شش کتاب که از پرفروش ترین کتابهای 14 سال اخیر ایران محسوب میشن
کتاب های کشتی پهلو گرفته ، بامداد خمار ، چراغ ها را من خاموش میکنم ، دا ، شب سراب و دالان بهشت
عیدی من به شما هموطنان عزیز...
عیدتون پیشاپیش مبارک ....


.................................................. ...........................



تهران به دنیا آمد. در سال ۱۳۵۶ پس از اخذ دیپلم ریاضی، به دانشکده هنرهای دراماتیک وارد شد و در رشته ادبیات دراماتیک به ادامه تحصیل پرداخت. هم‌زمان، به دانشکده حقوق دانشگاه تهران رفت و پس از چند سال تحصیل در رشته علوم سیاسی، پیش از اخذ مدرک کارشناسی، آن‌را رها کرد و به‌طور جدی کار نوشتن را در قالب‌های مختلف ادبی ادامه داد.



حوالی سال‌های ۵۸ و ۵۹ یعنی حدود ۲۰ سالگی، اولین آثار او چه در مطبوعات و چه در قالب کتاب منتشر شدند…



حدود هشت سال مسؤولیت صفحه‌های فرهنگی و هنری روزنامه جمهوری اسلامی و سردبیری ماهنامه صحیفه را به عهده داشت. سال‌های متمادی مسؤولیت سردبیری مجله رشد جوان را برعهده داشت و هم‌زمان در سمت مدیر انتشارات برگ به انتشار حدود ۳۰۰ کتاب از نویسندگان و هنرمندان و محققان کشور همت

گماشت…



شجاعی سردبیر و مدیر مسوول ماهنامهٔ نیستان بود. که از سال ۱۳۷۴ تا ۱۳۷۷ منتشر شد. داستان کوتاهی که با عنوان «پارک دانشجو» در شمارهٔ ۱۲ مجلهٔ نیستان به چاپ رساند، مشکلات قانونی‌ای از سوی دانشگاه آزاد اسلامی برای وی و مجله‌اش بوجود آورد. همچنین پس از چاپ سلسله مطالبی طنز در نقد مکاتب فمنیستی، علی رغم شکایت دادستان وقت (اقای رازینی) و تبرئه ایشان، در اعتراض به شرایط موجود، خود از انتشار نیستان خودداری کرد.



مسؤولیت داوری چند دوره از جشنواره فیلم فجر، جشنواره تئاتر فجر، جشنواره بین‌المللی فیلم کودک و نوجوان و جشنواره مطبوعات از فعالیت‌های هنری و فرهنگی او طی سال‌های ۶۵ تا ۷۵ به‌شمار می‌روند.



اگرچه رشته تحصیلی‌اش ادبیات نمایشی بوده و چند نمایش‌نامه هم به دست چاپ سپرده، اما بیش‌تر بر روی داستان‌نویسی متمرکز شده و مجموعه‌هایی از داستان‌های کوتاه و بلند مانند «سانتاماریا» و «غیر قابل چاپ» را منتشر کرده است.



از دیگر آثار هنری سید مهدی شجاعی، قطعه‌های ادبی اوست که در قالب چند کتاب به بازار نشر روانه شده‌اند.



فیلم‌نامه‌های «بدوک»، «دیروز بارانی» و «پدر» کارهای سینمایی مشترک او با مجید مجیدی هستند و فیلم‌نامه «چشم خفاش» و «قلعه دبا» کارهای سینمایی مشترک او با بهزاد بهزادپور. از دیگر فیلم‌نامه‌های سیدمهدی شجاعی، می توان به «کمین» و « آخرین آبادی» اشاره کرد که توسط کانون پرورش فکری کودکان ساخته شده‌اند.



هم‌چنین کتاب‌های «کشتی پهلو گرفته»، «‌پدر، عشق و پسر»، «‌آفتاب در حجاب»، «‌از دیار حبیب»، «‌شکوای سبز»، «‌خدا کند تو بیایی» و « دست دعا، چشم امید» حاصل تجربه‌های او در زمینه ادبیات مذهبی هستند.

[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

.................................................. .................................................. ...



بامداد خمار رمانی است نوشتهٔ فتانه حاج سیدجوادی در سال ۱۳۷۴. این کتاب در ۱۰ سال ۳۰۰ هزار نسخه فروش داشته و برخی از نوبت‌های چاپ آن با شمارگان ۱۰ تا ۱۸ هزار نسخه در خور توجه است. این کتاب، داستان سوزناک عشق نافرجام دختری از اعیان دوره قدیم تهران به جوانی نجار از طبقه پایین جامعه است که در آخر به جدایی می رسد.بامداد خمار یکی از پرفروش‌ترین رمان‌های معاضر ایران است و به همین دلیل از ادبیات عامه‌پسند می‌باشد. این رمان با بحث‌های داغ و نقدهای بسیار روبه‌رو شد. موافقان، آن را برای مقولهٔ روابط میان زنان و مردان جوان مفید دانسته و یا درس عبرتی دانستند برای جوانان بی‌تجربه. مخالفان، آن را دفاع از اصالت و شرافت طبقات بالادست جامعه و تحقیر فرودستان دانستند.ترجمه آلمانی بامداد خمار توسط سوزان باغستانی نیز در آلمان با میانگین ۱۰ هزار نسخه بارها به چاپ رسیده‌است.خلاصه کتاب : سودابه دختر جوان تحصیل‌کرده و ثروتمندی است که می‌خواهد با مردی که با قشر خانوادگی او مناسبتی ندارد، ازدواج کند. برای جلوگیری از این پیوند، مادر سودابه وی را به پندگرفتن از محبوبه، عمهٔ سودابه، سفارش می کند.بامداد خمار داستان عبرت‌انگیز سیاه بختی محبوبه در زندگی با عشقش رحیم است که از همان برگهای نخست داستان آغاز می‌شود و همه کتاب را دربرمی‌گیرد. با آنکه ماجرا در روزهای نخست زمامداری رضاشاه روی می دهد، جز یکی دو مورد، همچون کشف حجاب، به دیگر جنبه‌های سیاسی و اجتماعی زمانه هیچ اشاره‌ای نمی‌شود. محبوبه، دختر بصیرالملک بافرهنگ و اشرافی عاشق یک شاگرد نجار می‌شود. خواستگارانش را رد می‌کند و در برابر خانواده آنقدر مقاومت می‌کند تا خانواده به ازدواج او رضایت می‌دهد، اما او را طرد می‌کند به طوری که نه او اجازه دارد به خانواده‌اش سری بزند و نه در هفت سال زندگی محبوبه با رحیم، کسی از خانواده به او سری می‌زند.

حجم کتاب : حجم کل

فرمت ها ، 4.45 مگابایت [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


.................................................. .................................................. .....................






((چراغ ها را من خاموش می کنم)) رمان حادثه ها نیست؛ ریتم کُند و آهسته یی دارد که روز های عادی را با رویداد های متعارف روز تعریف می کند و در آن دلتنگی ها و روزمره گی های یک زن ساده را در یک گوشة شهر بازتاب می دهد. در این رمان هیچ حادثة آن چنانی به وقوع نمی پیوندد- در حقیقت این گونه پرداخت را میتوان ویژه گیی برای تمام آثار زویا پیرزاد دانست. او آدم های معمولی را با سرنوشت های معمولی، محور آثار خود قرار می دهد و لحن صادقانه و طرز دید اوست که رمانش را برجسته می سازد. او در این پرداخته ها در صدد ساختن ابر قهرمان ها نیست؛ دغدغة او تصویر دغدغه های زنان است.
زویا پیرزاد در این رمان با استفاده از تکنیک های جدید، نمونة تازه یی از داستان نویسی را پیشکش کرده و توانسته است که با روایت واقع گرایانه، با تک گویی های درونی و فلاش بک ها و با استفاده از نثر ساده، روان و جذاب در چشمة فورانی داستان نویسی ایران نامی برای خود بیابد.
در رمان (چراغ ها را من خاموش می کنم) راوی یک زن ارمنیست که وقایع بر محور زنده گی او و ماحولش می چرخد.

[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
.................................................. .................................................. ...................................







دا ، در گویش محلی به معنی مادر است و خانم حسینی با انتخاب این عنوان خواسته رنج، اندوه، تلاش و مقاومت مادران ایرانی را یادآور شود. سیده زهرا حسینی یک کرد ایرانی است که پدر و مادرش پیش از ولادت او در عراق زندگی می‌کردند و او در سال ١٣۴٢ در آنجا به دنیا آمد. در کودکی همراه خانواده‌اش به ایران بازگشت و پدرش در خرمشهر ساکن شد و پس از مدت‌ها سرگردانی به عنوان رفتگر به استخدام شهرداری درآمد. حسینی پس از کلاس پنجم ترک تحصیل کرد. او فرزند دوم از شش فرزند خانواده بود. خانواده او، به ویژه پدرش سخت پای‌بند مذهب بود و او با چنان اعتقاداتی پرورش یافت و همراه برادر بزرگترش، علی، در فعالیت دوران انقلاب و پس از آن شرکت کرد. او برای کمک و خدمت، قبرستان را انتخاب می‏کند. غسل و کفن و دفن شهدای جنگ. روز اول دچار ضعف و غش می‏شود اما… آنچه کتاب را بی‏همتا می‏کند بیان گوشه‏هایی از جنگ از زاویه‏ای است که تا به حال به آن پرداخته نشده است. کتابی که اوج فجایع جنگ و در ضمن گوشه‏ای از تاریخ کشور ما را بیان می‏کند. نتیجه گفت‏وگویی هزار ساعته، ارزش این همه هزینه کردن را دارد.


[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

.................................................. .................................................. .....................




داستان کتاب شب سراب در حال و هوای قدیم هستش و روایتگر قصه ی عاشق شدن دختری از خانواده ی اشراف زاده به پسری که شاگرد نجاره هست و بالاخره با اصرار و پافشاری خانواده ی خودش رو مجبور به قبول این ازدواج میکنه …قسمتی از کتاب شب سراب : – سلام
– به به سلااام پسر گلم چطوری؟
– بیست گرفتم حاج آقا
خط کشم که ورقه ام را مثل پرچم بر بالای آن چسبانده بودم پایین آوردم و جلوی چشم حاج آقا محسن گرفتم.
– بارک الله پسر خوب، چه درسی را بیست گرفتی؟ املا را؟
– نه حاج آقا.
– حساب را؟
– نه حاج آقا.
– چی را بیست گرفتی؟ بگذار عینکم را روی چشمم بگذارم ببینم پسر گلم چه کرده؟
حاجی آقا دست توی جیب جلیقه اش کرد و عینکی را که به جای دسته؟زنجیر داشت از جیب در آورده روی دماغش گذاشت و به ورقه ام زل زد.
“جور استاد ز مهر پدر”
– این چیه؟
– مشق است حاج آقا خوشنویسی است.
قیافه حاج آقا در هم رفت یک کمی هم لب ورچید.
و دل کوچک من شکست.

[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

.................................................. .........................





کار دختر و پسر جوانی به خاطر توقع های زیاد دختر، به جدایی می کشد. پسر می رود و زندگی دوباره تشکیل می دهد و دختر در تنهایی خودش، متوجه اشتباهش می شود. بعد از ماجراهایی دختر و پسر داستان، دوباره به هم می رسند. به نظرتان از سوژه ای تا به این حد تکراری و کلیشه ای می شود داستانی خوب و خواندنی درآورد؟ نازی صفوی نشان داده که می شود. او در دالان بهشت با پرداخت خوب روحیات دختر توانسته کاری متفاوت ارائه بدهد. نازی صفوی، متولد ۱۳۴۶ در تهران است. کتاب اولش، دالان بهشت در سال۱۳۷۸ منتشر شد و از آن موقع تا حالا سومین کتاب پرفروش ۱۴سال اخیر بوده است ( بعد از بامداد خمار و چراغ ها را من خاموش می کنم ). داستان بعدی او، برزخ اما بهشت سال۸۳ منتشر شد و نشان داد که با نویسنده ای کم کار طرف هستیم


.
دالان بهشت را به اصرار یکی از دوستانم به چاپ رساندم و هیچ قصدی برای نویسنده شدن و چاپ کتاب نداشتم و ندارم. ولی خوشبختانه کتاب به چاپ سوم رسید و با استقبال خوانندگان روبه رو شد. این برخوردها و نامه های مردم است که همچنان به من روحیه می دهد. حتی هفته پیش در آمریکا کتاب دالان بهشت ترجمه شد و من از کشورهایی مثل استرالیا، انگلیس، کانادا و… نامه و ای میل دارم. نوشتن دالان بهشت از یک یادداشت کوچک پشت جعبه دستمال کاغذی ماشین شروع شد؛ وقتی که پشت چراغ قرمز گیر کرده بودم. بعد هم برزخ اما بهشت را نوشتم. الان هم
۳ تا کتاب دارم که معلوم نیست کی تمام می شود


.
چون خودم را محدود به زمان نمی کنم؛ شاید یک ماه دیگر یا شاید ۲ سال دیگر. اسم یکی از آنها این است: تا بهشت راهی نیست، اگر این جان خسته بگذارد . این اسم را تا حالا به هیچ کس نگفته بودم ولی فکر می کنم اسم خوبی بشود


.
من همیشه حسم را می نویسم و باور دارم حرفی که از دل برآید بر دل می نشیند و مطمئنا کتابی که با احساس نوشته نشود، قابل خواندن نیست؛ مثل آشپزی از روی کتاب که آن طعم واقعی را نخواهد داشت و هیچ وقت مثل غذای مادربزرگ نمی شود! قواعد و قانون ها در نوشتن باید رعایت شود. ولی بدون احساس فایده ای ندارد و اگر نویسنده پشت داستان فکری نداشته باشد یا دردی را نکشیده باشد، نمی تواند داستان جالبی بنویسد

[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
.