تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 4 از 6 اولاول 123456 آخرآخر
نمايش نتايج 31 به 40 از 56

نام تاپيک: انـــواع مــغــلـــطــه

  1. #31
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    پست ها
    3,485

    پيش فرض

    مغالطه ترکیب یک مغالطه ناساختاری است که در آن شخص از درست بودن ادعایش دربارهٔ همهٔ اجزای یک چیز نتیجه می‌گیرد آن ادعا دربارهٔ آن چیز به‌عنوان یک کل هم درست است.

    مثال‌ها

    «۱. اتم‌ها را نمی‌توان با چشم غیر مسلح دید.
    ۲. انسان‌ها از اتم‌ها تشکیل شده‌اند.
    ۳. پس انسان‌ها را نمی‌توان با چشم غیر مسلح دید.»
    مَثَلِ زیبایِ قدیمی بهانه شراب خوردن هارون الرشید نیز برای قدمت کاربرد این مغلطه شاهد خوبی است:
    روزي «بهلول» بر «هارون الرشيد» وارد شد. ديد «هارون» مشغول نوشيدن شراب است. «هارون» که مي خواست خود را از خوردن شراب تبرئه کند، از «بهلول» پرسيد: اگر کسي انگور بخورد حرام است؟ «بهلول» گفت: نه. «هارون» پرسيد; اگر بعد از خوردن انگور آب بخورد حرام است؟ «بهلول» گفت: نه. «هارون» پرسيد; اگر بعد از خوردن انگور و آب، مدتي در کنار آفتاب بنشيند حرام است؟ «بهلول» گفت: نه. «هارون» گفت: پس چطور همين انگور و آب مدتي را در کنار آفتاب بگذرانند حرام است؟!
    «بهلول» به «هارون» گفت: اگر خاک بر سر انسان بريزند، سر او مي شکند؟ «هارون» گفت: نه. «بهلول» گفت: اگر بعد از خاک ريختن مقداري آب بر سر او بريزند، سرش مي شکند؟ «هارون» گفت: نه. «بهلول» گفت: اگر بعد از ريختن خاک و آب، شخص در کنار آفتاب بنشيند، سرش مي شکند؟ «هارون» گفت: نه. «بهلول» پرسيد: اگر همين آب و خاک را با هم مخلوط کنند و از آن خشتي بسازند و کنار آفتاب بگذارند تا خشک شود و بعد بر سر انسان بزنند آيا سر او مي شکند يا نه؟
    «هارون» گفت: البته که خشت سر انسان را مي شکند. «بهلول» گفت: همچنانکه از ترکيب آب و خاک در کنار آفتاب، خشت درست شده و سر آدم را مي شکند، از ترکيب آب و انگور در کنار آفتاب نيز شرابي بدست مي آيد که نوشيدن آن حرام است.


  2. #32
    حـــــرفـه ای shabe.saket's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2009
    محل سكونت
    Lost Island
    پست ها
    2,577

    پيش فرض مغلطه اهمال در شرایط قیاس

    اهمال در شرایط قیاس آن است که شرایط انتاج و قواعد استنتاج را رعایت نکنند و مثلاً از ضروب عقیم، نتیجه بگیرند یا جایی که نتیجهٔ قیاس جزئی است، نتیجهٔ کلی استنتاج کنند. همچنین است رعایت‌نکردن شرایط حد وسط که قیاس سفسطی تولید می‌کند و وجه بطلان آن قبلآ گفته شد.

    نمونه ۱: ماست از شیر است؛ شیر برای اسهال مضر است؛ پس ماست برای اسهال مضر است.


    نمونه ۲:فردی استدلال می‌کند:

    1. پنیر، غذاست.
    2. غذا خوشمزه‌است.
    3. بنابراین پنیر خوشمزه‌است.

    او در این استدلال ادعا می‌کند که ثابت کرده‌است که پنیر خوشمزه‌است. این استدلال خاص به شکل قیاس مطلق است. هر استدلالی باید هم فرض مقدم داشته باشد و هم نتیجه گیری. در این نمونه ما نیاز داریم که فرض‌های مقدم (فرض‌هایی که استدلال کننده انتظار دارد مخاطبش درستی آن‌ها را بپذیرد) را مشخص کنیم. فرض نخست تقریباً بنا به تعریف درست است: پنیر یک مادهٔ غذایی قابل خوردن توسط انسان است. فرض دوم بنا به معنایش کمتر روشن است: از آن جایی که این اثبات شامل هیچ سوری نیست، می‌توان هر یک از معانی زیر را از آن برداشت نمود:



    • همهٔ غذاها خوشمزه‌اند.
    • بیشتر غذاها خوشمزه‌اند.
    • به نظر من همهٔ غذاها خوشمزه‌اند.
    • بعضی از غذاها خوشمزه‌اند.


    در همهٔ حالات بالا به جز حالت اول فرض مقدم دوم برقرار نمی‌گردد. علی ممکن است فرض کرده باشد که مخاطبش معتقد است همهٔ غذاها خوشمزه‌اند، اگر مخاطب چنین عقیده‌ای داشته باشد آنگاه استدلال علی درست است. در این مثال باید مخاطب فرض علی را تصدیق نماید. هر چند احتمال اینکه مخاطب معتقد باشد که برخی از غذاها بدمزه‌اند، بیشتر است. در این حالت نسبت به ابتدای امر برای علی پیشرفتی حاصل نشده‌است، چرا که اکنون او باید ثابت کند که پنیر یک غذای خوشمزه و مقبول در سراسر دنیا است که در حقیقت شکل تغییر یافته‌ای از همان قضیهٔ اولیه‌است. بنا به نوع دیدگاه محاطب ممکن است علی مرتکب مغالطهٔ مصادره به مطلوب شده باشد.
    Last edited by shabe.saket; 31-07-2013 at 13:23.

  3. 15 کاربر از shabe.saket بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  4. #33
    حـــــرفـه ای A M ! N's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    محل سكونت
    Under the weeping moon
    پست ها
    7,118

    پيش فرض توسل به مرجعیت

    این مغلطه همچنین با نامهای، ipse dixit، argumentum ad verecundiam توسل مغلطه آمیز به مرجعیت، سوء استفاده از مرجعیت، مرجعیت بی ارتباط، مرجعیت پرسش برانگیز، مرجعیت کاذب، و مرجعیت نامناسب مشهور است



    شرح مغلطه

    مغلطه توسل به مرجعیت هنگامی صورت میگیرد که تلاش شود درست بودن ادعایی را با نقل قول کردن از شخصی (حقیقی یا حقوقی) که در مورد موضوع آن ادعا دارای مرجعیت نیست، اثبات کنند.
    این مغلطه از الگوی اصلی زیر پیروی می‌کند:

    1. مرجع A ادعای C را تایید میکند.

    2. نتیجه گرفته میشود که C درست است، یا احتمالاً درست است.






    الگو های فرعی دیگری همچون الگوی زیر را نیز میتوان برای این مغلطه در نظر گرفت:

    1. شخص A ادعای C را تایید میکند.

    2. نکته مثبتی در مورد شخص A وجود دارد.

    3. نتیجه گرفته میشود که C درست است.




    هنگامی که در مورد مراجع مشروع سخن گفته میشود ما از الگوی مغالطه پیروی نمیکنیم، یعنی نمیگوییم چون 1 درست است آنگاه 2 نیز درست است. بلکه درستی ادعا را با توجه به فرضهای دیگری در نظر میگیریم، از جمله اینکه فرض میکنیم رشته هایی وجود دارند که «دانش» تولید میکنند (مثلاً زیست شناسی). حال با توجه به این فرض مهم هنگامی که مرجعی در چنین رشته ای ادعایی را مطرح میکند ما باید شروط و قیودی داشته باشیم که بتوانیم از روی آنها درست بودن ادعای C را نتیجه بگیریم:

    1- شخص A واقعاً در موضوع مرتبط با C دارای مرجعیت باشد. برای نمونه دارای تحصیلات و تجربه کافی بودن و نوشته های آکادمیک و جوایز علمی داشتن میتوانند مرجع بودن یک شخص را بیشتر تایید کنند.

    2- شخص A واقعاً ادعای C را مطرح کرده باشد (با توجه به منابع مستند و مورد اعتماد).

    3- ادعای C به اندازه کافی مورد تایید سایر مراجع و خبرگان در رشته مورد نظر نیز باشد. در رشته های علمی نظریه ها بررسی موازی (Peer review) میشوند چون احتمال خطا کردن دو نفر کمتر از یک نفر است. این پروسه میتواند امکان سودار بودن شخص A و همچنین مبتنی نبودن بر منابعی که در آن رشته واقعاً تولید دانش میکنند (مثلاً در علوم تجربی مبتنی بر تجربه و آزمون و آمار تولید دانش میکنند نه استخاره با قرآن!) را بسنجد و از میان بردارد.

    4- رشته ای که C مرتبط با آن است واقعاً تولید کننده دانش باشد. مثلاً رشته فال گیری با ورق رشته ای نیست که دانش تولید کند.




    هرگاه یک یا بیش از یکی از موارد بالا وجود نداشته باشند آنگاه ادعای C را نمیتواند پذیرفت و استدلال مبتنی بر توسل به مرجعیت مغالطه آمیز خواهد بود. با این توضیحات هنگامی که گفته میشود مثلاً فلان فیزیک دان ادعای C را مطرح کرده است، ما C را نه بخاطر اینکه یک فیزیک دان آنرا مطرح کرده است و فیزیکدان مرجع فیزیک است، بلکه در صورت تحقق شرایط زیر، ممکن تر و درست تر از C~ میپذیریم:

    1- شخص 1 دارای مرجعیت در رشته فیزیک باشد، برای نمونه فارق التحصیل در این رشته باشد، مقاله های علمی در زمینه فیزیک را در ژورنالهای علمی منتشر کرده باشد.

    2- شخص 1 واقعاً ادعای C را مطرح کرده باشد، مثلاً شخصاً در مصاحبه با یک رسانه گروهی چنین ادعایی را مطرح کرده باشد.

    3- ادعای وی مورد قبول تعداد قابل توجهی از سایر فیزیک دانان نیز باشد.

    4- فیزیک رشته ای باشد که تولید علم کند.



    روشن است که حتی در موارد بالا هم، مرجعیت چندان دلیل محکمی برای تایید ادعای C نیست و آن شواهدی که باعث شده است مرجع A به ادعای C برسد دارای اهمیت فراوان هستند.
    در مقابل مثال بالا وقتی گفته میشود که شخص مرجع فلان معتقد است در صورتی که مردم نماز نخوانند باران نمی آید، این ادعا را نمیپذیریم چون آن شخص مرجع در رشته ای تخصص دارد که از نظر ما تولید دانش نمیکند. همچنین توسل به مرجعیت یک زیست شناس برای اثبات وجود خدا بعنوان یک موجود ماوراء طبیعی، یک مغالطه است.

    در برخی موارد ممکن است نیاز به شرایط بالا نیز نباشد، مثلاً فرض کنید که کاوه میگوید «سودابه میگوید که فکر میکند رنگ قرمز از بقیه رنگها برای لباس زیباتر است»، این ادعای کاوه یک ادعای مرجع پذیر است و مرجع آن نیز سودابه است، روشن است که برای درست بودن این ادعا لازم نیست کاوه یا سودابه دارای تخصص در رشته ای باشند.

    همچنین ممکن است گاهی ادعایی چندان پیچیده نباشد و برای درک آن نیازی به تخصص نباشد، در چنین شرایطی توسل به مرجعیت مغالطه آمیز است زیرا برای کشف ارزش حقیقی ادعا نیازی به مرجعیت نیست بلکه بجای آن باید شواهد مدافع آن ادعا ارائه شوند.



    چگونه با این مغالطه روبرو شویم؟

    نخست تلاش کنید که از گفته های مدعی کشف کنید مرجع دقیقاً چه کسی بوده است، سپس در مورد اینکه آیا این مرجع واقعاً شایسته مرجعیت است یا نه بپرسید، سپس سودار بودن یا نبودن مرجع در این ادعا را کشف کنید، و در نهایت بهترین راه برای مقابله شدن با این مغالطه آن است که از شخص مغالط پرسش شود، ادای C مبتنی بر چه بوده است؟ و از او توضیحاتی در این مورد خواست و برایش توضیح داد که مرجع بودن A لزوماً به معنی درست بودن C نیست.



    دلیل مغالطه آمیز بودن

    این شیوه استدلال به این دلیل مغالطه آمیز است که موارد زیادی را میتوان یافت که در آنها شخصی در موضوعی دارای مرجعیت است اما آنچه او ادعا کرده است درست نیست. بنابر این تنها از اینکه شخصی دارای مرجعیت است نمیتوان نتیجه گرفت که تمام ادعاهای وی درست هستند. یا بعبارت دیگر با توجه به الگوی مغالطه، 1 درست هستند اما 3 در آنها درست نیست.


    نمونه ی یک :

    سودابه – پپسی بهترین نوشیدنی جهان را تولید میکند!

    کاوه – از کجا چنین چیزی را میدانی؟

    سودابه – مگر تبلیغ پپسی را ندیدی؟ رونالدینهو و دیوید بکام در تبلیغ آن شرکت میکنند!


    نمونه ی دو:

    کاوه – قربانی کردن گوسفند برای رسیدن به اهداف مادی و معنوی بسیار مفید است.

    سودابه – چگونه به چنین کشفی نایل شده ای؟

    کاوه – رئیس دانشگاه ما که در اروپا تحصیل کرده است هم برای رسیدن به اهدافش گوسفند قربانی میکند!



    نمونه ی سه:

    سودابه – فرهنگ ما یکی از بهترین فرهنگ ها در جهان است و ما از لحاظ فرهنگ نسبت به دیگران برتری شگرفی داریم!

    کاوه – چطور؟

    سودابه – در دانشگاه های غربی هم همین حرف ها را تکرار میکنند!


  5. #34
    حـــــرفـه ای A M ! N's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    محل سكونت
    Under the weeping moon
    پست ها
    7,118

    پيش فرض توسل به محبوبیت یا اکثریت

    این مغلطه همچنین با فرنامهای، «توسل به اکثریت»، «Ad Populum»،، «bandwagon fallacy»، «the appeal to the mob»،»democratic fallacy» و «appeal to popularity» شناخته میشود.


    شرح مغلطه


    این مغلطه زمانی صورت میگیرد که محبوبیت یک گزاره و یا مورد پذیرش بودن آن توسط اکثریت بعنوان دلیلی برای درستی آن ارائه میشود. این مغلطه معمولاً از الگوی زیر پیروی میکند:

    1- شخص A در استدلالی گزاره P را مطرح میکند
    2- برای اثبات گزاره P ادعا میکند که P مورد قبول اکثریت است یا دارای محبوبیت و وجهه زیادی است


    آشکار است که گزاره مورد ادعا در این مغلطه نباید متوقف به نظر اکثریت باشد و الا دیگر مغالطه نیست. اگر نتیجه یک استدلال مبتنی بر نظر اکثریت یا محبوبیت یک ایده باشد آنگاه دیگر نمیتوان آن استدلال را آلوده به این مغلطه دانست. مثلاً اگر کسی ادعا کند «اکثریت مردم یونان با سقط جنین مخالفند»، یا «اکثر مردم معتقدند شکولات خوشمزه است»، وی میتواند گزاره مورد ادعای خود را با توسل به اکثریت اثبات کند و ایرادی بر استدلال او وارد نیست. ولی روشن است که این ادعاها در صورت درست بودن نمیتوانند اثبات کنند سقط جنین درست نیست یا شکولات خوشمزه است.


    دلیل مغالطه بودن

    دلیل مغالطه آمیز بودن توسل به محبوبیت یا اکثریت این است که یک گزاره باید بصورت عینی و مستقل درست باشد و اینکه چه کسانی و چه مقدار کسانی آنرا قبول دارند یا قبول ندارند به درستی آن گزاره لزوماً ارتباطی پیدا نمیکند. محبوبیت یا اکثریت برای یک گزاره نمیتواند حقیقت بیاورد. چون استدلال آلوده به توسل به محبوبیت این واقعیت آشکار را نادیده میگیرد مغالطه آمیز است.



    چگونه با این مغالطه روبرو شویم؟

    در برخی موارد ادعای مربوط به محبوبیت یا اکثریت خود دچار ضعف است، مثلاً آمار دقیق و قابل استنادی از اینکه چند درصد مردم موافق یا مخالف یک قانون هستند وجود ندارد، ممکن است به دلیل این واقعیت ما تحریک شویم که به مغالط بگوییم ادعای او در مورد محبوبیت داشتن یا مورد پذیرش اکثریت بودن ادعای درستی نیست و دلایل و ایراداتی را در این زمینه مطرح کنیم اما این روش اگر چه ممکن است برای متقاعد کردن فرد مغالط سودمند باشد، اما پیشرفتی در مهارتهای فکری و مباحثه ایجاد نمیکند.
    بنابر این بهتر است برای فرد مغالط توضیح داده شود که توسل به محبوبیت یا اکثریت یک مغلطه است و مثالهای ساده ای برای تفهیم این واقعیت برای او آورده شود. برای نمونه اینکه در دوره ای اکثریت آدمها فکر میکردند زمین مرکز کائنات است و خورشید دور زمین میگردد و زمین صاف است یک واقعیت مستند تاریخی است و میتواند مثال خوبی باشد.
    همچنین میتوان از مثالهای فرضی سود جست برای نمونه از مغالط پرسید «اگر همه آدمها تحت تاثیر سخنان یک ریاضی دان خوش سخن قرار بگیرند و بگویند سه ضربدر چهار میشود 25 نه 12 آیا این را میپذیری؟»

    این دست برخوردها میتواند هم موضع درست را در بحث تقویت کند هم مغالط را از اشتباه خود آگاه کند و این ممکن است در آینده سودمند باشد و موجب شود وی دیگر دچار این مغلطه نشود.
    ه به خدا اعتقاد دارند، این همه دانشمند و فیلسوف که خدا را قبول دارند نمیتوانند اشتباه کنند، احمق که نبودند.


    نمونه ی یک:

    سودابه- من بهائیت را قبول ندارم

    کاوه- چرا؟

    سوداب- چون بهائیت نسبت به ادیان دیگر محبوبیت چندانی ندارد و تعداد هواداران آن نیز قابل توجه نیست


    نمونه ی دو:

    کاوه- بهترین سی پی یو های دنیا ساخته شرکت اینتل هستند

    سودابه- چرا؟

    کاوه- چون شرکت اینتل بیش از هر شرکت دیگری سی پی یو میفروشد


  6. #35
    حـــــرفـه ای shabe.saket's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2009
    محل سكونت
    Lost Island
    پست ها
    2,577

    پيش فرض

    مغالطه سنت‌گرایی

    سنت‌گرایی نقطه مقابل تجددگرایی، به معنی آن است که شخص، کهنه و قدیمی بودن مطلبی را دلیل درستی یا خوبی آن بداند و بگوید که چون این کار از پیشینیان به ما رسیده است و از قدیم انجام می‌شده، پس درست است. میل به پذیرش اعتقادات گذشتگان، گرایش رایجی‌است که علت آن می‌تواند گرایش‌های باطنی به آداب و رسوم، تنبلی در تفکر، ترس از دگرگونی، تحول در وضع کنونی باشد. یکی از مصادیق مهم این مغالطه، مسأله عادت است که افراد با تکرار عمل خاصی و مداومت بر شیوه‌های خاص زندگی، با آن‌ها انس می‌گیرند و گاه می‌پندارند اگر فردی به کاری که دارای اشکالات و نواقص است عادت کند، این باعث جواز انجام آن کار برای او می‌شود.

    سخت‌ترین و پرنفوذترین حالت این مغالطه، عادات اجتماعی‌است که هنجارها و ارزش‌های اجتماع را شکل می‌دهند. البته آداب و رسوم به خودی خود زشت و ناپشند نیستند؛ بلکه مغالطه سنت‌گرایی وقتی رخ می‌دهد که گروهی با این‌که خطا بودن برخی از این آداب را فهمیده‌اند باز دست از آن‌ها برنمی‌دارند یا تنها استدلالشان برای انجام دادن آن کار، ادامه دادن راه و روش گذشتگان باشد.


    مثال‌ها


    • من همیشه از بچگی عادت داشته‌ام که روی تخت به حالت درازکش درس بخوانم؛ دلیلی ندارد این رفتار را ترک کنم.

    نقد: اگر ترک کنی، به زودی عادت می‌کنی به شیوه‌ای درس بخوانی که از نظر علمی درست است.


    • مردم ما در طول تاریخ همیشه اسب می‌رانده‌اند. احمقانه‌است که بخواهیم ماشین سوار شویم.

    نقد: ما می‌خواهیم مسافت‌های طولانی‌تری را مسافرت کنیم، و ماشین برای این مسافت‌ها مناسب‌تر از اسب است. علاوه بر این، دوره‌ای در تاریخ ما بوده‌است که گذشتگان ما تصمیم گرفتند به جای راه رفتن، اسب برانند.


    • این قوانین از چندهزار سال پیش به ما رسیده‌است و ما همیشه به آن پایبند بوده‌ایم؛ بنابراین دلیلی برای تغییر آن‌ها وجود ندارد.

    نقد: جامعه‌ای که آن قوانین در آن اجرا می‌شده‌اند، تغییر کرده‌است و لازم است قوانین نیز تغییر کنند.
    Last edited by shabe.saket; 10-08-2013 at 23:55.

  7. 17 کاربر از shabe.saket بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #36
    حـــــرفـه ای shabe.saket's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2009
    محل سكونت
    Lost Island
    پست ها
    2,577

    پيش فرض

    مغالطه تجدد گرایی

    توسل به تجدد
    وقتی صورت می‌گیرد که کسی بخواهد از نو بودن اندیشه یا عملی، درستی یا خوبی آن را نتیجه بگیرد. این مسأله نقطه مقابل سنت‌گرایی‌است؛ و در حقیقت قدمت و تجدد که دو امر متناقض‌اند، هر دو موجب استدلال نادرست و مغالطه می‌گردند.آن‌چه انسان را به پذیرش تجددگرایی وامی‌دارد، آراستگی و درخشش امور تازه و حالت روانی آدمی‌است که نوگرایی را می‌پسندد.

    مغالطه تجددگرایی مبتنی بر این پیش‌فرض است که «هر چیز نو، ناشی از پیشرفت و رشد بشریت است؛ پس باید آن را پذیرفت.» که ریشه تاریخی آن را در مغرب‌زمین می‌توان در دو دوره جست‌وجو کرد: یکی آغاز رنسانس که جهش بزرگی در دانش تجربی پدید آمد و یافته‌های جدید علمی برای بشر به ارمغان آورد تا آن‌جا که پنداشتند هر چیز جدیدی از رشد علمی بشر سرچشمه می‌گیرد و می‌توان آن را پذیرفت.


    نقطه عطف دیگر، اندیشه‌های هگل است که به مسأله پیشرفت جنبه فلسفی بخشید و مدعی شد که جهان پیوسته رو به بهبود و پیشرفت است. این اندیشه چنان در میان گروه‌های تجددطلب جا افتاد که معتقد شدند هر نویی بهتر از کهنه است. یکی از موارد مهم شیوع این مغالطه، آگهی‌های تجاری‌است. همچنین مسأله تضاد ارزش‌های جدید با ارزش‌های دینی در کشورهای جهان سوم از همین دسته است.


    • شما که با حرف‌های من مخالفت می‌کنید، آیا می‌دانید که این حرف مطابق با جدیدترین نظریه‌ها و تحلیل‌های جامعه‌شناختی است.
    • اگر می‌خواهی وزن کم کنی، بهتر است از جدیدترین رژیم غذایی پیروی کنی.

    سنت‌گریزی

    جنبه دیگر تجددگرایی‌این است که آن‌ها این پیش‌فرض را پذیرفته‌اند که « هر آن‌چه قدیمی‌است؛ نادرست و ناپذیرفتنی‌است.» این جمله اساس اندیشه نادرستی‌است که از آن به سنت‌گریزی تعبیر می‌شود. مقتضای تفکر عقلی و منطقی این است که برای قضاوت درباره هر مدعایی به محتوای آن مدعا و براهین آن توجه کنیم؛ بنابراین برای نشان دادن خطای یک اندیشه و مدعا باید با استدلال و برهان سخن گفت، و نمی‌شود تنها به دلیل قدیمی‌بودن، اندیشه‌ای را نادرست خواند.



    • تعجب میکنم شما به این اندیشه های کهنه باور دارید، این اندیشه ها به عصر حجر بر میگردد، آیا باید در قرن بیست و یکم، بر اساس اندیشه های عصر حجر رفتار کرد؟
    Last edited by shabe.saket; 10-08-2013 at 23:58.

  9. 16 کاربر از shabe.saket بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #37
    کاربر فعال انجمن موضوعات علمی Saeed Dz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2011
    محل سكونت
    ______
    پست ها
    1,855

    پيش فرض

    پست دوم به روز و تمامی مغلطه ها اضافه شد.

  11. 4 کاربر از Saeed Dz بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #38
    Super Moderator Stream's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    Wolf Trap
    پست ها
    14,322

    پيش فرض توسل به جهل

    مغلطه توسل به جهل یا توسل به نادانی ، مغلطه ای است که شخص گزاره ای را صحیح می داند تنها به دلیل آن که نقیض آن ثابت نشده است. صورت دیگر این مغلطه آن است که شخص گزاره ای را صحیح فرض داند به دلیل آن که نمی تواند تصور کند چیزی به جز آن صحیح باشد.

    این مغلطه یک تکنیک است که برای انجام [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] از آن استفاده می شود. شخص ادعا می کند گزاره ای که مطرح کرده صحیح است تنها به دلیل آن که این گزاره اثبات نشده اشتباه است و مخاطبان را دعوت می کند در صورتی که مخالفت می کنند اثبات کنند حرف وی اشتباه است. در حالی که همان شخص اول که صحت یک گزاره را ادعا می کند باید صحت گزاره خود را اثبات کند و عدم توانایی سایرین در اثبات اشتباه بودن آن گزاره، دلیلی برای صحیح بودن آن نیست.

    حالت کلی:

    شخص A گزاره ای را مطرح می کند.
    شخص B از شخص A می خواهد این گزاره را اثبات کند.
    شخص A می گوید کسی نمی تواند گزاره من را نقض کند.


    علت مغلطه بودن:

    این مغلطه از آن تصور ریشه می گیرد که در هر لحظه باید بدانیم یک گزاره یا صحیح است و یا غلط، و چون اشتباه بودن آن به اثبات نرسیده پس نتیجه گرفته می شود آن گزاره صحیح است. در حالی که در هر لحظه دانش ما درباره صحت یک گزاره چهار حالت مختلف دارد:

    1. صحیح -> اثبات شده صحیح است.
    2. غلط -> اثبات شده غلط است.
    3. بی دانشی -> نمی دانیم صحیح است یا غلط.
    4. غیر قابل اثبات

    صحت هر گزاره ای که مطرح می شود می تواند "نامشخص" باشد تا زمانی که بتوانیم صحت آن را تعیین کنیم و لزوما عدم توانایی در اثبات اشتباه بودن یک گزاره به معنی صحیح بودن آن گزاره نیست.


    چند مثال:

    شخص A: من فکر می کنم بین زمین و مریخ، یک قوری شیشه ای نامرئی وجود دارد که به دور خورشید می چرخد.
    شخص B: چطور به این نتیجه رسیدی؟
    شخص A: اگر فکر می کنی این قوری آنجا نیست پس اثبات کن!
    [توضیح: عدم توانایی شخص دوم در اثبات کردن عدم وجود یک قوری شیشه ای بین زمین و مریخ به هیچ وجه به قدرت استدلال شخص اول اضافه نمی کند. شخص اول که مدعی شده چنین چیزی وجود دارد لازم است صحت این ادعا را اثبات کند.]


    ملانصرالدین: وسط زمین اینجاست.
    رهگذر: چرا؟
    ملانصرالدین: چرا؟ خب برو متر کن.
    [توضیح: رهگذر نیازی ندارد زمین را متر کند تا به این نتیجه برسد نقطه مشخص شده توسط ملانصرالدین، وسط زمین نیست.]



    شخص A: به نظر من دلیل پیدایش بارهای الکتریکی در ابر ها، نوسانات مولکول های اکسیژن و نیتروژن با همدیگر و فشرده در بین مولکول های بخار آب است.
    شخص B: چرا ؟
    شخص A: من همه دلایل ممکن را مطالعه کردم و نمی توانم تصور کنم چیزی به جز این دلیل پیدایش بارهای الکتریکی در ابرها باشد.
    [توضیح: شخص اول هیچ دلیلی برای صحت ادعای خود مطرح نکرده و تنها دلیلش این است که نمی تواند تصور کند چیزی به جز این صحیح باشد.]


    برهان نظم هم یک مثال مناسب برای این مغلطه است:
    شخص A: همه چیز در این جهان طراحی شده است.
    شخص B: به چه دلیل؟
    شخص A: یک نگاه به اطراف بینداز. این همه پیچیدگی چطور می تواند بدون یک طراح پدید بیاید؟ من که نمی توانم تصور کنم این همه زیبایی در جهان بدون دیزاین توسط یک هوش برتر پدید آمده باشد.
    [توضیح: شخص اول هیچ دلیلی برای صحت ادعای خود مطرح نکرده و تنها دلیلش این است که نمی تواند تصور کند چیزی به جز این صحیح باشد.]

  13. 17 کاربر از Stream بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #39
    Super Moderator Stream's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    Wolf Trap
    پست ها
    14,322

    پيش فرض مغلطه Special Pleading (استثنای بی توجیه قائل شدن)

    مغلطه Special Pleading ، یا استثنای بیخود و بی توجیه قائل شدن، مغلطه ای است که در فرضیات یک گزاره، شخص یک قانون کلی را برای همه وضع می کند ولی در ادامه همان گزاره، آن قانون را برای مواردی خاص در نظر نمی گیرد و استثنا قائل می شود.


    حالت کلی:

    یک گزاره آغشته به این مغلطه معمولا این حالت را دارد:

    شخص یک سری قوانین را مطرح می کند که مدعی است صحیح هستند.
    شخص از این قانون برای بسیاری از موارد استفاده می کند و گزاره به نظر منطقی و بدون تناقض و مغلطه می آید.
    شخص در ادامه گزاره، خود را محدود توسط این قانون می بیند زیرا قصد دارد یک مورد را معرفی کند که فرض کردن این قانون برای آن به صحت گزاره و هدف آن لطمه می زند.
    شخص بدون دلیل منطقی فرض می کند موردی که معرفی کرده از آن قانون کلی مستثنی است.


    علت مغلطه بودن:

    این استدلال مغلطه آمیز است زیرا این شخص ابتدا مدعی شده یک قانون همیشه و برای همه چیز صادق است، و سپس قصد دارد چیزی را معرفی کند که این قانون برای آن صادق نیست و مدعی است ما باید برای این چیز استثنا قائل شویم، اما شیوه صحیح و مناسب و دقیقی برای سنجش اینکه چه چیزهایی نسبت به این قانون استثنا هستند و به چه دلیل ارائه نمی کند. بعضی مواقع در این نقطه آن شخص با ارائه دلایل سعی در توجیه این مسئله می کند که باید استثنائی وجود داشته باشد، ولی باز هم این مسئله توجیه نمی کند مسئله مطرح شده توسط شخص استثنا باشد یا اینکه استثنای دیگری وجود نداشته باشد.

    تفکر صحیح درباره این مسئله این است که یا قانون مطرح شده ابتدایی اشتباه است، یا استثنا قرار دادن یک چیز صحیح نیست.


    چند مثال:

    برهان علیت (Cosmological Argument) مطرح ترین نمونه از این مغلطه است:

    شخص A: هر چیزی که وجود دارد نیاز به علت دارد. این جهان وجود دارد در نتیجه این جهان نیاز به یک علت اولیه دارد.
    شخص B: خب آن علت اولیه، چه علتی دارد؟
    شخص A: علت اولیه که نیازی به علت ندارد.

    [توضیح: اگر هر چیزی که وجود دارد نیاز به علت دارد پس آن علت اولیه هم نیاز به علت دارد. اگر آن علت اولیه وجود دارد و نیازی به علت ندارد، پس قانون ابتدایی نقض شده است و ما فرض کردیم چیزی می تواند وجود داشته باشد که نیاز به علت نداشته باشد و کل گزاره باطل است.]


    تئوری های توطئه (Conspiracy Theory) هم نمونه های مطرح این مغلطه هستند:

    شخص A: سفر به ماه یک دروغ بود.
    شخص B: از کجا می دانی؟
    شخص A: مگر نمی دانی قدرت مطبوعات و پروپگاندا چیست؟ مشخص است آنها حقیقت را دفن کرده اند.

    [توضیح: در اینجا شخص اول مدعی شده به دلیل قدرت مطبوعات و پروپگاندا، نمی توانیم به خبرهایی که می شنویم اعتماد کنیم ولی خودش به خبرها و مطالبی که به گوشش رسیده اعتنا کرده و فکر می کند خبرهایی که به گوش سایرین می رسد اشتباه است ولی خبرهایی که به خودش و از منابع مورد علاقه خودش به گوشش می رسد استثنا و صحیح هستند.]

  15. 11 کاربر از Stream بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #40
    Super Moderator Stream's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    Wolf Trap
    پست ها
    14,322

    پيش فرض

    مغلطه توسل به بدبختی یا توسل به فلاکت مغلطه ای است که در آن شخصی برای اثبات برهان خود یا رد برهان شخص مقابل، قبول کردن آن را مساوی یک بدبختی و فلاکت می داند و به دلیل آن که دوست ندارد آن فلاکت صحیح و واقعی باشد، فرض می کند گزاره مطرح شده اشتباه است.


    حالت کلی:

    شخص A گزاره ای را مطرح می کند.
    شخص B گزاره را قبول نمی کند و توضیح می دهد اگر این گزاره صحیح باشد چقدر دنیا فلاکت بار و بدبختانه خواهد بود و سپس نتیجه می گیرد گزاره صحیح نیست.


    علت مغلطه بودن:

    شخصی که این مغلطه را می کند فرض کرده در دنیا هیچ چیز فلاکت باری وجود ندارد و دنیا محلی است بسیار زیبا و خوب که در آن هیچ چیز بد و ناخوشایندی وجود ندارد و هر مطلبی که با این تفکر در تناقض باشد را اشتباه می داند. در حالی که دنیا مکانی عاری از چیزهای بد و ناخوشایند نیست و اینکه صرفا صحیح بودن یک گزاره به ما احساس بدبختی و فلاکت بدهد دلیلی برای اشتباه بودن آن گزاره نیست. این مغلطه را می توان مثال خاصی از مغلطه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] دانست.


    چند مثال:


    شخص A: دیدی چقدر نرخ تورم بالا رفته است؟ با اتفاق هایی که پیش می آید این این نرخ تورم از این هم بالاتر خواهد رفت.
    شخص B: تو هیچ فکر کردی بالا رفتن بیشتر نرخ تورم باعث چه اتفاق هایی می شود؟ ما بدبخت می شویم، شب ها مجبور خواهیم بود گرسنه بخوابیم و حتی کرایه تاکسی هم نمی توانیم بدهیم. مطمئن هستم چنین اتفاقی نمی افتد.
    [توضیح: دلایلی که شخص B آورد دلیلی برای عدم اتفاق افتادن پیش بینی شخص A نبود. گزاره شخص A یک گزاره سیاسی/اقتصادی است و نسبت به شرایط سیاسی/اقتصادی کشور باید بررسی شود.]


    شخص A: نظریه فرگــشت توضیح می دهد چگونه گونه ها طی گذشت زمان تبدیل به گونه های جدید و متفاوت می شوند و این نظریه در حال حاضر بهترین نظریه برای توضیح دادن گستردگی حیات روی زمین است.
    شخص B: یعنی فکر کردی من قبول می کنم در طبیعت من و یک میمون یکسان باشیم؟ این زندگی من را بی هدف می کند. ما را با حیوانات یکسان می کند. از این فرومایگی پایین تر هم مگر ممکن است. قطعا این نظریه اشتباه است.
    [توضیح: دلایلی که شخص B آورد صرفا این بود که از این یافته علمی خوشش نمی آید ولی هیچ توضیحی درباره صحت یا عدم صحت این نظریه علمی نداده است.]

  17. 13 کاربر از Stream بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •