در فرهنگ ما شکل " اسطوره شده عشق" به گونهای پرداخته و عرضه شده است که انگار یک «امر طبیعی» و تنها شکل عشق و روابط عاشقانه است.
در اینگونه اسطوره سازی، عاشق معشوق را تا عرش بالا میبرد و از او موجودی آرمانی در ذهن خود میسازد.
از اینروست که حکمای قدیم گفتهاند: «عشق کور است». این تمثیل به نحو احسن، ابهام در عشق را نشان میدهد.
عاشق، معشوق خود را پاکترین عشق روی زمین و متعالیترین روح و کاملترین انسان میپندارد؛ در حالی که چنین نیست و این تصویر مبهم، زاییده فاصله عاشق از معشوق است. لذا هنگامی که عاشق به وصال معشوق میرسد و مستی مهآلود عشق از سرش میپرد، به اشتباه خود پی میبرد و آنگاه منتظر فاجعه باید بود.
چنین تصویری از عشق، نه تنها در میان داستان های کهن بلکه در بسیاری از فیلم های اسطوره ای هم دیده می شود.
عشق یک پرنس به پرنسس و رویاهای زیبا.
=============
یک طرح پژوهشی در دانشگاه ما در حال انجام هست که به علل گسترش عشق های اسطوره ای در میان جوانان میپردازد.
خوشحال میشم دوستان نظرات و تجربه های شخصی که از خودشون و دیگران دارن رو اینجا مطرح کنن.
مانند پاسخ به این سئوالات :
چرا جوانان تا این حد به دنبال یک عشق اسطوره ای کامل هستند؟
چه عواملی عشق های اسطوره ای را جذاب ترین و بهترین نوع عشق معرفی کرده؟ فیلم ها؟ خانواده ها؟ جامعه؟
چرا پس از ناکامی در رسیدن به عشق اسطوره ای دچار شکست عشقی سنگین و مشکلات عدیده روحی شده و به انزوا روی میاورند؟
و ....