مي رم از شهر تو با يه كوله بار خاطره // دله من مونده پيشت گر چه باهام مسافره.
مي رم از شهر تو با يه كوله بار خاطره // دله من مونده پيشت گر چه باهام مسافره.
همه ايران را مي بوسم
من خورشيد هزار پاره عشق
را بر خاك وطن مي آويزم
اي وارثان خاكي من آخرين
نگاهم بر آسمان آبي اين خاك
و خليج هميشگي فارس خواهد بود
در مسیرِ هولنک ِشهرِ بی رنگی رنگ
با کدامین بوسه عریانِ تیغِ خاطره؟
بر گلوی عشقهای مهربان
سرخی خون
لذتِ اندوه
هرمِ آتشهای پنهان را
میهمانِ خک زردِ کوره راهِ یادِ سردِ مرد
خواهی کرد.
دشمني دلها را با كين خوگر كرد
دستها با دشنه همدستان گشتند
و زمين از بدخواهي به ستوه آمد
اي دريغا، كه دگر دشمن رفت از ياد
وينک از سينه دوست
خون فرو ميريزد.
در سحر گاه نجيب
من به فکر تو شدم
و نشستم پا به پاي لحظه ها
*
خوب ديدم يک گياه
سر به سجده مي زند
*
يک پرنده مي رود
شاخه اي نازک به نوک
تا بسازد لانه اي
پشت هم پر مي زند
با سلام
در آنـجـایی کـه مـردانـش عـصـا از کـور مـی دزدنـد
مـن از خـوشـبـاوری آنـجـا مـحـبـت جـسـتـجـو کـردم
Last edited by FX64 Dual Core; 04-11-2006 at 00:08.
مي گن كه بعد اين همه عاقل شم و رهات كنم
مي گن تو قلبمي ولي ، بايد يه جور جدات كنم
خب مي دوني گوش نمي دم به پند و حرفاي كسي
ولي تو چي بايد تا كي به داد دردم نرسي ؟
تحملم حدي داره ، اونم ديگه تموم شده
عمرمو زندگيم چي حيف ، چه قدر برات حروم شده
هر دم از اين باغ بري مي رسد // تازه تر از تازه تري مي رسد
در اين زمانه ي بي هايوهوي لال پرست // خوشا به حال كلاغان قيروقال پرست
چگونه شرح دهم لحظه لحظه ي خود را // براي اين همه ناباور خيال پرست
Last edited by امگا; 04-11-2006 at 08:41.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)