تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 3 اولاول 123 آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 29

نام تاپيک: رای گیری نام خلیج پارس!

  1. #11
    Super Moderator Stream's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    Wolf Trap
    پست ها
    14,322

    پيش فرض

    متاسفانه برخی دوستان مانند شما کوچکترین مهری به سرزمین مادری خود ندارد. (البته از سرزمین شما باشید) که این جای بسی ناامیدی ست. اما دریای قزوین رو که گفتین باید بدونید که کل جهان به این دریا می گن دریای قزوین و ما می گیم دریای خزر واقعا جالبه!
    وطن پرست افراطی هر چیزی به جز وطن پرستی افراطی رو ناامیدکننده می بینه و فکر می کنه هر کس مثل خودش وطن پرست افراطی نیست "کوچکترین مهری" نسبت به سرزمین مادری خودش نداره. وطن ستیز افراطی هم هر چیزی به جز وطن ستیزی افراطی رو ناامیدکننده می بینه. کشورها همگی ساخته انسان هستند و وجود دارند تا به انسان ها خدمت کنند (و نه برعکس). مفید هستند تا جایی که مفید هستند. پرستش (یا تنفر از) این ساختارهای قانونی/اقتصادی تولید انسان مثل پرستش یا تنفر از سایر ساخته های انسان (میز، تخت خواب و ...) است. انسان نباید در اسارت روانی چیزهایی که ساخته خودش هست، باشه.

    خیلی ساده است خودمون رو لایق چیزهایی بدونیم که در شرایط یکسان حاضر نیستیم همون ها رو به سایرین بدیم. انسانیت اولویت داره نسبت به ملیت.

  2. 9 کاربر از Stream بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #12
    پروفشنال vxp's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2010
    پست ها
    865

    پيش فرض

    وطن پرست افراطی هر چیزی به جز وطن پرستی افراطی رو ناامیدکننده می بینه و فکر می کنه هر کس مثل خودش وطن پرست افراطی نیست "کوچکترین مهری" نسبت به سرزمین مادری خودش نداره.
    اگر به من نسبت می دهید که وطن پرست افراطی هستن اول باید بگویم که من وطن پرست نیستم بلکه میهن دوست هستم. زمانی که ما چیزی رو پرستش می کنیم از دایره خرد خارج می شویم که این برای یک انسان به نظرم اصلا خوب نیست. اما این که من می گم به سرزمین خود مهری ندارید به خاطر این است که در نوشته هاتون پیداست فرض کنید مادر شما و یک زن غریبه در حال غرق شدن هستند. کدام را نجات می دهید؟ مادر خودتون رو چرا چون نسبت به او مهر دارید.
    وطن ستیز افراطی هم هر چیزی به جز وطن ستیزی افراطی رو ناامیدکننده می بینه.
    این قسمت رو کاپیتان امریکا باید پاسخ بده.
    کشورها همگی ساخته انسان هستند و وجود دارند تا به انسان ها خدمت کنند (و نه برعکس).
    پس کشور رو به عنوان یک مفهوم جدا از انسان قبول دارید؟ چون دارید می گید کشور باید به انسان خدمت کنه.
    مفید هستند تا جایی که مفید هستند.
    این تفکر بسیار خطر افرینه به شما هشدار می دم. ما فقط نباید به فکر سود خودمون از مسئله ای باشیم. مثلا وقتی پدر و مادر سودی برامون ندارن باید به اسیشگاه ببریمشون؟ لطفا این جمله خود را اصلاح کنید.
    پرستش (یا تنفر از) این ساختارهای قانونی/اقتصادی تولید انسان مثل پرستش یا تنفر از سایر ساخته های انسان (میز، تخت خواب و ...) است.
    این ساختار ها رو که مثال زدید ارتباطی به صحبت ما نداره هر چند قبلا هم گفتم با پرستش چیزی مخالم. با ایمان و پرستش جامعه ای بهتر از داعش نخواهیم بود.
    انسان نباید در اسارت روانی چیزهایی که ساخته خودش هست، باشه.
    به طور صرف واقعا حرف درستیه ولی شما هم در بند ساخته های خودتون هستید نه تنها شما بلکه همه ی موجودات جهان مثلا ماهی هایی که از محدوده زندگی خود هیچ گاه بیرون نمی ایند و یک محیط امن برای خودشون متسور می شن و جهان رو محدود به تنگ یا دریاچه یا اقیانوسی که در ان زندگی می کنند می بیندد مسئله اینجاست که کدوم ساخته روانی زیباتره و می تونه ما رو به پویایی برسونه. حتی کودکان هم با به وجود امدن این ساخت روانی بزرگ می شن و این به منزله یک نیاز روانیه.

    خیلی ساده است خودمون رو لایق چیزهایی بدونیم که در شرایط یکسان حاضر نیستیم همون ها رو به سایرین بدیم.
    متوجه نشدم متاسفانه.
    انسانیت اولویت داره نسبت به ملیت.
    بله البته.

  4. #13
    Super Moderator Stream's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    Wolf Trap
    پست ها
    14,322

    پيش فرض

    اگر به من نسبت می دهید که وطن پرست افراطی هستن اول باید بگویم که من وطن پرست نیستم بلکه میهن دوست هستم. زمانی که ما چیزی رو پرستش می کنیم از دایره خرد خارج می شویم که این برای یک انسان به نظرم اصلا خوب نیست. اما این که من می گم به سرزمین خود مهری ندارید به خاطر این است که در نوشته هاتون پیداست فرض کنید مادر شما و یک زن غریبه در حال غرق شدن هستند. کدام را نجات می دهید؟ مادر خودتون رو چرا چون نسبت به او مهر دارید.
    مادر من با کشور من تفاوت داره، من کشورم رو مثل مادرم نمی بینم. مثالتون هم بی ربط است چون بحث اصلا نجات دادن چیزی نیست. من اگه دو نفر یک ایرانی و یک غیر ایرانی در حال غرق شدن ببینم فکر نمی کنم یک نفر ایرانی است پس بهتره اون رو نجات بدم. همونطور که گفتم انسانیت اولویت داره نسبت به ملیت.


    پس کشور رو به عنوان یک مفهوم جدا از انسان قبول دارید؟ چون دارید می گید کشور باید به انسان خدمت کنه.
    کشور همونطور به انسان خدمت می کنه که این کامپیوتری که باهاش کار می کنید داره به شما خدمت می کنه. مفهومی جدا از انسان نیست، ساخته انسان است به هدف خاصی و فقط در راستای همون هدف اهمیت پیدا می کنه. چیزی مهم تر از هر وسیله دیگه ای نیست و بصورت اتوماتیک تقدسی پیدا نمی کنه. این شباهتی با مفهوم خانواده نداره که شما مثال زدید.

    این تفکر بسیار خطر افرینه به شما هشدار می دم. ما فقط نباید به فکر سود خودمون از مسئله ای باشیم. مثلا وقتی پدر و مادر سودی برامون ندارن باید به اسیشگاه ببریمشون؟ لطفا این جمله خود را اصلاح کنید.
    مشکل شما اینه که کشور رو با خانواده فرد یکسان می دونید که اینطور نیست. اهمیتی که پدر و مادر من در زندگی من دارند رو کشور من در زندگی ام نداره. همین که شما این دو رو در بحث یکسان فرض می کنید خودش ذهنیت وطن پرستی بسیار افراطی است حالا شما اگه از این واژه خوشتون نمیاد و اسمش رو چیز دیگه می گذارید مشکلی نیست ولی ماهیت یکسان است. شما اهمیتی که کشور در ذهنتون داره وقتی در حد اهمیت خانواده است نشون میده اولویت های فکری شما کجاست.


    این ساختار ها رو که مثال زدید ارتباطی به صحبت ما نداره هر چند قبلا هم گفتم با پرستش چیزی مخالم. با ایمان و پرستش جامعه ای بهتر از داعش نخواهیم بود.

    به طور صرف واقعا حرف درستیه ولی شما هم در بند ساخته های خودتون هستید نه تنها شما بلکه همه ی موجودات جهان مثلا ماهی هایی که از محدوده زندگی خود هیچ گاه بیرون نمی ایند و یک محیط امن برای خودشون متسور می شن و جهان رو محدود به تنگ یا دریاچه یا اقیانوسی که در ان زندگی می کنند می بیندد مسئله اینجاست که کدوم ساخته روانی زیباتره و می تونه ما رو به پویایی برسونه. حتی کودکان هم با به وجود امدن این ساخت روانی بزرگ می شن و این به منزله یک نیاز روانیه.


    متوجه نشدم متاسفانه.

    بله البته.
    لطفا بفرمایید من در بند کدوم ساخته های خودم هستم؟

    قسمت قرمز نشون می ده شما با همون حرف من که کشور هست که به انسان خدمت می کنه و همین مفید بودن معیار اصلی است. در اصل چیزی که راجع بهش به من "هشدار" دادید درباره خودتون هم صدق می کنه. عملا تنها تفاوتی که هست تعصب شما روی زیبا بودن و مفید بودن بی قید و شرط کشورمون هست که من چنین تعصبی ندارم. خود شما گفتید با ایمان و پرسش جامعه ای بهتر از داعش نخواهیم داشت، مهم نیست این ایمان نسبت به مذهب باشه یا نسبت به ایدئولوژی های خاص (مثل کمونیسم و ...)، یا نسبت به وطن پرستی افراطی. زمانی که فرض کنیم اون ساخته مد نظر ما که خیلی بهش علاقه داریم بصورت اتوماتیک تقدس پیدا کرده و لازم باشه بهش علاقه نشون بدیم بصورت غیروابسته به عملکردی که به قابل اندازه گیری و قضاوت و تجدید نظر باشه، عملا وارد همون حوزه شدیم حالا هرچند خفیف تر از امثال داعش.

  5. 4 کاربر از Stream بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #14
    پروفشنال vxp's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2010
    پست ها
    865

    پيش فرض

    مادر من با کشور من تفاوت داره، من کشورم رو مثل مادرم نمی بینم. مثالتون هم بی ربط است چون بحث اصلا نجات دادن چیزی نیست. من اگه دو نفر یک ایرانی و یک غیر ایرانی در حال غرق شدن ببینم فکر نمی کنم یک نفر ایرانی است پس بهتره اون رو نجات بدم. همونطور که گفتم انسانیت اولویت داره نسبت به ملیت.
    البته من درباره مهر به سرزمین مادری سخن گفتم.چون مهر به سرزمینتون ندارید اون رو دوست نداریداون غرق شدن یک مثال برای مهر بود. بحث نجات دادن و کار کردن برای مملکت برای جلوگیری از سقوط و افول است. این که ژاپن در ان جا ایستاده و ما در این جا برای همین بعضی مردم ماست که نسبت به کشورشون مهر ندارند. .قتی در ژاپن هر کس به خاطر امپراتورش و کشور حاضره بیش از ساعت کاری کار کنه و پولی نگیره باید هم اون ها اون جا باشن و ما اند خم یک کوچه
    کشور همونطور به انسان خدمت می کنه که این کامپیوتری که باهاش کار می کنید داره به شما خدمت می کنه. مفهومی جدا از انسان نیست، ساخته انسان است به هدف خاصی و فقط در راستای همون هدف اهمیت پیدا می کنه.
    درسته و ناقی حرف من نیست.
    چیزی مهم تر از هر وسیله دیگه ای نیست
    این مرکز گرایی یا به اصطلاح درست تره هیومنیسم چه معنی داره این که همه چیز وسیله ای است برای این که ما استفاده کنیم چه معنی می ده واقعا؟ به جز این که از یک تفکر خرافی اشرف مخلوقات بودن صحه می گزاره.
    و بصورت اتوماتیک تقدسی پیدا نمی کنه.
    تقدسی وجود نداره
    این شباهتی با مفهوم خانواده نداره که شما مثال زدید.
    کشور خانواده بزرگ تره منه من هر روز که برای تعالی خانواده ام تلاش می کنم برای تعالی کشورم هم تلاش می کنم البته برای شما این چنین نیست.
    مشکل شما اینه که کشور رو با خانواده فرد یکسان می دونید که اینطور نیست.
    برای من این طور هست برای این که شما این رو درک کنید هم پایفشاری نمی کنم. این کشور دوستی رو هم تجربه ام در دیدار افراد دیگر کشور ها می گه و هم عشقم به سرزمینم.
    اهمیتی که پدر و مادر من در زندگی من دارند رو کشور من در زندگی ام نداره.
    اما من همواره منافع جمع رو بر فرد ترجیح می دم. برای شما این طوری است ولی برای من کشورم در اولویت بالایی قرار داره چون با توجه به اون می تونم به همه خدمت کنم.
    همین که شما این دو رو در بحث یکسان فرض می کنید خودش ذهنیت وطن پرستی بسیار افراطی است حالا شما اگه از این واژه خوشتون نمیاد و اسمش رو چیز دیگه می گذارید مشکلی نیست ولی ماهیت یکسان است.
    این اندیشه ی بد شما درباره من است که می خواهید همه را در فیلتر های ذهنی خود جای دهید حتی وقتی من می گویم که به وطن پرستی اساسا باور ندارم نمی توانید این موضوع را درک کنید. تفوت ماهت هایش را هم در پست پیشین توضیج دادم.
    شما اهمیتی که کشور در ذهنتون داره وقتی در حد اهمیت خانواده است نشون میده اولویت های فکری شما کجاست.
    بله این اولویت فکری من است. ب پراکنده کردن مهر و با زیبا کردن کشور برای همه ی هم میهنانم روز را شب می کنم.
    لطفا بفرمایید من در بند کدوم ساخته های خودم هستم؟
    این که اندیشه خودتون درسته و اندیشه من نادرسته و یا (احتمالا از نظر شما) این که فاشیسم نادرسته و فلان دیدگاه دیگه درسته و هزاران مطلب دیگر این ها همه اندیشه هایی است که شما دارید مانند بقیه انسان ها.
    قسمت قرمز نشون می ده شما با همون حرف من که کشور هست که به انسان خدمت می کنه و همین مفید بودن معیار اصلی است.
    اما نه در حدی که تنها به فکر استفاده خود باشیم شما باید پولی ذخیره کنید تا هنگام نیاز از ان بردارید.
    در اصل چیزی که راجع بهش به من "هشدار" دادید درباره خودتون هم صدق می کنه. عملا تنها تفاوتی که هست تعصب شما روی زیبا بودن و مفید بودن بی قید و شرط کشورمون هست که من چنین تعصبی ندارم.
    با این واژه های تعصب و غیره به جایی نخواهید رسید من هم روی چیزی تعصب ندارم. من روی زیبایی و مفید بودن بی قید و شرط صحبتی نکردم این ها اندیشه های شماست که به من نسبت می دهید همون در بند انگاشتن خود من دلیل می اورم و استدلال می کنم بی قید و شرط هیچ چیز را نباید پذیرفت. تفکر شما اینه که اگر فردا مثلا جنگ شد باید مهاجرت کنم چون این کشور دیگه سودو منفعتی برای ما نداره.
    خود شما گفتید با ایمان و پرسش جامعه ای بهتر از داعش نخواهیم داشت، مهم نیست این ایمان نسبت به مذهب باشه یا نسبت به ایدئولوژی های خاص (مثل کمونیسم و ...)، یا نسبت به وطن پرستی افراطی.
    من گفتم به چیزی به نام ایمان قبول ندارم . مطمئا هستید که نوشته های من را کامل می خوانید؟ یا فقط در پی پاسخ دادن هستید؟
    زمانی که فرض کنیم اون ساخته مد نظر ما که خیلی بهش علاقه داریم بصورت اتوماتیک تقدس پیدا کرده و لازم باشه بهش علاقه نشون بدیم بصورت غیروابسته به عملکردی که به قابل اندازه گیری و قضاوت و تجدید نظر باشه، عملا وارد همون حوزه شدیم حالا هرچند خفیف تر از امثال داعش.
    باشه یا نباشه؟ مسئله است است!

  7. #15
    Super Moderator Stream's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    Wolf Trap
    پست ها
    14,322

    پيش فرض

    البته من درباره مهر به سرزمین مادری سخن گفتم.چون مهر به سرزمینتون ندارید اون رو دوست نداریداون غرق شدن یک مثال برای مهر بود. بحث نجات دادن و کار کردن برای مملکت برای جلوگیری از سقوط و افول است. این که ژاپن در ان جا ایستاده و ما در این جا برای همین بعضی مردم ماست که نسبت به کشورشون مهر ندارند. .قتی در ژاپن هر کس به خاطر امپراتورش و کشور حاضره بیش از ساعت کاری کار کنه و پولی نگیره باید هم اون ها اون جا باشن و ما اند خم یک کوچه

    درسته و ناقی حرف من نیست.

    این مرکز گرایی یا به اصطلاح درست تره هیومنیسم چه معنی داره این که همه چیز وسیله ای است برای این که ما استفاده کنیم چه معنی می ده واقعا؟ به جز این که از یک تفکر خرافی اشرف مخلوقات بودن صحه می گزاره.

    تقدسی وجود نداره

    کشور خانواده بزرگ تره منه من هر روز که برای تعالی خانواده ام تلاش می کنم برای تعالی کشورم هم تلاش می کنم البته برای شما این چنین نیست.

    برای من این طور هست برای این که شما این رو درک کنید هم پایفشاری نمی کنم. این کشور دوستی رو هم تجربه ام در دیدار افراد دیگر کشور ها می گه و هم عشقم به سرزمینم.

    اما من همواره منافع جمع رو بر فرد ترجیح می دم. برای شما این طوری است ولی برای من کشورم در اولویت بالایی قرار داره چون با توجه به اون می تونم به همه خدمت کنم.

    این اندیشه ی بد شما درباره من است که می خواهید همه را در فیلتر های ذهنی خود جای دهید حتی وقتی من می گویم که به وطن پرستی اساسا باور ندارم نمی توانید این موضوع را درک کنید. تفوت ماهت هایش را هم در پست پیشین توضیج دادم.

    بله این اولویت فکری من است. ب پراکنده کردن مهر و با زیبا کردن کشور برای همه ی هم میهنانم روز را شب می کنم.

    این که اندیشه خودتون درسته و اندیشه من نادرسته و یا (احتمالا از نظر شما) این که فاشیسم نادرسته و فلان دیدگاه دیگه درسته و هزاران مطلب دیگر این ها همه اندیشه هایی است که شما دارید مانند بقیه انسان ها.

    اما نه در حدی که تنها به فکر استفاده خود باشیم شما باید پولی ذخیره کنید تا هنگام نیاز از ان بردارید.

    با این واژه های تعصب و غیره به جایی نخواهید رسید من هم روی چیزی تعصب ندارم. من روی زیبایی و مفید بودن بی قید و شرط صحبتی نکردم این ها اندیشه های شماست که به من نسبت می دهید همون در بند انگاشتن خود من دلیل می اورم و استدلال می کنم بی قید و شرط هیچ چیز را نباید پذیرفت. تفکر شما اینه که اگر فردا مثلا جنگ شد باید مهاجرت کنم چون این کشور دیگه سودو منفعتی برای ما نداره.

    من گفتم به چیزی به نام ایمان قبول ندارم . مطمئا هستید که نوشته های من را کامل می خوانید؟ یا فقط در پی پاسخ دادن هستید؟

    باشه یا نباشه؟ مسئله است است!
    کلی جواب میدم:

    1. ژاپن دهه ها 1960 و 1970 پیشرفت اقتصادی و صنعتی (نه پیشرفت کلی) بسیار سریعی داشت که دلیلش سیاست های راست افراطی مبنی بر حرف های مشابه چیزهایی که شما می زنید (وطن "دوستی" افراطی، خدمت به کشور، فداکاری در راه کشور، بی اهمیتی به خود و ...) که باعث شد با اینکه مردمشون یکی از پایین ترین کیفیت های زندگی در بین کشورهای توسعه یافته رو داشته باشند، کشور تبدیل بشه به یک ابرقدرت صنعتی و اقتصادی. همه ثروتی که تولید میشد به جای اینکه صرف بهبود زندگی مردم بشه صرف سرمایه گذاری مجدد میشد و در نهایت کشور تبدیل شد به کشوری که رضایت از زندگی بسیار پایینی داشت، ساعت های کار بسیار بالا، کار سنگین در سنین بالا، آزادی های مدنی پایین، حقوق زنان ضعیف و بعد از دو دهه Austerity که کم کم در اواخر دهه 1990 به این سمت مردم کشور گفتند کافی است و خواهان حقوق منصفانه، ساعات کار منصفانه و ... شدند که باعث شد این رشد اقتصادی کند بشه و الان تقریبا صفر است. این تغییر شاید به نظر شما منفی باشه و انتقاد کنید مردمشون دیگه وطن دوست نیستند ولی این تغییر به نفع مردم کشورشون بوده. کشور بدون مردمش هیچ چیزی به جز یک اسم و چند خط روی نقشه نیست.

    2. Humanism به معنی این نیست که انسان اشرف مخقولات است (اون تفکر ایدئولوژی های دیگری است)، اما Humanism صد درصد تفکر شما که یک کشور مهمتر از مردم درونش هست رو رد می کنه. شما بهش میگید خرافی چون طبیعیه تفکرات متفاوتی دارید. در دید من هر ایدئولوژی که معتقد باشه خود ایدئولوژی مهتر است از مردمی که است که تحت تاثیرش هستند و نسبت به اونها اولویت پیدا می کنه، باطل است. ارزش هر ایدئولوژی رو در تاثیرش بر کیفیت زندگی موجودات زنده ای که تحت تاثیرش هستند باید سنجید. بعضی از افراد معتقد هستند مذهب متفاوت است، شما احتمالا وطن "دوستی" رو متفاوت می دونید، هر کس برای چیزی که بهش متعصب است استثنا قائل میشه.

    3. خیلی جالبه اینقدر تمرکز دارید روی پراکندن کردن مهر و زیبا کردن "کشور". خوش بحال هم میهنان شما. ای کاش همه جهان هم میهن شما بودند، یا شاید شما بتونید این تلاشتون رو بکنید برای همه مردم جهان نه صرفا اونهایی که پاسپورت مشابه شما دارند. برای من یک ایرانی و یک عراقی و یک افغانی یکسان هستند، چون همه انسان هستیم. انسانیت ابتدا، هم میهن و هم دین و هم نژاد و هم عقیده و ... بودن همگی اهمیتشون بسیار ناچیز است.

    4. شما مفهوم "کشور برای خدمت به مردمش" که من اشاره کردم رو قاطی کردید با "استفاده شخصی از کشور". صحبت من این نیست و نبوده. بحث نحوه تفکر و پاسخگویی است که کشور نسبت به مردمش مسئول است و نه مردم نسبت به کشور. اینکه می فرمایید باید پولی ذخیره کنیم هم صحیح است، برای همینه که مالیات می پردازیم. حالا وظیفه کشور است که به ما خدمت کنه.

    5. بحث جنگ هم بسیار واضح است. بعضی ها (شاید شما، نمی دانم) معتقد هستند در هر جنگی باید رفت و در جبهه کشور جنگید مستقل از اینکه حق با کیست و شرایط چگونه است چون خون مردم کشور ما رنگی تر از سایر کشورهاست و به نوعی ذهنیت "همیشه حق با ماست" رو دارند. من اینطور فکر نمی کنم. اگه من آمریکایی بودم به هیچ وجه نمی رفتم با ویتنام یا عراق بجنگم، اگر ژاپنی بودم به هیچ وجه نمی رفتم با چین یا آمریکا بجنگم، حالا هم که ایرانی هستم به هیچ وجه نمی رفتم همراه نادرشاه افشار یا خشایارشاه کشورگشایی کنم، ولی زمان حمله اعراب به ایران حتما می جنگیدم. در جنگ با عراق تا 3 خرداد 61 می جنگیدم، بعد از اون نه. مسئله به این سادگی نیست که شما می فرمایید.

    6. شما می فرمایید ایمان رو قبول ندارید، ولی فقط وقتی این ایمان به چیزی باشه که شما خوشتون نمیاد. شما به کشورتون ایمان دارید و این از صحبت هاتون مشخصه. ایمان مذهبی تنها نوع ایمان نیست. فردی که کشورش رو بصورت اتوماتیک لایق می دونه و فکر می کنه این کشور اولویت داره نسبت به مردمش (شما هم گفتید جمع اولویت داره به فرد که منظورتون واضحه همین بود) در اصل بحث همین ایمان است. به قول نوآم چامسکی این کار معادل یک مذهب بنیادگرایانه است که افراد در اون مذهب "کشویت" رو می پرستند. جناح راست افراطی در آمریکا هم همین اتهامی که شما به من می زنید رو به امثال چامسکی می زنند.

    7. در نهایت، این تفکرات راست افراطی که کشور مهم است و نه مردمش، مردم نسبت به کشور مسئولیت دارند نه کشور نسبت به مردم، کشور هست که نسبت به زحمت و استعداد مردمش حق مالکیت داره و نه مردم نسبت به توانایی های کشور و چیزهایی از این قبیل هیچ وقت برای طولانی مدت در جایی پاسخگو نبوده. در کوتاه مدت بله مردم زیر فشار قانونی یا فرهنگی از همه چیز خودشون می گذرند تا کشورشون به اصطلاح آباد بشه ولی در بلند مدت این مردم کشور هستند که افت می کنند، حالا با جاده و ساختمان مدرن و نو ساز. اون افرادی که از کشورداری فقط همین رو می بینند چنین ذهنیت هایی دارند.

    Peace out

  8. 4 کاربر از Stream بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #16
    پروفشنال vxp's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2010
    پست ها
    865

    پيش فرض

    کلی جواب میدم:

    1. ژاپن دهه ها 1960 و 1970 پیشرفت اقتصادی و صنعتی (نه پیشرفت کلی) بسیار سریعی داشت که دلیلش سیاست های راست افراطی مبنی بر حرف های مشابه چیزهایی که شما می زنید (وطن "دوستی" افراطی، خدمت به کشور، فداکاری در راه کشور، بی اهمیتی به خود و ...)Peace out
    بعد از جنگ هم همین صفات در مردم ژاپن وجود داره میتونید به انگلیسی مقالات فراوانی در این باره پیدا کنید و این که اون صفات تنها در زمان امپراتوری ژاپن وجود داشت از نظر علمی درست نیست.
    که باعث شد با اینکه مردمشون یکی از پایین ترین کیفیت های زندگی در بین کشورهای توسعه یافته رو داشته باشند، کشور تبدیل بشه به یک ابرقدرت صنعتی و اقتصادی. همه ثروتی که تولید میشد به جای اینکه صرف بهبود زندگی مردم بشه صرف سرمایه گذاری مجدد میشد و در نهایت کشور تبدیل شد به کشوری که رضایت از زندگی بسیار پایینی داشت، ساعت های کار بسیار بالا، کار سنگین در سنین بالا، آزادی های مدنی پایین، حقوق زنان ضعیف و بعد از دو دهه Austerity که کم کم در اواخر دهه 1990 به این سمت مردم کشور گفتند کافی است و خواهان حقوق منصفانه، ساعات کار منصفانه و ... شدند که باعث شد
    من ژاپن بعد جنگ رو گفتم.
    این رشد اقتصادی کند بشه و الان تقریبا صفر است. این تغییر شاید به نظر شما منفی باشه و انتقاد کنید مردمشون دیگه وطن دوست نیستند ولی این تغییر به نفع مردم کشورشون بوده. کشور بدون مردمش هیچ چیزی به جز یک اسم و چند خط روی نقشه نیست.
    این تغییر فرهنگ مردم نیست تغییر شرایط اقتصاد جهانی است که متوجه چین و امریکا هم شده و این که اقتصاد مبتنی بر نظرم ژاپن به دلیل تورم منفی و نرخ باروری در سال های اخیر ضرب دیده است.
    2
    . Humanism به معنی این نیست که انسان اشرف مخقولات است (اون تفکر ایدئولوژی های دیگری است)،
    هر کس برداشت خود را از این نظریه دارد اما من کتاب یک کشیشی در این باره را می خواندم بر این بخش از این نظریه تکیه داشت.
    اما Humanism صد درصد تفکر شما که یک کشور مهمتر از مردم درونش هست رو رد می کنه.
    یک کشور مهم تر از افراد درونش نیست به پایندگی مردم اون کشور وجود دارد.
    شما بهش میگید خرافی چون طبیعیه تفکرات متفاوتی دارید. در دید من هر ایدئولوژی که معتقد باشه خود ایدئولوژی مهتر است از مردمی که است که تحت تاثیرش هستند و نسبت به اونها اولویت پیدا می کنه، باطل است.
    این جملاتتان نافی حرف من نیست. و من ناقضش نیستم.
    ارزش هر ایدئولوژی رو در تاثیرش بر کیفیت زندگی موجودات زنده ای که تحت تاثیرش هستند باید سنجید
    قبلا همین حرف را به گونه ای دیگر در پست پیشین گفته ام.
    بعضی از افراد معتقد هستند مذهب متفاوت است،
    شما احتمالا وطن "دوستی" رو متفاوت می دونید، هر کس برای چیزی که بهش متعصب است استثنا قائل میشه.
    متفاوت از؟ در خرد گرایی استسنا وجود ندارد همه چیز تابع منطق و اندیشه است.
    3. خیلی جالبه اینقدر تمرکز دارید روی پراکندن کردن مهر و زیبا کردن "کشور". خوش بحال هم میهنان شما. ای کاش همه جهان هم میهن شما بودند،
    می توانند باشند میهندوستی ایرانی بر خلاف وطن پرستی اروپایی بر اساس مذهب یا نژاد یا رنگ پوست و حتی اصالت تعریف نمیشه بر اساس پایبندی به ایران نه به صرف یک کشور به عنوان یک فرهنگ که در پی گسترش و یا حتی ایجاد سه اموزه اهورایی پندار نیک گفتار نیک و کردار نیک است که نمود این فرهنگ در شاهنامه هم هست شما اگر شاهنامه بخوانید می گوید که اگر به تو ظلم شد یا به کشورت تجاوز شد تا اخرین قطره خود از خودت و کشورت دفاع کن اما ازارت حتی به یک مورچه بی گناه هم نرسه.
    یا شاید شما بتونید این تلاشتون رو بکنید برای همه مردم جهان نه صرفا اونهایی که پاسپورت مشابه شما دارند.
    البته با نیک کردن کشور ما هدف والاتر که خوشبختی همه ی جهانین هست رو دنبال می کنیم نام کشورم برای من مثل فامیلی من است برایم بسیار مهم و ارزشمند است اما این باعث کبر و یا باعث این نمی شه که به مردمان دیگر کشور ها توجه و التفات نداشته باشم چون فرهنگ من دستور می دهد که چنین کنم حتما این شعر معروف را شنیده اید که می فرماید:
    بنی ادم اعضای یک دیگرند / که در افرینش ز یک گوهرند
    چو عضوی به درد اورد روزگار / دگر عضو ها را ندارد قرار
    توکز مهنت دیگران بی غمی / نشاید که نامت نهند ادمی
    یا نمونه های فراوانی در شاهنامه و غیره.
    برای من یک ایرانی و یک عراقی و یک افغانی یکسان هستند، چون همه انسان هستیم.
    از این حیث که همه ی یکسانیم که انسانیم اما تفاوت هایی داریم که این ها موجب برتری یا ضعف نمی شود موجب تفاوت می شود.
    انسانیت ابتدا، هم میهن و هم دین و هم نژاد و هم عقیده و ... بودن همگی اهمیتشون بسیار ناچیز است.
    اهدافی که شما می گویید با تفکرتون اجرا می شود از نظر روان شناسی غیر قابل اجراست. حالا اگر در کرات دیگر هم موجودات دیگری بودن در این صورت حرف شما می شد نژاد پرستانه من می گویم همهی انواع موجودات. این حرفتون هم نافی حرف من نیست اما انسان نیاز به احساس تعلق داره چه بهتر که خودت رو وامدار یک فرهنگ غنی و تمدنی کهن بدونه و سعی در اجرای اموزه های نیک اون فرهنگ ابتدا در جامعه ی کوچک خودش و بعد در جامعه ی جهانی بکنه.
    4. شما مفهوم "کشور برای خدمت به مردمش" که من اشاره کردم رو قاطی کردید با "استفاده شخصی از کشور". صحبت من این نیست و نبوده.
    این گونه خودتون بیان کردید و من بر پایه نوشته شما گفتگو کردم.
    بحث نحوه تفکر و پاسخگویی است که کشور نسبت به مردمش مسئول است و نه مردم نسبت به کشور.
    شما اول تکلیف خودون رو مشخص کنید جایی می گویید که کشور ها با انسان ها تعرف می شن و جایی می گید که کشور مسئوله. به نظر من همه در قبال هم مسئولا هر کس که تاثیر روسی دیگری بگزاره در قبال تاثیرش مسئوله چه مفاهیم مانند کشور و چه انسان ها.
    اینکه می فرمایید باید پولی ذخیره کنیم هم صحیح است، برای همینه که مالیات می پردازیم. حالا وظیفه کشور است که به ما خدمت کنه.
    کشور نمی تونه پولی ذخیره کنه و غیره کشور تنها یک میراث فرهنگی و معنویه اون دولت (و در مورد کشور ما "فعلا" حکومت) است که می تونه این کار رو بکنه.

    5. بحث جنگ هم بسیار واضح است. بعضی ها (شاید شما، نمی دانم) معتقد هستند در هر جنگی باید رفت و در جبهه کشور جنگید مستقل از اینکه حق با کیست و شرایط چگونه است
    البته که نه.
    چون خون مردم کشور ما رنگی تر از سایر کشورهاست و به نوعی ذهنیت "همیشه حق با ماست" رو دارند.
    البته که نه.
    من اینطور فکر نمی کنم. اگه من آمریکایی بودم به هیچ وجه نمی رفتم با ویتنام یا عراق بجنگم، اگر ژاپنی بودم به هیچ وجه نمی رفتم با چین یا آمریکا بجنگم،

    حالا هم که ایرانی هستم به هیچ وجه نمی رفتم همراه نادرشاه افشار یا خشایارشاه کشورگشایی کنم،
    این بحث بسیار بلند تاریخی است لطفا این بحث ها را باز نکنید مثال معاصر پایینی رو پاسخ می گم.
    ولی زمان حمله اعراب به ایران حتما می جنگیدم.
    چه سودی داشت برای شما و چه نفعی برای شما داشت دفاع از کشور؟
    در جنگ با عراق تا 3 خرداد 61 می جنگیدم، بعد از اون نه.
    شروع کنند جنگ رو که همه می شناسیم اگر نمی شناسید بفرمایید تا در pv معرفی کنم. اما در مورد جنگ کشور داره از دست میره اون مرحله مرحله ای نیست که ما حق و باطل رو مشخص کنیم. حتی اگر بخواهیم مشخص هم کنیم با رفتن از جبهه ها هم فقط کشور نابود می شه. حال که صحبت که از 8 ساله شد باید بگم این تقاصی بود که مردم به خاطر ناسپاسی هایشان پرداخت کردن.
    مسئله به این سادگی نیست که شما می فرمایید.
    بله ساده نیست.
    6. شما می فرمایید ایمان رو قبول ندارید، ولی فقط وقتی این ایمان به چیزی باشه که شما خوشتون نمیاد.
    نه به همه چیز همین صورته این بسیار احمقانه است که بگم همه اشتباه می کنن و من بدون بحث درست می گم.
    شما به کشورتون ایمان دارید و این از صحبت هاتون مشخصه.
    برداشت شماست که اگر از نوشته های من متوجه چنین چیزی شدید لطفا بگویید کجای نوشته من چنین معنی می دهد؟ لطفا ادل خودتون رو فرمایید.
    ایمان مذهبی تنها نوع ایمان نیست.
    ایمان به صورت عام رو گفتم.
    فردی که کشورش رو بصورت اتوماتیک لایق می دونه
    من کی همچین ادایی کردمم؟ (نمونه ای بند های ذهنی شما)
    و فکر می کنه این کشور اولویت داره نسبت به مردمش
    کشور برای مردم و مردم برای انسانیت
    (شما هم گفتید جمع اولویت داره به فرد که منظورتون واضحه همین بود)
    جمع یعنی منافع جمعی چرا سعی در تعریف گفته های من دارید؟ جمع بزرگ ما کشور ماست این که مشخصه.
    در اصل بحث همین ایمان است.
    ارتباطی به ایمان ندارد.
    به قول نوآم چامسکی این کار معادل یک مذهب بنیادگرایانه است که افراد در اون مذهب "کشویت" رو می پرستند. جناح راست افراطی در آمریکا هم همین اتهامی که شما به من می زنید رو به امثال چامسکی می زنند.
    با نقل قول از سخنی که ربطی ندارد خود را با سواد جلوه نمی دهید. من گفتم که مفهوم های وطن پرستانه و ایمانی و غیره رو قبول ندارم بر پایه علم و منطق کشورم را دوست دارم و به اون عشق می ورزم و فرهنگ اون به من ضد بنیاد گرایی رو یاد می دهد. در باره این در خط های گذشته صحبت کرده ام.
    7. در نهایت، این تفکرات راست افراطی که کشور مهم است و نه مردمش
    من ربا راست و چپ و بالا و پایین کاری ندارم درباره نوشته های من صحبت کنید نه طبقه بندی ذهنی خودتون لطفا.
    ،
    مردم نسبت به کشور مسئولیت دارند نه کشور نسبت به مردم،
    برای بار چندم عرض می کنم کشور برای مردم و مردم برای انسانیت. رایطه مردم و کشور یک رابطه دوطرفه و معنوی است و روانی البته.
    ک
    شور هست که نسبت به زحمت و استعداد مردمش حق مالکیت داره و نه مردم نسبت به توانایی های کشور و چیزهایی از این قبیل هیچ وقت برای طولانی مدت در جایی پاسخگو نبوده.
    من هم مدعی این جمله اشتباه نبودم. شما با فیلتر های ذهنی خودتون دارید پاسخ می دهید نه بر طبق گفته های من. کشور مالک هیچ کس نیست این مردم هستند که مالک کشورشون هستن و کشور برای مردم است.
    در کوتاه مدت بله مردم زیر فشار قانونی یا فرهنگی از همه چیز خودشون می گذرند تا کشورشون به اصطلاح آباد بشه ولی در بلند مدت این مردم کشور هستند که افت می کنند، حالا با جاده و ساختمان مدرن و نو ساز.
    اون افرادی که از کشورداری فقط همین رو می بینند چنین ذهنیت هایی دارند.
    ابادی کشور بدون ابادی افکار و اندیشه ها و تقویت نیروی انسانی هیچ گونه ارزشی که نداره هیچ حتی ضرر های بسیاری هم داره. باز هم به متن من پاسخ ندادید این ها با کجای متن ما تضاد داشت؟

    فنجان ذهنتان را خالی کنید و دوباره برای خودتون چای دم کنید.

  10. #17
    Super Moderator Stream's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    Wolf Trap
    پست ها
    14,322

    پيش فرض

    بعد از جنگ هم همین صفات در مردم ژاپن وجود داره میتونید به انگلیسی مقالات فراوانی در این باره پیدا کنید و این که اون صفات تنها در زمان امپراتوری ژاپن وجود داشت از نظر علمی درست نیست.

    من ژاپن بعد جنگ رو گفتم.

    این تغییر فرهنگ مردم نیست تغییر شرایط اقتصاد جهانی است که متوجه چین و امریکا هم شده و این که اقتصاد مبتنی بر نظرم ژاپن به دلیل تورم منفی و نرخ باروری در سال های اخیر ضرب دیده است.
    2
    هر کس برداشت خود را از این نظریه دارد اما من کتاب یک کشیشی در این باره را می خواندم بر این بخش از این نظریه تکیه داشت.
    یک کشور مهم تر از افراد درونش نیست به پایندگی مردم اون کشور وجود دارد.
    این جملاتتان نافی حرف من نیست. و من ناقضش نیستم.
    قبلا همین حرف را به گونه ای دیگر در پست پیشین گفته ام.
    بعضی از افراد معتقد هستند مذهب متفاوت است، متفاوت از؟ در خرد گرایی استسنا وجود ندارد همه چیز تابع منطق و اندیشه است.

    می توانند باشند میهندوستی ایرانی بر خلاف وطن پرستی اروپایی بر اساس مذهب یا نژاد یا رنگ پوست و حتی اصالت تعریف نمیشه بر اساس پایبندی به ایران نه به صرف یک کشور به عنوان یک فرهنگ که در پی گسترش و یا حتی ایجاد سه اموزه اهورایی پندار نیک گفتار نیک و کردار نیک است که نمود این فرهنگ در شاهنامه هم هست شما اگر شاهنامه بخوانید می گوید که اگر به تو ظلم شد یا به کشورت تجاوز شد تا اخرین قطره خود از خودت و کشورت دفاع کن اما ازارت حتی به یک مورچه بی گناه هم نرسه.

    البته با نیک کردن کشور ما هدف والاتر که خوشبختی همه ی جهانین هست رو دنبال می کنیم نام کشورم برای من مثل فامیلی من است برایم بسیار مهم و ارزشمند است اما این باعث کبر و یا باعث این نمی شه که به مردمان دیگر کشور ها توجه و التفات نداشته باشم چون فرهنگ من دستور می دهد که چنین کنم حتما این شعر معروف را شنیده اید که می فرماید:
    بنی ادم اعضای یک دیگرند / که در افرینش ز یک گوهرند
    چو عضوی به درد اورد روزگار / دگر عضو ها را ندارد قرار
    توکز مهنت دیگران بی غمی / نشاید که نامت نهند ادمی
    یا نمونه های فراوانی در شاهنامه و غیره.

    از این حیث که همه ی یکسانیم که انسانیم اما تفاوت هایی داریم که این ها موجب برتری یا ضعف نمی شود موجب تفاوت می شود.

    اهدافی که شما می گویید با تفکرتون اجرا می شود از نظر روان شناسی غیر قابل اجراست. حالا اگر در کرات دیگر هم موجودات دیگری بودن در این صورت حرف شما می شد نژاد پرستانه من می گویم همهی انواع موجودات. این حرفتون هم نافی حرف من نیست اما انسان نیاز به احساس تعلق داره چه بهتر که خودت رو وامدار یک فرهنگ غنی و تمدنی کهن بدونه و سعی در اجرای اموزه های نیک اون فرهنگ ابتدا در جامعه ی کوچک خودش و بعد در جامعه ی جهانی بکنه.
    این گونه خودتون بیان کردید و من بر پایه نوشته شما گفتگو کردم.

    شما اول تکلیف خودون رو مشخص کنید جایی می گویید که کشور ها با انسان ها تعرف می شن و جایی می گید که کشور مسئوله. به نظر من همه در قبال هم مسئولا هر کس که تاثیر روسی دیگری بگزاره در قبال تاثیرش مسئوله چه مفاهیم مانند کشور و چه انسان ها.
    کشور نمی تونه پولی ذخیره کنه و غیره کشور تنها یک میراث فرهنگی و معنویه اون دولت (و در مورد کشور ما "فعلا" حکومت) است که می تونه این کار رو بکنه.


    البته که نه.

    البته که نه.



    این بحث بسیار بلند تاریخی است لطفا این بحث ها را باز نکنید مثال معاصر پایینی رو پاسخ می گم.

    چه سودی داشت برای شما و چه نفعی برای شما داشت دفاع از کشور؟

    شروع کنند جنگ رو که همه می شناسیم اگر نمی شناسید بفرمایید تا در pv معرفی کنم. اما در مورد جنگ کشور داره از دست میره اون مرحله مرحله ای نیست که ما حق و باطل رو مشخص کنیم. حتی اگر بخواهیم مشخص هم کنیم با رفتن از جبهه ها هم فقط کشور نابود می شه. حال که صحبت که از 8 ساله شد باید بگم این تقاصی بود که مردم به خاطر ناسپاسی هایشان پرداخت کردن.

    بله ساده نیست.

    نه به همه چیز همین صورته این بسیار احمقانه است که بگم همه اشتباه می کنن و من بدون بحث درست می گم.

    برداشت شماست که اگر از نوشته های من متوجه چنین چیزی شدید لطفا بگویید کجای نوشته من چنین معنی می دهد؟ لطفا ادل خودتون رو فرمایید.

    ایمان به صورت عام رو گفتم.

    من کی همچین ادایی کردمم؟ (نمونه ای بند های ذهنی شما)

    کشور برای مردم و مردم برای انسانیت

    جمع یعنی منافع جمعی چرا سعی در تعریف گفته های من دارید؟ جمع بزرگ ما کشور ماست این که مشخصه.

    ارتباطی به ایمان ندارد.

    با نقل قول از سخنی که ربطی ندارد خود را با سواد جلوه نمی دهید. من گفتم که مفهوم های وطن پرستانه و ایمانی و غیره رو قبول ندارم بر پایه علم و منطق کشورم را دوست دارم و به اون عشق می ورزم و فرهنگ اون به من ضد بنیاد گرایی رو یاد می دهد. در باره این در خط های گذشته صحبت کرده ام.

    من ربا راست و چپ و بالا و پایین کاری ندارم درباره نوشته های من صحبت کنید نه طبقه بندی ذهنی خودتون لطفا.
    ،
    برای بار چندم عرض می کنم کشور برای مردم و مردم برای انسانیت. رایطه مردم و کشور یک رابطه دوطرفه و معنوی است و روانی البته.
    ک
    من هم مدعی این جمله اشتباه نبودم. شما با فیلتر های ذهنی خودتون دارید پاسخ می دهید نه بر طبق گفته های من. کشور مالک هیچ کس نیست این مردم هستند که مالک کشورشون هستن و کشور برای مردم است.

    ابادی کشور بدون ابادی افکار و اندیشه ها و تقویت نیروی انسانی هیچ گونه ارزشی که نداره هیچ حتی ضرر های بسیاری هم داره. باز هم به متن من پاسخ ندادید این ها با کجای متن ما تضاد داشت؟
    این شیوه پاسخ دادن شما (نقل قول های نیم جمله نیم جمله، فرض کردن هر جمله خارج از منظور کلی بحث و پاسخ دادن به اونها) واقعا عجیب هست و بحث رو فرسایشی می کنه.

    فقط می رسیم به این:

    فنجان ذهنتان را خالی کنید و دوباره برای خودتون چای دم کنید.
    که وقتی به خودمون اجازه میدیم به طرف مقابل توهین کنیم دیگه جایی برای بحث باقی نمی مونه. اجازه بدید بحث رو ببندیم، پست آخر رو در پاسخ ها هم که شما دادید. قضاوت هم با مخاطبان.

  11. 2 کاربر از Stream بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #18
    پروفشنال vxp's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2010
    پست ها
    865

    پيش فرض

    این شیوه پاسخ دادن شما (نقل قول های نیم جمله نیم جمله، فرض کردن هر جمله خارج از منظور کلی بحث و پاسخ دادن به اونها) واقعا عجیب هست و بحث رو فرسایشی می کنه.
    در پاسخ دادن مفهوم کلی رو در نظر داشتم اما مجبور بودم که به همه ی گفتارتون پاسخ بدم تا مطمئا بشید التفات کافی ب ان داشتم.
    فقط می رسیم به این:



    که وقتی به خودمون اجازه میدیم به طرف مقابل توهین کنیم دیگه جایی برای بحث باقی نمی مونه. اجازه بدید بحث رو ببندیم، پست آخر رو در پاسخ ها هم که شما دادید. قضاوت هم با مخاطبان.
    این یک گفتار فلسفی از بوداست از معنی ان را نفهمیدید بگویید برایتان شرح دهم. چه توهینی به شما شده؟ من فکر کردم مقصود فلسفی جمله را متوجه می شوید ظاهرا اشتباه می کردم. دیگر گفتار های فلسفی برایتان نمی فرستم. در این جا تقصیر من بود. البته بباز هم می گویم با هیچ وجهی رو جمله توهین امیز نیست بلکه اندیشه برانگیز است اگر توهینی دیدید بگویید تا من هم دریابم از هر وجهی.
    شرف و منزلت مرد سخن دان ادب است.

  13. #19
    Super Moderator Stream's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    Wolf Trap
    پست ها
    14,322

    پيش فرض

    این یک گفتار فلسفی از بوداست از معنی ان را نفهمیدید بگویید برایتان شرح دهم. چه توهینی به شما شده؟ من فکر کردم مقصود فلسفی جمله را متوجه می شوید ظاهرا اشتباه می کردم. دیگر گفتار های فلسفی برایتان نمی فرستم. در این جا تقصیر من بود. البته بباز هم می گویم با هیچ وجهی رو جمله توهین امیز نیست بلکه اندیشه برانگیز است اگر توهینی دیدید بگویید تا من هم دریابم از هر وجهی.
    شرف و منزلت مرد سخن دان ادب است.
    اگه منظورتون داستان فنجان چای در Zen هست که هیچ ربط یا شباهتی با چیزی که شما نوشتید نداشت. در اون داستان اون مستر Zen از یک فنجان پر استفاده می کنه تا به شخص مقابل بفهمونه ذهنش مشابه اون فنجان پر است و ابتدا باید اون رو خالی کنه، جدا از اینکه همین هم از نظر علمی خرافات محض است و هم توهین آمیز هست و اصلا داستان جالبی نیست (از Zen بیشتر از این نمیشه انتظار داشت چون تفکری سراسر پر از خودبرتر بینی است و همیشه راه حلش برای حل اختلاف نظرها، توهین به شعور یا ظرفیت یادگیری سایرین بوده)، این هم چیزی نیست که شما فرمودید.

    بگذریم.

  14. این کاربر از Stream بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #20
    پروفشنال vxp's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2010
    پست ها
    865

    پيش فرض

    اگه منظورتون داستان فنجان چای در Zen هست که هیچ ربط یا شباهتی با چیزی که شما نوشتید نداشت. در اون داستان اون مستر Zen از یک فنجان پر استفاده می کنه تا به شخص مقابل بفهمونه ذهنش مشابه اون فنجان پر است و ابتدا باید اون رو خالی کنه، جدا از اینکه همین هم از نظر علمی خرافات محض است و هم توهین آمیز هست و اصلا داستان جالبی نیست (از Zen بیشتر از این نمیشه انتظار داشت چون تفکری سراسر پر از خودبرتر بینی است و همیشه راه حلش برای حل اختلاف نظرها، توهین به شعور یا ظرفیت یادگیری سایرین بوده)، این هم چیزی نیست که شما فرمودید.

    بگذریم.
    خیلی خوب موضوع رو عوض کردید. تبریک
    ولی در هر صورت در کتاب ذن در هنر های رزمی که از برویلی نقل کردهصفحه 17 فصل همیشه امادهاموختن باشید امده.
    درسته که به نظر شما ممکنه این سخن زن درست نباشه به هر دلیلی برای همین کمی تغییرش دادم تا بهتر و قابل فهم تر باشه و به قول شما توهین امیز نباشه.
    ولی در هر صورت نفهمیدم توهینی که گفتید کجاست؟ این داد و هوار این که توهین می کنی و این ها برای چیه؟

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •