تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 2 اولاول 12
نمايش نتايج 11 به 20 از 20

نام تاپيک: لیلا کردبچه

  1. #11
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    یک روز سطری از این شعر
    مثل سوت قطاری از کنار گوشَت عبور می کند
    واژه ها برایت دست تکان می دهند
    خاطره ها
    مثل آشنایان دورت به تو نزدیک می شوند
    و فکر می کنی
    چرا نبض این شعر برای تو اینقدر تند می زند ؟




    - نگاهم می کنی
    و چشم هایت چقدر خسته اند !
    انگار از تماشای منظره ای دور برگشته اند –




    نگاه می کنی به من
    برفی که بر موهایم باریده
    راه تمام آشنایی ها را بسته است
    انگشتانم استخوانی تر از آن شده اند
    که نوازشی را یادت بیاورند
    و تمام این سال ها
    آنقدر میان خطوط موازی دفترم
    دست به عصا راه رفته ام
    که بردن نامت کمر واژه هایم را خواهد شکست




    نگاه می کنی به خودت
    که پس از سال ها دوباره از دهان زنی بیرون آمده ای
    و لرزش لب هایش را انکار می کنی
    میان سطرهایش راه می روی
    و پاهای بیست و چند سالگی ات را انکار می کنی




    واژه ها
    دوباره برایت دست تکان می دهند
    خاطره ها
    مثل آشنایان نزدیکت از تو دور می شوند
    و این شعر
    برای همیشه حافظه اش را از دست می دهد .



  2. 2 کاربر از part gah بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #12
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    2,167

    پيش فرض

    شمارۀ تمامی آشنایانم را
    به نام غریبه تغییر داده‌ام
    و این گوشیِ لعنتی
    با این آهنگ ملایمِ لعنتی
    با یکی دو تماس دیگرِ لعنتی
    برای همیشه خاموش می‌شود.

    تنهایی‌ست،
    که پیاده‌روها را خلوت‌ کرده‌ست
    تنهایی‌ست،
    که با من این وقتِ روز، خلوت کرده‌ست
    تنهایی‌ست...


    خداحافظ غریبه‌ها!
    می‌روم
    کمی قدم بزنم.

  4. 2 کاربر از شاهزاده خانوم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #13
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    2,167

    پيش فرض

    فراموش می شوم
    راحت تر از ردپایی بر برف
    که زیر برفی تازه دفن می شود

    راحت تر از خاطره ی عطر گیجی در هوا
    که با رهگذری تازه از کنارت رد می شود
    و راحت تر از آنکه فکر کنی
    فراموش می شوم


    و چقدر دروغ گفتن در پاییز راحت است !
    وقتی یادت نمی آید
    کدام یکشنبه عاشق ترین زن دنیا بودم
    و کدام یکشنبه پیراهنت آنقدر آبی بود
    یادت نمی آید

    و سال هاست کنار همین شعر ایستاده ام
    و هی به ساعتی نگاه می کنم که عقربه هایش
    درست روی شش از کار افتاده اند


    ( یادم نبود
    پاییز فصلی است
    که تمام درختان خواب آن را دیده اند )
    اینجا کجاست ،
    کدام روزِ کدام سال است ،


    من کی ام ؟
    من حتی نام خودم را فراموش کرده ام
    می ترسم یکی بیاید و
    با اولین اسمی که صدا می زند لیلا شوم


    می ترسم
    پیراهن آبی پوشیده باشد
    و یادش نباشد دیگر
    « چنانکه افتد و دانی » برای من دیر است
    و آنوقت
    با عریانی پیرم چه خواهی کرد ؟


    اگر فراموش کرده باشی قرارهایمان را
    فراموش کرده ایم .

  6. 2 کاربر از شاهزاده خانوم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #14
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    2,167

    پيش فرض

    دلم تنگ‌ست
    مثل لباس سال‌های دبستانم
    مثل سال‌های مأموریت‌های طولانیِ پدر، که نمی‌فهمیدم

    وقتی می‌گویند کسی دورَست،
    یعنی چقدر دورَست!

  8. 2 کاربر از شاهزاده خانوم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #15
    اگه نباشه جاش خالی می مونه ツツツ's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    Թեհրանը
    پست ها
    341

    پيش فرض

    من از رعد و برق نمی ترسم

    اما میان بازوان تو امنیتی هست
    که ترس را زیبا می کند.

  10. 4 کاربر از ツツツ بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #16
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    2,167

    پيش فرض




    بالش‌ها
    بالش‌های بیچاره
    آن‌ها غم‌انگیزترین بازماندگانِ عشق‌های نافرجام‌اند





    .









  12. 3 کاربر از شاهزاده خانوم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #17
    پروفشنال HoseinKing's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2013
    محل سكونت
    My Home
    پست ها
    586

    پيش فرض

    سنگ شده ام
    و برای تراشیدنِ شاعری از سنگ هم
    مردِ میدان نیستی
    سنگ شده‌ام
    و کلاغ‌ها هر بلایی که خواستند،
    تکه‌تکه بر سرم بیاورند
    اگر قلب این مجسمه یکبارِ دیگر بتپد.

    لیلا کردبچه

  14. 2 کاربر از HoseinKing بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #18
    کاربر فعال تاریخ، سبک زندگی و ادبیات Demon King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2013
    محل سكونت
    Dreams
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    هزار سال
    پیش از آنکه جاده را رفتن آموخته باشند
    دلتنگِ تو بودم،
    انگار
    هزار سال منتظر بودم
    بیایی پشت پنجرۀ اتوبوس
    برایم دست تکان بدهی،
    تا این شعر را برایت بنویسم.



    لیلا کردبچه/ کلاغمرگی

  16. این کاربر از Demon King بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #19
    داره خودمونی میشه Fеlicity's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2013
    محل سكونت
    خانه ی پدری
    پست ها
    101

    پيش فرض

    همه چیز از جایی شروع شد

    که گفتی دوستم داری

    گاهی برای یک عمر بلاتکلیفی

    بهانه ای کافیست.

  18. 2 کاربر از Fеlicity بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #20
    کاربر فعال تاریخ، سبک زندگی و ادبیات Demon King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2013
    محل سكونت
    Dreams
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    به خاطر مردم است که می گویم


    گوش هایت را کمی نزدیک دهانم بیار،

    دنیا


    دارد از شعرهای عاشقانه تهی می شود


    و مردم نمی دانند


    چگونه می شود بی هیچ واژه ای


    کسی را که این همه دور است


    این همه دوست داشت ...


    لیلا کردچه

صفحه 2 از 2 اولاول 12

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •