من سالها مطالب این چنینی رو دنبال کردم و از دردهای جامعه درد کشیدم واقعا درد کشیدم ...
اینکه دغدغه های اجتماعی فرهنگی و سیاسی داشتم خوب بود ... به بلوغ و رشد فکریم کمک کرد ...
اما در عوض در زندگی شخصیم اختلالات جدی وارد نمود... اختلالات جبران ناپذیر...
زیادی فکرمو درگیر کرد ... جوانی و شادی مو ازم گرفت ... در روابطم با آدمها تاثیر منفی گذاشت ... خودمو از پا درآورد... افسردگی و مریضی و هزارتا مشکل دیگه برام پیش اومد ...
اما الان راجع به بحث این تاپیک نظرم اینه که اون دسته افرادی که تحصیلکرده اند و بیکارند خودشون هم یه جای کارشون میلنگه ...کسی ناراحت نشه لطفا ...
حرفی که میزنم هم قطعا در مورد همه صدق نمیکنه اما هرچه با جماعت تحصیلکرده ی بیکار از نزدیک برخورد داشتم متوجه شدم که مدرک گرفتند اما هیچ چیزی یاد نگرفتند و کاری بلد نیستند ... طرف رفته چهارتا نمره ناپلءونی گرفته ... اگر رشته اش مهندسی بوده نرم افزارهای مربوطه رو یاد نگرفته ... فن بیان و سایر مهارتهای لازم برای کسب و کار رو یاد نگرفته ... زمینه های تءوری و علمی و مطالعاتش ضعیفه ... بعد در چنین شرایطی توقع کار خوب توقع بیجاییه ...
باز هم تکرار میکنم حرفی که میزنم ممکنه در مورد همه صدق نکنه ... و ممکنه اصلا کلا اشتباه باشه ...
وقتی مدرک گرایی باشه همین میشه ... وقتی جوونای کشور برای سرگرمی و توی خونه نبودن برن دانشگاه همین میشه ... وقتی که همه شءون انسانی و فکر و غریزه ی انسان در جامعه سرکوب بشه و در مراحل مختلف زندگی کودکی/نوجوانی/جوانی آنطور که باید و شاید رشد نمیکنیم و بزرگ نمیشیم و تربیت نمیشیم بعد در مساله ی اشتغال باید هم مشکل داشته باشیم ...
مدیریت اشتباه و نابخردانه ی سردمداران هم مثل تبری بر ریشه ی این جوانها و مردمه ... در کشور ما کلا به علوم انسانی که هیچ بهایی داده نمیشه و بخش زیادی از افرادی که میتونند در این رشته ها حرفی برای گفتن داشته باشند کلا حذف میشوند ... حالا یا کلا به این دلیل وارد این رشته ها نمیشن یا بعد از فارغ التحصیلی کاری براشون نیست ... در زمینه های فرهنگی و هنری هم که نیازی به گفتن نیست ...همچنین رشته های فنی و حرفه ای... و کلا خیلی زمینه های دیگه ی شغلی ...