثرش چه بوده. همه اینها خیلی خلاصه به مسئله اشاره می‌کنند و احتمالا اگر فضا بود به مرور میشه این دوره رو با جزئیات بیشتری مرور کرد. من نشانه ای از فضای باز سیاسی که واقعا بهبود نسبت به قبل از کودتا بحساب بیاد نمیبینم بلکه برعکس هرچه میگذره شاه به اقتدار بیشتر خودش فکر میکنه. تولد ساواک یک نمونه.

    اگر جسارت نباشه باید بگم تسلط کافی به آمار های اقتصادی این دوره دارم و همینجوری روی هوا حرف نزدم. اولا که توسعه یک واژه خیلی جامع هست و جنبه های فرا اقتصادی هم داره. تقریبا تمام منابع مالی برنامه های توسعه ای این دوره از نفت تامین میشد که مصدق ملعون ملی کرده بود! کار به جایی کشید که بعد از شوک نفتی قبل از انقلاب علی الحضرت همایونی برای غرب بر سر قیمت نفت شاخ و شونه میکشید. و خب از اونجایی که اینکارا آخر عاقبت نداشت زیاد عمر حکومتش کفاف نداد!
    به هر حال در این دوره ایشون با پشتوانه این درآمد و البته برنامه ی اقتصادی اجتماعی قوی که باز هم البته بسیار از کمک خارجی بهره میبرد تحولات جدی ایجاد کرد. یکی از طلایی ترین دوره های اقتصادی ایران رقم میخورد تا اینکه شوک نفتی نشون داد این رشد چقدر شکننده بود. بعد از سال 1353 اقتصاد ایران به واسطه همین شکنندگی عملا فلج شد و شاید یکی از دلایل انقلاب همین مسئله ناموفقت اقتصادی بود.
    بنابراین رشد و تحولات ایجاد شده با اینکه خوب بود، ولی اولا بخاطر استبداد سیاسی موجود و دوما بخاطر اینکه ضعف های جدی در سیاست های اقتصادی (که خودش یک نشانه ی عدم توسعه اقتصادی هست) نشون داد تحولات رخداده نتونسته بلندمدت بمونه. پیشنهاد میکنم در همین رابطه برای اینکه دید کلی تری به موضوع داشته باشید مراجعه کنید به مقاله ی «ایران جامعه کوتاه مدت» نوشته همایون کاتوزیان و البته مصاحبه اخیرشون که در قالب کتاب منتشر شده، «در جستجوی جامعه بلند مدت». ایشون کاملتر توضیح میدن که عدم توسعه ایران چطور از استبداد سیاسی موجود در ایران همیشه تغذیه شده و میشه!.
    Last edited by Mohammad Hosseyn; 21-08-2016 at 04:14.

  10. 3 کاربر از Mohammad Hosseyn بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #16
    پروفشنال vxp's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2010
    پست ها
    865

    پيش فرض

    دقت کنید که من از شما پرسیدم بر چه مبنای حقوقی این حرف رو می‌زنید که شاه حق داشته؟ ... مبنای حقوقی با نقل خاطره فرق میکنه. یعنی شما باید استناد کنید به قانون اساسی. من تفاسیر از قانون اساسی رو اشاره کردم و همونطور که گفتم نظر شخص من اینه که طرفین تفسیرشون تضاد داره و این مسئله بخاطر ضعف قانون بوده که مشکل مرتفع نشده.
    البته این خاطره نبود نامه بود. مبنای حقوقی استناد که مشخصه بر همون پایه هم اون تفاسیر متفاوت که شما اگاهید ازشون شکل گرفته. اما ما باید بنگریم که سیاستمداران اون زمان چه دیدی داشتم نسبت به قانون اساسیشون. حتی اگر این دید درستی هم نباشه دید اقای مصدقه و ایشون باید به نظر خودشون حداقل احترام می گزاشتند این هم کحه ایشون توی دادگاه می گن که اگر مطمئن بودم که این نامه از شاه بوده اگر کنار نمی رفتم متمرد بودم هم گویای همین موضوع است.
    دوم اینکه بله اینجا اشاره کرده در دوران فترت مجلس که حتما میدونید معنی این کلمه چه هست. ابتدا باید قبول داشته باشید که انحلال مجلس قانونی بوده که در پست قبلی فرموردید قبول ندارید. بنابراین این دوران رو دوران فترت مجلس نمی دونید پس عزل نخست وزیر توسط شاه هم فکر کنم وجاهت قانونی نداره از نظر شما!
    فترت : «فتور» در لغت به معناي اهمال و ركود و ضعف مي‌باشد و فترت به معناي «راكد ماندن» و «متوقف گذاردن» است.
    این معنی از فترت هم می توان در زمان احمد سلطان که نیروهای خارجی به ایران یورش بردن و کابینه ها یکی پی از دیگری سقوط می کرد می توان دید. که شاه هر چند روز کابینه ی جدیدی منصوب می کرد. در ثانی دکتر مصدق اجازه ی تشکیل مجلس را نمی داد و در واقع شاه تنها نیرویی است که وقتی مجلس نمی تواند کار خود را انجام دهد اجازه ندهد که نخست وزیر دیکتاتور شود (این جمله اخر در شرایط فرضی است)
    دقت کنید با این حال مبنای حقوقی ملاک هست. شاید اصلا مصدق قانون رو نمیفهمید یا شاه نمیفهمید. حرف اینها همه در فضای درگیری های سیاسی زده شده ملاک شما اگر قانونه باید به اون استناد کنید.
    در هر دوره و در هر تاریخی فهم مردم از قانونه که اجرا می شه بخاطر همین در سراسر جهان مفسر قانون دارد ولی اگه اصرار بی مورد دارید که نام ماده قانونی بشنوید باید اصل 46 و 27 و 48 8 رو برای نمونه یاداوری کنم.
    قطعا یک تفاوت عمده بین برخورد قهری پلیس با ریختن ارتش در خیابان وجود دارد! خلاصه ای از ماوقع رو در [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] که توسط همون آرشیو امنیت ملی منتشر شده می‌تونید بخونید
    وقتی شرایط طوری بشود که پلیس نتواند عمل کند ریختن ارتش هم کار عجیبی در عرصه جهانی نیست. این خلاصه رو خوندم اما باز هم مبنایی برای کوتا نامیدن نیست! اگه هست وجه دلالت ان را بگویید این متن ناقض حرف من هم نیست.
    اسم ایشون بد در رفته والا چی بگم ! به اسامی ذکر شده در تصویر دقت کنید!
    بله، سپاس دیدم. ایشون رو ب عنوان نماد که به کار برده می شه گفتم.
    بنده اثبات شده می‌دونم که نه این واقعه، بلکه کل ماجرا زیر سر اعلی حضرت نبوده و ایشون کلا کاره ای نبود!
    به معنی واقعی کلمه اسناد نشون میده ایشون صرفا چون اسم شاه رو یدک میکشید نیاز به امضاشون بود بخاطر همین با چند ترفند مشخص که از دوره قاجار در این مملکت رواج داشت (فشار خواهر مادر و مقامات خارجی مورد احترام و ... ) امضا مورد نظر ازشون گرفته شد.
    تا حدود زیادی موافقم. شاه هم موافق عزل مصدق نبود. ولی وقتی دید مملکت از دست داره می رهشاید (نظر منه) مجبور شد همکاری کنه برای سقوط مصدق.

    در انجمن تاپیک [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] داریم. خوبه که با ذکر نوع بگید دقیقا چه نوع مغلطه ای رخ داد.
    شما می فرمایید چیزی که حادث شده فاصله چندانی با کودتا نداره ! بنابر این بین دلیل ، معلول و وجه دلالتتون تناقض است. در ضمن معیاری برای اندازه گیری فاصله چندانی هم نداریم و همچنین واژگان غیر دقیق به کار می برید.
    پوسته قضیه عموما مشکلی نداره. ملت رگ غیرت شاهنشاهیشون زد بالا و اعتراض مدنی کردن!!!
    ولی خب با اینهمه اسناد که داره داد میزنه که CIA بطور مستقیم کل ماجرا رو پیش برده و تهیج مردم و تطمیع روزنامه ها، بازاری ها، روحانیون و چماق دارا همگی هدفگذاری شده بود اینکه کسی بچسبه به پوسته ی ماجرا و بگه اینا همه کشکه مردم خودجوش بلند شدن قیام کردن کمی ساده لوحانست.
    خب ما می تونیم فاصله 25 تا 28 امرداد رو ببینیم بعد 25 امرداد فاطمی اعلام جمهوری کرد و بعضی ، مجسمه ها را کنار کشیدن خب همه ی این ها باعث شد که مردم به قول شما رگ شاهنشاهیشون بالا زد اگر نه 31 تیر مردم بودن که مصدق رو خواستن و شاه هم ایشون رو منصوب کرد.این هم که سیا دخالت کرده بحث دیگه ای است که حتی اگر خود رئیس جمهور گجستک امریکا هم دخالت کرده باششه (فرضا) باز هم دلالت بر کودتا نداره!! اگر قبول دارید که کودتا نیست بیایم و سر دخالت خارجی گفتگو کنیم.
    شما چندجا به گونه ای استدلال میکنید که به مثابه ی مشتی بر میز و پاشیدن همه چیز حتی استدلال های خودتون به حساب میاد!!
    اگر این گونه بوده پوزش می خواهم حاصرم هر کجا که شما بفرمایید را دوباره توضیح دهم. چون من کمی در نوشتن مشکل دارم و ممکن است نتوانم به خوبی مقصود خودم رو منتقل کنم.
    با این استدلالتون که هرچه CIA گفته الزاما رخ نداده
    یک نوع گزارش عملکرد داریم و یک نوع هم برنامه ریزی برای عملکرد از این رو من گفتم.
    عملا هرگونه واکاوی اسناد در این مورد رو مخدوش می دونید. من هم میتونم بگم چیزهایی که در اسناد مورد نظر شما ذکر شده مهملاته!!
    شما هم می تونید همچین چیزی بگید. اگر احساس می کنید مدارک من و شما با هم متضاد است می توانیم این گونه مدارک را کنار بگزاریم.
    اول از همه بپذیرید اینها اسناد رسمی هستن. دوم اینکه برگردید به اول بحث که گفتم با توجه به متن ماجرا، دخالت خارجی مشهود و مستقیمه و این خودش یکی از مسائلیه که واقعه رو به کودتا شبیه میکنه.
    در جمله اخر باز هم مغلطه کردید شبیه کودتا یعنی چه؟ الفاظ مجهول به کار نبرید.
    اگر قصد داشته باشیم مسئله رو کمی عمیق تر بررسی کنیم و نچسبیم به پوسته ی ماجرا، اونوقت این واقعیت با توجه به اسناد غیر قابل انکاره که دخالت خارجی وجود داشت.
    در خط های گزشته بیان کردم که دخالت خارجی کودتا نمی کنه این عمل رو مثلا در جنگ ظفار اعلیحضرت به سلطان عمان کمک کرد تا شورشیان اون منطقه رو سرکوب کنه این دلیل بر این نیست که سلطان عمان بر علیه شورشیان کودتا کرده (البته این تایید دخالت بیگانه نیست). اگر شما پزیرفتید که کودتا نیست ان وقت می توانیم درباره دخالت خارجی سخن بگوییم ولی بحث این جا بر سر کودتا بودن است.
    اینکه اسنادی که ارائه کردید سانسور نداره باعث نمیشه اینا ملاک باشه و بقیه اسناد نامعتبر! شما باید نوع سندهای از این دست رو بشناسید و تفاوت هاشون. از حاشیه دوری میکنم بخاطر اینکه یک مسئله بزرگی وجود داره که شما عمدا یا سهوا بهش توجه نکردید. اسنادی که جمع کردید در سال 1989 میلادی بصورت عمومی منتشر شده ( [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ) . در حالی که اسناد CIA سال 2013 ( [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ) . جدای از اینکه قالب این اسناد کاملا با هم متفاوته و اصلا انتظار نمیره نقشه ی یک کودتا در قالب یکسری تگرام پیدا بشه!، مسئله اینه که اگرم قرار بود در این قالب حرفی از این موضوع زده بشه با توجه به اینکه این اطلاعات در سال 1989 محرمانه بوده اصلا امکان انتشارشون هم نبود.

    شما چندجا به گونه ای استدلال میکنید که به مثابه ی مشتی بر میز و پاشیدن همه چیز حتی استدلال های خودتون به حساب میاد!!
    با این استدلالتون که هرچه CIA گفته الزاما رخ نداده عملا هرگونه واکاوی اسناد در این مورد رو مخدوش می دونید. من هم میتونم بگم چیزهایی که در اسناد مورد نظر شما ذکر شده مهملاته!!
    اول از همه بپذیرید اینها اسناد رسمی هستن.

    بنابراین اکیدا پیشنهاد میکنم لینکی که دادم رو بخونید یک مقدار از فضای فایلهای 1989 خارج بشید شاید از ادامه ی بحث منصرف شدید...

    سپاس حتما می خونم اسناد مورد ارائه شما رو.
    این متن نقل از آلبرایت وزیر امور خارجه پیشین امریکاست:
    "In 1953, the United States played a significant role in orchestrating the overthrow of Iran’s popular prime minister, Mohammed Mossadegh. The Eisenhower administration believed its actions were justified for strategic reasons, but the coup was clearly a setback for Iran’s political development and it is easy to see now why many Iranians continue to resent this intervention by America in their internal affairs. Moreover, during the next quarter century, the United States and the West gave sustained backing to the Shah’s regime. Although it did much to develop the country economically, the Shah’s government also brutally repressed political dissent. As President Clinton has said, the United States must bear its fair share of responsibility for the problems that have arisen in U.S.-Iranian relations."
    در مقابل من هم به گفته های هندرسون در اسنادی که ارائه کردم ارجاتون می دم در ضمن لفظ کودتا در این گفتگو نیومده که اگر می امد ان وقت شاید وجه دلالت داشت و همچنین ان زمان که ج.ا با امریکا لاس سیاسی می زدن این گفتگو های مخدوش فک نمی کنم بتونه چیزی رو ثابت کنه (با دلیل گفتم که نمی تونه).
    سیاستگذاران اصلی مسئله از خود کودتا امروزه اثر اون سیاست ها رو دیدند و به زبان هم آوردند که چه رخ داده و اثرش چه بوده. همه اینها خیلی خلاصه به مسئله اشاره می‌کنند و احتمالا اگر فضا بود به مرور میشه این دوره رو با جزئیات بیشتری مرور کرد.
    بله بله درسته ولی کودتا نبوده تراح شاید بشه گفت.
    من نشانه ای از فضای باز سیاسی که واقعا بهبود نسبت به قبل از کودتا بحساب بیاد نمیبینم بلکه برعکس هرچه میگذره شاه به اقتدار بیشتر خودش فکر میکنه.
    فضای باز سیاسی برای چه؟ ببینید این فضای باز سیاسی بسیار عام هست امروز شما می توانید در افغانستان شرایط باز سیاسی ایجاد کنید تا طالبان نماینده مجلس بشن یا رئیس جمهور؟ خاطره رمانی (اگر حافظه ام درست یاری کند این مطلب را چند سال پیش در کتاب سیاه کمونیست نشر وزارت امور خارجه خوندم ولی در مورد کشوری که نام می برم مطمئن نیستم.) فراموش ناشدنی است که کمونیست ها با انتخابات به فدرت رسیدند ولی بعد قدرت را قبضه کرده و با کودتا صاحب قدرت شدند و حتی وزیر امور خارجه را از گنجره کاخ به بیرون پرت کردن. بنابر این دمکراسی شرایطی می خواهد مانند طبقه متوسط بزرگ ، نبودن دستگاه ارباب رعیتی و همچنین پیشرفت های اقتصادی. اعلیحضرت به گفته دوست و دشمن در 12 سال اول پادشاهی دخالتی در امور نمی کرد نتیجه این شد که دو بار ترور شد و دکتر مصدق مملکت رو تا مرز فروپاشی پیش برد. البته همه متفق القول هستند که توسعه نا همگون موجب فروپاشی می شه انقدر که اعلیحضرت دانشجو می فرستاد به خارج کشور همانقدر هم باید ازادی نسبی بیشتری می داد خب این گونه نشد و این توضیع نا همگون بود البته شاید شرایط اون هم وجود نداشت ولی سخن در این باب بسیار است زمان محدود اگر بشه خیلیخوبه که در این باره بشه توضیح بیشتری داد چون بعضی مطالب رو فقط تیتر وار گفتم ممنون که حوصله کردید و خوندید.
    تولد ساواک یک نمونه.
    ساواک= سازمان اطلاعات و امنیت کشور.
    اگر جسارت نباشه باید بگم تسلط کافی به آمار های اقتصادی این دوره دارم و همینجوری روی هوا حرف نزدم.
    نه خواهش می کنم من هم باید بگم اگر احساس می کردم که مسلط نیستید اصلا وارد بحث نمی شدم با بعضی از دوستان که گفتگو می کنم فقط اب رو هاوگ کوبیدنه ولی از گفتوبا شما احساس خوشایندی دارم فکر و احساسم اینه که به اطلاعات داره افزوده می شه.
    اولا که توسعه یک واژه خیلی جامع هست و جنبه های فرا اقتصادی هم داره.
    با اطلاع از جامعیتش به کار بردم.
    تقریبا تمام منابع مالی برنامه های توسعه ای این دوره از نفت تامین میشد
    بله چون ما چیز دیگه ای نداشتیم.
    که مصدق ملعون ملی کرده بود!
    متاسفانه کاری که دکتر مصدق کرد دانسته یا ندانسته موجب شد ایران کنسرسیوم رو بپزیره که اینعملا ملی شدن این صنعترو زیر پرسش می بره شاه هم انتقال نفت و فراورده ها و گاز رو ملی کرد ولی نه با اون هزینه هنگفت.
    کار به جایی کشید که بعد از شوک نفتی قبل از انقلاب علی الحضرت همایونی برای غرب بر سر قیمت نفت شاخ و شونه میکشید.
    بله ایشون راهبر اوپک و بنیانگزار اون بودن و برای دفاع از حق مردم هر کاری می کردن ایشون احساس کردن که ملت در هر شرایطی پشتیبان ایشونه برای همین از امریکا ترسی نداشتن (البته در سایه ارتشی قدرتمند)
    و خب از اونجایی که اینکارا آخر عاقبت نداشت زیاد عمر حکومتش کفاف نداد!
    نه با این لفط ولی خوب این واقعیته.
    به هر حال در این دوره ایشون با پشتوانه این درآمد و البته برنامه ی اقتصادی اجتماعی قوی که باز هم البته بسیار از کمک خارجی بهره میبرد تحولات جدی ایجاد کرد. یکی از طلایی ترین دوره های اقتصادی ایران رقم میخورد تا اینکه شوک نفتی نشون داد این رشد چقدر شکننده بود. بعد از سال 1353 اقتصاد ایران به واسطه همین شکنندگی عملا فلج شد و شاید یکی از دلایل انقلاب همین مسئله ناموفقت اقتصادی بود.
    بله درسته متاسفانه شاهنشاه انتضارات عمومی رو بیش از اندازه بالا برد و شاه می خواست که با در طبق اخلاص گزاشتن خودش ایران رو اباد کنه غافل از این که این کوشش باید در همه ی مردم باشه و گر نه در طبق اخلاص گزاشتن برای هر کسی تا یه حدی ممکنه. ایشون وعده تمئن بزرگ به مردم می داد ولی مردم وحشت بزرگ رو بررگزیدن همون طور که دکتر بخیار می فرمایند که انقلای برای حصول نتیجه ای است حالا شما به اون نتیجه رسیدید دیگه به اتش کشیدن خیابان ها و ادارات و ... دلیلی نداره از این به بعد این شورش است.
    بنابراین رشد و تحولات ایجاد شده با اینکه خوب بود، ولی اولا بخاطر استبداد سیاسی موجود و دوما بخاطر اینکه ضعف های جدی در سیاست های اقتصادی (که خودش یک نشانه ی عدم توسعه اقتصادی هست) نشون داد تحولات رخداده نتونسته بلندمدت بمونه. پیشنهاد میکنم در همین رابطه برای اینکه دید کلی تری به موضوع داشته باشید مراجعه کنید به مقاله ی «ایران جامعه کوتاه مدت» نوشته همایون کاتوزیان و البته مصاحبه اخیرشون که در قالب کتاب منتشر شده، «در جستجوی جامعه بلند مدت». ایشون کاملتر توضیح میدن که عدم توسعه ایران چطور از استبداد سیاسی موجود در ایران همیشه تغذیه شده و میشه!.
    البته این بحث از 28 امرداد خارج شده ولی در هر صورت : این یک تحلیل دانشی (علمی) است و در پاسخ باید بگویم این استبدادی که شما می گویید به شوند کمبود ها و واقعیت ها رخ داده شما سناتور بختیار رو ببینید که در اون مقام می گن که نمیشه که اعلیحضرت شب بخوابن صبح پاشن بگن که حقوق کارگرا باید افزایش پیدا کنه بازار باید تعیین کننده باشه. پس می بینید که مسیر درست بوده ولی شاید ما قطار رو اشتباه سوار شدیم. برای تعیین قطار ، ملت به صحنه امدن و خواستن که امور رو اصلاح کنن این ملت چطور به صحنه امدن؟ چطور انجمن تشکیل دادن این ها تفاوت های 1300 و 1357 (2480 و 2537) است. این تحلیل رو می شه دریاره سقو وال استریت هم انجام داد و خوب است که این گونه تحلیل ها انجام شود به شرط ان که منجر به نتیجه بشود و نتیجه مقایسه بین انتخاب های موجود و چیز های انتخاب شده و شرایط اون ها نیست اون ها ادم های واقعی بودن با دقدقه های واقعی. از جمله بلعیدن کشور توسط کمونیسم ارتجاع سرخ و سیاه اعمال امریکا و انگلیس و ... .
    مقاله رو هم دریافت کردم و دارم می خونم سپاس از شما به خاطر معرفیش.

    بدرود.
    Last edited by vxp; 22-08-2016 at 16:54.

  12. #17
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    البته این خاطره نبود نامه بود. مبنای حقوقی استناد که مشخصه بر همون پایه هم اون تفاسیر متفاوت که شما اگاهید ازشون شکل گرفته. اما ما باید بنگریم که سیاستمداران اون زمان چه دیدی داشتم نسبت به قانون اساسیشون. حتی اگر این دید درستی هم نباشه دید اقای مصدقه و ایشون باید به نظر خودشون حداقل احترام می گزاشتند این هم کحه ایشون توی دادگاه می گن که اگر مطمئن بودم که این نامه از شاه بوده اگر کنار نمی رفتم متمرد بودم هم گویای همین موضوع است.

    فترت : «فتور» در لغت به معناي اهمال و ركود و ضعف مي‌باشد و فترت به معناي «راكد ماندن» و «متوقف گذاردن» است.
    این معنی از فترت هم می توان در زمان احمد سلطان که نیروهای خارجی به ایران یورش بردن و کابینه ها یکی پی از دیگری سقوط می کرد می توان دید. که شاه هر چند روز کابینه ی جدیدی منصوب می کرد. در ثانی دکتر مصدق اجازه ی تشکیل مجلس را نمی داد و در واقع شاه تنها نیرویی است که وقتی مجلس نمی تواند کار خود را انجام دهد اجازه ندهد که نخست وزیر دیکتاتور شود (این جمله اخر در شرایط فرضی است)

    در هر دوره و در هر تاریخی فهم مردم از قانونه که اجرا می شه بخاطر همین در سراسر جهان مفسر قانون دارد ولی اگه اصرار بی مورد دارید که نام ماده قانونی بشنوید باید اصل 46 و 27 و 48 8 رو برای نمونه یاداوری کنم.
    اینکه مصدق می‌بایست به نظر خودش احترام می‌گذاشت و عملش متناقض گونه نمی‌بود بحث دیگریست دوست من. همونطور که گفتم اگر بخواید بپذیرید که شاه چنین حقی داشته، حداقل باید بپذیرید که انحلال مجلس قانونی بوده و خب شما در پست های قبل قبول نداشتید این رو.

    این میان بازی سیاسی در حال رخ دادن بوده. مصدق تصور نمی‌کرد که شاه جرات عزلش رو داشته باشه بعد از اعلام انحلال مجلس، ولی خب مثل اینکه معادلاتش غلط از آب در اومد از این جهت که نمی‌دونست امریکا و انگلیس پیش از اینها برنامه براندازی دولتش رو کشیده بودند و قدرت این رو داشتن که شاه رو متقاعد کنند (تصور من اینه).

    وقتی شرایط طوری بشود که پلیس نتواند عمل کند ریختن ارتش هم کار عجیبی در عرصه جهانی نیست. این خلاصه رو خوندم اما باز هم مبنایی برای کوتا نامیدن نیست! اگه هست وجه دلالت ان را بگویید این متن ناقض حرف من هم نیست.
    شما بر چه مبنایی می‌گید که پلیس نمیتوانست عمل کنه؟
    طبق متن این سند حضور نظامیان برنامه ریزی شده بود. دلیلش هم این نبود که پلیس وجود نداشت با ضعیف بود. حداقل باید این گزاره رو بتونید اثبات کنید که کاری وجود داشت که پلیس نمیتونست بکنه.

    بله، سپاس دیدم. ایشون رو ب عنوان نماد که به کار برده می شه گفتم.
    بهتره کلی بحث نکنیم. باز هم طبق همین اسناد این افراد تطمیع شده بودند برای اینکه این جریان رو به راه بیاندازند.


    شما می فرمایید چیزی که حادث شده فاصله چندانی با کودتا نداره ! بنابر این بین دلیل ، معلول و وجه دلالتتون تناقض است. در ضمن معیاری برای اندازه گیری فاصله چندانی هم نداریم و همچنین واژگان غیر دقیق به کار می برید.
    تعریف کودتا چندین فاکتور رو شامل میشه. مثل حضور نظامی، براندازی غیرقانونی و ... . مرز کاملا 0 و 1 اینجا وجود نداره که شما بتونید با قاطعیت قضاوت کنید. حتی تو ادبیات سیاسی از عبارت های متفاوتی استفاده میشه برای توصیف همچین اتفاق هایی. عبارت هایی مثل براندازی، توطئه و ... . بنابراین تصور میکنم یک طیفی وجود داره که حد نهایتش یک کودتای آشکار هست و حد دیگرش برکناری یک دولت با فرایندهای کاملا دموکراتیک و قانونی. بعنوان مثال در 28 مرداد ارتش وارد خیابان میشه ولی نحوه‌ی عملش با خیلی از کودتاهای دیگر مثل کودتای شیلی متفاوته. برخورد محتاطانه‌تری داره و عملکردش در نهایت به برخی دستگیری ها و نوعی آماده باش ختم میشه. ولی به هر حال عنصر حضور نظامی وجود داره. حال شما تفسیر میکنید که این حضور اصلا به قصد براندازی دولت نبوده ولی من طبق این اسناد میگم این حضور کاملا به در جهت براندازی بوده فقط یک نقش مکمل در این نقشه داشته.
    بنابراین اگر می‌گم این واقعه فاصله چندانی با کودتا نداره، بخاطر این هست که بسیاری از فاکتورهای کودتا در اون عملا وجود داره. برخلاف ادعای شما که "کمونیست‌های خائن!!" کودتا بودن رو روی زبان انداختن، دیدیم که حتی اسناد آرشیو امنیت ملی امریکا هم از واقعه به اسم کودتا نام میبره.


    خب ما می تونیم فاصله 25 تا 28 امرداد رو ببینیم بعد 25 امرداد فاطمی اعلام جمهوری کرد و بعضی ، مجسمه ها را کنار کشیدن خب همه ی این ها باعث شد که مردم به قول شما رگ شاهنشاهیشون بالا زد اگر نه 31 تیر مردم بودن که مصدق رو خواستن و شاه هم ایشون رو منصوب کرد.این هم که سیا دخالت کرده بحث دیگه ای است که حتی اگر خود رئیس جمهور گجستک امریکا هم دخالت کرده باششه (فرضا) باز هم دلالت بر کودتا نداره!! اگر قبول دارید که کودتا نیست بیایم و سر دخالت خارجی گفتگو کنیم.
    ببینید عوامل بسیار زیادی پشت این داستان بوده. خیلی ها رخداد کودتا رو بخاطر سیاست‌ها و تصمیمات غلط مصدق میدونستند. اما اونچیزی که به نظر مهمه اینه که ببینیم کدوم یک از این عوامل اصلی بودند و اهمیت بیشتری دارند. به شخصه با دیدن این اسناد می‌گم بدون شک برنامه ریزی خارجی برای براندازی مصدق در صدر همشون هست که در واقع از تمام عوامل دیگر (مثل نارضایتی مردم یا سیاست‌های غلط مصدق و ...) در این جهت بهره برد. من هم قبول دارم ظاهر قضیه شبیه به کودتا نبود ولی اینکه عامل خارجی با تحت فشار گذاشتن شاه مملکت و تطمیع افراد خاص و حرکت نظامی دولتی رو به سقوط بکشونه در کمترین حالت می‌تونیم اسمش رو "سرنگون کردن یا overthrow" بگذاریم که قرابت زیادی با کودتا (نسبت به یک برکناری قانونی و دموکراتیک) داره. علت اینکه نمیشه به قطع گفت کودتا بوده همین ظاهر قضیه هست. ولی اگرم هم کسی با قطعیت بگه کودتایی رخ نداده و همه چیز قانونی و با اراده کامل ملت رخداده از نظر من یک کوته نگری به ماجرا داره.


    یک نوع گزارش عملکرد داریم و یک نوع هم برنامه ریزی برای عملکرد از این رو من گفتم.

    شما هم می تونید همچین چیزی بگید. اگر احساس می کنید مدارک من و شما با هم متضاد است می توانیم این گونه مدارک را کنار بگزاریم.
    در اون اسناد هر چه در این مورد وجود داشته هست. از برنامه برای براندازی تا گزارش رخدادها و حتی درس هایی که از این کودتا گرفتند غربی‌ها!
    بله من به اسناد شما اعتراض کردم گفتم که تاریخ اتشارشون مربوط به دوره ای هست که قابل استناد نیست چون مسئله محرمانه بوده. دقت کنید که باید چیزی ارائه بدید همچنان بعنوان سند.


    در خط های گزشته بیان کردم که دخالت خارجی کودتا نمی کنه این عمل رو مثلا در جنگ ظفار اعلیحضرت به سلطان عمان کمک کرد تا شورشیان اون منطقه رو سرکوب کنه این دلیل بر این نیست که سلطان عمان بر علیه شورشیان کودتا کرده (البته این تایید دخالت بیگانه نیست). اگر شما پزیرفتید که کودتا نیست ان وقت می توانیم درباره دخالت خارجی سخن بگوییم ولی بحث این جا بر سر کودتا بودن است.
    اگر برگردید به پست اول من در پاسخ به شما گفتم که اگر لفظ براتون مهم باشه نمیشه خیلی بحث کرد. ولی اگر هدفتون یک تحلیل درست از قضیه باشه عملا مسئله در پشت پرده شکل کودتا داره. با این حال برای من استفاده از کلمه‌ی براندازی هیچ تفاوتی ایجاد نمیکنه در اینکه جنبه‌ی منفی ماجرا رو بازتاب بده.


    در مقابل من هم به گفته های هندرسون در اسنادی که ارائه کردم ارجاتون می دم در ضمن لفظ کودتا در این گفتگو نیومده که اگر می امد ان وقت شاید وجه دلالت داشت و همچنین ان زمان که ج.ا با امریکا لاس سیاسی می زدن این گفتگو های مخدوش فک نمی کنم بتونه چیزی رو ثابت کنه (با دلیل گفتم که نمی تونه).
    این رو در مورد اثر این کودتا یا براندازی ارائه کردم.


    فضای باز سیاسی برای چه؟ ببینید این فضای باز سیاسی بسیار عام هست امروز شما می توانید در افغانستان شرایط باز سیاسی ایجاد کنید تا طالبان نماینده مجلس بشن یا رئیس جمهور؟ خاطره رمانی (اگر حافظه ام درست یاری کند این مطلب را چند سال پیش در کتاب سیاه کمونیست نشر وزارت امور خارجه خوندم ولی در مورد کشوری که نام می برم مطمئن نیستم.) فراموش ناشدنی است که کمونیست ها با انتخابات به فدرت رسیدند ولی بعد قدرت را قبضه کرده و با کودتا صاحب قدرت شدند و حتی وزیر امور خارجه را از گنجره کاخ به بیرون پرت کردن. بنابر این دمکراسی شرایطی می خواهد مانند طبقه متوسط بزرگ ، نبودن دستگاه ارباب رعیتی و همچنین پیشرفت های اقتصادی. اعلیحضرت به گفته دوست و دشمن در 12 سال اول پادشاهی دخالتی در امور نمی کرد نتیجه این شد که دو بار ترور شد و دکتر مصدق مملکت رو تا مرز فروپاشی پیش برد. البته همه متفق القول هستند که توسعه نا همگون موجب فروپاشی می شه انقدر که اعلیحضرت دانشجو می فرستاد به خارج کشور همانقدر هم باید ازادی نسبی بیشتری می داد خب این گونه نشد و این توضیع نا همگون بود البته شاید شرایط اون هم وجود نداشت ولی سخن در این باب بسیار است زمان محدود اگر بشه خیلیخوبه که در این باره بشه توضیح بیشتری داد چون بعضی مطالب رو فقط تیتر وار گفتم ممنون که حوصله کردید و خوندید.
    فضای باز سیاسی برای توسعه. نمیشه شرایط اون زمان ایران رو با افغانستان الان که مبارزات مسلحانه وجود داره مقایسه کنید. طی همون 12سالی که میفرمائید شاه دخالت نمیکرد دو اتفاق رخ داد. یکی حرکت ایران در جهت منافع ملی که در تضاد با منافع خارجی ها بود (در اون زمان). دومی هم حرکت به سمت تضعیف اختیارات شاه. هر دو خوب بود. و در این میان قدرتهای خارجی وارد عمل شدند تا جلوی این روند رو بگیرند و متاسفانه موفق شدند. شاه هم که بدش نمی‌اومد فقط جرات اینکار رو به نظر میرسه نداشت تا زمانی که خارجی ها پشتش نایستادند. وقتی که قدرت رو دوباره بدست اورد تمام تلاشش رو روی حفظ اون گذاشت و در این راه مشخصه که دموکراسی به مرور تضعیف میشه. حفظ قدرت یک فرد وقتی الویت بشه طبیعیه استبداد رخ میده.
    اینکه دموکراسی نیاز به شرایطی داره اصلا توجیه برای استبداد نیست. اینکه در مغز محمدرضا یا مابقی دیکتاتورهای تاریخ چه میگذشت رو ما خبر نداریم. بخاطر همین ملاک ما شرایط دموکراتیک در کشور هست برای اینکه بگیم کشور توسعه پیدا کرده یا خیر.

    ساواک= سازمان اطلاعات و امنیت کشور.
    امروز هم به شکل مشابهش می‌گن سرباز گمنام!!
    بهتر بود میگفتم کارکرد ساواک تا تولد ساواک. عملکرد این سازمان رو ببینید.


    نه خواهش می کنم من هم باید بگم اگر احساس می کردم که مسلط نیستید اصلا وارد بحث نمی شدم با بعضی از دوستان که گفتگو می کنم فقط اب رو هاوگ کوبیدنه ولی از گفتوبا شما احساس خوشایندی دارم فکر و احساسم اینه که به اطلاعات داره افزوده می شه.

    با اطلاع از جامعیتش به کار بردم.

    بله چون ما چیز دیگه ای نداشتیم.

    متاسفانه کاری که دکتر مصدق کرد دانسته یا ندانسته موجب شد ایران کنسرسیوم رو بپزیره که اینعملا ملی شدن این صنعترو زیر پرسش می بره شاه هم انتقال نفت و فراورده ها و گاز رو ملی کرد ولی نه با اون هزینه هنگفت.

    بله ایشون راهبر اوپک و بنیانگزار اون بودن و برای دفاع از حق مردم هر کاری می کردن ایشون احساس کردن که ملت در هر شرایطی پشتیبان ایشونه برای همین از امریکا ترسی نداشتن (البته در سایه ارتشی قدرتمند)

    نه با این لفط ولی خوب این واقعیته.
    خب خوبه که شما به منافع ملی توجه دارید میبینید که خود شاه هم بعدا بدنبال همین منابفع بود (یک تفاوت جدی وجود داره بین اینکه این منابع در یک حکومت دموکراتیک دنبال بشه یا یک حکومت مستبد که ازش میگذرم اینجا). اما آیا میشه به سادگی مصدق رو متهم کرد که اون زمان نباید اینکار رو می‌کرد ولی محمدرضا در زمان مناسبی اینکارو داشت می‌کرد؟ . اصلا . به یک دلیل ساده. اگر اون زمان مصدق جلوی دولت های خارجی نمی ایستاد و رویه به همون طریق ادامه پیدا می کرد اصلا معلوم نبود آیا هیچوقت دیگه ما قدرت چنین کاری رو داشتیم که از زیر سلطه خارجی روی منابع ملی در بیایم یا خیر. من به اینکار مصدق بعنوان یک مانع جلوی این سلطه نگاه میکنم که تا حدود زیادی حداقل در اذهان عمومی موفق بود.

    بله درسته متاسفانه شاهنشاه انتضارات عمومی رو بیش از اندازه بالا برد و شاه می خواست که با در طبق اخلاص گزاشتن خودش ایران رو اباد کنه غافل از این که این کوشش باید در همه ی مردم باشه و گر نه در طبق اخلاص گزاشتن برای هر کسی تا یه حدی ممکنه. ایشون وعده تمئن بزرگ به مردم می داد ولی مردم وحشت بزرگ رو بررگزیدن همون طور که دکتر بخیار می فرمایند که انقلای برای حصول نتیجه ای است حالا شما به اون نتیجه رسیدید دیگه به اتش کشیدن خیابان ها و ادارات و ... دلیلی نداره از این به بعد این شورش است.
    رخداد انقلاب 57 بسیار بحثش گستردست. حرف من این است که ایشون خیال ایران مدرن رو در ذهن می پروراند، کم و بیش همونطور که پدرش این خیال رو داشت. کارهایی هم کردند هر دو ولی نتیجه کارنامشون رو نمیشه موفق دونست. این عدم موفقیت رو هم نمیشه گردن مردم گذاشت فقط. اصلی ترین مانع رویکرد سیاسی خودشون بود که قطعا سیاست های غلط اقتصادی هم از درون همین سیستم بیرون میاد. در مجموع با اینکه دوران پهلوی ها جامعه در ظاهر مدرن‌تر شد اما این تغییرات بیشتر در حد ظاهر باقی موند و سایر جنبه‌های توسعه مثل توسعه سیاسی همچنان عقب موند و به تبع اون توسعه اقتصادی هم دست پیدا نکردیم.

  13. این کاربر از Mohammad Hosseyn بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #18
    پروفشنال vxp's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2010
    پست ها
    865

    پيش فرض

    اینکه مصدق می‌بایست به نظر خودش احترام می‌گذاشت و عملش متناقض گونه نمی‌بود بحث دیگریست دوست من.
    این تفسیر مصدق از قانون بنابراین طبق نظر خودمصدق این کودتا نبوده.
    همونطور که گفتم اگر بخواید بپذیرید که شاه چنین حقی داشته، حداقل باید بپذیرید که انحلال مجلس قانونی بوده و خب شما در پست های قبل قبول نداشتید این رو.
    من تعریف فترت و معنای اون رو براتون گزاشتم لطفا به ان توجه فرمایید.
    این میان بازی سیاسی در حال رخ دادن بوده. مصدق تصور نمی‌کرد که شاه جرات عزلش رو داشته باشه بعد از اعلام انحلال مجلس، ولی خب مثل اینکه معادلاتش غلط از آب در اومد از این جهت که نمی‌دونست امریکا و انگلیس پیش از اینها برنامه براندازی دولتش رو کشیده بودند و قدرت این رو داشتن که شاه رو متقاعد کنند (تصور من اینه).

    شما بر چه مبنایی می‌گید که پلیس نمیتوانست عمل کنه؟
    امنیت رو شهربانی نتونسته بود تعمین کنه و این که در شهربانی مصدق طرفدارانی داشته است.
    طبق متن این سند حضور نظامیان برنامه ریزی شده بود. دلیلش هم این نبود که پلیس وجود نداشت با ضعیف بود. حداقل باید این گزاره رو بتونید اثبات کنید که کاری وجود داشت که پلیس نمیتونست بکنه.
    حکومت نظامی رو پلیس نمی تونسته حفط کنه.

    بهتره کلی بحث نکنیم. باز هم طبق همین اسناد این افراد تطمیع شده بودند برای اینکه این جریان رو به راه بیاندازند.



    تعریف کودتا چندین فاکتور رو شامل میشه. مثل حضور نظامی، براندازی غیرقانونی و ... . مرز کاملا 0 و 1 اینجا وجود نداره که شما بتونید با قاطعیت قضاوت کنید. حتی تو ادبیات سیاسی از عبارت های متفاوتی استفاده میشه برای توصیف همچین اتفاق هایی. عبارت هایی مثل براندازی، توطئه و ... . بنابراین تصور میکنم یک طیفی وجود داره که حد نهایتش یک کودتای آشکار هست و حد دیگرش برکناری یک دولت با فرایندهای کاملا دموکراتیک و قانونی. بعنوان مثال در 28 مرداد ارتش وارد خیابان میشه ولی نحوه‌ی عملش با خیلی از کودتاهای دیگر مثل کودتای شیلی متفاوته. برخورد محتاطانه‌تری داره و عملکردش در نهایت به برخی دستگیری ها و نوعی آماده باش ختم میشه. ولی به هر حال عنصر حضور نظامی وجود داره. حال شما تفسیر میکنید که این حضور اصلا به قصد براندازی دولت نبوده ولی من طبق این اسناد میگم این حضور کاملا به در جهت براندازی بوده فقط یک نقش مکمل در این نقشه داشته.
    اخه گرامی دولتی وجو نداشته که ارتش بخواد اون رو براندازی کنه!!!!! دولت توسط اعلیحضرت برکنار شده بوده و سرلشگر (اگه اشتباه نکنم) زاهدی نخست وزیر شده بوده.
    بنابراین اگر می‌گم این واقعه فاصله چندانی با کودتا نداره، بخاطر این هست که بسیاری از فاکتورهای کودتا در اون عملا وجود داره. برخلاف ادعای شما که "کمونیست‌های خائن!!" کودتا بودن رو روی زبان انداختن، دیدیم که حتی اسناد آرشیو امنیت ملی امریکا هم از واقعه به اسم کودتا نام میبره.
    الان شما یه جا می گید مبنای حقوقی و یک جا می گید اسناد چی می گن این اسناد دید دولت امریکا رو نشون می دن و این طرز استفاده از اون ها درست نیست مثلا این اسناد می گه که فرد 1 فلان کار رو کرده خوب این قابل استناده ولی جایی که دید دولت رو مطذح می کنه که قابل استناد نیست مثلا فرض کنید در مورد جزایر فارکلند 10 سال دیگه اسناد وزارت امور خارجه بیاد بیرون که ارژانتین به بریتانیا حمله کرد و در مقابل ارژانتینی ها بگن که ارژانتین از جزیره اش دفاع کرد و خواست که اون رور ازاد کنه. فک کنم واضح باشه.
    ببینید عوامل بسیار زیادی پشت این داستان بوده. خیلی ها رخداد کودتا رو بخاطر سیاست‌ها و تصمیمات غلط مصدق میدونستند. اما اونچیزی که به نظر مهمه اینه که ببینیم کدوم یک از این عوامل اصلی بودند و اهمیت بیشتری دارند. به شخصه با دیدن این اسناد می‌گم بدون شک برنامه ریزی خارجی برای براندازی مصدق در صدر همشون هست که در واقع از تمام عوامل دیگر (مثل نارضایتی مردم یا سیاست‌های غلط مصدق و ...) در این جهت بهره برد.
    من نمی تونم بفهمم که چطور یک دولت از کیلومتر ها اونور تر می تونه یک دولت رو که حمایت قاطبه ملت و روحانیون رو داشته برکنار کنه اخه؟ یک چیزی بگید با امکانات اون زمان جور باشه.
    من هم قبول دارم ظاهر قضیه شبیه به کودتا نبود
    یا هست یا نیست یه قول خودتون یا 0 یا 1
    ولی اینکه عامل خارجی با تحت فشار گذاشتن شاه مملکت
    البته که این تمام ماجرا نبوده ولی می خواهم پاسخ این قسمت رو با گفته ای از شاهنشاه اغاز کنم : کارخانه دومرتبه ساخته می شود ، منزل دومرتبه ساخته می شود ، استقلال دومرتبه به دست نمی اید. بله متاسفانه ما انقدر ظعیف بودم که دول خارجی توانستن روی تصمیم شاه اثر بگزارن ولی ما در اون مرحله نموندیم و تلاش کردیم تا 57 که کشوری قدرتمند تر بسازیم خصوصا در جهان دوقطبی اون زمان یکم با انصاف تر باید با تاریخ برخورد کنیم.
    و تطمیع افراد خاص و حرکت نظامی دولتی رو به سقوط بکشونه در کمترین حالت می‌تونیم اسمش رو "سرنگون کردن یا overthrow" بگذاریم که قرابت زیادی با کودتا (نسبت به یک برکناری قانونی و دموکراتیک) داره.
    عزیزم سر نگونی کی؟ مردم با شاه بودن حالا با هر تفسیری ارتش با شاه بود روحانیون با شاه بودن (خود پسر کاشانی خبر سقوط مصدق از رادیو رو اعلام می کنه) دکتر مصدق هم که از خدمت برکنار شده بود کی رو سرنگون کنه اخه؟
    علت اینکه نمیشه به قطع گفت کودتا بوده همین ظاهر قضیه هست. ولی اگرم هم کسی با قطعیت بگه کودتایی رخ نداده و همه چیز قانونی و با اراده کامل ملت رخداده از نظر من یک کوته نگری به ماجرا داره.

    در اون اسناد هر چه در این مورد وجود داشته هست. از برنامه برای براندازی تا گزارش رخدادها و حتی درس هایی که از این کودتا گرفتند غربی‌ها!
    کودتا رخ نداده این نظری است که می توان از نظر تاریخی ثابت کرد شما می خواهی بگی استبداد بوده قانون مشکل داشته همه ی سرویس های جاسوسی جهان توش نقش داشتن؟ همش قبول ولی هیچ کدوم دلالت بر کودتا نداره گرامی. قانونی بودن رو هم از نظر خود دکتر مصدق که مرکز همه ی این جدال هاست دیدیم. اون جایی رو که قانون رو می نویسن دکتر مصدق درش رو گل گرفت و خطاب به ملت گفت هر کجا مردم باشن مجلس همان جاست. همون مجلسی که نفت رو ملی کرد و ایشون رو سرکار اورد.

    بله من به اسناد شما اعتراض کردم گفتم که تاریخ اتشارشون مربوط به دوره ای هست که قابل استناد نیست چون مسئله محرمانه بوده. دقت کنید که باید چیزی ارائه بدید همچنان بعنوان سند.
    در این اسناد هم ذکر مواردی مانند فوق محرمانه امده. چه چیزی برای سند باید ارائه بدم؟ برای چه؟


    اگر برگردید به پست اول من در پاسخ به شما گفتم که اگر لفظ براتون مهم باشه نمیشه خیلی بحث کرد. ولی اگر هدفتون یک تحلیل درست از قضیه باشه عملا مسئله در پشت پرده شکل کودتا داره. با این حال برای من استفاده از کلمه‌ی براندازی هیچ تفاوتی ایجاد نمیکنه در اینکه جنبه‌ی منفی ماجرا رو بازتاب بده.
    من هم گفتم که برای فهم موضوع ما باید از واژگان درست استفاده کنیم چطور می تونیم با واژگان نادرست نتیجه درستی بگیریم؟ نمیشه که! در پشت پرده کودتا بوده هم به عنوان یک سخن علمی اعتباری نداره یا کودتا هست یا نیست تعریف کودتا واضحه من خیلی صریح می گم وقتی دکتر مصدق نخست وزیر نبوده چطور میشه بر علیه ایشون کودتا کرد اخه؟ یکم منصف باشیم این رو بارها من به بیان های مختلف گفتم!
    این رو در مورد اثر این کودتا یا براندازی ارائه کردم.
    سپاس ولی بهتره بگید اثرات کودتا از نظر منافع امریکا.
    فضای باز سیاسی برای توسعه. نمیشه شرایط اون زمان ایران رو با افغانستان الان که مبارزات مسلحانه وجود داره مقایسه کنید.
    اگر چرک ها و فداییان اسلام و غیره رو در نظر بگیریم مقایسشون خیلی هم عجیب نیست در افغانستان هم این گونه طالبان شکا گرفت با ترور و سپس ...
    طی همون 12سالی که میفرمائید شاه دخالت نمیکرد دو اتفاق رخ داد. یکی حرکت ایران در جهت منافع ملی که در تضاد با منافع خارجی ها بود (در اون زمان). دومی هم حرکت به سمت تضعیف اختیارات شاه. هر دو خوب بود. و در این میان قدرتهای خارجی وارد عمل شدند تا جلوی این روند رو بگیرند و متاسفانه موفق شدند.
    مرد دوم که مردوده چون از روز اول شاه اختیاری نداشته (حداقل از نظر شما) که بشه اون ها رو تضعیف کرد. مورد اول رو هم که می گید باید بگم این مورد تا سال 2537 ادامه داشت و دلیلی برای متوقف ساختنش نمی تونید بیارید اتفاقا ملی شدن صنعت نفت به این نهضت ملی ضربه سنگینی وارد کرد.
    شاه هم که بدش نمی‌اومد فقط جرات اینکار رو به نظر میرسه نداشت
    با یغض درباره شخصیت های تاریخی سخن نگید جرات؟ اره شاید جرئت کشتن مردم و دیدن فلاکت اون ها رو مثل اسد نداشت.
    تا زمانی که خارجی ها پشتش نایستادند. وقتی که قدرت رو دوباره بدست اورد تمام تلاشش رو روی حفظ اون گذاشت و در این راه مشخصه که دموکراسی به مرور تضعیف میشه. حفظ قدرت یک فرد وقتی الویت بشه طبیعیه استبداد رخ میده.
    اگه تلاش شاه فقط برای حفظ خودش بود این همه کار نمی کرد که قدرت خودش رو ضعیف کنه مثلا الان شما قطر رو ببینید خیلی سخت به خارجی ها اقامت می ده جون معتقد هستن که این کار باعث این میشه که جامع سنتیشون دچار مشکا بشه حکومت سلطانی هم که بر پایه سنت وجود داره شاه دقیقا کار هایی رو کرد که خودش رو ضعیف کنه البته نه از عمد این کار ها کارهایی بودن که برای پیشرفت ایران ضروری بودن از جمله سست کردن پایه های سنت و ورود مدرنیته خوب شه می دونه که وقتی با بورسیه شاهنشاهی دانشجو می فرسته فرانسه یا امریکا اون ها مترو رو می بینن و می گم خوب جمهوری این رو پدید اورده و ...
    اینکه دموکراسی نیاز به شرایطی داره اصلا توجیه برای استبداد نیست. اینکه در مغز محمدرضا یا مابقی دیکتاتورهای تاریخ چه میگذشت رو ما خبر نداریم.
    این توجیح استبدادی که از نظر شما وجود داشته نبود این سخن بدین منظور گفته شد که ما در حال گزار به سوی دمکراسی بودیم شما فرانسه رو نگاه کنید الا جمهوری پنجم فرانسه هست که تشکیل شده نزدیک 250 سال تجربه و کار و 5 جمهوری تازه شده فرانسه الان.
    بخاطر همین ملاک ما شرایط دموکراتیک در کشور هست برای اینکه بگیم کشور توسعه پیدا کرده یا خیر.
    این تنها یک شاخص برای سنجش توسعه است وقتی نان مردم دست ارباب باشی هزینه رای دادن به کاندید دلخواه طبقه بورژا می شه نان شب مثلا در تاریخ معاصرمون احمدی نژاد گفته اگه رئیس جمهور بگم یارانه ها رو چند برابر می کنم چرا همچین حرف هایی خریدار داره چون مردم به نون شب محتاجن. یک دمکراسی پایدار و واقعی نه اون چیزی که در بسیاری از کشور های افریقایی شاهدش هستیم شاخص های مشخصی داره مثلا شاخص توسعه اجتماعی ورود زن به اجتماع توسط کی انجام شد زنان ؟ مردان؟ مصدق یا نمایندگان مجلس؟ نه توسط شاه. ما 10 سال قبل سوئیس به زنان حق رای دادیم و ...
    امروز هم به شکل مشابهش می‌گن سرباز گمنام!!
    اگه واقعا فک می کنید که این دو مورد مشابه هستن زیاد مورد نداره (هر چند به نظر من اصلا ربطی ندارن) امروز هم سربازان گمنام بیشتر نقش حفاظتی دارن نه پاک سازی مخالفین این وظیفه مقدس دست سایر دوستانه.
    بهتر بود میگفتم کارکرد ساواک تا تولد ساواک. عملکرد این سازمان رو ببینید.
    دیدم و متاسفانه خیلی بیش از حد خوش بینانه عمل کرد.
    خب خوبه که شما به منافع ملی توجه دارید میبینید که خود شاه هم بعدا بدنبال همین منابفع بود (یک تفاوت جدی وجود داره بین اینکه این منابع در یک حکومت دموکراتیک دنبال بشه یا یک حکومت مستبد که ازش میگذرم اینجا). اما آیا میشه به سادگی مصدق رو متهم کرد که اون زمان نباید اینکار رو می‌کرد ولی محمدرضا در زمان مناسبی اینکارو داشت می‌کرد؟ . اصلا . به یک دلیل ساده. اگر اون زمان مصدق جلوی دولت های خارجی نمی ایستاد و رویه به همون طریق ادامه پیدا می کرد اصلا معلوم نبود آیا هیچوقت دیگه ما قدرت چنین کاری رو داشتیم که از زیر سلطه خارجی روی منابع ملی در بیایم یا خیر. من به اینکار مصدق بعنوان یک مانع جلوی این سلطه نگاه میکنم که تا حدود زیادی حداقل در اذهان عمومی موفق بود.
    اگر کار دکتر مصدق رو می خواهید در زمان خودش برسی کنید فارق از این که نظر خودشون چی بوده (ما که تو مغزش نیستیم و مقصود واقعیش ور هیچکس نمی دونه) ولی باید بدونیم که اگر پیشنهاد انگلس به سپهبد رزمآرا پدیرفته می شد خیلی بیش از این گیر ملت می آمد. ملی کردن صنعت نفا یعنی چه وقتی یک شرکت خارجی باید نفت رو استخراج کند و به همان شرکت باید نفت رو بفروشیم؟ وقتی یک صنعت ملی می شود که ما مهندسش رو داشته باشیم و به بیان درست تر توانایی اداره اون صنعت رو داشته باشیم امروز شما نگاه کنید صنعت خودرو ملیه ولی یکی از شرکت های خارجی اگر چند ماه همکاری نکنن همه ی خودروسازان نابود می شن یکی از شرکت های خودرو سازی مطرح چند ماه پیش 50 درصد سهامش رو در مقابل دانش فنی واگزار کرد این که ملی است اخه. شما نفت رو ملی کردی دیدی که هیچ کشوری ازت نفت نمی خره 100 هزار کار مند شرکت نفت رو 2 سال بدون 1 دلار دامد نفت حقوق بده بهشون دولت ور مقروض کن و کشور رو انقدر ضعیقف کنید که هر لحظه در معرض تهاجم یک نیری بیگانه قرار بگیره چه فایده داره ملی کردن باید در راستای یک سری منافع باشه ملی کردن برای ملی کردن که نمی شود!

    رخداد انقلاب 57 بسیار بحثش گستردست. حرف من این است که ایشون خیال ایران مدرن رو در ذهن می پروراند، کم و بیش همونطور که پدرش این خیال رو داشت. کارهایی هم کردند هر دو ولی نتیجه کارنامشون رو نمیشه موفق دونست.
    با بخش اول سخنتون موافقم اما این که موفق بودن یا نه این یک چیز نسبیه این که الان کامپیوتر جلوی شما و منه هم وامدار همون کارنامه نا موفق (به قول شما) شاهان پهلوی هست یا رشنفکرانی که ما وامدارشون هستیم مثل هدایت کسروی و غیره همه وامدار اون زمانن.
    اوضاع ایران در روزگار قاجار از كتاب خاطرات حاج سياح:
    «جماعت عمامه به‌سرهمه جا را پرکرده‌اند و همه مقامات را صاحب شده‌اند. کسی نمی‌داند کداميک از آنها فهم و سواد دارد و کدام ندارد. همه نام آيت‌الله و حجت‌الاسلام و شيخ و ملا دارند، و کارشان اين است که به اسم شريعت هر چه می‌خواهند بکنند و جلوِ هر چه را که نمی‌خواهند بگيرند. تکفير می‌کنند. معامله بهشت و جهنم می‌کنند. کسی جرئت ندارد بگويد آقا دروغ می‌گويد، زيرا بيرق واشريعتا بلند می‌شود. به آنها ايراد می‌گيری، می‌‌گويند ايراد به مجتهد جايز نيست. تکذيب می‌کنی، مثل اين است که خدا و پيغمبر را تکذيب کرده‌ای. به هيچ آخوند گردن كلفتی نمی‌توان گفت که مجتهد نيست يا عادل نيست، زيرا جمعی قلچماق پشت سرش دارد که هرچه بگويد می‌کنند.
    و اما مردم، گرد اندوه بر روی همه نشسته. رنگ‌ها زرد، بدن‌ها لاغر، لباس‌ها کثيف، لب‌ها آويخته، چشم‌ها بر زمين. گويا خرمی و نشاط از اين مملکت بار بسته است و به غير از نوحه و گريه چيزی نمانده است. آنچه از اسلام باقی است زيارت رفتن و نماز جمعه خواندن و نعش‌کشی است.

    من اين جا بايد به يک چيز اعتراف کنم که مکرّر محتاج به تذکار آن نشوم. من از آن واقعه هرج و مرج مملکت . . . که هردو ماه دولتي به روي کار مي آمد و مي افتاد و حزب بازي و فحاشي و تهمت و ناسزاگوييِ . . . مخالفان مطلق هرچيز و هرکس، رواج کاملي يافته بود و نتيجه اش ضعف حکومت مرکزي و قوت يافتن راهزنان و ياغيان در انحاء کشور و هزاران مفاسد ديگر بود، از آن اوقات حس کردم، و تنها هم نبودم، که مملکت با اين وضع عليالتحقيق رو به ويراني خواهد رفت. معتقد شدم و درجريده نوبهار مکرر نوشتم که بايد حکومت مقتدري به روي کار آيد . . . بايد دولت مرکزي را قوت بخشيد، بايد مرکز ثقل براي کشور تشکيل داد. . . بايد حکومت مشت و عدالت را که متکي به قانون و فضيلت باشد رواج داد و اين مشتي ضعيف و جبان و نالايق را که از . . . ترس رخنه دار شدن وجهه ملي خود حاضرند کشور را به بدبختي سوق دهند، دور انداخت. . . همواره در صفحات نوبهار آرزوي پيدا شدن مردي که همت کرده مملکت را از اين منجلاب بيرون آورد پرورده مي شد. ديکتاتور يا يک حکومت قوي يا هرچه . . . دراين فکر من تنها نبودم، اين فکرِ طبقه بافکر و آشنا به وضعيّات آن روز بود. همه اين را مي خواستند. . . [تا آن که] رضا خان پهلوي پيدا شد و من به اين مرد تازه رسيده و شجاع و پُرطاقت اعتقادي شديد پيدا کردم.
    ‫‬
    «ملک الشعرا بهار، تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران، ج 2

    این عدم موفقیت رو هم نمیشه گردن مردم گذاشت فقط.
    خوب این مشخصه ولی وزنه تعیین کننده مردم هستن برای همینه که مردم باید با سواد و مطلع باشن نه مثل زنان ما که ...
    اصلی ترین مانع رویکرد سیاسی خودشون بود که قطعا سیاست های غلط اقتصادی هم از درون همین سیستم بیرون میاد. در مجموع با اینکه دوران پهلوی ها جامعه در ظاهر مدرن‌تر شد اما این تغییرات بیشتر در حد ظاهر باقی موند و سایر جنبه‌های توسعه مثل توسعه سیاسی همچنان عقب موند و به تبع اون توسعه اقتصادی هم دست پیدا نکردیم.
    ببینید وقتی شما پولتون ارز بین المللی می شه این ثابت می کنه اقتصاد کشور با حباب قیمت نفت شکل نگرفته وقتی ما می بینیم که چین که اقتصاد دوم جهانه تازه 1 ساله پولش ارز بین المللی شده به این موضوع پی می بریم. این که ظاهر جامعه مدرن شد باید بگم که مدرنیزاسیون یک فرایند تدریجی است شما اگر کسانی مثل ال احمد رو ببینید می بینید که جامعه در حال پوست اندازی بود و پهلوی حاصل این پوست اندازی و کاتالیز گر اونه کجا در سال 1300 کمونیست می تونست با آخوند ها بشینن و برای یک هدف تلاش کنن؟ این جامعه که همه با هم برای هدفی مشخص تلاش کنن این جامعه مدنی به این قدرتمندی حاصل 55 سال کار و تلاشه.این توسعه سیاسی هم که شما می گین در حدود کمی کناسب (نه به اندازه کافی) وجود داشته ولی خب کمی کم بوده که دلایلی می شه برای اون اورد ولی فراموش نکنیم که مثلا رئیس بانک مرکزی وقتی به شاه در مورد بودجه زیاد نظامی اعتراض می کنه اون رو نمی کشن یا حکم محاربه با امام زمان براش اجرا نمی کنن صرفا از خدمت عزلش می کنن. در اون روزگار قطعا مشکلاتی وجود داشته ولی مسیر ما به سمت درستی بوده اگه 37 (57) فرپاشی رخ نمی داد ما الان کجا بودیم؟ شاه چند سال بعد فوت می کردن و ما الان اگر ژاپن نمی بو.دیم عقب تر از اون هم نبودیم در هیچ کشوری دمکراس یک شبه رخ نداده در ایران هم وقتی مردم بفهمن که ازادی چیه دمکراسی چیه و رایشون چقدر ارزشمنده دمکراسی رخ می ده. این که شاه در سال 12 (32) اگر برکناری مصدق رو انتخاب نمی کرد چه می شد؟ یا کسانی مثل حزب توده وفاطمی و انگلیس و امریکا برایند این ها می شد اینده ایران که بسیار تیره تر اون استبداد شاهی بود که شما مدعیش هستید.
    با سپاس از شما.

  15. #19
    پروفشنال vxp's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2010
    پست ها
    865

    پيش فرض

    بسیاری از این انجمن هایی که امروز هستن مثل کانون وکلا کی تاسیس شدن یا سرای اهل قلم چرا مصدق در دادگاه نظامی محاکمه شد؟ چون هیچ قاضی حاضر نبود ایشون رو محاکمه کنه یعنی حکومت به اون مستبدی 4 تا قاضی فرمایش نداشت.

  16. #20
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    این تفسیر مصدق از قانون بنابراین طبق نظر خودمصدق این کودتا نبوده.

    من تعریف فترت و معنای اون رو براتون گزاشتم لطفا به ان توجه فرمایید.



    امنیت رو شهربانی نتونسته بود تعمین کنه و این که در شهربانی مصدق طرفدارانی داشته است.

    حکومت نظامی رو پلیس نمی تونسته حفط کنه.






    اخه گرامی دولتی وجو نداشته که ارتش بخواد اون رو براندازی کنه!!!!! دولت توسط اعلیحضرت برکنار شده بوده و سرلشگر (اگه اشتباه نکنم) زاهدی نخست وزیر شده بوده.

    الان شما یه جا می گید مبنای حقوقی و یک جا می گید اسناد چی می گن این اسناد دید دولت امریکا رو نشون می دن و این طرز استفاده از اون ها درست نیست مثلا این اسناد می گه که فرد 1 فلان کار رو کرده خوب این قابل استناده ولی جایی که دید دولت رو مطذح می کنه که قابل استناد نیست مثلا فرض کنید در مورد جزایر فارکلند 10 سال دیگه اسناد وزارت امور خارجه بیاد بیرون که ارژانتین به بریتانیا حمله کرد و در مقابل ارژانتینی ها بگن که ارژانتین از جزیره اش دفاع کرد و خواست که اون رور ازاد کنه. فک کنم واضح باشه.

    من نمی تونم بفهمم که چطور یک دولت از کیلومتر ها اونور تر می تونه یک دولت رو که حمایت قاطبه ملت و روحانیون رو داشته برکنار کنه اخه؟ یک چیزی بگید با امکانات اون زمان جور باشه.

    یا هست یا نیست یه قول خودتون یا 0 یا 1

    البته که این تمام ماجرا نبوده ولی می خواهم پاسخ این قسمت رو با گفته ای از شاهنشاه اغاز کنم : کارخانه دومرتبه ساخته می شود ، منزل دومرتبه ساخته می شود ، استقلال دومرتبه به دست نمی اید. بله متاسفانه ما انقدر ظعیف بودم که دول خارجی توانستن روی تصمیم شاه اثر بگزارن ولی ما در اون مرحله نموندیم و تلاش کردیم تا 57 که کشوری قدرتمند تر بسازیم خصوصا در جهان دوقطبی اون زمان یکم با انصاف تر باید با تاریخ برخورد کنیم.

    عزیزم سر نگونی کی؟ مردم با شاه بودن حالا با هر تفسیری ارتش با شاه بود روحانیون با شاه بودن (خود پسر کاشانی خبر سقوط مصدق از رادیو رو اعلام می کنه) دکتر مصدق هم که از خدمت برکنار شده بود کی رو سرنگون کنه اخه؟

    کودتا رخ نداده این نظری است که می توان از نظر تاریخی ثابت کرد شما می خواهی بگی استبداد بوده قانون مشکل داشته همه ی سرویس های جاسوسی جهان توش نقش داشتن؟ همش قبول ولی هیچ کدوم دلالت بر کودتا نداره گرامی. قانونی بودن رو هم از نظر خود دکتر مصدق که مرکز همه ی این جدال هاست دیدیم. اون جایی رو که قانون رو می نویسن دکتر مصدق درش رو گل گرفت و خطاب به ملت گفت هر کجا مردم باشن مجلس همان جاست. همون مجلسی که نفت رو ملی کرد و ایشون رو سرکار اورد.


    در این اسناد هم ذکر مواردی مانند فوق محرمانه امده. چه چیزی برای سند باید ارائه بدم؟ برای چه؟



    من هم گفتم که برای فهم موضوع ما باید از واژگان درست استفاده کنیم چطور می تونیم با واژگان نادرست نتیجه درستی بگیریم؟ نمیشه که! در پشت پرده کودتا بوده هم به عنوان یک سخن علمی اعتباری نداره یا کودتا هست یا نیست تعریف کودتا واضحه من خیلی صریح می گم وقتی دکتر مصدق نخست وزیر نبوده چطور میشه بر علیه ایشون کودتا کرد اخه؟ یکم منصف باشیم این رو بارها من به بیان های مختلف گفتم!

    سپاس ولی بهتره بگید اثرات کودتا از نظر منافع امریکا.

    اگر چرک ها و فداییان اسلام و غیره رو در نظر بگیریم مقایسشون خیلی هم عجیب نیست در افغانستان هم این گونه طالبان شکا گرفت با ترور و سپس ...

    مرد دوم که مردوده چون از روز اول شاه اختیاری نداشته (حداقل از نظر شما) که بشه اون ها رو تضعیف کرد. مورد اول رو هم که می گید باید بگم این مورد تا سال 2537 ادامه داشت و دلیلی برای متوقف ساختنش نمی تونید بیارید اتفاقا ملی شدن صنعت نفت به این نهضت ملی ضربه سنگینی وارد کرد.

    با یغض درباره شخصیت های تاریخی سخن نگید جرات؟ اره شاید جرئت کشتن مردم و دیدن فلاکت اون ها رو مثل اسد نداشت.

    اگه تلاش شاه فقط برای حفظ خودش بود این همه کار نمی کرد که قدرت خودش رو ضعیف کنه مثلا الان شما قطر رو ببینید خیلی سخت به خارجی ها اقامت می ده جون معتقد هستن که این کار باعث این میشه که جامع سنتیشون دچار مشکا بشه حکومت سلطانی هم که بر پایه سنت وجود داره شاه دقیقا کار هایی رو کرد که خودش رو ضعیف کنه البته نه از عمد این کار ها کارهایی بودن که برای پیشرفت ایران ضروری بودن از جمله سست کردن پایه های سنت و ورود مدرنیته خوب شه می دونه که وقتی با بورسیه شاهنشاهی دانشجو می فرسته فرانسه یا امریکا اون ها مترو رو می بینن و می گم خوب جمهوری این رو پدید اورده و ...

    این توجیح استبدادی که از نظر شما وجود داشته نبود این سخن بدین منظور گفته شد که ما در حال گزار به سوی دمکراسی بودیم شما فرانسه رو نگاه کنید الا جمهوری پنجم فرانسه هست که تشکیل شده نزدیک 250 سال تجربه و کار و 5 جمهوری تازه شده فرانسه الان.

    این تنها یک شاخص برای سنجش توسعه است وقتی نان مردم دست ارباب باشی هزینه رای دادن به کاندید دلخواه طبقه بورژا می شه نان شب مثلا در تاریخ معاصرمون احمدی نژاد گفته اگه رئیس جمهور بگم یارانه ها رو چند برابر می کنم چرا همچین حرف هایی خریدار داره چون مردم به نون شب محتاجن. یک دمکراسی پایدار و واقعی نه اون چیزی که در بسیاری از کشور های افریقایی شاهدش هستیم شاخص های مشخصی داره مثلا شاخص توسعه اجتماعی ورود زن به اجتماع توسط کی انجام شد زنان ؟ مردان؟ مصدق یا نمایندگان مجلس؟ نه توسط شاه. ما 10 سال قبل سوئیس به زنان حق رای دادیم و ...

    اگه واقعا فک می کنید که این دو مورد مشابه هستن زیاد مورد نداره (هر چند به نظر من اصلا ربطی ندارن) امروز هم سربازان گمنام بیشتر نقش حفاظتی دارن نه پاک سازی مخالفین این وظیفه مقدس دست سایر دوستانه.

    دیدم و متاسفانه خیلی بیش از حد خوش بینانه عمل کرد.

    اگر کار دکتر مصدق رو می خواهید در زمان خودش برسی کنید فارق از این که نظر خودشون چی بوده (ما که تو مغزش نیستیم و مقصود واقعیش ور هیچکس نمی دونه) ولی باید بدونیم که اگر پیشنهاد انگلس به سپهبد رزمآرا پدیرفته می شد خیلی بیش از این گیر ملت می آمد. ملی کردن صنعت نفا یعنی چه وقتی یک شرکت خارجی باید نفت رو استخراج کند و به همان شرکت باید نفت رو بفروشیم؟ وقتی یک صنعت ملی می شود که ما مهندسش رو داشته باشیم و به بیان درست تر توانایی اداره اون صنعت رو داشته باشیم امروز شما نگاه کنید صنعت خودرو ملیه ولی یکی از شرکت های خارجی اگر چند ماه همکاری نکنن همه ی خودروسازان نابود می شن یکی از شرکت های خودرو سازی مطرح چند ماه پیش 50 درصد سهامش رو در مقابل دانش فنی واگزار کرد این که ملی است اخه. شما نفت رو ملی کردی دیدی که هیچ کشوری ازت نفت نمی خره 100 هزار کار مند شرکت نفت رو 2 سال بدون 1 دلار دامد نفت حقوق بده بهشون دولت ور مقروض کن و کشور رو انقدر ضعیقف کنید که هر لحظه در معرض تهاجم یک نیری بیگانه قرار بگیره چه فایده داره ملی کردن باید در راستای یک سری منافع باشه ملی کردن برای ملی کردن که نمی شود!


    با بخش اول سخنتون موافقم اما این که موفق بودن یا نه این یک چیز نسبیه این که الان کامپیوتر جلوی شما و منه هم وامدار همون کارنامه نا موفق (به قول شما) شاهان پهلوی هست یا رشنفکرانی که ما وامدارشون هستیم مثل هدایت کسروی و غیره همه وامدار اون زمانن.
    اوضاع ایران در روزگار قاجار از كتاب خاطرات حاج سياح:
    «جماعت عمامه به‌سرهمه جا را پرکرده‌اند و همه مقامات را صاحب شده‌اند. کسی نمی‌داند کداميک از آنها فهم و سواد دارد و کدام ندارد. همه نام آيت‌الله و حجت‌الاسلام و شيخ و ملا دارند، و کارشان اين است که به اسم شريعت هر چه می‌خواهند بکنند و جلوِ هر چه را که نمی‌خواهند بگيرند. تکفير می‌کنند. معامله بهشت و جهنم می‌کنند. کسی جرئت ندارد بگويد آقا دروغ می‌گويد، زيرا بيرق واشريعتا بلند می‌شود. به آنها ايراد می‌گيری، می‌‌گويند ايراد به مجتهد جايز نيست. تکذيب می‌کنی، مثل اين است که خدا و پيغمبر را تکذيب کرده‌ای. به هيچ آخوند گردن كلفتی نمی‌توان گفت که مجتهد نيست يا عادل نيست، زيرا جمعی قلچماق پشت سرش دارد که هرچه بگويد می‌کنند.
    و اما مردم، گرد اندوه بر روی همه نشسته. رنگ‌ها زرد، بدن‌ها لاغر، لباس‌ها کثيف، لب‌ها آويخته، چشم‌ها بر زمين. گويا خرمی و نشاط از اين مملکت بار بسته است و به غير از نوحه و گريه چيزی نمانده است. آنچه از اسلام باقی است زيارت رفتن و نماز جمعه خواندن و نعش‌کشی است.

    من اين جا بايد به يک چيز اعتراف کنم که مکرّر محتاج به تذکار آن نشوم. من از آن واقعه هرج و مرج مملکت . . . که هردو ماه دولتي به روي کار مي آمد و مي افتاد و حزب بازي و فحاشي و تهمت و ناسزاگوييِ . . . مخالفان مطلق هرچيز و هرکس، رواج کاملي يافته بود و نتيجه اش ضعف حکومت مرکزي و قوت يافتن راهزنان و ياغيان در انحاء کشور و هزاران مفاسد ديگر بود، از آن اوقات حس کردم، و تنها هم نبودم، که مملکت با اين وضع عليالتحقيق رو به ويراني خواهد رفت. معتقد شدم و درجريده نوبهار مکرر نوشتم که بايد حکومت مقتدري به روي کار آيد . . . بايد دولت مرکزي را قوت بخشيد، بايد مرکز ثقل براي کشور تشکيل داد. . . بايد حکومت مشت و عدالت را که متکي به قانون و فضيلت باشد رواج داد و اين مشتي ضعيف و جبان و نالايق را که از . . . ترس رخنه دار شدن وجهه ملي خود حاضرند کشور را به بدبختي سوق دهند، دور انداخت. . . همواره در صفحات نوبهار آرزوي پيدا شدن مردي که همت کرده مملکت را از اين منجلاب بيرون آورد پرورده مي شد. ديکتاتور يا يک حکومت قوي يا هرچه . . . دراين فکر من تنها نبودم، اين فکرِ طبقه بافکر و آشنا به وضعيّات آن روز بود. همه اين را مي خواستند. . . [تا آن که] رضا خان پهلوي پيدا شد و من به اين مرد تازه رسيده و شجاع و پُرطاقت اعتقادي شديد پيدا کردم.
    ‫‬
    «ملک الشعرا بهار، تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران، ج 2


    خوب این مشخصه ولی وزنه تعیین کننده مردم هستن برای همینه که مردم باید با سواد و مطلع باشن نه مثل زنان ما که ...

    ببینید وقتی شما پولتون ارز بین المللی می شه این ثابت می کنه اقتصاد کشور با حباب قیمت نفت شکل نگرفته وقتی ما می بینیم که چین که اقتصاد دوم جهانه تازه 1 ساله پولش ارز بین المللی شده به این موضوع پی می بریم. این که ظاهر جامعه مدرن شد باید بگم که مدرنیزاسیون یک فرایند تدریجی است شما اگر کسانی مثل ال احمد رو ببینید می بینید که جامعه در حال پوست اندازی بود و پهلوی حاصل این پوست اندازی و کاتالیز گر اونه کجا در سال 1300 کمونیست می تونست با آخوند ها بشینن و برای یک هدف تلاش کنن؟ این جامعه که همه با هم برای هدفی مشخص تلاش کنن این جامعه مدنی به این قدرتمندی حاصل 55 سال کار و تلاشه.این توسعه سیاسی هم که شما می گین در حدود کمی کناسب (نه به اندازه کافی) وجود داشته ولی خب کمی کم بوده که دلایلی می شه برای اون اورد ولی فراموش نکنیم که مثلا رئیس بانک مرکزی وقتی به شاه در مورد بودجه زیاد نظامی اعتراض می کنه اون رو نمی کشن یا حکم محاربه با امام زمان براش اجرا نمی کنن صرفا از خدمت عزلش می کنن. در اون روزگار قطعا مشکلاتی وجود داشته ولی مسیر ما به سمت درستی بوده اگه 37 (57) فرپاشی رخ نمی داد ما الان کجا بودیم؟ شاه چند سال بعد فوت می کردن و ما الان اگر ژاپن نمی بو.دیم عقب تر از اون هم نبودیم در هیچ کشوری دمکراس یک شبه رخ نداده در ایران هم وقتی مردم بفهمن که ازادی چیه دمکراسی چیه و رایشون چقدر ارزشمنده دمکراسی رخ می ده. این که شاه در سال 12 (32) اگر برکناری مصدق رو انتخاب نمی کرد چه می شد؟ یا کسانی مثل حزب توده وفاطمی و انگلیس و امریکا برایند این ها می شد اینده ایران که بسیار تیره تر اون استبداد شاهی بود که شما مدعیش هستید.
    با سپاس از شما.
    بسیاری از این انجمن هایی که امروز هستن مثل کانون وکلا کی تاسیس شدن یا سرای اهل قلم چرا مصدق در دادگاه نظامی محاکمه شد؟ چون هیچ قاضی حاضر نبود ایشون رو محاکمه کنه یعنی حکومت به اون مستبدی 4 تا قاضی فرمایش نداشت.
    متاسفانه یکبار نوشتم و مرورگر یکهو بسته شد و هرچی نوشتم پرید
    مجبورم بخاطر محدودیت وقت ایندفعه کلی جواب بدم و ریز به ریز نقل و قول نکنم از جمله هاتون و خب خلاصه نظرمو بگم طوریکه جمع بندی باشه چون بحث هم داره اصطحکاکی میشه.

    1. من در بحثم کاری به این نداشتم که مصدق چه نظری داشته. در مورد بحث انحلال مجلس و عزل مصدق بحث حقوقی بوده ولی در مورد اینکه چه رخ داده است، باید بر مبنای اسناد معتبر موجود قضاوت کرد. مثلا به نظر می‌رسه شما در بحث حضور ارتش در خیابان مصادره به مطلوب می‌کنید. بدین صورت که گویی فرض گرفتید ارتش اصلا هیچ قصد برای براندازی نداشته و نگران جان و مال ملت بوده! و بعد با این حرف که مصدق در شهربانی طرفدار داشته توجیهش کنید. اینجا شما باید سند ارائه کنید که بتونه اثبات کنه اینطور بوده. وگرنه اسناد CIA نشون میده که ارتش خطی رو دنبال میکرد که بهش داده بودند. اینکه می‌پرسید چطور اینکارو کردند و با عقل جور در نمیاد دقیقا جوابش همون اسناده. تعجب میکنم اینجای بحث اینو می‌گید!

    2. اینکه می‌فرمائید دولتی وجود نداشته بازی با کلماته. همینکه معتقدید دولت از یه زمانی به بعد وجود نداشته، خودش یک مرحله از همون براندازیه.

    3. من اینهمه روضه خوندم در مورد اینکه هیچی 0 و 1 نیست، فایده نداشت

    4. ببنید بعنوان جمع بندی نظرم میگم چون تکرار مکررات شده. واژگان مهمه ولی در جهت اینکه بتونیم واقعه رخداده رو درست بفهمیم و تفسیر کنیم. برای شخص من فرقی نمیکنه بگیم کودتا یا براندازی. چون اولا عوامل رخداد 28 مرداد خودشون اذعان کردند که با هر شیوه قانونی یا غیرقانونی مصدق رو سرنگون کنند. دوما حضور نظامی و شورشی مردمی که رخداد همگی برنامه ریزی شده بود و بدون وجود هرکدوم از این تکه های پازل مصدق سرجایش باقی می موند. مثالی میزنم. فرض کنید من اراده کنم عمل A رو انجام بدهم. اینکه چطور اینکارو میکنم صرفا در جهت اینه که من این ارادم رو به سرانجام برسونم. اونچه در تاریخ مهمه همین اراده هست که چرا اینطور وقایع تاریخی رخ داده. هرچی هم من و شما روضه بخونیم در مورد اینکه این واقعه کودتا بوده یا نه، هیچی مهمتر از این نیست که این رخداد اراده امریکا و انگلیس برای براندازی مصدق بوده. این رو خودشون به صراحت گفتند و انجامش هم دادند سندش هم هست. حالا اگر شما دوست دارید بگید براندازی هم نبوده!!!!
    اگر کسی بیاد بگه این صرفا یک برکناری قانونی و با پشتوانه مردمی بوده قطعا کوته نگری کرده و واقعیت رو پنهان کرده پشت این کلمات. بخاطر اینکه هم کاری که شاه و ارتش کردند و هم کاری که مردم کردند عملا با اراده خارجی انجام شده. کسی که سیاست رو میفهمه با ظاهر داستان کاری نداره.
    بنابراین حالا شما اگر بخواید به ظاهر داستان نگاه کنید و بگید همه چیز عادی بوده نمیشه کاری کرد. یا اگر صرفا بگید کودتایی نبوده، منم میگم اره ظاهرا نبوده. اینکه پشت پرده و واقعیت رخداد رو دیگه چطور نگاه میکنید به خودتون مربوطه و اینکه چقدر مطالعه کرده باشید در این مورد و چقدر به اسناد درست و قابل اطمینان اتکا کرده باشید.

    این قسمت از بحث به نظر من جمع بندی شده و نظر شما و من تا همینجا قابل بحث بوده. اما در مورد بحش دوم یعنی تاثیرات و ریشه ی رخداد این کودتا یا براندازی یا هرچیزی ...

    1. بنده گفتم شاه کاره‌ای نبوده. نگفتم اختیارات نداشته. مثلا شاه ارتش رو در اختیار داشت و مصدق دنبال این بود که این اختیارات رو ازش بگیره چون شاه ضعیفی مثل ایشون به راحتی میتونست تحت فشار خارجی از این اختیارات در دسترسش سوء استفاده کنه بر علیه ارزش های دموکراتیک. اما اینکه دخالت ها و فشارهای خارجی وجود داشت معلومه وجود داشت. الان هم وجود داره. منظور من رو متوجه نشدید فکر کنم.

    2. بنده هیچ بغض یا قضاوتی نسبت به شخص محمدرضا ندارم. اتفاقا اگر از من بپرسند بهترین دوره ی کشور کی هست میگم دوره ی ایشون ولی با این حال معتقدم ایشون هم بسیار بسیار از شرایط آرمانی ما دور بود و در حالی که میتونست کشور رو بهتر کنه اینکارو نکرد و شکست هم خورد در نهایت. چیزی که گفتم بر مبنای اسناد بود.

    3. شاه تصور می‌کرد با بهبود اوضاع اقتصاد به محبوبیت خودش اضافه میکنه. تصور درستی هم هست. ولی خب موفق نبود اینکارو درست انجام بده. بخاطر اینکه استبداد با توسعه همخوانی نداره. این اشتباه ایشون و خیلی از دیکتاتورهای دیگه بود. بله دانشجو به خارج اعزام میکرد ولی فکر نمیکرد اینکارها کافی نیست. فرانسه رو هم که مثال زدید با این وجود کسی به فرانسه ی 250 سال قبل افتخار نمیکنه بخاطر اینکه نتیجه امروزش شده این!. این نحوه قضاوت تاریخ درست نیست. چرا که در نظر نمیگیرد جامعه میتونست سریعتر به اون اهدافش برسه اگر مثلا فضای دموکراتیک رو تقویت میکردند. باز هم در مورد مقایسه ایران با افغانستان دارید اغراق میکنید. فدائیان اسلام کجا و طالبان با آن قدرت نظامی کجا! چی دارید میگید! با این وجود الان وضعیت دموکراسی در افغانستان بهتر از اون موقع ماست شاید

    4. در مورد ملی شدن، هیچ ربطی به نحوه عملیات و مدیریت نداره. ملی شدن یک بحث در حوزه مالکیته نه یک بحث فنی!. کشور روی منابع خودش مالکیت نداشت همین. اگر نفت رو ملی نمی‌کردیم اون زمان تصور کنید همون قرارداد بر سر جاش باقی می بود تا همین امروز!
    بحث ملی شدن نفت بحث مفصلی هست اگر واقعا میخواید واردش بشید بهتره تاپیک مجزا بزنید با جزئیات انتقاداتون رو بهش وارد کنید.

    5. باز هم توصیه میکنم نحوه قضاوتتون از تاریخ رو تغییر بدید. چون اینطور اگر قضاوت کنیم که همه دوره ها در جای خودشون خوب بودند!. بنده هم میگم دوران پهلوی بخصوص پهلوی دوم جامعه پوست انداخت. ولی اینکه داشت پوست می انداخت دلیل بر این نیست که داشت توسعه پیدا میکرد. جامعه الان هم نسبت به دهه 50 پوست انداخته. قضاوت ما از تاریخ باید به گونه ای باشه که ببینم در هر دوره ضعف چه بوده. آیا میتونست رفع بشه و اگر بله چرا نشده. اینکه بگیم حالا فلان مقام کشور بخاطر مخالفت با شاه کشته نمیشد و برکنار میشد اسمش پیشرفت نیست. مگر نمیشد همون دوره هم مثلا به مقامات پولی استقلال داد؟ میشد. نمیدادند. این مسئله توجیهی هم نداره. حالا چه اون فرد رو بکشند چه بگند برو پی کارت، چه فرقی به حال ملت داره. مهم اینه که جلوی سیاست های درست گرفته میشد.

  17. 2 کاربر از Mohammad Hosseyn بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •