بگذاريد يكسري مسائل را باز نكنم ولي شما شرايط من را تصور كنيد؛ دور از خانواده، تنها در تهران، بدون پول. پولهايم را گرفته بودند. قسط ماشينم عقب افتاده بود، باشگاه هم يك ريال به من پول نميداد. شرايط وخيمي داشتم و هر روز بايد كلي توهين و كنايه ميشنيدم. به خاطر چي؟ چون پولم را از دوستان آقايان ميخواستم و اينکه ماجرا را به جواد نكونام گفته بودم. اوضاعم اينقدر خراب بود كه كارم به بيمارستان كشيد. اصلاً نميدانم اين حرفها را بگويم درست است يا نه. واقعاً پدر و مادرم چقدر سختي كشيدند! شرمندهشان هستم. آن شب پول نداشتم من را در بيمارستان بستري كنند. همسايهها من را به بيمارستان بردند، يك بيمارستان دولتي (یعنی قشنگ معلومه واسش افت داشته بردنش بیمارستان دولتی). (اینجاش خیلی تخیلی ترسناک میشه بیماران قلبی نخونن)خون زيادي از دستم رفته بود . مسئولان بيمارستان گفتند بايد 5 ميليون تومان واريز كنيد تا بستري شود. نه پولي در بساط داشتم و نه بيمه بودم. به يكي از مسئولان استقلال هم زنگ زدم و گفتم دارم ميميرم ولي گفت بايد زودتر به ما ميگفتي و كاري از دستمان برنميآيد (هنوزم بعضی مسائل رو باز نکرده منتظر باشید)نوشته شده توسط +ali [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من موندم این پول نداشته بره بیمارستان پس چه جوری اون ماشین و سوار میشده یاده بعضیا میوفتم میگفتم به نون شبمون محتاجیم
این اقا اینقدر سختی کشیده بود و اونجوری تو مراسم قهرمانی بالا و پایین میپرید؟؟؟؟؟
ضمنا از 10 تا توپی که نصیبت میشد 1 رو به زور گل میکردی حالا اگه بهترین بازیکن بودی میموندی رو سکو میشد حرفتو باور کرد مثل مهرداد اولادی میخواست با دوتا بازی بره جام جهانی
در کل جالبه این خبرها واسه بعضیام بد نشده بعضی مشکلاتشونو فراموش میکنن