تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




نمايش نتايج 1 به 6 از 6

نام تاپيک: ایرانیان؛ پیشگام حقوق بشر

  1. #1
    کاربر فعال انجمن موضوعات علمی Saeed Dz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2011
    محل سكونت
    ______
    پست ها
    1,855

    پيش فرض ایرانیان؛ پیشگام حقوق بشر

    تاریخ جهان مملو از جنگ‌هایی است که آرزوهای ملل ضعیف را برای یک زندگی آرام بر باد دادند و صلح و آرامش را در دوران مختلف از بشر گرفتند. جنگ‌هایی که بعد از گذشت هزاران سال، هنوز نام متجاوزان آن در سرزمین‌های مورد تهاجم به بدی یاد می‌شود و هیچ ملتی ستمی را که بر او روا داشته شده از یاد نمی‌برد، چرا که در واقع حقوق انسانی او سلب شده و نتوانسته است به آنچه که حق مسلم و خدادادی او بوده برسد اما هنوز بسیاری از ملت‌هایی که کشورشان توسط کوروش هخامنشی، شاه ایران تصرف شد، آن دوره را جزو آرام‌ترین دوران تاریخ خود می‌دانند. ایرانیان را به این واسطه جزو پیشگامان حقوق بشر در تاریخ می‌شناسند.



    برخی کوروش را منادی صلح و آزادی می‌دانند. سازمان ملل متحد، منشور او را به عنوان یکی از عالی‌ترین فرامین حکومتی جهان بر دیوار تالارهای معروفش نصب کرده تا همواره در مقابل چشم نمایندگان ملل متحد باشد. شیوه حکومت‌داری کوروش از چند جهت قابل تامل و بررسی است.
    1ـ این‌که شیوه‌های رفتاری او در صحنه سیاسی بین‌المللی جهان قدیم، نمونه‌ای کامل از یک دیپلماسی موفق بود که با اتکا به شرایط زمانی و مکانی، تحلیل‌های دقیقی ارائه می‌کرد. کوروش در عین اقتدار، نیک می‌دانست قدرت نظامی همیشگی و جاودانی نیست و آنچه مردم یک سرزمین را به متابعتی قلبی و دائمی وامی‌دارد، احترام به عقاید آنان، برخوردی از سر مهر و بدون تبعیض است. بر همین مبنا او هنگام ورود به هر سرزمینی که فتح می‌شد، خود را نماینده خدای بزرگی معرفی می‌کرد که مردم آن سرزمین به آن معتقد بودند. او مراسم پادشاهی خود را در بابل به سبک بابلیان و در معبد مردوک انجام داد. او با شناخت کاملی که از اختلاف کاهنان مذهبی با نبونید پادشاه بابل داشت، ‌در اول قدم، خدایانی که نبونید از شهرهای مختلف به بابل آورده بود، به معابدشان بازگرداند. معابد خراب آنها را از نو بنا و تعمیر و خود را نه پادشاه که نماینده مردوک برای رهایی مردم معرفی کرد. او به جنگ قدرت با کاهنان نپرداخت و قدرت آنان را تقلیل نداد. او، خود را نماینده خدای یهوه معرفی کرد که برای رهایی اقوام از اسارت، اقدام به تصرف بابل کرده است. این گفته با اتکا به حرف‌های اشعیا پیامبر بود که به مردم وعده داد: «... بیدار باشید خداوند بزرگ با دستی نیرومند خواهد رسید و بازوی او به نام او حکومت خواهد کرد....» «خداوند چنین می‌گوید: من از کوروش گفت‌وگو می‌کنم؛ او چوپان من است و مجری اراده من خواهد بود. خداوند با برگزیده خود کوروش چنین سخن می‌گوید و دست او را برای بر زمین کوبیدن ملل می‌گیرد.
    کوروش هیچ‌گاه درصدد تحمیل اعتقادات خود برملل مغلوب برنیامد و آنها را در اتخاذ شیوه‌های مناسب و دلخواهشان آزاد گذارد.
    او اقوام و پیروان ادیان دیگر را برای عبادت و اجرای مناسب و مراسم دینی خود آزاد و اموالی که از آنان به غارت رفته بود به آنان بازگرداند.
    وقتی صحبت از اقتدار کوروش می‌شود، باید دانست که او تربیت شده سرزمینی بود که فرهنگ دروغ، ریا و بدعهدی در آن راهی نداشت و در عین جنگاوری، مردم متعهد به عهد و پیمان بودند.
    سازمان حکومتی کوروش بدین جهت مقتدرانه عمل می‌کرد که دستگاه سیاسی حکومت بر اطلاعات دقیقی که از سازمان بازرسی و خبرچینان می‌گرفت، اشراف کاملی بر اوضاع کشور و احوال مردم داشت. آنها حتی از نظریات مردم در دورافتاده‌ترین مناطق تحت فرمان آگاهی داشتند. آگاهی که سریعا توسط خبرچینان با پیک‌هایی دقیق و سریع که در سراسر کشور ایجاد شده بود، اخبار را به دربار می‌رساندند.
    سازمان اطلاعاتی او با ناراضیان کشورهای دشمن ارتباطی دقیق داشتند و از علل عدم رضایت آنان آگاه بودند. مواردی که به کوروش کمک می‌کرد تا در وقت ورود بداند با چه کسی طرف است، ملت مغلوب چه می‌خواهد و او باید چه بگوید تا آنان را راضی، آرام و تابع نگه دارد.
    در برابر حاکمان و پادشاهانی که در مقابلش جنگیدند رفتار جوانمردانه‌ای را اتخاذ کرد چرا که به وجود یک دشمن کمتر اعتقاد داشت. نماینده مخصوص او که لقب چشم پادشاه را داشت به بازرسی ایالات امپراتوری می‌پرداخت تا طرز اداره امور کشور را در محل مشاهده کند و به او گزارش بدهد.
    کوروش افراد عالی‌مقام دربار و سپاهش را گرامی می‌داشت و به همین علت وفاداری دائمی آنها را به عنوان پشتوانه‌هایی همراه داشت. او امپراتوری را هویت بخشید که 2 قرن تمام بر نیمی از جهان حکومت کرد.
    کوروش به عنوان یک ایرانی شریف، الگویی برای صلح و صفایی است که بعد از او توسط کمتر حکومتگری گرامی داشته شد.
    یکی دیگر از شاهان هخامنشی، داریوش بود. از مهم‌ترین اقدامات او ایجاد سازمان قضایی کارآمدی بود که در نوع خود در برقراری دادگری و فراهم آمدن شرایط عدالتخواهی در آن دوره موفق بود. او برای انجام این مهم از دادرسان ویژه مسائل دشوار حقوقی یاری می‌جست. او قانون اساسی کشور را بر مبنای بردباری دینی و رعایت حقوق اقلیت‌های مذهبی تدوین کرده بود و در نگارش این قانون، آداب ورسوم وسنت‌ها و قوانین و مقرارت ملل مغلوب را تا جایی که به کیان امپراتوری هخامنشی لطمه نمی‌زد، لحاظ کرده بود. او برای اجرای هر چه بهتر قانون اساسی، شورایی متشکل از دادرسان خانواده شاهنشاهی و موبدان را مسؤول نظارت بر اجرای قانون قرار داده بود. این شورا، گزارش‌هایی را که ازشهربانان و ایالت‌های امپراتوری اخذ می‌کرد به اطلاع پادشاه می‌رسانید. به این ترتیب راه بر هر گونه اعمال تبعیض نژادی مذهبی، بسته می‌شد و کلیه ملل مغلوب با وجود تفاوت‌های نژادی، مذهبی، زبانی و... که با هم داشتند، تحت لوای امپراتوری هخامنشی، در صلح و صفا به سر می‌بردند و این مرهون سیاست تبعیض‌زدایی حکمرانان وقت بوده است. قرن‌ها بعد است که در اعلامیه حقوق بشر، چنین حقی برای انسان‌ها به رسمیت شناخته شده‌است.
    در ماده دوم این اعلامیه آمده است:‹‹ هر کس می‌تواند بدون هیچ گونه تمایز، مخصوصا از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگر و همچنین ملیت، وضع اجتماعی، ثروت، ولادت یا هر موقعیت دیگر از تمام حقوق وکلیه آزادی‌هایی که در اعلامیه حاضر ذکر شده‌است، بهره‌مند گردد. به علاوه هیچ تبعیضی به عمل نخواهد آمد که مبتنی بر وضع سیاسی، اداری، قضایی یا بین‌الملل کشور یا سرزمینی باشد که شخص به آن تعلق دارد. خواه این کشور، مستقل، تحت قیمومت یا غیر خودمختار بوده یا حاکمیت آن به شکلی محدود شده باشد.
    در عصر هخامنشی، حق پناهندگی افراد به کشورها، مراعات می‌شد. ماجرای پناهندگی «تمیستوکل» سردار بزرگ یونانی به دربار اردشیر هخامنشی نمونه‌ای از اعمال اصل رعایت حق پناهندگی اتباع کشورهای بیگانه است که درماده 14 اعلامیه جهانی حقوق بشر برآن تأکید شده است:
    «هر کس حق دارد در برابر تعقیب، پناهندگی جست وجو کند و درکشورهای دیگر، پناه اختیار کند.»
    رعایت حقوق اجتماعی افراد، یکی دیگر از نمونه‌های تضمینی حقوق فطری انسان‌ها و توجه به حقوق بشر در این دوران است. در اسناد به‌دست آمده از تخت جمشید در لوح‌های معروف به الواح گنجینه، پرداخت مزد کارگران که در املاک شاهنشاهی کار می‌کرده‌اند، ذکر شده است وحتی برای کارگران، تسیهلات ویژه‌ای مانند مرخصی زایمان وجود داشته داشتند و حتی برخی مشاغل مانند کارگاه‌های خیاطی، زنان سرگروه کارگران مرد و زن بوده‌اند. قرن‌ها بعد است که در ماده 23 اعلامیه جهانی حقوق بشر، بر شرایط منصفانه و رضایت‌بخش برای کار و رفع تبعیض افراد در اخذ اجرت مساوی در مقابل کار برابر، تأکید شده است.
    در زمان اشکانیان نیز بر حق اساسی مردم در تعیین سرنوشت سیاسی و اجتماعی‌شان، توجه می‌شده است. در این زمان، 2 مجلس شورا وجود داشته است که یکی شامل شاهزادگان بود و دیگری از گردهم‌ آمدن بزرگان قوم و مغان تشکیل می‌شد. مجلس موسسان که حاصل جلسات مشترک این دو مجلس بود، وظیفه عزل و نصب پادشاه را به عهده داشت. انتخاب حکام ولایات و سرداران نظامی بر عهده مجلس شاهزادگان بود. بنابراین حکومت اشکانی مبتنی بر تمرکززدایی بود و بر مشارکت مردم در اداره امور کشور تأکید داشت. این امر در ماده 21 اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز ذکر شده است. این ماده، بر مشارکت مردم در اداره امور کشور به طور مستقیم یا از طریق نمایندگان منتخب تأکید کرده است. همچنین اصل تساوی حقوق زوجین که در ماده 16 اعلامیه جهانی بشرتصریح شده، در عصر اشکانی مراعات می‌شده است در این دوره زن و مرد حق طلاق داشتند و در صورتی که زن از افکار همسر خود ناخشنود بود و پاکدامنی خود را ثابت می‌کرد، می‌توانست از مرد طلاق بگیرد. برای مرد نیز تنها در صورتی که زن نازا بود یا فاقد بکارت اخلاقی بود و یا به جادوگری می‌پرداخت، حق طلاق منظور می‌شد.
    در دوران ساسانیان نیز زن و مرد، به‌طور مساوی از حقوق اجتماعی و سیاسی برخوردار بوده‌اند. در این دوره، زنان نیز مانند مردان حق آموزش و پرورش، انجام مراسم دینی و مذهبی و حتی داوری و قضاوت را عهده‌دار بوده‌اند. حق طلاق برای آنها وجود داشت. در این دوره، حق فعالیت‌های اقتصادی و سیاسی که بیشتر زنان جهان تا چندین سال پیش از آن محروم بوده‌اند، منظور می‌شد و در امور سیاسی برخی زنان به مقامات بالای سیاسی دست یافتند. در زمینه علوم مذهبی نیز زنانی وجود داشتند که در آیین زردشت، حتی از مردان نیز متبحرتر بودند.
    در این دوره، کودکان نیز حقوق مخصوصی داشتند. اطفال 7 تا 8 سال مسوولیت جزایی نداشتند و از 8 سال تا 16 ساله به مجازات تأدیبی می‌رسیدند.
    احترام به کرامت انسان‌ها و حقوق نخستین آنان نظیر آزادی دین، تابعیت، ملیت، بیان، احترام به حقوق زنان، تساوی جنسیتی و ممنوعیت‌برده‌داری که در اعلامیه‌ جهانی حقوق بشر به آنها اشاره شده، همه در ایران ‌باستان مورد حمایت بوده‌اند.



    حکیم ملک محمدی

  2. 5 کاربر از Saeed Dz بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    کاربر فعال انجمن بازی های کامپیوتری و کنسولی Captain_America's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2014
    پست ها
    1,405

    پيش فرض

    نوشتار ضمن دارا بودن اشکالات ساختاری که اون رو از مقام قابل استناد بودن خارج میکنه، یه اشکال دیگه هم داره اونهم اینکه عموم مردم معمولا در موارد غیر تخصصی شان اطلاعات صحیحی ندارند یا به کلی اطلاعات غلط دارند.
    اصلا واژه مقدس "حقوق" و مخصوصا "حقوق بشر" سنخیتی با این تعاریف نداره مانند خیلی مراسم وودو و آیین های مذهبی که به علم پزشکی وصله شان میزنند.

  4. #3
    کاربر فعال انجمن علوم انسانی PLAΨMID's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    اصفهان
    پست ها
    1,883

    پيش فرض

    محبت میکنید معنای صحیح و مطلوب جنابعالی از کلمات "حقوق" و "حقوق بشر" رو بفرمایید تا ما هم استفاده کنیم ؟

  5. #4
    کاربر فعال انجمن بازی های کامپیوتری و کنسولی Captain_America's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2014
    پست ها
    1,405

    پيش فرض

    محبت میکنید معنای صحیح و مطلوب جنابعالی از کلمات "حقوق" و "حقوق بشر" رو بفرمایید تا ما هم استفاده کنیم ؟
    توضیحات اندکی طولانی خواهد بود لطفا با دقت نظر مطالعه بفرمایید.
    1. من و شما و غیره مادامی که در حد نظریه پرداز و دارای دکترین در این زمینه نباشیم نمیتونیم معنای مطلوب شخصی داشته باشیم. در صورتی هم که در چنین جایگاهی باشیم باز حب و بغض شخصی نمیتونیم اعمال کنیم معنی مورد نظرمون باید علمی و بر پایه تحقیقات و استدلال باشه.
    2.متاسفانه از هزاران زبانی که مردم دنیا تکلم میکنندفقط 6 تا از آنها نزد سازمان ملل متحد رسمیت دارند، بنابر این حقوق که مترادف Law باشه و حقوق بشر که اینجا حقوق مترادف Right باشه نزد مخاطب فارسی زبان یکی قلمداد میشوند و کژفهمی ایجاد خواهد شد بگذیریم از حقوق مترادف ُSalary. پس قبل از هرگونه بررسی اول باید از مفهوم حقوق در اون مورد خاص ابهام زدایی شود.
    3. بهترین تعریف به زبان فارسی از حقوق/law/قانون تعریف دکتر نوربها هستش که میتونید در ویکیپدیا خط اول مقاله حقوق مطالعه کنید.
    4. این مفهوم خاص و متداول که امروزه از حقوق بشر مد نظر هست مفهومی است امروزی و مدرن و مربوط به انیازهای بشر بعد از جنگ جهانی دوم (ضمن غیرقابل انکار دانستن روند سیر تاریخی) ، هرگونه نسبت دادن اون به جامعه دوران باستان ایران تلاشی است سفیهانه مانند تلاش پیروان کتب مقدس برای تطبیق کتب چندهزارساله با علم روز و اکتشافات جدید علمی بشری.
    5. شما کافیه تمام متونی اینچنینی مثل متن اصلی این تاپیک رو بخوانید پر است از شور و اشتیاق و تعصب و حب و بغض و حس ناسیونالیستی و نژادپرستی و... که کوچکترین بار علمی نداره و فقط برای تهیج عوام شاید بتونه مناسب باشه.
    Last edited by Captain_America; 09-12-2015 at 21:23.

  6. این کاربر از Captain_America بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #5
    کاربر فعال انجمن علوم انسانی PLAΨMID's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    اصفهان
    پست ها
    1,883

    پيش فرض

    4. این مفهوم خاص و متداول که امروزه از حقوق بشر مد نظر هست مفهومی است امروزی و مدرن و مربوط به انیازهای بشر بعد از جنگ جهانی دوم (ضمن غیرقابل انکار دانستن روند سیر تاریخی) ، هرگونه نسبت دادن اون به جامعه دوران باستان ایران تلاشی است سفیهانه مانند تلاش پیروان کتب مقدس برای تطبیق کتب چندهزارساله با علم روز و اکتشافات جدید علمی بشری.
    5. شما کافیه تمام متونی اینچنینی مثل متن اصلی این تاپیک رو بخوانید پر است از شور و اشتیاق و تعصب و حب و بغض و حس ناسیونالیستی و نژادپرستی و... که کوچکترین بار علمی نداره و فقط برای تهیج عوام شاید بتونه مناسب باشه.
    1)خب شما چرا اینقدر مفهومش رو تخصصی و حرفه ای در نظر میگیرید ؟
    ساده شده ش اینه که حقوق بشر یعنی حقوق انسانها در جامعه . و نیازی نیست که بگیم چون این واژه مثلا در قبل از تاریخ فلان وارد مجامع بین المللی نشده ، پس مفهومش هم اصلا وجود خارجی نداشته ؟؟ پس با این وضع ما چیزی به اسم دموکراسی یا دیپلماسی یا سکولاریسم نداشتیم چون این واژه ها جدیدا در ادبیات سیاسی مورد استفاده قرار گرفتند ؟

    اینکه طبق منشور کوروش ، وی واقعا برای تکریم و رعایت حق انسانها قوانینی طرح کرده جای شک و شبهه نداره . چون این منشور امروز واقعا موجود هستش و اصلیت تاریخیش هم کاملا مورد تاییده .
    البته من نمیدونم شما چقدر این موضوع رو قبول دارید . به هر حال هر چقدر هم این رو سفیهانه بدونید و به نژادپرستی ربط بدید یا تاریخ رو نوشته یونانی ها و رومی ها قلمداد کنید باز هم واقعیتش زیر سوال نمیره .
    حالا من یه سوال از شما دارم ؟
    اگه معتقدید در مورد کوروش ، تاریخ رو ما ننوشتیم و همش ساخته و پرداخته ذهن افراد بیگانه ست و با غرض و منظور نوشته شده ، چطور و با چه استنادی میتونید نقیضش رو درست بدونید ؟ ( هرچند در مورد موضوع این تاپیک نیست و صرفا کنجکاوی بنده ست) .
    2) چرا حس ناسیونالیستی رو مترادف با نژاد پرستی در نظر میگیرید ؟ اصولا حس میکنم توی نوشته هاتون یه جور بدبینی و منفی نگری نسبت به ملی گرایی و ناسیونالیسم دارید . آیا معتقدید اگر مثلا در گذشته و در تاریخ ما رویداد های خوب و مثبتی رخ داده نباید به اون افتخار کرد ؟ آیا این نژاد پرستی و کهنه پرستی است ؟ آیا کوروش ایرانی نبوده و یا اینکه ما ایرانی نیستیم ؟ اصلا مفهومی به اسم "ایرانی" وجود داره یا چون این موضوع برمیگرده به امپراتوری پارس و اکنون این امپراتوری وجود نداره ، پس دیگه تاریخش مال ما نیست ؟( استدلالی که اعراب در مورد تغییر نام خلیج فارس به خلیج عربی دارند) .
    با تشکر .
    Last edited by PLAΨMID; 10-12-2015 at 01:24.

  8. 2 کاربر از PLAΨMID بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #6
    کاربر فعال انجمن بازی های کامپیوتری و کنسولی Captain_America's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2014
    پست ها
    1,405

    پيش فرض

    ببخشید یه بار دیگه این توضیح خیلی خیلی ضروری به نظر می رسه:
    اکثر مردم در زمینه غیر تخصصی شان آگاهی شون اندک و پر از درک ناصحیح و غلط هست. کما اینکه اکثر روش های طبی و باورهای پزشکی عامه نزد یک پزشک متخصص که دیدگاه علمی داره جایگاه درمانی نداره.
    مساله حقوق و حقوق بشر هم همینجوره از منظری که (قصد خودستائی نیست) من کارشناس ارشد حقوق قضیه رو میبینم(باز هم جسارت نشه خواهشا) فراتر از درکی هست که شما نسبت به این مقوله دارید.

    این چیزی که من اینجا میخونم یه متن حقوقی و علمی نیست یه انشاء پرهیجان است که یه نفر با عرق ملی نوشتهو مطلقا هیچ جایگاه قابل استنادی نداره.


    1)خب شما چرا اینقدر مفهومش رو تخصصی و حرفه ای در نظر میگیرید ؟
    ساده شده ش اینه که حقوق بشر یعنی حقوق انسانها در جامعه . و نیازی نیست که بگیم چون این واژه مثلا در قبل از تاریخ فلان وارد مجامع بین المللی نشده ، پس مفهومش هم اصلا وجود خارجی نداشته ؟؟ پس با این وضع ما چیزی به اسم دموکراسی یا دیپلماسی یا سکولاریسم نداشتیم چون این واژه ها جدیدا در ادبیات سیاسی مورد استفاده قرار گرفتند ؟
    چون واقعا تخصصی هستش نمیشه مثلا در مورد علم روز پزشکی بخواهیم مطلب بنویسیم بعد از جایگاه تخصصی عدول کنیم یه انشاء پر سوز و گدار در مورد اینکه نیاکان ما چقدر پزشکان متحری بودند بنویسیم.
    قسمت دوم این بحث هم نه اتفاقا کاملا برعکس هست این کلمات بسیار ریشه دار هستند از شکل و شمایلشون نترسید اینها ریشه در یونان باستان دارند مونوکراسی دیوکراسی و دموکراسی سه شیوه حکومت هستند که الان شیوه دوم بسیار اندک هست و اون دو شیوه همچنان پابرجا،

    اینکه طبق منشور کوروش ، وی واقعا برای تکریم و رعایت حق انسانها قوانینی طرح کرده جای شک و شبهه نداره . چون این منشور امروز واقعا موجود هستش و اصلیت تاریخیش هم کاملا مورد تاییده .
    البته من نمیدونم شما چقدر این موضوع رو قبول دارید . به هر حال هر چقدر هم این رو سفیهانه بدونید و به نژادپرستی ربط بدید یا تاریخ رو نوشته یونانی ها و رومی ها قلمداد کنید باز هم واقعیتش زیر سوال نمیره .
    بفرمائید این متن کامل اون لوح نوشته کوروش که مطمعا هستم یه خود وطن پرست پندار تا حالا هیچوقت زحمت خوندنش رو نکشیده:
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    هر جایی حقوق بشر دیدید به ما هم نشان دهید رفع شبهه بشه. (گرچه اصل موضوع در ابتدا جمع اضداد هست و حقوق بشر با خودکامگی جمع شدنی نیست)

    حالا من یه سوال از شما دارم ؟
    اگه معتقدید در مورد کوروش ، تاریخ رو ما ننوشتیم و همش ساخته و پرداخته ذهن افراد بیگانه ست و با غرض و منظور نوشته شده ، چطور و با چه استنادی میتونید نقیضش رو درست بدونید ؟ ( هرچند در مورد موضوع این تاپیک نیست و صرفا کنجکاوی بنده ست) .
    2) چرا حس ناسیونالیستی رو مترادف با نژاد پرستی در نظر میگیرید ؟ اصولا حس میکنم توی نوشته هاتون یه جور بدبینی و منفی نگری نسبت به ملی گرایی و ناسیونالیسم دارید . آیا معتقدید اگر مثلا در گذشته و در تاریخ ما رویداد های خوب و مثبتی رخ داده نباید به اون افتخار کرد ؟ آیا این نژاد پرستی و کهنه پرستی است ؟ آیا کوروش ایرانی نبوده و یا اینکه ما ایرانی نیستیم ؟ اصلا مفهومی به اسم "ایرانی" وجود داره یا چون این موضوع برمیگرده به امپراتوری پارس و اکنون این امپراتوری وجود نداره ، پس دیگه تاریخش مال ما نیست ؟( استدلالی که اعراب در مورد تغییر نام خلیج فارس به خلیج عربی دارند) .
    با تشکر .
    این قسمت رو در تاپیک های مختلف بارها جواب دادم چون هم تکرار مکررات میشه و هم زمینه ساز پرسش و پاسخ های بعدی بهتره تو همون تاپیک ها دنبال بشوند.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •