تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 2 12 آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 11

نام تاپيک: محمود درویش

  1. #1
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض محمود درویش



    محمود درویش شاعر و نویسنده‌ی فلسطینی،
    بیش از سی دفتر شعر منتشر کرد و شعرهای او که بیشتر به مساله فلسطین مربوط می‌شد در بین خوانندگان عرب و غیر عرب شهرت و محبوبیت داشت.

    محمود درویش در 13 مارس 1941 در روستای البروه در شرق شهر عکا در فلسطین به دنیا آمد.
    وی سال‌های زیادی از عمرش را در قاهره، بیروت، تونس و پاریس به تبعید گذراند.
    و در اوت 2008 در پی عمل جراحی قلب در تگزاس آمریکا در گذشت.


    آثار:

    گنجشگ‌های بی بال (1960)
    برگ‌های زیتون (1964)
    عاشقی از فلسطین (1966)
    گنجشکها در الجلیل می‌میرند (1969)
    چرا اسب را تنها گذاشتم (1999)
    از آنچه که کرده‌ای پوزش مخواه (2003)


    منبع: ویکی‌پدیا
    Last edited by Ahmad; 12-09-2013 at 15:28.

  2. #2
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض

    بـرای استفاده راحت تـر از فهرسـت بـه روش زیر عمل کنید :

    1. Ctrl + f یا F3 را فشار دهید
    2. کلمه ی کلیدی مورد نظر را وارد کنید
    3. کلمات هایلایت شده را بررسی کنید
    Last edited by Ahmad; 12-09-2013 at 15:30.

  3. #3
    آخر فروم باز farryad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,084

    پيش فرض

    اي كاش سنگ بودم»
    --------------------------

    بر هيچ چيز دل نميسوزانم
    زيرا كه نه ديروزم سپري ميشود
    و نه فردايي در كار است
    امروز نيز تكاني به خود نميدهد
    نه گامي به پيش،
    نه گامي به پس
    اي كاش سنگ بودم - ميگويم - اي كاش
    سنگي تا آب مرا جلا دهد
    سبز شوم،
    زرد شوم،
    مرا روي تاقچهاي بگذارند
    همچون تنديسي ...
    يا طرحي از يك تنديس
    يا ماده اي خام براي برآمدنِ بايسته ها
    از بي هودگي نابايسته ها
    اي كاش سنگ بودم
    تا بر همه چيز دل بسوزانم!

    محمود درویش

  4. 4 کاربر از farryad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #4
    آخر فروم باز farryad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,084

    پيش فرض

    به استعاره ميگويم:
    پيروز شدم
    به استعاره ميگويم:
    شكست خوردم
    و راهي دراز خود را در برابرم ميگستراند
    و من، خود را
    در آن چه از بلوطها بر جاي مانده، ميگسترانم
    دو دانه زيتون
    از سه بُعد مرا در مييابند
    و دو پرنده
    مرا از زمين بر ميگيرند
    به آن سو كه تهي است
    از هر بلندي و پستي
    تا نگويم:
    پيروز شدم
    تا نگويم:
    شرط را باختم.


    محمود درویش

  6. 2 کاربر از farryad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #5
    آخر فروم باز farryad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,084

    پيش فرض

    اگر به من گفته شود: بعد از ظهر، همين جا خواهي مرد،
    بگو در اين زمانِ باقيمانده چه خواهي كرد؟
    " به ساعتم نگاهي ميكنم/
    ليواني آبميوه ميخورم،
    به سيبي گاز ميزنم،
    و در مورچه اي كه روزي خود را يافته است، تأمل ميكنم
    بعد به ساعتم نگاه ميكنم/
    هنوز آن قدر زمان مانده است تا ريشم را بتراشم
    صورتم را در آب فرو ميبرم/ فكري به ذهنم ميرسد:
    "بايد براي نوشتن ،خود را بيارايم/
    بگذار آن لباسِ آبي را بپوشم"/
    تا ظهر در دفتر كارم مينشينم
    اثر رنگ را در واژه گانم نميبينم
    سفيدي، سفيدي، سفيدي
    آخرين غذايم را آماده ميكنم
    بعد چُرتكي ميزنم در فاصله ميانِ دو رؤيا/
    ولي صداي خرناس هام مرا بيدار ميكند...
    باز به ساعتم مينگرم
    هنوز آنقدر زمان مانده، تا چيزي بخوانم/
    فصلي از دانته، پاره اي از يك چكامه
    و مينگرم كه چگونه زندگي ام ميرود
    براي ديگران.
    و نميپرسم چه كسي خلاءهايش را پُر خواهد كرد
    - بدين سان
    - آري بدين سان
    - و بعد؟
    - موهايم را شانه ميكنم، و چكامه را...
    همين چكامه را، در سطلِ زباله مياندازم
    نوترين پيراهنِ ايتالياييام را ميپوشم
    و خود را در حاشيهاي از كمانچه هاي اسپانيائي تشييع ميكنم
    و ميروم به سوي گورستان!


    محمود درویش

  8. 3 کاربر از farryad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #6
    آخر فروم باز mahsa1469's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    جنوب
    پست ها
    1,208

    پيش فرض

    به قاتلی دیگر
    اگر جنین را سی روز مهلت داده بودی،
    احتمال‌های دیگری بود:
    شاید اشغال به پایان می‌رسید
    و آن شیرخواره زمان محاصره را به یاد نمی‌آورد،
    آن‌گاه چون كودكی سالم بزرگ می‌شد و به جوانی می‌رسید
    و با یكی از دخترانت در یك كلاس،
    درس تاریخ باستان آسیا را می‌خواند
    شاید هم به تور عشق یكدیگر می‌افتادند،
    شاید صاحب دختری می‌شدند [كه یهودی زاده می‌شد]،
    پس ببین چه كرده‌ای؟
    حالا دخترت بیوه شده
    و نوه‌ات یتیم
    ببین بر سر خانواده در به درت چه آورده‌ای
    و چگونه با یك تیر، سه كبوتر زده‌ای.
    محمود درویش

  10. این کاربر از mahsa1469 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #7
    آخر فروم باز mahsa1469's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    جنوب
    پست ها
    1,208

    پيش فرض

    در محاصره
    اگر باران نیستی، محبوب من!
    درخت باش،
    سرشار از باروری.... درخت باش!
    و اگر درخت نیستی، محبوب من!
    سنگ باش،
    سرشار از رطوبت.... سنگ باش!
    و اگر سنگ نیستی، محبوب من!
    ماه باش،
    در رؤیای عروست.... ماه باش!
    محمود درویش

  12. 2 کاربر از mahsa1469 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #8
    آخر فروم باز mahsa1469's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    جنوب
    پست ها
    1,208

    پيش فرض

    صلح آه دو عاشق است كه تن می‌شویند
    با نور ماه
    صلح پوزش طرف نیرومند است از آن‌كه
    ضعیف‌تر است در سلاح و نیرومندتر است در افق.
    صلح اعتراف آشكار به حقیقت است:
    با خیل كشتگان چه كردید؟
    شاعر در شعرهای دیگر، از دوستی می‌گوید و عشق:
    «یا او، یا من!»
    جنگ چنین می‌شود آغاز.
    اما با دیداری نامنتظر، به سر می‌رسد:
    «من و او!»
    و نیز از قدرت و معجزه عشق می‌گوید:
    بیست سطر درباره عشق سرودم
    و به خیالم رسید كه این دیوار محاصره
    بیست متر عقب نشسته است
    محمود درویش

  14. #9
    آخر فروم باز mahsa1469's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    جنوب
    پست ها
    1,208

    پيش فرض

    شاعری اكنون سرودی می‌نویسد
    به جای من
    بر روی بیدبن دوردست باد
    پس چرا گل سرخ در دیوار
    برگ‌هایی تازه بر تن می‌كند؟
    پسری اكنون كبوتری به پرواز درآورد
    به جای ما
    سوی بالا، سوی سقف ابر
    پس چرا این برف را جنگل
    گرد لبخند چون اشك می‌ریزد؟
    پرنده‌ای اكنون نامه‌ای با خود می‌برد
    به جای ما
    به آبی سرزمین غزال
    پس چرا صیاد به صحنه پای می‌نهد
    تا تیرهای خود را پرتاب كند؟
    مردی اكنون ماه را می‌شوید
    به جای ما
    و بر بلور رود راه می‌رود
    پس چرا رنگ بر زمین می‌افتد
    و چرا ما چون درختان برهنه تن می‌شویم؟
    عاشقی اكنون به سان سیل معشوق را با خود می‌برد
    به جای من
    سوی گل چشمه‌های پرژرفا
    پس چرا سرو در اینجا ایستاده است
    و دربانی باغ می‌كند؟
    شهسواری اكنون اسب خود را نگه می‌دارد
    به جای من
    و در سایه سندیان می‌آساید
    پس چرا مردگان به سوی ما
    از دیواری و گنجه‌ای بیرون می‌شوند؟
    محمود درویش

  15. 2 کاربر از mahsa1469 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #10
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض

    غریبه‌ها

    زل می‌زند به آسمان و

    ستاره‌ای را می‌بیند
    که زل زده است به او

    زل می‌زند به بیابان و
    گوری را می‌بیند
    که زل زده است به او

    زل می‌زند به زنی و
    آزارش می‌دهد زن
    حیرت می‌کند از دیدنِ زن
    امّا زل نمی‌زند این زن


    زل می‌زند به آینه این مرد
    مرد غریبه‌ای را می‌بیند
    یکی شبیه خودش
    که زل زده است به او


    محمود درویش

    ترجمه‌ی محسن آزرم
    Last edited by Ahmad; 28-08-2013 at 00:10.

  17. 3 کاربر از Ahmad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


صفحه 1 از 2 12 آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •