تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 4 از 13 اولاول 12345678 ... آخرآخر
نمايش نتايج 31 به 40 از 122

نام تاپيک: آکادمی ترجمه ی متن های تخصصی برق

  1. #31
    حـــــرفـه ای payam's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    عمان
    پست ها
    1,974

    پيش فرض

    من ؟
    من ؟
    من ؟
    من هیچ گونه فرقی نمیزارم ؛ من اصن باید کمتر از همه معنی کنم ؛ چه معنی میده
    ایشالا هفته های بعدی بیشترش میکنیم .

  2. #32
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Reman's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2008
    پست ها
    391

    پيش فرض

    سلام
    منم تا روز سه شنبه میزارم ترجمه رو.

  3. این کاربر از Reman بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  4. #33
    آخر فروم باز mahsa1469's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    جنوب
    پست ها
    1,208

    پيش فرض

    دوستان من امروز متن رو ترجمه کردم ولی حس کردم کامل نیست و برای کامل شدنش نیازه که ترجمه ی قبلش رو بدونم پس بعد از این که آقا پیام متن رو ترجمه کردن منم ترجمم رو می ذارم

  5. #34
    حـــــرفـه ای payam's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    عمان
    پست ها
    1,974

    1

    Furthermore, it was found that any material demonstrating properties of attraction or repulsion after being rubbed could be classed into one of two distinct categories: attracted to glass and repelled by wax, or repelled by glass and attracted to wax. It was either one or the other: there were no materials found that would be attracted to or repelled by both glass and wax, or that reacted to one without reacting to the other.
    More attention was directed toward the pieces of cloth used to do the rubbing. It was discovered that after rubbing two pieces of glass with two pieces of silk cloth, not only did the glass pieces repel each other, but so did the cloths. The same phenomenon held for the pieces of wool used to rub the wax
    :


    علاوه بر این ، این نیز کشف شد که هرگونه موادی که بعد از مالش خاصیت جاذبه یا دافعه از خود نشان میدهند ؛ میتوانند به یکی از دو دسته ی زیر تقسیم شوند :


    • جذب توسط شیشه


    • دفع توسط موم

    یا دفع توسط شیشه و جذب توسط موم .
    هیچ ماده ی دیگری یافت نشد که به هر دو ( شیشه و موم ) خاصیت جاذبه یا دافعه نشان دهد . یا اینکه به یکی از آن دو بدون وجود دیگری واکنش نشان دهد . بیشتر توجه به سمت تکه ای پارچه ای بود که به منظور مالش "ساییدن" استفاده میشد .

    این هم کشف شد که پس از مالش دو قطعه شیشه و دو تکه پارچه ی ابریشمی ، قطعه های شیشه نه تنها قادر به دفع یکدیگر نبودند ، بلکه قطعه های پارچه این کار رو کردند . همان آزمایش بر روی مقداری پشم برای مالش موم انجام شد .


    حالا نمیدونم ترجمه ی Wax = موم درست بود یا نه !

    خوب مهسا خانوم ؛ شما بفرمایید و بعد بقیه ی دوستان بزارن تا تکه تکه بچسبند به هم و معنیشون کامل شه . در مورد ترجمه ی من هم اگر مشکلی داشت حتما بگید خوشحال میشم .

    فعلا.

  6. 3 کاربر از payam بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #35
    آخر فروم باز mahsa1469's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    جنوب
    پست ها
    1,208

    پيش فرض

    Now, this was really strange to witness. After all, none of these objects were visibly altered by the rubbing, yet they definitely behaved differently than before they were rubbed. Whatever change took place to make these materials attract or repel one another was invisible.
    آنچه شاهد بودیم واقعا عجیب بود در پایان هیچ یک از اینها به طور آشکارا به وسیله ی مالش تغییر نکردند،هنوز(به نظرم نباید هنوز باشه!!)به طور قطعی آنها قبل از اینکه مالیده شوند به گونه ای دیگر رفتار می کنند.علت تغییر مکانی این مواد برای آن که همدیگر را جذب یا دفع کنند نامرئی بود


    لغات:
    عجیب= strange
    شاهد - مدرک= witness
    مرئی- آشکارا=visibly
    تغییر داده شده=altered
    به طور قطعی=definitely
    به گونه ای دیگر= differently
    همدیگر= one another

  8. 3 کاربر از mahsa1469 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #36
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Reman's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2008
    پست ها
    391

    11

    سلام . خوبید بچه ها؟ این جمله آخر واقعا عجیب غریب بود! من که معنی بهتری پیدا نکردم!


    Some experimenters speculated that invisible "fluids" were being transferred from one object to another during the process of rubbing, and that these "fluids" were able to effect a physical force over a distance.
    بعضی آزمایشگران تصور می کردند که سیال های نامرئی از یک شی به اشیای دیگر در طول مالش دادن ، انتقال داده می شود ، آن سیال ها در تمام فاصله با یک نیروی فیزیکی توانایی تاثیر داشت.

    Charles Dufay was one the early experimenters who demonstrated that there were definitely two different types of changes wrought by rubbing certain pairs of objects together.
    چارلز دفی ، یکی از اولین آزمایشگرانی بود که نشان داد که ، قطعا دو نوع مختلف ردو بدل کننده هستند ، بوسیله مالیدن دو جسم مشخص با هم ، تشکیل شده اند.

    The fact that there was more than one type of change manifested in these materials was evident by the fact that there were two types of forces produced: attraction and repulsion.
    اینکه ، آنجا بود بیش از یک نوع رد و بدل کننده آشکار شده در این جسم ، آشکار بود بوسیله این امر که ، وجود داشت دو نوع مختلف نیروی تولیده شده : جاذبه و دافعه.

    The hypothetical fluid transfer became known as a charge
    سیال فرضی انتقالی ، مناسب یک شارژ بار بود که شناخته شده است.


    اینم لغاتش:
    speculate
    (.vt): انديشيدن ، تفکر کردن ، معاملات قماري کردن ، احتکار کردن ، سفته بازي کردن

    fluid
    سيال‌، روان‌، نرم‌ وابكي‌، مايع‌، متحرك‌

    rubbing
    مالیدن

    demonstrate
    اثبات‌ كردن‌

    wrought
    ازكاردراورده، بشكل دراورده شده، بشكل درامده، تشكيل شده، ساخته

    the fact that
    اينکه ،اين امرکه

    manifest
    بازنمود كردن‌، بارز، اشكار، اشكار ساختن‌، معلوم‌كردن‌، فاش‌ كردن‌، اشاره‌، خبر، اعلاميه‌، بيانيه‌، نامه‌

    hypothetical
    فرضي ، شرطي ، احتمالي ، پنداشتي


    known as
    everyone knows this person to be

  10. 2 کاربر از Reman بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #37
    پروفشنال singleguy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    محل سكونت
    ٍEsfahan
    پست ها
    807

    پيش فرض

    بابا چه خبره همتون اینقدر زود مشقاتون را مینویسید ؟ دقیقه نود را عشق است
    ok...well done...now let me see what dear Payam has done...

    Furthermore, it was found that any material demonstrating properties of attraction or repulsion after being rubbed could be classed into one of two distinct categories: attracted to glass and repelled by wax, or repelled by glass and attracted to wax. It was either one or the other: there were no materials found that would be attracted to or repelled by both glass and wax, or that reacted to one without reacting to the other.
    More attention was directed toward the pieces of cloth used to do the rubbing. It was discovered that after rubbing two pieces of glass with two pieces of silk cloth, not only did the glass pieces repel each other, but so did the cloths. The same phenomenon held for the pieces of wool used to rub the wax
    :


    علاوه بر این ، این نیز کشف شد که هرگونه موادی که بعد از مالش خاصیت جاذبه یا دافعه از خود نشان میدهند ؛ میتوانند به یکی از دو دسته ی زیر تقسیم شوند :


    • جذب توسط شیشه


    • دفع توسط موم

    یا دفع توسط شیشه و جذب توسط موم .
    هیچ ماده ی دیگری یافت نشد که به هر دو ( شیشه و موم ) خاصیت جاذبه یا دافعه نشان دهد . یا اینکه به یکی از آن دو بدون وجود دیگری واکنش نشان دهد . بیشتر توجه به سمت تکه ای پارچه ای بود که به منظور مالش "ساییدن" استفاده میشد .

    این هم کشف شد که پس از مالش دو قطعه شیشه و دو تکه پارچه ی ابریشمی ، قطعه های شیشه نه تنها قادر به دفع یکدیگر نبودند ، بلکه قطعه های پارچه این کار رو کردند . همان آزمایش بر روی مقداری پشم برای مالش موم انجام شد .


    حالا نمیدونم ترجمه ی Wax = موم درست بود یا نه !

    خوب مهسا خانوم ؛ شما بفرمایید و بعد بقیه ی دوستان بزارن تا تکه تکه بچسبند به هم و معنیشون کامل شه . در مورد ترجمه ی من هم اگر مشکلی داشت حتما بگید خوشحال میشم .

    فعلا.
    این جمله معنیش چی میشه؟ البته ربطی به موضوع نداره ولی من یکم فضولم
    It was either one or the other


    that reacted to one without reacting to the other.
    یا اینکه به یکی از آن دو بدون وجود دیگری واکنش نشان دهد
    به نظم اینجور ترجمه میشد بهتر میبود:
    یا اینکه به یکی از آن دو واکنش نشان میداد(بدون واکنش به دیگری)


    not only did the glass pieces repel each other
    قطعه های شیشه نه تنها قادر به دفع یکدیگر نبودند
    چرا نبودند؟ بودند
    در کل به نظرم اینجور ترجمه میشد بهتر بود:
    نه تنها قطعه های شیشه بلکه تکه پارچه ها نیز قادر بودند یکدیگر را دفع کنند


    The same phenomenon held for the pieces of wool used to rub the wax
    همان آزمایش بر روی مقداری پشم برای مالش موم انجام شد .
    به نظرم اینجور ترجمه میشد بهتر بود:
    همان پدیده در مورد مالش قطعه های پشم به موم نیز مشاهده شد (به وقوع پیوست - ثابت شد...چمیدونم؟! یه همچین چیزی! نمیدونم چه فعلی در ترجمه ی hold اینجا باید انتخاب بشه؟ )

    خب.....با چه کسی من در افتادم!!!! با یه همکار انجمن!!!! فردا صبح که بیام یحتمل شاهد بن شدن خودم هستم
    من فقط نظرمو گفتم! امیدوارم دوستان هم نظرشون را بگن و امیدوارم وقت کافی برای خوندن پست دیگر دوستان داشته باشم و از همه مهم تر امیدوارم وقت کافی برای گذاشتن پست خودم را تا فردا شب داشته باشم
    برای من که خیلی مفید بود تا همینجاش...از این به بعد مفید تر هم خواهد شد...مخصوصا با توجه به این که آقا پیام از این به بعد قراره هر هفته سه- چهار صفحه ای را برامون ترجمه کنن!
    موفق باشید

    Last edited by singleguy; 09-11-2009 at 22:02.

  12. این کاربر از singleguy بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #38
    حـــــرفـه ای payam's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2004
    محل سكونت
    عمان
    پست ها
    1,974

    پيش فرض

    سلام . سینگلی درست بود نظراتت . من یه کم سریع ترجمه کردم اشکال داشت ترجمم . دفعات دیگه با حوصله تر ترجمه میکنم
    میبینم که از هفته های بعد قراره پیام حداقل2 خط ترجمه کنه ؛ به به در ضمن اسم تاپیک رو هم تغییر دادم . اگه اسم دیگه ی مد نظرتون هست بگید . مرسی
    Last edited by payam; 09-11-2009 at 22:49.

  14. این کاربر از payam بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #39
    پروفشنال singleguy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    محل سكونت
    ٍEsfahan
    پست ها
    807

    پيش فرض

    سلام...
    پس فردا امتحان داشتم، گفتم همین الان بیام عملیات ترجمه را انجام بدم!
    درضمن، هنوز کسی اقدامی برای جمع آوری این مطالب انجام نداده؟ در صورتی که تا پایان هفته دیگر اقدامی صورت نگیرد من به طور موقت یه گروه اجتماعی میزنم تا اینها اونجا ذخیره بشن تا در موقع مناسب اقدامات مناسب صورت گیرد ( کتابی حرف زدن هم عالمی دارد! )
    نقل قول نوشته شده توسط mahsa
    Now, this was really strange to witness. After all, none of these objects were visibly altered by the rubbing, yet they definitely behaved differently than before they were rubbed. Whatever change took place to make these materials attract or repel one another was invisible.
    آنچه شاهد بودیم واقعا عجیب بود در پایان هیچ یک از اینها به طور آشکارا به وسیله ی مالش تغییر نکردند،هنوز(به نظرم نباید هنوز باشه!!)به طور قطعی آنها قبل از اینکه مالیده شوند به گونه ای دیگر رفتار می کنند.علت تغییر مکانی این مواد برای آن که همدیگر را جذب یا دفع کنند نامرئی بود
    مشکل خاصی نمیبینم! ولی خداییش معنی جمله اولش خیلی سخته!

    خب این هم از پاراگراف من!:

    One pioneering researcher, Benjamin Franklin, came to the conclusion that there was only one fluid exchanged between rubbed objects, and that the two different "charges" were nothing more than either an excess or a deficiency of that one fluid.

    بنجامین فرانکلین، یکی از محققان پیشقدم، اینگونه نتیجه گیری کرد که بین اجسام مالش داده شده، فقط یک مبادله ی متغر وجود داشت، و آن دو اختلاف شارژ چیزی نبود جز یک زیادی یا یک کمبود آن متغیر

    After experimenting with wax and wool, Franklin suggested that the coarse wool removed some of this invisible fluid from the smooth wax, causing an excess of fluid on the wool and a deficiency of fluid on the wax.
    فرانکلین بعد از تجربه با موم و پشم، پیشنهاد داد که پشم زبر ، مقداری از این متغیر غیر قابل مشاهده را از موم نرم حذف میکند که موجب یک زیادی متغیر در پشم و کمبود آن در موم میشود.

    The resulting disparity in fluid content between the wool and wax would then cause an attractive force, as the fluid tried to regain its former balance between the two materials.
    نتیجه ی وجود تفاوت کلی در مقدار متغیر در پشم و موم موجب یک نیروی جاذبه میشد. چون متغیر سعی میکرد به تعادل قبلی خود ، بین دو ماده دستیابی پیدا کند

    لطفا غلط هامو پیدا کنید! درضمن شرمنه که معنی لغات را نذاشتم...وقت تنگ است! در اولین فرصت به همین پست اضاف خواهم کرد!

  16. این کاربر از singleguy بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #40
    پروفشنال singleguy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    محل سكونت
    ٍEsfahan
    پست ها
    807

    پيش فرض

    متنی که آقا پیا در این هفته ترجمه خواهند کرد:
    Postulating the existence of a single "fluid" that was either gained or lost through rubbing accounted best for the observed behavior: that all these materials fell neatly into one of two categories when rubbed, and most importantly, that the two active materials rubbed against each other always fell into opposing categories as evidenced by their invariable attraction to one another. In other words, there was never a time where two materials rubbed against each other both became either positive or negative.
    Following Franklin's speculation of the wool rubbing something off of the wax, the type of charge that was associated with rubbed wax became known as "negative" (because it was supposed to have a deficiency of fluid) while the type of charge associated with the rubbing wool became known as "positive" (because it was supposed to have an excess of fluid). Little did he know that his innocent conjecture would cause much confusion for students of electricity in the future!

    متن آقای ریمان:
    Precise measurements of electrical charge were carried out by the French physicist Charles Coulomb in the 1780's using a device called a torsional balance measuring the force generated between two electrically charged objects. The results of Coulomb's work led to the development of a unit of electrical charge named in his honor, the coulomb. If two "point" objects (hypothetical objects having no appreciable surface area) were equally charged to a measure of 1 coulomb, and placed 1 meter (approximately 1 yard) apart, they would generate a force of about 9 billion newtons (approximately 2 billion pounds), either attracting or repelling depending on the types of charges involved. The operational definition of a coulomb as the unit of electrical charge (in terms of force generated between point charges) was found to be equal to an excess or deficiency of about 6,250,000,000,000,000,000 electrons. Or, stated in reverse terms, one electron has a charge of about 0.00000000000000000016 coulombs. Being that one electron is the smallest known carrier of electric charge, this last figure of charge for the electron is defined as the elementary charge.
    .

    متن مهسا خانم:
    It was discovered much later that this "fluid" was actually composed of extremely small bits of matter called electrons, so named in honor of the ancient Greek word for amber: another material exhibiting charged properties when rubbed with cloth. Experimentation has since revealed that all objects are composed of extremely small "building-blocks" known as atoms, and that these atoms are in turn composed of smaller components known as particles.

    متن خودم:
    The three fundamental particles comprising most atoms are called protons, neutrons and electrons. Whilst the majority of atoms have a combination of protons, neutrons, and electrons, not all atoms have neutrons; an example is the protium isotope (1H1) of hydrogen (Hydrogen-1) which is the lightest and most common form of hydrogen which only has one proton and one electron. Atoms are far too small to be seen, but if we could look at one, it might appear something like


    ببخشید اگه متن آقای ریمان و آقا پیام طولانیه...اگه مشکلی دارن میتونن زود تر بگن تا کمش کنم! درضمن ساری که از خودم را کم برداشتم این هفته امتحان ریاشی مهندسی دارم
    تا 4شنبه یا 5 شنبه دیگه ترجمه را زحمتش را بکشید

  18. 2 کاربر از singleguy بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •