سلام
در این تاپیک مطالبی رو میذارم در رابطه با نقد درست و صحیح و استاندارد.
نقد هم مثل عکاسی قوانینی داره که با رعایت اون ها نقد موفق تری خواهیم داشت.
در ادامه این نکات را خواهید خواند ...
سلام
در این تاپیک مطالبی رو میذارم در رابطه با نقد درست و صحیح و استاندارد.
نقد هم مثل عکاسی قوانینی داره که با رعایت اون ها نقد موفق تری خواهیم داشت.
در ادامه این نکات را خواهید خواند ...
.
سه گام برای نقد عکس ابتدا به پرسشهای زیر پاسخ دهید و سپس آنها را روی کاغذ بیاورید.
مقالهای بنویسید که دارای مقدمه و مطلبی که حاصل ترکیب چهار عنصر زیر و سرانجام نتیجهگیری باشد.
1-توصیف
هر آنچه را می بینید فقط توصیف کنید.
الف. عناصر: چه نوع خطوطی را میبینید؟ مستقیم، منحنی یا مورب یا…؟
چه نوع شکلهایی میبینید؟ هندسی، غیرهندسی، یا …؟
چه نوع بافتی میبینید؟ زبر، نرم، دانهدار، درشت، ریز، پرپشت، و …
چه رنگهایی میبینید؟ روشن، تیره، درخشان، یا اصلا رنگی در کار نیست؟ یا …
دامنههای خاکستری چگونهاند؟ پرکنتراست، کم کنتراست، تونهای گسترده خاکسترِی، و …؟
عناصر درون عکس چیستند؟ آدم، ساختمان، درخت؟ و …
ب. طرح: به عناصر ترکیب بندی و سازماندهی هنری تصویر توجه کنید.
عکس متوازن است؟
توازن موجود در عکس چگونه نشان داده شده است؟
عکس متقارن است یا نامتقارن؟
ریتم در عکس دیده میشود؟ این ریتم حاصل تکرار است؟
چه چیزی تکرار شده است؟ برای مثال ریتم حاصل تکرار خط، رنگ، شکل، یا چه چیز دیگر است؟
نقطه کانونی (وضوح) کجاست؟
چه چیزی را در نگاه اول مشاهده میکنید؟
فضا چگونه است؟ ژرف، تخت، یا…؟
نقاط روشنتر در چه بخشهایی از عکس قرار گرفته است؟ (برای تشخیص بهتر چشمهایتان را نیمه باز کرده و از میان مژهها نگاه کنید.)
نقاط تیرهتر در چه بخشهایی از عکس قرار گرفته است؟
2-تفسیر
فقط از روی آنچه که دیدهاید عکس را معنا کنید. مقصود و معنای عکس چیست؟ گام یک سرنخها را به دست میدهد.
آیا عکاس به نسخهبرداری مستقیم از واقعیت پرداخته است؟
آیا عکاس میخواسته است به بیان احساس و عواطف بپردازد؟
آیا عکاس به طرح و مبانی هنر توجه کرده است؟
آیا عنوان عکس در باره مفهوم / یا مقصود عکس سرنخی به دست می دهد؟
در اغلب عکسها از این عبارات برای بیان مضمونها استفاده میشود: قدرت، زیبایی، محبت، جنون، هیجان،
شجاعت، پررمز و راز، مرگ، غصه، آرامش، تنهایی، گرایش به عناصر هنری، گرایش به مبانی طراحی.
3-ارزیابی (نتیجهگیری)
عکس تا چه حد در رساندن اندیشه و احساس موفق است.
مفهوم رساست؟
آیا معانی متعددی قابل استنباط است؟
هنرمند چگونه میتوانست پیام خود را بهتر برساند؟
ارزیابی شما باید با بحث و استدلال همراه شود.
عکس چرا موفق یا ناموفق است.
اسماعیل عباسی
عالی بود لطفا ادامه بدید .......![]()
موضوع جالبيه !
به نظر من بند 2-تفسیر اولويت اول رو داره براي نقد كردن
اول بايد سبك و موضوع و هدف عكاس رو بفهميم و بعد متناسب با موضوع عكسش رو نقد كنيم
این جمله در نقد ساختاری بی معناست
تنها یکی از انواع نقد با عنوان نقد زیبایی شناختی استدلالی شناخته میشود که در آن منتقد پس از تفاسیرش به داوری در مورد اثر می پردازد.
جملۀ شما به این معناست که اولویت با نقد زیبایی شناختی استدلالی است
در حالی که در ساختار کلی نقد نمیتوان اولویتی تعیین کرد
گام اول:
توصیف عکس
شامل شرح موضوع عکس و صحبت از محیط اتفاقی عکس است. اطلاعاتی درباره ی عکاس، زمان عکاسی و محیط اجتماعی که عکس از دل آن سربرآورده است. این مرحله مهم است زیرا باعث گردآوری اطلاعاتی است که به درک عکس کمک می کند.
توصیف یعنی گفتن و نوشتن از آنچه که به شکل واقعی در تصویر می بینیم. اگر می گوییم "درخت"، بهتر است از شکل و حرکت برگها و شاخه ها و از احساسی که برمی انگیزند سخن بگوییم. درختِ موجود در عکس چه تفاوتی با سایر درختان دارد.
همچنین گفتن و نوشتن از مراحل دیدن و درک تصویر است. چشمانمان چه چیزی را دریافت می کنند و در نگاه اولیه به چه چیزهایی اهمیت می دهند. چگونه چشمانمان بر روی عکس در حرکتند، و آیا پس از گردش در درون عکس، به نقطه اصلی بازمی گردند؟
توصیف دقیق به قضاوت ما از عکس کمک بسیاری می کند و باعث می شود تا ما در قضاوتمان کمتر دچار خطا و اشتباه شویم. به این شیوه است که بهتر می توان به واقعیتها دسترسی پیدا کرد.
معمولاً اطلاعات توصیفی را می توان از دو منبع به دست آورد:
1.خود عکس و دقت در درون آن
2.منابع بیرونی مانند کتابخانه، خود عکاس، نشریات و...
گزینش و انتخاب مناسب کلمات در توصیف عکس، می تواند به اندازه ی خود عکس دارای بیانی هنرمندانه و گویا باشد.
گام دوم:
توجه به موضوع عکس
موضوع عکس، تمایل جدی عکاس به امور پیرامونش را افشا می کند. چه چیزی در زندگی هنرمند عکاس آنقدر مهم است که موضوع عکاسی او را به خود اختصاص داده است؟ تصویر چهره ی یک کارگر خسته از کار در معدن، یا کودکی گمشده در بازار که با نگرانی به دنبال والدین خود می گردد، یا عکس زنبور عسلی که در حال جمع آوری گرده های گل است، یا تصویر کشته شدگان در یک حمله تروریستی، و یا عکسی از طبیت بی جان و... همگی می تواند بر اساس دغدغه ها و تمایلات عکاس مورد توجه وی قرار گرفته و در قاب لنز دوربین او جای گیرد.
علاقه ی وافر مردم به نگهداری تصاویر لحظات و سوژه هایی که یا کمتر در تیررس نگاهشان قرار دارد و یا با موضوع آن بیگانه هستند، از جمله مواردی است که عکاس را به انتخاب آن ترغیب میکند.
گام سوم:
توصیف فرم عکس
فرم چیزی نیست جز چگونگی ارائه یک موضوع و سوژه. شاید بتوان از یک موضوع واحد، بینهایت عکس گرفت. عکاسی کردن از زوایا و با نورپردازی های گوناگون و با استفاده از ابزارهای جانبی دوربین مانند عدسی ها و فیلترها، هر یک می تواند گونه ای باشد از امکان ارائه ی یک موضوع که در دل خود مفاهیم متفاوتی را ارائه می دهد.
عناصر بصری عکاسی از فرمهای هنری نقاشی و طراحی نشات گرفته است: نقطه، نور، خط، شکل، رنگ، بافت، فضا و... سایر عناصر صوری مورد استفاده در عکاسی عبارتند از: میزان سیاه و سفیدی، تراکم و تضاد رنگها (کنتراست)، نقطه دید (فاصله سوژه با دوربین)، زوایه ی عدسی، کادر و لبه، عمق میدان و درجه وضوح.
تحلیل فرم تصویر دو بعدی، می تواند حاوی این موارد باشد: تاثیر حسی و عمیق عکس، تحلیل پیش زمینه و پس زمینه، استفاده از قاب، عمق میدان و بکارگیری آن در عکس، توازن (متقارن یا نامتقارن)، روابط سطح و پیکره (چگونه هنرمند همزمان هم اقدام به آفرینش پسزمینه می کند و هم پیکره ها)
از نظر منتقدان عکس، شیوه های استفاده از عناصر گفته شده "اصول طرح" نامیده می شود که شامل مقیاس، تناسب، وحدت در تنوع، تکرار و ریتم، توازن و هماهنگی است.
عکاسی سیاه و سفید، عکاسی رنگی
مقایسه ی عکاسی سیاه و سفید با عکاسی رنگی همانند مقایسه ی سینمای صامت با سینمای ناطق است. اگر این مقایسه برای برتری بخشی به یکی از آنها باشد، قیاسی منصفانه نخواهد بود. زیرا هر یک از آنها در دوران خود در حد و اندازه ی یک سبک و مکتب هنری، از تمامیت و کمال لازم برخوردار بوده و هستند.
شاید امروزه امکانات و ویژگی هایی که عکاسی رنگی فراهم می کند تا یک عکس جلوه های بصری متنوعی داشته باشد ما را از ارزش هنری عکس های سیاه و سفید رایج در گذشته غافل سازد. اما با مراجعه به عکس های سیاه و سفید برگزیده، کمتر کاستی و نقصی را در فرم و محتوای آنها مشاهده خواهیم کرد.
به لطف تکنولوژی های نوین، دوربین های گوناگون امروزی نیز قادرند ما را در گرفتن عکس های سیاه و سفید در کنار عکس های رنگی همراهی کنند.
کمپوزیسیون و یا ترکیب بندی
هر چند می توان بی نهایت رابطه میان عناصر بصری متصور شد، اما سه اصل کلی در درون این روابط حاکم است که یک اثر را حداقل در اندازه ی کلاسیک آن، به اثری هنری تبدیل می کند. این اصول عبارتند از: هماهنگی، وحدت و تنوع.
وحدت اجزا و عناصر، شکل دهنده ی اثر هنری از لحاظ محل قرار گرفتن، اندازه ها، تناسبات، کیفیات و جهت عناصر است.
هماهنگی همان وجود نظم و ترتیبی است میان اجزا، تا بیانی روشن و گویا را القا کند.
تنوع نیز در چند وجهی بودن اثر نمایان خواهد شد که با تحرک و پویایی، جذابیت عاطفی و بصری تولید می کند.
گام چهارم:
تحلیل عکس
ارتباطات میان عناصر صوتی و تصویری و تاثیرات احساسی آن، بخشی از تحلیل به شمار می آید. سخن گفتن از سکون، پویایی، تناسب و یا کم اهمیتی که تصویر القا می کند.
آیا تصویر می تواند درک و فهم جدیدی از چشم اندازهای پیشین زندگی روزمره ارائه کند؟
آیا این تصویر بازتابی است از جذبه ی هنر انسانی و یا هنر خود طبیعت؟
آیا عکاس توانسته است یک لحظه احساسی را شکار کرده و برای بینندگان به ثبت برساند؟
و آیا تصویر، تفسیری است از یک برداشت مشترک اجتماعی و یا تلقی است کاملاً فردگرایانه؟
نقد عکس/ تری برت
فن و هنر عکاسی / هادی شفائیه
تاپیک خیلی خوبیه
من همیشه دنبال یاد گیری در این زمینه بودم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)