فلزکاری:
در قلمرو فعاليت فكري،به دلايلي كه چندان بر اعتبار فضلاي ايران يا غرب نخواهد افزود،تمامي ادبيات عهد صفويه از جمله شعر،تاريخ نگاري،و فراورده ي فلسفي غني و مهم اصفهان،تا دوران اخير به بوته ي فراموشي سپرده شده بود.
هنرها،صناعات و معماري صفويه اقبال بهتري داشتند،اما حتي دراينجا هم غفلت بزرگي در زمينه ي فلزكاري روي داده است و اين به رغم اين واقعيت بوده كه نوآوري هاي مهمي در فلزكاري صفويه وجود داشته است. (تاريخ فلزكاري ايران هنوز بايد نوشته شود... اما هيچ دوره ي مانند دوره ي صفويه و نيم قرن حاكميت تيموريان كه طي آن قسمت اعظم هنر صفويه پايه گذاري شد،چنين آشكارا مورد غفلت قرار نگرفته است. ) (1)
ا.س. ملكيان شيرواني كه اين عبارت از وي نقل شد،نخستين كسي است كه كوشيده مطالعه ي جامعي از فلزكاري صفويه به عمل آورد و يا اولين كسي است كه آن را به ميراث دوران قبل پيوند داده است. تازه در سال 1939 م. / 1318 ش. بود كه با انتشار اثر بيادماندني ا.آپم پوپ به نام بررسي هنر ايران بخش عظيمي از فلزكاري صفويه در يك كتاب مورد بررسي قرار گرفت.سپس فاصله- اي به مدت بيش از چهل سال به وجود آمد تا اين كه دسته اي از ظروف مفرغي و مسي قلع اندود شده در كتاب الف.س.ملكيان به نام مفرغهاي ايراني * (1973 م. / 1352 ش.) مورد بررسي قرار گرفت.
ك.ا.سي.كرِسوِل در كتابش به نام كتاب شناسي معماري،هنرها و صناعات اسلامي ** كه در (1961 م. / 1340 ش.) منشر شد تنها از يك مقاله درباره ي موضوعي كه صرفاً به عهد صفويه مربوط مي باشد نام مي برد. (2)
ا.س.ملكيان شيرواني طي بررسي اش تا زمان حاضر،به سه نتيجه گيري عمده در مورد فلزكاري صفويه رسيده است: نخست آن كه فلزكاري صفويه دنباله ي ميراث عصر تيموري به ويژه خراساني است؛دوم آن كه در زمان شاه عباس اول دو مكتب مشخص فلزكاري در ايران وجود داشت – يكي در خراسان و ديگري در آذربايجان؛سوم آن كه مي توان هم تمايلات صفويانه و هم تمايلات شيعي را در كارهاي دوره ي صفويه پيدا كرد،و مكتب خراسان (بي آن كه آشكار كند تأثير عظيمي بر مكتب كلاسيك غرب ايران گذاشت). (3)
در اين رابطه امكان دارد كه فلزكاران نيز هم چون هنرمندان و ديگر صنعتگران ماهر در رشته هاي مختلف كتاب سازي از خراسان به غرب به سمت پايتخت صفويه در تبريز كوچ كرده باشند.
نوآوري هاي صفويه در فلزكاري مشتمل بود بر نوعي شمدان بلند هشت گوشه با پايه ي گرد،نوع جديدي مشربه كه از چينيان اقتباس شده بود،و تقريباً محو كامل نوشته هاي عربي و جانشين شدن اشعار فارسي. طرح هاي در هم اسليمي و گلدار بيشتر از نقش اندام مورد پسند زمان بودند،شايد به اين دليل كه زمينه ي ملايمتري براي نوشته ها فراهم مي كردند. به نوشته ها سطحي بيش از هر زمان ديگر تخصص مي يافت و علاوه بر طريقه ي قراردادي نقش كردن آنها بر نوارهايي گرداگرد ظرف،به صورت كتيبه هاي مضرس برجسته هم نقش مي شدند. چند قطعه كه به سفارش علاقه مندان ارمني اين هنر ساخته شده،خطوطي از اشعار عرفاني فارسي را با نوشته هاي ارمني در كنار هم دارد. ظاهراً برنج اغلب قلع اندود مي شد تا به نظر نقره آيد،گرچه روي كارهاي بسيار تجملي ... پوشش طلا داده مي شد و روي آن گوهر نشانده مي شد. (4)
در مورد نوشته هاي روي ظروف فلزي صفوي،بالطبع موضوعات عرفاني از شعراي بزرگ كلاسيك چون حافظ و سعدي بر جام هاي شراب و ديگر ظروف اشربه،بيشتر طرف توجه بود. انتخاب اشعار عرفاني براي مشعلدان ها و نظاير آن هم طبيعي بود زيرا استعاره ي گردش پروانه يبه دور شمع براي رسيدن به وجدت به آن بهاي فنا شدن در شعله ي آن از مدت ها قبل به صورت بخشي از تمثيلات قالبي و تكراري اشعار عرفاني در آمده بود. جهت گيري (انقلابي) در فلزكاري صفويه كه ا.س.ملكيان شيرواني موفق به كشف آن شده،عبارت بود از به كار گيري نوشته هايي با ماهيت شيعي:
با ظهور قدرت صفويه،نوشته هايي با محتواي مبارزه جويانانه ي شيعي بر روي كارهاي فلزي پيدا شد كه براي آن سابقه اي نمي بينيم. اين ها بر سه مقوله بودند: مناجات به درگاه خدا براي فرستادن رحمت بر اسماي دوازده امام در بيشتر موارد چهارده معصوم (عليهم السلام). ادعيه در ذكر علي (عليه السلام)؛در موارد كمتر،اشعاري در ستايش علي (عليه السلام) كه گاه لحني شديداً افراطي داشت. (5)
بعضي از اين اشعار تا حد خطرناكي به يگانگي علي (عليه السلام) و خدا نزديك مي شوند و نه تنها بر ظرف هاي ساخته شده در دوره ي انقلابي برقراري دولت صفوي،بلكه حتي روي جامي متعلق به سال 1 – 1620 / 1029 يعني در دوره ي سلطنت شاه عباس اول نيز به چشم مي خورند. (6)
البته در عهد صفويه رشته ي عمده اي از فلزكاري تهيه ي سلاح و زره بود. متأسفانه هيچ مطالعه ي دقيقي درباره ي سلاح ها و زره- هاي عهد صفوي انجام نگرفته است،اما مي دانيم كه هر دو در سطح بالايي بوده اند. عالي ترين فولاد براي ساخت شمشير از هند وارد مي شد و شمشيرسازان صفوي در هنر قلمزني مهرات ويژه اي داشتند. شاردن مي گويد كه (شمشيرهاي ايشان بسيار خوب قلمزده شده اند و برتر از ممتازتين كارهاي اروپاييان است.) (7)
در قرن هفدهم / يازدهم بهترين تيغه ها در قم ساخته مي شد اما تا قرن هجدهم / دوازدهم تيغه هاي ساخت خراسان اين افتخار را ازآن خود كردند. نام معدودي از اين شمشيرسازان بر ما معلوم است؛البته اسدالله اصفهاني كه شمشيرهاي متعددي براي شاه عباس اول ساخت يك استثناست. غلاف و قبضه ي شمشيرها و دشنه ها تزيين بسيار مي يافت؛بعضي را لعاب مينا مي دادند و برخي ديگر را (به ويژه سلاح هاي تشريفاتي و سلاح هايي كه براي هديه اختصاص مي يافت) مرصع مي كردند.
در قرن شانزدهم / دهم نوع جديدي زره به نام چهارآينه ظاهر شد. اين زره شامل چهار ورقه ي آهني بود كه با لولا يا تسمه هايي با گل ميخ هاي جدا شدني به هم متصل مي شد؛دو ورقه سينه و پشت را مي پوشاندند و دو قطعه ي ديگر در طرفين قرار مي گرفتند و
جاي دست در آنها بريده شده بود. ***
چنان زرهي را معمولاً روي زرهي زنجيربافت مي پوشيدند. ديگر اجزاي يك دست زره ي كامل عبارت بودند از يك جفت بازو بند،يك سپرگر فولادي و يك خود.خودهاي صفوي معمولاً نوك مخروطي داشتند. خود و بازو بند شاه عباس اول در موزه ي بريتانيا است؛خود تاريخ 6 – 1625 / 1035 را داراست و با اشعاري از بوستان سعدي زينت يافته است. (سطح خارجي خود از فولاد زره آبديده است كه در چهار سوي آن كتيبه هايي است با طرح ترنج در قالب هاي صيقل خورده كه هريك حاوي نوشته هايي است به زر. (8)
رأس كلاه خود معمولاً با بدنه ي خارجي آن از يك تكه ساخته مي شود و در رأس آن يك ميله ي نوك تيز چهارپر پيچ مي شد بر لبه ي پاييني كلاهخود تور آهني وصل مي شد كه گاه تا روي شانه مي رسيد. دو شيار پردان از ويژگيهاي خودهاي صفوي است.سپرهاي فولادين كه با اشاعه ي كاربرد سلاح هاي آتشين جاي سپرهاي نيين را گرفته بودند،عرصه ي گسترده اي براي فلزكاري بود.
(قلمزني هاي اصل يا قالب به زر و سيم،حكاكي،كنده كاري،نقره و دامنه ي وسيعي از رنگ هاي مختلف از – حصيري تا سياه- براي تزيين سطح آب داده شده ي فولاد به كار گرفته مي شد.) (9) به طور كلي زره سبك بود و چنان طراحي شده بود كه مانع حركات سوار زره پوش نشود. زره هاي سنگين اروپايي قرون وسطي در ايران ناشناخته بودودر قرن شانزدهم / دهم زره اسب (برگستوان) نيز ظاهراً مورد استفاده بوده است.
پي نوشت ها:
1. A.S.Melikian-Shirvani , "Safavid Metalwork: A Study in Continuity" , in Iranian Studies , Vll (1974): Studies on Isfahan Part ll,p.543.
2. Shirvani , pp.543-4.
3. Shirvani , p.544.
4. Robert Hillenbrand , "Art in the Persian Gulf" , in The Persian Gulf States , ed.A.Cottrellet al. (Baltimore 1980) (at press).
5. Shirvani , p.558.
6. Shirvani , p.560.
7. Pope , Survey , vol.Vl , p.257.
8. H. Russell Robinson , Oriental Armour (New York 1967),p.38.
9. Russell Robinson , Oriental Armour,p.46.
* A.S. Melikian-Shirvani , Le Bronze Iranien
** K.A.C. Creswell,a Bibliography of the Architecture , Arts and Crafts of Islam.
*** ظاهراً مؤلف دچار اشتباه شده است زيرا از چهار قطعه آهن صيقل شده در زره ي چهار آينه دو قطعه در پيش و پشت سينه،و دو قطعه ي ديگر در بالاي زانوان قرار مي گرفت. (ر.ك. (لغتنامه ي دهخدا) و (فرهنگ معين
منبع: ايران عصر صفوي،راجر سيوري،ترجمه كامبيز عزيزي،نشر مركز،چاپ شانزدهم،1386،صص 145 تا 150