تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 4 از 20 اولاول 1234567814 ... آخرآخر
نمايش نتايج 31 به 40 از 196

نام تاپيک: اشعار کودکانه

  1. #31
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض دوست من

    دوستم در كوچه
    توي سرما مانده
    من در اينجا هستم
    او در آنجا مانده

    كوچه اما شبها
    سرد و يخبندان است
    دوستم تا فردا
    آه، يخ خواهد بست!

    زير كُرسي،الان
    راحت است و گرم است
    بالش زير سرم
    مثل مخمل، نرم است

    كاش مي شد او هم
    مثل من، اينجا بود
    گرم مي شد اينجا
    دور،از سرما بود

    دوستم آرام است
    آدم بي حرفي است
    همه جايش،از برف
    اسمش آدم برفي است.

  2. #32
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض تو كيستي؟

    ناآشنا با من
    يا آشنا هستي؟
    حرفي بزن با من
    اهل كجا هستي؟

    گاهي بلندي،گاه
    كوتاه قد هستي
    آخر بگو خوبي
    يا آنكه بد هستي؟

    تو پا به پاي من
    هر روز در راهي
    آخر ندانستم
    از من چه ميخواهي؟

    گاهي به دنبالم
    گاهي جلو هستي
    درزير پاهايم
    گاهي ولو هستي

    در فكر تقليدي
    از كارهاي من
    پا مي گذاري تو
    در جاي پاي من

  3. #33
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض کودک کتابخوان

    ما كودكانيم
    شيرين زبانيم
    تنها و با هم
    كتاب ميخوانيم

    ما در دبستان
    شاديم و خندان
    چون گل كه دارد
    جا در گلستان

    گفتار ما خوب
    هر كار ما خوب
    با هر كسي هست
    رفتار ما خوب

  4. #34
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض گوزن زرد

    يك شكارچي
    پشت سنگ بود
    در تفنگ او
    يك فشنگ بود

    او ميان دشت
    يك گوزن ديد
    ذوق كرد و زود
    ماشه را كشيد

    با صداي تير
    آن گوزن زرد
    ناگهان دويد
    او فرار كرد!

  5. #35
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض قوچ طلايي

    بدنت رنگ طلاست
    آه ! اي قوچ قشنگ
    كاش مي شد بپري
    بر سر صخره و سنگ

    من تو را آوردم
    روي اين كوه بلند
    يك كمي بازي كن
    شادمان باش و بخند

    از سر كوه بدو
    تا به آن سوي چمن
    بازي و شادي كن
    باز بر روي چمن

    دوستت دارم من
    چون كه خيلي خوبي
    غصه من اين است
    كه تو هستي چوبي!

  6. #36
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض وقتي شنيدم آن خبر را

    وقتي شنيدم آن خبر را
    از غصه و غم گريه كردم
    مانند يك ابر بهاري
    آرام و نم نم گريه كردم

    رفتم به سوي قاب عكسش
    هي صورتش را ناز كردم
    با عكس او يكبار ديگر
    من درد دل آغاز كردم

    احساس مي كردم كه آن روز
    دلهاي كوچك غصه دارند
    پروانه ها اندوهگينند
    گلهاي ميخك سوگوارند

    وقتي شنيدم آن خبر را
    پر شد دلم از غصه و غم
    آنروز،من مانند يك ابر
    از صبح تا شب گريه كردم


    شاعر : سيد احمد ميرزاده

  7. #37
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض كوچه ها هم گُل داشت

    من سرانجام امروز
    روستا را ديدم
    تا شب آنجا بودم
    شاد مي خنديدم

    مي دويدم در دشت
    مي دويدم در باغ
    بوي گل مي آمد
    با نسيم از هر باغ

    واقعاً جالب بود:
    كوچه ها هم گل داشت!
    دامن كوهستان
    لاله و سنبل داشت

    بر سر كوه، از برف
    تاج زيبايي بود
    بر لب چشمه آب
    گل صحرايي بود

    رودهايي چه زلال
    آبشان چه آبي رنگ
    آبشاري چه بلند
    همه جا بود قشنگ

    توي شهر اما هست
    دودكشهاي سياه
    شب به زحمت پيداست
    صورت روشن ماه

    خانه هايش دلگير
    آسمانش پر دود
    كاشكي خانه ما
    توي آن دهكده بود


    شاعر : سيد احمد ميرزاده

  8. #38
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض بنفشه اي ديدم

    وقتي كه آمد فصل پائيز
    من در حياط خانه بودم
    در لا به لا ي بوته گل
    دنبال يك پروانه بودم

    يكدفعه باد تندي آمد
    مانند ديوي زوزه سر داد
    يك سيلي محكم به گل زد
    گل ناگهان تا خورد و افتاد

    از ديدن افتادن گل
    غمگين شد آن پروانه شاد
    با حالتي اندوهگين گفت:
    آخر چه بي رحمي تو اي باد!

    گلبرگها را از تن گل
    آن باد وحشي ناگهان كَند
    دزديد و با خود برد،ناگاه
    هر رخت را از روي هر بند

    پروانه خيلي ناله ميكرد
    زيرا كه زخمي بود وخسته
    رفتم كه حالش را بپرسم
    ديدم كه يك بالش شكسته

    ابر سياهي گريه سرداد
    شد قلبم از اندوه لبريز
    من در حياط خانه بودم
    وقتي كه آمد فصل پائيز


    شاعر : سيد احمد ميرزاده

  9. #39
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض دختر کربلا

    یک لحظه ببند چشم خود را

    تا قصه ای آشنا ببینی

    پایان قشنگ کربلا را

    از دختر کربلا ببینی



    پس خوب ببین که دختر آنجاست

    بالای سر پدر نشسته

    از لرزش شانه هاش پیداست

    بغضی که به حنجرش شکسته



    گقتی که چقدر کوچک است او

    افتاده به خاک از غم و درد

    ای کاش کسی می آمد او را

    از روی زمین بلند می کرد



    حالا تو ببین ادامه اش را

    پایان قشنگ قصه اینجاست

    او نیز ادامه حسین است

    دیدی که خودش چگونه برخاست



    برخاست به جنگ دشمنان رفت

    این بار خودش بدون بابا

    برخاست به دیگران بگوید

    فریاد بلند کربلا را

  10. #40
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض شاید

    گل می کند در خیالم

    فکری که شاید محال است

    هر سال ماه محرم

    در ذهن من این سوال است



    آیا محرم دوباره

    با خون و آتش می آید

    یا این که این بار عباس

    با مشک آبش می آید



    غیر از جواب سوالم

    نذر و نیازی ندارم

    این بار هم مثل هرسال

    بسیار امیدوارم



    شاید که دست اباالفضل

    امسال تنها نماند

    شاید دلم کربلا را

    یک جور دیگر بخواند



    شاید پشیمان شود شمر

    از شمر بودن کشد دست

    شاید به جای لب تیغ

    بر روی آن تن کشد دست



    شاید ولی کربلا را

    دل باز هم روی نی خواند

    امسال هم تشنه شد آب

    در حسرت کودکان ماند



    این بار هم مثل هرسال

    از فکر خود می کشم دست

    تا این که روزی بیاید

    مردی که مثل حسین است

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •