پاییزان 1394 ( یلدا، حسن ختام پاییز...)

[Mehran]

8 ..................... آذر ..............1394

68ـمین ............... روز .............. پاییــز

آخـــرین روزهای آذر استـــ
انــارها تـ ـرکـ برداشته،خَــرمالــوها را چـ یـ دهــ اند
برگـــ هـا کفــپوش خیــابان میشوند
زیباترین رنــگ آمیزی و مَظلــوم ترین فصلـــ سال
اهل هر جــا که باشی، پـــائیزت با من یــکی استـــ

با تشکر مهران...

[Ahmad]

10 ................. آذر ............... 1394

70ـمین ............. روز ............. پاییــز

قدم‌زنان بر برگ‌های ریخته تا وقت دیدار مایوزومی مادوکا ترجمه: معصومه فخرایی باد پاییز مرا در آغوش می‌کشد در چنین جایی مایوزومی مادوکا ترجمه: معصومه فخرایی چیزی نیست تا به آن بیاویزم جز باد سرد میتسوهاشی تاکاجو ترجمه: معصومه فخرایی

• مجله‌ی داستان همشهری - مهر 94

[Mehran]

12 .................. آذر ..............1394

72ـمین ............ روز .............. پاییــز

برگ ریزان که راه انداختی
واژه هایمان جان گرفت
ما از تو شعر گفتیم
دل انارها خون شد
حالا
رگبارهایت را تند تر کرده ای
می خواهی به زمستان برسی
لطفا
تا شعرهایمان دم بکشد
کمی دیگر پاییز باش

با تشکر مهران...

[Ahmad]

14................. آذر ................ 1394

74 ـمین ........... روز ............. پاییــز

بیشه‌ی الوار پناهگاهش بود.
در آن‌جاهایی از بیشه که درخت نداشت و پر از علف‌های بلند بود و درختچه‌های زبان‌گنجشکی که برگ‌هایشان در حال زردشدن بود دورش را مثل دیوار گرفته بودند، کلود احساس می‌کرد هنوز ازوداج نکرده و آزاد است.
آزاد است که هر چه دلش می‌خواهد سیگار بکشد، کتاب بخواند و در خواب و خیال‌های خودش غرق بشود.
بعضی از خواب و خیال‌هایش می‌توانستند خون همسرش را از وحشت منجمد کنند - و بعضی قلب مادرش را از ترحم به درد آوزند.
خوابیدن زیر آفتاب داغ و نگاه کردن به آسمان آبی و بی‌ابر پاییز، گوش دادن به صدای خش‌خش برگ‌هایی که از شاخه‌ها به زمین می‌ریختند و صدای سنجاب های جسوری که از یک شاخه به شاخه‌ی دیگر می‌پریدند، درازکشیدن و آزادگذاشتن تخیلاتش تا به‌دلخواه بازی کنند، بهترین کاری بود که می‌توانست بکند.
به خودش می‌گفت که افکارش به خودش تعلق دارد.
کلود دیگر پسر نبود.
به بیشه‌ی درختان الواری می‌رفت تا مرد جوانی را ملاقات کند که از خودش جالب‌تر و باتجربه‌تر بود و پابسته‌ی هیچ قید و بندی نشده بود.

• یکی از ما
• ویلا کاتر
• نسرین شیخ‌نیا (دانش‌پژوه)
• نشر ماهی

[Mehran]

16 .................... آذر ..............1394

76ـمین ............ روز ................ پاییــز

برف
پاسی از شب رفته بود و برف می‌بارید
چون پر افشانی پري‌های هزارافسانه از یادها رفته
باد چونان آمری مأمور و ناپیدا
بس پریشان حکم‌ها می‌راند مجنون‌وار
بر سپاهی خسته و غمگین و آشفته
برف می‌بارید و ما خاموش
فارغ از تشویش
نرم‌نرمک راه می‌رفتیم
کوچه‌باغ ساکتی در پیش
هر به گامی چند گویی در مسیر ما چراغی بود

• مهدی اخوان ثالث

با تشکر مهران...

[Ahmad]

18................. آذر ................ 1394

78 ـمین ........... روز ............. پاییــز

چه پاییز باشد
چه باران
اینجا
همیشه جای تو
خالیست

• سعید شجاعی

[Ahmad]

20 ................ آذر ................ 1394

دوازدهمین........... آدینه ......... پاییــز

آهنگساز: Aural Method
آلبوم: When I Drifted I Heard A Faint Melody
ژانر: Post-Rock, Ambient
سال تولید: 2012
کیفیت: 320kbps
حجم: 14.8Mb
مدت زمان: 05:49
عنوان آهنگ: The Autumn Took Its Forest Bride



[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

• والاموزیک

[Mehran]

22................. آذر ................ 1394

82 ـمین ........... روز ............. پاییــز

خاطره آفتاب پاییز است می‌تابد اما گرم نمی‌کند.

خاطره آفتاب پاییز است
می‌تابد اما
گرم نمی‌کند.

• مژگان عباسلو

با تشکر مهران...

[Ahmad]

24................. آذر ................ 1394

84 ـمین ........... روز ............. پاییــز

بهار من
از اوایل اسفند آغاز می‌شود
حتی اگر برف باریده باشد تا زانو
پاییزم
از اواسط شهریور
حتی اگر تقویم‌ها قسم بخورند که هنوز تابستان است...
پاییز من از شهریور...
وقتی گوزن‌ها آرام
در گوش جفتهایشان زمزمه می‌کنند
مرا دوست‌تر بدار
که زمستان بلندی در پیش است...

مرا
دوست‌تر بدار که زمستان بلندی در پیش است...

• رویا شاه‌حسین‌زاده

[raha bash]

27................. آذر ................ 1394

87 ـمین ........... روز ............. پاییــز
آخرین.............. آدینه ........... پاییــز

رو به پایان است
پاییز و باران و قصه های عاشقانه
برگهای رقصان و دلتنگیهای بی بهانه
هراسانم
دیر شود
کنار هم قدم زدن
میان این همه رنگ
زیر آسمان بارانی
فارغ از پشیمانی