تازه تو چین به سگ و گربه و هشت پا و ... هم رحم نمیکنن کلا هر جنبده ای ...
یه جایی خوندم این چینی ها جننین انسان رو هم سوپ درست میکنن میخورند ... حالم بهم خورد ببخشید ...
تازه تو چین به سگ و گربه و هشت پا و ... هم رحم نمیکنن کلا هر جنبده ای ...
یه جایی خوندم این چینی ها جننین انسان رو هم سوپ درست میکنن میخورند ... حالم بهم خورد ببخشید ...
بیشتر این موارد از کل سیستم میاد ، نگاه کمونیست ها به دنیا ، خودش از نظر من نگاه حال بهم زنیه ، چین هم خب ...
اینجا واسه ساختن یه سد اومده بودن یادم نیست کدوم سد بود ، یکی از دبیرا رفته بود واسه بازدید ، تعریف میکرد میگفت ایرانی ها به اینا گربه میفروشن ، چون دوست دارن گوشت گربه رو ... البته نمیشه گفت چه حال بهم زن و اینا ، چون فرهنگشونه ، عادت کردن ، شاید الان کله پاچه رو
ببری خیلی ها توی جان حالشون بهم بخوره ولی اکثر ایرانی ها دوست دارن ... ولی خب یه سری چهارچوب ها وجود داره ، ارزش های انسانی
نباید پایمال بشه ....
من از همون کله پاچه هم حالم بهم میخوره معلوم نیست از کجا درش اوردن بعد به بقیه میگن ...
این حیون ها حتی جوجه و اردک هم اگه محبت ببینن به شدت باهوش میشن و درک بسیار زیادی پیدا میکنن حتی از یه بچه انسان هم بیشتر می فهمن
ما یه جوجه اردک داشتیم که خواهرم خریده بود و من مجبور بودم ازش مراقب کنم که زنده بمونه و زیر دست و پا نره و ... این جوجه اردک همیشه تو اتاق من بود تا اینکه کم کم
بزرگ تر شد و وابستگی عجیبی به من پیدا کرد جوری که اگه ازش دور میشدم و از اتاق میرفتم بیرون به شدت ناراحت میشد و شروع میکرد به اربده کشی انقدر جیغ میکشید تا
من برگردم. هرجا میرفتم سریع دنبالم میومد. حتی زمانی که خیلی بزرگ شده بود هم باز دنبالم میومد و وابستگیش بیشتر شده بود
این اردک با هرکدوم از افراد خونه به یه نحوه متفاوتی رفتار میکرد! واسه مثال احترام زیادی برای من قائل بود وقتی در بالکن باز میشد سریع میومد تو خونه و انقدر میگشت تا منو پیدا
کنه و بیاد پیشم. هیچ وقت به من حمله نمیکرد و از بودن پیش من احساس امنیت میکرد. با پدرم به شدت دشمن بود چون پدرم همیشه اردکو به سمت بالکن راهنمایی میکرد و جایی
که اردک اصلا دوست نداشت و به همین دلیل گاهی وقت ها اردک به سمت پدرم حمله میکرد و به شدت از خجالتش درمیومد.
وقتی که این اردک کوچیک بود صبح ها خیلی شلوغ میکرد و برای ساکت کردنش مجبور بودم عروسکی رو بذارم تو خونش که ازش میترسید و دیگه شلوغ نمیکرد و
وقتی این عروسک رو میذاشتی تو خونه اش پشتش رو به عروسک میکرد و دیگه حرفی نمیزد و بدها که بزرگ شد کینه عجیبی از این عروسک داشت جوری که هر وقت
این عروسک رو می دید به سمتش حمله میکرد و تا جایی که میخورد عروسک رو کتک میزد
حس حسادت زیادی هم نسبت به این عروسک داشت جوری که وقتی این عروسک رو میگرفتم دستم اردک شروع میکرد به پرخاشگری و اربده کشی که
اینو بذار زمین و منو بغل کن
گربه داشتم حتی نژاد خاصی هم نداشت ولی خودش میرفت دستشویی ....
نگهداری حیوانات در نوع خودش یه هنره ....
نوع برخورد با گیاهان و جانوران و در کل طبیعت ، وضعیت روحی مارو نشون میده به نظر من ....
ما هم خیلی قدیما یه گربه ای داشتیم که عادت کرده بود ...
بعد یه مدتی نمیدونم کدوم از خدا بیخبری بهش سم داد کشتش ...
یادمه داداشم خیلی واسش گریه کرد ...
دوستان عزیز لطفا در ادامه تاپیک پست های مرتبط با موضوع مطرح شده ارسال کنید و از پرداختن به مسائل حاشیه ای دیگه خودداری کنید!
با تشکر از توجه شما
خیلی بده که انتقادی مطرح بشه منتها برای رفع و رجوع کردنش هیچ پیشنهادی نباشه...
اینکه در حق اون جوجه ها خیلی ظلم میشه شکی نیست و برهیچ اساسی هم قابل توجیه نیست...
حتی در مواردی هم حساسیت زا هستن باعث بیماری بچه ها میشن...
ولی ای کاش جای بیان خاطرات تون راه حل هایی رو پیشنهاد میدادید...
مثلا:
به نظرم مادر اون بچه خیلی محترمانه برخورد کرده...من هم که از این موارد کم نمی بینم !
رفته بودم باجه روزنامه فروشی که دیدم یک پسر بچه با مادرش کنارم ایستادن ولی صدای ضعیف جوجه میاد ... هی این طرف و اون طرف نگاه کردم چیزی ندیدم .
بعد که به بچه نگاه کردم دیدم توی یک پلاستیک یک جوجه رو گذاشتن و در پلاستیک رو سفت گرفته و اصلا هیچ گونه هوایی وارد پلاستیک نمیشه و جوجه داره خفه میشه .
بهش میگم {دقیقا همین دیالوگ} : آقا پسر گل در پلاستیکت رو باز کن تا هوا بره داخل اون جوجه خفه نشه بمیره ... بعد مادر محترم ایشون به من میگه به شما چه ربطی داره ! مردم این روزا چقدر بی چشم و رو بی حیا شدن !
ما رو میگی اینطوری شدیم.... حالا چی گفتم یا کجای حرفم ایراد داشت رو نمیدونم ... اینم از توصیه کردن ما برای نجات حیواناته !
کلا با این مردم نمیشه حرف زد ... چه برسه به توصیه و حمایت از حیوانات
شاید بد تذکر دادی میتونستی اول با بچه ه یکمی شوخی کنی بعدش راجع به جوجه صحبت کنی...
من عذر میخام که نمونه خاصی رو گفتم ولی همه توی این تاپیک دارن خاطره تعریف میکنن...
کسایی که داشتن خوب نگهداری کردن میتون راه و روش نگهداری درست رو یاد بدن یا کسایی که بلدن میتونن راه حل بدن که چه جوری تذکر داده بشه که اثر گذار بشه....
اینجور که بخایم بگیم "بعله ملت بی فرهنگ و بی نزاکت فلان کار رو میکنن"بدون اینکه بگیم بجاش چ کار بهتری میشه کرد ...
فک نمی کنم که کار خیلی جالبی باشه وصورت پسندیده ای داشته باشه...
موقع تذکر باید به بزرگتر ها اونم خیلی محکم تذکر بدین . چیزی هم گفتن بگید عضو انجمن حمایت از حیواناتم .
محکم برخورد کنید .نه خوهش و التماس .
نه دوست من . این نیست . وقتی یه مادر جوجه میخره میده دست بچه یعنی از اول قید جون اون جوجه رو زده .نوشته شده توسط farid0485 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کی دنبال نگهداشتنشه؟
اگه بودن که دست یه بچه که دوروزه خفش میکنه نمیدادن
اینا به عنوان اسباب تفریح یکی دوروزه بچشون بهشون نگاه میکنن
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)