این پسر امیر همون نیست که یکی دو قسمت تو سریال در چشم باد بازی می کرد قسمتای زمان جنگش ؟
این پسر امیر همون نیست که یکی دو قسمت تو سریال در چشم باد بازی می کرد قسمتای زمان جنگش ؟
همه زدن تو كار دهه 60 ! جريان چيه ؟ :دي
البته بيشترين جمعيت جوان ايران رو همين دهه 60 تي ها تشكيل ميدن و از اون طرف بزرگترها هم بخاطر اتفاقات دهه 60 خيلي از اون دوران خاطره دارن بخاطر همين هم هستش كه خيلي ها ارتباط برقرار ميكنن .
كلا نميدونم داستان سريال چيه و ديشب براي اولين بار يك قسمتشو ديدم . بازيگرا خيلي روون بازي ميكنن بخصوص اون عمو ئه كه تريپ بهداد بازي ميكنه فيلمبرداري هم خيلي جالبه و از زواياي مختلف و با چندتا دوربين فيلمبرداري ميكنن و از همه مهمتر ادامه دار بودن سكانسها هستش مثلا ديشب اونجايي كه داشتن ديوار رو خراب ميكردن شروع شد تا اون موقعي كه دوتا خواهر افتادن به جون هم توي همين حالت همه بازيگرا اومدن و رفتن و بازي كردن . اينطوري حس واقعي بودن ماجرا به آدم دست ميده .
اميدوارم به سرنوشت بقيه سريالهاي آبكي صدا سيما دچار نشه و همين روند خوب رو دنبال كنه ...
سریاله جالبی هست فکر کنم از بقیه فیلم ها بهتر باشه
بازیگرا تو فیلم روون بازی میکنن و خیلی خوبه ............در کل ارزش دیدن داره
با احترام به نظر دوستان
اما نظر من اینه که یکی از ضعیف ترین سریالهای چند وقته را دیدم البته تا اینجای کار
خیلی خواستن کار را طبیعی نشون بدن که این خیلی تو ذوق می خوره
امیدوارم در آینده از این یکنواختی و ریتم کند در بیاد
وقتی همایون داشت ورزش می کرد آهنگ مدرن تاکینگ گذاشته بود.به حق چیزای ندیده
Last edited by amirhoseinmehri; 10-10-2011 at 17:53.
مدرن تاكينگ تو دهه 80 تا 90 ميلادي واقعا تو ايران طرفدار زياد داشت ! كه ميشه همون سالهاي جنگ تقريبانوشته شده توسط amirhoseinmehri [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چه شبايي كه خودم 5 شنبه شبها ساعت 10 راديو بي بي سي رو به بدبختي ميگرفتم تا آهنگاي اين گروه رو گوش بدم ......
گفتوگو با عباس غزالي، بازيگر نقش بهروز در سريال «وضعيت سفيد»
هدفم بزرگ است، به حاشيه نخواهم رفت
جام جم آنلاين: «بچههاي صحنه براي اين كار خيلي زحمت كشيدند. سالها از زمان موشكباران تهران ميگذرد. بايد يك سري وسيله به صحنه اضافه ميشد تا يادآور آن روزها باشد و از طرفي بايد يك سري چيزهاي امروزي از صحنه حذف ميشد.
گروه صحنه لوازمي را كه به گذشته متعلق بود در بازارهاي مختلف پيدا ميكردند، آنها را ميخريدند و صحنه را براي فيلمبرداري آماده ميكردند. وضعيت سفيد واقعا كار پرزحمتي بود، كاري كه فقط با همكاري گروهي توانست به موفقيت دست پيدا كند.»
اينها گفتههاي عباس غزالي، بازيگر نقش بهروز در سريال وضعيت سفيد در ابتداي گفتوگوي ما با او درباره اين سريال است، سريالي كه اين روزها از شبكه 3 سيما در حال پخش است و طرفداران زيادي هم پيدا كرده است. اين طرفداران كساني هستند كه طالب كارهاي خوب هستند و دوست دارند با ديدن يك اثر بخشي از زندگي خود را در آن ببينند. وضعيت سفيد با ميتينگهاي بهروز آغاز شد. ميتينگهايي كه هنوز هم ادامه دارد و ادامه خواهد داشت. غزالي در مصاحبهاش بيشتر درباره ميتينگهاي بهروز و ديگر ابعاد اين شخصيت توضيح ميدهد.
شما بازيگر جواني هستيد كه حالا برگ برندهاي در دست داريد. بهروز در وضعيت سفيد توانسته نظرها را به خود جلب كند. به همين دليل بد نيست ابتدا با شما آشنا شويم.
من از 11 سالگي به شكل حرفهاي بازيگري را تجربه كردم. البته اين در حالي است كه هيچ كس را در اين حرفه نداشتم، نه ميان فاميل و نه دوست و آشنا. از بچگي احساس ميكردم استعداد بازيگري دارم، اما نميدانستم چگونه بايد وارد اين حرفه شوم. تا اينكه وقتي كلاس اول راهنمايي بودم در مدرسه اعلام كردند قرار است يك نمايشنامه روي صحنه ببرند و از علاقهمندان خواستند تست بدهند. من هم رفتم مثل بقيه تست دادم و قبول شدم. از آنجا به بعد احساس كردم خدا صدايم را شنيد.
چون ديگر ميتوانستم وارد آموزشگاه بازيگري شوم و قواعد اين كار را ياد بگيرم. نمايشنامه ما در شهر، استان و بعد كشور به صحنه رفت و در همه اين مناطق اول شد و من هم جايزه بازيگري گرفتم. وقتي مسوولان مدرسه استعداد و علاقهام را به بازيگري ديدند، مرا به كانون فرهنگي ـ هنري حر معرفي كردند.
به آنجا رفتم و اصول بازيگري را ياد گرفتم. كارگردانان زيادي به اين كانون رفت و آمد ميكردند و ما با آنها كار ميكرديم تا اين كه براي بازي به تلويزيون دعوت شدم و همين طور كارها پيش رفت تا بعد از بازي در چند تله فيلم و سريال براي بازي در نقش بهروز وضعيت سفيد انتخاب شدم.
در كانون حر زير نظر استادان معروف و نامآشنا هم آموزش ديديد؟
نه! كانون زير نظر آموزش و پرورش اداره ميشد و مربيان هم از مربيان كشوري و نامآشنا نبودند، اما در همين كانون بازيگراني مانند علي سليماني كه در وضعيت سفيد نقش بهزاد، برادر من را بازي ميكند،سيد جواد هاشمي،مهرداد راياني مخصوص و كسان ديگري بودند كه هم در اين كانون آموزش ديده بودند و بعد هم در همين كانون به عنوان مربي فعاليت ميكردند.
همان طور كه گفتم من از كودكي به دنبال جايي بودم كه استعداد بازيگري مرا كشف و آن را پرورش دهد و كانون حر چنين بستر و فضايي را براي من آماده كرد.
ميتوانم از شما بپرسم كدام محله تهران متولد شدهايد؟
در بيمارستان مهديه در ميدان شوش متولد شدم. تا 10 سالگي در منطقه 20 و محله دولتآباد همراه خانوادهام زندگي كردم. بعد يك پرش منطقهاي رو به بالا داشتيم و براي سكونت به منطقه 11 آمديم و من از كلاس چهارم به بعد در مدارس اطراف ميدان پاستور بودم.
مطمئن هستم اگر ما در منطقه 20 ميمانديم من هرگز نميتوانستم بازيگر شوم، چون منطقه خيلي محرومي بود و اين كه ميگويم خدا صداي من را شنيد به اين دليل است كه ما منطقه سكونتمان را تغيير داديم و توانستم در فضاي فرهنگيتري رشد كنم.
بسياري از بازيگراني كه در سينما و تلويزيون ما توانستهاند خودشان را به عنوان بازيگر برتر ثابت كنند از همان مناطق پايين شهر آمدهاند. مناطقي كه در ظاهر آدم گمان ميكند اتفاق فرهنگي آنجا رخ نميدهد. به نظر شما كه متعلق به آن مناطق هستيد، چگونه اين اتفاق شكل ميگيرد؟
به نظر من بچههاي جنوبشهر بچههايي هستند كه سختيهاي زيادي را از نزديك لمس كردهاند. بچههايي كه سياهي زندگي را از نزديك درك كردهاند. آنها بخوبي ميتوانند خوبي و بدي را از هم تشخيص دهند. آنها به كمترين قانع و هميشه خدا را شاكر هستند.
يعني تجربههاي واقعي زيادي دارند و فراز و نشيب زندگي را از نزديك لمس كردهاند...
بله. به همين دليل بسياري از نقشهايي كه من تا حالا بازي كردهام ما بهازاي بيروني دارند. به نظر من همه افراد جامعه قابل احترام هستند، اما چنين به نظر ميرسد كساني كه در مناطق بالاي شهر متولد ميشوند، طبق شرايط محيطي، تجربياتي را كه ما در جنوبشهر به دست آوردهايم هرگز تجربه نخواهند كرد.
آنها بسياري از حقايق زندگي را تجربه نميكنند. البته در اين ميان افرادي هم هستند كه از طبقه مرفهاند اما وقتي بازيگر ميشوند براي درك بهتر برخي نقشها، خودشان به جنوبشهر سر ميزنند تا آدمهاي واقعي را ببينند و بتوانند نقششان را به آنها نزديك كنند.
نقش بهروز خيلي خوب از كار در آمده. به نظر من شايد همان تجربههاي واقعي در جنوبشهر به شما كمك كرده تا اين نقش را خوب بازي كنيد.
بخشي از اين اجرا كه به نظر شما خوب شده، برميگردد به همان تجربيات عيني زندگي، اما بخشي از آن هم بستگي به تجربياتي دارد كه من در سالهاي گذشته در زمينه بازيگري كسب كردهام. حالا ديگر عباس غزالي كه بهروز را بازي كرده در كيسهاش فنوني دارد كه با استفاده از آنها ميتواند نقشش را خوب اجرا كند. البته هدايت خوب بازيگر از طرف كارگردان را هم نبايد ناديده گرفت.آقاي نعمتالله براي بازي در نقش بهروز خيلي كمك كردند.
مابهازي بيروني هم براي بهروز داشتيد؟ كسي كه از او براي بازي در اين نقش الگو گرفته باشيد؟
بله. بهروز يك تيپ - شخصيت است. كساني كه به فنون بازيگري آشنا هستند، ميدانند بازي در اين گونه نقشها چقدر سخت است. بهروز مدام به من استرس وارد ميكرد. من نگران بودم كه با اين نقش چه بايد بكنم، اما آقاي نعمتالله مدام به من آرامش ميدادند و مرا از بابت او خاطرجمع ميكردند. براي وجه تيپيكال بهروز من بيرون و در جامعه افراد شبيه بهروز را خيلي ديدهام. به كمك همين آدمها بود كه فهميدم نوع صدا، لباس، موها، خنديدن و گريه كردن بهروز چگونه است. وقتي ظاهر بهروز را براساس آدمهاي واقعي كنار هم چيديم تا بيننده با او اتباط برقرار كند، زندگي بهروز شروع شد. زندگياي پرفراز و نشيب و پر از تعليق. او شخصيتي است كه گاهي جوگير ميشود و رفتارهاي غيرقابل پيشبيني از او سر ميزند. خيلي زود از ديگران تاثير ميگيرد. گاهي تصميم ميگيرد ميتينگ راه بيندازد. ميتينگي كه من ميگويم به اين دليل است كه آقاي نعمتالله خيلي اصرار داشت بازيگران مختلف كه شخصيتهاي مختلف را بازي ميكنند در ديالوگهايشان به كار ببرند. بهروز گاهي شومن ميشود و شروع ميكند به شلوغبازي تا به اصطلاح توپ را در زمين خودش نگه دارد. بهروز شخصيتي است كه متاثر از بازيگران فيلمفارسي است. دوست دارد مثل برخي دوبلورها صحبت كند، به همين دليل گاهي صداسازي ميكند. شايد برايتان جالب باشد بگويم الان در جنوبشهر هستند مردمي كه با اينكه 30 سال از پيروزي انقلاب ميگذرد هنوز در دوران قيصر زندگي ميكنند. شلوار دم پا گشاد ميپوشند، سبيلهايشان مثل بازيگران آن دوره است و تلاش ميكنند هنوز هم مثل قيصر صحبت كنند. اين جور آدمها يا خيلي تاثيرپذيرند يا آن فيلمها خيلي روي آنها تاثير گذاشته است.
وقتي 30 سال گذشته اما هنوز اين آدمها تغيير نكردهاند يعني اين كه آدمهاي تاثيرپذير از فيلمهاي قبل از انقلاب زياد هستند. بهروز هم مثل همين آدمهاست. البته تاثيرپذيري بهروز قابل قبولتر است، چون او در دورهاي زندگي ميكند كه هنوز چند سالي بيشتر از پيروزي انقلاب نميگذرد و طبيعي است هنوز در همان شخصيتها مانده باشد. بهروز در طول كار نشان ميدهد تاثيرپذير است. اين را هم بگويم كه بهروز بشدت متاثر از شخصيتي است كه قبل از انقلاب خيلي بين مردم معروف بود. او ميخواهد همه رفتارها و حتي گفتارش هم شبيه اين بازيگر باشد.
با همه توضيحاتي كه شما داديد اما به نظر من بهروز يك تيپ است و اصلا شخصيت نيست. بهروز يك تيپ است كه مابه ازاي او بيرون وجود دارد و قابل ديدن است و براي فيلم بينهاي حرفهاي هم يادآور بازيگراني است كه رفتار و گفتارشان آشناست...
نه! بهروز تيپ ـ شخصيت است. بهروز از يك بازيگر الهام گرفته كه دست بر قضا نامش هم بهروز است. بهروز تلاش ميكند همه شاخصههاي آن بازيگر را از آن خودش بكند، بنابراين تغييراتي در آن ايجاد ميكند ...
وقتي بيننده رفتارهاي يك نقش را پيشبيني ميكند ديگر به آن نقش نميتوان گفت شخصيت. او يك تيپ قابل پيشبيني است ...
اما بهروز در طول قصه و مقتضيات داستان تغيير ميكند. اتفاقاتي پيش ميآيد كه لايههاي دروني بهروز خود را نشان مي دهند. بهروز از قسمت 15 به بعد كه زندگي او و همسرش منيژه دچار تغييراتي ميشود، سعي ميكند ظاهر خود را حفظ كند اما حالات درونيش تغيير ميكند.
داستان سريال با شما و برادرتان يونس (امير) شروع ميشود ...
چقدر خوب كه شما و روزنامه جامجم بازي يونس يا همان امير را ديدهايد و به آن توجه كردهايد. يونس از من كوچكتر و تهتغاري خانواده است، اما بدون اغراق بگويم به نظرم يونس يك نابغه است نه در بازيگري بلكه در اخلاق و رفتار. او كلاسهاي بازيگري نرفته است اما اصول بازيگري را غريزي ميداند. او بسيار كمحرف است اما در رفاقت ميتوان روي او حساب كرد.
پس بازيگري در خانواده شما غريزي است؟
غزالي: من هميشه خدا را شكر ميكنم كه آقاي نعمتالله به من اعتماد كردند و اين نقش را به من سپردند، نقشي كه به گفته خودشان جذابترين نقش سريال است
خب بازيگري بجز تكنيك، استعداد و غريزه هم هست. كسي كه استعداد بازيگري ندارد اصلا نبايد سمت اين حرفه برود. يونس علاوه بر اين كه بازيگر است، نقاش هم هست. او بشدت به انيميشن علاقهمند است و تصميم دارد بعد از اتمام دوره سربازياش اين حرفه را ادامه بدهد. يونس شخصيت خاصي دارد. اصلا به دنبال شهرت نيست. مثلا اگر عكسش روي جلد يك مجله چاپ شود اصلا برايش اهميت ندارد. يك جوري خاص است. به دنبال علايق خودش است.
امير در وضعيت سفيد هم يك جورهايي با ديگران فرق دارد...
بله، امير خيلي به يونس شباهت دارد. خوشحالم كه با يونس در وضعيت سفيد همبازي بودم. همكاري برادرم كه در سريال نقش عموي او را بازي ميكنم خيلي با من زياد بود و وقتي روبهروي هم بازي داشتيم خيلي به من در انتقال حسهايم كمك ميكرد.
وقتي نقش بهروز را قبول كرديد، فيلمنامه كامل شده بود يا در زمان تصويربرداري به مرور كامل شد؟
فيلمنامه كامل بود. گويا اين فيلمنامه را آقاي نعمتالله بعد از فيلم بوتيك نوشته بودند و تصميم داشتند آن را كار كنند كه نشد. تا اينكه 2 سال پيش امكان ساخت آن فراهم شد.
به اين دليل پرسيدم كه بعضي كارگردانان معتقدند برخي بازيگراني كه وارد كار ميشوند با خود يك سري ايده ميآورند كه كارگردان از آن ايدهها براي بهتر شدن كار استفاده ميكند و گاهي حتي فيلمنامه را بازنويسي ميكند يا سر صحنه نكاتي را به آنها اضافه ميكند. آيا شما هم با خودتان ايدهاي به وضعيت سفيد برديد؟
چقدر سوال خوبي پرسيديد. وقتي كار شروع شد فيلمنامه كامل شده بود. شايد در زمان نگارش فيلمنامه آقاي نعمتالله يك سري بازيگر در ذهن داشتند كه براساس تواناييهاي آنها فيلمنامه را نوشته بودند اما بين نوشتن و ساخت سريال فاصله زيادي افتاد و مسلما بازيگراني كه مد نظر آقاي نعمتالله بودند ديگر نميتوانستند در اين كار حضور داشته باشند. بنابراين ما را براي بازي انتخاب كردند. اما هر صحنهاي كه ميخواست فيلمبرداري شود، آقاي نعمتالله با هوشمندي زياد، صحنهها را تغيير ميداد. او روي صحنه، زاويه دوربين، ديالوگها بشدت حساس بود و تا همه شرايط آماده نميشد نما را تصويربرداري نميكرد. بهروز از ابتدا اين طور كه الان شما ميبينيد، نبود. اتفاقاتي افتاد. كارگردان در من تواناييهايي ديد كه تصميم گرفت در نقش بهروز تغييراتي ايجاد كند. چيزهايي را به نقش اضافه كرد و آنها را كه احساس كرد در من وجود ندارد و هنگام بازي خوب در نميآيد، حذف كرد.
كمي از مذاكراتتان با آقاي نعمتالله و چگونگي انتخاب شما براي بازي در نقش بهروز برايمان بگوييد؟
من قبلا در چند تلهفيلم به تهيهكنندگي آقاي شفيعي ـ تهيهكننده سريال وضعيت سفيد ـ بازي كرده بودم كه در اولين تله فيلمم براي آقاي شفيعي قرار بود در 3 سكانس بازي كنم. در حين بازي در سكانس سوم بود كه آقاي سعيد نعمتالله برادر آقا حميد سر صحنه آمدند و همانجا بود كه براي اولين بار بازي مرا ديدند. من در زمينه بازيگري واقعا مديون آقاي سعيد نعمتالله هستم، چون بعد از خدا او بود كه باعث شد من بتوانم نقشهاي خوبي به دست بياورم. من سالها بازيگري كرده بودم، اما كارم ديده نميشد. تا اين كه سعيد نعمتالله بعد از ديدن بازي من در آن تلهفيلم پيشنهاد بازي در تلهفيلم ديگري به من داد كه قرار شد در آن نقش يك پسر جنوبي را بازي كنم. اين اتفاق باعث شد من در تلهفيلم روز بعد خوشبختي به كارگرداني سيروس مقدم هم بازي كنم كه فيلمنامه آن را آقا سعيد نوشته بود. بعد از اين تله فيلم بود كه در سريال رستگاران بازي كردم و اتفاق مهم زندگي من رخ داد. در اين سريال نقش محسن را بازي كردم. تا قبل از رستگاران من انتخاب ميشدم، اما بعد از ديده شدنم در نقش محسن، نقشهاي بيشتري پيشنهاد شد و امكان انتخاب نقش برايم به وجود آمد. بعد از اين سريال، فيلمنامه و كارگردان برايم اهميت پيدا كردند و خودم را موظف كردم ديگر در هر كاري بازي نكنم. در ادامه در چند تله فيلم ديگر هم بازي كردم تا نوبت به بهروز در وضعيت سفيد رسيد. زماني كه آقاي حميد نعمتالله بازي در وضعيت سفيد را پيشنهاد دادند بدون هيچ اما و اگري پذيرفتم، چون حميد نعمتالله را به عنوان يك كارگردان كامل قبول داشتم و ايمانم در طول كار به او بيشتر شد.
خب بد معاملهاي هم نكردهايد. وضعيت سفيد يك برگ برنده براي شماست. سريال با شما شروع شده و خيلي هم خوب ديده شدهايد.
دقيقا! من هميشه خدا را شكر ميكنم كه آقاي نعمتالله به من اعتماد كردند و اين نقش را به من سپردند، نقشي كه به گفته خودشان جذابترين نقش سريال است. من هم تمام تلاشم را كردم تا اين نقش را باورپذير و خوب اجرا كنم.
من اينجا يك پرانتز باز كنم و اين سوال را مطرح كنم كه خيلي از بازيگران با برگ برندههاي خوبي پا به دنياي بازيگري ميگذارند، اما به مرور اين برگ برندهها را از دست ميدهند و به حاشيه ميروند شما با برگ برندهاي كه در دست داريد چگونه رفتار خواهيد كرد؟
من يك هدف براي خودم نقاشي كردهام. هدفي بزرگ كه ميخواهم مرا به اوج ببرد. بازيگري انتها ندارد و من تصميم دارم تا جايي كه توان دارم به سوي هدفم حركت كنم. براي جايگاهي كه دارم خيلي زحمت كشيدهام و نميخواهم بسادگي آن را از دست بدهم. بنابراين به سمت حاشيه نميروم چون براي دنياي بازيگري سم است. بازيگري كه درگير حاشيهها شود، نابود ميشود. بازيگري كه ساده است، تمام زندگيش را از دست ميدهد. بازيگراني كه متاسفانه به حاشيه رفتهاند بارها به من توصيه كردهاند اگر ميخواهي سالم بماني و به راهت ادامه بدهي از 3 چيز پرهيز كن،سيگار و اعتياد، مهمانيهايي كه آدم را گمراه ميكنند و كساني كه تو را به بيراهه ميبرند.
چون جوان هستيد دوست دارم اين سوال را از شما بپرسم كه پول زيادي كه نصيب بازيگران جوان ميشود چه تاثيري در روند زندگي آنان دارد؟
پول خوب است، اما بايد بازيگر بود كه فهميد پول فقط دلخوشي است. با اين پول ميشود كمي راحتتر زندگي كرد.
اما ميگويند پول زياد با خود فساد هم ميآورد، آنهم در سنين جواني...
بله من اين را ديدهام! هم در بازيگران جوان هم در بازيگران سن بالا. البته برعكسش هم وجود دارد. به نظر من همه چيز به اراده خود آدم بستگي دارد. خدا را شكر اراده قوياي دارم. با آدمهاي زيادي نشست و برخاست كردهام اما خيلي جاها از خط قرمزها عبور نكردهام، چون معتقدم انسان اشرف مخلوقات است و خيلي براي خدا مهم است، بنابراين خيلي جاها به حرمت انسان بودن نبايد دست به كارهايي بزند. برخي جاها من به حرمت اسمم كارهايي را انجام نميدهم، چون عاشق اسمم و خدا هستم. مبالغه نميكنم اما عاشق خدا هستم...
يعني مذهبي هستيد؟
غزالي: بهروز در طول قصه و مقتضيات داستان تغيير ميكند. اتفاقاتي پيش ميآيد كه لايههاي دروني بهروز خود را نشان ميدهند
مذهبي در تعريف واقعي. الان تعاريف تغيير كردهاند. به نظر من مذهب بسيار مقدس است و آداب مذهبي هم اگر درست انجام شوند در زندگي تاثير گذار هستند. مادرم از همان كودكي به من اين جمله را ياد داد كه اگر براي خدا يك وجب حركت كني، خدا براي تو هزار وجب راه را هموار ميكند. من واقعا اين گفته را آوازه گوشم كردهام و باور كنيد وجبهاي خدا را در زندگيام حس ميكنم و باور دارم خدا در سرنوشتم رقم زده كه عباس غزالي ذره ذره به هدفش نزديك شود. اگر كارهايي را كه انجام دادهام تا به اينجا رسيدهام برايتان بگويم شايد باور نكنيد. من پله پله بالا آمدهام چون معتقدم نبايد يكشبه راه صدساله را طي كرد. اگر پله به پله رشد كني قدر داشتههايت را بيشتر ميداني.
من با گفتههاي شما به اين نتيجه رسيدم كه خانواده در تربيت فرزندان تاثير زيادي دارد. در وضعيت سفيد هم ما يك خانواده بزرگ اما از هم پاشيده را ميبينيم. شما كه كل فيلمنامه را خواندهايد بگوييد چرا اين خانواده از هم پاشيده است؟ آيا آقاي نعمتالله هدفي براي اين نگاه خود داشتهاند يا مقتضيات درام بوده است؟
حتما هدف خاصي داشته است. حتما چنين خانوادهاي را در زندگي واقعي خود ديده و از آن براي طراحي يك دارم استفاده كرده است. البته اين را هم بگويم پدر و مادر، بچههاي خود را خوب تربيت ميكنند، اما از جايي به بعد، از وقتي بچهها مستقل ميشوند از آدمهاي اطراف و محيط تاثير ميگيرند و تغيير ميكنند و نبايد همه چيز را به حساب پدر و مادر گذاشت. وقتي دو نفر با هم ازدواج ميكنند روي هم تاثير ميگذارند و راه و روش ديگري را در پيش ميگيرند. در سريال وضعيت سفيد شخصيت بهزاد را داريم كه برادر من است و من به او ميگويم آقا شيكه! او عضو خانواده ماست و ما از قشر مرفه نيستيم اما بهزاد وقتي با يك خانم از قشر مرفه ازدواج ميكند همه راه و رسوم خانواده را كنار ميگذارد و تلاش ميكند همان چيزي شود كه همسرش از او ميخواهد.
بازيگران سريال وضعيت سفيد زياد هستند و برخي از آنها از بازيگران قديمي و پيشكسوت هستند. شما كه جوان هستيد، چگونه با آنها خود را هماهنگ كرديد؟
نبايد ترسيد. براي من بيشتر افتخار بود كه مقابل و كنار آنها بازي ميكردم. نترسيدم و مدام به خودم گوشزد ميكردم كه نبايد ترسيد و من بايد تواناييهاي خودم را نشان بدهم. البته نگرشم اين بود كه بايد از اين بازيگران باتجربه، فنون و اخلاق بازيگري را ياد بگيرم.
اذيتتان نميكردند؟
من شخصا آدم قانعي هستم و تلاش ميكنم بدون اينكه مزاحمتي براي ديگران داشته باشم كار خودم را انجام بدهم. من با گروههاي زيادي همكاري داشتهام، خوب و بد! اما برايم فرقي نداشته كه آنها چگونه رفتاري دارند. من منتظر ميمانم تا جلوي دوربين بروم، نقشم را اجرا كنم و به چيز ديگري كار ندارم. با بازيگراني همبازي بودهام كه تلاش كردهاند بازيم را خراب كنند، اما نتوانستهاند چون من تصميم دارم هميشه بهترين بازي را ارائه كنم. بازيگري يك كار گروهي است. بازيگراني كه روبهروي يكديگر هستند بايد به هم كمك كنند. اگر بازيگر روبهروي من خوب بازي كند، هم بازي خودش ديده ميشود و هم به من كمك ميكند بازيم خوب شود. وقتي هر دو خوب ظاهر شويم كل كار خوب ميشود. اما برخي اوقات بعضي بازيگران تلاش ميكنند بازي بازيگر روبهرويشان را خراب كنند تا بهزعم خودشان بازي آنها بيشتر ديده شود. اما فكر ميكنم در اين شرايط به بازي خودشان لطمه ميزنند. در وضعيت سفيد خيلي بندرت اين اتفاقات ميافتاد. من مقابل بازيگر پيشكسوتي مانند پورعرب بازي داشتم و او خيلي خوب با من همكاري ميكرد و هر جا كه لازم بود تشويقم ميكرد و به من انرژي ميداد. وقتي بين بازيگران و كارگردان رفاقت برقرار شود مسلما كار خيلي خوب و موفق پيش خواهد رفت.
ميزانسنها و زاويه دوربين را كارگردان براي شما توضيح ميدادند؟ چون برخي نماها در اين سريال غير متعارف است. مثلا در سكانسي كه محترم (افسانه بايگان) تصميم دارد براي اتاقش دري جداگانه بگذارد، بهروز كه وارد ميشود و كنار رختخوابها مينشيند، يكي از اين نماهاي غيرمتعارف را ديديم كه شما فقط سرتان در كادر بود و بالاي كادر محترم ديده ميشد كه نشسته بود.
قطعا توضيح ميداد. نه تنها به بازيگران بلكه به همه عوامل نما را تشريح ميكردند تا همه چيز در نما كامل شود و حس آن صحنه به بيننده منتقل شود. آقاي نعمتالله روي تك تك نماها حساسيت داشتند و همه چيز بايد كامل ميبود تا نما را ميگرفتند. حتي اگر قرار بود گربهاي در بكگراند (پسزمينه) نما ديده شود يا كفتري مثلا روي ديوار بنشيند. بارها يك نما تمرين ميشد. بارها بازيگران با صدابردار تمرين ميكردند چون تعداد شخصيتها در يك نما زياد است و همه دارند حرف ميزنند. بايد تمرين ميكرديم تا صدابردار ميتوانست صداي تك تك بازيگران را در يك نماي عمومي داشته باشد. كارگردان براي تكتك نماها حساسيت ويژهاي داشت. حتي اگر براي گرفتن يك نما 3 روز معطل ميشديم آن نما بايد همان گونه كه در فيلمنامه و دكوپاژ طراحي شده بود اجرا ميشد. براي آقاي نعمتالله نميشود و نميتوانيم بيمعنا بود.
شما در سكانس ـ پلانهاي زيادي بازي داريد كه بايد ديالوگهاي زيادي را ميگفتيد. مثلا در نمايي كه مقابل شوهرخواهر خود ايستاده بوديد و از او ميخواستيد سوئيچ ماشين شورلتش را به شما بدهد، ديالوگهاي زيادي داشتيد و حتي در اين نما گريه هم كرديد.اين نماها به چند برداشت هم ميرسيد؟
بله. اما هميشه تكرار به خاطر نوع بازي بازيگر نيست. برخي جاها براي صدابردار است، برخي جاها براي تصويربردار است و... . سكانسي را كه شما يادآوري كرديد در پاچنار گرفته شد. محله شلوغ با آداب و رسوم و آدمهاي خاص خود. اين سكانس را در آخرهاي شب گرفتيم. شبي كه خيلي هم سرد بود و انرژيها به پايان رسيده بود. اما همه ما تلاش كرديم بهترين بازي و كارمان را نشان دهيم چون بر اين باور بوديم كه بايد همه چيز عالي باشد. براي بينندهاي كه دارد كار را تماشا ميكند نميتوان زيرنويس نوشت كه اين نما خوب نشده چون هوا سرد بود يا ما خسته بوديم. بيننده يك كار عالي و بيعيب و نقص ميخواهد. در اين نما من گريه كردم چون تكنيك اين كار را ياد گرفتهام. اگر نمايي به برداشت پنجاهم هم برسد با چشماني خشك مقابل دوربين ميروم و آنجا كه كارگردان مشخص كرده اشكم جاري خواهد شد. خدا را براي اين استعداد خدادادي شكر ميكنم و البته در اين ميان هدايت درست و خوب آقاي نعمتالله را هم ناديده نميگيرم.
حفظ كردن اينهمه ديالوگ هم كار دشواري است...
من آدم درسخواني نبودهام كه بگويم فن حفظ كردن را ياد دارم، اما حفظ كردن ديالوگها در بازيگري برايم رمزي دارد و آنهم اين است كه قرار نيست من ديالوگ را مو به مو حفظ كنم. بايد صحنه را درك كنم. وقتي كليت صحنه را حس كنم يكبار روخواني كافي است كه ديالوگها را حفظ كنم. ديالوگ را مال خودم ميكنم آن را درك ميكنم و وقتي دركش كنم، اگر اصل ديالوگ يادم نيايد مشابهاش را ميگويم، به نوعي كه گاهي از خود ديالوگ اصلي هم بهتر ميشود. اين روشي است كه در تئاتر ياد گرفتهام. در تئاتر ديگر دوربيني نيست كه بتوان نما را چند برداشت گرفت و تكرار كرد و كات هم وجود ندارد. اگر اشتباهي رخ دهد نبايد نمايش را تعطيل كرد. يادم ميآيد در يك تئاتر بازي ميكردم كه كبوتري در آن حضور داشت. زماني كه من با شخصيت روبهرويم دعوام شد، پاي بازيگر رفت روي كبوتر و كبوتر مرد! ما كل قصه را با مردن كبوتر تغيير داديم. نميتوانستيم به تماشاچي كه زنده روبهرويمان نشسته بگويم اشتباه شد... تئاتر خيلي چيزها به من ياد داد.
قبل از اينكه با شما گفتوگو كنم درباره نقشهايي كه تاكنون بازي كردهايد در اينترنت جستجو ميكردم. يك گفتوگو از شما ديدم كه گفته بوديد، حامد بهداد براي شما در اوج بازيگري است و به او نمره 20 ميدهيد. وقتي اولين نما از شما را در وضعيت سفيد ديدم، گفتم اين بازيگر چقدر شبيه حامد بهداد صحبت ميكند. آيا متاثر از حامد بهداد هستيد؟
متاثر يعني چي؟
يعني اينكه بخواهيد در بازيگري از او تقليد كنيد؟
نه اصلا.آقاي نعمتالله در زمان صداسازي براي شخصيت بهروز تاكيد داشتند صدا و نوع بيانش شبيه فرد ديگري باشد چون بهروز در وضعيت سفيد، شخصيتي است كه متاثر از اين بازيگر است. اگر بين صداي من و آقاي بهداد شباهتي به وجود آمده شايد به اين دليل است كه آقاي بهداد اين روزها خيلي پركار است و جزو بازيگران محبوب مردم هم است، شايد مردم چون بازي و صداي او را زياد شنيدهاند با ديدن بهروز در وضعيت سفيد احساس كردهاند من ميخواهم شبيه بهداد بازي كنم؛ برايتان يك خاطره تعريف كنم. در سريال رستگاران كه پوريا پورسرخ هم در آن حضور داشت، روزي به من گفت، بازي ات در اين سريال خوب ديده شده است. از او تشكر كردم اما در ادامه گفت اما با همه اينها يك اتفاق بد هم دارد رخ ميدهد، اتفاقي كه دست تو هم نيست. اين شرايط جامعه ماست. در همه جاي دنيا وقتي يك فرد موفق ميشود همه دست به دست هم ميدهند كه او را در موفقيتش كمك كنند، اما در كشور ما وقتي كسي موفق ميشود خيليها تلاش ميكنند چوب لاي چرخش بگذارند و او را زمين بزنند.... الان فكر ميكنم همين شرايط براي من به وجود آمده است. الان هر جا كه براي مصاحبه ميروم همين سوال را ابتداي مصاحبه از من ميپرسند. انگار دوست دارند جنجال درست كنند... .
اگر من دنبال جنجال بودم اين سوال را اول مصاحبه ميپرسيدم نه آخر آن. پس بحث جنجال نيست.شباهتيهايي بين بازي شما و بهداد ديده ميشود كه نميتوان آن را انكار كرد.
اما قبول كنيد يك عده دنبال جنجال هستند. ديروز يك خبرنگار به من گفت از حامد بهداد پرسيدهام چرا عباس غزالي مثل شما بازي ميكند و حالا از شما ميپرسم چرا مثل بهداد بازي ميكني. اين خيلي دردناك است. من چرا بايد از يك نفر ديگر تقليد كنم، در حاليكه ميدانم بازيگري ادا درآوردن نيست. اگر ادا در بياوري نميتواني در دنياي بازيگري دوام بياوري چون بازيگر خلق يك شخصيت است. بهروز يك شخصيت است كه آقاي نعمتالله از من خواست آن را اينجوري اجرا كنم. بهروز شخصيتي معتاد و متاثر از بازيگران قبل از انقلاب است.
حالا عدهاي بدون توجه به زماني كه قصه در آن اتفاق ميافتد بدون اينكه شخصيت بهزاد را تحليل كنند، ميگويند غزالي دارد از بهداد تقليد ميكند. بهداد بازيگر توانايي است. من دوست دارم يك روز كنار او در يك اثر بازي كنم. اما شباهت بازي ما دو نفر اصلا تعمدي نيست. اين را هم بگويم يك كارگردان براي يك نقش تعدادي بازيگر انتخاب ميكند كه همه آنها شباهتهايي به يكديگر دارند. چرا چند بازيگر را انتخاب ميكنند؟ چون اگر با يكي به توافق نرسيدند با ديگري قرار داد ببندند. صادقانه ميگويم اگر بين من و آقاي بهداد شباهتي ديده ميشود، تعمدي نيست.
طاهره آشياني / گروه راديو و تلويزيون
با شما موافقمنوشته شده توسط COWBOYS [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
واقعا صدا و سیما تو چند وقت اخیر سنگ تمام گذاشته
جدا از بازیگری و کارگردانی خوب , به نظرم دیدن این فیلم یک کلاس کارگردانی هست حال هوای اون دوره را هم برای نسلی که ندیده خیلی جالبه
اين لوكيشن چرا اينقدر اذيت ميكنه اصلا به دل نميشينه.....
تو تموم لوكيشن ها استرس وجود داره!!!
از دوستان کسی هست که بتونه کلیپ تو گوش زدن همایون توسط بهروز را بزاره......................
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)